گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل نهم ایثار



اشاره

لفظ ایثار، مصدر باب افعال است و در قرآن آیه‌ای با این لفظ نیامده، امّا مشتقات آن در شش آیه از شش سوره قرآن به صورت فعل ماضی و فعل مضارع به شرح زیر آمده: با لفظ: «آثَرَکَ اللَّهُ» در آیه 91 سوره یوسف، با لفظ: «لَنْ نُؤْثِرَکَ»، در آیه 72 سوره طه، با لفظ: «یُؤْثِرُونَ» در آیه 9 سوره حشر، با لفظ: «یُؤْثَرُ» در آیه 24 سوره مدّثر، با لفظ: «آثَرَ» در آیه 38 سوره نازعات، و با لفظ: «تُؤْثِرُونَ» در آیه 16 سوره اعلی.
ما در اینجا آیات شش‌گانه مذکور را که در بینشان تنها آیه سوره حشر، مدنی بوده و دیگر آیات مکّی‌اند، ابتدا با ترتیب مصحفی‌شان تنظیم نموده و پس از آن، این لفظ را از لحاظ لغوی، تفسیری و تفسیر روایی از منابع شیعی و سنی مورد بررسی و تحقیق قرار می‌دهیم و سرانجام هم به فضل الهی با استناد به آن آیات، به تدبّر در آن می‌پردازیم.

1. تنظیم آیات ایثار به ترتیب مصحفی آنها

1. قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ. «1»
2. قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا. «2»
______________________________
(1). یوسف/ 91: مکّی.
(2). طه/ 72: مکّی.
ص: 240
3. وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. «1»
4. فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ. «2»
5. فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی «3»
6. بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. «4»

2. در معنای ایثار

راغب در مفردات فرموده: اثر الشی‌ء، حصول چیزی است که دلالت بر وجود آن شی‌ء دارد و جمع آن آثار است، نحو قوله تعالی: «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا»، «وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ»،* و به همین جهت به راهی که بدان بر پیشینیان استدلال شده، آثار گفته می‌شود، نحو قوله تعالی: «فَهُمْ عَلی آثارِهِمْ یُهْرَعُونَ»، و مآثر، آن چیزهایی است که حکایت از مکارم انسان دارد، و اثر، برای فضل، و ایثار، برای تفضّل، عاریه می‌شود، و از آن قبیل است: آثرته، و قوله تعالی: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ.» «5»
فخر الدین در مجمع البحرین فی قوله تعالی: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، فرموده:
«فضّلک اللّه علینا»: خدای متعال تو را بر ما فضیلت و برتری داده است. قوله: «یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ»: آنان را بر خودشان مقدم می‌دارند، و قوله: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا.»:
زندگی دنیا را بر آخرت مقدّم و برتر می‌دارند، و در حدیث آمده است: «اذا دخل شهر رمضان، فهو المأثور.»: وقتی ماه رمضان وارد گردد، پس بر ماه‌های دیگر فضیلت خواهد داشت (به آن فضیلت و برتری اعطا شده است)، و تأثیر، به معنای باقی ماندن اثر است. «6»
______________________________
(1). حشر/ 9: مدنی.
(2). مدثر/ 24: مکّی.
(3). نازعات/ 39- 37: مکّی.
(4). اعلی/ 16: مکّی.
(5). مفردات، ص 5.
(6). مجمع البحرین، ص 227.
ص: 241
در فرهنگ لغات نیز گفته: اثر: آنچه از کسی یا چیزی باقی مانده و بر او دلالت کند، و به معنای حدیث، سنّت و اجل نیز آمده و جمع اثر، آثار است. اثرة: برگزیدن، اختیار کردن و بهترین چیزها را به خود اختصاص دادن. اثره، یؤثر، ایثارا: او را گرامی داشت، برگزید. «1»
در فرهنگ عمید فرموده: ایثار؛ یعنی بذل کردن، سود دیگری را بر سود خود مقدم داشتن، قوت لازم و ما یحتاج خود را به دیگری بخشیدن. «2»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «آثَرَکَ اللَّهُ»، فرموده: «آثَرَکَ»، از ماده ایثار، در اصل به معنای جستجوی اثر چیزی است، و از آنجا که به فضل و نیکی اثر گفته می‌شود، این کلمه به معنای برتری دادن و فضیلت بخشیدن (هم) آمده است. «3»

3. ایثار در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان فی قوله تعالی: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، «4» فرموده: این حکایت گفته برادران یوسف علیه السّلام است، هنگامی که شنیدند او اعتراف به یوسف بودن خود کرده است. پس آنان در این موقع به صورت سوگند چنین گفتند: «تاللّه»: به خدا سوگند که: «لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، محققا خداوند تو را بر ما فضیلت داد، و ایثار، اراده تفضیل و برتری دادن یکی از دو شی‌ء است بر دیگری، و آن، نظیر اختیار است. «5»
نیز فی قوله تعالی: «قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ الخ» «6»، فرموده: ساحران به فرعون گفتند: هرگز تو را بر دلایلی که صحّت نبوّت موسی را ثابت کرده و صدق گفتار او را تأیید می‌کند، برنمی‌گزینیم و اختیار نمی‌کنیم و نیز تو را بر آن‌کس که ما را آفریده، اختیار نمی‌کنیم، (حال) هر کاری نسبت به ما می‌خواهی انجام دهی، تمام و کامل انجام بده: «وَ الَّذِی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»، که تو تنها می‌توانی با سلطه‌ات در زندگی این
______________________________
(1). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 3.
(2). فرهنگ عمید، ص 212.
(3). تفسیر نمونه، ج 10، ص 63.
(4). یوسف/ 91.
(5). تبیان، ج 6، ص 190.
(6). طه/ 72.
ص: 242
جهان هر کاری را انجام دهی، نه در سرای آخرت: «إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا.» «1»
فی قوله تعالی: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» «2» فرموده: انصار کسانی از مهاجرین را که نسبت به مال بر آنان سزاوارتر بودند، بر خودشان مقدّم داشتند، گرچه خود سخت به آن نیازمند بودند. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «4» فرموده: منافع زندگی دنیا را همراه با ارتکاب به گناهان و ترک واجبات اختیار نمود. پس ایثار، اراده شی‌ء بر طریق تفضیل، و برتری آن بر غیرش است، و آن، مانند اختیار می‌باشد؛ زیرا آن را اختیار می‌کند، بنابر آن که نسبت به غیرش خیر است. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «6» فرموده: یعنی زندگانی دنیا را بر زندگی آخرت اختیار نموده و آن را برگزیدند؛ این‌گونه که برای دنیا کار کنند، نه برای آخرت، و آن بر دو وجه است: یکی آنکه آسان گرفتن امور دنیا را مجاز بدانند، و دیگر این‌که نافرمانی کردن از فرمان خدا را حرام بدانند. «7»
شیخ طبرسی در مجمع البیان فی قوله تعالی: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، «8» فرموده:
(برادران یوسف) به خدای سبحان سوگند یاد کردند که محققا خدا تو را به حلم، علم، عقل، حسن و ملک بر ما برتری داد و اختیار نمود. «وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ»؛ یعنی: و ما در آنچه انجام دادیم، جز خطاکاران گناهکار، چیزی نبودیم، و این سخن دلالت دارد بر این‌که برادران یوسف از آنچه انجام داده بودند، پشیمان شده و بر تکرار آن گناه اصرار نداشتند. «9»
نیز فی قوله تعالی: «قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا الخ» «10»، فرموده: (ساحران در پاسخ به فرعون) گفتند: هرگز ما تو را بر ادله‌ای که دلالت بر صدق
______________________________
(1). تبیان، ج 7، ص 169.
(2). حشر/ 9.
(3). تبیان، ج 9، ص 564.
(4). نازعات/ 38.
(5). تبیان، ج 10، ص 264.
(6). اعلی/ 16.
(7). تبیان، ج 10، ص 332.
(8). یوسف/ 91.
(9). مجمع البیان، ج 5، ص 261.
(10). طه/ 72.
ص: 243
موسی و صحّت نبوّت او دارد و بر معجزاتی که نیروها و قواهای بشری در برابر آنها عاجز و ناتوان است و بر آن کسی که ما را آفریده، برتر ندانسته و برنمی‌گزینیم، و نیز گفتند: ما هرگز تو را اختیار نمی‌کنیم بر آنچه از دلایل روشن که بر ما ثابت شد و آنچه از حق که بر ما آشکار گردید: آنکه ما را آفریده، خداست. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ الخ» «2»، فرموده: و (انصار) مهاجرین را برگزیدند و آنان را در بذل اموال و استفاده از منازلشان، بر خود مقدم داشتند. «وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» هرچند خودشان نسبت به آن، فقیر و محتاج بودند، و خدای سبحان چنین بیان فرمود تا معلوم شود که ایثار آنان به لحاظ غنا و بی‌نیازی آنان از مال نبوده؛ بلکه به لحاظ نیاز و حاجت (مهاجران) بود. پس آن کار آنان، در اجر و پاداش نزد خدای متعال، بزرگ و اعظم است، و از انس بن مالک روایت می‌شود که: او به خدای متعال سوگند یاد کرد که در انصار، بخیل یافت نمی‌شود و این آیه را قرائت می‌نمود: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»: کسی که بخل را از خودش دفع کند و آن را از نفسش منع نماید، «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»: این‌چنین کسانی، همان پیروزمندان رستگار به پاداش خدای متعال و نعمت‌های بهشت‌اند. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ»، «4» فرموده: پس (آن کافر) گفت:
این (قرآن) چیزی به‌جز نقل قول و روایت ساحران نیست، و گفته‌اند: یؤثر، از ایثار است؛ یعنی سحری است که بر نفوس تأثیر می‌گذارد و به جهت حلاوت و شیرینی که دارد، نفوس آن را برمی‌گزینند. «5»
فی قوله تعالی: «وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» «6» هم فرموده: زندگانی دنیا را بر آخرت برتری و تفضیل می‌دهند، و ایثار، اراده شی‌ء است از طریق برتری دادن آن بر غیرش (در پاورقی مجمع البیان در این‌باره افزوده که: این آیه دلالت دارد بر این‌که: «ایثار الحیاة الدنیا
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 7، ص 21.
(2). حشر/ 9.
(3). مجمع البیان، ج 9، ص 262.
(4). مدثر/ 24.
(5). مجمع البیان، ج 10، ص 388.
(6). نازعات/ 38.
ص: 244
رأس کل خطیئة»، و آن بدان جهت است که مادیّین چنین پندارند که موجود، منحصر در این جسم محسوس است. آنان برگرد این پندارند و در غیر از آن، همّ خود را مصروف نمی‌دارند و از این‌رو منکر بعث، نشور، ملایکه، قبر، بهشت و جهنم هستند و به سعادت و شقاوت توجهی ندارند، جز آنچه موجب راحتی بشر در زندگی این دنیا است و برای لذات هم زشتی و قبحی قایل نیستند به‌جز وقتی که مانع از لذّت دنیوی قوی‌تر و عمومی‌تر بشوند. بنابراین: «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة»). «1»
نیز فی قوله تعالی: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «2» فرموده: خدای سبحان خطاب به کافران فرمود: بلکه آنان زندگانی دنیا را بر آخرت اختیار کردند؛ پس برای آن کار کرده و آن را آباد می‌سازند و در امر آخرت، تفکّر و اندیشه نمی‌کنند. گفته‌اند که این آیه عام است برای مؤمن و کافر، بنا بر اعمّ اغلب در امر مردم. «3»
زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ»، «4» فرموده: «لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»؛ یعنی تو را به واسطه تقوا، صبر و سیره نیکوکاران بر ما برتری داد، و البتّه، کار ما و حال ما این بود که خطاکارانی باشیم که با بی‌صبری و بی‌پروایی عمدا مرتکب گناه بشویم. «5»
نیز فی قوله تعالی: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «6» فرموده: پس به آنچه در آن رستگار نمی‌شوید، عمل نکنید. «7»
شبّر در تفسیرش، فی قوله تعالی: «لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، «8» فرموده: «فضلک بحسن الخلق و الخلق.»: خدای متعال تو (یوسف) را به واسطه حسن آفرینش و حسن اخلاقت بر ما (برادران) فضیلت و برتری داد. «9»
______________________________
(1). مجمع البیان، همان، ص 435.
(2). اعلی/ 16.
(3). مجمع البیان، ج 10، ص 476.
(4). یوسف/ 91.
(5). کشّاف، ج 2، ص 342.
(6). اعلی/ 16.
(7). کشّاف، ج 2، ص 245.
(8). یوسف/ 91.
(9). تفسیر شبّر، ص 514.
ص: 245
فی قوله تعالی: «لَنْ نُؤْثِرَکَ» «1» هم فرموده: «لن نختارک.»: هرگز ما (ساحران) تو (فرعون) را اختیار نمی‌کنیم. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «سِحْرٌ یُؤْثَرُ»، «3» فرموده: یعنی سحری که از قول ساحران می‌گویند و آن را روایت می‌کنند. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «5» فرموده: «فاشتغل بشهواتها عن عمل الاخرة.»: با اشتغال به بوالهوسی‌های دنیا، از کار آخرت بازماندند. «6»
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ»، «7» فرموده: ایثار، همان اختیار و تفضیل بوده و معنای آیه معلوم است، و در آن، اعتراف آنان (برادران یوسف) به خطاکاری‌شان است و این‌که خدای تعالی یوسف را بر آنان برتری داده است. «8»
نیز فی قوله تعالی: «قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا»، «9» فرموده:
هرگز تو را بر آنچه شاهد آن بودیم، از قبیل: اژدها شدن عصا و بلعیدن ریسمان‌های ساحران و برگشت دوباره آن به حالت اول که همان عصا بود، اختیار نمی‌کنیم و تو را بر آن‌کس که ما را آفرید، برنمی‌گزینیم، و مراد آنان از «نؤثرک»، ایثار شخص نسبت به جسد انسانی صاحب روح نیست؛ بلکه نسبت به آن جسد به اضافه چیزهایی است که او از این دنیای عریض و طویل ادعای تملّک آن را دارد از مال و منال. «10»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»، «11» فرموده:
ایثار الشی‌ء، اختیار نمودن و مقدّم داشتن آن بر غیرش است، و خصاصة، فقر و حاجت است؛ یعنی و مهاجرین را بر خودشان مقدم می‌دارند، گرچه خودشان (بدان) محتاج و
______________________________
(1). طه/ 72.
(2). تفسیر شبّر، ص 659.
(3). مدثر/ 24.
(4). تفسیر شبّر، ص 1170.
(5). نازعات/ 38.
(6). تفسیر شبّر، ص 1190.
(7). یوسف/ 91.
(8). المیزان، ج 11، ص 260. فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 269
(9). طه/ 72.
(10). المیزان، ج 14، ص 196.
(11). حشر/ 9.
ص: 246
نیازمندند، و فی قوله: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»، از راغب نقل کرده که: شحّ، بخل توأم با حرص است در چیزی که عادت به آن وجود دارد، و «یوق»، فعل مضارع مجهول از وقایه به معنای حفظ است؛ یعنی: و کسی که حفظ می‌کند؛ یعنی خدا او را حفظ می‌نماید از تنگ‌نظری‌اش درباره بذل آنچه از مال در دستش است یا از واقع شدن مال در دست غیرش: «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ»، «2» فرموده: این قرآن به‌جز روایت و آموزشی از ساحران نیست. «3»
فی قوله تعالی: «وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» «4» هم فرموده: و ایثار حیات دنیوی، به معنای پیروی نمودن نفس است در آنچه اراده می‌کند و اطاعت کردن آن است در آنچه به آن تمایل دارد و مخالفت با خدای متعال است در آنچه او اراده می‌کند. «5»
نیز فی قوله تعالی: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «6» فرموده: خطاب به عامه مردم است بنا بر آنچه طبع بشری اقتضای آن را دارد از تعلّق به دنیا و اشتغال به آبادان نمودن آن، و ایثار، به معنای اختیار است، و گفته‌اند: خطاب به کفار است، و به هر حال، کلام بر سیاق سرزنش و توجّه مؤکّد به آن است. «7»
در تفسیر نمونه فی قوله: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، «8» آورده که: «آثَرَکَ» از ماده ایثار، در اصل به معنای جستجوی اثر چیزی است و از آنجا که به فضل و نیکی «اثر» گفته می‌شود، این کلمه به معنای برتری دادن و فضیلت بخشیدن آمده است. بنابراین، «آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»، مفهومش این می‌شود که: خداوند تو را بر ما فضیلت بخشید (البتّه، به خاطر کارهای نیک تو و اعمال بد ما). «9»
فی قوله تعالی: «قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا» «10» هم آورده که:
______________________________
(1). المیزان، ج 19، ص 238.
(2). مدثر/ 24.
(3). المیزان، ج 20، ص 169.
(4). نازعات/ 38.
(5). المیزان، ج 20، ص 294.
(6). اعلی/ 16.
(7). المیزان، ج 20، ص 393.
(8). یوسف/ 91.
(9). تفسیر نمونه، ج 10، ص 63.
(10). طه/ 72.
ص: 247
گفتند: به خدایی که ما را آفریده است (سوگند) که ما هرگز تو را بر این دلایل روشنی که به سراغ ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت.»
و درباره «وَ الَّذِی فَطَرَنا» در چند صفحه بعد چنین آورده: توجّه به این نکته نیز لازم است که جمعی از مفسران جمله «وَ الَّذِی فَطَرَنا» را سوگند نگرفته‌اند، بلکه آن را عطف بر «ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ» می‌دانند و بنابراین معنای مجموع جمله چنین می‌شود: ما هرگز تو را بر این دلایل روشن، و بر خدایی که ما را آفریده است، مقدم نخواهیم شمرد.
ولی تفسیر اول صحیح‌تر به نظر می‌رسد؛ چون عطف این دو بر یکدیگر چندان مناسب نیست (دقت کنید). «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» «2» هم آورده: آنها مهاجران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند شدیدا فقیر باشند.
و در پاورقی درباره «خَصاصَةٌ» آمده: «خَصاصَةٌ» از ماده خصاص بر وزن اساس، به معنای شکاف‌هایی است که در دیوار خانه به وجود می‌آید، و از آنجا که فقر در زندگی انسان ایجاد شکاف می‌کند، از آن تعبیر به «خَصاصَةٌ» شده است. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ»، «4» آورده که: و سرانجام (ولید بن مغیره مخزومی) گفت: این (قرآن) چیزی جز یک سحر جالب، همانند آنچه از پیشینیان نقل شده، نیست، و در ادامه آورده که: جمله «یُؤْثَرُ» از ماده اثر، به معنای روایتی است که از پیشینیان نقل شده و آثاری است که از آنها باقی مانده، و بعضی آن را از ماده ایثار به معنای برگزیدن و مقدم داشتن دانسته‌اند. مطابق معنای اول ولید می‌گوید: این سحری است همانند سحرهایی که از پیشینیان نقل شده، و مطابق معنای دوم می‌گوید:
سحری است که به خاطر حلاوت و جاذبه‌اش در دل‌ها اثر می‌کند و مردم آن را بر همه چیز مقدّم می‌دارند. «5»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 13، ص 254.
(2). حشر/ 9.
(3). تفسیر نمونه، ج 23، ص 518.
(4). مدثر/ 24.
(5). تفسیر نمونه، ج 25، ص 231- 230.
ص: 248
نیز فی قوله تعالی: «فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی »، «1» آورده که: امّا کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را بر همه چیز مقدم دارد، مسلما دوزخ جایگاه و مأوای اوست. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «3» آورده که: سپس به عامل اصلی انحراف، از این برنامه فلاح و رستگاری اشاره کرده، می‌افزاید: بلکه شما حیات دنیا را مقدم می‌دارید، و پس از تفسیر آیه بعد، به نقل از نور الثقلین (ج 5، ص 557- 556)، آورده که: و این در حقیقت همان مطلبی است که در احادیث نیز آمده است:
«حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئة.»؛ یعنی محبت دنیا سرچشمه هر گناهی است. «4»

4. ایثار در تفاسیر روایی‌

اشاره

ابن جمعه عروسی در تفسیر روایی نور الثقلین، و سید هاشم بحرانی در تفسیر روایی برهان، فی قوله: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ الخ»، از جمیل بن درّاج آورده‌اند که او گفته: امام صادق علیه السّلام فرمود: «خیارکم سمحائکم، و شرارکم بخلائکم، و من صالح الاعمال، البرّ بالاخوان، و السعی فی حوائجهم، و فی ذلک مرغمة الشیطان، و تزحزح عن النیران، و دخول الجنان. یا جمیل! اخبر بهذا الحدیث غرر اصحابک. قال: قلت: جعلت فداک! من غرر اصحابی؟ قال: هم البارّون بالاخوان فی العسر و الیسر. ثم قال: یا جمیل! ان صاحب الکثیر یهون علیه، و قد مدح اللّه عزّ و جلّ صاحب القلیل، فقال:" وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ".»: بهترین شما، سخاوتمندانتان، و بدترین شما، بخیلانتانند، و از جمله اعمال صالح، نیکی نمودن به برادران مؤمن و تلاش در برآوردن حاجات آنهاست، و این امر، ناخشنودی و اکراه شیطان را دربر داشته، و دوری از آتش و دخول در بهشت را سبب می‌گردد. ای جمیل! این حدیث را به یاران بزرگوارت خبر بده. جمیل گوید که به آن
______________________________
(1). نازعات/ 39- 37.
(2). تفسیر نمونه، ج 26، ص 106.
(3). اعلی/ 16.
(4). تفسیر نمونه، ج 26، ص 404.
ص: 249
بزرگوار گفتم: فدای شما گردم! یاران بزرگوار من چه کسانی هستند؟ آن حضرت فرمود:
آنان نیکی‌کنندگان به برادران مؤمن‌اند، در زمان سختی و تنگی، و در زمان راحتی و رفاه. پس از آن فرمود: ای جمیل! البتّه، آنکه دارای فراوانی نعمت است، این امر برایش سهل و آسان است و خدای عزّ و جلّ البتّه، صاحب نعمت قلیل را ستوده و فرموده است: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» «1»
و از محمّد بن یحیی با اسنادش تا جمیل، و او از امام صادق علیه السّلام روایت کند که: شنیدم آن بزرگوار می‌فرمود: «ان مما خص اللّه عزّ و جلّ به المؤمن ان یعرفه برّ اخوانه و ان قل، و لیس البر بالکثرة، و ذلک ان اللّه عزّ و جلّ یقول فی کتابه:" وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ". ثم قال:" وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"، و من عرفه اللّه عزّ و جلّ بذلک، احبه اللّه، و من احبه اللّه تبارک و تعالی، وفاه اجره یوم القیامه بغیر حساب. ثم قال: یا جمیل! ارو هذا الحدیث لاخوانک؛ فانه ترغیب فی البر.»: البته، از جمله چیزهایی که خدای عزّ و جلّ ویژگی و اختصاصی مؤمن قرار داده، این است که او را نسبت به نیکی به برادرانش آشنا کند، هر چند که آن نیکی کم باشد، و نیکی نمودن به کثرت و زیادی نیست، و آن برای این است که خدای عزّ و جلّ در کتابش می‌فرماید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ.» پس از آن فرمود: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، و هرکس خدای عزّ و جلّ بدو چنین شناختی را بدهد، خدای تعالی او را دوست داشته است، و هرکس خدای تعالی او را دوست بدارد، پاداش او را روز قیامت بدون حساب پرداخت می‌کند. پس از آن فرمود: ای جمیل! این حدیث را برای برادرانت روایت کن که آن ترغیب به نیکی نمودن است. «2»
و نیز از ابا بصیر روایت شده که او گفت: از یکی از آن دو بزرگوار امام باقر یا امام
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 50، ص 286، حدیث 54- برهان، ص 1105.
(2). نور الثقلین، ج 5، ص 286، حدیث 56.
ص: 250
صادق علیهما السّلام سؤال کردم که کدامین صدقه افضل است؟ آن بزرگوار فرمود: «جهد المقل، اما سمعت قول اللّه عزّ و جلّ:" وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ"، تری هیهنا فضلا؟»:
در حال فقر و کمی مال، به اندازه‌ای که در توان دارد اعطای صدقه را تحمّل کند. آیا فرموده خدای عزّ و جلّ را نشنیدی که: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»، تا متوجّه بشوی که فضل در همین‌جاست؟ «1»
باز از ابا بصیر روایت شده که از امام باقر علیه السّلام سؤال نمودم: آیا پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از بخل به خدای تعالی پناه می‌برده است؟ آن حضرت در پاسخ به سؤال من فرمود: «نعم یا ابا محمّد! فی کل صباح و مساء، و نحن نتعوذ باللّه من البخل لقول اللّه:" وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ".»: آری ای ابا محمّد! در هر صبح و شام (آن حضرت از بخل به خدای متعال پناه می‌برد)، و ما نیز از بخل به خدای تعالی پناه می‌بریم، به جهت این‌که خدای متعال فرمود: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» «2»
و در مجمع البیان در حدیثی آمده است که: «لا یجتمع الشح و الایمان فی قلب رجل مسلم، و لا یجتمع غبار فی سبیل اللّه و دخان جهنم فی جوف رجل مسلم.»: بخل و ایمان در دل مرد مسلمان جمع نمی‌شود، همان گونه که گرد و غبار در راه خدای متعال و دود جهنم در درون مرد مسلمان جمع نمی‌گردد. «3»
در تفسیر درّ المنثور آمده که:
1. عبد بن حمید، ابن منذر و ابن ابی حاتم درباره قوله: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، از عکرمه اخراج نمودند که او گفت: «یعنی هذه الامة، و انکم ستؤثرون الحیاة الدنیا.» «4»
2. بیهقی از حسن اخراج نمود که گفت: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: حبّ الدنیا رأس کل خطیئة.» «5»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 287، حدیث 60- برهان، ص 1105.
(2). نور الثقلین، ج 5، ص 290، حدیث 62.
(3). همان، ص 291، حدیث 63.
(4). درّ المنثور، ج 6، ص 340.
(5). همان، ج 6، ص 341.
ص: 251

درباره طغیان و هوای نفس و مسیر بهشت و جهنم‌

1. یحیی بن عقیل گوید: امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده: «انما أخاف علیکم الاثنین: اتباع الهوی، و طول الامل؛ امّا اتباع الهوی، فانه یصدّ عن الحق، و امّا طول الامل، فینسی الاخرة.»: البتّه، از دو امر بر شما خایفم: پیروی از هوای نفس، و آرزوی طولانی، اما پیروی از هوای نفس، شما را از حق باز می‌دارد، و امّا آرزوی طولانی، آخرت را در شما به نسیان و فراموشی می‌سپارد. «1»
2. محمّد بن یحیی با اسنادش تا حمزة بن حمران، و او هم از امام باقر علیه السّلام روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «الجنة محفوفة بالمکاره و الصبر؛ فمن صبر علی المکاره فی الدنیا، دخل الجنة، و جهنم محفوفة باللذات و الشهوات؛ فمن اعطی نفسها لذتها و شهوتها، دخل النار.»:
بهشت در لابلای ناخشنودی‌ها، صبر و شکیبایی حاصل شود؛ پس کسی که بر ناخشنودی‌ها و ناراحتی‌های دنیا، شکیبایی و خویشتن‌داری کند، داخل در بهشت گردد، و دوزخ در لابلای خوشی‌های نامشروع و بوالهوسی‌ها، فراهم گردد؛ پس کسی که خودش را به لذّات نامشروع و بوالهوسی‌ها بسپارد، وارد دوزخ گردد. «2»
3. در حدیث آمده است که امام صادق علیه السّلام می‌فرمود: «لا تدع النفس و هواها؛ فان هواها، فی رداها، و ترک النفس و ما تهوی، داءها، و کفّ النفس عما تهوی، دواءها.»: نفس را با هوای نفس رها مکن! چرا که هوای نفس درصدد تباهی و فساد نفس است، و نفس را به دست هوای نفس سپردن، بیماری آن، و خودداری نفس از هوای نفس، داروی آن می‌باشد. «3»
4. در مجمع البیان ذیل قوله: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، «4» فرموده: در حدیث آمده: «من احب آخرته، اضر دنیاه، و من احب الدنیا، اضر بآخرته.»: هرکس آخرتش را دوست بدارد، دنیایش را مایه ضرر و زیان می‌داند، و هرکس دنیایش را دوست بدارد، آخرتش را مایه زیان می‌دارد. «5»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 507، ح 47.
(2). نور الثقلین، ج 5، ص 507، حدیث 46.
(3). نور الثقلین، ج 5، ص 507، حدیث 45.
(4). اعلی، 16.
(5). مجمع البیان، ج 10، ص 476.
ص: 252
5. مسلم بن عبد اللّه گوید: از امام علی بن حسین علیه السّلام سؤال شد: کدامین اعمال نزد خدای متعال افضل است؟ آن بزرگوار فرمود: «ما من عمل بعد معرفة اللّه عزّ و جلّ و معرفة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، افضل من بغض الدنیا؛ فان لذلک شعبا کثیرة و للمعاصی شعب. فأول ما عصی اللّه به، الکبر، معصیة ابلیس حین ابی و استکبر و کان من الکافرین. ثم الحرص و هی معصیة آدم و حوا علیهما السّلام حین قال اللّه عزّ و جلّ لهما:" وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ"، فاخذا ما لا حاجة بهما الیه، فدخل ذلک علی ذریتهما الی یوم القیامة، و ذلک ان اکثر ما یطلب ابن آدم ما لا حاجة به الیه. ثم الحسد، و هی معصیة ابن آدم حیث حسد اخاه فقتله، فتشعب من ذلک، حب النساء و حب الدنیا و حب الریاسة و حب الراحة و حب الکلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبع خصال، فاجتمعن کلهن فی حب الدنیا، فقالت الانبیاء و العلماء بعد معرفة ذلک: حب الدنیا رأس کل خطیئة.»
: عملی بعد از معرفت خدای عزّ و جلّ و معرفت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، برتر از دشمنی داشتن با دنیا نیست. البتّه، برای چنین امری شعبه‌های بسیار بوده و برای معاصی نیز شعبه‌هایی است. اوّل چیزی که خدا با آن نافرمانی شد، کبر بود؛ نافرمانی شیطان زمانی که از فرمان خدا سرپیچی و تکبّر نمود و از کافران گردید. پس از آن، حرص است و آن نافرمانی‌ای بود که آدم و حوا نمودند، هنگامی که خدای عزّ و جلّ به آن دو فرمود: از هرچه خواستید، تناول کنید، اما به این درخت ممنوعه نزدیک نشوید، پس آنان از ستمکاران گردیدند؛ چون چیزی را برگرفتند که مورد حاجتشان نبود. پس از آن، (این معصیت) بر فرزندان آن دو تا روز قیامت مستولی گشت. این‌چنین است که فرزند آدم بیشترین چیزی را که طلب می‌کند، چیزی است که بدان حاجتی ندارد. پس از آن، حسد است، و آن، گناهی بود که فرزند آدم مرتکب گردید؛ آنجا که نسبت به برادرش حسادت نمود و برادرش را به قتل رسانید. پس از این معصیت، حبّ زن، حب دنیا، حبّ ریاست، حبّ راحتی و آسایش، حبّ سخن گفتن، حبّ علوّ مقام و حبّ مال و ثروت منشعب می‌شود. پس اینها هفت خصلت شدند که همگی آنها در حبّ دنیا وجود دارد، و انبیا و
ص: 253
علما همه و همه بعد از معرفت و شناخت این خصال فرمودند: «حب الدنیا رأس کل خطیئة.» «1»

5. تدبّر در آیات ایثار

اشاره

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «2»
پیش از این، مشتقات ایثار در آیات شش‌گانه، به صورت فعل ماضی و مضارع ذکر شد و سپس شرح لغوی، تفسیری و روایی آن گذشت. اینجا نیز معنا و مفهوم متنوع و نسبی ایثار را به ترتیب آیات مصحف بررسی کرده و پس از آن هم معیارهای ایثار را به ترتیب آیات نزولی تدبّر می‌نماییم.

الف- تنوع معنا و مفهوم ایثار به ترتیب آیات مصحف‌

1. الف- معنا و مفهوم اوّل ایثار

یکی از معانی و مفاهیم ایثار، ایثار خدای تعالی نسبت به بنده‌اش، یوسف علیه السّلام، است: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ.» «3»
حال این سؤال مطرح است که ایثار خدای متعال نسبت به بنده‌اش یوسف علیه السّلام بر برادرانش در چه بوده است؟ پاسخ این سؤال را در آیه 87 سوره انعام می‌یابیم که ایثار خدای متعال نسبت به بنده‌اش، یوسف علیه السّلام، برگزیدن او به پیامبری و هدایتش به راه مستقیم بوده است: «وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»، «4» و این‌که وجود چه صفاتی در یوسف علیه السّلام زمینه این گزینش را فراهم آورده است؟ از آیه 24 سوره سجده درمی‌یابیم که صبر و یقین به عنوان دو عامل اساسی، زمینه‌ساز ایثار خدای متعال نسبت به بندگان صالح‌اند: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ.» «5»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 557، حدیث 25.
(2). ص/ 29.
(3). یوسف/ 91.
(4). انعام/ 87.
(5). سجده/ 24.
ص: 254

2. الف- معنا و مفهوم دوّم ایثار

یکی از معانی و مفاهیم ایثار، ایثار اعتقاد به توحید و نشانه‌های خدای متعال است:
«قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا.» «1» آنجا که معیار حقیقی فضیلت به دست می‌آید، دنیا و ما فیها در برابر آن، ارزش و معنایی ندارد و همه چیز حتی حیات انسان تحت الشعاع آن قرار می‌گیرد.
لذا وقتی ساحران در مبارزه با موسی علیه السّلام در آن روز موعود، سحر خود را عرضه کردند و سپس بیّنات که معجزه موسی علیه السّلام بود، همه مصنوعات و نتیجه کار همه آنان را بلعید و بعد به شکل اوّلیه خود؛ یعنی عصا، در دست موسی علیه السّلام قرار گرفت، ساحران که در تشخیص سحر و معجزه و تفاوت آن دو صداقت نشان دادند، حقیقت فضیلت بر ایشان معلوم گردید و فرعون را با همه جاه و جلالش و با همه وعده‌ها و نویدهایش رها کردند؛ آن‌چنان رها کردنی که در مقابل او قرار گرفتند و به مخالفت با او برخاستند:
«قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا»، همه چیز فرعون را به هیچ گرفتند. بعد قدم فراتر گذاشته، و سخنی گفتند که همه ادعای فرعون را زیر سؤال برد، و درعین‌حال، پوچی ادعای او را به ثبوت رسانیدند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»: هر کاری از دستت برمی‌آید، انجام بده! یعنی ای فرعون! کاری که تو می‌توانی بکنی، بسیار محدود و ناچیز و در حدّ یک بنده ظالم و ستمگر است؛ زیرا ستمگران در این دنیا دست خود را به ظلم و ستم آلوده می‌کنند و تو هم ای فرعون! فقط در این دنیاست که می‌توانی از بغض و کینه‌ای که داری، ظلمی بکنی: «إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، امّا در سرای آخرت، نتیجه اعمال زشت خود را خواهی دید. این همه قدرت، جرأت و شجاعت که در ساحران فعلیت پیدا کرد، نتیجه شناخت حقیقت فضیلتی بود که با چشم خود آن را در معجزه موسی علیه السّلام دیدند و با عقل خود خویش را در مسیر آن به تفکّر و اندیشه واداشتند و در پی آن، جهت راه خود را آن‌چنان اصلاح کردند که سالکان راه حق بدان
______________________________
(1). طه/ 72.
ص: 255
مبادرت دارند؛ یعنی نسبت به اعتقاد به توحید خدای متعال و نشانه‌های او ایثار نمودند.

3. الف- معنا و مفهوم سوّم ایثار

یکی از معانی و مفاهیم ایثار، ایثار مؤمنین نیازمند است. آنان با کمال وسعت نظر و خالی از هرگونه بخل و تنگ‌نظری، با آنکه خود نیازمندند، از روی محبّت، مؤمنان نیازمند دیگر را بر خود مقدّم می‌دارند. آیه نه سوره حشر، مصداق این معنا و مفهوم از ایثار را در اخلاق و روحیات انصار بیان می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»
آنان برای مهاجرت مسلمانان مکّه به مدینه زمینه‌سازی نمودند: «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ»، و پیش از این‌که مهاجرین به سوی آنان هجرت کنند (دو بار در عقبه؛ یعنی در محل گردنه‌ای که نزدیک مکّه است و به دور از چشم مردم، به‌طور مخفیانه با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیعت نمودند و) ایمان آوردند: «وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، و مسلمانانی که از مکّه به سوی آنان مهاجرت کردند، مورد محبت آنان بودند: «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ»، و نسبت به آنچه بر سبیل ضرورت به مهاجران اعطا می‌شد، قلبا در خود احساس نیاز نمی‌کردند: «وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا»، و در تقسیم غنایم، یا در اعطای مال، مهاجران را بر خود مقدّم می‌داشتند، گرچه خود بدان نیازمند و محتاج بودند: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»، و این ویژگی‌ها ملازم آنان گردیده، تا این‌که خدای متعال آنان را از بخل ورزیدن، محافظت نماید: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» و این مردمند که اهل فلاح و رستگاری‌اند: «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»

4. الف- معنا و مفهوم چهارم ایثار

معنا و مفهوم چهارم ایثار، ایثار کافران است. این معنا و مفهوم، خاصّ منکران حق است، آنان که اندیشه خود را در راه ناصواب به کار می‌گیرند و آن راه ناصواب را در
ص: 256
جهت پیشبرد نقشه‌های شیطانی ارزیابی کرده و سپس برای اجرای آن، طرّاحی و جبهه‌گیری می‌کنند، سرانجام هم با رفتار خاصی که ملازم و برخاسته از آن طرّاحی است، انکار حق را به گونه عوام‌فریبانه در مسیر اندیشه ناصواب خود بیان می‌دارند.
مصداق کامل این معنا و مفهوم، ولید بن مغیره مخزومی است که ایثار او براساس انکار مقدسات و حقایق و بر پایه ناحق جلوه دادن حقیقت وحی قرار دارد. او قرآن را سحر مؤثر، یا سحری که آن را ترجیح می‌دهند، معرفی می‌کند: «فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ»، امّا چون این معرفی کار ساده‌ای نبود، او با طرّاحی همه‌جانبه، این معرفی را انجام می‌دهد. این طراحی از زبان قرآن در سوره مدثر، آیات 18 الی 24، چنین بیان شده است: «إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ.»: البّته، او (درباره این طرّاحی شیطانی و کفرآمیز خود) اندیشه کرد و به دنبال آن، اندیشه خود را ارزیابی نمود. «فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ.»: پس مرگ بر او باد! چگونه او این اندیشه شیطانی را ارزیابی نمود؛ ارزیابی که با حق به مبارزه و ستیز برخیزد. «ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ.»: سپس مرگ باد بر او در چگونگی این‌گونه ارزیابی! «ثُمَّ نَظَرَ»: پس از آن، ارزیابی‌های خود را مورد مداقّه (و دقت نظر) قرار داد. «ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ»: سپس (برای اجرای طرح شیطانی‌اش کار را این‌چنین شروع کرد) با ترشرویی، چهره درهم کشید. «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ»: پس از آن (در ادامه آن) با پشت نمودن (به حقایق امور) و با خودبزرگ‌بینی و تکبّر: «فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ»: پس گفت: این (قرآن) چیزی به‌جز یک سحر مؤثر نیست که به خاطر جاذبه‌اش در دل‌ها اثر می‌گذارد.

5. الف- معنا و مفهوم پنجم ایثار

این ایثار، ایثار طاغوتیان و سرکشان دنیا طلب است. اینان که دیده تنگشان به دنیا چشم دوخته است و حیاتی جز زندگی در دنیا را نشناخته و به لذات کاذب دنیا، دل خوش داشته‌اند، دنیا و لذات دنیا را برتری و ترجیح می‌دهند: «فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا.» «1» اینان برای فرونشاندن هواهای نفسانی خویش، برای تن دادن به هر کار،
______________________________
(1). نازعات/ 38- 37.
ص: 257
هر خطا و هر گناه و خیانتی فروگذار نیستند، به‌خصوص اگر قدرتی هم به هم زنند و به تبع آن قدرت، عدّه و عدّه‌ای هم داشته باشند که اینان علاوه بر اقدام به هر کاری، طاغی‌گری را نیز هم نسبت به خدا، و هم نسبت به خلق خدا، و هم نسبت به قوم خود و حتی اهل خود، انجام می‌دهند. اینان بدانند که دوزخ پناهگاه و مأوای آنان است:
«فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی ، «1» و مصداق کامل ایثار طاغیان، فرعون است که او را از زبان قرآن چنین می‌شناسیم: فرعون مصداق کامل طغیانگری است: «اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی ، «2» «اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی » «3»
فرعون آن‌قدر در طغیانگری نسبت به خدا، به خود استعلا داد که پروردگاری به‌جز خودش را نمی‌شناخت: «وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»، «4» «قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ.» «5»
او در طغیانگری علاوه بر آنکه در روی زمین استکبار نمود و به خود استعلا داد، اهل خود را همراه خویش ساخت: «وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ» «6» و «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً.» «7»
و نسبت به خلق خدا، آن‌چنان طاغی و سرکش بود که بندگان خدا را به عناوین مختلف به میخ می‌کشید و به حیات دنیوی آنان خاتمه می‌داد: «وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ.» «8»

6. الف- معنا و مفهوم ششم ایثار

مفهوم ششم ایثار، ایثار دنیادارانی است که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند:
«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا.» «9»
______________________________
(1). همان/ 29.
(2). طه/ 24.
(3). همان/ 43.
(4). قصص/ 38.
(5). شعراء/ 23.
(6). عنکبوت/ 39.
(7). قصص/ 4.
(8). فجر/ 10.
(9). اعلی/ 16.
ص: 258
اینان باید بدانند که زندگی دنیا به‌جز کالایی که بیهوده بدان امیدوارند، نیست: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ.»* «1»
و اینان هم‌چنین باید بدانند که زندگی دنیا به‌جز بازی و مایه سرگرمی نیست: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ.» «2»
و نیز اینان باید بدانند که در گمراهی باورنکردنی قرار دارند؛ یعنی آن‌چنان گمراهند که از هدایت بسیار دورند: «الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ.» «3»
و همین‌طور اینان باید بدانند که به خود واگذاشته می‌شوند: «وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا.» «4»
و اینان باید هم‌چنین بدانند که هم روزی بهشتیان، و هم آب گوارای بهشت، برای آنان حرام است: «وَ نادی أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرِینَ.» «5»
و اینان باید باز بدانند که پناهگاهشان دوزخ است و از آن خارج نمی‌شوند، در حالی که هیچ عذری از آنان پذیرفته نیست و هیچ یار و یاوری هم ندارند: «وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ. ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ.» «6»
و بالاخره اینان باید باز بدانند که زندگی این دنیا، بازی و سرگرمی است و به‌طور قطع و یقین، زندگانی آخرت، زندگی حقیقی بوده و آن زندگی برای متّقین بهتر است:
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»، «7» «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.» «8»
______________________________
(1). آل عمران/ 185- حدید/ 20.
(2). انعام/ 32.
(3). ابراهیم/ 3.
(4). انعام/ 70.
(5). اعراف/ 50- 49.
(6). جاثیه/ 35- 34.
(7). عنکبوت/ 64.
(8). انعام/ 32.
ص: 259

ب- تدبّر در آیات ایثار به ترتیب آیات نزولی‌

اشاره

در اینجا آیات ششگانه مشتقات ایثار را که با الفاظ فعل مضارع و ماضی در قرآن کریم ذکر شده، به ترتیب نزولی آنها تنظیم نموده سپس با استعانت از این ترتیب معیارهای ایثار را از آن برداشت و درباره آن بررسی و تدبّر می‌نماییم‌

1. ب- تنظیم آیات ایثار به ترتیب نزولی آنها

آیات مکّی‌
1. فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ. «1»
2. بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. «2»
3. قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا. «3»
4. قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ. «4»
5. فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی «5»

آیات مدنی‌
6. وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. «6»

2. ب- معیارهای ایثار به ترتیب آیات نزولی آن‌

معیار ایثار، تشخیص خطا از صواب و برگزیدن راه صواب است:
1. در دو آیه اول به ترتیب نزول که هر دو در مکّه نازل شده، مصداق خطای ایثار را
______________________________
(1). مدثر/ 24: ترتیب مصحفی: 74، ترتیب نزولی: 4.
(2). اعلی/ 16: ترتیب مصحفی: 87، ترتیب نزولی: 8.
(3). طه/ 72: ترتیب مصحفی: 20، ترتیب نزولی: 45.
(4). یوسف/ 91: ترتیب مصحفی: 12، ترتیب نزولی: 53.
(5). نازعات/ 39- 38: ترتیب مصحفی: 79، ترتیب نزولی: 81.
(6). حشر/ 9: ترتیب مصحفی: 59، ترتیب نزولی: 101.
ص: 260
در انسان ملاحظه می‌کنیم:
یکی مصداق خطای فردی است که نسبت به آیات الهی در ستیز است: «إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً»، «1» و این بیماری نافرجام ستیزه‌خویی تا آنجاست که او همه امکانات استعدادی خود را در جهت فرو نشاندن این بیماری به کار می‌گیرد و نسبت به یقینی‌ترین امور مسلّم؛ یعنی نزول وحی، که قرآن کریم و فرموده خدای متعال است، به مخالفت برمی‌خیزد، و آن را سحر و گفته انسان می‌خواند: «فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ»، «2» «إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ.» «3»
و دوّمی هم مصداق خطای انسان‌هایی است که بیهوده به دنیا امیدوار بوده و به بازی و مایه سرگرمی بودن دنیا دل خوش کرده‌اند، و بر این خط، آن‌چنان استوارند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا.» «4»
2. در آیات سوّم و چهارم به ترتیب نزول که هر دو در مکّه نازل شده، معیار ایثار؛ یعنی تشخیص خطا از صواب و برگزیدن راه صواب، آن‌چنان حاصل شده که محقّق بودن راه صواب با تأکید و سوگند بیان شده است؛ چنان‌که در آیه ذکر شده در سوره طه، ساحران پس از درک معجزه حضرت موسی علیه السّلام و تشخیص بیهوده بودن سحر که کار برخی از انسان‌های مفسده‌جوست، از اعجازی که به مشیت خدای متعال و بر اساس حق به وقوع پیوسته، آن‌چنان راه صواب را تشخیص دادند که به عنوان معیار ایثار، آن را با تأکید برگزیده و حاضر شدند در راه این گزینش، جان خود را هم نثار کنند:
«قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا.» «5»
در آیه چهارم به ترتیب نزول هم برادران یوسف علیه السّلام چون به خطای خود در مورد برادرشان، یوسف، و به راه صوابی که او طی کرده بود؛ یعنی همان راه تقوا و صبر پی
______________________________
(1). مدثر/ 16.
(2). مدثر/ 24.
(3). همان/ 25.
(4). اعلی/ 16.
(5). طه/ 72.
ص: 261
بردند، فضل و برتری یوسف علیه السّلام را بر خود، از جانب خدا دانسته و با سوگند آن را مورد تأکید قرار می‌دهد و بدان اقرار می‌نماید: «إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»، «1» «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ.» «2»
3. از آیات پنجم و ششم که اولی در مکّه، و دومی در مدینه نازل شده، فرجام دو نوع گزینش را می‌توان در آنها تدبر نمود، بدین معنا که آنانی که در تشخیص معیار ایثار، راه خطا رفتند و زندگی دنیا را برگزیدند و آن را بر حیات اخروی برتری دادند، مأوا و پناهگاهشان، دوزخ است: «وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی » «3»
و آنان که در تشخیص معیار ایثار، راه صواب رفتند و اعمال و رفتارشان، نشانگر انتخاب راه صواب است؛ یعنی زندگی اخروی را بر حیات دنیوی برتری دادند، فرجام کارشان فلاح و رستگاری است: «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» «4»

کلمات قصار پیرامون ایثار

در غرر الحکم و درر الکلم در «باب الایثار»، سخنانی از مولای موحدان، امیر مؤمنان، علی علیه السّلام، به اقتصار بیان شده که در اینجا به نقل برخی از آنها می‌پردازیم:
1. «الإیثار فضیلة، الإحتکار رذیلة.»: مردم را بر خود مقدم داشتن، فضیلت است، حبس مال، رذیلت و پستی است.
2. «الإیثار أشرف الإحسان.»: ایثار و دیگران را بر خود برگزیدن، برترین احسان است.
3. «الإیثار شیمة الأبرار.»: ایثار، خصلت نیکوکاران است.
4. «الإیثار غایة الإحسان.»: بخشش در صورت نیاز به آن، نهایت نیکویی است.
______________________________
(1). یوسف/ 90.
(2). یوسف/ 91.
(3). نازعات/ 39- 38.
(4). حشر/ 9.
ص: 262
5. «الإیثار اشرف الکرم.»: ایثار، شریف‌ترین جود و بخشش است.
6. «الإیثار أعلی الإحسان.»: ایثار، برترین احسان است.
7. «الإیثار اعلی المکارم.»: ایثار، برترین صفات نیک است.
8. «الإیثار أفضل عبادة و أجلّ (أحسن) سیادة.»: جود و بخشش با احتیاج، برترین عبادت و بزرگ‌ترین (نیکوترین) سیادت و بزرگی است.
9. «الإیثار اعلی مراتب الکرم، و افضل الشیم.»: ایثار، بالاترین مرتبه‌های شرافت، و افزون‌ترین خصلت‌ها است.
10. «الإیثار أحسن الإحسان و أعلی مراتب الإیمان.»: دیگران را بر خود مقدم داشتن، بهترین نیکویی، و بلندترین پایه‌های ایمان است.
11. «الإیثار سجیّة الأبرار، و شیمة الأخیار.»: ایثار، خوی نیکوکاران و شیوه افراد نیک است.
12. «أفضل السّخاء، الإیثار.»: افزون‌ترین بخشش، ایثار است.
13. «أحسن الکرم الإیثار.»: نیکوترین بزرگی، دیگران را بر خود مقدم داشتن است.
14. «بالإیثار یسترقّ الأحرار.»: به وسیله جود و بخشش آزادگان، به بندگی کشیده خواهند شد.
15. «بالإیثار یستحقّ اسم الکرم.»: به سبب ایثار، استحقاق نام کرم حاصل می‌گردد (یعنی به کسی باید کریم گفت که ایثارگر باشد).
16. «بالإیثار علی نفسک، تملک الرّقاب.»: به واسطه ایثار و برگزیدن دیگران بر خود، گردن‌ها را مالک می‌شوی؛ یعنی فرمانفرما خواهی شد و دیگران مطیع تو خواهند گردید.
17. «خیر المکارم الإیثار.»: بهترین بزرگی و جوانمردی، دیگران را بر خود برگزیدن است.
18. «عند الإیثار علی النّفس، تتبیّن جواهر الکرماء.»: هنگام برگزیدن دیگران بر خود گوهرهای کریمان آشکار می‌گردد.
19. «غایة المکارم الإیثار.»: نهایت بزرگی، دیگران را بر خود ترجیح دادن است.
20. «کفی بالإیثار مکرمة.»: برای بزرگواری، ایثار کفایت می‌کند.
ص: 263
21. «من شیم الأبرار، حمل النّفوس علی الإیثار.»: از خصلت‌های نیکوکاران، وادار نمودن نفس‌ها بر بخشش، و تقدّم دیگران بر خویشتن است.
22. «من أحسن الإحسان، الإیثار.»: از نیکویی‌ترین نیکویی‌ها، ترجیح دیگران بر خود است.
23. «من أفضل الاختیار التّحلیّ بالإیثار.»: از افزون‌ترین برگزیدن، زینت یافتن به ایثار است.
24. «لا تکمل المکارم إلّا بالعفاف و الإیثار.»: بزرگواری‌ها به کمال نخواهد رسید، مگر با پارسایی و ایثار.
خدایا! توفیق خلوص در ایمان را به ما تفضّل بفرما؛ به‌گونه‌ای که تأثیر آن در زمینه‌های اقتصادی، دینی، تربیتی، اجتماعی، فرهنگی و سایر شؤون به صورت ایثار از روی خلوص و برای تقرّب به تو تجلّی کند.
آمین، یا رب العالمین!