گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل شانزدهم حسنه‌



اشاره

فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 519
کلمه حسنه با همین لفظ 28 مرتبه، در 27 آیه و در 15 سوره قرآن، ذکر شده است. از این 27 آیه، 14 آیه آن، مدنی، و 13 آیه دیگر، مکّی است، و ما در اینجا 15 آیه آن را از 15 سوره قرآن که 9 آیه آن مدنی، و 6 آیه دیگرش مکّی است، مورد بررسی قرار می‌دهیم. لذا بنابر روش معمول در این تحقیق، پس از تنظیم آیات حسنه به ترتیب مصحفی آن، با استفاده از منابع لغت و تفاسیر، آن را از لحاظ لغوی و تفسیری مورد تحقیق قرار می‌دهیم، و سرانجام هم با استمداد از فیوضات خدای متعال به تدبّر در آیات آن می‌پردازیم.

1. تنظیم آیات حسنه به ترتیب مصحفی آن‌

1. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. «1»
2. إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ. «2»
______________________________
(1). بقره/ 201: مدنی.
(2). آل عمران/ 120: مدنی.
ص: 482
3. إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً. «1»
4. مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ. «2»
5. ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ. «3»
6. إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ. «4»
7. وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ. «5»
8. وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ. «6»
9. قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ. «7»
10. أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. «8»
11. لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً. «9»
12. قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ. «10»
______________________________
(1). نساء/ 40: مدنی.
(2). انعام/ 160: مکی.
(3). اعراف/ 95: مکی.
(4). توبه/ 50: مدنی.
(5). رعد/ 6: مدنی.
(6). نحل/ 30: مکی.
(7). نمل/ 46: مدنی.
(8). قصص/ 54: مکی.
(9). احزاب/ 21: مدنی.
(10). زمر/ 10: مکی.
ص: 483
13. وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. «1»
14. ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ. «2»
15. قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ. «3»

2. در معنای حسنه‌

راغب در مفردات فرموده: حسن، عبارت از هر چیز مسرت‌بخشی است که مورد رغبت باشد، و آن بر سه وجه است، یا از جهت عقل، پسندیده است، و یا از جهت هوای نفس، مورد پسند است، و یا از جهت حس، شایان توجّه است. حسنه، به هر نعمتی که اعطایش به انسان در نفس، بدن و احوال، شادی می‌آفریند، تعبیر می‌شود، و سیئه، متضادّ آن است، و هر دو؛ یعنی حسنه و سیئه، از الفاظ مشترک هستند، مثل:
حیوان که بین انواع مختلف هم‌چون: اسب، انسان و غیره استعمال می‌شود، پس قوله تعالی: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، حسنه در آن، به معنای خیر، برکت، پیروزی و وسعت و فراخی است، و قوله تعالی: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»، حسنه در اینجا، به معنای پاداش نیکوست، و تفاوت بین حسن، حسنه و حسنی، این است که حسن در مورد امور ظاهر و حادث گفته می‌شود، و حسنه وقتی برای وصف آید، در
______________________________
(1). فصلّت/ 34: مکی.
(2). شوری/ 23: مکی.
(3). ممتحنه/ 4: مدنی.
ص: 484
امور ظاهری و حادث گفته می‌شود، امّا چون اسم باشد، عرفا برای امور حادث بیان می‌شود، و حسنی صرفا در امور حادث گفته می‌شود، و حسن در عرف عام، بیشتر در چیزهایی گفته می‌شود که از لحاظ دیدن مورد پسند است، و در قرآن کریم حسن غالبا در معنای مورد پسند بودن از جهت بینش و بصیرت ذکر شده، نحو قوله تعالی: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»، «أحسنه»، یعنی آنکه به دور از شبهه است؛ همچنان که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اذا شککت فی شی‌ء، فدع»، و «و قولوا للنّاس حسنا»؛ یعنی کلمه‌ای مورد پسند. «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فی قوله تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»، فرموده: حسنه در اینجا، به معنای صدق آمده، و روایت است که در آن، وسعت در رزق است، «وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، و حسنه در اینجا به معنای خشنودی و رضایت خدای متعال در بهشت است، و فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ»، و حسنه در اینجا به معنای غنیمت است، و فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ»، در معنای آن، از علی علیه السّلام روایت شده که فرمود:
حسنه، دوستی ما اهل بیت است، و سیئه، دشمنی نسبت به ما است. این روایت را روایتی که جابر از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل می‌کند، تأیید می‌نماید: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود: «یا علی! لو ان امتی صاموا حتی صاروا کالاوتاد و صلوا حتی صاروا کالحنایا، ثم ابغضوک، لاکبهم اللّه علی منخرهم فی النار.»؛ یعنی ای علی! اگر امتم آن‌قدر روزه بدارند که هم‌چون میخ نحیف و لاغر گردند، و آن‌قدر نماز بخوانند که هم‌چون کمان، خمیده شوند، امّا با تو دشمن باشند، مسلما خدای تعالی آنان را بر بینی‌های‌شان در آتش جهنم واژگون می‌کند. «2»
در مقدمه مرآة الانوار و مشکوة الاسرار درباره احسان، محسن، حسن، حسنه، و حسنی و آنچه این معنا را فایده دهد، نظیر: «الذین احسنوا» و نحو آن، فرموده: حسن با ضم، به
______________________________
(1). مفردات راغب، ص 118- 117.
(2). مجمع البحرین، ص 503.
ص: 485
معنای زین در مقابل شین است؛ یعنی خوب و نیکو در مقابل بد و زشت، و حسن، بر هر چیزی اطلاق می‌گردد. «1»
در فرهنگ لغات فرموده: حسن و حسن، حسنا؛ یعنی زیبا شد، و حسن؛ یعنی زیبا؛ جمع آن، حسان است، و مؤنث آن حسنه و حسناء، و جمع آن حسنات و حسان می‌باشد، و محاسنه؛ یعنی مسابقه در زیبایی، ملاطفت و خوش‌رفتاری، و احسن؛ یعنی کار نیکو کرد، نیکی و احسان نمود، چیز زیبا نمود، علم یا هنر را خوب آموخت، و حسن؛ یعنی زیبایی، ضد قبح، و جمع آن، محاسن است، محاسن، اعضای نیک بدن را نیز گویند، و حسن؛ یعنی خوب، نیکو و صاحب جمال، استخوان نزدیک آرنج، و حسنه؛ یعنی کار نیک و پسندیده، و جمع آن، حسنات است، و حسنی؛ یعنی توجّه به خدا، نقیض سوئی، عاقبت نیک و پسندیده، پیروزی و شهادت، و جمع آن، حسنیات، حسن است، و اسمای حسنی، نام‌های خداوند است که 99 اسم است. حسنیان؛ یعنی پیروزی و شهادت، و محسان؛ یعنی شخص بسیار نیکوکار، و تحاسین؛ یعنی چیزهای نیک و پسندیده. «2»
در فرهنگ عمید فرموده: حسن (به ضمّ حاء و سکون سین)؛ یعنی خوبی، نیکویی، زیبایی، جمع آن، محاسن است، و حسن (به فتح حاء و سین)؛ یعنی خوب، نیکو، جمیل، و حسان (به کسر حاء)، جمع آن است، و حسنی (حسناء) (به ضمّ حاء و سکون سین)؛ یعنی خوب‌تر، نیکوتر، و نیز به معنای خوبی و عاقبت خوب. اسماء الحسنی، نام‌های خداوند که 99 اسم است، و حسناء (به فتح حاء و سکون سین)، مؤنث حسن؛ زن خوب‌رو؛ حسان، جمع آن است، و حسنات (به فتح حاء و سین)، جمع حسنه، و حسنه (به فتح حاء، سین و نون)؛ یعنی کار نیک و پسندیده، و نیکویی، حسنات، جمع آن است. «3»
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 90.
(2). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 125.
(3). فرهنگ عمید، ص 502.
ص: 486

3. حسنه در تفاسیر

شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی رحمه اللّه در تفسیرش فی قوله تعالی: «فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، «1» فرموده: و آن حسنه‌ای را که سؤال کردند، در معنای آن دو قول است:
یکی قول قتاده و جبایی و اکثر مفسرین، و آن، عبارت است از: نعمت‌های دنیا و نعمت‌های آخرت، و دیگری قول حسن است، و آن، عبادت در دنیا، و بهشت در آخرت است. نعمت خدای تعالی حسنه نامیده شده است؛ زیرا آن از چیزهایی است که حکمت آن را فرامی‌خواند، و گفته‌اند طاعت و عبادت حسنه است؛ زیرا آن از چیزهایی است که عقل آن را فرامی‌خواند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها»، «3» فرمود:
مراد از حسنه در اینجا، آن نعمت‌های خداست که در الفت بین آنان و در پیروزی آنان به واسطه اجتماع کلمه متجلی است، و مراد از سیئه، بلا و مصیبت‌هایی است که دشمن به آنان وارد نموده، و آن به واسطه اختلاف کلمه است، و نیز به سبب چیزهایی است که به تفرقه منجر می‌گردد. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً»، «5» فرموده: «و ان تک زنة الذرة الحسنة»؛ یعنی اگر به مقدار یک ذرّه حسنه باشد، یا حسنه‌ای برای او انجام داده باشد، آن را مضاعف می‌گرداند و از قبل آن، اجر عظیمی اعطا می‌شود. «6»
همین‌طور فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»، «7» فرموده: و اکثر مفسرین گفته‌اند: سیئه مذکور در این آیه، شرک، و حسنه مذکور، توحید و اظهار شهادتین است. «8»
______________________________
(1). بقره/ 201.
(2). تبیان، ج 2، ص 172.
(3). آل عمران/ 120.
(4). تبیان، ج 2، ص 575.
(5). نساء/ 40.
(6). تبیان، ج 3، ص 199.
(7). انعام/ 160.
(8). تبیان، ج 4، ص 332.
ص: 487
فی قوله تعالی: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ»، «1» فرموده: مراد از سیئه و حسنه در اینجا، شدّت و سختی در زندگی، و وسعت روزی و گشایش در حیات است؛ بدین معنا که مراد از سیئه، آن چیزی است که صاحبش را اندوهگین و ناخوش می‌نماید، و مراد از حسنه، آن چیزی است که اثرش را بر صاحبش خوشایند و نیکو می‌سازد. «2»
نیز فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ»، «3» فرموده: این خطاب از جانب خدای تعالی به پیامبرش است به این‌که هر زمان که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنین حسنه‌ای می‌رسید؛ یعنی نعمتی از جانب خدای تعالی در پیروزی بر دشمنان و در به دست آمدن غنیمت بر آنان متجلّی می‌شد، منافقان را اندوهگین و محزون می‌ساخت. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»، «5» فرموده: «سیئه»، خوی و طینتی است که نفس را اندوهگین و محزون می‌کند، «حسنه»، خوی و طینتی است که نفس را مسرور و شادمان می‌کند، و گاهی از آن دو، به معصیت و طاعت تعبیر شده است. «6»
همین‌طور فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «7» فرموده: یعنی البتّه، برای کسانی که در این دنیا کار نیکی انجام می‌دهند، سزای کار نیک آنان در دنیا، پیش از آخرت، نیکی و خیر است. «8»
فی قوله تعالی: «لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»، «9» هم فرموده: و در اینجا مراد از «سیئه» عقاب است، و آن را سیئه نامیده‌اند؛ چون در آن آلام و ناراحتی‌هاست، و به این جهت که آن، سزای افعال زشت و ناپسند است. سیئه، آن خوی و طینتی است که صاحب آن، هنگامی که آن را می‌یابد، محزون و غمگین می‌گردد، و نیز سیئه، آن فعل زشت و ناپسندی است که انجام آن برای فاعلش مجاز نیست، و نقیض آن، حسنه است. «10»
______________________________
(1). اعراف/ 95.
(2). تبیان، ج 4، ص 457.
(3). توبه/ 150.
(4). تبیان، ج 5، ص 233.
(5). رعد/ 6.
(6). تبیان، ج 6، ص 221.
(7). نحل/ 30.
(8). تبیان، ج 6، ص 376.
(9). نمل/ 46.
(10). تبیان، ج 8، ص 90.
ص: 488
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «1» فرموده: یعنی به وسیله توبه نمودن، گناهان را دفع می‌کنند؛ زیرا خدای تعالی عذاب را با توبه کردن ساقط می‌نماید، و گفته‌اند: معنایش این است که با کلام نیکو و دلنشین، سخن لغو و بیهوده کفار را دفع می‌کنند. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، «3» فرموده: یعنی پیروی نیکو در جمیع آنچه آن بزرگوار می‌فرماید و آنچه آن حضرت انجام می‌دهد، هر زمانی که مثل او انجام دادید، آن، نیکو خواهد بود، و مراد از آن، ترغیب به جهاد و صبر بر آن است در مصایب جنگ‌ها و تسلّی دادن به آنان در آنچه از مصایب به آنان می‌رسد. البتّه، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در جنگ احد سر مبارکش نمایان بود و چهار دندان بین ثنایا و انیابش شکست، و عمویش، حضرت حمزه سید الشهداء، کشته شد. پس پیروی نمودن از او در صبر و شکیبایی بر جمیع این مصایب، از جمله پیروی‌های نیکوست، و این، دلالت است بر این‌که پیروی جمیع افعال پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، نیکو و جایز است، مگر این‌که دلیلی خلاف آن اقامه گردد، و این، دلالت بر وجوب اقتدا به آن حضرت در جمیع افعالش ندارد، و البتّه، آن به دلیل دیگری معلوم می‌گردد. پس اسوه، حال صاحب آن است که غیرش او را در آنچه می‌گوید، پیروی کند. بنابراین، اسوه در انسان می‌باشد، و آن، الگو بودن (سرمشق بودن) برای غیر است. پس کسی که به نیکویی آن الگو و سرمشق را پیروی نماید، عمل و فعل او حسن است. «4»
نیز فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «5» فرموده: یعنی برای کسانی که کارهای نیکویی را انجام دهند، و به غیرشان نیکویی کنند، پاداش آنان بر این اعمال خیر در این دنیا، حسنه است؛ یعنی ستایش نیکو، یادآوری زیبا و پسندیده و مدح و شکر است. گفته‌اند: صحت، سلامت و عافیت است. «6»
______________________________
(1). قصص/ 54.
(2). تبیان، ج 8، ص 144.
(3). احزاب/ 21.
(4). تبیان، ج 8، ص 297.
(5). زمر/ 10.
(6). تبیان، ج 9، ص 13.
ص: 489
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ»، «1» فرموده: یعنی «الْحَسَنَةُ» و «السَّیِّئَةُ»، مثل هم نیستند، و این‌که «لا» در «السَّیِّئَةُ» آمده، برای تأکید است. گفته‌اند:
برای این است که در حقیقت این دو باهم مساوی نیستند. معنای «الْحَسَنَةُ» در اینجا، مدارا کردن و نرمی نمودن بوده و مراد از «السَّیِّئَةُ»، درشت‌خویی کردن می‌باشد. پس خدای تعالی به این نوع ادب تأدیب نموده است. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، «3» فرموده: «اقتراف»، کسب کردن است؛ یعنی کسی که طاعتی را انجام دهد، ما برای او در آن طاعت، از لحاظ نیکی فزونی می‌دهیم؛ به این‌که در برابر آن طاعت، پاداش را برایش واجب می‌گردانیم. «4»
فی قوله تعالی: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ» «5» هم فرموده: خدای تعالی در حالی که مؤمنان را در برانگیختن برای ترک یاری و دوستی با کفار، و ترک جانبداری از جنایت، مخاطب قرار داده، فرموده: ابراهیم خلیل الرحمن علیه السّلام برای شما الگو و رهبر نیکو می‌باشد. «6»
شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی رحمه اللّه، در مجمع البیان فی قوله تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، «7» فرموده: یعنی ای پروردگار! در دنیا، نعمت‌های دنیا و در آخرت نعمت‌های آخرت را به ما اعطا کن. از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت است که: آن، وسعت در رزق و معاش و حسن خلق در دنیا، و رضوان خدای تعالی و بهشت در آخرت است، و گفته‌اند: علم و عبادت در دنیا و بهشت در آخرت است، و نیز گفته‌اند: مال و ثروت در دنیا، و بهشت در آخرت است، و قولی هم بر آن است که زوجه صالحه در دنیا، و بهشت در آخرت است. از علی علیه السّلام است که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده
______________________________
(1). فصّلت/ 34.
(2). تبیان، ج 9، ص 124.
(3). شوری/ 23.
(4). تبیان، ج 9، ص 157.
(5). ممتحنه/ 4.
(6). تبیان، ج 9، ص 577.
(7). بقره/ 201.
ص: 490
که فرموده: «من اوتی قلبا شاکرا و لسانا ذاکرا و زوجة مؤمنه تعینه علی امر دنیاه و اخراه، فقد اوتی فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنه و وقی عذاب النار.»؛ یعنی به کسی که قلبی شکرگزار، زبانی مشغول به یاد خدا و همسری مؤمنه اعطا شود که او را در امر دنیا و آخرتش یاری کند، مسلما در دنیا و آخرت به او حسنه اعطا شده و از عذاب آتش دوزخ حفظ شده است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها»، «2» فرموده: یعنی ای مؤمنان! اگر بر شما نعمتی از قبیل: الفت با همدیگر، اجتماع کلمه و پیروزی بر دشمن از جانب خدای تعالی برسد، آنان محزون و غمگین می‌شوند، و اگر در برخورد با دشمن به واسطه اختلاف کلمه و آنچه منجر به تفرقه و جدایی می‌گردد، محنت و بلایی به شما برسد، آنان خوشحال می‌شوند. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها»، «4» فرموده: یعنی اگر به مقدار ذره‌ای حسنه باشد، آن را پذیرفته و آن را بسیار زیاد می‌کند، و گفته‌اند: آن را دو برابر می‌کند، و قولی بر آن است که آن را دوام بخشده و منقطع نمی‌کند، و مانند آن است، قوله تعالی: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ»، «5» و غایت در هر دو آیه، ترغیب به طاعت و نهی از معصیت است. «6»
همین‌طور فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها»، «7» فرموده: یعنی هرکس با یک خوی پسندیده از خلق و خوی طاعت بیاید، برای او ده برابر پاداش نیک است، و هرکس با یک خوی ناپسند از خلق و خوی شر بیاید، کیفر آن تنها مثل آن خواهد بود، و آن، از فضل عظیم خدای تعالی در بخشش بر بندگان است، آنجا که در پاداش نیک دادن، به قدر استحقاق اکتفا نمی‌کند، بلکه
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 298.
(2). آل عمران/ 120.
(3). مجمع البیان، ج 2، ص 494.
(4). نساء/ 40.
(5). زلزال/ 7.
(6). مجمع البیان، ج 3، ص 48.
(7). انعام/ 160.
ص: 491
مزید بر آن، ثواب می‌دهد، و چه بسیار از گناهان مؤمن که بر وجه منّت و تفضّل بر او در می‌گذرد، و اگر او را عقوبت کند، بر وجه استحقاق و از روی عدالت کیفر می‌دهد.
گفته‌اند: مراد از حسنه، توحید است، و مراد از سیئه، شرک است. بنابراین ریشه حسنات، توحید، و زشت‌ترین سیئات، کفر است. «1»
فی قوله تعالی: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ»، «2» هم فرموده: یعنی گناه را برداشته و به جای آن، حسنه قرار می‌دهیم، و سیئه، سختی و تنگی معیشت است، و حسنه، وسعت و گشایش زندگی است. سیئه نامیده شده؛ چون صاحب آن را محزون و غمگین می‌سازد. گفته‌اند: در این موضع، بر سبیل وسعت داشتن و مجاز است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»، «4» فرموده: این خطابی است از جانب خدای تعالی به پیامبرش، و معنایش این است که اگر نعمتی از جانب خدای تعالی و فتح و غنیمتی به تو برسد، منافقین محزون و غمگین می‌گردند، و اگر چنانچه سختی در معیشت، و رنج و مصیبت و آفت در نفس و مال، به تو برسد، آنان می‌گویند، ما دوری کردن از چنین مصیبت‌هایی را با نشستن در سر جای خود از قبل از این مصیبت، اختیار کردیم؛ بدین معنا که امر خودمان را از مواضع هلاکت فراگرفتیم، پس از آنچه آنان در آن واقع شدند، سالم ماندیم. «5»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»، «6» فرموده: و ای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله! این مشرکین پیش از رحمت در عذاب؛ یعنی کیفری که به آنان وعده داده شده، از تو درخواست شتاب و عجله می‌کنند؛ یعنی درخواست تعجیل دارند به آن کیفری که در صورت تکذیب به آنان وعده داده شده، پیش از ثوابی که در صورت ایمان آوردن به آنان وعده داده شده، و این، هنگامی است که گفتند: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 4، ص 390.
(2). اعراف/ 95.
(3). مجمع البیان، ج 4، ص 451.
(4). توبه/ 50.
(5). مجمع البیان، ج 5، ص 37.
(6). رعد/ 6.
ص: 492
السَّماءِ»، و گفته‌اند: از تو درخواست تعجیل می‌کنند به عذابی که به آنان وعده داده شده، پیش از آنکه از روی احسان، مهلت یابند. البتّه، برای کسی که عذاب بر او واجب است، مهلت دادن به او، احسان است، مانند مهلت دادن به کسی تا واجب و قرضش را ادا نماید، و آن را سیئه نامیدند؛ چون جزای سیئه است. «وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ.»؛ یعنی گذشت پیش از آنها کیفرهایی که بر وجه عبرت واقع گردید، و آن، حوادثی بود که در زمین و آسمان بر آنان (اقوام پیشین) وارد آمد، نظیر: مسخ شدن، فرورفتن در زمین و غرق شدن در آب، و روش اینها هم طریقه همان‌هاست، پس چگونه بر طلب تعجیل در عذاب جسارت نشان می‌دهند؟ «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ»، «2» فرموده: و جایز است که این، ابتدای کلام از جانب خدای تعالی باشد. معنایش این است که پاداش محسنین در این دنیا حسنه است، و آن، ستایش و مدح بر السنه مؤمنان، و هدایت و توفیق برای احسان است. «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ»؛ یعنی و آنچه از پاداش نیک در آخرت به آنان می‌رسد بهتر از آن چیزی است که در دنیا به آنان می‌رسد.
جایز است که جمیع آن، از کلام متقین باشد. گفته‌اند که هر دو وجه می‌تواند باشد. «3»
فی قوله تعالی: «قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ» «4» هم فرموده: صالح نبی علیه السّلام برای آن دسته کاذب کافر گفت: ای قوم من! برای چه درخواست تعجیل در عذاب می‌کنید، پیش از این‌که رحمت نازل گردد؛ یعنی چرا گفتید: اگر آنچه را برای ما آوردی، حق است، پس عذاب بر ما بیاید، و عذاب، سیئه نامیده شده، چون در آن، آلام و رنج است، و بدان جهت که آن، کیفر بر سیئه است، و آن، خصلتی است که صاحبش، محزون گردد. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «6» فرموده: یعنی با کلامی خوش
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 6، ص 278.
(2). نحل/ 30.
(3). مجمع البیان، ج 6، ص 358.
(4). نمل/ 46.
(5). مجمع البیان، ج 7، ص 226.
(6). قصص/ 54.
ص: 493
و نیکو، سخن زشتی را که از کافران می‌شنوند، دفع می‌کنند، و گفته‌اند: یعنی با معروف منکر را دفع می‌کنند، و گفته‌اند: با حلم، جهل را دفع می‌کنند؛ به این معنا که با نرمی و مدارا با مردم، آزار و اذیت آنان را از خودشان دفع می‌کنند، و مثل این معنا از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت شده. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، «2» فرموده: ای معاشر مکلفین! پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برای شما مقتدا و رهبر صالحی است؛ به این معنا که برای شماست که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پیروی و متابعت کنید؛ چنان‌که در یاری نمودن به او و در صبر و خویشتن‌داری کردن در جبهه‌های جنگ، از او پیروی کردید، همان کاری که آن بزرگوار در جنگ احد، هنگامی که دندان‌های بین ثنایا و انیابش شکست و ابروهایش شکافت و عمویش کشته شد، انجام داد، بعد او با همه مصایب خودش، شما را یاری کرد. پس آگاه باشید که مثل آنچه آن بزرگوار انجام داد، شما هم انجام بدهید. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «4» فرموده: یعنی آن کسانی که اعمال نیکو انجام داده و به غیر خودشان نیکی نموده‌اند، در این دنیا برای آنان حسنه است؛ یعنی تمجید و ستایش، خوبی و یاد و نامی نیکو، مدح و شکر، و صحت و سلامت است، و گفته‌اند: معنایش این است که برای کسانی که عمل نیکو در این دنیا انجام داده‌اند، پاداش نیکو در آخرت است، و آن، جاویدان بودن در بهشت است. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، «6» فرموده: در معنای آن گفته‌اند: یعنی ملّت حسنه که آن اسلام است، با ملّت سیئه که آن کفر است، با هم برابر نیستند، و گفته‌اند: اعمال حسنه و نیکو و اعمال قبیحه و زشت با هم برابر نیستند، و گفته‌اند: خصلت حسنه (یعنی خلق و خوی نیکو)، با خصلت سیئه (یعنی خلق و خوی ناپسند) باهم برابر نیستند؛ بدین معنا صبر و غضب، حلم و جهل،
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 7، ص 258.
(2). احزاب/ 21.
(3). مجمع البیان، ج 8، ص 349.
(4). زمر/ 10.
(5). مجمع البیان، ج 8، ص 492.
(6). فصّلت/ 34.
ص: 494
نرمی کردن و خشونت نمودن، و عفو و گذشت، با بدی کردن و سخت‌گیری نمودن با هم مساوی نیستند. فی قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، خدای تعالی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مخاطب قرار داد و فرمود: با حقی که بر تو هست، باطل آنان را دفع کن، و با حلم خودت، جهل آنان را مرتفع کن، و با عفو و گذشتت، بدی‌های آنان را برطرف ساز. از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت شده که فرموده: «ان الحسنة التقیة، و السیئة الاذاعة.»؛ یعنی همانا حسنه حفظ حیثیت و آبروی مردم است و آن، تقیه می‌باشد؛ زیرا با تقیه، آبروی مردم حفظ می‌شود، و نیز آنچه حفظ آن از لحاظ عقل و شرع مورد تأیید است، تحقق می‌پذیرد، و «السیئة الاذاعة»؛ یعنی منتشر کردن و اشاعه دادن است؛ به این معنا که آنچه از لحاظ عقل و شرع، ناپسند است، با سیئه افشا می‌گردد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»، «2» فرموده: هرکس طاعتی را انجام دهد، در آن طاعت برایش نیکی را افزایش می‌دهیم؛ به این صورت که برای او ثواب و پاداش نیک واجب می‌گردد. ابو حمزه ثمالی از سدی نقل کرده که او گفت: البتّه، اقتراف حسنه، مودّت آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله است، و روایت صحیح از حسن بن علی علیه السّلام است که ایشان مردم را مخاطب قرار داد و در سخنرانی‌اش فرمود: «انا من اهل البیت الذین افترض اللّه مودتهم علی کل مسلم، فقال:" قل لا أسألکم علیه أجرا إلّا المودّة فی القربی و من یقترف حسنة نّزد له فیها حسنا"، فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت.»؛ یعنی من از اهل بیتی هستم که خدای تعالی مودّت آنان را بر هر مسلمانی واجب نمود، پس فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، پس اقتراف حسنه، مودّت ما اهل بیت است. اسماعیل بن عبد الخالق از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کرده که فرمود: «انها نزلت فینا اهل البیت، اصحاب الکساء.»؛ یعنی البتّه، آن آیه درباره ما اهل بیت، اصحاب کساء، نازل گردید. «3»
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 9، ص 13.
(2). شوری/ 23.
(3). مجمع البیان، ج 9، ص 29.
ص: 495
هم‌چنین فی قوله تعالی: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ»، «1» فرموده: در ترک دوستی با کفار خدای تعالی فرمود: به درستی برای شما در روش ابراهیم خلیل اللّه علیه السّلام و نیز آن کسانی که ایمان به او آورده و از او تبعیت می‌کردند، و گفته‌اند: از پیامبران علیهم السّلام پیروی کردن و تبعیت نمودن، روش نیکویی است. «2»
ابو القاسم جار اللّه محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشّاف، فی قوله تعالی:
«رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، «3» فرموده: حسنتان، آن چیزی است که افراد صالح آن را در دنیا طلب می‌کنند از صحّت بدن و روزی به اندازه حاجت و توفیق در خیر، و در آخرت، خواسته آنان، ثواب و پاداش نیک است. «4»
نیز فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها»، «5» فرموده: حسنه، فراخی در زندگی، فراوانی در نعمت، و نصرت و غنیمت و نظیر آنهاست و سیئه، چیزهایی ضدّ آنهاست. «6»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها»، «7» فرموده: «وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً»: و اگر به سنگینی ذره‌ای حسنه باشد. ضمیر مثقال را مؤنث آورده، چون به مؤنث اضافه شده، و بنا بر اینکه «کان» تامه باشد، به رفع خوانده شده. «یُضاعِفْها»: پاداش آن را مضاعف می‌گرداند؛ برای آنکه در نزد او آن حسنه در هر وقتی از زمان آینده نامتناهی، استحقاق ثواب دارد. «8»
فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»، «9» فرموده: «عَشْرُ أَمْثالِها»، بنابر جانشین کردن صفت جنس ممیّز، به جای موصوف، و تقدیر آن: «عشر حسنات امثالها»، است. بنابر وصف، «عَشْرُ أَمْثالِها» به رفع آن دو جمیعا قرائت شده، و این مقدار حسنه، کمترین چیزی است که وعده داده
______________________________
(1). ممتحنه/ 4.
(2). مجمع البیان، ج 9، ص 270.
(3). بقره/ 201.
(4). کشّاف، ج 1، ص 350.
(5). بقره/ 120.
(6). کشّاف، ج 1، ص 459.
(7). نساء/ 40.
(8). کشّاف، ج 1، ص 527.
(9). انعام/ 160.
ص: 496
است از دو چندان کردن، و برای یک حسنه هفتصد برابر آن را وعده داد و وعده داد ثواب بدون حساب را، و مضاعف کردن حسنات، فضل بوده و مانند و برابر نمودن سیئات، عدل است. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ»، «2» فرموده: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ»: آنچه از بلا و غم در آن بود، برای آنان تبدیل به فراخی در زندگی نمودیم و صحت بدن و وسعت را به ایشان اعطا کردیم، مانند قوله تعالی: «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ.» «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»، «4» فرموده: «إِنْ تُصِبْکَ» در برخی از جنگ‌ها، «حَسَنَةٌ»، پیروزی و تحصیل غنیمت. «تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ»، خواری و مصیبت و سختی در بعضی از آن غزوات، مانند آنچه در جنگ احد اتفاق افتاد که انحراف آنان از تو موجب خوشحالی آنان گردید، «یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»؛ یعنی امرمان که ما بدان موسوم هستیم، از ترس، بیداری و عمل از روی مآل‌اندیشی، «مِنْ قَبْلُ»؛ پیش از زمانی است که واقع شود. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»، «6» فرموده: «بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»، به بیماری پیش از سلامتی، و احسان به آنان، به واسطه امهال است، و آن به این جهت است که از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خواستند که بر آنان عذاب بیاید، و این خواسته، استهزایی در پاسخ به انذار او بود. «7»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ
______________________________
(1). کشّاف، ج 2، ص 64.
(2). اعراف/ 95.
(3). کشّاف، ج 2، ص 97.
(4). توبه/ 50.
(5). کشّاف، ج 2، ص 194.
(6). رعد/ 6.
(7). کشّاف، ج 2، ص 349.
ص: 497
دارُ الْمُتَّقِینَ»، «1» فرموده: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا» و آنچه بعد از آن است، بدل از «خیرا» است، که حکایت: قول «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا» می‌باشد، و جایز است کلامی آغاز شده (مستقل) باشد.
«حسنة»، پاداش در دنیاست به واسطه احسان آنان، و برای ایشان در آخرت، چیزی بهتر از آن هست، مانند قوله: «فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ.» «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»، «3» فرموده:
اگر بگویی: درخواست تعجیل آنان به بدی پیش از نیکی، چه معنایی دارد؟، و البتّه، آن هنگامی می‌باشد که انتظار رود که یکی پیش از دیگری واقع شود. گویم: به سبب جهل و نادانی‌شان. البتّه، می‌گفتند: عقوبتی را که صالح علیه السّلام از آن سخن می‌گفت، اگر بنابر گمانش واقع شود، در آن حال، توبه و استغفار می‌کنیم، درحالی‌که فرض ما این است که در آن موقع، توبه قبول می‌شود، و اگر هم عقوبتی واقع نشود، پس ما بر همین حال که هستیم، خواهیم بود. پس صالح علیه السّلام آنان را برحسب قول و اعتقادشان مورد خطاب قرار داد. «4»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «5» فرموده: «بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»: به وسیله طاعت، معصیت قبلی را، و به وسیله حلم، آزار و اذیت را. «6»
فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» «7» هم فرموده: بر شماست که با پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله همکاری نمایید، پس او را یاری کنید و با او ثابت و پایدار بمانید؛ همچنان که از او در صبر و شکیبایی در جهاد و ثبات و پایداری در جبهه‌های جنگ پیروی کردید تا این‌که در جنگ احد دندان‌های پیشین او شکست و پیشانی‌اش زخم برداشت. پس اگر بگویی: حقیقت قوله: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» چیست؟ گویم: در آن، دو وجه است: یکی این‌که: او فی نفسه رهبر و اسوه‌ای پیشوای
______________________________
(1). نحل/ 30.
(2). کشّاف، ج 2، ص 407.
(3). نمل/ 46.
(4). کشّاف، ج 3، ص 151.
(5). قصص/ 54.
(6). کشّاف، ج 3، ص 185.
(7). احزاب/ 21.
ص: 498
نیکو است؛ یعنی پیروی‌شونده، و او مورد تأسّی است؛ یعنی آن‌کس که به او اقتدا شود. دوم این‌که: در او خصلتی است که از حقّ آن این می‌باشد که اسوه قرار گیرد و تبعیت شود. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»، «2» فرموده: «هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، متعلق به «أحسنوا» است، و معنایش این است که آن کسانی که در این دنیا، نیکویی می‌کردند، برای آنان در آخرت حسنه است، که آن داخل شدن در بهشت است؛ یعنی حسنه‌ای که اصل و منتهای آن، غیر قابل وصف است. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، «4» فرموده: یعنی خوبی و بدی فی نفسه دو چیز از هم متفاوتند، پس با به کار گرفتن آن نیکویی که در مقام تعارض بین دو نیکویی، بهتر است، بدان دفع کن آن بدی را که از برخی از دشمنانت نسبت به تو وارد می‌گردد. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، «6» فرموده: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً»، از سدی است که اکتساب و تحصیل حسنه، مودّت آل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است، و «نّزد»، «یزد» قرائت شده؛ یعنی «یزد اللّه»، و زیادی حسن آن از ناحیه خدای متعال، مضاعف نمودن حسنه است، مانند: قوله تعالی: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً.» «7»
فی قوله تعالی: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» «8» هم فرموده: یعنی در آنان روش نیکوی پسندیده‌ای است که مورد اقتدا و پیروی است. «9»
مولی الاجل سید عبد اللّه شبّر در تفسیرش فی قوله تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی
______________________________
(1). کشّاف، ج 3، ص 256.
(2). زمر/ 10.
(3). کشّاف، ج 3، ص 391- 390.
(4). فصّلت/ 34.
(5). کشّاف، ج 3، ص 453.
(6). شوری/ 23.
(7). کشّاف، ج 3، ص 468.
(8). ممتحنه/ 4.
(9). کشّاف، ج 4، ص 90.
ص: 499
الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، «1» گفته: «فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»، اموری نظیر: صحت، امنیت، وسعت رزق و حسن خلق است. «فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»؛ یعنی خشنودی و رضایت خدای تعالی و بهشت است، و از علی علیه السّلام نقل است که حسنه در دنیا، همسر صالحه است، و در آخرت، حوریانند. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها»، «3» فرموده: اگر به شما نعمتی برسد، غمگین و محزون گردند، و اگر رنج و محنتی به شما برسد، آنان خوشحال می‌شوند. «4»
همین‌طور فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها»، «5» فرموده: «مِثْقالَ ذَرَّةٍ»، وزن غلّه کوچک یا جزئی از اجزای گرد و غبار است. البتّه، خدای تعالی به اندازه جزئی از اجزای گرد و غبار ظلم نمی‌کند؛ زیرا از ظلم کردن بی‌نیاز است و به زشتی آن علم دارد. «وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها»؛ یعنی: و اگر به سنگینی ذره‌ای حسنه باشد، پاداش آن را مضاعف می‌گرداند.
فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها» «6» هم فرموده: حسنه را از لحاظ تفضّل و افزونی آن، ده برابر مثل آن پاداش می‌دهد و سیئه (یعنی بدی) را از لحاظ عدل خدای تعالی، همانند آن کیفر می‌دهد. «7»
نیز فی قوله تعالی: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا»، «8» فرموده: به آنان به جای سیئه (یعنی بلا و مصیبت)، حسنه (یعنی پاداش به عقوبت) را اعطا کردیم تا از لحاظ تعداد، یا از جهت مدّت آن را زیاد کنند و افزایش دهند. «9»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا
______________________________
(1). بقره/ 201.
(2). تفسیر شبّر، ص 97.
(3). آل عمران/ 120.
(4). تفسیر شبّر، ص 154.
(5). نساء/ 40.
. تفسیر شبّر، ص 196.
(6). انعام/ 160.
(7). تفسیر شبّر، ص 334.
(8). اعراف/ 95.
(9). تفسیر شبّر، ص 357.
ص: 500
أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»، «1» فرموده: اگر فتحی نصیب تو گردد و یا غنیمتی به تو برسد، آنان از روی حسدشان محزون گردند، و اگر به تو رنج و محنتی برسد، می‌گویند ما به واسطه تخلّفی که نمودیم، پیش از این‌که به ما مصیبتی برسد، از آن برحذر داشته شدیم. «وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ»؛ یعنی: و از آنچه بدان ندا می‌کنی از تو اعراض می‌کنند، و این در حالی است که از آنچه به تو می‌رسد، خوشحالند. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»، «3» فرموده: و از روی استهزا از تو درخواست می‌کنند تعجیل در عذاب را پیش از درخواست تعجیل در رحمت. «وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»؛ یعنی: و محققا پیش از آنان گذشت کیفرهایی برای کسانی که در تکذیب آیات الهی شبیه آنان بودند، پس آیا از آنچه بر گذشتگان از آنان گذشت، عبرت نمی‌گیرند. «4»
فی قوله: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ» «5» هم فرموده: برای کسانی که در این دنیا نیکی نمودند، از لحاظ این جهان، کرامت است، و البتّه، پاداش آنان در آخرت بهتر از دنیاست، و آن، وعده است برای کسانی که تقوا پیشه کرده‌اند، و یا قول متقین است در تفسیر خیر. «6»
نیز فی قوله تعالی: «قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، «7» فرموده: صالح نبی علیه السّلام گفت: ای قوم من! چرا با گفتن این سخن که:
آنچه را وعده می‌دهی، برای ما بیاور، در نزول عذاب عجله می‌کنید، پیش از (این‌که در) پاداش نیکو (شتاب کنید)؟ و برای شما امکان توصّل به آن و مؤمن شدن به آن هست. چرا با توبه نمودن، استغفار نمی‌کنید، و از خدا طلب آمرزش نمی‌کنید، تا خدا شما را عذاب نکند و مورد رحمت قرار دهد؟ «8»
______________________________
(1). توبه/ 50.
(2). تفسیر شبّر، ص 421.
(3). رعد/ 6.
(4). تفسیر شبّر، ص 521.
(5). نحل/ 30.
(6). تفسیر شبّر، ص 562.
(7). نمل/ 46.
(8). تفسیر شبّر، ص 794.
ص: 501
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «1» فرموده: با طاعت معصیت را دفع می‌کنند و یا با حلم، جهل را. «2»
فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» «3» هم فرموده: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله برای شما رهبر و مقتدایی است که پیروی کردن از او در پایداری و استواری در جنگ و غیر آن، نیکو می‌باشد. «4»
نیز فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «5» فرموده: برای کسانی که در این دنیا نیکوکاری کردند، در آخرت، برای آنان بهشت است. «6»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، «7» فرموده: یعنی حسنه و سیئه در پاداش و در کیفر برابر نیستند، و دفع کن بدی را با خصلتی که آن، نیکوست؛ مثل این‌که جهل را با حلم، و بدی را با گذشت دفع کنی. «8»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، «9» فرموده: روایت است که حسنه در این آیه، مودّت آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله است. بنابراین، معنا چنین می‌شود:
هرکس مودّت آل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را کسب کند، پاداش نیکوی او را چند برابر افزایش می‌دهیم. «10»
فی قوله تعالی: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» «11» هم فرموده:
برای شما در ابراهیم خلیل اللّه علیه السّلام و در آن کسانی که به او ایمان آوردند، رهبری صالح، و مقتدای نیکوست. «12»
علامه سید محمّد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ
______________________________
(1). قصص/ 54.
(2). تفسیر شبّر، ص 816.
(3). احزاب/ 21.
(4). تفسیر شبّر، ص 869.
(5). زمر/ 10.
(6). تفسیر شبّر، ص 944.
(7). فصّلت/ 34.
(8). تفسیر شبّر، ص 979.
(9). شوری/ 23.
(10). تفسیر شبّر، ص 989.
(11). ممتحنه/ 4.
(12). تفسیر شبّر، ص 1113.
ص: 502
تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»، «1» فرموده:
مساء برخلاف سرور است، و در آیه، دلالتی است بر این‌که امنیت بر کید و حیله آنان (مراد از آنان، منافقانند)، مشروط به صبر و تقواست. «2»
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»، «3» فرموده: آیه در نفس خود، تام است، و آن، کاشف از منّت الهی بر بندگانش است؛ به این‌که حسنه را به ده برابر مثل آن، پاداش می‌دهد، و برای سیئه به جز یک برابر مثل آن، کیفر نمی‌دهد؛ یعنی حسنه ده برابر، و سیئه یک برابر محاسبه می‌شود، و در وفا به آن ظلم نمی‌شود؛ پس نه در آن کمی و کاستی هست و نه در آن افزایشی، و اگر امکان بر افزایش باشد، افزونی ده برابر است؛ همچنان که قوله: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»، «4» بر آن دلالت دارد، و اگر ممکن باشد، از سیئه درگذرد، پس بر آن محاسبه‌ای نمی‌کند، حتی به اندازه یک برابر مانند آن را. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ»، «6» فرموده: و قوله: «حَتَّی عَفَوْا»، از عفو بوده و به کثرت تفسیر شده؛ یعنی اموال و نفوس را بسیار کردند، پس از آنکه خدای تعالی با آزمایش‌ها و امتحانات آنان را تقلیل داد، و قوله: «حتّی» در آیه، برای غایت است؛ معنا این است که:
پس از آن، نعمت‌ها را به‌جای کیفرها به آنان اعطا نمودیم، پس غرق در آن شدند تا آنجا که آنچه بر آن در حال تنگی و سختی بودند، فراموش کردند و گفتند: همانا، این حسنات و آن سیئات برحسب زمان و روزگار است. پس نسبت به آنان ارسال تنگی و سختی به نهایت خود رسید و پس از آن، وسعت و گشایش نسبت به ایشان به این غایت رسید، و بر آنان سزاوار بود که در این موقع متذکّر می‌شده و به مزید شکر هدایت
______________________________
(1). آل عمران/ 120.
(2). المیزان، ج 3، ص 427.
(3). انعام/ 160.
(4). بقره/ 260.
(5). المیزان، ج 7، ص 413.
(6). اعراف/ 95.
ص: 503
می‌گشتند. بعد از تضرّع نمودن و زاری کردن، امّا آنان امر را تغییر داده، پس این غایت را به جای آن غایتی که پروردگارشان از آنان راضی می‌شد، قرار دادند. پس خدای تعالی هم به واسطه این کار، مهر بر دل‌های آنان زد. پس سخن حق را نمی‌شنوند، و شاید قوله: «الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ»؛ یعنی سختی و تنگدستی و راحتی و گشایش که در آن ضراء مقدم بر سراء آمده، برای مقابله نمودن با آنچه باشد که در ترتیب قوله: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ» است. «1»
فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ» «2» هم فرموده: به قرینه سیاق، آنچه متعاقب بر جنگ و جنگیدن بر اهل آن وارد می‌آید، مراد از حسنه، فتح و پیروزی، غنیمت و اسیر گرفتن است، و مراد از سیئه، کشته شدن، مجروح شدن و فرار است. پس معنای آیه این است که این منافقان خواستشان علیه توست؛ اگر غنیمتی ببری و پیروز گردی، آنان محزون و غمگین گردند، و اگر تو کشته بشوی یا زخمی برداری یا مصیبتی ببینی، از هر نوع مصیبت که باشد، آنان خواهند گفت: ما پیش از این از شر و بدی دوری جستیم، و اعراض کنند درحالی‌که خوشحال و مسرور باشند. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»، «4» فرموده: ضمیر جمع، برای کافران مذکور در آیه قبل است، و مراد از استعجال آنان نسبت به سیئه، درخواست نزول عذاب است، از جهت استهزا به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیش از درخواست رحمت و سلامت، و دلیل بر آن، قوله تعالی: «وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ» است. معنای آن این است که آنان که کفر ورزیدند، از تو می‌خواهند که کیفر الهی، پیش از رحمت و سلامت، بر آنان نازل شود، بعد از آنکه انذارشان را دایر بر عذاب خدای تعالی از تو استماع کردند. این درخواست از روی استهزا بود، درحالی‌که آنان به کیفرها
______________________________
(1). المیزان، ج 8، ص 209.
(2). توبه/ 50.
(3). المیزان، ج 9، ص 320.
(4). رعد/ 6.
ص: 504
و عقوباتی که پیش از آنها بر امم گذشته‌ای که نسبت به پیامبرانشان کفر ورزیدند، نازل گردید، آگاه بودند. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ»، «2» فرموده: مراد از حسنه، پاداش نیکو است، و البتّه، احسان به آنان همان عمل نمودن است به آنچه در کتاب آسمانی است که به آنان (یعنی متقین) به‌طور جمعی روزی داده می‌شود و از روی صلاح بر آنان حکم می‌گردد که در آن، رعایت عدل و احسان است، و زندگی پاک و پاکیزه‌ای که مبتنی بر رشد و سعادت است آنها برای احسانشان به چنین چیزهایی به عنوان پاداش دنیوی می‌رسند، لقوله: «لَهُمْ فِی الدُّنْیا»،* و البتّه، جهان آخرت از لحاظ پاداش بهتر است؛ زیرا در آنجا بقا بدون فنا و نعمت بدون زحمت است، و سعادتی است که در آن، بدبختی نیست. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»،* «4» فرموده: «درء»، دفع نمودن است، و مراد از «بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»،* را گفته‌اند، سخن نیکو و پسندیده و سخن زشت و ناپسند، و گفته‌اند: کار پسندیده و کار ناپسند، هر دو معروف و منکر است، و گفته‌اند: آن، اخلاق نیک و اخلاق بد است، و آن دو، عبارت از حلم و جهل است، و سیاق آیات با معنای اخیر موافقت دارد. پس بازگشت معنا به این است: آنان اذیت و آزار مردم را با نرمی نمودن به آنان دفع می‌کنند. «5»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»، «6» فرموده: «اسوه»؛ یعنی قدوه، و آن، پیروی نمودن و متابعت کردن است، و قوله: «فِی رَسُولِ اللَّهِ»؛ یعنی در مورد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و اسوه‌ای که در مورد اوست، و آن، عبارت از تاسّی و پیروی نمودن آنان است از او، و در تعبیر به
______________________________
(1). المیزان، ج 11، ص 330.
(2). نحل/ 30.
(3). المیزان، ج 12، ص 249.
(4). قصص/ 54.
(5). المیزان، ج 16، ص 54.
(6). احزاب/ 21.
ص: 505
قوله: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ»، دلالت است بر استقرار و استمرار در گذشته، و اشاره می‌باشد به این‌که آن، تکلیفی ثابت و مستمر است، و معنای آن این است: و از حکم رسالت پیامبر و ایمان شما به او، پیروی و متابعت نمودن شماست از او در گفتار و در فعلش، و شما می‌بینید آن رنجی را که او در جنب خدای تعالی و در حضورش در جنگ، و در جهادش در راه خدای متعال به حقّ جهاد، متحمّل می‌شود. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «2» فرموده: حسنه را مطلق فرمود و آن را به دنیا و یا آخرت مقید نفرمود و ظاهر آن شامل دنیا است. برای مؤمنان نیکوکار در این دنیا، پاکی نفس، سلامت روح و مصون ماندن نفوس است از آنچه کفّار در آن به‌سر می‌برند، از قبیل: اضطراب حال و دل پریشانی، پراکندگی دل، فشار سینه، خضوع نسبت به اسباب ظاهری و فقدان کسی که بشود در هر مصیبتی به او امید بست و یاریگر باشد در برابر پیشامدها و به سویش در هر بلایی آرامش یافت، و برای آنان در آخرت سعادت دایمی و نعمت‌های پایدار است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، «4» فرموده:
«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ»؛ یعنی خصلت حسنه و سیئه از حیث حسن تأثیر در نفوس، برابر نیستند، و لا در وَ لَا السَّیِّئَةُ، زاید است و برای تأکید در نفی آمده، و قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»؛ یعنی به وسیله آن خصلتی که آن، بهترین است، آن بدی را که در مقابل و بر ضدّ آن است، دفع کن. پس با آنچه نزد تو حق است، باطل آنان را دفع کن، نه با باطلی دیگر، و با حلم خودت جهل آنان را، و با گذشت و عفوت، بدی آنان را دفع کن. «5»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، «6» فرموده: «اقتراف»، به معنای اکتساب است، و حسنه، کاری است که خدای سبحان از آن راضی و خشنود
______________________________
(1). المیزان، ج 16، ص 305.
(2). زمر/ 10.
(3). المیزان، ج 17، ص 285.
(4). فصّلت/ 34.
(5). المیزان، ج 17، ص 417.
(6). شوری/ 23.
ص: 506
گردیده و بر آن، پاداش نیکو اعطا می‌کند، و حسن عمل، ملایم بودن آن است برای سعادت انسان و هدفی که او آن را قصد می‌کند؛ همچنان که مساءت و قبح عمل، بر خلاف آن است، و «زیادت حسن آن»؛ یعنی اتمام آنچه ناقص است از جهات مختلف آن و از جهات اکمال آن، و از باب آن، زیادت در پاداش آن است؛ همچنان که فرمود: «وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ»، «1» «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»، «2» و معنای آن، این است که هر آن‌کس حسنه‌ای را به دست آورد، ما در این حسنه برای او نیکی و خوبی را با رفع نواقص آن و زیادتی در پاداشش، افزایش می‌دهیم، و گفته‌اند: مراد از حسنه، مودّت در اقربای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، و مؤید آن، آنچه است که در روایات ائمه، اهل بیت علیهم السّلام، آمده که قوله تعالی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً» تا پایان چهار آیه (بعد) که در مودّت اقربای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ»، «4» فرموده: اسوه، پیروی نمودن و متابعت کردن است، «وَ الَّذِینَ مَعَهُ»، ظاهرا دلالت دارد بر این‌که با او غیر از همسرش و لوط علیه السّلام، کسانی بودند که به او ایمان آورده بودند، و معنای آن، این است که: برای شما در ابراهیم خلیل الرحمن علیه السّلام، و کسانی از قومش که به او ایمان آوردند، پیروی و متابعت کردن نیکویی است در تبرّی جستن از قوم و از پرستش بت‌ها. «5»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، «6» فرموده:
بدیهی است، «حسنه» که به معنای نیکی است، یک مفهوم وسیع دارد و تمام مواهب مادی و معنوی را دربر می‌گیرد، ولی در بعضی از احادیث، در پاسخ این‌که: «حسنه» در دنیا و آخرت کدام است؟ حدیثی از پیامبر اسلام نقل نموده است (ما اصل این حدیث و
______________________________
(1). عنکبوت/ 7.
(2). نور/ 38.
(3). المیزان، ج 18، ص 48- 49.
(4). ممتحنه/ 4.
(5). المیزان، ج 19، ص 267- 265.
(6). بقره/ 201.
ص: 507
ترجمه ذیل آیه شریفه را به نقل از مجمع البیان در همین فصل ذکر نموده‌ایم). «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها»، «2» فرموده: در این آیه، یکی از نشانه‌های کینه و عداوت آنها بازگو شده است (مراد از آنها، منافقان هستند) که: اگر فتح و پیروزی و پیشامد خوبی برای شما رخ دهد، آنها ناراحت می‌شوند، و چنانچه حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال می‌شوند.
و زیر عنوان: «هشدار به مسلمانان»، چنین فرموده: خداوند در این آیه شریفه به مؤمنان هشدار داده است تا دشمنان خود را در جزء خاصان خویش قرار ندهند و رازهای مسلمانان و نیک و بد ایشان را در برابر این گروه آشکار نسازند. این اعلام خطر به صورت کلی و عمومی است و باید در هر زمان و در هر حال، مسلمانان به این هشدار توجّه کنند. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً»، «4» در تفسیر آن، فرموده: آیه فوق می‌گوید: خداوند حتّی به اندازه سنگینی ذرّه‌ای ستم نمی‌کند؛ نه تنها ستم نمی‌کند، بلکه اگر کار نیکی انجام شود، آن را مضاعف می‌نماید و پاداش عظیم از طرف خود در برابر آن می‌دهد. این آیه در حقیقت به افراد بی‌ایمان و بخیل که حال آنان در آیات قبل گذشت، می‌گوید: این مجازات‌هایی که دامنگیر شما می‌شود، محصول اعمال شما است و از ناحیه خدا هیچ ستمی نخواهد شد، و به عکس، اگر به‌جای بخل و کفر، راه خدا را پیش می‌گرفتید و انتخاب می‌کردید، از پاداش‌های مضاعف و عظیم او برخوردار می‌شدید. ضمنا باید توجّه داشت که «ضعف» و «مضاعف» در لغت عرب به معنای چیزی است که معادل آن یا چند برابر آن را، بر آن بیفزاید، و بنابراین، آیه فوق با آیاتی که می‌گوید: پاداش انفاق گاهی به ده برابر، و گاهی به هفتصد برابر، یا بیشتر آن می‌رسد، هیچ‌گونه منافاتی ندارد،
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 2، ص 38.
(2). آل عمران/ 120.
(3). تفسیر نمونه، ج 3، ص 66- 65.
(4). نساء/ 40.
ص: 508
در هر صورت حکایت از لطف خداوند نسبت به بندگان است که گناهانشان را بیش از مقداری که انجام داده‌اند، کیفر نمی‌دهد، امّا به حسنات آنها، به مراتب بیش از آنچه انجام داده‌اند، پاداش می‌دهد. امّا دلیل بر این‌که چرا خداوند ظلم نمی‌کند؟ روشن است؛ زیرا ظلم و ستم معمولا بر اثر جهل است و یا احتیاج و یا کمبودهای روانی.
کسی که نسبت به همه چیز و به همه کس، عالم، و از همه بی‌نیاز، و هیچ کمبودی در ذات مقدّس او نیست، ظلم کردن درباره او ممکن نیست، نه این‌که نمی‌تواند ظلم کند و نه این‌که ظلم و ستم در مورد او متصوّر نباشد (آن‌چنان‌که طایفه اشاعره تصوّر کرده‌اند)، بلکه در عین توانایی، به خاطر این‌که حکیم و عالم است، از ظلم کردن خودداری می‌نماید، و هر چیزی را در جای خود در این جهان پهناور هستی قرار می‌دهد، و با هرکسی طبق شایستگی و اعمالش رفتار می‌کند. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»، «2» فرموده: آیه، اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند که در انتظار افراد نیکوکار است، کرده و تهدیدهای آیه گذشته را با این تشویق‌ها تکمیل می‌کند و می‌گوید: هرکسی کار نیکی انجام داد، ده برابر به او پاداش داده می‌شود. هر کس کار بدی انجام داد، جز به همان مقدار، کیفر داده نمی‌شود، و برای تأکید، این جمله را نیز اضافه می‌کند که: به آنها هیچ‌گونه ستمی نخواهد شد و تنها به مقدار عملشان کیفر ببیند، و در این‌که منظور از بِالْحَسَنَةِ و بِالسَّیِّئَةِ در آیه فوق چیست؟ و آیا خصوص «توحید» و «شرک» است، و یا معنای وسیع‌تر دارند؟ میان مفسران گفتگو است، ولی ظاهر آیه، هرگونه کار نیک و فکر نیک و عقیده نیک و یا بد را شامل می‌شود؛ زیرا هیچ‌گونه دلیلی بر محدود کردن معنای حسنه و سیئه نیست. در اینجا به چند نکته باید توجّه داشت:
1. منظور از «جاء به»، آن‌چنان‌که از مفهوم جمله استفاده می‌شود، آن است که کار
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 3، ص 390.
(2). انعام/ 160.
ص: 509
نیک یا بد را همراه خود بیاورد؛ یعنی به هنگام ورود در دادگاه عدل الهی، انسان نمی‌تواند دست خالی و تنها باشد؛ یا عقیده و عمل نیکی با خود دارد و یا عقیده و اعمال سوئی. اینها همواره با او هستند و از او جدا نمی‌شوند و در زندگانی ابدی، قرین و همدم او خواهند بود. در آیات دیگر قرآن نیز این تعبیر به همین معنا به کار رفته است.
در آیه 33 سوره ق می‌خوانیم «مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ»: بهشت برای آنها است که خدا را از طریق ایمان به غیب بشناسند و از او بترسند و قلب توبه‌کار مملو از احساس مسئولیت با خود در عرصه محشر بیاورند.
2. در آیه فوق می‌خوانیم پاداش حسنه، ده برابر است، درحالی‌که در بعضی دیگر از آیات قرآن تنها به عنوان: «أَضْعافاً کَثِیرَةً» (چندین برابر)، اکتفا شده (مانند: آیه 245 سوره بقره)، و در بعضی دیگر از آیات، پاداش پاره‌ای از اعمال مانند انفاق را به هفتصد برابر، بلکه بیشتر می‌رساند (آیه (261 سوره بقره)، و در بعضی دیگر، اجر و پاداش بی‌حساب ذکر کرده و می‌گوید: «إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.» «1»: آنها که استقامت بورزند، پاداشی بی‌حساب خواهند داشت. روشن است که این آیات هیچ گونه اختلافی باهم ندارند. در حقیقت، حد اقلّ پاداشی که به نیکوکاران داده می‌شود، ده برابر است، و همین‌طور به نسبت اهمیت عمل و درجه اخلاص آن، و کوشش‌ها و تلاش‌هایی که در راه آن انجام شده است، بیشتر می‌شود تا به جایی که هر حد و مرزی را درهم می‌شکند و جز خدا حدّ آن را نمی‌داند؛ مثلا انفاق که فوق‌العاده در اسلام اهمیت دارد، پاداشش از حدّ معمول پاداش عمل نیک که ده برابر است، فراتر رفته و به اضعاف کثیره یا هفتصد برابر و بیشتر رسیده است، و در مورد «استقامت» که ریشه تمام موفقیت‌ها، سعادت‌ها و خوشبختی‌ها است، و هیچ عقیده و عمل نیکی بدون آن پابرجا نخواهد بود، پاداش بی‌حساب ذکر شده است. از اینجا روشن می‌شود که اگر در روایات، پاداش‌هایی بیش از ده برابر برای بعضی از اعمال نیک ذکر شده نیز هیچ‌گونه
______________________________
(1). زمر/ 10.
ص: 510
منافاتی با آیه فوق ندارد، و هم‌چنین اگر در آیه 84 سوره قصص می‌خوانیم: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها»: کسی که عمل نیکی انجام دهد، پاداشی بهتر از این خواهد داشت، مخالفتی با آیه فوق ندارد تا احتمال نسخ در آن برود؛ زیرا «بهتر بودن» معنای وسیعی دارد که با ده برابر کاملا سازگار است.
3. ممکن است بعضی تصور کنند که واجب شدن «شصت روز» به عنوان کفّاره در مقابل خوردن یک روز روزه ماه مبارک رمضان و مجازات‌هایی دیگری در دنیا و آخرت از این قبیل، با آیه فوق که می‌گوید: در برابر کار بد، فقط به اندازه آن کیفر داده خواهد شد، سازگار نیست، ولی باتوجّه به یک نکته، پاسخ این ایراد نیز روشن می‌شود، و آن این است که: منظور از مساوات میان «گناه» و «کیفر»، مساوات عددی نیست، بلکه کیفیت عمل را نیز باید در نظر گرفت؛ خوردن یک روز روزه ماه مبارک رمضان با آن همه اهمیتی که دارد، مجازاتش تنها یک روز کفّاره نیست، بلکه باید آن‌قدر روزه بگیرد که به اندازه احترام آن یک روز ماه مبارک بشود. به همین دلیل در بعضی از روایات می‌خوانیم که کیفر گناهان در ماه مبارک رمضان بیش از سایر ایام است؛ همان‌طور که پاداش اعمال نیک در آن ایام بیشتر است تا آنجا که مثلا یک ختم قرآن در این ماه برابر هفتاد ختم قرآن در ماه‌های دیگر است.
4. نکته جالب دیگر این‌که: آیه فوق نهایت لطف و مرحمت پروردگار را در مورد انسان مجسّم می‌کند، چه کسی را سراغ دارید که تمام ابزار کار را در اختیار انسان بگذارد، و همه‌گونه آگاهی نیز به او بدهد؛ رهبران معصومی برای هدایت و راهنمایی او بفرستد تا با استفاده از نیروی خداداد و رهبری فرستادگانش کار نیکی انجام دهد، و تازه در برابر کار او، ده برابر پاداش تعیین نماید، امّا برای لغزش‌ها و خطاهایش تنها یک جرم قایل شود، و این در حالی است که راه عذرخواهی و توبه و رسیدن به عفو و بخشش را نیز روی او بگشاید؟ ابو ذر گوید: صادق مصدق (یعنی پیامبر) فرمود: «ان اللّه تعالی قال: الحسنة عشر و ازید، و السیئة واحدة او اغفر، فالویل لمن غلبت احاده اعشاره.»؛ یعنی
ص: 511
خداوند می‌فرماید: کارهای نیک و حسنات را ده برابر پاداش می‌دهم یا بیشتر، و سیئات را تنها یک کیفر می‌دهم و یا می‌بخشم. وای به حال کسانی که آحادش بر عشراتش پیشی گیرد (یعنی گناهانش از طاعاتش افزون شود). این حدیث به نقل از مجمع البیان، جلد چهارم، صفحه 39 ذکر شده. «1»
نیز فی قوله تعالی: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ»، «2» تفسیر فرموده: «عفوا» از ماده عفو است که گاهی به معنای کثرت و زیادی آمده است، و گاهی به معنای ترک کردن و اعراض نمودن، و گاهی نیز به معنای محو آثار چیزی کردن، ولی بعید نیست که ریشه همه آنها، همان ترک کردن بوده باشد، منتها گاهی نیز چیزی را به حال خود رها می‌کنند تا ریشه بدواند و توالد و تناسل کند و افزایش یابد، و گاهی رها می‌کنند تا تدریجا محو و نابود گردد. ازاین‌جهت به معنای افزایش و نابودی نیز آمده است. در آیه مورد بحث، مفسران سه احتمال داده‌اند:
نخست این‌که ما به آنها امکانات دادیم تا «افزایش» یابند و آنچه را که در دوران سختی از نفرات و ثروت‌ها از دست داده بودند، بیابند. دیگر این‌که: ما آن‌چنان به آنها نعمت دادیم که مغرور شدند و خدا را فراموش کردند و شکر او را «ترک» کردند. دیگر این‌که: ما به آنها نعمت دادیم تا به وسیله آن، آثار دوران نکبت را «محو» کردند و از بین بردند.
البتّه، این تفاسیر گرچه مفهومش با هم متفاوت است، ولی از نظر نتیجه، چندان باهم تفاوت ندارد. سپس اضافه می‌کند: به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جای این‌که به این حقیقت توجّه کنند که «نعمت» و «نقمت» به دست خداست، و رو به‌سوی او آورند، برای اغفال خود، به این منطق متشبث شدند که اگر برای ما مصایب و گرفتاری‌هایی پیش آمد، چیز تازه‌ای نیست، «پدران ما نیز گرفتار چنین مصایب و مشکلاتی شدند.» دنیا فراز و نشیب دارد و برای هرکسی دوران راحتی و سختی بوده
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 6، ص 55.
(2). اعراف/ 95.
ص: 512
است. سختی‌ها امواجی ناپایدار و زودگذرند: «وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ.» «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»، «2» تفسیر فرموده: اگر نیکی به تو رسد، آنها را ناراحت می‌کند، خواه این خیر و نیکی پیروزی بر دشمن باشد، یا غنایم جنگی، و خواه پیشرفت‌های دیگر، و این ناراحتی دلیل عداوت باطنی و فقدان ایمان آنهاست، چگونه ممکن است کسی که کمترین بهره از ایمان داشته باشد و از پیروزی پیامبر خدا و یا حتی یک فرد باایمان عادی ناراحت شود؟ ولی در مقابل، اگر مصیبتی به تو برسد و گرفتار مشکلی شوی، با خوشحالی می‌گویند: ما از جلو پیش‌بینی چنین مسایلی را می‌کردیم و تصمیم لازم را گرفتیم و خود را از این پرتگاه رهایی بخشیدیم. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»، «4» پس از تفسیر آیه قبل، فرموده: در آیه بعد، به یکی دیگر از سخنان غیر منطقی مشرکان پرداخته و می‌گوید: آنها به جای این‌که از خداوند به وسیله تو تقاضای رحمت کنند، درخواست تعجیل عذاب، کیفر و مجازات می‌نمایند. چرا این قوم این قدر لجوج و جاهلند؟ چرا آنها نمی‌گویند، اگر راست می‌گویی، رحمت خدا را چنین و چنان بر ما نازل بگردان؟ بلکه می‌گویند: اگر سخن تو راست است، عذاب خدا را بر ما فرو فرست. آیا آنها فکر می‌کنند، مجازات الهی دروغ است؟ با این‌که در گذشته، عذاب‌هایی بر امّت‌های سرکش پیشین نازل گردید که اخبار آن بر صفحات تاریخ و در دل زمین ثبت است: «وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ.» «مثلات» جمع «مثله» (به فتح میم و ضمّ ث)، به معنای بلاها و کیفرهایی است که بر امت‌های پیشین وارد شده، آن‌چنان‌که «ضرب المثل» گردید. «5»
فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «6» فرموده: هنگامی که به
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 6، ص 263.
(2). توبه/ 50.
(3). تفسیر نمونه، ج 7، ص 441.
(4). رعد/ 6.
(5). تفسیر نمونه، ج 10، ص 125.
(6). رعد/ 30.
ص: 513
پرهیزگاران گفته می‌شود، پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ می‌گویند: خیر و نیکی: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً.» چه تعبیر رسا و زیبا و جامعی! «خیر» آن‌هم خیر مطلق، که مفهوم گسترده‌اش همه نیکی‌ها، سعادت‌ها، و پیروزی‌های مادّی و معنوی را دربر می‌گیرد؛ خیر در رابطه با دنیا، خیر در رابطه با آخرت، خیر برای فرد و خیر برای جامعه، و خیر در زمینه تعلیم و تربیت و در زمینه سیاست و اقتصاد و امنیّت و آزادی؛ خلاصه، خیر از هر نظر (زیرا می‌دانیم هنگامی که متعلق یک کلمه را حذف کنیم، مفهوم آن عمومیت پیدا خواهد کرد). در آیه مورد بحث، نتیجه اظهارات مؤمنان به این صورت بیان شده است: برای کسانی که در این دنیا نیکی کردند، نیکی است: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ.» جالب این‌که «حَسَنَةٌ» که پاداش آنهاست، همانند «خیر» که (اظهار) آنها بوده، مطلق گذاشته شده است و انواع حسنات و نعمت‌های این جهان را دربر می‌گیرد. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، «2» تفسیر فرموده: صالح به آنها گفت: ای قوم من! چرا پیش از تلاش و کوشش برای جلب نیکی‌ها، عجله برای عذاب و بدی‌ها دارید؟ چرا تمام فکر خود را روی فرا رسیدن عذاب الهی متمرکز می‌کنید؟ اگر عذاب الهی شما را فرو بگیرد، به حیاتتان خاتمه می‌دهد و مجالی برای ایمان باقی نخواهد ماند. بیایید صدق گفتار مرا در برکات و رحمت الهی که در سایه ایمان به شما نوید می‌دهد، بیازمایید. چرا از پیشگاه خدا، تقاضای آمرزش گناهان خویش را نمی‌کنید تا مشمول رحمت او واقع شوید؟ چرا فقط دنبال بدی‌ها و تقاضای نزول عذاب هستید؟ این لجاجت و خیره‌سری برای چیست؟ «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «4» فرموده: آنها به وسیله نیکی‌ها،
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 11، ص 212- 211.
(2). نمل/ 46.
(3). تفسیر نمونه، ج 16، ص 489.
(4). قصص/ 54.
ص: 514
بدی‌ها را دفع می‌کنند. با گفتار نیکو، سخنان زشت را، و با معروف، منکر را، و با حلم، جهل را، و با محبّت، عداوت و کینه‌توزی را، و با پیوند دوستی و صله رحم، قطع پیوند را؛ خلاصه، آنها سعی می‌کنند به جای این‌که بدی را با بدی پاسخ گویند، با نیکی دفع کنند. این، یک روش بسیار مؤثری است در مبارزه با مفاسد، مخصوصا در برابر گروهی از لجوجان، و قرآن کرارا روی آن تکیه کرده است. «1»
و در ذیل آیه 22 سوره رعد: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، فرموده: آنها به وسیله حسنات، «سیئات» خود را از میان می‌برند؛ به این معنا که به هنگام ارتکاب یک گناه و لغزش، تنها به پشیمان شدن، ندامت و استغفار قناعت نمی‌کنند؛ بلکه عملا در مقام جبران برمی‌آیند، و هر اندازه، گناه و لغزش آنها بزرگ‌تر باشد، به همان اندازه حسنات بیشتری انجام می‌دهند تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشویند.
«یدرءون» از مادّه «درء» (بر وزن زرع)، به معنای دفع کردن است. «2»
و در ذیل آیه 96 سوره مؤمنون: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، فرموده: بدی‌های آنها را با عفو، گذشت و نیکی دفع کن و آنها را با بهترین منطق پاسخ گو.
هم‌چنین زیر عنوان «نکته‌ها» چنین تفسیر فرموده: یکی از مؤثرترین طرق مبارزه با دشمنان سرسخت و لجوج، آن است که بدی‌ها را به نیکی پاسخ دهند. اینجاست که شور و غوغایی از درون وجدان آنها برمی‌خیزد و شخص بدکار را سخت تحت ضربات سرزنش و ملامت قرار می‌دهد و در مقایسه او با طرف مقابل، حق را به طرف می‌دهد، و همین امر در بسیاری از موارد سبب تجدیدنظر دشمن در برنامه‌هایش می‌گردد. در سیره پیشوایان و روش عملی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ائمّه هدی علیهم السّلام، بسیار دیده‌ایم که افراد یا جمعیت‌هایی را که مرتکب بدترین جنایات شده‌اند، به نیکی پاسخ گفته و مشمول محبتشان ساخته‌اند، و همین، سبب انقلاب و دگرگونی روحی و بازگشت آنها به طریق حق گردیده. قرآن بارها و از جمله در آیات فوق، این امر را به عنوان یک اصل در مبارزه
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 16، ص 110.
(2). تفسیر نمونه، ج 10، ص 190.
ص: 515
با بدی‌ها به مسلمانان گوشزد می‌کند، و حتّی در آیه 34 سوره فصّلت می‌گوید: نتیجه این کار، آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صمیمی شوند: «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.» «1»
نیز فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...»، فرموده: برای شما در زندگی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و عملکرد او (در میدان احزاب) سرمشق نیکویی بود؛ برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند. بهترین الگو برای شما نه تنها در این میدان که در تمام زندگی، شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است؛ روحیات عالی او، استقامت و شکیبایی او، هشیاری، درایت، اخلاص، توجّه به خدا و تسلّط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختی‌ها و مشکلات، هرکدام می‌تواند الگو و سرمشقی برای مسلمین باشد، و این ناخدای بزرگ، به هنگامی که سفینه‌اش گرفتار سخت‌ترین طوفان‌ها می‌شود، کمترین ضعف، سستی و دستپاچگی [را] به خود راه نمی‌دهد؛ او هم ناخداست، هم لنگر مطمئن این کشتی؛ هم چراغ هدایت است و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان؛ همراه دیگر مؤمنان کلنگ به دست می‌گیرد؛ خندق می‌کند، با بیل جمع‌آوری کرده و با ظرف از خندق بیرون می‌برد؛ برای حفظ روحیه و خونسردی یارانش با آنها مزاح می‌کند، و برای گرم کردن دل و جان، آنها را به خواندن اشعار حماسی تشویق می‌نماید؛ مرتبا آنان را به یاد خدا می‌اندازد و به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید می‌دهد؛ از توطئه منافقان برحذر می‌دارد و هشیاری لازم را به آنها می‌دهد؛ از آرایش جنگی صحیح و انتخاب بهترین روش‌های نظامی، لحظه‌ای غافل نمی‌ماند، و در عین حال، از راه‌های مختلف، برای ایجاد شکاف در میان صفوف دشمنان، از پای نمی‌نشیند. آری، او بهترین مقتدا و اسوه مؤمنان، در این میدان، و در همه میدان‌هاست. «اسوه» (بر وزن عروه)، در اصل به معنای آن حالتی است که انسان به هنگام پیروی از دیگری، به خود می‌گیرد، و به تعبیر
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 14، ص 306 و 308- 309.
ص: 516
دیگر، همان تأسّی کردن و اقتدا نمودن است. بنابراین، معنای مصدری دارد، نه معنای وصفی، و جمله «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، مفهومش این است که برای شما در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تأسّی و پیروی خوبی است. می‌توانید با اقتدا کردن به او، خطوط خود را اصلاح، و در مسیر صراط مستقیم قرار گیرید. جالب این‌که: قرآن در آیه فوق این اسوه حسنه را مخصوص کسانی می‌داند که دارای سه ویژگی هستند: امید به اللّه و امید به روز قیامت دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند. در حقیقت، ایمان به مبدأ و معاد، انگیزه این حرکت است، و ذکر خداوند تداوم بخش آن؛ زیرا بدون شک، کسی که از چنین ایمانی قلبش سرشار نباشد، قادر به قدم گذاشتن در جای قدم‌های پیامبر نیست، و در ادامه این راه نیز اگر پیوسته ذکر خدا نکند و شیاطین را از خود نراند، قادر به ادامه تأسّی و اقتدا نخواهد بود. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، «2» زیر عنوان: «خطوط اصلی بندگان مخلص» فرموده: در دوّمین دستور، به مسأله احسان و نیکوکاری در این دنیا که دار عمل است، پرداخته و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن تشویق و تحریص می‌کند و می‌فرماید: برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده‌اند، حسنه و پاداش نیکوی بزرگی است: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ.» غالب مفسران، «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ» را متعلق به «أحسنوا» دانسته‌اند، و بنابراین «حسنة» مطلق خواهد بود و هرگونه پاداش نیک، در این جهان و جهان دیگر را شامل می‌شود، و باتوجّه به این‌که تنوین در این‌گونه موارد، دلیل بر تفخیم و عظمت است، بزرگی این پاداش مشخص می‌شود. آری، نیکوکاری به‌طور مطلق در این دنیا در گفتار، در عمل، در طرز اندیشه و تفکّر، نسبت به دوستان، و نسبت به بیگانگان، نتیجه‌اش برخورداری از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکی جز نتیجه نیک نخواهد داشت. در حقیقت، تقوا یک
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 17، ص 243- 242.
(2). زمر/ 10.
ص: 517
عامل بازدارنده است و احسان یک عامل حرکت آفرین، که مجموعا ترک گناه و انجام فرایض و مستحبات را شامل می‌شود. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ...»، «2» فرموده: نیکی و بدی یکسان نیست، و در توضیح آن می‌فرماید: درحالی‌که مخالفان حق، سلاحی جز بدگویی، افترا، سخریه، استهزا و انواع فشارها و ستم‌ها ندارند، باید سلاح شما، پاکی، تقوا، سخن حق، نرمش و محبّت باشد. آری، مکتب ضلالت جز چنان ابزاری را نمی‌پسندد. مکتب حق تنها از چنین وسایلی بهره‌گیری می‌کند، گرچه حسنه و سیئه مفهوم وسیعی دارد. تمام نیکی‌ها، خوبی‌ها، خیرات و برکات، در مفهوم حسنه جمع است؛ همان گونه که هرگونه انحراف و زشتی و عذاب، در مفهوم سیئه خلاصه شده است، ولی در آیه مورد بحث، آن شاخه‌ای از حسنه و سیئه که مربوط به روش‌های تبلیغی است، منظور می‌باشد. «3»
فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً ...» «4» هم تفسیر فرموده: آن کسی که عمل نیکی انجام دهد، بر نیکی عملش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و شکرگزار است و به اعمال بندگان جزای مناسب می‌دهد. چه حسنه‌ای از این برتر که انسان خود را همیشه در زیر پرچم رهبران الهی قرار دهد؛ حبّ آنها را در دل گیرد و خطّ آنها را ادامه دهد؛ در فهم کلام الهی آنجا که مسایل برای او ابهام پیدا کند، از آنها توضیح بخواهد؛ عمل آنها را معیار قرار دهد و آنها را الگو و اسوه خود سازد. «5»
نیز فی قوله تعالی: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ»، «6» فرموده: برای شما در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، اسوه خوبی وجود داشت؛ ابراهیم علیه السّلام، بزرگ پیامبران، که زندگی‌اش سرتاسر درس بندگی خدا، جهاد فی سبیل اللّه و عشق به ذات پاک او بود؛ ابراهیم که امّت اسلامی از برکات دعای او، و مفتخر به نامگذاری او
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 19، ص 401.
(2). فصّلت/ 34.
(3). تفسیر نمونه، ج 20، ص 279.
(4). شوری/ 23.
(5). تفسیر نمونه، ج 20، ص 410.
(6). ممتحنه/ 4.
ص: 518
می‌باشد، می‌تواند برای شما سرمشق خوبی در این زمینه گردد. منظور از تعبیر: «وَ الَّذِینَ مَعَهُ»؛ (آنها که با ابراهیم بودند)، مؤمنانی است که او را در این راه همراهی می‌کردند و هرچند قلیل و اندک بودند، و این احتمال که منظور پیامبرانی است که با او هم‌صدا شدند، یا انبیای معاصر او، چنان‌که بعضی احتمال داده‌اند، بعید به نظر می‌رسد، به‌خصوص که مناسب این است که قرآن در اینجا پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله را به ابراهیم، و مسلمانان را به اصحاب و یاران او تشبیه کند. در تواریخ نیز آمده است که گروهی در بابل، بعد از مشاهده معجزات ابراهیم به او ایمان آوردند، و در هجرت به سوی شام، او را همراهی کردند، و این نشان می‌دهد که او یاران وفاداری داشته است (به نقل از کامل بن اثیر، جلد 1، صفحه 100). «1»

4. حسنه در تفاسیر روایی‌

مرحوم سید هاشم بحرانی قدّس سرّه در تفسیر برهان و محدث جلیل علامه شیخ عبد علی بن جمعه عروسی در تفسیر نور الثقلین و علامه شیخ جلال الدین، عبد الرحمن سیوطی در تفسیر درّ المنثور، فی قوله تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»، روایاتی را نقل فرموده‌اند، از جمله:
1. جمیل بن صالح از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، درباره فرموده خدای تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»، روایت کند که آن بزرگوار فرمود:
«رضوان اللّه فی الجنة، فی الاخرة، و المعاش و حسن الخلق، فی الدنیا.»؛ یعنی خشنودی خدای متعال در بهشت، در جهان آخرت، و معاش و حسن خلق در دنیا. «2»
2. از کتاب کافی و معانی الاخبار، محمّد بن موسی با اسنادش تا جمیل بن صالح، و او از امام صادق علیه السّلام فی قوله تعالی: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «رضوان اللّه و الجنة، فی الاخرة، و السعة فی الرزق
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 24، ص 18.
(2). برهان، ص 126- نور الثقلین، ج 1، ص 199.
ص: 519
و المعاش و حسن الخلق، فی الدنیا»؛ یعنی رضوان خدا و بهشت، در آخرت، و وسعت روزی و معاش و حسن خلق، در دنیا. «1»
3. عبد اللّه بن سنان از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن بزرگوار فرمود:
«یستحب ان یقول بین الرکن و الحجر: اللّهم اتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار، و قال: ان ملکا موکلا یقول: آمین.»: مستحب است در بین رکن و حجر الاسود، ذکر:
«اللهم آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»، را بگویند و فرمود که: البتّه، فرشته‌ای که موکّل بر طواف‌کننده است، آمین می‌گوید. «2»
4. ابن ابی شیبه و بیهقی در «الشعب» از ابن عباس اخراج نمودند که: «ان ملکا موکلا بالرکن الیمانی منذ خلق اللّه السموات و الارض، یقول: آمین، فقولوا:" رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ".» یعنی البتّه، از زمانی که خدا آسمان‌ها و زمین را خلق نمود، فرشته‌ای در رکن یمانی موکّل است، او همواره می‌گوید: آمین، آمین، پس شما بگویید: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.» «3»
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»، «4» روایاتی را نقل فرموده، از جمله:
1. در کتاب معانی الاخبار با اسنادش تا هشام بن سالم، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، نقل کرده که: علی بن حسین علیه السّلام می‌فرمود: «ویل لمن غلبت آحاده. فقلت له: و کیف هذا؟ فقال:
اما سمعت اللّه عز و جل یقول:" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ"، فالحسنة الواحدة اذا عملها، کتبت له عشرا، و السیئة الواحدة اذا عملها، کتبت له واحدة، فنعوذ باللّه ممن یرکب فی یوم واحد عشر سیئات، و لا یکون له حسنة واحدة، فتغلب حسناته سیئاته.»: وای بر کسی که مغلوب آحادش بشود. به آن بزرگوار گفتم: آن چگونه باشد؟ فرمود: آیا نشنیدی که خدای عزّ و جلّ می‌فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 199، حدیث 725.
(2). همان، حدیث 727.
(3). درّ المنثور، ج 1، ص 233.
(4). انعام/ 160.
ص: 520
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 559
عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ.» پس یک حسنه وقتی به آن عمل بشود، برای او ده تا ثبت گردد، و یک سیئه (گناه) وقتی به آن عمل بشود، برای او یکی ثبت گردد. پس به خدا پناه می‌برم از کسی که در یک روز، ده سیئه (گناه) را مرتکب شود و برای او یک حسنه نباشد، پس حسناتش مغلوب سیئاتش خواهند شد. «1»
2. عبد بن حمید از سعید بن جبیر اخراج نمود که: او گفت: «لما نزلت:" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها". قال رجل من المسلمین: یا رسول اللّه! لا اله الا اللّه، حسنة؟ قال: نعم، افضل الحسنات.»؛ یعنی هنگامی که آیه: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» نازل شد، مردی از مسلمانان گفت: ای پیامبر خدا! لا اله الا اللّه، حسنه است؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، فرمود: آری، آن افضل حسنات است. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ»، «3» روایاتی را نقل فرمودند، از جمله:
1. در تفسیر علی ابن ابراهیم به روایت ابی جارود از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، فی قوله تعالی: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ»، فرمود: «اما الحسنة، فالغنیمة و العافیة، و امّا المصیبة، فالبلاء و الشدة.»؛ یعنی مراد از حسنه، غنیمت و سلامت بوده و مراد از مصیبت، غم، رنج و سختی است. «4»
2. ابن ابی شیبه، ابن منذر، ابن ابی حاتم و ابو الشیخ درباره قوله: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ»، از مجاهد اخراج نمودند که او گفت: «العافیة و الرخاء و الغنیمة.»؛ یعنی تندرستی، فراخی در زندگی و آنچه بدون زحمت به دست آید، و درباره قوله: «وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ»، گفت:
«البلاء و الشدة.»؛ یعنی گرفتاری و سختی. «یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»؛ «قد حذرنا.»؛ یعنی پرهیز کرده‌ایم. «5»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 785، حدیث 372- برهان، ص 344.
(2). درّ المنثور، ج 30، ص 163.
(3). توبه/ 50.
(4). نور الثقلین، ج 2، ص 225، حدیث 177- برهان، ص 426.
(5). درّ المنثور، ج 3، ص 249.
ص: 521
همین‌طور فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»، «1» روایتی را نقل نموده‌اند:
در کتاب کافی، علی بن ابراهیم با اسنادش تا هشام بن سالم و غیر او، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، درباره فرموده خدای عزّ و جلّ: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا»، نقل نموده که حضرت فرمود: «علی التقیه»، و درباره فرموده خدای عزّ و جلّ: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، فرمود: «الحسنة التقیة، و السیئة الاذاعة.»؛ یعنی امام صادق علیه السّلام، فرمود: به آنان دو مرتبه پاداش نیک اعطا می‌شود، چون بر تقیه، شکیبایی و خویشتن‌داری کردند و با نیکویی تقیه نمودن، زشتی افشاگری را دفع کردند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»، «3» روایاتی را نقل کرده‌اند، از جمله:
1. در کتاب احتجاج طبرسی از امیر مؤمنان علیه السّلام در ضمن حدیثی طولانی چنین آمده است: «و لان الصبر علی ولاة الامر، مفروض؛ لقول اللّه عزّ و جلّ لنبیه صلّی اللّه علیه و آله:" فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ"، و ایجابه مثل ذلک علی اولیائه و اهل طاعته بقوله:" لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ".»؛ یعنی: و برای این‌که خویشتن‌داری و استقامت بر والیان امر، واجب است؛ چرا که خدای عزّ و جلّ به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، می‌فرماید: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»، و مانند آن را برای اولیای خودش و اهل طاعتش نیز واجب فرموده بنابر قوله تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.» «4»
2. در مجمع البیان چنین فرمود: ثعلبة بن حاطب که مردی از انصار بود به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: از خدا بخواهید که مالی را نصیب و روزی من فرماید. پس آن حضرت فرمود: «یا ثعلبة! قلیل تودی شکره، خیر من کثیر لا تطیقه؛ اما لک فی رسول اللّه اسوة حسنة؟ و الذی نفسی بیده، لو اردت ان تسیر الجبال معی ذهبا و فضه لسارت.»؛ یعنی ای ثعلبه! مال اندک که شکر
______________________________
(1). قصص/ 54.
(2). نور الثقلین، ج 4، ص 166، حدیث 86- برهان، ص 794.
(3). احزاب/ 21.
(4). نور الثقلین، ج 4، ص 225، حدیث 38.
ص: 522
آن را به‌جا آوری، بهتر از مال بسیاری است که آن را طاقت نیاوری؛ آیا برای تو در پیامبر خدا اسوه حسنه نیست؟ سوگند به آنکه جانم در قبضه قدرت اوست، اگر اراده کنم که کوه‌ها برایم طلا و نقره گردد، البتّه که چنین خواهد شد. «1»
3. بخاری، مسلم، نسائی، ابن ماجه، ابن حاتم و ابن مردویه از ابن عمر رضی اللّه عنه اخراج نمودند که:
او سؤال نمود از مردی که طواف عمره خانه خدا را انجام می‌دهد: «أ یقع علی امراته قبل ان یطوف بالصفا و المروة؟ فقال: قدم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فطاف بالبیت و صلی خلف المقام رکعتین و سعی بین الصفا و المروة ثم قرأ:" لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ".» «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»، «3» روایاتی را نقل فرموده، از جمله:
1. محمّد بن یعقوب از علی بن ابراهیم و او با اسنادش از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فی قول اللّه عز و جل: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ»، نقل کرده که حضرت فرمود:
«الحسنة، التقیه، و السیئة الاذاعة، و قوله عزّ و جلّ:" ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ". قال:" بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"، التقیة،" فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ".»؛ یعنی درباره قول خدای عزّ و جلّ: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ»، فرمود: حسنه، عبارت است از تقیه، و سیئه، افشاگری است. درباره فرموده خدای عزّ و جلّ: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، فرمود: آنچه نیکوتر و بهتر است، آن تقیه است؛ «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.»: پس آن‌گاه آن‌کس که بین تو و او دشمنی است، کانّ دوست صمیمی شود. «4»
2. در تفسیر علی ابن ابراهیم آمده است: در اینجا خدای عزّ و جلّ به پیامبرش صلّی اللّه علیه و آله، ادب آموخت، پس فرمود: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ.» در تفسیر آن علی بن ابراهیم فرمود: بدی کسی را که به تو بدی کرده است، با خوبی خودت،
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 4، ص 256، حدیث 4.
(2). درّ المنثور، ج 5، ص 190- 189.
(3). فصّلت/ 24.
(4). برهان، ص 963- نور الثقلین، ج 4، ص 549، حدیث 53، و در برهان صفحه 946، به نقل از مرحوم مفید در اختصاص مثل این روایت را آورده است.
ص: 523
دفع کن تا آن عداوتی که بین تو و بین او می‌باشد، به گرمی دوستی و صمیمیت گراید. «1»
3. ابن عباس با اسنادش تا محمّد بن فضیل، و او از عبد صالح علیه السّلام روایت کرده که: از آن بزرگوار درباره قوله تعالی: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ»، سؤال نمودم.
پس آن حضرت فرمود: «نحن الحسنة و بنو امیة، السیئة»؛ یعنی ما، اهل البیت، حسنه هستیم، و بنی امیه سیئه می‌باشند. «2»
4. ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم و بیهقی (در سننش) درباره قوله: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، از ابن عباس اخراج نمودند که او گفت: «امر اللّه المؤمنین بالصبر عند الغضب، و الحلم عند الجهل، و العفو عند الاساءة، فاذا فعلوا ذلک، عصمهم اللّه من الشیطان و خضع لهم عدوهم کانه ولی حمیم.»؛ یعنی خدا مؤمنین را امر به صبر نمود به هنگام خشم، و امر به حلم نمود به هنگام جهل و نادانی، و امر به عفو و بخشش نمود به هنگام بدی. پس آن هنگام که چنین کنند، خدا آنان را از فریب‌های شیطان باز می‌دارد، و دشمنشان نسبت به آنان تواضع و فروتنی کند؛ چنان‌که گویی او دوست نزدیک است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، «4» روایاتی را نقل فرموده، از جمله:
الف- علی بن ابراهیم با اسنادش تا محمّد بن مسلم، و او از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، فی قول اللّه تبارک و تعالی: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً»، نقل نمود که حضرت فرمود: «الاقتراف، التسلیم لنا و الصدق علینا و الا یکذب علینا»؛ یعنی اقتراف، عبارت از تسلیم بودن برای ما و تصدیق نمودن ماست و این‌که علیه ما دروغ نگوید. «5»
ب- شیخ در امالی با اسنادش از امام حسن علیه السّلام نقل نموده که حضرت در خطبه‌ای
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 4، ص 549، حدیث 52- برهان، ص 963.
(2). برهان، همان.
(3). درّ المنثور، ج 5، ص 365.
(4). شوری/ 23.
(5). برهان، ص 971- نور الثقلین، ج 4، ص 576، حدیث 80.
ص: 524
فرمود: «فیما انزل اللّه علی محمّد صلّی اللّه علیه و آله،" قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً"، و اقتراف الحسنة مودتنا.»؛ یعنی در آنچه خدای متعال بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل نمود، «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» است، و اقتراف حسنه، دوستی و محبت اهل بیت است. «1»
ج- از طریق مخالفین، عبد اللّه بن احمد بن حنبل با اسنادش از ابن عباس رضی اللّه عنه روایت کند که او گوید: «لما نزل قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ، قالوا یا رسول اللّه! من قرابتک التی وجبت علینا مودتهم؟ قال: علی و فاطمه و ابناهما علیهم السّلام.»؛ یعنی چون قوله: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ، نازل گردید، گفتند: ای پیامبر خدا! چه کسانی اقربای شمایند که مودّت و دوستی‌شان بر ما واجب گردیده؟ آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
علی، فاطمه و فرزندان آن دو بزرگوار علیهم السّلام می‌باشند. «2»
د- عبد اللّه بن عجلان گوید: از ابا جعفر، امام باقر علیه السّلام، درباره فرموده خدای تبارک و تعالی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود:
«هم الائمه الذین لا یأکلون الصدقة و لا تحل لهم.»؛ یعنی آنان امامانی هستند که صدقه نمی‌خورند و صدقه بر آنان حلال نیست. «3»
ه- در روضه کافی، محمّد بن یحیی با اسنادش تا اسماعیل بن عبد الخالق، و او گوید، ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فرمود: «ما یقول اهل البصره فی هذه الایة:" قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ؛ یعنی اهل بصره درباره این آیه: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ، چه می‌گویند؟ گفتم: فدایتان گردم، آنان می‌گویند: آن آیه درباره خویشاوندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است. آن بزرگوار فرمود: «کذبوا؛ انما نزلت فینا خاصة، اهل البیت؛ فی علی و فاطمة و الحسن و الحسین و اصحاب الکسا علیهم السّلام.»؛ یعنی آنان دروغ می‌گویند، مسلم این است که آیه تنها درباره ما، اهل بیت؛ علی، فاطمه، حسن، حسین و اصحاب کساء علیهم السّلام نازل گردید. «4»
______________________________
(1). برهان، ص 973.
(2). همان.
(3). نور الثقلین، ج 4، ص 571، ص 571، حدیث 64.
(4). نور الثقلین، ج 4، ص 572، حدیث 65.
ص: 525
سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می‌کند که چون آیه: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ، نازل گردید، گفتند: یا رسول اللّه! اینان چه کسانی هستند که خدای تعالی به مودّت و دوستی آنان امر فرموده؟ آن بزرگوار فرمود: «علی و فاطمه و ولدها.» «1»
ز- ابن جریر، از أبی دیلم اخراج نمود که او گفت: «لما جی‌ء بعلی بن الحسین رضی اللّه عنه اسیرا فاقیم علی درج دمشق، قام رجل من اهل الشام، فقال: الحمد للّه الذی قتلکم و استأصلکم. فقال له علی ابن الحسین رضی اللّه عنه: أ قرأت القرآن؟ قال: نعم. قال: أ قرأت آل حم؟ قال: لا. قال: اما قرأت:" قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً"، قال: فانکم لانتم هم؟ قال: نعم.» «2»
ح- ابو نعیم و دیلمی از طریق مجاهد، از ابن عباس اخراج نمودند که او گفت: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:" قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ؛ ان تحفظونی فی اهل بیتی و تودّوهم بی.» «3»

5. تدبّر در آیات حسنه‌

اشاره

قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «4»

الف- آنچه از خدا می‌رسد، حسنه بوده و نفس است که با انحراف از راه صحیح و دخالت هوای نفس، آن را در سیئه فعلیّت می‌دهد.

در آیه 78 سوره نساء می‌فرماید: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»؛ یعنی اگر حسنه‌ای به آنان برسد، می‌گویند: این از جانب خداست، و اگر سیئه‌ای به آنان برسد، می‌گویند: این از جانب توست. (ای پیامبر! به آنان) بگو، همه از جانب خداوند است.
و- در آیه بعد؛ یعنی آیه 79 سوره نساء می‌فرماید: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ.»؛ یعنی آنچه از حسنه به تو برسد، از جانب خدای تعالی
______________________________
(1). برهان، ص 973.
(2). درّ المنثور، ج 6، ص 7.
(3). همان.
(4). ص/ 29.
ص: 526
است و آنچه از سیئه به تو برسد، از جانب نفس خودت می‌باشد. با دقت و تدبّر در این آیه، به نکاتی برخورد می‌کنیم، از جمله:
اوّل این‌که: آنچه از حسنه می‌رسد، صرفا از جانب خدای تعالی است: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ.»
دوّم این‌که: آنچه از سیئه به تو می‌رسد، از جانب نفس خویش است: «وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ.»
کلمه «کلّ» در عبارت: «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» را می‌توان با استفاده از آیه دوّم به همه اجزای تشکیل‌دهنده حسنه تفسیر نمود. بنابراین معنای جمله: «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، چنین می‌شود: همه اجزای تشکیل‌دهنده حسنه از جانب خدای تعالی است؛ زیرا حسنه از جانب خدا بوده و سیئه از جانب نفس است. لذا آنچه از خدای تعالی می‌رسد، حسنه است، و نفس با انحراف از راه صحیح و دخالت هوای نفس، آن را در سیئه فعلیت می‌دهد.

ب- برای بندگان مؤمن، متّقی، نیکوکار در این دنیا، حسنه، و در آخرت، خیر است.

در آیه 201 و 202 سوره بقره می‌فرماید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ.»؛ یعنی: و بعضی از آنان کسانی هستند که می‌گویند: ای پروردگار ما! به ما در دنیا حسنه، و در آخرت حسنه اعطا کن، و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار. آنان را بهره و نصیبی از آنچه کسب کرده‌اند، باشد، و خدا سریع الحساب است، و در آیه 30 و 31 سوره نحل می‌فرماید: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ. جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ.»؛ یعنی به کسانی که تقوا نمودند، گفته شد، پروردگارتان چه چیز نازل نمود؟ آنان گفتند: خیر را؛ برای کسانی که نیکویی کردند، در این دنیا حسنه است، و البتّه، سرای آخرت، بهتر است، و البتّه، چه نیکوست سرای
ص: 527
متقین! باغ‌های جاودانی که در آنها داخل می‌گردند، درحالی‌که از زیر آنها نهرها جاری است. در آن باغ‌ها، از هرچه بخواهند، برای آنان فراهم است. این‌چنین خدای تعالی به متقین جزا می‌دهد.
در آیه 10 سوره زمر می‌فرماید: «قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛ یعنی (ای پیامبر!) بگو: ای بندگان من که ایمان آوردید! از پروردگارتان تقوا داشته باشید. برای کسانی که نیکویی کردند، در این دنیا حسنه است، و زمین خدا وسیع است. البتّه، آنان که صابر و شکیبا هستند، پاداششان بدون حساب اعطا می‌شود. و در آیه 97 سوره نحل می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.»؛ یعنی هرکس از مرد یا زن، عمل صالحی انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، در این دنیا به او زندگی پاک و پاکیزه اعطا می‌کنیم، و مسلما، پاداش آنان را به نیکوتر از آنچه عمل نمودند، جزا خواهیم داد. با تأمّل در آیات فوق، تدبّر می‌شود که بعضی از آیات و مفردات آن با شرحی که در زیر به اجمال بیان می‌گردد، مفسر بعض دیگر است:
1. در آیه 10 سوره زمر، بنده‌های مؤمن را مورد ندا قرار داده، آنان را امر به تقوای پروردگار می‌کند: «قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ.» بعد از این مقدمه، مسأله نیکوکاری را بیان می‌فرماید: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، و در آیه نحل، مورد خطاب، متقین هستند: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً»، و بعد از خطاب و سؤال از آنها و پاسخ آنان، مسأله نیکوکاری بیان می‌گردد: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ.» بنابراین با دقت در صدر و ذیل این دو آیه، معلوم می‌شود: ایمان و تقوا، لازمه انجام فعل است تا آن فعل نیکو محسوب شود و برای فاعل آن حسنه باشد.
2. در آیه 10 سوره زمر بعد از قوله: «فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، قوله: «وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ»، آمده، و در آیه 30 سوره نحل بعد از قوله: «فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»، قوله: «لَلدَّارُ
ص: 528
الْآخِرَةُ خَیْرٌ»، آمده است و لذا یکی از تفسیرهای آن، در گسترش کار نیک است؛ به این معنا که: کار نیکو به وسعت زمین خدای تعالی و به گستردگی خیر و نعم آخرت، می‌تواند از گسترش و نیکویی برخوردار باشد.
3. برای اجابت دعای دعاکنندگان در آیات 201 و 202 سوره بقره، آیه 10 سوره زمر و آیه 30 سوره نحل تفسیرکننده آن است؛ به این‌گونه که اوّلا، قوله: «منهم» در آیه بقره، به معنای آن است که بعضی آنان که دعا می‌کنند، باید افراد مؤمن و متّقی باشند (تا دعای آنان به اجابت برسد). ثانیا، از روی ایمان و تقوا، در دنیا کار نیکو انجام دهند.
4. آیه 97 سوره نحل، تفسیرکننده حسنه در دنیا؛ یعنی در حیات طیبه است، و آیه 31 سوره نحل، مفسّر حسنه در آخرت است؛ یعنی بهشت جاویدان که در آن نهرها جاری است و هرچه بهشتیان بخواهند، برای‌شان فراهم است.
5. آیه 202 سوره بقره، تناسب حسنه با انجام کار نیکو را بیان می‌کند؛ یعنی هر چقدر از کار که نیکو با کیفیت و وسعت انجام شود، بهره حسنه او به همان نسبت خواهد بود.

ج- اگر به پیامبر خدا و به مؤمنان، حسنه‌ای برسد، منافقان بدحال شوند،

و اگر به پیامبر خدا و به مؤمنان مصیبتی برسد، آنان خوشحال شوند. امّا اگر مؤمنان صبر و استقامت ورزند و تقوا داشته باشند، حیله منافقین به آنان ضرری نمی‌رساند؛ زیرا منافقین نمی‌دانند که عزّت و شوکت، خاصّ خداوند، شأن پیامبر و مؤمنان است. در آیه 120 سوره آل عمران می‌فرماید: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ.»؛ یعنی اگر به شما (مؤمنان و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله)، حسنه‌ای برسد، آنان (که منافقین اهل کتاب هستند)، ناراحت شوند، و اگر به شما بدی برسد، به واسطه آن بدی که به شما می‌رسد، خوشحال گردند. امّا اگر شما صبر و استقامت کنید و تقوا داشته باشید، حیله آنها هیچ ضرری به شما نمی‌رساند. البتّه، خدای تعالی به آنچه آنان انجام می‌دهند، احاطه دارد.
ص: 529
در آیه 50 سوره توبه می‌فرماید: «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ.»؛ یعنی اگر به تو (پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) حسنه‌ای برسد، آنان (یعنی منافقین) ناراحت می‌گردند، و اگر مصیبتی به تو برسد، می‌گویند: قبلا پیش‌بینی کار خودمان را کرده‌ایم و اعراض می‌کنند، درحالی‌که خوشحالند.
در آیه 8 سوره منافقان می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ»؛ یعنی عزّت و شوکت، مخصوص خدای تعالی، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان است، و لکن منافقین نمی‌دانند.
با دقت در آیات فوق، نکات مهمی در برخوردها و مسایل اجتماعی تدبّر می‌شود، از جمله:
1. در آیه‌های 120 آل عمران و 50 سوره توبه، ناراحت شدن منافقان به سبب ایصال پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان به حسنه و خوشحالی‌شان به مناسبت اصابت بدی و مصیبت به مؤمنان و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، دلیل بر قلوب بیمار آنان است که مظهر آن، در عداوت و کینه‌توزی نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان ظهور می‌کند: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً.» «1»
2. در آیه 120 سوره آل عمران که ظهور خطاب به جامعه مسلمانان است، «سیّئة» آمده: «وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ»، و در آیه 50 سوره توبه که ظهور خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، «مصیبة» آمده است: «وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ»، و این به آن جهت است که «سیئه»، انحراف مقدّرات حسنه به وسیله هوای نفس است: «وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»، و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مبرّای از آن است.
3. در ذیل آیه 120 سوره آل عمران برای در امان بودن مؤمنان از حیله منافقان، شکیبایی توأم با استقامت و تقوا را توصیه می‌کند: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»، و در ذیل آیه 50 سوره توبه، قول منافقین را که برای ایجاد تعادل روانی ناشی از
______________________________
(1). بقره/ 10.
ص: 530
بیماری‌شان است، بیان می‌کند: «یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ»، و به عبارت دیگر هم مؤمنان و هم منافقان هر دو رنج می‌برند، امّا مؤمنین از کید منافقین رنج می‌برند، لذا خدای تعالی به آنان توصیه می‌کند که: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»، و منافقین از قلب مریضشان که عامل آن نفاق است، رنج می‌برند، و برای تشفّی آن، خودشان می‌گویند: «یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ.» خدای تعالی در جای دیگر قرآن شهادت می‌دهد که: منافقان دروغ می‌گویند: «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ.» «1»
4. در آیه 8 سوره منافقون، دو موضوع اساسی مطرح است؛ یکی عزّت خدا، رسول و مؤمنین، و دیگر عدم دانایی منافقین، و آنها دو رکن اساسی‌اند: رکن مثبت و تام برای مؤمنین، و رکن منفی و شکننده برای منافقین: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ.»
د- خدای متعال به سنگینی ذرّه‌ای ظلم نمی‌کند، اگر یک ذرّه حسنه باشد، آن را مضاعف می‌نمایند، و پاداش عظیمی از جانب او اعطا می‌شود. به کسی که حسنه‌ای را انجام دهد؛ برای او ده برابر مثل آن است، و به کسی که سیئه‌ای را انجام دهد، به‌جز یک برابر مثل آن، جزا برایش نخواهد بود، و این در حالی است که به او هم ظلم نمی‌شود و هرکس حسنه‌ای را تحصیل کند، حسن و نیکویی را در آن زیاد می‌گرداند.
در آیه 40 سوره نساء می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً.»؛ یعنی البتّه، خدای تعالی به سنگینی ذرّه‌ای ظلم نمی‌کند، و اگر حسنه‌ای باشد، آن را مضاعف کرده و از جانب خود او پاداش عظیمی اعطا می‌شود.
و در آیه 60 سوره انعام می‌فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ.»؛ یعنی هرکس حسنه‌ای را انجام دهد، برای او ده برابر مثل آن خواهد بود، و هرکس سیئه‌ای را انجام دهد، جز مانند آن، جزایی
______________________________
(1). منافقون/ 1.
ص: 531
برایش نیست و این در حالی است که مورد ظلم هم واقع نمی‌شود.
و در آیه 23 سوره شوری می‌فرماید: «ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»؛ یعنی در آن (روضات جنات و فضل کبیر) است که خدای تعالی به بندگانش، آنان که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام داده‌اند، بشارت می‌دهد، (ای پیامبر! به آنان) بگو، بر آن (امر عظیم رسالت) از شما درخواستی ندارم، به‌جز دوستی و محبّت اقربا، و هرکس حسنه‌ای تحصیل کند، برای او در آن حسنه، نیکی و حسن را زیاد می‌گردانیم. البتّه، خدای متعال بسیار آمرزنده و بسیار سپاسگزار است.
دقّت در آیات فوق، نکاتی را در باب حسنه و سیئه بیان می‌دارد که اجمال آن به شرح زیر است:
1. صدر آیه 40 سوره نساء، تفسیری بر ذیل آیه 60 سوره انعام بدین شرح است: هر که سیئه‌ای را انجام دهد، جزای آن، مثل آن سیئه خواهد بود، و این در حالی است که به آنان ظلم نمی‌شود؛ زیرا خدای تعالی ذرّه‌ای ظلم نمی‌کند: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»، «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ...»
2. ذیل آیه 23 سوره شوری و مفردات آن، تفسیرکننده آیه 40 سوره نساء و مفردات آن است، و صدر آیه 60 سوره انعام، معیاری برای آن به لحاظ کمی است؛ بدین شرح که: در ذیل آیه 40 سوره نساء می‌فرماید: اگر حسنه‌ای باشد، آن حسنه مضاعف می‌شود، و اجر عظیمی از بابت آن اعطا می‌گردد: «وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً»، و در ذیل آیه 23 سوره شوری می‌فرماید: هرکس حسنه‌ای را تحصیل کند، آن حسنه را از لحاظ حسن می‌افزاییم؛ زیرا خدای تعالی بسیار درگذرنده از گناهان و بسیار سپاسگزار است: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»، و در صدر آیه 60 سوره انعام می‌فرماید: هرکس حسنه‌ای را به‌جا آورد، برای او ده برابر مثل آن است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها.»
ص: 532
3. این‌که در آیه 23 سوره شوری بعد از مودّت در قربی، اقتراف حسنه را بیان کرده، تفسیری است بر فعلیت یافتن مصداقی از حسنه؛ بدین معنا که اکتساب حسنه، در دوستی و مودّت اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تجلّی دارد: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً.»
ه پس (از سختی و رنج امت‌های پیشین) خدای تعالی نعمت را به نقمت مبدل نمود، تا سختی را ترک گویند، و آنان نفهمیدند و گفتند: آن نقمت و نعمت را پدران ما هم لمس کردند. پس خدای متعال آن را یک‌دفعه و با شتاب مؤاخذه نمود، و از تو پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیش از درخواست تعجیل در آمرزش و مغفرت، درخواست تعجیل در عذاب را می‌کنند، و پیش از آنان، سرگذشت عبرت‌آمیز در هلاکت پیشینیان گذشت ...
(و صالح نبی علیه السّلام خطاب به قومش:) فرمود: ای قوم من! چرا پیش از طلب تعجیل در مغفرت، درخواست تعجیل در عذاب می‌کنید؟ چرا از خدای متعال طلب مغفرت نمی‌کنید تا خدای تعالی شما را مورد رحمت قرار دهد؟
آیات اعراف و رعد و نمل بنابر سیاق دو آیه رعد و نمل و ذکر شدن سیئه و حسنه در هر سه آیه در بالا، یکجا ترجمه شده و در معانی حسنه و سیئه به شرح زیر تدبّر شده:
1. در آیه 95 سوره اعراف: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ.» سیئه و حسنه به قرینه «ضراء» و «سراء»، نقمت و نعمت معنا شده، و «عفو»، بنابر سیاق آیه و اصل لغوی آن، به ترک کردن سختی‌ها معنا شده است.
2. در آیه 6 سوره رعد «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ»، به قرینه ذیل آیه، حسنه به مغفرت، و سیئه، به عذاب معنا شده، و بنابر سیاق آیه «الْمَثُلاتُ»، به سرگذشت عبرت‌آمیز در هلاکت معنا شده.
ص: 533
3. در آیه 46 سوره نمل: «قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ.»، بنابر سیاق آیه و به قرینه ذیل آن، حسنه به مغفرت، و سیئه، به عذاب معنا شده است.
و- به آنان (یعنی مؤمنان اهل کتاب که از قبل مسلمان بودند و به قرآن ایمان آوردند) به واسطه شکیبایی و استقامتشان (در ایمان به کتاب آسمانی پیش از نزول قرآن و در ایمان به قرآن بعد از نزول آن) دو بار پاداش اعطا می‌شود، و (اینان) زشتی (در سخن، رفتار و اخلاق) را با نیکویی (در کلام، عمل و خلق و خوی) دفع می‌کنند، و از آنچه خدا به آنان روزی داده، انفاق می‌نمایند، و نیکی یکسان نیست؛ زیرا کلام، عمل و خلق و خوی سه وجه متفاوت از آنند، و بدی هم یکسان نیست؛ چون سخن، رفتار و اخلاق سه وجه متفاوت از آن می‌باشند. بدی را با آنچه نیکوتر است، دفع کن. پس در این صورت است که آن‌کس که بین تو و بین او کینه و دشمنی است، به مانند دوست صمیمی خواهد شد (ترجمه فوق از آیات 54 قصص و 34 فصّلت است).
درباره حسنه و سیئه نکاتی تدبّر می‌شود، از جمله:
1. در آیه 54 سوره قصص: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»، بنابر سیاق آیه، حسنه به معنای نیکویی، و سیئه به معنای بدی و زشتی است.
2. در آیه 34 سوره فصّلت: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»، اوّلا صدر آیه: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ»، تفسیرکننده نوع حسنه و نوع سیئه در آیه 54 سوره قصص است. ثانیا، کلمه «لا تستوی» و تکرار «لا» در «لا السّیّئة»، دلالت بر وجوهات کلامی، رفتاری و اخلاقی در هریک از حسنه و سیئه دارد؛ با این معنا باتوجّه به این‌که حسنه، از لحاظ حسن بودن، و سیئه در سیئه بودن، وجه‌های گوناگونی دارند، معنا چنین می‌شود که: هریک از وجوهات سیئه از زشتی در کلام، یا ناپسندی در رفتار و یا بدی در اخلاق را با آن وجهی که نیکوتر است، دفع کن.
ص: 534
ز- محققا برای شما مسلمانان، آنان که همواره به خدای متعال و به روز قیامت امیدوارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند، در پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و در ابراهیم خلیل الرحمن علیه السّلام و یاران او، اسوه حسنه و الگوی خوبی باشد.
در آیه 21 سوره احزاب می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»؛ یعنی برای شما، آن کسانی که همواره به خدای تعالی و به روز قیامت امیدوار بوده و بسیار خدا را یاد می‌کنند، در تأسّی به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله الگوی نیکویی است.
در آیات 4 و 6 ممتحنه می‌فرماید: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ. لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»؛ یعنی برای شما در تأسّی به ابراهیم خلیل الرحمن علیه السّلام، و به کسانی که به او ایمان آوردند، الگوی خوبی است، آن زمانی که خودشان چنین گفتند: ما از شما و از آنچه به‌جز خدای تعالی پرستش می‌کنید، بیزار، و از شما روی گردانیم. دشمنی و کینه میان ما و شما تا زمانی که تنها به خدای یگانه ایمان بیاورید، دائما آشکار خواهد بود، به‌جز این گفته ابراهیم علیه السّلام خطاب به پدر (یعنی عمویش آذر): حتما برای تو طلب آمرزش می‌کنم و من از جانب خدای تعالی برای تو چیزی را مالک نیستم. پروردگارا! بر تو توکّل می‌کنیم، و بازگشت همه به‌سوی توست.
البتّه، محققا در تأسّی به آنان (یعنی ابراهیم خلیل الرحمن و مؤمنان به او) الگوی خوبی است، برای شما، کسانی که همواره به خدای تعالی و به روز قیامت امیدوارند، و هرکس روی بگرداند، البتّه، خدای تعالی تنها او است و بی‌نیاز ستوده است.
ص: 535
در آیات فوق، معیارهای مهمی تدبّر می‌شود، از جمله:
1. در قرآن کریم «اسوه حسنه» منحصرا در سه آیه مذکور در آیات فوق: 21 احزاب و 4 و 6 ممتحنه آمده است، و در آن الگوی خوب بودن و اسوه بودن از نظر قرآن، در وجود مبارک پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ابراهیم خلیل الرحمن و مؤمنان به او متجلّی است. لذا این بهترین هدایت است برای کسانی که می‌خواهند راه خود را در زندگی بیابند: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، «1» «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» «2» و «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.» «3»
2. تأسّی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خاص مسلمانانی است که مستمرا رجا به خدای تعالی و به روز قیامت دارند، و خدای متعال را بسیار یاد می‌کنند: «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»، و لازمه تأسّی به ابراهیم علیه السّلام و مؤمنان به او، استمرار در رجا داشتن به خدای تعالی و به روز قیامت است: «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ.» «4»
3. تأسّی نمودن به اسوه حسنه اگرچه در آیات مذکور از لحاظ لفظ مشترک است، امّا در معنا اشتراک ندارد؛ زیرا در آیه ممتحنه مفردات آیه نسبت به قوله: «ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»، ناقص است، و در آیه احزاب نسبت به قوله: «ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»، تام است: «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ»، «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً.»

کلمات قصار پیرامون حسنه‌

در غرر الحکم و درر الکلم درباره حسنات و حسنه کلماتی از علی علیه السّلام به اقتصار بیان شده و ما در اینجا به نقل بعضی از آنها می‌پردازیم:
1. «اکتساب الحسنات من أفضل المکاسب.»: تحصیل و اکتساب خوبی‌ها، از بهترین کسب‌هاست.
______________________________
(1). احزاب/ 21.
(2). ممتحنه/ 4.
(3). ممتحنه/ 6.
(4). همان.
ص: 536
2. «لکّل حسنة ثواب.»: برای هر کار نیکی، پاداش نیکی است.
3. «فی کلّ حسنة مثوبة.»: در هر حسنه و کار خوبی، ثواب و پاداش نیکی است.
4. «کلّ حسنه لا یراد بها وجه اللّه تعالی، فعلیها قبح الرّیاء، و ثمرتها قبح الجزاء.»: هر کار خیری که در آن خشنودی و رضای خدای تعالی اراده نشود، پس بر آن کار، زشتی ریا و خودنمایی بوده و نتیجه و ثمره‌اش زشتی جزاست.
پروردگارا! برآنیم که آنچه از نعمت از جانب تو بر بندگان مؤمن و متقی اعطا شود، حسنه و پسندیده بوده و سبب مسّرت خاطر آنان است، و هرچه که مخلوق نفس باشد و انسان را گرفتار کند، سیئه است؛ حال که چنین است، قلب ما را با ایمان کامل، مباشر، و با یقین صادق، مصاحب کن؛ آن‌چنان‌که هرچه بر ما مقدّر کرده‌ای، بدان راضی و خشنود شویم و آن را حیات طیبه‌ای بدانیم که به ما اعطا فرموده‌ای.