گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
فصل بیست و ششم رضوان اللّه‌



اشاره

کلمه «رضی» با الفاظ: «رضیت»، «رضوا»، «رضیتم»، «ترضی»، «ترضاه»، «ترضاها»، «ترضوا»، «ترضون»، «ترضونها»، «یرضی»، «یرضه»، «یرضونه»، «لیرضوه»، «یرضین»، «یرضوکم»، «یرضونکم»، «یرضوه»، «تراضوا»، «تراضیتم»، «ارتضی»، «تراض»، «راضیه»، «رضیّا»، «رضوان»، «رضوانا»، «رضوانه»، «مرضیّا»، «مرضیّة»، «مرضات»، «مرضاتی» در 64 آیه قرآن مجید، ذکر گردیده که ما از بین آنها، الفاظی را که در عبارت‌های: «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ»،* «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ» و «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» آمده و در نه آیه از سوره‌های بقره، آل عمران، مائده، توبه، مجادله و بینه ذکر شده، برگزیده و در اینجا مورد تحقیق قرار می‌دهیم. لذا در ابتدا، آیات را زیر عنوان: «آیات رضوان اللّه» تنظیم، و پس از آن، از کتب لغت، به تحقیق معنای لغوی آن می‌پردازیم.
سپس با استفاده از تفاسیر و تفاسیر روایی علمای شیعه و اهل تسنن، آیات آن را از لحاظ تفسیری بررسی می‌کنیم و سرانجام، با استناد به آیات قرآن، و با استمداد از عنایات و الطاف خدای متعال، در آیات مورد تحقیق، تدبّر می‌نماییم:
ص: 280

1. تنظیم آیات رضوان اللّه به ترتیب مصحفی آن‌

فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌2 299
1. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ. «1»
2. وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. «2»
3. قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ. «3»
4. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ. «4»
5. قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. «5»
6. وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. «6»
7. وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. «7»
8. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. «8»
9. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ. «9»
______________________________
(1). بقره/ 207.
(2). بقره/ 265.
(3). آل عمران/ 15.
(4). آل عمران/ 174.
(5). مائده/ 119.
(6). توبه/ 72.
(7). توبه/ 100.
(8). مجادله/ 22.
(9). بینه/ 8.
ص: 281

2. در معنای رضوان اللّه‌

راغب در مفردات، فرموده: رضای بنده از خدای تعالی، به این است که آنچه را که قضای او تعالی بر آن جاری شده، آن بنده، مکروه و ناپسند نداند، و رضای خدای تعالی از بنده در این است که او را مطیع امرش و بازداشته شده از نهیش بیند. قال اللّه تعالی:
«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»،* و قال تعالی: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ»، و قال تعالی:
«وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»، و قال تعالی: «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ»، رضوان رضایت بسیار است، و چون رضایت خدای تعالی، عظیم‌ترین رضایت باشد، در قرآن لفظ رضوان به آنچه از جانب خدای تعالی باشد، مختص شده است، قال عزّ و جلّ: «وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ»، و قال تعالی: «یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً»،* و قال: «یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ.» «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فرموده: قوله: «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ»، رضوان، از جانب خدای تعالی ضدّ خشم و ناخشنودی است، و گفته‌اند: آن، مدح و ستایش بر پاکی در طاعت است، و رضی، مانند آن است؛ پس رضی اللّه، پاداش و ثواب او تعالی بوده و سخطش عقاب و کیفر او تعالی است، بی‌آنکه چیزی در او داخل شود، پس او را به هیجان آورد و از حالی به حال دیگر دگرگون نماید؛ زیرا آن از صفات مخلوقان است که عاجز و محتاج باشند، و در حدیث است که: «الصلوة رضوان اللّه»؛ یعنی نماز، سبب رضوان او تعالی است، و رضوان به کسر راء و به ضمّ آن، اعلی مراتب و بالاترین درجات رضاست، و «بلغ به رضوانک»؛ یعنی به من، منتهای رضوان خودت را برسان، و رضی را گفته‌اند: کنایه از داخل شدن در بهشت است، و ممکن است کنایه از کمال حمد باشد، یا این‌که من شکرم را برای تو، بعد از حصول رضایت تو و نهایت رضایت‌مندی پاسداران خزاین بهشت، قطع نمی‌کنم. «2»
در مقدمه کتاب مراة الانوار و مشکوة الاسرار فرموده: رضوان و رضی و آنچه به معنای
______________________________
(1). مفردات، ص 202.
(2). مجمع البحرین، ص 37.
ص: 282
آن دو است از الفاظی که مشتمل بر رضاست؛ مانند: مرضاة، من ارتضی، رضی، یرضی، و نحو آنها در قاموس، رضی عنه و علیه رضی و رضوانا به کسر را و به ضمّ آن، ضدّ خشم و غضب است، و در آنچه در مقدمات سابقه گذشت، روشن گردید که: خدای تعالی، راضی نمی‌گردد، مگر از اهل ولایت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام و این‌که هرکس آن را قبول نکند، پس او مورد سخط، غضب و خشم خدای تعالی است. «1»
در فرهنگ لغات فرموده: رضی، رضی، رضی، رضوانا، رضوانا؛ یعنی پسندید آن را، و رضی به؛ یعنی قانع شد به آن. رضی عنه: از او راضی و خشنود شد و او را بخشید، و مراضات؛ یعنی خشنودی کسی را طلب کردن. ارضی؛ یعنی راضی و خشنود کرد.
تراضی؛ یعنی از هم راضی و خشنود شدن. استرضاء؛ یعنی طلب رضا و خشنودی کردن. رضی؛ یعنی ضامن، محبّت، دوستدار، و رضاء؛ یعنی خشنودی، و رضّی؛ یعنی مرد خشنود، جمع آن، رضاة، و رضوه؛ یعنی خشنودی، و مرضیّ؛ یعنی خوش و پسندیده. «2»
در فرهنگ عمید فرموده: رضاء (به کسر راء)؛ یعنی خشنود، خرسند، و رضاء، رضایت (به کسر راء)؛ یعنی خشنودی و خرسندی، و رضوان (به کسر راء)؛ یعنی خشنود شدن، به معنای بهشت هم می‌گویند، به معنای دربان بهشت نیز گفته‌اند، و رضی (به فتح راء و کسر ضاد و تشدید یاء)؛ یعنی مرد خشنود، ارضیاء؛ جمع آن است. «3»

3. رضوان اللّه در تفاسیر

شیخ طایفه طوسی قدّس سرّه در تفسیر تبیان فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «4»، فرموده: از علی علیه السّلام و ابن عباس روایت است که: مراد
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 112.
(2). ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص 266- 265.
(3). فرهنگ عمید، ص 632.
(4). بقره/ 207.
ص: 283
از آیه، امر به معروف و نهی از منکر است، و حسن گفته است که: آیه، عموم دارد در کسی که نفسش را به خدا بفروشد؛ به این‌که نفسش را در جهاد با دشمن به قیام وادارد و به امر به معروف و نهی از منکر، و غیر آن از آنچه خدای متعال به آن امر فرموده، همت بگمارد، و قوله: «یَشْرِی نَفْسَهُ»، معنایش این است که خودش را بفروشد، و در گذشته بیان گردیده که «شراء» گاهی به معنای بیع می‌باشد، و قوله: «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»؛ یعنی در طلب رضای خدا، و قوله: «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»؛ یعنی خداوند نسبت به بنده‌ای که جهاد می‌کند با کسی که از اهل شرک است، و با مجاهدت و تلاش در راه او (تعالی) نفسش را می‌فروشد، دارای رحمت واسع است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «2»، فرموده: این را که خدای تعالی بدان مثل زده، برای کسی است که مالش را، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»؛ یعنی به جهت طلب رضای خدای تعالی انفاق کند، و قوله: «تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ یعنی با قوّه بصیرت و یقین در دین، بنابر اقوالی، و بنابر قول دیگر، یعنی آنان ثابت هستند در این‌که صدقاتشان را در کجا مصرف کنند، و ابو علی گفته است: در نفوسشان ثبوت بر طاعت خدای تعالی را جایگزین کنند، و قوله: «کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ»، را اختصاص به «ربوه» نمود؛ زیرا چون مختص به «ربوه» باشد، پایداری و ثبات آن بیشتر، و بهار آن، نیکوتر است، و معنای «ربوه»؛ یعنی زیادت. گفته می‌شود: «ربا الشی‌ء یربو.»:
هنگامی که زیاد گردد، و «اصابة الربو»: هنگامی است که خودش در کنار خودش عادتا برخورد برای زیاد شدن نماید، و «ربوه»، بالا بودن از زمین است به ارتفاعی زیادتر از غیرش، و ابن عباس و دیگران گفته‌اند: «ربوه» و «رابیه» بالا آمدن از زمین است. قوله:
«فَآتَتْ أُکُلَها»، فرق بین «اکل» و «اکل» به این است که «اکل» به فتح، مصدر بوده و «اکل» به ضم، خوراکی است که خورده شود، و «ضِعْفَیْنِ»؛ یعنی مثلین؛ زیرا ضعف الشی‌ء،
______________________________
(1). تبیان، ج 2، ص 184.
(2). بقره/ 265.
ص: 284
مثل شی‌ء است که زاید بر آن باشد، و قوله: «فَطَلٌّ» را گفته‌اند: آن، باران ملایم است، و البته، تنها برای تشبیه چندین برابر شدن آنچه انفاق نموده‌اند، به آن است، چه آن زیاد باشد و چه کم؛ زیرا خوبی آن بنابر قول حسن و قتاده، هیچ جایی تغییر نمی‌کند، و فی قوله: «فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ»، در آن اضمار «کان» است، مثل این‌که گفته شود: «فان لم یکن لم یصبها وابل، فطلّ»، و قوله: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ یعنی خدای تعالی به کارهای شما عالم و داناست؛ پس به حسن آن کارها شما را جزا و پاداش می‌دهد. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «2»، گفته است: «انقلاب»، «رجوع»، «مصیر»، در معنا واحدند، و فرق بین «انقلاب» و «رجوع»، به این است که «انقلاب»، بازگشت از مسیری است به ضدّ آنچه در قبل بوده؛ مثل انقلاب گل که به صورت کوزه درآید، و «رجوع»، برگشت است به آنچه قبل از آن بوده است، و قوله: «بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ»، در معنای آن گفته‌اند: «نعمت»: تندرستی، و «فضل»: تجارت، و «سوء»، قتل است، و دیگری گفته است: «نعمت» در اینجا، ثبوت بر ایمان در طاعت خدای تعالی، و «فضل»، سود در تجارت آنان است، و گروهی گفته‌اند: کمتر چیزی که خدای تعالی برای خلق انجام داده، «نعمت» بوده و آنچه زاید بر آن است، موصوف به فضل می‌باشد، و فرق بین «نعمت» و منفعت در این است که «نعمت» وقتی «نعمت» است که نیکو باشد؛ زیرا آن، استحقاق بر شکر دارد، و شکر بر کار قبیح و زشت نیست، و «منفعت» گاهی نیکو، و گاهی قبیح و بد است، مثل غصب آنچه بدان منتفع نشود، هرچند که قبیح است، و قوله: «لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، موضع آن، نصب بر حال بوده و تقدیر آن چنین است: «فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل سالمین»، و عامل در آن، «فَانْقَلَبُوا» است، و معنای آیه این است که: آن کسانی را که خدای تعالی، آنان را امر فرمود که مشرکین را به طرف حمراء اسد
______________________________
(1). تبیان، ج 2، ص 340.
(2). آل عمران/ 174.
ص: 285
تعقیب نمایند، پس همین که به آنجا رسیدند، مشرکین در گذشتن از آنجا به سوی مکّه تسریع نموده بودند، برای همین مسلمانان، بدون قتل و خون‌ریزی، و زخم و جراحت، و با به دست آوردن غنیمت، در حالی که سالم بودند، از آنجا برگشتند، و قوله: «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»؛ یعنی: و فرمانبری نمودند آنچه را که خدای تعالی به آنان امر فرمود و پیروی نمودند از رضایت و خشنودی خدای تعالی، و قوله: «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ»؛ یعنی خدای متعال بر بندگان دینی و دنیوی‌اش، صاحب احسان عظیم است. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: یعنی خدای تعالی فرمود: در این روز که روز قیامت می‌باشد، صدق راستگویان به آنان نفع می‌بخشد، و آن، چیزی است که در دار تکلیف آن را تصدیق کردند؛ زیرا روز قیامت، نه در آن بر احدی تکلیف است، و نه احدی را در آن خبر می‌دهند، جز این‌که آنجا خود تصدیق است، و کافران را در آن روز، تصدیقشان نفعی نبخشد؛ چون بر سوء اعمالشان نسبت به خود اقرار کنند. پس از آن، بیان نمود که: «لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»؛ یعنی برای آنان است باغ‌هایی که در زیر درختان آن، نهرها جاری است، و این‌که آنان «خالِدِینَ فِیها أَبَداً»؛ یعنی در آن برای همیشه در نعمت‌های فراوان اقامت دارند؛ چرا که آن نعم از بین نمی‌رود، و این‌که: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»: خدای متعال، از آنان خشنود است و آنان از خدای تعالی راضی هستند. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی: و آنچه را در آن حاصل می‌کنند: از پاداش نیکو و رهایی از آتش، آن، فوز عظیم است. «3»
فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «4» هم
______________________________
(1). تبیان، ج 3، ص 54- 53.
(2). مائده/ 119.
(3). تبیان، ج 4، ص 74.
(4). توبه/ 72.
ص: 286
فرموده: خدای تعالی خبر می‌دهد که به مؤمنین؛ یعنی کسانی که اعتراف به وحدانیت او تعالی داشته و پیامبران او را تصدیق می‌نمایند، و هم‌چنین به زن‌های مؤمنه، وعده «جنّات» داده و آن، بوستان‌هایی پوشیده از درخت است، و قوله: «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»، تقدیر آن: «تجری من تحت اشجارها انهار» است؛ یعنی از زیر درختان آن، نهرها جاری است، و گفته‌اند: «انهار الجنه اخادید فی الارضین»؛ یعنی نهرهای بهشت، نظیر: گودال‌های دراز زمین هستند. به همین جهت فرمود: «مِنْ تَحْتِهَا»، و این‌که آنان در آن «خالِدِینَ»؛ یعنی آنها دایمی هستند، و «مَساکِنَ طَیِّبَةً»، و مسکن، جایی است که در آن، آرامش و سکونت است، و قوله: «جَنَّاتِ عَدْنٍ»، «عدن»؛ یعنی اقامت نمودن و جاوید بودن، و قوله: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»، زمانی گفته است: رضوان بدین معنا است که آنان دعوت به حمد می‌شوند، پس با اجابت آن، استحقاق به مثل آن را دارا می‌شوند، به واسطه طاعتی که حکمت اقتضای آن را دارد، و قوله: «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی این نعمت‌های فراوانی که آن را توصیف نمود، آن، رستگاری عظیم است که هیچ چیزی بالاتر و عظیم‌تر از آن نیست. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: خدای تعالی خبر داد آن کسانی که در حال اوّل بودن سبقت گرفتند به ایمان به خداوند و رسولش و اقرار به آن دو از کسانی که به مدینه و حبشه مهاجرت نمودند، و انصار آن کسانی که در حال اوّل بودن سبقت گرفتند غیر خودشان را به اسلام از نظایر خودشان از اهل مدینه، و کسانی که تبعیت نمودند آنها را با افعال خیر، دخولشان در اسلام بعد از آنان و سلوکشان بر روششان. سپس خداوند متعال خبر داد به این‌که: خدای متعال، از ایشان رضایت یافته و از کارهای آنان راضی است، و آنان نیز از خداوند راضی هستند برای آنچه او به فراوانی به آنان داد از پاداش
______________________________
(1). تبیان، ج 5، ص 259.
(2). توبه/ 100.
ص: 287
بر طاعاتشان و بر ایمانشان به او و به پیامبرش، و قوله: «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ»، خدای تعالی از آن خبر می‌دهد که با وجود رضای او از آنان و رضای آنان از او، برای آنان جنات؛ یعنی بوستان‌هایی که زیر درختان آن، نهرها جاری است، آماده نموده است، و گفته‌اند: «انهار»، گودال‌های درازی در زیرزمین هستند، و به همین جهت فرمود: «تَحْتَهَا»، و قوله: «خالِدِینَ فِیها»؛ یعنی در آن، باقی و ماندنی هستند، به بقای خدای تعالی، و هرگز فانی نمی‌شوند در حالی که در تنعّم به سر می‌برند، و قوله: «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی این نعمت‌هایی که ذکر آنها گذشت، آن رستگاری عظیمی است که هر نعمتی در کنار آن، کوچک می‌نماید. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «2»، فرمود: یعنی البتّه، مؤمن، مؤمن کامل الایمان نباشد، وقتی کسی را که مخالف با حدود الهی و دشمن او و دشمن پیامبر اوست، دوست بدارد و نسبت به او محبّت داشته باشد، و اگر آن کس پدر یا فرزند یا برادر و یا قبیله او باشد، و کسی که با این حکم مخالفت کند و آن کس را که ذکر نمودیم، دوست بدارد، او فاسق است و فاسق، مرتکب گناه کبیره است. پس از آن فرمود: «أُولئِکَ»؛ یعنی آن کسانی که به خدای تعالی و به روز قیامت ایمان دارند: «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»؛ یعنی مثل این‌که در آن نوشته است، و گفته‌اند: در دل‌های آنان، ایمان را ثابت نمود که آنچه نسبت به آنان انجام می‌دهد، الطاف است، «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ یعنی به نور برهان و دلیل، آنان را تقویت نمود و نیرو بخشید تا به راه حق، هدایت گردند و به آن، عمل نمایند، و گفته‌اند آنان را به وسیله جبرئیل در بسیاری از جاها با یاری نمودن آنان و رفع خطر از آنها به امر خدای تعالی تأیید نمود. «وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ
______________________________
(1). تبیان، ج 5، ص 288- 287.
(2). مجادله/ 22.
ص: 288
تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»؛ یعنی آنان را در بوستان‌های پردرختی که در زیر درختان آن نهرها جاری است، داخل می‌گرداند، و گفته‌اند: «الانهار اخادید فی الارض»؛ یعنی گودال‌های طولانی در زمین است؛ به همین جهت فرمود: «مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»، و قوله:
«خالِدِینَ فِیها»؛ یعنی در آن، همیشگی و جاویدند؛ نه از آن خارج می‌شوند، و نه فنا می‌گردند، و قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدای تعالی به واسطه خلوص در طاعت، از آنان راضی است، و «رَضُوا عَنْهُ»؛ یعنی آنان به واسطه پاداش نیک بهشت، از او راضی هستند. «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ»؛ یعنی آنان لشکریان او و دوستان خدای تعالی هستند. «أَلا»، حرف تنبیه است. یعنی آگاه باشید که: «إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ یعنی تنها دوستان خدا رستگار هستند. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ.
جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی أبدا وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «2»، فرموده:
خدای تعالی از حال مؤمنین خبر داده است که: آن کسانی که ایمان به خدای تعالی آورده و به توحید او اقرار نمودند، و به نبوت پیامبر او اعتراف کرده و اعمال صالحی انجام دادند، «أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ.»؛ یعنی آنان از لحاظ حال، نیکوترین آنان هستند، و البته، اطلاق فرمود به این‌که: آنان «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» هستند؛ «الْبَرِیَّةِ»، همان خلق هستند، و مؤمن به ناچار بهترین آنان است و اگرچه آنان مکلّفین باشند، و قوله: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»؛ یعنی پاداش ایمان و طاعات آنان نزد خدای تعالی که در روز قیامت به آنان تمام و کامل اعطا می‌شود، «جَنَّاتُ عَدْنٍ»؛ یعنی بوستان‌های پردرختی است که در آن اقامت دارند. «خالِدِینَ فِیها»؛ یعنی دایمی و ابدی در آن هستند، «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ» یعنی خدای تعالی از افعال آنان راضی است، و «رَضُوا عَنْهُ»، و آنان به آنچه از پاداش نیک که نسبت به آنها عمل می‌شود، راضی‌اند، و رضا، همان اراده است، جز این‌که به این اسم نامیده نمی‌شود، مگر وقتی که مراد از آن محقق گردد، و در تعقیب آن، کراهت و
______________________________
(1). تبیان، ج 9، ص 555- 554.
(2). بینه/ 8.
ص: 289
ناخشنودی نباشد؛ پس در این حالت است که رضا نامیده می‌شود، امّا اراده، چون در حال واقع شود، یا در آنچه بعد انجام گردد، رضا نامیده نمی‌شود. پس «رضی اللّه عن العباد»، اراده او از آنها طاعاتی است که آن را انجام دادند، و رضایت آنها، اراده آنان است نسبت به آن ثوابی که او برای آنان قرار داد. پس از آن فرمود: «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»؛ یعنی این رضایت و این پاداش و جاودانگی در بهشت، برای کسی است که خوف از خدا دارد؛ پس طاعات او را انجام دهد، و نافرمانی از او را ترک نماید. «1»
شیخ ابی علی فضل بن حسن طبرسی قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «2»، فرموده: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ»؛ یعنی از مردم، کسی که می‌فروشد «نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»: خودش را برای طلب رضای خدا، و البتّه، اسم بیع بر آن اطلاق نمود؛ زیرا آنچه انجام می‌دهد، برای طلب رضای خداست؛ همان‌طور که فروشنده بهای جنس را با فروختن طلب می‌کند. «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»؛ یعنی خدای متعال نسبت به بندگانش واسع الرحمه است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «4»، فرموده: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ»؛ یعنی مثل کسانی که خارج می‌کنند، «أَمْوالَهُمُ»؛ یعنی مال‌هایشان را در کارهای نیکو. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»؛ یعنی برای طلب نمودن رضای خدای متعال. «وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»؛ یعنی: و به نیروی یقین و بصیرت در دین. در معنای آن گفته‌اند: آنان ثابت و پایدارند در این‌که صدقاتشان را در کجا خرج کنند، و نیز گفته‌اند که معنای آن این است که: برای آماده کردن نفوسشان بر ثابت ماندن بر طاعت خداوند، و قوله: «کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ»؛ یعنی مانند مثل بوستانی است که از زمین مرتفع
______________________________
(1). تبیان، ج 10، ص 391.
(2). بقره/ 207.
(3). مجمع البیان، ج 2، ص 301.
(4). بقره/ 265.
ص: 290
باشد، و البتّه، اختصاص داد ربوه را؛ زیرا گیاهش نیکوتر، و نموّش بیشتر از زمین گود و پایین است که در معرض جمع شدن آب است، و قوله: «أَصابَها وابِلٌ»؛ یعنی بر این بستان باران شدیدی ببارد. «فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ»؛ یعنی محصول آن به دو برابر زمینی که گودال باشد، می‌رسد، و احتمال دارد که در سال دو بار محصول دهد؛ همچنان که خدای سبحان فرمود: «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها»؛ یعنی در هر شش ماه؛ همچنان که روایت است که ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فرمود: «معناه تضاعف ثمرها؛ کما یتضاعف اجر من انفق ماله ابتغاء مرضات الله.»؛ یعنی میوه آن دو برابر می‌شود؛ همان گونه که اجر کسی که مالش را برای طلب رضای خدا انفاق نماید، دوبرابر می‌گردد، و قوله: «فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ»؛ یعنی: و اگر باران شدیدی بر آن نبارد، «فَطَلٌّ»؛ باران نرم و ملایم بر آن می‌بارد. به این مطلب اراده نمود که در هر حال موافق با خیر است، و به هر ترتیب، غباری بر آن ملاحظه نمی‌کنی. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ یعنی خدای تعالی به کارهای شما عالم است؛ پس برحسب آن، به شما جزا و پاداش می‌دهد، و گفته‌اند: شخص ریاکننده و شخص مخلص، عالم و آگاه است. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «2»، فرموده: در این آیه، عظمت و شرف آخرت و رغبت در آن را بیان نمود، پس فرمود: «قُلْ»؛ یعنی ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله! برای امّت خود بگو: «أَ أُنَبِّئُکُمْ»؛ یعنی خبر بدهم به شما؟ «بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ»؛ به نافع‌تر از آنچه در آیه قبل ذکر آن گذشت از شهوات، خوشی‌ها و شیرینی‌های دنیا: «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا»: برای کسانی که تقوا دارند نسبت به آنچه خدا بر آنان حرام نمود، در عوض آن. «عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»: نزد پروردگارشان بوستان‌های پردرختی است که از زیر درختان آن، نهرها جریان دارد. بنابر قول دیگر: خبر بدهم به شما به بهتر از آنچه در سابق آمد، برای کسانی که تقوا دارند،
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 378.
(2). آل عمران/ 15.
ص: 291
نزد پروردگارشان ...، پس از آن شروع نمود و فرمود: «جَنَّاتٌ»؛ یعنی آن خیر، بوستان‌های پردرختی است که در زیر گیاهان آن، نهرها جریان دارد، و خدای تعالی بیان نمود که نهرهای بهشت، همیشگی و جاویدان است و مانند نهرهای دنیا نیست که گاهی آب در آن جاری باشد، و گاه دیگر، در آن قطع گردد. «خالِدِینَ فِیها»؛ یعنی در این جنّات، دائما مقیم می‌باشند، «وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»: و زوج‌هایی که از آلودگی‌های حیض، نفاس و همه پلیدی‌ها و طبیعت‌های پست و اخلاق بد، پاک و پاکیزه هستند، و فوق این جنات، «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ» است. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»: و خدای تعالی به احوال و افعال بندگانش بسیار آگاه است. «1»
فی قوله تعالی: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «2»، فرموده: «فَانْقَلَبُوا»؛ یعنی پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و هرکس از یارانش که با او بودند، برگشتند، «بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ»؛ یعنی به سلامت، بدون این‌که بدی به آنها رسیده باشد، و با تجارتی سودمند، «لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»؛ یعنی بدون این‌که کسی کشته شود، و گفته‌اند: «نعمت»، در اینجا ثبات بر ایمان در طاعت خدای تعالی است و «فضل»، سود در تجارت است، و گفته‌اند: کمتر چیزی که خدا انجام می‌دهد، «نعمت» است و ما زاد بر آن، توصیف به «فضل» شده است، و تفاوت بین «نعمت» و «منفعت»، در این است که «نعمت»، وقتی نعمت است که نیکو و پسندیده باشد، امّا «منفعت»، گاهی پسندیده است و گاهی ناپسند و قبیح، و این است که برای «نعمت»، استحقاق شکر است، و شکر برای چیز ناپسند نیست. «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»؛ یعنی پیروی کردند رضایت خدا را با خروج نمودن بر دشمن. «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ»؛ یعنی خدای متعال، صاحب فضل عظیم است بر مؤمنین. از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: کسی که خوف دارد، بیتابی نکند و بگوید: «حسبنا اللّه و نعم الوکیل.» پس شنیدم خدای تعالی در تعقیب آن فرمود: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، و از ابن عباس روایت
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 418.
(2). آل عمران/ 174.
ص: 292
است که فرمود: آخر کلام حضرت ابراهیم، همین که در آتش افکنده شد: «حسبنا اللّه و نعم الوکیل»، بود. پس شنیدم خدای تعالی در تعقیب آن فرمود: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، و پیامبر شما، مثل آن را فرمود و این آیه را تلاوت نمود. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرمود:
خدای تعالی فرمود: امروز روزی است که نفع می‌بخشد راستگویان را، آنچه نسبت به آن در دار تکلیف راست گفته‌اند؛ زیرا روز قیامت، تکلیفی بر احدی نیست، و در آن، به احدی خبر داده نمی‌شود، مگر به راستی، و کافران، تصدیقشان، آن هنگام که اقرار به سوء اعمالشان کنند، نفعی ندهد. گفته‌اند: مراد از «صِدْقُهُمْ»، تصدیق آنان است به پیامبر خدای تعالی و به کتاب‌های او، و گفته‌اند که آن، صدق در آخرت است و آنچه آنها را نفع می‌بخشد، قیام آنان به حقّ خدای تعالی می‌باشد. پس بنابراین، مراد از آن، صدق آنان در شهادت به پیامبرانشان است، به ابلاغ آنان. «لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»؛ یعنی برای آنان است، بوستان‌های پوشیده از گیاه، که از زیر درختان آن، نهرها جریان دارد، در حالی که در نعمت فراوان که هرگز زایل نمی‌شود، دائما و برای ابد در آن اقامت دارند. «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»: خدای متعال از آنان به واسطه افعالی که انجام داده‌اند، راضی است. «وَ رَضُوا عَنْهُ»: و آنان از آنچه از پاداش ثواب که خدای تعالی به ایشان اعطا نموده، خشنودند. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»: آنچه در آن حاصل می‌کنند، آن، فوز عظیم است. گفته‌اند: به واسطه بهشت و نجات از آتش، رستگارند. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «4»، فرموده: خدای تعالی به مردان و زنان مؤمن، بوستان‌های پوشیده از درخت را وعده
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 3، ص 541.
(2). مائده/ 119.
(3). مجمع البیان، ج 3، ص 270.
(4). توبه/ 72.
ص: 293
داده که از زیر درختان آن، نهرهای آب جاری است در حالی که در آنجا جاویدان هستند. «وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً»: در آرامشگاه‌هایی که زندگی در آنجا پاک و مطهر است، و خدای تعالی آن را از یاقوت قرمز لآلی و زبرجد سبز بنا نموده و هیچ آزار و اذیتی در آن نیست. «فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ»؛ یعنی در بهشت‌هایی اقامت دارند که آن، جاویدان است. از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمود: «عَدْنٍ»، دار اللّه است که هیچ چشمی آن را ندیده و به قلب هیچ انسانی هم خطور نکرده است و در آن به جز سه دسته: پیامبران، صدیقین و شهدا ساکن نیستند، که خدای عزّ و جلّ می‌فرماید: «طوبی لمن دخلک.»: خوشا به حال کسی که در تو داخل گردد. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»، و رفع آن (یعنی «رِضْوانٌ») بنابر مبتدا بودن است؛ یعنی و رضایت خدای تعالی از آنان، بزرگ‌تر از همه این‌هاست که توصیف شد، و گفته‌اند که: رضوان، بزرگ‌تر از ثواب است؛ زیرا چیزی از آن جز به رضوان ایجاد نگردد. نیز گفته‌اند: چون به وسیله رضوان، سرور و نشاطی به قلب می‌رسد که آن، از همه اینها بزرگ‌تر است، و البتّه، رضوان مرفوع شد برای این‌که او برای تعظیم، کلامش را با آن آغاز کرد. «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی آن نعمت‌های فراوانی که توصیف شد، آن، رستگاری عظیم است که هیچ‌چیزی بزرگ‌تر و عظیم‌تر از آن نیست. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: قوله: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ»؛ یعنی پیشی‌گیرندگان نسبت به ایمان و طاعات. البتّه، آنان را به جهت سبقتشان مدح نمود؛ زیرا سبقت‌گیرنده به چیزی، غیرش او را تبعیّت می‌کند؛ پس آنان متبوعند و غیر آنان، تابع آنهایند؛ در نتیجه او در آن کار، پیشوا و امام بوده و دعوت‌کننده به خیر است به واسطه سبقت نسبت به آن؛ هم‌چنین است کسی که نسبت به شر سبقت داشته باشد. «مِنَ
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 5، ص 50.
(2). توبه/ 100.
ص: 294
الْمُهاجِرِینَ»؛ یعنی آن کسانی که از مکّه به مدینه و به حبشه
مهاجرت نمودند. «وَ الْأَنْصارِ»؛ یعنی: و از انصار کسانی که از نظیرانشان از اهل مدینه به اسلام سبقت گرفتند، و آنکه «وَ الْأَنْصارِ» را به رفع بخواند، آنان را از سبقت‌گیرندگان قرار نداده و سبقت را خاصّ مهاجرین دانسته. «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»؛ یعنی: و آن کسانی که با افعال خیر و دخول در اسلام بعد از آنان و طیّ روش و طریق آنان، از ایشان تبعیت کردند. در این تابعین، کسانی که بعد از آنان تا روز قیامت می‌آیند، داخل می‌گرند. «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»، خدای سبحان خبر داد از این‌که او تعالی از افعال و کارهای آنان راضی است، و آنان از پاداش بر طاعت و ایمان و یقینشان، از خدای تعالی خشنودند. «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها»؛ یعنی: و آماده نمودند برای آنان بوستان‌های پوشیده از گیاه را که در زیر آن نهرها جریان دارد، در حالی که آنان، در آنجا، برای همیشه به بقای خدای تعالی باقی می‌مانند، و در آنجا متنعّم هستند. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی این است آن رستگاری عظیم که هر نعمتی در کنار آن، کوچک است، و درباره کسی که از مهاجرین، اوّل بار اسلام اختیار نمود، قول ابن عباس، جابر بن عبد اللّه، انس، زید بن ارقم، مجاهد، قتاده، ابن اسحاق و دیگران این است که: اوّل، خدیجه، دختر خویلد، و پس از آن، علی بن ابی طالب علیه السّلام اسلام آورد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «2»، فرموده: قوله: «یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛ یعنی دوستی کنند با کسی که با خدا و پیامبرش مخالف است؛ به این معنا که دوستی با کفار، با ایمان یکجا با هم جمع نمی‌شود، و مراد از آن، دوستی و هم‌پشتی کردن در دین است. «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ»؛ یعنی
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 5، ص 65- 64.
(2). مجادله/ 22.
ص: 295
و اگر قرابت و خویشاوندی آنان نزدیک باشد، پس آنان هم‌پشتی و دوستی با آنان نمی‌کنند، وقتی که در دین، مخالفتی از آنها ببینند. «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»؛ یعنی در دل‌های آنان، ایمان ثبت است به واسطه آنچه از الطاف که نسبت به آنان انجام داد، پس مانند مکتوب گردید، و گفته‌اند: در دل‌های آنان، علامت ایمان نوشته است، و معنای آن این است که: آن، علامتی است برای کسانی که آنان را مشاهده می‌کنند از ملایکه، بر این‌که آنان مؤمنند؛ همچنان که سخن او درباره کفار: «وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»، علامتی است که کسانی که آن را مشاهده می‌کنند از ملایکه، خواهند دانست که آن کس بر قلبش طبع شده. «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ یعنی: آنان را به نور ایمان تقویت نمود، و بر این معنا دلالت دارد، قوله: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ.» گفته‌اند: معنای آن: و تقویت نمود آنان را به نور دلایل و براهین تا این‌که به سوی حق هدایت شدند و به آن عمل نمودند. گفته‌اند: نیرو بخشید آنان را به واسطه قرآنی که حیات‌بخش دل‌هاست، از جهل و نادانی، و گفته‌اند: تأیید نمود آنان را به واسطه جبرئیل در بسیاری از موقعیت‌ها در حالی که او آنان را یاری می‌نمود و خطر را از آنان دفع می‌کرد. قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدای تعالی به واسطه اخلاص در طاعت و عبادت از آنان راضی است. «وَ رَضُوا عَنْهُ»؛ یعنی: و آنان از خدای تعالی به واسطه پاداش بهشت از او تعالی، راضی هستند. گفته‌اند: آنان، به قضای بر آنها، در دنیا راضی هستند. پس آن را ناخوش و ناپسند ندانند. «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ»؛ یعنی آنان لشکریان خدا، یاران دین او و دعوت‌کننده خلق او هستند. «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»: «أَلا»، کلمه تنبیه است؛ یعنی لشکریان خدای تعالی و دوستان او، رستگاران هستند که نجات یافته و پیروزند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 9، ص 255.
ص: 296
ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «1»، فرموده: قوله: «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؛ یعنی بهترین خلق هستند، و قوله:
«خالِدِینَ فِیها أَبَداً»؛ یعنی در آن دایمی و ابدی هستند. «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»: خدای تعالی از آنان راضی است به واسطه آنچه از طاعات که پیش فرستادند. «وَ رَضُوا عَنْهُ»: و آنان از او راضی هستند به واسطه آنچه از ثواب به آنان پاداش داد. گفته‌اند: خدا از آنان راضی است؛ زیرا توحید او را گفتند و او را از آنچه سزاوار او نیست، تنزیه نموده و او را اطاعت کرده‌اند، و آنان از او (تعالی) راضی هستند؛ زیرا نسبت به آنان آنچه از رحمت و فضلش را که امیدوار بودند، انجام داد. «ذلِکَ»؛ یعنی این رضا و این پاداش، «لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» برای کسی است که نافرمانی‌های او را ترک نموده و طاعات او را انجام داده است.
حدیث: در کتاب شواهد التنزیل، حاکم ابو القاسم حسکانی گوید: ابی عبد اللّه حافظ، با اسناد مرفوع به یزید بن شراحیل انصاری، کاتب علی علیه السّلام، به ما خبر داد که شنیدم علی علیه السّلام می‌فرمود: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مشت خود را گره کرده بود و در حالی که حدیث او را در سینه نگه می‌داشتم، فرمود: «یا علی! أ لم تسمع قول اللّه تعالی:" إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ"؟ هم شیعتک، و موعدی و موعدکم الحوض، اذا اجتمعت الامم للحساب یدعون غرا محجلین.»؛ یعنی یا علی! آیا نشنیدی قول خدای تعالی را: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؟ آنان پیروان تو هستند و وعده‌گاه من و وعده‌گاه شما، حوض کوثر است، هنگامی که امّت‌ها برای حساب، اجتماع می‌کنند. آنان برای سوار شدن به اسب‌های پیشانی سفید دعوت شوند، و آن، از مقاتل بن سلیمان، از ضحاک، از ابن عباس نقل شده که قوله: «هُمْ خَیْرُ»، درباره علی علیه السّلام و اهل بیت او نازل گردید. «2»
ابو القاسم جار اللّه محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشاف فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «3»، فرموده: «مِنَ
______________________________
(1). بینه/ 8- 7.
(2). مجمع البیان، ج 10، ص 524.
(3). بقره/ 207.
ص: 297
یَشْرِی»: می‌فروشد آن را؛ یعنی آن را در جهاد بذل می‌کند. گفته‌اند: امر به معروف و نهی از منکر می‌کند تا کشته شود. «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»، آنجا که جهاد را بر آنان تکلیف می‌کند، پاداش شهدا را بر آنان عرضه می‌دارد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «2»، فرموده: «وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»: و برای این‌که ثبات یابند از ناحیه نفس‌هایشان با بذل مالی که شقیق روح بوده و بذل آن از شاق‌ترین شی‌ء بر نفس است نسبت به سایر عبادات شاق و نسبت به ایمان. «کَمَثَلِ جَنَّةٍ»: و آن بستان است، «بِرَبْوَةٍ»: در مکان مرتفع «أَصابَها وابِلٌ»، بارانی که قطره‌های آن بزرگ است. «فَآتَتْ أُکُلَها»، میوه‌های آن. «ضِعْفَیْنِ»، میوه‌های آن به سبب آن باران، دوبرابر می‌شود. «فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ»: باران‌ریزه‌ای که برای رشد و نموّ آن کفایت می‌کند. «3»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «4»، فرموده: «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ»، کلام از سرگرفته شده و در آن دلالت است بر بیان آنچه بهتر از آن است؛ همچنان که می‌گویی: «هل ادلک علی رجل عالم عندی رجل من صفته کیت و کیت»، و جایز است که «لام» متعلق به خیر بوده و اختصاص برای متقین باشد؛ زیرا آنان هستند که از آن منتفع می‌شوند، و «جَنَّاتٌ» را مرفوع نمود؛ بنابر آنکه «هو جنات» است. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»، و بنابر استحقاق، پاداش نیکو داده و عذاب می‌کند، یا نسبت به کسانی که تقوا دارند و به احوال آنان بصیر است، پس به همین جهت، برای آنان بهشت را آماده کرده است. «5»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا
______________________________
(1). کشاف، ج 1، ص 353- 352.
(2). بقره/ 265.
(3). کشاف، ج 1، ص 395- 394.
(4). آل عمران/ 15.
(5). کشاف، ج 1، ص 417- 416.
ص: 298
رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «1»، فرموده: «فَانْقَلَبُوا»: پس از بدر برگشتند. «بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ»، و آن، سلامتی آنان و پرهیز دشمنان از ایشان بود. «وَ فَضْلٍ»، و آن، سود در تجارت است؛ مانند قوله: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ.» «لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، آنچه بدشان می‌آمد از حیله دشمن ملاقات نکردند. «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»، از دلیری جرأت و خروجشان. «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ»: با توفیق در آنچه عمل کردند، بر آنان تفضّل نمود. «2»
فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.»، «3» هم فرموده:
«هذا یَوْمُ یَنْفَعُ»، به رفع و اضافه، و به نصب خوانده شده، یا بنابراین که آن ظرف باشد برای «قالَ»، و یا بنابر آنکه «هذا» مبتدا باشد و ظرف خبر، و معنای «هذا یَوْمُ یَنْفَعُ»؛ یعنی آن چیزی که ما از کلام عیسی ذکر نمودیم، روزی که آن نفع می‌دهد، واقع گردد.
پس اگر بگویی قوله: «یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ»، بر چه معنایی است؟ اگر مراد صدق آنان در آخرت باشد، پس آخرت سرای عمل نیست، و اگر مراد صدق آنان در دنیا باشد، با آنچه در آن وارد شده، مطابق نیست؛ برای این‌که آن در معنای شهادت برای عیسی علیه السّلام است به صدق نسبت به آنچه روز قیامت با آن جواب می‌دهد؟ گویم: معنای آن، صدق مستمر و دایمی است به صادقین در دنیاشان و در آخرتشان دارند. «4»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «5»، فرموده: «وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً»، از حسن نقل است که آن، کاخ‌هایی از مروارید، یاقوت قرمز و زبرجد است، و «عَدْنٍ»، علم است به دلیل قوله: «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ»، و آنچه ابو دردا رضی اللّه عنه از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده، بر آن دلالت دارد که: «عدن،
______________________________
(1). آل عمران/ 174.
(2). کشاف، ج 1، ص 481.
(3). مائده/ 119.
(4). کشاف، ج 1، ص 658.
(5). توبه/ 72.
ص: 299
دار اللّه التی لم ترها عین، و لم تخطر علی قلب بشر، لا یسکنها غیر ثلاثة: النبیون و الصدیقون و الشهداء. یقول اللّه تعالی: طوبی لمن دخلک.»؛ یعنی عدن، خانه خداست که هیچ چشمی ندیده و بر قلب انسانی خطور نکرده است؛ در آن، به جز سه گروه، ساکن نمی‌شوند:
پیامبران، صدیقان و شهدا. خدای تعالی می‌فرماید: خوشا به حال کسی که بر تو داخل شود. گفته‌اند: آن شهری در بهشت است. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»: و چیزی از رضوان خدا، بزرگ‌تر از همه آن است؛ زیرا رضای او تنها سبب هر رستگاری و سعادتی است، و بدان جهت که آنان با رضایت او از خویش، به تعظیم و تکریم او قرار می‌گیرند دست می‌یابند، و کرامت، بزرگ‌ترین صنف پاداش است. «ذلِکَ»، اشاره است به آنچه خدا وعده داده، یا به رضوان؛ یعنی «هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»: به تنهایی؛ نه آنچه مردم آن را فوز و رستگاری می‌شمرند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرمود: «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ»: آنان کسانی هستند که به دو قبله نماز خواندند. گفته‌اند: آنان، شهدای بدرند. از شعبی نقل است که: آنان کسانی‌اند که در حدیبیه (با بیعت رضوان) بیعت کردند. «وَ الْأَنْصارِ»: و از انصار، اهل بیعت عقبه اولی، و آنان هفت نفر بودند، و اهل عقبه ثانی، و آنان هفتاد نفر بودند، و آن کسانی که ابو زاره، چون بر آنان اقدام نمود، ایمان آوردند، پس او قرآن را به آنان تعلیم داد. «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»: بدون واو، صفت برای انصار است. زید گفت: حتّی با واو هم به این معناست. «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدا به واسطه اعمالشان از آنان راضی است. «وَ رَضُوا عَنْهُ»؛ زیرا از نعمت‌های دینی و دنیوی به آنان اعطا نموده است.
«تَحْتَهَا»: در قرآن‌های اهل مکّه «تَجْرِی تَحْتَهَا» است، و آن، قرائت ابن کثیر است. «3»
______________________________
(1). کشاف، ج 2، ص 202.
(2). توبه/ 100.
(3). کشاف، ج 2، ص 210.
ص: 300
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌2 329
فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1» هم گفته است: «لا تَجِدُ قَوْماً»، غرض این است که: سزاوار نیست قومی از مؤمنین را بیابی که با مشرکین دوست باشند، و حقّ آن این است که ممتنع باشد، و آن را افزون نمود از باب تأکید و تشدید، با قوله: «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ»، و قوله: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»، و با مقابله نمودن قوله: «أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ»، به قوله: «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ». پس نمی‌یابی چیزی را که از دوستی با اولیای خدا و دشمنی با دشمنان او، داخل‌تر در اخلاص باشد؛ بلکه آن اخلاص بعینه است. «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»: ایمان را در دل‌های آنان به واسطه موافقتشان در آن، و این‌که دل‌های آنان برای ایمان گشوده شد، تثبیت نمود. «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ با لطف از جانب او، دل‌های آنان به سبب آن زنده شده است، و جایز است که ضمیر، برای ایمان باشد؛ یعنی: «بروح من الایمان»، بر این اساس که ایمان فی نفسه روح است برای که حیات قلوب بدان است. «2»
مولی الاجل، سید عبد اللّه بن محمّد رضا حسینی، معروف به شبّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «3»، فرموده:
قوله: «مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ»؛ یعنی خودش را می‌فروشد و بذل می‌کند، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»: برای طلب رضای خدا، و آیه درباره حضرت علی علیه السّلام نازل شده، آن هنگام که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به سوی غار گریخت و علی علیه السّلام در رختخواب او خوابید و این در حالی بود که او خودش را فدا می‌کرد. «4»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ
______________________________
(1). مجادله/ 22.
(2). کشاف، ج 4، ص 78.
(3). بقره/ 207.
(4). تفسیر شبّر، ص 81.
ص: 301
کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «1»، فرموده: قوله: «تَثْبِیتاً»؛ یعنی مهیا کردنی برای نفوس آنان بر ثبات در طاعت خدای تعالی. «کَمَثَلِ جَنَّةٍ»؛ یعنی مثل انفاق نمودن آنان در رشد، مانند مثل بوستانی است، «بِرَبْوَةٍ»: در جای بلندی؛ چرا که درخت آن، سبزتر، و میوه‌اش، بیشتر خواهد بود. «أَصابَها وابِلٌ»: که باران فراوانی بر آن ببارد. «فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ» پس میوه آن به واسطه آن باران فراوان، دوبرابر خواهد شد، گفته‌اند: چهار برابر خواهد شد. نصب آن، بنابر حالیت است؛ یعنی چند برابر خواهد شد. «فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ»؛ یعنی اگر باران فراوانی بر آن نبارد، باران قلیلی بر آن خواهد بارید که آن، برای گیاه دادن آن کافی است، و معنای آن این است که: انفاق آنان نزد خدای تعالی، نموکننده است و در هر حال، ضایع نخواهد شد، اگرچه بنابر اعتبار، هرچند که به اعتبار آنچه منضم به آن می‌شود، از احوال، تفاوت پیدا می‌کند. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»: و خدای تعالی به آنچه عمل می‌کنید، بصیر است. (این قسمت از آیه، ترغیب در اخلاص و دوری از ریا و تظاهر است). «2»
فی قوله تعالی: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «3»، هم فرموده:
یعنی آیا به شما به بهتر از این متاع فانی دنیا، خبر بدهم؟ برای کسانی که تقوا دارند، نزد پروردگارشان بوستان‌های پردرختی است که از زیر درختانش، نهرها جاری است، در حالی که در آن جاویدان هستند. «وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»: با زن‌هایی که از آلودگی‌های اخلاقی و آلودگی‌های بدنی پاک هستند. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ»: و رضوان خدای تعالی که آن، اصل و ریشه نعمت‌هاست. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»: و خدای متعال بسیار آگاه است به اعمال و افعال بندگان. پس به تناسب اعمال و افعال، به آنان پاداش می‌دهد. «4»
______________________________
(1). بقره/ 265.
(2). تفسیر شبّر، ص 109.
(3). آل عمران/ 15.
(4). تفسیر شبّر، ص 124.
ص: 302
هم‌چنین فی قوله تعالی: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «1»، فرموده: به «فَانْقَلَبُوا»؛ یعنی از محلّ بدر مراجعت کردند. «بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ»؛ یعنی با سلامتی و فزونی ایمان، «وَ فَضْلٍ»؛ یعنی با سودی که در نتیجه تجارتشان در بازار بدر، عاید آنها گردید. «لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»؛ یعنی بدی و ناراحتی از ناحیه حیله دشمن به آنها نرسید. «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ.» «2»
همین‌طور فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «3»، فرموده: قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدای تعالی از آنان به واسطه اعمالشان، راضی است. «وَ رَضُوا عَنْهُ»: و آنان از حدّ ثواب و پاداش خدای تعالی راضی هستند. «ذلِکَ»؛ یعنی آنچه از نفع برشمرد. «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»: آن، رستگاری بزرگ است؛ زیرا در آن سعادت ابدی است. «4»
نیز فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «5»، فرموده: قوله: «وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً»؛ یعنی در آنها زندگی خوش است که آن، قصرهایی از مروارید و زبرجد می‌باشد «فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ» از نظر اقامت و خلود، یا این‌که منظور از عدن، اسم یکی از بهشت‌هاست. از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت است که فرمود: عدن، دار اللّه است که نه چشمی آن را دیده و نه به قلب انسانی خطور کرده است. در آن ساکن نیستند؛ مگر سه گروه: پیامبران، صدیقین و شهداء. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ»، «ذلِکَ»؛ یعنی آنچه ذکر آن گذشت، «هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «6»
فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ
______________________________
(1). آل عمران/ 174.
(2). تفسیر شبّر، ص 170.
(3). مائده/ 119.
(4). تفسیر شبّر، ص 286.
(5). توبه/ 72.
(6). تفسیر شبّر، ص 427.
ص: 303
رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «1» هم فرموده: «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ»؛ یعنی اهل بدر، یا هرکس که در مسجد ذو قبلتین نماز گزارد، یا کسی که پیش از هجرت، اسلام را اختیار کرد. «وَ الْأَنْصارِ»؛ یعنی اهل بیعت عقبه اولی. «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ»؛ یعنی کسانی که آنان را در عقاید و اعمال تا روز قیامت تبعیت می‌کنند، «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»: خدای تعالی از آنان به واسطه طاعتشان راضی است. «وَ رَضُوا عَنْهُ»: و آنان از خدای تعالی به واسطه پاداش نیک او راضی هستند. «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «3»، فرموده: خداوند متعال فی قوله: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ»، گفته: ایمان خالص با دوستی و محبّت دشمنان خدا و رسول، یکجا جمع نمی‌شوند و لو این‌که آن دشمنان، اقارب و خویشاوندان باشند.
«أُولئِکَ»؛ یعنی آن کسانی که آن دشمنان را دوست نمی‌دارند، و نسبت به آنها محبّت نمی‌کنند، «کَتَبَ»؛ یعنی ثبت است، «فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»: در دل‌های آنان ایمان به الطاف الهی. «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»: و به وسیله روحی که از جانب خدای تعالی است، و آن، نور ایمان، یا قرآن، و یا پیروزی و نصرت است، آنان را تأیید می‌نماید، و قوله:
«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدای تعالی به واسطه طاعتشان، از آنان راضی است، «وَ رَضُوا عَنْهُ» و آنان به واسطه پاداش نیک خدای تعالی، از او راضی هستند. «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ»: اینان لشکریان خدا و یاران دین او هستند. «هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ یعنی آنان هستند
______________________________
(1). توبه/ 100.
(2). تفسیر شبّر، ص 434.
(3). مجادله/ 22.
ص: 304
رستگاران. «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ یعنی بر ظلم و ستمی که بر آنان می‌شود، پیروز و غالب می‌گردند. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «2»، فرموده: فی قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدای تعالی به واسطه طاعاتشان، از آنها راضی است، «وَ رَضُوا عَنْهُ»؛ یعنی آنان به واسطه پاداش خدای تعالی، از او راضی هستند. «ذلِکَ»؛ یعنی آنچه از پاداش و رضوان شمرده شد، «لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»: برای کسی است که او را اطاعت کند و از او نافرمانی نکند. «3»
استاد علامه سید محمّد حسین طباطبایی قدّس سرّه در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «4»، فرموده: در امالی شیخ، از علی بن حسین روایت شده که آیه درباره علی علیه السّلام نازل شده، هنگامی که او در رختخواب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خوابید، و در تفسیر برهان، به پنج طریق از ثعلبی و غیر او نقل شده که آیه در شأن لیلة الفراش نازل گردیده است. (در جای دیگر هم فرموده:) آیه در مقابل قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ»، است و این، وصف در مقابل وصف می‌باشد؛ همچنان که در آنجا، مراد از قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ» تا آخر آیه، بیان این است که در آنجا، مردی است که به گناهان خود، غرور می‌ورزد و به وجود خودش، فخر و تکبّر می‌فروشد، که تظاهر به اصلاح می‌کند، در حالی که درون او نفاق و دورویی است؛ او به حالت دینی و انسانی برگشت ندارد، جز این‌که می‌خواهد فساد کند و به هلاکت برساند؛ همچنان که مراد از قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ» تا آخر آیه، بیان این است که مرد دیگری هست که خودش را به خدای سبحان می‌فروشد و اراده‌ای جز آنچه خدا اراده کرده، ندارد؛ در نفس او، هوای فخر و تکبّری ابدا موجود نیست. هرچه
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 1105.
(2). بینه/ 8.
(3). تفسیر شبّر، ص 1224.
(4). بقره/ 207.
ص: 305
هست برای پروردگارش است و او هیچ‌چیز را نمی‌طلبد، مگر برای رضای خدای تعالی. پس او امر دین و دنیا را به اصلاح آورده و بدان، حق را زنده می‌کند و زندگی انسانیت را طراوت بخشیده و بدان، ناتوانی و ضعف را از اسلام به دور می‌افکند. بدین طریق، ارتباط صدر و ذیل آیه؛ یعنی: «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» با آنچه قبل از آن است، آشکار می‌گردد. پس البته، وجود انسانی با این صفات، از رأفت خدای سبحان نسبت به بندگانش است؛ زیرا اگر مردانی با این صفات، در بین مردم نبودند، در مقابل رجال دیگری با آن صفات که ذکر شد، از قبیل: نفاق و فساد، مسلما ارکان دین ویران می‌گردید، و بنای صلاح و ارشاد، بر اساس خشونت با خشونت، استقرار نیافته است، و لکن خدای تعالی همواره باطل را با این حق از بین می‌برد و فساد نمودن دشمنانش را، با اصلاح اولیا و دوستانش، تدارک می‌بیند؛ همچنان که خدای تعالی فرمود: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً.» «1» «2»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «3»، فرموده: «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ»؛ یعنی اراده نمودن قصد و جهتی را که خدای عزّ و جلّ آن را اراده نموده است. درباره «تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، مفسرین اقوالی را بیان داشته‌اند، و آنچه سزاوار است گفته شود، این است که خدای سبحان چون قول در مدح انفاق را مطلق نمود، و بیان کرد که برای آن، اجر عظیمی نزد خدای تعالی است، دو نوع انفاق از آن را استثنا نمود؛ دو انفاقی که خدای سبحان از آنها راضی نبوده، و پاداش نیکویی هم بر آنها مترتب نیست. آن دو نوع انفاق: یکی انفاق ریایی است که موجب عدم صحّت عمل، از سرآغاز است، و دیگری، انفاقی است که به دنبال آن،
______________________________
(1). حج/ 40.
(2). المیزان، ج 2، ص 100.
(3). بقره/ 265.
ص: 306
منّت و اذیتی باشد، و انفاقی که از آن دو نوع باشد، باطل است گرچه انعقاد آن، صحیح باشد، و بطلان این دو نوع نخواهد بود مگر از جهت عدم ابتغای مرضات اللّه در آن از اساس، یا این‌که نفس از این نیت؛ یعنی ابتغای مرضات اللّه، در ادامه جدا گشته، پس از این‌که از ابتدا بر چنین نیتی بوده. پس در این آیه، بیان حالت خاصّه‌ای از اهل انفاق را نموده که آن، خالص باشد بعد از استثنای انفاق ریایی و انفاق اهل منّت و آزار، و آنها هستند که اموالشان را برای طلب وجه اللّه (یعنی قصد و نیت الهی) انفاق می‌کنند. پس از آن، نفوسشان را بر ثبات و استواری بر این نیت پاک رشدکننده، مستقر می‌دارند، بدون این‌که به دنبال آن، آنچه عمل را باطل نماید یا آن را فاسد کند، انجام دهند. از همین جا ظاهر گردید که مراد از «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، این است که در عمل، قصد ریا و مانند آن از چیزهایی که نیت را غیر خالص برای وجه اللّه می‌کند، نداشته باشند. قوله:
«تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، تثبیت انسان است نفسش را بر آنچه از نیت خالصه‌ای که آن را نیت کرده، و آن، تثبیتی است که ناشی از نفس است و واقع بر آن. قوله: «کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ» تا آخر آیه، اصل در ماده «ربا»، زیاده است، و «ربوه» به حرکات سه‌گانه در راء، زمین نیکویی است که رشد و نمو در آن افزایش دارد و بالا می‌آید، و «اکل» بضمتین (اکل)، آن چیزی است که خورده شود، و «طل»، باران سستی است که اثراتش کم باشد. غرض از مثل، این است که: انفاقی که در آن، جهت و قصد خدای تعالی اراده گردد، مسلما تخلّفی در اثر نیکوی آن نیست، و آن، همان عنایت الهیه است به جهت حفظ اتصالش به خدای سبحان، اگرچه مراتب آن عنایت، برای اختلاف درجات نیت در خلوص، مختلف است، امّا بر آن واقع است و اختلاف وزن اعمال، به اختلاف آن اعمال است؛ همان گونه که باغی که در زمین مرتفع است، چون باران بر آن ببارد، در اعطای ثمر نیکویش درنگی نباشد، اگرچه اختلاف در نیکویی آن، با اختلاف بارانی است که بر آن نازل شده؛ از این‌که باران فراوانی بوده یا باران کمی، و به واسطه وجود این اختلاف است که در ذیل کلام فرمود: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ یعنی بر او امر
ص: 307
پاداش نیک، مشتبه نشود و بر او پاداش اعمال مختلف مخلوط نگردد؛ این‌گونه که ثواب این را برای آن، و پاداش نیک این را برای آن بدهد. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «2»، فرموده: به دنبال بیان قوله: «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»، در ذیل آیه قبل از این آیه، محلّ شهوات از بین رفتنی باطله را اموری قرار داده که آنها برای انسان بهتر است، به واسطه این‌که آنها حقیقتا باقی و نیکواند، بدون آنکه باطل باشند. آنها اموری هستند که مجانس با این شهواتند در آنچه انسان از آنها اراده می‌کند، از لحاظ خواص و آثار؛ جز این‌که از قبح و فساد خالی است و آن، جنت، همسران پاک و پاکیزه و رضوان خدای تعالی است. همسران را مختص به ذکر نمود با این‌که ذکر جنت، مثل ذکر لفظ مشتمل بر آن بود، برای این‌که جماع، بزرگ‌ترین لذایذ جسمی نزد انسان است، و امّا رضوان به کسر راء و ضمّ آن، همان رضاست، و آن این است که امر واقع شده ملایم نفس صاحبش باشد، بدون آنکه از آن ابا داشته و آن را دفع کند، و مقابل آن، سخط است.
ذکر رضوان در اینجا، در شمار آنچه برای مردم خیر از لذایذ حیات دنیا، دلالت دارد بر این‌که نفس آن، از لذات انسان است، یا مستلزم امری است که آن امر این چنین است.
به همین جهت در آیه، ذکر آن را در مقابل جنات و ازواج قصد نمود؛ زیرا که رضوان، در این آیه، مقابل شهوات و لذات مذکور در آیه سابق است. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «4»، فرموده: و قوله: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» تا آخر آیه را فرمود، تا تصدیقی برای وعده خدای تعالی باشد. پس از آن، آنان حمد و ستایش به جای آوردند؛ چون رضوان خدای تعالی را پیروی نمودند:
«وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ.» «5»
______________________________
(1). المیزان، ج 2، ص 414.
(2). آل عمران/ 15.
(3). المیزان، ج 3، ص 112- 111.
(4). آل عمران/ 174.
(5). المیزان، ج 4، ص 67.
ص: 308
فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «1» هم فرموده: آیه، بر طریقه کنایه، بیان صدق عیسی بن مریم علیه السّلام است، و مراد به این صدق از صادقین، صدق آنان است در دنیا، که خدای تعالی به دنبال آن فرمود: «لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» تا آخر آیه. از امور واضح این است که بیان برای پاداش صدق آنان نزد خدای سبحان، همان نفعی است که از جهت صدق به آنان برگشت می‌کند، و اعمال و احوال اخروی و من جمله، صدق اهل آخرت، اثر نفع به معنای جزا، بر آن مترتب نیست؛ به عبارت دیگر، بر اعمال و احوال اخروی جزایی مترتب نیست؛ چنان که اعمال و احوال دنیویه، جزا بر آن مترتب است؛ زیرا هیچ تکلیفی در آخرت نیست، و جزا و پاداش، از فروع تکلیف است، و البتّه، آخرت دار حساب و جزاست؛ همچنان که دنیا دار عمل و تکلیف است. قال تعالی: «یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ» «2»، و قال تعالی: «یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ» «3»، و آنچه عیسی علیه السّلام از حالش در دنیا ذکر نمود، مشتمل بر قول و فعل بود که خدای تعالی آن را مقرر بر صدق نمود، و صدقی که در آیه ذکر نمود، شامل صدق در فعل است؛ همچنان که شامل صدق در قول است. پس «صادقون» در دنیا در قولشان و در فعلشان، در روز قیامت به واسطه صدقشان بهره‌مند می‌گردند که برای آنان است حیاتی که وعده داده شده و آنان راضی هستند؛ همان گونه که خدای تعالی نیز از آنان راضی است و آنان رستگار به رستگاری عظیمند. بنابر آنکه صدق در قول، منتهی به صدق در فعل می‌شود و موجب پاکی عمل و منتهی به صلاح خواهد شد، روایت شده است که: مردی بدوی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خواست که او را توصیه و سفارشی بفرماید. پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله او را سفارش نمود به این‌که دروغ نگوید. پس از آن، مرد، متذکّر گردید که رعایت آنچه بدان سفارش شده، او را از عموم گناهان باز می‌دارد؛
______________________________
(1). مائده/ 119.
(2). ابراهیم/ 41.
(3). مؤمن/ 39.
ص: 309
زیرا گناهی بر او عارض نمی‌شود، مگر این‌که اگر از او پرسیدند، آن را بیان کند، واجب است که به آن اعتراف کند، چون لازم است راست بگوید و آن را به مردم اطلاع دهد، پس مرتکب گناهی نشود به خاطر این‌که راستگو گردیده، و قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی خدای تعالی از آنان راضی است به واسطه آنچه از صدق، پیش فرستاده‌اند، و آنان، از خدا راضی هستند، به واسطه آنچه از پاداش نیک که خدای تعالی به آنان اعطا فرموده، و رضایت او (تعالی) را به خود آنان وابسته نمود، نه به اعمال آنان؛ همچنان که در قوله: «وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا» «1»، و قوله: «وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ» «2»، و میان این دو قسم از رضا، فرق است، که همانا رضای تو از چیزی، کراهت او را از تو دفع نمی‌کند؛ چون ممکن است دشمن تو کاری انجام دهد که تو از آن کار راضی باشی، امّا از خود او راضی نباشی، و دوست تو که مورد محبت تو است، کاری انجام دهد که تو از آن کار ناخشنود باشی. پس قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»، دلالت دارد بر این‌که خدای تعالی از خود آنان راضی است، و معلوم است که رضایت متعلّق به نفوس آنان نیست مادامی که غرض او جلّ ذکره از خلق آنان حاصل نشده باشد، و خدای تعالی فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ.» «3» پس عبودیت، همان غرض الهی از خلقت انسان است. پس خدای سبحان، از نفس بنده‌اش راضی می‌شود، وقتی مثالی برای عبودیت باشد؛ یعنی نفس او، نفس بنده خدایی باشد که او پروردگار هر چیز است؛ پس نه خودش را می‌بیند، و نه چیزی غیر او را می‌بیند، جز این‌که او مملوکی برای خدای تعالی، و خاضع برای ربوبیت اوست؛ قصدی به جز به سوی پروردگارش ندارد و برگشتی به جز به سوی او ندارد؛ همچنان که خدای تعالی درباره سلیمان و ایوب فرمود: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» «4»، و این است همان رضایت از او؛ این، از مقامات عبودیت، و لازمه طهارت نفس از کفر، به مراتب آن، و از اتصاف به فسق است، و این غایت
______________________________
(1). طه/ 109.
(2). زمر/ 7.
(3). ذاریات/ 56.
(4). ص/ 44.
ص: 310
سعادت انسانی است از آن جهت که انسان بنده خدا می‌باشد، و به همین جهت، کلام را بقوله: «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» ختم نمود. «1»
فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده:
«عدن»، مصدر است به معنای اقامت و استقرار، و قوله: «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ»؛ یعنی رضایت خدای سبحان از آنان، بزرگ‌تر از همه اینهاست. رضوان را نکره آورده، اشاره به این‌که آن به اندازه خاصی مقدر نیست و وهم انسان بدان احاطه ندارد، یا برای آنکه رضوانی از جانب او، هرچند که کم باشد، بزرگ‌تر از آن، همگی آن، می‌باشد، نه به این جهت که کلّ آن، از آن چیزهایی است که متفرّع بر رضای خدای تعالی، و مترشّح از آن است، و اگرچه در نفس خود این چنین باشد، بلکه به واسطه این است که حقیقت عبودیّتی که کتاب خدای تعالی به سوی آن دعوت می‌کند، آن، عبودیت او تعالی است که به جهت دوستی او، انجام گردد، نه به جهت طمع بهشت یا ترس از جهنم. بالاترین سعادت و رستگاری نزد کسی که دوست می‌دارد، این است که رضایت محبوب را جلب نماید، بدون این‌که کوششی برای رضای نفس خود انجام دهد؛ مثل این‌که آن، اشاره به ختم آیه، به قوله: «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»، دارد و در جمله، دلالتی بر حصر است؛ یعنی این رضوان، همان حقیقت هر رستگاری عظیم، حتی رستگاری عظیم به جنت است که در آن جاویدان است؛ زیرا اگر چیزی از حقیقت رضایت الهی در نعمت‌های فراوان بهشت نباشد، آن، نقمت و ناخوشی است، نه نعمت. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «4»، بعد از توضیح درباره اختلاف کلمه، مراد از «سابقین» در آیه شریفه
______________________________
(1). المیزان، ج 6، ص 269- 267.
(2). توبه/ 72.
(3). المیزان، ج 9، ص 354.
(4). توبه/ 100.
ص: 311
را، و مراد از قوله: «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» را چنین تلخیص فرموده: آیه مؤمنین از امّت را به سه دسته تقسیم می‌کند؛ دو صنف آنان، سابقون اوّلون، از مهاجرین و انصار هستند، و صنف سوم، کسانی هستند که آنها را با احسان تبعیت کردند، و از آنچه مقدمة (در توضیح) آمد، روشن شد که: اوّلا، آیه دو دسته اوّل را به واسطه سبقتشان به ایمان و مقدّم بودنشان در اقامه صلب دین و برافراشتن قاعده آن، مورد ستایش قرار داده و ایشان را بر غیرشان برتری داده، و دوّم این‌که، «مِنَ» فی قوله: «مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ»، تبعیضیه است، نه بیانیه؛ برای فضل آنان به ایمان، و برای این‌که آیه متذکّر این است که خداوند از آنان راضی است و آنان هم از او راضیند؛ یعنی مؤمنین، و ثالثا، حکم به فضل و رضی اللّه سبحانه در آیه، مقید به ایمان و عمل صالح است، بنابر آنچه از سیاق آیه برمی‌آید، و فی قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»، رضایت مبتنی است بر موافقت نفس با فعلی از افعال، بدون تضاد و بدون دفاع. گفته می‌شود: «رضی بکذا»؛ یعنی موافق است با آن و مانع از آن نیست، و عدم کراهیّت، مساوی با دوست داشتن است، و با این‌که دوست نداشته و کراهیّتی هم نداشته، پس رضایت بنده از خدای تعالی، این است که او ناخرسند نیست از بعض آنچه خدای تعالی بر او اراده نکرده است، و بعض آنچه را بر او ناروا دانسته و محقق نساخته، دوست ندارد؛ جز این‌که به قضای خدای متعال به آنچه از افعال تکوینیه ظاهر می‌کند، راضی است. هم‌چنین به حکم او و آنچه از جانب او تشریعا اراده شده، راضی است، و به عبارت دیگر وقتی در تکوین و تشریع، که همان اسلام است، تسلیم برای او گردید و تسلیم برای خدای سبحان شد، او راضی است. این بعینه شاهد دیگری است بر این‌که حکم در آیه، مقید به ایمان و عمل صالح است؛ بدین معنا که خدای سبحان بعضی از مهاجرین، انصار و تبعیت‌کنندگان از کسانی را که ایمان به او آورده و عمل صالح انجام داده‌اند، مدح کرده و خبر می‌دهد از رضایت او از آنان، و این‌که آماده نموده است برای آنان: «جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ»، و امّا رضای خدای تعالی از اوصاف فعلیه خدای متعال است نه ذاتیه،
ص: 312
که خدای تعالی لذاته در معرض تغییر و تبدیل نیست تا بر او حال غضب، یا حال رضا عارض شود، و البتّه، راضی می‌شود و غضب می‌کند؛ بدین معنا که معامله می‌کند با بنده‌اش، معامله راضی؛ با نزول رحمت بر او و اعطای نعمت به او، یا معامله می‌کند، معامله غضب؛ با منع رحمت از او و سلطه غم و اندوه و عقوبت بر او. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «2»، فرموده: نفی وجدان قوم بر این صفت، کنایه است از این‌که ایمان صادق به خدای تعالی و به روز قیامت، با محبّت و دوستی اهل خصومت از کفار، جمع نمی‌گردد؛ و لو این‌که با سببی از اسباب مودّت نظیر: پدر فرزندی، برادری و سایر اقسام قرابت، مقارن باشد. پس روشن گردید که ایمان با دوستی اهل خصومت، متضاد است و با هم جمع نگردد و معلوم گردید که قوله: «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ» تا آخر، اشاره است به اسباب مودت مطلقا، و اختصاص به ذکر مودّت نسبی، به جهت این است که از حیث ثبات و عدم تغییر، قوی‌ترین اسباب مودّت است، و قوله: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»، اشاره است به قوم، به آنچه از صفت که برای آنها ذکر نمود، و «کتابة»، اثبات است به گونه‌ای که نه تغییر پیدا کند و نه از بین برود. ضمیر در آن، برای خدای متعال بوده و در آن تصریح است که آنان مؤمنین حقیقی هستند. قوله: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»، تأیید تقویت بوده و ضمیر فاعل در «أَیَّدَهُمْ» برای خدای تعالی بوده و هم‌چنین ضمیر «منه»، و «من» ابتدائیه است و معنای این است که: خدای تعالی آنان را به وسیله روحی از جانبش تقویت نمود.
مؤلّف اقوالی را درباره مرجع ضمیر و معنا، بیان فرموده و پس از آن نظر می‌دهد به این‌که: این وجوه، ضعیف است و شاهدی از لحاظ لفظ، برایش نیست. پس از آن،
______________________________
(1). المیزان، ج 9، ص 391- 396، با تخلیص.
(2). مجادله/ 22.
ص: 313
درباره روح می‌فرماید: بنابر آنچه از معنای آن متبادر است، آن، مبدأ حیات است که از آن، قدرت و شعور ترشّح می‌گردد. پس اثبات قوله: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»، بنابر ظاهر آن، مفید این معناست که برای مؤمنین، فراتر از روح بشری، که در آن، مؤمن و کافر مشترک هستند، روح دیگری است که به آنان حیات دیگری می‌دهد، و آن، همراه و ملازم شعور و قدرت جدیدی است. به همین معناست قوله: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها» «1»، و قوله: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» «2»، بدان اشاره دارد، و آنچه در آیه است از پاکیزگی زندگی، ملازم پاکی اثر آن است، و آن، قدرت و شعوری می‌باشد که اعمال صالح بر آنها متفرّع است، و از آن دو، در آیه انعام که گذشت، تعبیر به نور شده است. نظیر آن، آیه 28 سوره حدید است، و این زندگی خاص باکرامت، برای آثاری است که برای همیشه، ملازم با سعادت انسان است، فراتر از آن حیاتی که مشترک بین مؤمن و کافر است که در آن آثار مشترکی می‌باشد. پس برای این حیات، مبدأ خاصی است، و آن، روح ایمان است که آیه آن را ذکر فرمود، و قوله: «وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها»، وعده نیکویی بوده و وصف است برای زندگی اخروی پاک و پاکیزه. قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»، از سرگیری است که قوله: «وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ» تا آخر آیه را تعلیل می‌کند، و رضایت خدای سبحان از آنها، رحمت او است برای آنان، به خاطر اخلاصشان در ایمان به او، و رضایت آنان، از شادمانی و نشاط ایشان است به آنچه به آنان روزی داده است، از حیات طیبه و جنت. «3»
نیز فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «4»، فرموده: در آیه «هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، امر خیریّت را در مؤمنینی که
______________________________
(1). انعام/ 22.
(2). نحل/ 97.
(3). المیزان، ج 19، ص 227- 226، با تخلیص.
(4). بینه/ 8- 7.
ص: 314
صالح باشند، منحصر ساخته؛ همچنان که در آیه قبل، شریت را در کفار منحصر نموده است. قوله: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ... ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»، «عدن»، استقرار و ثبات است.
پس «جَنَّاتُ عَدْنٍ»، جنات جاویدان و دایمی است، و توصیف آن به قوله: «خالِدِینَ فِیها أَبَداً»، تأکید است، بنابر آنچه اسم، دلالت بر آن دارد. قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»، رضایت از او تعالی، صفت فعل است و مصداق آن، ثواب و پاداش است که به آنان اعطا می‌شود؛ جزا بر ایمانشان و عمل صالحشان. قوله: «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»، علامتی است که برای سعادت دار آخرت، مثل زده شده، و خدای تعالی فرموده است: «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.» «1» پس علم به خدا، خشیت از او را به دنبال دارد، و خشیت از او، ایمان به او را، به معنای التزام قلبی به ربوبیّتش را در پی دارد، سپس عمل صالح را. «2»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «3»، در شأن نزول آن می‌فرماید: مفسر معروف اهل تسنن ثعلبی می‌گوید:
هنگامی که پیغمبر اسلام، تصمیم گرفت مهاجرت کند، برای ادای دین‌های خود و تحویل دادن امانت‌هایی که نزد او بود، علی علیه السّلام را به جای خویش قرار داد و شب هنگام که می‌خواست به سوی غار ثور برود و مشرکان اطراف خانه او را برای حمله به او محاصره کرده بودند، دستور داد علی علیه السّلام در بستر او بخوابد و پارچه سبزرنگی (برد حضرمی) که مخصوص خود پیغمبر بود، روی خویش بکشد. در این هنگام، خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی فرستاد که: من بین شما، برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را طولانی‌تر قرار دادم، کدامیک از شما حاضر است ایثار نفس کند و زندگی دیگری را بر خود مقدم دارد؟ هیچ‌کدام حاضر نشدند. به آنها وحی شد: اکنون علی علیه السّلام در بستر پیغمبر من خوابیده و آماده شده جان خویش را فدای او سازد، به زمین بروید و
______________________________
(1). فاطر/ 28.
(2). المیزان، ج 20، ص 482.
(3). بقره/ 207.
ص: 315
حافظ و نگهبان او باشید. هنگامی که جبرئیل بالای سر میکائیل، پایین پای علی علیه السّلام، نشسته بود، جبرئیل می‌گفت: به‌به، آفرین به تو ای علی علیه السّلام! خداوند به واسطه تو، بر فرشتگان، مباهات می‌کند، و در این هنگام، آیه فوق نازل گردید. به همین دلیل، آن شب تاریخی به نام لیلة المبیت نامیده شده است.
سپس بعد از آنکه توضیحی را در مقابله این آیه با آیه قبل: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ» بیان می‌نماید، در تفسیر آیه مورد نظر چنین می‌فرماید: این دسته، تنها با خدا معامله می‌کنند و هرچه دارند، حتّی جان خود را، به او می‌فروشند و جز رضای او، چیزی خریدار نیستند و عزّت و آبرویی جز به واسطه خدا قایل نیستند. با فداکاری‌های اینهاست که امر دین و دنیا اصلاح، و حق و حقیقت زنده و پایدار می‌ماند و زندگی انسانی گوارا و درخت اسلام بارور می‌گردد. از اینجا، تناسب صدر و ذیل آیه، یعنی جمله: «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»، به خوبی روشن می‌شود؛ زیرا وجود چنین افرادی در بین مردم، از رأفت و مهربانی خدا نسبت به بندگانش می‌باشد؛ چه این‌که اگر چنین افراد فداکار و از خود گذشته و جانبازی، در برابر آن عناصر پست نبودند، ارکان دین و اجتماع از هم می‌پاشید؛ ولی پروردگار مهربان، همیشه با این دوستان فداکار و از خود گذشته، خرابکاری دشمنان را جبران می‌کند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «2»، در ترجمه آن فرموده: و (کار) کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت (ملکات انسانی) در روح خود انفاق می‌کنند، هم‌چون باغی است که در نقطه بلندی باشد و باران‌های درشت به آن برسد (و از هوای آزاد و نور آفتاب به حدّ کافی بهره‌مند گردد) و میوه خود را دو چندان دهد، و اگر باران درشتی بر آن نبارد، باران‌های ریز و شبنم، بر آن می‌بارد (لذا همیشه، شاداب و باطراوت است) و خداوند به آنچه انجام می‌دهند، بیناست.
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 2، ص 48- 46.
(2). بقره/ 265.
ص: 316
و در ضمن «نکته‌ها» فرموده: جمله «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، انگیزه‌های انفاق صحیح و الهی را بیان می‌کند، و آن، دو چیز است: «طلب خشنودی خدا» و «تقویت روح ایمان و ایجاد آرامش در دل و جان». این جمله می‌گوید:
انفاق‌کنندگان واقعی کسانی هستند که تنها به خاطر خشنودی خدا و پرورش فضایل انسانی و تثبیت این صفات در درون جان خود، و هم‌چنین پایان دادن به اضطراب و ناراحتی‌هایی که بر اثر احساس مسئولیت در برابر محرومان، در وجدان آنها پیدا می‌شود، اقدام به انفاق می‌کنند (بنابراین «من» در آیه به معنای «فی» خواهد بود)، و جمله «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»: خدا به آنچه انجام می‌دهند، بیناست که در آخر آیه دوّم ذکر شده، هشداری است به همه کسانی که می‌خواهند عمل نیک انجام دهند که مراقب باشند کوچک‌ترین آلودگی از نظر نیّت یا طرز کار پیدا نکنند؛ زیرا خداوند، کاملا مراقب اعمال آنهاست. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «2»، در ترجمه آن فرموده: بگو! آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایه‌های مادی) بهتر است؟ برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کرده‌اند (و از این سرمایه‌ها در طریق مشروع و حق و عدالت استفاده نموده‌اند)، در نزد پروردگارشان باغ‌هایی (در جهان دیگر) است که نهرها از پای درختان خواهند بود، همسرانی پاکیزه (از هر پلیدی) و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست)، و خدا به (امور) بندگان بیناست.
و در ضمن تفسیر آن، چنین فرموده: قابل توجّه این‌که آیه با جمله: «أَ أُنَبِّئُکُمْ»، آغاز شده: آیا شما را آگاه کنم. این جمله، از یک طرف، «جمله استفهامیه» است که برای گرفتن پاسخ از فطرت بیدار انسانی طرح شده، و تا نفوذ در شنونده، بیشتر و عمیق‌تر باشد، و از طرف دیگر، این جمله، از ماده «انباء» به معنای خبر دادن گرفته شده، که
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 2، ص 241- 243.
(2). آل عمران/ 15.
ص: 317
معمولا در خبرهای مهّم و قابل توجّه به کار می‌رود. در واقع، قرآن، در این آیه، به افراد با ایمان اعلام می‌کند که اگر از لذات نامشروع و هوس‌های سرکش و آمیخته با گناه، صرف نظر کنند، مفهوم آن، محرومیت از لذّات نخواهد بود؛ زیرا علاوه بر این‌که می‌توانند از لذّات مشروع و در مسیر سعادت خود بهره گیرند، از لذّات جهان دیگر، که همانند همین لذّات است، امّا در سطحی عالی‌تر و پاک از هرگونه عیب و نقص نیز بهره‌مند خواهند شد.
مؤلف، زیر عنوان «آیا در بهشت، لذایذ مادی هم وجود دارد؟» چنین فرموده است:
بعضی می‌پندارند که: لذایذ مادی، منحصر به این جهان است و در آن جهان، اثری از این لذایذ نیست، و تمام تعبیراتی که در آیات قرآن، درباره باغ‌های بهشتی، انواع میوه‌ها، آب‌های جاری و همسران خوب آمده، کنایه از یک سلسله از مقامات و مواهب معنوی است که از باب: «کلّم الناس علی قدر عقولهم.»: با مردم به اندازه فکرشان سخن بگو، به این صورت، تعبیر شده است، ولی در برابر این پندار، باید گفت: هنگامی که ما طبق صریح آیات فراوانی «معاد جسمانی» را قبول کردیم، باید برای هر دو قسمت (جسم و روح) موهبت‌هایی به تناسب آنها، منتها در سطحی عالی‌تر، وجود داشته باشد، و اتفاقا، در این آیه، اشاره به هر دو قسمت شده؛ هم آنچه شایسته معاد جسمانی است هم آنچه شایسته روح و رستاخیز ارواح می‌باشد. در واقع، آنها که تمام نعمت‌های مادی آن جهان را، کنایه از نعمت‌های معنوی می‌گیرند، علاوه بر این‌که بدون جهت، ظواهر آیات قرآن را تأویل کرده و معاد جسمانی و لوازم کلی آن را به کلی فراموش نموده‌اند، و شاید، جمله «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»: خداوند به وضع بندگان خود بیناست، که در آخر آیه آمده، اشاره به همین حقیقت باشد؛ یعنی اوست که می‌داند جسم و جان آدمی در جهان دیگر، هرکدام چه خواسته‌هایی دارند و این خواسته‌ها را در هر دو جنبه، به نحو احسن تأمین می‌کند. «1»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 2، ص 343- 341.
ص: 318
همین‌طور فی قوله تعالی: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «1»، در ضمن تفسیر آن، تحت عنوان: «جریان غزوه حمراء الاسد»، چنین نقل می‌فرماید: در پایان جنگ احد، لشکر فاتح ابو سفیان، پس از پیروزی، به سرعت راه مکّه را پیش گرفتند. هنگامی که به سرزمین روحاء رسیدند، از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند. این خبر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید. فورا دستور داد که لشکر احد، خود را برای شرکت در جنگ دیگری آماده کنند. مخصوصا فرمان داد که: مجروحان جنگ احد، به صفوف لشکر بپیوندد. یکی از یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌گوید: من از جمله مجروحان بودم، ولی زخم‌های برادرم، از من سخت‌تر و شدیدتر بود. تصمیم گرفتیم، هرطور که هست، خود را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برسانیم. چون حال من از برادرم، کمی بهتر بود، هرکجا برادرم باز می‌ماند، او را به دوش می‌کشیدم تا این‌که با زحمت خود را به لشکر رساندیم، و به این ترتیب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ارتش اسلام در محلی به نام حمراء الاسد که از آنجا به مدینه، هشت میل فاصله بود، رسیدند و اردو زدند. این خبر به لشکر قریش رسید و مخصوصا، از این مقاومت عجیب و شرکت مجروحان در میدان نبرد، وحشت کردند، و شاید فکر می‌کردند، ارتش تازه نفسی نیز از مدینه به آنها پیوسته است. در این موقع، جریانی پیش آمد که روحیه آنها را ضعیف‌تر ساخت و مقاومت آنها را درهم کوبید، و آن این‌که یکی از مشرکان به نام معبد خزاعی از مدینه به سوی مکّه می‌رفت و مشاهده وضع پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یارانش او را به سختی تکان داد، عواطف انسانی او تحریک شد و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت: مشاهده وضع شما، برای ما بسیار ناگوار است، اگر استراحت می‌کردید، برای ما بهتر بود. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین روحاء به لشکر ابو سفیان رسید. ابو سفیان از او درباره پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله سؤال کرد، او در جواب گفت:
محمّد را دیدم، با لشکری انبوه، که تاکنون همانند آن را ندیده بودم، در تعقیب شما
______________________________
(1). آل عمران/ 174.
ص: 319
هستند و به سرعت پیش می‌آیند. ابو سفیان با نگرانی و اضطراب گفت: چه می‌گویی؟ ما آنها را کشتیم و مجروح ساختیم و پراکنده نمودیم. معبد خزاعی گفت: من نمی‌دانم شما چه کردید، همین می‌دانم که لشکری عظیم و انبوه هم‌اکنون در تعقیب شماست.
ابو سفیان و یاران او تصمیم قطعی گرفتند که به سرعت عقب‌نشینی کرده و به مکّه بازگردند و برای این‌که مسلمانان آنها را تعقیب نکنند و آنها فرصت کافی برای عقب نشینی داشته باشند، از جمعی از قبیله عبد القیس که از آنجا می‌گذشتند و قصد رفتن به مدینه برای خرید گندم را داشتند، خواهش کردند که به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و مسلمانان این خبر را برساند که: ابو سفیان و بت‌پرستان قریش با لشکر انبوهی، به سرعت به سوی مدینه می‌آیند، تا بقیه یاران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از پای درآورند. هنگامی که این خبر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مسلمانان رسید، گفتند: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.» خدا ما را کافی است و او بهترین مدافع ماست. امّا هرچه انتظار کشیدند، خبری از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقّف، به مدینه بازگشتند. به دنبال این استقامت، ایمان و پایمردی آشکار، قرآن نتیجه عمل آنها را بیان کرده و می‌گوید: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ.»: آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند. چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون دردسر، به مدینه مراجعت نمودند (فرق میان نعمت و فضل، ممکن است از این نظر باشد که نعمت پاداش است به اندازه استحقاق، و فضل، اضافه بر استحقاق است).
سپس به عنوان تأکید می‌فرماید: «لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»: آنها همه در این جریان، کوچک‌ترین ناراحتی ندیدند، یا این‌که: «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»: خشنودی خدا را به دست آوردند. و از فرمان او متابعت کردند. «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ»: و خداوند، فضل و انعام بزرگی دارد که در انتظار مؤمنان واقعی و مجاهدان راستین است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 3، ص 177- 174.
ص: 320
الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «1»، در تفسیر آن، فرموده: امروز روزی است که راستی راستگویان به آنها سود می‌بخشد. البته، منظور از این جمله، صدق و راستی در گفتار و کردار در دنیاست، که در آخرت مفید واقع شود، وگرنه صدق و راستی در آخرت، که محلّ تکلیف نیست، فایده‌ای نخواهد داشت.
به علاوه، اوضاع آن روز، چنان است که هیچ‌کس جز راست، نمی‌تواند بگوید، و حتّی گناهکاران و خطاکاران همگی به اعمال بد خویش اعتراف می‌کنند، و به این ترتیب، در آن روز، دروغگویی وجود ندارد. بنابراین آنها که مسئولیت و رسالت خود را انجام دادند و جز راه صدق و درستی نپیمودند، مانند مسیح علیه السّلام و پیروان راستین او یا پیروان راستین سایر پیامبران، که در این دنیا از در صدق، وارد شدند، از کار خود، بهره کافی خواهند برد. ضمنا، از این جمله اجمالا استفاده می‌شود که تمام نیکی‌ها را می‌توان در عنوان صدق و راستی خلاصه کرد: صدق و راستی در گفتار، و صدق و راستی در عمل، و در روز رستاخیز، تنها سرمایه صدق و راستی است که به کار می‌آید، نه غیر آن. سپس پاداش صادقان را چنین بیان می‌کند: برای آنها باغ‌هایی است از بهشت که از زیر درختان آن، نهرها جاری است و جاودانه در آن خواهند ماند: «لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»، و از این نعمت مادی، مهم‌تر این است که هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خداوند راضی و خشنودند: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»، و شک نیست که این موهبت بزرگ که جامع میان موهبت مادی و معنوی است، رستگاری بزرگ محسوب می‌شود: «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» قابل توجّه این‌که در این آیه، پس از ذکر باغ‌های بهشت با آن همه نعمت‌هایش، نعمت خشنودی خداوند از بندگان و بندگان از خداوند را ذکر می‌کند و به دنبال آن «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» می‌گوید و این نشان می‌دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان، و رضایت بندگان از پروردگار)؛ زیرا ممکن است انسان، غرق عالی‌ترین نعمت‌ها باشد،
______________________________
(1). مائده/ 119.
ص: 321
ولی هنگامی که احساس کند مولا و معبود و محبوب او، از او ناراضی است، تمام آن نعمت‌ها و مواهب، در کام جانش تلخ می‌گردد، و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد، ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد، بدیهی است آن همه نعمت، با این روحیه، او را خوشبخت نخواهد کرد، و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می‌دهد و آرامش روح و روان را که بزرگ‌ترین موهبت الهی است، از او می‌گیرد. علاوه بر این، هنگامی که خدا از کسی خشنود باشد، هرچه از او بخواهد به او می‌دهد، و هنگامی که هرچه خواست، به او داد، او نیز خشنود می‌شود؛ نتیجه این‌که بالاترین نعمت، این است که خدا از انسان خشنود، و او نیز از خدایش راضی باشد. «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، در تفسیر آن می‌گوید: خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ‌هایی از بهشت وعده داده است که از زیر درخت‌های آن، نهرها جریان دارد: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ.» از ویژگی‌های این نعمت بزرگ، این است که خداوند، مسکن‌های پاکیزه و منزل‌گاه‌های مرفه در قلب بهشت «عدن»، در اختیار آنها می‌گذارد: «وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ.» «عدن» در لغت، به معنای اقامت و بقا در یک مکان است، و لذا به «معدن» که جایگاه بقای مواد خاصی است، این کلمه اطلاق می‌شود. بنابراین، مفهوم «عدن» با خلود شباهت دارد، ولی از آنجا که در جمله قبل، به مسأله خلود اشاره شده، چنین استفاده می‌شود که جنات عدن، محل خاصی از بهشت پروردگار است که بر سایر باغ‌های بهشت امتیاز دارد. در احادیث اسلامی و کلمات مفسران، این امتیاز، به اشکال مختلف بیان شده است. در حدیثی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین می‌خوانیم که فرمود: «عدن، دار اللّه التی لم ترها عین و لم یخطر علی قلب بشر، لا یسکنها غیر ثلاثة: النبیین و الصدیقین و الشهداء.»: عدن، آن خانه پروردگار است که هیچ چشمی آن
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 5، ص 140- 138.
(2). توبه/ 72.
ص: 322
را ندیده و به فکر کسی خطور نکرده و تنها سه گروه در آن ساکن می‌شوند: پیامبران، صدیقان (آنها که پیامبران را تصدیق کردند و از آنها حمایت کردند) و شهیدان (در مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث) در کتاب خصال، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چنین نقل شده: «من سرّه ان یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنتی التی واعدنی اللّه ربی، جنات عدن، فلیوال علی بن ابی طالب علیه السّلام و ذریته علیهم السّلام من بعده.»: کسی که دوست دارد، حیاتش هم‌چون من، و مرگش نیز همانند من بوده باشد، و در بهشتی که خداوند به من وعده داده، در جنات عدن، ساکن شود، باید علی بن ابی طالب علیه السّلام و فرزندان بعد از او را دوست دارد (کتاب خصال، طبق نقل نور الثقلین، ج 2، ص 241). از این حدیث، روشن می‌شود که «جَنَّاتِ عَدْنٍ»، باغ‌هایی است از بهشت که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و جمعی از خاصان و پیروان او، در آنها مستقر خواهند شد. این مضمون، در حدیث دیگری از علی علیه السّلام نقل شده که: «جَنَّاتِ عَدْنٍ»، جایگاه پیامبر اسلام است. سپس اشاره به نعمت و پاداش معنوی آنها کرده، می‌فرماید: رضایت و خشنودی خدا، که نصیب این مؤمنان راستین می‌شود، از همه برتر و بزرگتر است: «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ.» هیچ‌کس نمی‌تواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به یک انسان به خاطر توجّه رضایت و خشنودی خدا از او، دست می‌دهد، توصیف کند، و به گفته بعضی از مفسران، حتی گوشه‌ای از این لذت روحانی، از تمام بهشت و نعمت‌ها و مواهب گوناگون و رنگارنگ و بی‌پایانش، برتر و بالاتر است. البته، ما هیچ‌یک از نعمت‌های جهان دیگر را نمی‌توانیم در این قفس دنیا و زندگانی محدودش، در فکر خود ترسیم کنیم، تا چه رسد به این نعمت بزرگ روحانی و معنوی. البته، ترسیم ضعیفی از تفاوت‌های معنوی و مادی را در این دنیا می‌توانیم در فکر خود مجسّم کنیم؛ مثلا لذتی که از دیدار یک دوست مهربان و بسیار صمیمی، بعد از فراق و جدایی به ما دست می‌دهد، و یا احساس روحانی خاصی که از درک یک مسأله پیچیده علمی که ماه‌ها یا سال‌ها به دنبال آن بوده‌ایم، برای ما حاصل می‌شود، و یا جذبه نشاطانگیزی که در حالت یک عبادت خالص و مناجات آمیخته با حضور
ص: 323
قلب، به ما دست می‌دهد، با لذت هیچ غذا و طعام و مانند آن از لذت‌های مادی، قابل مقایسه نیست. در اینجا نیز روشن می‌شود، آنها که می‌گویند: قرآن به هنگام شرح پاداش مؤمنان و نیکوکاران، تنها روی نعمت‌های مادی تکیه کرده و از جذبه‌های معنوی، در آن، خبری نیست، در اشتباهند؛ زیرا در جمله بالا، رضایت خدا که مخصوصا با لفظ «نکره» بیان شده، اشاره به گوشه‌ای از خشنودی خداست، از همه نعمت‌های مادی بهشت برتر شمرده شده، و این نشان می‌دهد که تا چه حد، آن پاداش معنوی، پرارزش و گرانبها است. البته، دلیل این برتری نیز روشن است؛ زیرا روح در واقع به مانند «گوهر» است و جسم، هم‌چون: «صدف»؛ «روح» فرمانده است و «جسم» فرمانبر؛ تکامل روح هدف نهایی است و تکامل جسم وسیله است. به همین دلیل، تمام شعاع‌های روح، از جسم وسیع‌تر و دامنه‌دارتر می‌باشد، و لذت‌های روحی نیز قابل مقایسه با لذّات جسمانی نیست؛ همان گونه که آلام روحی به مراتب دردناک‌تر از آلام جسمانی است، و در پایان، آیه، اشاره به تمام این نعمت‌های مادی و معنوی کرده، می‌گوید: این پیروزی بزرگی است: «ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، در تفسیر آن می‌فرماید: در آیه فوق، اشاره به گروه‌های مختلف از مسلمانان راستین شده است، و آنها را در سه گروه مشخص تقسیم می‌کند: نخست، آنها که پیشگامان در اسلام و هجرت بوده‌اند: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ». دوّم، آنها که پیشگام در نصرت و یاری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یاران مهاجرش بودند: «الْأَنْصارِ». سوّم، آنها که بعد از این دو گروه آمدند و از برنامه‌های آنها پیروی کردند، و با انجام اعمال نیک، قبول اسلام، هجرت و نصرت آیین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنها پیوستند: «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ». از آنچه گفتیم، روشن شد که منظور از «بِإِحْسانٍ»، در واقع، بیان اعمال و
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 8، ص 40- 37.
(2). توبه/ 100.
ص: 324
معتقداتی است که در آنها از پیشگامان اسلام پیروی می‌کنند، و به تعبیر دیگر، «احسان»، بیان وصف برنامه‌هایی است که از آن متابعت می‌شود، ولی این احتمال نیز در معنای آیه داده شده است که «احسان»، بیان وصف چگونگی متابعت و پیروی باشد؛ یعنی آنها به طور شایسته پیروی می‌کنند. در صورت اول، «باء» به معنای «فی»، و در صورت دوم، به معنای «مع» است، ولی ظاهر آیه، مطابق تفسیر اول است. پس از ذکر این گروه سه‌گانه، می‌فرماید: هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی شده‌اند: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ.» رضایت خدا از آنها، به خاطر ایمان و اعمال صالحی است که انجام داده‌اند، و خشنودی آنان از خدا، به خاطر پاداش‌های گوناگون، فوق العاده و پراهمیت است که به آنان ارزانی داشته. به تعبیر دیگر، آنچه خدا از آنها خواسته، انجام داده‌اند، و آنچه آنها از خدا خواسته‌اند، به آنان بخشیده. بنابراین، هم خدا از آنها راضی است و هم آنان از خدا راضی هستند. با این‌که جمله گذشته همه مواهب و نعمت‌های الهی را دربرداشت (مواهب مادی و معنوی، جسمانی و روحانی)؛ ولی به عنوان تأکید و بیان «تفصیل» بعد از «اجمال»، اضافه می‌کند: خداوند برای آنها باغ‌هایی از بهشت فراهم ساخته، که از زیر درختانش، نهرها جریان دارند: «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ.» از امتیازات این نعمت، آن است که جاودانی است و همواره در آن خواهند ماند: «خالِدِینَ فِیها أَبَداً»، و مجموع این مواهب معنوی و مادی، برای آنها، پیروزی بزرگی محسوب می‌شود: «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» چه پیروزی از این برتر که انسان احساس کند آفریدگار و معبود و مولایش از او خشنود است و کارنامه قبولی او را امضا کرده، و چه پیروزی از این بالاتر که با اعمال محدودی در چند روز عمر فانی، مواهب بی‌پایان ابدی پیدا کند؟ «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 8، ص 101- 99.
ص: 325
أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1»، در تفسیر آن، فرموده: آیه، به مؤمنان هشدار می‌دهد که: جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست، و باید از میان این دو، یکی را برگزینند. اگر راستی مؤمنند، باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند، و الا ادعای مسلمانی نکنند. می‌فرماید: هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش، دوستی کنند؛ هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ.» آری، در یک دل، دو محبت متضاد نمی‌گنجد، و آنها که دم از هر دو می‌زنند، یا ضعیف‌الایمانند و یا منافق، و لذا می‌بینیم که در غزوات، در صفّ مخالف، جمعی از بستگان و خویشاوندان مسلمین بودند، ولی چون خطّشان را از خطّ الهی جدا کرده و به صفوف دشمنان حق پیوسته بودند، با آنها پیکار کردند، و حتی جمعی از آنها را کشتند. محبت پدران، فرزندان، برادران و اقوام بسیار خوب است، و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، امّا هنگامی که این محبت، رودرروی محبت خدا قرار گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد. البته، افراد مورد علاقه انسان، تنها این چهار گروه که در آیه ذکر شده‌اند، نمی‌باشد، ولی اینها نزدیک‌ترین افراد انسانند، و با توجّه به آنها، حال بقیه نیز روشن می‌شود. لذا در آیه مورد بحث، سخنی از همسران، اموال، تجارت و خانه‌های مورد علاقه، به میان نیامده، در حالی که در آیه 24 سوره توبه، همه اینها مورد توجّه قرار گرفته. سپس به پاداش‌های بزرگ این گروه، که قلبشان به طور کامل در اختیار عشق خداست، پرداخته و پنج موضوع را که بعضی به صورت امداد و توفیق است، و بعضی به صورت نتیجه و سرانجام کار، بیان می‌کند. در بیان قسمت اول و دوم می‌فرماید: آنها کسانی هستند که خدا، خطّ ایمان را بر صفحه
______________________________
(1). مجادله/ 22.
ص: 326
قلوبشان نوشته، و با روحی از ناحیه خودش، آنان را تقویت فرموده است: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.» بدیهی است، این امداد و لطف الهی، هرگز با اصل آزادی اراده و اختیار انسان منافات ندارد؛ چرا که گام‌های نخستین، یعنی «ترک محبّت دشمنان خدا»، از سوی خود آنان برداشته شده، سپس امدادهای الهی به صورت «استقرار ایمان» که از آن تعبیر به «کتابت» و نوشتن شده، به سراغ آنان می‌آید.
آیا این روح الهی، که خداوند مؤمنان را با آن تأیید می‌کند، تقویت پایه‌های ایمان است، یا دلایل عقلی، یا قرآن، و یا فرشته بزرگ خدا که روح نام دارد؟ احتمالات و تفسیرهای مختلفی ذکر شده؛ ولی جمع میان همه اینها نیز امکان‌پذیر است. خلاصه، این روح، یک نوع حیات معنوی جدید است که خداوند بر مؤمنان افاضه می‌کند، و در سومین مرحله می‌فرماید: خداوند آنها را در باغ‌هایی از بهشت داخل می‌کند که نهرها از زیر درختان و قصورش جاری است، و جاودانه در آن می‌مانند: «وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها»، و در چهارمین مرحله، می‌افزاید: خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خدا خشنودند: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ.» در برابر مواهب مادی قیامت، جنات، حور و قصور، این بزرگ‌ترین پاداش روحانی است که به این گروه از مؤمنان داده می‌شود. آنها احساس می‌کنند که خدا از آنان راضی است و این رضایت مولا و معبودشان، که آنها را پذیرفته و در کنف حمایت خویش قرار داده و بر بساط قربش آنها را نشانده، لذت‌بخش‌ترین احساسی است که به آنها دست می‌دهد، و نتیجه‌اش خشنودی کامل آنها از خداست. آری، هیچ نعمتی به پایه این خشنودی دو جانبه نمی‌رسد، و این کلیدی است برای مواهب و نعمت‌های دیگر؛ چرا که وقتی خدا از کسی خشنود باشد، هرچه تقاضا کند به او می‌دهد که او هم کریم است و هم قادر توانا. چه تعبیر جالبی! می‌فرماید: هم خدا از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی؛ یعنی مقام‌شان به قدری بالا رفته است که نامشان در کنار نام خدا، و رضایتشان در کنار رضایت او قرار گرفته است، و در آخرین مرحله به صورت یک اعلام عمومی که حاکی
ص: 327
از نعمت و موهبت دیگری است، می‌فرماید: آنها حزب اللّه‌اند، بدانید حزب اللّه پیروز است: «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» نه تنها پیروزی در سرای دیگر و نیل به انواع نعمت‌های مادی و معنوی در قیامت، بلکه همان گونه که در آیات قبل نیز آمد، در این دنیا نیز به لطف الهی، بر دشمنان پیروزند، و در پایان جهان نیز حکومت حق و عدالت در دست آنهاست. «1»
همین‌طور فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «2»، در تفسیر آن، فرموده: کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آنها بهترین مخلوقات خدا هستند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ.» سپس پاداش آنها را در چند جمله کوتاه چنین بیان می‌کند: جزای آنها نزد پروردگارشان، باغ‌های بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختان آن، پیوسته جاری است، در حالی که همیشه در آن می‌مانند: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً.» هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنود: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»، و این مقام والا و پاداش‌های مهم و بی‌نظیر، از آن کسی است که از پروردگارش بترسد. «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.» قابل توجّه این‌که: در مورد مؤمنان، سخن از انجام اعمال صالح نیز به میان آمده که در حقیقت، میوه درخت ایمان است. اشاره به این‌که: ادعای ایمان به تنهایی کافی نیست؛ بلکه اعمال انسان، باید گواه بر ایمان او باشد. ولی کفر به تنهایی، هرچند توأم با عمل ناصالحی نیز نباشد، مایه سقوط و بدبختی است. گذشته از این، کفر معمولا مبدأ انواع گناهان، جنایات و اعمال خلاف نیز می‌شود. تعبیر: «أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، به خوبی نشان می‌دهد که انسان‌های مؤمن و صالح العمل، حتی از فرشتگان برتر و بالاترند؛ چرا که آیه، مطلق است و هیچ استثنایی در آن نیست. آیات دیگر قرآن نیز گواه بر این
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 23، ص 471- 468.
(2). بینه/ 8.
ص: 328
معنا می‌باشد، مانند: آیات سجود فرشتگان بر آدم، و آیه «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ.» «1» به هر حال، در این آیه، نخست از پاداش مادی و جسمانی آنها، که باغ‌های پرنعمت بهشتی است، سخن به میان آمده، و بعد، از پاداش معنوی و روحانی آنان، که هم خدا از آنان راضی است و هم آنان از خدا راضی. آنها از خدا راضی‌اند؛ چرا که هرچه خواسته‌اند به آنها داده، و خدا از آنها راضی است؛ چرا که هرچه او خواسته، انجام داده‌اند، و اگر هم لغزشی بوده، به لطفش صرف‌نظر کرده. چه لذتی از این بالاتر و برتر، که احساس کند مورد قبول و رضای معبود و محبوبش واقع شده و به لقای او واصل گردیده است؟
دارند هرکس از تو مرادی و مطلبی‌مقصود ما ز دنیا و عقبا، لقای تو است
آری، بهشت جسم انسان، باغ‌های جاویدان آن جهان است؛ ولی بهشت جانش، رضای خدا و لقای محبوب است. جمله «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»، نشان می‌دهد که تمام این برکات از «خوف و خشیت و ترس از خدا» سرچشمه می‌گیرد؛ چرا که همین ترس، انگیزه حرکت به سوی هرگونه اطاعت، تقوی و اعمال صالح است. بعضی از مفسران، با ضمیمه کردن این آیه به آیه 28 سوره فاطر: «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.»: تنها دانشمندان از خدا می‌ترسند، چنین نتیجه گرفته‌اند که: بهشت، در واقع، حقّ مسلم دانشمندان و آگاهان است. البته، با توجّه به این‌که خشیت مراتب و مراحلی دارد و علم، دانش و آگاهی نیز دارای سلسله مراتب است، مفهوم این سخن روشن می‌شود.
ضمنا، بعضی عقیده دارند که مقام «خشیت»، مقامی برتر از مقام «خوف» است؛ زیرا خوف، به هرگونه ترس گفته می‌شود؛ ولی خشیت، ترسی است توأم با تعظیم و احترام. «2»
استاد محقق یعسوب الدین رستگار جویباری ایده اللّه تعالی در تفسیر کبیر بصائر، فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ
______________________________
(1). اسراء/ 70.
(2). تفسیر نمونه، ج 27، ص 208- 201.
ص: 329
یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1»، در بیان آیه فرموده: آیه، تنزیه قوی‌ای است در ایمان صادق، پس قومی که بر این صفت باشند، امکان ندارد که آن قوم، ایمان صادقی به خدای تعالی و به روز قیامت داشته باشند و با کسانی که دشمن خدا و رسول خدا هستند، دوستی و محبت داشته باشند. پس هیچ‌گاه دوستی دوست، با دوستی دشمن، در قلب واحد جمع نگردد، و لو این‌که شدیدترین روابط قرابت و خویشاوندی، هم‌چون: پدری و فرزندی، و برادری و تعصّب رحمی جمع باشد، و البته، روح آیه و مضمون آن، مسلمین را ترغیب می‌کند که در هر زمان، با روح قوی و سخت‌کوشی در وجوب اخلاص برای خدای تعالی و پیامبرش و در جهت نفی دوستی مسلمانان مؤمن با دشمنان و نفی پیوستگی با آنان، نفی تمام و کامل را به هر اندازه در توان دارند، به کار برند. پس آیه، میزان دقیق همیشگی است برای ایمان مؤمنین و اخلاص آنان به مبادی و عقایدشان، و فی قوله تعالی: «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ» تا آخر آیه، اشاره به اسباب مودت است مطلقا، و در اینجا اختصاص یافتن به مودت نسبی به ذکر، به جهت این است که آن، قوی‌ترین اسباب مودت است از حیث ثبات و عدم تغییرش، و فی قوله: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ»، «کتابه»، کنایه از ثبات است. پس ایمان، مانند کتابت، باقی است، و قوله: «یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی» تا آخر، بیان آثار رحمت اخرویه و وعده زیبا و وصف برای زندگی پاک و پاکیزه آخرت است، و قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»، از سرگیری، جاری مجرای تعلیل است؛ همین که بر آنها آثار رحمتش را در حال و آینده به جهت اخلاص در ایمانشان، افاضه نمود، و قوله: «وَ رَضُوا عَنْهُ»، بیان است برای شکوه و خرسندی آنان به آنچه در حال و آینده به آنان اعطا می‌شود: از گوارایی و خوشی زندگی، پیروزی بر دشمنان و خوشبختی دو جهان، و قوله: «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ»، تشریف است برای این مخلصین در ایمانشان و اختصاصشان به این‌که اینان حزب اللّه
______________________________
(1). مجادله/ 22.
ص: 330
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌2 349
هستند، و قوله: «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، جمله مصّدر است به دو حرف: تنبیه:
«الا» و تحقیق: «ان»، و مضافین حزب اللّه با هم، و ضمیر فصل «هم»، که از فنون تأکید است و بیان برای اختصاص آنها به رستگاری و پیروزی با سعادت و خوشبختی دو جهان. «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «2»، در بیان آن، فرموده: ستایش و بشارت عظیمی برای مؤمنین بوده و توصیفی است برای آنان، از این‌که آنان بهترین خلق خدای تعالی هستند، در برابر کافرین، که بدترین خلق خدایند، و قوله: «جَنَّاتُ عَدْنٍ»، عدن، استقرار و ثبات است، پس «جَنَّاتُ عَدْنٍ»، جنات همیشگی است و توصیف آن به قوله: «خالِدِینَ فِیها أَبَداً»، تأکید است بنابر آنچه اسم بر آن دلالت دارد، و قوله: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»، از سرگیری بیان آن چیزهایی است که بر آنان تفضّل می‌نماید، زیاده بر آنچه ذکر نمود از پاداش اعمالشان، و آنچه بر آنان افاضه نمود از آثار رحمت حال و آینده، و قوله: «وَ رَضُوا عَنْهُ»، بیان است برای نشاط و سرور آنان، به آنچه در حال و آینده به آنها اعطا شده است، و در دو جمله، اشاره است به پاداش روحی آنان به دنبال بیان جزای مادی‌شان، و «ذلِکَ»، اشاره به ذکر جزا و رضای خدای تعالی از آنها و رضای آنها از او جلّ و علا است، و قوله: «لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»، در عرضه نمودن به عنوان ربوبیت، که واضح در مالکیت و تربیت، است. اشعار به علت خشیت است، و آن این است که: علم به خدای جلّ و علا و معرفت به او، در حقیقت، در تعقیب خشیت از او جلّ و علا حاصل گردد، و خشیت از او تعالی در تعقیب ایمان به او سبحانه تعالی؛ به معنای التزام قلبی به ربوبیت و الوهیت است، و پس از آن، عمل صالح می‌باشد. «3»
______________________________
(1). بصائر، ج 42، ص 310- 308، به اختصار.
(2). بینه/ 8- 7.
(3). بصائر، ج 57، ص 931- 929، به اختصار.
ص: 331

4. رضوان اللّه در تفاسیر روایی‌

علامه شیخ عبد علی بن جمعه عروسی، در تفسیر نور الثقلین، و سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان و علامه شیخ جلال الدین، عبد الرحمن سیوطی، در تفسیر در المنثور فی قوله تعالی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» «1»، روایاتی را نقل فرموده‌اند، از جمله:
1. در امالی شیخ طایفه قدّس سرّه با اسنادش تا حکیم بن جبیر، از علی بن الحسین علیه السّلام درباره قول اللّه عزّ و جلّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، نقل شده که: «قال:
نزلت فی علی علیه السّلام، حین بات علی فراش رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.»: آن بزرگوار فرمود: آیه درباره علی علیه السّلام نازل گردید، آن هنگام که بر رختخواب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خوابید «2»، و در تفسیر برهان ذکر نموده که این حدیث از طریق مخالفین روایت شده.
2. در امالی شیخ طوسی، با اسنادش تا انس بن مالک و او گوید: چون پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله توجّه خود را به سوی غار معطوف نمود، و ابو بکر با او بود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمان داد به این‌که: بر رختخواب او بخوابد و عبایش را به خود بپیچد. پس علی علیه السّلام خوابید، در حالی که خودش را در موضع کشته شدن، احساس می‌کرد، و مردانی از قریش داخل شدند، در حالی که قصد کشتن پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را داشتند. پس همین که خواستند شمشیرهایشان را بر او فشار دهند و این در حالی بود که شک نداشتند از این‌که او، محمّد صلّی اللّه علیه و آله است، گفتند: او را بیدار کنید، تا در حالی که شمشیرهای کشیده را می‌بیند، کشتن را درک کند. پس همین که او را بیدار کردند و دیدند او علی است، وی را ترک نمودند و در طلب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله، از آنجا متفرّق شدند. پس خدای عزّ و جلّ آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» را نازل فرمود. «3»
______________________________
(1). بقره/ 207.
(2). برهان، ص 228- نور الثقلین، ج 1، ص 204، حدیث 757.
(3). برهان، ص 228- نور الثقلین، ج 1، ص 205، حدیث 759.
ص: 332
3. ابن شهر آشوب، در مناقب گوید: قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، درباره علی علیه السّلام نازل گردید، آن هنگام که بر رختخواب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خوابید، و این روایت را ابراهیم ثقفی و فلکی طوسی، با اسنادش، از حاکم، از سدی، از ابی مالک، از ابن عباس، و ابو الفضل شیبانی با اسنادش از امام زین العابدین علیه السّلام، و حسن بصری از انس و از ابی زید انصاری، از ابی عمرو بن علا، روایت کرده‌اند، و ثعلبی، از ابن عباس، سدی و معبد، آن را روایت نموده‌اند که بین مکّه و مدینه درباره علی علیه السّلام، نازل گردید؛ چون علی علیه السّلام بر رختخواب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خوابید. «1»
4. ثعلبی در تفسیرش، و ابن عقبه در ملحمه، و ابو السعادات در فضایل عشره، و غزالی در الاخبار، با روایاتشان از ابی یقظان و جماعتی از اصحاب ما، هم‌چون: ابن بابویه، ابن شاذان، کلینی، طوسی، ابن عقده، برقی، ابن فیاض، عبدکی، صفوانی و ثقفی با اسنادشان از ابن عباس، ابی رافع و هند بن ابی هاله روایت نمودند که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «اوحی اللّه الی جبرئیل و میکائیل: انی آخیت بینکما و جعلت عمر احدکما اطول من عمر صاحبه، فایّکما یؤثر اخاه؟
فکلاهما کرها الموت، فاوحی اللّه الیهما: الا کنتما مثل ولیی، علی بن ابی طالب؛ آخیت بینه و بین محمّد، نبیی، فاثره بالحیوة علی نفسه؛ ثم ظل ارقده علی فراشه، یقیه بمهجته. اهبطا الی الارض جمیعا، و احفظاه من عدوه. فهبط جبرئیل، فجلس عند راسه، و میکائیل عند رجلیه، و جعل جبرئیل یقول: بخ بخ من مثلک یا بن ابی طالب، و اللّه یباهی بک الملائکة، فانزل اللّه:" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ" الایة.»؛ یعنی خدای تعالی به جبرئیل و میکائیل وحی نمود به این‌که: من میان شما دو نفر برادری برقرار نمودم و عمر یکی از شما دو نفر را طولانی‌تر از دیگری گردانیدم، پس کدامین از شما دو نفر، برادرش را برمی‌گزیند؟ پس هردوی آنها مرگ را ناخوش داشتند. پس خدای متعال به آن دو وحی نمود که: آگاه باشید بر این‌که شما دو نفر، مانند ولی من، علی بن ابی طالب باشید، که من بین او و بین محمّد (پیامبرم)، برادری برقرار نمودم، پس او نسبت به زندگی، پیامبر را بر خودش ترجیح داد. سپس در حالی
______________________________
(1). برهان، ص 228.
ص: 333
که او را با جانش حفظ می‌کرد، بر رختخوابش شب را به سر آورد. هردوی شما به زمین فرود آیید و او را از دشمنش محافظت کنید. پس جبرئیل فرود آمد و نزد سر او نشست و میکائیل در پایین پای او، و جبرئیل همواره می‌فرمود: به‌به! ای فرزند ابو طالب! هیچ‌کس مانند تو نیست، و خدای متعال به وجود تو، بر فرشتگان مباهات می‌نماید. پس خدای تعالی آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» را نازل فرمود. «1»
5. در نهج البیان فرموده که: این آیه درباره علی بن ابی طالب نازل گردید، هنگامی که او در رختخواب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خوابید، و آن به این جهت بود که قریش در شبی بر قتل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هم‌قسم شدند و برای تحقق بخشیدن به عهدشان اجماع کردند به این‌که برای انجام آن کار، از هر قبیله یک نفر جوان را انتخاب کنند. پس شبانه در حالی که او خواب است، بر او هجوم آورند و هر نفر بر او یک ضربت وارد نماید، و بدین ترتیب خون او پایمال گردد، از آن جهت که قاتل او بشخصه معلوم نیست و هیچ‌یک از آنان به تنهایی بر این کار قیام نکرده، از حیث این‌که فقط او را لمس نموده است. پس جبرئیل بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید و او را از این ماجرا آگاه نمود و به او دستور داد که پسر عمویش، علی علیه السّلام، را شبانه در رختخوابش بخواباند و از آنجا، در حالی که مهاجر به مدینه است، خارج گردد. پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین نمود، و آن جوانان که هم‌عهد و هم‌پیمان شده بودند، آمدند و بر آن خانه هجوم آوردند و در آن علی علیه السّلام را یافتند که در رختخواب آن حضرت خوابیده، و او (علی علیه السّلام)، سینه صاف نمود، لذا او را شناختند و ناامید بازگشتند، و خدای متعال پیامبرش را از حیله آنان نجات داد. این روایت از ابی جعفر، امام باقر، و ابی عبد اللّه، امام صادق علیهما السّلام نیز روایت شده است. «2»
6. ابن جریر درباره قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی الخ»، از قتاده اخراج نمود که او گفت:
«هم المهاجرون و الانصار.» «3»
______________________________
(1). برهان، ص 228.
(2). برهان، ص 229- 228.
(3). در المنثور، ج 1، ص 240.
ص: 334
7. ابن جریر و ابن منذر از حسن اخراج نمودند که گفت: «انزلت هذه الایة فی المسلم الذی لقی کافرا، فقال له: قل: لا اله الا اللّه، فاذا قلتها، عصمت منی دمک و مالک، الا بحقهما، فابی ان یقولها، فقال المسلم: و اللّه لاشرین نفسی للّه، فتقدّم فقاتل حتی قتل.»؛ یعنی این آیه درباره مسلمانانی نازل گردید که کافری را ملاقات کرده و به او گفته: بگو: لا اله الا اللّه، پس هنگامی که آن را بگویی خونت و مالت از جانب من محفوظ است، مگر در مواردی که عدم حفظ نسبت به آنها به حق باشد. پس از گفتن آن سر باز زد، پس آن شخص مسلمان به او گفت: به خدا سوگند نفسم را برای خدا می‌فروشم، پس جلو آمد و به جنگ با او پرداخت تا کشته شد. «1»
فی قوله تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «2»، روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. در تفسیر عیاشی، از ابی بصیر، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره آن نقل نموده که: «" وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ"، قال: علی، امیر المؤمنین، افضلهم و هو ممن ینفق ماله ابتغاء مرضات اللّه.»: و مثل کسانی که مال‌هایشان را برای خشنودی خدای متعال انفاق می‌کنند، حضرت فرمود: علی، امیر المؤمنین علیه السّلام افضل آنان است، و او از کسانی است که مالش را در جهت خشنودی خدای متعال انفاق می‌نمود. «3»
2. از سلام بن مستنیر، از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام درباره قوله: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، نقل نموده که: «قال: انزلت فی علی علیه السّلام، ثم ضرب مثل المؤمنین الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات اللّه و تثبیتا من انفسهم عن المن و الاذی. قال:" وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ". قال: مثلهم کمثل جنه؛ ای بستان فی
______________________________
(1). در المنثور، ج 1، ص 241.
(2). بقره/ 265.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 284، حدیث 1118- برهان، ص 257.
ص: 335
موضع مرتفع،" أَصابَها وابِلٌ"؛ ای مطر،" فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ"؛ ای یتضاعف ثمرتها کما یتضاعف اجر من انفق ماله ابتغاء مرضات اللّه، و الطلّ، ما یقع باللیل علی الشجر و النبات.»؛ یعنی درباره قوله: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، فرمود: درباره علی علیه السّلام نازل گردید. پس از آن مثل زد مثل مؤمنینی را که اموالشان را برای خشنودی خدای متعال انفاق می‌کنند، و نفوسشان از منت گذاردن و اذیت کردن، در حال ثبات و آرامش است.
فرمود: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»، فرمود:
مثل آنان، مانند مثل جنت است؛ یعنی بوستانی در جایگاهی مرتفع که به آن، «وابل»؛ یعنی باران، ببارد، پس خوردنی‌ها و میوه‌های آن دوبرابر گردد؛ یعنی میوه‌های آن مضاعف گردد؛ همچنان که پاداش کسی که مالش را برای خشنودی خدای تعالی انفاق کند، مضاعف گردد، و «طل»، آن چیزی است که در شب بر درختان و گیاهان می‌نشیند. «1»
3. ابو عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فرمود: «و اللّه یضاعف لمن یشاء ممن انفق ماله ابتغاء مرضات اللّه. قال: فمن انفق ماله ابتغاء مرضات اللّه، ثم امتن علی من تصدق علیه، کان کما قال اللّه:" أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ"، قال:" الاعصار"، الریاح، فمن امتن علی من تصدق علیه، کانت کمن کان له جنة کثیرة الثمار، و هو شیخ ضعیف، له اولاد ضعفاء، فتجی‌ء ریح او نار، فتحرق ماله کله.»؛ یعنی: و خدای متعال مضاعف می‌گرداند، برای هر که بخواهد، از آن کسانی که مالشان را در خشنودی خدای تعالی انفاق می‌کنند. پس هر کسی که مالش را برای خشنودی خدای تعالی انفاق کند، پس از آن، بر آن کسی که صدقه داده، منت گذارد، او مانند کسی است که خدای تعالی فرمود: «أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 285، حدیث 1119.
ص: 336
الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ»، فرمود: «اعصار»، بادها هستند.
پس کسی که منت گذارد بر کسی که به او صدقه داده، مانند کسی است که او را باغی پر از میوه باشد، و او پیری ضعیف باشد که او را فرزندانی ضعیف هست، پس بادی بوزد یا آتشی دربگیرد، پس در نتیجه آن، مال او، همه‌اش، بسوزد. «1»
فی قوله تعالی: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»، «2» دو روایت، یکی از تفسیر علی بن ابراهیم، و دیگری، از مصباح الشریعه، آورده‌اند که در اینجا، به نقل روایت علی بن ابراهیم، اکتفا می‌کنیم:
در تفسیر علی بن ابراهیم با اسنادش از ضریس، او از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام درباره آیه:
«هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ»، نقل کند که: آن حضرت فرمود: «اذا کان یوم القیامة و حشر الناس للحساب، فیمرون باهوال یوم القیامة، فلا ینتهون الی العرصة، حتی یجهدوا جهدا شدیدا. قال: فیقفون بفناء العرصة و یشرف الجبار علیهم و هو علی عرشه. فاول من یدعی بنداء یسمع الخلایق اجمعین، ان یهتف باسم محمّد بن عبد اللّه النبی القرشی العربی، قال: فیتقدم حتی یقف علی یمین العرش. قال: ثم یدعی بصاحبکم علی علیه السّلام، فیتقدم حتی یقف علی یسار رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. ثم یدعی بامة محمّد، فیقفون علی یسار علی علیه السّلام. ثم یدعی بنبی نبی و امته معه من اول النبیین الی آخرهم و امتهم معهم، فیقفون عن یسار العرش. قال: ثم اول من یدعی للمسائلة، القلم. قال: فیتقدم بین یدی اللّه فی صورة الآدمیین. فیقول اللّه: هل سطرت فی اللوح ما الهمتک و امرتک به من الوحی؟ فیقول القلم: نعم، یا رب! قد علمت انی سطرت فی اللوح ما امرتنی و الهمتنی به من وحیک. فیقول اللّه: فمن یشهد لک بذلک؟ فیقول: یا رب! و اطلع علی مکنون سرک خلق غیرک؟ قال: فیقول اللّه: افلجت حجتک. قال: ثم یدعی باللوح، فیتقدم فی صورة الآدمیین حتی یقف مع القلم. فیقول له: هل سطر فیک القلم ما الهمته و امرته به من وحیی؟ فیقول اللوح نعم، یا
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 285، حدیث 1120- برهان، ص 256.
(2). مائده/ 119.
ص: 337
رب! و بلغته اسرافیل، فیتقدّم اسرافیل مع القلم و اللوح فی صورة الآدمیین، فیقول اللّه: هل بلغک اللوح ما سطر فیه القلم من وحیی؟ فیقول: نعم، و بلغته جبرئیل، فیدعی لجبرئیل، فیتقدّم حتی یقف مع اسرافیل. فیقول اللّه له: هل بلغک اسرافیل ما بلغ؟ فیقول: نعم، و بلغته جمیع انبیائک و انفذت الیهم، جمیع ما انتهی الیّ من امرک و ادیت رسالاتک الی نبی نبی و رسول رسول، و بلغتهم کل وحیک و حکمتک و کتبک، و ان آخر من بلغته رسالتک و وحیک و حکمتک و علمک و کتابک و کلامک، محمّد بن عبد اللّه العربی القرشی الحرمی حبیبک. قال ابو جعفر علیه السّلام: فاول من بدعی من ولد آدم للمسائلة، محمّد بن عبد اللّه، فیدنیه اللّه حتی لا یکون خلق اقرب الی اللّه یومئذ منه.
فیقول اللّه: یا محمّد! هل بلغک جبرییل ما اوحیت الیک و ارسلته به الیک من کتابی و حکمتی و علمی، و هل اوحی ذلک الیک؟ فیقول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: نعم، یا رب! قد بلغنی جبرئیل جمیع ما اوحیته الیک و ارسلته به من کتابک و حکمتک و علمک و اوحاه الیّ. فیقول اللّه لمحمّد: هل بلغت امتک ما بلغک جبرئیل من کتابی و حکمتی و علمی؟ فیقول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: نعم، یا رب! قد بلغت امتی ما اوحیت الیّ من کتابک و حکمتک و علمک، و جاهدت فی سبیلک. فیقول اللّه لمحمد: فمن یشهد لک بذلک؟ فیقول محمّد: یا رب! انت الشاهد لی بتبلیغ الرسالة و ملائکتک و الابرار من امتی و کفی بک شهیدا. فیدعی بالملائکة، فیشهدون لمحمد بتبلیغ الرسالة. ثم یدعی بامة محمّد، فیسألون: هل بلغکم محمّد رسالاتی و کتابی و حکمتی و علمی و علّمکم ذلک؟ فیشهدون لمحمد بتبلیغ الرسالة و الحکمة و العلم. فیقول اللّه لمحمد: فهل استخلفت فی امتک من بعدک، من یقوم فیهم بحکمتی و علمی و یفسر لهم کتابی و یبین لهم ما یختلفون فیه، من بعدک، حجة لی و خلیفة فی الارض؟ فیقول محمّد: نعم، یا رب! قد خلفت فیهم علی بن ابی طالب، اخی و وزیری و وصیی و خیر امتی، و نصبته لهم علما فی حیوتی، و دعوتهم الی طاعته و جعلته خلیفتی فی امتی، اماما یقتدی به الامة من بعدی الی یوم القیامة. فیدعی بعلی بن ابی طالب، فیقال له: هل اوصی الیک محمّد و استخلفک فی امته و نصبک علما لامته فی حیوته و هل قمت فیهم من بعده مقامه؟ فیقوله علی علیه السّلام: نعم، یا رب! قد اوصی الیّ محمّد و خلفنی فی امته و نصبنی لهم علما فی حیوته، فلما قبضت محمّدا الیک، جحدتنی امته و مکروا بی و استضعفونی و کادوا یقتلوننی، و قدموا قدامی من
ص: 338
أخرت و اخروا من قدمت، و لم یسمعوا منی و لم یطیعوا امری، فقاتلتهم فی سبیلک حتی قتلونی.
فیقال لعلی: هل خلفت من بعدک فی امة محمّد حجة و خلیفة فی الارض، یدعو عبادی الی دینی و الی سبیلی؟ فیقول علی: نعم، یا رب! قد خلفت فیهم الحسن، ابنی و ابن بنت نبیک. فیدعی بالحسن بن علی، فیسأل عما سئل منه علی بن ابی طالب علیه السّلام: قال: ثم یدعی بامام امام و باهل عالمه، فیحتجون بحجتهم، فیقبل اللّه عذرهم، و یجیز حجتهم. قال: ثم یقول اللّه:" هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ".» امام باقر علیه السّلام فرمود: چون قیامت برپا شود و مردم برای حساب محشور گردند، و بر اهوال روز قیامت مرور کنند، پس به عرصه قیامت نمی‌رسند تا این‌که تلاش بسیاری کنند. آن حضرت فرمود: پس آنان در انبوهی که در عرصه قیامت هستند، مستقر می‌شوند، و در حالی که خدای جبار بر عرش است، بر آنان مشرف می‌شود. پس اول کسی که با ندایی خوانده می‌شود که همه خلایق آن را می‌شنوند، به طوری که مورد تمجید و ستایش است، نام محمّد بن عبد اللّه پیامبر قریشی عربی است. آن حضرت فرمود: پس او جلو می‌آید تا در طرف راست عرش، استقرار پیدا می‌کند. بعد فرمود:
پس از آن، صاحب شما، علی علیه السّلام را دعوت می‌نماید. پس او جلو می‌آید تا در سمت چپ پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله استقرار یابد. پس از آن، امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله دعوت می‌شوند. پس آنان در طرف چپ علی علیه السّلام استقرار می‌یابند. پس از آن، پیامبران یکی‌یکی در حالی که امت هریک از آنان با او است، از اوّلین آنان تا آخرینشان، در حالی که امت‌هایشان با ایشان است، دعوت می‌شوند، پس آنان هم در سمت چپ عرش استقرار می‌یابند. امام باقر علیه السّلام فرمود: پس از آن، اوّل کسی که برای پاسخگویی دعوت می‌شود، آن، قلم است.
فرمود: پس قلم در صورت آدمیان جلو می‌آید تا در پیشگاه خدای متعال مستقر گردد.
پس خدای تعالی به او می‌فرماید: آیا آنچه از وحی که به تو الهام کردم و بدان امر نمودم، در لوح نوشتی؟ پس قلم گوید: آری، ای پروردگار من! تو می‌دانی که آنچه به من امر نمودی و الهام کردی، از وحی خودت، آن را در لوح نوشتم. پس خدای تعالی می‌فرماید: آیا کسی بدین مطلب، بر تو گواهی می‌دهد؟ پس قلم گوید: ای پروردگار من! و
ص: 339
آیا سرپوشیده بر خلق تو را کسی جز تو آگاهی دارد؟ امام فرمود: پس خدای تعالی می‌فرماید: برهان خودت را واضح نمودی. حضرت فرمود: پس از آن، لوح، فراخوانده می‌شود. پس لوح در صورت آدمیان به جلو می‌آید تا با قلم استقرار پیدا کند. پس خدای تعالی به او می‌گوید: آیا قلم آنچه از وحی را که به او الهام نمودم و او را بدان امر نمودم، در تو نوشت؟ پس لوح می‌گوید: آری، ای پروردگار من! و آن را من به اسرافیل رسانیدم.
پس اسرافیل با قلم و لوح در صورت آدمیان جلو می‌آید و خدای متعال می‌فرماید: آیا لوح آنچه را که قلم از وحی من در آن نوشت، به تو رسانید؟ پس او می‌گوید: آری، ای پروردگار من! و من آن را به جبرئیل رسانیدم، پس جبرئیل فراخوانده می‌شود. پس او جلو می‌آید تا با اسرافیل استقرار پیدا کند. پس خدای متعال به او می‌فرماید: آیا اسرافیل آنچه را که به او رسید، به تو رسانید؟ پس جبرئیل می‌گوید: آری، ای پروردگار من! و من آن را به همه پیامبران تو ابلاغ کردم، و جمیع آنچه را که به من منتهی می‌شد، از امر تو بر آنان، به مورد اجرا گذاشتم و رسالت تو را، به یکی یکی پیامبران و یکی یکی رسولان ادا نمودم و همه وحی تو را، و حکمت تو را و کتاب‌های تو را، به آنان ابلاغ نمودم، و البته، آخر کسی که رسالت تو، وحی تو، حکمت تو، علم تو، کتاب تو و کلام تو را و کتاب‌های تو را به او ابلاغ نمودم، محمّد بن عبد اللّه عربی قرشی حرمی، حبیب تو می‌باشد. ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام فرمود: پس اوّل کسی که از فرزندان آدم برای پاسخگویی دعوت می‌شود، محمّد بن عبد اللّه است. پس او آن‌قدر به خدای تعالی نزدیک می‌گردد که در آن روز کسی از خلق، نزدیک‌تر از او به خدای تعالی نیست. پس خدای تعالی می‌فرماید: ای محمّد! آیا جبرئیل آنچه را که برای تو وحی کردم و او را به سوی تو فرستادم: از کتابم، حکمتم، علمم، به تو رسانید، و آیا آن را به تو وحی کرد؟ پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: بلی، ای پروردگار من! جبرئیل جمیع آنچه را که به او وحی نمودی و او را بدان فرستادی، از کتابت، حکمتت و علمت به من رسانید و آن را به من وحی کرد. پس خدای تعالی به محمّد صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: آیا آنچه را که جبرئیل از کتاب من،
ص: 340
حکمت من و علم من، به تو ابلاغ نمود، به امتت رسانیدی؟ پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: بلی، ای پروردگار من! آنچه از کتابت، حکمتت، علمت، به من وحی نمودی، به امتم ابلاغ کردم و در راه تو مجاهده نمودم. پس خدای تعالی به محمّد صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: چه کسی به این امر، بر تو شهادت می‌دهد؟ پس محمّد صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: ای پروردگار من! تو خودت شاهد و گواهی بر من به رساندن و تبلیغ رسالتت، و ملایکه تو و نیکان امت من نیز گواه هستند و شهادت خودت تنها کفایت می‌کند. پس ملایکه فراخوانده می‌شوند، پس برای محمّد صلّی اللّه علیه و آله، به رساندن رسالت گواهی می‌دهند. پس از آن، امت محمّد صلّی اللّه علیه و آله فراخوانده می‌شوند. پس از آنان سؤال می‌کنند: آیا محمّد رسالات مرا، کتاب مرا، حکمت مرا و علم مرا به شما ابلاغ نمود و آن را به شما تعلیم داد؟ پس آنان به رساندن رسالت، حکمت و علم از سوی محمّد صلّی اللّه علیه و آله گواهی می‌دهند. پس خدای متعال به محمّد صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید: آیا در امتت، برای بعد از خودت، کسی را که در بین آنان، حکمت مرا و علم مرا اقامه کند و برای آنان کتاب مرا تفسیر نماید و برای آنان آنچه در آن اختلاف کنند، بیان نماید و توضیح دهد؛ به‌گونه‌ای که بعد از تو، از جانب من حجت و خلیفه در زمین باشد، جانشین تعیین نمودی؟ پس محمّد صلّی اللّه علیه و آله می‌فرماید:
بلی، ای پروردگار من! در میان آنان، علی بن ابی طالب برادرم را، وزیرم را، وصیم را و بهترین امّتم را جانشین نمودم، و او را در زمان حیاتم، برای آنان معلوم نمودم و آنان را به طاعت از او دعوت کردم و او را در امت خودم خلیفه خودم، و پیشوایی که امّت بعد از من تا روز قیامت از او پیروی کنند، قرار دادم. پس علی بن ابی طالب فراخوانده می‌شود.
بعد به او گفته می‌شود: آیا محمّد تو را وصی قرار داد و در امتش تو را جانشین خود نمود و تو را در زمان حیاتش، برای امتش به عنوان علم نصب نمود؟ و آیا تو بعد از او، به جای او قیام نمودی؟ پس علی علیه السّلام گوید: بلی، ای پروردگار من! محمّد صلّی اللّه علیه و آله مرا وصی نمود و مرا در امّت خودش جانشین نمود و مرا در زمان حیاتش، برای آنان به عنوان علم منصوب ساخت. پس همین که محمّد صلّی اللّه علیه و آله را قبض روح نمودی، امّت او مرا انکار
ص: 341
کردند، و با من خدعه کردند و مرا تضعیف نمودند؛ نزدیک بود مرا به قتل برسانند و کسانی که از من عقب بودند، بر من جلو انداختند و کسی که جلو بود، به عقب انداختند، و از من حرف‌شنوی نکردند و از دستور من اطاعت ننمودند. پس با آنان در راه تو پیکار کردم تا مرا به قتل رسانیدند. پس به علی علیه السّلام گفته می‌شود: آیا بعد از خودت، در امت محمّد جانشین تعیین کردی تا حجت و خلیفه در زمین باشد، و بندگان مرا به دین من و به راه من دعوت نماید؟ پس علی علیه السّلام می‌فرماید: بلی، ای پروردگار من! حسن، فرزندم را و فرزند دختر پیامبرت را در بین آنان به عنوان جانشین تعیین نمودم.
پس حسن بن علی فراخوانده می‌شود. پس از او سؤال می‌گردد، آنچه را که از علی بن ابی طالب علیه السّلام سؤال گردید. پس از آن، هر امامی، یکی بعد از دیگری، با اهل زمان خودش، فراخوانده می‌شود. پس آنان با حجت و برهانشان احتجاج می‌کنند. پس خدای تعالی عذر آنان را می‌پذیرد و دلیل آنان را نافذ می‌شمرد. امام باقر علیه السّلام فرمود: پس از آن خدای تعالی می‌فرماید: «هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ.» «1»
هم‌چنین فی قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. عیاشی، از ابی عمرو زبیری، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود: «ان اللّه عزّ و جلّ سبق بین المؤمنین، کما سبق بین الخیل یوم الرهان. قلت: اخبرنی عما ندب اللّه المؤمن فی الاسباق الی الایمان. قال: قول اللّه تعالی:" وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ"، فبدء بالمهاجرین الاولین علی درجة سبقهم، ثم ثنی بالانصار، ثم ثلث بالتابعین لهم بالاحسان، فوضع کل قوم علی قدر درجاتهم و منازلهم عنده.»: خدای عزّ و جلّ بین مؤمنین مسابقه گذاشت، همان گونه که بین اسب‌ها در روز اسب‌سواری مسابقه است.
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 695- 693، حدیث 446- برهان، ص 313- 312.
(2). توبه/ 100.
ص: 342
گفتم: از آنچه خدای تعالی در مسابقه به ایمان، مؤمن را به آن دعوت می‌کند، مرا آگاهی بده. فرمود: قول خدای تعالی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ.» پس با اوّلین مهاجران، بنا به درجه سبقتشان آغاز نمود. پس از آن، در مرتبه دوّم، انصار را، سپس در مرتبه سوّم، تابعین ایشان به احسان را. پس هر قوم و گروهی را براساس اندازه درجات و منزلت‌هایشان در نزد خود قرار داد. «1»
2. ابن شهر آشوب گوید: روایات وارد است بر این‌که: علی علیه السّلام سابق‌ترین مردم است به اسلام، و در این باب، کتاب‌ها تصنیف شده. از جمله آن، چیزی است که سدی، از ابی مالک، از ابن عباس درباره قوله تعالی: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»، روایت نموده است که: پیشی‌گیرنده این امت، علی بن ابی طالب است. «2»
3. مالک بن انس، از ابی صالح، از ابن عباس روایت کند که فرمود: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ»، درباره امیر المؤمنین، علی علیه السّلام نازل گردید، و او پیشی‌گیرنده بر مردم (همه مردم پیشی‌گیرنده به ایمان) است و او بر دو قبله نماز گزارد، و در دو بیعت، بیعت نمود: یکی بیعت بدر و دیگری بیعت رضوان، و در دو هجرت با جعفر مهاجرت نمود: هجرت از مکّه به حبشه و از حبشه به مدینه، و از جماعتی از مفسرین روایت شده که آیه درباره علی علیه السّلام است، و علی ابن ابراهیم آن را گفت و پس از آن، سابقین را ذکر نمود و فرمود: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ»، و آنان، پیشتازان در اسلام: ابو ذر، مقداد، سلمان و عمار هستند، و آن کسانی هستند که ایمان آورده و تصدیق کردند و بر ولایت امیر المؤمنین ثابت بودند. «3»
4. در نهج البیان از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که: «انها نزلت فی علی و من تبعه من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی اللّه عنهم و رضوا عنه و اعد لهم جنات تجری تحتها الانهار خالدین فیها ذلک الفوز العظیم.»: فرمود: آن درباره علی علیه السّلام نازل گردید و هر
______________________________
(1). برهان، ص 440.
(2). برهان، ص 440.
(3). برهان، ص 440.
ص: 343
کس او را تبعیت نماید، از مهاجرین و انصار و آن کسانی که آنان را به خوبی تبعیت نمایند، خدای تعالی از آنان خشنود باشد و آنان از او راضی هستند، و برای آنان، باغ‌هایی را آماده کرده که از زیر درختانش، نهرها جاری است، در حالی که آنان در آن جاویدند، و آن، فوز عظیم است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «2»، روایاتی را نقل نموده‌اند، از جمله:
1. محمّد بن یعقوب با اسنادش تا محمّد بن سنان، از ابی خدیجه، و او گوید: بر ابی الحسن علیه السّلام داخل شدم، پس آن بزرگوار برای من فرمود: «ان اللّه تبارک و تعالی، اید المؤمن بروح منه، یحضره فی کل وقت یحسن فیه و یتقی، و یغیب عنه فی کل وقت یذنب فیه و یعتدی، فهی معه؛ تهتز سرورا عند احسانه، و تسیخ فی الثری عند اسائته، فتعاهدوا عباد اللّه!، نعمه باصلاحکم انفسکم، تزدادوا یقینا و تربحوا نفیسا ثمینا. رحم اللّه امرءا همّ بخیر، فعمله، او همّ بشرّ، فارتدع عنه. [ثم قال:] نحن نؤید بالروح، بالطاعة للّه و العمل له.»؛ یعنی: خدای تبارک و تعالی مؤمن را با روحی از جانب خود تأیید فرموده که آن، در هر زمانی که او نیکویی کند و تقوا نماید، بر او حاضر شود، و هر موقعی که او گناه کند و تعدّی و تجاوز نماید، از او غیبت کند. پس روح با اوست؛ به هنگام احسانش، آن روح به وجد و سرور آید، و چون کاری در زمین انجام دهد که در آن شر و بدی باشد، از او غایب گردد. پس ای بندگان خدا! به واسطه نعمت‌های او تعالی، با اصلاح خودتان، با خدای متعال عهد ببندید تا یقین را در شما زیاد گرداند و سود سرشاری را عاید شما نماید. خدای متعال رحمت کند مردی را که همت خود را در خیر مصروف نماید و به آن عمل کند، یا همتی را که در
______________________________
(1). برهان، ص 440.
(2). مجادله/ 22.
ص: 344
امر شر دارد، آن را از خود دفع نماید. پس از آن فرمود: ما با روح تأیید می‌شویم با طاعت خدای تعالی و عمل برای او. «1»
2. محمّد بن یعقوب با اسنادش از ابان بن تغلب، و او از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «ما من مومن الا و لقلبه اذنان فی جوفه؛ اذن، ینفث فیها الوسواس الخناس، و اذن، ینفث فیها الملک، فیؤیّد اللّه المؤیّد بالملک، فذلک قوله:" وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ".»؛ یعنی مؤمنی نیست، جز این‌که برای دل او، دو گوش در درونش باشد: یک گوش که در آن وسواس خناس می‌وزد و یک گوش هم که در آن فرشته می‌وزد. پس خدای متعال تأیید می‌کند، گوش مویّد با فرشته را، و آن است قوله: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ». «2»
3. ابو نعیم، از طریق مخالفین روایت نموده که محمّد بن حمید، با اسنادش از عیسی بن عبد اللّه بن عمر از علی بن ابی طالب برای ما حدیث نمود. او گفت: پدرم از جدش، از علی علیه السّلام بر من حدیث کرد که آن حضرت فرمود: سلمان فارسی گفت: ای ابا الحسن! بر آنچه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله مرا آگاه کرد، آگاه باش. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بین دو کتف من زد و فرمود: ای سلمان! این و حزب او رستگارند. «3»
همین‌طور فی قوله تعالی: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» «4»، روایاتی را نقل فرموده‌اند، از جمله:
1. در تفسیر علی بن ابراهیم آمده: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»، توصیف‌کنندگان بهتر از آنچه را در آن است، به وصف درنیاوردند. «خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ»؛ یعنی خدای متعال اراده نمود که از اعمال آنان، خشنود باشد. «وَ رَضُوا عَنْهُ»؛ یعنی آنان به پاداش نیکوی خدای متعال، راضی‌اند. «ذلِکَ لِمَنْ
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 269، حدیث 62- برهان، ص 1101.
(2). نور الثقلین، ج 5، ص 269، حدیث 61- برهان، ص 1101.
(3). برهان، ص 1101.
(4). بینه/ 8.
ص: 345
خَشِیَ رَبَّهُ»، مراد کسی است که از پروردگارش خوف دارد و خود را از نافرمانی‌های خدای عزّ و جلّ باز می‌دارد. «1»
2. در روضه کافی احمد بن محمّد با اسنادش، تا ابی حمزه، و او گوید: شنیدم، ابا عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام برای مردی از شیعیان، چنین فرمود: «انتم اهل الرضا عن اللّه جلّ ذکره برضاه عنکم، و الملائکه اخوانکم فی الخیر؛ فاذا اجتهدتم، ادعوا؛ اذا غفلتم، اجهدوا، و انتم خیر البریه.
دیارکم، لکم جنة، و قبورکم، لکم جنة. للجنه خلقتم، و فی الجنة نعیمکم، و الی الجنة تصیرون.»؛ یعنی شما اهل رضا و خشنودی از خدای، جلّ ذکره هستید به واسطه رضایت او از شما، و ملایکه، برادران شما هستند در امور خیر، پس چون در جهد و کوشش باشید، او را بخوانید، و چون در غفلت باشید، تلاش کنید که از غفلت خارج گردید، و شما بهترین مخلوق هستید. شهرتان برای شما بهشت بوده و قبرهایتان برای شما بهشت می‌باشد. شما برای بهشت آفریده شدید، و در بهشت است، فراوانی نعمت برای شما، و به سوی بهشت است، بازگشت شما. «2»

5. تدبّر در آیات رضوان اللّه‌

اشاره

قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «3»
با ملاحظه اجمالی در آیات رضوان اللّه درمی‌یابیم که: بذل جان و بذل مال برای طلب رضای خدا، تقوا داشتن در برابر شهوات، صداقت و راستی راستگویان، ایمان و سبقت در ایمان و تبعیت از نیکویی‌های سبقت‌گیرندگان در ایمان، دشمن بودن با دشمنان خدای تعالی و دشمنان رسول او صلّی اللّه علیه و آله و ایمان و عمل صالح، برای رضوان خدای تعالی معیار است. البته، رضوان خدای تعالی فوز عظیم است. این فوز عظیم، برای کسانی حاصل می‌شود که از پروردگارشان خشیت دارند. در اینجا، زیر عنوان:
«معیارهایی که در آنها رجا به حصول رضوان اللّه است»، به شرح این مجمل می‌پردازیم.
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 646، حدیث 22.
(2). نور الثقلین، ج 5، ص 647، حدیث 23.
(3). ص/ 29.
ص: 346

معیارهایی که در آنها رجاء به حصول رضوان اللّه است‌

الف- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، «شرای نفس» یا بذل جان خویش است برای طلب رضا و خشنودی خدای متعال: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.» «1»؛ یعنی: و از مردم، کسی است که جان خویش را در طلب رضای خدای متعال می‌فروشد، و خدای تعالی نسبت به بندگان، رئوف و مهربان است. قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، همچنان که در شرح تفاسیر و تفاسیر روایی گذشت، درباره حضرت علی علیه السّلام و در شأن لیلة الفراش نازل گردید؛ شبی که آن حضرت خودش را به خدای جلّ و علا فروخت و خواست او چیزی شد که خدا اراده کرده بود؛ زیرا آن شب هرچه را خواست، آن را در جهت رضای پروردگارش و طلب رضای او سبحانه می‌خواست. او نفس خود را به خدای تعالی فروخت تا با اصلاح امر دین و دنیا و با قدرت دادن به اسلام و طراوت بخشیدن به زندگی انسان‌ها، رضای او را طلب نماید. «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.»: و خدای متعال، نسبت به همه بندگان، رئوف و مهربان است؛ همچنان که حفظ وجود علی علیه السّلام، رأفت و مهربانی خدای متعال است نسبت به خود او، و حفظ این وجود با چنین صفاتی از سوی او هم رأفت و مهربانی اوست نسبت به سایر بندگان تا برای آنان الگو و اسوه باشد، و آنان هم با تأسّی به او در صفات و افعال، در طلب رضای خدای سبحان بکوشند.
ب- یکی دیگر از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، انفاق مال، یا بذل مال است برای طلب رضای خدای تعالی: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» «2»؛ یعنی: و مثل کسانی که مالشان را برای طلب رضای خدا انفاق می‌کنند، در حالی که طلب رضای خدا همیشه در نفسشان ثابت و غیر قابل تغییر است؛
______________________________
(1). بقره/ 207.
(2). بقره/ 265.
ص: 347
مانند مثل باغی در زمین مرتفع است که باران فراوانی بر آن ببارد، پس (به واسطه مرتفع بودن زمین و باران فراوان، خوردنی‌های آن باغ دوچندان شود، و اگر باران فراوانی بر آن نبارد، باران کمی خواهد بارید یا شبنم بر آن خواهد زد، و به هر حال، میوه آن نیکو خواهد شد) و خدای تعالی به آنچه (در کار و قصد انفاق می‌کنید، اعم از این‌که انفاق ریایی باشد، یا توأم با منّت و آزار و اذیت انفاق‌شونده، و یا برای طلب رضای خدا، هر گونه که) عمل کنید، بسیار آگاه و بیناست.
برای انفاق مال در طلب رضای خدای تعالی:
اوّلا: باید قصد طلب رضای خدا، همیشه در نفس ثابت و لا یتغیر باشد و در این قصد، هیچ‌گونه تغییر ایجاد نگردد: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ.» «1»
ثانیا: در تعقیب انفاق، منّت یا اذیتی بر انفاق‌شونده وارد نشود: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.» «2»
ثالثا: انفاقی که با منّت و اذیت باشد، و انفاقی که برای ریا و تظاهر به مردم انجام شود، و به واسطه ایمان به خدا و روز قیامت انجام نگردد، باطل است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‌ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ.» «3»
ج- و یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، تقواست: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «4»: ای پیامبر! به مردم بگو، آیا به بهتر از این (علایق
______________________________
(1). بقره/ 265.
(2). بقره/ 262.
(3). بقره/ 264.
(4). آل عمران/ 15.
ص: 348
شهوانی دنیوی)، به شما خبر بدهم؟ برای کسانی که در برابر آن علایق، تقوا داشته باشند، نزد پروردگارشان، بوستان‌های پردرختی است که از پایین آن، نهرها جاری است، در حالی که در آن بوستان‌ها جاویدانند، با همسرانی که از آلودگی‌ها (نظیر:
حیض، نفاس و غیر آنها) پاک و مطهرند، و خشنودی خدای تعالی، و خدای متعال نسبت به بندگان، بسیار آگاه و بیناست.
اهل تقوا و آنان که همواره تقوای الهی دارند، اهل نجاتند، و آنان در برابر بدی، آسیب‌پذیر نیستند و حزن و اندوه بر آنان تسلط ندارد، و سرانجام، با عزّت و احترام به وسیله فرشتگان، از آنان دعوت می‌شود که در بهشت داخل شوند و در آنجا با همسرانی پاک و پاکیزه و با رضایت و خشنودی خدای تعالی، جاویدانند:
1. اگر آنان (که متابعین شیطانند) ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند، پاداش نیکوی خدای تعالی برای آنان بهتر است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ.» «1» یا سیر نمودن در زمین و تعقّل و دقت نظر در احوال و عاقبت گذشتگان، مسلم می‌گردد که البته، جهان آخرت برای کسانی که تقوا دارند، بهتر است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ.» «2»
3. عاقبت کسانی که تقوا دارند، بهشتی است که به متقین وعده داده شده که نهرها از زیر آن جاری است در حالی که خوردنی‌ها و سایه‌های آن دایمی و همیشگی است، و عاقبت کافران آتش سوزان است: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَی الْکافِرِینَ النَّارُ.» «3»
4. خدای تعالی کسانی را که تقوا دارند نجات می‌دهد، و بدی به آنان نمی‌رسد و آنان محزون و اندوهگین نشوند: «وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.» «4»
______________________________
(1). بقره/ 103.
(2). یوسف/ 109.
(3). رعد/ 35.
(4). زمر/ 61.
ص: 349
5. و آن کسانی که از پروردگارشان تقوا نمودند، به طور گروهی به سوی بهشت روانه شده و درب‌های بهشت به روی آنان گشوده می‌گردد، و پاسداران بهشت بر آنان سلام می‌گویند و آنان را به دخول در آن به نحو جاویدان و برای همیشه دعوت می‌کنند: «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ.» «1»
6. برای آنان که تقوا دارند، نزد پروردگارشان باغ‌هایی است انبوه از درخت که از پایین آنها نهرها جاری است در حالی که در آن بوستان‌ها جاویدانند، با همسرانی که از آلودگی‌ها پاک و پاکیزه هستند و با خشنودی خدای تعالی، و خدای متعال نسبت به بندگان، بسیار بینا و آگاه است: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «2»
د- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، تبعیت رضوان اللّه؛ یعنی اطاعت امر خدای تعالی است: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» «3»؛ یعنی مسلمانانی که به امر خدای تعالی برای مقابله با مشرکین آماده شدند و مشرکین قریش در نتیجه آمادگی آنان، به سرعت به سوی مکّه گریختند و به سلامت و منفعت به مدینه بازگشتند، بدون این‌که جراحت و ضرری به آنان برسد، و اینان رضوان اللّه؛ یعنی امر خدای تعالی را تبعیت کردند و خدای تعالی صاحب فضل عظیم است.
تبعیت از اوامر الهی، راه مستقیم و موجب تقواست، و تبعیت از راه‌های شیطانی و آنچه خدا را به غضب می‌آورد، موجب تفرقه و بطلان اعمال است:
1. کسانی که آنچه خدا را به غضب آورد، تبعیت کنند، و آنچه را که خدا از آن خشنود گردد، کراهت داشته باشند، اعمال آنان باطل و بیهوده گردد: «ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ.» «4»
______________________________
(1). زمر/ 73.
(2). آل عمران/ 15.
(3). آل عمران/ 174.
(4). محمّد/ 28.
ص: 350
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج‌2 369
2. اوامر الهی، راه مستقیم است. پس آن راه مستقیم را تبعیت کنید و از راه‌های شیطان تبعیت نکنید که شما را از راه مستقیم الهی، جدا و متفرّق می‌کند، و شما را بدان توصیه نمود تا شما باتقوا شوید: «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.» «1»
ه- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، راستگویی راستگویان است: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «2»؛ یعنی خدای تعالی فرمود: امروز (که قیامت برپاست) راستگویی صادقان (و تصدیق آنان نسبت به پیامبرانشان در دار دنیا) برای آنان نافع و سودمند است. برای آنان، بوستان‌های پوشیده از درخت است که از زیر آنها، نهرها جریان دارد، در حالی که در آنجا همیشه و تا ابد جاویدانند. خدای متعال، از آنان راضی است و آنان از او راضی هستند که آن (رضایت خدا از بنده‌اش و رضایت بنده از خدا)، رستگاری عظیم است.

خوبی، راستگویی و پرهیزگاری در کیست؟

خوبی، راستگویی و پرهیزگاری در کسی است که ایمان به خدا، به روز قیامت، و به ملایکه، به کتاب آسمانی و به پیامبران داشته باشد و مال خود را از روی محبت، به خویشان، یتیمان، بیچارگان زمین‌گیر، مسافران درمانده، فقیران و در راه آزاد نمودن بندگان اعطا کند، و نماز را برپا دارد، و زکات مالش را بپردازد، و چون عهد نمود، به عهدش وفا کند، و در سختی‌ها و ناملایمات و مصایب جنگ، خویشتن‌دار و شکیبا باشد. این چنین کسان هستند که راست گفتند، و اینان همان متقین هستند: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.» «3»
______________________________
(1). انعام/ 153.
(2). مائده/ 119.
(3). بقره/ 177.
ص: 351
و- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، ایمان؛ یعنی اقرار به وحدانیت خدای متعال و تصدیق پیامبران است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «1»؛ یعنی خدای تعالی به مردهای مؤمن و به زن‌های مؤمنه (که اقرار به وحدانیت خدای تعالی و تصدیق به پیامبران او دارند)، وعده داد بوستان‌های پردرختی را که از زیر آنها نهرها جاری است، در حالی که در آنجا جاویدان هستند، و آرامش‌گاه‌های پاک و پاکیزه‌ای را در باغ‌های همیشگی و جاویدان، و رضایت و خشنودی از جانب خدای تعالی را که بزرگ‌تر و برتر است، آن (یعنی همان خشنودی خدای متعال)، خود رستگاری عظیم است.

چیزهایی که فوز عظیم و رستگاری بزرگ‌اند

1. رضوان و خشنودی از جانب خدای تعالی: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «2»
2. معامله مؤمن با نفس و مالش با خدا برای جهاد در راه خدا: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «3»
3. بشارت در زندگانی دنیا و در آخرت به مؤمنین متقی که در کلمات خدای متعال هیچ‌گونه تبدیلی نیست: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ. لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «4»
4. محافظت آنان بدین گونه که خدای تعالی آنان را از ارتکاب به گناهان حفظ می‌کند: «وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «5»
______________________________
(1). توبه/ 74.
(2). توبه/ 72.
(3). توبه/ 111.
(4). یونس/ 64- 63.
(5). غافر/ 9.
ص: 352
5. فضل از جانب پروردگار که بر اثر آن به جز مرگ اولی، مرگی را نچشند و آنان را از عذاب جهنم حفظ فرماید: «لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولی وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «1»
6. نور مؤمنین که از پیش‌رو و از سمت راست، آنان را به بهشت بشارت می‌دهد:
«یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «2»
ز- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، سبقت گرفتن در ایمان و تبعیت نمودن با نیکی از سبقت‌گیرندگان در ایمان است: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «3»؛ یعنی و سبقت‌گیرندگان در ایمان از مهاجرین اوّلیه و انصار و کسانی که با خوبی از آنان تبعیت نمودند، خدای تعالی از آنان راضی و خشنود است و آنان از او (تعالی) راضی‌اند، و برای آنان بوستان‌های پردرختی را که زیر آنها نهرها جریان دارد، آماده نموده، و این در حالی است که آنان برای همیشه و ابد در آن جاویدانند. آن، رستگاری عظیم است.

تبعیت با احسان، تبعیت رضوان اللّه است، و تبعیت رضوان اللّه، تبعیت از قرآن و پرهیزگاری است‌

1. «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ. یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.» «4»: از جانب خدای متعال، نور و کتاب مبین (قرآن) بر شما آمد. خدای تعالی کسانی را که از رضایت و خشنودی او تبعیت کنند، به وسیله آن به راه‌های سلامت هدایت می‌کند، و آنان را به اذن خود، از تاریکی‌های (جهل) خارج کرده و به سوی نور (علم و دانایی) راهنمایی می‌کند و آنان را به راه مستقیم هدایت می‌نماید.
______________________________
(1). دخان/ 57.
(2). حدید/ 12.
(3). توبه/ 100.
(4). مائده/ 16.
ص: 353
2. «وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ.» «1»: و این (قرآن) کتابی است که خدای تعالی آن را مبارک نازل فرموده است. پس از آن تبعیت کنید و پرهیزگار باشید تا مورد رحمت واقع شوید.
ح- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، دشمنی با دشمنان خدای تعالی و رسول او صلّی اللّه علیه و آله است: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» «2»: قومی را که به خدای تعالی و به روز قیامت ایمان دارند، نمی‌یابی که با کسانی که با خدا و رسولش دشمن باشند، دوستی کنند، اگرچه آنان، پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا قبیله‌شان باشند. اینان در دل‌هایشان، ایمان ثبت است، و به وسیله روح، از جانب او تعالی تأیید گردیدند، و آنها را در بوستان‌های پردرختی که از زیر آنها نهرها جریان دارد، داخل می‌کنند، در حالی که در آنجا جاویدانند. خدای تعالی از آنان راضی و خشنود است و آنان از خدای متعال راضی‌اند. اینان حزب خدا هستند. آگاه باش که البته، حزب خدای متعال خود همان رستگارانند.

امیدواری مؤمنین و تأیید آنان، از روح الهی است‌

1. «یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ.» «3»: ای فرزندانم! بروید و از یوسف و برادرش، جستجو کنید، و از روح خدا، مأیوس و ناامید نباشید؛ که البته، از روح خدا، به جز گروه کافران، مأیوس نیستند.
2. «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.» «4»: اینان هستند که ایمان، در دل‌هایشان ثابت است، و آنان به وسیله روح او (تعالی) تأیید گردیدند.
______________________________
(1). انعام/ 155.
(2). مجادله/ 22.
(3). یوسف/ 87.
(4). مجادله/ 22.
ص: 354
ط- یکی از معیارهای رجاء به حصول رضوان اللّه، داشتن ایمان و عمل صالح است:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.» «1»: البته، آن کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالحی را انجام دادند، آنان، خود بهترین مخلوقند. پاداش آنان نزد پروردگارشان، بوستان‌های پوشیده از درخت ثابت همیشگی است که از زیر آنها، نهرها جریان دارد، در حالی که برای همیشه و ابد در آن جاویدانند. خدای متعالی از آنان راضی بوده و آنان از او تعالی راضی‌اند. آن (رضا و جزا) برای کسی است که از پروردگارش خشیت داشته باشد.
چه کسانی از پروردگار خشیت دارند، و پاداش آنان چیست؟
1. متقین، کسانی هستند که از پروردگارشان، خشیت داشته و از قیامت، هول و هراس دارند: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ.» «2»
2. مسلما، از بندگان او علما هستند که از خدای تعالی خشیت دارند: «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ.» «3»
3. البته، کسانی که از خدای رحمان، در پنهانی خشیت دارند و با قلبی توبه‌کننده در آن روزی که جاودانی است، بیایند، به سلامتی داخل بهشت گردند، و آنچه را که بخواهند برای آنان در آنجا هست و بیش از آن، نزد پروردگارشان است: «مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ. ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ. لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ.» «4»
______________________________
(1). بینه/ 8.
(2). انبیاء/ 49.
(3). فاطر/ 28.
(4). ق/ 35.
ص: 355

کلمات قصار پیرامون رضا

در غرر الحکم و درر الکلم «در باب الرضا» سخنانی به اقتصار، از مولی الموحدین، امیر المؤمنین، علی علیه السّلام بیان شده که در اینجا به نقل برخی از آنها می‌پردازیم:
1. «من رضی بالقضاء، استراح.»: هرکه به قضا و قدر الهی خشنود و راضی باشد، راحت گردد.
2. «الّرضا، غناء، و السّخط، عناء.»: رضا (به تقدیر الهی) توانگری است و خشمگین بودن رنج و ناراحتی است.
3. «الرّضا ینفی الحزن.»: خشنود بودن (به مقدرات الهی)، حزن و اندوه را برطرف می‌کند.
4. «الرّضا بقضاء اللّه، یهوّن عظیم الرّزایا.»: خشنود بودن به قضا و مقدرات الهی، مصیبت‌های بزرگ را آسان می‌کند.
5. «تحرّ رضا اللّه برضاک بقدره.»: خشنودی خدا را، در برابر رضایتت به تقدیر الهی، طلب کن.
6. «ثمرة الرّضا الغناء.»: نتیجه و ثمره رضا (به قسمت الهی)، توانگری است.
7. «رأس الطّاعة الرّضا.»: راس طاعت و فرمانبرداری خدا، خشنود بودن (به تقدیرات الهی) است.
8. «رأس القناعة الرّضا.»: راس قناعت و عمده اسباب آن، خشنودی به تقدیرات است.
9. «علیک بالرّضا فی الشّدّة و الرّخاء.»: بر تو باد به خشنودی (از خدا و از قسمت) در سختی و فراخی.
10. «من رضی بالقضاء، طابت عیشته.»: هرکه به حکم خدا راضی باشد، زندگانی او، پاکیزه خواهد بود.
11. «من رضی بالمقدور، قوی یقینه.»: هرکه به تقدیر الهی راضی باشد، یقین او قوی خواهد شد.
12. «من رضی بقسم اللّه، لم یحزن علی ما فاته.»: هرکه به نصیب و بهره الهی خشنود باشد، برای آنچه از دست می‌دهد، محزون نمی‌شود.
ص: 356
13. «من رضی بما قسم اللّه، لم یحزن علی ما فی ید غیره.»: هرکه به آنچه خدا برای او قسمت کرده خشنود باشد، بر آنچه در دست غیر اوست، اندوهناک نگردد.
14. «من لم یرض بالقضاء، دخل الکفر دینه.»: هرکه به قضا و قدر الهی خشنود نباشد (و به نظر خود، کارها و برنامه‌های الهی را مطابق حکمت و مصلحت نداند، و یا از آن منزجر باشد)، کفر در دین او وارد خواهد شد (چون برنامه‌ها را عادلانه نمی‌نگرد).
15. «من أفضل الإیمان، الرّضا بما یأتی به القدر.»: از افزون‌ترین ایمان است، خشنودی به آنچه قضا و قدر الهی آورد (چه صحت باشد یا بیماری و چه فقر باشد یا توانگری).
16. «فی رضا اللّه، غایة المطلوب.»: در خشنودی خداست، نهایت مطلوب (یعنی آخرین مطلوب و مقصود آدمی، خشنودی خدا می‌باشد).
17. «کیف یقدر علی إعمال الرّضا القلب المتولّه بالدّنیا؟»: چگونه در به کار بردن رضا (و خشنودی به نصیب) توانایی دارد، دلی که شیفته دنیاست؟.
18. «من بادر إلی مراضی اللّه سبحانه و تأخّر عن معاصیه، فقد أکمل الطّاعة.»: هرکه به سوی خشنودی‌های خدای سبحان مبادرت ورزد و از معاصی او عقب بماند، علی التحقیق، فرمانبرداری را کامل نموده است.
19. «من طلب رضا اللّه بسخط النّاس، ردّ اللّه ذامّه من النّاس حامدا.»: هرکه خشنودی خدا را به خشم مردم طلب کند، خداوند مذمت‌کننده‌اش از مردم را ستایشگر او گرداند.
20. «هب اللّهمّ لنا رضاک، و اغننا عن مدّ الأیدی إلی سواک.»: بارالها! برای ما، خشنودی خود را ارزانی دار و ما را از دست دراز کردن به سوی غیر خودت بی‌نیاز نما.
خدایا! رضوان اللّه، بزرگ‌ترین وعده الهی بوده و آن، تنها رستگاری بزرگ است «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»، و امیدواری به حصول رضوان اللّه، در گرو تقوا، ایمان، عمل صالح، ایثار جان، انفاق مال از روز خلوص، تبرّی از دشمنان خدا و رسول او و صداقت است، به طوری که تجلّی آنها توأم با خشیت از عظمت تو باشد.
پروردگارا! به خشیتی که برخی از بندگان عالم در پیشگاه تو دارند، تو را سوگند می‌دهیم که توفیق خشیت برخاسته از علم را که در خدمت ایمان و تقوا و عمل صالح باشد، به ما عطا فرمایی.