فصل بیستم خشوع
اشاره
کلمه خشوع و مشتقات آن با الفاظ: «خَشَعَتِ»، «تَخْشَعَ»، «خاشِعاً»، «خاشِعُونَ»، «خاشِعِینَ»*، «خُشَّعاً»، «خاشِعَةً»*، و «الْخاشِعاتِ» مجموعا 17 بار، در 16 آیه، در ضمن 16 سوره: بقره، آل عمران، اسراء، طه، انبیاء، مؤمنون، احزاب، فصّلت، شوری، قمر، حدید، حشر، قلم، معارج، نازعات و غاشیه، آمده است. در این تحقیق، هشت آیه از هشت سوره از سورههای مذکور را به تناسب موضوع، انتخاب نمودهایم. بنابر روش معمول، ابتدا به ترتیب سورههای مصحف، آن آیات را تنظیم، و پس از آن، با استفاده از کتب لغت، کلمه خشوع، را از لحاظ معنا و کاربرد آن در آیات بررسی میکنیم، و در مرحله بعد، از دیدگاه مفسرینی از علمای شیعه و علمای تسنّن، از عصر شیخ طایفه، شیخ طوسی قدس سرّه، تا عصر حاضر، و نیز از کتب تفسیر روایی علمای مذکور، در تفسیر آن تحقیق نموده و سرانجام هم با استعانت و استمداد از الطاف و عنایات بیکران خدای رحمان، و با استفاده از آیات قرآن کریم، در معانی و مفاهیم آن تدبّر مینماییم.
1. تنظیم آیات خشوع به ترتیب مصحفی آن
1. وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ
ص: 674
لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ. «1»
2. وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً. «2»
3. یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً. «3»
4. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. «4»
5. إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً. «5»
6. خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ. «6»
7. أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. «7»
8. وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ. «8»
2. در معنای خشوع
راغب در مفردات در معنای خشوع فرموده: خشوع: «ضراعة»؛ یعنی خشوع به معنای خواری و زاری است، و بیشتر خشوع در آنچه بر اعضا و جوارح به وجود میآید، استعمال میگردد، و «ضراعه»، بیشتر در آنچه در قلب ایجاد میگردد، استعمال
______________________________
(1). آل عمران/ 199: مدنی.
(2). اسراء/ 109: مکّی (آیه سجده مندوبه دارد).
(3). طه/ 108: مکّی.
(4). مؤمنون/ 2: مکّی.
(5). احزاب/ 35: مدنی.
(6). قمر/ 7: مدنی.
(7). حدید/ 16: مدنی.
(8). غاشیه/ 2: مکّی.
ص: 675
میشود، و به همین جهت بنابر آنچه گفتهاند، روایت شده: «اذا ضرع القلب، خشعت الجوارح.»؛ یعنی چون دل به تضرّع آید، در اعضا و جوارح احساس خواری و زاری حاصل گردد. قال تعالی: «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، و قال: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ»، «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»،* «ابصارها خاشعة»، کنایه از حرکت کردن و جنبیدن آن است، کقوله: «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»، «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»، «یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً» و «وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً.» «1»
فخر الدین در مجمع البحرین در معنای خشوع فی قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً»، فرموده: ای خضعت. خشوع و خضوع؛ یعنی تواضع، خواری، فروتنی، و از آن جمله است، قوله: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، و خشوع در نماز را گفتهاند: خشیت قلب و تواضع است (یعنی ترس و بیم در قلب، و فروتنی است)، و گفتهاند: آن، نگاه کردن به محلّ سجده است؛ به دلیل اینکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چشمش را به آسمان میانداخت، پس آنگاه که این آیه نازل گردید، پیامبر سرش را فرود آورد و به سجدهگاهش چشم دوخت، و قوله: «تَرَی الْأَرْضَ خاشِعَةً»؛ یعنی خشک، و آن، کنایه از خواری و ذلت است، و قوله: «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»؛* یعنی در آن روز به جهت لوچ شدن چشم، و اینکه سیاهی چشم به کنار رفته است، قادر به نگاه کردن کردن نیست، و قوله: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»؛ یعنی فروتنی ذلّتگونه. «و خشع فی صلاته و دعائه»؛ یعنی با دل و قلبش رو بهسوی او تعالی آورد. فرق بین خشوع و خضوع در این است که خشوع در جسم، چشم و صورت بوده و خضوع، تنها در جسم است، و از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که مردی در حال نماز با ریش خود بازی میکرد، و آن حضرت صلّی اللّه علیه و آله فرمود: اگر خشوع قلبی داشت، اعضای بدن او هم خشوع داشت، و بعضی شارحین این را دلیل دانستهاند بر اینکه خشوع در نماز هم در قلب است و هم در اعضا، امّا خشوع در قلب، این است که دل خود را از هرچه همّت بر آن دارد و از
______________________________
(1). مفردات، ص 149.
ص: 676
هرچه از لوازم آن است، فارغ و آسوده بدارد، و در آن، چیزی جز عبادت و معبود راه ندهد، و امّا خشوع در جوارح، این است که چشم خود را پایین اندازد و به چیزی توجّه نداشته باشد و بیهودهکاری نکند، و علی علیه السّلام فرمود: به سمت راست و چپ توجّهی نکند و به کسی که در سمت راست او و در سمت چپ او ایستاده، متوجّه نباشد، و در حدیث است که: «فقال بخشوع اللّه اکبر»؛ یعنی با آرامش و فروتنی توأم با ذلّت و اطمینان و بریدن از هر چیزی بهسوی خدای تعالی. «1»
در مقدمه مرآة الانوار و مشکوة الاسرار، در معنای خشوع فرموده: خشوع، در لغت، تواضع سکون و تذلّل است، و در آن، معنای خضوع است. در تفسیر فرات بن ابراهیم، از ابن عباس فی قوله تعالی: «وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ»، آورده: البتّه، شخص خاشع آن کس است که در نماز فروتن باشد؛ آنکس که به آن اقبال کند؛ (یعنی:) رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام. من میگویم: پس خشوع فروتنی ذلّتگونه است برای خدای عزّ و جلّ و برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آنچه آنان بدان امر کردهاند، و خضوع برای آنان، و تضرع و زاری نمودن به سویشان و بهسوی طاعت و ولایتشان، و بدان که خدای سبحان گاهی خشوع را درباره کسی که اهل آتش است، ذکر فرموده، و مراد از آن، ذلّت و خواریای است که با دشمنان ائمه در روز قیامت ملازم است؛ به سبب اینکه در آن روز ظاهر میشود که آنان، اهل آتشاند و نمیتوانند از آن سرپیچی کنند، و برای همین از امام صادق علیه السّلام در تأویل قوله: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، وارد شده که آن بزرگوار فرمود:
یعنی خاضعند؛ چنانکه طاقت امتناع و سرپیچی ندارند، و از آن ظاهر میشود، مراد از خضوع. «2»
در فرهنگ لغات فرموده: خشع خشوعا؛ یعنی خوار و فرمانبردار شد و سر اطاعت فرود آورد، خاشع؛ یعنی کسی که فروتنی و اظهار اطاعت کند، و جمع آن، خشّع، خشعه و
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 349.
(2). مقدمه برهان، ص 95.
ص: 677
خاشعون است. «خشع ببصره»؛ یعنی چشم فروبست و به زیر انداخت. تخشّع؛ یعنی تضرّع نمودن، لابه کردن. خشوع؛ یعنی فروتنی، تضرّع، فرمانبرداری، لابه کردن. «1»
در فرهنگ عمید فرموده: خشوع (به ضمّ خاء و شین)، به معنای فروتنی کردن، از روی خواری و زاری سر فرود آوردن، فرمانبرداری کردن. «2» خاشع؛ یعنی فروتنیکننده، کسی که اظهار اطاعت و فروتنی بکند. «3»
3. خشوع در تفاسیر
شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی قدس سرّه در تفسیر تبیان، فی قوله تعالی: «خاشِعِینَ لِلَّهِ»، «4» فرموده: یعنی با اطاعت و فرمانبرداری کردن، خاضعند؛ در حال طاعتش، فروتن و خوار و ذلیلاند، و ابن زید گفته است: خاشع؛ یعنی خوار و ذلیلی که خایف است. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «6» فرموده: یعنی آنچه در قرآن است از پندها و عبرتها فروتنی آنان را برای خدای تعالی و اطاعت او و خضوع برای او افزایش میدهد. «7»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»، «8» فرموده: یعنی خضوع و فروتنی میکنند برای او؛ بدین معنا که آهسته هستند و صدا بلند نمیشود، و بنابر قول ابن عباس، خشوع؛ یعنی خضوع. «9»
همچنین فی قوله تعالی: «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «10» فرموده: یعنی در نمازشان برای خدای تعالی خضوع ذلّتگونه دارند، و گفتهاند: معنایش آن است که سعی دارند، نماز را در برابر قبله، با حالت خضوع و ذلّت و خواری برای پروردگارشان به جا آوردند، و
______________________________
(1). ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 175.
(2). فرهنگ عمید، ص 535.
(3). همان، ص 515.
(4). آل عمران/ 199.
(5). تبیان، ج 3، ص 94- مجمع البیان، ج 2، ص 561.
(6). اسراء/ 109.
(7). تبیان، ج 6، ص 532.
(8). طه/ 108.
(9). تبیان، ج 7، ص 185.
(10). مؤمنون/ 2.
ص: 678
گفتهاند: معنای آن، ترس و بیمدارندگان است، و مجاهد گفته است: معنایش، چشمپوشی کردن، تواضع، فروتنی، و وقار و آرامی است، و گفتهاند: نگاه کردن نمازگزار است به موضع سجودش، و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، نگاهش را به طرف آسمان بالا مینمود، این آیه نازل گردید، و پس از آن، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سرش را فرود آورد و به سجدهگاهش نظر افکند، و خشوع در نماز، عبارت است از فروتنی با جمیع همّت برای آن، روی گردان بودن از آنچه سوای نماز است تا آنچه را جاری میکند از تکبیر و تسبیح و تحمید برای خدای تعالی و تلاوت قرآن، در آن تدبّر نماید، و آن، محلّ خضوع و فروتنی برای پروردگار است. پس برای آن کس که رضایت او تعالی را طالب است، طاعت او تعالی وسیله میباشد. «1»
فی قوله تعالی: «الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ» «2» هم فرموده: یعنی آن مردان متواضعی که تکبّر ندارند و آن زنان فروتنی که بدون تکبّر هستند. «3»
نیز فی قوله تعالی: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، «4» فرموده: خشّع جمع خاشع است، و خاشع، به معنای خاضع و فروتن، و آدمی فروتنی میکند به هنگام عبادت و پرستش، و «خشّعا» حال است که مقدم آمده، و عامل در آن «یخرجون» است: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»، و گفتهاند: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، به جهت مقدم آمدن، صفت است برای اسم. «5»
همچنین فی قوله تعالی: «أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»، «6» فرموده: خشوع، نرمی دل است برای حق با طاعت و فرمانبرداری برای او، و مانند آن است، خضوع، و ضدّ آن است، قسوة قلب (یعنی سختی و خشونت دل)، و حق، آن چیزی است که عقل به سویش دعوت میکند، و آن، چیزی است که چون به آن عمل نماید، نجات یابد، و چون بر خلاف آن
______________________________
(1). تبیان، ج 7، ص 308.
(2). احزاب/ 35.
(3). تبیان، ج 8، ص 309.
(4). قمر/ 7.
(5). تبیان، ج 9، ص 443.
(6). حدید/ 16.
ص: 679
عمل کند، هلاک گردد، و حق، مورد طلب و خواسته هر عاقلی در نظرگاهش است، اگرچه در راه رسیدن به آن، خطا کند، و «قسوة» خشونت و سختی دل است با دور شدن و انحراف از قبول حق. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «2» فرموده: یعنی البتّه، چهره گناهکاران و کافران در آن روز، ذلیل و خوار است به واسطه ذلت و خواری گناهانی که در دنیا انجام دادهاند، و مراد از «وجوه»، اصحاب وجوهاند (یعنی صاحبان چهرهها)، و البتّه، «وجوه» ذکر نمود؛ چون ذلّت و سرافکندگی، در آن، ظاهر و پیداست. «3»
شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی قدّس سرّه، در تفسیر مجمع البیان، فی قوله تعالی: «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «4» فرموده: «وَ یَزِیدُهُمْ» آنچه در قرآن است از مواعظ، «خُشُوعاً»؛ یعنی تواضع و فروتنی برای خدای تعالی را و تسلیم بودن برای امر خدا و برای طاعتش را. «5»
فی قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»، «6» به نقل از ابن عباس فرموده: یعنی صداها برای عظمت خدای رحمان به آرامی و به ملایمت، خفیف و آهسته میشوند. «7»
نیز فی قوله تعالی: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «8» فرموده: یعنی خاضعند، و در حالت ذلّتگونه و تواضع، چشمانشان را از مواضع سجودشان به بالا نیاندازد و به سمت راست و چپ توجّهی ندارند، و روایت شده که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریشهای خود بازی میکند، آن حضرت فرمود: اگر او دلش تواضع داشت، اعضای بدن او هم تواضع داشتند، و در این، دلالتی است بر اینکه خشوع در نماز، هم با قلب است و هم با اعضا و جوارح، و امّا خشوع با قلب به این است که از هرچه همّ او برای آن است و یا برای متفرعات آن چیز است، فارغ و آسوده باشد؛ پس در دل او جز
______________________________
(1). تبیان، ج 9، ص 527- مجمع البیان، ج 9، ص 237.
(2). غاشیه/ 2.
(3). تبیان، ج 10، ص 334.
(4). اسراء/ 109.
(5). مجمع البیان، ج 6، ص 446.
(6). طه/ 108.
(7). مجمع البیان، ج 7، ص 31.
(8). مؤمنون/ 2.
ص: 680
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج1 719
عبادت اللّه و معبود، چیزی نگذرد، و امّا خشوع با اعضا و جوارح، به این است که چشم را به پایین بیاندازد و به نماز اقبال داشته باشد و توجّه به غیر آن یا انجام کار بیهوده را ترک نماید. ابن عباس فرمود: آنکه در حال نماز، خاشع و متواضع است، به کسی که در طرف راست او یا در طرف چپ او است، متوجّه نیست، و روایت است که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در حال نماز چشمانش را به سمت بالا، سوی آسمان، میانداخت. آیه مزبور نازل گردید، پس از آن، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سر فرود آورد و چشمش را به زمین دوخت. «1»
فی قوله تعالی: «وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ» «2» هم فرموده: یعنی آنان که برای خدای تعالی فروتن و خاضعند، و گفتهاند: یعنی آن مردانی که در حال خوف و بیم هستند، و آن زنانی که در حال خوف و بیم هستند. «3»
همچنین فی قوله تعالی: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، «4» فرموده: یعنی: «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»؛* بدین معنا که به هنگام دیدن عذاب، چشمان آنان در حال ذلّت و خواری به پایین افتاده، و البتّه، چشمان را به خشوع توصیف نمود؛ زیرا ذلّت و خواری ذلیل، و عزّت و شوکت عزیز، در نظر کردن او معلوم شود و در چشمانش ظاهر و هویدا گردد. «5»
همینطور فی قوله تعالی: «أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»، «6» فرموده: یعنی دلهای آنان رقّت آورد و نرم و ملایم گردد، برای آنچه از مواعظ و پندها که خدای تعالی به آنان تذکّر میدهد. «7»
نیز فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «8» فرموده: یعنی به واسطه عذابی که آنان را فروپوشانده؛ سختیهایی که مشاهده میکنند، چهرهها در آن روز، خوار و ذلیل است، و مراد از آن، صاحبان چهرهها است، و البتّه، «وجوه» ذکر گردیده، به این جهت که ذلّت و خواری در آن، ظاهر میگردد، و گفتهاند: مراد از «وجوه»، بزرگان و سردمداران است،
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 7، ص 99.
(2). احزاب/ 35.
(3). مجمع البیان، ج 8، ص 385.
(4). قمر/ 7.
(5). مجمع البیان، ج 9، ص 187.
(6). حدید/ 16.
(7). مجمع البیان، ج 9، ص 238.
(8). غاشیه/ 2.
ص: 681
و گفتهاند: مراد از آن، چهرههای کفّار است، همه کفار؛ زیرا کفّار از روی تکبّر از عبادت و پرستش خدای تعالی سر برتافتهاند. «1»
ابو القاسم جار اللّه محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشّاف، فی قوله تعالی: «وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ»، «2» فرموده: «وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ» از قرآن، و «وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ» از دو کتاب، «خاشِعِینَ لِلَّهِ»، حال از فاعل «یؤمن» است. «لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا»، مانند آنچه احبار و بزرگانشان که اسلام نیاوردهاند، انجام میدهند. «أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»؛ یعنی آنچه از اجر که اختصاص به آنها دارد و آن، همان است که در قوله: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ»، «یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ»، آن را وعده دادهاند. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «4» فرموده: قرآن، نرمی قلب و رطوبت چشم را در آنان زیاد میگرداند. «5»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ»، «6» فرموده: یعنی صداها از شدت ترس، فروشده و خاموش میگردد. «7»
همینطور فی قوله تعالی: «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «8» فرموده: خشوع در نماز، خشیت قلب و نگاه کردن به زمین در موضع سجود است. «9»
فی قوله تعالی: «وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ» «10» هم فرموده: خاشع، متواضعی است که با قلب و جوارحش برای خدا فروتنی کند، و گفتهاند: کسی است که هنگام نماز خواندن، آنکه را در سمت راست و سمت چپش هست، نشناخته است. «11»
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 10، ص 478.
(2). آل عمران/ 199.
(3). کشّاف، ج 1، ص 491.
(4). اسراء/ 109.
(5). کشّاف، ج 2، ص 469.
(6). طه/ 108.
(7). کشّاف، ج 2، ص 554.
(8). مؤمنون/ 2.
(9). کشّاف، ج 3، ص 25.
(10). احزاب/ 35.
(11). کشّاف، ج 3، ص 261.
ص: 682
نیز فی قوله تعالی: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، فرموده: و خشوع الابصار، کنایه از ذلّت و خواری است؛ زیرا ذلّت شخص ذلیل و عزّت شخص عزیز، هر دو، از چشمان آنان آشکار میگردد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «2» فرموده: «یَوْمَئِذٍ»: آن روزی که مدهوش شوند، «خاشِعَةٌ»: خواری و ذلّت. «3»
مولی الاجل، عبد اللّه بن محمّد رضا حسینی، معروف به شبّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی:
«خاشِعِینَ لِلَّهِ»، «4» فرموده: در حال تواضع و فروتنی، ایمان به خدای تعالی دارند. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «6» فرموده: قرآن نرمی دل و تواضع و فروتنی را در پیشگاه خدای تعالی در آنان افزایش میدهد. «7»
فی قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ» «8» هم فرموده: صداها در برابر عظمت خدای رحمان، ملایم و آهسته میگردد. «9»
همچنین فی قوله تعالی: «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «10» فرموده: در نمازهایشان، در پیشگاه خدای تعالی در حال ذلّت و خواری هستند. «11»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ الْخاشِعِینَ»، «12» فرموده: یعنی متواضعین. «13»
نیز فی قوله تعالی: «یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «14» فرموده: یعنی ذلیلة. «15»
استاد علامه سید محمّد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان، فی قوله تعالی: «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «16» فرموده: معنای خشوع، عبارت است از آن تذلّلی که در قلب حاصل میشود، و محصل آیه، این است که آنان خاضع و خاشع میباشند. «17»
______________________________
(1). کشّاف، ج 4، ص 36.
(2). غاشیه/ 2.
(3). کشّاف، ج 4، ص 246.
(4). آل عمران/ 199.
(5). تفسیر شبّر، ص 177.
(6). اسراء/ 109.
(7). تفسیر شبّر، ص 607.
(8). طه/ 101.
(9). تفسیر شبّر، ص 665.
(10). مؤمنون/ 2.
(11). تفسیر شبّر، ص 117.
(12). احزاب/ 35.
(13). تفسیر شبّر، ص 872.
(14). غاشیه/ 2.
(15). تفسیر شبّر، ص 1208.
(16). اسراء/ 109.
(17). المیزان، ج 13، ص 238.
ص: 683
نیز فی قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً»، «1» فرموده: یعنی صداها پایین میآید، به این جهت که آنان در ذلّت، خواری و بیچارگی برای خدای تعالی هستند. پس شنونده بهجز صداهای آهسته را نمیشنود. «2»
همچنین فی قوله تعالی: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «3» فرموده: خشوع، تأثّر خاصی است از ناحیه مقهور در برابر قاهر به گونهای که با توجّه نمودن به او، از غیرش بریده شود، و ظاهر این است که آن، از صفات قلب است. پس از آن، به نوعی از عنایت، به اعضا یا به غیر آنها نسبت داده شده، مانند: قول پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بنابر آنچه روایت شده که آن بزرگوار درباره کسی که در نماز با ریش خود بازی میکرد، فرمود: اگر دل او خشوع داشت، اعضایش هم خشوع داشتند، و قوله تعالی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»، «4» خشوع با این معنا، جامع جمیع معانی است که خشوع را بدان تفسیر نمودهاند، مانند قول بعضی که گفتهاند: آن، ترس و آرامش اعضا است، و قول دیگر آنکه خشوع، فروانداختن چشم و فروتنی و تواضع، یا سر به زیر افکندن، یا توجّه نکردن به سمت راست و چپ، یا موقعیت را بزرگ و مهم دانستن و منتهای سعی و کوشش را به کار بستن، یا تذلّل و غیر آن است. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ»، «6» فرموده: خشوع، تذلّل باطنی به وسیله قلب است؛ همچنان که خضوع، تذلّل ظاهری به وسیله اعضا میباشد. «7»
همچنین فی قوله تعالی: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، «8» فرموده: خشّع، جمع خاشع بوده و خشوع، نوعی از ذلّت است، و آن به چشمها نسبت داده شده؛ زیرا ظهور آن در چشمها، کامل و تمام است. «9»
همینطور فی قوله تعالی: «أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»، «10» فرموده: و
______________________________
(1). طه/ 108.
(2). المیزان، ج 14، ص 228.
(3). مؤمنون/ 2.
(4). طه/ 108.
(5). المیزان، ج 15، ص 4.
(6). احزاب/ 35.
(7). المیزان، ج 16، ص 332.
(8). قمر/ 7.
(9). المیزان، ج 19، ص 64.
(10). حدید/ 16.
ص: 684
خشوع قلب، تأثّر آن است در برابر عظمت و کبریایی، و مراد از: «لِذِکْرِ اللَّهِ»، آن چیزی است که با آن، اللّه ذکر میشود، «وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»، عبارت است از قرآن نازل شده از نزد خدای متعال، و «مِنَ الْحَقِّ»،* بیان است برای آنچه که نازل گردید، و از شأن ذکر اللّه تعالی نزد مؤمن، در پی آوردن خشوع است؛ همچنان که شأن حقّ نازل از نزد او تعالی، این است که خشوع در پی آورد از جانب کسی که به خدای تعالی و به پیامبران او ایمان آورده است، و گفتهاند: مراد از: «لِذِکْرِ اللَّهِ» و «ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» جمیعا، قرآن است، و بنابراین، ذکر قرآن با دو وصفی است که هریک از آنها خشوع مؤمن را طلب میکند؛ پس قرآن بدان جهت که ذکر اللّه است، خشوع را میطلبد؛ همانطور که از جهت اینکه نازل شده از نزد خدای تعالی است، خشوع را میطلبد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «2» فرموده: یعنی مذلّت یا غم و عذابی که آن چهرهها را میپوشاند، و خشوع، البته برای صاحبان وجوه است، و آن، البتّه، به صورتها نسبت داده شده؛ زیرا خشوع و مذّلت در آنها، ظاهر و هویداست. «3»
استاد محقق یعسوب الدین رستگار جویباری در تفسیر بصائر فی قوله تعالی: «وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ»، «4» فرموده: گفتهاند: این، اشاره به نماز است؛ زیرا خشوع از لوازم نماز است؛ چون فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.» «5»
همچنین فی قوله تعالی: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، «6» فرموده: اینکه چشمها را توصیف به خشوع نموده، بدون اینکه سایر اعضا را توصیف به خشوع نماید، ازآنروست که اثر ذلّت از هر ذلیل و خواری، و اثر عزّت از هر عزیزی، در چشمان او ظاهر و هویدا میشود، نه در سایر اعضای بدنش، و در اینجا کنایه است از نهایت ذلّت و خواری؛ به جهت اینکه ذلّت ذلیل، و عزت عزیز، در چشمان آنان ظهور دارد. «7»
______________________________
(1). المیزان، ج 19، ص 184.
(2). غاشیه/ 2.
(3). المیزان، ج 20، ص 398.
(4). احزاب/ 35.
(5). بصائر، ج 32، ص 123.
(6). قمر/ 7.
(7). بصائر، ج 42، ص 309.
ص: 685
همینطور فی قوله تعالی: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»، «1» فرموده: آیا زمان و هنگام آن برای مؤمنین نرسیده است که برای ذکر خدای تعالی هنگامی که آیات او جلّ و علا برایشان تلاوت میشود، دلهایشان نرم گردد و وقت آن نرسیده است که چون خدای تعالی آنان را با کتاب نازل شده حق تذکّر داده و آنها را موعظه و نصیحت میکند، دلهایشان رقّت آورد، و اینکه قرآن کریم درحالیکه از نزد خدای تعالی نازل گردیده، بنابر اینکه ذکر است و حق، از مؤمنین خشوع را میطلبد، قال اللّه تعالی: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللَّهِ»، «2» و قال: «الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، «3» قال: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ.» «4»
نیز فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «5» فرموده: آن وجوه، خاشعه است، و خشوع آنها، خشوع ذلّت است و خشوع زاری و خشوع رسوایی و خواری، و خشوع آن، خشوع تقوا، بزرگی، جلال و شکوه نیست؛ پس برای ذلّت، خشوع شکستگی، خواری و زاری است که با وجود آن، عواطف و مشاعر میمیرند. «6»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «خاشِعِینَ لِلَّهِ»، «7» فرموده: آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند و همین خضوع آنها است که انگیزه ایمان واقعی شده و میان آنها و تعصبهای جاهلانه جدایی افکنده است. «8»
نیز فی قوله تعالی: «وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «9» فرموده: آنها با تمام صورت بر خاک میافتند، اشکشان جاری میشود و خشوعشان در برابر پروردگار افزون میگردد. تکرار جمله «یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ»، هم دلیل بر تأکید است، هم استمرار؛ همچنین
______________________________
(1). حدید/ 16.
(2). زمر/ 23.
(3). حج/ 35.
(4). بصائر، ج 44، ص 122.
(5). غاشیه/ 2.
(6). بصائر، ج 55، ص 35.
(7). آل عمران/ 99.
(8). تفسیر نمونه، ج 3، ص 232.
(9). اسراء/ 109.
ص: 686
استفاده از فعل مضارع «یبکون»، دلیل بر ادامه گریههای عاشقانه آنهاست، و نیز به کار بردن فعل مضارع در: «یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»: خشوع آنها افزون میشود، دلیل دیگری بر این است که هرگز در یک حال متوقف نمیمانند، و همیشه بهسوی قله تکامل پیش میروند و هر زمان، خشوع آنها افزون میگردد (خشوع، حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که انسان [باید] در مقابل شخص و یا حقیقتی داشته باشد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً»، «2» فرموده: در این هنگام، دعوتکننده الهی مردم را به حیات و جمع در محشر و حساب دعوت میکند و همگی بیکموکاست دعوت او را لبیک میگویند و از او پیروی مینمایند: «یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ.» آیا این دعوت کننده، اسرافیل است یا فرشته دیگری از فرشتگان بزرگ خدا؟ در قرآن دقیقا مشخص نشده است، ولی هرکس باشد، آنچنان فرمانش نافذ است که هیچکس قدرت بر تخلّف از آن را ندارد. جمله «لا عِوَجَ لَهُ»: (هیچ انحراف و کجی ندارد)، ممکن است توصیف برای دعوت این دعوتکننده بوده باشد، و یا توصیفی برای پیروی کردن دعوتشدگان و یا هر دو. جالب توجّه اینکه: همان گونه که سطح زمین آنچنان صاف و مستوی میشود که کمترین اعوجاجی در آن نیست، فرمان الهی و دعوتکننده او نیز آنچنان صاف و مستقیم، و پیروی از او آنچنان مشخص است که هیچ انحراف و کجی در آن نیز راه ندارد. در این موقع، اصوات در برابر عظمت پروردگار رحمان، خاضع میگردد و جز صدای آهسته، چیزی نمیشنوی: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً.» «3»
همینطور فی قوله تعالی: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «4» فرموده: آنها کسانی هستند که در نمازشان خاشعند. در تفسیر آن چنین میفرماید: خاشعون، از ماده خشوع
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 12، ص 321.
(2). طه/ 108.
(3). تفسیر نمونه، ج 13، ص 303.
(4). مؤمنون/ 2.
ص: 687
به معنای حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پیدا میشود و آثارش در بدن ظاهر میگردد، و در اینجا قرآن اقامه صلاة (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمیشمارد، بلکه خشوع در نماز را از ویژگیهای آنان میشمرد؛ اشاره به اینکه نماز آنها الفاظ و حرکاتی بیروح و فاقد معنا نیست؛ بلکه به هنگام نماز آنچنان حالت توجّه به پروردگار در آنها پیدا میشود که از غیر او جدا میگردند و به او میپیوندند؛ چنان غرق حالت تفکّر و حضور و راز و نیاز با پروردگار میشوند که بر تمام وجودشان اثر میگذارد؛ خود را ذرهای میبینند در برابر وجودی بیپایان، و قطرهای در برابر اقیانوس بیکران. لحظات این نماز، هرکدام برای او درسی است از خودسازی و تربیت انسانی، و وسیلهای است برای تهذیب روح و جان.
در حدیثی میخوانیم که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی میکند، فرمود: «اما انه لو خشع قلبه، لخشعت جوارحه.»: اگر او در قلبش خشوع بود، اعضای بدنش نیز خاشع میشد؛ اشاره به اینکه خشوع، یک حالت درونی است که در برون اثر میگذارد، و پیشوایان بزرگ اسلام آنچنان خشوعی در حالت نماز داشتند که به کلی از ما سوی اللّه بیگانه میشدند، تا آنجا که در حدیثی میخوانیم: پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله گاه به هنگام نماز به آسمان نظر میکرد، اما هنگامی که آیه فوق نازل شد، دگر سر برنمیداشت و دائما به زمین نگاه میکرد. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ»، «2» فرموده: آنها از قبرهای خود خارج میشوند، درحالیکه چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، و بدون هدف؛ همچون ملخهای پراکنده، به هر سو میدوند. نسبت خشوع به چشمها، به خاطر آن است که صحنه آنقدر هولناک است که تاب تماشای آن را ندارند. لذا چشم از آن برمیگیرند و به زیر میاندازند، و تشبیه به ملخهای پراکنده، به تناسب این است که توده ملخها، برخلاف بسیاری از پرندگانی که
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 14، ص 195- 194.
(2). قمر/ 7.
ص: 688
به هنگام حرکت دستجمعی، با نظم و ترتیب خاصی حرکت میکنند، هرگز نظم و ترتیبی ندارند؛ در هم فرو میروند و بیهدف به هر سو روانه میشوند، و به علاوه، آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتی ضعیف و ناتوانند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»، «2» فرموده: آیا وقت آن نرسیده است که دلهای افراد باایمان، در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است، خاشع گردد و همانند کسانی نباشند که در گذشته، کتاب آسمانی به آنها داده شد (مانند یهود و نصاری)، سپس در میان آنها و پیامبران فاصله افتاد، عمرهای طولانی یافتند و خدا را فراموش کردند و قلبهای آنها قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها فاسق و گنهکار بودند. «تَخْشَعَ»، از ماده خشوع، به معنای حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگی به انسان دست میدهد. روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتی که بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است، هرگاه به درستی تدبّر شود، باید مایه خشوع گردد، ولی قرآن گروهی از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت میکند که چرا در برابر این امور، خاشع نمیشوند؟ و چرا همچون بسیاری از امتهای پیشین، گرفتار غفلت و بیخبری شدهاند؟ همان غفلتی که نتیجه آن، قساوت دل، و همان قساوتی که ثمره آن، فسق و گناه است. آیا تنها به ادعای ایمان قناعت کردن و از کنار این مسایل مهم به سادگی گذشتن و تن به زندگی مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان سازگار است. «3»
فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ» «4» هم فرموده: چهرهها در آن روز، خاشع و ذلّتبار است، و ذلّت و ترس از عذاب و کیفرهای عظیم آن روز، تمام وجود آنها را
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 23، ص 23.
(2). حدید/ 16.
(3). تفسیر نمونه، ج 23، ص 341.
(4). غاشیه/ 2.
ص: 689
فراگرفته، و از آنجا که حالات روحی انسان، بیش از همه جا، در چهره او منعکس میشود، اشاره به خوف و ذلّت و وحشتی میکند که سراسر چهره آنها را میپوشاند. «1»
4. خشوع در تفاسیر روایی
علامه عبد علی بن جمعه عروسی در تفسیر نور الثقلین، و سید هاشم بحرانی قدّس سرّه در تفسیر برهان، و علامه شیخ جلال الدین، عبد الرحمن سیوطی، در تفسیر درّ المنثور، فی قوله تعالی: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «2» روایاتی را نقل فرمودهاند، از جمله:
1. در کتاب کافی، علی بن ابراهیم با اسنادش از حلبی، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن حضرت فرمود: «اذا کنت فی صلاتک، فعلیک بالخشوع و الاقبال علی صلاتک؛ فان اللّه تعالی یقول:" الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ".»؛ یعنی چون در حال نماز خواندن باشی، پس همانا بر تو لازم است که خشوع کنی و به نمازت توجّه داشته باشی؛ که خدای تعالی میفرماید: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.» «3»
2. در اصول کافی با اسنادش تا مسمع بن عبد الملک، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که آن حضرت فرموده: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ما زاد خشوع الجسد علی ما فی القلب، فهو عندنا نفاق.»؛ یعنی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله هرچه خشوع بدن بر خشوع قلب زیادتر باشد، آن زیادی در نزد ما نفاق است. «4»
3. در تفسیر علی ابن ابراهیم فی قوله: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، فرموده: از هر چه نارواست، چشمپوشی کن و به نماز توجّه داشته باش. «5»
4. در مجمع البیان، فی قوله تعالی: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، فرمود: روایت شده که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مردی را دید که در حال بهجا آوردن نماز، با ریشش بازی میکند.
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 26، ص 415.
(2). مؤمنون/ 2.
(3). نور الثقلین، ج 3، ص 528.
(4). نور الثقلین، ج 3، حدیث 10، ص 528- برهان، ص 718.
(5). نور الثقلین، ج 3، حدیث 10 ص 528- برهان، ص 718.
ص: 690
پس آن حضرت فرمود: «اما انه لو خشع قلبه، لخشعت جوارحه.»؛ یعنی اگر قلب و دل او خاشع بود، اعضای بدن و جوارحش خاشع بود. «1»
5. روایت شده که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حال نماز چشمانش را به طرف آسمان بلند میکرد، پس آیه مزبور نازل شد و پیامبر سرش را به زیر آورد و به زمین نگاه کرد. «2»
6. در کتاب خصال، از امیر المؤمنین، علی علیه السّلام است که: «لیخشع الرجل فی صلاته؛ فانه من خشع قلبه للّه عزّ و جلّ، خشعت جوارحه، فلا یعبث بشیء.»؛ یعنی باید آدمی در نمازش خاشع باشد. پس همانا هرکس از روی خشوع قلبش برای خدای عزّ و جلّ خشوع ورزد، اعضای بدنش هم خاشع شود، پس با چیزی بازی نکند. «3»
7. ابن جریر و ابن ابی حاتم از حسن درباره قوله: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، اخراج نمودند که گفت: «کان خشوعهم فی قلوبهم، فغضوا بذلک ابصارهم و خفضوا لذلک الجناح.»؛ یعنی خشوع آنان در قلبهای آنان است. پس به واسطه آن، چشمهایشان را فروپوشند و به واسطه آن، فروتنی و ملایمت کنند. «4»
نیز فی قوله تعالی: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ»، «5» روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
1. محمّد یعقوب با اسنادش تا محمّد، و او از پدرش، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که: به امام علیه السّلام گفتم: «هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ.» آن بزرگوار فرمود: «تغشاهم القائم بالسیف.»؛ یعنی قائم آل محمّد به وسیله شمشیر بر آنان غالب گردیده و ایشان را فرامیگیرد. به آن بزرگوار گفتم: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ.» آن بزرگوار فرمود: «خاشعة لا تطیق الامتناع.»؛ یعنی آنچنان ذلیل خواهند شد که توان سرپیچی کردن ندارند. به آن بزرگوار گفتم: «عاملة». آن حضرت فرمود: «عملت بغیر ما انزل اللّه.» گفتم: «ناصبة». آن بزرگوار فرمود: «نصبت غیر ولاة الامر.»؛ غیر از والیان امر منصوب به امور شدهاند. گفتم: «تَصْلی
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، حدیث 11، ص 528.
(2). نور الثقلین، ج 3، حدیث 12، ص 528.
(3). نور الثقلین، ج 3، حدیث 13، ص 528.
(4). درّ المنثور، ج 5، ص 3.
(5). غاشیه/ 3- 1.
ص: 691
ناراً حامِیَةً.» حضرت فرمود: «تصلی نار الحرب فی الدنیا علی عهد القائم، و فی الاخرة نار جهنم.»؛ یعنی در دنیا در عهد قائم، گرفتار آتش جنگ باشند، و در آخرت گرفتار آتش سوزان جهنم شوند. «1»
2. عبد الرزاق، عبد بن حمید، ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم درباره: «هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ»، از قتاده اخراج نمودهاند که گفت: حدیث قیامت. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، را گفت: ذلیل و خوارند در آتش. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» را گفت: در دنیا از اطاعت خدا تکبّر کردند، پس به آن تکبّر عمل نمودند و در آتش افکنده شدند. «2»
5. تدبّر در آیات خشوع
قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «3» با یک بررسی اجمالی در آیات و معانی، تفاسیر و روایاتی که درباره، خشوع آمده، چنین به دست میآید که خشوع، وجدان ذلّت و خواری توأم با خوف، در برابر عظمت، جلال و کبریایی است، و چون وجدان، امری است که از قلب نشأت میگیرد، بنابراین، زمینه ایجاد خشوع، قلب بوده و تجلّی آن، در ظواهر اعضا، آشکار میگردد و به تناسب موقعیت، این تجلی یا در قلب و جسم است: «خاشِعِینَ لِلَّهِ»، «4» و یا در حال اشک ریختن، بر چانه به خاک افتادن و ازدیاد خشوع است: «وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»، «5» و یا در صداها و اصوات است: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»، «6» و یا در کیفیت هیأت بدن در حال نماز است: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»، «7» و یا در حالات کلی است: و «وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ»، «8» و یا در چشمهاست: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»، «9» و یا
______________________________
(1). برهان، ص 1186- نور الثقلین، ج 5، حدیث 3، ص 563.
(2). درّ المنثور، ج 6، ص 342.
(3). ص/ 29.
(4). آل عمران/ 199.
(5). اسراء/ 109.
(6). طه/ 108.
(7). مؤمنون/ 2.
(8). احزاب/ 35.
(9). قمر/ 7.
ص: 692
در چهره و صورت است: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»، «1» و لذا در این تحقیق، با استعانت از الطاف خدای سبحان و با استفاده از آیات قرآن کریم، تجلیات خشوع را زیر عنوان:
«معانی و مفاهیم خشوع» تدبّر مینماییم.
معانی و مفاهیم خشوع به ترتیب آیات مصحف
الف- معنا و مفهوم اول خشوع
اشاره
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، طاعت و فرمانبرداری مؤمنین اهل کتاب از اوامر وحی در کتب تورات، انجیل و قرآن کریم، در حال خوف باطنی توأم با فروتنی و تواضع جسمانی برای خدای تعالی است: «وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ.» «2»
همه اهل کتاب یکسان نیستند
قوله تعالی: «لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ. یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ.»؛ «3» یعنی از اهل کتاب باهم یکسان نیستند؛ (در بین آنان) امتی هستند که قیام کرده و در دل شب، درحالیکه آیات خدای تعالی را تلاوت مینمایند، سجده میکنند؛ به خدای تعالی و به روز قیامت ایمان میآورند و امر به معروف کرده و نهی از منکر مینمایند، و در کارها و امور خیر، بر دیگران پیشی میگیرند، و آنان از صالحانند.
ب- معنا و مفهوم دوم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، استمرار در افزایش وجدان تذلّل قلبی علما و دانشمندان در برابر عظمت قرآن کریم است، و در حال گریه، به خاک افتادن و چهره بر
______________________________
(1). غاشیه/ 2.
(2). آل عمران/ 199.
(3). آل عمران/ 114.
ص: 693
خاک نهادن، جلوهای از آن وجدان است: «وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً.» «1» علما در برابر عظمت قرآن کریم، فروتنی و تذلّل دارند: «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً.» «2» البته، کسانی که پیش از این به آنان علم داده شده است، چون قرآن کریم بر آنان تلاوت شود، با تمام صورت به خاک افتاده و (خدای تعالی را) سجده میکنند.
ج- معنا و مفهوم سوّم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، خفه بودن و خفیف بودن صدا در برابر عظمت رحمان است: «یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً.»؛ «3» یعنی در آن روز (که در قیامت است)، دعوتکننده را بدون سرپیچی، پیروی و اطاعت میکنند، و صداها در برابر عظمت و کبریایی خدای رحمان، در سینهها خفه شود، پس در این حال بهجز صدای خفیفی را نمیشنوی.
خفیف و ملایم بودن صدا در محضر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، آزمایش الهی از تقوای قلب (و یا خشیت دل) است: «إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ.» «4»
د- معنا و مفهوم چهارم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، تذلّل قلب و تواضع بدن است در برابر عظمت و کبریایی خدای سبحان در حال نماز و به هنگام ادای اذکار و انجام افعال و ارکان مخصوص به آن: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.» «5»
موارد زیر نیز از این باب است:
1. خاشعین، کسانی هستند که به ملاقات آثار قدرت خدای تعالی در قیامت و بازگشت بهسوی او اطمینان دارند، و به آنان امر شده که در برخورد با مشکلات، از
______________________________
(1). اسراء/ 109.
(2). اسراء/ 107.
(3). طه/ 108.
(4). حجرات/ 3.
(5). مؤمنون/ 2.
ص: 694
صبر و نماز کمک بگیرند: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ.» «1»
2. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امام علی علیه السّلام هنگام برخورد با مشکلات، از نماز (و روزه) استعانت میکردند. شیخ طایفه طوسی در تفسیر تبیان، و شیخ طبرسی در مجمع البیان فرمودهاند: «و کان النبی صلّی اللّه علیه و آله اذا احزنه امر، استعان بالصلاة و الصوم.»؛ یعنی چون امری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را غمگین و محزون میساخت، آن حضرت از نماز و روزه استعانت میجست. «2»
و در کتاب کافی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که: «کان علی علیه السّلام اذا اهاله امر فزع، قام الی الصلوة، ثم تلا هذه الایة:" وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ".»؛ یعنی هنگامی که مشکل مهمی برای علی علیه السّلام پیش میآمد، او به نماز برمیخاست، و سپس این آیه را تلاوت میفرمود:
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ.» «3»
3. امام صادق علیه السّلام فرمود: با خواندن دو رکعت نماز از خدا بخواهید، هم و غمّ شما برطرف گردد، و روی عن الصادق علیه السّلام انه قال: «ما یمنع احدهم اذا دخل علیه غم من غموم الدنیا، ان یتوضّا ثم یدخل المسجد فیرکع رکعتین یدعو اللّه فیها؟ اما سمعت اللّه تعالی یقول:" وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ".»: و از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: چه چیز منع میکند یکی از آنان را، آنگاه که غمی از غمهای دنیا به او وارد میشود، وضو گرفته و سپس داخل در مسجد گردد و دو رکعت نماز بهجا آورد و در آن غم خدا را بخواند؟
مگر نشنیدهای که خدای تعالی میفرماید: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ.» «4»
ه- معنا و مفهوم پنجم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، تذلّل قلبی و تواضع بدنی توأم با خوف، در مردان و زنان است در حال نماز، در برابر عظمت و کبریایی خدای سبحان: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ
______________________________
(1). بقره/ 46- 45.
(2). تبیان، ج 1، ص 202- مجمع البیان، ج 1، ص 99.
(3). تفسیر نمونه، ج 1، ص 219.
(4). تبیان، ج 1، ص 100.
ص: 695
الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً.» «1»: البته، مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان مؤمن، و مردان و زنان مطیع و خاضع، و مردان راستگو، و زنان راستگو، و مردان و زنان صابر و شکیبا، و مردان و زنانی که در حال نماز تذلّل قلبی و تواضع بدنی توأم با خوف دارند، و مردان و زنان صدقهدهنده و انفاقکننده، و مردان و زنان روزهدار، و مردانی که منافذشان را از ارتکاب به گناه حفظ کنند و زنانی که خود را از ارتکاب گناه حفظ کنند، و مردان و زنانی که خدا را بسیار یاد کنند، خدای تعالی برای آنان آمرزش و پاداش عظیمی را آماده نموده است.
مؤمنین، آنان که در نمازشان در برابر عظمت و کبریایی خدای متعال تذلّل قلبی و تواضع بدنی توأم با خوف ناشی از خشیت دارند و بر نمازشان محافظت میکنند، از جمله کسانی هستند که رستگار شدهاند، و اینان وارثان بهشت و جاویدان در آن هستند: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ. إِلَّا عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ. فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ. أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ. الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ.» «2»
و- معنا و مفهوم ششم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، ذلّت و خواری باطنی و ظاهری است که در به زیر افتادن چشمها ظاهر میگردد: «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ.» «3» درحالیکه چشمهای آنان به نشانه ذلّت و خواری به زیر افتاده، از قبرها
______________________________
(1). احزاب/ 35.
(2). مؤمنون/ 11- 1.
(3). قمر/ 7.
ص: 696
خارج میگردند و همچون ملخها، به هر سو پراکنده میشوند. آنان که در دنیا، دعوت به سجده (و اقامه نماز) میشدند و درحالیکه تندرست و سالم بودند، دعوت را اجابت نمیکردند و نماز را اقامه نمینمودند، در قیامت، سراسر وجودشان را خواری و ذلّت حسرت و ندامت فراگرفته، چشمان ذلیل و خفتبار خود را به پایین میاندازند، (به آنها گفته میشود:) این است آن روزی که (در زمان تکلیف) به شما وعده داده میشد (و شما آن را انکار میکردید): «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ.»، «1» «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ.» «2»
ز- معنا و مفهوم هفتم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، نرم شدن و رقّت آوردن قلب و تواضع بدن است در برابر ذکر و یاد خدا و در برابر آنچه از جانب حق نازل گردیده: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.» «3»: آیا وقت آن نرسیده، آن کسانی که ایمان آوردهاند، در برابر ذکر و یاد خدای متعال و در برابر آنچه از جانب حق نازل گردیده، دلهایشان نرم گردد و رقت آورند و تواضع نمایند، و مانند کسانی که پیش از این کتاب آسمانی به آنان داده شده، نباشند که با طولانی شدن زمان، دلهای آنان سخت گردید و بسیاری از آنان فاسقند و حال آنکه:
1. زمین خاشع، درحالیکه خاضع است، نزول باران بر او، حرکت، جنبش و حیات را در او دمیده و او را زنده میگرداند. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَی الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.» «4»
2. و اگر قرآن بر کوهی نازل میشد، مسلما ملاحظه میکردی که آن از خشیت خدای تعالی در حال خضوع، شکاف میخورد: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.» «5»
______________________________
(1). قلم/ 43.
(2). معارج/ 44.
(3). حدید/ 16.
(4). فصّلت/ 39.
(5). حشر/ 21.
ص: 697
ح- معنا و مفهوم هشتم خشوع
یکی از معانی و مفاهیم خشوع، تذلّل و خواری چهره و به پایین افتادن آن است که طاقت امتناع و سرپیچی از فرمان الهی در آن نیست: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ.» «1»؛ یعنی آن روز (که قیامت است)، چهرهها آنچنان ذلیل و خوار و به پایین فروافتاده است که توان سرپیچی از فرمان الهی را ندارند.
چهرهها در آن روز که قیامت است:
1. چهرههایی سفید و نورانی است، و آنان (که مؤمنین اهل دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر هستند) در رحمت خدای تعالی جاودانه خواهند بود، و چهرههایی سیاه و تاریک است، و آنان کافرانی (اهل نفاق و تفرقهافکنی) هستند که بعد از ایمانشان کفر ورزیدند. آنان در آن روز، عذاب را در برابر کفرورزیشان باید بچشند:
«یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ. وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.» «2»
2. و در آن روز که قیامت است، چهرهها در برابر عظمت و کبریایی حیّ قیوم، ذلیل و خاضع است، و کسی که ظلم و ستمی را حمل نموده، از پاداش الهی ناامید میباشد:
«وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً.» «3»
3. آن روز (که قیامت است)، چهرههایی شاداب و خوشحال است که تنها به (رحمت) پروردگارشان نظاره دارند، و چهرههایی عبوس و محزون است، آنان گمان نزدیک به یقین دارند که عذاب کمرشکنی در مورد آنان انجام شدنی است: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ.» «4»
4. آن روز (که قیامت است)، چهرههایی گشاده، خندان و مسرور است، و در آن روز، چهرههایی که صاحبان عقاید و اعمال فاسد بودهاند، بر آنها گرد و غبار نشسته، و دود و
______________________________
(1). غاشیه/ 2.
(2). آل عمران/ 107.
(3). طه/ 111.
(4). قیامه/ 25- 22.
ص: 698
تاریکی آنها را پوشانیده است: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ. ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ. وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ. تَرْهَقُها قَتَرَةٌ. أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ.» «1»
5. و آن روز (که قیامت است)، چهرههایی از فرط نعمت، شاداب و نورانی است، و صاحبان آن چهرهها از تلاشی که داشتهاند، راضیاند، و آنان در بهشتهای عالیای که هیچ سخن لغوی را در آن نمیشنوی، جای دارند. در آن بهشتها، چشمهسارها جاری است. تختهای بلندی در آن قرار دارد، و در آنها قدحهایی نهادهاند، و متکاهایی را مرتب نموده و فرشهایی را گسترانیدهاند: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْیِها راضِیَةٌ فِی جَنَّةٍ عالِیَةٍ لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً فِیها عَیْنٌ جارِیَةٌ فِیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ.» «2»
کلمات قصار پیرامون خشوع
در غرر الحکم و درر الکلم، در «باب خشوع» سخنانی به اقتصار، از مولی الموحدین امیر المؤمنین، علی علیه السّلام، بیان شده است که در اینجا به نقل پارهای از آن کلمات میپردازیم:
1. «کلّ شیء خاشع للّه.»: هر چیزی برای خدا خشوعکننده است.
2. «من خشع قلبه خشعت جوارحه.»: هرکه در دلش خاشع شد و در برابر خدای با عظمت، فروتن گردید، اعضای بدن او خاشع خواهند گردید.
3. «إذا أنت هدیت لقصدک، فکن أخشع ما تکون لربّک.»: هرگاه تو به مقصود خود رسیدی و به انگیزهات هدایت شدی، پس (به شکرانه رسیدن به هدف) برای پروردگارت در خاشعترین حالات باش.
4. «نعم عون الدّعاء الخشوع.»: چه خوب یار دعا است، خشوع و فروتنی در برابر حق.
پروردگارا! بزرگی و کبریایی سزاوار توست، و ذلّت و خشوع در پیشگاه با عظمت
______________________________
(1). عبس/ 42.
(2). غاشیه/ 16- 8.
ص: 699
تو، درخور بندگانت، و پرتو کبریایی و عظمت تو با ظهور ذلّت و خشوع بندگان در پیشگاهت، وجودشان را عزیز کرده و به مرتبه آنان عزّت میبخشد.
خدایا! به عظمت و کبریاییات سوگند میدهیم که همواره ذکر و یادت را مباشر قلب و دل ما گردانی و توفیق حصول خشوع و تذلّل در قلبمان، و تواضع و فروتنی در جسممان را نسبت به ذکر و یادت در همه احوال بهخصوص در حال نماز، به ما عنایت فرمایی!