فصل سی و ششم عمل صالح
اشاره
کلمه عمل صالح با الفاظ: «عَمِلَ صالِحاً»*، «عَمِلَ الصَّالِحاتِ»، «عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً»، «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»،* «أَعْمَلُ صالِحاً»*، «تَعْمَلْ صالِحاً»، «نَعْمَلْ صالِحاً»،* «یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ»،* «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»، «یَعْمَلْ صالِحاً»،* «یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»*، «الْعَمَلُ الصَّالِحُ» در 88 آیه قرآن کریم ذکر شده و از این مجموعه، 9 آیه از آن را انتخاب، و با اتخاذ روش معمول در این تحقیق، در ابتدا آیات موردنظر را به ترتیب مصحف کریم تنظیم مینماییم و بعد از آن، معانی و مفاهیم عمل صالح را از کتب لغت تحقیق میکنیم، و پس از آن، تفسیر آیات منتخب را از کتب تفسیر شیعه و سنّی، و سپس تفسیر روایی آیات را از کتب تفاسیر روایی اهل تسنن و شیعه بررسی نموده، و سرانجام با لطف و عنایت خاصه حضرت حقّ جلّ و علا، به تدبّر در آیات مورد تحقیق میپردازیم.
1. تنظیم آیات عمل صالح به ترتیب مصحف کریم
1. وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ. «1»
______________________________
(1). بقره/ 25: مدنی.
ص: 226
2. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً. «1»
3. إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً. «2»
4. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً. «3»
5. وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «4»
6. 1. إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً. «5»
7. وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً. «6»
8. مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ. «7»
9. یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. «8»
2. در معنای عمل صالح
راغب در مفردات، در معنای کلمه «عمل» فرموده: هر فعلی را که از حیوان سر بزند و از روی قصد و نیّت باشد، به آن، «عمل» گویند. پس «عمل»، اخص از «فعل» است؛ زیرا «فعل» گاهی به حیواناتی نسبت داده میشود که آن را بدون قصد انجام میدهند، و
______________________________
(1). نساء/ 124: مدنی.
(2). اسراء/ 9: مکی.
(3). کهف/ 110: مکی.
(4). طه/ 75: مکی.
(5). فرقان/ 70: مدنی.
(6). احزاب/ 31: مدنی.
(7). فاطر/ 10: مکی.
(8). تغابن/ 9: مدنی.
ص: 227
گاهی هم «فعل» به جمادات نسبت داده میشود. امّا به «عمل»، اینگونه کردارها کم نسبت داده میشود، و بهجز قول آنان که گفتند: «البقر العوامل»، در حیوانات هم «عمل» استعمال نشده است؛ همچنین «عمل» در اعمال صالحه (نیک) و سیئه (بد) استعمال میگردد. قال: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»،* «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ»، «مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ»، «و إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»، «و الّذین یعملون السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ.» «1»
و در معنای «صالح» فرموده: «صلاح»، ضدّ فساد است. آن دو بیشتر در افعال استعمال دارند. در قرآن گاهی «صلاح» در مقابل فساد است و گاهی در مقابل سیئه.
قال: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»، «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»،* «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ.»* «2»
فخر الدین در مجمع البحرین در معنای «عمل» فرموده: قوله: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»؛ یعنی از اهل تو نیست که خداوند تو را به نجات آنان با خودت وعده داد؛ زیرا او بر دین تو نیست، پس قوله: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»، تعلیل است برای نفی اهلیّت او، و مفسّر گفته است: در آن، اعلان است بر اینکه قرابت دینی جایگزین قرابت نسبی است، و قرار دادن عمل غیرصالح به جای او، مبالغه در ذمّش است، و در حدیث است که: «لیس فی العوامل شیء.»؛ یعنی زکات، (البته، زکات تنها به شتران و گاوانی تعلّق میگیرد که بچرند)، و «عوامل»، جمع عامله است و آن، شتری است که با آن، آب بکشند و زمین را شخم بزنند و در کارها از آن بهرهبرداری کنند، و «عمالة» به ضمّ، اجرت و روزی کارگر است، و به کسر، لغت آن است، و «عامل»، کسی است که مباشرت در امور مالی، ملکی و عملی کسی دیگر مباشرت میکند، و به کسی گفته میشود که زکات را میگیرد. «3»
و در معنای «صالح» فرموده: قوله تعالی: «لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً»؛ یعنی اگر به ما فرزند
______________________________
(1). مفردات، ص 360.
(2). همان، ص 292.
(3). مجمع البحرین، ص 446.
ص: 228
سالمی اعطا کنی که بدنش سالم و آراسته باشد، و گفتهاند: اگر فرزند پسری عطا کنی، «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما»: چون فرزند سالمی به آن دو اعطا شد، برای او (تعالی) در آنچه به آنان اعطا شده بود، شریک قرار دادند؛ زیرا آنان او را عبد اللّات، عبد العزی و عبد منات مینامیدند و کلام در شرک تمام گردید، و قوله: «قَوْماً صالِحِینَ»؛ یعنی توبهکنندگان، و قوله: «وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ»؛ جمع صالح است و او کسی است که واجبات الهی و حقوق مردم را ادا مینماید، و قوله: «وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ»، صالح در اینجا کسی است که بین مؤمنین آشتی و صلح میدهد، و در حدیث از طریق خاص و عام وارد شده که چون این آیه نازل گردید، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: «ایها الناس هذا صالح المؤمنین»، و قوله: «أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ»؛ یعنی: و میان مردم را با دوستی و مودّت الفت میدهد، و از امیر المؤمنین، علی علیه السّلام روایت شده که فرمود: «ان اللّه فرض علیکم زکوة جاهکم؛ کما فرض علیکم زکوة مالکم.»: البته، خدای تعالی بر شما زکات قدرت و شوکتتان را واجب فرمود؛ همچنانکه بر شما زکات مالتان را واجب نمود. «1»
و در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار در معنای «عمل» فرموده: «العمل»، «اعمال»، «عاملون» و آنچه مفید باشد اینگونه کلمات را، مانند: «من عمل». بدان که عمل گاهی صالح است و گاهی سیّئه و سوء، و بهطور کلّی گاهی خیر است و گاهی شرّ، و آنچه دلالت بر تأویل به عمل صالح و نحو آن دارد، ولایت و معرفت ائمه علیهم السّلام و دوستان آنان مخصوصا خاصّان شیعیان عامل آنان است؛ همچنین آنچه به خیرات و تعبّدات با ولایت تأویل شده، ظهور دارد در اینکه آن نیز عمل صالح است، و آن از چیزهایی است که نزد خدای تعالی پسندیده و مورد قبول است، و در روایت، تأویل عمل صالح، به امام آمده است؛ همچنانکه در کتاب الواحده از طارق بن شهاب، از علی علیه السّلام
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 175.
ص: 229
است که در حدیثی برای او فرمود: «الامام العمل الصالح»، و در زیارت جامعه میخوانیم:
«انتم العاملون بارادة اللّه و فیها و بامره یعملون»، و از این قبیل، و در مقابل این اعمال، اعمال سیئهاند که از آن به عداوت ائمه، مخالفت با آنان، و غصب حقشان و اطاعت خلفای جور تأویل شده، و در سوره هود درباره پسر نوح گفته شده: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»، و در بصائر از امام صادق علیه السّلام است که فرمود: «ان الاعمال الّتی تصیر هباء منثورا، انها اعمال مخالفینا و مبغضینا و مبغضی شیعتنا»: اعمالی که همچون گرد و غبار در هوا پراکنده میشوند، اعمال کسانی است که مخالف ما دشمن ما و دشمن شیعیان ما هستند، و از امام باقر علیه السّلام نقل است که فرمود: «انها اعمال قوم کانوا یصومون و یصلّون و لکن کانوا اذا عرض لهم شیء من الحرام، اخذوه و اذا ذکر لهم شیء من فضل علی و آله الائمة، انکروه.»: «اعمال سیّئه»، اعمال گروه و طایفهای است که روزه گرفته، و نماز به جا میآورند و لیکن چون شیء حرامی به آنان عرضه شود، آن را میگیرند، و چون بر آنها از فضل علی و آل او علیهم السّلام تذکّر داده شود، آن را ناخوش دارند. «1»
و در معنای «صالح» فرموده: در قرآن لفظ: «صالحات»، صفت واقع شده برای اعمال، و از آن، تأویل به ولایت و اطاعت ائمه علیهم السّلام و نحو آن شده و در روایت، عمل صالح تأویل به معرفت ائمه نیز شده است و تأویل «باقیات صالحات»، به مودّت ائمه علیهم السّلام، و امّا «صالحون»، آنان عملکنندگان به عمل صالح هستند و بسیار به عنوان:
«الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»* و نحو آن ذکر شدهاند، و آن را به علی، ائمه و شیعیان خاصّ آنان، مانند: حمزه، جعفر، عبیدة، سلمان و نظایر آنان تفسیر کردهاند، و اخبار متواتر، حتّی از عامّه است که مراد از «صالح مؤمنین» در قرآن، علی علیه السّلام است، و در بعض روایات از ابن عباس است که مراد از آن، علی علیه السّلام و شیعیان او هستند، و از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است که در قوله تعالی: «وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ»، فرمود: «یا علی! انت و المؤمنون من بیتک الصالحون.»: ای علی! تو و مؤمنینی که از بین تو هستند، آنان صالحانند، و در تفسیر قمی از امام صادق علیه السّلام
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 163- 162.
ص: 230
فی قوله تعالی: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» فرمود: «القائم و اصحابه»، و در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السّلام در تفسیر قوله تعالی: «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»، آورده: «یعنی بالعمل الصالح، المعرفة علیهم السّلام، بالائمه علیهم السّلام الخبر.»؛ یعنی مراد از عمل صالح، معرفت به ائمه علیهم السّلام است، و در روایت جابر از امام باقر علیه السّلام فی قوله تعالی: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» است که ایشان فرمود: «ای الذین امنوا باللّه و برسوله و بالأئمه علیهم السّلام اولی الامر و اطاعوا بما امروهم فذلک هو الایمان و العمل الصالح.»؛ یعنی کسانی که به خدا، به رسول او و به ائمه علیهم السّلام که اولی الأمر هستند، ایمان آوردند و آنچه را به آنان امر فرمود، اطاعت نمودند، پس این همان ایمان و عمل صالح است، و در مناقب ابن شهر آشوب و غیر آن اخبار زیادی از ائمه و از ابن عباس وارد شده که قوله: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» را امام باقر علیه السّلام فرمود: مراد از تأویل آن، علی و شیعه او است، و ابن عباس درباره آن فرمود که آنان علی، حمزه، جعفر، فاطمه، حسن و حسین هستند. «1»
در فرهنگ لغات در معنای «عمل» فرموده: «عمل»؛ یعنی کار و خدمت که از روی اراده و قصد باشد. جمع آن، اعمال است، و «اعمال البلد»: آنچه تابع شهر میباشد، و «عمل» و «عمول»: کسی که کاری داشته باشد، و آشنا و مطلع بر کار، و «عمله» مؤنّث «عمل» است، و نتیجه و محصول کار، و «عمله»: یک بار کار کردن، خیانت و دزدی، و «عمله» طرز و هیأت کار، و آنچه ساخته شود، و «عمله»: دستمزد کار، و امروز، به معنای پول و گاه به معنای اسکناس آید، و «عامل»؛ یعنی کارگر و مباشر عمل و ملک کسی، جمع: عمّال، عاملون و عمله است، و در قدیم به معنای رئیس، والی و حاکم بوده، مؤنّث آن، «عامله» است، و «عمّال»؛ یعنی بسیار کارگر، و به اصطلاح مردم عراق، به «عمله» بنّاء اطلاق میشود. جمع آن، «عمّاله» است، و «عماله»؛ یعنی کارگری، و «عماله»، «عماله» و «عماله»؛ یعنی دستمزد و روزی کارگر، و «عمیل»؛ یعنی مشتری، عاملی که از طرف تاجر یا کسی، متصدّی کار باشد، (دکاندار یا فروشنده)، جمع آن،
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 140.
ص: 231
«عملاء» و «اعمال»؛ یعنی به کار بردن، به کار آوردن، و کار فرمودن، و «اعمل فکره.»؛ یعنی فکر خود را به کار برد، و «تعمّل»؛ یعنی با تکلّف به کاری پرداختن و سختی کشیدن، و «اعتمال»؛ یعنی ناچار کردن خود به کار، پیوسته بودن در کاری، متأثّر و منفعل شدن، کسی را عامل خود نمودن و آبادان کردن زمین، و «استعمال»: به کار گرفتن، به کار بردن و برای کار اجیر کردن و عامل خود نمودن. «معامله»: با همدیگر دادوستد کردن و تکلیف دادن کسی را به کاری، و «عوامل»؛ یعنی شتران و گاوان کاری، و «معمل»؛ یعنی جای کار و کارخانه، جمع آن، معامل. «معاملات»؛ یعنی آنچه در معرض دادوستد باشد، و معاملات شرعی عبارت از عقود است و یا از عقود فقط دادوستد، و اجاره و غیره را شامل است، و «مستعمل»، مفعول است؛ یعنی به کار برده شده و گماشته شده به کار. در کلام خلاف مهمل را مستعمل گویند، و «یعمل»؛ یعنی شتر آموخته و عادت کرده به کار، جمع آن، «یعامل»، مؤنّث آن، «یعملة»، جمع آن، «یعملات» است. «1»
در معنای «صالح» فرموده: «صالح»؛ یعنی نیک، ضدّ فاسد، جمع آن، «صالحون» مؤنّث آن، «صالحه»، و «صلح»؛ یعنی آشتی، و «صَلَحَ یَصلَحُ و صَلُحَ یَصلُحُ صلاحا»؛ یعنی نیک گردید، فساد از او دور شد، و «صالح صلاحا و مصالحه»؛ یعنی آشتی کرد، موافق شد، و «اصلح اصلاحا»؛ یعنی نیکو کرد، فساد را از چیز دفع کرد، صلح و آشتی داد. «تصالح و اصطلح»؛ یعنی آشتی کرد و ترک خصومت نمود، و «صلاح»؛ یعنی نیکی. ضدّ فساد.
«صلاحیة»؛ یعنی صالح و نیک و درخور بودن، و «مصلح»؛ یعنی نیکوکننده و آشتیدهنده، و «مصالحه»؛ یعنی آشتی، و «مصلحة»؛ یعنی آنچه مایه اصلاح شود، کاری که به انسان سود رساند. جمع آن، «مصالح» است. «2»
در فرهنگ عمید در معنای «عمل» فرموده: عمل (فتح عین و میم): کار. جمع آن، اعمال میباشد، و «اعمال البلد»؛ یعنی دهستانها و دهکدههایی که تابع شهر باشند، و
______________________________
(1). ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص 573- 572.
(2). همان، ص 442.
ص: 232
«عمله» (به فتح عین و میم): جمع عامل، و «استعمال»؛ یعنی به کار انداختن، عمل کردن، به کار بردن، عامل گرفتن، کار بستن، و «عامل»: عملکننده، کارگر، کارکن. به معنای والی و حاکم هم گفته شده. جمع آن، «عمال» و «عمله» است، و «عامله»، مؤنّث «عامل» بوده و جمع آن، عوامل است، و «عوامل»، به معنای کارگران، گاوهای کاری، جمع «عامله» است، و «مستعمل» (به ضم میم اوّل و فتح میم دوّم)؛ یعنی به کار برده شده، معمول و متداول، و «معامل» (به ضم میم اوّل و کسر میم دوّم)؛ یعنی معاملهکننده، خرید و فروشکننده، و «معامله» (به ضم میم اول و فتح میم دوّم)؛ یعنی باهم دادوستد کردن، خرید و فروش کردن. «1»
و در معنای «صالح» فرموده: «صالح» به معنای نیک، نیکوکار، شایسته، و «صالحه»؛ مؤنّث «صالح»؛ یعنی زن نیکوکار، و نیز به معنای عمل نیک، حسنه، و «اصلاح» (به کسر همزه)؛ یعنی درست کردن، آراستن، سازش کردن، به صلاح آوردن، و «اصلح» (به فتح همزه و لام)؛ یعنی صالحتر، شایستهتر، بهتر، باصلاحتر. «صلاح» (به کسر صاد)؛ یعنی سازش کردن، آشتی کردن، و (به فتح صاد)؛ یعنی نیک شدن، نیکوکار شدن، خیر و نیکی، ضدّ فساد، و «صلح» (به ضمّ صاد)؛ یعنی سازش، آشتی، و «صلحاء» (به ضمّ صاد و فتح لام)؛ یعنی نیکوکاران جمع صلیح به معنای صالح است، و «مصالح» (به فتح میم): جمع مصلحت، آنچه مایه سود و صلاح انسان است، «مصالح ساختمان»:
آنچه برای ساختمان لازم و شایسته است از سنگ، چوب، آجر، گچ و آهک، و «مصالح» (به ضم میم و کسر لام)؛ یعنی صلحکننده، سازشکننده؛ و «مصالحه» (به ضم میم و فتح لام): باهم صلح کردن، باهم آشتی کردن. «2»
______________________________
(1). فرهنگ عمید، ص 833، 128، 819، 835، 1088، 1109.
(2). همان، ص 795، 149، 148، 799، 800، 1099.
ص: 233
3. عمل صالح در تفاسیر
شیخ طایفه طوسی قدّس سرّه در تفسیر تبیان فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «1»، فرموده:
«بشارة»، عبارت است از خبر دادن به آنچه مخبر به را مسرور میسازد آنگاه که پیشگیرنده بر هر خبری جز خود باشد؛ برای اینکه دومی بشارت نامیده نمیشود؛ و گفته شده: خبر دادن به آنچه غمآور است هم بشارت نامیده میشود؛ چنانکه خدای تعالی فرمود: «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ»،* و سزاوار است که این بشارت بر سبیل مجاز باشد، و آن از «بشره» که ظاهر پوست است، گرفته میشود؛ چون با اوّلین خبر که به او میرسد، ظاهر پوستش تغییر میکند. فضل گفته: «جنّة»، به هر بستانی گفته میشود که در آن نخل است ولو اینکه درختی غیر از آن در آن نباشد، و اگر درخت انگور بود، به آن فردوس گفته میشود، خواه در آن، درخت غیر انگور باشد یا نباشد. «مِنْ ثَمَرَةٍ»، «من» زایده بوده و به معنای «کلما رزقوا ثمرة» است، و «مِنْها»؛ یعنی من الجنات؛ یعنی درختان آن، و تقدیر آن، «کلما رزقوا من اشجار البساتین الّتی اعدها اللّه للمؤمنین» است، و رمانی گفته: «من» به معنای تبعیض است؛ چون در هر وقت برخی از میوهها به آنان روزی میشود، و جایز است که به معنای تبیین صفت باشد، و آن، رزق را که از هر جنس هست، بیان میکند، و قوله: «هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»، از ابن عباس، ابن مسعود و جماعتی از صحابه روایت شده که آن، «الّذی رزقنا فی الدنیا» است، و «رزق»، عبارت از آن چیزی است که انتفاع از آن بر وجهی صحیح باشد که احدی از آن منع نکند، و مفضل گفته: آن، مخصوص اقوات؛ یعنی چیزهایی است که انسان میخورد، و اقوال دیگری هم گفتهاند که قویترین آنها، قول ابن عباس است که «هذا الذی رزقنا فی الدنیا»؛ زیرا فرمود: «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ». پس آن
______________________________
(1). بقره/ 25.
ص: 234
عمومیّت دارد و خاص نیست، و قوله: «وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً» را ضحاک گفته: چون آن را ببینند، در اوّلین نظر و بیدرنگ بگویند: «مُتَشابِهاً»، و چون طعم آن را بچشند، در آن، مزه غیر از مزه اوّل بیابند، و قوله: «وَ أُتُوا بِهِ»، معنایش این است که آن را بیاورند و نه به این معنا که آن را اعطا کنند، و درباره «مُتَشابِهاً»، اقوالی را ذکر نمودهاند که برترین اقوال این است که مراد از آن، متشابه بودن در رنگ و منظر است با اینکه طعم و مزه آنها مختلف است، و قوله: «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» را گفتهاند: آنان مطهّر و پاک و پاکیزهاند در جسم و در خلق و خوی و در افعال و کارها و اینکه آنان حیض نمیشوند و نمیزایند و غایط ندارند، و این قول جماعتی از مفسرین است، و قوله: «وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ»؛ یعنی در آنجا دائما و برای همیشه به بقای خداوند باقی میمانند و انقطاع، نیستی، نابودی و هلاکتی برای آنان نیست. «1»
فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «2» هم فرموده: خدای تعالی به این آیه جمیع مکلفین از مرد و زن را وعده فرموده که چون اعمال صالحه را عمل کنند درحالیکه مؤمن مقرّ به توحید خدا، عدل او و مصدق به نبوت پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله باشند و به آنچه او آورده، عملکننده باشند، آنان را داخل در بهشت میگرداند و در آن به پاداش نیک میرسند و از آنچه از پاداش نیک استحقاق دارند، چیزی کم و ناقص نمیکند، هرچند مقدار آن در خردی و کوچکی بسیار ناچیز باشد، و «نقیر»، نقطهای است که در پشت هسته خرما وجود دارد، و گفتهاند: از آن ناحیه است که نهال خرما جوانه زده و میروید. اگر گفته شود: ظاهر آیه اقتضا دارد که به پاداش نیک نرسد مگر کسی که ایمان و عمل صالح انجام دهد. پس کسی که منحصرا ایمان آورد، مستحقّ پاداش نیک نیست؛ همچنین کسی که بعضی صالحات را انجام دهد. در جواب گوییم: ظاهر عموم مخصوص است بدون خلاف؛ زیرا اگر به خدا و به روز قیامت ایمان آورد و در تعقیب آن بیمبالاتیهایی هم داشته
______________________________
(1). تبیان، ج 1، ص 111- 108، به اختصار.
(2). نساء/ 124.
ص: 235
باشد، خلافی نیست در اینکه او داخل بهشت میشود؛ همچنین است هنگامی که به بعضی از صالحات رخنهای وارد کند یا مرتکب معصیتی شود؛ برای اینکه ما دخول او را در بهشت، به دلیل دیگری میدانیم، علاوه اینکه «من» فی قوله: «من الصالحات»، اقتضا دارد که او اگر بعضی از صالحات را انجام دهد، داخل بهشت گردانیده میشود؛ زیرا «من» در اینجا برای تبعیض است. البته، تنها وقتی اقتضای استغراق دارد که حمل شود بر اینکه معنای آن، بیان صفت است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «2»، فرموده: یعنی این قرآنکه آن را بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل نمود، «یهدی»؛ یعنی دلالت میکند، «لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، فرّاء گفت: به شهادت ان لا اله الّا اللّه، و احتمال دارد مراد از «یهدی»، برای جمیع راههای دین باشد که آن، راستترین از غیر خود است در توحید اللّه، در عدل او تعالی، در صدق پیامبران او و عمل نمودن به شریعت و انجام دادن طاعات او و دوری کردن از گناهان او، «وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ یعنی:
و قرآن بشارت میدهد به آنان که مؤمنین هستند، «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً»: به اینکه برای آنان پاداش بزرگ و عظیمی بر طاعات آنان است. «3»
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «4»، فرموده: ای پیامبر! برای آنان بگو: «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»: من بشری مانند شما هستم و من ملک نیستم؛ میخورم و میآشامم، «یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»؛ یعنی به من وحی میشود که معبود شما که عبادت شما حق و سزاوار او است، واحد و یکتا میباشد. «فَمَنْ کانَ»: پس هرکس از شما، «یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»: آرزو و امید ملاقات پاداش او را دارد، و در معنای آن گفتهاند، میترسد. «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»؛ یعنی باید طاعتی را به جا آورد که به واسطه آن به خدا
______________________________
(1). تبیان، ج 3، ص 339- 338.
(2). اسراء/ 9.
(3). تبیان، ج 6، ص 453.
(4). کهف/ 110.
ص: 236
تقرّب حاصل کند، «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»: و نباید به عبادت «اللّه» احدی غیر او را از ملک، بشر، حجر، درخت و غیر آن را شریک آورد، تعالی اللّه عن ذلک علوّا کبیرا، و سعید بن جبیر در معنای: «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، گفته است: یعنی در عبادت اللّه غیر او را در نظر نیاورد، و گفتهاند: این آیه، آخرین آیهای است که از قرآن نازل شده است. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «2»، فرموده: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً»؛ یعنی هرکس تصدیق کند توحید خدای تعالی و صدق پیامبران او را، «قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ»: و طاعاتی را که به آن امر فرموده، انجام دهد، «فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی : پس برای آنان است درجات عالیه، و «العلی»، جمع علیا است، مثل ظلمه و ظلم، و کبری و کبر. «3»
نیز فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «4»، فرموده: کسانی را که عذاب آنان مضاعف است و در آن عذاب، به وضع اهانتآمیزی جاویدانند، از جمله آنها استثنا نمود کسی را که توبه کند و بر گناهانش پشیمان گردد و عمل صالحی را انجام دهد. پس البته، خدای تعالی «یبدل سیئاته حسنات»؛ یعنی قرار میدهد به جای عذاب گناهانش، پاداش حسناتش را، و قوله تعالی: «وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»؛ یعنی خدای تعالی پوشاننده گناهان بندگانش میباشد، هنگامی که از آن گناهان توبه نمایند، درحالیکه با پاداش نیک و تفضّل، نعمتدهنده بر آنها است. «5»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «6»، فرموده: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ»؛ یعنی از شما زنان، هرکس بر طاعت خدای متعال و پیامبرش صلّی اللّه علیه و آله تداوم داشته باشد، «وَ تَعْمَلْ صالِحاً»: و با این
______________________________
(1). تبیان، ج 7، ص 89.
(2). طه/ 75.
(3). تبیان، ج 7، ص 169.
(4). فرقان/ 70.
(5). تبیان، ج 7، ص 449.
(6). احزاب/ 31.
ص: 237
حال اعمال صالحی را انجام دهد، «نُؤْتِها»؛ یعنی خدای متعال به آنان اعطا میکند، «أَجْرَها مَرَّتَیْنِ»: پاداش بر عمل او را دو مرتبه؛ همچنانکه اگر گناه کند، عقوبت او دو برابر است، و «قنوت»، تداوم دادن بر عمل است. پس کسی که عملی را برای خدا ادامه دهد، او مطیع خدا است، و قنوت در نماز، وتر از آن است، و آن، تداوم بر دعا معروف است، و عمل صالح، عبارت از استقامت داشتن و مقاومت داشتن در کاری است که ستودن آن نیکو باشد و آن عمل استحقاق بر پاداش نیک را داشته باشد، و «اجر»، پاداش بر عمل است که همان پاداش نیک است، و «اجر مرتین»، با وعده، واجب نمیشود؛ بلکه آن را مستحق میگردد؛ زیرا افعال آنان بر وجهی واقع میشود که مستحق آن هستند، و قوله: «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً»؛ یعنی رزق کریم را که آن پاداشی است که ابتدا به مثل آن، نیکو نمیباشد، برای آنان آماده کردهایم. «1»
فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «2» هم فرموده: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ»؛ یعنی کسی که قدرت برای غلبه پیدا کردن و شکست دادن بخواهد، «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»؛ یعنی: و غلبه بر جمیع اشیا، خاصّ خدای تعالی است که احدی را توان این نباشد که آنچه را او تعالی اراده کرده، مانع گردد، و گفتهاند:
معنای آن این است که: کسی که بخواهد بداند عزّت برای چه کسی است، آن برای خدای تعالی است، و گفتهاند: معنای آن این است که: کسی که عزّت بخواهد، باید اطاعت خدای تعالی کند تا او را عزّت بدهد، و قوله: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» را در معنای آن گفتهاند: خدای تعالی آن کلمه طیب را قبول میکند و بر آن، پاداش نیک میدهد، و گفتهاند: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ»؛ یعنی به جایی میرود که بهجز خدای تعالی فرمانروایی نیست؛ همچنانکه گفته میشود: «ارتفع امرهم الی القاضی»، و قوله: «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»؛ یعنی عمل صالح سبب میشود که او تعالی آن را قبول کند، و
______________________________
(1). تبیان، ج 8، ص 306.
(2). فاطر/ 10.
ص: 238
گفتهاند: در ضمیر «یَرْفَعُهُ» سه وجه است: یکی «یرفع الکلم الطیب من الفعل»، و دوّم:
«یرفعه الکلم الطیب»، و سوّم: «یرفعه اللّه»، و قوله: «وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ»؛ یعنی: و آن کسانی که برای انجام گناهانی از قبیل: شرک و گناهان کبیره، مکر و حیله میکنند، و گفتهاند: آنان اصحاب ریا و تظاهر هستند. «لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ»، قتاده در معنای آن گفته: مکر آنان فاسد میگردد، و گفتهاند: معنای «یبور»، «یکسد» است؛ یعنی راکد بیثمر است؛ پس آنچه را اراده میکنند، نافذ نیست. «1»
فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2» هم فرموده: و قوله: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ»، تقدیر آن: «و اذکروا یوم یجمعکم» است؛ یعنی: و به یاد بیاورید روزی را که شما را جمع میکنند، «لِیَوْمِ الْجَمْعِ»: برای روز جمع، و آن، روز قیامت است، و قوله: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، «تغابن»، عبارت از تفاوت در اخذ شیء بدون قیمت است، و کسانی که دنیا را در برابر آخرت با این صفت که در آن است، گرفتند، چیزی را بدون قیمت گرفتهاند، پس خودشان را با گرفتن نعمتهای منقطع نسبت به نعمتهای دایمی و همیشگی، فریب دادند، و مجاهد و قتاده گفتهاند: «یَوْمُ التَّغابُنِ»، غبن و گول زدن اهل بهشت است اهل جهنم را، و قوله: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً»؛ یعنی: و کسی که خدا را تصدیق نماید و به یکتایی او اعتراف کند و برای او با خلوص عبادت نماید و به نبوّت پیامبرش اقرار کند و به این صفات، ایمان، افعال طاعات را اضافه کند، «یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»؛ یعنی گناهانی که به غیر از آنها است، از او پوشاند، و ساقط نمودن عذاب را از او بر او تفضّل کند. «وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»: و او را در بوستانهایی که از زیر درختان آن نهرها جاری هستند، وارد میکند، «خالِدِینَ فِیها»: درحالیکه ابدی و دایمی در آن خواهند بود و نعمتهای فراوان در آنجا ابدی خواهد بود، و آنچه در آنجا است، فانی و نابود نمیشود، «ذلِکَ الْفَوْزُ
______________________________
(1). تبیان، ج 8، ص 381.
(2). تغابن/ 9.
ص: 239
الْعَظِیمُ»؛ یعنی این است آن رستگاریای که برتر از آن، چیزی در عظمت آن نخواهد بود. «1»
شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان، فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «2»، فرموده: «وَ بَشِّرِ»؛ یعنی خبر بده به چیزی که مسرور و شادمان میسازد، «الَّذِینَ آمَنُوا»؛ یعنی کسانی را که تصدیق نمودند، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»: و در بین آنچه بین آنان و بین پروردگار است، نیکو عمل کردند. این، قول ابن عباس است. «أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا»؛ یعنی برای آنان است بستانهایی که از زیر درختان آنها و مساکنش، «الْأَنْهارُ»: نهرها جاری است، و نهرها، جاری نشده و البته، آب در آنها جاری میشود، و استعمال جاری در آن توسّعا، از باب این است که آنها موضع جریان آب هستند، و قوله: «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها»؛ یعنی از آن بستانها، از درختان آنها، و تقدیر آن این است که: هر زمان از درختان آن بوستانهایی که خدای تعالی برای مؤمنین آماده نموده، روزی داده شوند، «مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً»؛ یعنی از میوههای آن به آنان اعطا شود و از آن اطعام شوند؛ زیرا «رزق»، عبارت از چیزی است که انتفاع از آن صحیح باشد و احدی را منع از آن نباشد. «قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»، در معنای آن وجوهی را گفتهاند و شیخ ابو جعفر قدّس سرّه گفته است: اقوای اقوال، قول ابن عباس است که در معنای آن گفته: این همان روزی ما است که قبل از این در دنیا بود، و این قول را به این دلیل اقوا گفتهاند که خدای تعالی فرموده: «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»، پس آن را عمومیّت داد و استثنا نکرد. پس تأویل «ما اتوا به»، اشاره است به آنچه مقدم بر این، رزق او در دنیا بوده است، و قوله: «وَ أُتُوا بِهِ»؛ یعنی آورده میشود، و به معنای اعطا میشود، نیست، و قوله: «مُتَشابِهاً»، در آن، وجوهی است: یکی تشابه در رنگ و
______________________________
(1). تبیان، ج 10، ص 22- 21.
(2). بقره/ 25.
ص: 240
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج3 279
اختلاف در طعم و مزه است، از ابن عباس. دوّم همه آنها در نیکویی، خوبی و فضل متشابهند. سوّم هم اینکه مشابه میوه دنیا بوده، جز اینکه میوه بهشت پاکیزهتر است.
چهارم، در لذّت و در جمیع صفات، باهم مشابه هستند، و قوله: «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ»؛ یعنی برای آنها زوجهایی است، و گفتهاند: آنان حور العین هستند، و گفتهاند: آنها زنان دنیا هستند. «مُطَهَّرَةٌ»، گفتهاند: آنها در بدن و در اخلاق و اعمال، پاک و پاکیزه هستند؛ پس حیض نمیشوند و نمیزایند و بول و غایط ندارند؛ پس از اقذار و گناهان، طاهر و پاک هستند. این، قول جماعتی از مفسّرین است. «وَ هُمْ فِیها»: درحالیکه آنان در بهشت، «خالِدُونَ»: دایمی هستند و باقی به بقای تعالی میباشند و انقطاع و پایانی برای آنان نیست؛ زیرا نعمت، با جاویدان بودن و باقی و پایدار ماندن، تمام است؛ همچنانکه با زوال و فنا، ناقص است، و «خلود»، عبارت از دوام از زمان ابتدا است و لهذا برای خدای تعالی خالد گفته نمیشود. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «2»، فرموده: و قوله سبحانه: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»: و کسی که از بین مردان یا زنان، درحالیکه مؤمن است، عمل صالحی را انجام دهد، و البته، فرمود: «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»، تا تبیین کند این مطلب را که طاعت بدون ایمان نفعی ندارد، «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً»، با این به جمیع مکلفین از مردان و زنان وعده فرمود به اینکه چون اعمال صالحه؛ یعنی طاعات خالص را انجام دهند، درحالیکه مؤمن موحّد هستند و پیامبر او تعالی را تصدیق میکنند، آنان را داخل در بهشت گردانیده و آنان را در آنجا ثابت میفرماید و چیزی از آنچه را از پاداش نیک استحقاق دارند، فروگذار نمیکند ولو اینکه در خردی و کوچکی، به اندازه نقیر؛ یعنی فرورفتگی به اندازه یک نقطه در پشت هسته خرما باشد،
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 1، ص 65.
(2). نساء/ 124.
ص: 241
و خدای سبحان در آیه قبل، عموم را وعید نمود و در این آیه عموم را وعده فرمود، تا مؤمن بین خوف و رجا توقّف داشته باشد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «2»، فرموده: قوله: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»؛ معنایش این است که این قرآن به دیانت، آیین و طریقی هدایت میکند که سختتر و شدیدتر است از لحاظ استقامت. گفته میشود: «هداه الطریق و للطریق و الی الطریق»، و در معنای آن گفتهاند: به سوی کلمهای ارشاد و راهنمایی میکند که آن، متعادلترین کلمات و راستترین آنها است، و آن، کلمه توحید است، و گفتهاند: آن به حالتی هدایت میکند که آن، متعادلترین حالات است، و آن، توحید اللّه، ایمان به او و به پیامبرانش و او عمل به طاعت او است. «وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ»؛ یعنی: به مؤمنینی که اعمال صالحه انجام میدهند، مژده بده به اینکه برای آنان است، «أَجْراً کَبِیراً»: پاداش عظیم که آن، اجر بر طاعات آنان است. «3»
همینطور فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «4»، فرموده: «قُلْ»؛ یعنی ای محمّد! بگو: «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»: البته، من انسانی مانند شما هستم. ابن عباس گفت:
خداوند به پیامبرش تواضع را آموخت تا بر خلقش افتخار نکند، پس به او فرمود بر خودش اقرار کند که او هم مانند دیگران آدم است، جز اینکه به وسیله وحی اکرام میشود: «یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»؛ البته، خدای شما خدای یکتا است. هیچ شریکی برای او نیست؛ یعنی هیچ فضلی بر من نسبت به شما نیست، جز به دین و به نبوّت، و هیچ علمی برای من نیست، جز آنچه خدای تعالی آن را به من آموخته، «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»؛ یعنی پس کسی که انتظار ملاقات پاداش پروردگارش را دارد و
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 3، ص 115.
(2). اسراء/ 9.
(3). مجمع البیان، ج 6، ص 401.
(4). کهف/ 110.
ص: 242
آرزوی آن را میکشد و اقرار به بعث به سوی او و وقوف در پیشگاهش را دارد، و گفتهاند: «رجاء»، شامل هر دو معنای خوف و آرزو است، «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»: پس باید عمل صالح انجام دهد؛ یعنی خالصانه برای خدای تعالی باشد؛ تا با آن به او تقرّب پیدا کند، «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»: و نباید در عبادت او احدی از غیر او، از ملک، بشر، سنگ، و درخت و غیره را شریک گرداند. این تفسیر، از حسن است، و در معنای آن گفتهاند: در عبادت او، برای احدی ریا نکند. این قول، از سعید بن جبیر است، و مجاهد گفته: مردی خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید و گفت: من صدقه داده و صله رحم میکنم و جز برای خدا، این کارها را انجام نمیدهم؛ امّا چون این کارها منسوب به من ذکر شود و مورد ستایش قرار گیرد، پس آن مرا شادمان میسازد و بدان دچار عجب میشوم.
پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ساکت شدند و چیزی نفرمودند تا اینکه آیه نازل گردید. عطا از قول ابن عباس نقل کند که خدای تعالی فرمود: «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» و نفرمود: «و لا یشرک به»؛ زیرا اراده فرمود آن عملی را که برای خدا انجام میدهد و خدا دوست دارد که بر آن عمل حمد و ستایش گردد و به همین جهت برای فرد مستحّب است وقتی صدقهای به غیر میدهد، آن را تقسیم کند تا صلهدهنده به واسطه زیادی صدقه تعظیم و تکریم نشود. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «2»، فرموده: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً»؛ یعنی: و هرکس بیاید درحالیکه خدای تعالی و پیامبرانش را تصدیق کرده باشد، «قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ»؛ یعنی واجبات را هم ادا کرده باشد. این تفسیر، قول ابن عباس است. «فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی ؛ یعنی برای آنان است درجات بهشت که بعضی از آن، بالاتر از بعضی دیگر است، و «علی»، جمیع علیا بوده و آن، تأنیث از اعلی است. «3»
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 6، ص 499.
(2). طه/ 75.
(3). مجمع البیان، ج 7، ص 21.
ص: 243
همچنین فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «1»، فرموده: قتاده گفته است: بهجز کسی که از گناهش توبه کند و به پروردگارش ایمان آورد و در آنچه بین او و بین پروردگارش هست، عمل صالح انجام دهد. فرمود: و تبدیل در دنیا، طاعت خدا است بعد از معصیت او، و ذکر خدا است بعد از نسیانش و خیری است که بعد از شر آن را انجام میدهد، و گفتهاند: خدای تعالی زشتیهای اعمال آنان را که در حالت شرک داشتهاند، به نیکوییهای اعمال در اسلام تبدیل میکند؛ شرک را به ایمان، و قتل مؤمنین را به قتل مشرکین، و زنا را به عفت تبدیل میکند. این قول، از ابن عباس، مجاهد و سدی است، و در معنای آن گفتهاند: بدی را از بنده محو و نابود کرده و بدل آن، حسنه و نیکی را برای او ثبت میکند. این، قول سعید بن مسیب و دیگران است، و آنها به حدیثی از پیامبر احتجاج نموده که مسلم آن را در صحیح مرفوعا از ابو ذر روایت کند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
روز قیامت مرد را میآورند، پس گفته میشود: گناه صغیره او را بر او عرضه کنید و گناه کبیرهاش را از او کنار بزنید. پس به او گفته میشود: روز فلان و فلان و فلان ... چنین کردی و او اقرار میکند و آن را انکار نمیکند، درحالیکه از گناهان کبیرهاش ترسان و لرزان است، پس گفته میشود: به جای هر کار بد او حسنهای به او اعطا کنید، پس او میگوید: مرا گناهانی است که در اینجا آنها را نمیبینم. این را فرمود و من دیدم پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله خندید؛ آنچنان که دندانهای مبارکش ظاهر شد. «وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً»؛ یعنی: و خدای تعالی بسیار پوشاننده گناهان بندگانش میباشد. «رَحِیماً»؛ یعنی با رحمت و فضل، نعمتدهنده بر آنان است. «2»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «3»، فرموده: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ»؛ یعنی: و
______________________________
(1). فرقان/ 70.
(2). مجمع البیان، ج 7، ص 180.
(3). احزاب/ 31.
ص: 244
هرکس اطاعت خدا و رسول او را بکند، و «قنوت»، به معنای طاعت است، و در معنای آن گفتهاند: کسی که از شما مواظبت بر طاعت کند، و گفتهاند: کسی از شما که مواظبت بر طاعت برای خدا و رسولش کند، و از آن است قنوت در نماز، و آن، مداومت بر دعای معروف است. «وَ تَعْمَلْ صالِحاً»: و عمل صالح انجام دهد در آنچه بین آنان و بین پروردگارشان است. «نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ»؛ یعنی پاداش نیک او را دو برابر پاداش غیر او اعطا میکنیم، و ابو حمزه ثمالی از زید بن علی علیه السّلام روایت نموده که او فرمود: من برای نیکوکارانمان به دو برابر پاداش امیدوارم و بر بدکارانمان خوف دارم چنین وعیدی را که عذاب برای آنان دو برابر شود؛ همانگونه که خدا به زوجههای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وعده داد: «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً»؛ و برای او رزق کریم را آماده نمودهایم؛ یعنی قدر و مرتبه عظیم است و خطر آن رفیع، و گفتهاند: رزق کریم آن است که از هر آفتی سالم باشد، و گفتهاند: آن پاداش نیکویی است که ابتدا به مثل آن نیکو نباشد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «2»، فرموده: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»؛ در معنای آن اختلاف نمودهاند پس در معنای آن گفتهاند: کسی که اراده میکند عزّت را، و آن، قدرت بر قهر و غلبه میباشد؛ که برای چه کسی است؟ پس البته، آن برای خدا است، همهاش. این، قول فرّاء است، و در معنای آن گفتهاند: هرکس عزّت بخواهد، پس به وسیله طاعت خدای تعالی عزیز شود. پس خدای متعال او را عزیز گرداند، این قول قتاده است؛ یعنی قوله: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»، معنایش دعوت به طاعت کسی است که برای او عزّت است. انس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت کند که فرمود: «ان ربکم یقول کل یوم: انا العزیز فمن اراد عز الدّارین، فلیطع العزیز.»:
البته، پروردگار شما هر روز میفرماید من عزیزم هرکه عزّت دو جهان را بخواهد، عزیز را باید اطاعت کند. قوله: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، و «کلم»، جمع کلمه است، گفته
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 8، ص 354.
(2). فاطر/ 10.
ص: 245
میشود. «هذا کلم و هذه کلم.» پس مذکّر میشود و مؤنّث، و هر جمعی که بین آن و بین مفردش تفاوتی بهجز وجود هاء نیست، در آن تذکیر و تأنیث جایز است، و معنای «صعود» در اینجا، قبول صاحب آن و پاداش دادن بر آن است و هر زمانی که خدای سبحان چیزی از طاعات را قبول فرماید، توصیف به رفع و صعود میشود؛ زیرا ملایکه اعمال بنی آدم را ثبت کرده و آن را به جایی که خدا بخواهد، بالا میبرند، و این، مانند قوله: «إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ» است، و «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، کلمات نیکو در تعظیم و در تقدیس بوده و نیکوترین کلام، لا اله الّا اللّه است. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، در آن وجوهی را گفتهاند: اوّل، عمل صالح کلام نیکو را به سوی خدا میبرد، پس هاء در «یَرْفَعُهُ»، به «الْکَلِمُ» برمیگردد. این، قول حسن است. دوّم، عکس اوّل است؛ یعنی: و عمل صالح را کلام نیکو بالا میبرد؛ بدین معنا که عمل صالح نافع نیست مگر زمانی که از توحید صادر گردد. این، قول ابن عباس است، و سوّم، اینکه خدا عمل صالح را برای صاحبش بالا میبرد؛ یعنی آن را از صاحبش قبول میکند، و قوله: «وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ»؛ یعنی آنان که گناهان را انجام میدهند. این، قول کلبی است، و گفتهاند «یَمْکُرُونَ»؛ یعنی یشرکون باللّه، و گفتهاند: یعنی آن کسانی که به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در دار الندوه مکر نمودند. این، قول ابی العالیه است. «لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ»: برای آنان در آخرت عذاب سخت است. «وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ»: و مکر و خدعه اینان فاسد و تباه بوده و چیزی نیست و در آنچه از آن اراده کردهاند، فایده نبرند. «1»
فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2» هم فرموده: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ»، و آن، روز قیامت است؛ یعنی آن، روز برانگیختن و روز پاداش میباشد.
در آن روز، جمیع خلق، اوّلین و آخرین آنان، جمع میشوند. «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»،
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 8، ص 402.
(2). تغابن/ 9.
ص: 246
«تغابن»، باب تفاعل از غبن بوده و در آن شر را میگیرند و خیر را ترک میکنند یا خیر را گرفته و شرّ را ترک میکنند، پس مؤمن بهرهاش را از دنیا ترک کرده و بهرهاش را از آخرت میگیرد. در نتیجه، آنچه را برای او شرّ است ترک میکند و آنچه را برای او خیر است، میگیرد؛ او غابن است، و کافر بهرهاش را از آخرت ترک میکند و بهرهاش را از دنیا میگیرد. در نتیجه، ترک خیر کرده و اخذ شر مینماید؛ پس او مغبون میباشد. پس معلوم میگردد که این روز، روز غابن و مغبون است، و گفتهاند: «یَوْمُ التَّغابُنِ»، روزی است که اهل بهشت اهل جهنم را گول میزنند. این، قول قتاده و مجاهد است. قوله: «مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ»؛ یعنی گناهان او را، «وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»؛ یعنی ابدی و دایمی در آن خواهند بود و آنچه را از نعمتهای فراوان در آنجا است فانی نمیشود و ابدی و همیشگی است. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی این است آن رستگاریای که ماورای آن در عظمت چیزی نیست. «1»
ابی القاسم، جار اللّه، محمود بن عمر زمخشری خوارزمی در تفسیر کشّاف، فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «2»، فرموده: «بَشِّرِ»؛ جایز است خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله باشد، و جایز است خطاب به هرکس باشد، و «بشارة»، خبر دادن است به چیزی که سرور و شادمانی خبرگیرنده را پدید میآورد، و امّا در «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ»* برعکس است، و آن، در کلامی میباشد که بدان استهزا قصد شده؛ استهزایی که خشم، درد، و غم استهزاشونده را بیشتر میکند، و «الصَّالِحاتِ»، عبارت است از هرچیزی از اعمال که به دلیل عقل، کتاب و سنّت، راست و درست باشد، و لام در «الصَّالِحاتِ» لام جنس است، و مراد از آن، اعمال صحیحه راست و درستی در دین است برحسب حال مؤمن در واجبات تکلیفیه، و «جنة»، بستان از نخل و درخت فراوان است که سایه شاخههای آنها سطح
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 10، ص 299.
(2). بقره/ 25.
ص: 247
زمین را پوشانیده است، و قوله: «کُلَّما رُزِقُوا»، صفت دوم برای جنّات است یا خبری است که مبتدای آن محذوف است، و یا جمله مستأنفه است، و قوله: «هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»؛ یعنی این مثل آنچه است که از قبل روزی ما نمود. پس اگر بگویی: ضمیر قوله:
«وَ أُتُوا بِهِ» به کجا برمیگردد؟ میگویم: به مرزوق در دنیا و در آخرت، هر دو؛ برای این که قوله: «هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»: در خود، ذکر آنچه در دو دار روزی شدهاند را در بردارد، و جایز است ضمیر در «وَ أُتُوا بِهِ»، به رزق برگردد، و معنای آن چنین است:
آنچه از میوههای بهشت برای آنان روزی میشود، فی نفسه متجانس هستند، و مراد از تطهیر ازواج، پاکی آنان است از آنچه مختص به زنان است از حیض، استحاضه، آنچه را مختص به آنان نیست، از قبیل اقذار و ادناس، و جایز است که مطلقا از آلودگی پاک باشند، و «خلد»، ثبات دایمی است که لازمه آن، بقای بدون انقطاع است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «2»، فرموده: «من» در قوله: «مِنَ الصَّالِحاتِ»، اوّل، برای تبعیض است و مراد از آن، «من یعمل بعض الصّالحات» است؛ زیرا عمل به همه صالحات، به جهت اختلاف احوال، امکان ندارد، و البته، بعضی از صالحات را که در تکلیف او و در وسعش است، انجام میدهد، و بسیاری از مکلفین هستند که نه حج به جا میآورند و نه زکات میدهند و نه جهاد میکنند و در بعضی احوال هم نماز از آنان ساقط است، و دوّم، برای تبیین ابهام است در «وَ مَنْ یَعْمَلْ». «3»
همینطور فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «4»، فرموده: «لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»؛ برای حالتی که آن معتدلترین حالات و شدیدترین حالات است یا برای دین و آیینی «5».
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ
______________________________
(1). کشّاف، ج 1، ص 253- 262، به اختصار.
(2). نساء/ 124.
(3). کشّاف، ج 2، ص 566- 565، به اختصار.
(4). اسراء/ 9.
(5). کشّاف، ج 2، ص 439.
ص: 248
کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «1»، فرموده: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»؛ یعنی هرکس آرزو داشته باشد پروردگارش را نیکو ملاقات کند و با قبول و خشنودی پروردگارش روبهرو شود، و مراد از «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، بیریایی در عمل است و اینکه بدان جز تقرّب به پروردگار را بهطور خالص بهگونهای که غیرش را با او نیامیزد، نخواهد. «2»
فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «3» هم فرموده: «ابدال السیّئات بحسنات»؛ یعنی تبدیل کردن بدیها به خوبیها، و آن به این است که بدیها را به وسیله توبه محو نموده و در مکان آنها حسنات: ایمان، طاعت و تقوا را تثبیت مینماید، و گفتهاند: برای آنان شرک را به ایمان، و قتل مسلمین را به قتل مشرکین، و زنا را به عفّت و پاکدامنی، تبدیل مینماید، و مراد از توبهکننده به سوی خدا، کسی است که گناهان را ترک کند و نسبت به انجام آنها در گذشته، نادم و پشیمان باشد و در اعمال صالحه داخل گردد. «4»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «5»، فرموده: «یَقْنُتْ» و «تَعْمَلْ» را با یاء و با تاء هر دو، قرائت نمودهاند، و «قنوت»؛ یعنی طاعت، و البته، اجر آنان مضاعف میشود به جهت اینکه با حسن خلق، طیب معاشرت، قناعت، وفور عبادت خدای تعالی و تقوا، رضایت پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را فراهم میکنند. «6»
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «7»، فرموده: معنای «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»؛ یعنی البته، عزّت همهاش مختصّ به خدای متعال
______________________________
(1). کهف/ 110.
(2). کشّاف، ج 2، ص 501.
(3). فرقان/ 70.
(4). کشّاف، ج 3، ص 101.
(5). احزاب/ 31.
(6). کشّاف، ج 3، ص 259.
(7). فاطر/ 10.
ص: 249
است؛ هم عزّت در دنیا و هم عزّت در آخرت. پس از آن بقوله: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، شناساند که آنچه بدان طلب عزّت شود، ایمان و عمل صالح است، و «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، لا اله الا اللّه است. این قول از ابن عباس رضی اللّه عنه است؛ یعنی این کلم مورد قبول واقع نشود و به سوی آسمان صعود نکند، پس ثبت میشود هرجا اعمال صالحه مقبوله ثبت گردد؛ همچنانکه او عزّ و جلّ فرمود: «إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ.» پس کلم طیب زمانی که مقارن با عمل صالحی باشد که آن را محقق نموده و تصدیق میکند، بالا رفته و آن عمل آن را صعود میدهد، و گفتهاند «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، هر ذکری از تکبیر، تهلیل، قرائت قرآن، دعا، استغفار و غیر ذلک است، و «مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ»؛ یعنی مکر و حیله کسانی که با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در دار الندوه مکر و حیله سهگانه داشتند که: یا او را در همانجا تثبیت نمایند، یا او را اخراج کنند و یا او را به قتل برسانند، «یَبُورُ»؛ یعنی فاسد و بیثمر است. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: «لِیَوْمِ الْجَمْعِ» یعنی برای روزی که در آن، اوّلین و آخرین جمع میگردند، و «تغابن»، مستعار از عبارت: «تغابن القوم فی تجارة»، است که بعضی از آنان بعضی دیگر را مغبون میسازند، و معنای «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، درحالیکه مردم در غیر آن روزگار همدیگر را مغبون میسازند، بزرگداشت تغابن آن روز است، و اینکه تغابن آن روز در حقیقت همان تغابن است، نه تغابن در امور دنیا، هرچند که بزرگ و با عظمت باشد. «صالحا»، صفت برای مصدر است؛ یعنی عملا صالحا. «3»
مولی الاجل، سید عبد اللّه بن محمّد رضا حسینی معروف به شبّر در تفسیرش فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما
______________________________
(1). کشّاف، ج 3، ص 303- 302.
(2). تغابن/ 9.
(3). کشّاف، ج 4، ص 115.
ص: 250
رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «1»، فرموده: «تحتها»؛ یعنی زیر درختان آن، یا زیر مسکنهایش، «الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها»: نهرها جاری است هروقت از آن باغها روزی داده شوند، «مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»: از میوهها رزقی را، گویند این آن چیزی است که قبل از این در دنیا به ما روزی داده میشد، پس اسمهای آنها مانند اسمهای این است، امّا آن در نهایت لطافت، پاکی و لذت است بدون اینکه دگرگون بشود، بالنسبه به میوههای دنیا که دگرگون میشوند. «وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً»، بعضی از آنها شبیه بعضی دیگر است با اینکه همه آنها خیر و خوبند و از لحاظ رنگ باهم متفقند از جهت طعم و مزه باهم اختلاف دارند. «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»: و برای آنان در بهشت، زوجههای مطهّر است که آنان از انواع کثافات، ناپسندیها و زشتیها پاک و مبرّایند. «وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ»: و این در حالی است که در آنجا جاویدانند و به واسطه جاودانگی در آن، نعمت بر آنان تمام است؛ زیرا خوف از انقطاع از نعمت است که عیش و خوشی را درهم میشکند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «3»، فرموده: «وَ مَنْ یَعْمَلْ»: هرکس چیزی، «مِنَ الصَّالِحاتِ»: از صالحات را، یا بعض از آن را عمل کند، درحالیکه در وسع او است، و بدان تکلیف شده، «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»: از مردان یا زنان، درحالیکه مؤمن است «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»: پس اینان داخل در بهشت میگردند، «وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً»: و به اندازه نقطهای که در پشت هسته خرما است، به او ظلم نمیگردد. «4»
همینطور فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «5»، فرموده: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی»؛ یعنی البته،
______________________________
(1). بقره/ 25.
(2). تفسیر شبّر، ص 16.
(3). نساء/ 124.
(4). تفسیر شبّر، ص 226.
(5). اسراء/ 9.
ص: 251
این قرآن هدایت میکند به طریقهای که «هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً.» «1»
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «2»، فرموده: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»؛ یعنی به من وحدانیت «الاله» وحی میشود، «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»؛ یعنی هرکس آرزو دارد یا پاداشش را در روز بعث و برانگیخته شدن، ملاقات کند، «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»: پس باید عمل را صالح انجام دهد؛ یعنی عمل، خالص برای خدای متعال باشد، «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»: و به عبادت پروردگارش احدی را شریک نگرداند و از امام صادق علیه السّلام است که شخص کار ثوابی را انجام میدهد، امّا در آن رضای خدای تعالی را طلب نکرده و در آن تزکیه مردم را طلب میکند: «الرجل یعمل شیئا من الثواب، لا یطلب به وجه اللّه، انما یطلب تزکیة الناس.» «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «4»، فرموده: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ»؛ یعنی عمل به واجبات نموده، و گفتهاند به واجبات و مستحبات عمل کرده، «فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی » «5»
فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «6» هم فرموده: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»؛ یعنی به وسیله توبه سیئات را محو و نابود کند، یا آنچه را از او گذشته است با اضداد وفق دهد، و یا عذاب را به ثواب مبدل نماید. «وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً»: و خدای متعال برای معاصی و گناهان بندگان، بسیار آمرزنده و «رَحِیماً»: بسیار مهربان است که نعمتدهنده بر آنان است. «7»
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 587.
(2). کهف/ 110.
(3). تفسیر شبّر، ص 633.
(4). طه/ 75.
(5). تفسیر شبّر، ص 659.
(6). فرقان/ 70.
(7). تفسیر شبّر، ص 764.
ص: 252
همینطور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «1»، فرموده: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ»: و هرکس از شما زنان تداوم بر طاعت داشته باشد، «لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ»: برای خدا و پیامبرش، «وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ»: و عمل صالح انجام دهد، او را دو برابر غیرش اجر و پاداش میدهیم، «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً»: و برای او در بهشت روزی زیادی آماده کردهایم. «2»
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «3»، فرموده: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»: هرکه عزّت بخواهد، پس باید آن را از نزد خدای تعالی، با طاعت از او طلب کند؛ زیرا همه عزّت از آن او تعالی است. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»: «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» که آن توحید است، به سوی او صعود میکند، «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ»: و کسانی که حیلههای بدی را نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مکر میکنند، «لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ»: سزای مکر آنان عذاب سخت است، «وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ»: و مکر اینان باطل گردیده و فایده نمیبخشد. «4»
همچنین فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «5»، فرموده: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ.»؛ یعنی شما را جمع میکند در آن روزی که اوّلین و آخرین را به خاطر جز ایشان جمع میکند. «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»: آن روز تغابن است که در آن اهل بهشت؛ یعنی مؤمنینی که ایمان آوردهاند، اهل آتش را گول میزنند؛ زیرا آنان منازل اهل آتش را که در بهشت است از آنان میگیرند و در عوض منازل خود را که در جهنم است، به آنان میدهند، پس تفاعل به معنای فعل است؛ چون غبن در عکس آن نیست، و قوله: «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» را فرموده: زیرا در بهشت، خلاص از عقاب، و نیل به پاداش نیک هست. «6»
______________________________
(1). احزاب/ 31.
(2). تفسیر شبّر، ص 871.
(3). فاطر/ 10.
(4). تفسیر شبّر، ص 897.
(5). تغابن/ 9.
(6). تفسیر شبّر، ص 1127.
ص: 253
استاد علّامه سید محمّد حسین طباطبایی قدّس سرّه در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «1»، فرموده: قوله: «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً الی آخر»؛ ظهور دارد در اینکه در آنجا برای انسان چیزی را بهجز آنچه برای او در اینجا هست، آماده نکردهاند؛ همچنانکه از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است که: «کما تعیشون تموتون، و کما تموتون تبعثون»، الحدیث، و اگر بین دو گروه از حیث اینکه اهل بهشتند فرقی باشد، آن، مزید در نزد پروردگارشان است. قال تعالی: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ» «2»، و قوله تعالی: «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ الی آخر الایه»؛ قرینه «ازواج» دلالت دارد بر اینکه مراد از طهارت آنها، طهارت از انواع کثافات و ناپسندیهایی است که مانع از دوستی، انس، پیوند و سازش میگردد، و آن از نوع کثافات و ناپسندیهای خلقیه و خلقیه میباشد و از صدوق روایت شده که از امام صادق علیه السّلام از آیه سؤال شد. آن حضرت فرمود: «الازواج المطهرة اللّاتی لا یحضن و لا یحدثن.»، در بعضی از روایات عمومیت طهارت است، و آن، برائت از جمیع عیوب و مکاره است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «4»، فرموده: این همان شقّ دوّم است که دربردارنده پاداش برای عملکننده به عمل صالح میباشد، و آن، پاداش بهشت است، پس شرط در جزای بهشت این است که آورنده عمل صالح مؤمن باشد؛ زیرا پاداش نیکو در ازای عمل بوده و برای کافر عملی نیست. قوله تعالی: «وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» «5»، و قال تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ»، پس «مَنْ» تبعیضیه را آورده، و آن توسعهای در وعده به بهشت هست، و اگر گفته شده بود: «و من یعمل الصالحات»، در
______________________________
(1). بقره/ 25.
(2). ق/ 35.
(3). المیزان، ج 1، ص 89.
(4). نساء/ 124.
(5). انعام/ 88.
ص: 254
حالی که مقام، مقام دقّت در جزا بود، مفید این معنا میشد که بهشت برای کسی است که ایمان آورد و هر عمل صالحی را انجام دهد، لکن فضل الهی عمومیت جزای نیکو است برای کسی که ایمان آورد و بعضی صالحات را هم انجام دهد. پس او تدارک بقیه صالحات را هم فراهم میکند، یا گناهان فراهم شده را به وسیله توبه یا شفاعت از بین میبرد، کما قال تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً» «1»، قوله تعالی: «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی ، حکم را برای مرد و زن بدون خلافی اصلا عمومیت داده است، برخلاف آنچه قدما از ملل و نحل، مانند:
هند، مصر و سایر بتپرستان گمان میکردند که برای زنان به جهت کارهای نیکشان، نه عملی هست و نه پاداشی، و شاید آن همان راز موجود در تعقیب قوله: «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ»، با قوله: «وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» باشد تا دلالت کند بر اینکه: جمله اوّلی بر این است که زنان دارای بهرهای در پاداش نیکاند، مانند مردان، و جمله دوّمی بر این است که هیچ فرقی بین آن دو نیست از حیث زیاده و نقیصه؛ چنانکه فرموده:
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ.» «2» «3»
همچنین فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «4»، فرموده: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»؛ یعنی برای شیوهای که آن «أَقْوَمُ» است، و «أَقْوَمُ»، افعل تفضیل بوده و اصل در باب قیام، ضدّ قعود است که آن، یکی از احوال و اوضاع انسان میباشد، و آن، عادلانهترین حالات او است که با آن بر آنچه را اراده کند، تسلّط پیدا میکند به خلاف قعود، و خدای سبحان این شیوه حنیفه، راست و درست را به قیام توصیف کرده است؛ همچنان که فرمود: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» «5» و فرمود: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ» «6»، و آن بدان جهت است
______________________________
(1). نساء/ 116.
(2). آل عمران/ 195.
(3). المیزان، ص 91- 90.
(4). اسراء/ 9.
(5). روم/ 30.
(6). روم/ 43.
ص: 255
که این دین، تأمینکننده است آنچه را خیر دنیا و آخرت در آن است و عهدهدار و متولی اصلاح حال آنان است در امور معاش و معادشان، و آن نیست مگر به این جهت که آن، موافق با مقتضای فطرت انسانی و خلقت او است که خدای سبحان او را بر آن فطرت و خلقت آراسته، و به حسب آن، او را مجهّز میسازد به آنچه هدایتش میکند به سمت هدفی که برای او خواسته و سعادتی که برایش آماده نموده. قوله تعالی: «وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»، «الصَّالِحاتِ»، صفتی است که موصوف آن محذوف است و تقدیر آن، «و عملوا الاعمال الصالحات» میباشد و در آیه، حقّ را برای مؤمنینی قرار داد که ایمان آوردند و برای خدای سبحان عمل صالح انجام دادند و قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» «1» در موضع دیگر، مؤید آن است. «2»
همینطور فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «3»، فرموده: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»؛ تحدید اوّل، محدود کردن او صلّی اللّه علیه و آله در بشریّتی است که همانند بشریّت مردم است؛ نه چیزی از لحاظ بشریّت مزید بر آنان داشت، نه برای خودش چنین ادعایی میکرد، در قبال اینکه آنان گمان مینمودند که چون او ادّعای نبوّت میکند، ادعای الوهیت و قدرت غیبی هم مینماید؛ لذا به او چیزهایی پیشنهاد میکردند که جز خدا کسی نمیداند و بهجز خدا کسی قدرت انجام آن را ندارد، لکن همه آنها را به امر خدا نفی مینمود و برای نفس خودش چیزی را ثابت نکرد، جز اینکه به او وحی میشود، و تحدید دوّم، محدود کردن معبود که همان معبود آنان بود، در معبود یگانه است، و این همان توحیدی است که میگوید: معبود همه، معبود یگانهای است، و قوله: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ الی آخر الایه»،
______________________________
(1). سجده/ 8.
(2). المیزان، ج 13، ص 48- 49، به اختصار.
(3). کهف/ 110.
ص: 256
مشتمل بر اجمال دعوت دینی است، و آن، عمل صالح است، برای خدای یکتایی که هیچ شریکی برای او نیست، و آن را بر رجا به لقای پروردگار متعال متفرّع ساخت، و آن، بازگشت به سوی او است؛ چون اگر حساب و جزا در کار نبود، برای اخذ به دین و متلبّس شدن به اعتقاد و عمل بدان، موجبی که به سوی آن دعوت کند، نبود؛ چنانکه فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ.» «1»
بر اعتقاد به معاد، عمل صالح و عدم شرک به عبادت پروردگار را مرتّب ساخت؛ زیرا اعتقاد به وحدانیت پروردگار، با شرک به او تناقض دارد و باهم جمع نمیشوند. پس خدای تعالی که در جمیع صفاتش واحد است، در معبودیت نیز واحد میباشد و هیچ شریکی برای او نیست، و دیندار شدن را بر امید به معاد، بیآنکه به آن قطع کند، مترتب کرده؛ برای اینکه احتمال آن، کافی است در وجوب حذر بودن از آن؛ زیرا دفع ضرر محتمل، واجب است، و گفته شده: مراد از لقا، لقای کرامت است و چنین لقایی، مورد رجاست نه قطع، و امید به دیدار خداوند را بر قوله: «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»، تفریع نمود؛ برای اینکه رجوع بندگان به خدای سبحان نتیجه تمامیت معنای الوهیت است، پس برای خدای سبحان است هر کمال مطلوبی و هر حقیقت زیبایی، و از آن است فعل حق و حکم به عدل، و این دو مقتضی رجوع بندگان به سوی او و داوریاش بین آنان است. «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «3»، فرموده: «درجه» بنابر آنچه راغب فرموده، منزلت است، لکن در آن، صعود و بالا رفتن معتبر است، مانند: درجات و پلههای نردبان، و مقابل آن، «درکه» هست، و لذا میفرماید: درجات الجنة و درکات النار، و در این آیه و آیه بعد از آن، ایمان و عمل صالح را توصیف مینماید؛ چنانکه در آیه قبل، جرمی را که از کفر و گناه حاصل میشود، توصیف میکند. «4»
______________________________
(1). ص/ 26.
(2). المیزان، ج 13، ص 438- 437.
(3). طه/ 75.
(4). المیزان، ج 14، ص 198، به اختصار.
ص: 257
همچنین فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «1»، فرموده: آیه استثنای از دیدار با پیامدهای گناهان و خلود در آن است، و در مستثنا، توبه، ایمان و انجام عمل صالح، اخذ شده است. امّا توبه، و آن، برگشت از گناه است و کمترین مراتبش، پشیمانی، پس اگر محقق نشود، بنده از معصیت جدا نشده و برای همیشه در آن خواهد بود، و امّا انجام عمل صالح، از آن چیزهایی است که توبه با آن استقرار پیدا میکند و به واسطه آن عنوان نصوح مییابد، و امّا اخذ ایمان، دلالت دارد بر اینکه آن، استثنای از شرک است، و آیه اختصاص دارد به کسی که شرک ورزیده و قتل و زنا انجام داده، یا به کسی که شرک ورزیده؛ خواه با این گناه، قتل و زنا انجام داده باشد، و خواه انجام نداده باشد، و امّا کسی که چیزی از قتل و زنا را بدون شرک انجام داده، آیه بعدی: «وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً»، متکفّل بیان توبه او است، و قوله: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»، تفریع بر توبه و ایمان است، و عمل صالح توصیف میکند آنچه را مترتّب بر آن است از تأثیر زیبا و نیکو، و آن این است که خدای تعالی سیّئات و بدیهای آنان را به خوبیها و حسنات تبدیل میکند.
علّامه در بیان چگونگی ابدال سیئات به حسنات، اقوالی را بیان میکند و پس از آن میفرماید: این وجوه بدون دلیل است و وجهی که ظاهر کلام او: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» درحالیکه آن را با قوله: «وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» مذیّل نموده، مفید آن است، این میباشد که هر سیئه و بدی از آنان، به حسنه تبدیل میگردد، و سیئه، متن فعل صادر از فاعل که همان حرکات ویژه مشترک بین سیئه و حسنه است؛ مانند: عمل مواقعه که مشترک بین زنا و نکاح است، و خوردن که مشترک بین مال غصبی و خوردن مال به اذن مالک آن است، نمیباشد؛ بلکه صفت فعل است از جهت موافقت آن با امر الهی و مخالفتش با آن، مثلا از جهت اینکه انسان بدان متأثر میشود و علیه او محفوظ
______________________________
(1). فرقان/ 70.
ص: 258
میماند، بدون آن فعلی که مجموعه حرکات گذرنده و فناپذیر است و همینطور عنوانش که قایم به آن بوده و با فنایش فنا میپذیرد، و این همان آثار سیئه هست که عقاب و عذاب را به دنبال دارد؛ منظورم این است که سیئات، ملازم انسان بوده تا این که در روز «تُبْلَی السَّرائِرُ»، بدان مؤاخذه شود، و اگر شائبه شقاوت و بدکاری در ذات نبود، از او عمل بد صادر نمیشد؛ زیرا ذات سعید طاهر از هر جهت، سیئه و بدی کثیف و آلوده از آن صادر نمیشود. پس اعمال سیئه، به ذات بدبخت ناپاک بذاتها یا به ذاتی که در آن شایبه شقاوت و خباثت هست، ملحق میشود، و لازمه آن، آنگاه که با توبه پاک گردید و با ایمان و عمل صالح طیب شد، پس به ذات سعیدهای که در آن شائبه آلودگی و شقاوت نیست، تبدّل یافت، این است که آثار ملازم با او که قبلا سیئات بود نیز تبدیل بیابند. پس با مغفرت از جانب خدای متعال و رحمت او، آثار با ذات تناسب پیدا میکند: و خداوند آمرزنده مهربان است، و امکان دارد، به مانند این مطلب که بیان شد، به قوله: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»، اشاره کرده باشد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «2»، فرموده: «قنوت»، خضوع است و گفتهاند: طاعت است، و گفتهاند: لزوم طاعت با خضوع است، و «اعتاد»، آماده کردن میباشد، و «رزق کریم»، مصداق آن، بهشت است، و معنای آیه آن است که: و هرکس از شما زنان برای خدا و پیامبرش خضوع نماید، یا طاعت خدا و رسولش را با خضوع لازم بداند و عمل صالحی را انجام بدهد، او را دو برابر پاداش میدهیم و برای او رزق کریم را که بهشت است، آماده کردهایم و توجّه از غیبت به تکلّم با غیر در قوله: «نُؤْتِها»؛ و «أَعْتَدْنا»، برای اعلان به قرب و کرامت است برخلاف بعد و خواریای که در قوله: «یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ»، مفهوم میشود. «3»
______________________________
(1). المیزان، ج 15، ص 264.
(2). احزاب/ 31.
(3). المیزان، ج 16، ص 326.
ص: 259
همچنین فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «1»، فرموده: راغب در مفردات گفته است: «عزّت»، حالتی است در انسان که مانع از مغلوب شدن اوست، و اصل آن، از این قول میباشد: «ارض عزاز»، ای صلبة، پس صلابت، اصل در معنای عزّت است، و سپس وسعت داده شده، پس عزیز در کسی که غلبه میکند و مغلوب نمیشود، استعمال گردیده است، مانند قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا». «2» پس عزّت، به معنای شیء غلبهکنندهای است که مغلوب نمیشود یا اینکه غالبا مغلوب نمیشود، و حقیقت معنای آن، مختصّ به خدای عزّ و جلّ است؛ زیرا غیر او تعالی بذاته فقیر و فی نفسه ذلیل است و لنفسه مالک چیزی نیست، مگر اینکه خدای تعالی بر او رحمت کند و چیزی از عزّت را به او اعطا نماید، همانطور که نسبت به مؤمنین چنین کاری را انجام داد، قال تعالی: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» «3»، و با این بیان معلوم میگردد که قوله: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»، بیان این سیاق نیست که اختصاص عزّت به خدای تعالی بهگونهای است که به غیر او نمیرسد و هر کس آن را اراده کند، طلب آن، محال است و چیزی را اراده کرده که موجود نیست؛ بلکه معنایش این است که هرکس عزّت را بخواهد، باید آن را از خدای تعالی طلب کند؛ زیرا عزّت جمیعا مال او است و نزد غیر او بالذّات یافت نمیشود، پس قوله: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»، وضع آن در جزای شرط، از قبیل وضع سبب موضع مسبّب است، و آن، طلب نمودن آن است از نزد او؛ یعنی اکتساب آن است از او به وسیله عبودیّتی که بهجز با ایمان و عمل صالح حاصل نگردد، و قوله: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، فرمود: «الْکَلِمُ»، اسم جنس جمعی مذکّر و مؤنّث است، و در مجمع فرمود:
«الْکَلِمُ»، جمع کلمه است، و مراد از «کلم»، درهرحال مفید معنای تام کلامی است و
______________________________
(1). فاطر/ 10.
(2). یوسف/ 88: مکی.
(3). منافقون/ 8.
ص: 260
شاهد بر آن، توصیف آن است به «الطَّیِّبُ»، پس طیب الکلم، ملایمت آن است با نفس شنونده و متکلم بهگونهای که از آن انبساط خاطر پیدا کند و لذّت ببرد و با آن کامل گردد، و آن تنها به خاطر افاده معنای حقی است که در آن، سعادت نفس و رستگاری آن است. پس معلوم میگردد که مراد از آن مجرّد لفظ نیست؛ بلکه از آنروست که آن، کلمه دارای معنای طیب است، و مراد از آن، اعتقادات حقّهای است که انسان با اقرار به آنها و بنای عمل بر آنها سعادتمند میشود، و متّیقن از آن، کلمه توحید است که سایر اعتقادات حقّه به آن برگشت میکند، و آن، مشمول قوله تعالی: «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» «1» است، و صعود کلم طیب به سوی خدای تعالی، تقرّب آن است به خدای تعالی از جهت اعتلا، و او علی اعلیای است، که درجات را بالا میبرد، و البته، اعتقاد و ایمان، وقتی حقیقتا و فی نفسه صادق باشد، عمل آن را تصدیق کرده و تکذیب نمیکند؛ یعنی از آن اعتقاد حقّه، عمل برطبق آن صادر میگردد. پس عمل از فروع علم و از آثار آن است که از آن، جداناشدنی است و هر چقدر عمل تکرار گردد، اعتقاد به نحو رسوخ زیاد شود. پس عمل صالح و آن، عملی است که لایق و سزاوار قبول است؛ عملی که بر آن به ذلت عبودیت و اخلاص برای وجه بخشنده او نقش شده باشد، اعتقاد حقیقی را در ترتیب اثرش، کمک میدهد، و آن همان صعود به سوی خدای متعال است که با کلمه «رفع» به او نسبت داده شده، پس عمل صالح کلمههای پاکیزه را بالا میبرد، و ضمیر «إِلَیْهِ»، برای خدای سبحان بوده و معلوم گردید که مراد از «کلم طیب»، اعتقاد حقیقی مانند توحید است، و مراد از «صعود»، تقرّب به خدای تعالی میباشد، و مراد از عمل صالح، آن عملی است که برطبق اعتقاد حقّه حقیقی و ملایم با آن انجام پذیرد، و فاعل در «یَرْفَعُهُ»، ضمیر مستتری است که برگشتش به عمل صالح بوده و ضمیر مفعول، راجع به «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ».
______________________________
(1). ابراهیم/ 24.
ص: 261
مؤلف در اینجا میفرماید که در آیه اقوالی است و بعد بعضی آنها را بیان نموده و پس از آن، اظهار نظر میکند که همه این وجوه، خالی از بعد نیست. سپس در ادامه تفسیر آیه میگوید: در قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» چنین ذکر نمودهاند که «السَّیِّئاتِ» وصف است و آن قایم مقام موصوف محذوف میباشد که آن «المکرات» است و معنای آیه این است که: «و الذین یمکرون المکرات السیئات لهم عذاب شدید و مکر اولئک الماکرین هو یبور»، و آن مکرها از بین میرود و تأثیر زندهای در سعادت و عزت آنان ندارد، و معلوم گردید که مراد از السّیئات انواع مکرها و حیلههایی است که مشرکین آنها را به عنوان اسبابی برای کسب عزّت اتخاذ میکردند، و آیه، مطلق است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، فرموده: مراد از «یوم الجمع»، روز قیامت است که در آن، روز مردم جمع میشوند تا بین آنان داوری و قضاوت گردد، و فی قوله: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، راغب فرموده: «غبن»، ناقص و کم دادن تو است به نوعی مخفیانه و پنهانی به یار و رفیقت در معاملهای که بین تو و بین او انجام میگیرد. او گفته: و «یوم التغابن»، روز قیامت است به واسطه ظهور غبن در معاملهای که قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، و قوله: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الایه ...»، و قوله: «الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا»، به آن اشاره دارد، پس دانستند که آنان فریب خوردند در آنچه ترک نمودند از خرید و فروش و در آنچه انجام دادند از آن جمیعا، و از برخی درباره «یوم التغابن» سؤال شد، پس در پاسخ گفتند: اشیا برای آنان برخلاف مقادیرشان در دنیا ظاهر میشوند.
______________________________
(1). المیزان، ج 17، ص 22- 20، به اختصار.
(2). تغابن/ 9.
ص: 262
سپس علّامه نظر خود را درباره تفسیر «یوم التغابن» چنین بیان میکند: آنچه ذکر نمودهاند، مبنی است به تفسیر تغابن به جریان مغبونیّت بین کفّار به اینکه آنان معامله خسرانبار را انجام داده و معامله سودآور را ترک کردهاند، و این معنای نیکویی است، جز اینکه با معنای باب تفاعل که ظاهر در فعل بعضی در بعضی دیگر است، ملایم نیست، و مقتضای این وجه، عموم تغابن است برای جمیع اهل جمع از مؤمن و کافر.
امّا مؤمن، چون برای آخرتش بیشتر از آنچه عمل کرده، عمل ننموده، و امّا کافر، به جهت اینکه اصلا عملی انجام نداده، و وجه مشترک بین آن دو این است که آن دو حقّ قدر این روز را قدر ندانستهاند، و بر این وجه هم همان ایراد سابق وارد است، و اینجا وجه سوّمی است و آن این است که «تغابن» بین اهل ضلالت و گمراهی است؛ آنان که متبوع بودند و آنان که تابع آنها بودند. پس متبوعان همان مستکبرانند که تابعین خود را فریب دادند، و آنان ضعفایی بودند که از آنها در اخذ دنیا و ترک آخرت پیروی کردند و به ضلالت افتادند، و تابعین، متبوعان خود را گول زدند، از حیث اینکه آنها را در استکبارشان با تبعیت نمودن از آنان یاری و کمک نمودند، پس آنان هم گمراه شدند.
پس هر دو گروه فریبدهنده غیرشان و فریبخورنده از غیرشان هستند، و در اینجا، وجه چهارمی است که در آن روایت باب وارد شده، و آن این است که برای هر بندهای منزلی در بهشت است اگر خدا را اطاعت کند، داخل در آن گردد، و منزلی در جهنم است که اگر خدا را نافرمانی کند، داخل در آن گردد، و روز قیامت، منازل اهل جهنم برای اهل بهشت است و منازل اهل بهشت در جهنم به اهل جهنم اعطا میشود. پس اهل بهشت که همان مؤمنین هستند، فریبدهندگان اهل جهنماند و آنان همان کافرانند و کفار همان فریبخوردگان هستند، و برخی از مفسرین بعد از بیان این وجه، گفتهاند:
«تغابن» را قوله: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» الی قوله: «وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» که در ذیل آن آمده، تفسیر کرده است، و این تفسیر علی الظاهر، ظهوری برایش نیست. «1»
______________________________
(1). المیزان، ج 19، ص 349- 348.
ص: 263
استاد محقق آیت اللّه ابی محمّد یعسوب الدّین رستگار جویباری در تفسیر بصائر فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «1»، در بیان آن فرموده: البته، آیه کریمه در مقابل آیه سابق است؛ زیرا در آن، مقام بدی و کیفرش و در این، مقام احسان و پاداشش است و همچنانکه لغزش اهل نیکی بزرگ بوده و مؤاخذه از آنها بزرگتر است، احسان بر آنان عظیم، و پاداش آنان به واسطه آن، عظیمتر است، و در عطف «رَسُولِهِ» بر «لِلَّهِ»، بزرگداشت عظیم برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده و اشاره است به مقام عظیم او نزد پروردگارش، و قوله تعالی: «وَ تَعْمَلْ صالِحاً» عطف بر «یَقْنُتْ»، اشاره است به اینکه «قنوت» که آن محبّت و خشوع است، از عمل قلب است و تا اینکه برای این قنوت اثری باشد لایق و سزاوار خروج به فرصت برای عمل درحالیکه آن محک است بر آنچه از مشاعر و معتقدات که در قلب ظاهر میکند، و قوله: «نُؤْتِها» و «أَعْتَدْنا»، التفات از غایب به متکلم مع الغیر، اعلان به قرب و کرامت است برای کسی که آخرت را اختیار نمود و از زندگی دنیا اعراض نمود، برخلاف بعد و خواری که از قوله: «یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ» فهمیده میشود، و قوله: «رِزْقاً کَرِیماً»، شاید وجه در وصف رزق به کریم، این باشد که رزق دنیا ولو از جانب خدای تعالی، تقدیر شده، امّا به دست مردم اجرا میگردد، به اضافه اسباب زمینی و آسمانی، مثل تاجر که از بازار طلب رزق میکند و اهل صنعت که از استعمالکنندگان آن صنعت، و پادشاه از رعیت، رعیت بعضی از آنان از بعضی دیگر با اسباب. پس رزق در زندگی دنیا بنفسه و بدون واسطه اعطا نمیگردد، و آن، مسخّر غیری است که آن را نگهداری و ارسال میکند، و امّا رزق آخرت، نه فرستاده میشود و نه کسی از آن نگهداری میکند، و البته، آن به اذن خدای تعالی بنفسه اعطا میگردد، و به همین جهت به کریم توصیف گردید. پس معنای آن این است: البته، روزی کریم چیزی است که سالم از هر آفت و نقصانی است و بنفسه به روزیشونده اکرام میشود. «2»
______________________________
(1). احزاب/ 31.
(2). بصائر، ج 32، ص 127- 126.
ص: 264
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «1»، در بیان آن فرموده: در جمع بین «کانَ» و «یُرِیدُ» دلالتی است بر دوام اراده و استمرار آن، و در آن، ردّ بر مشرکین است که با عبادت بتها طلب عزّت میکردند؛ همچنانکه فرمود: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا» «2»، و رد است بر کسانی که از ناحیه آنان طلب عزّت میکردند؛ یعنی بر کسانی که تنها به زبانشان مؤمن هستند؛ یعنی منافقین که ایمان در قلوب آنان داخل نگردیده است؛ همچنانکه خدای تعالی فرمود: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ.» «3» پس عزّت جمیعا مال خدای تعالی است. «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً.» «4» پس هرکه عزّت بخواهد، باید آن را از خدای جلّ و علا طلب کند، نه غیر او، و «عزّت»، به معنای شیء دارای صلابت است؛ بهگونهای که بر هرچیزی غالب است و هیچگاه مغلوب نگردد که حقیقت معنای آن، اختصاص به خدای تعالی دارد. پس غیر او بذاته فقیر، و فی نفسه ذلیل بوده، و برای خودش هیچ چیزی را مالک نیست، جز اینکه خدای تعالی او را مورد مرحمت قرار دهد و چیزی از عزّت را به او اعطا نماید؛ چنانکه فرمود: «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» «5»، و فرمود: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ» «6»، و با این بیان معلوم میشود که قوله عزّ و جلّ: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»، درصدد اختصاص عزّت به خدای تعالی نیست به نحوی که به غیر او نرسد و اینکه هرکس آن را طلب کند، برای او محال باشد و چیزی را اراده کرده است که وجود ندارد، بلکه معنایش این است که هرکس عزّت بخواهد، باید آن را تنها از خدای عزّ و جلّ طلب کند، نه از غیر او؛ زیرا عزّت مال خدای تعالی است جمیعا، پس نزد غیر او بالذّات یافت نمیشود. پس عزّت جمیعا در حقیقت و بالذات از آن خدا است و برای پیامبر او است، به واسطه قرب به
______________________________
(1). فاطر/ 10.
(2). مریم/ 81.
(3). نساء/ 193.
(4). نساء/ 139.
(5). آل عمران/ 26.
(6). منافقین/ 8.
ص: 265
خدای عزیز، و برای مؤمنین است، به واسطه قرب آنان به عزیز به خدا که همان پیامبر او است؛ زیرا عزّت مؤمنین، به واسطه نبی کریم صلّی اللّه علیه و آله است، لقوله تعالی: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» «1»، و قوله تعالی: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، بیان است برای آنچه بنده به وسیله آن عزّت را میطلبد و آن، توحید است و عمل به آنچه موافق با توحید میباشد و صعود آن دو به سوی خدای جلّ و علا، کنایه از تقرّب بنده است به خدای عزّ و جلّ به وسیله ایمان و عمل صالح، و در تقدیم جار و مجرور «إِلَیْهِ»، دلالت بر کمال اعتنا و اعتبار به آن است، مانند قوله تعالی: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ» «2»، و مختصر اشاره است به اینکه خدای عزّ و جلّ پاک و طیب است؛ به جز طیب و پاک را نپذیرد و موارد عزّت او، بهجز بر پاکان و طیبان وارد نگردد، و امّا غیر آنان، خواه مشرکین باشند یا خواه منافقین، طریقی برای آنان به خدای جلّ و علا نیست و چیزی از عزّتی که همه آن از آن خدای تعالی است، برای آنان نمیباشد؛ که آن اعطا نمیشود مگر به طیبین و پاکان. پس هرکس طریق طیبین به خدای عزّ و جلّ را اراده کند و بخواهد به عزّت او برسد، باید از شرک، نفاق، کفر و طغیان پاک گردد و به خدای تعالی خالصانه ایمان آورد، و قوله: «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، اشاره است به این که ایمان به خدای تعالی انسان را بر طریق به سوی او مقاوم و پایدار میکند، پس از آن، عمل صالح بعد از ایمان، او را پایدار میکند، و این، همان چیزی است که صاحب آن را به سوی خدای جلّ و علا رفعت داده و به او نزدیک میسازد، پس مجرّد ایمان بدون عمل صالح، خیری است که عاطل و بیهوده است، و آن، شبیه بذر صالحی در زمین پاک ماند که آب به آن نرسد، پس چون آب به آن برسد، موجب حرکت، رشد و نموّ آن خواهد شد. پس عمل صالح ایمان را رشد و نمو داده و ستونهای آن را پایدار میکند و بنیانش را رفعت میدهد، و ملخّص بیان سید رضی رضوان اللّه تعالی این است که میفرماید: مراد از «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، این است که قول
______________________________
(1). آل عمران/ 31.
(2). توبه/ 104.
ص: 266
طیب و عمل صالح نزد خدای عزّ و جلّ مورد قبولند و به او سبحانه واصل میگردند؛ یعنی آن دو مورد رضای او هستند و به نزد او میرسند و او تعالی آن دو را ضایع نکرده و پاداش بر آن دو را بیهوده و مهمل نمیگذارد. قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ»، بیان حال کلام پلید، عمل بد و اهل آن دو است در مقابل بیان حال کلمه طیب و عمل صالح، و در آن، تهدید مشرکین، کفار و منافقین است که نظرات سوئی را مخفی میداشتند و در فرصت باطلی آن را عمل میکردند، پس بهجز میوهای بیخیر و پلید را دریافت نمیکنند و برای آنان عذاب سخت، حسرت و وبال در دنیا و در آخرت است، و قوله: «وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ»، حکم قاطع است بر اینکه این مکر زشت مکرکنندگان علیه پیامبر کریم صلّی اللّه علیه و آله که علیه دعوت او میکنند، فاسد و ضایع است و در قرار دادن اشاره «أُولئِکَ»، در موضع ضمیر «هم»، اعلان به کمال تمییز و تشخیص آنها است از آنچه از شر، فساد، شرک و عناد در آنان است از سایر مفسدین، و مشهوریت آنان به اینهاست. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، در بیان آن فرموده: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ»، و آن روز قیامت است، پس به نیکوکاران پاداش نیکو داده میشود و به بدکاران عذاب ذلّتبار و توهینآمیز، و قوله: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، در اختصاص دادن تغابن به این روز، اعلان این است که تغابن در حقیقت همان است که در قیامت واقع میشود، نه آنچه در امور دنیا واقع میگردد، و سید رضی رضوان اللّه تعالی فرموده: ذکر «تغابن» در اینجا، مجاز بوده و مراد در این جا، تشبیه مؤمنین و کافران است به متعاقدین و متبایعین، مثل اینکه مؤمنین دار ثواب را خریداری میکنند و مثل اینکه کافران دار عقاب را عوض از آن میگیرند، پس در صفت هردو تفاوت دارد، و در بیع فریب دادهاند و فریب خوردهاند. در این معامله،
______________________________
(1). بصائر، ج 33، ص 97- 94، به اختصار.
(2). تغابن/ 9.
ص: 267
سود با مؤمنین بوده و خسران و ضرر با کافرین است، و شبیه آن است قوله تعالی: «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ. تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، و قوله تعالی: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً (الی قوله:) وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»، بیان کیفیت تغابن است، به اینکه تغابن، مترتب است بر سوء اختیار مغبون و حسن اختیار فایز، و در آیه، دلالت است بر اینکه تکفیر و پوشیدن گناه و وصول به رستگاری و دخول در بهشت، مربوط به دو امر است: ایمان و عمل صالح باهم. پس یکی از آنها منفک از دیگری فایده نبخشد. «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»، پس باید چشمانشان به آن قرار گیرد و باید به آنچه خدای تعالی به آنان اعطا میکند، خوشحال باشند، نه برای آنان از اعمال بد در دنیا اثری هست و اعلان میشود که فریبی در کار نیست و آثار فریب هم نیست بهجز برای اهل کفر و ضلال. «1»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «2» زیر عنوان: «نکتهها» فرموده:
1. ایمان و عمل. در بسیاری از آیات قرآن، ایمان و عمل صالح در کنار هم واقع شدهاند؛ بهگونهای که نشان میدهد این دو جداییناپذیرند، و راستی همچنین است؛ زیرا ایمان و عمل، مکمّل یکدیگرند. ایمان، اگر در اعماق جان نفوذ کند، حتما شعاع آن، در اعمال انسان خواهد تابید و عمل او را صالح میکند؛ همچون چراغ پرنوری که در درون اطاقی برافروزند، اشعه آن، از تمام پنجرهها و دریچهها به بیرون میتابد، و چنین است چراغ پرفروغ ایمان که در قلب انسان روشن میشود، شعاعش از چشم، گوش، زبان، دست و پای او آشکار میگردد. در سوره طلاق آیه 11 میخوانیم: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»: آن کس که به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، او را وارد باغهایی از بهشت خواهد ساخت که از زیر درختانش نهرها جاری است، همیشه در آن خواهد
______________________________
(1). بصائر، ج 47، ص 37- 35، به اختصار
(2). بقره/ 25.
ص: 268
ماند، و در سوره نور آیه 55 میخوانیم: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ»: خداوند وعده داده است به افرادی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، آنها را خلفای روی زمین قرار دهد. اصولا ایمان همچون ریشه است و عمل صالح میوه آن. وجود میوه شیرین، دلیل بر سلامت ریشه است، و وجود ریشه سالم، سبب پرورش میوههای مفید. ممکن است افراد بیایمان گهگاه عمل صالحی انجام دهند، ولی مسلما همیشگی نخواهد بود. آنچه عمل را تضمین میکند، ایمانی است که در اعماق وجود انسان ریشه دوانده باشد و با آن احساس مسئولیت کند.
2. همسران پاک. جالب اینکه تنها وصفی که برای همسران بهشتی در این آیه بیان شده، وصف «مُطَهَّرَةٌ»: پاک و پاکیزه است، و این، اشارهای است به اینکه: اوّلین و مهمترین شرط همسر، پاکی و پاکیزگی است، و غیر از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حدیث معروفی که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل شده نیز این حقیقت را روشن میکند: «ایاکم و خضراء الدمن. قیل: یا رسول اللّه! و ما خضراء الدمن؟ قال: المرئة الحسناء فی منبت السّوء.»، از گیاهان سرسبزی که بر مزبلهها میروید، بپرهیزید! عرض کردند: ای پیامبر! منظور شما از این گیاهان چیست؟ فرمود: زن زیبایی است که در خانواده آلودهای پرورش یافته (وسائل الشیعه، ج 14، ص 19).
3. نعمتهای مادی و معنوی در بهشت. گرچه در بسیاری از آیات قرآن، سخن از نعمتهای مادی بهشت است؛ باغهایی که نهرهای آب جاری از زیر درختان آن در حرکت است، قصرها، همسران پاکیزه، میوههای رنگارنگ، یاران همرنگ و مانند آن، ولی در کنار این نعمتها اشاره به نعمتهای معنوی مهمتری نیز شده است که ارزیابی عظمت آنها با مقیاسهای ما امکانپذیر نیست، مثلا در آیه میخوانیم: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «1»: خداوند به مردان و زنان باایمان،
______________________________
(1). توبه/ 72.
ص: 269
باغهایی از بهشت وعده داده که از زیر درختانش نهرها جاری است، جاودانه در آن خواهند بود و مسکنهای پاکیزه در این بهشت جاودان دارند، همچنین خشنودی پروردگار که از همه اینها بالاتر است، و این است رستگاری بزرگ، و در آیه بعد از ذکر نعمتهای مادی بهشت میخوانیم: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» «1»: خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خدا خشنودند.
و به راستی اگر کسی به آن مقام برسد که احساس کند خدا از او راضی است و او هم از خدا راضی، همه لذات را از یاد خواهد برد؛ تنها به او دل میبندد و به غیر او نمیاندیشد، و این لذّتی است روحانی که با هیچ زبان و بیانی قابل توصیف نیست.
کوتاه سخن اینکه چون معاد هم جنبه «روحانی» دارد و هم «جسمانی»، نعمتهای بهشتی نیز هر دو جنبه را دارند تا جامعیت آنها حاصل شود، و هرکس به اندازه استعداد و شایستگیاش بتواند از آنها بهره گیرد. «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «3»، فرموده: و همچنین کسانی که عمل صالح به جا آورند و با ایمان باشند، اعمّ از مرد و زن، آنها وارد بهشت خواهند شد و کمترین ستمی به آنها نمیشود، و به این ترتیب، قرآن به تعبیر ساده معمولی به اصطلاح «آب پاک» به روی دست همه ریخته است و وابستگیهای ادعایی، خیالی، اجتماعی، نژادی و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهایی بیفایده میشمرد، و اساس را ایمان به مبانی آن مکتب و عمل به برنامههای آن معرفی میکند. «4»
همچنین فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «5»، زیر عنوان: «مستقیمترین راه خوشبختی» تفسیر فرموده: این قرآن مردم را به آیینی که مستقیمترین و پابرجاترین آیینها است، هدایت
______________________________
(1). بیّنه/ 8.
(2). تفسیر نمونه، ج 1، ص 144- 141.
(3). نساء/ 124.
(4). تفسیر نمونه، ج 4، ص 142.
(5). اسراء/ 9.
ص: 270
میکند. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، «أَقْوَمُ»، از ماده «قیام» گرفته شده است و از آنجا که انسان به هنگامی که میخواهد فعالیت پیگیری انجام دهد، قیام میکند و به کار میپردازد. از این نظر، «قیام»، کنایه از حسن انجام امور و آمادگی برای فعالیت آمده است، ضمنا «استقامت» که از همین مادّه گرفته شده است و «قیّم» که آن هم از این مادّه است، به معنای صاف، مستقیم، ثابت و پابرجا است، و از آنجا که «أَقْوَمُ»، صیغه «افعل تفضیل» است، به معنای صافتر، مستقیمتر و پابرجاتر میآید. به این ترتیب، مفهوم آیه فوق چنین است که: قرآن به طریقهای که مستقیمترین، صافترین و پابرجاترین طرق است، دعوت میکند؛ صاف و مستقیم از نظر عقایدی که عرضه میکند؛ عقایدی روشن، قابل درک، خالی از هرگونه ابهام و خرافات؛ عقایدی که دعوت به عمل دارد؛ نیروهای انسانی را بسیج میکند و میان انسان و قوانین عالم طبیعت همآهنگی برقرار میسازد؛ صافتر و مستقیمتر از این نظر که میان ظاهر و باطن عقیده و عمل، تفکّر و برنامه همگونی ایجاد کرده و همه را به سوی اللّه دعوت میکند؛ صافتر و مستقیمتر از نظر قوانین اجتماعی و اقتصادی و نظامات سیاسی که بر جامعه انسانی حکمفرما است که هم جنبههای معنوی را پرورش میدهد و هم از نظر مادی، تکاملآفرین است. به افراط و تفریط عبادت و همچنین برنامههای اخلاقی که انسان را از هرگونه تمایل به افراط، تفریط، آز، حرص، طمع، اسراف، تبذیر، بخل، حسد، ضعف و استکبار رهایی میبخشد، و بالاخره، صافتر و مستقیمتر از نظر حکومتی که برپادارنده عدل و درهمکوبنده ستم و ستمگران. آری، قرآن هدایت به طریقه و روشی میکند که در تمام زمینهها صافترین، مستقیمترین و ثابتترین طریقه است. ضمنا توجّه به این نکته لازم است که با در نظر گرفتن این معنا که یکی از معانی «أَقْوَمُ»، ثابتتر و پابرجاتر است، و با در نظر گرفتن اینکه طرف مقایسه در عبارت ذکر نشده و به اصطلاح «حذف متعلّق دلیل بر عموم است»، روشن میشود که این آیه از آیاتی است که اشارهای به مسأله خاتمیت اسلام و پیامبر نیز دارد؛ چرا که میگوید این آیین از همه آیینها، ثابتتر و پابرجاتر است.
ص: 271
سپس از آنجا که موضعگیریهای مردم در برابر این نامه مستقیم الهی، مختلف است، به دو نوع موضعگیری مشخص و نتایج آن اشاره کرده میفرماید: این قرآن به مؤمنانی که عمل صالح انجام میدهند، مژده میدهد که برای آنان پاداش بزرگی است:
«وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً.» «1»
همینطور فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «2»، تفسیر فرموده: بگو من فقط بشری همچون شما هستم. یگانه امتیازم این است که بر من وحی میشود. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»، و با این تعبیر بر تمام امتیازات پنداری شرکآلودی که پیامبران را از مرحله بشریت به مرحله الوهیت بالا میبرد، قلم سرخ میکشد. سپس از میان تمام مسایلی که وحی میشود، انگشت روی مسأله توحید میگذارد و میگوید: بر من وحی میشود که معبود شما فقط یکی است: «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ.» چرا تنها به این مسأله اشاره شده است؟ برای اینکه توحید، عصاره همه معتقدات و همه برنامههای فردی و اجتماعی سعادتبخش انسان است. در جای دیگر نیز گفتهایم که توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست، بلکه خمیر مایه همه اصول و فروع اسلام است. اگر در یک مثال ساده، تعلیمات دین را از اصول و فروع، به دانههای گوهری تشبیه کنیم، باید توحید را به آن ریسمانی تشبیه کرد که این دانهها را به هم پیوند میدهد و از مجموع آن، گردنبند پرارزش و زیبایی میسازد، و یا اینکه اگر هریک از تعلیمات دین را به یکی از اعضای پیکر انسان تشبیه کنیم، باید بگوییم: توحید، روحی است که در مجموع این پیکر دمیده است. در بحثهای معاد و نبوّت، این واقعیت به ثبوت رسیده است که آنها جدا از توحید نیستند؛ یعنی هنگامی که خدا را با همه صفاتش بشناسیم، میدانیم، چنین خدایی، باید پیامبرانی بفرستد، و نیز حکمت و عدالت او ایجاب میکند که دادگاه عدل و رستاخیزی وجود داشته باشد. مسایل اجتماعی و کلّ جامعه انسانی و هرچه
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 12، ص 38- 36.
(2). کهف/ 110.
ص: 272
در ارتباط با آن است، باید پرتوی از توحید و وحدت باشد تا سامان یابد. به همین دلیل در احادیث میخوانیم که جمله «لا اله الا اللّه»، قلعه محکم پروردگار است و هرکس در آن وارد شود، از عذاب و کیفر الهی در امان است، و نیز همه شنیدهایم که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آغاز اسلام میفرمود: اگر طالب رستگاری هستید، زیر پرچم توحید درآیید: «قولوا لا اله الا اللّه، تفلحوا.»
سوّمین جمله این آیه، اشاره به مسأله رستاخیز میکند و آن را با «فای تفریع» به مسأله توحید پیوند میزند، و میگوید: بنابراین، هرکس امید لقای پروردگارش را دارد، باید عمل صالح انجام دهد: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً.» لقای پروردگار که همان مشاهده باطنی ذات پاک او با چشم دل و بصیرت درون است، گرچه در این دنیا هم برای مؤمنان راستین امکانپذیر است، امّا از آنجا که این مسأله در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر، روشنتر و صریحتر، جنبه همگانی و عمومی پیدا میکند، این تعبیر در لسان قرآن معمولا در مورد روز قیامت به کار رفته. از سوی دیگر، طبیعی است اگر انسان انتظار و امید چیزی را دارد، باید خود را برای استقبال از آن آماده کند.
آن کس که ادعا میکند من انتظار چیزی را دارم و اثری در عمل او نمایان نیست، در واقع، مدّعی دروغینی بیش نخواهد بود. به همین دلیل، در آیه فوق، «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»، به صورت صیغه امر بیان شده، امری که لازمه رجا، امید و انتظار لقای پروردگار است.
در آخرین جمله، حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین بازگو میکند: و نباید کسی را در عبادت پروردگارش شریک سازد: «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً.» به تعبیر روشنتر، تا حقیقت خلوص و اخلاص در عمل نیاید، رنگ عمل صالح نخواهد گرفت.
انگیزه الهی و خدایی است که به عمل انسان عمق میدهد؛ نورانیت میبخشد، و جهت صحیح میدهد، و هنگامی که اخلاص از میان رفت، عمل بیشتر جنبه ظاهری پیدا میکند؛ به منافع شخصی گرایش مییابد و عمق، اصالت و جهت صحیح خود را
ص: 273
از دست میدهد. در حقیقت، این عمل صالحی که از انگیزه الهی و اخلاص، سرچشمه گرفته و با آن آمیخته شده است، گذرنامه لقای پروردگار است، و همانگونه که سابقا اشاره کردیم، عمل صالح آنچنان مفهوم وسیع دارد که هر برنامه مفید و سازنده فردی و اجتماعی را در تمام زمینههای زندگی شامل میشود.
و زیر عنوان: «اخلاص یا روح عمل صالح» میفرماید: در روایات اسلامی، به مسأله «نیّت» اهمیّت فوق العادهای داده شده است و اصلا برنامه اسلام این است که هر عملی را با رنگ نیّت و انگیزه آن میپذیرد. حدیث معروف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله: «لا عمل الا بالنیّة» را که همه شنیدهایم، بیانگر همین حقیقت است، و بعد از مسأله نیّت، روی «اخلاص» تکیه شده است که اگر آن باشد، عمل فوق العاده پرارزش و الا فاقد ارزش خواهد بود.
اخلاص، آن است که محرّک انسان از هرگونه شائبه غیر الهی پاک باشد و میتوان نام آن را «توحید نیّت» گذاشت؛ یعنی در تمام برنامهها تنها به پروردگار و رضای او اندیشیدن.
جالب توجّه اینکه در شأن نزول آیه فوق، از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله چنین نقل شده است که شخصی خدمتش آمد، عرض کرد: یا رسول اللّه! من در راه خدا انفاق میکنم و صله رحم به جا میآورم، و این اعمال را فقط به خاطر اللّه انجام میدهم، امّا هنگامی که مردم از این اعمال من سخن میگویند و ستایش میکنند، مسرور و خوشحال میشوم، این اعمال من چگونه است؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سکوت فرمود و سخنی نگفت، تا اینکه آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ داد (که تنها عملی مقبول درگاه خدا است که با اخلاص کامل همراه باشد) (از مجمع البیان و تفسیر قرطبی ذیل آیه فوق).
بدون شک منظور از این روایت آن حالت سرور غیر اختیاری نیست، بلکه حالتی است که انگیزه عمل انسان گردد و یا حکایت از عدم خلوص نیّت کند. عمل خالص تا آن حدّ در اسلام مورد اهمیت است که در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: «من اخلص للّه اربعین یوما، فجر اللّه ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه.»: کسی که چهل روز اعمال
ص: 274
خود را خالصانه انجام دهد، خداوند چشمههای حکمت و دانش به قلبش میگشاید (سفینة البحار، ج 1، ص 408). «1»
نیز فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «2»، فرموده: و هرکس در آن محضر بزرگ، با ایمان و عمل صالح وارد شود، درجات عالی در انتظار او است. «3»
همچنین فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «4»، فرموده: مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهانشان را میبخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات میکند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
و درباره «تبدیل سیئات به حسنات» چنین فرموده:
در اینجا چند تفسیر است که همه میتواند قابل قبول باشد:
1. هنگامی که انسان توبه میکند و ایمان به خدا میآورد، دگرگونی عمیقی در سراسر وجودش پیدا میشود، و به خاطر همین تحوّل و انقلاب درونی سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات میشود، اگر در گذشته، مرتکب قتل نفس میشد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جای آن میگذارد، و اگر زناکار بود، بعدا عفیف و پاکدامن میشود، و این توفیق الهی را در سایه ایمان و توبه پیدا میکند.
2. دیگر اینکه خداوند به لطف و کرمش، و فضل و انعامش، بعد از توبه کردن، سیئات اعمال او را محو میکند، و به جای آن حسنات مینشاند؛ چنانکه در روایتی از ابو ذر از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: روز قیامت که میشود، بعضی از افراد را حاضر میکنند، خداوند دستور میدهد، گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید، به او گفته میشود: تو در فلان روز، فلان گناه صغیره را انجام دادی، و او به آن
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 12، ص 579- 576.
(2). طه/ 75.
(3). تفسیر نمونه، ج 13، ص 251.
(4). فرقان/ 70.
ص: 275
اعتراف میکند، ولی قلبش از کبایر ترسان و لرزان است. در اینجا هرگاه خدا بخواهد، به او لطفی کند، دستور میدهد به جای هر سیئه حسنهای به او بدهید، عرض میکند:
پروردگارا! من گناهان مهمی داشتم که آنها را در اینجا نمیبینم.
ابو ذر میگوید: در این هنگام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تبسّم کرد که دندانهایش آشکار گشت، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (نور الثقلین، ج 4، ص 33).
3. سوّمین تفسیر اینکه منظور از سیئات نفس اعمالی که انسان انجام میدهد نیست، بلکه آثار سوئی است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامی که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء، از روح و جانش برچیده میشود و تبدیل به آثار خیر میگردد، و این است معنای تبدیل سیئات به حسنات.
البته، این سه تفسیر منافاتی باهم ندارند و ممکن است هرسه در مفهوم آیه جمع باشند. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «2»، فرموده: و هرکس از شما در برابر خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله خضوع و اطاعت کند و عمل صالحی به جا آورد پاداش او را دو چندان خواهیم داد، و روزی پرارزشی را برای او فراهم ساختهایم.
«یَقْنُتْ» از ماده «قنوت» به معنای اطاعت توأم با خضوع و ادب است (مفردات راغب، ماده قنوت)، و قرآن با این تعبیر به آنها گوشزد میکند که هم مطیع فرمان خدا و پیامبر باشند و هم شرط ادب را کاملا رعایت کنند. در اینجا باز به این نکته برخورد میکنیم که تنها ادعای ایمان و اطاعت، کافی نیست بلکه باید به مقتضای «وَ تَعْمَلْ صالِحاً»، آثار آن در عمل نیز هویدا گردد. «رزق کریم»، معنای گستردهای دارد که تمام مواهب معنوی و مادی را دربرمیگیرد، و تفسیر آن به بهشت، به خاطر آن است که بهشت کانون همه این مواهب است. «3»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 15، ص 161- 160.
(2). احزاب/ 31.
(3). تفسیر نمونه، ج 17، ص 284.
ص: 276
نیز فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «1»، میفرماید: کسانی که عزّت میخواهند از خدا بطلبند؛ چرا که تمام عزّت از آن خداست، «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً.» «عزّت» به گفته راغب در مفردات، در اصل، آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکستناپذیر میسازد، به زمینهای صلب و محکم نیز به همین جهت «عزاز» (بر وزن اساس) میگویند. از آنجا که تنها ذات پاک او است که شکستناپذیر است وگرنه همه مخلوقات به حکم محدودیتشان قابل شکستند. لذا تمام عزّت از آن اوست، و هرکس عزّتی کسب میکند، از برکت دریای بیانتهای او است. در حدیثی از انس نقل شده که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «ان ربکم یقول کل یوم: انا العزیز، فمن اراد عزّ الدارین، فیطع العزیز.»: پروردگار شما همه روزه میگوید: منم عزیز، و هرکس عزّت دو جهان خواهد باید اطاعت عزیز کند. در حقیقت، انسان آگاه باید آب را از سرچشمه بگیرد، که آب زلال و فراوان آنجاست، نه از ظروف کوچک و مختصری که هم محدود است و هم آلوده، و در دست این و آن میباشد. در حالات امام حسن بن علی علیه السّلام میخوانیم که در ساعات آخر عمرش هنگامی که یکی از یاران به نام جنادة بن ابی سفیان از او اندرز خواست، نصایح ارزنده و مؤثری برای او بیان فرمود که از جمله این بود: «و اذا اردت عزّا بلا عشیرة و هیبة بلا سلطان، فاخرج من ذلّ معصیة اللّه عزّ طاعة اللّه.»: هرگاه بخواهی بدون داشتن قبیله، عزیز باشی و بدون قدرت حکومت، هیبت داشته باشی، از سایه ذلت معصیت خدا به در آی و در پناه عزّت اطاعت او قرار گیر (بحار الانوار، ج 44، ص 139)، و اگر میبینیم در بعضی از آیات قرآن، «عزّت» را علاوه بر خداوند، برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان قرار میدهد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» «2»، به خاطر آن است که آنها نیز از پرتو عزّت پروردگار کسب عزّت کردهاند و در مسیر طاعت او، گام برمیدارند. سپس راه وصول به «عزّت» را چنین تشریح میکند:
______________________________
(1). فاطر/ 10.
(2). منافقون/ 8.
ص: 277
(سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند) «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، و عمل صالح را او بالا میبرد: «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ». «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، به معنای سخنان پاکیزه است و پاکیزگی سخن به پاکیزگی محتوای آن است، و پاکیزگی محتوا به خاطر مفاهیمی است که بر واقعیتهای عینی پاک و درخشان تطبیق میکند، و چه واقعیتی بالاتر از ذات پاک خدا، و آیین حق و عدالت او، و نیکان و پاکانی که در راه نشر آن گام برمیدارند؟ لذا «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» را به اعتقادات صحیح نسبت به مبدء، معاد و آیین خداوند تفسیر کردهاند. آری، چنین عقیده پاکی است که به سوی خدا اوج میگیرد و دارندهاش را نیز پرواز میدهد تا در جوار قرب حق قرار گیرد و غرق در عزّت خداوند عزیز شود. مسلما از این ریشه پاک، شاخههایی میروید که میوه آن، عمل صالح است. هر کار شایسته، مفید و سازنده، چه دعوت به سوی حق باشد، چه حمایت از مظلوم، چه مبارزه با ظالم و ستمگر، چه خودسازی و عبادت، چه آموزش و پرورش، و خلاصه، هرچیز که در این مفهوم وسیع و گسترده داخل است، اگر برای خدا و به خاطر رضای او انجام شود، آن هم اوج میگیرد و به آسمان لطف پروردگار عروج میکند و مایه معراج و تکامل صاحب آن و برخورداری [اش از عزّت حق میشود. این همان چیزی است که در سوره ابراهیم، آیه 24، به آن اشاره شده: «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ. تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها.» «1»: آیا ندیدی خداوند چگونه برای سخن پاکیزه مثالی زده است؟ همانند درختی پاک که ریشه آن، ثابت و برقرار، و شاخه آن در آسمان، افراشته؛ هر زمان میوههای خود را به اذن پروردگارش به مشتاقان میدهد. از آنچه گفتیم، روشن میشود اینکه بعضی از مفسران کلمه طیبه را به «لا اله الا اللّه»، و بعضی دیگر به «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»، و بعضی بعد از توحید، به «محمّد رسول اللّه و علی ولی اللّه و خلیفة رسوله»، تفسیر کردهاند، و یا در بعضی از روایات، «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» و «الْعَمَلُ الصَّالِحُ»، به ولایت
______________________________
(1). ابراهیم/ 24.
ص: 278
اهل بیت علیهم السّلام یا مانند آن تفسیر شده است، همه از قبیل بیان مصداقهای روشن برای آن مفهوم وسیع و گسترده است و محدودیّتی در مفهوم آن ایجاد نمیکند؛ چرا که هر سخنی که محتوای پاک و عالی داشته باشد، همه در این عنوان جمع است. بههرحال، خداوندی که به مقتضای آیه گذشته زمین مرده را با قطرههای حیاتبخش باران، زنده میکند، «کلام طیب» و «عمل صالح» را نیز پرورش میدهد و به جوار قرب و رحمت خود میرساند. سپس نقطه مقابل آن پرداخته، میگوید: کسانی که نقشه سوء میکشند، عذاب شدیدی برای آنهاست: «وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ»، و تلاش و کوشش آلوده، ناپاک و فاسدشان نابود میگردد و به جایی نمیرسد: «وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ.» گرچه این فاسدان مفسد چنین میپندارند که با ظلم و ستم و دروغ و تقلب میتوانند عزّتی برای خود کسب کنند و مال، ثروت و قدرتی، امّا در پایان کار هم عذاب الهی را برای خود فراهم ساختهاند و هم تلاشهای آنها بر باد میرود. کسانی بودند که به گفته قرآن، خدایان ساختگی را مایه عزت خود میپنداشتند: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا» «1»، و منافقانی بودند که خود را عزیز، و مؤمنان را ذلیل فکر میکردند، و میگفتند اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد:
«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ.» «2»
افراد دیگری بودند که قرب فراعنه را مایه عزّت خویش تصور میکردند، یا از گناه، ظلم و ستم آبرو میطلبیدند، امّا همگی سقوط کردند، و تنها ایمان و عمل صالح است که به سوی خداوند عزیز بالا میرود. «مکر»، گرچه در لغت به معنای هرگونه چارهاندیشی است، امّا مواردی به معنای چارهاندیشیهای توأم با افساد به کار میرود که آیه مورد بحث از آنها است. «سیئات» در آیه فوق، همه زشتیها و بدیها را اعم از بدیهای عقیدتی یا عملی، شامل میشود، و اینکه بعضی آن را تفسیر به توطئههای مشرکان برای کشتن یا تبعید کردن پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله از مکّه تفسیر کردهاند. در واقع، یکی
______________________________
(1). مریم/ 81.
(2). منافقون/ 8.
ص: 279
از مصادیق آن را بیان کردهاند، نه تمام آن را. جمله «یَبُورُ» از ماده «بوار» و «بوران»، در اصل به معنای کسادی مفرط است، و از آنجا که اینچنین کسادیای مایه نابودی است، این کلمه به معنای هلاک و نابودی به کار میرود، ضرب المثل معروفی است:
«کسد حتی فسد.»؛ آنقدر کساد شد که فاسد گردید. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»، میفرماید: این بعث، نشور، حساب و جزا در روزی خواهد بود که شما را در آن روز اجتماع گردآوری میکند: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ.» آری، یکی از نامهای قیامت «یوم الجمع» است که در آیات قرآن با تعبیرهای مختلف کرارا به آن اشاره شده است، از جمله در آیه 49 و 50 سوره واقعه میخوانیم: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ. لَمَجْمُوعُونَ إِلی مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ.»: بگو تمام اوّلین و آخرین در میعاد روز معینی جمع میشوند، و از آن به خوبی استفاده میشود که رستاخیز همه انسانها در یک روز است.
سپس میافزاید: آن روز، روز تغابن است: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ.» روزی است که «غابن» (برنده) و «مغبون» (بازنده) شناخته میشوند؛ روزی که روشن میشود چه کسانی در تجارت خود در عالم دنیا گرفتار غبن، زیان و خسران شدهاند؟ روزی است که جهنمیان جایگاه خالی خود را در بهشت میبینند و تأسّف میخورند، و بهشتیان جای خالی خود را در دوزخ میبیند و خوشحال میشوند؛ زیرا در حدیث آمده است که هر انسانی جایگاهی در بهشت و جایگاهی در دوزخ دارد، هرگاه به بهشت برود، جایگاه دوزخیاش به دوزخیان واگذار میشود، و هرگاه به جهنم برود، جایگاه بهشتیش به بهشتیان، و تعبیر به «ارث» در آیات قرآن در این مورد، احتمالا ناظر به همین مطلب است. به این ترتیب، یکی دیگر از نامهای قیامت «یوم التغابن»، روز ظهور غبنها است.
«تغابن»، از باب تفاعل است، و معمولا در مورد کارهایی گفته میشود که دو جانبه
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 18، ص 199- 193.
(2). تغابن/ 9.
ص: 280
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج3 299
باشد، مانند: تعارض، تزاحم و ... این معنای در مورد قیامت ممکن است به این ترتیب باشد که تعارض گروه مؤمنان و کافران، نتیجهاش در قیامت ظاهر میشود و در حقیقت، روز قیامت، روز ظهور تغابن است، از بعضی از کلمات اهل لغت نیز استفاده میشود که باب «تفاعل» همیشه به این معنا نیست و در اینجا به معنای ظهور غبن است (مفردات، راغب، ماده غبن).
سپس به بیان حال مؤمنان در آن روز پرداخته، میافزاید: کسی که ایمان به خدا آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند سیئات او را میپوشاند و از بین میبرد، و او را در باغهایی از بهشت وارد میکند که از زیر درختانش نهرها جاری است؛ جاودانه تا ابد در آن میمانند و این پیروزی بزرگی است: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» به این ترتیب هنگامی که دو شرط اصلی؛ یعنی ایمان و عمل صالح، حاصل شود، این مواهب عظیم، پشت سر آن خواهد بود: بخشودگی گناهان که بیش از همهچیز فکر انسان را به خود مشغول میدارد، و بعد از پاک شدن از گناه، ورود به بهشت جاودان و نیل به فوز عظیم.
بنابراین همهچیز بر محور ایمان و عمل صالح دور میزند و سرمایههای اصلی همینها است. اینها کسانی هستند که در آن «یوم التغابن» نه تنها مغبون نیستند، بلکه به پیروزی بزرگ و فوز عظیم رسیدهاند. «1»
4. عمل صالح در تفاسیر روایی
علّامه سید هاشم حسینی بحرانی در تفسیر برهان و علّامه شیخ عبد علی بن جمعه عروسی در تفسیر نور الثقلین و علّامه شیخ جلال الدین، عبد الرحمن سیوطی، در تفسیر در المنثور، روایاتی را ذیل آیات عمل صالح ذکر فرمودهاند، از جمله فی قوله تعالی: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 24، ص 195- 194.
ص: 281
هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» «1»، آوردهاند:
الف- در تفسیر علی بن ابراهیم: «و قوله:" کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً"، قال: یؤتون من فاکهة واحدة علی الوان متشابهة.»: فرمود: از یک میوه که به رنگهای متشابه است، اعطا میشود. «2»
ب- در اصول کافی، علی بن ابراهیم، با اسنادش تا ابی هاشم، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت نمود که: «قال ابو عبد اللّه علیه السّلام: انمّا خلد أهل النار فی النار؛ لان نیاتهم کانت فی الدنیا، ان لو خلدوا فیها، ان یعصوا اللّه أبدا، و انما خلد اهل الجنة فی الجنة؛ لان نیاتهم کانت فی الدنیا، ان لو بقوا فیها، ان یطیعوا اللّه ابدا، فبالنیّات خلد هؤلاء و هؤلاء، ثم تلا قوله تعالی:" قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ" «3»، قال: علی نیته.»: ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فرمود: البته، اهل آتش در جهنم جاویدند؛ زیرا نیّات آنان در دنیا چنان بود که اگر در آن جاوید باشند، برای همیشه معصیت خدا کنند، و البته، اهل جنّت در بهشت جاویدانند؛ زیرا نیّات آنان در دنیا چنان بود که اگر در آن باقی بمانند، برای همیشه اطاعت خدای تعالی را نمایند، پس به واسطه نیاتشان آنان و اینان جاویدانند. پس از آن قول خدای تعالی: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ» را تلاوت فرمود و گفت بر نیتش. «4»
ج- امام علی بن حسین علیه السّلام فرمود: «" وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا" باللّه و صدّقوک فی نبوتک، فاتخذوک اماما و صدوقک فی اقوالک و صوّبوک فی افعالک، و اتخذوا اخاک علیّا بعدک اماما و لک وصیّا مرضیا، و انقادوا لما یامرهم به و صاروا الی ما اصارهم الیه، و راوا له ما یرون لک الا النبوة التی افردت بها، و ان الجنان لا تصیرهم الا بموالاته و بموالاة من ینص لهم علیه من ذریته و بموالاة سایر اهل ولایته و معاداة اهل مخالفته و عداوته، و ان النیران لا تعدل بهم عن عذابها الا بتنکّبهم عن موالاة مخالفیهم و موازرة شانئیهم،" وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ"، من اداء الفرائض و
______________________________
(1). بقره/ 25.
(2). نور الثقلین، ج 1، ص 44، حدیث 59.
(3). اسراء/ 84.
(4). نور الثقلین، ج 1، ص 44، حدیث 61.
ص: 282
اجتناب المحارم، و لم یکونوا لهؤلاء الکافرین بک، بشرهم:" أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ" منها بساتین،" تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ"، من تحت شجرها و مساکنها،" کُلَّما رُزِقُوا مِنْها" من تلک الجنان،" مِنْ ثَمَرَةٍ"، من ثمرة من ثمارها" رِزْقاً": طعاما یؤتون به،" قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ" فی الدنیا، فاسماؤه کاسماء ما فی الدنیا من تفاح و سفرجل و رمّان و کذا و کذا و ان کان ما هناک مخالفا لما فی الدنیا؛ فانّه فی غایة الطیب، و انه لا یستحیل الی ما یستحیل الیه ثمار الدنیا، من عذرة و سایر المکروهات و من صفراء و سوداء و دم؛ بل ما یتولّد من ماکولهم الا العرق الذی یجری من اعراضهم، اطیب من رایحة المسلک،" وَ أُتُوا بِهِ" بذلک الرزق من الثمار من تلک البساتین،" مُتَشابِهاً" بعضه بعضا بانها کلها خیار لارذل فیها، و بان کل صنف منها فی غایة الطیب و اللذة؛ لیس کثمار الدنیا التی بعضها دنّی، و بعضها متجاوز الحدّ النضج و الادراک لحدّ الفساد من حموضة و مرارة و سائر ضروب المکاره، و متشابها متفقات الالوان مختلفات الطعوم و لهم فی تلک الجنان أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ" من انواع الاقذار و المکاره مطهرات من الحیض و النفاس لا ولاجات و لا خراجات و لا دخالات و لا ختالات و لا متغائرات و لا لان فرکات و لا صخابات و لا غیابات و لا فحاشات و من کل العیوب و المکاره بریّات وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ"، مقیمون فی تلک البساتین و الجنان.»: و ای محمّد! بشارت بده به کسانی که به خدای تعالی ایمان آوردند و نبوّت تو را تصدیق نمودند، و تو را در پیشوایی اختیار کردند و اقوال تو را تصدیق نمودند و افعال و کارهای تو را درست و صحیح دانستند، و برادر تو علی را بعد از تو به امامت برگزیدند و او را وصی تو دانستند، و آنچه را به آنان امر فرمود، اطاعت کردند و بر آنچه آنان را بر آن میداشت، مطیع بودند؛ او را آنچنان میدیدند که تو را میدیدند بهجز امر نبوّت که تو در آن، منفرد و منحصر به فردی، و اینکه آنان در بهشت وارد نمیگردند، مگر به ولایت او و به ولایت کسی از فرزندان او که بر آنها تصریح شده، و به دوستی و محبّت سایرین اهل ولایت او و با دشمنی با اهل مخالفت و دشمنی با او، و اینکه آتش دوزخ از عذاب آنان عدول نمیکند، مگر اینکه آنان از دوستی با مخالفین آنها و کمک به دشمنانشان رو بگردانند و اعمال صالحه را از ادای واجبات و دوری از محرمات انجام دهند.، و برای این کافرین به وسیله تو بشارتی برای آنان نباشد، بشارت
ص: 283
بده به آن مؤمنان به اینکه برای آنان است بوستانهایی که از زیر درختان آن و مساکنش نهرها جریان دارد. هر زمانی که میوهای برای خوردن از میوههای آن باغها به آنان اعطا شود، آنان گویند این همان است که قبلا در دنیا به ما روزی داده میشد. پس نامهای آن، مانند نامهایش در دنیا است، از قبیل: سیب، به، انار و غیر ذلک، و اگرچه آن میوهها با آنچه در دنیا بودند، مخالف باشند، که آن در نهایت بوی خوش نیکو است، و آن میوهها به آنچه میوههای دنیا به آن تحوّل پیدا میکنند، تحوّل پیدا نمییابند، مانند مدفوع شدن و یا دیگر مکروهات، از قبیل زرداب، سوداء، خون و غیر آن، بلکه از آن خوردنیها بهجز عرق تولید نمیشود که آن هم از نواحی بدن با بویی خوشتر و مطبوعتر از مشک جاری میگردد، و این روزی که برای آنان از این بوستانها آورده میشود، بعضیشان با بعضی دیگر مشابهت دارند؛ زیرا همه آن میوهها مرغوبند و میوه بد و فاسد شده ندارند، و هر دسته آنها در نهایت پاکیزگی و لذّت است و همچون میوههای دنیا نیست که بعضی نارس و بعضی بیش از حد رسیده و گندیده یا تلخ شده، و یا بهطور کلی فاسد شده، باشند، و آنها باهم متشابهند؛ یعنی دارای رنگهای متفق، ولی با طعمهای متفاوت هستند، و برای آن مؤمنان در این بوستانهای پردرخت، زوجههای پاک، پاکیزه و مبرّای از انواع کثافات و کراهات هستند؛ پاک از حیض و نفاس هستند؛ آنها نه برهنه و عریانند و نه لکوپیس و ککمکی هستند، و نه فاسد العقل و عقبمانده ذهنی و یا فریبکار، حیلهباز و دگرآزارند؛ نه اهل جیغ، داد و فریادند، و نه اهل غیبت و ناسزاگویی بوده، و از هر عیب و مکروهی مبرّا و پاک میباشند، و آنان در آن بوستانهای پردرخت و باغها دائما و برای همیشه اقامت دارند. «1»
د- ابن بابویه روایت کند که از امام صادق علیه السّلام درباره قوله عزّ و جلّ: «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» سؤال شد؟ «قال: الازواج المطهرة اللّاتی لا یحضن و لا یحدثن.»: آن حضرت فرمود:
زوجههای پاک و پاکیزهای که نه حیض میشوند، و نه آلودگی حدثی دارند. «2»
______________________________
(1). برهان، ج 1، ص 44.
(2). برهان، ج 1، ص 44.
ص: 284
ه- ابن جریر از ابن مسعود درباره قوله: «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»، اخراج نمود که:
«قال: لا یحضن و لا یحدثن و یتخمن»: او گفت: آنان نه حیض میشوند، و نه آلودگی حدثی دارند، و نه به سوء هاضمه مبتلا میشوند. «1»
و- ابن جریر، ابن ابی حاتم و ابن منذر درباره قوله: «وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» از ابن عباس خارج نمود که: «قال: من القذر و الاذی.»: ابن عباس فرمود: آنان از کثافات، آلودگیها و چیزهای آزاردهنده و چندشآور پاک و مبرّای از آنها هستند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «3»، روایاتی نقل نمودهاند، از جمله:
الف- محمّد بن یعقوب از علی بن ابراهیم با اسنادش از ابی عمرو زبیری از ابی عبد اللّه امام صادق علیه السّلام درباره قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، نقل کند که حضرت فرمود: «ای یدعوا،" وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ".»؛ یعنی دعوت میکند، و به مؤمنین بشارت میدهد. «4»
ب- علی بن ابراهیم با اسنادش از علاء بن سیابه از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، روایت کند که حضرت گفت: «یهدی الی الامام.»: یعنی به سوی امام هدایت میکند. «5»
ج- ابن بابویه با اسنادش از موسی بن جعفر و او از پدرش، جعفر بن محمّد، و او از پدرش، محمّد بن علی، و او از پدرش، علی بن حسین علیهم السّلام روایت کند که ایشان گفت:
«قال: الامام منا لا یکون الا معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة، فیعرف بها، فلذلک لا یکون الّا منصوصا. فقیل له یا بن رسول اللّه! فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل اللّه، و حبل اللّه هو القرآن؛ لا یفترقان الی یوم القیامة، فالامام یهدی الی القرآن، و القرآن یهدی الی الامام، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ".»: امام حسین علیه السّلام فرمود: امام از ما
______________________________
(1). در المنثور، ج 1، ص 39.
(2). در المنثور، ج 1، ص 39.
(3). اسراء/ 9.
(4). نور الثقلین، ج 3، ص 140.
(5). نور الثقلین، ج 3، ص 140، حدیث 86- برهان، ج 2، ص 599.
ص: 285
نیست مگر اینکه او معصوم باشد، و عصمت در ظاهر خلقت نیست تا بدان شناخته شود، و به همین جهت امام جز فرد منصوص نیست. پس به آن بزرگوار گفته شد: ای فرزند پیامبر! معنای معصوم چیست؟ آن حضرت فرمود: او به ریسمان خدای تعالی تمسّک داشته و به آن چنگ میزند، و ریسمان خدای متعال منحصر است در قرآن، و این دو تا قیامت از هم جدانشدنی هستند. پس امام هدایت به قرآن میکند و قرآن هدایت به امام مینماید، و این است قول خدای عزّ و جلّ: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ.» «1»
«یهدی الی الامام.»: یعنی به سوی امام هدایت میکند. «2»
ج- ابن بابویه با اسنادش از موسی بن جعفر و او از پدرش، جعفر بن محمّد، و او از پدرش، محمّد بن علی، و او از پدرش، علی بن حسین علیهم السّلام روایت کند که ایشان گفت:
«قال: الامام منا لا یکون الا معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة، فیعرف بها، فلذلک لا یکون الّا منصوصا. فقیل له یا بن رسول اللّه! فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل اللّه، و حبل اللّه هو القرآن؛ لا یفترقان الی یوم القیامة، فالامام یهدی الی القرآن، و القرآن یهدی الی الامام، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ".»: امام حسین علیه السّلام فرمود: امام از ما نیست مگر اینکه او معصوم باشد، و عصمت در ظاهر خلقت نیست تا بدان شناخته شود، و به همین جهت امام جز فرد منصوص نیست. پس به آن بزرگوار گفته شد: ای فرزند پیامبر! معنای معصوم چیست؟ آن حضرت فرمود: او به ریسمان خدای تعالی تمسّک داشته و به آن چنگ میزند، و ریسمان خدای متعال منحصر است در قرآن، و این دو تا قیامت از هم جدانشدنی هستند. پس امام هدایت به قرآن میکند و قرآن هدایت به امام مینماید، و این است قول خدای عزّ و جلّ: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ.» «3»
______________________________
(1). برهان، ج 2، ص 599- نور الثقلین، ج 3، ص 141، حدیث 89.
(2). نور الثقلین، ج 3، ص 140، حدیث 86- برهان، ج 2، ص 599.
(3). برهان، ج 2، ص 599- نور الثقلین، ج 3، ص 141، حدیث 89.
ص: 286
د- عیاشی از ابی اسحاق این روایت نقل کند که: «" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ"، قال یهدی الی الامام.»: او گفت: قرآن به سوی امام هدایت میکند. «1»
ه- فضیل بن یسار از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام: «" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ". قال:
یهدی الی الولایه.»: امام باقر علیه السّلام فرمود: قرآن به سوی ولایت هدایت میکند. «2» و- ابن جریر درباره قوله: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، از ابن زید اخراج نمود که: «قال: للتی هی اصوب» ابن زید گفت: به سوی آنکه راستتر، و درستتر است. «3»
همینطور فی قوله تعالی: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «4»، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- در کتاب احتجاج، طبرسی از ابی محمّد، امام حسن عسکری علیه السّلام: «قال: قلت لابی، علی بن محمّد علیه السّلام: هل کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یناظر الیهود و المشرکین اذا عاتبوه و یحاجهم؟ قال:
مرارا کثیرة. ان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کان قاعدا ذات یوم بمکة بفناء الکعبة اذا ابتدء عبد اللّه بن أبی امیة المخزونی فقال: یا محمّد لقد ادعیت دعوی عظیمة، و قلت مقالا هائلا؛ زعمت انّک رسول رب العالمین، و ما ینبغی لرب العالمین و خالق الخلق اجمعین ان یکون مثلک رسوله بشرا مثلنا؛ تأکل کما نأکل، و تمشی فی الاسواق کما نمشی. فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اللّهم انت السامع لکل صوت، و العالم بکل شیء، تعلم ما قاله عبادک، فأنزل اللّه علیه یا محمّد!" وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ" الی قوله:" رَجُلًا مَسْحُوراً"، ثم انزل علیه: یا محمّد!" قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ"؛ یعنی آکل الطعام،" مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ"؛ یعنی قل لهم: انا فی البشریة مثلکم، و لکن ربی خصّنی بالنّبوة دونکم، کما یخص بعض البشر بالغنی و الصحة و الجمال دون بعض من البشر، فلا تنکروا ان یخصنی ایضا بالنبوة»: از ابی محمّد، امام حسن عسکری علیه السّلام روایت شده که فرموده: به پدرم علی بن محمّد علیه السّلام گفتم: آیا پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله با یهود و مشرکین مناظره میکرد هنگامی که او را سرزنش مینمودند و او بر آنان دلیل میآورد؟ پدرم فرمود: به
______________________________
(1). برهان، ج 2، 599- نور الثقلین، ج 3، ص 141، در حدیث 90 آمده که: «قال: یهدی الی الولایة.»
(2). برهان، ج 2، ص 599.
(3). در المنثور، ج 4، ص 166.
(4). کهف/ 110.
ص: 287
دفعات بسیار. البته، روزی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله در مکّه در جلوی کعبه نشسته بود، در آن هنگام عبد اللّه بن ابی امیة مخزونی شروع به سخن کرد و گفت: ای محمّد! تو ادّعا کردهای ادّعای بزرگی را، و سخن خطرناکی را گفتهای، تو گمان کردهای که خودت پیامبر پروردگار جهانیان هستی، و برای پروردگار جهانیان و خلقکننده خلق، همگی آنان، سزاوار نباشد که مثل تو، پیامبر او باشد، کسی که مانند بشر است، میخورد آنچنانکه ما میخوریم.
در بازار راه میرود؛ آنچنانکه ما راه میرویم. پس پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: خدایا! تو شنونده هر صدایی و دانای به هرچیز هستی؛ میدانی آنچه را بندگان تو آن را گفتند، پس خدای تعالی بر او نازل کرد که: ای محمّد! «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ» الی قوله: «رَجُلًا مَسْحُوراً». پس از آن نازل فرمود بر او: ای محمّد! «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ.»؛ یعنی خورنده غذا هستم، «مِثْلُکُمْ»: مانند شما، «یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ.»؛ یعنی به آنان بگو من در بشریت مانند شما هستم و لکن پروردگارم مرا بدون شما، به پیامبری مختص گردانید؛ چنانکه برخی افراد بشر را به ثروت، به صحت و سلامت، به زیبایی و جمال مختص میگرداند بدون برخی دیگر از آنان، پس همینطور انکار نکنید که او مرا به نبوّت مختص بکند. «1»
ب- در تفسیر عیاشی از علاء بن فضیل از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام، روایت کند که علاء گفت: درباره این آیه: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» از آن حضرت سؤال نمودم. حضرت پاسخ داد. «من صلّی او صام او اعتق او حج یرید محمّدة الناس فقد اشرک فی عمله، فهو مشرک مغفور.»: آن حضرت فرمود: هرکس نماز گزارد یا روزه بگیرد یا بنده آزاد کند یا حج بهجا آورد و مرادش از این اعمال عبادی تحسین و تمجید مردم باشد، در عملش شرک ورزیده، پس او مشرکی است که مورد مغفرت است. (مرحوم فیض میفرماید: مراد شرک خفی است؛ زیرا شرک جلی مصداق قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»* است). «2»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، ص 314، حدیث 260.
(2). نور الثقلین، ج 3، ص 317، حدیث 275- برهان، ج 2، ص 652.
ص: 288
ج- سماعة بن مهران گفت: از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره قول خدای تعالی «فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» سؤال نمودم. آن حضرت گفت:
«العمل الصالح، المعرفة بالائمة" وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً"، التسلیم لعلی لا یشرک معه فی الخلافة من لیس ذلک له، و لا هو من اهله.»: آن حضرت فرمود: عمل صالح معرفت داشتن به امامان است «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، تسلیم نسبت به علی بودن است، بهگونهای که در خلافت کسی را که اهلیت آن را ندارد و کار خلافت برای او نیست، شریک او نداند. «1»
د- علی بن سالم از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که آن حضرت گفت: «قال اللّه تبارک و تعالی: انا خیر شریک؛ من اشرک فی عمله لن اقبله الا ما کان لی خالصا.»: امام صادق علیه السّلام فرمود: خدای تبارک و تعالی فرمود: من بهترین شریکم، هرکس در عملش شرک بورزد، هرگز عملش را از او قبول نکنم، مگر زمانی که آن عمل، خالصانه برای من باشد. «2»
ه- در روایت دیگری فرمود: «ان اللّه یقول: انا خیر شریک؛ من عمل لی و لغیری، فهو لمن عمل له دونی.»: البته، خدای تعالی میفرماید: من بهترین شریکم؛ هرکس عملی را برای من و برای غیر من انجام بدهد، پس آن عمل برای کسی است که برای او عمل نموده و نه برای من. «3»
و- زراره و حمران از ابی جعفر، امام باقر و ابی عبد اللّه، امام صادق علیهما السّلام روایت کنند که آن دو بزرگوار گفتند: «لو ان عبدا عمل عملا یطلب به رحمة اللّه و الدار الاخرة، ثم ادخل فیه رضا احد من الناس، کان مشرکا.»: آن دو بزرگوار فرمودند: اگر بندهای عملی را انجام دهد و در آن، رحمت خدای تعالی و زندگانی آخرت را طلب نماید، پس از آن رضا و خشنودی کسی از مردم را در آن داخل گرداند، او مشرک باشد. «4»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، ص 317، حدیث 279- برهان، ج 2، ص 652.
(2). نور الثقلین، ج 3، ص 317، حدیث 276- برهان، ج 2، ص 652.
(3). نور الثقلین، ج 3، ص 317، حدیث 277- برهان، ج 2، ص 652.
(4). نور الثقلین، ج 3، ص 317، حدیث 278- برهان، ج 2، ص 652.
ص: 289
ز- در کتاب توحید از علی علیه السّلام حدیثی طولانی نقل شده و در آن آمده است: «و قد سأله رجل عما اشتبه علیه من الایات: فاما قوله:" بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ"؛ یعنی بالبعث، فسماه اللّه عزّ و جلّ لقائه، و کذلک ذکر المؤمنین:" الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ"؛ یعنی انهم یؤمنون انهم یبعثون و یحشرون و یحزنون و یجزون بالثواب و العقاب، و الظن هنا الیقین، و کذلک قوله:" فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً"، و قوله:" مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ"؛ یعنی بقوله من کان یؤمن بأنه مبعوث، فان وعد اللّه لآت، من الثواب و العقاب، فاللقاء ههنا لیس بالرؤیة، و اللقاء هو البعث، فافهم جمیع ما فی کتاب اللّه من لقائه، فانه یعنی بذلک البعث.»: مردی درباره بعضی آیات متشابه از آن حضرت سؤال نمود. حضرت فرمود: امّا قوله «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ»؛ یعنی به (دیدار) رستاخیز. پس خدای عزّ و جلّ آن را لقایش نامید و همینطور است ذکر مؤمنان: «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»؛ یعنی البته، آنان که ایمان میآورند به اینکه آنان مبعوث شده و محشور میگردند و با پاداش نیک و عذاب جزا داده میشوند، و «ظن» در اینجا یقین است؛ همچنین است قوله: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً»، و قوله: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ»؛ منظور حق تعالی، کسی است که ایمان دارد باشد به اینکه مبعوث میشود، پس البته، وعده خدا، از ثواب و عذاب، حتما میآید. پس لقا در اینجا، دیدار با دیدن حسی نبوده و لقا همان رستاخیز است، پس بدان که جمیع آنچه در کتاب خدا از لقا آمده است، مقصود بدان رستاخیز میباشد. «1»
ح- ابو داوود، نسائی و طبرانی به سند نیکو از ابی امامه اخراج نمودند که او گفت: مردی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و گفت: چه میفرمایید درباره مردی که برای دریافت پاداش و به یاد ماندن (نامش) جنگ کند، آیا چیزی برای او است؟ پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «لا شیء له.»:
هیچ چیزی برای او نیست. پس آن مرد گفته خود را سهبار تکرار کرد و پیامبر میگفت:
«لا شیء له.»: هیچ چیزی برای او نیست. سپس حضرت فرمود: «ان اللّه لا یقبل من العمل الا
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، ص 315، حدیث 262.
ص: 290
ما کان له خالصا و ابتغی به وجهه.»: البته، خدای تعالی از عمل قبول نمیکند مگر آنچه را برای او خالص باشد و در طلب رضایتش انجام گردیده باشد. «1»
ط- بیهقی از جابر اخراج نمود که او گفت: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول اللّه عزّ و جلّ: کل من عمل عملا، أراد به غیری، فانا منه بریء»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: خدای عزّ و جلّ میفرماید:
هرکس عملی را انجام دهد که در آن غیر از مرا اراده کند، من از او بیزارم. «2»
نیز فی قوله تعالی: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «3»، روایاتی را نقل نمودهاند:، از جمله: الف- محمّد بن یعقوب از علی بن ابراهیم و او با اسنادش، به صورت مرفوع فرموده: «قال: ان اللّه عزّ و جلّ اعطی التائبین ثلاث خصال، لو اعطی خصلة منها جمیع اهل السموات و الارض، لنجوا بها: قوله عزّ و جلّ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ"، فمن احبّه اللّه، لم یعذبه، و قوله:" الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ"، و قوله عزّ و جلّ:" وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً. إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً".»: فرمود: البته، خدای عزّ و جلّ سه خصلت را به توبهکنندگان اعطا فرمود که اگر یکی از آنها را به همه اهل آسمانها و زمین اعطا میکرد، به واسطه آن نجات مییافتند: قوله عزّ و جلّ: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»، پس هرکس را خداوند دوست بدارد، او را عذاب نخواهد کرد، و قوله عزّ و جلّ: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ
______________________________
(1). در المنثور، ج 4، ص 256.
(2). در المنثور، ج 4، ص 257.
(3). فرقان/ 70.
ص: 291
یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»، و قوله عزّ و جلّ: «وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً. إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.» «1»
ب- محمّد بن یحیی با اسنادش از علی بن علی لهبی از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که آن حضرت فرمود: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اربع من کن فیه و کان من قرنه الی قدمه ذنوبا، بدلها اللّه جلّ و عزّ حسنات: الصدق و الحیاء و حسن الخلق و الشکر.»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
چهار صفت است که در هرکس باشد، هرچند از سر تا قدمهایش گناه باشد، خدای جلّ و عزّ آن گناهان را به حسنات تبدیل کند: راستگویی، حیا، حسن خلق و شکر. «2»
ج- در روضة الواعظین از شیخ مفید رحمه اللّه نقل کند که: «و قال صلّی اللّه علیه و آله: ما جلس قوم یذکرون اللّه الا نادی بهم مناد من السّماء: قوموا، فقد بدل اللّه سیئاتکم حسنات و غفر لکم جمیعا.»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: گروهی که خدا را یاد میکنند، نمینشینند مگر آنکه منادیای از آسمان فریاد برآورد: به پا خیزید که خدای تعالی گناهان شما را به حسنات تبدیل نمود و بر همه شما جمیعا آن گناهان را پوشانید. «3»
د. شیخ در امالی با اسنادش از پدر محمّد بن مهدی، از علی بن موسی، رضا، از پدرش، از جدش از پدرانش علیهم السّلام روایت کند: «قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: حبّنا اهل البیت یکفر الذنوب و یضاعف الحسنات، و ان اللّه لیتحمل من محبنا، اهل البیت، ما علیهم من مظالم العباد، الا ما کان منهم فیها علی اضرار (اصرار) و ظلم للمؤمنین، فیقول للسیئات: کونی حسنات.»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله
______________________________
(1). برهان، ج 3، ص 759.
(2). نور الثقلین، ج 4، ص 32، حدیث 115.
(3). نور الثقلین، ج 4، ص 34، حدیث 119.
ص: 292
فرمود: محبّت ما اهل بیت گناهان را میپوشاند، و حسنات را مضاعف میگرداند و البته، خدای تعالی کسانی را که محب و دوستدار ما اهل بیت باشند، آنچه را از مظالم بندگان بر آنان باشد، تحمّل مینماید، بهجز آنچه در آن، بر اضرار [اصرار] و ظلم به مؤمنین باشد، پس به سیّئات میفرماید: حسنات بشوید. «1»
ه- محمّد بن یعقوب با اسنادش از محمّد حلبی از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که: «ان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: ان اللّه مثل لی امتی فی الطین و علمنی اسمائهم کما علّم آدم الاسماء کلها، فمر بی اصحاب الرایات، فاستغفرت لعلی علیه السّلام و شیعته. ان ربی وعدنی فی شیعة علی خصلة.
قیل: یا رسول اللّه! و ما هی؟ قال: المغفرة لمن امن منهم، و ان اللّه لا یغادر صغیرة و لا کبیرة، و لهم تبدل السیئات حسنات.»؛ پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: البته، خدای تعالی امّتم را در گل به من نمایاند و اسامی آنان را به من تعلیم داد؛ آنچنانکه اسما را، همهاش را به آدم تعلیم داد، پس پرچمداران بر من گذشتند و برای علی علیه السّلام و برای شیعه او طلب مغفرت نمودم.
البته، پروردگارم درباره شیعه علی علیه السّلام خصلتی را به من وعده فرموده. به آن حضرت گفته شد: آن خصلت چیست؟ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: مغفرت و آمرزش است برای کسی از آنها که ایمان بیاورد، و البته، خدای تعالی گناه صغیره و کبیره را فروگذاری نمیکند، امّا برای آنان، شیعیان علی علیه السّلام، سیئات را به حسنات تعدیل میکند. «2»
و- ابو داوود در تاریخش از ابن عباس اخراج نمود که: «وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً»، پس از آن استثنا شده است: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «3»
ز- ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم درباره قوله: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» از ابن عباس اخراج نمودند که: «قال: هم المؤمنون کانوا من قبل ایمانهم علی السیئات، فرغب اللّه
______________________________
(1). برهان، ج 3، ص 760- نور الثقلین، ج 4، ص 34، حدیث 121.
(2). برهان، ج 3، ص 760.
(3). در المنثور، ج 5، ص 79.
ص: 293
بهم عن ذلک، فحولهم الی الحسنات، فابدلهم مکان السّیئات الحسنات.»: ابن عباس گفت: آنان مؤمنینی بودند که پیش از ایمان آوردنشان گناهانی داشتند. پس خداوند آنان را از آن گناهان بیزار ساخت و آنها را به سمت خوبیها متحوّل نمود. بنابراین، برای آنان خوبیها را جایگزین بدیها کرد. «1»
ح- عبد بن حمید و ابن ابی حاتم از سلمان اخراج نمودند که: «قال: یعطی رجل یوم القیامة صحیفة فیقرأ اعلاها، فاذا کاد یسوء ظنه، نظر فی اسفلها، فاذا حسناته. ثم ینظر فی اعلاها، فاذا هی قد بدلت حسنات.»: سلمان گفت: در روز قیامت نامه اعمال به شخص داده میشود. پس بالای آن را میخواند ملاحظه میکند سیئاتش را. پس نزدیک است که سوءظن پیدا کند، به پایین صفحه اعمال نظر میاندازد، در آنجا حسنات را ملاحظه مینماید.
سپس به بالای صفحه اعمال نگاه میکند، میبیند آنها هم به حسنات تبدیل شده است. «2»
فی قوله تعالی: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «3» هم روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- در مجمع البیان، درباره قوله تعالی: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»، انس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت نمود که: «ان ربکم یقول کل یوم: انا العزیز فمن أراد عز الدّارین فلیطع العزیز.»: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: البته، پروردگار شما هر روز میفرماید: من عزیزم، پس هرکس عزّت دو جهان را بخواهد، باید عزیز را اطاعت کند. «4»
ب- علی بن ابراهیم در تفسیرش میفرماید قوله عزّ و جلّ: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» را گفت: «کلمة الاخلاص و الاقرار بما جاء به من عند اللّه من الفرائض و الولایة یرفع العمل الصالح الی اللّه عزّ و جلّ، و عن الصّادق علیه السّلام انه قال:" الْکَلِمُ الطَّیِّبُ"، قول
______________________________
(1). در المنثور، ج 5، ص 79.
(2). در المنثور، ج 5، ص 79.
(3). فاطر/ 10.
(4). نور الثقلین، ج 4، ص 352، حدیث 36.
ص: 294
المؤمن لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه علی ولی اللّه و خلیفة رسول اللّه، قال:" وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ"، الاعتقاد بالقلب، ان هذا هو الحق من عند اللّه لا شک فیه من رب العالمین.»: امام صادق علیه السّلام فرمود:
آن، کلمه اخلاص است و اقرار به آنچه از جانب خدای تعالی از فرایض آمده است و ولایت عمل صالح را به سوی خدای تعالی رفعت میدهد. پس از آن، امام صادق علیه السّلام فرمود: «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، قول مؤمن است به: «لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه علی ولی اللّه و خلیفة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.» فرمود: «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ»، اعتقاد حقّهای که از جانب خدای تعالی است که هیچ شکی در آن نیست به اینکه آن از جانب پروردگار جهانیان است. «1»
ج- از امام رضا علیه السّلام فی قوله تعالی: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» روایت شده که: «" الْکَلِمُ الطَّیِّبُ"، هو قول المؤمن: لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه علی ولی اللّه و خلیفته حقا و خلفائه خلفاء اللّه، و" وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ"، فهو دلیله، و عمله اعتقاده الذی فی قلبه بان الکلام صحیح، کما قتله بلسانی.»: «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»، قول مؤمن است به لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه، و اینکه علی ولی اللّه و خلیفه بر حق اوست، و خلفای او خلیفههای خدای تعالی هستند. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، پس آن قول، راهنمای او بوده و عملش اعتقادی است که در قلب او است به اینکه: آن کلام، صحیح است، همانگونه که آن را به زبانم گفتم. «2»
د- شیخ در مجالسش با اسنادش از ابو صلت، عبد السّلام بن صالح هروی روایت کند که او گفت: با امام رضا علیه السّلام بودم که آن بزرگوار به نیشابور داخل گردید. او بر بالای هودج سوار بود که علمای نیشابور به استقبال آن حضرت آمدند. پس همینکه نزدیک موکب آن حضرت رسیدند، گفتند: ای فرزند پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به حقّ پدران طاهرینت حدیثی را از قول آبای گرامیت صلوات اللّه علیهم اجمعین برای ما نقل بفرما. پس آن حضرت سر مبارکش را از هودج بیرون آورد و گفت: «حدثنی ابی، موسی بن جعفر، عن ابیه، جعفر بن
______________________________
(1). برهان، ج 4، ص 878- نور الثقلین، ج 4، ص 352، حدیث 37.
(2). برهان، ج 4، ص 877.
ص: 295
محمّد، عن ابیه، محمّد بن علی، عن ابیه، علی بن الحسین، عن ابیه، الحسین، سید شباب اهل الجنة، عن امیر المؤمنین، عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله اجمعین، قال: اخبرنی جبرئیل، الروح الامین، عن اللّه عزّ و جلّ، تقدّست اسماؤه و جلّ وجهه، قال: انی انا اللّه بشهادة: ان لا اله الا انا وحدی. عبادی! فاعبدونی، و لیعلم من لقینی منکم بشهادة: ان لا اله الا اللّه، مخلصا بها، انه قد دخل الجنة، حصنی من عذابی. قالوا: یا بن رسول اللّه! و ما اخلاص الشهادة للّه، قال: طاعة اللّه و طاعة رسوله و ولایة اهل بیته علیهم السّلام.»: پس آن حضرت فرمود: پدرم، موسی بن جعفر، از پدرش، جعفر بن محمّد، از پدرش، محمّد بن علی، از پدرش، علی بن حسین، از پدرش، حسین، آقای جوانان اهل بهشت، از امیر المؤمنین، از پیامبر خدا، صلوات خداوند بر او و آلش همگی، مرا حدیث فرمود که ایشان فرمود: جبرئیل روح الأمین از جانب خدای عزّ و جلّ، تقدست اسماؤه و جلّ وجهه، به من خبر داد: به اینکه خدای متعال فرمود: البته من «اللّه» هستم به گواهی اینکه هیچ الهی بهجز من تنها نیست. بندگان من مرا عبادت کنید و بپرستید، و باید بداند آن کسی از شما که مرا با شهادت دادن به لا اله الا اللّه ملاقات کند درحالی که نسبت به آن اخلاص داشته باشد، اینکه البته، او در بهشت داخل شده، دژ من از عذابم. علما گفتند: ای فرزند پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله اخلاص در شهادت برای خدا چیست؟ آن حضرت فرمود: طاعت خدای تعالی، طاعت پیامبرش و ولایت اهل بیت او علیهم السّلام. «1»
ه- ابن منذر از مالک بن سعد اخراج نمود که: «قال ان الرجل لیعمل الفریضة الواحدة من فرائض اللّه و قد اضاع ما سواها، فما یزال الشیطان یمنّیه فیها و یزین له حتی ما یری شیئا دون الجنة، فقبل ان تعملوا اعمالکم، فانظروا ما تریدون بها، فان کانت خالصة للّه، فامضوها، و ان کانت لغیر اللّه، فلا تشقوا علی انفسکم و لا شیء لکم؛ فان اللّه لا یقبل من العمل الا ما کان له خالصا؛ فانه قال تبارک و تعالی:" إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ".»؛ مالک گفت: البته، شخصی که یک واجب از واجبات خدا را انجام داده و ماسوای آن را ضایع نموده، پس دائما شیطان او را در آن بابت امیدوار میکند و آن را برایش میآراید تا چیزی غیر از بهشت را
______________________________
(1). برهان، ج 4، ص 877.
ص: 296
نبیند، پس قبل از اینکه اعمالی را انجام دهید، بنگرید از اعمال خود چه اراده کردهاید؟ اگر آن را خالص برای خدا انجام دادهاید، پس آن را مورد امضا قرار دهید و اگر برای غیر خدا باشد، پس به خودتان سختی و مشقت ندهید که هیچ چیز برای شما نخواهد بود؛ زیرا خدای تعالی از عمل چیزی قبول نمیکند، بهجز آنچه را برای او خالص باشد، همانا او تعالی فرمود: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ.» «1»
و- عبد بن حمید و ابن جریر درباره قوله تعالی: «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» از قتاده اخراج نمودند که: «قال لا یقبل قول الا بعمل و قال الحسن: بالعمل قبل اللّه.»: قتاده گفت: قول قبول نمیشود مگر به وسیله عمل، و حسن گفت: به وسیله عملی که برای خدا باشد. «2»
ز- سعید بن منصور، عبد بن حمید، ابن منذر و بیهقی در شعب الایمان درباره قوله: «وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ»، از مجاهد اخراج نمودند که: «قال هم اصحاب الریا، و فی قوله:" وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ"، قال الریا.»: مجاهد گفت: آنان ریاکارانند، و درباره قوله: «وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ»، گفت: آن، ریا است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «4»، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- در کتاب معانی الاخبار با اسنادش از جعفر بن غیاث از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که حضرت گفت: «یوم التغابن یوم یغبن اهل الجنة اهل النار.»: روز تغابن، روز فریب دادن اهل بهشت است اهل جهنم را. «5»
ب- در مجمع البیان در تفسیر این قول، از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت شده: «ما من عبد مؤمن یدخل الجنة الا اری مقعده من النار، لو أساء؛ لیزداد شکرا، و ما من عبد یدخل النار الا اری مقعده من الجنة، لو احسن؛ لیزداد حسرة.»: بنده مؤمنی نیست که داخل بهشت گردد، مگر اینکه
______________________________
(1). در المنثور، ج 5، ص 246.
(2). در المنثور، ج 5، ص 246.
(3). در المنثور، ج 5، ص 246.
(4). تغابن/ 9.
(5). نور الثقلین، ج 4، ص 341، حدیث 17.
ص: 297
جایگاهش از آتش به او نشان داده میشود، اگر بدی میکرد؛ برای اینکه بر سپاس او افزون شود، و بندهای داخل در آتش نمیشود، جز اینکه جایگاهش از بهشت به او نشان داده میشود، اگر خوبی میکرد؛ برای اینکه بر حسرت او افزون گردد. «1»
ج- ابن بابویه از پدرش، و او با اسنادش از حفص بن غیاث، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام روایت کند که حضرت گفت: «یوم التلاق، یوم تلتقی اهل السماء و اهل الارض، و یوم التناد، یوم ینادی اهل النار اهل الجنة افیضوا علینا من الماء، او ممّا رزقکم اللّه، و یوم التغابن، یوم یغبن اهل الجنة اهل النار، و یوم الحسرة، یوم یؤتی بالموت فیذبح.»: «یوم التلاق»، روزی است که اهل آسمان و اهل زمین باهم برخورد میکنند، و «یوم التناد»، روزی است که اهل آتش اهل بهشت را ندا میکنند که از آب یا از آنچه خدا به شما روزی داده، بر ما بذل و بخشش کنید، و «یوم التغابن»، روز فریب دادن اهل بهشت است اهل آتش را، و «یوم الحسرة»، روزی است که مرگ آورده میشود، پس ذبح میشود. «2»
د- عبد بن حمید و ابن منذر درباره قوله: «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ»، از ابن عباس اخراج نمودند که: «قال: غبن اهل الجنة اهل النار.»: ابن عباس فرمود: اهل بهشت اهل آتش را گول زدند. «3»
5. تدبّر در آیات عمل صّالح
اشاره
قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «4»
از بررسی آیات قرآن در مورد هر آیه، وجهی برای عمل صالح تدبّر میشود، و از بررسی تفاسیر و تفاسیر روایی نیز در مجموع، برای هریک از آیات معنای خاصّی از عمل صالح به دست میآید که جمع این وجوه و این معانی فی الجمله میتواند مفاهیمی از عمل صالح را به دست دهد، و در اینجا ابتدا معانی عمل صالح را که حاصل بررسی مجموعه تفاسیر و تفاسیر روایی است، بیان میکنیم، و پس از آن، به بیان وجوه عمل صالح با استناد به آیات قرآن، میپردازیم:
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 5، ص 342، حدیث 18.
(2). برهان، ج 4، ص 1121.
(3). در المنثور، ج 6، ص 227.
(4). ص/ 29.
ص: 298
الف- معانی عمل صالح با استفاده از بررسی تفاسیر و تفاسیر روایی
1. الف- عمل صالح؛ یعنی نیکو عمل کردن به آنچه از واجبات تکلیفی که در دین است، از مسیر ولایت علی علیه السّلام و ائمه معصومین علیهم السّلام: «وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ.» «1»؛ یعنی:
و (ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله!) بشارت بده به کسانی که به خدای تعالی ایمان آوردند و نبوّت تو را تصدیق نمودند؛ تو را به پیشوایی اختیار کردند و اقوالت را تصدیق نمودند و افعال و کارهای تو را درست و صحیح دانستند؛ برادرت، علی را بعد از تو به امامت برگزیدند و او را وصی دانستند و آنچه را به آنان امر فرمود، اطاعت کردند و بر آنچه آنان را بر آن میداشت، مطیع بودند؛ او را آنچنان میدیدند که تو را میدیدند، بهجز در نبوّت که تو در آن منحصر به فردی، و واجبات تکلیفی در دین را از مسیر ولایت ائمه معصومین علیهم السّلام نیکو عمل کردند، البته، برای آنان است بوستانهای پردرختی که از زیر درختان آنها نهرها جاری است؛ هر زمانی که از میوههای آن درختان به آنان روزی شود، آنان گویند، این همان است که در دنیا قبلا به ما روزی داده میشد و به آنها ظاهری مشابه با میوههای دنیا اعطا شده است، و برای آنان همسرانی پاک، پاکیزه و مبرّای از انواع پلیدیها و کراهات هست و آنان در آن بوستانهای پردرخت، دائما و برای همیشه اقامت دارند (با استفاده از تفاسیر: مجمع البیان، کشّاف و برهان ذیل آیه مورد بحث).
2. الف- عمل صالح؛ یعنی عمل به آنچه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آورده است: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً.» «2»؛ یعنی:
و هرکس از مردان و زنان درحالیکه مقّر به توحید خدا و عدل او تعالی، و مصدّق به نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، به مقداری از آنچه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آورده، عمل کند. پس آنان داخل
______________________________
(1). بقره/ 25.
(2). نساء/ 124.
ص: 299
در بهشت میگردند، و از پاداش نیکی که آنان استحقاق دارند، چیزی کم و ناقص نمیشود، اگرچه در خردی و کوچکی بسیار ناچیز و به اندازه نقیر باشد (با استفاده از تفسیر تبیان ذیل آیه مورد بحث).
3. الف- عمل صالح؛ یعنی نیکویی کردن و ترک بدی که تجلّی آن عمل به طاعات خدای تعالی برمبنای هدایت قرآن است قوله تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً» «1»: البته، این قرآنکه آن را بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل نمود، بر آیینی که آن، معتدلترین، باقوامترین، مستقیمترین و صافترین آیینها است، هدایت میکند و به مؤمنین که طاعات خدای تعالی را بر مبنای هدایت قرآن عمل نمودند، بشارت میدهد که برای آنان پاداش بزرگی است (با استفاده از تفاسیر ذیل آیه مورد بحث).
4. الف- عمل صالح؛ یعنی طاعت خالصانه برای خدای تعالی تا به وسیله آن به او تعالی تقرّب پیدا کند: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «2»، یعنی ای پیامبر برای آنان بگو، من بشری مانند شما هستم و من ملک نیستم؛ میخورم و میآشامم؛ به من وحی میشود که معبود شما، آنکه عبادت شما حق و سزاوار او است، واحد و یکتا میباشد. پس هرکس از شما آرزو و امید ملاقات پاداش او را دارد، باید طاعت را خالصانه برای خدای تعالی به جا آورد تا بدان وسیله به او تعالی تقرّب پیدا کند، و نباید به عبادت اللّه، احدی غیر او را از ملک، بشر، حجر، درخت و غیر آن شریک آورد (با استفاده از تفاسیر: مجمع البیان، کشّاف و برهان ذیل آیه مورد بحث).
5. الف- عمل صالح؛ یعنی انجام فرایض و واجبات دین: «وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی «3»؛ یعنی: و هرکس بیاید درحالیکه خدای
______________________________
(1). اسراء/ 9.
(2). کهف/ 110.
(3). طه/ 75.
ص: 300
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج3 339
تعالی را و پیامبران او را تصدیق کرده باشد و فرایض و واجبات را ادا کرده باشد، پس برای آنان است درجات عالی بهشت که بعضی از آن درجات، بالاتر از بعضی دیگر است (با استفاده از تفسیر مجمع البیان).
6. الف- عمل صالح؛ یعنی انجام طاعت الهی برای جبران گناه: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» «1»؛ یعنی از آن کسانی که عذابشان مضاعف است، کسی که توبه کند و بر گناهانش پشیمان گردد و طاعت الهی را برای جبران گناهش انجام دهد، استثنا گردد. پس خدای تعالی گناهان اینچنین کسان را به حسنات تبدیل میکند و خدای متعال پوشاننده گناهان بر بندگان میباشد، هنگامی که از آن گناهان توبه کنند، درحالیکه با پاداش و تفضّل نسبت به آنان نعمتدهنده و رحمتکننده بر آنها است (با استفاده از تفاسیر).
7. الف- عمل صالح؛ یعنی استقامت در تداوم داشتن در طاعت خدا و رسولش میباشد: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» «2»؛ یعنی: و هرکس از شما زنان (که همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) هستید، برای خدا و رسولش مواظبت بر طاعت کند و بر آن طاعت، استقامت و تداوم داشته باشد، پاداش نیک او را در برابر غیر او اعطا میکنیم و برای او، رزق کریم که از هر آفتی مصون است، آماده کردهایم. «3»
8. الف- عمل صالح، عملی است که با اخلاص در شهادت به «لا اله الا اللّه» انجام پذیرد و آن، طاعت خدا، رسولش و ولایت اهل بیت علیهم السّلام است: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ» «4»؛ یعنی کسی که عزّت بخواهد بداند که عزّت بالذّات جمیعا خاصّ خدای تعالی است (پس آنکه عزّت میخواهد، باید خدای
______________________________
(1). فرقان/ 70.
(2). احزاب/ 31.
(3). همان.
(4). فاطر/ 10.
ص: 301
تعالی را اطاعت کند تا او را عزّت دهد). کلمه طیبه «لا اله الا اللّه»، به سوی او صعود میکند و عمل صالح؛ یعنی طاعت خدای تعالی و رسول او صلّی اللّه علیه و آله و ولایت اهل بیت علیهم السّلام که با اخلاص در شهادت به توحید انجام پذیرد، آن را صعود میدهد، و آن کسانی که برای انجام گناهانی مکر و حیله میکنند، برای آنان، عذاب سخت بوده و حیله آنان فاسد، باطل و غیر نافذ است.
9. الف- عمل صالح، افعال طاعات است که توأم با صفات ایمان؛ یعنی خلوص در عبادت باشد: «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «1»؛ یعنی روزی که شما را جمع میکنند تا روز جمع باشد، آن، روز تغابن است؛ یعنی روز گول زدن و گول خوردن است؛ مؤمنین جایگاه کافران را در بهشت میگیرند و در عوض، جایگاه خود را در دوزخ به کافران میدهند، و هرکس خدا را تصدیق، و به یکتایی او اعتراف کند و او را با خلوص عبادت کند و به نبوّت پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله اقرار نماید و توأم با این صفات ایمان، طاعات الهی را انجام دهد، گناهان او را بر او پوشانده و او را در بوستانهای پردرختی که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکند، درحالی که در آن بوستانهای پرنعمت، دایمی و ابدی است و هیچگاه فانی نمیشود. آن، رستگاری عظیمی است که برتر آن، چیزی در عظمت نیست (با استفاده از تفاسیر تبیان و مجمع البیان). «2»
ب- وجوه عمل صالح در تدبّر هریک از آیات و با استناد به آیات
1. ب- وجه اوّل عمل صالح، در عبادت و اعتقاد است؛ بدین معنا که پروردگاری که خالق همه انسانها است، خالصانه بپرستند و کسی را در عبادت شریک او ندانند و اعتقاد صریح و بدون شک داشته باشند به اینکه قرآن از جانب خدای متعال بر بندهاش، محمّد صلّی اللّه علیه و آله، که پیامبر او است، نازل گردیده: «تَتَّقُونَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً
______________________________
(1). تغابن/ 9.
(2). همان.
ص: 302
وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ.» «1»
2. ب- وجه دوّم عمل صالح، ترک ولایت شیطان بهطور مطلق است: «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا.» «2»
و از عمل صالح، عدم توجّه و رها کردن آرزوهایی است که از فریبهای شیطان نشأت میگیرد: «لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً.» «3»
3. ب- وجه سوّم عمل صالح، نیکویی کردن و ترک بدی است: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً.» «4»
4. ب- وجه چهارم عمل صالح، ایمان به توحید الهی و تصدیق پیامبر او صلّی اللّه علیه و آله و ایمان به اینکه قرآن وحیای از جانب خدای تعالی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، ایمان به بعث و
______________________________
(1). بقره/ 25- 21.
(2). نساء/ 122- 119.
(3). نساء/ 124.
(4). اسراء/ 9.
ص: 303
قیامت و عبادت خالصانه خدای متعال است، بهگونهای که احدی را در عبادت شریک او نگرداند، میباشد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً.» «1»
5. ب- وجه پنجم عمل صالح، ایمان به پروردگار است، آنگونه که در برابر بینات و براهین واضح و آشکار الهی هرگز به دلیل و برهانی به غیر آن، ترتیب اثر ندهد و اعمالش مطابق با طاعت الهی و به قصد آمرزش گناهان از جانب خدای متعال انجام پذیرد: «قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذِی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی هذِهِ الْحَیاةَ الدُّنْیا إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا وَ ما أَکْرَهْتَنا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقی إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی » «2»
6. ب- وجه ششم عمل صالح، در راه رفتن بر روی زمین بدون تکبّر، و در برخورد سالم با جاهلان، در بیتوته نمودن با حال قیام و سجود برای پروردگار، در طلب مغفرت از پروردگار، در انفاق بهطور متعادل، در اینکه به غیر خدا دیگری را به عنوان «اله» نخواندن، در عدم ارتکاب به قتل نفس و زنا، در عدم شهادت به دروغ، درگذشتن از سخن لغو و بیهوده با بزرگواری، در اینکه چون به آیات پروردگار متذکّر گردند، با دقت و تعمّق در آنها بنگرند، در طلب کردن همسر و فرزندان نیکو از پروردگار و درخواست تقوا از خدای متعال، تجلی میکند: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً. وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً. وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ
______________________________
(1). کهف/ 110.
(2). طه/ 75.
ص: 304
حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً. وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً. وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً.» «1»
7. ب- وجه هفتم عمل صالح، انجام متواضعانه طاعات برای اطاعت از خدا و رسولش میباشد، و آن برای زنان عبارت از: استقرار در خانه، نرم و لطیف نکردن صدا به هنگام سخن گفتن با اجنبی، محافظت خویش از نامحرم، خودآرایی و خودنمایی نکردن در منظر او، اقامه صلات، اعطای زکات و اطاعت از خدا و رسولش میباشد: «وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.» «2»
8. ب- وجه هشتم عمل صالح، رها کردن نیرنگ و مکر در بدیها، و طلب عزّت از خدا به تنهایی در پرتو ایمان به توحید او تعالی و با انجام طاعات الهی تنها است: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ.» «3»
9. ب- وجه نهم عمل صالح، عبارت است از انجام افعال طاعات با ایمان به خدا و اعتراف به یکتاییاش و تصدیق پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به نبوّت و اینکه قرآن از جانب خدای متعال بر او نازل گردیده: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «4»
______________________________
(1). فرقان/ 74.
(2). احزاب/ 33.
(3). فاطر/ 10.
(4). تغابن/ 9.
ص: 305
روایاتی پیرامون خلوص در عبادت
1. صدوق رضی اللّه عنه با اسنادش در امالی از محمّد بن قیس، از ابی جعفر، محمّد بن علی، امام باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «اوحی اللّه تبارک و تعالی الی ادم علیه السّلام: یا آدم! انی اجمع لک الخیر کله فی اربع کلمات؛ واحدة منهن لی، و واحدة لک، و واحدة فیما بینی و بینک، و واحدة فیما بینک و بین الناس، فامّا التی لی، فتعبدنی و لا تشرک بی شیئا، و امّا الّتی لک، فاجازیک بعملک، احوج ما تکون الیه، و امّا التی بینی و بینک، فعلیک الدّعا و علیّ الاجابة، و امّا التی فیما بینک و بین النّاس، فترضی للناس ما ترضی لنفسک.»: خدای تبارک و تعالی به آدم علیه السّلام وحی نمود که: ای آدم! من همه خیر را در چهار کلمه برای تو جمع نمودم؛ یکی از آنها برای من بوده و یکی برای تو میباشد، و یکی در آنچه بین من و بین تو است، بوده و یکی در آنچه بین تو و بین مردم است، میباشد. پس آنچه برای من است، این است که مرا بپرستی و چیزی را با من شریک نگردانی، و امّا آنچه برای تو است، این میباشد که تو را به واسطه عملت، پاداش دهم، مورد نیازترین چیز را برای تو در آینده، و امّا آنچه بین من و بین تو است، این است که بر توست دعا کردن و بر من است اجابت نمودن، و امّا آنچه بین تو و بین مردم است، این است که برای مردم راضی باشی به آنچه برای خودت راضی هستی.
2. در روایتی میخوانیم: «ان عیسی بن مریم علیه السّلام مرّ بأقوام نحفت أبدانهم و اصفرت وجوههم، و رای علیهم آثار العبادة، فقال: ما ذا تطلبون؟ فقالوا: نخشی عذاب اللّه. فقال: هو اکرم من ان لا یخلصکم من عذابه. ثم مرّ بقوم آخرین، فرأی علیهم تلک الاثار العبودیة علیهم اکثر، فسألهم، فقالوا: نعبده طلبا للجنة و الرحمة منه تعالی، فقال: هو اکرم من ان یمنعکم رحمته، ثم مرّ بقوم ثالث و رای آثار العبودیة علیهم اکثر، فسألهم، فقالوا: نعبده لانه الهنا و نحن عبیده لا لرغبة و لا لرهبة، فقال: أنتم العبید المخلصون و المتعبدون المحقون.»: عیسی بن مریم علیه السّلام بر گروهی گذشت که بدنهای آنان لاغر و نحیف، و چهرههایشان زرد رنگ بود و او بر آنان آثار عبادت مشاهده کرد. پس به آنان فرمود: در طلب چه چیزی هستید؟ آنان گفتند: ما از عذاب
ص: 306
خدای متعال ترس و خوف داریم. آن حضرت فرمود: او تعالی کریمتر از این است که شما را از عذابش خلاصی نبخشد. پس از آن بر قوم دیگری گذر نمود و بر آنان همان آثار عبودیت و پرستش را بیشتر ملاحظه نمود. پس از آنان سؤال کرد. آنان در پاسخ گفتند: او را به منظور طلب بهشت و رحمتش پرستش و عبادت میکنیم. آن حضرت فرمود: او تعالی باکرامتتر از این است که شما را از رحمتش منع کند. پس از آن به گروه سوّمی گذشت و مشاهده نمود که آثار عبودیت و پرستش در آنان بیشتر است. از آنان (درباره خواستهشان) سؤال فرمود. آنان گفتند: او را عبادت میکنیم چون او تعالی خدای ما بوده و ما بندگان او هستیم؛ او را عبادت میکنیم، نه برای میل و رغبتی، و نه برای ترس و خوفی. پس آن حضرت فرمود: شما بندگان مخلص و عبادتکنندگان بر حق هستید.
3. در برخی از تفاسیر میخوانیم: «روی انّ ابلیس لعنه اللّه تمثل لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یوما و بیده قارورة ماء، فقال: ابیعه بایمان الناس حال النزع. فبکی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بکت اهل بیته، فاوحی اللّه تعالی الیه: انی احفظ عبادی المخلصین فی تلک الحال من کید الشیطان، کما احفظهم فی غیرها من حیاتهم فی الدنیا.»: روایت شده که: ابلیس لعنة اللّه علیه روزی درحالیکه در دستش ظرف شیشهای پر آب بود، برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نمودار شد. سپس چنین گفت: آن را با ایمان مردم در حال جان کندن معامله میکنم. پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گریست و اهل بیت او نیز گریستند. پس خدای تعالی به او وحی فرمود که: من بندگان بااخلاصم را در این حالت از حیله شیطان حفظ میکنم؛ چنانکه آنان را در غیر آن حالت، در زمان حیاتشان در دنیا، حفظ مینمایم.
4. در روایتی میخوانیم: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: من اخلص العبادة للّه اربعین یوما، فتح اللّه قلبه و شرح صدره و اطلق لسانه بالحکمة، و لو کان اعجمیا غلفا (ای مطبوع القلب).»: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: هرکس عبادت را چهل روز برای خدای تعالی خالص گرداند، خدای متعال دل او را میگشاید؛ سینه او را توسعه بخشیده و زبانش را به حکمت گویا میکند، ولو این که گویایی و زبان او الکن و نارسا باشد؛ یعنی دل او به نارسایی مهر شده باشد.
ص: 307
کلمات قصار پیرامون عمل صالح
در غرر الحکم و درر الکلم در «باب عمل صالح»، سخنانی کوتاه از امام متقین، مولای موحدان، امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السّلام بیان شده که در اینجا به نقل برخی از آنها میپردازیم:
1. «العمل الصّالح أفضل الزّادین.»: عمل شایسته و پسندیده، برترین توشه از دو توشه دنیا و آخرت است.
2. «القرین الصّالح هو العمل الصّالح.»: رفیق و دوست صالح و شایسته، و همراه بیغش و صاف، همان عمل صالح است.
3. «أین الّذین أخلصوا أعمالهم للّه، و طهّروا قلوبهم بمواضع ذکر (نظر) اللّه؟»: کجایند کسانی که عمل خود را برای خدا خالص گردانیده و دلهایشان را برای جایگاه ذکر خدا یا نظر به سوی خدا پاکیزه ساختهاند؟
4. «أفضل العمل ما أخلص فیه.»: افزونترین عمل یا برترین عمل، آن عملی است که در آن اخلاص به کار برده شود.
5. «أنفع الذّخائر صالح الأعمال.»: سودمندترین ذخیرهها، اعمال و کارهای صالح و شایسته است.
6. «إنّک لن یغنی عنک بعد الموت إلّا صالح عمل قدّمته، فتزوّد من صالح العمل.»: البته که هرگز تو را بعد از مرگ غنی و بینیاز نکند، مگر عملی صالح و شایسته که آن را از پیش فرستادهای، پس از عمل صالح و شایسته توشه برگیرد.
7. «إنّکم إلی اکتساب صالح الأعمال، أحوج منکم إلی مکاسب الأموال.»: البته که شما به تحصیل و اکتساب اعمال صالح و شایسته نیازمندترید از تحصیل و کسب نمودن مال و ثروت.
8. «إنّکم إن اغتنمتم صالح الأعمال، نلتم من الآخرة نهایة الآمال.»: البته، اگر شما اعمال صالح را غنیمت شمارید، از آخرت به منتهای آرزوها و امیدها خواهید رسید.
9. «بالصّالحات یستدلّ علی حسن الإیمان.»: به وسیله اعمال صالح و شایسته است که به حسن و نیکویی ایمان استدلال میشود.
ص: 308
10. «بالأعمال الصّالحات ترفع الدّرجات.»: به سبب اعمال صالح و شایسته است که درجات و مراتب بالا برده میشود.
11. «ثمرة العمل الصّالح، کأصله.»: نتیجه و ثمره عمل صالح، همچون اصل آن است (یعنی نیکو و صالح خواهد بود).
12. «صلاح العمل، بصلاح النیّة.»: شایستگی عمل و کار شایسته و درست، به سبب شایستگی و خلوص در نیت است.
13. «علیک بصالح العمل؛ فإنّه الزّاد إلی الجنّة.»: بر تو باد به شایسته و صالح که البته، آن توشه به سوی بهشت است.
14. «فضیلة العمل، الإخلاص فیه.»: فضیلت و برتری عمل، به خلوص داشتن در آن است.
15. «کلّما أخلصت عملا، بلغت من الآخرة أملا.»: هرگاه عملی را خالص گردانیدی، به آرزویی از آخرت رسیدهای.
16. «لیکن أوثق الذّخائر عندک، العمل الصالح.»: باید مطمئنترین و بااعتمادترین اندوختهها، نزد تو عمل صالح و شایسته باشد.
17. «من أخلص العمل، لم یعدم المأمول.»: هرکه عمل را خالص نمود (و آن را از روی خلوص برای خدا انجام داد)، آرزوی خواسته شدهاش از بین نخواهد رفت (یعنی به آرزویش خواهد رسید).
18. «من کمال العمل الإخلاص فیه.»: اخلاص و خلوص داشتن در عمل (یعنی آن را برای رضای خدا انجام دادن) از کمال عمل است.
19. «لا تجارة کالعمل الصّالح.»: هیچ تجارتی، مانند عمل صالح نیست.
20. «لا ذخر أنفع من صالح العمل.»: هیچ اندوختهای سودمندتر از عمل صالح و شایسته نیست.
21. «لا یکمل صالح العمل الّا بصالح النّیّة.»: عمل صالح و شایسته، کامل نمیگردد، مگر به سبب شایستگی در نیت.
ص: 309
22. «لا یستغنی عامل عن الاستزادة من عمل صالح.»: هیچ عملکنندهای از ازدیاد و طلب زیادتی عمل صالح و شایسته، بینیاز نخواهد بود.
23. «لا یستغنی المرء إلی حین مفارقة روحه جسده عن صالح العمل.»: آدمی تا به هنگام جدایی روحش از بدن، بینیاز از عمل صالح و شایسته نخواهد بود.
24. «ثقّلوا موازینکم بالعمل الصّالح.»: ترازوها و میزانهاتان را با انجام عمل صالح و شایسته سنگین کنید.
25. «لا ینفع العمل للآخرة مع الرّغبة فی الدّنیا.»: آن عملی که برای آخرت است، با رغبت در دنیا نفعی نمیبخشد.
26. «خیر عملک، ما أصلحت به یومک، و شرّه ما أفسدت (استفسدت) به قومک.»: بهترین عمل تو، آن است که با آن، روزت را اصلاح کنی، و بدترین آن، عملی است که با آن، قومت را فاسد کنی (یا به فساد بکشانی).
28. «خیر الأعمال ما أصلح الدّین.»: بهترین اعمال، عملی است که دین را شایستهتر و نیکوتر سازد.
28. «خیر الأعمال ما صحبه الإخلاص.»: بهترین اعمال، عملی است که همراه و مصاحب با خلوص باشد.
پروردگارا! به ما توفیق به انجام رساندن طاعات و تکالیفی را که ما را به آنها امر فرمودهای، از روی خلوص و به قصد تقرّب اعطا کن، آنگونه که انجام آنها در پیشگاه تو، عمل صالح محسوب شود.