گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل یازدهم برّ



اشاره

کلمه برّ در ضمن شش آیه قرآن، در چهار سوره: بقره، آل عمران، مائده، مجادله، هشت بار آمده است. این چهار سوره، مدنی بوده؛ یعنی در مدینه نازل شده‌اند. ترتیب مصحفی و نزولی دو سوره: بقره و آل عمران بر هم تطبیق دارد؛ امّا دو سوره: مائده و مجادله در ترتیب نزولی خود نسبت به ترتیب مصحفی‌شان تقدم و تاخّر دارند. ما در اینجا ابتدا آیات مربوط را به ترتیب مصحفی آن تنظیم نموده و بعد با استناد به کتب لغت، به تحقیق در معنای برّ می‌پردازیم و سپس با استفاده از تفاسیر، تفسیر آن را ارائه داده و در مرحله چهارم هم تفسیر روایی آن را تحقیق می‌کنیم و بالاخره با استعانت از فضل و توفیق الهی، به تدبّر در آن آیات می‌پردازیم.

1. تنظیم آیات برّ به ترتیب مصحفی آن‌

1. أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. «1»
2. لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ
______________________________
(1). بقره/ 44: مدنی.
ص: 290
الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ. «1»
3. یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. «2»
4. لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ. «3»
5. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. «4»
6. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ. «5»

2. در معنای برّ

راغب در مفردات فرموده: برّ بر خلاف «بحر» (دریا) است و از آن، وسعت و پهنای وسیع متصور می‌شود و لذا برّ از آن مشتق شده؛ یعنی توسعه در کار خیر، و گاهی آن را به فعل الهی نسبت می‌دهند، مانند: «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ»، و گاهی (هم) به بنده نسبت می‌دهند، پس گفته می‌شود: «برّ العبد ربّه.»؛ یعنی در طاعت او توسعه داد. بنابراین از جانب خدای متعال، «ثواب»، و از جانب بنده، «طاعت» است، و آن بر دو نوع است:
یک نوع در اعتقاد، و یک نوع (هم) در اعمال، و مشتمل بر آن است قوله تعالی: «لَیْسَ
______________________________
(1). همان/ 177: مدنی.
(2). همان/ 189: مدنی.
(3). آل عمران/ 92: مدنی.
(4). مائده/ 2: مدنی.
(5). مجادله/ 9: مدنی.
ص: 291
الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ الایه»، و بر این اساس است که چون از معصوم علیه السّلام درباره برّ سؤال شد، همین آیه را قرائت فرمود. پس آیه متضمن است بر اعتقاد، اعمال، فرایض، نوافل، و برّ الوالدین، (به معنای) وسعت در نیکی نسبت به آن دو بوده و ضدّ آن «عقوق» است، و «برّ»، در راستی استعمال می‌شود؛ زیرا آن برخی از خیر است که در توسعه هست. «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فرموده: فی قوله تعالی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا الایه»، برّ بنا بر آنچه می‌گویند، اسمی جامع برای خیر کلی است، و مراد از برّ در اینجا، بهشت است و برّ، بخشش و احسان است و از آن جمله است: «بررت والدی»: با اطاعت از آنان، دوستی با ایشان، برتری دادن بدانان و وفا نمودن به کرامتشان به پدر و مادرم نیکویی کردم. قوله: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ الایه»، یعنی برّ، توجّه نمودن به مشرق که قبله نصاری است یا توجّه نمودن به مغرب که قبله یهود است، نیست، «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ»، و قوله: «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ.»؛ یعنی راستگو، و گفته‌اند: یعنی کسی که عادت او بر احسان و کار نیکو کردن است، و از آن نوع است «برّ فلان بیمینه»، هنگامی که راست گوید، و برّ به کسر (باء)، وسعت در احسان و زیاده بر آن است. «2»
در مقدمه مرآة الانوار و مشکوة الاسرار فرموده: برّ به کسر (باء)، خیر و فضل است، و گاهی برّ به کسر، به ثواب (هم) تفسیر شده است و در ترجمه خیر، تفسیر آن به طاعاتی است که از جمله آن، اقرار به فضل اهل آن؛ یعنی ائمه علیهم السّلام است، و امکان دارد تأویل برّ به کسر به طاعت از ائمه علیهم السّلام و متابعت از آنان باشد. پس آن، اصل خیر و طاعات است؛ همچنان که در خبر از قول امام صادق علیه السّلام آمده است که: «نحن اصل کلّ خیر، و من فروعنا، کلّ برّ، و من البر، التوحید و الصلوة و الصیام.» تا این‌که فرمود: «و الاقرار بالفضل لاهله»؛ یعنی ما هستیم اصل هر خیر، و از فروع ما، هرگونه نیکی است، و از جمله برّ، توحید، نماز و روزه است ... و اقرار به فضل اهل فضل است. «3»
______________________________
(1). مفردات، ص 38.
(2). مجمع البحرین، ص 231.
(3). مقدمه برهان، ص 65.
ص: 292
در فرهنگ لغات هم آمده: برّ، به معنای بخشش، طاعت، راستی، اصلاح، و به ضمّ اول (آن)، گندم است، و برّ، از اسمای حسنی است، و بریّة، برّ، بارّ، به معنای صحرا و بیابان خشک، و برّ برّا؛ یعنی راست گفت، از خالق خود اطاعت کرد، به سوگند وفا کرد و سوگندش راست بود، و برّ و بارّ و برّ؛ یعنی فرزندی که از روی محبّت، فرمان پدر برد و از او اطاعت کند. جمع آن ابرار و برره است. «1»
در فرهنگ عمید نیز آمده که: برّ (به کسر یاء و تشدید راء)؛ یعنی نیکویی، بخشش، طاعت، صدق، صلاح، عطیّه، و برّ (به ضم باء و تشدید راء)؛ یعنی صالح، نیکوکار، راستگو، و جمع آن ابرار، و برّ (به فتح باء و تشدید راء)؛ یعنی زمین خشک و بیابان، صحرا و در اصطلاح جغرافیا، هریک از قطعات پنج‌گانه عالم که آن را قاره گویند. «2»

3. برّ در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ الایه»، «3» فرموده: هر طاعتی برای خدای متعال را بدون خلاف، برّ می‌نامند، و در مراد آیه، اختلاف نموده‌اند.
ابن عباس گفته: مراد تمسّک به کتابشان است که آنان پیروانشان را به آن امر می‌کردند و خودشان تمسّک به آن را ترک می‌نمودند؛ زیرا همین که آنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را انکار می‌نمودند، خود ترک تمسّک آنان به کتابشان است. قتاده گفته: مراد از آن امر کردن مردم به طاعت از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مخالفت نمودن با خودشان است، و گروهی گفته‌اند: برّ بنابر قول آنان، صدق بوده و معنای آن این است که آنان امر به صدق می‌کردند در حالی که خودشان صادق نبودند، و برّ، در لغت، در اصل، بخشش، احسان، دوستی و نظایر آن است. «4»
همین‌طور در معنای قوله تعالی: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ
______________________________
(1). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 34.
(2). فرهنگ عمید، ص 247.
(3). بقره/ 44.
(4). تبیان، ج 1، ص 197.
ص: 293
مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، «1» فرموده: و گفته‌اند: در معنای آیه، دو قول است: یکی آنکه قومی در جاهلیت بودند که چون محرم می‌شدند، در پشت خانه‌هایشان نقب (یا سوراخی) را به‌وجود می‌آوردند و از آن داخل و خارج می‌شدند. پس از این عادت آنان را نهی نمود و به آنها دستور داد که از راه ورودی خانه‌ها رفت و آمد کنند. این، قول ابن عباس بوده و قول دیگر این است که خدای متعال بر آنان مثلی زده که: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»؛ یعنی نیکی را از آن مسیر و جهتی که خدای متعال به آن امر فرموده و بدان توجّه دارد، انجام دهید. این قول، وجه نیکویی است. از جابر روایت شده که ابی جعفر، محمّد بن علی، امام باقر علیه السّلام، فی قوله تعالی: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ الایه»، فرمود: یعنی: «ان یاتی الامر من وجهه ای الامور.»؛ یعنی کار را از مسیر و راه خودش به‌جا آورید؛ ملاحظه کنید که از کدامین راه باید آن را به‌جا آورید. در روایتی از ابی جارود از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، نظیر قول ابن عباس منقول است، و گروهی هم گفته‌اند: مراد از «بیوت»، زنان هستند؛ زیرا زن را «بیت» می‌نامند. پس مثل این‌که وطئ در دبر او منهّی باشد و در قبلش مباح، اما دو قول اوّل، قوی‌تر و نیکوتر است. «2»
در معنای قوله تعالی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، «3» فرموده: گفته‌اند: در معنای برّ دو قول است: یکی این‌که برّ از جانب خدای تعالی است به وسیله پاداشی که او در بهشت می‌دهد، و قول دیگر آنکه برّ کار خیری است که به وسیله آن، نسبت به پاداش و اجر استحقاق پدید می‌آید. بعضی هم گفته‌اند: برّ؛ یعنی بهشت.
بعد در فرق بین برّ و خیر چنین گفته است: تفاوت بین برّ و خیر این است که برّ عبارت از نفعی است که با قصد نفع رساندن به دیگری به او برسد و خیر، خیر است، اگرچه سهوا (و بدون قصد) انجام شود. ضدّ برّ، عقوق بوده و ضدّ خیر، شرّ است. «4»
______________________________
(1). بقره/ 189.
(2). تبیان، ج 2، ص 142.
(3). آل عمران/ 92.
(4). تبیان، ج 2، ص 531- 530.
ص: 294
نیز فی قوله تعالی: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»، «1» فرموده: خدای متعال برخی از خلق را نسبت به برخی دیگر امر به برّ فرموده و برّ، عملی است که خدای متعال بدان امر نموده است، و هم‌چنین او دستور داده که آنان از آنچه از آن نهی شده‌اند، پرهیز کنند. نیز آنان را نهی نموده که برخی از آنان برخی دیگر را بر «اثم» کمک و یاری کنند، و «اثم»، عبارت از آن چیزی است که به ترک آن امر فرموده است. نیز آنان را از عدوان نهی نموده است؛ به این معنا که ایشان را از تجاوز نمودن از حدود الهی در دینشان نهی نموده است. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی ، «3» فرموده: چون با هم مشاورت می‌کنید، به افعال خیر و به خوف از عذاب خدای متعال مشاورت کنید، نه در گناه، و یا در تجاوز از حدود الهی و مخالفت با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله. «4»
شیخ طبرسی در مجمع البیان فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «5» فرموده: این (آیه) خطاب به علمای یهود است. آنان نزدیکان مسلمان خود را نسبت به آنچه آنان بدان ایمان آورده بودند، تثبیت می‌نمودند، ولی خود ایمان نمی‌آوردند، و لذا همزه «أ تأمرون»، برای استفهام بوده و معنای توبیخ می‌دهد، و مراد از برّ، ایمان به محمّد صلّی اللّه علیه و آله است. خدای متعال آنان را نکوهش نمود بر آنچه انجام می‌دادند، از امر مردم به ایمان به محمّد صلّی اللّه علیه و آله و ترک دادن خودشان از آن ایمان. ابو مسلم گفته است: اعراب مردم را به ایمان آوردن به محمّد صلّی اللّه علیه و آله امر می‌نمودند، چون حضرت به پیامبری مبعوث شد، خودشان کفر ورزیدند. «6»
هم‌چنین در معنای قوله تعالی: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ الخ» «7»، فرموده: خدای سبحان بیان فرموده که همه برّ
______________________________
(1). مائده/ 2.
(2). همان، ج 3، ص 427.
(3). مجادله/ 9.
(4). تبیان، ج 9، ص 547.
(5). بقره/ 44.
(6). مجمع البیان، ج 1، ص 98.
(7). بقره/ 177.
ص: 295
در صلات نیست، و اگر هم به اقامه صلات امر شده، برای آن بوده که آن، مصلحت در ایمان و در انصراف از فساد است، و هم‌چنین است عبادات شرعیه‌ای که به آنها امر شده؛ ازآن‌رو که در آنها، الطاف و مصالح دینیّه است و آن بر حسب زمان و اوقات مختلف می‌باشد. پس فرمود: برّ همه‌اش در توجّه داشتن به نماز نیست. تا این‌که علاوه بر آن، به طاعتی غیر از صلات که خدای متعال به آن، امر فرموده، توجّه شود، و این، قول ابن عباس و بعضی دیگر است، و در معنای آن گفته شده که برّ آن نیست که نصاری بدان نظر دارند، از توجّه نمودن به مشرق، و نیز آن نیست که یهود بدان نظر دارند، از توجّه داشتن به مغرب، و لکن برّ، کسی است که ایمان به خدای متعال بیاورد؛ یعنی خدا را باور (و نسبت به او تصدیق) داشته باشد، و داخل در آن قول می‌گردد، همه آنچه معرفت به او جز بدان حاصل نمی‌شود، مانند: معرفت به حدوث عالم، اثبات محدث، صفات واجبه، جایزه و آنچه بر او سبحانه و تعالی محال است و معرفت به عدل و حکمت او. «وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»: و ایمان به روز قیامت، و داخل در آن می‌شود، تصدیق بعث، حساب، ثواب و عقاب. «وَ الْمَلائِکَةِ»؛ یعنی ایمان به این‌که آنان بندگان مکرم و گرامی خدای متعال هستند. «وَ الْکِتابِ»؛ یعنی: و ایمان به کتاب‌های منزّل از جانب خدای تعالی به پیامبرانش. «وَ النَّبِیِّینَ» و ایمان به همه پیامبران و این‌که آنان معصوم و مطهّر بودند و در آنچه به خلق ارائه می‌دادند، راست می‌گفتند و این‌که سیّد و خاتم آنان، محمّد صلّی اللّه علیه و آله، و شریعت او ناسخ جمیع شرایع بوده و تمسک بدان برای همه مکلّفان تا روز قیامت لازم است. «وَ آتَی الْمالَ»؛ یعنی و اعطای مال کند، «عَلی حُبِّهِ»، در ضمیر «حبّه»، وجوهی است که احسن وجوه آن این است که «هاء» به خدای متعال برگردد؛ یعنی اعطای مال از روی حبّ و دوستی خدای متعال به: «ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ»، انجام گیرد. «وَ أَقامَ الصَّلاةَ»؛ یعنی نماز را در اوقات خودش و با رعایت حدودش به جا آورد. «وَ آتَی الزَّکاةَ»؛ یعنی زکات مالش را بدهد. «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا»؛ یعنی چون عهدی بست، نظیر عهود و نذوری
ص: 296
که بین او و خداست و یا عقودی که بین او و بین مردم است، بدان وفا کند. «وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» که مراد از «الْبَأْساءِ» تنگدستی و بیچارگی و مراد از «الضَّرَّاءِ»، درد و بیماری است؛ یعنی به هنگام سختی، تنگدستی و بیماری صابر و شکیبا باشند، و نیز «وَ حِینَ الْبَأْسِ»؛ یعنی به هنگام جنگ و جهاد با دشمن، صابر و خویشتن‌دار باشد، «أولئک»، اشاره است به کسانی که ذکرشان گذشت؛ یعنی این‌چنین کسان، «الَّذِینَ صَدَقُوا»: کسانی هستند که خدا را تصدیق کرده و بدو ایمان آوردند، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»: و این‌چنین کسان هستند که به واسطه انجام چنین کارهایی و داشتن چنین صفاتی از آتش جهنم پروا دارند. اصحاب ما به این آیه استدلال کرده‌اند که معنای آن در امیر المؤمنین، علی علیه السّلام، است؛ زیرا در این‌که آن بزرگوار جامع این خصال بود، اختلافی بین امّت نیست. پس مراد از این آیه قطعا آن بزرگوار است و بعضی هم گفته‌اند که آیه، مخصوص به انبیای معصومین است؛ زیرا کلیّت آیه را کسی به‌جز انبیا نمی‌تواند ادا نماید. «1»
فی قوله تعالی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» «2» هم فرموده: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»؛ یعنی هرگز برّ خدای متعال نسبت به اهل طاعت را ادراک نمی‌کنید، «حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»: تا این‌که از مال انفاق کنید، و تنها، با این لفظ، از مال کنایه شده؛ چون همه مردم مال را دوست دارند، و گفته شده: معنای آن این است که آنچه از نفایس اموالتان را که دوست دارید، نه از کم‌ارزش‌ترین آن (انفاق کنید). «3»
همین‌طور در معنای قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» «4» فرموده:
یعنی مانند فعل منافقین و یهود نکنید، «وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی ؛ یعنی به افعال خیر، به
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 1، ص 264- 263.
(2). آل عمران/ 92.
(3). مجمع البیان، ج 2، ص 473.
(4). مجادله/ 9.
ص: 297
طاعت از خدای متعال و به خوف از عذاب او و پرهیز از عصیان و گناه الهی، نجوا کنید. «1»
زمخشری در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «2» فرموده: «أَ تَأْمُرُونَ»، همزه برای بیان توبیخ و تعجّب از حال آنان است و برّ وسعت خیر و نیکی است، و «وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»: و مانند فراموش‌کاران خیر و نیکی درباره نفوستان را ترک می‌کنید، «وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ»، حال آنکه تورات را می‌خوانید و در آن صفت محمّد صلّی اللّه علیه و آله یا وعده عذاب بر خیانت، ترک خیر و نیکی و مخالفت قول با عمل است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»، «4» فرموده: برّ، اسم خیر و هر فعلی است که مورد رضایت باشد، «أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»، خطاب است به اهل کتاب؛ زیرا یهود رو به سوی مغرب در مقابل بیت المقدس، و نصاری به سوی مشرق نماز می‌خواندند و آن به این جهت است که آن هنگام که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قبله را به سوی کعبه جابه‌جا می‌کرد، آنان بسیار در امر قبله فرو رفته بودند و هریک از دو گروه گمان می‌کرد که توجّه به امر قبله، امری خیر و پسندیده است، «وَ لکِنَّ الْبِرَّ»: لکن برّ آن چیزی است که ما آن را بیان می‌کنیم و آن چیزی است که اهتمام به آن واجب است و همّت به برّ را کسی صرف می‌کند که ایمان بیاورد و این اعمال را برپا دارد. «5»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»، «6» فرموده: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ»: برّ به تحمّل سختی برای ورود و دخول از پشت درب نیست، «وَ لکِنَّ الْبِرَّ»: و لکن نیکی و خیر، «مَنِ اتَّقی : کسی است که از آنچه خدا آن را حرام کرده، پروا کند. «7»
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 9، ص 250.
(2). بقره/ 44.
(3). کشّاف، ج 1، ص 277.
(4). بقره/ 177.
(5). کشّاف، ج 1، ص 330.
(6). بقره/ 189.
(7). کشّاف، ج 1، ص 341.
ص: 298
همین‌طور فی قوله تعالی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، «1» فرموده: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»: هرگز به حقیقت خیر و نیکی نمی‌رسید و هرگز هم ابرار نخواهید شد، و گفته‌اند:
هرگز به برّ اللّه که ثواب و پاداش نیک اوست، نمی‌رسید، «حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»: تا آنکه انفاق شما از آن اموالی باشد که مورد محبت و علاقه شماست و آنها را برای انفاق انتخاب کنید. «2»
شبّر فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «3» فرموده: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ»، توبیخ و شگفتی از حال آنان است و برّ نسبت به هر خیری عمومیت دارد. «وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»: خودتان را رها و فراموش می‌کنید، «وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ»: تورات را می‌خوانید و در آن، وعده عذاب بر ترک خیر و مخالفت قول با عمل داده شده، «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»: قبح آن را تعقّل نمی‌کنید تا آنکه خودتان را از آن منع کنید. آیه درباره علمای یهود و رؤسای آنان نازل شده و نسبت به هر کس که عدل را توصیف کند و بعد با آن مخالفت ورزد هم عمومیت دارد. «4»
در معنای قوله: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، «5» فرموده: مردانی که چون محرم می‌شدند، نقبی را در انتهای خانه‌های خود حفر می‌کردند تا از آن داخل و خارج شوند، و در معنای آن روایت شده که امور را از غیر مسیر عادی آن انجام می‌دادند. «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی ، فاعل برّ، کسی است که از آنچه خدای متعال حرام کرده، پروا داشته باشد. «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»: امور را از مجرا و مسیر آن انجام دهید. از ائمه معصومین علیهم السّلام نقل است که فرمودند: «هی بیوت العلم و نحن ابوابها»: آن خانه‌ها، خانه‌های علم بوده و ما درب‌های آن هستیم. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»: از خدای تعالی در اوامر و نواهی‌اش پروا داشته باشید، «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»: تا این‌که به هدایت دست یابید. «6»
______________________________
(1). آل عمران/ 92.
(2). کشّاف، ج 1، ص 444.
(3). بقره/ 44.
(4). تفسیر شبّر، ص 22.
(5). بقره/ 189.
(6). تفسیر شبّر، ص 75.
ص: 299
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»، «1» فرموده: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»: رحمت و رضوان خدای متعال را. درک نمی‌کنید یا هرگز به کمال برّ نمی‌رسید و هرگز از جمله ابرار نخواهید بود، «حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»: تا این‌که از مال، جاه و نفس انفاق کنید. از معصومین علیهم السّلام است که از آنچه دوست می‌دارید: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ»: آنچه از چیزهای طیّب و پاک یا خبیث و ناپاک انفاق می‌کنید، «فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ.»: البتّه، خدای متعال به آن آگاه است. «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی ، «3» فرموده: به یکدیگر در انجام طاعت و ترک گناه کمک کنید، «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»: و به یکدیگر در گناه و در تجاوز به حدود الهی کمک نکنید. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»: و از خدا در اوامر و نواهی‌اش، پروا داشته باشید، «أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»: که خدای متعال نسبت به کسی که نافرمانی او کند، سخت عقوبت‌کننده است. «4»
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ الخ» «5»، فرموده: گفته شده که بعد از تحویل قبله از بیت المقدس به کعبه، جدال و دشمنی در میان مردم زیاد گردید و نزاع به طول انجامید، پس این آیه نازل شد، و در معنای «قِبَلَ» به کسر و به فتح فرموده: آن به معنای جهت است و از آن جمله است: «الْقِبْلَةَ»* که آن نوعی از جهت است.
در ادامه فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ الخ»، هم فرموده: آن، تعریفی از ابرار و بیان حقیقت حال آنان است. به تحقیق آن را در جمیع مراتب سه‌گانه اعتقادی، عملی و اخلاقی، نخست با «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ»، و دوم با: «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»، و سوم هم با: «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»، شناسانیده، امّا آنچه در آغاز با: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ الخ» شناسانده، جامع جمیع معارف
______________________________
(1). آل عمران/ 92.
(2). تفسیر شبّر، ص 146.
(3). مائده/ 2.
(4). تفسیر شبّر، ص 243. فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 329
حقّه است که خدای سبحان اراده ایمان به آنها را از بندگانش نموده است. مراد از این ایمان، ایمان تامّی است که از اثر آن، تخلّفی حاصل نشود. پس از آن، بعضی از اعمال مربوط به آن را ذکر فرمود: «وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ الخ»، و سپس برخی از اخلاق چنین کسانی را ذکر نمود: «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ». آن چیزهایی از اوصاف ابرار را که خدای سبحان در این آیه بیان فرموده، همان است که در غیر آیه ذکر نموده: «إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً. عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً. یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً. إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً. إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً. فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً. وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً.» «1» که در آن ایمان به خدا و به روز قیامت، انفاق برای خدا، وفای به عهد و صبر ذکر گردیده است. نیز خدای متعال گفته: «کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ. وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ. کِتابٌ مَرْقُومٌ. یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ. إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ ... یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ ... عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ.» «2» که چون تدبّر شود با تطبیق این آیات و آیات پیش از آن، حقیقت وصف و نهایت امر آنان معلوم می‌گردد. در توصیف آیات از آنها چنین برمی‌آید که آنان عباد اللّه‌اند و آنانند مقربان، و خدای سبحان بندگانش را به گفته خود این‌گونه توصیف نموده که: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»، «3» و توصیف مقربین را هم‌چنین آورده است: «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.» «4» پس اینان همان سابقان در دنیا هستند تا در نعیم آخرت به پروردگارشان به پیوندند.
از آنچه گذشت روشن گردید که ابرار، اهل مرتبه عالیه‌ای از ایمان هستند، و آن در مرتبه چهارم است، در بحث روایی هم فرموده است: عن النبی صلّی اللّه علیه و آله: «من عمل بهذه الایة،
______________________________
(1). دهر/ 12- 5.
(2). مطففین/ 25.
(3). حجر/ 42.
(4). واقعه/ 12.
ص: 301
فقد استکمل الایمان.»: هرکس به این آیه عمل نماید، ایمان او به کمال رسیده است. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها»، «2» فرموده: نقل کرده‌اند که جماعتی از عرب به هنگامی که برای حج محرم می‌شدند، زمان حاجت، از درب خانه به آن وارد نمی‌شدند، بلکه سوراخی را از پشت آن حفر نموده و از آن داخل می‌گردیدند. اسلام این کار آنها را نهی نمود و آنان را به دخول از درب خانه امر فرمود.
نزول آیه، قابل انطباق با این شأن نزول هست.
درباره امر فی قوله تعالی: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها الخ» هم فرموده است: امر آن، امر مولوی نیست، (بلکه) تنها ارشاد است بر نیک بودن وارد شدن از درب خانه، برای آنچه در آن است از مشی بر عادت متعارف نیک شمرده شده‌ای که با غرض عقلایی در بنای خانه‌ها و در قرار دادن درب ورودی و خروجی در آنها موافقت دارد. کلام در بازداشتن از عادت ناپسندی است که هیچ وجهی برای آن وجود ندارد. پس هر دلیلی زیادتر از هدایت به طریق مستقیم، بدون جواب نیست. آری، دخول از غیر درب با این قصد که آن، جزء دین باشد، بدعت حرام است. «3»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «4» بعد از تفسیر آن، آورده که: تأثیر عمیق «دعوت عملی» از اینجا سرچشمه می‌گیرد که هرگاه شنونده بداند (که) گوینده از دل سخن می‌گوید و به گفته خویش صددرصد ایمان دارد، گوش جان خود را به روی سخنانش می‌گشاید، و سخنی که از دل برخیزد، بر دل می‌نشیند، و در جان اثر می‌گذارد، و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش، این است که خود قبل از دیگران (بدان) عمل کند؛ همان گونه که علی علیه السّلام می‌فرماید: «ایها الناس! انی و اللّه ما احثکم علی طاعة، الا و اسبقکم الیها، و لا انها کم عن معصیة، الا و اتناهی قبلکم عنها.»: «ای مردم! به خدا سوگند، شما را به هیچ طاعتی تشویق
______________________________
(1). المیزان، ج 1، ص 438.
(2). بقره/ 189.
(3). المیزان، ج 2، ص 57.
(4). بقره/ 44.
ص: 302
نمی‌کنم، مگر قبلا خودم آن را انجام داده‌ام، و از هیچ کار خلافی بازنمی‌دارم، مگر این‌که پیش از شما از آن دوری جسته‌ام. «1»
فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ» «2» هم آورده: قرآن سپس به بیان مهم‌ترین اصول نیکی‌ها در ناحیه ایمان، اخلاق و عمل ضمن بیان شش عنوان پرداخته، چنین می‌گوید: بلکه نیکی (نیکوکار) کسانی هستند که به خدا، روز آخر، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران ایمان آورده‌اند: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ.»
در حقیقت، این نخستین پایه همه نیکی‌ها و خوبی‌هاست: ایمان به مبدأ و معاد و برنامه‌های الهی و پیامبرانی که مأمور ابلاغ و اجرای این برنامه‌ها بودند و فرشتگانی که واسطه ابلاغ این دعوت محسوب می‌شدند؛ ایمان به اصولی که تمام وجود انسان را روشن می‌کند و انگیزه نیرومندی برای حرکت به سوی برنامه‌های سازنده و اعمال صالح است.
جالب این‌که نمی‌گوید: نیکوکار، کسانی هستند که ... بلکه می‌گوید: «نیکی» کسانی هستند که ... این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و هم‌چنین بعضی زبان‌های دیگر، هنگامی که می‌خواهند آخرین درجه تأکید را در چیزی بیان کنند، آن را به صورت مصدری می‌آورند، نه به صورت وصف؛ مثلا گفته می‌شود: علی علیه السّلام عدل جهان انسانیت است؛ یعنی آن‌چنان عدالت‌پیشه است که گویی تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پای او در عدالت غرق گشته است، به‌گونه‌ای که هرگاه به او نگاه کنی، چیزی جز عدالت نمی‌بینی، و هم‌چنین در نقطه مقابل آن می‌گوییم بنی امیه ذلّت اسلام بودند؛ گویی تمام وجودشان تبدیل به خواری شده بود. «3»
هم‌چنین در تفسیر قوله: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 1، ص 215.
(2). بقره/ 177.
(3). تفسیر نمونه، ج 1، ص 598.
ص: 303
لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، «1» آورده: ولی قرآن صریحا می‌گوید: نیکی در تقواست، نه در عادات و رسوم خرافی، و بلافاصله دستور می‌دهد که حتما از همان طریق عادی به خانه‌ها وارد شوند؛ امّا آیه یک معنای وسیع‌تر و عمومی‌تر نیز دارد، و آن این‌که برای اقدام در هر کار خیری، اعم از اعمال مذهبی و غیر مذهبی، باید از طریق صحیح آن وارد شوید، نه از طریق انحرافی و وارونه و غیر عادی؛ چنان‌که جابر همین معنا را از قول امام باقر علیه السّلام نقل کرده است. در تفاسیر اهل بیت علیهم السّلام در مورد این آیه نیز می‌خوانیم که: «ما ابواب خداوند و طریق وصول به او و داعیان به سوی بهشت خدا می‌باشیم»؛ یعنی در تمام امور مذهبی خویش از طریق اصلی وارد شوید و برنامه‌های خود را از آنها بگیرید که وحی در خانه آنان نازل شده و پرورش‌یافتگان مکتب وحی الهی هستند.
جمله: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ ...»، ممکن است اشاره به نکته لطیف دیگری نیز باشد که سؤال شما از «اهلّه ماه»، به جای سؤال از معارف دینی، همانند عمل کسی است که راه اصلی خانه را گذاشته و از نقبی که پشت خانه زده است، وارد شود، چه کار نازیبایی! «2»
در تفسیر قوله: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»، «3» تحت عنوان «لزوم تعاون و همکاری در نیکی‌ها» شرحی را آورده که ما در اینجا تنها قسمتی از آن را عینا نقل می‌کنیم:
آنچه در آیه فوق در زمینه تعاون آمده، یک اصل کلی اسلامی است که سراسر مسایل اجتماعی، حقوقی، اخلاقی و سیاسی را در بر می‌گیرد. طبق این اصل، مسلمانان موظفند در کارهای نیک، تعاون و همکاری کنند، ولی همکاری در اهداف باطل، اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقا ممنوع است، هرچند مرتکب آن، دوست نزدیک یا برادر انسان باشد .... «4»
______________________________
(1). بقره/ 189.
(2). تفسیر نمونه، ج 2، ص 8- 7.
(3). مائده/ 2.
(4). تفسیر نمونه، ج 4، ص 253.
ص: 304

4. برّ در تفاسیر روایی‌

1. در مجمع البیان فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»، «1» روایت نموده که: انس بن مالک گوید: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «مررت لیلة اسری بی علی اناس تقرض شفاههم بمقاریض من نار، فقلت: من هولاء یا جبرائیل؟ فقال: هولاء خطباء من اهل الدنیا ممن کانوا یأمرون الناس بالبر و ینسون انفسهم.»: در شب معراج مرا بر مردمی عبور دادند که با قیچی‌هایی از آتش، لب‌هایشان قیچی می‌شد. پس گفتم: ای جبرئیل! اینها چه کسانی باشند؟ جبرئیل گفت: اینان، خطیبانی از اهل دنیایند؛ از آن کسانی که مردم را به نیکی امر می‌نمودند و خود را در انجام آن فراموش می‌کردند. «2»
2. در کتاب اصول کافی، با اسنادش تا ابن ابی یعفور و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن حضرت فرمود: «من اعظم الناس حسرة یوم القیامة، من وصف عدلا ثم خالفه الی غیره.»: از بزرگ‌ترین حسرتمندان در روز قیامت، کسی است که عدل را توصیف نماید، سپس غیر آن را جانشین‌اش سازد. «3»
3. باز در اصول کافی با اسنادش تا خیثمه، و او چنین روایت کند که ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام، برای من فرمود: «ابلغ شیعتنا: ان اعظم الناس حسرة یوم القیامة، من وصف عدلا ثم خالفه الی غیره.»: به پیروان ما برسان که از عظیم‌ترین حسرتمندان در روز قیامت، کسی است که عدل را توصیف کند، سپس غیر آن را جانشین‌اش سازد. «4»
4. نیز در اصول کافی با اسنادش تا قتیبة الاعشی، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «من اشد الناس عذابا یوم القیامة، من وصف عدلا و عمل بغیره.»؛ یعنی از معذّب‌ترین مردمان در روز قیامت، کسی است که عدل را توصیف نماید و به غیر آن عمل نماید. «5»
5. در اصول کافی با اسنادش تا معلی بن خنیس، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن حضرت فرمود: «من اشد الناس عذابا یوم القیامة، من وصف عدلا و عمل
______________________________
(1). بقره/ 44.
(2). مجمع البیان، ج 1، ص 98.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 75، حدیث 175.
(4). همان، حدیث 174.
(5). همان، حدیث 176.
ص: 305
بغیره.»: همانا شدیدترین مردم از نظر حسرت در روز قیامت، کسی است که عدل را توصیف نماید و سپس به غیر آن عمل کند. «1»
6. در تفسیر علی ابن ابراهیم فی قوله تعالی: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «2» آمده که: آیه درباره قصّاص و خطّاب «*» نازل شده و آن، فرموده امیر المؤمنین علیه السّلام است که: «و علی کل منبر منهم خطیب مصقع «**» یکذب علی اللّه و علی رسوله و علی کتابه.»؛ یعنی بر هر منبری از ایشان، سخنرانی بلیغی هست که بر خدا، بر رسول او و بر کتاب او دروغ می‌بندد. «3»
7. علی بن ابراهیم فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ الخ» «4» هم فرموده: شرط ایمان، تصدیق نمودن و باور داشتن خدا، قیامت، ملایکه، کتاب و پیامبران است. «5»
8. در کتاب احتجاج، شیخ طبرسی از اصبغ بن نباته نقل کند که او فرموده: نزد امیر المؤمنین علیه السّلام بودم که ابن الکوا خدمت آن حضرت رسید و گفت: «یا امیر المؤمنین! قول اللّه عزّ و جلّ:" وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها"؟» «6» پس آن بزرگوار فرمود: «نحن البیوت. امر اللّه ان تؤتی ابوابها. نحن باب اللّه و بیوته التی یؤتی منه، فمن بایعنا و اقرّ بولایتنا، فقد اتی البیوت من ابوابها، و من خالفنا و فضل علینا غیرنا، فقد اتی البیوت من ظهورها. ان اللّه عزّ و جلّ لو شاء، عرف الناس نفسه حتی یعرفونه و یاتونه من بابه، و لکن جعلنا ابوابه و صراطه و سبیله و بابه الذی یوتی منه. قال: فمن عدل عن ولایتنا و فضل علینا غیرنا، فقد اتی البیوت من ظهورها، و انهم عن الصراط لناکبون.»: ما هستیم آن خانه‌هایی که خدای تعالی وارد شدن از درب آنها را امر فرموده؛ ما هستیم باب خدای متعال و خانه‌های او که به آن درآیند. پس هرکس با ما بیعت کند و به ولایت ما اقرار
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 75، حدیث 177.
(2). بقره/ 44.
(*). قصّاص؛ یعنی داستان‌سرایانی که در مجامع سخن می‌گویند. خطّاب؛ یعنی کسانی که زیاد سخنرانی می‌کنند و یا خطبه می‌خوانند.
(**). خطیب مصقع؛ یعنی بلیغ.
(3). نور الثقلین، همان، حدیث 172- برهان، ص 60.
(4). بقره/ 177.
(5). برهان، ص 111.
(6). بقره/ 189.
ص: 306
نماید، از درب‌های آن خانه‌ها وارد شده، و هرکس با ما مخالفت کند و غیر ما را بر ما برتری و تفضّل دهد، محققا از پشت آن خانه‌ها وارد شده است. البتّه، خدای عزّ و جلّ اگر مشیّتش باشد، خود را به مردم می‌شناساند تا آنان او را بشناسند و از باب او وارد شوند، و لکن او ما را باب‌های خویش، راه مستقیم، راه (شناسایی) اش و بابی که از آن باب وارد می‌شوند، قرار داده است. آن حضرت فرمود: پس هرکه از ولایت ما عدول نماید و بر ما دیگری را تفضّل و برتری دهد، محققا از پشت آن خانه‌ها آمده، و البتّه، آنان از راه مستقیم منحرف‌اند. «1»
9. از امیر المؤمنین علیه السّلام در حدیثی طولانی آمده است که: «... قد جعل اللّه للعلم اهلا و فرض علی العباد طاعتهم بقوله:" وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها"، و" البیوت"، هی بیوت العلم الذی استودعته الانبیاء و" أبوابها" اوصیاؤهم.»: ... و خدای تعالی برای علم، اهلی را قرار داده است و بر بندگان اطاعت از آنان را با این سخن خود واجب فرموده: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»، و «الْبُیُوتَ»، همان خانه‌های علم است که آن را نزد پیامبران به ودیعه گذاشته و «أَبْوابِها»، اوصیای آن پیامبرانند. «2»
10. در تفسیر عیاشی، سعد، از ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام، روایت کند که: از آن حضرت درباره این آیه: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»، سؤال نمودم آن بزرگوار فرمود: «آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله ابواب اللّه و سبیله، و الدعاة الی الجنة، و القادة الیها، و الادلاء علیها الی یوم القیامة.»: آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله باب‌های خدای متعال، راه روشن به سوی او، دعوت‌کنندگان به بهشت، فرماندهان به سوی آن، و راهنمایان بر آن تا روز قیامت‌اند. «3»
11. علی بن ابراهیم فرموده: درباره امیر المؤمنین علیه السّلام این گفته پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل است که:
______________________________
(1). برهان، ص 119- نور الثقلین، ج 1، ص 177، حدیث 620.
(2). نور الثقلین، همان، حدیث 621.
(3). برهان، ص 119- نور الثقلین، ج 1، ص 177، حدیث 622.
ص: 307
«انا مدینة العلم و علی بابها، و لا تأتوا المدینة الا من بابها.»: من شهر علمم و علیّ درب آن شهر، و به‌جز از درب شهر، به آن وارد نشوید. «1»
12. در مجمع البیان فی قوله تعالی: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها»، فرموده: در آن وجوهی است: یکی از آن وجوه این است که کسانی که محرم بودند، از درب خانه‌هایشان داخل نمی‌شدند، بلکه آنان در پشت خانه‌هایشان یعنی در دنباله خانه‌هایشان، نقبی کنده و از آن رفت و آمد می‌کردند. پس آنان از این راه و روش منع شدند. ابو جارود از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، این وجه را روایت کند. وجه دوّم آن بدین معنا است که امور و کارها را از غیر مجرای آن انجام ندهید و سزاوار است که امور، از جهات و راه خودش باشد؛ آن راه هرگونه که می‌خواهد باشد. این وجه نیز به روایت جابر از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، نقل شده است. وجه سوّم این است که ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام، فرمود: «آل محمّد، ابواب اللّه و سبله، و الدعاة الی الجنة، و القادة الیها، و الادلاء علیها الی یوم القیامة.»: آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله باب‌های خدای عزّ و جلّ، راه روشن او، دعوت‌کننده به سوی بهشت، فرماندهان به سوی آن و راهنمایان بر آن تا روز قیامت هستند. «2»
13. در اصول کافی، محمّد بن یحیی با اسنادش تا علی بن ابراهیم، و او هم با اسنادش تا ابی ولاد حناط، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که درباره قول خدای عزّ و جلّ:
«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،* از آن حضرت سؤال نمودم که این چه احسانی است؟ آن بزرگوار فرمود: «الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لا یکلفهما ان یسألاک شیئا مما یحتاجان الیه، و ان کانا مستغنیین؛ ا لیس اللّه عزّ و جلّ یقول:" لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ"؟»: احسان به این است که با آن دو حسن مصاحبت داشته باشی و آنان را به این مشقت و انداری که چیزی را که بدان نیازمندند، از تو بخواهند، گرچه آن دو افرادی بی‌نیاز باشند. آیا مگر
______________________________
(1). برهان، همان، و در نور الثقلین، ج 1، ص 178، حدیث 624، با تغییر مختصری به دنبال حدیث مذکور چنین آورده: «و یروی:" انا مدینة الحکمة".»
(2). برهان، همان- نور الثقلین، ج 1، ص 178، حدیث 623.
ص: 308
خدای عزّ و جلّ نمی‌فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؟» «1»
14. در کافی، محمّد بن یعقوب با اسنادش تا عاصم، و او از یونس، و او هم از گوینده روایت، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن بزرگوار شهد نیشکر را صدقه می‌داد، پس به آن حضرت گفته شد: آیا شهد نیشکر را صدقه می‌دهید؟ آن بزرگوار فرمود: «نعم، انه لیس شی‌ء احبّ الیّ منه، فانا احبّ ان اتصدّق باحبّ الاشیاء الیّ.»: آری. البتّه، هیچ چیزی برای من دوست‌داشتنی‌تر از آن نیست، پس من دوست دارم که دوست داشتنی‌ترین چیزها نسبت به خودم را صدقه دهم. «2»
15. در عوالی اللئالی از امام حسین علیه السّلام نقل کند که آن حضرت شهد نیشکر را صدقه می‌داد. پس از آن حضرت در این‌باره سؤال شد. آن بزرگوار فرمود: «انی أحبّه و قد قال اللّه تعالی:" لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ".»: البتّه، من آن را دوست دارم و همانا خدای تعالی فرموده است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.» «3»
16. در مجمع البیان از ابی طفیل روایت نموده که او گوید: علی علیه السّلام پیراهنی را خرید، پس از آن در شگفت شد. برای همین آن را صدقه داد و فرمود: «سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: من آثر علی نفسه، آثره اللّه یوم القیامة بالجنة، و من احب شیئا، فجعله للّه، قال اللّه یوم القیامة: قد کان العباد یکافؤون فیما بینهم بالمعروف، و انا اکافیک الیوم بالجنة.»: شنیدم پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله می‌فرمود: هرکس علیه خودش ایثار نماید، خدای تعالی در روز قیامت بهشت را بر او ایثار کند، و هرکس چیزی را دوست بدارد، پس آن را برای خدای متعال قرار دهد، خدای متعال در روز قیامت فرماید: بندگان همدیگر را با آنچه میانشان معروف بود، پاداش می‌دادند و من امروز با بهشت تو را پاداش می‌دهم. «4»
17. در تفسیر عیاشی از مفضل بن عمر روایت کند که او گوید: روزی بر ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، وارد شدم در حالی که چیزی با من بود. پس آن را پیش روی خود بر زمین
______________________________
(1). برهان، ص 284- نور الثقلین، ج 1، ص 363، حدیث 234.
(2). برهان، ص 284- نور الثقلین، همان، حدیث 235.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 364، حدیث 236.
(4). نور الثقلین ج 1، ص 364، حدیث 237.
ص: 309
نهادم. آن حضرت فرمود: «ما هذا؟»: این چیست؟ گفتم: این هدیه‌ای است برای فرزندان و بردگان شما، پس آن بزرگوار فرمود: «یا مفضل! انی لا أقبل ذلک، و ما اقبله من حاجة بی الیه، و ما أقبله الا لیزکوا به. ثم قال سمعت ابی یقول: من مضت له سنة، لم یصلنا من ماله قلّ او کثر، لم ینظر اللّه الیه یوم القیامة الا ان یعفو اللّه عنه. ثم قال یا مفضل! انها فریضة فرضها اللّه علی شیعتنا فی کتابه، اذ یقول:" لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ"، فنحن البّر و التقوی و سبیل الهدی و باب التقوی؛ لا یحجب دعاؤنا عن اللّه، اقتصروا علی حلالکم و حرامکم، فاسئلوا عنه و ایاکم ان تسئلوا احدا من الفقهاء عما لا یعنیکم و عما ستر اللّه عنکم.»: ای مفضل! من این را نمی‌پذیرم، و آنچه را قبول می‌کنم، از روی نیاز من بدان است، و آن را قبول نمی‌کنم، مگر آنکه بدان آنها پاک و تزکیه شوند. سپس آن بزرگوار فرمود: شنیدم پدرم می‌فرمود: هرکس یک سال بر او بگذرد و از مالش کم یا زیاد، هدیه‌ای به ما نرساند، خدای متعال در روز قیامت به او نظر نکند، مگر این‌که او را مورد عفو و بخشش قرار دهد. پس از آن فرمود: ای مفضل! آن فرضی است از واجبات الهی بر پیروان ما که در کتابش آنجا که می‌فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، آمده است. پس ماییم برّ و تقوا و راه روشن هدایت و باب تقوا؛ خواسته ما از خدای متعال پرده و حجابی ندارد. به حلال و به حرامتان اکتفا کرده، پس آن را از او بخواهید و مبادا که از یکی از فقها سؤال کنید آنچه را که مورد نیازتان نیست و آنچه را که خدای متعال بر شما پوشانده است. «1»
18. در تفسیر نمونه تحت عنوان: «انواع نجوا و سخنان درگوشی» از تفاسیر مجمع البیان، درّ المنثور و نور الثقلین، احادیثی را نقل کرده که ما عینا آنها را در اینجا ذکر می‌کنیم: در حدیثی از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم: «اذا کنتم ثلاثة، فلا یتناج اثنان دون صاحبهما؛ فان ذلک یحزنه.»؛ یعنی هنگامی که سه نفر باشید، دو نفر از شما جدای از شخص سوم، به نجوا نپردازد؛ چرا که این امر نفر سوم را غمگین می‌کند.
در حدیث دیگری از ابو سعید خدری می‌خوانیم که او می‌گوید: ما برای اجرای
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 364، حدیث 238- برهان، ص 184.
ص: 310
دستورات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در شب‌ها که گاهی مطلب لازمی پیش می‌آید، به تناوب در نزدیکی اقامتگاه آن حضرت مراقب بودیم. یک شب عده زیادی گرد هم آمده بودند و آهسته سخن می‌گفتیم. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیرون آمد و فرمود: «ما هذه النجوی؟ أ لم تنهوا عن النجوی؟»؛ یعنی این سخنان در گوشی چیست؟ آیا شما از نجوا نهی نشده‌اید؟!
از روایات متعدّدی نیز استفاده می‌شود که شیطان برای غمگین ساختن مؤمنان، از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند، نه فقط از نجوا، بلکه گاه در عالم خواب صحنه‌هایی در برابر چشم او مجسم می‌کند که موجب اندوه او شود، و دستور داده شده است که مؤمنان در این‌گونه موارد، با پناه بردن به ذات پاک خدا و توکّل بر او، این‌گونه القائات شیطانی را از خود دور کنند. «1»

5. تدبّر در آیات برّ

اشاره

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «2»
آیات برّ در قرآن کریم منحصر به شش آیه در چهار سوره: بقره، آل عمران، مائده و مجادله است و همه آن سوره‌ها از سوره‌هایی‌اند که در مدینه نازل شده‌اند. ترتیب مصحفی و نزولی دو سوره بقره و آل عمران بر هم تطبیق دارد، امّا دو سوره مائده و مجادله در ترتیب نزولی نسبت به ترتیب مصحفی تقدّم و تأخّر دارند؛ بدین گونه که ترتیب نزول بقره 87، ترتیب نزول آل عمران 89، ترتیب نزول مجادله 105 و ترتیب نزول مائده 112 است. در اینجا ما با لطف الهی ابتدا معانی و مفاهیم برّ را در هر آیه نسبت به خود آن آیه بررسی می‌کنیم و سپس با توجّه به ترتیب نزول آیات، در ابعاد مختلف برّ تدبّر می‌نماییم.

الف- تدبّر در آیات برّ بر حسب تنوّع معانی و مفاهیم آن‌

1. الف- معنا و مفهوم اوّل برّ

یکی از معانی و مفاهیم برّ، عمل به گفتار حسنه و عدم مغایرت گفتار نیکو با کردار
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 23، ص 436.
(2). ص/ 29.
ص: 311
شخص گوینده است؛ چنان‌که در آیه 44 بقره آمده: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.» در اینجا استفهامی را که نشانه نکوهش خدای متعال نسبت به علمای یهود است، تأمّل می‌کنیم؛ برای علمای یهود هم حجّت ظاهری تمام است و هم حجّت باطنی. تورات کتاب آسمانی یهود، حجتی است روشن و ظاهر که در آن از پیامبر خاتم، نشانه‌های او و آیین اسلام خبر داده شده است. از طرفی، علمای یهود هم با آن کتاب آشنایی کامل دارند: «وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ»، و عقل، حجت باطنی است که خدای متعال آن را در آنان به ودیعه قرار داده تا ایشان بدان وسیله بتوانند معیارهای خوب را؛ یعنی راه عبادت رحمان و مسیر اکتساب جنّت را بیابند «1»:
«أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، امّا آنان سزاوار نکوهش خدای متعال هستند؛ زیرا نه به حجّت ظاهری عمل می‌کنند، و نه حجّت باطنی را در عمل مورد استفاده قرار می‌دهند. در نتیجه، گفتار نیکشان با کردارشان مغایر است و این‌چنین اینان بر خلاف برّ عمل می‌کنند.

2. الف- معنا و مفهوم دوم برّ

یکی از معانی و مفاهیم برّ، توجّه داشتن به همه ابعاد اعتقادی، اقتصادی، الهی، عاطفی، عبادی و اخلاقی است. در شأن نزول آیه: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»، «2» گفته‌اند: مسیحیان در نماز خود به قبله ویژه‌شان؛ یعنی جهت مشرق، توجه داشتند: «قِبَلَ الْمَشْرِقِ» و یهود هم به قبله ویژه خود؛ یعنی جهت مغرب: «الْمَغْرِبِ» و این‌گونه هریک عمل خود را برّ می‌دانستند.
______________________________
(1). در اصول کافی احمد بن ادریس از بعضی از اصحاب ما روایت کند که به ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، گفتم:
«ما العقل؟»؛ یعنی عقل چیست؟ آن بزرگوار فرمود: «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان.»: او می‌گوید به آن حضرت عرض کردم: پس آنچه در معاویه بود، چه بود؟ آن حضرت فرمود: «تلک النکری، تلک الشیطنة و هی شبیه العقل و لیست بالعقل.» (نور الثقلین، ج 1، ص 76، حدیث 180).
(2). بقره/ 177.
ص: 312
قرآن کریم این معنا و مفهوم از برّ را مردود دانسته و می‌فرماید: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»، و لذا یک معنای وسیع، تامّ و کامل را برای برّ ارائه می‌دهد که همان توجّه به همه ابعاد پنج‌گانه برّ به عنوان معنا و مفهوم تامّ و کامل برّ است، و می‌فرماید که برّ در کسی تجسّم و تحقق پیدا کرده که:
اوّل: از لحاظ اعتقادی، به خدای متعال، روز قیامت، ملایکه، کتاب‌های آسمانی و به پیامبران ایمان آورد: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ.»
دوّم: از لحاظ اقتصادی، مال خود را به خویشان، یتیمان، زمین‌گیران، در راه ماندگان، بیچارگان و نیز برای آزادی بردگان ببخشد.
سوّم: از لحاظ بخشش مالی، بخشش مالی جنبه الهی و عاطفی داشته باشد؛ یعنی بذل مال براساس محبت و دوستی نسبت به ذات یگانه بی‌همتای خدای عزّ و جلّ انجام گیرد: «وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ.»
چهارم: از لحاظ عبادی، نماز را با توجّه به حدود و احکام آن برپا دارد و زکات مال و بدن را هم اعطا کند: «وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ.»
پنجم: از لحاظ اخلاقی، به عهدی که با خدای تعالی دارد و به عقدی که با بندگان خدا منعقد می‌کند، پابرجا و استوار باشد و به آن وفا کند و در مشکلات زندگی و رنج ناشی از بیماری و مصایب جنگ هم صابر و شکیبا باشد: «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ.»

3. الف- معنا و مفهوم سوم برّ

از معانی و مفاهیم برّ این است که امور را با معیار تقوا و از راه و روش خاص و صحیح خودش انجام دهند: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ
ص: 313
لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.» «1» سؤال درباره هلال‌های ماه است و پاسخ این است که هلال‌های ماه برای مردم بر حسب رؤیتی که آنان از هلال ماه دارند، نخست برای تعیین اوقات و زمان هر روز از ماه است و دوم هم برای تعیین ماه‌های سال و از جمله، ماه حج است:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ.» پس از آن، به بیان جهت منفی و مثبت برّ می‌پردازد؛ بدین معنا و مفهوم که برّ در امور و کارها، باید از دو خصوصیت متقارن: تقوا و مسیر عدل آن، برخوردار باشد؛ چنان‌که اگر در غیر مسیر عدل آن باشد، برّ نیست: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ.»؛ لکن برّ وقتی است که فاعل آن، شخص متقی باشد و کار را در مسیر خاص و عدل خودش انجام دهد: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.»

4. الف- معنا و مفهوم چهارم برّ

از معانی و مفاهیم برّ، انقطاع و دل بریدن از چیز محبوب و انفاق آن است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ.» «2» ملاک و معیار برای سیر در طریق ابرار و وصول به برّ، قطع علاقه از چیز محبوب به منظور بذل و اعطای آن برای خشنودی خداست: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، و البتّه، هرچه برای خدای تعالی و به قصد خشنودی او انفاق شود، به‌طور قطع و یقین خدای متعال به آن بسیار آگاه است: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ.»

5. الف- معنا و مفهوم پنجم برّ

از معانی و مفاهیم برّ، اجرای فرمان الهی مبنی بر عدم تجاوز به دشمن مغلوب، و تعاون در برّ و تقوا و عدم تعاون در گناه و تجاوزکاری است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ
______________________________
(1). بقره/ 189.
(2). آل عمران/ 92.
ص: 314
شَدِیدُ الْعِقابِ.» «1» در این آیه دستورات عبادی، اخلاقی و اجتماعی در انجام مراسم حج را خطاب به مومنان و به صورت نهی و یا امر بیان می‌فرماید که خلاصه آن به شرح زیر است:
1. مناسک و محرمات حج را حلال نکنید: «لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ»؛
2. ماه حرام خدا را که در آن جنگ و قتال جایز نیست، حلال نکنید: «وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ»؛
3. قربانی‌های بی‌نشان را که برای رسیدن به قربانگاه (و قربانی شدن در آنجا) اختصاص یافته‌اند، حلال نشمرید: «وَ لَا الْهَدْیَ»؛
4. قربانی‌های نشان‌دار را که برای وصول به قربانگاه (و قربانی شدن در آنجا) در نظر گرفته‌اند، حلال نشمرید: «وَ لَا الْقَلائِدَ»؛
5. همه کسانی را که قصد زیارت خانه خدا را دارند تا از تفّضل خدای رحمان نسبت به خود برخوردار شوند و خشنودی او را فراهم کنند، به زحمت نیندازید و مزاحم آنان نشوید: «وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً»؛
6. در حال احرام صید نکنید و چون محلّ شدید، به صید و شکار بپردازید: «وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا»؛
7. دشمنی و کینه با قومی سبب نشود که آنان را از آمدن به مسجد الحرام و انجام مناسک حج ممانعت کرده و آنان را مورد تجاوز قرار دهید: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا»؛
8. در امور خیر و تقوا با یکدیگر معاونت و همکاری کنید: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی ؛
9. در گناه و در تجاوزکاری با یکدیگر معاونت و همکاری نکنید: «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»؛
______________________________
(1). مائده/ 2.
ص: 315
10. و در همه امور از ارتکاب به گناه و نافرمانی خدا خود را حفظ کنید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»؛
11. البتّه که خدای تعالی بسیار سخت عقوبت‌کننده است: «أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ.»*
در آیه فوق که دستورات و مناسک حج با تفصیل بیان شده است، در مسأله اخلاقی- اجتماعی می‌فرماید: اگر آنان قبلا مانع شما از انجام حج گردیدند، الان که شما بر آنان غالب آمدید، آن ممانعت را جبران نکنید و در کار انتقام گرفتن، در بازداشتن آنها از انجام حج، با هم تعاون و همکاری نداشته باشید، بلکه با معیار تقوا، از جبران کردن، انتقام گرفتن و تعدّی نمودن نسبت به آنان گذشت کنید (که این است برّ و اخلاق حسنه در اخلاق اجتماعی): «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ.»
در همه امور تقوا داشته باشید و از نافرمانی خدای تعالی پرهیز کنید که خدای متعال بسیار سخت عقوبت‌کننده است: «أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ.»*

6. الف- معنا و مفهوم ششم برّ

از معانی و مفاهیم برّ، نجوا کردن در امور خیر و خداپسندانه است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.» «1» در آیه به مؤمنان با خطاب: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» گفته شده: از نجوایی که در آن گناه، دشمنی، کینه‌توزی و نافرمانی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باشد، بپرهیزند:
«فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ»، و در صورت ناگزیر بودن از نجوا هم:
«إِذا تَناجَیْتُمْ ...»، به نجوایی توصیه شده که برای امور خیر و خداپسندانه صورت گیرد و برای حفظ خویش از ارتکاب به گناه باشد: «وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی ، و به همگان امر شده که: خودتان را از ارتکاب به گناه و نافرمانی خدایی که به سوی او محشور می‌شوید، حفظ کنید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ.»
______________________________
(1). مجادله/ 9.
ص: 316

ب- تنظیم آیات برّ، براساس ترتیب نزول آنها و تدبّر در ابعاد مختلفشان براساس این ترتیب‌

اشاره

در این قسمت ابتدا آیات را به ترتیب نزول آن تنظیم، و پس از آن، برّ را با توجّه به ترتیب نزول آیات بّر در ابعاد مختلف بررسی و تدبّر می‌نماییم.

1. ب- تنظیم آیات برّ، به ترتیب نزول آنها

1. أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. «1»
2. لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ. «2»
3. یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. «3»
4. لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ. «4»
5. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ. «5»
6. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. «6»
______________________________
(1). بقره/ 44: مدنی، ترتیب مصحفی: 2، ترتیب نزولی: 87.
(2). همان/ 177: همان.
(3). همان/ 189: همان.
(4). آل عمران/ 92: مدنی، ترتیب مصحفی: 3، ترتیب نزولی: 89.
(5). مجادله/ 9: مدنی، ترتیب مصحفی: 58، ترتیب نزولی: 105.
(6). مائده/ 2: مدنی، ترتیب مصحفی: 5، ترتیب نزولی: 112.
ص: 317

2. ب- تدبّر در آیات برّ به لحاظ تنوع ابعاد آن به ترتیب نزول آیات‌

1. 2. ب- بعد اول برّ
امرکننده به برّ در امر به برّ، باید قول و فعل او عموما، و در امر نمودن به برّ خصوصا، با هم تطبیق داشته باشد.
استفهامی را که در آیه: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «1» وجود دارد، خطاب توأم با سرزنش به علمای یهود است و دلالت مؤکد بر این بعد دارد که شخص امرکننده به کار نیک و پسندیده، باید خود فاعل آن باشد.
علاوه بر آیه مذکور، خدای متعال ناخشنودی خود از عدم تطابق قول و فعل آمر را باز با یک استفهام در سوره صف مطرح کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ.» «2»: ای مؤمنین! ای آن کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا سخنی می‌گویید که خود به آن عمل نمی‌کنید؟ و در سوره شعراء هم وضع و حال پریشانی احوال و سرگردانی این گروه را بیان می‌کند: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ.» «3» آیا ملاحظه نمی‌کنی که آنان در هر وادی و دره‌ای سرگردانند. البتّه، آنان سخنی را می‌گویند که خود بدان عمل نمی‌کنند.

2. 2. ب- بعد دوم برّ
هیأت کلّی برّ، در کسی است که به همه اجزای شکل‌دهنده عقیدتی، مالی، عاطفی، عبادی و اخلاقی آن عمل نماید و به همه آنها فعلیت دهد: «... وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ ...»، «4» که وضع این بعد برّ را تأیید می‌کند.
______________________________
(1). بقره/ 44.
(2). صف/ 2.
(3). شعراء/ 226- 225.
(4). بقره/ 177.
ص: 318
مصداقی از این هیأت کلّی را در آیات 5 تا 12 سوره انسان که در ادامه مطلب، به نقل و ترجمه آن پرداخته‌ایم، می‌توان یافت: «إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً» (5): البتّه، ابرار از جامی که در آن، آمیخته‌ای از ماده‌ای خوشبوست، می‌نوشند.
«عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً» (6): بندگان خدای متعال از چشمه‌هایی می‌نوشند که آب‌های آن به نوعی جریان می‌یابند: «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً» (7): این بندگان به نذرشان وفا کرده و از روزی که شرّ آن همه‌گیر و پراکنده است، هراسانند. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» (8): و آنان با حبّ و دوستی طعام (و نیازمندی که به آن دارند) مسکین، یتیم و اسیر را با آن اطعام می‌کنند.
«إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (9): البتّه، زبان حال آنان، چنین است که: ما اطعام را صرفا برای خشنودی و رضایت خدای متعال انجام داده و از شما (به جای آن)، نه پاداشی می‌خواهیم و نه انتظار تشکر و سپاسگزاری داریم. «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» (10): ما از پروردگارمان خوف داریم آن روزی را که بسیار ترشرو، سخت و دشوار است. «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً» (11): پس خدای تعالی از بدی و شرّ آن روز، آنان را حفظ نمود و ایشان را با نعمت، خوشی، شادمانی ملاقات نمود. «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً» (12): و آنان را به واسطه صبر و شکیبایی‌شان بهشت و حریر را پاداش داد.
آیات 13 تا 23 این سوره هم وصف و حال خوشی، شادابی، آسایش، راحتی، پوشش، معاشرت و پذیرایی از آنان را در بهشت بیان می‌نماید:
«مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَی الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً (13) وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا (14) وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَوارِیرَا (15) قَوارِیرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِیراً (16) وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلًا (17) عَیْناً فِیها تُسَمَّی سَلْسَبِیلًا (18) وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً (19) وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً (20) عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ
ص: 319
مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (21) إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً. (22)
در سوره مطففین نیز این خوشی و شادابی را در آرمیدن آنان بر روی تخت‌ها و نوشیدنشان از رحیق مختوم، به نوعی دیگر توصیف فرموده:
«إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ (22) عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ (23) تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ (24) یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ (25) خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (26) وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ (27) عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (28).»

3. 2. ب- بعد سوم برّ
این بعد در دستیابی به برّ است و آن، اتخاذ راه خاص و روش صحیح در وصول به آن می‌باشد: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها.» ورود به خانه از پشت آن، راهی ناصواب است و ورود به خانه یا خارج شدن از آن بدین شیوه، صحیح نبوده و به‌طور کلّی چنین روشی برّ نیست؛ بلکه کار صحیح روش برّ آن است که ورود و خروج از همان جایی انجام یابد که معمار خانه به هنگام ساخت آن را برای چنین کاری در نظر گرفته و آن را مخصوص این کار گردانیده است. هرچند این آیه تنها به صدد بیان اتخاذ راه صحیح برای ورود به خانه و خروج از آن است، اما می‌توان از آن معیاری کلی‌تر برای ورود و وصول به هر کاری برداشت نمود. مؤیّد این مطلب، آن است که فعلیت دادن به هر امری، راه و روش ویژه به خود را دارد، و برّ آن است که برای انجام آن کار، همان راه و روش مخصوص به آن اتخاذ گردد.
نکته مهم آنکه: قرآن کریم در سوره مائده، ورود به خانه از راه و طریق خاص خودش را عامل پیروزی معرفی می‌کند: «... ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ.» «1» در سوره «ص» هم از گشوده بودن درب‌های جنات عدن که راه‌های اختصاصی و ورود متقین به بهشت است، سخن گفته: «هذا ذِکْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ. جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ.» «2» و در سوره «زمر» نیز از ورود کافران به جهنم و جاودانگی‌شان در آن، و
______________________________
(1). مائده/ 23.
(2). ص/ 50- 49.
ص: 320
همین‌طور از راه‌های ورود خاصّ ایشان به آن سخن به میان آورده: «وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّی إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا بَلی وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرِینَ. قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ.» «1» هم‌چنین برای ورود متقین از راه‌های اختصاصی به جنت و جاودانگی در آن آمده که: «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ» «2»

4. 2. ب- بعد چهارم برّ
بعد چهارم برّ، ایصال نسبت به آن است، و آن، حاصل نشود تا این‌که از بهترین اشیایی که مورد محبّت است، بذل و انفاق گردد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‌ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ.» «3»
همین‌طور برای بذل انفاق، خدای متعال امر فرموده که این انفاق از دستاوردهای پاک و پاکیزه باشد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ ...» «4»
نیز فرموده است: هرچه از خیر و نیکی انفاق کنید، برای خودتان خواهد بود: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ.» «5» و این‌که: و هرچه از خیر و نیکی در راه خدا انفاق کنید، به شما تمام و کامل پرداخت خواهد شد: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»، «6» «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ.» «7» هم‌چنین فرموده است:
هرچه انفاق کنید، عوض آن را به شما خواهد داد و او بهترین روزی‌دهندگان است: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.» «8»
______________________________
(1). زمر/ 72- 71.
(2). همان/ 73.
(3). آل عمران/ 92.
(4). بقره/ 267.
(5). بقره/ 272.
(6). همان.
(7). انفال/ 60.
(8). سبأ/ 39.
ص: 321

5. 2. ب- بعد پنجم برّ
این بعد آن است که هرچند از نجوا نمودن برای گناه، تجاوز و نافرمانی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، نهی شده، امّا به نجوا نمودن برای برّ و تقوا امر شده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی » «1»
از آیه‌ای از سوره مجادله برمی‌آید که اصولا نجوا نمودن کاری شیطانی بوده و برای محزون ساختن مؤمنین انجام می‌گیرد: «إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا ...» «2»
نیز در سوره نساء فرموده: خیری در بیشتر نجواها نیست، مگر نجوایی که در آن امر به صدقه یا کار نیک و یا اصلاح بین مردم باشد: «خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً.» «3»

6. 2. ب- بعد ششم برّ
بعد ششم آن این است که به تعاون و همکاری برای برّ و تقوا امر شده و از تعاون و همکاری برای گناه و تجاوزکاری نهی شده است: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ.» «4»
جالب آنکه در قرآن کریم الفاظ: «تَعاوَنُوا» و «لا تَعاوَنُوا»، منحصرا در همین دو مورد ذکر شده است، و این، اهمیت همکاری و تعاون در امر برّ و تقوا را می‌رساند و از طرفی نیز اهمیّت عدم همکاری و تعاون در گناه و تجاوزکاری را تأیید می‌نماید.

کلمات قصار پیرامون برّ

در غرر الحکم و درر الکلم در «باب البرّ» سخنانی به اقتصار از مولای موحدان، امیر مؤمنان، علی علیه السّلام بیان شده، که در اینجا تنها به نقل بخشی از آنها می‌پردازیم:
1. «البرّ، عمل مصلح.»: نیکویی، عملی است اصلاح‌کننده.
______________________________
(1). مجادله/ 9.
(2). مجادله/ 10.
(3). نساء/ 114.
(4). مائده/ 2.
ص: 322
2. «البرّ، عمل صالح.»: نیکویی و کار خیر، عملی است پسندیده.
3. «البرّ، غنیمة الحازم.»: نیکویی، یا صله و احسان، غنیمت دوراندیش است.
4. «خیر البرّ، ما وصل إلی الأحرار.»: بهترین احسان، آن است که به آزادگان رسد (به کسانی که در بند علایق نیستند).
5. «خیر البرّ، ما وصل إلی المحتاج.»: بهترین احسان، آن است که به محتاج رسد.
6. «فی کلّ برّ، شکر.»: در هر خیر و نیکی، شکری است.
7. «تعجیل البرّ، زیادة فی البرّ.»: شتاب کردن در نیکی، زیادتی در نیکویی است.
8. «من منع برّا، منع شکرا،»: هرکه احسانی را منع کند (و احسانی را که توانایی آن را دارد، انجام ندهد)، منع شکری کرده، (یا از شکری منع شده است، که دیگران و یا خدا از او تشکّر نماید).
9. «من بذل برّه، انتشر ذکره.»: هرکه نیکی خود را بذل کند، یاد او (در میان مردم) پراکنده شود، (شهرت پیدا کند).
10. «من أتبع الإحسان بالإحسان، و احتمل جنایات الإخوان و الجیران، فقد أکمل البرّ.»: هر که احسانی را در پی احسانی کند، متحمل (هزینه) جنایات برادران و همسایگان گردد، پس در حقیقت برّ و نیکی را کامل گردانیده است.
11. «من بخل علیک ببشره، لم یسمح ببرّه.»: هرکه از شکفته‌رویی خود، بخیلی کند، با احسان خود جود نکند.
12. «من أفضل البرّ، برّ الأیتام.»: از افزون‌ترین نیکویی، نیکویی نمودن به یتیمان است.
پروردگارا! کلمه برّ با لفظ کوتاه و حروف متشکله اندکش وسعتی دارد که همه اعمال، اقوال، اعتقادات، عالی‌ترین انفاقات و همکاری‌ها، تعاون و دیگر شؤون را در بر می‌گیرد و حصول همه آنها وابسته به انجام طاعات تو به شیوه مطلوب و از رهگذر تقواست.
خدایا! توفیق انجام طاعات خودت را از رهگذر تقوا به ما عنایت فرما، به گونه‌ای که ظهور آن به صورت برّ در همه شؤون تحقق یابد.
آمین، یا رب العالمین!