گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
فصل بیست و سوّم دفع سیّئه با حسنه‌



اشاره

کلمه سیئّئ و مشتقات آن با الفاظ: «السّیّی‌ء»، «سیّئا»، «سیّئه»، «السّیّئة»، «السّیّئات»، «سیّئاتکم»، «سیّئاتنا»، «سیّئاته»، «سیّئاتهم»، سیّئه، السّیّئة، سیّئة، سیّئة، مجموعا 62 بار، و در ضمن 58 آیه در 30 سوره قرآن مجید، ذکر شده، و ما در این تحقیق، هفت مورد آن را در ضمن هفت آیه از هفت سوره قرآن کریم، انتخاب، و بنا به روش به کار رفته شده در این تحقیق، ابتدا آیات را به ترتیب سوره‌های مصحف کریم، تنظیم می‌کنیم و پس از آن، به بررسی لغوی آن از کتب لغت پرداخته و سپس به تحقیق تفسیری و تفسیر روایی آن از کتب تفسیر علمای شیعه و علمای اهل تسنن از صدر اسلام تاکنون می‌پردازیم، و سرانجام با استعانت از امدادها و الطاف بیکران خدای متعال و با استفاده از آیات قرآن، در آیات دفع سیّئه با حسنه تحقیق و تدبّر می‌نماییم.

1. تنظیم آیات دفع سیّئه با حسنه به ترتیب مصحفی آن‌

1. إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً. «1»
2. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. «2»
______________________________
(1). نساء/ 31: مدنی.
(2). انفال/ 29: مدنی.
ص: 110
3. وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ. «1»
4. وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ. «2»
5. ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ. «3»
6. أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. «4»
7. یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. «5»

2. در معنای سوء و سیّئه‌

راغب در مفردات فرموده: هرچه از امور دنیوی و اخروی و از حالات نفسانی، بدنی و خارجی، مربوط به از دست رفتن مال، مقام و فقدان دوست و خویشاوندان که انسان را غمگین و اندوهناک سازد، آن، سوء است، و قوله: «بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ»؛* یعنی بدون آسیب، و از آن به پیسی تفسیر شده، و آن، آسیب‌هایی است که عارض بر دست شود، و فرمود: «إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ»، و هرچه را قبیح و زشت است، از آن به سوءی تعبیر شده، و آن در مقابل حسنی است. فرمود: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای ؛ همچنان که فرمود: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی ، و سیّئه، کار قبیح و زشت بوده و آن، ضدّ حسنه است، قال: «بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً»، و قال: «لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ»، «یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»، «فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا»، «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»، و علیه الصلوة و السّلام
______________________________
(1). هود/ 114: مکّی، این آیه مکّی است.
(2). رعد/ 22: مدنی.
(3). مؤمنون/ 96: مکّی.
(4). قصص/ 54: مدنی.
(5). تغابن/ 9: مدنی.
ص: 111
فرمود: «یا انس! اتبع السیئة الحسنة، تمحها.»؛ یعنی ای انس! کار بد را با کار خوب دنبال کن، آن را برطرف خواهی کرد، و حسنه و سیّئه بر دو قسم است؛ یکی از آن دو برحسب اعتبار عقل و شرع است؛ مانند آنچه در قوله: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها» مذکور است، و دیگری حسنه و سیّئه است به اعتبار طبع، و آن آنچه است که طبع، آن را خفیف و سبک، و یا ثقیل و سنگین می‌شمرد، نحو قوله:
«فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ»، و قوله: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ»، و قوله تعالی: «إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ»، و قال: «مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ»؛ یعنی قبیح و زشت، و امّا قوله: «ساءَ ما یَعْمَلُونَ» و «ساءَ مَثَلًا»، پس «ساء» در اینجا، جاری مجرای «بئس» یعنی بد است، می‌باشد، و قوله:
«سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»، به «وجه» نسبت داده شده، از این جهت که در وجه و صورت، اثر شادی و اندوه ظاهر می‌گردد، و از «فرج» به سوأة کنایه شده است، قال:
«سَوْأَةَ أَخِی»، «یُوارِی سَوْآتِکُمْ»، «بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»،* «لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما.» «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فرموده: قوله تعالی: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای ؛ یعنی سرانجام کسانی که شرک ورزیدند، آتش است؛ چنان‌که عاقبت کسانی که احسان نموده‌اند، حسنی است؛ یعنی بهشت است، و قوله: «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ»، «السُّوءَ»، خیانت مصاحب عزیز مصر است، و از امام رضا علیه السّلام روایت شده که: «السُّوءَ»، قتل است و «الْفَحْشاءَ»، زنا، و قوله: «یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ»؛ یعنی آنچه پایان و عواقب آن برای شما بد است، و «مَطَرَ السَّوْءِ»، به فتح؛ یعنی باریدن سنگ، و قوله: «سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ یعنی آنان، آن بدی را انجام دادند تا بدی در چهره‌های آنان ظاهر گردید، و اصل سوء، بدی، زشتی و ناپسندی است، و سیّئه که اصل آن «سیوءة» بوده، و او قلب به یاء شده و یاء در یاء ادغام گردیده، سیّئه شده، به معنای خصلتی که فرجام و پایان
______________________________
(1). مفردات، ص 253- 252.
ص: 112
کار صاحب آن، بد و ناپسند می‌نماید، و قوله: «بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ» را گفته‌اند:
یعنی برای آنان به جای بی‌حاصلی و بی‌برکتی، خیر و برکت را جایگزین نمودیم، و قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» را گفته‌اند: آن، مثل مردی است که به تو بدی کند، پس حسنه، گذشت نمودن از اوست، و آنچه نیکوتر است، این است که به جای بدی‌اش، به او خوبی کنی؛ مثل این‌که تو را مذمّت می‌کند، پس تو او را مدح کنی، و قوله: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ»؛ یعنی پیش از رحمت، سلامتی و احسان نسبت به آنان با مهلت دادن، تعجیل در عذاب، مشقت و هلاکت را از تو می‌خواهند، و آن به این جهت بود که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله درخواست نمودند که عذاب بر آنان نازل شود، و قوله: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»، شیخ ابو علی رحمه اللّه گفته است: حسنه، واقع شدن بر نعمت و طاعت بوده و سیّئه، واقع شدن بر مصیبت و معصیت است، و معنا این است: آنچه به تو می‌رسد ای انسان! (خطاب، عام است) آنچه از خیر، از نعمت و احسان، که از جانب خدای تعالی به تو رسد، از باب تفضّل، امتنان، و امتحان است. «وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ»؛ یعنی آنچه پیش آمد و مصیبت هست، از خود تو است؛ زیرا تو سبب هستی که گناهان را کسب کنی، و قوله: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ»؛ یعنی خیر و برکت و فراخی در زندگی. «یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ»؛ یعنی بی‌برکتی، تنگی و سختی روزی، و قوله: «لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ»؛ یعنی عورت او. «1»
در مقدمه مراة الانوار و مشکوة الاسرار فرموده: در قاموس، سیّئه، به معنای گناه آمده است، و أساء إلیه، ضدّ احسن است، و به طور کلی هر آنچه زشت، ناپسند و شر است، به آن سوء گفته می‌شود، و سیّئه در تأویل، دلالت بر بغض ائمه، انکار آنان و متابعت از دشمنانشان دارد. «2»
نیز در فرهنگ لغات فرموده: ساء، یسوء، سواء؛ یعنی بد و زشت شد، سائت سیرته؛
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 46- 45.
(2). مقدمه برهان، ص 116.
ص: 113
یعنی رفتارش بد و زشت شد، ساء یسوء سوءا و سوأة؛ یعنی کار او را اندوهگین کرد، یا کاری کرد که او را خوش نیامد و اندوهگینش نمود. «ساء به ظنا»؛ یعنی به او بدگمان شد. أساء إسائة؛ یعنی بد کرد، چیز را تباه و فاسد کرد، «أساء إلیه»؛ یعنی به او بد کرد، استاء استیاءا؛ یعنی اندوهگین شد، دلگیر شد. سوء؛ یعنی بدی، هر آفتی، شر و فساد و اندوه، جمع آن اسواء. سوء مصدر است به معنای فساد، زشتی، آتش، ضعف بینایی و خیانت، سیّئی؛ یعنی: زشت و بد، سیّئة، مؤنث سیّئی؛ یعنی بدی، خطا، گناه، قحط و عذاب، جمع آن، سیّئات، سوءة؛ یعنی عمل زشت زنا، خوی زشت و بد، رسوایی و عورت، جمع آن سوءات است. اسوء، اسم تفضیل به معنای زشت‌تر و بدتر، مؤنث آن، سوأی، و سؤای، نیز به معنای آتش دوزخ می‌باشد، و مساءة؛ یعنی کردار یا گفتار زشت و بد، جمع آن مساوی، و مساوء؛ یعنی عیب‌ها، زشتی‌ها و نقص‌ها. «1»
هم‌چنین در فرهنگ عمید فرموده: سوء (به ضمّ سین)؛ یعنی بدی، شر، آفت، جمع آن، اسواء است «2»، و سیّئه (به فتح سین و کسر یای مشدد)؛ مؤنث سیئی به معنای بد، زشت، ناپسند، خطا و گناه، نقیض حسنه است، و سیئات، جمع آن است، و سیّئات (به فتح سین و کسر یای مشدد)؛ یعنی کارهای زشت و ناپسند. «3»

3. دفع سیّئه با حسنه در تفاسیر

شیخ طایفه علی بن حسن طوسی قدّس سرّه در تفسیر تبیان، فی قوله تعالی: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» «4»، فرموده: گناهان، اگرچه همه آنها در نزد ما کبیره است، از لحاظ این‌که نافرمانی خدای تعالی است، امّا می‌گوییم، بعضی از آنها بزرگ‌تر از بعضی دیگر است، از این جهت که در آن، بزرگی گناه نسبت به کوچک‌تر از آن بزرگ است، و ابن عباس گفته است: هرچه را خدای از آن نهی فرموده،
______________________________
(1). ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص 366.
(2). ص، 737.
(3). ص 747.
(4). نساء/ 31.
ص: 114
آن، کبیره است، و سعید بن جبیر و دیگران گفته‌اند: هرچه که خدای تعالی بر آن وعده آتش جهنم داده است، آن، گناه کبیره است، پس بعضی گناهان، کبیره بودن آنها قطعی است، تهمت ناروا به زنان شوهردار، قتل نفسی که خدا آن را حرام کرده، زنا، ریا، فرار از جنگ، عاقّ والدین، شرک و انکار ولایت، و از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمود: عاقّ والدین و شهادت ناحق، گناه کبیره است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «2»، فرموده: این، خطابی است به مؤمنین که خدای تعالی با آن آنان را مورد خطاب قرار داده، به این‌که: اگر از نافرمانی او پرهیز کرده و طاعات او را امتثال و فرمانبری کنند و با دوری کردن از گناهان، از عقاب او بپرهیزند، بر این کار آنان، پاداش «فرقان» را قرار می‌دهد که در معنای آن، اقوالی است: یکی آنکه:
هدایتی در دل‌های شما قرار می‌دهد که به وسیله آن، حق و باطل را از هم جدا می‌کنید، دیگر این‌که: برای شما محلّ خروجی در دنیا و آخرت قرار می‌دهد، و سوّم هم آنکه:
نجات را برای شما قرار می‌دهد، و قول چهارم این‌که: فتح و نصر را برای شما قرار می‌دهد، و علاوه بر پاداش «فرقان»، اضافه نموده است به این‌که: و از باب تفضّل از جانب خدای تعالی، او اعمال بد آنان را می‌پوشاند و گناهانشان را آمرزیده و بر آنان پوشیده می‌دارد. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «4»، فرموده: خدای تعالی در این آیه به پیامبرش و امّت پیامبرش، امر به اقامه نماز نموده است، و اقامه صلات، عبارت است از به جا آوردن نماز با اعمال آن بر وجه تمام، در رکوع آن، در سجود آن و در سایر واجباتش، و قوله: «طَرَفَیِ النَّهارِ»، بنابر قول ابن عباس و دیگران، مراد از آن نماز صبح و نماز مغرب
______________________________
(1). تبیان، ج 3، ص 182.
(2). انفال/ 29.
(3). تبیان، ج 5، ص 108- 107.
(4). هود/ 114.
ص: 115
است، و «زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ» را ابن عباس و دیگران گفته‌اند: مراد از آن، نماز عشا است، و ترک ذکر ظهر و عصر، برای دو امر است: یکی این‌که: آن دو؛ یعنی ظهر و عصر، نماز روز است، و تقدیر آن: «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ مع الصلاة المعروفة من صلاة النهار» است، و دیگر این‌که: ذکر آن دو بالتّبع، برای طرف اخیر است؛ زیرا آن دو، بعد از زوال است.
پس آن دو، نزدیک‌تر به آن هستند، و خدای تعالی فرموده: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ»، و «دلوک شمس»، زوال آن است، و قوله: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، در آن، دو وجه است؛ یکی این‌که: گناهان بر وجه پوشیده شدن از بین می‌روند، و آن، وقتی است که گناه صغیره باشد، و دیگر این‌که: مراد از حسنات، توبه است که آن، گناهان را از بین می‌برد؛ یعنی عقوبت آن را از بین می‌برد؛ زیرا هیچ اختلافی در سقوط عقاب هنگام توبه نیست. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» «2»، فرموده: «صبر»، خویشتن‌داری کردن است در منازعه، نسبت به چیزی که فعل آن جایز نیست، و آن، فرو بردن تلخی خشم است تا نفس را ممانعت کند از امری که نسبت به آن محبّت دارد، و ابن زید گفته است: صبر دوگونه است: صبر برای خدا نسبت به آنچه مورد حبّ و دوستی است، و صبر نسبت به آنچه مورد کراهت و ناخرسندی است، چنان‌که فرمود: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»، و معنای قوله: «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛ یعنی بر سختی‌ها و مصیبت‌ها خویشتن‌داری می‌کنند، تا پاداش آن را از عظمت پروردگارشان درخواست کنند، و عرب در تعظیم شی‌ء می‌گوید: «هذا وجه الرّأی»، و «هذا نفس الرای». پس همین‌طور است عبارت: «سبیل وجه ربهم»؛ یعنی نفس معظم به عظمتی که نه چیزی اعظم از آن است و نه چیزی با آن در عظمت مساوی می‌باشد، و قوله: «أَقامُوا الصَّلاةَ»؛ یعنی نماز را با حدود آن به پای دارند، و نیز
______________________________
(1). تبیان، ج 6، ص 80- 79.
(2). رعد/ 22.
ص: 116
در معنای آن گفته‌اند: یعنی در انجام آن تداوم داشته باشند، و قوله: «أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً»؛ یعنی آشکار و پنهان آنچه را بر آنان واجب است از زکات، و آنچه را بدان دعوت شده‌اند، از صدقات مستحب، انفاق کنند، و «سرّ»، مخفی بودن معنا در نفس است، و «سرور» از آن است؛ زیرا آن، لذّتی است که در نفس حاصل می‌شود، و «سریر» از آن است. چون آن، مجلس سرور است، و قوله: «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی با انجام طاعت، گناهان را دفع می‌کنند، و در معنای آن گفته‌اند: نادانی جاهلان را با حلم و بردباری که امکان دارد، دفع می‌کنند، و نیز گفته‌اند: ظلم و ستم غیر خودشان را با مدارا و پند و اندرزهای نیکو دفع می‌کنند. «1»
فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» «2»، هم فرموده:
خدای تعالی به پیامبرش امر نمود به این‌که: کار بدی را که ناشی از بدی کافران نسبت به اوست، با آنچه نیکوتر است، دفع کند، و معنای آن این است که: آنان، چون گفتار زشت شرک را یادآوری نمودند، در مقابله با آنها، تو دلیل و برهان اقامه کن، و بر وجه مهربانی نمودن در دعوت به حق، او را با موعظه‌ای که او را از آن گفتار زشت به حق برمی‌گرداند، یادآور باشد، مثل قول گوینده که: این جایز نیست، و این، خطا و انحراف از خوبی است، و نیکوتر این‌که، گفته‌اش به حجت و موعظه وصل گردد، و در معنای «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، گفته شده: آن، چشم‌پوشی و گذشت است، و گفته‌اند: آن، خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده و مراد از آن، امّت می‌باشد، و معنای آن، این است که:
کارهای بد، زشت و منکر را با افعال نیکویی که ذکر کرده، دفع کن. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» «4»، فرموده: یعنی به آنان (که پیش از نزول قرآن، تورات اعطا شد و پیش از نزول قرآن، به محمّد صلّی اللّه علیه و آله ایمان آوردند و قرآن را تصدیق نمودند، دو مرتبه
______________________________
(1). تبیان، ج 6، ص 245.
(2). مؤمنون/ 96.
(3). تبیان، ج 7، ص 347.
(4). قصص/ 54.
ص: 117
پاداش اعطا می‌شود؛ یکی برای طاعت، و یکی برای صبر بر آن چیزی که عقل تمسّک به آن را ایجاب می‌کند که اینان، صبر بر امتناع از گناهان کردند، و به قوله: «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی به وسیله توبه گناهان را دفع نمودند؛ زیرا خدای تعالی کیفر را با توبه کردن ساقط می‌کند، و گفته‌اند: معنایش این است که با گفتار زیبا، بیهودگی و لغو سخن کافران را دفع می‌کنند. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ»، تقدیر آن، «و اذکروا یوم یجمعکم» است؛ یعنی به یاد بیاورید روزی را که شما را جمع می‌کند، «لِیَوْمِ الْجَمْعِ» و آن، روز جمع، روز قیامت است، و «تغابن»، عبارت است از تفاوت داشتن در گرفتن چیز به کمتر از قیمت خودش، و کسانی که دنیا را با آخرت با این صفت بگیرند، در این‌که آنان چیزی را با کمتر از قیمت خود گرفته‌اند، پس آنها با گرفتن نعمت‌های قطع‌شدنی با نعمت‌های دایمی، به خودشان غبن وارد کرده‌اند و کسانی که آخرت را با ترک دنیایی که از آن به سوی آخرت منقطع می‌شود، از اینانی که بر دنیا مغبون شده‌اند، خریداری کردند، آنها را مغبون ساخته‌اند، و قوله: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً»؛ یعنی کسی که خدا را تصدیق کند، و به وحدانیت او (تعالی) معترف باشد، و در عبادت او اخلاص داشته باشد، و به نبوت پیامبر او اقرار نماید و با این اعتقادات، افعال طاعات را اضافه کند، «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»: گناهانی را که در مرتبه نازل و پایینی است، از او پوشانده و با اسقاط عذاب نسبت به گناهان ناچیز، بر او تفضّل می‌فرماید: «وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»؛ یعنی: و او را در بوستان‌هایی که در پایین درختان آن، نهرها جریان دارد، داخل می‌کند، «خالِدِینَ فِیها»: در حالی که در آن، ابدی است و هیچ‌گاه آنچه از نعمت‌های ابدی در آن است، فانی نمی‌شود، «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی آن است، آن رستگاری که ورای آن هیچ‌چیز باعظمتی نیست. «3»
______________________________
(1). تبیان، ج 8، ص 143.
(2). تغابن/ 9.
(3). تبیان، ج 10، ص 21- 22.
ص: 118
شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان، فی قوله تعالی: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» «1»، در معنای آن فرموده: یعنی اگر کفّاره گناهان کبیره‌ای را که از آن نهی شده‌اید، ترک کنید، و در معنای «کبیره» اختلاف‌نظر هست، و اصحاب ما بر این قولند که گناهان، از حیث این‌که قبیح و ناپسند هستند، همه‌شان کبیره‌اند، جز این‌که بعضی آنها نسبت به بعضی دیگر بزرگ‌تر بوده و در گناهان، صغیره نیست، و صغیره است، نسبت به آنچه از آن بزرگ‌تر بوده و بیشتر از آن، استحقاق عذاب دارد. «2»
نیز فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «3»، فرموده؛ یعنی ای مؤمنین! «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»: اگر خود را از نافرمانی‌های خدا و از عذاب خدا حفظ کنید و واجبات او را به‌جا آورید، «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛ یعنی هدایت و نوری را در دل‌های شما قرار می‌دهد که به وسیله آن، بین حق و باطل را فرق بگذارید، و در معنای آن گفته‌اند: برای شما محلّ خروجی در دنیا و آخرت قرار می‌دهد، و گفته‌اند: قرار می‌دهد برای شما نجات را، و گفته‌اند:
قرار می‌دهد برای شما، پیروزی و نصرت را، و گفته‌اند: قرار می‌دهد برای شما عزّت در دنیا و پاداش نیک در آخرت را، و عقوبت و خذلان برای دشمنانتان و ذلّت و عقاب را.
«وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»؛ یعنی می‌پوشاند بر شما آن بدی‌هایی را که عمل کرده‌اید، «وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»؛ یعنی: و می‌پوشاند بر شما گناهانتان را، و خدای تعالی بر خلقش به آنچه بر آنان از انواع نعمت‌ها انعام فرموده، دارای فضل عظیم است. پس چون بر آنان، بدون استحقاق، از روی کرامت هستی داد و ابتدا به فضل نمود، پس آنچه را به واسطه طاعاتشان بر او استحقاق دارند، از آنان منع نمی‌کند، و در معنای آن گفته‌اند: چون به نعمت‌های فراوان دنیا بدون استحقاق، ابتدا نمود، پس آن را با نعمت‌های فراوان آخرت، از روی استحقاق، یا بدون استحقاق به اتمام می‌رساند. «4»
______________________________
(1). نساء/ 31.
(2). مجمع البیان، ج 3، ص 39.
(3). انفال/ 29.
(4). مجمع البیان، ج 4، ص 536.
ص: 119
فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «1» هم فرموده: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ»؛ یعنی اعمال نماز را، در رکوعش، سجودش و سایر واجبش، به وجه تمام ادا کنید و آن را به‌جا آورید، و قوله:
«طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ»، را ابن عباس و ابن زید گفته‌اند: مراد از «طَرَفَیِ النَّهارِ»، نماز صبح و نماز مغرب است، و مراد از: «زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ»، نماز عشای آخر است، و «زلف»، ساعات اوّل شب است، و ترک ظهر و عصر، به یکی از دو جهت است؛ یا به این جهت است که آن دو، نماز روز است، پس مثل این است که گفته است: «و اقم الصلوة طرفی النهار مع المعروفة من صلاة النهار»، و یا به این جهت است که آنها به تبع طرف اخیر ذکر شده‌اند؛ زیرا آن دو، بعد از زوال هستند، پس آنها نزدیک‌تر به آن می‌باشند، و خدای سبحان فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ»، و «دلوک الشمس»، زایل شدن آن است، و این قول از ابی جعفر، امام صادق علیه السّلام روایت شده، و قوله: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، در معنای آن گفته‌اند: نمازهای پنج‌گانه، آنچه از گناهان را که در فواصل بین آنها رخ دهد، می‌پوشاند؛ زیرا «الْحَسَناتِ» معرّف به الف و لام بوده و ذکر «الصَّلاةَ» در آیه، مقدّم بر آن آمده است، و این، قول ابن عباس و اکثر مفسران می‌باشد، و واحدی با اسنادش تا برسد به ابی عثمان، روایت کند که ابی عثمان گوید: با سلمان زیر درختی بودیم، او شاخه خشکیده‌ای را تکان داد تا برگش ریخت. بعد گفت:
یا ابا عثمان! از من سؤال نکردی چرا این چنین می‌کنی؟ گفتم: چرا این چنین کردی؟ او گفت: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله همین کار را کرد و من با او زیر درختی بودیم که آن حضرت شاخه خشک شده‌ای را گرفت و تکان داد، تا برگش ریخت، سپس فرمود: ای سلمان! از من سؤال نکردی چرا چنین می‌کنی؟ گفتم: برای چه این چنین کردید؟ آن حضرت فرمود:
«ان المسلم اذا توّضأ الوضوء ثم صلّی الصّلوة الخمس، تحاتت خطایاه؛ کما یتحات هذا الورق، ثم قرأ هذه الایه:" وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ الی آخرها".»؛ یعنی مسلمان هنگامی که وضو
______________________________
(1). هود/ 114.
ص: 120
ساخته و پس از آن نمازهای پنج‌گانه را به‌جا می‌آورد خطاهای او فرو می‌ریزد؛ همچنان که این برگ به زمین افتاد. پس از آن، آیه: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ» را تا آخر آن قرائت فرمود، و قوله: «ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ»؛ یعنی آنچه ذکر نمود از این‌که حسنات بدی‌ها را می‌برد، در آن، یادآوری و پند و موعظه است، برای کسی که آن را به یاد آورد و در آن تفکّر نماید. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» «2»، فرموده: قوله: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛ یعنی آن کسانی که به جهت طلب کردن پاداش خدای متعال، بر قیام نسبت به آنچه خدای تعالی بر آنان واجب نموده، و بر بلا از جانب او تعالی، از امراض، عذاب‌ها و غیر آن، و بر معصیت و نافرمانی‌اش صبر و شکیبایی کردند [و در پایین صفحه می‌خوانیم: «ابتغاء وجه اللّه»، دلالت می‌کند بر وجوب نیّت در عبادات، و این‌که ثواب، متوقّف بر تقرّب است؛ همچنان که عقل نیز بر آن دلالت دارد]، و قوله: «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»؛ یعنی نماز را با حدود آن به جا می‌آورند، و گفته‌اند: یعنی در انجام آن، تداوم و استمرار دارند، و قوله: «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً»؛ یعنی از آنچه به آنان روزی داده‌ایم، در ظاهر و در پنهان از آن انفاق می‌کنند، و قوله: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی با انجام طاعت خدای متعال، معصیت و نافرمانی او را دفع می‌کنند، و ابن عباس گفته است: یعنی با عمل صالح، عمل بد و ناپسند را دفع می‌کنند؛ همچنان که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که به معاذ بن جبل فرمود:
«اذا عملت سیّئة، فاعمل بجنبها حسنة تمحها.»؛ چون عمل بدی را انجام دادی، پس در کنار آن، کار نیکویی را انجام بده، تا آن (کار ناپسند تو) را محو و نابود سازد، و در معنای آن گفته‌اند: آنها بدی کسی را که به آنان بدی نموده است، با احسان و گذشت دفع کرده و مقابله به مثل نمی‌کنند، مانند قوله سبحانه: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»، و قوله:
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 5، ص 201.
(2). رعد/ 22.
ص: 121
«أُولئِکَ»؛ یعنی آن کسانی که دارای این صفات هستند، «لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ»؛ یعنی برای آنان است پاداش بهشت، پس «الدَّارِ»، بهشت بوده و پاداش آن، همان عاقبتی است که پسندیده و ستوده شده می‌باشد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» «2»، فرموده:
قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی بدی بدی‌کننده را با چشم‌پوشی کردن از آن و گذشتن از کنارش، دفع کن، و در معنای آن گفته‌اند: باطل آنان را، با بیان دلایل بر لطیف‌ترین وجوه آن، روشن‌ترین آنها و نزدیک‌ترینشان به اجابت و پذیرش، دفع کن، و قوله: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ»؛ یعنی ما به آنچه تکذیب می‌کنند و از شرک سخن می‌گویند، داناتریم و بدین معنا که ما به آنان آنچه را که استحقاق دارند، جزا می‌دهیم. «3»
فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» «4» هم فرموده: قوله: «أُولئِکَ»؛ یعنی آن کسانی که قبل از محمّد صلّی اللّه علیه و آله با یافتن وصف او در تورات، ایمان آوردند، «یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا»؛ یعنی دو بار به آنان اجر و پاداش داده می‌شود، یک بار، به واسطه این‌که شکیبایی کردند بر تمسّک نمودن به دینشان، تا حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله را درک نمودند و به او ایمان آوردند، و یک‌بار هم به واسطه این‌که بر ایمانشان به او، صبر و شکیبایی کردند، و در معنای آن گفته‌اند: به واسطه این‌که بر کتاب اوّل، بر کتاب دوّم و بر آنچه در آن است، شکیبایی کردند، و گفته‌اند: بر دینشان، بر آزار و اذیت کافران و بر تحمّل رنج‌ها و سختی‌ها، صبر و شکیبایی کردند، و قوله: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی سخن زشت و ناپسندی را که از کفار می‌شنوند، با حسن گفتار و سخن پسندیده دفع می‌کنند، و در معنای آن گفته‌اند: یعنی منکر و ناپسند را با معروف و پسندیده دفع می‌کنند، و گفته‌اند: یعنی با حلم و بردباری، نادانی جاهل را دفع می‌کنند، و گفته‌اند: یعنی با مدارا و نرمی کردن با
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 6، ص 289.
(2). مؤمنون/ 96.
(3). مجمع البیان، ج 7، ص 117.
(4). قصص/ 54.
ص: 122
مردم، اذیت آنان را از خودشان دفع می‌کنند، و مانند این از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت شده است، و قوله: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ یعنی: و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ»، و آن، روز قیامت است؛ یعنی در آن برانگیختن و پاداش است؛ آن روزی است که در آن روز، خلق اوّلین و آخرین، جمع می‌شوند. «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، و تغابن، باب تفاعل از «غبن» بوده و آن، گرفتن شر و ترک خیر، یا گرفتن خیر و ترک شر است، پس انسان مؤمن، لذّت و بهره‌اش را از دنیا ترک نماید و لذت و بهره‌اش را از آخرت اخذ کند، پس او آنچه را برایش شر بوده، ترک کرده و آنچه را برای او خیر بوده، اخذ نموده است، در نتیجه او غابن است و کافر لذّت و بهره‌اش را از آخرت ترک نماید و بهره و لذتش را از دنیا اخذ کند؛ ترک خیر کرده و اخذ شر نموده است. پس در این حال، مغبون است؛ بنابراین در این روز، غابن و مغبون آشکار گردند، و قوله: «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»؛ یعنی می‌پوشاند بر او گناهانش را، و قوله:
«خالِدِینَ فِیها»؛ یعنی ابدی و همیشگی در آن باغ‌ها و بوستان‌هاست و هیچ‌گاه آنچه از نعمت‌های همیشگی در آن هست، فانی نمی‌شود. و قوله: «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی آن است رستگاری که ورای آن، هیچ‌چیزی در عظمت آن نیست. «3»
ابو القاسم جار اللّه محمود بن عمر زمخشری خوارزمی در تفسیر کشاف، فی قوله تعالی: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» «4»، فرموده: «کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ»، (؟ «کبیر ما تنهون عنه»)، قرائت شده، یعنی: آنچه بزرگ است از گناهانی که خدا و رسول از آنها نهی فرموده‌اند. «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»، دور خواهیم ساخت آنچه
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 7، ص 258.
(2). تغابن/ 9.
(3). مجمع البیان، ج 10، ص 299.
(4). نساء/ 31.
ص: 123
مستحق آن هستید بر صغایرتان از عقاب در هروقت، و آنها را کان لم یکن قرار می‌دهیم، برای فزونی ثوابی که بر اجتنابتان از کبایر، و بر شکیبایی‌تان در خوداری‌تان از آنها استحقاقش را دارید، بر عقاب سئیاتتان. «1»
نیز فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «2»، فرموده: «فُرْقاناً»؛ یعنی پیروزی؛ زیرا آن بین حق و باطل، و بین کفر، با خوار نمودن حزبش، و اسلام، با عزّت دادن به اهلش، جدا می‌کند، و از آن است قوله تعالی: «یَوْمَ الْفُرْقانِ». «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «4»، فرموده: «طَرَفَیِ النَّهارِ»، غدوة و عشیة، «وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ»: و ساعاتی از شب، و آن ساعات، نزدیک به آخر روز است، از «ازلفه»؛ یعنی وقتی نزدیک است، و نماز غدوه، نماز صبح است و نماز عشیه، نماز ظهر و نماز عصر می‌باشد؛ زیرا آنچه بعد از زوال است، عشی است، و نماز زلف، نماز مغرب و نماز عشا است، و منصوب نمودن «طَرَفَیِ النَّهارِ» بنا بر ظرف است؛ زیرا آن، مضاف به زمان است. «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، در آن، دو وجه است: یکی، پوشاندن گناهان صغیره است با طاعات، و دوّم، «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، به این است که در ترک آن سیئات، لطف می‌باشد، مانند: قوله تعالی: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»، «ذلِکَ»، اشاره است به قوله: «فَاسْتَقِمْ» و آنچه بعد از آن است. «ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ»، اندرز و موعظه است، برای اندرزپذیران. «5»
نیز فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» «6» هم فرموده:
«صَبَرُوا» مطلق است در آنچه بر آن صبر می‌کنند، از مصیبت‌های در نفوس و اموال و
______________________________
(1). کشاف، ج 1، ص 522.
(2). انفال/ 29.
(3). کشاف، ج 2، ص 154.
(4). هود/ 114.
(5). کشاف، ج 2، ص 297- 296.
(6). رعد/ 22.
ص: 124
مشقات در تکلیف. «ابْتِغاءَ وَجْهِ» اللّه، و هر عملی برایش وجوهی است که بر آن عمل می‌شود. پس بر مؤمن است که بعضی آنها را نیّت کند که در پیشگاه خدا نیکو باشد، و در غیر این صورت، استحقاق ثواب برایش نیست و فعل او هم‌چون عدم است. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» از حلال؛ زیرا حرام، رزق نیست و به خدا اسناد داده نمی‌شود. «سِرًّا وَ عَلانِیَةً»، شامل مستحبّات می‌شود. زیرا انجام آنها در پنهانی، افضل است، و شامل واجبات می‌شود. زیرا وجوب آشکار نمودن آنها، به سبب منتفی نمودن تهمت است.
«وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»: و آنها را دفع می‌کنند. «عُقْبَی الدَّارِ»، عاقبت دنیا، و آن، بهشت است؛ زیرا آن، بهشت است که خدا اراده نموده که عاقبت دنیا، و محلّ بازگشت اهل آن باشد. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» «2»، فرموده: آن، بلیغ‌تر است از این‌که گفته شود: «بالحسنة السیئة»، برای آنچه از تفضیل در آن است؛ مثل این‌که گفته است: «ادفع بالحسنی السیّئه»، و معنای آن چنین است:
گذشتن از بدی‌های آنان و مقابله نمودن آن با آنچه از احسان، ممکن است، تا این‌که گذشت، احسان بخشش در حدّ توان با هم جمع گردند، حسنه مضاعفی است به ازای سیّئه، و این است قضیه «بِالَّتِی هِیَ» و «بِما یَصِفُونَ»: به آنچه از احوال تو برخلاف صفت آن یادآوری می‌کنند، یا برای تو، آنان را به بدی توصیف و به یاد می‌آورند، و خدا به این امر، از تو داناتر، و بر جزای آنان، تواناتر است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» «4»، فرموده: «بِما صَبَرُوا»، به سبب صبر و شکیبایی آنان بر ایمان به تورات و ایمان به قرآن، یا به واسطه صبرشان بر ایمان به قرآن، پیش از نزول آن و بعد از نزولش، یا به جهت صبرشان بر آزار و اذیت مشرکان و اهل کتاب و نحو: «یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ
______________________________
(1). کشاف، ج 2، ص 358- 357.
(2). مؤمنون/ 96.
(3). کشاف، ج 3، ص 42- 41.
(4). قصص/ 54.
ص: 125
رَحْمَتِهِ». «بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»: به وسیله طاعت، گناه قبلی را، یا به وسیله حلم و بردباری، اذیت و آزار را. «1»
فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2» هم فرموده: «لِیَوْمِ الْجَمْعِ»: برای روزی که در آن، اوّلین و آخرین جمع می‌گردند. «التَّغابُنِ»، از «تغابن القوم فی التجارة»، استعاره شده است، و آن به این است که بعضی آنان بعضی را مغبون سازند، و معنای «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، با این‌که مردم گاه در غیر آن روز همدیگر را مغبون می‌سازند، بزرگ شمردن آن روز بوده و این‌که تغابن آن همان تغابن حقیقی است، نه تغابن در امور دنیا، هرچند هم که عظیم و بزرگ باشد.
«صالِحاً»، صفت برای مصدر است؛ یعنی عمل صالحی را. «3»
مولی الاجل، سید عبد اللّه بن محمّد رضا حسینی، معروف به شبّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» «4»، فرموده: قوله: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ»؛ یعنی آنچه را خدای تعالی وعده آتش جهنم یا عذاب داده، یا در آن حد قرار داده، یا هر آنچه را خدای متعال از آن نهی فرموده، و گفته‌اند: تعداد گناهان کبیره، هفت است، و گفته‌اند: بیشتر هفت است [و در پایین صفحه چنین ذکر نموده‌اند: از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت است: گناهان کبیره هفتصد تا است، و نزدیک‌تر به آن، هفت است و قوله: «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»؛ یعنی برای شما به غیر از آن را (یعنی به جز گناهان کبیره را) می‌آمرزد، و قوله: «نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً»؛ یعنی داخل می‌کنیم شما را در موضعی که آن، بهشت است، نوعی داخل نمودن با کرامت. «5»
نیز فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «6»، فرموده: قوله: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»؛ یعنی اگر با
______________________________
(1). کشاف، ج 3، ص 185.
(2). تغابن/ 9.
(3). کشاف، ج 4، ص 115.
(4). نساء/ 31.
(5). تفسیر شبّر، ص 192.
(6). انفال/ 29.
ص: 126
طاعت او و ترک گناهانش تقوای الهی داشته باشید، و قوله: «وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ»؛ یعنی می‌پوشاند اعمال بد شما را، و با عفو از گناهانتان، شما را می‌آمرزد، و قوله: «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»؛ یعنی: و خدای تعالی که شروع و ابتدا به نعمت‌های فراوان نموده، پیش از استحقاق بر آن، دارای فضل عظیم است. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «2»، فرموده: قوله: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ»؛ یعنی نماز صبح و عشیه، یعنی نماز مغرب یا نماز عصر یا نماز ظهرین (ظهر و عصر)؛ چون بعد از زوال، عشاست، و قوله: «زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ»؛ یعنی ساعاتی از آنکه نزدیک به روز است؛ یعنی نماز عشا یا عشائین (مغرب و عشا) «3».
فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» «4» هم فرموده: قوله: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا»؛ یعنی: و آن کسانی که بر بلا و تکالیف، صبر و شکیبایی کردند، «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛ یعنی برای طلب رضای پروردگارشان، نه برای تظاهر به این‌که مردم آن را با چشم خود ببینند و با گوش بشنوند، و قوله: «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»؛ یعنی: و نماز را بر پای بدارند، و امکان دارد که شامل نمازهای نافله باشد، و قوله: «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً»؛ یعنی: و از آنچه به آنان روزی دادیم، در پنهانی و آشکار در طریق طاعت انفاق کنند، و قوله: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی به وسیله خوبی بدی را دفع کرده، یا بدان وسیله آن را محو می‌نمایند، یا هنگامی که نسبت به آنها بدی می‌شود، بدان وسیله؛ یعنی با خوبی، با آن مقابله می‌کنند، و قوله: «أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ»؛ یعنی برای کسانی که دارای صفات مذکور هستند، سرانجام پسندیده و ستوده‌ای در سرای آخرت هست. «5»
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 392.
(2). هود/ 114.
(3). تفسیر شبّر، ص 492.
(4). رعد/ 22.
(5). تفسیر شبّر، ص 526.
ص: 127
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» «1»، فرموده: قوله: «ادْفَعْ بِالَّتِی»؛ یعنی به وسیله خوی، صفت و خلقی که «هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»: آن، نیکوتر است، بدی را دفع کن، و آن، چشم‌پوشی کردن از بدی، از کنار آن گذشتن و مقابله نمودن آن بدی با احسان است، و گفته‌اند: آن، کلمه توحید بوده و «السَّیِّئَةَ»، شرک است، و قوله: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ»؛ یعنی ما داناتریم به آنچه تو را با آن توصیف می‌کنند، یا آنان تو را به غیر صفاتت توصیف می‌کنند، پس آنان را به آن وصف سزا می‌دهیم. «2»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» «3»، فرموده: قوله: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا»؛ یعنی به آنان دو بار اجرشان اعطا می‌شود به واسطه صبر و شکیبایی‌شان بر ایمان به دو کتاب، یا به قرآن، پیش از نزول آن و بعد از آن، یا بر ایمان و بر اذیت و آزار کافران، و قوله: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی آنان به وسیله طاعات گناه را دفع می‌کنند، یا به وسیله حلم و بردباری، جهل و نادانی را دفع می‌کنند، و قوله: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ یعنی از آنچه به آنان روزی دادیم، در طریق واجب، و در طریق مستحب انفاق می‌کنند. «4»
استاد علامه سیّد محمّد حسین طباطبایی قدّس سرّه در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» «5»، فرموده: و «اجتناب»، عبارت از ترک کردن است، و راغب فرموده است که آن، رساتر از ترک است، و «تکفیر» از کفر است، و آن، پوشاندن بوده و استعمالش در مورد عفو و گذشت از سیّئات، در قرآن شایع می‌باشد، و «کبائر»، جمع کبیره است و «کبر»، معنای اضافی است و آن، محقّق نمی‌شود مگر با قیاس به صغر، و از همین رو مستفاد از قوله: «کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ» این
______________________________
(1). مؤمنون/ 96.
(2). تفسیر شبّر، ص 724.
(3). قصص/ 54.
(4). تفسیر شبّر، ص 816.
(5). نساء/ 31.
ص: 128
است که آن گناهانی که از آنها نهی شده، آنهایی است که صغیره است. پس از آیه چنین برمی‌آید که اوّلا، معاصی بر دو قسم صغیره و کبیره است، و ثانیا، سیّئات در آیه همان گناهان صغیره است، به دلالت مقابله، که در آیه، دال بر این امر است. آری، نافرمانی و سرپیچی، هرگونه باشد، بزرگ و امر عظیم است، نظر به ضعف مخلوق تربیت شده، در جنب خدایی که با عظمت است سلطه او، جز این‌که قیاس به این اعتبار، میان انسان و پروردگار اوست، نه میان گناهی و گناهی، پس منافاتی نیست بین این‌که هر گناهی کبیره باشد، به اعتباری، و بین این‌که بعضی گناهان صغیره باشند، به اعتباری دیگر. «1»
نیز فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «2»، فرموده: «فرقان»، آن چیزی است که به وسیله آن، بین چیزی با چیز دیگر فرق گذاشته می‌شود، و آن در آیه، به قرینه سیاق و تفریع آن بر تقوا، فرقان بین حق و باطل است، خواه آن، در اعتقاد باشد با جدایی انداختن بین ایمان و کفر، و هر هدایتی و ضلالتی، و خواه در عمل باشد با جدا نمودن و تمییز دادن میان طاعت و گناه و هرچه مورد رضایت یا غضب خدای تعالی است، و خواه در رأی و نظر باشد، با جداسازی بین صواب و خطا. پس همه اینها از چیزهایی است که نتیجه و ثمره درخت برومند تقواست، و در آیه، فرقان اطلاق دارد و مقیّد نیست، و در آیات سابقه، به جمله‌های خیر و شر اشاره دارد که در همه آنها، نیاز به جدا نمودن بین خیر و شر است، و نظیر این آیه برحسب معنا، قوله تعالی: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» می‌باشد، و آیه به منزله ملخّص کلام در اوامر و نواهی است که متضمّن آیات سابقه است؛ یعنی اگر تقوای الهی داشته باشید، آنچه مورد رضایت خدا است، با آنچه مورد غضب خدا است، نزد شما مخلوط نمی‌گردد و او بدی‌هایتان را پوشانده و شما را می‌آمرزد، و خدا، صاحب فضل عظیم است. «3»
______________________________
(1). المیزان، ج 4، ص 343.
(2). انفال/ 29.
(3). المیزان، ج 9، ص 54.
ص: 129
نیز فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «1»، فرموده: «طرف النّهار»، بامداد و شامگاه است و «زلف» جمع زلفی، مانند قرب، جمع قربی می‌باشد از لحاظ لفظ و معنا، و تقدیر آن: و ساعاتی از شب که نزدیک روز باشد، است، و معنای آیه هم این است: نماز را در بامداد و شامگاه و در ساعاتی از شب که نزدیک به روز باشد، برپا دار، و از نمازهای پنج‌گانه یومیه؛ بر نماز صبح و عصر که همان نماز مساست، و مغرب و عشای آخر منطبق است و وقت آن دو، نزدیک به شب است؛ چنان‌که بعضی گفته‌اند، یا بر نماز صبح و نماز مغرب منطبق است که آن دو در دو طرف روزاند و عشای آخر که وقت آن، نزدیک شب است؛ چنان‌که دیگران گفته‌اند، و قوله: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، تعلیل است برای قوله: «أَقِمِ الصَّلاةَ»، و بیان این می‌باشد که نمازها نیکویی‌هایی است که بر نفوس وارد می‌شود در حالی که از بین برنده آثار معاصی است، و آنها بدهایی‌اند که بر آن نفوس ظاهر می‌گردد، و قوله: «ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ»؛ یعنی این مطلبی که ذکر گردید، و آن این بود که حسنات بدی‌ها را با بلندمرتبه‌ای که دارند، از بین می‌برند، یاد و تذکاری است برای کسانی که متلبّس به ذکر خدای تعالی هستند، از بندگان. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ» «3»، فرموده: اطلاق صبر دلالت دارد بر توصیف آن به جمیع شعب آن، که صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر معصیت باشد، لکن در اینجا مقید است به قوله: «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»، یعنی به جهت طلب نمودن وجه پروردگارشان، پس صفتی که بدان صفت، آنان ستایش می‌شوند، این است که صبر و شکیبایی‌شان برای وجه پروردگارشان می‌باشد، و مراد از وجه ربّ تعالی، عبارت است از جهت منسوب به او تعالی، از عمل و مانند آن، و آن،
______________________________
(1). هود/ 114.
(2). المیزان، ج 11، ص 62- 61.
(3). رعد/ 22.
ص: 130
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌2 149
جهتی است که بر آن عمل در نزد او ظاهر شده و استقرار می‌یابد؛ یعنی همان پاداشی که برای او نزد حق تعالی است، آن پاداشی که به بقای او باقی است، و خدای تعالی فرمود: «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ» «1»، و فرمود: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» «2»، و فرمود: «کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «3»، و قوله: «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»؛ یعنی نماز را بدون این‌که اخلالی به اجزا و شرایط آن، یا کوچک‌شمردنی نسبت به امر آن وارد شود، اقامه کنند، و قوله: «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً»، مراد از آن، مطلق انفاق است، اعمّ از واجب و غیر آن، و مقید بودن انفاق به «سِرًّا وَ عَلانِیَةً»، دلالت بر طلب و گرفتن تمامی حق دارد، و قوله: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی چون با بدی‌ای برخورد کردند، نیکویی را که مزید بر آن بدی یا معادل آن است، بیاورند، پس به واسطه آن نیکی، بدی را دفع نمایند، و این، اعمّ است از این‌که آن در بدی‌ای باشد که از خودشان صادر می‌شود، پس آن را با نیکی که می‌آورند، دفع می‌کنند. پس «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، یا با بازگشت به سوی پروردگارشان آن را دفع می‌نمایند؛ «فان التائب من الذنب کمن لا ذنب له»، یا در بدی‌ای است که دیگران نسبت به ایشان روا داشته‌اند؛ مانند کسی که به آنان ستم نموده، پس آن را با عفو یا احسان به او دفع می‌کنند یا کسی که به آنان جفا کرده، پس آن را با حسن خلق و گشاده‌رویی مقابله می‌نمایند؛ چنان‌که فرمود: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»، یا منکری به جا آورده، پس از آن نهی می‌کنند، یا معروفی را ترک نموده، پس او را بدان امر می‌کنند که همه اینها دفع سیّئه با حسنه است. «4»
نیز فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» «5»، فرموده: یعنی آن بدی را که از آنان متوجّه توست، با خوبی دفع کن و برای دفع آن، از بین نیکویی‌ها، بهترین آن را اختیار کن، و آن است «دفع السّیّئة بالحسنة التی هی احسن»؛ مثل این‌که اگر با اذیت کردن، نسبت به تو بدی نمودند، نسبت به ایشان، به نهایت احسانی که می‌توانی،
______________________________
(1). آل عمران/ 195.
(2). نحل/ 96.
(3). قصص/ 88.
(4). المیزان، ج 11، ص 379.
(5). مؤمنون/ 96.
ص: 131
احسان نما. سپس به بعض احسان فی الجمله، و اگر در وسعت این کار نبود، با گذشت از آنان، بدی را دفع کن. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» «2»، فرموده: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» وعده زیبایی است برای آنان، در کاری که انجام دادند و ستایش است بر حسن رفتارشان و نرمی و مدارای آنان با جهل و نادانی مشرکین، و لذا نزدیک‌تر به فهم، آن است که مراد از این‌که دو بار اجر به آنان داده می‌شود، اعطای اجر ایمان به کتابشان و اجر ایمان به قرآن و صبرشان بر ایمان بعد از ایمان است به آنچه در آن دو می‌باشد از رنج و مشقت مخالفت با هوای نفس، و گفته‌اند: مراد از آن، اعطای اجر به آنان در دو مرتبه است، به واسطه صبرشان بر دینشان، و صبرشان بر آزار و اذیت کفار و تحمّل مشقت‌ها، و قوله:
«وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، مراد از حسنه و سیّئه را گفته‌اند، سخن نیکو و پسندیده، و سخن زشت و ناپسند است، و گفته‌اند: آن، کار نیکو و کار ناپسند است، و آن دو، معروف و منکر است، و گفته‌اند: اخلاق نیکو و اخلاق ناپسند است، و آن دو، بردباری و نادانی است، و سیاق آیات، موافق معنای اخیر است. پس معنا برگشت می‌کند به این‌که آنان آزار و اذیّت مردم را نسبت به خودشان، با نرمی و مدارا دفع می‌کنند. «3»
در تفسیر نمونه، فی قوله تعالی: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» «4»، زیر عنوان: «گناهان کبیره و صغیره»، فرموده: این آیه با صراحت می‌گوید: اگر گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده‌اند، ترک گویید، «سیئات» شما را می‌پوشانیم و می‌بخشیم و شما را در جایگاه نیکویی وارد می‌کنیم و از این تعبیر استفاده می‌شود که گناهان بر دو دسته‌اند: دسته‌ای که قرآن نام آنها را «کبیره»، و دسته‌ای که نام آنها را «سیئة» گذاشته است، و در آیه 32 سوره نجم به جای «سیئة»،
______________________________
(1). المیزان، ج 15، ص 69.
(2). قصص/ 54.
(3). المیزان، ج 16، ص 54.
(4). نساء/ 31.
ص: 132
تعبیر به «لمم» (بر وزن قسم)، به معنای کارهای کوچک و بی‌اهمیت نموده است، و در آیه 49 سوره کهف در برابر «کبیره»، «صغیره» را ذکر فرموده است؛ آنجا که می‌گوید: «لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها»، این نامه عمل هیچ گناه کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده، مگر این‌که به شماره درآورده است).
از تعبیرات فوق به روشنی ثابت می‌شود که گناهان بر دو دسته مشخص تقسیم می‌شوند، که گاهی از آن دو به «کبیره» و «صغیره»، و گاهی «کبیره» و «سیّئه»، و گاهی «کبیره» و «لمم» تعبیر می‌شود. اکنون باید دید که ضابطه و میزان، در تعیین صغیره و کبیره چیست؟ بعضی می‌گویند: این دو از امور نسبی هستند؛ یعنی به هنگام مقایسه کردن دو گناه به یکدیگر، آن یک که اهمیتش بیشتر است، کبیره، و آنکه کمتر است، صغیره، می‌باشد، و بنابراین هر گناهی نسبت به گناه بزرگ‌تر، صغیره، و نسبت به گناه کوچک‌تر، کبیره است؛ ولی روشن است که این معنا، به هیچ وجه با آیه فوق نمی‌سازد؛ زیرا آیه فوق، این دو دسته را از یکدیگر جدا کرده و در برابر هم قرار داده است، و پرهیز از یکی را موجب بخشودگی دیگری می‌شمارد [دقت کنید]، ولی اگر به معنای لغوی «کبیره» بازگردیم، کبیره، هر گناهی است که از نظر اسلام بزرگ و پراهمیت است، و نشانه اهمیت آن، می‌تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهی از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن، تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند: قتل نفس، زنا، رباخواری و امثال آنها، و لذا در روایات اهل بیت علیهم السّلام می‌خوانیم: «الکبائر، الّتی اوجب اللّه عزّ و جلّ علیها النار.»: گناهان کبیره، گناهانی است که خداوند مجازات آتش برای آنها مقرر داشته است. مضمون این حدیث از امام باقر علیه السّلام، امام صادق علیه السّلام و امام علی بن موسی، الرضا علیه السّلام نقل شده است، و بنابراین به دست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها، با توجّه به ضابطه فوق، کار آسانی است، و اگر ملاحظه می‌کنیم، در پاره‌ای از روایات تعداد کبایر، هفت، و در بعضی بیست، و در بعضی هفتاد ذکر شده، منافات با آنچه در بالا گفته شد،
ص: 133
ندارد؛ زیرا در حقیقت، بعضی از این روایات، اشاره به گناهان کبیره درجه اوّل، و بعضی به گناهان کبیره درجه دو، و بعضی به همه گناهان کبیره اشاره می‌کند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «2»، زیر عنوان: «ایمان و روشن‌بینی» فرموده:
چهار نتیجه و ثمره در این آیه، برای تقوا و پرهیزگاری بیان شده است. نخست می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید، به شما نورانیّت و روشن‌بینی خاصّی می‌بخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبی تشخیص دهید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»، «فرقان»، صیغه مبالغه از ماده «فرق» است و در اینجا به معنای چیزی است که به خوبی حق را از باطل جدا می‌کند. این جمله کوتاه و پرمعنا، یکی از مهم‌ترین مسایل سرنوشت‌ساز انسان را بیان کرده و آن این‌که در مسیر راهی که انسان به سوی پیروزی‌ها می‌رود، همیشه پرتگاه‌ها و بیراهه‌هایی وجود دارد که اگر آنها را به خوبی نبیند و نشناسد و پرهیز نکند، چنان سقوط می‌کند که اثری از او باقی نماند. در این راه مهم‌ترین مسأله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان‌بخش و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختی است. اگر به راستی، انسان این حقایق را به خوبی بشناسد، رسیدن به مقصد برای او آسان است. مشکل این است که در بسیاری از این گونه موارد، انسان گرفتار اشتباه می‌شود، باطل را به جای حق می‌پندارد و دشمن را به جای دوست انتخاب می‌کند، و بیراهه را شاهراه. در اینجا دید و درک نیرومندی لازم است و نورانیّت و روشن‌بینی فوق العاده. آیه فوق می‌گوید: این دید و درک، ثمره درخت تقواست، امّا چگونه تقوا و پرهیز از گناه و هوا و هوس‌های سرکش، به انسان چنین دید و درکی می‌دهد؟ شاید برای بعضی مبهم باشد، امّا کمی دقت، پیوند میان این دو را روشن می‌سازد.
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 3، ص 359- 358.
(2). انفال/ 29.
ص: 134
توضیح این‌که: اوّلا، نیروی عقل انسان، به قدر کافی برای درک حقایق آماده است، ولی پرده‌هایی از حرص، طمع، شهوت، خودبینی، حسد و عشق‌های افراطی به مال، زن، فرزند، جاه و مقام، هم‌چون دود سیاهی در مقابل دیده عقل آشکار می‌گردد، و یا مانند غبار غلیظی فضای اطراف را می‌پوشاند، و پیداست که در چنین محیط تاریکی، انسان چهره حق و باطل را نمی‌تواند بنگرد، امّا اگر با آب تقوا، این غبار زدوده شود و این دود سیاه و تاریک از میان برود، دیدن چهره حق، آسان است. به گفته شاعر:
جمال یار ندارد حجاب و پرده، ولی‌غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
و یا به گفته شاعر دیگری:
حقیقت سرایی است آراسته‌هوا و هوس گرد برخاسته
نبینی که هرجا که برخاست گردنبیند نظر، گرچه بیناست مرد!
و ثانیا، می‌دانیم که هر کمالی در هرجا وجود دارد، پرتوی از کمال حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیک‌تر شود، پرتو نیرومندتری از آن کمال مطلق، در وجود او انعکاس خواهد یافت. روی این حساب همه علوم و دانش‌ها از علم و دانش او سرچشمه می‌گیرد، و هرگاه انسان در پرتو تقوا و پرهیز از گناه و هوا و هوس، به او نزدیک‌تر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران هستی او پیوند دهد، سهم بیشتری از آن علم و دانش خواهد گرفت، و به تعبیر دیگر، قلب آدمی، هم‌چون آیینه است و وجود هستی پروردگار، هم‌چون آفتاب عالمتاب. اگر این آیینه را، زنگار هوا و هوس تیره و تار کند، نوری در آن منعکس نخواهد شد؛ امّا هنگامی که در پرتو تقوا و پرهیزگاری صیقل داده شود و زنگارها از میان برود، نور خیره‌کننده آن آفتاب پرفروغ، در آن منعکس می‌گردد و همه جا را روشن می‌سازد. لذا در طول تاریخ، در حالات مردان و زنان پرهیزگار، روشن‌بینی‌هایی مشاهده می‌کنیم، که هرگز از طریق علم و دانش معمولی قابل درک نیست. آنها بسیاری از حوادث را که در لابه‌لای آشوب‌های اجتماعی ریشه آن ناشناخته بود، به خوبی می‌شناختند، و چهره‌های منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده، می‌دیدند!
ص: 135
این اثر عجیب تقوا در شناخت واقعی و دید و درک انسان‌ها، در بسیاری از روایات و آیات دیگر نیز آمده است؛ در سوره بقره، آیه 282: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»: تقوا پیشه کنید و خداوند به شما تعلیم می‌دهد، و در حدیث معروف آمده است: «المؤمن ینظر بنور اللّه.»: انسان باایمان با نور خدا می‌بیند، و در نهج البلاغه در کلمات قصار می‌خوانیم:
«اکثر مصارع العقول، تحت بروق المطامع.»: زمین خوردن عقل‌ها، غالبا به خاطر برق طمع است که چشم عقل را از کار می‌اندازد و پرتگاه‌ها و لغزش‌گاه‌ها را نمی‌بیند.
ثالثا: از نظر تجزیه و تحلیل عقلی نیز پیوند میان تقوا و درک حقایق، قابل فهم است؛ زیرا مثلا جوامعی که بر محور هوا و هوس می‌گردد و دستگاه‌های تبلیغاتی آنها، در مسیر دامن زدن به همین هوا و هوس‌ها گام برمی‌دارد، روزنامه‌ها، مروّج فساد می‌شوند؛ رادیوها بلندگوی آلودگی و انحرافات می‌گردند، و تلویزیون‌ها در خدمت هوا و هوسند. بدیهی است در چنین جامعه‌ای، تمییز حق از باطل، و خوب از بد، برای غالب مردم بسیار مشکل است. بنابراین آن بی‌تقوایی، سرچشمه این فقدان تشخیص، و یا سوء تشخیص است، و یا فی المثل در خانواده‌ای که تقوا نیست و کودکان در محیط آلوده پرورش می‌یابند و از همان طفولیت به فساد و بی‌بندوباری خو می‌گیرند، در آینده که بزرگ می‌شوند، تشخیص نیکی‌ها از بدی‌ها برای آنها مشکل می‌شود. اصولا به کار افتادن نیروها و انرژی‌ها و هدر رفتن این سرمایه‌ها در راه گناه، موجب می‌شود که مردم از نظر درک و اطلاع، در سطحی پایین قرار گیرند و افکار منحطی داشته باشند، هر چند در صنایع و زندگی مادی پیشروی کنند.
بنابراین به خوبی می‌بینیم که هر بی‌تقوایی سرچشمه یک نوع ناآگاهی و یا سوء تشخیص است. به همین جهت، در دنیای ماشینی امروز، جوامعی را مشاهده می‌کنیم که از نظر علم و صنعت، بسیار پیشرفته‌اند، ولی در زندگی روزانه خود، چنان گرفتار نابسامانی‌ها و تضادهای وحشتناکی هستند که انسان را در تعجّب فرو می‌برد.
اینها همه عظمت این گفته قرآن را روشن می‌سازد، و با توجّه به این‌که تقوا، منحصر به
ص: 136
تقوای عملی نیست، بلکه تقوای فکری و عقلی را شامل می‌شود، این حقیقت آشکارتر خواهد شد. تقوای فکری در برابر بی‌بندوباری فکری، به این معنا است که ما در مطالعات خود به دنبال مدارک صحیح و مطالب اصیل برویم، و بدون تحقیق کافی و دقّت لازم، در هیچ مسأله‌ای اظهار عقیده نکنیم. آنها که تقوای فکری را به کار می‌بندند، بدون شک، بسیار آسان‌تر از بی‌بندوباران به نتایج صحیح می‌رسند، ولی آنها که در انتخاب مدارک و طرز استدلال، بی‌بندوبارند، اشتباهاتشان فوق العاده زیاد است. امّا مطلب مهمی که باید جدا به آن توجّه داشت و مانند بسیاری دیگر از مفاهیم سازنده اسلامی، در میان ما مسلمانان دستخوش تحریف شده، بسیارند کسانی که خیال می‌کنند: آدم باتقوا کسی است که زیاد بدن و لباس خود را آب بکشد و همه کس و همه چیز را نجس یا مشکوک بداند، و در مسایل اجتماعی به انزوا درآید و دست به سیاه و سفید نزند، و در برابر هر مسئله‌ای سکوت اختیار کند. این‌گونه تفسیرهای غلط برای تقوا و پرهیزگاری، در واقع یکی از عوامل انحطاط جوامع اسلامی محسوب می‌گردد.
چنین تقوایی، نه آگاهی می‌آفریند، و نه روشن‌بینی و فرقان و جدایی حق از باطل.
اکنون که نخستین پاداش پرهیزگاران روشن شد، به تفسیر بقیه آیه و سایر پاداش‌های چهارگانه آنها می‌پردازیم. قرآن می‌گوید: علاوه بر تشخیص حق از باطل، نتیجه پرهیزگاری این است که: خداوند گناهان شما را می‌پوشاند و آثار آن را از وجود شما بر می‌دارد: «وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»، به علاوه شما را مشمول آمرزش خود قرار می‌دهد:
«وَ یَغْفِرْ لَکُمْ»، و پاداش‌های فراوان دیگری در انتظار شماست که جز خدا نمی‌داند؛ زیرا خداوند فضل و بخشش عظیم دارد: «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.» این چهار اثر، میوه‌های درخت تقوا و پرهیزگاری هستند. وجود رابطه طبیعی در میان تقوا و پاره‌ای از این آثار، مانعی از آن نمی‌شود که همه آنها را به خدا نسبت بدهیم؛ زیرا کرارا در این تفسیر گفته‌ایم که هر موجودی هر اثری دارد، به خواست خدا است، و لذا هم می‌توان آن اثر را به خدا نسبت داد و هم به آن موجود.
ص: 137
در این‌که میان «تکفیر سیئات» و «غفران» چه تفاوتی است؟ بعضی مفسران معتقدند که اوّلی اشاره به پرده‌پوشی در دنیا، و دوّمی اشاره به رهایی از مجازات در آخرت است. ولی احتمال دیگری در اینجا وجود دارد که: «تکفیر سیئات» اشاره به آثار روانی و اجتماعی گناهان دارد که در پرتو تقوا و پرهیزگاری از میان می‌رود، ولی «غفران»، اشاره به مسأله عفو و بخشش خداوند و رهایی از مجازات است. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «2»، تفسیر فرموده: نماز را در دو طرف روز، و در اوایل شب برپا دار: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ.» ظاهر تعبیر: «طَرَفَیِ النَّهارِ» (دو طرف روز)، این است که نماز صبح و مغرب را بیان می‌کند که در دو طرف روز قرار گرفته است، و «زلف» که جمع «زلفه» به معنای نزدیکی است، به قسمت‌های آغاز شب که نزدیک به روز است، گفته می‌شود. بنابراین منطبق بر نماز عشا می‌گردد.
همین تفسیر در روایات ائمه اهل بیت علیهم السّلام نیز وارد شده که آیه فوق اشاره به سه نماز، صبح، مغرب، عشاء، است. در اینجا این سؤال پیش می‌آید که چرا از نمازهای پنج‌گانه، تنها در اینجا اشاره به سه نماز صبح، مغرب و عشا شده و از نماز ظهر و عصر سخن به میان نیامده است. پیچیده بودن پاسخ این سؤال، سبب شده است که بعضی از مفسران «طَرَفَیِ النَّهارِ» را آن‌چنان وسیع بگیرند که هم نماز صبح و هم ظهر و عصر و هم مغرب را شامل شود، و با تعبیر به: «زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ» که اشاره به نماز عشاست، همه نمازهای پنج‌گانه را دربر می‌گیرد، ولی انصاف این است که «طَرَفَیِ النَّهارِ» تاب چنین تفسیری را ندارد؛ مخصوصا با توجّه به این‌که مسلمانان صدر اوّل مقیّد بودند که نماز ظهر را در اوّل وقت و نماز عصر را حدود نیمه وقت (میان ظهر و غروب آفتاب) انجام دهند. تنها چیزی که می‌توان اینجا گفت این است که در آیات قرآن، گاهی هر پنج نماز
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 7، ص 145- 140.
(2). هود/ 114.
ص: 138
ذکر شده، مانند: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» «1»، و گاهی سه نماز، مانند آیه مورد بحث، و گاهی تنها یک نماز ذکر شده است، مانند: «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ.» «2» بنابراین لزومی ندارد که در هر مورد، پنج نماز با یکدیگر ذکر شود؛ به خصوص این‌که گاهی مناسبات ایجاب می‌کند که تنها روی نماز ظهر (صلاة وسطی) به خاطر اهمیتش، تکیه شود، و گاهی روی نماز صبح، مغرب و عشا، که گاهی به خاطر خستگی و یا خواب، ممکن است در معرض فراموشی قرار گیرد. سپس برای اهمیت نماز روزانه خصوصا، و همه عبادات، طاعات و حسنات عموما، چنین می‌گوید: حسنات، سیئات را از میان می‌برند: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، و این تذکّر و یادآوری است برای آنها که توجّه دارند: «ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ.» «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» «4»، فرموده: آنها به وسیله حسنات، سیّئات خود را از میان می‌برند؛ به این معنا که به هنگام ارتکاب یک گناه و لغزش، تنها به پشیمان شدن، ندامت و استغفار قناعت نمی‌کنند، بلکه عملا در مقام جبران برمی‌آیند، هر اندازه، گناه و لغزش آنها بزرگ‌تر باشد، به همان اندازه، حسنات بیشتری انجام می‌دهند، تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه، با آب حسنات بشویند.
«یَدْرَؤُنَ»، از ماده «درء» (بر وزن زرع)، به معنای دفع کردن است. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که آنها بدی را با بدی تلافی نمی‌کنند، بلکه سعی دارند اگر از کسی نسبت به آنها بدی برسد، با انجام نیکی در حقّ وی، او را شرمنده و وادار به تجدیدنظر کنند؛ همان گونه که در آیه 35 سوره فصلت می‌خوانیم: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.»: بدی را به آنچه نیکوتر است، از خود دور ساز، که در این هنگام کسی که میان تو و او دشمنی و عداوت است، تغییر
______________________________
(1). اسراء/ 78.
(2). بقره/ 238.
(3). تفسیر نمونه، ج 9، ص 266- 265.
(4). رعد/ 22.
ص: 139
چهره می‌دهد؛ گویی دوست صمیمی تو است. درعین‌حال، هیچ مانعی ندارد که آیه مورد بحث درصدد بیان هر دو معنا باشد. در احادیث اسلامی نیز احادیثی به مضمون هر دو تفسیر وارد شده است. در حدیثی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم که به معاذ بن جبل فرمود: «اذا عملت سیئة، فاعمل بجنبها حسنة، تمحها»: هنگامی که کار بدی کردی، در کنار آن کار خوبی انجام ده که آن را محو کند، و در نهج البلاغه می‌خوانیم که امیر مؤمنان، علی علیه السّلام فرمود: «عاتب اخاک بالاحسان الیه، و اردد شره بالانعام الیه.»: برادرت را در برابر کار خلافی که انجام داده است، به وسیله نیکی به او سرزنش کن، و شرّ او را از طریق انعام و احسان به او، برگردان. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ» «2»، فرموده: به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می‌دهد که با این گروه، مدارا کن و بدی‌های آنها را، با عفو و گذشت و نیکی، دفع کن، و سخنان نامطلوب آنها را با بهترین منطق پاسخ گو: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ.» در این راه، عجله و شتابی نداشته باش و بدان: ما به آنچه آنها می‌گویند و توصیف می‌کنند، آگاه‌تریم: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ.» می‌دانیم حرکات ناشایست و گفتار خشن و انواع اذیّت و آزار آنها، تو را ناراحت می‌کند، امّا تو وظیفه نداری که در برابر آن خشونت‌ها و زشت‌گویی‌ها، مقابله به مثل کنی؛ تو بدی را با نیکی پاسخ ده، که این، خود یکی از مؤثرترین روش‌ها، برای بیدار کردن غافلان و فریب‌خوردگان است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «4»، فرموده: این بعث، نشور، حساب و جزا، در روزی خواهد بود که شما را در آن روز اجتماع، گردآوری می‌کند: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ.» آری، یکی از نام‌های قیامت، «یوم الجمع» است که در آیات قرآن با تعبیرهای مختلف کرارا به آن اشاره شده
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 10، ص 191.
(2). مؤمنون/ 96.
(3). تفسیر نمونه، ج 14، ص 307- 306.
(4). تغابن/ 9.
ص: 140
است. از جمله، در آیه 49 و 50 سوره واقعه می‌خوانیم: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ. لَمَجْمُوعُونَ إِلی مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ.»: بگو، تمام اوّلین و آخرین در میعاد روز معیّنی جمع می‌شوند، و از آن به خوبی استفاده می‌شود که رستاخیز همه انسان‌ها در یک روز است.
سپس می‌افزاید: آن روز، روز تغابن است: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ.» روزی است که «غابن» (برنده) و «مغبون» (بازنده) شناخته می‌شوند. روزی است که روشن می‌شود چه کسانی در تجارت خود، در عالم دنیا گرفتار غبن، زیان و خسران شده‌اند؟ روزی است که جهنمیان، جایگاه خالی خود را در بهشت می‌بینند و تأسف می‌خورند، و بهشتیان جای خالی خود را در دوزخ می‌بینند و خوشحال می‌شوند؛ زیرا در حدیث آمده است که:
هر انسانی، جایگاهی در بهشت، و جایگاهی در دوزخ دارد. هرگاه به بهشت برود، جایگاه دوزخیش به دوزخیان واگذار می‌شود، و هرگاه به جهنم برود، جایگاه بهشتیش به بهشتیان، و تعبیر به «ارث» در آیات قرآن، در این مورد، احتمالا ناظر به همین مطلب است؛ به این ترتیب، یکی دیگر از نام‌های قیامت، «یوم التغابن»، روز ظهور غبن‌هاست.
سپس به بیان حال مؤمنان در آن روز پرداخته، می‌افزاید: کسی که ایمان به خدا آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند سیئات او را می‌پوشاند و از بین می‌برد و او را در باغ‌هایی از بهشت، وارد می‌کند که از زیر درختانش نهرها جاری است، جاودانه تا ابد در آن می‌ماند و این، پیروزی بزرگی است: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» به این ترتیب، هنگامی که دو شرط اصلی؛ یعنی ایمان و عمل صالح، حاصل شود، این مواهب عظیم، پشت سر آن خواهد بود: بخشودگی گناهان که بیش از همه چیز، فکر انسان را به خود مشغول می‌دارد، و بعد از پاک شدن از گناه، ورود به بهشت جاودان و نیل به فوز عظیم. بنابراین، همه چیز بر محور ایمان و عمل صالح دور می‌زند و سرمایه‌های اصلی همین‌هاست، اینها کسانی هستند که در آن «یوم التغابن»، نه تنها مغبون نیستند، بلکه به پیروزی بزرگ و فوز عظیم رسیده‌اند. «1»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 24، ص 195- 194.
ص: 141
استاد محقق یعسوب الدین رستگار جویباری در تفسیر بصائر، درباره قوله تعالی: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ» «1»، فرموده: در تخصیص تغابن به این روز، آگاهی و اعلان است به این‌که در حقیقت، آن امری است که در روز قیامت واقع می‌گردد، نه این‌که امری باشد که در دنیا واقع گردد، و در تلخیص بیان از سید رضی، رضوان اللّه تعالی علیه، نقل نمود که: ذکر تغابن در اینجا «مجاز» است، اللّه اعلم، و مراد از آن، تشبیه مؤمنین و کافرین است به این‌که طرفین عقد و خریدار و فروشنده هستند، پس مثل این‌که مؤمنین خانه ثواب را خریداری می‌کنند، و گویا کافران، خانه عذاب را در عوض آن می‌گیرند. پس در این معامله، تفاوت می‌گیرند و در این خرید و فروش، فریب می‌خورند و فریب می‌زنند. پس در این معامله، سود و منفعت با مؤمنین است و خسران و زیان با کافران، و مشابه با این، قول خدای تعالی است که: «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ الایه»، انتهای کلام سید رضی رفع مقامه، و قوله: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً ... وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»، بیان است برای کیفیت تغابن به این‌که: تغابن آن است که مترتّب است بر آنان، به سوء اختیار مغبون، و پیروزی، که شخص پیروز به واسطه حسن اختیارش بدان نایل می‌گردد و در آیه دلالتی است بر این‌که پوشیدن گناه و بدی، نایل شدن به پیروزی و داخل شدن در بهشت، منوط به دو امر است: ایمان و عمل صالح با همدیگر، پس یکی از آن دو، جدای از دیگری، مفید نباشد. «2»

4. دفع سیّئه با حسنه در تفاسیر روایی‌

سید هاشم بحرانی قدّس سرّه در تفسیر برهان و علامه شیخ عبد علی بن جمعه عروسی قدّس سرّه در تفسیر نور الثقلین، و علامه شیخ جلال الدین عبد الرحمن سیوطی در تفسیر در المنثور، فی قوله تعالی:
______________________________
(1). تغابن/ 9.
(2). بصائر، ج 47، ص 36.
ص: 142
«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» «1»، روایاتی را نقل فرموده‌اند، از جمله:
1. عیاشی، از میسر، از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام روایت می‌کند که میسر گفت: من، علقمه حضرمی، ابو حسان عجلی و عبد اللّه بن عجلان، منتظر ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام بودیم که آن بزرگوار بر ما خارج گردید و فرمود: «مرحبا و اهلا! و اللّه، انی لاحب ریحکم و ارواحکم، و انکم لعلی دین اللّه.» خوش آمدید که بر اهل، با سزاواری وارد شدید! و اللّه بوی شما را و ارواح شما را دوست دارم و شما بر دین خدای تعالی هستید، پس علقمه گفت: با خوش‌رویی کمی درنگ نمود و سپس فرمود: «و نوروا انفسکم! فان لم تکونوا اقترفتم الکبائر، فانا اشهد.»: نفوستان را نورانی کنید! پس اگر مرتکب گناهان کبیره نشده باشید، من شهادت می‌دهم. ما گفتیم: و گناهان کبیره چه هستند؟ آن حضرت فرمود: «هی فی کتاب اللّه، علی سبع.»: آنها در کتاب خدای تعالی، هفت تا هستند. ما گفتیم: فدای شما گردیم! آنها را برای ما برشمرید. آن حضرت فرمود: «الشرک باللّه العظیم، و اکل مال الیتیم، و اکل الربوا بعد البینه، و عقوق الوالدین، و الفرار من الزحف، و قتل المؤمن، و قذف المحصنة.»: شرک به خدای عظیم، و خوردن مال یتیم، و خوردن ربا بعد از اقامه دلیل و برهان، و عاقّ والدین شدن، و فرار از صفّ مقدّم جبهه جنگ، و کشتن مؤمن، و اتهام ناروا به زن شوهردار. ما گفتیم: هیچ‌گاه با این چیزها سروکاری نداشته‌ایم. آن حضرت فرمود:
«فانتم اذا.»: پس شما در این حال، بر دین خدا هستید. «2»
2. محمّد بن یعقوب کلینی در کتاب کافی با اسنادش، تا حلبی، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فی قول اللّه عزّ و جلّ: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً»، روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «الکبائر، الّتی اوجب اللّه عزّ و جلّ علیها النّار.»: گناهان کبیره، آنهایی هستند که خدای عزّ و جلّ، آتش جهنم را به واسطه ارتکابشان واجب گردانیده است. «3» «4»
______________________________
(1). نساء/ 31.
(2). برهان، ص 225- نور الثقلین، ج 1، ص 472، حدیث 203.
(3). برهان، ص 225- نور الثقلین، ج 1، ص 473، حدیث 207.
ص: 143
3. ابن ابی حاتم، از ابن عباس اخراج نمود که او گفت: «کل ما وعد اللّه علیه النار، کبیرة.»؛ یعنی هر آنچه خدا بر آن وعده آتش داده است. آن گناه، کبیره است. «5»
4. ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم، از طریق سعید بن جبیر، اخراج نمودند که: مردی از ابن عباس سؤال نمود: گناهان کبیره هفتگانه چندتا هستند؟ او گفت: «هی الی سبعة مائة اقرب منها الی سبع، غیر انه لا کبیرة مع استغفار، و لا صغیرة مع اصرار.»؛ یعنی آنها به هفتصد می‌رسد که کمترین آنها، هفت‌تا است، جز این‌که هیچ گناهی با استغفار از آن، کبیره نبوده و هیچ گناهی با اصرار بر آن، صغیره نیست. «6»
5. احمد، عبد بن حمید، بخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن جریر و ابن ابی حاتم از انس اخراج نمودند که او گفت: «ذکر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الکبائر، فقال: الشرک باللّه، و قتل النفس، و عقوق الوالدین، و قال: أ لا انبئکم باکبر الکبائر: قول الزور او شهادة الزور.»؛ یعنی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله، گناهان کبیره را تذکّر داد، پس فرمود: شرک به خدا، قتل نفس و عاقّ والدین، و فرمود:
آیا شما را به بزرگ‌ترین گناهان کبیره خبر بدهم؟ آن، گفتار دروغ یا شهادت به دروغ است. «7»
نیز درباره قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» «8»، روایاتی را ذکر کرده‌اند، از جمله:
1. در تفسیر برهان فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» «9»، از قول علی بن ابراهیم فرموده: یعنی آن علمی را برای شما قرار می‌دهد که به وسیله آن، میان حق و باطل را فرق بگذارید. «10»
2. ابن ابی حاتم و ابو الشیخ، از ابن عباس فی قوله تعالی: «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»، اخراج نمودند که او گفت: «نصرا». «11»
______________________________
. المیزان، ج 4، ص 354.
(5). در المنثور، ج 2، ص 146.
(6). در المنثور، ج 2، ص 146.
(7). در المنثور، ج 2، ص 147- 146.
(8). انفال/ 29.
(9). انفال/ 29.
(10). برهان، ص 390.
(11). در المنثور، ج 3، ص 179.
ص: 144
3. ابن ابی شیبه، عبد بن حمید، ابن منذر، ابو الشیخ فی قوله تعالی: «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»، از مجاهد اخراج نمودند که او می‌گوید: «مخرجا فی الدنیا و الاخرة.» «1»
فی قوله تعالی: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ» «2»، روایاتی فرموده‌اند، از جمله:
1. محمّد بن یعقوب در کافی، از محمّد بن اسماعیل، با اسنادش از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، فی قول اللّه عزّ و جلّ: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، فرموده: «صلاة المؤمن بالّلیل، تذهب بما عمل من ذنب النهار.» نماز شب مؤمن گناهی را که در روز مرتکب شده، از بین می‌برد. «3»
2. ابراهیم بن عمر با اسنادش از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فی قول اللّه: «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ الی السیئات»، نقل کند که آن بزرگوار فرمود: «صلاة المؤمن باللیل، تذهب بما عمل من ذنب النهار.»: نماز انسان مؤمن در دل شب، گناهی را که در روز مرتکب شده، از بین می‌برد. «4»
3. از ابو حمزه ثمالی روایت شده که گفت: شنیدم یکی از آن دو نفر علیهما السّلام می‌فرمودند:
«ان علیا قال: سمعت حبیبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: أرجی آیة فی کتاب اللّه:" أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ" و قرأ الایة کلّها، قال: یا علی! و الّذی بعثنی بالحق بشیرا و نذیرا، ان احدکم لیقوم الی وضوئه فتساقط عن جوارحه الذنوب، فاذا استقبل اللّه بقلبه و وجهه، لم ینفتل و علیه من ذنوبه شی‌ء، کما ولدته امه، فان اصاب شیئا بین الصلوتین، کان له مثل ذلک، حتی عد الصلوات الخمس.
ثم قال: یا علی! انما منزلة الصلوات الخمس لامتی، کنهر جار علی باب احدکم، فما یظن احدکم اذا کان فی جسده درن، ثم اغتسل فی ذلک النهر خمس مرّات، کان یبقی فی جسده درن؟ فکذلک و اللّه، الصلوات الخمس لامتی.»: همانا علی علیه السّلام فرمود: از حبیبم، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: امیدبخش‌ترین آیه در کتاب اللّه، «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ» است، و بعد از
______________________________
(1). در المنثور، ج 3، ص 179.
(2). هود/ 114.
(3). برهان، ص 490- نور الثقلین، ج 2، ص 401، حدیث 234.
(4). نور الثقلین، ج 2، ص 403، حدیث 241- برهان، ص 490- المیزان، ج 11، ص 71.
ص: 145
آنکه همه آیه را قرائت نمود، فرمود: یا علی! سوگند به آن کسی که مرا بشارت‌دهنده و انذارکننده، مبعوث نمود، همین که یکی از شما برای وضو ساختن برمی‌خیزد، گناهان او از اعضا و جوارحش فرو می‌ریزد، پس چون با توجّه قلبی رو به قبله می‌ایستد، رو برنگرداند جز این‌که هیچ گناهی بر او نباشد، مثل این‌که تازه از مادرش متولّد شده.
پس اگر در فاصله به جا آوردن دو نماز، گناهی از او سر زد، امر همین‌گونه خواهد بود تا آنکه نمازهای پنجگانه را برشمرد. پس از آن فرمود: یا علی! منزلت نمازهای پنجگانه بر امّت من، به نهر آبی می‌مانند که از درب خانه یکی از شما جاری باشد، در این صورت هیچ‌یک از شما گمان می‌برد که وقتی او در هر شبانه‌روز، پنج مرتبه خود را در آن نهر شستشو بدهد، در بدن او چرکی باقی بماند؟ به خدا سوگند امر نمازهای پنجگانه برای امت من، همین حکم را دارد. «1»
4. ابن جریر، محمّد بن نصر و ابن مردویه فی قوله تعالی: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، از ابن مسعود اخراج نمودند که او گفت: «الصلوات الخمس.»: نمازهای پنجگانه. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» «3»، در تفسیر نور الثقلین، از محاسن برقی با اسنادش، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که آن بزرگوار فی قوله تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»، فرمود: «التی هو احسن، التقیة.»،" فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ".»؛ یعنی آنچه نیکوتر است، آن تقیه است، پس ناگهان آن کس که بین تو و او دشمنی است، کانّه خویشاوند گرم و صمیمی است. «4»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» «5»، روایاتی را نقل فرموده‌اند، از جمله:
1. در کتاب اصول کافی، علی بن ابراهیم از پدرش، و او با اسنادش تا هشام بن سالم و
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 2، ص 402، حدیث 237- برهان، ص 492- مجمع البیان، ج 5، ص 201.
(2). در المنثور، ج 3، ص 251.
(3). مؤمنون/ 96.
(4). نور الثقلین، ج 3، ص 551، حدیث 112.
(5). قصص/ 54.
ص: 146
غیر او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره قول خدای عزّ و جلّ: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا»، نقل کند که آن حضرت فرمود: «علی التقیّه». «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» را هم فرمود: «" الحسنة" التقیه، و" السّیّئة"، الاذاعة.»: حسنه، تقیّه بوده و سیّئه، شایعه‌پراکنی و خبرپراکنی است. «1»
2. علی بن ابراهیم، از پدرش گوید که او مرا از ابن عمیر، از جمیل، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام حدیث فرمود که: آن حضرت فرمود: «نحن صبر و شیعتنا اصبر منا؛ لان صبرنا بعلم، و صبروا بما لا یعلمون. قال: قوله:" یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ"؛ ای یدفعون سیئة من اساء الیهم بحسناتهم.»؛ یعنی ما بسیار صبور هستیم و پیروان ما از ما شکیباترند؛ زیرا شکیبایی ما از روی علم و آگاهی است، در حالی که شکیبایی آنان به چیزی است که آنان نسبت به آن آگاهی ندارند. فرمود: قوله: «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»؛ یعنی بدی کسی را که به آنان بدی کرده است، با خوبی‌هایشان دفع می‌کنند. «2»
3. ابن ابی شیبه و ابن منذر، از مجاهد اخراج نمودند که او گفت: «ان قوما من المشرکین اسلموا، فکانوا یؤذونهم، فنزلت هذه الایة فیهم:" أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ".»: البته، گروهی از مشرکان مسلمان شدند، بعد، آن مشرکان آنها را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند، پس این آیه درباره آنان نازل گردید: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا.» «3»
فی قوله تعالی: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ» «4»، آورده‌اند که:
1. در کتاب معانی الاخبار با اسنادش تا جعفر بن غیاث، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که آن حضرت فرمود: «یوم التغابن، یوم یغبن اهل الجنة اهل النار.»: روز تغابن، روزی است که در آن روز، اهل بهشت، اهل دوزخ را فریب می‌دهند. «5»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 4، ص 133، حدیث 86- برهان، ص 794.
(2). برهان، ص 794.
(3). در المنثور، ج 5، ص 133.
(4). تغابن/ 9.
(5). نور الثقلین، ج 5، ص 341، حدیث 17- برهان، ص 1121.
ص: 147
2. عبد بن حمید و ابن منذر درباره آیه «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، از ابن عباس اخراج نمودند که او گفت: «غبن اهل الجنة اهل النار.»؛ یعنی آن، فریب اهل بهشت است اهل جهنم را. «1»

5. تدبّر در آیات دفع سیّئه با حسنه‌

قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «2»
در یک نتیجه‌گیری اجمالی که از تفسیر آیات دفع سیّئه با حسنه و تفسیر روایی آنها به دست می‌آید، حسنه و سیّئه در معانی و مفاهیم مختلفی تفسیر گردیده است. از جمله، در معانی حسنه فرموده‌اند:
الف- اجتناب از گناهان کبیره، که منهی عنه هستند،
ب- تحصیل تقوای الهی،
ج- اقامه نمازهای یومیّه پنجگانه و نماز شب،
د- اعمال صالح و توبه و حسن و خلق و کارهای نیکو و پسندیده،
ه- اقامه دلیل و برهان در مقابل ادعای باطل، و توجّه داشتن به افعال نیکوی شخص مسیئ،
و- نرمی نمودن و مدارا کردن توأم با سعه صدر و بردباری،
ز- ایمان به توحید خدای تعالی، نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، و عبادت از روی اخلاص.
در معانی سیّئه هم فرموده‌اند:
الف- گناهان صغیره، ب- خطاها، ج- اشتباهات، د- بدی‌ها.
و در اینجا معانی و مفاهیم حسنات و سیّئات را در آیات دفع سیّئه با حسنه، تحت عنوان «معانی و مفاهیم حسنه و سیّئه در آیات دفع سیّئه با حسنه»، در هریک از آن آیات، با استعانت از الطاف الهی و با استناد به آیات قرآن بررسی می‌نماییم.
______________________________
(1). در المنثور، ج 6، ص 227.
(2). ص/ 29.
ص: 148

معانی و مفاهیم حسنه و سیّئه در آیات دفع سیّئه با حسنه‌

الف- معنا و مفهوم اوّل دفع سیّئه با حسنه‌

اشاره

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، اجتناب از گناهان کبیره منهی عنه است؛ زیرا اجتناب از گناهان کبیره منهی عنه، هم ستر و پوشش گناهان صغیره بوده و هم سبب دخول اجتناب‌کنندگان در محلی کریم و باکرامت است: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً.» «1»

گناهان کبیره و گناهان صغیره‌

1. در آیه سی و دوّم سوره نجم، «لمم» به معنای گناهان کوچک (صغیره)، مستثنای از گناهان کبیره و فواحش، ذکر شده و از اینجا معلوم می‌شود گناهان دو قسم است:
گناهان کبیره و گناهان صغیره: «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ.»
2. درباره شناخت گناهان کبیره با استفاده از قرآن کریم، امام صادق علیه السّلام فرمود: گناهان کبیره آنهایی هستند که خدای عزّ و جلّ آتش جهنم را به واسطه ارتکاب آنها واجب گردانید: «الکبائر، الّتی اوجب اللّه عزّ و جلّ علیها النار.» «2»
3. خدای تعالی توبه بندگانش را می‌پذیرد و از گناهان آنان درمی‌گذرد، و توبه نصوح‌گونه، گناه صغیره و گناهی را که آنان از روی جهل و نادانی مرتکب شده‌اند، می‌پوشاند، و استغفار پس از آن، موجب مغفرت و آمرزش است:
- وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ؛ «3»
- وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ؛ «4»
- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ؛ «5»
- کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ «6»
______________________________
(1). نساء/ 31.
(2). برهان، ص 225- نور الثقلین، ج 1، ص 473.
(3). شوری/ 25.
(4). اعراف/ 153.
(5). تحریم/ 8.
(6). انعام/ 55.
ص: 149
- وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً. «1»
4. برای کسی که تا زمان مرگ در گناهان صغیره غوطه‌ور است، توبه نیست:
- وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ. «2»
5. پاداش اجتناب از گناهان کبیره منهی عنه، علاوه بر ستر گناهان صغیره، دخول در جای باکرامت و اعطای نیکوترین چیزها و اعطای آنچه نزد خدا خیر و پاینده‌تر است، می‌باشد:
- إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً؛ «3»
- وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی. الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ؛ «4»
- فَما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ. «5»

ب- معنا و مفهوم دوّم دفع سیّئه با حسنه‌

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، تحصیل تقوای الهی است. تحصیل تقوای الهی در مؤمنین مشروط به این است که خدای تعالی نیروی تشخیص حق از باطل را در آنان ایجاد نماید و گناهانشان را بپوشاند و علاوه بر آن، آنان را بیامرزد، که خدای تعالی، صاحب فضل عظیم است:
- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. «6»
1. تقوا ستر و پوشش گناهان است:
- وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً؛ «7»
______________________________
(1). نساء/ 110.
(2). نساء/ 18.
(3). نساء/ 31.
(4). نجم/ 32- 31.
(5). شوری/ 37- 36.
(6). انفال/ 29.
(7). طلاق/ 5.
ص: 150
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌2 179
- وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ. «1»
2. مؤمن بودن به خدای تعالی، ایمان داشتن به روز قیامت و تقوای الهی داشتن، مفتاح خروج از مشکلات و ورود به تسهیلات است:
- مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً؛ «2»
- وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً. «3»
3. خدای متعال، متقیّن را دوست می‌دارد:
- بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ؛ «4»
- ... إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ. «5»
4. و خدای متعال با متقین است:
- وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ «6»
- وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ «7»
- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ؛ «8»
5. عاقبت نیکو و فرجام نیک برای متقین است:
- قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. «9»
- هذا ذِکْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ. «10»

ج- معنا و مفهوم سوّم دفع سیّئه با حسنه‌

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، اقامه نمازهای واجب یومیه و تداوم در اقامه نافله شب است: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ
______________________________
(1). مائده/ 65.
(2). طلاق/ 2.
(3). طلاق/ 4.
(4). آل عمران/ 76.
(5). توبه/ 4 و 7.
(6). بقره/ 194.
(7). توبه/ 36.
(8). توبه/ 123.
(9). قصص/ 83.
(10). ص/ 49.
ص: 151
السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ. «1»
1. در آیه شریفه «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، «الْحَسَناتِ»، معرّف به الف و لام بوده و آن، اشاره به عهد ذکری «الصَّلاةَ» در «أَقِمِ الصَّلاةَ» است؛ به این معنا و مفهوم که:
اقامه صلات محوکننده و از بین‌برنده سیئات است؛ زیرا اقامه صلات، همان حسنات است.
2. «الصَّلاةَ» فی قوله: «أَقِمِ الصَّلاةَ» معرف به الف و لام بوده و آن، اشاره و دلالت است بر «الصَّلَواتِ» فی قوله: «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ» «2» و «صلوات»، جمع «صلاة» است و بر عموم نمازهای واجب یومیه که آیات صد و چهارده سوره هود، دویست و سی و هشت سوره بقره و هفتاد و هشت سوره اسراء به آنها اشاره می‌نماید و بر نمازهای نافله، مخصوصا تداوم در نماز شب که آیه بیست و سوّم سوره معارج بنا بر تصریح مفسرین به آن اشاره دارد، دلالت می‌کند.
. «السَّیِّئاتِ» فی قوله: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»، معرف به الف و لام بوده و آن، اشاره به عهد ذکری بعد از «أَقِمِ الصَّلاةَ» است. قوله تعالی: «طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ»، بدین معناست که اقامه نمازهای واجب یومیه (و نوافل)، سیئاتی را که در فاصله دو نماز واجب یومیه است، محو و نابود می‌کند.
آیاتی که در وجوب نمازهای یومیه، و هم‌چنین در تداوم داشتن در نماز شب آمده است، عبارتند از:
- حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ؛ «3»
- وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ؛ «4»
- أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً؛ «5»
- الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. «6»
______________________________
(1). هود/ 114.
(2). بقره/ 238.
(3). بقره/ 238.
(4). هود/ 114.
(5). اسراء/ 78.
(6). معارج/ 23.
ص: 152

د- معنا و مفهوم چهارم دفع سیّئه با حسنه‌

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، انجام عمل صالح است: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ.» «1»؛ یعنی و آن کسانی که در عظمت و احترام، در طلب رضای پروردگارشان شکیبایی کردند و نماز را اقامه نمودند و از آنچه به آنان روزی دادیم، در نهان و آشکار انفاق نمودند و با انجام عمل صالح، بدی و گناه را دفع می‌کنند، اینانند که برای‌شان عاقبتی پسندیده و سرایی نیکو فرجام (بهشت) است.
مستند این‌که «الحسنة» در آیه شریفه، به معنا و مفهوم انجام عمل صالح است، مفاد همین آیه شریفه، آیه هفتاد سوره فرقان و روایت معاذ بن جبل از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است:
1. قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.» «2»
2. روایت معاذ بن جبل: شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی، در تفسیر مجمع البیان فرموده: از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که به معاذ بن جبل فرمود: «اذا عملت سیئة، فاعمل بجنبها حسنة تمحها.»؛ یعنی چون عمل بدی را انجام دادی، پس در کنار آن کار نیکویی را (عمل صالحی را) انجام بده، تا آن کار بد و ناپسند تو را محو و نابود سازد. «3»

ه- معنا و مفهوم پنجم دفع سیّئه با حسنه‌

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، سخن نیکو و پسندیده توأم با دلیل است: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ.» «4»؛ یعنی اتهامات نابخردانه و خصمانه (ی آنان) را با سخن نیکو و پسندیده توأم با اقامه دلیل و برهان دفع کن. ما به آنچه آنان (با این سخنان باطل خود) توصیف می‌کنند، به خوبی آگاهیم.
______________________________
(1). رعد/ 22.
(2). فرقان/ 70.
(3). مجمع البیان، ج 6، ص 289.
(4). مؤمنون/ 96.
ص: 153
در آیه شریفه، «السَّیِّئَةَ»، به اتهامات نابخردانه و خصمانه، و «أَحْسَنُ» هم به سخن نیکو و پسندیده توأم با اقامه دلیل، معنا شده؛ زیرا:
1. در چند آیه قبل قرآن از «اتهامات نابخردانه» مشرکین مرفّه نسبت به تلاوت آیات الهی، این چنین خبر می‌دهد: «قَدْ کانَتْ آیاتِی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ. مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ. أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ.» «1»:
چون آیات ما بر آنان تلاوت می‌شد، به روش پیشینیانشان، از سر استکبار و خودبزرگ‌بینی، در شب‌نشینی‌هایی که داشتند، آن آیات را به بی‌محتوا بودن نسبت می‌دادند. آیا آنان در آن سخن تدبّر ننمودند؟ یا از آنچه بر سر پیشینانشان گذشت، عبرت نگرفتند؟
2. در دنباله آیات، درباره برخورد خصمانه مشرکین نسبت به رسالت و شخصیت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله چنین می‌فرماید: «أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ. أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» «2»، یا این‌که آنان پیامبرشان را نشناخته‌اند که او را انکار می‌کنند، یا نسبت جنون به او می‌دهند؟ (این‌طور نیست،) بلکه او صلّی اللّه علیه و آله بر حق به پیامبری مبعوث شده، ولی اکثر آن مشرکین مرفه، از این امر ناخرسند هستند.

و- معنا و مفهوم ششم دفع سیّئه با حسنه‌

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، اعراض نمودن از سخن لغو، و با گفتن:
اعمال ما، برای ما، و اعمال شما برای شماست، به سلامت گذشتن از نادانی جاهلان است: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ.» «3»: به آنان دو مرتبه، اجرشان داده می‌شود: یکی بر ایمان داشتن به کتابشان که پیش از نزول قرآن، به آنان اعطا شد، و دیگری بر ایمان آوردنشان به قرآن، هنگامی که آیات آن بر آنان تلاوت می‌شد، به واسطه آنچه بر آن صبر نمودند و با اعراض از استماع
______________________________
(1). مؤمنون/ 68- 66.
(2). مؤمنون/ 70- 69.
(3). قصص/ 54.
ص: 154
سخن لغو و با گفتن: اعمال ما برای ماست و اعمال شما برای شماست، از نادانی جاهلان به سلامت می‌رهند و با این روش، سخن لغو و جاهلانه را دفع می‌نمایند و از آنچه به آنان روزی دادیم، انفاق می‌کنند.
تفسیر قوله تعالی: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» که در ترجمه آمده، در دو آیه قبل از این آیه شریفه است؛ یعنی آیات پنجاه و دو و پنجاه و سه قصص، و تفسیر قوله تعالی: «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» که به عنوان یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، ذکر شد، در آیه بعد از این آیه شریفه، یعنی آیه پنجاه و پنج سوره قصص است.
دو آیه قبل از این آیه شریفه، آیه پنجاه و چهار قصص، قوله تعالی: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ» «1»، و قوله تعالی: «وَ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ» «2» است، و آیه بعد از این آیه شریفه، قوله تعالی: «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ» «3»، می‌باشد.

ز- معنا و مفهوم هفتم دفع سیّئه با حسنه‌

یکی از معانی و مفاهیم دفع سیّئه با حسنه، مؤمن بودن به توحید خدای تعالی و انجام دادن عمل صالح است. ایمان به خدا و انجام عمل صالح نورانیتی ایجاد می‌کند که موجب پوشانیدن تاریکی و ظلمت گناه می‌شود: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «4»: روزی که شما را جمع می‌کند، تا آن روز جمع باشد، آن است روز تغابن، و هرکس مؤمن به توحید خدای تعالی باشد و عمل صالح انجام می‌دهد، (خدای تعالی با نورانیت ایمان به توحید و انجام عمل صالح، تاریکی ظلمت) گناهانش را بر او پوشانده و او را داخل در باغ‌هایی می‌کند که از پایین
______________________________
(1). قصص/ 52.
(2). قصص/ 53.
(3). قصص/ 55.
(4). تغابن/ 9.
ص: 155
درختان آن، نهرها جاری است و این در حالی است که در آن، برای همیشه جاویدانند.
این است آن رستگاری که ورای آن، هیچ‌چیزی در عظمت آن نیست.
1. نور ایمان و انجام عمل صالح، پوششی بر ظلمت گناهان است:
- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ. «1»
و آن کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به آنچه بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید، ایمان آوردند که آن حقی است از جانب پروردگارشان، خدای تعالی گناهانشان را بر آنان پوشانده و امور آنان را اصلاح می‌کند:
- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ. «2»: و به کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، البتّه، ما (خدای تعالی) گناهانشان را بر آنان پوشانده و به بهتر از آنچه انجام می‌دادند، به آنان پاداش نیک می‌دهیم.
2. هدایت به واسطه ایمان، پاداش حسنی و مضاعف، خروج از تاریکی به سوی نور، دخول در بهشت و در جمع صالحان، محبّت و دوستی خدای رحمان، از برکات ایمان و انجام اعمال صالح است:
- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ؛ «3»
- وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً؛ «4»
- وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ؛ «5»
- رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ
______________________________
(1). محمّد/ 2.
(2). عنکبوت/ 7.
(3). یونس/ 9.
(4). کهف/ 88.
(5). سبا/ 37.
ص: 156
الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً؛ «1»
- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ؛ «2»
- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا. «3»

کلمات قصار پیرامون سیّئه و حسنه‌

در غرر الحکم و درر الکلم، در «باب دفع السیّئه و الحسنة» سخنانی از مولای موحدان، امیر المؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السّلام به اقتصار بیان شده که ما در اینجا به نقل پاره‌ای از آن سخنان می‌پردازیم:
1. إنّک أن أسأت، فنفسک تمتهن و ایّاها تغبن.»: البته، اگر بدی کنی، نفس خود را خوار ساخته و آن را مغبون نموده‌ای و بدان زیان رسانیده‌ای.
2. «ضادّوا الإسائة بالإحسان.»: با احسان نمودن علیه بدی مخالفت کنید.
3. «من شکّر علی الأسائة، سخّر به.»: هرکه برای بدی که انجام می‌دهد، مورد تشکّر و تشویق قرار گیرد، به سبب آن استهزاء می‌شود.
4. «من أساء الی رعیّته، سرّ حسّاده.»: هرکه به رعیت خود بدی کند، حسدبرندگان خود را خوشحال نموده است.
5. «من أساء، اجتلب سوء الجزاء.»: هرکه بدی کند جزای بد جلب کند.
6. «من عامل النّاس بالإسائة، کافؤوه بها.»: هرکه با مردم به بدی معامله کند، مردم به آن تلافی کنند.
7. «من اساء إلی اهله، لم یتّصل به تأمیل.»: هرکه به اهل خود بدی نماید، آرزومندی‌ای به او متصل نشود.
______________________________
(1). طلاق/ 11.
(2). عنکبوت/ 9.
(3). مریم/ 96.
ص: 157
8. «اکتساب الحسنات من أفضل المکاسب.»: به دست آوردن نیکویی‌ها، از برترین دست آورده است.
9. «لکلّ حسنة ثواب.»: برای هر نیکویی پاداشی نیک است.
10. «کلّ حسنة لا یراد بها وجه اللّه تعالی، فعلیها قبح الرّیاء و ثمرتها قبح الجزاء.»: هر کار نیکی که در آن رضای خدای متعال اراده نشود، پس بر آن کار نیک زشتی تظاهر و خودنمایی نموده و نتیجه‌اش زشتی پاداشی است.
پروردگارا! تو را به مقام غافریتت سوگند می‌دهیم که ایمانی مباشر با قلب، و تقوایی مصاحب با دل را به ما عنایت فرمایی به طوری که از رهگذر آن ایمان و تقوا، در فعل ما عمل صالح تجلی گردد، و هم‌چنین به ما توفیق دهی که اعمال صالحی را که در پیشگاه تو مقبول، و در حکم حسنه محسوب است، انجام دهیم تا آن اعمال با فضل تو موجب مغفرت گناهان ما شود و عاملی برای دفع سیئات ما باشد.
آمین، یا رب العالمین!