گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
فصل دوازدهم تسلیم‌



اشاره

آیات تسلیم در قرآن کریم نه بار با صیغه‌های ماضی، مضارع، امر و مصدر از باب تفعیل، در پنج سوره: بقره، نساء، انفال، نور و احزاب که همگی سوره‌های مدنی‌اند، در ضمن هفت آیه به شرح زیر آمده است: بالفظ: «سَلَّمَ»، در سوره انفال، با لفظ: «سَلَّمْتُمْ»، در سوره بقره، با لفظ: «یُسَلِّمُوا»، در سوره نساء، با لفظ «تُسَلِّمُوا»، در سوره نور، در هر کدام یک بار، و دو بار با لفظ: «فَسَلِّمُوا»؛* یک بار در سوره نور، و یک بار دیگر نیز در سوره احزاب، و سه بار هم با لفظ: «تَسْلِیماً»* که یکی در سوره نساء و دو بار دیگر هم در سوره احزاب ذکر شده است. ما در اینجا ابتدا آیات را با رعایت ترتیب نزول آن تنظیم، و بعد با استناد به منابع لغت به تحقیق در معنای تسلیم پرداخته و سپس آن آیات را با استفاده از کتب علمای شیعه و اهل تسنن از زمان شیخ طایفه، شیخ ابو جعفر محمّد بن حسن بن علی بن حسن طوسی قدّس سرّه، مؤلف تفسیر شریف تبیان، تا زمان حال مورد بررسی قرار می‌دهیم.
در مرحله چهارم نیز از لحاظ تفسیر روایی به تحقیق در آن آیات پرداخته و سرانجام هم با استعانت از امداد و توفیق خدای عزّ و جلّ در آیات مذکور تدبّر می‌نماییم.
ص: 324

1. تنظیم آیات تسلیم به ترتیب نزول آنها

1. وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. «1»
2. إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ. «2»
3. وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً. «3»
4. إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً. «4»
5. فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً. «5»
6. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ. «6»
7. لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ لا عَلی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوالِکُمْ
______________________________
(1). بقره/ 233: مدنی، ترتیب مصحفی: 2، ترتیب نزولی: 87.
(2). انفال/ 43: مدنی، ترتیب مصحفی: 8، ترتیب نزولی: 88.
(3). احزاب/ 22: مدنی، ترتیب مصحفی: 33، ترتیب نزولی: 90.
(4). همان/ 56.
(5). نساء/ 65: مدنی، ترتیب مصحفی: 4، ترتیب نزولی: 92.
(6). نور/ 27: مدنی، ترتیب مصحفی: 24، ترتیب نزولی: 102.
ص: 325
أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ. «1»

2. در معنای تسلیم‌

راغب در مفردات فرموده: سلم و سلامة: خالص شدن و مجرّد شدن از آفت‌های باطنی و ظاهری است، قال تعالی: «بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»:* با دلی که خالص و مجرد از تباهی و حیله‌گری باشد. پس این در باطن است، و قال تعالی: «مُسَلَّمَةٌ لا شِیَةَ فِیها» و آن ظاهر است، و قال تعالی: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ» و قال: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ»؛ یعنی سلامت، و سلامت حقیقی نیست مگر در بهشت؛ زیرا در آنجا بقا بدون فنا، بی‌نیازی بدون نیاز، عزّت بدون ذلّت و صحّت بدون درد است؛ همچنان که خدای متعال فرموده: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ»؛ یعنی خانه سلامتی، و گفته‌اند: سلام، اسمی از اسمای خدای متعال است؛ هم‌چنین گفته‌اند: در سخن حق تعالی: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ»، و «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ» از این جهت بدان وصف شده‌اند که عیوب و آفات خلق به آنان ملحق نمی‌شود، و این گفته او: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»، «سَلامٌ عَلَیْکُمْ»،* «سَلامٌ عَلی إِلْ‌یاسِینَ»، همه اینها از جانب مردم با قول و گفتار بوده و از جانب خدای تعالی با فعل است و آن، چیزهایی است که در بهشت به آنان اعطا شده، و قوله تعالی: «لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً. إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»، در اینجا برای آنان تنها با قول نیست؛ بلکه آن با قول و فعل جمیعا هست، و قوله تعالی: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ» و «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ» و «سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ»، همه اینها آگاهی است از جانب خدای تعالی بر این‌که برای آنان دعا و ثنا قرار داده، و خدای متعال فرموده: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ :
______________________________
(1). همان/ 61.
ص: 326
تا این‌که بعضی از شما نسبت به بعضی دیگر به سلامت باشند. سلام و سلم و سلم؛ یعنی صلح، قال: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً»، و گفته‌اند این آیه درباره کسی نازل شده که بعد از اقرار به اسلام و درخواست صلح، کشته شده است. اسلام داخل شدن در سلم است. اسلام در شرع دو نوع است:
یکی، اسلام بدون ایمان است و آن اقرار به زبان است که با آن، مانع از ریختن خونش شود؛ خواه با این اقرار، اعتقاد در او حاصل باشد و خواه حاصل نباشد، و در گفته حق تعالی: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا»، همین معنا قصد شده است. دوّم، اسلام فوق ایمان است، و آن، همراه با اقرار به زبان، اعتقاد به قلب، وفای با فعل و تسلیم شدن برای خدای متعال باشد در همه آنچه حتم نموده و تقدیر کرده است؛ همچنان که از ابراهیم علیه السّلام در این سخن حق تعالی: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» ذکر شده و قوله تعالی: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»، و قوله: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً»، یعنی مرا از کسانی قرار بده که تسلیم شدن برای رضای تو را طلب نمودند، و این سخن حق تعالی: «إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ»،* و قوله: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ. إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»،* یعنی مطیعان برای حق و اعتراف‌کنندگان به او، و قوله: «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا»، یعنی کسانی از انبیا که از پیامبران اولو العزم نبودند، آنان مطیعان امر الهی بودند که به امر خدای متعال هدایت کرده و به شرایع عمل می‌نمودند. سلّم؛ یعنی چیزی که با امید به سلامت، شخص را به مکان بلندی می‌رساند، و پس از آن اسم قرار داده شده برای وسیله‌ای که فرد را به چیز رفیع برساند (به معنای نردبان). «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فی قوله تعالی: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»، فرموده: گفتاری که در آن سالم باشند؛ بدین معنا که نه تجاوزی در کار باشد، و نه گناهی، و قوله: «إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»، یعنی بعضی به بعضی سلام می‌گویند، و قوله: «یا نُوحُ
______________________________
(1). مفردات، ص 247- 245.
ص: 327
اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا»، یعنی به سلامت باشی، به گونه‌ای که از جهت ما محفوظ بمانی، و قوله: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ»، یعنی بهشت، و بهشت را دار سلامت نامیدند، چون مکان آن از هر عیب و آفتی سالم است، و یا از جهت این‌که آن، دار خدای عزّ و جلّ است و سلام همان خدای متعال است، و آن به جهت قوله: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ» است که بعضی از عارفان گفته‌اند: معنای «هو السّلام»، یعنی ذو السّلام؛ زیرا او کسی است که از هر عیب، نقص و فنایی سالم است، و ما در زبان عرب چنین یافتیم که مصادر را در موضع اسما قرار می‌دهند و آن را بدان وصف می‌کنند، به‌خصوص زمانی که اراده مبالغه هم در کار باشد و خدای متعال، «هو السّلام»، و توصیف مبالغه‌آمیز ازآن‌رو شده که او کاملا از نقایص سالم است. درباره تسلیم فی قوله تعالی: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، گفته‌اند که مراد از آن انقیاد و اطاعت از او صلّی اللّه علیه و آله است، و قوله: «سُبُلَ السَّلامِ»، یعنی راه سلامت از عذاب، یا طریق سلامت دین خدای متعال، و قوله: «سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»، یعنی ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله! فرشتگان من و روح من از اول زمانی که فرود می‌آیند تا طلوع فجر، با سلام من، بر تو سلام می‌فرستند، و قوله: «سَلامٌ عَلی إِلْ‌یاسِینَ»، یعنی سلام از جانب پروردگار عالمیان بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله و بر آل او بوده و سلامتی در قیامت، برای کسی باشد که بر ولایت آنان است، و از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، منقول است که: «یس محمّد صلّی اللّه علیه و آله و نحن آل یاسین.»؛ یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله یس است و ما هم آل یاسین هستیم، و قوله: «وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی ، یعنی سلامت باد از عذاب خدای متعال. مانند آن است قوله: «وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»، و نیز قوله: «لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ»، یعنی طلب تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت نمودن. استسلم؛ یعنی گردن نهادن و خاضع شدن، و از آن است قوله تعالی: «فَلَمَّا أَسْلَما»، و گفته‌اند: استسلما؛ یعنی تسلیم هستیم برای اجرای امر خدای متعال، و قوله: «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ»، یعنی عبادتم را برای خدای تعالی که نعمت او عظیم است، خالص گردانیدم، و قوله: «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»،* یعنی اعتراف داریم به حکم او، فرمانبردارانیم برای امر او، خالص هستم در عبارت او، و قوله: «مُسَلَّمَةٌ لا شِیَةَ
ص: 328
فِیها»، یعنی خدای متعال آن را از عیوب سالم گردانیده، و درباره این سخن او: «إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»، گفته‌اند: یعنی سالم از حبّ دنیا. قوله: «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»، یعنی آن هنگام که خدای متعال را تصدیق نمود و به او قلبا ایمان آورد و خالص از شرک و منزه و بیزار از گناه، کینه و خیانت گردید، که او به این روش زندگی نمود و بر این نهج هم وفات یافت. گفته‌اند: «بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»، یعنی به غیر خدای متعال، از هرچه که سوای اوست، تعلّقی پیدا نکند؛ همچنان که این سخن از امام صادق علیه السّلام روایت شده است. این گفته حق تعالی: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»، یعنی به‌جز اسلام، هیچ دینی مورد رضایت خدای تعالی نیست، و اسلام بر دو نوع است: یکی بدون ایمان است، و آن، عبارت از اعتراف و اقرار به زبان می‌باشد، و دومی، با اعتراف به زبان، اعتقاد کافی و وافی بالفعل دارد. در حدیث است که گفته شد: اسلام چیست؟ فرمودند: دین خدای متعال، نامش اسلام است. پس کسی که اقرار به دین خدای متعال کند، مسلمان است و کسی که عمل کند به آنچه خدای متعال بدان امر فرموده، او مؤمن است. فرق بین اسلام و ایمان، بنا بر آنچه در حدیث آمده، این است که اسلام شهادت به: «لا إله إلّا اللّه» و تصدیق به پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله است که با آن، خونش حفظ شود و نکاح و ارث اسلامی به او تعلّق گیرد، و بر ظاهر این مطلب، جماعت ناس هستند. ایمان، عبارت است از هدایت و آنچه از اسلام که در دل‌ها ثابت بوده و آنچه از عمل که ظاهر است و یک درجه از اسلام بالاتر می‌باشد؛ زیرا ایمان با اسلام بر حسب ظاهر، مشترک است و حال آنکه اسلام با ایمان بر حسب باطن، اشتراک ندارد. سلم در بیع بوده و آن در وزن و معنا مانند «سلف» است (به معنای پیش‌خرید)، و در حدیث است که: «استلم الحجر»؛ یعنی لمس کرد آن را یا با بوسیدن آن و یا با دست، و آن؛ یعنی استلم، افتعل از سلم به معنای تحیّت است. «1»
در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار فرموده: سلم، سلام، تّسلیم، أسلام،
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 476- 475.
ص: 329
مسلمون و آنچه این مفاد را فایده دهد، مانند: الذین اسلموا و مسلمات و من اسلم و امثال ذلک از چیزهایی که متعلّق به تسلیم، اسلام و سلامة است، اصل معنا در همه آنها، اطاعت، فرمانبرداری، پیروی نمودن، ترک مخالفت و اذیت کردن است. گفته می‌شود:
اسلم و استسلم، وقتی است که اطاعت و فرمانبرداری باشد، و گفته می‌شود که بهشت، دار السّلام است، و سلام است؛ چون آنکه داخل در آن شود، از عذاب خلاصی می‌یابد، و گفته می‌شود: «سلمت وجهی للّه»؛ یعنی عبادتم را برای او خالص گردانیدم و او را اطاعت نمودم در آنچه مرا بدان امر نمود و از آن نهی فرمود، و به همین جهت این دین، اسلام نامیده شد و به‌طور کلّی مرجع همه، تسلیم و سلامت است، و مخفی نیست که نه تسلیم به خدای متعال، و نه تسلیم به پیامبرش، محقق شود، و نه سلامت از عذاب، و نه سلامت از شرک و شک حاصل گردد، مگر به قبول ولایت، اطاعت از ائمه معصومین علیهم السّلام و تسلیم برای آنها. البتّه، تسلیم به آنها، تسلیم به خدای سبحان است و به وسیله آن، اسلام حاصل گردد و استحقاق بر سلامتی و سلام هست. البتّه، هرکس اقرار به ولایت آنان نکند، مسلمان نیست، اگرچه اقرار به نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بنماید، و برای همین در اخبار، تأویل مسلمین به آنان و به شیعیانشان وارد شده است؛ زیرا تسلیم آنان به سبب برتری و ولایت آنان است و در اخبار، تأویل سلام، سلم، و اسلام، تسلیم و امثال آن به داخل شدن در ولایت و تسلیم آن بودن وارد شده است، حتی وارد شده که تسلیم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به تسلیم شدن نسبت به ولایت وصیّ او، علی علیه السّلام، است. «1»
در فرهنگ لغات آمده که: سلّم علیه؛ یعنی بر او درود و سلام داد. سلّمه؛ یعنی به او سلام داد، واگذار کرد به او، واگذار و تسلیم کرد او را به دیگری، و سلّم بالامر؛ یعنی تسلیم به امر تسلیم شد. «2»
در فرهنگ عمید نیز آمده: تسلیم؛ یعنی گردن نهادن، رام شدن، واگذار کردن و سپردن. «3»
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 125.
(2). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 352.
(3). فرهنگ عمید، ص 388.
ص: 330

3. تسلیم در تفاسیر

فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 359
مرحوم شیخ طایفه علی بن حسن طوسی در تفسیر تبیان فی قوله: «إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ»، «1» از قول مجاهد و سدی گفته: معنای آن این است که اجرت شیر مادر را به مقدار اجرت المثل پرداخت کند و بنابر قول سفیان، به قدر اجرت دایه بپردازد، و بنابر قول ابن شهاب، بابت شیر دادن پرداخت کند، و بنا بر قول ابن جریح، اجرت مادر و نظیر آن را پرداخت نماید. مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان علاوه بر ذکر اقوال مذکور در تفسیر آیه، در معنای قوله: «آتَیْتُمْ»، فرموده: یعنی: «ضمنتم و الزمتم»؛ بدین معنا که شما ضامن بوده و ملزم به پرداخت آن هستید. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ»، «3» فرموده: سلامة، رهایی یافتن از آفت است. سلم، یسلم سلامة و أسلمه اسلاما، هنگامی است که او را به سلامتی رد کند، و اسلم الانسان، هنگامی است که از لحاظ دین در سلامت داخل گردد، و سلّمه تسلیما، هنگامی است که او را رهایی دهد. استسلم و استسلاما، هنگامی است که خودش را برای امری تسلیم و واگذار کند، و تسلم تسلما، هنگامی است که با لمس کردن آن (سنگ اسود)، سلامتی را طلب کند. «4»
نیز فی قوله تعالی: «إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً»، «5» فرموده: جز این‌که خدای متعال را تصدیق نمودند و نسبت به پیامبر او مطیع و منقاد گردیدند. «6»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ»، «7» فرموده: صلوات خدای متعال، انواع اکرام او از کرامات و تفضیل، اعلای درجات و ترفیع منازل و ثنای او و غیر آن است که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اعطا نموده است و صلوات ملایکه، درخواست آنان از خدای تعالی است که مانند آن را به او اعطا نماید، و فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ
______________________________
(1). بقره/ 233.
(2). تبیان ج 2، ص 26- مجمع البیان، ج 2، ص 236.
(3). انفال/ 43.
(4). تبیان، ج 5، ص 130.
(5). احزاب/ 22.
(6). تبیان ج 8، ص 297- مجمع البیان، ج 8، ص 349.
(7). احزاب/ 56.
ص: 331
آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ» هم فرموده: خدای متعال به مؤمنان امر نموده که بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله صلوات بفرستند؛ بدین گونه که بگویند: «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم»، و فی قوله: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، فرموده: خدای متعال به مؤمنان امر نموده که تسلیم امر او و تسلیم امر پیامبرش باشند، تسلیم در همه آنچه آنان را بدان امر می‌فرمایند. تسلیم، درخواست سلامت است، نظیر این گفته: «سلّمک اللّه و السّلام علیک و رحمة اللّه و برکاته»، و مانند قول تو که بگویی: «السّلام علیک یا رسول اللّه!» «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «2» فرموده: چون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بدان حکم کند، تسلیم باشند؛ به‌گونه‌ای که در مقام اعتراض، ایراد نگیرند. پس در این حال مؤمن هستند، و «تسلیما»، مصدر مؤکّد بوده و به منزله این است که فعل را برای بار دوّم ذکر نموده؛ بدین معنا که حقّ تسلیم را ادا کرده‌اند. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»، «4» فرموده: استیناس، طلب انس است به وسیله علم یا غیر آن و: «تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»؛ یعنی سزاوار است که بر اهل خانه‌ها سلام کنید و چون به شما اجازه ورود دادند، پس در آن خانه‌ها داخل شوید. «5»
نیز فی قوله تعالی: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»، «6» فرموده: بنا بر گفته حسن، باید برخی از شما بر برخی دیگر سلام کنند، و بنا بر سخن ابراهیم؛ یعنی آنکه وقتی داخل در خانه‌ای شدید که کسی در آن نیست، بگویید: «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین» و گروهی هم گفته‌اند: مراد از بیوت، مساجد است، و شیخ چنین نظر داده که: اولی این است که آن را حمل بر عموم کنیم و امّا بر مسلمانان، ردّ سلام واجب است. «7»
______________________________
(1). تبیان، ج 8، ص 327.
(2). نساء/ 65.
(3). تبیان، ج 3، ص 246.
(4). نور/ 27.
(5). تبیان، ج 7، ص 377.
(6). نور/ 61.
(7). تبیان، همان، ص 411.
ص: 332
مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان درباره قوله تعالی: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ»، «1» فرموده: یعنی مؤمنان به لطف خدای متعال و احسان او، از سست شدن نسبت به جنگ، نزاع با همدیگر و اختلاف کلمه و اضطراب داشتن برای جنگ، رهایی و نجات یافتند تا به آنچه علیه دشمن اراده کرده بودند، دست یابند. «2»
فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ» «3» هم فرموده: معنای آن این است که خدای متعال بر پیامبر صلوات می‌فرستد و بر او ثنا می‌گوید با ثنای جمیل، و او را گرامی می‌دارد با عظیم‌ترین گرامیداشت، و فرشتگانش بر او صلوات می‌فرستند و بر او ثنا می‌گویند به نیکوترین ثنا، و برایش دعا می‌کنند به پاکیزه‌ترین دعاها.
همین‌طور فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، بیان داشته که: ابو حمزه ثمالی فرمود: سدی، حمید بن سعد انصاری، برید بن ابی زیاد از عبد الرحمن بن ابی لیلی و او از کعب بن عجره، این‌چنین مرا حدیث کرده‌اند: چون این آیه نازل گردید، ما گفتیم: یا رسول اللّه! سلام بر شما را دانستیم که چیست؟ (امّا) «صلوات» بر شما چگونه باید باشد؟ آن بزرگوار فرمود: «قولوا: اللهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید، و بارک علی علی محمّد و آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید»، و با نقل روایت ابی بصیر در سؤال از امام صادق علیه السّلام فرموده: بر اساس این روایت معنای قوله: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، چنین خواهد بود: مطیع اوامر او باشید و در طاعت او بذل جهد و کوشش نمایید و همین‌طور در جمیع آنچه شما را بدان امر می‌فرماید، و گفته‌اند: معنای آن «سلموا علیه بالدعاء» است؛ یعنی بگویید:
«السّلام علیک یا رسول اللّه!» «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «5» فرموده: یعنی آنچه را تو (ای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله!) حکم نمودی، منقاد و فرمانبر باشند و در حالی که اقرار به حکم تو می‌کنند، در برابر امر تو خاضع و فرمانبردار گردند. «6»
______________________________
(1). انفال/ 43.
(2). مجمع البیان، ج 4، ص 547.
(3). احزاب/ 56.
(4). مجمع البیان، ج 8، ص 370.
(5). نساء/ 65.
(6). مجمع البیان، ج 3، ص 69.
ص: 333
نیز فی قوله تعالی: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»، «1» فرموده: یعنی باید برخی بر برخی دیگر سلام کنند، قول حسن، و گفته‌اند: یعنی سلام کنید بر اهل و عیالتان، از جابر و دیگران، و گفته‌اند: چون داخل در بیوت شدید؛ یعنی وارد در مساجد شدید، پس سلام کنید بر کسانی که در آن هستند، از ابن عباس، و اولی، حمل آن بر عموم است، و ابراهیم گفته: چون داخل در خانه‌ای شدی و کسی در آن نبود، پس بگو: «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین» و ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فرموده: آن، عبارت است از سلام نمودن مرد بر اهل خانه‌اش هنگامی که وارد منزل می‌شود. بعد آنها سلام را بر او رد می‌کنند و می‌گویند: «سلامکم علی انفسکم.» «2»
شبّر فی قوله تعالی: «إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ»، «3» فرموده: هنگامی که به شیردهنده تسلیم می‌کنید، هرچه می‌خواهید اعطا کنید. «4»
فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ» «5» هم فرموده است: و لکن خدای متعال شما را از جنگ و نزاع نمودن به سلامت داشت. «6»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً»، «7» فرموده: یعنی: و آنچه ملاحظه گردید، چیزی بر آنان افزون نگردانید مگر ایمان آنان را به وعده خدای متعال و تسلیمشان را نسبت به امر او. «8»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ»، «9» فرموده: یعنی آنان بر او ثنا گفته و او را تعظیم می‌کنند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «10» مفاد آن به‌طور اجمال، وجوب صلوات و سلام بر اوست، و احتمال دارد که صلوات و سلام واجب در تشهّد باشد، و یا آنکه سلام در زمان حیاتش بر او واجب باشد، و یا این‌که مراد از آن انقیاد و تسلیم نسبت به امر او باشد. «11»
______________________________
(1). نور/ 61.
(2). مجمع البیان، ج 7، ص 157.
(3). بقره/ 233.
(4). تفسیر شبّر، ص 94.
(5). انفال/ 43.
(6). تفسیر شبّر، ص 396.
(7). احزاب/ 22.
(8). تفسیر شبّر، ص 869.
(9). احزاب/ 56.
(10). همان.
(11). تفسیر شبّر، ص 879.
ص: 334
نیز فی قوله تعالی: «لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ»، «1» گفته: یعنی دلتنگی و شکی را از آنچه حکم کردی، در خودشان احساس نمی‌کنند، و قوله: «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»؛ یعنی مطیع و فرمانبر تو هستند، مطیع و فرمانبر در ظاهر و در باطن. «2»
فی قوله تعالی: «حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا» «3» هم فرموده: تا این‌که طلب اجازه کنید، «وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»؛ یعنی: و بگویید: «السّلام علیکم»، آیا وارد بشویم؟ و این جمله را سه مرتبه تکرار کند و اگر به او اجازه دادند، داخل گردد، و الّا برگردد. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»؛ یعنی برای شما این درخواست اجازه، از داخل شدن (بدون اجازه) بهتر است یا از آمدن توأم با سلام و درود معمول در زمان جاهلیت. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً»، «5» فرموده: پس چون وارد در این خانه‌ها شدید (خانه‌هایی که ذکر آن در آیه آمده است) و یا در غیر آنها داخل شدید، «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»: بر اهل آن خانه‌ها که از خود شما هستند، سلام کنید. از حضرت امام صادق علیه السّلام روایت است که آن، سلام مرد بر اهل خانه است به هنگام داخل شدن در خانه، پس آنها آن سلام را بر او برمی‌گردانند، و این، سلام شما است بر خود شما: «هو التسلیم الرجل علی اهل البیت حین یدخل، ثم یردون علیه، فهو سلامکم علی انفسکم.» «6»
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ»، «7» فرموده: جایز است که زوج و زوجه با مشورت یکدیگر به از شیر گرفتن فرزند رضایت دهند. در این صورت، گناهی بر آن دو نبوده، و اشکالی هم در کار نیست؛ هم‌چنین جایز است شوهر برای فرزندش زن شیردهی غیر از همسرش را که مادر فرزند است، اجیر کند، آن هنگام که فرزند به آن مادر سپرده شود و او از شیر دادن به او امتناع کند، یا علت دیگری، از قبیل: انقطاع شیر
______________________________
(1). نساء/ 65.
(2). تفسیر شبّر، ص 205.
(3). نور/ 27.
(4). تفسیر شبّر، ص 733.
(5). نور/ 61.
(6). تفسیر شبّر، ص 748.
(7). بقره/ 233.
ص: 335
یا بیماری و غیر ذلک، پیش آمده باشد و این زمانی است که آنچه استحقاق آن زن است، به او تسلیم گردد، تسلیمی که مزاحمتی با همه آنچه باید در حقّ آن زن اعمال گردد، نداشته باشد، و این است قوله تعالی: «وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ.» «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»، «2» فرموده: تسلیم عبارت از نجات دادن است، و معنای کلام بر تقدیر «اذکر» چنین است: به یاد آور زمانی را که خدای متعال در خوابت، آنان را اندک به تو نشان داد و البتّه، آنها را قلیل به تو نمایاند تا دل‌های شما به او ارتباط یافته و نفوستان مطمئن شود، و اگر آنان را بر تو بسیار نشان می‌داد (و) سپس تو آن را برای مؤمنان بیان می‌کردی، آنان از ضعف خود بیتابی می‌کردند و در امر خروج بر دشمن، بینشان اختلاف می‌افتاد؛ امّا خدای تعالی با قلیل نشان دادن آنان به تو، شما را از سستی و نزاع نجات داد. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً»، «4» فرموده: یعنی و چیزی بر آنان افزوده نشد جز ایمان به خدای متعال و به پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله و فرمانبری و اطاعت امر خدای متعال در یاری دین او و جهاد در راهش. «5»
فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» «6» هم فرموده: پیش از این درباره اصل صلوات گفته‌ایم که آن، انعطاف (تمایل داشتن) است. پس صلوات خدای متعال، به معنای تمایل خدای متعال به سوی او با رحمت است، تمایلی مطلق که در آیه به هیچ‌چیزی مقید نشده، و هم‌چنین صلوات ملایکه، تمایلی است نسبت به او با تزکیه و طلب مغفرت نمودن درباره‌اش، و صلوات از جانب مؤمنان، دعا و درخواست رحمت است. در ذکر صلوات خدای
______________________________
(1). المیزان، ج 2، ص 253.
(2). انفال/ 43.
(3). المیزان، ج 9، ص 64.
(4). احزاب/ 22.
(5). المیزان، ج 16، ص 306.
(6). احزاب/ 56.
ص: 336
متعال و صلوات ملایکه بر او، پیش از امر نمودن مؤمنین به صلوات بر او صلّی اللّه علیه و آله، دلالت است بر این‌که صلوات مؤمنان برای او، در جهت پیروی و متابعت از خدای سبحان و از فرشتگان اوست. در روایات از طرق شیعه و اهل سنت این برداشت وجود دارد که طریق صلوات مؤمنان، درخواست از خدای تعالی است مبنی بر این‌که بر او صلّی اللّه علیه و آله و بر آلش صلوات بفرستند. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «2» فرموده: ... بلکه ایمان، تسلیم تام است باطنا و ظاهرا. پس چگونه برای مؤمنی می‌تواند این حق باشد که نسبت به حکمی در ظاهر تسلیم رسول صلّی اللّه علیه و آله نباشد؛ این‌گونه که به آن اعتراض داشته و یا با آن مخالفت نماید، و یا این‌که وقتی آن حکم مخالف با خواسته‌اش بود، در نفس خود نسبت به آن حکم معترض باشد، و خدای متعال به پیامبرش گفته: «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ.» «3» پس چنانچه اعتراض‌کننده‌ای به آنچه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بدان حکم نموده، اعتراض نماید، او مسلما بر حکم خدای تعالی اعتراض نموده است؛ زیرا اوست که پیامبر را به واجب الاطاعه بودن و نفوذ حکم، تمجید و تکریم نموده است و چون تسلیم حکم پیامبر شوند و دل‌های آنان نسبت به آن حکم متعرض نباشد، قطعا تسلیم حکم خدای متعال (هم) خواهند بود؛ خواه آن حکم تشریعی باشد و خواه تکوینی.
این خود موقفی از مواقف ایمان است که در آن مؤمن به تعدادی از صفات فضیلت آراسته شده است که واضح‌ترین آن، تسلیم نسبت به امر خدای متعال است و در آن، مخالفت، اعتراض و رد، از لسان و قلب مؤمن ساقط می‌شود، و در آیه، تسلیم به‌طور مطلق ذکر شده که اطلاقی عام و کلّی است، و از همین‌جا معلوم می‌شود که این گفته او:
«فَلا وَ رَبِّکَ الی آخر الایه»، اگرچه اکتفا به تسلیم نسبت به حکم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، بر حسب
______________________________
(1). المیزان، ج 16، ص 360.
(2). نساء/ 65.
(3). همان/ 105.
ص: 337
لفظ است؛ به جهت این‌که مورد آیات، محاکمه بردن آنان نزد غیر رسول اللّه است، یا این‌که واجب است که به او رجوع کنند، جز این‌که معنا، عام برای حکم خدا و رسولش نسبت به حکم تشریعی و تکوینی هر دو است، بلکه معنای حکم، قضاوت رسول اللّه است و نسبت به هر سیره‌ای که بدان سیره جاری باشد یا بدان عمل نماید، عمومیت پیدا می‌کند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»، «2» فرموده: انس به چیزی و به سوی چیزی، عبارت از الفت و سکون قلبی نسبت به آن است، و «استیناس»، طلب کردن آن با کاری است که منجر به آن شود، مثل استیناس برای دخول در منزل، با ذکر اللّه، سینه صاف کردن، صدا از سینه برآوردن و نحو آن، تا این‌که صاحب منزل آگاه شود که او می‌خواهد وارد شود و برای ورودش، آمادگی پیدا کند. پس چه بسا وی دوست ندارد که کسی بر او نگاه و نظری افکنده و یا احدی بر او اطلاعی پیدا کند. از همین‌جا معلوم می‌شود، مصلحت در این حکم، پوشیدگی عورات مردم و محفوظ ماندن آنان است که (بنای) آن براساس کرامت ایمان است. پس چون خواست داخل منزلی غیر از منزل خود شود، با الفت و سکون قلبی، اهل منزل را بر ورود خودش آگاهی دهد و پس از آن داخل شده و بر آنان سلام کند. بنابراین او با این مقدمات، در پوشانیدن عورت به آنان کمک نموده و به آنان از جانب خود امنیت بخشیده است. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»، «4» فرموده: مراد از «فَسَلِّمُوا»، سلام کردن بر کسی از اهل منزل است که در آن خانه است و آن، تبدیل به «عَلی أَنْفُسِکُمْ» شده، به دلالت این‌که بعضی آنان از بعضی دیگرند، پس همه انسانند و خدای متعال آنان را از یک مرد و زن آفریده است، و این‌که آنان مؤمنان هستند و ایمان آنان را جمع نموده و به ایشان وحدت می‌دهد که این جمع نمودن و
______________________________
(1). المیزان، ج 4، ص 432- 431.
(2). نور/ 27.
(3). المیزان، ج 5، ص 118.
(4). نور/ 61.
ص: 338
وحدت دادن، قوی‌تر از رحم، و یا هر چیز دیگر است، و بعید نیست مراد از: «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»، این باشد که سلام نماید بر داخل منزل که در آن، اهل خانه هستند و آنان (هم) سلام را بر او برگردانیده و رد کنند. «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»: در حالی که این سلام کردن، درود گفتن است از جانب خدای متعال، همو که آن را مشروعیت داد و حکمش را نازل فرمود تا بدان مسلمین بر همدیگر درود و خوش‌آمد گویند، و آن، مبارک و دارای خیر زیادی است که باقی، پاکیزه و ملایم نفس است. البتّه، حقیقت این تحیّت، گسترش امنیت و سلامت بر کسی است که به او سلام عرضه می‌شود، و آن، پاکیزه‌ترین امری است که دو دسته در آن با هم مشترک شده و با هم مجتمع می‌گردند. «1»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»، «2» تحت عنوان: «هفت دستور درباره شیر دادن نوزاد»، مواردی را فرموده که به مناسبت تفسیر این قسمت از آیه، دستور هفتم را عینا نقل می‌کنیم: هرگز نمی‌توان از حقّ شیر دادن و حضانت مادر جلوگیری کرد، مگر این‌که مادر خود امتناع ورزد و یا (به) راستی مانعی برای او پیش آید، در این صورت می‌فرماید: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.»: می‌توانید نگاهداری و شیر دادن کودک را به دایه مناسبی واگذار کنید و یا تنها قسمتی از شیر دادن را به عهده او بگذارید، تا کمک برای مادر باشد. معنای جمله «إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ»، این است که: انتخاب زن دیگر به جای مادر برای شیر دادن کودک، پس از تراضی طرفین و مشورت، بی‌مانع است، مشروط به این‌که این امر سبب نشود که حقوق مادر نسبت به گذشته و آنچه شیر داده شده است، پایمال گردد، بلکه باید حقّ او نسبت به مدتی که او شیر داده است، طبق عرف و عادت پرداخته شود. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.» از آنجا که برخوردها و کشمکش‌ها میان زن و مرد، گاهی روح
______________________________
(1). المیزان، ج 15، ص 179.
(2). بقره/ 233.
ص: 339
انتقامجویی را در آنها زنده می‌کند، و سرنوشت آنها یا کودکان بیچاره به خطر می‌افتد، ممکن است هریک به فکر کشیدن نقشه درباره دیگری باشد، در پایان این احکام می‌فرماید: از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید، و بدانید، خداوند به تمام اعمال شما بیناست. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ» «2» هم فرموده: ولی خداوند شما را از این سستی، اختلاف کلمه و تنازع و آشفتگی، با این خوابی که چهره باطنی را نشان می‌داد، نه ظاهری را، رهایی بخشید و سالم نگاه داشت: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ.» «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً»، «4» فرموده: هنگامی که مؤمنان، لشکریان احزاب را دیدند، نه تنها تزلزلی به دل راه ندادند، بلکه گفتند این همان است که خدا و رسولش به ما وعده فرموده و طلایه آن آشکار گشته و خدا و رسولش راست گفته‌اند، و این ماجرا جز به ایمان و تسلیم آنها چیزی نیفزود. این کدام وعده بود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وعده داده بود؟ بعضی گفته‌اند: این گفته اشاره به سخنی است که قبلا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفته بود: که به زودی قبایل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم می‌دهند و به سراغ شما می‌آیند، امّا بدانید سرانجام پیروزی با شماست. مؤمنان هنگامی که هجوم «احزاب» را مشاهده کردند، یقین پیدا کردند که این، همان وعده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، گفتند: اکنون که قسمت اوّل وعده به وقوع پیوسته، قسمت دوّم؛ یعنی پیروزی نیز مسلما به دنبال آن است، لذا بر ایمان و تسلیمشان افزود. دیگر این‌که خداوند در سوره بقره آیه 214 به مسلمانان فرموده بود که: آیا گمان می‌کنید به سادگی وارد بهشت خواهید شد بی‌آنکه حوادثی هم‌چون حوادث گذشتگان برای شما رخ دهد؟ همان‌ها که گرفتار ناراحتی‌های شدید شدند و آن‌چنان عرصه بر آنان تنگ شد که
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 2، ص 135- 134.
(2). انفال/ 43.
(3). تفسیر نمونه، ج 7، ص 190.
(4). الاحزاب/ 22.
ص: 340
گفتند: یاری خدا کجاست؟ خلاصه این‌که به آنها گفته شده بود که شما در بوته‌های آزمایش ما، به سختی آزموده خواهید شد، و آنها با مشاهده احزاب متوجّه صدق گفتار خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شدند و بر ایمانشان افزود. البتّه، این دو تفسیر با هم منافاتی ندارد، مخصوصا با توجه به این‌که یکی در اصل وعده خدا، و دیگری وعده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، و این دو در آیه مورد بحث، با هم آمده، جمع میان این دو کاملا مناسب به نظر می‌رسد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» «2» هم فرموده: نخست می‌فرماید: خداوند و فرشتگانش بر پیامبر رحمت و درود می‌فرستند: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ.» مقام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آن‌قدر والاست که آفریدگار عالم هستی و تمام فرشتگانی که تدبیر این جهان، به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود می‌فرستند، اکنون که چنین است، شما نیز با این پیام جهان هستی هماهنگ شوید. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر او درود بفرستید و سلام بگویید و در برابر فرمان او تسلیم باشید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً.» او یک گوهر گرانقدر عالم آفرینش است، و اگر به لطف الهی در دسترس شما قرار گرفته، مبادا ارزانش بشمرید؛ مبادا ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمان فراموش کنید؛ او یک انسان است و از میان شما برخاسته، ولی نه یک انسان عادی؛ کسی است که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.
در اینجا باید به نکاتی توجه کرد:
1. «صلات» و «صلوات» که جمع آن است، هرگاه به خدا نسبت داده شود، به معنای فرستادن رحمت است، و هرگاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد، به معنای طلب رحمت می‌باشد.
2. تعبیر به «یُصَلُّونَ» به صورت فعل مضارع، دلیل بر استمرار است؛ یعنی پیوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او می‌فرستند، رحمت و درودی پیوسته و جاودانی.
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 17، ص 244.
(2). احزاب/ 56.
ص: 341
3. در این‌که میان «صَلُّوا» و «سَلِّمُوا» چه فرقی است؟ مفسران بحث‌های مختلفی دارند، آنچه مناسب‌تر با ریشه لغوی این دو کلمه، و ظاهر آیه قرآن به نظر می‌رسد، این است که: «صَلُّوا»، امر به طلب رحمت و درود فرستادن بر پیامبر است، امّا «سَلِّمُوا»، یا به معنای تسلیم در برابر فرمان‌های پیامبر گرامی اسلام است؛ چنان‌که در آیه 65 سوره نساء آمده: «لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.» «1»: مؤمنان، کسانی هستند که به داوری تو تن دهند و حتّی در دل از قضاوتت کمترین ناراحتی نداشته باشند و تسلیم مطلق گردند؛ چنان‌که در روایتی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم، ابو بصیر از محضرش سؤال کرد: منظور از «صلات» بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را فهمیده‌ایم، اما معنای تسلیم بر او چیست؟ امام فرمود: «هو التسلیم له فی الامور.»: منظور، تسلیم بودن در برابر او در هر کار است، و یا به معنای سلام فرستادن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به عنوان: «السّلام علیک یا رسول اللّه!» و مانند آن می‌باشد، که محتوایش، تقاضای سلامت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از پیشگاه خداست. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «3» زیر عنوان: «تسلیم در برابر حق»، بعد از ترجمه و تفسیر آن، چنین فرموده: در آیه فوق نشانه‌های ایمان واقعی و راسخ در سه مرحله بیان شده است:
1. در تمامی موارد اختلاف، خواه بزرگ باشد یا کوچک، به قضاوت و داوری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که از حکم الهی سرچشمه می‌گیرد، مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل.
2. هیچ‌گاه در برابر قضاوت‌ها و فرمان‌های پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که همان فرمان خداست، حتّی در دل خود، احساس ناراحتی نکنند و به داوری‌ها و احکام او بدبین نباشند.
______________________________
(1). نساء/ 65.
(2). تفسیر نمونه، ج 17، ص 417- 416.
(3). نساء/ 65.
ص: 342
3. در مقام عمل نیز آن را دقیقا اجرا کنند و به‌طور کامل تسلیم حق باشند.
بعد از ذکر ترجمه حدیثی از امام صادق علیه السّلام، چنین فرموده: از آیه فوق در ضمن، دو مطلب مهم استفاده می‌شود:
1. آیه یکی از دلایل معصوم بودن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است؛ زیرا دستور به تسلیم مطلق از نظر گفتار و کردار در برابر همه فرمان‌های پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و حتی تسلیم قلبی در برابر او، نشانه روشنی بر این است که او در احکام، فرمان‌ها و داوری‌هایش، نه اشتباه می‌کند و نه عمدا چیزی بر خلاف حق می‌گوید؛ (او هم) معصوم از خطاست هم معصوم از گناه.
2. آیه فوق هرگونه اجتهاد در مقام نصّ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اظهار عقیده را در مواردی که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله درباره آن رسیده باشد، نفی می‌کند. بنابراین اگر در تواریخ اسلامی می‌بینم که گاهی بعضی از افراد در برابر حکم خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اجتهاد و یا اظهار نظر می‌کردند و مثلا می‌گفتند: پیامبر چنین گفته و ما چنین می‌گوییم، باید قبول کنیم که عمل آنها بر خلاف صریح آیه فوق است. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»، «2» فرموده: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌هایی که غیر از خانه شماست، داخل نشوید تا این‌که اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید (به این ترتیب تصمیم ورود خود را قبلا به اطلاع آنها برسانید و موافقت آنها را جلب نمایید): «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها.» این برای شما بهتر است، شاید متذکّر شوید: «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ.» جالب این‌که در اینجا جمله «تَسْتَأْنِسُوا» به کار رفته است، نه «تستاذنوا»؛ زیرا جمله دوّم فقط اجازه گرفتن را بیان می‌کند، در حالی که جمله اوّل که از مادّه «انس» گرفته شده، اجازه‌ای توأم با محبّت، لطف، آشنایی و صداقت را می‌رساند و نشان می‌دهد که حتّی اجازه گرفتن باید کاملا مؤدّبانه و دوستانه و خالی از هرگونه
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 3، ص 456- 455.
(2). نور/ 27.
ص: 343
خشونت باشد. بنابراین هرگاه این جمله را بشکافیم، بسیاری از آداب مربوط به این بحث در آن خلاصه شده است؛ مفهومش این است: فریاد نکشید، در را محکم نکوبید، با عبارات خشک و زننده اجازه نگیرید، و به هنگامی که اجازه داده شد، بدون سلام وارد نشوید، سلامی که نشانه صلح و صفا و پیام‌آور محبّت و دوستی است. قابل توجّه این‌که: این حکم را که جنبه انسانی و عاطفی آن روشن است با دو جمله «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ» و «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»، همراه می‌کند که خود دلیلی بر آن است که این‌گونه احکام، ریشه در اعماق عواطف و عقل و شعور انسانی دارد که اگر انسان کمی در آن بیندیشد، متذکّر خواهد شد که خیر و صلاح او در آن است. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»، «2» می‌فرماید: بر شما گناهی نیست که به‌طور دسته‌جمعی یا جداگانه غذا بخورید: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً.» گویا جمعی از مسلمانان در آغاز اسلام، از غذا خوردن تنهایی ابا داشتند، و اگر کسی را برای هم‌غذا شدن نمی‌یافتند، مدّتی گرسنه می‌ماندند. قرآن به آنها تعلیم می‌دهد که غذا خوردن به صورت جمعی و فردی هر دو مجاز است. بعضی نیز گفته‌اند که گروهی از عرب مقیّد بودند که غذای مهمان را به عنوان احترام، جداگانه ببرند و خود با او هم‌غذا نشوند (مبادا شرمنده یا مقیّد گردد). آیه این قیدها را از آنها برداشت و تعلیم داد که این، یک سنّت ستوده نیست. بعضی دیگر گفته‌اند که جمعی مقیّد بودند که اغنیا با فقیران غذا نخورند، و فاصله طبقاتی را حتّی بر سر سفره حفظ کنند، قرآن این سنت ظالمانه را با عبارت فوق نفی کرد. مانعی ندارد که آیه، ناظر به همه این امور باشد.
سپس به یک دستور اخلاقی دیگر اشاره کرده، می‌گوید: هنگامی که وارد خانه‌ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتی از نزد خداوند، سلام و تحیتی پربرکت و
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 14، ص 428- 427.
(2). نور/ 61.
ص: 344
پاکیزه: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً.» «1»
ابو القاسم جار اللّه محمود بن عمر زمخشری خوارزمی در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی: «فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ»، «2» فرموده: «إِذا سَلَّمْتُمْ» به شیردهندگان «ما آتَیْتُمْ»: آنچه را می‌خواهید به او اعطا کنید، «بِالْمَعْرُوفِ»، متعلق به «سَلَّمْتُمْ» است؛ امر شدند به این‌که هنگام تسلیم اجرت، روی گشوده، گوینده سخن زیبا و پاکیزه‌کنندگان نفوس شیردهندگان به آنچه ممکن است باشند تا با قطع بهانه‌ها از تفریطشان مأمون شوند. «3»
فی قوله تعالی: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ»، «4» فرموده: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ»؛ یعنی محافظت نمود و انعام کرد به واسطه سالم ماندن از سستی، نزاع و اختلاف. «5»
همین‌طور درباره: «وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً»، «6» فرموده: «إِیماناً»، به خدا و به وعده‌های او، «وَ تَسْلِیماً»، به قضاها و به قدرهای او. «7»
فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» «8» هم فرموده: «وَ مَلائِکَتَهُ»، با رفع قرائت شده، بنابر این‌که عطف بر محلّ «إنّ» و اسم آن است، و آن، بنا بر مذهب کوفیین آشکار است، و وجه آن نزد بصریین، به حذف خبر است، به واسطه دلالت «یُصَلُّونَ» بر آن. «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا»؛ یعنی بگویید صلات و سلام بر رسول، و معنای آن دعاست به این‌که خدا او را مورد رحمت و سلام قرار دهد. «9»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «10» فرموده: «وَ یُسَلِّمُوا»: و مطیع باشند و به آنچه از قضای تو می‌رسد، اقرار کنند و به چیزی از آن اعتراض نکنند؛ تسلیم امر خدا بوده و نسبت به او اسلام آورند که حقیقت آن، تسلیم نفس به او، و اسلام آوردن است،
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 13، ص 552- 551.
(2). بقره/ 233.
(3). کشّاف، ج 1، ص 371.
(4). انفال/ 43.
(5). کشّاف، ج 2، ص 261.
(6). احزاب/ 22.
(7). کشّاف، ج 3، ص 256.
(8). احزاب/ 56.
(9). کشّاف، ج 3، ص 272.
(10). نساء/ 65.
ص: 345
اسلامی سالم و خالص برای او، و «تسلیما» تأکید برای فعل و به منزله تکرار آن است. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»، «2» فرموده:
«تَسْتَأْنِسُوا»، در آن دو وجه است: یکی از آن دو، این است که استیناس بر خلاف استیحاش است؛ یعنی به شما اجازه بدهد، و دوّم آنکه استیناس به معنای استعلام و استکشاف است؛ یعنی حال ورود معلوم شود، و تسلیم به این است که بگوید: «السّلام علیکم أ أدخل؟»: سلام بر شما اجازه ورود هست؟ «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»، «4» فرموده: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً»، از خانه‌هایی که در آن خوراک می‌کنید، پس بر اهل آن خانه که از لحاظ دینی و خویشاوندی، از شما هستند، ابتدا به سلام کنید. «5»

4. تسلیم در تفاسیر روایی‌

الف- فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «6» مرحوم شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان، مرحوم سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان و ابن جمعه عروسی در تفسیر نور الثقلین روایاتی را آورده‌اند که ما در اینجا ترجمه فارسی آنها را به انضمام اصل حدیث، ذکر می‌کنیم:
1. ابو حمزه ثمالی با اسنادش تا کعب بن عجره، و او گوید که چون آیه نازل گردید، گفتیم: ای پیامبر خدا! ما بر سلام کردن بر شما آگاهی پیدا کردیم، صلوات بر شما چگونه است؟ آن حضرت فرمود: «قولوا (یعنی بگویید): اللهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید.» «7»
2. عبد اللّه بن مسعود چنین فرمود: چون بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله صلوات می‌فرستید، پس
______________________________
(1). کشّاف، ج 1، ص 538.
(2). نور/ 27.
(3). کشّاف، ج 3، ص 58.
(4). نور/ 61.
(5). کشّاف، ج 3، ص 78.
(6). احزاب/ 56.
(7). مجمع البیان، ج 8، ص 369. در تفسیر برهان، ص 861- 862، این حدیث را محمّد بن عباس با اسنادش تا کعب بن عجره، و از مسعود با اسنادش تا کعب بن عجره نقل فرموده است.
ص: 346
نیکوترین صلوات را بر او بفرستید. شما چه می‌دانید، شاید آن صلوات بر آن حضرت عرضه شود. آنان گفتند: پس شما نیکوترین صلوات را به ما تعلیم بده؛ عبد اللّه گفت:
«اللهم اجعل صلاتک و رحمتک و برکاتک علی سید المرسلین و امام المتقین و خاتم النبیین، محمّد، عبدک و رسولک، امام الدین و قائد الخیر و رسول الرحمة. اللهم ابعثه مقاما محمودا یغبطه به الاولون و الاخرون. اللهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید.» «1»
3. ابا بصیر گوید: از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، از این آیه سؤال کردم، گفتم:
صلوات خدای تعالی بر رسولش چگونه است؟ آن بزرگوار فرمود: «یا ابا محمّد! تزکیته له فی السموات العلی.»: ای ابا محمّد! آن، تزکیه او، خدای تعالی، نسبت به اوست در آسمان‌های بالا. پس به آن حضرت گفتم: صلواتمان را بر او دانسته‌ام، تسلیم نسبت به او چگونه است؟ آن حضرت فرمود: «هو التسلیم له فی الامور، فعلی هذا یکون معنی قوله:" وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً": انقادوا لاوامره و ابذلوا الجهد فی طاعته و فی جمیع ما یامرکم به.»: آن، تسلیم بودن در برابر او در امور است. بعد طبرسی افزوده که: پس بنابراین معنای: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»؛ یعنی مطیع اوامر او صلّی اللّه علیه و آله باشید، و بکوشید که تلاشتان در طاعت او و جمیع آنچه شما را به آن امر می‌کند، باشد، و گفته‌اند: معنای آن، «سلّموا علیه بالدعا» است؛ یعنی بگویید: «السّلام علیک یا رسول اللّه.» «2»
4. انس بن مالک از ابی طلحه نقل کند که او گفت: بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وارد شدم در حالی که او را مسرورتر و خوشحال‌تر از آن‌روز ندیده بودم. گفتم: یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله! هرگز شما را این گونه خوشحال و مسرور هم‌چون امروز ندیده بودم، پس آن بزرگوار صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «و ما یمنعنی و قد خرج آنفا جبرائیل من عندی. قال: قال اللّه تعالی:" من صلی علیک صلاة، صلیت بها علیه عشر صلوات و محوت عنه عشر سیئات و کتبت له عشر حسنات".»: مرا از این مسرت و خوشحالی منع نکن که همین الان جبرئیل از نزد من خارج گردید. او گفت: خدای تعالی
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 8، ص 369.
(2). مجمع البیان، ج 8، ص 370.
ص: 347
فرمود: هرکس بر تو یک صلوات بفرستد، به واسطه آن صلوات، من بر او ده صلوات می‌فرستم و ده گناه از او محو می‌کنم و برایش ده حسنه می‌نویسم. «1»
5. در عیون الأخبار الرضا در باب ذکر مجلس الرضا علیه السّلام، ضمن حدیثی طولانی چنین آمده: دانشمندان گفته‌اند: به ما خبر بده که آیا خدای تعالی اصطفا را در قرآن تفسیر کرده؟ پس حضرت رضا علیه السّلام فرمود: «فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا و موضعا، (الی قوله علیه السّلام): امّا الایه السابعه فقوله تعالی:" إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً"، و قد علم المعاندون منهم انه لما نزلت هذه الایه قیل: یا رسول اللّه! قد عرفنا التسلیم علیک، فکیف الصلوه علیک؟ فقال تقولون:" اللهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلیت و بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید"، فهل بینکم معاشر الناس فی هذا خلاف؟ قالوا: لا، قال المأمون: هذا مما لا خلاف فیه اصلا و علیه اجماع الامة، فهل عندک فی الایة شی‌ء اوضح من هذا فی القرآن؟ قال ابو الحسن علیه السّلام: نعم. اخبرونی عن قول اللّه تعالی:" یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ. إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ"، فمن عنی بقوله:" یس"؟
قالت العلما: یس محمّد صلّی اللّه علیه و آله؛ لم یشکّ فیه احد. قال ابو الحسن علیه السّلام: فان اللّه عزّ و جلّ اعطی محمّدا و آل محمّد من ذلک فضلا لا یبلغ احد کنه وصفه الا من عقله و ذلک ان اللّه عزّ و جلّ لم یسّلم علی احد الا علی الانبیاء صلوات اللّه علیهم، فقال تبارک و تعالی:" سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ" و قال:" سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ"، و قال:" سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ"، و لم یقل:" سلام علی آل نوح"، و لم یقل:" سلام علی آل ابراهیم" و لم یقل:" سلام علی آل موسی و هارون"، و قال:" سَلامٌ عَلی إِلْ‌یاسِینَ"؛ یعنی آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله، فقال المأمون: قد علمت ان فی معدن النبوة شرح هذا و بیانه، فهذا السابعة.»: اصطفا را بر حسب ظاهر، نه باطن، در دوازده جا و موضع تفسیر کرده است (تا این‌که او علیه السّلام فرمود:) امّا آیه هفتم: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، و بعضی از دشمنان می‌دانند که چون این آیه نازل شد، گفته شد: ای پیامبر خدا! ما سلام بر تو را دانسته‌ایم، اکنون صلوات بر تو چگونه است؟ پس
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 8، ص 370.
ص: 348
آن بزرگوار فرمود: بگویید: «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و آل محمّد کما صلیت و بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید.» پس آیا میان شما، معاشر الناس، در این مورد اختلافی هست؟ آنان گفتند: نه. مأمون گفت: این مسأله از آن چیزهایی است که اصلا اختلافی در آن نیست و همگی امت بر آن اجماع دارند. پس آیا در آیه نزد شما چیزی واضح‌تر و روشن‌تر از این در قرآن هست؟ ابو الحسن، امام رضا علیه السّلام، فرمود: بلی. شما درباره قول خدای تعالی: «یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ. إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»، به من خبر دهید که خدای متعال در سخن خود: «یس»، چه کسی را قصد کرده است؟ آن دانشمندان گفتند: یس، محمّد علیه السّلام است. در این مطلب احدی شک ندارد. ابو الحسن، امام رضا علیه السّلام، فرمود: پس البتّه، خدای عزّ و جلّ به محمّد و آل محمّد از این بابت فضلی را عطا نموده است که احدی به کنه وصف او نمی‌رسد، مگر این‌که آن را تعقّل نماید و این است که خدای عزّ و جلّ بر احدی سلام نکرده است، مگر بر پیامبران. پس خدای تبارک و تعالی فرمود: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»، و فرمود: «سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ» و فرمود: «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ»، و نفرمود: «سلام علی آل نوح»، و نیز نفرمود: «سلام علی آل ابراهیم»، و هم‌چنین نفرمود: «سلام علی آل موسی و هارون»، و فرموده: «سَلامٌ عَلی إِلْ‌یاسِینَ»؛ یعنی آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله. پس مأمون گفت: به حقیقت دانستم که شرح این و بیانش در گنجینه نبوّت است، پس این است هفتمین. «1»
6. ابن بابویه با اسنادش از ابان بن تغلب و او از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، و آن بزرگوار هم از پدر گرامیش تا حضرت علی بن ابی طالب، سید اوصیا، صلوات اللّه علیهم و او فرمود:
«قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من صلی علی و لم یصل علی آلی، لم یجد ریح الجنه، و ان ریحها لیوجد من مسیره خمسمائة عام.»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: هرکس که بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد، بوی خوش بهشت را نمی‌فهمد، و البتّه، بوی خوش آن، از فاصله 500 ساله استشمام می‌شود. «2»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 4، ص 300، حدیث 213.
(2). برهان، ص 861.
ص: 349
ابن بابویه گوید که احمد بن محمّد با اسنادش تا موسی بن جعفر علیه السّلام بر من حدیث کرد که آن بزرگوار فرمود: «قال الصادق جعفر بن محمّد علیه السّلام: من صلی علی النبی و اله؛ فمعناه: ای اذا صلی علی المیثاق و الوفاء الذی قیلت حین قوله:" أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی .»؛ یعنی جعفر بن محمّد، امام صادق علیه السّلام، فرمود: هرکس بر پیامبر و آل او صلوات بفرستد، معنای آن این است که صلوات می‌فرستم تا به عهد و پیمانی که به هنگام این فرموده خدای تعالی:
«أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ، بسته‌ام، وفا کرده باشم. «1»
8. در کتاب احتجاج طبرسی رحمة اللّه علیه از امیر مؤمنان حدیث طولانی نقل کرده است و در این حدیث آمده که: «فاما ما علمه الجاهل و العالم من فضل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من کتاب اللّه، فهو قول اللّه سبحانه:" إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً"، و لهذه الآیة ظاهر و باطن، فالظاهر، قوله:" صَلُّوا عَلَیْهِ"، و الباطن قوله:" وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً"؛ ای سلموا لمن وصاه و استخلفه و فضله علیکم و ما عهد به الیه تسلیما، و هذا مما اخبرتک انه لا یعلم تأویله الا من لطف حسه و صفا ذهنه و صح تمییزه.»: اما آنچه را که جاهل و عالم از فضل پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از کتاب خدای تعالی دانسته‌اند، این قول خدای سبحان است: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، و برای این آیه، ظاهری و باطنی است، پس ظاهر آن، قوله: «صَلُّوا عَلَیْهِ» است و باطنش: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» است؛ یعنی تسلیم باشید نسبت به کسی که او را وصیّ کرد و جانشین قرار داد و او را بر شما فضیلت داد و نسبت به آنچه بر آن نسبت به او عهد شده است، به تسلیمی مطلق، و این از چیزهایی است که آن را به تو خبر می‌دهم. البتّه، تأویل آن را نمی‌داند مگر کسی که حسّ او لطیف، ذهنش مصفّا و قوه تمییز او سالم و صحیح باشد. «2»
9. در تفسیر نمونه در ضمن تفسیر آیه: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ...»، نکاتی را مورد توجّه قرار داده و از جمله آن، نکته شماره چهار است که ما در اینجا آن را عینا
______________________________
(1). برهان، ص 860.
(2). برهان، ص 862- نور الثقلین، ج 4، ص 305، حدیث 234.
ص: 350
نقل می‌کنیم:
قابل توجّه این‌که درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در روایات بی‌شماری که از طرق اهل سنت و اهل بیت رسیده، صریحا آمده است که: آل محمّد را به هنگام صلوات، به محمّد بیفزایید. در درّ المنثور از صحیح بخاری، مسلم، ابو داوود، ترمذی، نسائی، ابن ماجه، ابن مردویه و روات دیگری از کعب بن عجره نقل شده که: مردی به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد: «امّا السّلام علیک، فقد علمنا، فکیف الصلاة علیک؟»: سلام بر تو را دانسته‌ایم، اما صلات بر شما، باید چگونه باشد؟ پیامبر فرمود بگو: «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد کما صلیت علی ابراهیم؛ انک حمید مجید. اللّهم بارک علی محمّد و علی آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم؛ انک حمید مجید.»
نامبرده (نویسنده تفسیر درّ المنثور) علاوه بر حدیث فوق، هیجده حدیث دیگر را نقل کرده که در همگی تصریح شده که آل محمّد را باید به هنگام صلوات ذکر کرد. او این احادیث را از کتب معروف و مشهور اهل سنت، از گروهی از صحابه، از جمله:
ابن عباس، طلحه، ابو سعید خدری، ابو هریره، ابو مسعود انصاری، بریده، ابن مسعود، کعب بن عجره، و امیر مؤمنان، علی علیه السّلام، نقل کرده است. در صحیح بخاری که از معروف‌ترین منابع حدیث برادران اهل سنّت است، روایات متعدّدی در این زمینه نقل شده که علاقه‌مندان توضیح بیشتر، می‌توانند به متن کتاب مراجعه کنند (صحیح بخاری، جلد 6، صفحه 151).
در صحیح مسلم (جلد 1، صفحه 305، باب الصلاة علی النبی صلّی اللّه علیه و آله) نیز دو روایت در این زمینه آمده است. عجب این‌که در همین کتاب با این‌که در این دو حدیث، چند بار محمّد و آل محمّد با هم ذکر شده، باز عنوانی را که برای باب انتخاب کرده، «باب الصلاة علی النبی صلّی اللّه علیه و سلّم»، (بدون ذکر آل) است!
این نکته نیز قابل توجّه است که در بعضی از روایات اهل سنت و بسیاری از روایات شیعه حتّی کلمه «علی» میان محمّد و آل محمّد، جدایی نمی‌افکند؛ بلکه کیفیت صلات به این صورت است: «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد.»
ص: 351
این بحث را با حدیث دیگری از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله پایان می‌دهیم: ابن حجر در صواعق چنین نقل می‌کند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «لا تصلوا علیّ الصلاه البتراء. فقالوا: و ما الصلوة البتراء؟ قال: تقولون: اللهم صل علی محمّد، و تمسکون، بل قولوا: اللهم صل علی محمّد و آل محمّد.»: هرگز بر من صلوات ناقص نفرستید! عرض کردند: صلوات ناقص چیست؟
فرمود: این‌که فقط بگویید: «اللهم صل علی محمّد» و ادامه ندهید، بلکه بگویید: «اللهم صلی علی محمّد و آل محمّد»، و به خاطر همین روایت است که جمعی از فقهای بزرگ اهل سنت اضافه آل محمّد را بر نام آن حضرت در تشهّد، واجب می‌شمرند (علّامه حلّی در تذکره، در بحث تشهّد، این قول را علاوه بر همه علمای شیعه، از امام احمد و بعضی از شافعیه نقل می‌کند). «1»
ب- فی قوله تعالی: «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، «2» مقدمه برهان و تفاسیر برهان و نور الثقلین روایاتی را ذکر کرده‌اند که در اینجا تنها به بیان بعضی از آنها می‌پردازیم:
10. در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السّلام درباره قوله تعالی: «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، نقل است که: «ای لعلی بن ابی طالب علیه السّلام، و یعنی مِمَّا قَضَیْتَ"؛ ولایة علی علیه السّلام.»: فرمود: تسلیم علی بن ابی طالب باشند و منظور از آنچه حکم می‌کنی، ولایت علی علیه السّلام است. «3»
11. احمد بن محمّد بن خالد برقی با اسنادش از ابی جارود، و او از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، نقل کرده که ایشان درباره قوله تعالی: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، فرمود: «التسلیم، الرضا و القنوع بقضائه.»: تسلیم، به معنای رضایت به تقدیر و قناعت به قضای الهی است. «4»
12. عبد اللّه بن یحیی کاهلی از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، نقل می‌کند که ایشان آیه: «فَلا
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 17، ص 420- 418.
(2). نساء/ 65.
(3). مقدمه برهان، ص 126.
(4). برهان، ص 239.
ص: 352
وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» را قرائت نمود و سپس فرمود: «لو ان قوما عبدوا اللّه و وحّدوه، ثم قالوا لشی‌ء صنعه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، لم صنع هکذا و کذا، و لو صنع کذا و کذا خلاف الذی صنع، لکانوا بذلک مشرکین. ثم قرء:" فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً".»: اگر گروهی خدا را عبادت کنند و یگانگی او را معتقد باشند، پس از آن، در مورد چیزی که پیامبر انجام داده، این‌چنین بگویند: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله چرا چنین و چنان کرده است، و چه بود که اگر چنین و چنان می‌کرد، بر خلاف آنچه انجام داده، با این کارشان مشرک خواهند بود. پس از آن قرائت نمود: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.» «1»
13. سعد بن عبد اللّه قمی با اسنادش تا فضل بن عبد الملک از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، درباره قول اللّه عزّ و جلّ: «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، نقل کرده است که فرمود: «هو التسلیم له فی الامور.»؛ یعنی آن، تسلیم بودن برای اوست در کلیّه امور. «2»
14. عبد اللّه بن یحیی کاهلی از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، نقل می‌کند که شنیدم آن حضرت می‌فرمود: «و اللّه! لو ان قوما عبدوا اللّه وحده لا شریک له و اقاموا الصلوة و اتوا الزکوة و حجّوا البیت و صاموا شهر رمضان، ثم قالوا لشی‌ء صنعه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، لم صنع کذا و کذا و وجدوا ذلک فی انفسهم، لکانوا بذلک مشرکین. ثم قرأ:" فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً"، مما قضی محمّد و آل محمّد الی قوله:" وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً".»: به خدا سوگند! اگر گروهی خدای یگانه را به وحدانیت او که هیچ شریکی برایش نیست، بپرستند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و حجّ خانه خدا را به جا آورند و ماه مبارک رمضان را روزه بدارند، پس از آن، برای چیزی که پیامبر آن را انجام
______________________________
(1). برهان، ص 240.
(2). برهان، ص 240.
ص: 353
داده، چنین بگویند: چرا پیامبر چنین و چنان کرده است، و این پرسش اعتراض‌گونه را حقیقتا در نفس خود بیابند، بدین وسیله مشرک خواهند بود. سپس این آیه را قرائت نمود: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً (از آنچه محمّد صلّی اللّه علیه و آله به آن داوری کرده است، الی قوله:) وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.» «1»
15. ابو ایوب بن حرّ گوید: شنیدم ابا عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فی قوله: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ (الی قوله:) وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»، پس از این‌که سه مرتبه پشت سر هم سوگند یاد کرد، فرمود: این نباشد جز این‌که نقطه‌ای سیاه در قلب باشد، هرچند که روزه بدارد و نماز بگزارد. «2»
16. در کتاب کمال الدین و تمام النعمه، با اسنادش تا علی بن حسین علیه السّلام، آمده است که آن بزرگوار فرمود: «ان دین اللّه عزّ و جلّ لا یصاب بالعقول الناقصه و الاراء الباطلة و المقاییس الفاسده و لا یصاب الا بالتسلیم؛ فمن سلم لنا، سلم، و من اقتدی بنا، هدی، و من دان بالقیاس و الرأی، هلک، و من وجد فی نفسه شیئا مما نقوله او نقضی به حرجا، کفر بالذی انزل السبع المثانی و القران العظیم و هو لا یعلم.»: البتّه، دسترسی به دین خدای عزّ و جلّ با عقل‌های ناقص، نظرات باطل و قیاس‌های فاسد امکان‌پذیر نیست. این دسترسی ممکن نخواهد بود مگر با تسلیم شدن؛ پس کسی که تسلیم ما شد، به سلامت ماند، و کسی که از ما پیروی نماید، هدایت گردد، و هرکس با قیاس و نظر به دین نزدیک شود، هلاک گردد، و هر کس در نفس خودش به چیزی که ما آن را می‌گوییم یا بدان قضاوت می‌کنیم، اعتراض کند، به کسی که سوره مبارکه فاتحة الکتاب و قرآن عظیم را نازل نموده، کفر ورزیده، حال آنکه خودش به این مطلب آگاه نیست. «3»
ج- درباره قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»، روایاتی را ذکر کرده‌اند که ما در اینجا
______________________________
(1). برهان، ص 241.
(2). همان.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 512، حدیث 376.
ص: 354
به نقل اصل پاره‌ای از آنها و ترجمه‌اش می‌پردازیم:
17. در کتاب معانی الاخبار، با اسنادش تا عبد الرحمن بن ابی عبد اللّه، و او گوید از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، درباره قول خدای عزّ و جلّ: «لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «الاستیناس، وقع النعل و التسلیم.»: استیناس، کوبیدن درب و سلام کردن است. «1»
18. ابو ایوب انصاری گوید که به پیامبر گفتم: ای پیامبر خدا! استیناس چیست؟ آن حضرت فرمود: «یتکلم الرجل بالتسبیحة و التحمیدة و التکبیرة و یتنحنح علی اهل البیت.»: مرد با تسبیح و حمد و تکبیر گفتن و گلو صاف کردن بر اهل خانه، سخن بگوید و سلام کند. «2»
19. روایت شده که: مردی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد: آیا وقتی بر مادرم وارد می‌شوم، از او اجازه بگیرم؟ آن حضرت فرمود: «نعم.»: آری. آن مرد گفت: او را به‌جز من خادمی نیست. آیا هروقت بر او وارد می‌شوم، از او کسب اجازه کنم؟ آن حضرت فرمود: «أ تحب ان تراها عریانة؟»: آیا دوست می‌داری که او را برهنه ببینی؟ آن مرد گفت: خیر. حضرت فرمود: «فاستاذن علیها.»: پس کسب اجازه کن و بر او وارد شو. «3»
د- و فی قوله تعالی: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»، «4» روایاتی را ذکر نموده‌اند در اینجا برخی از این احادیث را با ترجمه آن نقل می‌کنیم:
20. در کتاب معانی الاخبار، ابن بابویه با اسنادش تا ابی الاصباح و او درباره قول خدای عزّ و جلّ: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ الایة»، گوید: از ابا جعفر، امام باقر علیه السّلام، سؤال نمودم. آن حضرت فرمود: «هو تسلیم الرجل علی اهل البیت حین یدخل، ثم یردّون علیه، فهو سلامکم علی انفسکم.»: آن سلام کردن مرد است بر اهل خانه به هنگام ورودش
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، ص 585، حدیث 78- برهان، ص 730.
(2). مجمع البیان، ج 7، ص 135- نور الثقلین، ج 3، ص 585، حدیث 79.
(3). مجمع البیان، ج 7، ص 135- نور الثقلین، ج 3، ص 586، حدیث 81.
(4). نور/ 61.
ص: 355
به داخل خانه. بعد از آن، آنها (اهل خانه) سلام را بر او برمی‌گردانند، پس این سلام شما بر خودتان است. «1»
21. در تفسیر علی ابن ابراهیم و در روایت ابی الجارود از ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام، آمده است که حضرت علیه السّلام می‌فرمود: «اذا دخل الرجل منکم بیته، فان کان فیه احد، یسلم علیهم، و ان لم یکن فیه احد، فیقل: السّلام علینا من عند ربنا، یقول اللّه عزّ و جلّ:" تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً".»: چون مردی از شما به خانه‌اش وارد گردد، اگر کسی در آن هست، بر آنها سلام کند، و اگر کسی در آن نیست، بگوید: «السّلام علینا من عند ربنا»، که خدای عزّ و جلّ می‌فرماید: «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»، و نیز گفته شده: چون کسی را در داخل منزل رؤیت نکند، بگوید: «السّلام علیکم و رحمة اللّه»، او با گفتن این سلام، دو فرشته‌ای را که بر او شاهد و ناظرند، قصد می‌کند. «2»
22. در تفسیر نمونه، زیر عنوان: «سلام، تحیّت بزرگ اسلامی»، شرحی بیان فرموده که ما عینا آن را نقل می‌کنیم: تا آنجا که می‌دانیم تمام اقوام جهان هنگامی که به هم می‌رسند، برای اظهار محبت به یکدیگر، نوعی تحیّت دارند که گاهی جنبه لفظی دارد و گاهی به صورت عملی است که رمز تحیّت است. در اسلام نیز سلام یکی از روشن‌ترین تحیّت‌هاست و آیه فوق همان‌طور که اشاره شد، گرچه معنای وسیعی دارد، امّا یک مصداق روشن آن، سلام کردن است، بنابراین طبق این آیه همه مسلمانان موظفند که سلام را به‌طور عالی‌تر، و یا لااقل مساوی جواب گویند. از آیات قرآن نیز استفاده می‌شود که سلام یک نوع تحیّت است. در سوره نور آیه 61 می‌خوانیم: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً.»: هنگامی که وارد خانه‌ای شدید، بر یکدیگر تحیّت الهی بفرستید، تحیّتی پربرکت و پاکیزه. در این آیه، سلام به عنوان تحیّت الهی که هم مبارک است و هم پاکیزه معرفی شده است، و ضمنا می‌توان
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، ص 627، حدیث 258. مرحوم طبرسی در مجمع البیان و مرحوم بحرانی در تفسیر برهان این حدیث را از امام صادق علیه السّلام نقل کرده‌اند. مجمع البیان، ج 7، ص 117- برهان، ص 746.
(2). نور الثقلین، ج 3، ص 627، حدیث 259- برهان، ص 746.
ص: 356
از آن استفاده کرد که معنای: «سلام علیکم» در اصل: «سلام اللّه علیکم» است؛ یعنی درود پروردگار بر تو باد، یا خداوند تو را به سلامت دارد، و در امن و امان باشی. به همین جهت سلام کردن، یک نوع اعلام دوستی و صلح و ترک مخاصمه و جنگ محسوب می‌شود. از پاره‌ای از آیات قرآن نیز استفاده می‌شود که تحیّت اهل بهشت نیز سلام است: «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً.»؛ «1» اهل بهشت در برابر استقامتشان، از غرفه‌های بهشتی بهره‌مند می‌شوند و تحیّت و سلام به آنها نثار می‌شود.
در آیه 23 سوره ابراهیم و آیه 10 سوره یونس هم درباره بهشتیان نیز می‌خوانیم:
«تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ.»:* تحیّت آنها در بهشت، سلام است. نیز از آیات قرآن استفاده می‌شود که تحیّت به معنای سلام، یا چیزی معادل آن در اقوام پیشین بوده است؛ چنان‌که در سوره ذاریات آیه 25، در داستان ابراهیم می‌گوید: هنگامی که فرشتگان مأمور مجازات قوم لوط، به صورت ناشناس بر او وارد شدند، به او سلام کردند و او هم پاسخ آنها را به سلام داد: «إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ.» از اشعار عرب جاهلی نیز استفاده می‌شود که تحیّت به سلام، در آن ایّام بوده است. هرگاه بی‌طرفانه تحیّت اسلامی را که محتوای آن، توجّه به خدا و دعا برای سلامت طرف و اعلام صلح و امنیت است با تحیّت‌های دیگری که در میان اقوام مختلف معمول است، مقایسه کنیم، ارزش آن برای ما روشن‌تر می‌گردد. در روایات اسلامی تأکید زیادی‌روی سلام شده تا آنجا که از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که: «من بدأ بالکلام قبل السّلام، فلا تجیبوه.»: کسی که پیش از سلام، آغاز به سخن کند، پاسخ او را نگویید (از اصول کافی، ج 2، باب التسلیم)، و نیز از امام صادق علیه السّلام نقل شده که خداوند می‌فرماید:
«البخیل، من یبخل بالسلام.»: بخیل کسی است که حتی از سلام کردن بخل ورزد (اصول کافی، جلد 2، باب التسلیم)، و در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام می‌خوانیم: «ان اللّه عزّ و جلّ یحبّ افشاء السّلام.»: خداوند افشای سلام را دوست دارد (اصول کافی، جلد 2،
______________________________
(1). فرقان/ 75.
ص: 357
باب التسلیم). منظور از افشای سلام، سلام کردن به افراد مختلف است. در احادیث، آداب فراوانی درباره سلام وارد شده، از جمله این‌که: سلام تنها مخصوص کسانی نیست که انسان با آنها آشنایی خاصی دارد؛ چنان‌که در حدیثی داریم که از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله سؤال شد: «ای العمل الخیر؟»: کدام عمل بهتر است؟ فرمود: «تطعم الطعام و تقرأ السّلام علی من عرفت و من لم تعرف.»: اطعام طعام کن و سلام به کسانی که می‌شناسی و نمی‌شناسی بنما. (تفسیر فی الظلال ذیل آیه)، و نیز در احادیث وارد شده که سواره بر پیاده، و آنها که مرکب گران‌قیمت‌تری دارند، به کسانی که مرکب ارزان دارند، سلام کنند، و گویا این دستور، یک نوع مبارزه با تکبّر ناشی از ثروت و موقعیت‌های خاصّ مادی است، و این درست نقطه مقابل چیزی است که امروز دیده می‌شود که تحیّت و سلام را وظیفه افراد پایین‌تر می‌دانند و شکلی از استعمار، استعباد و بت‌پرستی به آنها می‌دهند، و لذا در حالات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم که او به همه، حتّی به کودکان، سلام می‌کرد. البتّه، این سخن منافات با دستوری که در بعضی از روایات وارد شده که افراد کوچک‌تر از نظر سن، بر بزرگ‌تر سلام کنند، ندارد؛ زیرا این، یک نوع ادب و تواضع انسانی است و ارتباطی با مسأله اختلاف طبقاتی و تفاوت در ثروت و موقعیت‌های مادی ندارد. در پاره‌ای از روایات دستور داده شده است که به افراد رباخوار، فاسق، منحرف و مانند آنها سلام نکنید، و این، خود یک نوع مبارزه با فساد است، مگر این‌که سلام کردن به آنها وسیله‌ای باشد برای آشنایی و دعوت به ترک منکر. ضمنا باید توجّه داشت که منظور از تحیّت به احسن، آن است که سلام را با عبارت دیگری مانند: «و رحمة اللّه» و مانند:
«و رحمة اللّه و برکاته»، تعقیب کنند. در تفسیر درّ المنثور می‌خوانیم، شخصی به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد: «السّلام علیک.» پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «السّلام علیک و رحمة اللّه.» دیگری عرض کرد: «السّلام علیک و رحمة اللّه و برکاته.» پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «و علیک»، و هنگامی که سؤال کرد که چرا جواب مرا کوتاه بیان کردید. فرمود: قرآن می‌گوید: تحیّت را به طرز نیکوتری پاسخ گویید، امّا تو چیزی باقی نگذاشتی! در حقیقت، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در
ص: 358
مورد نظر اول و دوم، تحیّت به نحو احسن گفت، امّا در مورد شخص سوم به مساوی؛ زیرا جمله «علیک»، مفهومش این است که تمام آنچه گفتی بر تو نیز باد (درّ المنثور، ج 2، ص 8). «1»

5. تدبّر در آیات تسلیم‌

اشاره

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «2» بنا بر آنکه آیات هفت‌گانه تسلیم در سوره‌های مدنی بوده، و خود آیات نیز در مدینه نازل شده است، برای همین ترتیب مصحفی این آیات و ترتیب نزولشان یکی خواهد بود. بنابراین از ذکر مجدد این آیات بر حسب نزولشان اجتناب می‌گردد. در اینجا آیات تسلیم را در دو مرحله بررسی می‌کنیم؛ چنان‌که در مرحله اول، به تدبّر در معانی و مفاهیم تسلیم، و در مرحله دوّم، به تحقیق در ابعاد سلام، اسلام و تسلیم می‌پردازیم.

الف- تدبّر در معانی و مفاهیم تسلیم‌

اشاره

در این مرحله با توجّه به مفردات و جملات هر آیه، معنای خاصّ تسلیم را در آن آیه بررسی می‌کنیم، و لذا به تعداد آیات، تسلیم، معنا و مفهوم خاص خواهد داشت؛ به این معنا که هرچند الفاظ و مشتقات تسلیم در آیات، اشتراک لفظی دارند، ولی هریک از آنها دارای معنا و مفهوم خاصی به ترتیب زیراند:

1. الف- معنا و مفهوم اوّل تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، پرداخت اجرت شیر از جانب پدر طفل، و در صورت فوت پدر، از جانب وارث اوست. در آیه 233 سوره بقره، احکام شیر دادن به طفل، وظایف والدین نسبت به یکدیگر در قبال شیر خوردن طفل، و نفی ضرر و زیان هریک از پدر و مادر به جهت داشتن فرزند، تراضی و تشاور آنان در مورد از شیر باز گرفتن طفل و استخدام دایه از ناحیه پدر برای شیر دادن به طفل، و در قبال تمام
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 4، ص 46- 43.
(2). ص/ 29.
ص: 359
موارد، پرهیز از گناه در محضر خدای تعالی و آگاهی بر این‌که خدای تعالی بر همه اعمال و کارها بصیر و بیناست، بیان شده است. در آیه می‌فرماید: و مادران فرزندانشان را دو سال کامل شیر می‌دهند، (و این دو سال شیر دادن) برای کسی است که بخواهد شیرخوارگی طفل را به اتمام برساند: «وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ»، و روزی و نفقه مادر و لباس او به نحوی که شایسته و مطابق شؤونات شوهر باشد، بر عهده پدر طفل است، که هیچ نفسی جز به اندازه وسعت و قدرتش، به او تکلیف نشده است: «وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها.» مادر نباید به فرزندش ضرری برساند، و پدر هم نباید به اولادش زیانی وارد بسازد، و بر وراث است که (وظایف پدر را در صورت فوت او و بعد از مرگش، نسبت به حقوق مادر، در دورانی که به کودک شیر می‌دهد) مانند او انجام بدهد: «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ.» پس اگر (پیش از انقضای دو سال) هر دو نفر (هم پدر و هم مادر) از روی تراضی و تشاور (یعنی با رضایت همدیگر و مشاورت با یکدیگر) تصمیم گرفتند که کودک را از شیر باز گیرند، گناهی بر آن دو نیست: «فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما»، و اگر خواستید برای طفل دایه شیر دادن بگیرید، پس به شرط رعایت دستورات فوق در آیه، گناهی برای شما نیست، هنگامی که اجرت شیر را به خوبی بپردازید: «وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَکُمْ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ.» و خودتان را از ارتکاب به گناه (به‌طور عام، و نسبت به احکام شیر دادن به‌طور خاص) در محضر خدای تعالی حفظ کنید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»، و بدانید که خدای تعالی نسبت به آنچه شما عمل می‌کنید، دانای بیناست: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ.»

2. الف- معنا و مفهوم دوّم تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلامتی از آفات سستی در تلاش‌های فردی و سلامتی از آفات نزاع در کشمکش‌های اجتماعی برای تحقّق دادن به امر است. در آیه
ص: 360
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 399
34 سوره انفال، فلسفه قلیل نشان دادن نیروهای دشمن را در رؤیای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که حاکی از معنا و مفهوم فوق است، به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یادآوری می‌فرماید: به یاد بیاور زمانی را که خدای تعالی در رؤیایت آنان را (که نیروهای دشمن بودند) به تو قلیل نشان داد: «إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا»، و اگر چنانچه خداوند متعال (در رؤیایت) آنها را جمعیتی بسیار به تو می‌نمایاند، البتّه، (بیان آن خواب برای شما، ایجاد دلهره می‌کرد و در کار جنگ با دشمن) شما ضعیف و سست می‌شدید و البتّه، (در تصمیم‌گیری برای جنگ با دشمن) با هم در آن به نزاع می‌پرداختید: «وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ»، و لکن خدای تعالی (با قلیل نشان دادن آنان به تو در حالت رؤیا، شما را از آفات سستی در کار و نزاع و اختلاف با یکدیگر نجات داد و در شما) سلامتی را ایجاد نمود: «وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ.» البتّه که خدای تعالی بسیار از درون سینه‌های شما (از حالتی که ضعف و سستی به شما دست می‌دهد و از حالتی که نزاع و اختلاف در شما ایجاد می‌گردد)، بسیار آگاه است: «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.»

3. الف- معنا و مفهوم سوّم تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، ازدیاد اطاعت و انقیاد از فرامین خدای تعالی و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله است. آیه 22 سوره احزاب، روحیه مؤمنین را در فزونی ایمان و تسلیم آنان در برابر فرامین خدای تعالی و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با دیدن سپاهیان دشمن در جنگ احزاب بیان کرده، می‌فرماید: همین که مؤمنان سپاهیان احزاب را ملاحظه نمودند، گفتند این است آنچه خدای تعالی و پیامبر او به ما وعده داده است و خدا و رسولش راست گفتند: «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»، و چیزی به‌جز ایمان و اطاعت و انقیاد (از فرامین خدای تعالی و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر آنان نیافزود: «وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً.»

4. الف- معنا و مفهوم چهارم تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلام بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و تسلیم به آن حضرت است: آیه 56 سوره احزاب با اعلام صلوات خدای تعالی و صلوات فرشتگان الهی بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با
ص: 361
خطاب به مؤمنین، امر به صلوات، سلام بر او و تسلیم بودن در برابر او داده، می‌فرماید:
البتّه، همواره خدای تعالی (با تزکیه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مراتب اعلا) و فرشتگانش (با درخواست مغفرت و رحمت) بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله درود می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ.» ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر آن حضرت صلوات و سلام گفته و تسلیم فرامین او باشید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً.»

5. الف- معنا و مفهوم پنجم تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، تسلیم بودن بدون قید و شرط نسبت به حکم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است. در آیه 65 سوره نساء با سوگند، شرط ایمان را، پذیرش حکمیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در اختلافات، بیان می‌کند، به نحوی که نسبت به آن داوری هیچ‌گونه اعتراضی نداشته و تسلیم محض حکم او باشند و چنین می‌فرماید: به پروردگارت سوگند، تا حکمیت تو را در اختلاف فی‌مابینشان نپذیرند، مومن نیستند: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ»؛ (آن‌چنان‌که) پس از آن، در نفس خویش نسبت به آن داوری هیچ‌گونه اعتراضی نداشته و تسلیم باشند، تسلیمی محض و بدون اعتراض: «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.»

6. الف- معنا و مفهوم ششم تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلام کردن بعد از استیناس است بر اهل خانه دیگری. در آیه 27 سوره نور، خطاب به مؤمنین، حکم ورود به داخل خانه غیر خودی را، با استیناس با اهل آن و سلام نمودن بر آنان متذکّر می‌گردد: ای کسانی که ایمان آوردید! به خانه‌هایی که غیر از خانه‌های خودتان است، داخل نشوید تا این‌که اهل آن خانه را استیناس کنید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا»، و (چون استیناس حاصل نمودید و خواستید داخل در خانه بشوید) بر اهل آن خانه سلام کنید: «وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها»، که این کار و رعایت این حکم، برای شما بهتر است، شاید که شما متذکّر این حکم شوید: «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ.»
ص: 362

7. الف- معنا و مفهوم هفتم تسلیم‌

یکی از معانی و مفاهیم تسلیم، سلام کردن هنگام ورود به خانه است؛ زیرا سلام تحیّتی است مبارک و طیب از جانب خدای تعالی. در ذیل آیه 61 سوره نور، ورود به خانه را اظهار تحیّتی از جانب خدای تعالی؛ یعنی سلام کردن، دانسته است، و این خود، موجب روابط عاطفی مطلوب بین اعضای خانواده است: چون در خانه‌ها داخل شوید، پس بر خویشان سلام کنید: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»، که (این سلام کردن شما) تحیّتی است مبارک و طیّب از جانب خدای تعالی: «تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً.»

ب- تحقیق و تدبّر در ابعاد سلام، اسلام و تسلیم‌

1. ب- در بعد سلام‌

سلام کردن به مؤمنین، نشانه ایمان است، و بهشت دار السّلام بوده و تحیّت اهل بهشت در بهشت و منادای بهشتیان در آن، سلام است، و فرشتگان به هنگام دریافت (روح) متقین، ورود به بهشت را با درود و سلام به آنان مژده می‌دهند، و سلام قولی است از جانب پروردگار، و تحیّتی است از جانب او بر پیامبران و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و بر همه بندگان برگزیده‌اش، و سلام وسیله نجات از آفت افراد جاهل است، و سلام نامی است از اسمای مبارک الهی:
1. القای سلام دلالت بر ایمان دارد و بر مؤمنین باید سلام نمود:
- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً. «1»
- وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. «2»
______________________________
(1). نساء/ 94.
(2). انعام/ 54.
ص: 363
2. بهشت دار السّلام است و خدای تعالی دعوت به دار السّلام می‌کند:
- وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ. لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. «1»
- وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. «2»
3. تحیّت اهل بهشت در بهشت، سلام است و منادای بهشتیان در بهشت نیز سلام است:
- دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. «3»
- وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ. «4»
- أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً. «5»
- وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ. «6»
4. فرشتگان طیّب و پاکیزه‌ای که مأمور دریافت (روح) متقین هستند، بر آنان سلام کرده و به آنان می‌گویند: به واسطه کارهایی که انجام داده‌اید، وارد بهشت گردید:
- الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. «7»
- ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ. «8»
5. سلام قولی است از جانب پروردگار رحیم، و تحیّتی است از جانب پروردگار عالمیان بر پیامبران و بر آل یاسین و بر بندگان برگزیده:
- سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ. «9»
______________________________
(1). انعام/ 127- 126.
(2). یونس/ 25.
(3). یونس/ 10.
(4). ابراهیم/ 23.
(5). فرقان/ 75.
(6). اعراف/ 46.
(7). نحل/ 32.
(8). ق/ 34.
(9). یس/ 58.
ص: 364
- سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ. «1»
- سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ. «2»
- سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ. «3»
- سَلامٌ عَلی إِلْ‌یاسِینَ. «4»
- وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ. «5»
- قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ. «6»
6. سلام وسیله نجات و رهایی بندگان خدای مهربان از آفت جاهلان است:
- وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً. «7»
7. سلام، نامی است از اسمای مبارک خدای تعالی:
- هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ. «8»

2. ب- در بعد اسلام‌

دین در نزد خدای تعالی، اسلام است، و گرایش به هر دینی به‌جز اسلام، مورد قبول نیست و خشنودی پروردگار در این است که اسلام دین باشد، و شرح صدر داشتن برای اسلام، نشانه هدایت است، و آن، نوری است از جانب پروردگار عالم.
1. دین نزد خدای تعالی اسلام است:
- إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. «9»
2. هرکسی به‌جز اسلام دین دیگری داشته باشد، از او پذیرفته نیست:
- وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ. «10»
3. رضایت پروردگار عالم در این است که اسلام دین باشد:
______________________________
(1). صافات/ 80.
(2). همان/ 110.
(3). همان/ 121.
(4). همان/ 131.
(5). همان/ 181.
(6). نمل/ 59.
(7). فرقان/ 63.
(8). حشر/ 23.
(9). آل عمران/ 19.
(10). آل عمران/ 85.
ص: 365
- حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.» «1»
4. نشانه هدایت یافتن، شرح صدر داشتن برای اسلام است:
- فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ. «2»
5. شرح صدر داشتن برای اسلام، نوری است از جانب پروردگار:
- أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. «3»

3. ب- در بعد تسلیم‌

تسلیم اطاعت بی‌قید و شرط در برابر حکم و داوری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اطاعت و انقیاد مطلق داشتن نسبت به او و مطیع فرامین آن بزرگوار بودن است:
1. تسلیم، اطاعت بی‌قید و شرط در برابر حکم و داوری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است:
- فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً. «4»
2. تسلیم، اطاعت و انقیاد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است:
- وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً. «5»
3. تسلیم، مطیع فرامین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودن است: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً. «6»
______________________________
(1). مائده/ 3.
(2). انعام/ 125.
(3). زمر/ 22.
(4). نساء/ 65.
(5). احزاب/ 22.
(6). احزاب/ 56.
ص: 366

کلمات قصار پیرامون تسلیم‌

در غرر الحکم و درر الکلم در «باب التسلیم» سخنانی به اختصار از مولای موحدان، امیر مؤمنان، علی علیه السّلام، بیان شده است که تنها در اینجا به نقل برخی از آنها می‌پردازیم.
1. «التّسلیم، ان لا تتّهم.»: تسلیم و منقاد بودن آن است که خدا را به هیچ وجه ظلم و بی عدالتی متهم نسازی.
2. «فی التّسلیم، إیمان.»: تسلیم و راضی بودن به قضا و قدر الهی، ایمان است.
3. «سنّة الأبرار، حسن الاستسلام.»: شیوه نیکوکاران، نیکویی طاعت و فرمان‌پذیری است.
4. «غایة التّسلیم، الفوز بدار النّعیم.»: غرض و عاقبت تسلیم و منقاد بودن، دست‌یابی به نعمتگاه بهشت است.
5. «لا إیمان أفضل من الاستسلام. ایمانی برتر از طاعت و سرسپردگی نیست.
6. «من سالم اللّه، سلم.»: هرکه با خدا از در آشتی درآید، سالم خواهد ماند.
7. «أصل الإیمان، حسن التّسلیم لأمر اللّه.»: ریشه ایمان، نیکو تسلیم بودن برای امر خدا است.
8. «إن أسلمت نفسک اللّه، سلمت نفسک.»: اگر خویش را تسلیم فرمان خدا کنی، نفست سالم ماند.
9. «سالم اللّه، تسلم اخراک»: با خدا آشتی نما؛ یعنی فرمان‌بردار او باش، تا آخرت تو سالم ماند.
10. «سلّموا لامر اللّه، و لامر ولیّه؛ فإنّکم لن تضلّوا مع التّسلیم.»: تسلیم فرمان خدا و فرمان ولی از جانب او باشید؛ زیرا با چنین تسلیمی هرگز گمراه نخواهید شد.
11. «هدی من سلّم مقادته إلی اللّه و رسوله و ولیّ امره.»: کسی که مهار خود را به خدا، رسولش و ولّی امر او؛ (امامی که خداوند او را متولی امور خلق نموده است) وانهاده (تا هرجا که آنان بخواهند او را ببرند)، هدایت یافته است.
12. «إنّک إن سالمت اللّه، سلمت و فزت.»: به راستی، اگر تو با خدا از در آشتی درآیی، سالم مانده و رستگار می‌شوی.
ص: 367
13. «و من سالم اللّه، سلّمه، و من حارب اللّه، حربه.»: هرکه با خدا آشتی نماید، خداوند او را به سلامت دارد، و آن‌کس که با خدا بجنگد، خدا با او در ستیز خواهد شد.
خدایا! سلام یکی از اسامی مبارک تو، و تحیّتی است از جانب تو بر انبیا و همه بندگان برگزیده‌ات. تو را به این نام مبارک سوگند می‌دهم که در اجرای احکام اسلام و تسلیم بودن نسبت به اطاعت از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که همان طاعت خدا و فرامین قرآن است، ما را موفق بداری، و در گفتن سلام به دیگران و پیشی گرفتن در آن، ما را یاری بفرمایی، و دخول در دار السّلام؛ یعنی بهشت را؛ نصیب و روزی ما در آخرت بگردانی.
آمین، یا رب العالمین!