گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل نوزدهم حکمت‌



اشاره

کلمه حکمت، 20 بار، در 12 سوره قرآن ذکر شده که 18 بار آن، معرّف به الف و لام:
«الحکمة»، و 2 بار آن، بدون الف و لام: «حکمة» می‌باشد که ما در اینجا 12 آیه آن را از 12 سوره قرآن کریم انتخاب نموده‌ایم. روش انتخاب ما به این نحو است که از سه سوره:
بقره، آل عمران و نساء که در هریک آنها کلمه «حکمة» در بیش از یک آیه ذکر شده، تنها اولین آیه را انتخاب کرده، و در 9 سوره دیگر که در آنها کلمه «الحکمة» منحصرا یک بار و در یک آیه آنها ذکر شده، همان یک آیه را از آن سوره انتخاب می‌نماییم، و بعد به ترتیب مصحف، ابتدا آن آیات را تنظیم، و پس از آن، بنابر روش معمول خود در این تحقیق، به بررسی لغوی کلمه حکمت از کتب لغت می‌پردازیم، و سپس با استفاده از کتب تفسیر علمای شیعه و اهل تسنن، از زمان مرحوم طوسی تا زمان حاضر، به تحقیق تفسیری آن پرداخته، و بعد از آن، با استفاده از کتب تفسیر روایی شیعه و سنی از دیدگاه روایات، آیات منتخب را مورد تحقیق قرار می‌دهیم، و سرانجام هم با اتکال بر نصرت و الطاف بیکران خدای سبحان، و با استفاده از آیات قرآن، به تدبّر در آنها می‌پردازیم.
ص: 630

1. تنظیم آیات حکمت به ترتیب مصحفی آن‌

1. رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. «1»
2. وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ. «2»
3. أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً. «3»
4. إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلی والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ. «4»
5. ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ. «5»
6. ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً. «6»
7. وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ. «7»
8. وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً. «8»
9. وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ. «9»
10. وَ لَمَّا جاءَ عِیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ. «10»
______________________________
(1). بقره/ 129: مدنی.
(2). آل عمران/ 48: مدنی.
(3). نساء/ 54: مدنی.
(4). مائده/ 110: مدنی.
(5). نحل/ 125: مکّی.
(6). اسراء/ 39: مکّی.
(7). لقمان/ 12: مکّی.
(8). احزاب/ 34: مدنی.
(9). ص/ 20: مکّی.
(10). زخرف/ 63: مکّی.
ص: 631
11. حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ. «1»
12. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ. «2»

2. در معنای حکمت‌

راغب در مفردات فرموده: حکمت، دریافت حق است به وسیله عقل و علم، و حکمت از جانب خدای تعالی، معرفت اشیا و ایجاد آنها در حدّ نهایی اقتضای آنهاست، و حکمت از جانب انسان، شناخت موجودات، و انجام کارهای خیر است، و این همان چیزی است که لقمان در قول خدای عزّ و جلّ، به آن توصیف شده است که: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ.» پس وقتی درباره خدای تعالی گفته شد: «هُوَ الْحَکِیمُ»،* این معنا، غیر از معنایی است که غیر او تعالی به آن توصیف می‌شود، و بر این وجه است، قوله تعالی:
«أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ»، و چون قرآن به آن وصف شود، آن دربردارنده حکمت است، نحو قوله تعالی: «الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ.» معنای حکیم را محکم گفته‌اند، نحو قوله: «أُحْکِمَتْ آیاتُهُ»، و هر دو صحیح است که البتّه آن، محکم است و مفید برای حکم. پس در آن، دو معنا جمع است، و حکم اعم از حکمت است؛ پس هر حکمتی حکم است؛ اما هر حکمی حکمت نیست، و البتّه، حکم، داوری نمودن چیزی است بر چیزی. می‌گویند آن این‌طور هست یا این‌طور نیست. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «ان من الشعر لحکمة.»؛ یعنی قضیه صادقه است، و قال تعالی: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»، و قال صلّی اللّه علیه و آله:
«الصّمت حکم و قلیل فاعله.»؛ یعنی حکمت، «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، و قال تعالی: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ.» گفته شده: تفسیر قرآن از آن قصد شده، و آن، چیزی است که قرآن از آن آگاهی می‌دهد، و قوله: «إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ»؛ یعنی آنچه را خدای تعالی اراده می‌کند،
______________________________
(1). قمر/ 5: مکّی.
(2). جمعه/ 2: مدنی.
ص: 632
آن را حکمت قرار می‌دهد، و آن، ترغیب و تشویق بندگان است به این‌که به قضای او راضی باشند. ابن عباس رضی اللّه عنه فی قوله تعالی: «مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ»، فرمود: آن، علم قرآن است از ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه. ابن زید گفته است: آن، علم آیات و حکم آن است، و سدی گفته است: آن، نبوّت است، و گفته‌اند: آن، فهم حقایق قرآن است، و آن، اشاره به بعضی از آن است که خاصّ اولی العزم از رسل و بالتّبع دیگر از انبیا می‌باشد، و قوله عز و جلّ: «یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا»، پس بعض الحکمة یا بعض الحکم مختص پیامبران است، و قوله عز و جلّ: «آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»، پس محکم، آن چیزهایی است که در آن، شبهه‌ای عارض نشود، نه از حیث لفظ، و نه از حیث معنا، و متشابه بر چند نوع است که در جای خود، ان شاء اللّه، خواهد آمد. در حدیث است که: «ان الجنة للمحکمین.» گفته شده: آنان گروهی از نیکوکارانند که در انتخاب این‌که مسلمان باشند و کشته شوند و یا این‌که کافر باشند و زنده بمانند، پس کشته شدن را برگزیدند، و گفته شده: از اختصاص یافتگان به حکمت‌اند. «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»، فرموده: خدای تعالی، حکمت را اعطا می‌فرماید؛ یعنی آن علمی را که توفیق عمل در آن باشد، و گفته‌اند: «الحکمة»؛ یعنی قرآن و فقه، و حکمت، آن علمی است که از انسان فعل قبیح و زشت را برطرف می‌کند، و آن، از حکمة اللجام گرفته شده، و آن، چیزی است که با بستن به گردن حیوان، مانع از خروج او می‌گردند، و حکمت، فهم معانی است، و حکمت نامیده شده؛ چون مانع از جهل است، و در حدیث آمده است که فی قوله تعالی: «مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ» را فرمود: آن، طاعت خدای تعالی و معرفت داشتن به امام علیه السّلام است، و قوله تعالی: «بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، را گفته‌اند: «بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی بالنبوّه، و قوله: «الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛ یعنی بالقرآن، و قوله: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ
______________________________
(1). مفردات، ص 127- 126.
ص: 633
الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ» را گفته‌اند؛ یعنی الفقه و المعرفة، و قوله: «فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها»، حکم بفتحین؛ یعنی حاکم و قضاوت‌کننده چیزی، پس در این مورد، مرد یک نفر را انتخاب می‌کند و زن نیز یک نفر را. پس آن دو حکم، بر مسأله افتراق آن دو یا اصلاح بین آنان، به توافق می‌رسند. قوله: «وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ»؛ یعنی محکم. از ابو عبیده نقل کرده‌اند که قوله: «أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ»؛ یعنی احکمت بالامر و النهی. پس از آن، «فصّلت بالوعد و الوعید»، یا احکمت عبارت آن؛ به این است که از احتمال و اشتباه محفوظ است. قوله: «رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً» را گفته‌اند: مراد از آن، حکم و داوری به حق بین مردم است که آن از افضل و اکمل اعمال است. قوله: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ» را امام علیه السّلام فرمود: «الفهم و العقل»، و فلانی صاحب حکمت است، وقتی که او برای امور، مورد یقین و اعتماد باشد، و حکمت، علم شریعت است، و در حدیث است که اولیاء اللّه سخن می‌گویند و سخن آنان، حکمت است، و مراد از آن، صلاح امور آخرت است، و مراد دنیا نیست، و آن، بهتر از معارف و علوم است. «1»
در مقدمه مرآة الانوار و مشکوة الاسرار، در معنای حکمت فرموده: حکمت، در اصل چیزی است که بدان از جهل و قبح ممانعت بشود، و به همین جهت آن را به عدل و علم، تفسیر نموده‌اند، و بعضی به معرفت افضل اشیا به وسیله افضل علوم، و امّا بر حسب روایات، به معنای ولایت، طاعت خدای تعالی، معرفت امام و تفقّه در دین آمده است. در تفسیر فرات بن ابراهیم، از ابن عباس نقل است که فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، فرمود: «الْکِتابُ»،* قرآن است، و «الْحِکْمَةَ»، ولایت علی علیه السّلام است.
در روایت علی بن نظر، و در تفسیر قمی، از امام صادق علیه السّلام فی قوله: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، روایت است که آن حضرت فرمود: معرفت امام زمانش به او اعطا شده، و صدوق و غیر او از امام علیه السّلام فی قوله: «مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»، روایت نموده‌اند که آن بزرگوار فرمود: آن، طاعت خدای تعالی و معرفت به امام علیه السّلام است، و
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 468.
ص: 634
در روایت دیگری، از آن بزرگوار است که فرمود: آن، معرفت و تفقّه در دین است. پس از آن فرمود: «فمن فقه منکم، فهو حکیم»؛ یعنی آن‌کس از شما که فقیه شود، پس او حکیم است، و از امام کاظم علیه السّلام نقل است که فرمود: «نحن حکماء اللّه فی ارضه»؛ یعنی ما حکیمان خدای تعالی در زمین او هستیم، و در حدیثی، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «انا مدینة الحکمة»، و در روایتی است: «انا دار الحکمة و علی بابها» «1»
در فرهنگ لغات فرموده: حکم- حکما و حکومة؛ یعنی فرمان داد، فرمانروایی کرد و داوری نمود، و حکم- حکما؛ یعنی بازگشت، و حکم- حکمة؛ یعنی حکیم و دانشمند شد، و حکّمه؛ یعنی او را فرمانروا کرد، امر را به او واگذار کرد که فیصله دهد، و حکم؛ یعنی فرمان، دانش، و جمع آن، احکام است، و حکمة؛ یعنی عدل، علم، بردباری، نبوّت و دریافتن حقیقت هر چیزی، جمع آن، حکم است، و حکیم؛ یعنی دانشمند، خداوند حکمت، صاحب حکم و استوارکار، و جمع آن، حکماء است، و حاکم؛ یعنی فرمانده و داور، و جمع آن، حکّام است، و محاکمة؛ یعنی برای مرافعه نزد حاکم رفتن، و بر هم اقامه دعوی کردن، و احکام: محکم و استوار نمودن کاری یا چیزی، و حکم؛ یعنی داوری، فرمان. حکم مصدر است و جمع آن، احکام است، و محکمة: مجلس یا جای داوری کردن، و جمع آن، محاکم است، و تحکیم؛ یعنی حاکم گردانیدن کسی در کار یا قضیه یا مال خویش، و محکم؛ یعنی استوار، و محکمات؛ سور و آیات غیر منسوخه و باقی و استوار قرآن یا آیات واضح که مقابل متشابهات هستند، و حکمة؛ مقدم چهره، قدر و منزلت، و حکم؛ یعنی اجراکننده حکم، حاکم فاصل و کسی که طرفین او را به داوری قبول کنند، و محکّم، مفعول است؛ یعنی شخصی که به او اختیار دهند بین قتل بر کفر یا قتل و اسلام، یکی را قبول کند، و محکّم؛ یعنی پرهیزگاری که از خود انصاف گیرد، و محکّمة، خوارج هستند، و تحکّم؛ یعنی فرمان بردن و حکم کردن. «2»
و در فرهنگ عمید گفته: حکم (به ضمّ حاء و سکون کاف)؛ یعنی قضا، فرمان، امر،
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 89.
(2). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 141- 140.
ص: 635
جمع آن، احکام، و حکم (به فتح حاء و کاف)؛ یعنی داور، کسی که برای قطع و فصل مرافعه دو یا چند نفر انتخاب شود، و حکم (به کسر حاء و فتح کاف)، جمع حکمت، و حکما (به ضمّ حاء و فتح کاف)، جمع حکیم است، و حکمت (به کسر حاء)؛ یعنی عدل، علم، دانش، بردباری، فلسفه، کلام موافق حق، راستی و درستی امری، جمع آن، حکم، و حکومت (به ضمّ حاء و کاف و فتح میم)؛ یعنی حکم دادن، فرمانروایی، داوری، و حکیم (به فتح حاء و کسر کاف)؛ یعنی دانا، دانشمندان صاحب حکمت، و جمع آن، حکما است. «1»

3. حکمت در تفاسیر

شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی رحمه اللّه در تفسیر تبیان فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «2» فرموده: مراد از کتاب، بنا بر قول ابن زید و اکثر از مفسرین، قرآن است، و معنای حکمت در اینجا، سنت است، و در معنای آن، قتاده گفته است: معرفت به دین است، و انس بن مالک گفته است: آن، فقه است در تأویل، و ابن زید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم به آن را به‌جز از قبل پیامبران علیهم السّلام، نتوان درک نمود، و گروهی گفته‌اند: آن، سخن دوّمی است، و مثل این‌که آن، وصف تنزیل باشد، به این‌که آن، کتاب است، و این‌که آن، حکمت است، و این‌که آن، آیات است، و بعضی هم گفته‌اند: حکمت چیزی است که خدای تعالی، آن را در دل قرار می‌دهد تا آن را نورانی بگرداند؛ همان گونه که چشم را نورانی نموده و چشم بدان وسیله ادراک می‌کند، و همه اینها نیکوست. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، «4» فرموده: در معنای «الکتاب»، دو قول است: یکی، مراد از کتاب، خطّ کتابت است، و دیگری، کتب
______________________________
(1). فرهنگ عمید، ص 506.
(2). بقره/ 129.
(3). تبیان، ج 1، ص 467.
(4). مائده/ 110.
ص: 636
است. پس این معنا به طریق جنس بوده و «التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، فصل آن است، و «الحکمة»؛ یعنی علم به آنچه در آن کتاب‌هاست. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، «2» فرموده:
خدای تعالی پیامبرش، حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله، را امر می‌کند به این‌که بنده‌های مکلفش را با حکمت دعوت نماید، و آنان را به کارهای نیکویی دعوت نماید که آن کارها، راه ورود در استحقاق مدح و پاداش نیک را بر آنان بگشاید، و «الحکمة»، عبارت است از معرفت به مراتب افعال در حسن و قبح، و صلاح و فساد، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون مانع از فساد است و مانع می‌گردد از آنچه سزاوار نیست که آن را برگزینند، و فرق بین حکمت و عقل، در این است که عاقل پیونددهنده است به آنچه مانع از فساد است، و حکیم، عارف است به آنچه مانع از فساد است، و حکمت، مشترک بین معرفت و عقل مستقیم است؛ زیرا هریک از آن دو، مانع از فساد بوده و عاری از آن هست، و «موعظه حسنه»، بازداشتن از قبیح می‌باشد بر وجه ترغیب در ترک آن و بی‌رغبت کردن در انجامش، و در آن، نرم کردن دل‌هاست با آنچه موجب خشوع دل گردد، و گفته‌اند:
حکمت، نبوّت، و موعظه قرآن است. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ»، «4» فرموده: یعنی آنچه را به تو ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله! یادآوری کردیم و بر تو وحی نمودیم، از جمله آن، چیزهایی است که پروردگارت از حکمت به‌سوی تو وحی نمود؛ یعنی آن، دلایلی که به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو و به معرفت واجب از چیزهای غیر واجب، منجر می‌گردد، و آن، همه‌اش، مبیّن قرآن است؛ پس آن، حکمت بالغه است. «5»
فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» «6» هم فرموده: آن، حکمتی که خدای تعالی به لقمان اعطا فرمود، آن، معرفت به توحید خدای تعالی و نفی شرک از او
______________________________
(1). تبیان، ج 4، ص 55.
(2). نحل/ 125.
(3). تبیان، ج 6، ص 440.
(4). اسراء/ 39.
(5). تبیان، ج 6، ص 479.
(6). لقمان/ 12.
ص: 637
بوده، و آنچه بعد از این، تفسیر می‌کنیم، و آن، این‌که امر نموده به او تا سپاس و شکر خدای تعالی را بر نعمتی که به او عطا نموده، به جا آورد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ لَمَّا جاءَ عِیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»، «2» فرموده:
خدای تعالی از حال عیسی علیه السّلام به هنگامی که او را به پیامبری مبعوث نمود، خبر داده:
«وَ لَمَّا جاءَ عِیسی بِالْبَیِّناتِ»؛ یعنی با معجزات، و قتاده گفته است: یعنی با انجیل آمده است. «قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی به آنان گفت به‌سوی شما با حکمت آمده‌ام؛ یعنی با چیزی که هرکه از بندگان به آن عمل کند، نجات یابد، و هرکه با آن مخالفت کند، هلاک گردد. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ»، «4» فرموده: معنای آن، نهایت راه راست، غایت در منع و غایت در زجر کفار است. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «6» فرموده: «وَ یُزَکِّیهِمْ»؛ یعنی آنان را از آلودگی‌های شرک پاک کرده و به‌سوی ایمان هدایت می‌کند، پس آنان را پاک و پاکیزه می‌گرداند، و البته، آنان را این‌چنین می‌گرداند به واسطه این‌که آنان را به طاعت خدای تعالی که در آن اجابت است، دعوت نماید؛ زیرا اگر آنان را دعوت کند و آنان اجابت نکنند، گفته نمی‌شد: «إنّه زکّاهم.» «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، قتاده گفته است؛ یعنی قرآن و سنت را به آنان تعلیم می‌دهد، و «الحکمة»، شامل کتاب و سنت، و هر آنچه خدای تعالی آن را اراده کند، می‌باشد. پس البته، حکمت، آن علمی است که بر اساس آن عمل می‌گردد در آنچه از امر دنیا و دین که از آن ترسیده می‌شود و یا دوست داشته می‌شود. «7»
و شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی رحمه اللّه در تفسیر مجمع البیان فی قوله تعالی: «یَتْلُوا
______________________________
(1). تبیان، ج 8، ص 247.
(2). زخرف/ 63.
(3). تبیان، ج 9، ص 210.
(4). قمر/ 4.
(5). تبیان، ج 9، ص 442.
(6). جمعه/ 2.
(7). تبیان، ج 10، ص 4.
ص: 638
عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ»، «1» فرموده: «الْکِتابُ»؛ یعنی قرآن، و ذکر «یَتْلُوا» و «یُعَلِّمُهُمُ» در آیه تکرار شمرده نمی‌شود؛ زیرا اوّلی را اختصاص به تلاوت داد تا بدانند آن معجزه بوده و بر صدق گفتار و نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دلالت می‌کند، و دوّمی را اختصاص به تعلیم داد تا آنچه را که متضمّن آن است، از توحید و ادلّه توحید، و آنچه مشتمل بر آن است از احکام شریعتش، بشناسند، و قوله: «الْحِکْمَةَ» را قتاده گفته است:
در اینجا سنت است، و مالک بن انس گفته است: معرفت به دین و فقه است در تأویل، و ابن زید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم آن را به‌جز از قبل پیامبران نتوان درک نمود، و گفته‌اند: آن، صفت کتاب است؛ مثل این‌که توصیف کند آن را به این‌که:
آن، کتاب است و آن، آیات است، و گفته‌اند: «الْحِکْمَةَ»، چیزی است که خدای تعالی آن را در دل قرار می‌دهد تا آن را نورانی کند؛ همچنان که چشم را نورانی می‌کند. پس چشم ادراک می‌کند، و گفته‌اند: آن پندها و نصایح قرآن و حرام و حلال آن است، و همه این معانی نیکوست. «وَ یُزَکِّیهِمْ»؛ یعنی آنان را مطیع مخلص قرار می‌دهد، و ابن عباس فرموده: «زکّاء»، عبارت است از طاعت و اخلاص برای خدای سبحان، و ابن جریح گفته است: یعنی آنان را از شرک پاک کرده و خالص می‌گرداند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، «3» فرموده:
ابن جریح گفته است: مراد از کتاب، کتابت است که خدای تعالی نه جزء از خط را به عیسی علیه السّلام اعطا نمود، و به دیگر مردم یک جزء آن را، و گفته‌اند: مراد از آن، بعض کتب به‌جز تورات و انجیل است، مثل زبور و غیر آنکه خدای تعالی آنها را بر پیامبرانش نازل نمود، و این قول ابی علی جبایی است، و این قول، سزاوارتر می‌باشد. «وَ الْحِکْمَةَ»، را ابن عباس گفته است؛ یعنی فقه و علم حلال و حرام؛ همچنان که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمود: «اوتیت القرآن و مثلیه.»؛ یعنی به من قرآن و دو همانند آن اعطا شده که
______________________________
(1). بقره/ 129.
(2). مجمع البیان، ج 1، ص 211.
(3). آل عمران/ 48.
ص: 639
گفته‌اند: مراد از آن، سنن است، و گفته‌اند: مراد از آن، جمیع آنچه از اصول دین است که به او تعلیم گردیده. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً»، «2» فرمود: در تفسیر عیاشی از ابی صباح کنانی است که ابو عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فرمود: مراد از «کتاب»، نبوّت، و مراد از حکمت، فهم و قضا است، و مراد از «ملک عظیم»، واجب الاطاعه بودن می‌باشد. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، «4» فرموده: «الْکِتابَ»، را گفته‌اند: کتابت؛ یعنی خط، است، و «الْحِکْمَةَ»؛ یعنی علم و شریعت، و گفته‌اند: مراد از کتاب، کتب است. پس در این صورت، «الْکِتابَ» اسم جنس بوده و فصل آن، به ذکر تورات و انجیل می‌باشد. «5»
فی قوله تعالی: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» «6» هم فرموده: یعنی به دین او دعوت کن؛ زیرا آن، طریق رضای او است، «بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی به وسیله قرآن، و قرآن، حکمت نامیده شده؛ زیرا آن، متضمن امر به نیکی، و نهی از قبیح است، و اصل حکمت، منع است، و از آن جمله است، حکمة اللجام، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون به منزله مانع از فساد بوده و چیزی است که اختیار نمودن آن سزاوار نباشد، و گفته‌اند:
حکمت، عبارت است از معرفت به مراتب افعال در حسن و قبح، و صلاح و فساد؛ زیرا با معرفت به اینها، منع از فساد، و استعمال صداقت و راستی در افعال و اقوال واقع می‌شود، «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛ یعنی انصراف دادن از قبیح است با ایجاد رغبت در ترک آن و پارسایی در انجامش، و در این معنا نرم کردن دل‌ها است؛ به‌طوری که موجب خشوع گردد، و ابن عباس فرموده: حکمت، نبوّت بوده، و «موعظه حسنه»، پندها و نصایح قرآن است. «7»
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 445.
(2). نساء/ 54.
(3). مجمع البیان، ج 3، ص 61.
(4). مائده/ 110.
(5). مجمع البیان، ج 3، ص 262.
(6). نحل/ 125.
(7). مجمع البیان، ج 6، ص 392.
ص: 640
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌1 679
نیز فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ»، «1» فرموده: یعنی آن چیزهایی از اوامر و نواهی که قبلا بیان شد، از آن چیزهایی است که پروردگار تو ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله! به تو وحی نموده: «مِنَ الْحِکْمَةِ»؛ یعنی منجر به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو است. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، «3» فرموده: یعنی به لقمان عقل و علم و عمل و بکار بردنش در امور را اعطا نمودیم، و درباره لقمان اختلاف کرده‌اند؛ ابن عباس، مجاهد، قتاده و اکثر مفسرین گفته‌اند که او حکیم بود و پیامبر نبود، و ابن عمر از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل می‌کند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌فرمود: لقمان، پیامبر نبود، و لکن بنده کثیر التفکّر و حسن الیقین بود که خدا را دوست می‌داشت و خدا هم او را دوست می‌داشت، و خدای تعالی با حکمت دادن به او، بر او منّت نهاد. «4»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ»، «5» فرموده: یعنی شکر خدای تعالی را به‌جا آورید که شما را در خانه‌هایی قرار داد که در آن، قرآن و سنت تلاوت می‌شود. «6»
فی قوله تعالی: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ» «7» هم فرموده: یعنی ملک او را با نگهبانان، لشکریان، هیبت و کثرت عدّه و عدّه تقویت نمودیم، و «الْحِکْمَةَ»؛ یعنی نبوّت، و گفته‌اند: راه درست و صواب در امور است، و گفته‌اند: آن، علم به خدای تعالی و ادیان است. «8»
نیز فی قوله تعالی: «قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»، «9» فرموده: عطا گفته: «بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی به نبوّت، و گفته‌اند: یعنی به علم به توحید عدل و ادیان. «10»
______________________________
(1). اسراء/ 39.
(2). مجمع البیان، ج 6، ص 416.
(3). لقمان/ 12.
(4). مجمع البیان، ج 7، ص 315.
(5). احزاب/ 34.
(6). مجمع البیان، ج 8، ص 357.
(7). ص/ 20.
(8). مجمع البیان، ج 8، ص 469.
(9). زخرف/ 63.
(10). مجمع البیان، ج 9، ص 54.
ص: 641
هم‌چنین فی قوله تعالی: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ»، «1» فرموده: یعنی قرآن، حکمت تامّه‌ای است که غایت و نهایت را رسانده است. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «3» فرموده: «الْکِتابَ»، قرآن است و «الْحِکْمَةَ» شرایع است، و گفته‌اند: حکمت کتاب، سنت و هرآنچه را که خدای تعالی اراده نموده، شامل می‌گردد. پس البتّه، حکمت، آن علمی است که براساس آن عمل می‌شود، در آنچه از امور دین و دنیا که انتخاب شود یا اجتناب گردد. «4»
ابو القاسم جار اللّه محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشّاف، فی قوله تعالی:
«یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ»، «5» فرموده: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ»: می‌خواند بر آنان و می‌رساند به آنان آنچه را که به او وحی می‌شود از دلایل وحدانیتت و صدق پیامبران تو، «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ»: قرآن را، «وَ الْحِکْمَةَ»: شریعت و بیان احکام را، «وَ یُزَکِّیهِمْ»: و آنان را از شرک و سایر پلیدی‌ها پاک می‌کند. «6»
نیز فی قوله تعالی: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً»، «7» فرموده: «فَقَدْ آتَیْنا»، برای آنان الزام است به آنچه شناختند از اعطای خدا کتاب و حکمت را. «آلَ إِبْراهِیمَ»: آن کسانی که پیشینیان محمّد صلّی اللّه علیه و آله هستند. «8»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، «9» فرموده: «وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، مخصوص به ذکر شده‌اند از آن چیزهایی که کتاب و حکمت شامل آن می‌شده‌اند؛ زیرا مراد از آن دو، جنس کتاب و حکمت می‌باشد، و گفته‌اند: کتاب، خط بوده و حکمت، کلام حکیمانه صواب است. «10»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، «11» فرموده:
______________________________
(1). قمر/ 4.
(2). مجمع البیان، ج 9، ص 187.
(3). جمعه/ 2.
(4). مجمع البیان، ج 10، ص 284.
(5). بقره/ 129.
(6). کشّاف، ج 1، ص 312.
(7). نساء/ 54.
(8). کشّاف، ج 1، ص 534.
(9). مائده/ 110.
(10). کشّاف، ج 1، ص 653.
(11). نحل/ 125.
ص: 642
«إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ»: به‌سوی اسلام، «بِالْحِکْمَةِ»، با گفتار حکمت‌آمیز صحیح، و آن، دلیل روشنگر حق است که زایل‌کننده شبهه می‌باشد. «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، و آن، چیزی است که بر آنان مخفی نیست از این‌که تو آنان را به وسیله آن نصیحت می‌کنی و قصد چیزی را داری که منفعت آنان در آن است، و جایز است که مراد از آن، قرآن باشد؛ یعنی آنان را با کتابی که حکمت و نصیحت نیکوست، دعوت کن. «1»
و فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ» «2» هم فرموده: «ذلِکَ» اشاره است به آنچه مقدّم آمده، و آن را حکمت نامید؛ چون آن، کلامی محکم است که در آن، وجهی برای راه ورود فساد نیست. «3»
فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، «4» فرموده: از ابن عباس رضی اللّه عنه است که لقمان، پیامبر و پادشاه نبود؛ امّا او چوپان سیاهی بود، پس خدا آزادی را روزی او کرد و به قول و وصیّتش راضی گردید، پس امر او را در قرآن قصّه نمود تا به وصیّت او تمسّک جویند، و گفته‌اند: او بین نبوّت و حکمت مختار گردید، پس او حکمت را اختیار کرد. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، «6» فرموده: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ»: او را قوّت دادیم، «الْحِکْمَةَ»، زبور و علم شرایع است، و گفته‌اند: هر کلامی که موافق با حق باشد، آن، حکمت است. «7»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»، «8» فرموده: «بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی انجیل و شرایع. «9»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «10» فرموده: قرآن و سنت. «11»
و مولی الاجل، سید عبد اللّه، ابن محمّد رضا حسینی معروف به شبّر، در تفسیرش، فی قوله
______________________________
(1). کشّاف، ج 2، ص 435.
(2). اسراء/ 29.
(3). کشّاف، ج 2، ص 450.
(4). لقمان/ 12.
(5). کشّاف، ج 3، ص 231.
(6). ص/ 20.
(7). کشّاف، ج 3، ص 365.
(8). زخرف/ 63.
(9). کشّاف، ج 3، ص 495.
(10). جمعه/ 2.
(11). کشّاف، ج 4، ص 102.
ص: 643
تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ»، «1» فرموده: «الْکِتابَ»؛ یعنی قرآن، و «الْحِکْمَةَ»؛ یعنی معارف و احکام، و «یُزَکِّیهِمْ»؛ یعنی آنان را از پلیدی عقاید، اخلاق و اعمال، پاک و طاهر می‌کند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «3» فرموده: «الْکِتابَ»؛ یعنی کتابت یا جنس کتب نازل شده، و «الْحِکْمَةَ»؛ یعنی حکمت، و تورات و انجیل را به لحاظ فضل آن دو، اختصاصا ذکر فرمود. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «5» فرموده:
«الْحِکْمَةَ»؛ یعنی نبوّت، فهم و قضا، قوله: «مُلْکاً عَظِیماً» را فرموده: آن، واجب الطّاعه بودن، یا پادشاهی یوسف، داوود و سلیمان است، پس چگونه به آل ابراهیم اقرار داشته و در آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله انکار می‌کنند و حال آنکه آنان از اسلاف آل ابراهیم علیه السّلام هستند. «6»
نیز فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ»، «7» فرموده: «الْحِکْمَةِ»؛ یعنی کلام محکمی که در آن، هیچ ورودی برای فساد نیست. «8»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، «9» فرموده: لقمان پسر باعور، خواهرزاده یا خاله‌زاده ایّوب، است، و عمر او به زمان داوود می‌رسد، و «الْحِکْمَةَ»، شامل عقل، علم و عمل به آن می‌شود و در گفتار بکار می‌آید. «10»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ»، «11» فرموده: «مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ»؛ یعنی از قرآن که جامع بین الامرین است. «12»
فی قوله تعالی: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ» «13» هم فرموده: «الْحِکْمَةَ»؛ یعنی
______________________________
(1). بقره/ 129.
(2). تفسیر شبّر، ص 52.
(3). آل عمران/ 48.
(4). تفسیر شبّر، ص 134.
(5). نساء/ 54.
(6). تفسیر شبّر، ص 584.
(7). اسراء/ 39.
(8). تفسیر شبّر، ص 593.
(9). لقمان/ 12.
(10). تفسیر شبّر، ص 853.
(11). احزاب/ 34.
(12). تفسیر شبّر، ص 872.
(13). ص/ 20.
ص: 644
نبوّت و بکار آوردن آن در امور، «وَ فَصْلَ الْخِطابِ»؛ یعنی سخن واضح و روشنی که بدون پرده، دال بر مقصود باشد، یا حکم با اقامه دلیل و سوگند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»، «2» فرموده: «بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی با نبوّت و انجیل. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ»، «4» فرموده: یعنی کامله‌ای که به نهایت رسیده. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «6» فرموده: «وَ یُزَکِّیهِمْ»؛ یعنی آنان را از آلودگی کفر و گناهان پاک می‌کند. «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ»؛ یعنی قرآن، «وَ الْحِکْمَةَ»؛ یعنی ادیان و شرایع. «7»
استاد علامه سید محمّد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «8» فرموده: لام در «الْکِتابَ» و «الْحِکْمَةَ»، برای جنس بوده و «الْکِتابَ»، همان وحی است که برطرف‌کننده اختلافات مردم است، و «الْحِکْمَةَ»، عبارت از معرفت سودمندی است که وابسته به اعتقاد یا عمل است. «9»
نیز فی قوله تعالی: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، «10» فرموده:
چنان‌که در مفردات آمده، حکمت به دریافت حق به وسیله علم، عقل و موعظه تفسیر شده، و موعظه همچنان که خلیل بیان کرده، به یادآوری و تذکّر دادن به خیر و نیکویی به گونه‌ای که سبب رقت قلب گردد، تفسیر گشته است و از تأمّل در این معانی چنین بر می‌آید که: «بِالْحِکْمَةِ»، آن حجت و برهانی است که از آن، حق نتیجه می‌گردد؛ به‌طوری که هیچ شک، ابهام و ضعفی در آن نباشد، و موعظه، بیانی است که بدان نفس، ملایم شود و دل برای آنچه به صلاح شنونده است، نرم گردد. «11»
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 932.
(2). زخرف/ 63.
(3). تفسیر شبّر، ص 1004.
(4). قمر/ 4.
(5). تفسیر شبّر، ص 1073.
(6). جمعه/ 2.
(7). تفسیر شبّر، ص 1120.
(8). آل عمران/ 48.
(9). المیزان، ج 3، ص 214.
(10). نحل/ 125.
(11). المیزان، ج 12، ص 398.
ص: 645
فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ» «1» هم فرموده: در آیه، اطلاق «الْحِکْمَةِ»، بر احکام فرعیّه است، و ممکن است مشتمل باشد بر مصالحی که به‌طور اجمال از کلام سابق استفاده می‌شود. «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، «3» فرموده: بنابر آنچه از موارد استعمال حکمت استفاده می‌شود، آن، معرفت علمیه سودمند بوده، و حدّ وسط و اعتدال بین جهل و جربزه است، و قوله: «ان اشکر لی» را گفته‌اند، آن به تقدیر قول است؛ یعنی: «و قلنا ان اشکر لی»، و ظاهر این است که تفسیر اعطای حکمت، بدون تقدیر قول است، و آن این است که حقیقت شکر؛ عبارت است از قرار دادن نعمت در جای خودش آن چنان‌که بر آن جایگاه سزاوار است؛ به‌گونه‌ای که اشاره به اعطای نعمت‌دهنده باشد، و وقوع چنین امری آن‌طوری که حقّ آن باشد، موقوف است بر معرفت انعام شده، شناخت نعمت که آن هست و کیفیت قرار دادن آن نعمت در جای خودش به گونه‌ای که آن انعام را حکایت کند. پس اعطای حکمت، شکر بر آن را بر می‌انگیزد، و لذا اعطای حکمت با امر به شکر، ملازمه دارد. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، «5» فرموده: حکمة، در اصل، بنای نوعی از حکم است، و مراد از آن، معارف حقه یقینی است که انسان را سود بخشد و او را به کمال رساند، و گفته‌اند: مراد از آن، نبوّت است، و گفته‌اند: مراد زبور و علم شرایع است، و غیر از این را هم گفته‌اند که وجهی ندارد، و «فَصْلَ الْخِطابِ»، تفکیک کلام حاصل از گفتگوی فردی با دیگری و تمییز حقّ آن از باطلش است، و منطبق می‌باشد بر قضا و داوری بین دو خصم در مورد اختلافشان. «6»
نیز فی قوله تعالی: «قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»، «7» فرموده: «بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی به وسیله معارف الهیه از عقاید حقّه و اخلاق فاضله. «8»
______________________________
(1). اسراء/ 39.
(2). المیزان، ج 13، ص 102.
(3). لقمان/ 12.
(4). المیزان، ج 16، ص 226.
(5). ص/ 20.
(6). المیزان، ج 17، ص 200.
(7). زخرف/ 63.
(8). المیزان، ج 18، ص 125.
ص: 646
فی قوله تعالی: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ» «1» هم فرموده: حکمة، کلمه حقی است که با آن منفعت حاصل می‌گردد، و بلوغ، وصول چیزی است به نهایت آن، و در اینجا کنایه‌ای است از تمام و کامل بودن شی‌ء. پس حکمة بالغه، آن حکمت تام و کاملی است که هیچ‌گونه نقصی از حیث نفس و از حیث اثرش، در آن نیست. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «3» فرموده: تزکیه از باب تفعیل، از زکات است، به معنای نموّ صالحی که ملازم خیر و برکت است. پس تزکیه برای آنان، رشد دادن ایشان است، به رشدی صالح؛ به این‌که اخلاق فاضله و اعمال صالحه را در آنان عودت دهد تا بدین وسیله در انسانیتشان کامل گردند و بدان وسیله، حال آنها در دنیا و آخرت مستقیم گردد؛ خوشبخت زندگی کنند و سعادتمند بمیرند، و «تعلیم کتاب»، بیان الفاظ آیات آن و تفسیر آنچه از آن مشکل است، می‌باشد، و در مقابل آن، «تعلیم حکمت» است، و آن، معارف حقیقیه است که قرآن دربردارنده آن است، و تعبیر قرآن گاهی به آیات، و گاهی به کتاب، دلالت بر این دارد که هریک از این عناوین، نعمتی است که باید آن را منّت داشت. «4»
استاد محقق، یعسوب الدین رستگار جویباری در تفسیر بصائر، فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ»، «5» فرموده: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، و آن، نعمت الهیه و خیر کثیری است که با آن پیامبران خدا و رسولان و اولیایش با آن آراسته می‌گردند، و خدای جلّ و علا در شأن آن و در جلالت منزلتش می‌فرماید: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً»، «6» و فرمود: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ ... یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ.» «7»
______________________________
(1). قمر/ 4.
(2). المیزان، ج 19، ص 63.
(3). جمعه/ 2.
(4). المیزان، ج 19، ص 306.
(5). لقمان/ 12.
(6). نساء/ 54.
(7). بقره/ 231 و 269.
ص: 647
نیز فی قوله: «أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» هم فرموده: گفتیم به او، بر آنچه از حکمت که خدای تعالی به تو اعطا نموده، شکر او را به جای آور. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، «2» فرموده: آیه کریمه دلالت بر این دارد که حکمت از مواهب خدای تعالی است که تنها به وسیله تلاش و کوشش حاصل نگردد، بلکه حصول آن، به واسطه مشیّت ربانیّه باشد و لا غیر، و به همین جهت یادآوری فرمود که آن از فضل خدای تعالی است فی قوله جلّ و علا: «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»، بعد از قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ.» «3» بنابراین، حکمتی که از آن گاهی به قرآن، و گاهی به نور در قرآن کریم، و به عقل بسیط نزد حکما، تعبیر می‌شود، آن از فضل خدای جلّ و علا و کمال ذات اوست که آن را به هرکه از خواصّ بندگان و محبوبینش اختیار نماید و برگزیند، اعطا کند. «4»
همین‌طور فی قوله تعالی: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ»، «5» فرموده: آنچه از اخبار بر آنان آمده، حکمت بالغه است در هدایت و راهنمایی به طریق حق برای کسانی که تعقّل می‌کنند، و آن به این جهت است که حکمت بالغه عبارت است از حکمت تامّه کامله‌ای که از حیث نفس و از حیث اثرش، هیچ نقصی در آن نیست. «6»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ»، «7» زیر عنوان: «هدف بعثت پیامبران» فرموده:
در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضای ظهور پیامبر اسلام را می‌کنند، سه هدف برای بعثت او بیان می‌دارند:
نخست، تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله، اشاره به بیدار ساختن اندیشه‌ها در پرتو آیات گیرا، جذاب و کوبنده‌ای است که از مجرای وحی بر قلب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل
______________________________
(1). بصائر، ج 31، ص 139- 138.
(2). ص/ 20.
(3). جمعه/ 2 و 4.
(4). بصائر، ج 36، ص 996- 995.
(5). قمر/ 4.
(6). بصائر، ج 42، ص 359.
(7). بقره/ 129.
ص: 648
می‌شود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار می‌کند. «یتلوا» از ماده «تلاوت»، در لغت، به معنای پی‌درپی آوردن چیزی است، و هنگامی که عباراتی را پشت سرهم و روی نظام صحیحی بخوانند، عرب از آن، تعبیر به تلاوت می‌کند. بنابراین، تلاوت منظم و پی‌درپی، مقدمه‌ای است برای بیداری و ایجاد آمادگی برای تعلیم و تربیت.
سپس تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوّم می‌شمرد؛ چرا که تا آگاهی حاصل نشود، تربیت که مرحله سوّم است صورت نمی‌گیرد. تفاوت «کتاب» و حکمت ممکن است در این جهت باشد که «کتاب» اشاره به کتب آسمانی است، و امّا حکمت، علوم و دانش‌ها، و اسرار، علل و نتایج احکام است که از طرف پیامبر تعلیم می‌شود. بعد آخرین هدف را که مسأله «تزکیه» است، بیان می‌دارد. «تزکیه» در لغت هم به معنای نموّ دادن، و هم به معنای پاک‌سازی آمده است، و به این ترتیب، تکامل وجود انسان در جنبه‌های «علمی» و «عملی»، به عنوان هدف نهایی بعثت پیامبر معرفی شده است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، «2» فرموده: در آیه فوق، خداوند اشاره به مأموریت حضرت مسیح کرده و نخست می‌فرماید: خدا او را کتاب و دانش آموخت: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، و بعد اشاره به مصداق این کتاب و حکمت نموده، می‌گوید: تورات و انجیل را به او آموختیم: «وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ». سپس اشاره به مأموریت او برای هدایت جمعیت منحرف بنی اسرائیل که در آن زمان گرفتار انواع خرافات، آلودگی‌ها و اختلافات شده بودند، کرده و می‌گوید: «وَ رَسُولًا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ». «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، «4» زیر عنوان: «ده دستور مهم اخلاقی در مقابله با مخالفان» تفسیر فرموده:
1. نخست می‌گوید: به وسیله حکمت به‌سوی راه پروردگارت دعوت کن: «ادْعُ إِلی
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 1، ص 457.
(2). آل عمران/ 48.
(3). تفسیر نمونه، ج 2، ص 419.
(4). نحل/ 125.
ص: 649
سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ.» حکمت، به معنای علم و دانش، و منطق و استدلال است، و در اصل، به معنای منع آمده، و از آنجا که علم و دانش، و منطق و استدلال، مانع از فساد و انحراف است، به آن حکمت گفته شده، و به هر حال، نخستین گام در دعوت به‌سوی حق، استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده است، و به تعبیر دیگر، دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدار ساختن عقل‌های خفته، نخستین گام محسوب می‌شود.
2. و به وسیله اندرزهای نیکو: «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، و این، دومین گام در طریق دعوت به راه خدا است؛ یعنی استفاده کردن از عواطف انسان‌ها؛ چرا که موعظه و اندرز، بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن می‌توان توده‌های عظیم مردم را به طرف حق متوجّه ساخت، و در حقیقت، حکمت، از «بعد عقلی» وجود انسان استفاده می‌کند و موعظه حسنه، از «بعد عاطفی»، و مقید ساختن «موعظه»، به «حسنه»، شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر می‌افتد که خالی از هرگونه خشونت، برتری‌جویی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حسّ لجاجت او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی می‌گذارند، به خاطر آنکه مثلا در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن، استشمام برتری‌جویی گوینده شده است؛ بنابراین، موعظه، هنگامی اثر عمیق خود را می‌بخشد که «حسنه» باشد و به صورت زیبایی پیاده شود. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ»، «2» این‌چنین تفسیر فرموده: اینها از امور حکمت‌آمیزی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده است، و تعبیر به حکمت، اشاره به این است که این احکام آسمانی در عین این‌که از وحی الهی سرچشمه می‌گیرد، با ترازوی عقل نیز کاملا قابل سنجش و قابل درک است. چه کسی می‌تواند زشتی شرک، یا قتل نفس، یا آزار پدر و مادر و هم‌چنین قبح زنا، کبر و غرور،
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 11، ص 456- 455.
(2). اسراء/ 39.
ص: 650
ظلم به یتیمان، عواقب شوم پیمان‌شکنی و مانند آن را انکار کند، و به تعبیر دیگر، این احکام، هم از طریق حکمت عقلی اثبات شده است، و هم از طریق وحی الهی، و اصول همه احکام الهی چنین است، هرچند جزئیات آن را در بسیاری از اوقات با چراغ کم فروغ عقل نمی‌توان تشخیص داد، و تنها در پرتو نورافکن نیرومند وحی باید درک کرد. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، «2» درباره حکمت، چنین تفسیر فرموده: در این‌که حکمت چیست؟ باید گفت: برای حکمت معانی فراوانی ذکر کرده‌اند، مانند: «شناخت اسرار جهان هستی»، «آگاهی از حقایق قرآن»، «رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل»، «معرفت و شناسایی خداوند»، امّا همه این معانی را می‌توان یکجا جمع کرده و در تفسیر حکمت چنین گفت: حکمتی که قرآن از آن سخن می‌گوید و خداوند به لقمان عطا فرموده بود، «مجموعه‌ای از معرفت و علم و اخلاق پاک و تقوا و نور هدایت» بوده است. در حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه السّلام می‌خوانیم که در تفسیر این آیه برای هشام بن حکم فرموده: مراد از حکمت، فهم و عقل است، و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «اوتی معرفة امام زمانه.»: حکمت این است که لقمان نسبت به امام و رهبر الهی عصر خود، آگاهی داشت. روشن است هر یک از اینها یکی از شاخه‌های مفهوم وسیع حکمت محسوب می‌شود و با هم منافاتی ندارند.
و در بحث نکته‌ها زیر عنوان: «گوشه‌ای از حکمت لقمان» چنین فرموده:
بعضی از مفسران در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در آیات این سوره منعکس است، قسمت‌هایی از سخنان حکمت‌آمیز این مرد الهی را بازگو کرده‌اند که ما فشرده‌ای از آن را در اینجا می‌آوریم:
الف- لقمان به فرزندش چنین می‌گفت: «یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر؛ فاجعل سفینتک فیها الایمان باللّه، و اجعل شراعها التوکّل علی اللّه، و اجعل زادک فیها تقوی
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 12، ص 125.
(2). لقمان/ 12.
ص: 651
اللّه؛ فان نجوت، فبرحمة اللّه، و ان هلکت، فبذنوبک.»: پسرم! دنیا دریای ژرف و عمیقی است که خلق بسیاری در آن غرق شده‌اند؛ تو کشتی خود را در این دریا، ایمان به خدا قرار داده، بادبان آن را توکّل بر خدا، زاد و توشه‌ات را در آن، تقوای الهی؛ اگر از این دریا رهایی یابی، به برکت رحمت خدا است، و اگر هلاک شوی، به خاطر گناهان تو است.
همین مطلب در کتاب کافی، ضمن سخنان امام کاظم علیه السّلام به هشام بن حکم، به صورت کامل‌تری از لقمان حکیم نقل شده است: «یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللّه و حشوها الایمان، و شراعها التوکّل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر.»: پسرم! دنیا دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن غرق شدند؛ کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشه‌ات، ایمان، و بادبان این کشتی، توکّل، و ناخدای آن، عقل، و راهنمای آن، علم، و سکّان آن، صبر است.
ب- در گفتار دیگری به فرزندش، در آداب مسافرت چنین می‌گوید:
پسرم! هنگامی که مسافرت می‌کنی، اسلحه، لباس، خیمه، وسیله نوشیدن آب، وسایل دوختن، و داروهای ضروری را که هم خود و هم همراهانت از آن استفاده می‌توانید بکنید، بردار؛ با همسفران در همه چیز، جز در معصیت الهی، همراهی کن.
پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی، در کارهایت با آنها مشورت کن، در صورت آنها تبسّم نما؛ در مورد زاد و توشه‌ای که داری، سخاوتمند باش، و هنگامی که تو را صدا زنند، پاسخ گو، و اگر از تو کمک بخواهند، آنها را یاری کن؛ تا می‌توانی، سکوت اختیار کن؛ نماز بخوان؛ در مرکب و آب و غذا که داری، سخاوتمند باش؛ اگر از تو گواهی بطلبند، گواهی ده؛ اگر از تو مشورتی بخواهند، برای به دست آوردن نظر صایب، کوشش کن، و بدون اندیشه و تأمّل کافی، پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکّرت را برای جواب مشورت، بکار گیر که هرکس در پاسخ مشورت، خالص‌ترین نظر خود را اظهار نکند، خداوند نعمت تشخیص و اندیشه را از او می‌گیرد؛ هنگامی که ببینی همراهان تو راه می‌روند و تلاش می‌کنند، با آنها به تلاش برخیز. دستور کسی را که از تو
ص: 652
بزرگ‌تر است، بشنو؛ اگر از تو تقاضای مشروعی دارند، همیشه جواب مثبت بده و هرگز «نه» نگوی؛ زیرا گفتن نه، نشانه عجز و ناتوانی، و سبب ملامت است، و هرگز نماز را از اوّل وقت تأخیر نینداز و این دین خود را فورا ادا کن؛ با جماعت نماز بگزار، هر چند در سخت‌ترین حالات باشی؛ اگر می‌توانی، از هر غذایی که می‌خواهی بخوری، قبلا مقداری از آن را در راه خدا انفاق کن؛ کتاب الهی تلاوت کن، و ذکر خدا را فراموش منما.
ج- این داستان نیز از لقمان معروف است: در آن هنگام که به صورت برده‌ای برای آقایش کار می‌کرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من ذبح کن و دو عضو که بهترین اعضای آن است، برای من بیاور، و او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و دل آن را برای وی آورد. چند روز دیگر، همین دستور را به او داد، منتها گفت: دو عضو که بدترین اعضای آن است، برای من بیاور. لقمان بار دیگر، گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد. او تعجّب کرد و از این ماجرا سؤال کرد. لقمان در پاسخ گفت: قلب و زبان، اگر پاک باشند، از هر چیز بهترند، و اگر ناپاک شوند، از همه چیز، خبیث‌تر و بدترند.
این گفتار را با حدیثی از امام صادق علیه السّلام پایان می‌دهیم. فرمود: به خدا سوگند، حکمتی که به لقمان از سوی پروردگار عنایت شده بود، به خاطر نسبت، مال، جمال، و جسم او نبود، بلکه او مردی بود که در انجام فرمان خدا، قوی و نیرومند بود؛ از گناه و شبهات اجتناب می‌کرد؛ ساکت و خاموش بود؛ با دقت می‌نگریست؛ بسیار فکر می‌کرد؛ تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید، و در مجالس (به رسم مستکبران)، تکیه نمی‌کرد، و رعایت آداب را کاملا می‌نمود؛ آب دهن نمی‌افکند؛ با چیزی بازی نمی‌کرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نمی‌شد؛ و هیچ‌گاه دو نفر را در حال نزاع ندید، مگر این‌که آنها را باهم صلح داد، و اگر سخن خوبی از کسی می‌شنید، حتما مأخذ آن سخن را و تفسیر آن را سؤال می‌کرد؛ با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت ... به سراغ علومی می‌رفت که بتواند به وسیله آن بر هوای نفس چیره شود؛ نفس
ص: 653
خود را با نیروی فکر و اندیشه و عبرت مداوا می‌نمود، و تنها سراغ کاری می‌رفت که به سود (دین یا دنیای) او بود؛ در اموری که به او ارتباط نداشت، هرگز دخالت نمی‌کرد، و از این‌رو، خداوند حکمت را به او ارزانی داشت. «1»
فی قوله تعالی: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ» «2» هم فرموده: در این‌که میان «آیاتِ اللَّهِ» و حکمت چه فرقی است؟ بعضی از مفسران گفته‌اند: هر دو اشاره به قرآن است، منتها تعبیر به «آیاتِ»، جنبه اعجاز آن را بیان می‌کند، و تعبیر به حکمت، محتوای عمیق و دانشی را که در آن نهفته است، بازمی‌گوید. بعضی دیگر گفته‌اند: آیات اللّه، اشاره به آیات قرآن است، و حکمت، اشاره به سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اندرزهای حکیمانه او. گرچه هر دو تفسیر، مناسب مقام و الفاظ آیه است، امّا تفسیر اوّل، نزدیک‌تر به نظر می‌رسد؛ چرا که تعبیر به تلاوت، با آیات الهی مناسب‌تر است. به علاوه، در آیات متعددی از قرآن، تعبیر «نزول» در مورد آیات و حکمت، هر دو، آمده است، مانند: آیه 231 بقره: «وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ». شبیه همین تعبیر در آیه 113 سوره نساء نیز آمده است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، «4» فرموده: و به او؛ یعنی داوود نبی علیه السّلام، حکمت و علم و دانش دادیم: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ»؛ همان حکمتی که قرآن درباره آن می‌گوید: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً.»: هرکس حکمت به او اعطا شده، خیر فراوان نصیب او شده است.
حکمت، گاه جنبه علمی دارد، که از آن، تعبیر به «معارف عالیه» می‌شود، و گاه جنبه عملی، که از آن، تعبیر به «اخلاق و عمل صالح» می‌گردد، و داوود از همه اینها بهره وافر داشت. آخرین نعمت بزرگ خدا بر داوود، این بود که می‌فرماید: و ما به او علم قضا و داوری صحیح و عادلانه دادیم: «وَ فَصْلَ الْخِطابِ». تعبیر از داوری، به «فصل الخطاب»،
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 17، ص 37- 36 و 49- 46.
(2). احزاب/ 34.
(3). تفسیر نمونه، ج 17، ص 296.
(4). ص/ 20.
ص: 654
به خاطر آن است که «خطاب»، همان گفتگوهای طرفین نزاع است، و «فصل»، به معنای قطع و جدایی است، و می‌دانیم، گفتگوهای صاحبان نزاع، هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیح بین آنها بشود؛ لذا این تعبیر به معنای قضاوت عادلانه آمده است. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ لَمَّا جاءَ عِیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ»، «2» تفسیر فرموده: هنگامی که عیسی علیه السّلام با در دست داشتن بینات (معجزات و آیات الهی) آمد، گفت: من برای شما حکمت آورده‌ام و آمده‌ام تا بعض اموری را که در آن پیوسته اختلاف دارید، برای شما تبیین کنم. به این ترتیب، سرمایه عیسی علیه السّلام، «بینات»؛ یعنی آیات الهی و معجزات، بود که از یک سو، حقانیت او را تبیین می‌کرد، و از سوی دیگر، حقایق مربوط به مبدأ و معاد و نیازهای زندگی بشر را.
در این عبارت، حضرت مسیح علیه السّلام محتوای دعوت خود را حکمت توصیف می‌کند، و می‌دانیم، ریشه اصلی حکمت، به معنای «جلوگیری کردن از چیزی به منظور اصلاح آن» است، و سپس به تمام عقاید حق و برنامه‌های صحیح زندگی که انسان را از هرگونه انحراف در ایمان و عمل باز می‌دارد و به تهذیب نفس و اخلاق او می‌پردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب، حکمت، در اینجا معنای وسیعی دارد که هم حکمت علمی را می‌گیرد، و هم حکمت عملی را. این حکمت، علاوه بر اینها هدف دیگری نیز به دنبال دارد، و آن، برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها نظام جامعه را به هم می‌ریزد، و مردم را سرگردان و بیچاره می‌کند، و لذا حضرت مسیح علیه السّلام در متن سخنانش روی این مسأله تکیه می‌نماید. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ»، «4» فرموده: این آیات، حکمت بالغه الهی است، و اندرزهایی است عمیق و رسا، امّا این اندرزها، برای این افراد لجوج مفید نیست، و به حال آنها سودی ندارند. «5»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 19، ص 240.
(2). زخرف/ 63.
(3). تفسیر نمونه، ج 21، ص 103.
(4). قمر/ 4.
(5). تفسیر نمونه، ج 23، ص 21.
ص: 655
نیز فی قوله تعالی: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «1» فرموده:
فرق میان «کتاب» و «حکمت» ممکن است این باشد که اوّلی اشاره به قرآن، و دوّمی به سخنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و تعلیمات اوست که «سنت» نام دارد، و نیز ممکن است «کتاب» اشاره به اصل دستورات اسلام باشد و حکمت اشاره به فلسفه و اسرار آن. این نکته نیز قابل توجّه است که حکمت در اصل به معنای منع کردن به قصد اصلاح است، و لجام مرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار می‌دهد؛ بنابراین، مفهوم آن، دلایل عقلی است، و اینجا روشن می‌شود که ذکر کتاب و حکمت پشت سر یکدیگر، می‌تواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ شناخت؛ یعنی «وحی» و «عقل»، بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، احکام آسمانی و تعلیمات اسلام در عین این‌که از وحی الهی سرچشمه می‌گیرد، با ترازوی عقل قابل سنجش و درک می‌باشد (منظور کلیات احکام است) «2».

4. حکمت در تفاسیر روایی‌

علامه شیخ عبد علی بن جمعه عروسی در تفسیر نور الثقلین، و سید هاشم بحرانی رحمه اللّه در تفسیر برهان، و علامه شیخ جلال الدین سیوطی در تفسیر درّ المنثور فی قوله تعالی: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ»، «3» روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. در تفسیر علی ابن ابراهیم فی قوله: «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ»، گفته شده: البتّه، مقصود از آن، فرزند اسماعیل علیه السّلام است، و به همین جهت، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرموده: «انا دعوة ابی، ابراهیم.» «4»
2. عبد بن حمید و ابن جریر از قتاده درباره قوله: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»،* اخراج نمودند که او گفت: «الحکمة، السنة.» گفت: «ففعل ذلک بهم، فبعث فیهم رسولا منهم؛ یعرفون اسمه و نسبه؛ یخرجهم من الظلمات الی النور، و یهدیهم الی صراط مستقیم.» «5»
______________________________
(1). جمعه/ 2.
(2). تفسیر نمونه، ج 24، ص 108- 107.
(3). بقره/ 129.
(4). نور الثقلین، ج 1، ص 130، حدیث 381.
(5). درّ المنثور، ج 1، ص 139.
ص: 656
نیز فی قوله تعالی: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً»، «1» روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. محمّد بن یحیی با اسنادش تا حسین بن مختار و از بعض اصحابنا، از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام فی قوله اللّه عز و جلّ: «وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً»، نقل کند که آن بزرگوار فرمود: «الطاعة المفروضه.»؛ یعنی آنان واجب الاطاعه می‌باشند. «2»
2. احمد بن محمّد با اسنادش تا ابی صباح کنانی، و او گوید، ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فرمود: «نحن قوم فرض اللّه طاعتنا؛ لنا الانفال و لنا صفو المال، و نحن الراسخون فی العلم، و نحن المحسودون الذین قال اللّه:" أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ".»؛ یعنی ما قومی هستیم که خدای تعالی اطاعتمان را واجب نمود؛ انفال برای ما است و مال خالص و بی‌آلایش برای ما است، و ما هستیم راسخان در علم، و ما هستیم آن کسانی که مورد حسادت واقع شده‌اند، کسانی که خداوند متعال درباره آنان فرمود: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.» «3»
3. از عدّه‌ای از اصحاب ما، از احمد بن محمّد با اسنادش تا محمّد بن فضیل، از ابو الحسن علیه السّلام فی قوله اللّه تبارک و تعالی: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» نقل است که آن حضرت فرمود: «نحن المحسودون.»؛ یعنی ما هستیم آن کسانی که مورد حسادت واقع شده‌ایم. «4»
4. محمّد بن یحیی با اسنادش تا حمران بن اعین، و او گوید که به ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، گفتم: قول اللّه عز و جلّ: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ.»، پس آن بزرگوار فرمود:
«النبوّة.» گفتم: «و الحکمة»، آن بزرگوار فرمود: «الفهم و القضاء.» گفتم: «وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً.» آن بزرگوار فرمود: «الطاعة.» «5»
______________________________
(1). نساء/ 54.
(2). نور الثقلین، ج 1، ص 490، حدیث 300- برهان، ص 232.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 491، حدیث 301- برهان، ص 232.
(4). نور الثقلین، ج 1، ص 491، حدیث 302- برهان، ص 232.
(5). نور الثقلین، ج 1، ص 491، حدیث 303- برهان، ص 232.
ص: 657
5. حسین بن محمّد با اسنادش تا ابی صباح، و او گوید که ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره قول خدای عزّ و جلّ: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، سؤال نمودم. پس آن بزرگوار فرمود: «یا ابا الصباح! نحن، و اللّه، الناس المحسودون.»؛ یعنی ای ابا صباح! به خدا سوگند! ما هستیم آن مردمی که مورد حسادت واقع شده‌ایم. «1»
6. علی بن ابراهیم با اسنادش تا ابی جعفر أحول، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، نقل کند که به آن بزرگوار گفتم: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ.» آن بزرگوار فرمود: «النبوة.» گفتم: «وَ الْحِکْمَةَ» آن بزرگوار فرمود: «الفهم و القضاء.» گفتم: «وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً.» آن بزرگوار فرمود: «الطاعة المفروضه.» «2»
7. ابن جریر و ابن ابی حاتم، از طریق عوفی، از ابن عباس اخراج نمودند که او گفت: «قال اهل الکتاب: زعم محمّد انه اوتی ما اوتی فی تواضع، و له تسع نسوة و لیس همه الا النکاح، فای ملک افضل من هذا؟ فانزل اللّه هذا الایة:" أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ (الی قوله:) مُلْکاً عَظِیماً"؛ یعنی ملک سلیمان.»؛ یعنی اهل کتاب گفتند: محمّد را گمان بر این است که همه آنچه در تواضع داده شده، به او داده شده، و این در حالی است که برای او نه زن است و همّ او چیزی جز نکاح نیست، و چه پادشاهی ای برتر از این؟ پس خدا این آیه را نازل فرمود: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ (الی قوله:) مُلْکاً عَظِیماً.»؛ یعنی ملک سلیمان. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ»، «4» روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. علی بن ابراهیم فرموده: «مِنَ الْحِکْمَةِ»؛ یعنی قرآن و آنچه از اخبار که در آن است. «5»
2. ابن جریر، از ابن عباس رضی اللّه عنه اخراج نمود که او گفت: «ان التوراة فی خمس عشرة آیة من بنی اسرائیل.»، پس از آن «لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»،* را تلاوت نمود. «6»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 491، حدیث 304.
(2). برهان، ص 232.
(3). درّ المنثور، ج 2، ص 173.
(4). اسراء/ 39.
(5). برهان، ص 606.
(6). درّ المنثور، ج 4، ص 182.
ص: 658
نیز فی قوله تعالی «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، «1» روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. در کتاب اصول کافی با اسنادش تا هشام بن حکم، و او گوید که ابو الحسن، امام موسی بن جعفر علیه السّلام، به من فرمود: «یا هشام! ان اللّه قال:" وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ"، قال: «الفهم و العقل.»؛ یعنی ای هشام! البته، خدای تعالی فرمود: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، فرموده:
فهم و عقل را. «2»
2. در تفسیر علی ابن ابراهیم با اسنادش تا علی بن نضر، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، نقل کند که گفتم: فدایت گردم، درباره قوله: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، چه می‌فرمایی؟
آن بزرگوار فرمود: «اوتی معرفه امام زمانه.»؛ یعنی به او معرفت و شناخت امام زمانش اعطا گردید. «3»
3. عبد اللّه در زوائدش، از عبد الوهاب بن بخت ملکی اخراج نمود که او گفت: «قال لقمان علیه السّلام لابنه: یا بنی! جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک؛ فان اللّه لیحیی القلوب المیتة بنور الحکمه؛ کما یحیی الارض المیتة بوابل السماء.»؛ یعنی لقمان علیه السّلام به فرزندش گفت: ای فرزند عزیزم! با دانشمندان همنشینی کن و با دو زانو نشستن در محضرشان، به آنها زحمت بده؛ البته، خدا محققا دل‌های مرده را به نور حکمت زنده می‌کند؛ همچنان که زمین مرده را با بارانی که از آسمان فرو می‌آورد، زنده می‌گرداند. «4»

5. تدبّر در آیات حکمت‌

قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «5»
در یک بررسی اجمالی از آیات دوازدهگانه حکمت ملاحظه می‌کنیم:
اولا: حکمت، از جمله خواسته‌ها و دعاهای حضرت ابراهیم علیه السّلام است که از
______________________________
(1). لقمان/ 12.
(2). نور الثقلین، ج 4، ص 195، حدیث 17- برهان، ص 818.
(3). نور الثقلین، ج 4، ص 196، حدیث 18.
(4). درّ المنثور، ج 5، ص 165.
(5). ص/ 29.
ص: 659
پروردگارش درخواست می‌کند تا آن را به ذریّه‌اش اعطا فرماید: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.» «1»
ثانیا: مصادیق استجابت این دعا را در اعطای حکمت به پیامبران، از ذریّه حضرت ابراهیم علیه السّلام؛ یعنی حضرت عیسی علیه السّلام فی قوله: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «2» قوله: «وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «3» و قوله: «قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»، «4» و حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله فی قوله: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «5» و قوله: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»، «6» و قوله: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ»، «7» و قوله: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ»، «8» و قوله: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ»، «9» و قوله: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»، «10» و حضرت داوود علیه السّلام فی قوله: «وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»، «11» می‌نگریم، و از این دوازده مورد، تنها یک مورد به غیر نبی، یعنی به لقمان، از جانب خدای حکیم به او حکمت اعطا شده، و در اعطای این خیر کثیر، به او امر شده که شکر خدای تعالی را به جا آورد: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ.» «12»
ثالثا: اگرچه لفظ حکمت در آیات دوازده‌گانه مذکور مشترک لفظی است؛ امّا در مفهوم و در معنا با هم تفاوت دارند. لذا ما این تفاوت در معنا و مفهوم را با استعانت از پروردگار لطیف و حکیم، زیر عنوان: «معانی و مفاهیم حکمت»، بررسی و تحقیق می‌کنیم.
______________________________
(1). بقره/ 129.
(2). آل عمران/ 48.
(3). مائده/ 110.
(4). زخرف/ 63.
(5). مائده/ 110.
(6). نحل/ 125.
(7). اسراء/ 29.
(8). احزاب/ 34.
(9). قمر/ 4.
(10). جمعه/ 2.
(11). ص/ 20.
(12). لقمان/ 12.
ص: 660

معانی و مفاهیم حکمت به ترتیب آیات مصحف‌

الف- معنا و مفهوم اوّل حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، خیر کثیری است که از جانب خدای تعالی بر پیامبران الهی نازل می‌گردد، و با آن، بعثت حاصل می‌شود، و در پرتو نورانیتش، آیات وحی تلاوت گردیده و کتاب خدای تعالی تعلیم داده می‌شود: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.» «1»
حکمت خیر کثیری است که خدای تعالی بر پیامبر نازل می‌کند: «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ»، «2» و «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ.» «3»

ب- معنا و مفهوم دوّم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، علم به خیر کثیر است؛ یعنی علم به آنچه در کتب آسمانی آمده از: حلال و حرام، معارف الهیه، علم به توحید و عدل الهی و علم به اخلاق فاضله: «وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ»، «4» «وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ.» «5»

ج- معنا و مفهوم سوم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، اعطای فضل و رحمت الهی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، و آل او علیهم السّلام است که سبب حصول فهم حقایق امور و قضا در آنان شده، و اعطای این فضل و رحمت به آنها، مورد حسادت دشمنان است: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً.» «6»
خدای تعالی هرکه را بخواهد، به او حکمت اعطا می‌کند، و به هرکه حکمت اعطا
______________________________
(1). بقره/ 29.
(2). بقره/ 269.
(3). نساء/ 113.
(4). آل عمران/ 48.
(5). مائده/ 110.
(6). نساء/ 54.
ص: 661
کند، خیر کثیری را به او اعطا نموده است: «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً.» «1»
اعطای فضل و رحمت خدای تعالی باید شادمانی و فرح آورد (نه این‌که حسادت را برانگیزد): «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.» «2»
در روایت حمران بن اعین و ابی جعفر أحول از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، می‌خوانیم که در تفسیر قوله تعالی: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ»، آن بزرگوار فرمود: «النبوّه»، و در تفسیر قوله تعالی: «وَ الْحِکْمَةَ»، هم آن بزرگوار فرمود: «الفهم و القضاء.» «3»

د- معنا و مفهوم چهارم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، معرفت به مراتب افعال در حسن و قبح، و در فساد و صلاح است که طریق حصول و دست‌یابی به آن، قرآن کریم است. بنابراین، قرآن کریم، یکی از معانی و مفاهیم حکمت است: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ.»؛ یعنی به وسیله قرآن به راه پروردگارت دعوت کن؛ راه پروردگار، همان دینی است که مورد رضای او است و دعوت به دین مورد رضای او، به وسیله قرآن حاصل می‌شود، و این قرآن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وحی شده تا مردم را به وسیله آن، انذار کند، و البتّه، این قرآن، آن کسی را که راست‌تر و ثابت‌قدم‌تر باشد، هدایت می‌کند: «وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»، «4» و «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ.» «5»

ه- معنا و مفهوم پنجم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، معرفت به معارف قرآن که مشتمل بر مناهی است، می‌باشد. این مناهی نزد پروردگار، کریه بوده و عمل به آنها، سیئه محسوب می‌شود:
«ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ.» «6»
______________________________
(1). بقره/ 269.
(2). یونس/ 58.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 491، حدیث 303- برهان، ص 232.
(4). انعام/ 19.
(5). اسراء/ 9.
(6). اسراء/ 39.
ص: 662
در آیات قبل از آیه فوق (آیات 31 تا 37 سوره اسراء به‌جز یک آیه) که بیان مناهی الهی است، و بعد از آنها، در آیه 38 که به سیئه بودن آن مناهی و به کراهتشان نزد پروردگار تصریح دارد، دلالت بر این معنا و مفهوم هست، و «ذلِکَ» در آیه مورد تدبّر، اشاره به آن مناهی است: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً. وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا. وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً. فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً. وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا. وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا. وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا. وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا. کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً. ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً.» «1»

و- معنا و مفهوم ششم حکمت‌

اشاره

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، برخورداری از عقل و علم است، به‌طوری که کاربرد آن در معرفت به توحید خدای تعالی، معرفت به امام زمان و شکر و سپاس منعم بر اعطای این نعم باشد: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ.» «2»

نخست آیات: در بکار بستن تعقل و اندیشه در نشانه‌های توحید خدای تعالی‌

1. در روی زمین، باغ‌هایی از انگور، درختان خرما، و انواع درختانی که اصل آنها از یک درخت است، و یا از یک درخت نیست، می‌روید، اما میوه آنها برخی بر برخی دیگر در خوردن فضیلت دارد؛ اگرچه همه آنها با یک آب آبیاری شده، و این نباتات برای اهل عقل و اندیشه، آیات و نشانه‌هایی از توحید خدای متعال است: «وَ فِی
______________________________
(1). اسراء/ 31- 39.
(2). لقمان/ 12.
ص: 663
الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.» «1»
2. این‌که شب و روز، خورشید، ماه، ستارگان که به امر خدای متعال برای شما انسان‌ها مسخّر شده‌اند، برای اهل عقل و اندیشه، نشانه‌هایی است از توحید خدای متعال: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.» «2»
3. این‌که از میوه خرما و انگور، شیره گرفته و روزی نیکویی را از آن تأمین می‌کنند، برای اهل عقل و اندیشه، نشانه‌ای از توحید خدای متعال است: «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.» «3»
4. این اختلاف شب و روز، و این نزول باران که به وسیله آن، زمین بعد از مردنش با روییدن نباتات در آن، زنده می‌شود، و این وزش بادها (که منافع حیاتی دارد)، همه، برای اهل عقل و اندیشه، آیات و نشانه‌هایی از توحید خدای تعالی است: «وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.» «4»

دوّم: روایات‌

1. در اصول کافی به روایت هشام بن حکم می‌خوانیم که حضرت امام ابو الحسن، موسی بن جعفر علیه السّلام در تفسیر: «الْحِکْمَةَ» فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، خطاب به هشام فرموده: «الفهم و العقل.»؛ یعنی آن، فهم و عقل است. «5»
2. در تفسیر علی بن ابراهیم می‌خوانیم که علی بن نضر از حضرت ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، در تفسیر: «الْحِکْمَةَ» فی قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»، نقل می‌کند
______________________________
(1). رعد/ 4.
(2). نحل/ 12.
(3). نحل/ 67.
(4). جاثیه/ 5.
(5). نور الثقلین، ج 4، ص 195، حدیث 17- برهان، ص 818.
ص: 664
که آن بزرگوار، در پاسخ به سؤال او فرمود: «اوتی معرفة امام زمانه.»؛ یعنی به او معرفت امام زمانش اعطا گردیده. «1»

ز- معنا و مفهوم هفتم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، سنت و علم به آن چیزهایی است که عمل به آنها مورد اراده و محبوبیت خدای تعالی است: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً.» «2»؛ یعنی با دعا و تضرّع به‌سوی خدای تعالی و با تفکّر در آیات خدای متعال، از قرآن منزل که در خانه‌های شما، قرائت می‌شود، و در آنچه سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و عمل به محتوای قرآن است، (خدای تعالی را با صفاتش) متذکّر باشید. البته، خدای تعالی (در تدبیر خلقش و در رسانیدن منافع دینی و دنیوی به آنان)، بسیار با لطف، و بسیار (نسبت به آنچه صلاح و یا در جهت فساد آنان است)، عالم و آگاه است: قوله تعالی «أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ. وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا.» «3»؛ یعنی آنان که خدای تعالی نعمتی را به آنان اعطا فرموده، از پیامبران، از فرزندان آدم، از آنان که با نوح سوار کشتی شدند، از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم، چون آیات خدای رحمان بر آنان خوانده شود، گریه‌کنان به سجده می‌افتند.
2. قوله تعالی: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ.» «4»؛ یعنی: و چون قرآن خوانده شود، به آن گوش دهید و ساکت باشید تا مورد رحمت خدای تعالی قرار گیرید، در حال تضرّع و خوف، بدون بلند کردن صدا، در هر صبح و شام، پروردگارت را (آیات و نشانه‌هایش را)، به یادآور و در این امر از غافلان نباش.
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 4، ص 196، حدیث 18.
(2). احزاب/ 34.
(3). مریم/ 58.
(4). اعراف/ 205.
ص: 665

ح- معنا و مفهوم هشتم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، آن خیر کثیری است که صرفا از جانب خدای تعالی به هر بنده‌ای که او سبحانه بخواهد، اعطا می‌شود، و آن در اعطای نبوّت حاصل می‌گردد: «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.» «1»؛ یعنی پایه‌های نظام حکومت او (حضرت داوود نبی علیه السّلام) را محکم کرده و به او نبوّت اعطا نمودیم (تا هم معارف عالی را دریابد و هم با اخلاق و عمل صالح باشد)؛ هم‌چنین به او ملکه قضاوت و حکم نمودن در تمییز حق از باطل، اعطا کردیم. در آیاتی از سوره‌های مبارکه بقره و جمعه می‌خوانیم که: داوود، جالوت را به قتل رسانید و خدای تعالی پادشاهی و حکمت را به او اعطا فرمود و از آنچه می‌خواست، به او آموخت. خدای تعالی به هرکه بخواهد، حکمت اعطا کند، و به هرکس حکمت اعطا کند، خیر کثیری به او اعطا شده است. آن از فضل خدای تعالی است که هرکه را بخواهد، به او اعطا می‌کند، و خدای متعال صاحب فضل عظیم است: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ»، «2» «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»، «3» «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.» «4»

ط- معنا و مفهوم نهم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، معارف الهیه‌ای است که عمل به آن، موجب صلاح و نجات است، و مخالفت با آن، سبب فساد و هلاکت است: «وَ لَمَّا جاءَ عِیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ»؛ یعنی: و همین که عیسی علیه السّلام با معجزات و دلایل روشن آمد، گفت: برای شما حکمت؛ یعنی معارف الهیه‌ای، آورده‌ام که عمل به آن، موجب صلاح و نجات شما است و مخالفت با آن، سبب فساد و هلاکت شما خواهد بود، «وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ»؛ یعنی: و عیسی علیه السّلام فرمود: معارف الهیه را برای شما
______________________________
(1). ص/ 20.
(2). بقره/ 251.
(3). بقره/ 269.
(4). جمعه/ 4.
ص: 666
آورده‌ام تا به وسیله آن، برخی از چیزهایی که در آن اختلاف دارید، برای شما تبیین کنم. «1»
آیاتی از سوره‌های بقره و مائده که در زیر بیان می‌شود، مؤیّد این معنا است:
حکمت؛ یعنی معارف الهیه، که از طریق کتب آسمانی و به وسیله پیامبران به مردم ابلاغ می‌شود، و رفع اختلاف مردم، و هدایت آنان به راه صلاح و طریق نجات، با عمل به آن معارف الهیه حاصل می‌گردد:
1. «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ.» «2»؛ یعنی مردم امت واحدی بودند، پس خدای متعال، پیامبران را برانگیخت درحالی‌که آنان بشارت‌دهنده و انذارکننده بودند، و با آنان کتاب آسمانی را به حق نازل نمود تا در بین مردم، در آنچه در آن اختلاف می‌نمودند، حکم نمایند.
2. قوله تعالی: «وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.» «3»؛ یعنی: و از پی آثار آنان، عیسی، پسر مریم را فرستادیم درحالی‌که آنچه را فرارویش بود از تورات، تصدیق می‌نمود، و به او انجیل را اعطا نمودیم که در آن، هدایت و نور بوده و تصدیق‌کننده است برای آنچه فرارویش قرار داشت، از تورات، و هدایت، پند و موعظه می‌باشد برای متقین، و اهل انجیل باید به آنچه خدای تعالی در آن نازل نمود، حکم کنند، و کسانی که به آنچه خدای تعالی نازل نموده، حکم نکرده‌اند، مسلما آنان تبهکارانند.
______________________________
(1). زخرف/ 63.
(2). بقره/ 213.
(3). مائده/ 47- 46.
ص: 667

ی- معنا و مفهوم دهم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، آیات الهی است که هم از لحاظ نفس، و هم از لحاظ ظهور، هیچ عیب و نقصی در آنها نیست، و رؤیتشان توأم با تعقّل در آنها، منشأی ایجاد حکمت در بندگان است: «حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ.»؛ «1» یعنی آیات الهی، کامل و تام است، امّا انذارها آنان را سودی ندهند و بی‌نیازشان نکند.
اوّلا، از آیات الهی نباید اعراض شود؛ زیرا تکذیب‌کنندگان و آنان که پیرو هواهای نفس هستند، از آن اعراض می‌نمایند، و اگر آیتی که حکمت بالغه است، ببینند، از آن اعراض می‌کنند، و آن را سحر خوانده و تکذیب می‌نمایند و از خواهش‌های نفسانی‌شان پیروی می‌کنند: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ. وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ. وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ. وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ. حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ.» «2»
و ثانیا: آیات الهی باید مورد تعقّل قرار گیرد؛ زیرا:
1. آفرینش آسمان‌ها و زمین، تفاوت شب و روز، کشتی که روی سطح دریا شناور است، بارانی که خدای متعال از آسمان نازل می‌گرداند و زمین مرده بدان زنده می‌گردد، گسترش جنبنده‌ها در زمین و وزش بادها، و ابری که بین زمین و آسمان مسخّر است، آیاتی است برای گروهی که اهل تعقّل هستند: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»، «3» «وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»، «4» «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.» «5»
______________________________
(1). قمر/ 5.
(2). قمر/ 5- 1.
(3). بقره/ 164.
(4). جاثیه/ 5.
(5). حدید/ 17.
ص: 668
2. این‌که شب و روز، خورشید، ماه و ستارگان به امر خدای متعال مسخّر شما شده‌اند، در آن آیاتی است برای آنها که اهل تعقّل هستند: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.» «1»

ک- معنا و مفهوم یازدهم حکمت‌

یکی از معانی و مفاهیم حکمت، علم به نحوه انجام اعمال دینی و دنیوی است که توأم با خشیت از خدای تعالی باشد: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.» «2»؛ یعنی او (خدای تعالی) آن کسی است که از درس نخوانده‌ها پیامبری را از آنان مبعوث گردانید تا برای‌شان آیات او را بخواند و ایشان را از آلودگی‌ها پاک نماید و قرآن و علم به انجام اعمال دین و دنیا را که سبب خشیت از خدای متعال می‌گردد، به آنان بیاموزد.
1. خشیت از خدا، ناشی از هدایت، نشانه علم علما، مایه تأثیر انذار و سبب رضایت خدای تعالی است: «فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.» «3»: اگر مؤمن هستید، پس خدای تعالی سزاوارتر است که از او خشیت داشته باشید.
2. «وَ أَهْدِیَکَ إِلی رَبِّکَ فَتَخْشی » «4»: و تو را به‌سوی پروردگارت هدایت می‌کنم تا تو خشیت پیدا کنی.
3. «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.» «5»: البته، از بین بندگان خدا، آنان که عالم هستند، از خدای متعال خشیت دارند.
4. «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»، «6» «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ.» «7»؛ یعنی البته، تو آن کسانی را که از پروردگار رحمان در غیب و پنهان خشیت دارند، و نماز را اقامه کرده و از قرآن پیروی می‌کنند، انذار کن.
______________________________
(1). نحل/ 12.
(2). جمعه/ 2.
(3). توبه/ 13.
(4). نازعات/ 19.
(5). فاطر/ 28.
(6). فاطر/ 18.
(7). یس/ 11.
ص: 669
5. «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.» «1»؛ یعنی کسانی که از پروردگار خشیت دارند، خدای تعالی از آنان راضی است، و آنان هم از او تعالی راضی هستند.

کلمات قصار پیرامون حکمت‌

در غرر الحکم و درر الکلم در «باب الحکمة» سخنانی به اقتصار از مولی الموحدین، امیر المؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السّلام، بیان شده که در اینجا به نقل پاره‌ای از آنها می‌پردازیم:
1. «الحکمة روضة العقلاء و نزهة النّبلاء.»: حکمت، بوستان خردمندان، و تفریحگاه فضلا و هوشیاران است.
2. «الحکمة ضالّة کلّ مؤمن، فخذوها و لو من افواه المنافقین.»: حکمت، گمشده هر مؤمن است، پس آن را فرابگیرید، گرچه از دهان منافقین باشد.
3. «الحکمة لا تحلّ قلب المنافق الّا و هی علی ارتحال.»: حکمت، در دل منافق درنمی‌آید؛ مگر بدین نحو که درآید و از آن بیرون رود.
4. «الحکمة شجرة تنبت فی القلب و تثمر علی اللّسان.»: حکمت، درختی است که در دل می‌روید و بر زبان میوه می‌دهد.
5. «اوّل الحکمة ترک الّذات و آخرها مقت الفانیات.»: اوّل حکمت، ترک لذت‌ها، و آخر آن، دشمن داشتن چیزهای فانی است.
6. «أفضل الحکمة معرفة الإنسان نفسه و وقوفه عند قدره.»: افزون‌ترین حکمت، شناختن آدمی است نفس خود را و توقف او است نزد قدر خود (یعنی بیش از گلیم خود پا را درازتر نکند).
7. «بالحکمة یکشف غطاء العلم.»: با حکمت پرده علم برداشته می‌شود.
8. «ثمرة الحکمة الفوز.»: میوه حکمت، پیروزی و رستگاری است.
______________________________
(1). بینه/ 8.
ص: 670
9. «ثمرة الحکمة التّنزّه عن الدّنیا و الوله بجنّة المأوی.»: میوه و نتیجه حکمت، منزه بودن از دنیا و شیفتگی نسبت به جنت الماوی است.
10. «جمال الحکمة الرّفق و حسن المداراة.»: زیبایی حکمت، ملایمت و نرمی کردن و به خوبی مدارا نمودن است.
11. «حدّ الحکمة الأعراض عن دار الفناء و التّولّه بدار البقاء.»: مرز حکمت، روی‌گردانی از سرای فانی دنیا و شیفتگی نسبت به سرای باقی آخرت است.
12. «خذ الحکمة ممّن اتاک بها، و انظر الی ما قال، و لا تنظر إلی من قال.»: حکمت را از هر کس که آن را به تو اعطا کند، فراگیر، و به آنچه می‌گوید، نظر کن و به کسی که می‌گوید؛ یعنی گوینده مطلب، نظر مکن.
13. «زین الحکمة الزّهد فی الدّنیا.»: زینت حکمت، بی‌رغبتی در دنیاست.
14. «ضالّة العاقل الحکمة، فهو أحقّ بها حیث کانت.»: حکمت، گمشده عاقل است، پس او به آن سزاوارتر است، هرجا که باشد.
15. «ضالة الحکیم الحکمة، فهو یطلبها حیث کانت.»: حکمت، گمشده حکیم؛ یعنی صاحب راستین علم و عمل است. پس او آن را هرجا که باشد، طلب می‌نماید.
16. «علیک بالحکمة؛ فانّها الحلیة الفاخرة.»: بر تو باد به حکمت که البته آن، زیور فاخری است.
17. «قد یقول الحکمه غیر الحکیم.»: گاهی غیر حکیم حکمت می‌گوید.
18. «کلّما قویت الحکمه، ضعفت الشّهوة.»: هر اندازه حکمت قوی گردد، خواهش ضعیف شود.
19. «کسب الحکمة اجمال النّطق و استعمال الرّفق.»: تحصیل حکمت، در کوتاه نمودن و مختصر ساختن سخن، و بکارگیری مدارا و نرمش است.
20. «من تفکّه بالحکم، لم یعدم الّلّذة.»: هرکه از میوه حکمت‌ها بهره‌مند گردد، لذت در او معدوم نگردد.
ص: 671
21. «من لهج بالحکمة، فقد شرّف نفسه.»: هرکه به حکمت، حریص باشد، پس در حقیقت، نفس خود را بلندمرتبه گردانیده است.
22. «مجلس الحکمه غرس الفضلاء.»: مجلس حکمت، درختکاری افراد فاضل است.
23. «لا تجتمع الشّهوة و الحکمة.»: شهوت و حکمت با هم جمع نمی‌شوند.
24. «لا تسکن الحکمة قلبا مع شهوة.»: حکمت در دلی که با شهوت باشد، ساکن نمی‌شود.
25. «من عرف بالحکمة لاحظته العیون بالوقار.»: هرکه به حکمت شناخته شود، چشم‌ها او را به وقار بنگرند.
پروردگارا! تو عزیزی، تو حکیمی: «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»،* به پیامبران بر حسب شؤونشان، حکمت عنایت کرده‌ای، و از غیر پیامبرانت، کسانی را برای اعطای حکمت برگزیده‌ای. خدایا! تو را به عزیز بودن و حکیم بودنت سوگند می‌دهیم، که به ما حکمتی را که وسیله معرفت نسبت به معارف قرآن کریم باشد، و با همراهی عقل و علم، و اندیشه و تفکّر در آفاق و انفس، سبب کمال معرفت به توحید تو گردد، و با بکارگیری فهم و عقل، سبب معرفت به امام زمان شود؛ یعنی آن حکمتی که به لقمان علیه السّلام اعطا فرمودی، و در آن، خیر کثیر است، به ما اعطا کنی؛ هم‌چنین توفیق شکرگزاری نسبت به اعطای آن حکمت را به ما عنایت فرمایی.