فصل سی و هشتم فرح
اشاره
کلمه فرح با الفاظ: «فرح»، «فرحوا»، «تفرح»، «تفرحوا»، «تفرحون»، «یفرح»، «یفرحوا»، «یفرحون»، «فرح»، «فرحون»، «فرحین» 22 بار در ضمن 21 آیه در 13 سوره قرآن کریم ذکر شده. از این مجموعه، هشت آیه آن را از شش سوره قرآن به عنوان موضوع تحقیق در این فصل انتخاب مینماییم، و بعد، آیات را زیر عنوان: «آیات فرح» تنظیم کرده و پس از آن، معنا و مفهوم فرح را با استناد به کتب لغت تحقیق میکنیم، و در مرحله سوّم و چهارم، آیات تنظیم شده را با استفاده از کتب تفسیر علمای مفسّر اهل تشیع و اهل تسنن، از زمان شیخ الشیوخ، طوسی قدّس سرّه تا عصر حاضر، و از کتب تفسیر روایی محققانی از علمای سنی و شیعه بررسی نموده، و در مرحله پنجم، با استعانت از امدادها و الطاف بیکران ربّ رئوف، و استمداد و استناد به آیات قرآن و تفاسیر مورد تحقیق، به تدبّر در آیات مذکور میپردازیم.
1. تنظیم آیات فرح به ترتیب مصحف کریم
1. إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ. «1»
______________________________
(1). آل عمران/ 120: مدنی.
ص: 372
2. فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. «1»
3. قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. «2»
4. اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ. «3»
5. وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ. «4»
6. ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ. «5»
7. فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ. «6»
8. لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. «7»
2. در معنای فرح
راغب در مفردات فرموده: فرح، باز شدن دل است که به واسطه خوشی و لذت حاصل شود، و آن بیشتر در لذات دنیوی باشد، و به همین جهت فرمود: «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»، «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»، «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ»، «حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا»، «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»، «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»، و در خوشی و لذت اجازه داده نشده، مگر در قوله: «فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»، «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»، و مفراح، به کسی گفته میشود که بسیار خوشحال و شادمان است، و مفرح و مفروح، به چیزی گفته
______________________________
(1). آل عمران/ 170: مدنی.
(2). یونس/ 58: مکّی.
(3). رعد/ 26: مدنی.
(4). رعد/ 36: مدنی.
(5). غافر/ 75: مکی.
(6). شوری/ 48: مکی.
(7). حدید/ 23: مدنی.
ص: 373
میشود که شادیآور و مسرّتبخش است، و رجل مفرح، مردی است که قرض و دین او زیاد است، و در حدیث است که: «و لا یترک فی الأسلام مفرح.»: در دین مقدس اسلام، کسی که قرض او زیاد است، نباید از نظرها به دور بماند (و به فراموشی سپرده شود)، و إفراح هم در جلب شادمانی و سرور، و هم در ازاله آن استعمال میشود؛ همچنانکه «اشکاء»، هم در جلب شکایت، و هم در محو آن استعمال میگردد. بنابراین کسی که قرض دارد و بدهکار میباشد، شادی و خوشی او محو و زایل شده است. به همین جهت گفته میشود: او هیچ غم و اندوهی بهجز وام و قرضش ندارد. «1»
فخر الدین در مجمع البحرین فرموده: قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»؛ یعنی البته، خدای تعالی کسانی را که در اثر وفور نعمت بر مردم تکبّر کرده و ناز میفروشند، دوست نمیدارد، و اما در اینجا فرح به معنای سرور و خوشحالی، مکروه نیست، و البته، فرح، در معانی: رضا و خشنودی، خوشحالی و سرور و غرور و تکبّر بر اثر وفور نعمت، استعمال گردیده است، و قوله: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ»؛ یعنی آن گمراهی به سبب چیزهایی بود که شما از فرح و مرح در روی زمین به ناحق داشتید، و آن، شرک و پرستش بتها است. این، قول شیخ ابو علی است، و در حدیثی آمده که: «ان اللّه اشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیلة ظلماء فوجدها.»؛ یعنی البته، خدای تعالی خشنودیش از توبه بندهاش، از مردی که مرکب سفر و توشهاش را در شب ظلمانی گم کرده باشد، سپس آن را پیدا کند، شدیدتر است.
گفتهاند: فرح در این حدیث، کنایه از رضا، سرعت قبول و حسن جزا است، و در حدیث است که برای روزهدار دو سرور و شادمانی است که آنها را دریافت میکند؛ یکی، خوشحالی و فرح به هنگام افطار است که آنچه را بدان مأمور بوده، انجام داده، و گفتهاند: این خوشحالی به واسطه ثوابی است که بنا بر اعتقادش، به او پاداش میدهند، و یکی دیگر، خوشحالی و فرح در روز قیامت است، و آن به واسطه آن چیزی است که
______________________________
(1). مفردات، ص 389.
ص: 374
از بابت روزه به او میرسد، و گفتهاند: یکی، خوشحالی و فرح به هنگام افطار است؛ زیرا دعای روزهدار در آن هنگام به اجابت میرسد، و یکی دیگر هم خوشحالی به هنگام افطار است به واسطه اینکه به اکمال روزه موفق شده و لذّت میل نمودن غذا را درک میکند و با تناول آن غذا، درد گرسنگی را رفع مینماید. «1»
و در مقدمه کتاب مرآة الانوار و مشکوة الاسرار فرموده: فرح و آنچه مشتمل بر آن است، مانند: یفرح و نحو آن. اصل فرح، به معنای گشادگی، سرور و خوشحالی است، و آن، گاهی بر اثر مال و نعمت دنیوی حاصل میشود که او را از امر آخرت غافل میکند، و گاهی آنچنان است که با ملاحظه مال، توجّه به آخرت و خوبی حال نزد خدای تعالی دارد، و هر دو حالت در قرآن وارد شده است. اوّلی از نوع مذموم و ممنوع بوده و از صفات دشمنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام است و تأویل آن، درباره آنها است؛ همچنانکه در کتاب کافی از امام باقر علیه السّلام روایت است که قوله: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»، درباره پدر فلان و یارانش نازل گردیده. «و لا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ»؛ از چیزهایی که اختصاص به علی بن ابی طالب علیه السّلام دارد، و «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»؛ یعنی خوشحال نباشید به آن فتنههایی که بعد از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله بر شما عرضه شد، و در نهایت، «أسی»، به معنای حزن و اندوه ذکر شده، و امّا نوع دوّم فرح، شکّی نیست که آن در مقابل اوّلی است. پس آن بالنسبه برای اهل ولایت میباشد، و از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است که درباره قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»، فرمود: فضل، نبوّت شما بوده و رحمت او علی علیه السّلام است. «فبذلک»؛ یعنی به نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ولایت علی علیه السّلام باید خوشحال شوند؛ یعنی شیعیان باید خوشحال باشند. «2»
در فرهنگ لغات فرموده: فرح؛ یعنی شادی، و فرحة و فرحة؛ یعنی شادمانی و مژدگانی، و به لغت عوام آن را «حلوان بشارة» گویند، و فرحان؛ یعنی شادمان. مؤنّث آن، فرحی و فراحی است، و إفراح؛ یعنی شادمان نمودن، گران آمدن وام بر شخص و او
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 177.
(2). مقدمه برهان، ص 172.
ص: 375
را اندوهگین کردن، و تفریح؛ یعنی شادمانی کردن، و مفرّح؛ یعنی شادیآورنده، و داروی مقوّی دل، و مفرح، مفعول است به معنای درویش، نیازمند، و آنکه اصل و تبارش را نداند، و مفراح؛ یعنی کسی که بسیار شادمانی کند، و أفراح یعنی شادمانیها. «1»
در فرهنگ عمید فرموده: تفریح، شادمانی کردن و شادمانی است، و فرح (به فتح فاء و راء)؛ یعنی شاد شدن، شادمانی، شادی، و فرحت (به فتح فاء و حاء)؛ یعنی مسرّت، شادی، شادمانی به معنای مژدگانی هم میگویند، و مفرح (به ضمّ میم و فتح فاء و کسر رای مشدّد)؛ یعنی فرحآور، شادکننده. «2»
3. فرح در تفاسیر
شیخ طایفه، طوسی قدّس سرّه در تفسیر تبیان فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ.» «3»، فرموده: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ»، مراد از «حَسَنَةٌ» در اینجا، آن چیزهایی است که خدای تعالی به واسطه اجتماع (یا وحدت) کلمه، به آنان انعام فرموده، از قبیل:
الفت و مهربانی، و غلبه و پیروزی، و مراد از «سَیِّئَةٌ»، محنت و اندوهی است که به واسطه موفقیت دشمنانشان و به سبب اختلاف کلمه، بر آنان عارض است، و آنچه موجب تفرقه بین آنها میشود نیز سبب پیروزی دشمنان و ایجاد غم و اندوه آنان است.
این، قول حسن، قتاده، ربیع و ابن جریح است، و قوله: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا»؛ یعنی: و اگر خویشتنداری کنید و با خودداری از معاصی خدای تعالی، تقوای الهی داشته باشید و طاعات او را انجام دهید، «لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»؛ یعنی مکر آنان که بر شما احاطه نموده تا کراهات و بدیهایشان را بر شما واقع کنند، هیچ ضرری به شما نمیزند، و «کید»، آن مکری است که بر صاحبش احاطه میگردد تا کراهت و بدیاش را بر او واقع
______________________________
(1). ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص 628.
(2). فرهنگ عمید، ذیل لغات مذکور.
(3). آل عمران/ 120.
ص: 376
نماید، و اصل آن، مشقت و رنج است، و قوله: «إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»، یعنی البته، خدای تعالی بر آنچه آنان انجام میدهند و بر همه آنان، احاطه کامل دارد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «2»، فرموده: «فَرِحِینَ»، منصوب است بنا بر آن که حال باشد از قوله: «یُرْزَقُونَ» که در ذیل آیه قبل آمده، و قوله: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ یعنی درحالیکه به واسطه آنچه از انواع نعمتها که خدای متعال به آنان اعطا فرموده، مسرور و شادمان میگردند، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ»؛ یعنی آنان به منزله کسی هستند که درباره دوستش به چیزی که او را مسرور میسازد، بشارت دادهاند، و برای اهل تأویل در آن، دو قول است: یکی اینکه: برادران ما کشته میشوند؛ چنانکه ما کشته شدیم، پس به آنان آنچه از کرامات خدا که به ما پاداش نیک دادهاند، پاداش میدهند. قول دیگر اینکه: نامهای به شهید داده میشود که در آن کسانی از برادرانش که بر او وارد میشوند، ذکر شده. آن، بشارت است، پس او را بشارت به خوشحالی است، چنانکه اهل غایب به آمدنش، در دنیا بشارت به خوشحالی میدهند، و زجاج گفته: معنای آن این است که آنان به ایشان در فعل ملحق نشدهاند، جز اینکه برای آنان به واسطه تصدیقشان فضل عظیمی است. قوله: «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»، در موضع (ان) دو قول است: یکی خفض به باء بوده و تقدیر آن «بان لا خوف» است، و قول دیگر این است که: موضع آن، نصب است، بنابر آنکه چون حرف جرّ حذف گردیده، به وسیله فعل منصوب شده، مثل قول شاعر که میگوید:
«امرتک الخیر»؛ یعنی: «بالخیر». «3»
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «4»، فرموده: لام در قوله: «فَلْیَفْرَحُوا»، لام امر است، و آن، لازم میباشد؛ چون به
______________________________
(1). تبیان، ج 2، ص 575، به اختصار.
(2). آل عمران/ 170.
(3). تبیان، ج 3، ص 49- 48.
(4). یونس/ 58.
ص: 377
وسیله آن، به غایب امر میکند. اگر گفته شود: چگونه مؤمنین به سرور و شادمانی کردن امر شدهاند و حال آنکه خدای تعالی در مواضعی از قرآن، مسرور بودن را مذمت نموده است؟ در جواب گفته شود: اگر فرح، مفید چیزی باشد که اقتضای مذمّت دارد، آن، مفید مذمّت است، و اگر مفید چیزی باشد که اقتضای مدح دارد، آن، مفید مدح است.
خدای تعالی در آیه به پیامبرش صلّی اللّه علیه و آله امر فرمود که به مکلّفین بگوید: به فضل خدا که آن، فراوانی نعمتهای او است، شادمان باشند، و فرح، لذّت در قلب است به واسطه ادراک آنچه دوست دارد، و اگر خواستی بگو: آن، لذّت قلبی است که به واسطه نیل به آنچه مطلوب او بوده، حاصل شده، و تحسین خدای تعالی در این آیه از فرح، دلالت است بر اینکه خدا شادمانی را که ناشی از تکثّر به واسطه وفور نعمت باشد، دوست ندارد که آن، «بطر» است، و گفتهاند: فضل خدا، قرآن، و رحمت او، اسلام است که «هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»: آن فضل و رحمت، بهتر از آن چیزهایی از طلا و نقره است که جمع میکنند. این، قول ابن عباس، ابو سعید خدری، حسن، قتاده و مجاهد است. ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام فرمود: «بِفَضْلِ اللَّهِ»؛ یعنی اقرار به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، و «بِرَحْمَتِهِ»، اقتدا نمودن به علی علیه السّلام، «خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ یعنی بهتر است از آنچه از این طلاها و نقرهها که جمع آوری میکنند. «1»
همینطور قوله تعالی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» «2»، فرموده: خدای تعالی خبر داد به اینکه: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ»؛ یعنی روزی را بر هریک از بندگانش که مشیتش باشد، برحسب آنچه او تعالی مصلحت بداند، وسیع میگرداند، و بر دیگران، هنگامی که آن را مصلحت آنها بداند، تنگ میگرداند، و قوله: «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا»؛ یعنی اینان که روزی آنان را بسط و توسعه داد، به واسطه فراخی روزی در زندگی دنیا شادمان شدند و فنا و نیستی آن را و بقا و همیشگی بودن آخرت را فراموش کردند، و احتمال دارد مراد
______________________________
(1). تبیان، ج 5، ص 397- 395، به اختصار.
(2). رعد/ 26.
ص: 378
از «فَرِحُوا» در اینجا، فرح البطر باشد، مانند قول خدای تعالی در سوره قصص: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»؛ یعنی شادمانی غرورآمیز و تکبّرگونه که به واسطه وفور نعمت است.
و فرح، همان شادمانی و خوشحالی است، و آن، لذت قلب است به واسطه نیل به مطلوب، و از آن است، قوله: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» «1»، پس از آن فرمود: «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا»؛ یعنی این زندگی دنیا نسبت به زندگی در آخرت جز متاعی نیست؛ یعنی کم و از بین رفتنی است، بنابر قول مجاهد، و البته، اینگونه است؛ زیرا این دنیا فانی بوده و آخرت دایمی و باقی است، و «متاع»، چیزی است که نفع آن برای زندگی دنیا است، و اصل آن، تمتّع میباشد، و آن، لذت بدن در امر دنیوی است، و لذا دنیا توصیف شده به اینکه متاع است، و «یَقْدِرُ»؛ یعنی تنگ میکند، و ابن عباس فرموده: «ان اللّه تعالی خلق الخلق فجعل الغنا لبعضهم صلاحا، و الفقر لبعضهم صلاحا، فذلک الخیار للفریقین.»؛ یعنی البته، خدای تعالی خلق را آفرید، پس ثروت را برای برخی از آنان مصلحت قرار داد و فقر را برای برخی دیگر از آنان مصلحت قرار داد، پس آن، انتخابی برتر برای هر دو گروه است. «2»
نیز قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «3»، فرموده: خدای تعالی در این آیه خبر داد به اینکه: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ»؛ یعنی کسانی که به آنان کتاب اعطا نمود، «یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»: شادمان میگردند به آنچه بر تو؛ یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید و حسن، مجاهد و قتاده گفتهاند: آنان اصحاب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هستند که به او ایمان آوردند و او را تصدیق نمودند، و «الْأَحْزابِ» که برخی از آنان انکار نمودند، یهود، نصاری، مجوس هستند، و جبائی گفته: جایز است معنای «یَفْرَحُونَ»، این باشد که کسانی که شادمانی میکردند، یهود و نصاریاند؛ زیرا آنچه را اعطا شد، تصدیقکننده
______________________________
(1). آل عمران/ 170.
(2). تبیان، ج 6، ص 248.
(3). رعد/ 36.
ص: 379
چیزی بود که با آنها بود، و امّا انکار بعضی از آنها، انکار بعض معانی آن بود و انکار آنچه دلالت بر صدق او صلّی اللّه علیه و آله میکرد، یا آنچه با احکام آنان مخالف بود، و «الْأَحْزابِ»، جمع «حزب» است، و آنان جماعتی هستند که در برابر هر حادثه و پیشآمدی قیام میکنند، و قوله: «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ»؛ یعنی احدی را شریک در عبادت او نگردانم و تنها به سوی خدا، و به اقرار به توحید، صفات او و موجّه نمودن عبادت برای اوی تنها، دعوت نمایم، «وَ إِلَیْهِ مَآبِ»؛ یعنی محلّ مراجعت و برگشت من، به سوی او خواهد بود؛ بدین معنا که: آن جایی مراجعت میکنم که بهجز خدای تعالی هیچکس مالک نفع و ضرری نیست. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «2»، فرموده: «ذلِکُمْ»، یعنی آنچه بر شما جزا و کیفر میدهد، «بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ»: به واسطه این است که در روی زمین شادمانی خودپسندانه و متکبّرانه میکردید، «بِغَیْرِ الْحَقِّ»، و این خوشحالی باطل بود و فرح به حق، مورد سرزنش واقع نمیشود، و فرح و مرح، و بطر و اشر، در اینجا نظیر هم هستند؛ یعنی بر اثر وفور نعمت خوشحالی و شادمانی خودپسندانه و متکبرانه نمودن، و قوله: «بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ»؛ یعنی: و این کیفر و جزای شما، به واسطه آن ناسپاسی است که به واسطه وفور نعمت، خوشحالی و نشاط متکبّرانه و مغرورانه داشتید و خدا را نافرمانی میکردید، و «مرح»، نشاط خودپسندانه و متکبّرانه است. «3»
همینطور فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «4»، فرموده: خدای تعالی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «فَإِنْ أَعْرَضُوا»؛ یعنی این کافران اگر اعراض کردند و از آنچه ما آنان را به سوی آن دعوت میکنیم، عدول نمودند و آن را
______________________________
(1). تبیان، ج 6، ص 261- 260.
(2). غافر. 75.
(3). تبیان، ج 9، ص 94.
(4). شوری/ 48.
ص: 380
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج3 419
اجابت نکردند، «فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»؛ یعنی تو را نفرستادیم که بر آنها حافظ باشی؛ بدینمعنا که آنان را از کفرشان ممانعت کنی، «إِنْ عَلَیْکَ»؛ یعنی بر تو نیست، «إِلَّا الْبَلاغُ». «بلاغ»، رسانیدن معنا به فهم آنان و بیان چیزی است که موجب رشد آنها گردد. پس آنچه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله لازم است، دعوت آنان است به حق، و بر او لازم نیست که آنان را از اعتقادشان که برخلاف حق است، حفظ نماید. پس از آن، از حال انسان و سرعت انتقال حالش به حالی دیگر خبر داد، پس فرمود: «وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً»؛ یعنی: و البته، ما چون به انسان رحمتی را برسانیم و به او نعمتی را واصل گردانیم، «فَرِحَ بِها»؛ یعنی به واسطه آن، شادمان و مسرور گردد، «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»: و اگر به آنان بدیای برسانیم که عقوبت و سزای آن، چیزهایی از معاصی است که انجام داده، «فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ»: مصایب او زیاد گردد و آن نعمتها را انکار کند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «2»، فرموده: «لِکَیْلا تَأْسَوْا»؛ یعنی تا اینکه اندوهگین و محزون نباشید، «عَلی ما فاتَکُمْ»: بر آنچه از لذات دنیا و زینتهای آنکه از دست شما رفته، «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»: و بر وجه بطر و اشر؛ یعنی به واسطه وفور نعمت که بر شما اعطا شده، متکبّرانه و مغرورانه خوشحالی نکنید. پس از آن فرمود: «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»: و خدای تعالی دوست ندارد هیچ انسان بسیار متکبّر و سرکشی را. «فَخُورٍ»؛ یعنی بر غیر خودش به وجه تکبّر و غرور ببالد و فخر کند. پس این از صفت انسان است که خدای متعال آن را دوست ندارد، و فرح البطر (یعنی نشاط از روی تکبّر)، مذموم بوده و فرح اغتباط به نعمتهای خداوند، محمود است؛ یعنی آن خوشحالی که ناشی از غبطه به نعم خدای متعال باشد، محمود و پسندیده است؛ همچنانکه فرمود:
______________________________
(1). تبیان، ج 9، ص 171.
(2). حدید/ 23.
ص: 381
«فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، و «تأسی»، سبک شدن حزن و اندوه است به واسطه مشارکت در حالت آن. «1»
شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» «2»، فرموده: خدای تعالی در این آیه از حال دشمنان مؤمنین خبر داده، پس فرمود: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ»؛ یعنی ای مؤمنان اگر نعمتی از قبیل:
الفت شما با یکدیگر، و یا اجتماع (و وحدت) کلمه، و یا پیروزی بر دشمنان از جانب خدای تعالی به شما برسد، «تَسُؤْهُمْ»: آنان محزون و اندوهگین شوند، «وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ»؛ یعنی: و اگر به واسطه اختلاف کلمه و آنچه از افتراق که منجر به آن میشود، از ناحیه دشمن شما محنت و غمی وارد شود، «یَفْرَحُوا بِها»: به واسطه آن غم و محنت وارد بر شما، آنان شادمان و با نشاط میگردند این، قول حسن، قتاده، ربیع و جماعتی از مفسّرین است، «وَ إِنْ تَصْبِرُوا»: و اگر شما بر آزار و اذیتهای آنان، بر طاعت خدای متعال، بر طاعت پیامبرش و بر جهاد در راه او تعالی خویشتنداری کنید. «وَ تَتَّقُوا»: و با امتناع از معاصی و انجام طاعت او تعالی، خداترس و پرهیزگار باشید، «لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ»: مکر منافقین و حیلههای آنان علیه شما، به شما ضرری نمیرساند، «شَیْئاً»: هیچ ضرری، نه کم و نه زیاد، به شما نمیرساند؛ زیرا خدای متعال شما را یاری کرده و شرّ آنان را از شما دفع مینماید، «إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»: البته، خدای تعالی به این امور از جمیع جهات عالم و دانا است و بر آن اقتدار دارد؛ چون اصل «محیط بالشیء»، محیط بودن به اطراف آن است، و این از صفات اجسام بوده و سزاوار خدای سبحان نیست. «3»
نیز فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «4»، فرموده: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛
______________________________
(1). تبیان، ج 9، ص 531.
(2). آل عمران/ 120.
(3). مجمع البیان، ج 2، ص 494.
(4). آل عمران/ 170.
ص: 382
یعنی خوشحال و با نشاط هستند به واسطه انواع نعمتهایی که خدای تعالی در بهشت به آنان اعطا نموده است، و گفتهاند: در قبرهایشان (به آنان اعطا کرده)، و در معنای «فَرِحِینَ» گفتهاند: خوشحال و بانشاط هستند به واسطه اینکه به فیض شهادت و پاداش آن نایل شدهاند، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ»؛ یعنی از ناحیه برادرانشان که از آنان جدا بوده و در دنیا زندهاند، خوشحالند که آنان هم از لحاظ ایمان و جهاد، بر روششان هستند، و این خوشحالی از این بابت است که میدانند اگر آنان هم شهید شوند، به آنان ملحق شده و همانند آنان مشمول کرامت خدای تعالی قرار میگیرند. آنان میگویند: ای برادران! جهاد کنید؛ همچنانکه ما جهاد کردیم، تا به نعمتهای فراوان نایل شوید؛ همانگونه که ما نایل شدیم. این، قول ابن جریح و قتاده است. «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛ یعنی خوف و ترسی برای آنان نیست درباره فرزندانشان که جانشینان آنان شدهاند؛ زیرا خدای تعالی بر آنان سرپرستی و ولایت دارد و آنان حزن و اندوهی بر آنچه از اموالشان بر جا گذاشتهاند، ندارند؛ چون خدای متعال عوض آن را بهطور فراوان و عظیم به آنان خواهد داد. «1»
فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «2» هم فرمود: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ»؛ یعنی به این کسانی که به واسطه دنیا خوشحال و مسرورند و در آن به تعدّی و تجاوز پرداخته و درباره آن اجتماع میکنند، ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله! بگو: وقتی میخواهید درباره چیزی خوشحال و بانشاط شوید، به فضل خدا و به رحمت او بر شما که همان نازل شدن این قرآن و ارسال محمّد صلّی اللّه علیه و آله به سویتان است، خوشحال و مسرور شوید که به واسطه آنها شما نعمتهای دایمی را درحالیکه مقیم در آن هستید، دریافت میکنید و آن برای شما بهتر از این دنیای فانی و از بین رفتنی است، و گفتهاند: فضل اللّه، قرآن بوده و رحمت او اسلام است. این، قول ابو سعید خدری و حسن است، و انس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله روایت نمود که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من هداه اللّه للاسلام و
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 537، به اختصار.
(2). یونس/ 58.
ص: 383
علمه القرآن، ثم شکا الفاقة، کتب اللّه عزّ و جلّ الفقر بین عینیه الی یوم القیامه، ثم تلا:" قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ".»؛ یعنی کسی که خدا او را به اسلام هدایت کرد و قرآن را به او تعلیم نمود و پس از آن، از فقر و تنگدستی شکایت نمود، خدای عزّ و جلّ در بین دو چشم او تا روز قیامت فقر را ثبت میکند، پس از آن، این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ»، و گفتهاند: فضل خدا اسلام، و رحمت او قرآن است، و ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام فرمود: «فضل اللّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و رحمته علی بن ابی طالب علیه السّلام»، و کلبی از ابی صالح و او از ابن عباس نیز آن را روایت نموده، و قوله: «فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ یعنی:
به این قرآن باید مردم خوشحال و بانشاط گردند؛ زیرا آن برای شما ای اصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و آله! بهتر است از آنچه از اموال که این کافران جمعآوری میکنند. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» «2»، فرموده: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ»؛ یعنی خدای تعالی بر هرکسی از بندگانش که بخواهد، برحسب آنچه مصلحت او میداند، روزی را وسیع میگرداند و بر دیگران از آنان، هنگامی که مصلحت در تنگی آن باشد، روزی را تنگ میگرداند، «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ یعنی به آنچه از مال دنیا که به آنان اعطا شده، خوشحال و مسرور هستند، آن هم خوشحالی از روی تکبّر و غرور یا سرمستی، و فانی گشتن دنیا و باقی ماندن جهان آخرت را فراموش کردهاند، و این فرح، فرح البطر است، و تقدیر آن چنین است: «و فرح الذین بسط لهم فی الرزق فی الحیوة الدنیا»، و قوله: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ»؛ یعنی زندگی این دنیا، بالنسبه به زندگی در آخرت، بهجز چیز اندک و از دست رفتنی نیست؛ زیرا این دنیا فانی بوده و جهان آخرت دایمی و باقی است. این، قول مجاهد است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «4»، فرموده: «وَ
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 5، ص 117، به اختصار.
(2). رعد/ 26.
(3). مجمع البیان، ج 6، ص 290.
(4). رعد/ 36.
ص: 384
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»، در این آیه، اصحاب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را اراده نموده؛ یعنی به آن کسانی که به او ایمان آوردند و او را تصدیق نمودند، قرآن اعطا شد و آنان با نزول قرآن، شادمان و مسرورند، «وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ»؛ یعنی یهود، نصاری و مجوس بعض معانی آن را و آنچه را که مخالف با احکام آنان بود، انکار نمودند.
این، قول حسن، قتاده و مجاهد است، و گفتهاند: کسانی که کتاب را به آنان اعطا نمودیم، آنان کسانی از اهل کتاب هستند که ایمان آوردند، مانند: عبد اللّه بن سلام و یاران او که آنان خرسند و خوشحال شدند به واسطه قرآن؛ زیرا آنان قرآن را تصدیق نمودند، و احزاب، بقیه اهل کتاب و سایر مشرکان هستند. «قُلْ»: ای محمّد! بگو: «إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ»؛ یعنی مأمور شدم که عبادتم را به سوی خدای تعالی متوجّه کنم و در عبادتش احدی را شریک نسازم، «إِلَیْهِ أَدْعُوا»؛ یعنی تنها به سوی خدای تعالی یا تنها به اقرار به توحید و صفات او تعالی و توجّه دادن عبادت به سویش دعوت میکنم، «وَ إِلَیْهِ مَآبِ»؛ یعنی برگشت و مراجعت من به سوی او است؛ یعنی به جایی مراجعت کرده و برگشت مینمایم که هیچکس بهجز او مالک نفع و ضرر نخواهد بود، پس در روز قیامت هیچیک از بندههای او مالک امر نخواهد بود، آنچنان که آنان در دنیا مالکاند. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «2»، فرموده: «ذلِکُمْ»؛ یعنی آن عذابی که بر شما نازل گردد، «بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ.» فرح را مقیّد نمود و مرح را مطلق بیان کرد؛ زیرا فرح گاهی به حق است، پس آن را میستاید، و گاهی بر باطل است، پس آن را مذمت مینماید، و مرح نیست جز اینکه همواره باطل میباشد، و معنایش این است که: آنچه را به شما جزا و کیفر دادیم، به واسطه این است که شما در زمین به ناحق به شادمانی و سرور میپرداختید؛ یعنی به آنچه از ناخشنودیها که به پیامبران خدای متعال و اولیای
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 6، ص 296.
(2). غافر/ 75.
ص: 385
او میرسید، شما به خوشحالی میپرداختید، «وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ»؛ یعنی به واسطه خوشحالی و نشاطی که از روی خودپسندی و تکبّر از خود نشان میدادید. «1»
فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «2»، فرموده: «فَإِنْ أَعْرَضُوا»؛ یعنی اگر کافران از آنچه آنان را به سوی آن دعوت میکنی، منحرف شدند، «فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»؛ یعنی ما تو را مأمور به حفظ آنها نکردیم تا از آنچه آنان را به سوی آن دعوت میکنی، خارج نگردند، آنچنانکه چوپان گلهاش را حفظ میکند تا متفرق نشوند. بنابراین از انحراف و رویگردانی آنان محزون و غمگین مباش. «إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ»: بر تو نیست جز اینکه معنا را به فهم آنان برسانی و آنچه را موجب رشد آنها است، برای آنان بیان کنی، «وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً»؛ یعنی: و ما چون نعمتی را به انسان برسانیم، «فَرِحَ بِها»: «بطر بها»؛ یعنی به واسطه آن سرمستی میکند و شادی غرورآمیز و متکبّرانه تؤأم با غفلت دارند؛ زیرا فرح در اینجا چیزی است که مقارن اشر یا انکار یا جحود است؛ چون در جایگاه مذمّت است، و گفتهاند:
«رحمة» در اینجا، به معنای عافیت و تندرستی است. «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»؛ یعنی: و اگر قحطی یا فقر یا بیماری یا غیر آن از چیزهایی که آنان را غمگین میکند، به آنها برسد، و آن به واسطه آن چیزهایی است که خود انجام داده و پیشاپیش موجب آن شدهاند، «فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ.»: پس این انسان، ناسپاس است، آنچنانکه چون مصیبتهایش متعدد شود، نعمتهایی که بر او نازل شده، انکار میکند. «3»
نیز فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «4»، فرموده: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ»؛ یعنی (و مصیبتهایی که به شما میرسد) برای این است که بر آنچه از نعمتهای دنیا که از شما فوت میشود، بر آن غم و اندوه نداشته باشید، «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»: و به آنچه از آن نعمتها که خدای
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 8، ص 533.
(2). شوری/ 48.
(3). مجمع البیان، ج 9، ص 5.
(4). حدید/ 23.
ص: 386
تعالی به شما اعطا میکند، خوشحال و مسرور نشوید، و چیزی که موجب نفی اندوه و مسرّت از این انسان میشود، این است که بداند آنچه از او فوت میشود، خدای متعال عوض آن را در آخرت تضمین نموده است، پس سزاوار نیست بر آن محزون شود، وقتی بداند آنچه به او رسیده، مکلف به ترک آن و پرداخت حقوق واجبهاش است، و سزاوار نیست که همت خود را مصروف بر آن دارد. بلکه واجب است همت خود را صرف امر آخرت نماید که آن دوام داشته و پاینده است، و در این آیه اشاره به چهار چیز آشکار است:
اوّل: حسن خلق؛ زیرا کسی که وجود دنیا و عدم آن برایش یکسان باشد، حسادت نورزیده و دشمنی، تجاوز و بخل نمیکند که اینها اسباب سوء خلق بوده و از نتایج حبّ دنیا است.
دوّم: حقارت دنیا، وقتی به وجود دنیا مسرور نگردد و به عدم آن محزون نشود، دنیا و اهل آن را کوچک و حقیر میشمرد.
سوّم: عظمت آخرت، به واسطه آنچه از ثواب و پاداشهای خالص بدون آلودگی و عاری از عیب و نقص که در جهان آخرت به او میرسد، جهان آخرت را بزرگ و باعظمت میداند.
چهارم: مفاخرت به خدای تعالی، بدون اسباب دنیا، به خدای تعالی فخر ورزیده و افتخار میکند.
و از علی بن حسین علیه السّلام روایت شده که مردی نزد آن حضرت آمد و سؤال کرد: زهد چیست؟ آن حضرت فرمود: «الزهد عشرة اجزاء، فاعلی درجة الزّهد، ادنی درجة الورع، و اعلی درجة الورع، ادنی درجة الیقین، و اعلی درجة الیقین، ادنی درجة الرضا، و ان الزهد کله فی ایة من کتاب اللّه:" لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ"»، و قوله: «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.»؛ یعنی خدای تعالی هر متکبّری را که به واسطه نظرش به دنیا، بر مردم فخر میکند، دوست نمیدارد. «1»
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 9، ص 240- 241.
ص: 387
ابو القاسم، جار اللّه، محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی:
«إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» «1»، فرموده: «حسنه»، فراخی، خیر، برکت، فراوانی در زندگی و نصرت و یاری، غنیمت و مانند اینها است، و «سیّئه»، آن چیزهایی است که ضدّ حسنه است، و این بیانی است برای دشمنیهای آنان، آن هنگامی که حسادت میورزند بر آنچه از خیر که نصیب آنان میگردید، و شماتت میکردند در آنچه را مصیبت که به آنان میرسید، و قوله: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا»: و اگر بر دشمنیهای آنان خویشتنداری کنید، «وَ تَتَّقُوا»: و از آنچه از آن نهی شدهاید، از دوستی آنها، پرهیزگاری کنید، یا اینکه بر تکالیف دین و سختیهای آن خویشتنداری نمایید و در اجتناب از محارم خدا پرهیزگاری کنید، در پرتو مساعدت خدای متعال خواهید بود و حیله آنان به شما ضرری نمیرساند: «إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ.»: البته، خدای تعالی به آنچه شما از صبر و خویشتنداری، تقوا و غیر آنکه شما بدان عمل میکنید، «مُحِیطٌ»؛ یعنی آنچه را شما اهل آن هستید، نسبت به شما انجامدهنده است. «2»
نیز فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «3»، فرموده: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، و آن، توفیق در شهادت است و آنچه درباره کرامت و برتری آنان بر غیرشان گفتهاند، از اینکه آنان زنده بوده و مقرّب خدا در آخرت هستند و برای آنان بهشت و نعمتهای فراوان آن است. «وَ یَسْتَبْشِرُونَ»: و برادران مجاهدشان «بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» که کشته نشدهاند، «مِنْ خَلْفِهِمْ»، مراد کسانی هستند که بعد از آنان باقی میمانند و آنان مقدّم بر آنها رفتهاند، «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»، بدل از «الذین» میباشد؛ یعنی آن کسانی را که بعد از آنان باقی مانده و به آن شهیدان ملحق نشدهاند، بشارت میدهند که هیچ خوف و ترسی، و اندوه و غمی برای آنان نیست. «4»
______________________________
(1). آل عمران/ 120.
(2). کشّاف، ج 1، ص 460- 459.
(3). آل عمران/ 170.
(4). کشّاف، ج 1، ص 479.
ص: 388
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «1»، فرموده: اصل کلام، «بفضل اللّه و برحمته فلیفرحوا» است. «فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»، و تکرار برای تأکید است، و وجوب اختصاص فضل و رحمت به فرح و شادمانی بدون آنچه غیر از آن دو باشد، از فواید دنیا است، و «فاء»، داخل در معنای شرط است؛ مثل اینکه گفته شود: «ان فرحوا بشیء فلیخصوهما بالفرح؛ فانه لا مفروح به احق منهما»، و جایز است که از «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ»، این مطلب را اراده کنند. لذا باید به آن توجّه نمایند و پس از آن شادی کنند، و از ابی بن کعب نقل است که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ» را تلاوت نمود و پس از آن فرمود: «بکتاب اللّه و الاسلام.» گفتهاند: فضل او (تعالی) اسلام، و رحمتش آن چیزهایی است که به آنها وعده داده. «2»
همینطور فی قوله تعالی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» «3»، فرموده: یعنی تنها خدای تعالی است که روزی را وسعت میدهد و آن را محدود ساخته و تنگ میکند بدون غیر او، و او کسی است که روزی اهل مکّه را توسعه داد و آن را برای آنان وسیع گردانید، «وَ فَرِحُوا»؛ یعنی: و آنان به سبب آنچه برای ایشان بسط داد از دنیا، خوشحال شدند؛ خوشحالی بطر و اشر؛ یعنی خوشحالیای که بر باطل بوده و آن قرین غفلت از جهان آخرت است، و آن به واسطه وفور نعیم دنیا است که سبب سرمستی، غرور و فخرفروشی به دیگران میگردد، نه آن خوشحالی و سروری که به واسطه فضل و بخشش خدای متعال است بر آنان، و آن را قرین با شکر و سپاس قرار ندادند تا سزاوار نعیم آخرت هم باشند، و بر آنها مخفی بود که نعمتهای دنیوی در جنب نعمتهای اخروی، چیزی نیست به جز اینکه سبب حرکت کردن، طلب نمودن و بهرهمندی از آن است. «4»
نیز فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «5»، فرموده: قوله:
______________________________
(1). کشّاف، ج 2، ص 242- 241.
(2). کشّاف، ج 2، ص 242- 241.
(3). رعد/ 26.
(4). کشّاف، ج 2، ص 359.
(5). رعد/ 36.
ص: 389
«وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ»، مراد کسانی از یهود مانند: عبد اللّه بن سلام، کعب و یاران آنان، و نیز از نصاری کسانی هستند که اسلام اختیار کردند، و از نصاری، هشتاد نفر بودند؛ چهل نفر از نصارای نجران و سی و دو نفر از سرزمین حبشه و هشت نفر از اهل یمن. اینان «یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ»؛ یعنی: و از احزاب آنان، و آنان آن گروهی بودند که با آنها که در حزب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله وارد شده بودند، مانند: کعب بن اشرف و یارانش، السیّد و العاقب، اسقفهای نجران و پیروانشان، مخالفت و دشمنی میکردند. «مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ»، برای اینکه آنان داستانها و بعضی از احکام و معانیای را که در کتبشان ثابت بوده و تحریف نشده بود، انکار نمیکردند و آنچه را خاصّ اسلام و خاصّ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و غیر آن بود از چیزهایی که آن را تحریف و تبدیل کرده بودند، از شرایع، انکار میکردند.
پس اگر تو بگویی: چگونه قوله: «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ»، به ماقبل آن اتصال دارد؟ گویم: آن پاسخی برای منکرین است، معنایش این است که: بگو البته، در آنچه به من نازل شده، به من امر گردیده که خدا را پرستش کنم و برای او شریک قایل نشوم، پس انکار شما بر او، انکار پرستش خدا و انکار توحید او است. پس دقت کنید چه چیزی را انکار میکنید با اینکه ادعای شما وجوب پرستش خدا و شریک قایل نشدن برای او است: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً.» «إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ»: خصوصا به سوی او دعوت میکنم، نه کسی غیر او، و خصوصا به سوی او برگشت میکنم، نه غیر او، و شما هم همین معنا را میگویید، پس انکار شما معنا ندارد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «2»، فرموده: «ذلِکُمْ»؛ یعنی به گمراهی و به ضلالت افتادن شما به سبب آن است که در فرح و مرح بودید، (یعنی در خوشحالی از روی غفلت و مفاخرت و بدون توجّه به جهان آخرت، و مرح؛ یعنی خوشحالی و نشاطی که خودپسندانه و متکبّرانه و
______________________________
(1). کشّاف، ج 2، ص 362.
(2). غافر/ 75.
ص: 390
بر باطل باشد)، و قوله: «بِغَیْرِ الْحَقِّ»؛ یعنی فرح و مرح شما به ناحق بود و آن، شرک و پرستش بتها بود. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «2»، فرموده: «الْإِنْسانَ»، اراده نمود به آن همه انسانها را، نه یک فرد از آنها را به جهت قوله: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ»، و از آن اراده نکرد بهجز مجرمین از آنها را به واسطه اینکه «اصابة السّیئة بما قدمت ایدیهم»، مستقیما متوجّه آنان، یعنی مجرمان، است، و «رحمة»، نعمت صحت، ثروت و امنیت است، و «سیئة»، بلا است از قبیل: بیماری، فقر و ترس، و قوله: «کَفُورٌ»؛ یعنی بسیار کفرانپیشه و ناسپاس و نفرمود: «فانه کفور» تا مسجّل شود بر این جنس (یعنی انسان) که به کفران نعم، موسوم است؛ همچنانکه فرمود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»، «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»، و معنایش این است که: او بلا را به یاد دارد، اما نعمتها را فراموش میکند و آنها را ناچیز شمرده و ناسپاسی مینماید. «3»
نیز فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «4»، فرموده: «لِکَیْلا تَأْسَوْا ... وَ لا تَفْرَحُوا»؛ یعنی البته، همینکه شما بدانید که همهچیز، مقدّر مکتوب است نزد خدای تعالی، حزن و اندوه شما بر چیزی که از دستتان میرود، کم خواهد بود و نیز سرور و شادمانی شما بر آینده نیز اندک است؛ زیرا کسی که بداند آنچه نزد او است، مفقود و از دسترفتنی است، به ناچار بیتابی او به هنگام از دست دادنش چندان مشکل نیست؛ چرا زیرا که او آمادگی بر آن را دارد، و همچنین کسی که بداند بعضی از خیرها به او میرسد و بداند که وصول آن در هیچ حالی از او فوت نمیشود، سرور و خوشحالی او به هنگام دستیابی به آن، بسیار بزرگ
______________________________
(1). کشّاف، ج 3، ص 437.
(2). شوری/ 48.
(3). کشّاف، ج 3، ص 474.
(4). حدید/ 23.
ص: 391
و عظیم نخواهد بود، و قوله: «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»؛ چون کسی که بهره و نصیبی از دنیا او را شادمان و خوشحال میکند، در نفس او آن بهره، بزرگ و عظیم مینماید و لذا نسبت به آن، بر مردم غرور و افتخار توأم با تکبّر مینماید. «1»
مولی الاجل، سید عبد اللّه بن محمّد رضا حسینی، معروف به شبّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» «2»، فرموده: یعنی اگر به شما «حَسَنَةٌ»؛ یعنی نعمتی برسد، «تَسُؤْهُمْ»: آنها محزون و اندوهگین میشوند، «وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ»: و اگر محنت و غمی به شما برسد، «یَفْرَحُوا بِها»: آنان به واسطه آن محنت و رنج شما، خوشحال و مسرور میگردند، «إِنْ تَصْبِرُوا»: و اگر شما بر دشمنی و خصومت آنان خویشتنداری و شکیبایی کنید، «وَ تَتَّقُوا»: و تقوا داشته باشید، «لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»: حیله آنان بر همپشتی و یاری به همدیگر هیچ ضرری به شما نمیرساند. «إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»: البته، خدای تعالی به آنچه عمل میکنید، بسیار دانا و آگاه است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «4»، فرموده: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ»، از لحاظ زمان یا از لحاظ رتبه و مقام، «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»، و در آن، برانگیختن بر جهاد و ترغیب در شهادت و ازدیاد طاعت است. «5»
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «6»، فرموده: بگو به فضل خدا و به رحمت او؛ یعنی به نازل نمودن قرآن، «فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»؛ یعنی اگر به چیزی از آن دو (فضل خدا و رحمت او) شاد و
______________________________
(1). کشّاف، ج 4، ص 66.
(2). آل عمران/ 120.
(3). تفسیر شبّر، ص 154.
(4). آل عمران/ 170.
(5). تفسیر شبّر، ص 168.
(6). یونس/ 58.
ص: 392
خوشحال میشوند، پس باید شاد و خشنود گردند، «هُوَ»: که آن «خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»: بهتر است از آنچه از مال و متاع دنیا که جمعآوری میکنند. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» «2»، فرموده: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ»؛ یعنی خدای تعالی برای هرکه بخواهد، روزی را توسعه میدهد و آن را تنگ و محدود مینماید، «وَ فَرِحُوا»؛ یعنی از روی تکبّر و ناسپاسی خوشحالی کردند، «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ»؛ یعنی: و زندگی دنیا در جنب زندگی آخرت چیزی نیست، «إِلَّا مَتاعٌ»: بهجز آنچه از آن بهره بگیرند، و آن زایل شود و از بین برود. «3»
فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «4»، فرموده: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ»: و آن کسانی که به آنان کتاب اعطا کردیم، یعنی آن افرادی از آنان که اسلام را اختیار کردند، «یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ»: به آنچه بر تو نازل میگردد، شادمان و خوشحال میشوند؛ زیرا با کتابشان موافقت دارد یا اینکه مراد از آن مسلمانان هستند، «مِنَ الْأَحْزابِ»: یعنی آن کسانی از مشرکین و کافران از اهل کتاب که علیه تو و برای دشمنی با تو تجمّع و دستهبندی کردند، «مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ»، آنانی بودند که انکار میکردند برخی از احکام آن را که با احکام آنها مخالف بود. «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ»: بگو، البته، در آنچه را بر من نازل شده، به من امر گردیده «أَنْ»: به اینکه «أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا»: خدا را بپرستم و به او شرک نورزم؛ به سوی او دعوت کنم، نه کسی غیر او، «وَ إِلَیْهِ مَآبِ»: و بازگشت من، به سوی او است. «5»
نیز فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «6»، فرموده: «ذلِکُمْ»؛ یعنی آن عذاب، «بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ»؛ یعنی به
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 458.
(2). رعد/ 26.
(3). تفسیر شبّر، ص 527.
(4). رعد/ 36.
(5). تفسیر شبّر، ص 530.
(6). غافر 750.
ص: 393
واسطه این است که شما در روی زمین خوشحال و مسرور بودید، و این خوشحالی شما به ناحق بود؛ یعنی توأم بود با شرک و نفی بعث و قیامت. «وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ»: و آن عذاب به واسطه این است که بر وجه باطل خشنود بودید و از روی تکبّر و غفلت، به خوشحالی و سرور میپرداختید. «1»
فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «2»، فرموده: «فَإِنْ أَعْرَضُوا»؛ یعنی اگر آنان از اجابت تو اعراض کردند، «فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً»؛ یعنی پس ما تو را برای اینکه رقیب و نگاهبان آنان باشی، نفرستادیم. «إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ»؛ یعنی بر تو چیزی نیست جز رساندن و ابلاغ به آنان که البته، تو آن را هم ابلاغ کردهای، «وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ»: یعنی انسان بسیار ناسپاس است و «الْإِنْسانَ» را در موضع ضمیر قرار داد تا به این وسیله، بودن جنس انسان را بر این صفت تأیید کند. «3»
همینطور فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «4»، فرموده: «لِکَیْلا تَأْسَوْا»؛ یعنی تا اینکه محزون و اندوهگین نشوید، «عَلی ما فاتَکُمْ»: بر آنچه از بهرهها و نصیبهای دنیا که از دست شما رفته، آن حزنی که به حدّ بیتابی کردن برسد، «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»: و مسرور خوشحال نشوید به واسطه آنچه به شما بخشیدیم، آن خوشحالی که مغرورانه، متکبّرانه و توأم با غفلت است، «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»: و خدای تعالی هر متکبری را که به واسطه آنچه به او عطا شده، بر مردم تکبّر کرده و فخر و مباهات مینماید، دوست ندارد. «5»
استاد علّامه سید محمّد حسین طباطبایی قدّس سرّه در تفسیر المیزان، فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 971.
(2). شوری/ 48.
(3). تفسیر شبّر، ص 993.
(4). حدید/ 23.
(5). تفسیر شبّر، ص 1097.
ص: 394
شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» «1»، فرموده: در آیه دلالت است بر اینکه امنیت از کید و حیله آنان، مشروط است به خویشتنداری، شکیبایی و تقوا. «2»
نیز فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «3»، فرموده: فرح، ضدّ حزن بوده و «بشارة» و «بشری»، آن خبری است که تو را شاد و مسرور میسازد، و «استبشار»، طلب کردن و خواستن خوشحالی و سرور است به واسطه بشارت، و معنای آن این است که: آنان به آنچه از فضل الهی یافتهاند، فضلی که حاضر بوده و نزد آنان مورد مشاهده است، خوشحال و مسرورند، و طلب سرور و شادی میکنند به آنچه آنان را میآید از بشارت به حسن حال کسانی که هنوز ایشان به آنان ملحق نشدهاند از اخلافشان که هیچ ترسی و هیچ حزن و اندوهی بر آنان نیست، و از اینجا معلوم میشود که اوّلا: به این کشتهشدگان در راه خدا، اخبار مؤمنینی که بعد از آنان در دنیا باقی ماندهاند، میرسد و آن اخبار به آنان داده میشود، و ثانیا: این بشارت عبارت است از پاداش نیک اعمال و کارهای مؤمنین، و آن این است که هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی بر آنان نیست، و این بشارت نیست مگر به مشاهده آنان این پاداش نیک را، در آن خانهای که در آن آنان اقامت دارند. پس شأن آنان شأن مشاهده است، نه استدلال، پس در آیه دلالت است بر بقای انسان بعد از مرگ، از آن زمان تا روز قیامت. «4»
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «5»، فرموده: «فضل»؛ همان زیاده است، و «عطیّه» را «فضل» نامیدهاند، چون اعطاکننده غالبا چیزی از مال را که بدان احتیاجی ندارد، اعطا میکند، و در تسمیه آنچه خدا بر بندگانش افاضه میکند، به «فضل»، اشاره است به بینیازی خدای متعال، و عدم احتیاجش به افاضه و به عدم احتیاج او در افاضهاش به آنچه افاضه میکند و نه به
______________________________
(1). آل عمران/ 120.
(2). المیزان، ج 3، ص 427.
(3). آل عمران/ 170.
(4). المیزان، ج 4، ص 63- 62.
(5). یونس/ 58.
ص: 395
کسی که بر او افاضه مینماید، و بعید نیست که مراد از «فضل»، آن چیزی باشد که خدا از عطایش آن را به عموم خلق بسط و توسعه میدهد، و مراد از «رحمت»، خصوص آن چیزی باشد که به مؤمنین افاضه میکند. پس البته، رحمت سعادت دینی، هنگامی که به نعمت، عام حیات، روزی و سایر برکات عمومی ضمیمه شود، مجموع از آن دو سزاوارتر است به شادمانی و سرور، و لایقتر میباشد به انبساط خاطر و خوشحالی کردن، و ممکن است آن به قوله: «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ»، تأیید شود، از آنجا که در آن بای سبب بر هریک از «فضل» و «رحمت» داخل شده، و آن، مشعر است به اینکه هر یک از آن دو، سبب مستقلی است، و هرچند که دوباره با قوله: «فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»، بین آن دو جمع نموده است، برای دلالت بر اینکه مجموع آن دو این استحقاق را دارد که فرح در آن منحصر شود، و ممکن است مراد از «فضل»، غیر از امور مذکور در آیه قبلی؛ یعنی موعظه، شفای آنچه در سینهها بوده و هدایت، باشد، و مراد از «رحمت»، رحمت به معنای آن در آیه قبلی باشد، و آن، عطیّه خاص الهی بوده که همان سعادت زندگی دنیا و جهان آخرت است، و بنابراین، معنا چنین میشود: آنچه خدا به آنان تفضّل نموده از موعظه، و شفای آنچه در سینههاست و هدایت، و آنچه از حیات طیبه که به مؤمنین مرحمت نموده، آن سزاوارتر است به اینکه بر آن خوشحالی و شادمانی کنند، بدون جمعآوری مال، و چهبسا این وجه بقوله سبحانه: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ» «1»، تأیید میگردد، آنجا که زکات آنان را به «فضل» و «رحمت» هر دو نسبت داد، و استناد زکات به «فضل» به معنای عطیه عام، از فهم به دور است، و آنچه این وجه را تأیید میکند، ملایمت آن است با آنچه روایت شده، از تفسیر آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام، یا به قرآن و اختصاص بدان. پس از این مجموعه معلوم گردید که آیه فرع بر مضمون آیه قبل است. پس البته، خدای متعال خطاب به مردم بر وجه امتنان بر آنان میفرماید که: این قرآن برای آنان
______________________________
(1). نور/ 21.
ص: 396
موعظه بوده و شفا میباشد برای آنچه در سینههای آنان است و هدایت و رحمت میباشد برای مؤمنین از آنان، و بر آن، تفریع نمود که برای آنان شایسته است که در این هنگام خوشحال شوند به آن چیزی که بر آنان منّت گذارده در فضل و رحمت، نه به مالی که جمعآوری میکنند. پس البته، آنکه در آن هم سعادت آنان است و هم آنچه سعادت آنان متوقّف بر آن است، بهتر از مال است که در آن نیست بهجز فتنهای که چه بسا موجب هلاکت و سبب مشقت و بدبختی آنان خواهد شد. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» «2»، فرموده: بیان است به اینکه آنچه به هر دو گروه اعطا شده، از عاقبت پسندیده و بهشت جاویدان، و از لعنت و بدی خانه جهان آخرت، آن، از روزیای است که خدای تعالی آن را به هرکس که مشیت او باشد و هرگونه بخواهد، روزی میکند، بدون آنکه ممانعت یا الزامی در کار باشد، و البتّه، روشن کرد که فعل او تعالی، بر وفق آنچه قرار داده، از نظام حق و باطل، استمرار دارد؛ پس اعتقاد حق و عمل به آن، منتهی به بهشت و سلامت بوده و اعتقاد باطل و عمل به آن، منتهی به لعنت و بدی خانه آخرت و تنگی و سختی معیشت و زندگی است، و قوله: «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ»، بنابر آنچه از سیاق برمیآید، با این سخن اراده کرده که: آن، روزی، روزی آخرت است، امّا آنان به واسطه تمایلشان به ظاهر زندگی دنیا و زینت آن، به سوی آن اعتماد پیدا کرده و با آن، خوشحال و خشنود گردیدهاند و البته، به خطا رفتهاند؛ زیرا مسلما آن، زندگیای است که بنفسه مقصود نبوده و در بقایش همیشگی نیست؛ بلکه مقصود برای غیر آن است که همان زندگی آخرت میباشد، پس آن نسبت به زندگی آخرت، متاعی است که با آن در غیر و برای آن غیر بهرهبرداری میشود، و بنفسه مطلوب نیست. پس زندگی دنیا در مقایسه با زندگی آخرت، جزء حق میباشد، آن هنگامی که مقدمهای برای آخرت باشد و به
______________________________
(1). المیزان، ج 10، ص 83.
(2). رعد/ 26.
ص: 397
وسیله آن روزیاش تحصیل شود، و امّا هنگامی که مطلوب بالاستقلال باشد، پس چیزی جز باطل نیست؛ باطلی که به سوی زوال و نابودی میرود و هیچ نفعی از آن عاید نمیگردد. قال تعالی: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ.» «1» «2»
نیز فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «3»، فرموده: ظاهر این است که مراد از: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ»، یهود و نصاری، و یا آنها و مجوس باشند.
البته، این، معهود از اطلاقات قرآن است و سوره، مکیّه است و در تاریخ به ثبت رسانده که یهود در اوایل بعثت و پیش از آن، با نبوّت دشمن نبودند؛ آن عناد و دشمنیای که آنان را به حوادث بعد از هجرت سوق داد، و جمعی از آنان در اوایل هجرت، داخل در اسلام شدند و بر نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شهادت دادند و بر این، در کتابهایشان به او بشارت داده شده؛ چنانکه فرمود: «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ» «4»، و اینکه بعضی از نصاری در آن روز قومی بر حق بودند، بدون اینکه نسبت به دعوت اسلام عناد ورزند، مانند: قوم نصارای حبشه، بنابر آنچه از هجرت به حبشه نقل شده، و جمع غیر آنان، و خدای تعالی در امثال آنان فرمود: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ» «5»، و فرمود: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» «6»، و همچنین مجوس منتظر فرج بودند که با ظهور منجی، حق و عدل منتشر گردد، و آنچنانکه مشرکان با حق دشمن بودند، آنان دشمنی نمیکردند، و قوله: «وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ»، لام «الْأَحْزابِ»، برای عهد است؛ یعنی از احزاب اهل کتاب بعضی از آنچه را که به تو نازل گردید، انکار کردند، و آن، چیزهایی است که دلالت داشت بر توحید، نفی تثلیث و سایر چیزهایی که مخالفت داشت، با آنچه نزد اهل کتاب بود، از معارف و
______________________________
(1). عنکبوت 64.
(2). المیزان، ج 11، ص 383.
(3). رعد/ 36.
(4). احقاف/ 10.
(5). قصص/ 52.
(6). اعراف/ 159.
ص: 398
احکام تحریف شده، و قوله: «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ»، دلیل است بر اینکه مراد از بعضی چیزهایی که آنان انکار میکردند، چیزهایی است که به توحید در عبادت یا در طاعت برگشت دارد و خدای تعالی او را امر نمود که آنان را بقوله: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» «1»، به موافقت بر آن، مورد خطاب قرار دهد، پس از آن، کلام را بقوله: «إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ»، تمام میکند؛ یعنی برگشت من به سوی او است، و امکان دارد مراد از قوله: «وَ إِلَیْهِ مَآبِ»، معاد باشد، و در این صورت، مفید تعلیل است؛ یعنی تنها به سوی او دعوت میکنم؛ زیرا برگشت من تنها به سوی او است. «2»
همچنین فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «3»، فرموده: فرح، مطلق سرور بوده و «مرح»، افراط و زیادهروی کردن در آن است، و آن، مذموم و ناپسند است، و قوله: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ»، اشاره است به آنچه در آن هستند، از عذاب، و «باء» در «بِما کُنْتُمْ»، برای سبب است، یا برای مقابله، و معنا این است که: آن عذابی که شما در آن هستید، به سبب این است که شما به ناحق در زمین در خوشی و سرور از لذات دنیوی بودید، و به سبب این است که شما در شادی و خوشحالیتان افراط میکردید، و آن، شادمانی و سرورتان بدان جهت بود که علاقه قلبیتان به ظواهر و زینتهای دنیا بود، و آنان هر حقی را که با باطل آنها مخالفت کند، برمیگردانند. پس به واسطه احیای باطلشان و از بین بردن حق، خوشحال و خشنود شده و شاد و مسرور میگردند.
همینطور فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «4»، فرموده: از خطاب به آنان، به خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله عدول فرمود، برای اعلام به
______________________________
(1). آل عمران/ 64.
(2). المیزان، ج 11، ص 411- 410، به اختصار.
(3). غافر/ 75.
(4). شوری/ 48.
ص: 399
اینکه آنچه را او صلّی اللّه علیه و آله بر حمل نموده از امر، تنها همان تبلیغ و رساندن است، نه چیزی مزید بر آن، که محقّقا او را برای ابلاغ دین خدای تعالی فرستاده بود، و بر او چیزی به جز رساندن و ابلاغ نبوده و او حفیظ بر آنان نیست که مسئول بر ایمانشان باشد، تا آنجا که آنان را از اعراض منع بنماید و خود را برای آنان در رنج و زحمت بیندازد تا آنها به او اقبال نشان دهند، و قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ»، فرح به رحمت، کنایه است از اشتغال به نعمت و فراموش کردن نعمتدهنده، و مراد از «سیّئة»، آن مصیبتی است که هنگامی که به انسان میرسد، او را محزون و غمگین میسازد، و قوله: «فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ»، از موارد وضع اسم ظاهر در موضع ضمیر است، و نکته در آن، این است که مذمّت و ملامت بر او را با ذکر نامش مسجّل نماید، و در آیه آگاهی است به اینکه رویگردانی آنان و سرزنش و توبیخشان به عنوان انسانی که به دنیا مشغول است، میباشد. پس او بالطبع ملازم و همراه با غفلت است. اگر متذکّر به نعمتی باشد که به او اعطا شده، فرح و شادمانی از آن، او را از ذکر و یاد خدا منصرف گرداند، و اگر متذکّر به، حزن و محنتی شود که به واسطه آنچه انجام داده، به او رسیده است، سیّئه او را به رویگردانی از یاد پروردگارش مشغول میسازد؛ پس او از ذکر پروردگارش در غفلت است؛ خواه در نعمت باشد و خواه در نقمت و مصیبت. پس نزدیک است که نه دعوت او را به رستگاری و فلاح رساند، و نه موعظه و نصیحت در او منتفع و سودمند باشد. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «2»، فرموده: آیه تعلیلی است راجع به آیه گذشته، و آن، تعلیلی میباشد برای خبر دادن از اینکه حوادث قبل از وقوع خود، مکتوبند، و تعلیل برای خود کتابت نیست، و «أسی»؛ یعنی حزن و اندوه، و مراد از «ما فات» و «ما آتا»، نعمت از دست
______________________________
(1). المیزان، ج 18، ص 70.
(2). حدید/ 23.
ص: 400
رفتنی و نعمتی است که اعطا میشود، و معنا این است که: ما به شما خبر دادیم به ثبت حوادث پیش از وقوع و تحقّق آنها تا بر آنچه از نعم که از شما فوت میشود، اندوهگین و محزون نشوید، و نسبت به آنچه خدای تعالی به شما اعطا میکند، خوشحال و مسرور نگردید؛ زیرا انسان وقتی، یقین پیدا کند، آنچه به او رسیده، مقدّر بوده لا محاله نسبت به آن خطا نمیکند، و وقتی مطمئن باشد، آنچه از نعم به او اعطا شده، ودیعه و امانت است نزد او تا زمانی معین، نه حزن و اندوه او عظیم و بزرگ خواهد بود، وقتی آن را از دست میدهد، و نه شادی و سرور او زیاد خواهد بود، وقتی آن نعمت به او اعطا شود. گفتهاند: اختلاف اسناد در قوله: «ما فاتَکُمْ» و «ما آتاکم»، آنجا که «فوت» را به نفس اشیا، و «ایتاء» را به خدای سبحان اسناد داده، بدان جهت است که فوات و عدم، ذاتی اشیا است. پس اشیا به خودی خود باقی نمیماند، برخلاف حصول و بقای آنها.
پس به ناچار باید آن دو؛ یعنی حصول و بقا، به خدای تعالی اسناد داده شود، و قوله تعالی: «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»، «مختال»، کسی است که خیلاء او را بگیرد، و «خیلاء»، تکبّر ناشی از تخیّل، فضیلتی است که از نفسش برای او ظاهر گردیده، و این بنابر آن چیزی است که راغب فرموده، و «فخور»، کسی است که بسیار فخر و مباهات میکند، و اختیال و فخر، هر دو ناشی میشوند از توّهم انسان به اینکه او به خاطر استحقاقی که داشته، مالک آن چیزی از نعمتها شده که به او اعطا گردیده، و این مخالف است با آنچه حق است، از اینکه این دادن نعمت، مستند به تقدیری از جانب خدا است، نه آنکه نفس انسان به تنهایی در آن اثر گذاشته باشد؛ پس هر دو صفت (مختال و فخور)، از رذایل است و خدا آنها را دوست ندارد. «1»
استاد محقق آیت اللّه ابی محمّد یعسوب الدّین رستگار جویباری در تفسیر بصائر فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «2»، در بیان آن، فرموده: خطاب است به هرکسی که به کفر، شرک، ضلالت و جدال در آیات خدای
______________________________
(1). المیزان، ج 19، ص 192.
(2). غافر/ 75.
ص: 401
تعالی متّصف باشد، و اشاره است به آنچه از بلا و عذاب که آنها در آن گرفتارند و بیان است برای سبب آن بلا و عذاب بر طریق توبیخ آنان؛ یعنی آن عذابی که شما در آن قرار دارید، به سبب این است که به ناحق در زمین در لذات دنیوی خوشحال و خشنود بودید، و به سبب این است که شما در شادی و خوشی شاد و مسرور بودید، آنگونه شادیای که دلهای شما علاقه به متاع دنیا و زینتهای آن علاقه داشت و هر حقی را که مخالف باطل شما بود، آن را برمیگردانیدید، پس خوشحالی، شادمانی و سرور شما برای زنده داشتن باطلتان و از بین بردن و نابود کردن حق بود، و در عدول به خطاب، مبالغه در توبیخ است، و قوله تعالی: «بِغَیْرِ الْحَقِّ»، فرح را به «بِغَیْرِ الْحَقِّ» مقید نمود، به جهت آگاهی دادن بر این مطلب که فرح مذموم، آن فرحی است که از رضایت و خشنودی عواطف پست و اشباع شهوات حیوانی سرچشمه میگیرد، و امّا آن فرح و نشاطی که در نفس انسان صورت میگیرد و آن شعور را برای پشتیبانی از حق بر میانگیزاند و یا بر شهوت استعلا و چیرگی دارد، آن، فرح و نشاط پسندیده و محمود، بلکه مطلوب است؛ همچنانکه خدای تعالی فرمود: «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ» «1»، و البته، «مرح» را مطلق ذکر فرمود؛ زیرا «مرح» چیزی بهجز نشاط و خوشی بر باطل نیست. «2»
نیز فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «3»، در بیان آن، فرموده: در آیه، تغییر دادن اسلوب کلام و منصرف نمودن آن است از خطاب به ظالمین تجاوزکار که از دعوت پیامبر کریم صلّی اللّه علیه و آله تخلّف میکردند، بعد از اینکه آنان را امر به استجابت فرمود، و توجیهی است برای آن به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و معنای آن چنین است:
ای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله! اگر این ظالمین متجاوز دعوت تو را قبول نکردند و از آنچه آنان را به آن
______________________________
(1). روم/ 5. 4.
(2). بصائر، ج 35، ص 694.)
(3). شوری/ 48.
ص: 402
دعوت میفرمایی که آن از آن چیزهایی است که از جانب پروردگارت بر تو نازل گردیده، اعراض دارند و روی گردانند، پس ما تو را نفرستادیم تا مراقب و محافظ آنان و مسئول بر ایمان آنان باشی و آنها را از اعراض منع بفرمایی و خود را برای روی آوردن و پذیرش آنان به رنج و تعب افکنی و بر تو جز رساندن و ابلاغ چیزی نیست، و قوله: «وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها»، بیانی است برای سبب اصرار آنان بر تخلّف، خودخواهی، لجاج، دشمنی، گمراهی و رویگردانی از دعوت و قبول آن، بر طریق اخبار از حال آدمی به صورت عام و سرعت انتقال او از حالی به حالی و شرط برای آن است و تنها سبب آن، برتری بخشیدن و ایثار کردن زندگی دنیا و متاع آن بر آخرت و بر نعمتهای آن است، پس به این جهت سرکشی کرده و خدای جلّ و علا را فراموش میکند و تجاوزکاری نموده و از صراط مستقیم منحرف میگردد، و دلیل بر اینکه برتری بخشیدن زندگی دنیا بر آخرت موجب سرکشی، تجاوز، نافرمانی، انحراف، دشمنی و انحطاط میشود، این است که چون خدای تعالی او را با نعمتی آزمایش میکند، نشاط و خوشحالی باطل و فخر و غرور پیدا کرده و خدای تعالی را فراموش مینماید، و چون اندوه و حزنی به سبب گناهکاریها و خطاهایش به او برسد، ناامید شده و کفر میورزد. «فرح به رحمت»، کنایه از اشتغال به نعمت است درحالیکه نعمتدهنده را مورد فراموشی قرار دهد، و قوله: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ»، ضمیر، راجع به انسان را جمع آورده است؛ زیرا مراد از آن، ظالمان تجاوزکار متخلّف از اهل ظلم و جهالتاند، اهل دشمنی و لجاجت و اهل ظلم و جنایت، و آن، جمع از اتباع و متبوعین است، و الا هر انسانی در جایگاه این شرط و جواب آن نیست، پس به خدای جلّ و علا کفر میورزد، یا از ظن به خدای سبحان، در حال ضرر، مأیوس و ناامید میگردد؛ همچنانکه بعضی آنان توهّم کردهاند، بلکه آن کسانی که در جای این شرط و جواب آن واقع شوند، آنهایی هستند که به خدای تعالی مطلقا ایمان ندارند، یا اینکه ایمان مورد وثوق و اطمینان و صادقی ندارند و ایمان در دلهای آنان وارد نشده، اگرچه ظاهرا
ص: 403
مسلماناند، و قوله جلّ و علا: «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»، در آن اشاره است به اینکه انسان در عقاید، افعال و اقوال مختار میباشد و اینکه آنچه از مصیبتها به او میرسد، فراورده او است، و اینکه دگرگونی احوال مردم از نعمت و عافیت به بدی و گرفتاری، به واسطه آن چیزی است که دستهای آنان کسب و تحصیل میکند، و در اینکه صدر جمله شرطیه اوّلی را با «إِذا» آورده و «أَذَقْنَا» را با نون عظمت «نا» اسناد داده، آگاهی است به اینکه وصول نعمت، محقّق الوجود و کثیر الوقوع و مقتضی ذات است؛ همچنان در اینکه صدر جمله شرطیه دوّمی را که با «إِنْ» آورده و اصابت را به «سَیِّئَةٌ» اسناد داده و آن را به اعمال آنان تعلیل نموده، آگاهی دادن به این است که وقوع آن، نادر بوده و از انتظام در سبب اراده، بالذات بر کنار است، و اینکه اسم ظاهر را در جای ضمیر قرار داده، دلالت است بر آنکه این تجاوزکاران، از این جنس موسوم به کفران نعمتکنندگان هستند، و البته، «سَیِّئَةٌ»، کنایه است از مصیبتی که به انسان میرسد، و قوله: «فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ»، در قرار دادن «الْإِنْسانَ» در جای ضمیر، تأکیدی است بر این که تجاوزکاران متخلّف از این جنس، در کفرانپیشگی خود مبالغه و زیادهروی میکنند، و آنان با اینکه به نعمت، مشغول، و در آن غوطهورند، به هنگام برخورداری از نعمت، منعم و دهنده نعمت را فراموش میکنند و بلایا و مصیبات را به یاد دارند و آن را بزرگ میشمرند و سبب آن را به هنگام مصیبت، تأمّل و اندیشه نمیکنند، پس در اسناد این صفت به جنس، با اینکه از خواصّ مجرمین است، به واسطه غلبه آن است در بین افراد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «2»، در بیان آن فرموده: آیه تعلیلی است بر معلول محذوف که سیاق بر آن دلالت دارد. پس تقدیر آن چنین است: «انا قد بینا لکم حقیقة ما یصیبکم فی سبیل اللّه و اعلاء کلمته من المصائب الموجبة لنقص الاموال و الانفس کلها قدر مقدور علیکم فی کتاب اللّه جلّ و علا بینا لکم: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ الی آخر الایه»، و خطاب
______________________________
(1). بصائر، ج 36، ص 702، با اختصار.
(2). بصائر، ج 44 ص 58، به اختصار.
ص: 404
برای مؤمنین سابق است به اینکه خدای سبحان برای آنان این حقیقت را آشکار میکند تا نسبت به آنچه از خیرات که از دست آنان میرود، حزن و اندوه در آنها داخل نشود و تا نسبت به آنچه از خیرات به دست آنها میرسد، خوشحالی و نشاط بیپایه نداشته باشند و خودپسندی، خوشحالی دروغین، غرور و ترس از عواقب بذل در راه خدا و مساعدت و کمک به نیازمندان، بر آنان عارض نشود و درهرحال به رذیله برانگیختن بر بخل و منع از خیر، بازگشت نکند، و آگاهی است بر اینکه خدای تعالی افراد متکبّر متفاخر خودپسندی را که چهبسا خیر برای آنها مسلم شده و پس از آن از بذل و بخشش بخل میورزند و دیگران را بر پیروی از خود ترغیب و تشویق میکنند، دوست ندارد، و این است آنچه افراد بخیل در بیشتر موارد برای خوب نشان دادن بخلشان انجام میدهند. «1»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» «2»، زیر عنوان:
«بیگانگان را محرم اسرار خود نسازید»، فی قوله: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها»، فرموده: در این آیه، یکی از نشانههای کینه و عداوت آنها (یعنی منافقین) بازگو شده است که: اگر فتح و پیروزی و پیشآمد خوبی برای شما رخ دهد، آنها ناراحت میشوند، و چنانچه حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال میشوند، «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»؛ یعنی: امّا اگر در برابر کینهتوزیهای آنها استقامت کنید، و پرهیزگار و خویشتندار باشید، آنان نمیتوانند به وسیله نقشههای خائنانه خود، به شما لطمهای وارد کنند؛ زیرا خداوند به آنچه میکنید، کاملا احاطه دارد. بنابراین، از ذیل آیه استفاده میشود که در امنیت بودن مسلمانان در برابر نقشههای شوم دشمنان، مشروط به استقامت و هوشیاری و داشتن تقوا است، و تنها در این صورت است که امنیت آنها تضمین گردیده است.
______________________________
(1). بصائر، ج 44، ص 58، به اختصار.
(2). آل عمران/ 120.
ص: 405
و زیر عنوان: «هشدار به مسلمانان»، فرموده: خداوند در این آیه به مؤمنان هشدار داده است، تا دشمنان خود را جزء خاصّان خویش قرار ندهند و رازهای مسلمانان و نیک و بد ایشان را در برابر این گروه آشکار نسازند. این اعلام خطر، به صورت کلّی و عمومی است و باید در هر زمان و درهرحال، مسلمانان به این هشدار توجّه کنند. «1»
نیز فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «2»، زیر عنوان: «زندگان جاوید»، درباره آیه فوق تفسیر فرموده: سپس به گوشهای از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی شهیدان اشاره کرده و میفرماید: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است، خوشحالند. یکی دیگر از خوشحالیهای آنها به خاطر برادران مجاهد آنها است که در میدان جنگ شربت شهادت ننوشیدهاند و به آنها ملحق نشدهاند؛ زیرا مقامات و پاداشهای آنها را در آن جهان میبینند و از اینرو مستبشر و شاد میشوند. «استبشار»، به معنای خوشحال شدن بر اثر دریافت بشارت یا مشاهده نعمتی برای خود یا دوستان است و به معنای بشارت دادن نیست؛ همانطور که قرآن میگوید: «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ»، و به دنبال آن میفرماید: «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛ یعنی شهیدان احساس میکنند که برادران مجاهد آنها، پس از مرگ، هیچگونه اندوهی نسبت به آنچه در دنیا گذاردهاند، ندارند و نه هیچگونه ترسی از روز رستاخیز و حوادث وحشتناک آن. این جمله، تفسیر دیگری هم ممکن است داشته باشد و آن اینکه شهیدان، علاوه بر اینکه با مشاهده مقامات برادران مجاهدی که به آنها ملحق نشدهاند، خوشحال میشوند، خودشان هم هیچ گونه ترسی از آینده و غمی از گذشته ندارند (به عبارت دیگر، طبق تفسیر اوّل، ضمیرهای «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»، به باقیماندگان در دنیا برمیگردد، و طبق تفسیر دوّم به خود شهیدان).
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 3، ص 66- 65.
(2). آل عمران/ 170.
ص: 406
همچنین فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «1»، فرموده: بگو ای پیامبر! این مردم به فضل پروردگار و به رحمت بیپایان او و این کتاب بزرگ آسمانی که جامع همه نعمتها است، باید خشنود بشوند، نه به حجم ثروتها، بزرگی مقامها و فزونی قوم و قبیلههایشان: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»؛ زیرا این سرمایه از تمام آنچه آنها برای خود گردآوری کردهاند، بهتر و بالاتر است و هیچیک از آنها قابل مقایسه با این نیست: «هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.»
و زیر عنوان: «در اینجا به دو نکته باید توجّه کرد»، درباره نکته دوّم چنین فرموده:
در اینکه میان «فضل» و «رحمت» که در این آیه به آن اشاره شده است، چه تفاوتی هست، در میان مفسّران گفتگو بسیار است:
الف- بعضی فضل الهی را اشاره به نعمتهای ظاهری، و رحمت را اشاره به نعمتهای باطنی دانستهاند، و یا به تعبیر دیگر، یکی، نعمت مادی، و دیگری، نعمت معنوی را میگوید (کرارا در آیات قرآن جمله «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ»، یا «وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ»،* به معنای تحصیل روزی و درآمد مادّی آمده است).
ب- بعضی دیگر گفتهاند: «فضل الهی»، آغاز نعمت، و رحمت او، دوام نعمت است (البته، با توجّه به اینکه «فضل»، به معنای بخشیدن نعمت میباشد و با توجّه به اینکه ذکر «رحمت» پس از آن، باید چیزی اضافه بر آن بوده باشد، تفسیر فوق قابل درک است)، و اینکه در روایات متعددی میخوانیم، منظور از فضل الهی، وجود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و نعمت نبوّت، و منظور از رحمت پروردگار، وجود علی علیه السّلام و نعمت ولایت است، نیز شاید اشاره به همین تفسیر باشد؛ زیرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سرآغاز اسلام بود و علی علیه السّلام سبب بقا و ادامه حیات آن شد (یکی، علّت محدثه و ایجادکننده، و دیگری، مبقیه و بقادهنده).
بعضی دیگر احتمال دادهاند که «فضل»، اشاره به نعمتهای بهشتی، و «رحمت»، اشاره به آمرزش از گناه است.
______________________________
(1). یونس/ 58.
ص: 407
ج- این احتمال نیز داده شده که «فضل»، اشاره به نعمت عامّ پروردگار به دوست و دشمن میباشد، و «رحمت»، با توجّه به کلمه «للمؤمنین» که در آیه قبل به صورت قید «رحمت» ذکر شده، اشاره به رحمت ویژه او نسبت به افراد باایمان است.
تفسیر دیگری که برای این دو ذکر شده، این است که «فضل پروردگار»، اشاره به مسأله ایمان، و «رحمت»، اشاره به قرآن مجید است که در آیه قبل، از آن سخن گفته شد.
البته، غالب این معانی باهم تضادی ندارند و ممکن است هم در مفهوم جامع «فضل» و «رحمت» جمع باشد. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ» «2»، تفسیر فرموده: خداوند روزی را برای هرکس بخواهد، وسیع، و برای هرکس بخواهد، تنگ قرار میدهد: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ.» اشاره به اینکه آنها که به خاطر جلب درآمد بیشتر، در روی زمین فساد میکنند، پیوندهای خدایی را میبرند، و عهد الهی را میشکنند تا درآمد و بهره بیشتری از زندگی مادّی پیدا کنند، توجّه به این حقیقت ندارند که روزی و کم و زیادی آن به دست خدا است. این جمله، علاوه بر این، میتواند پاسخ به سؤالی که صریحا در آیه ذکر نشده است، باشد، و آن اینکه بعد از بیان دو گروه حامیان حق و باطل در آیات قبل، این سؤال پیش میآید: چگونه خداوند همه اینها را از مواهب و روزیهای خود برخوردار میسازد؟ آیه در پاسخ این سؤال میگوید: روزی و کم و زیاد آن به دست خدا است، و به هر صورت، متاعی است زودگذر. آنچه باید روی آن حساب کرد، همان سرای دیگر و سعادت ابدی است؛ ولی بههرحال، نکته مهمّ این است که «مشیت الهی» در زمینه روزیها این نیست که خدا بیحساب و بدون استفاده از اسباب، به کسی روزی فراوان دهد، و یا روزی او را کم کند؛ بلکه مشیّت او بر این قرار گرفته است که آن را در لابهلای اسباب جهان جستجو کند که: «ابی اللّه ان یجری الامور الا
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 8، ص 320، 323- 322.
(2). رعد/ 26.
ص: 408
باسبابها.» سپس اضافه میکند: پیمانشکنان و مفسدان فی الأرض تنها به زندگی دنیا خشنود و خوشحالند، درحالیکه زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی بیش نیست: «وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ.» ذکر «متاع» به صورت «نکره»، برای بیان ناچیز بودن آن است؛ همانگونه که در فارسی میگوییم: فلان موضوع، «متاعی» بیش نیست؛ یعنی متاعی بیارزش.
و در زیر عنوان: «نکتهها» در نکته دوّم فرموده: تنها آیات فوق نیست که میگوید کم و زیاد روزی به دست خدا است، از آیات مختلف دیگر قرآن نیز همین معنا به خوبی استفاده میشود که خدا روزی هرکس را بخواهد، وسیع، و روزی هرکس را بخواهد، محدود میسازد، امّا این سخن به آن معنا نیست که بعضی از جاهلان پنداشتهاند که باید دست از فعالیت کشید و در گوشهای نشست تا خدا آنچه مقدّر است، برساند. این گونه افراد که تفکّر منفیشان دستاویز خوبی است برای آنها که مذهب را «مخدّر» میدانند، از دو نکته اساسی غافلند:
نخست اینکه: خواستن و مشیّت و اراده الهی که در این آیات به آن اشاره شده، یک مسأله دلبخواه و بیحساب نیست؛ بلکه همانگونه که سابقا هم گفتهایم، مشیّت خداوند از حکمت او جدا نیست، و همیشه روی حساب لیاقتها و شایستگیها است.
دیگر اینکه: این مسأله به معنای نفی عالم اسباب نمیباشد؛ چرا که عالم اسباب، یعنی جهان تکوین، نیز خواست و مشیّت تکوینی خدا است و هیچگاه از مشیّت تشریعی او جدا نخواهد بود. به عبارت روشنتر، اراده خدا در زمینه وسعت و تنگی روزی، مشروط به شرایطی است که بر زندگی انسانها حکمفرماست، و تلاشها، کوششها، اخلاصها و فداکاریها، و بهعکس، سستی، تنبلی، بخل و آلودگی نیّتها، نقش تعیینکنندهای در آن دارد، به همین دلیل قرآن مجید کرارا انسان را در گرو سعی، کوشش، تلاش و فعالیت خود شمرده و بهره او را از زندگی، بهره میزان سعی و تلاش
ص: 409
میداند. لذا در کتاب وسائل الشیعه، در کتاب تجارت و کسب و کار، بابی در زمینه تلاش، کوشش برای تحصیل رزق و روزی عنوان کرده و احادیث متعددی در این زمینه بیان میدارد، نیز ابواب دیگری در مذمّت «بیکاری»، «پرخوابی» و «تنبلی» در طریق تحصیل نیازمندیهای زندگی منعقد ساخته است. از جمله، در حدیثی که از امیر مؤمنان علیه السّلام در این ابواب نقل شده، میخوانیم که فرمود: «ان الاشیاء لما ازدوجت، ازدوج الکسل و العجز، فنتجا بینهما الفقر.»: هنگامی که موجودات در آغاز باهم ازدواج کردند، تنبلی و ناتوانی با همپیمان زوجیت بستند و فرزندی از آنها به نام «فقر» متولد شد، و در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: «لا تکسلوا فی طلب معایشکم؛ فان آبائنا کانوا یرکضون فیها و یطلبونها.»: در طلب روزی و نیازهای زندگی تنبلی نکنید؛ چرا که پدران و نیاکان ما به دنبال آن میدویدند و آن را طلب میکردند (نقل از وسائل الشیعه، ج 12، ص 38).
در حدیث دیگری، از امام باقر علیه السّلام میخوانیم: «انی لا بغض الرجل ان یکون کسلانا عن امر دنیاه، و من کسل عن امر دنیاه، فهو عن امر آخرته، اکسل.»: من مردی را که در کار دنیایش تنبل باشد، مبغوض میدارم. کسی که در کار دنیا تنبل باشد (با اینکه ثمرهاش به زودی نصیب او میشود)، در کار آخرتش تنبلتر است، و نیز از امام موسی بن جعفر علیه السّلام نقل شده است که فرمود: «ان اللّه تعالی لیبغض العبد النوّام. ان اللّه لیبغض العبد الفارغ.» خداوند بنده پرخواب را مبغوض میشمرد. خداوند انسان بیکار را دشمن میدارد (نقل از وسائل الشیعه، ج 12، ص 37).
نیز فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «1»، زیر عنوان:
«خداپرستان و احزاب» تفسیر فرموده: آنها که کتاب آسمانی در اختیارشان قرار دادهایم، از آنچه بر تو نازل میشود، خوشحالند: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ.» با توجّه به اینکه تعبیر: «آتَیْناهُمُ الْکِتابَ» و شبیه آن، در سراسر قرآن
______________________________
(1). رعد/ 36.
ص: 410
معمولا به یهود و نصاری و مانند آنها از پیروان مذاهب آسمانی اطلاق شده، شکی باقی نمیماند که در اینجا نیز اشاره به آنها است؛ یعنی حقطلبان یهود و نصاری و مانند آنها از نزول این آیات بر تو خوشحال و خشنودند؛ چرا که از یکسو آن را همآهنگ با نشانههایی که در دست دارند، میبینند، و از سوی دیگر، مایه آزادی و نجات آنها از شرّ خرافات و عالمنمایان عالم یهود و مسیحیت و امثال آنها که آنان را به قید و بند کشیده و از آزادی فکری و تکاملی انسانی محروم داشته، بود.
سپس اضافه میکند: ولی جمعی از احزاب، قسمتی از آیاتی را که بر تو نازل شده است، انکار میکنند: «وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ.» منظور از این گروه، همان جمعیت از یهود و نصاری بودهاند که تعصّبهای قومی و مذهبی و مانند آن بر آنها غلبه داشته و به همین جهت قرآن از آنها به اهل کتاب تعبیر نکرده؛ چرا که آنها تسلیم در برابر کتب آسمانی خودشان نیز نبودند؛ بلکه آنها در حقیقت، «احزاب» و گروههایی بودند که تنها خطّ حزبی خودشان را دنبال میکردند. این گروه آنچه را با سلیقه، میل و پیشداوریشان هماهنگ نبود، منکر میشدند. این احتمال نیز داده شده که «احزاب» اشاره به مشرکان بوده باشد؛ چرا که در سوره احزاب نیز با همین تعبیر از آنها یاد شده است. آنها در حقیقت، آیین و مذهبی نداشتند، بلکه احزاب و گروههای پراکندهای بودند که مخالفت با قرآن و اسلام، آنها را متحد ساخته بود. مرحوم طبرسی مفسر بزرگ و بعضی دیگر از مفسران از ابن عباس چنین نقل کردهاند که آیه فوق اشاره به انکار بتپرستان نسبت به توصیف خداوند به صفت «رحمان» است که اهل کتاب مخصوصا یهود به خاطر آشنایی به این توصیف از وجود، کلمه «رحمان» در آیات قرآن اظهار خوشحالی میکردند و مشرکان مکّه که با این «وصف» ناآشنا بودند، آن را به سخریه میگرفتند. در پایان آیه، به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که به مخالفت و لجاجت این و آن اعتنا مکن؛ بلکه در خطّ اصیل و صراط مستقیم خود بایست، و: بگو من تنها مأمورم که اللّه و خدای یگانه یکتا را بپرستم و هیچ شریکی برای او قایل نشوم؛ فقط به سوی او دعوت میکنم و بازگشت
ص: 411
من و همگان به سوی او است: «قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ.» اشاره به اینکه موحّد راستین و خداپرست حقیقی جز تسلیم در برابر همه فرمانهای خدا، هیچ خط و برنامهای ندارد. او در برابر همه آنچه از سوی خدا نازل میگردد، تسلیم است و تبعیض در میان آنها قایل نمیشود که آنچه را با میلش سازگار است، بپذیرد و آنچه مخالف میل او است، انکار کند. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» «2» تفسیر فرموده: این عذابها به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادی میکردید و از روی غرور و مستی شهوات به خوشحالی میپرداختید؛ از مخالفت با پیامبران و کشتن مؤمنان و در فشار گذاردن محرومان و مستضعفان لذت میبردید، و از ارتکاب گناهان و قانونشکنیها در خود احساس غرور و سربلندی میکردید. اکنون باید کفّاره آن همه شادی بیجا، غرور، غفلت و مستی شهوت را در میان این غل و زنجیرها، و در لابهلای شعلههای آتش بدهید.
«تَفْرَحُونَ» از مادّه فرح، به معنای شادی و خوشحالی است که گاهی ممدوح و شایسته است، همانگونه که در آیه 5- 4 سوره روم آمده است: «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»: در آن روز (که رومیان اهل کتاب بر مشرکان مجوس پیروز گردند)، مؤمنان شاد خواهند شد، و گاه مذموم است و براساس باطل؛ چنانکه در داستان قارون در آیه 76 سوره قصص میخوانیم: «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ.»: به خاطر بیاور هنگامی را که قومش به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد. البته، این تفاوت باید از قراین شناخته شود، و پیدا است که در آیه مورد بحث، «فرح» از نوع دوّم، منظور است.
«تَمْرَحُونَ» از مادّه «مرح» (بر وزن فرح)، به گفته جمعی از ارباب لغت و مفسران، به معنای شدّت فرح و گستردگی آن است، و بعضی آن را به معنای شادی به خاطر مطالب
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 10، ص 235- 233، به اختصار.
(2). غافر/ 75.
ص: 412
بیاساس دانستهاند. درحالیکه بعضی دیگر آن را به معنای شادی توأم با یک نوع طرب و به کار گرفتن نعمتهای الهی در مسیر باطل شمردهاند. ظاهر این است که همه این معانی، به یک مطلب بازمیگردد؛ زیرا شدت شادی و افراط در آن، سر از همه این مسایل درمیآورد و با انواع گناهان، آلودگیها، عیّاشی و هوسرانی توأم میشود. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ» «2»، تفسیر فرموده: اگر آنها رویگردان شوند، غمگین مباش. ما تو را مسئول حفظ آنان از انحراف بهطور اجبار قرار ندادهایم: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً.» «وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت الهی است، خواه پذیرا شوند و خواه نشوند: «إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ.» سپس ترسیمی از حال این جمعیت بیایمان و اعراضکننده کرده، میگوید:
هنگامی که ما به انسان رحمتی از ناحیه خود میچشانیم، حالت غرور و غفلت به او دست میدهد و از یاد خدا غافل میماند: «و إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها»، و هنگامی که بلایی به خاطر اعمالی که انجام داده، دامانش را بگیرد، انسان به کفران میپردازد: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ.» تعبیر: «إِذا أَذَقْنَا» (هنگامی که بچشانیم) در این آیه، در مورد رحمت پروردگار، و در بعضی آیات دیگر قرآن، در مورد عذاب الهی، ممکن است اشاره به این باشد که نعمتها و مصایب این دنیا هرچه باشد، در مقابل نعمتها و مصایب آخرت، چیز اندکی است، و یا اینکه افراد کمظرفیت، با مختصر نعمتی مست و مغرور، و با مختصر مصیبتی مأیوس و کفور میشوند. «3»
نیز فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «4»، فرموده: این برای آن است که به خاطر آنچه از دست دادهاید، غمگین
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 20، ص 176- 175.
(2). شوری/ 48.
(3). تفسیر نمونه، ج 20، ص 481- 480، به اختصار.
(4). حدید/ 23.
ص: 413
نشوید، و به آنچه خداوند به شما داده، شاد و دلبسته نباشید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ.» این دو جمله کوتاه در حقیقت، یکی از مسایل پیچیده فلسفه آفرینش را حل میکند؛ چرا که انسان همیشه در جهان هستی با مشکلات، گرفتاریها و حوادث ناگواری روبهرو است، و غالبا از خود سؤال میکند: با اینکه خداوند، مهربان، کریم و رحیم است، این حوادث دردناک برای چیست؟ قرآن میگوید: هدف این بوده که شما دلبسته و اسیر زرق و برق این جهان نباشید. منظور این بوده که موقعیت این گذرگاه و پلی که نامش دنیا است و همچنین موقعیت خودتان را در این جهان گم نکنید؛ دلباخته و دلداده آن نشوید و آن را جاودانه نپندارید که این دلبستگی فوق العاده بزرگترین دشمن سعادت شما است؛ شما را از یاد خدا غافل میکند و از مسیر تکامل بازمیدارد. این مصایب، زنگ بیدارباشی است برای غافلان و شلاقی است بر ارواح خفته؛ رمزی است از ناپایداری جهان، و اشارهای است به کوتاه بودن عمر این زندگی. حقیقت این است که مظاهر فریبنده این «دار الغرور» زود انسان را به خود جذب و سرگرم، و از یاد حق غافل میکند. ناگهان بیدار میشود که کاروان رفته و او در خواب و بیابان در پیش.
قابل توجّه اینکه در مورد آنچه از دست میرود، تبدیل به «فاتَکُمْ» (از شما فوت شده) میکند، امّا در مورد مواهب و نعمتهای به دست آمده، آن را به خدا نسبت میدهد و «بِما آتاکُمْ» میگوید؛ چرا که فوت و فنا در ذات اشیا افتاده است. این وجود است که از فیض خداوند سرچشمه میگیرد. آری، این مصایب شکننده تفاخر و غرور است. لذا در پایان آیه میافزاید: خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد: «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.» «مختال»، از ماده «خیال» گرفته شده و به معنای «متکبّر» است؛ زیرا تکبّر از خیال فضیلت و پندار برتری بر دیگران پیدا میشود، و «فخور»، صیغه مبالغه از ماده «فخر»، به معنای کسی است که بسیار بر دیگران فخرفروشی میکند. تنها کسی گرفتار این حالات میشود که مست ناز و نعمت گردد، ولی وجود
ص: 414
آفات و مصایب برای آنها که قابل بیداری و هدایتند، این مستی و آثار آن را از بین میبرد. «1»
4. فرح در تفاسیر روایی
محدث جلیل، علّامه خبیر، شیخ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی قدّس سرّه در تفسیر نور الثقلین، و سیّد فهّامه العلّامه الکامل عالم سید هاشم بن سید سلیمان بن سید اسماعیل حسینی بحرانی غفر اللّه له در تفسیر برهان، و علّامه شیخ جلال الدین، عبد الرحمن سیوطی در تفسیر در المنثور، روایاتی را در ذیل آیات منتخب در این فصل نقل کردهاند که در اینجا پس از ذکر هر آیه، به نقل آن روایات میپردازیم.
فی قوله تعالی: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «2»، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- در کتاب روضه کافی، ابن محبوب به اسنادش از برید عجلی، و او گوید: از ابو جعفر، امام باقر علیه السّلام درباره قول خدای عزّ ذکره: «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»، سؤال کردم؟ آن حضرت گفت: «هم و اللّه شیعتنا حین صارت ارواحهم فی الجنه، و استقبلوا الکرامة من اللّه عزّ و جلّ، علموا و استیقنوا انهم کانوا علی الحق و علی دین اللّه عزّ ذکره، فاستبشروا بمن لم یلحق بهم، من اخوانهم من خلفهم، من المؤمنین:" أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ".»؛ یعنی به اللّه سوگند، آنان شیعیان ما هستند، آن هنگامی که روحهای آنان وارد در بهشت گردید و آنان کرامت از جانب خدای عزّ و جلّ را استقبال کنند، دانستند و یقین پیدا کردند که آنان بر حق و بر دین خدای عزّ ذکره بودهاند، پس بشارت داده میشوند به کسانی که از برادران مؤمنانشان که در پشت سر آنها بوده و هنوز به آنان ملحق نشدهاند، اینکه: هیچ ترس و هیچ حزن و اندوهی برای آنان نیست. «3»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 23، ص 366- 365، به اختصار.
(2). آل عمران/ 170.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 409، حدیث 435- برهان، ج 1، ص 201.
ص: 415
ب- در تفسیر علی بن ابراهیم درباره قوله: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً الایه»، فرموده: پس مرا پدرم از حسن بن محبوب، از ابی عبید حذاء، از ابی بصیر، از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام حدیث نمود که: «قال: هم و اللّه شیعتنا، اذا دخلوا الجنة، فاستقبلوا الکرامة من اللّه، استبشروا بمن لم یلحق بهم، من اخوانهم من المؤمنین فی الدنیا:" أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ".»؛ یعنی امام صادق علیه السّلام فرمود: به اللّه سوگند، آنان شیعیان ما هستند که چون داخل در بهشت گردند، پس آنان کرامت از جانب خدای تعالی را استقبال کنند، به کسانی از برادران از مؤمنشان که هنوز به آنان ملحق نشدهاند، بشارت داده میشوند:
هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی برای آنان نیست. «1»
ج- ابن جریر و ابن ابی حاتم از سدی درباره قوله: «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ»، اخراج نمودند که او گفت: «إنّ الشهید یوتی بکتاب فیه من یقدم علیه من اخوانه و اهله؛ یقال: یقدم علیک فلان یوم کذا و کذا؛ یقدم علیک فلان یوم کذا و کذا. فیستبشر حین یقدم علیه؛ کما یستبشر اهل الغائب بقدومه فی الدنیا.»؛ یعنی البته، نامهای به شهید داده میشود که در آن، کسانی از برادران و اهلش که بر او وارد میشوند، ثبت است؛ گفته میشود که فلانی در روز فلان بر تو وارد میشود و نیز فلانی در روز فلان و فلان بر تو وارد میشود.
پس هنگامی که بر او وارد میگردد، خوشحال میشود؛ همانگونه که خویشان فرد غایب با آمدنش در دنیا خوشحال میشوند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «3»، روایاتی را نقل کردهاند، از جمله:
الف- ابن بابویه فرمود: علی بن احمد بن عبد اللّه برقی از پدرش، و او با اسنادش از ابی جعفر، محمّد بن علی، باقر علیه السّلام ما را حدیث نمود: که آن حضرت علیه السّلام از پدرش، از جدش فرمود: «خرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ذات یوم و هو راکب و خرج علی و هو یمشی، فقال له: یا ابا الحسن! اما ان ترکب و اما ان تنصرف، فان اللّه عزّ و جلّ امرنی ان ترکب، اذا رکبت، و تمشی اذا
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 409، حدیث 434- برهان، ج 1، ص 201.
(2). در المنثور، ج 2، ص 97.
(3). یونس/ 58.
ص: 416
مشیت، و تجلس، اذا جلست، الا ان یکون حدّ من حدود اللّه، لابدّ لک من القیام، و ما اکرمنی اللّه بکرامة، الا و اکرمک بمثلها، و خصّنی بالنبوة و الرسالة و جعلک ولیّی فی ذلک، تقوم فی حدوده و فی اصعب اموره، و الذی بعث محمّدا بالحق نبیّا، ما آمن بی من انکرک، و لا اقر بی من جحدک، و لا آمن بی من کفر بک، و ان فضلک لمن فضلی، و ان فضلی لفضل اللّه، و هو قول اللّه عزّ و جلّ:" قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ"، ففضل اللّه نبیکم و رحمته ولایة علی بن ابی طالب علیه السّلام،" فَبِذلِکَ" قال: بالنبوة و الولایة،" فَلْیَفْرَحُوا"؛ یعنی الشیعة،" خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ"؛ یعنی مخالفیهم من الاهل و المال و الولد فی دار الدنیا، و اللّه یا علی! ما خلقت الا لتعبد ربّک و لیعرف بک معالم الدین و یصلح بک دارس السبیل، و لقد ضلّ من ضلّ عنک، و لن یهتدی الی اللّه، من لم یهتد الیک و الی ولایتک، و هو قول ربّی:" وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ؛ یعنی الی ولایتک، و لقد امرنی تبارک و تعالی ان افترض من حقک ما افترضه من حقی، و ان حقک لمفروض علی من آمن بی، و لولاک لم یعرف حزب اللّه، و بک یعرف عدّو اللّه، و من لم یلقه بولایتک، لم یلقه بشیء، و لقد انزل اللّه عزّ و جلّ:" یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ"؛ یعنی فی ولایتک یا علی!" وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ"، و لو لم ابلّغ ما امرت به من ولایتک، لحبط عملی، و من لقی اللّه عزّ و جلّ بغیر ولایتک، فقد حبط عمله وعدا ینجزلی، و ما اقول الا قول ربی تبارک و تعالی. ان الذی اقول، لمن اللّه عزّ و جلّ، انزله فیک.»؛ یعنی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله روزی خارج گردید درحالیکه سواره بود و علی علیه السّلام خارج گردید درحالیکه پیاده بود.
پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: یا ابا الحسن! یا سوار شو یا برگرد، که خدای عزّ و جلّ مرا امر فرمود: سواره باشی، وقتی من سواره هستم، و پیاده باشی، وقتی من پیاده هستم و بنشینی، وقتی من نشستهام، جز اینکه حدّی از حدود خدا باشد که امکان به جا آوردن آن، برای تو نباشد، و خدا مرا به کرامتی اکرام نفرمود، مگر اینکه تو را به همانند آن اکرام فرمود، و مرا به رسالت و نبوّت مختص فرمود و تو را در این امر، ولیّ من قرار داد تا در حدود و در مشکلترین امورش قیام کنی. سوگند به آن کسی که محمّد را به حق پیامبر نمود، کسی که تو را انکار کند، به من ایمان نیاورده، و کسی که تو را تکذیب کند،
ص: 417
نسبت به من اقرار نکرده، و کسی که به تو کافر گردد، به من ایمان نیاورده است، و البته، فضل تو از من بوده و همانا فضل من از فضل خدای تعالی است، و آن، قول خدای عزّ و جلّ میباشد که: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.» پس فضل خدا پیامبر شما بوده و رحمتش ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام است. «فَبِذلِکَ» را گفت: به نبوّت و ولایت، «فَلْیَفْرَحُوا»؛ یعنی شیعه، «خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ منظورش آنچه از مال و فرزند است که مخالفانشان در زندگی دنیا جمعآوری میکنند. به خدا سوگند، ای علی! تو آفریده نشدهای مگر برای عبادت پروردگارت، و باید به وسیله تو راهها و نشانههای دین شناخته شود و به وسیله تو راههای محو شده، اصلاح گردد، و محقّقا کسی که تو را گم کند، به گمراهی افتاده، و هرگز به سوی خدا هدایت نشود، کسی که به سوی تو و به ولایت تو هدایت نگردیده، و آن، قول پروردگار من است که: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ، یعنی به ولایت تو، و خدای تبارک و تعالی مرا امر فرموده است که واجب گردانم از حقّ تو آنچه را که او از حق من واجب کرده، و البته، حقّ تو واجب است بر کسی که به من ایمان آورد، و اگر تو نبودی، حزب خدا شناخته نمیشد، و به وسیله تو دشمن خدا شناخته میشود و هرکس او را با ولایت تو ملاقات نکند، چیزی را ملاقات نکرده، و خدای عزّ و جلّ نازل فرمود که: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»؛ یعنی درباره ولایت تو یا علی! «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»: و اگر آنچه را به آن امر شدم از ولایت تو، ابلاغ نمیکردم، عمل من از بین میرفت، و هرکس خدای عزّ و جلّ را بدون ولایت تو ملاقات کند، عملش بیهوده بوده و به هدر رفته است، و چیزی را نمیگویم بهجز قول پروردگارم تبارک و تعالی را. البته، آن چیزی را که میگویم، از جانب خدای عزّ و جلّ درباره تو نازل گردید. «1»
ب- در تفسیر علی بن ابراهیم در ضمن حدیثی چنین آمده: «ثم قال:" قُلْ": قل لهم یا محمّد:" بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ"، قال: الفضل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و
______________________________
(1). برهان، ج 2، ص 460.
ص: 418
رحمته امیر المؤمنین علیه السّلام فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا"، قال: فلیفرح شیعتنا هو خیر ممّا اعطوا أعدائنا من الذهب و الفضّة.»؛ یعنی سپس فرمود: به آنان «قل»: بگو ای محمّد!، «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.»: فرمود: آن فضل، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، و رحمت او، امیر المؤمنین علیه السّلام است و به آنها باید خوشحال و مسرور گردند. فرمود: پس شیعیان ما باید خوشحال و شادمان باشند که آن، بهتر است از آنچه از طلا و نقره به دشمنان ما اعطا میشود. «1»
ج- در اصول کافی محمّد بن یعقوب به اسنادش از محمّد بن فضیل از امام رضا علیه السّلام است که: محمّد بن الفضیل گوید: به آن حضرت گفتم: «" قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ". حضرت گفت: «بولایة محمّد و آل محمّد علیهم السّلام. هو خیر مما یجمع هؤلاء من دنیاهم.»؛ یعنی به ولایت محمّد و آل محمّد علیهم السّلام (باید خوشحال و شادمان شوند) که آن، بهتر از آن چیزهایی است که آنان از دنیایشان جمعآوری میکنند. «2»
د- ابی حمزه از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام: او گوید: به آن حضرت گفتم: «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.» آن حضرت گفت: «الاقرار بنبوة محمّد صلّی اللّه علیه و آله و الائتمام بامیر المؤمنین علیه السّلام هو خیر ممّا یجمع فی دنیاهم.»؛ یعنی اقرار به نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و اقرار به مقتدا بودن امیر المؤمنین علیه السّلام، بهتر از آن چیزهایی است که آنان در امر دنیایشان جمعآوری میکنند. «3»
ه- در تفسیر عیاشی آمده که: اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین علیه السّلام درباره قول خدای تعالی:
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»، پرسید. آن حضرت پاسخ داد: «فلیفرح شیعتنا هو خیر مما اعطی عدونا من الذهب و الفضة.»: پس شیعیان ما باید شادمانی و خوشحالی کنند که آن، بهتر از آن چیزهایی است که به دشمنان ما اعطا میشود از طلا و نقره. «4»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 2، ص 307، حدیث 83- برهان، ج 2، ص 459.
(2). نور الثقلین، ج 2، ص 3 و 7، حدیث 85- برهان، ج 2، ص 459.
(3). برهان، ج 2، ص 459- نور الثقلین، ج 2، ص 308، حدیث 88.
(4). نور الثقلین، ج 2، ص 308، حدیث 87.
ص: 419
و- شیخ طوسی در امالی به روایت ابو عمر، با اسنادش از ابی صالح، از ابن عباس: «قال:" بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ": و" بِفَضْلِ اللَّهِ"، النّبی، و" بِرَحْمَتِهِ"، علی.» ابن عباس فرمود: «بِفَضْلِ اللَّهِ»، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و «بِرَحْمَتِهِ»، علی علیه السّلام است. «1»
ح- خطیب و ابن عساکر درباره قوله: «بِفَضْلِ اللَّهِ» از ابن عباس رضی اللّه عنه اخراج نمودند که:
«قال:" قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ"، قال: النّبی صلّی اللّه علیه و آله،" وَ بِرَحْمَتِهِ"، قال: علی بن ابی طالب رضی اللّه عنه.»: ابن عباس گفت: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ»، را فرمود: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، و «بِرَحْمَتِهِ» را فرمود: علی بن ابی طالب رضی اللّه عنه است. «2»
ط- ابن جریر و ابن منذر درباره قوله: «خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.» از ابن عباس رضی اللّه عنه اخراج نمودند که: «قال: من الاموال و الحرث و الانعام.»: ابن عباس رضی اللّه عنه فرمود: «خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ.»؛ یعنی بهتر است از اموال، کشت و کار، گله و چهارپایان. «3»
ی- ابو الشیخ و ابن مردویه از انس رضی اللّه عنه اخراج نمودند که او گفت: «قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:" قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ"، قال: فضل اللّه، القرآن، و رحمته، ان جعلهم من اهله.»: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ»، را فرمود: فضل اللّه، قرآن بوده و رحمتش این است که آنان را از اهل قرآن قرار دهد. «4»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ» «5»، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- در روایت ابی الجارود از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام درباره قوله: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»، آمده که: «فرحوا بکتاب اللّه اذا تلی علیهم، و اذا تلوه، تفیض اعینهم دمعا من الفزع و الحزن، و هو علی بن ابی طالب و هی فی قراءة ابن مسعود:" و الذی انزلنا الیک الکتاب هو الحق و من یؤمن به"، علی بن ابی طالب، یومن به،" وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ
______________________________
(1). برهان، ج 2، ص 460.
(2). در المنثور، ج 3، ص 309.
(3). در المنثور، ج 3، ص 309.
(4). در المنثور، ج 2، ص 308.
(5). رعد/ 36.
ص: 420
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج3 459
بَعْضَهُ"، انکروا من تأویله ما انزله فی علی و آل محمّد و امنوا ببعضه، فاما المشرکون، فانکروه کله، اوّله و اخره، و انکروا ان محمّدا رسول اللّه.»: هنگامی که کتاب خدا بر آنان تلاوت میشود، شادمان میگردند، و چون آن را تلاوت میکنند، به جهت بیتابی و اندوه اشک از چشمان آنان سرازیر میشود، و آن، علی بن ابی طالب علیه السّلام است، و آن در قرائت ابن مسعود:
«و الذی انزلنا الیک الکتاب هو الحق و من یؤمن به»، بوده و علی «من یؤمن به» است. «وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ»، آنچه از تأویل را که درباره علی علیه السّلام و آل محمّد نازل گردید، انکار کردند و به بعض آن ایمان آوردند، و امّا مشرکین همهاش را، از اوّلش تا آخرش را انکار نمودند و انکار نمودند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیامبر خدای تعالی است. «1»
ب- ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم درباره قوله: «وَ مِنَ الْأَحْزابِ» از مجاهد اخراج نمودند که گفت: «من اهل الکتاب»؛ یعنی از اهل کتاب، «مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ» را گفت: «بعض القرآن.»؛ یعنی بعض قرآن را انکار نمودند. «2»
همینطور فی قوله تعالی: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» «3»، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- علی بن ابراهیم با اسنادش از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام فی قوله: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ» گوید: نقل کند که آن حضرت گفت: «سأل رجل ابی علیه السّلام عن ذلک. فقال: نزلت فی ابی بکر و اصحابه، واحدة مقدمه، و واحدة مؤخرة، لا تأسوا علی ما فاتکم مما خصّ به علی بن ابی طالب علیه السّلام و لا تفرحوا بما آتاکم من الفتنة التی عرضت لکم بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فقال الرجل:
اشهد انکم اصحاب الحکم الذی لا خلاف فیه. ثم قام الرجل، فذهب، فلم اره.»: مردی از پدرم درباره این آیه سؤال کرد، پس پدرم فرمود: درباره ابو بکر و یاران او نازل گردیده؛ بخشی از آن، مقدّم، و بخشی از آن، مؤخّر. محزون و اندوهگین مباشید بر آنچه از دست دادید، از آن چیزهایی که اختصاص به علی بن ابی طالب علیه السّلام یافت، و خوشحال و شادمان
______________________________
(1). برهان، ج 2، ص 528- نور الثقلین، ج 2، ص 508، حدیث 146.
(2). در المنثور، ج 4، ص 65.
(3). حدید/ 23.
ص: 421
نباشید به آنچه بر شما وارد شد، از فتنهای که بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر شما عارض گردید.
پس آن مرد گفت: شهادت میدهم بر اینکه شما هستید اصحاب حکم؛ یعنی سزاوار حکومت، که هیچ اختلافی در آن نیست، پس از آن، آن مرد از جایش برخاست و رفت و دیگر او را ندیدم. «1»
ب- علی بن ابراهیم با اسنادش از حفص بن غیاث، و او حفص گوید: به ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام گفتم: فدایت گردم، حدّ زهد در دنیا چیست؟ «فقال: قد حدّه اللّه فی کتابه: فقال عزّ و جلّ:" لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ".»: خداوند متعال حدّ آن را در کتابش بیان کرده، سپس او عزّ و جلّ فرموده است: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ.»: پس حضرت فرمود: بر چیزی که از دستتان میرود، اندوه مخورید، و بر چیزی که به دستتان میرسد، خوشحال و شادمان نباشید. «2»
ج- علی بن ابراهیم با اسنادش گوید: مردی به خدمت علی بن حسین علیه السّلام رسید و سؤال کرد: زهد چیست؟ آن حضرت گفت: «عشرة اجزاء فأعلی درجات الزهد ادنی درجات الرضا، الا و ان الزهد فی ایة من کتاب اللّه:" لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ".»: زهد دارای ده جزء است، پس بالاترین درجه زهد، پایینترین درجه رضا است، بدان و آگاه باش که زهد در آیهای از کتاب خدا بیان شده: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ".» «3»
د- در نهج البلاغه: «و قال علیه السّلام: الزهد کله بین کلمتین من القرآن؛ قال اللّه تعالی:" لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ"، و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه.» فرمود: همه زهد در بین دو کلمه قرآن است؛ خدای تعالی فرمود: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ.»، و هرکس بر گذشته، غم و اندوه نخورد و برای آینده، خوشحال و شادمان نباشد، دو طرف زهد را به دست آورده است. «4»
______________________________
(1). برهان، ج 4، ص 1090- نور الثقلین، ج 5، ص 248، حدیث 89.
(2). برهان، ج 4، ص 1090- نور الثقلین، ج 5، ص 248، حدیث 90.
(3). نور الثقلین، ج 5، ص 248، حدیث 91.
(4). نور الثقلین، ج 5، ص 249، حدیث 95.
ص: 422
5. تدبّر در آیات فرح
اشاره
قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «1»
در اینجا با استفاده از بررسی تحقیقی که گذشت و با استفاده از سیاق آیات و با استعانت از امدادهای خدای عزّ و جلّ، معانی و مفاهیم فرح را زیر عناوین کتب لغت، تفاسیر و تفاسیر روایی و با استناد به آیات قرآن بررسی و تدبّر مینماییم.
الف- معانی فرح یا فرح مذموم و فرح ممدوح در بررسی کتب لغت
فرح، لذّت و سروری است که موجب باز شدن و گشادگی دل میگردد، و انگیزه ایجاد آن، لذّت و سرور بوده و میتواند مال، ثروت، مقام و سایر نعم دنیوی اعطا شده از جانب خدای تعالی باشد، در این صورت.
اگر تمتّع و بهرهمندی از مال و سایر نعم دنیوی، فی نفسه مطلوب و سبب شادی و سرور گردد و به ناپایداری تمتّعات دنیوی و زندگی دنیا و نیز به جاودانگی نعم اخروی و جهان آخرت توجّهی نباشد، این نوع فرح، از فرح مذموم است.
امّا چنانچه بهرهمندی از مال، ثروت، مقام و سایر نعم دنیوی، با توجّه به ناپایداری آنها و با توجّه به فانی بودن دنیا و با عنایت به بقای نعم اخروی و جاودانگی جهان آخرت، نشاطآفرین باشد، و یا بهرهمندی از تمتّعات دنیوی اعطا شده از جانب خدای تعالی، وسیله دستیابی به فلاح و رستگاری در جهان آخرت باشد، فرحی که از آن حاصل میشود، فرح ممدوح است.
ب- معانی فرح به استناد به تفاسیر و تفاسیر روایی
1. فرح، به معنای شماتت نمودن و یا خوشحالی کردن دشمنان مؤمنین است. در این معنا، دشمنان مؤمنین، از آنچه موجب غم و اندوه مؤمنین میگردد، شاد و خوشحال میشوند: «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» «2»؛ یعنی اگر نعمتی از جانب خدای
______________________________
(1). ص/ 29.
(2). آل عمران/ 120.
ص: 423
تعالی به شما مؤمنین برسد، آنان (که دشمنان شما هستند) محزون و اندوهگین شوند، و اگر مصیبتی به شما برسد که سبب غم و اندوه شما گردد، به واسطه آن غم و اندوه شما، آنان (که دشمنان شما هستند) خوشحال و شادمان میگردند، و اگر شما بر این مصیبتهای وارد شده، خویشتنداری و شکیبایی کنید و با امتناع از معاصی و انجام طاعات الهی پرهیزگاری کنید، مکر آنان از بدیاش هیچ ضرری به شما نمیرساند، البته، خدای تعالی بر آنچه انجام میدهند، سلطه و اقتدار کامل دارد.
2. فرح، به معنای خوشحالی و نشاط مؤمنین است در بهشت، و آن به این سبب است که خدای تعالی از فضل خودش پاداش شهادت را به آنان اعطا میکند: «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» «1»؛ یعنی درحالیکه خوشحال هستند، به سبب آنچه خدای تعالی از فضل خودش پاداش شهادت را به آنان اعطا کرده است و با دریافت بشارت درباره کسانی که پس از آنها هنوز به ایشان ملحق نشدهاند، خوشحال و مسرور میشوند به اینکه هیچ خوف و ترسی، و هیچ حزن و اندوهی برای آنان نیست.
3. فرح، به معنای خوشحالی و نشاط مؤمنین است نسبت به فضل و رحمت الهی از آن جهت که نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را تصدیق نموده و به ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام مؤمن هستند: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» «2»؛ یعنی: ای پیامبر! به مؤمنین بگو، به واسطه فضل خدا که با آن، نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را تصدیق نمودند، و به واسطه رحمت خدا که با آن به ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام مؤمن هستند، باید با نشاط و خوشحال باشند که آن فضل و رحمت خدا از آنچه که غیر مؤمنین به جمع آن میپردازند، بهتر است.
4. فرح، به معنای خوشحالی و نشاط است به واسطه وسعت نعمتی که در دنیا اعطا شده؛ خوشحالی و نشاطی از روی تکبّر و غرور یا سرمستی بدون توجّه به ناپایداری
______________________________
(1). آل عمران/ 170.
(2). یونس/ 58.
ص: 424
زندگی در دنیا و نعیم آن و بدون توجّه به زندگی جاویدان در آخرت و نعیم همیشگی آن: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ.» «1»؛ یعنی خدای تعالی روزی را وسیع میگرداند برای هرکه مشیّت او باشد (و برای او مصلحت بداند)، و آن را تنگ میگرداند برای هرکه مشیّت او باشد (و برای او مصلحت بداند)، و به زندگی دنیا (و به وفور نعمتی که در زندگی دنیا به آنان اعطا شده)، شاد و خوشحالند (خوشحالی و نشاطی از روی تکبّر و غرور یا سرمستی بدون توجّه به ناپایداری دنیا و نعیم آن، و بدون توجّه به زندگی جاوید آخرت و نعیم آن)، و زندگی (فانی) دنیا نسبت به زندگی (جاوید) آخرت بهجز متاعی قلیل و اندک بیش نیست (که آن باید وسیلهای قرار گیرد برای رستگاری در آخرت).
5. فرح، به معنای خوشحالی و نشاط اهل کتاب است به واسطه آنچه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید؛ زیرا آنچه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید، تصدیقکننده کتابهای آنها بود (و کتابهای آنان، به آن بشارت داده بود): «وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ.» «2»؛ یعنی: و آن کسانی که کتاب آسمانی (تورات و انجیل) را به آنان اعطا نمودیم، به آنچه بر تو نازل شده (یعنی قرآن)، خوشحال و مسرور هستند (که آن هم تصدیقکننده کتابهای آنها است و هم در کتب آنان به آن بشارت داده شده)، و از احزاب؛ یعنی گروههایی از اهل کتاب که با آنهایی از یهود و نصاری که اسلام اختیار کرده بودند، مخالف و معاند بودند، کسانی هستند که بعض آن را (که بر تو نازل گردیده)، انکار میکنند (ای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله! به آنان بگو: البتّه، من مأمورم به اینکه خدای یکتا را عبادت کنم و به او شرک نورزم؛ به سوی او دعوت نمایم و به سوی او بازگشت است.
6. فرح به معنای مرح؛ یعنی خوشحالی و نشاطی که به ناحق باشد: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ.» «3»؛ یعنی آن بلا و عذاب که در آن
______________________________
(1). رعد/ 26.
(2). رعد/ 26.
(3). غافر/ 75.
ص: 425
گرفتارید، به سبب این است که در روی زمین به ناحق (و برای زنده داشتن باطل و نابود کردن حق) به خوشحالی و سرور میپرداختید و همچنین به واسطه این است که بر وجه باطل و از روی تکبّر و غفلت از حق، به خوشحالی و سرور مبادرت میکردید.
7. فرح، به معنای سرمستی و شادی غرورآمیز و متکبّرانه توأم با غفلتی است که به واسطه اعطای نعمت صحت، ثروت و امنیّت حاصل میشود: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ.» «1»؛ یعنی پس اگر کافران از آنچه آنان را به سوی آن دعوت میکنی، روی گردانیدند و آن را اجابت ننمودند، پس ما تو را نفرستادیم که بر آنان حافظ و نگهبان باشی (یعنی بر آنچه آنان را به سوی آن دعوت میکنی، مسئول باشی که آنان اجابت کنند). بر تو تکلیفی نیست جز اینکه رسالت خود را به آنان برسانی، و ما چون از جانب خودمان نعمتی از قبیل صحت، ثروت و امنیت را به انسان بچشانیم و او آن را احساس کند، به واسطه آن نعمت، سرمست شده و توأم با غفلت متکبّرانه، خوشحالی و شادمانی غرورآمیز دارد، و اگر به آنان به واسطه آن اعمالی که قبلا خودشان انجام دادهاند، نقمتی از قبیل: بیماری، فقر و ناامنی به آنها برسد، پس این انسان است که همه نعمتها را فراموش میکند و آنها را انکار مینماید و (خود را در بلا و نقمت گرفتار میبیند و) به ناسپاسی میپردازد.
8. فرح، یعنی نشاط و خوشی متکبّرانه و مغرورانه و توأم با فخرفروشی به دیگران، بر اثر وفور نعمت: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.» «2»؛ یعنی: و مصیبتهایی که به شما میرسد، برای این است که بر آنچه از نعمتهای دنیا که از شما فوت میشود، غم و اندوهتان نسبت به آن ملایم و کم باشد و بر آنچه از نعمت که خدای تعالی به شما اعطا میکند، متکبّرانه و مغرورانه توأم با فخرفروشی به دیگران، با نشاط و خوشحال برخورد نکنید، و خدای تعالی هر انسان
______________________________
(1). شوری/ 48.
(2). حدید/ 23.
ص: 426
متکبّری را که (از روی تخیّل، خود را افضل از دیگران بداند و) بر دیگران فخر و مباهات کند، دوست ندارد.
ج- معانی و مفاهیم فرح با استناد آیات
1. معنای اوّل فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، خوشحالی منافقین است به سبب حزن و اندوه مؤمنین. آیات زیر حال منافقین و سبب خوشحالی آنان را بیان میکند:
- ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ. إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ. «1»
- إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ. «2»
- فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ. «3»
2. معنای دوّم فرح
یکی از معانی فرح، خوشحالی شهیدانی است که در راه پیشرفت دین خدا به شهادت رسیدهاند؛ آنان خوشحالند که نمردهاند؛ بلکه زندهاند و نزد خدای متعال روزی داده میشوند، و خدای تعالی از فضل خودش به آنان اعطا نموده است:
- وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ «4»
- وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. «5»
______________________________
(1). آل عمران/ 120.
(2). توبه/ 50.
(3). توبه/ 81.
(4). بقره/ 154.
(5). آل عمران/ 170.
ص: 427
3. معنای سوّم فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، خوشحالی مؤمنین است به سبب فضل و رحمت خدای تعالی، و آن، مغفرت او تعالی بوده نسبت به مؤمنین و نزول قرآن است برای هدایت و رحمت آنان:
- یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ. قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ «1»
- وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. «2»
- قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما یُوحی إِلَیَّ مِنْ رَبِّی هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ. «3»
- إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ وَ إِنَّهُ لَهُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ. «4»
- تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ. هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ. «5»
4. معنای چهارم فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، خوشی و نشاط است به واسطه وفور نعمت در دنیا؛ خوشحالی و نشاطی که از روی تکبّر و سرمستی و بدون توجّه به ناپایداری دنیا و جاودانی جهان آخرت میباشد:
- اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ. «6»
- وَ ما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زِینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی أَ فَلا تَعْقِلُونَ «7»
- فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ. «8»
______________________________
(1). یونس/ 58.
(2). آل عمران/ 157.
(3). اعراف/ 203.
(4). نمل/ 77.
(5). لقمان/ 3.
(6). رعد/ 26.
(7). قصص/ 60.
(8). انعام/ 44.
ص: 428
5. معنای پنجم فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، خوشی و نشاط اهل کتاب است به واسطه آنچه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید:
- وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَآبِ. «1»
خوشی و نشاط آن گروه از اهل کتاب که اهل نماز شب و مؤمن به خدا و مؤمن به روز قیامت هستند؛ آنان اهل امر به معروف و نهی از منکر و پیشدستی کردن در امور خیر میباشند و اینان از صالحیناند: «لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ. یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ.» «2»
آنان به خدای تعالی ایمان دارند و به آنچه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل گردید و به آنچه بر پیامبرانشان نازل گردید، درحالیکه در پیشگاه خدا خاشع و خاضعند، مؤمن هستند.
آنان آیات خدای تعالی را به بهای اندک معامله نکرده و پاداش آنان نزد پروردگارشان است: «وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ.» «3»
6. معنای ششم فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، خوشی و شادمانی ناحق است آنگونه که از روی تکبّر، سرکشی و با سعی در زنده نگهداشتن باطل خود، به خوشحالی و شادمانی میپردازد:
- ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ. «4»
سرگذشت قارون که مصداق کامل این معنا است، در آیات 76 تا 81 سوره قصص
______________________________
(1). رعد/ 36.
(2). آل عمران/ 114.
(3). آل عمران/ 199.
(4). غافر/ 75.
ص: 429
چنین آمده: «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ. وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ. قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ. فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ. وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ. فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ.» «1»
7. معنای هفتم فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، شادی و خوشحالی غرورآمیز و متکبّرانه توأم با غفلت از سپاس نسبت به رحمت خدای تعالی است:
- فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ. «2»
- وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ. «3»
8. معنای هشتم فرح
یکی از معانی و مفاهیم فرح، خوشی و نشاط متکبّرانه و مغرورانه توأم با فخرفروشی به دیگران و به واسطه وفور نعمت است که خدای تعالی بعد از برطرف کردن سختی، به او اعطا میکند و او بر این گمان است که سختیها از او دور شده و دیگر به او نخواهد رسید:
- لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. «4»
______________________________
(1). قصص/ 81.
(2). شوری/ 48.
(3). روم/ 36.
(4). حدید/ 23.
ص: 430
- وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ. وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ. «1»
د- روایاتی درباره معرفت قدر انسان، انسان کامل، عقل و جهل و سپاه آنها
1. در باب معرفت قدر انسان
الف- «قال الامام علی بن ابی طالب علیه السّلام: من عرف نفسه، فقد عرف ربه. من عجز عن معرفة نفسه، فهو عن معرفة خالقه اعجز.»؛ یعنی: امام علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود: هرکس خودش را شناخت، پروردگارش را شناخته است. کسی که از شناخت خودش ناتوان است، پس او از معرفت و شناخت آفریدگارش ناتوانتر است.
ب- در نهج البلاغه، امام علی علیه السّلام فرمود: «هلک امرؤ لم یعرف قدره.»: انسانی که قدر خود را نشناخته، هلاک گردد.
2. روایتی در باب انسان کامل
در تحف العقول از امام جعفر بن محمّد، صادق علیه السّلام آمده که: «ثلاث خصال من رزقها، کان کاملا: العقل، و الجمال، و الفصاحة.»: سه خصوصیت است که روزی هرکس باشد، او انسانی کامل است: صفت عقل، صفت جمال و صفت فصیح و رسا سخن گفتن.
3. روایتی در باب عقل و جهل و سپاه آن دو
در اصول کافی با اسنادش از سماعة بن مهران و او گوید، نزد ابی عبد اللّه، امام صادق، علیه السّلام بودم و جماعتی از یاران او حضور داشتند، پس ذکر عقل و جهل به میان آمد، امام صادق علیه السّلام فرمود: عقل و سپاهش را و جهل و سپاهش را بشناسید تا هدایت شوید.
سماعه گوید: من گفتم: فدایت گردم! ما آنها را نمیشناسیم، مگر اینکه شما آنها را به ما بشناسانید. پس حضرت فرمود: «ان اللّه عزّ و جلّ خلق العقل، و هو اوّل خلق من الروحانیین عن یمین العرش من نوره. فقال له: أدبر فأدبر، ثم قال له: اقبل، فأقبل. فقال اللّه تبارک و تعالی: خلقتک خلقا عظیما و کرّمتک علی جمیع خلقی. قال: ثم خلق الجهل من البحر الاجاج ظلمانیا، فقال له:
______________________________
(1). هود/ 10.
ص: 431
أدبر فادبر، ثم قال له: اقبل، فلم یقبل، فقال له: استکبرت، فلعنه. ثم جعل للعقل خمسة و سبعین جندا. فلمّا رأی الجهل ما اکرم اللّه به العقل و ما اعطاه، اضمر له العداوة، فقال الجهل: یا رب! هذا خلق مثلی خلقته و کرّمته و قوّیته و أنا ضدّه و لا قوّة لی به، فأعطنی من الجند مثل ما اعطیته. فقال:
نعم، فان عصیت بعد ذلک، اخرجتک و جندک من رحمتی. قال: قد رضیت، فاعطاه خمسة و سبعین جندا. فکان ممّا اعطی العقل من الخمسة و السبعین الجند: الخیر، و هو وزیر العقل، و جعل ضدّه الشر، و هو وزیر الجهل، و الایمان، و ضدّه الکفر، و التّصدیق، و ضدّه الجحود، و الرّجاء، و ضدّه القنوط، و العدل، و ضدّه الجور، و الرّضا، و ضدّه السخّط، و الشکر، و ضدّه الکفران، و الطّمع، و ضدّه الیأس، و التوکّل، و ضدّه الحرص، و الرأفة، و ضدّها القسوة، و الرحمة، و ضدّها الغضب، و العلم، و ضدّه الجهل، و الفهم، و ضدّه الحمق، و العفة، و ضدّها التهتک، و الزهد، و ضدّه الرغبة، و الرفق، و ضدّه الخرق، و الرهبة، و ضدّه الجرأة، و التواضع، و ضدّه الکبر، و التؤدة، و ضدّها التسرّع، و الحلم، و ضدّها السفه، و الصمت، و ضدّها الهذر، و الاستسلام، و ضدّه الاستکبار، و التسلیم، و ضدّه الشک، و الصبر، و ضدّه الجزع، و الصفح، و ضدّه الانتقام، و الغنی، و ضدّه الفقر، و التذکّر، و ضدّه السهو، و الحفظ، و ضدّه النسیان، و التعطف، و ضدّه القطیعه، و القنوع، و ضدّه الحرص، و المؤاساة، و ضدّها المنع، و المودّة، و ضدّها العداوة، و الوفاء، و ضدّه الغدر، و الطاعة، و ضدّها المعصیة، و الخضوع، و ضدّها التطاول، و السّلامة، و ضدّها البلاء، و الحبّ، و ضدّه البغض، و الصّدق، و ضدّه الکذب، و الحق، و ضدّه الباطل، و الامانة، و ضدّها الخیانة، و الاخلاص، و ضدّه الشوب، و الشهامة، و ضدّها البلادة، و الفهم، و ضدّه الغباوة، و المعرفة، و ضدّه الافشاء، و الصّلاة، و ضدّها الاضاعة، و الصوم، و ضدّه الافطار، و الجهاد، و ضدّه النکول، و الحج، و ضدّه نبذ المیثاق، و صون الحدیث، و ضدّه النمیمة، و برّ الوالدین و ضدّه العقوق، و الحقیقة، و ضدّها الرّیاء، و المعروف، و ضدّه المنکر، و الستر، و ضدّه التبرّج، و التقیة، و ضدّها الاذاعة، و الانصاف، و ضدّه الحمیة، و التهیئة، و ضدّها البغی، و النظافة، و ضدّها القذر، و الحیاء، و ضدّها الجلع، و القصد و ضدّه العدوان، و الرّاحة و ضدّها التعب، و السهولة، و ضدّها الصعوبة، و البرکة، و ضدّها المحق، و العافیة، و ضدّها البلاء، و القوام، و ضدّه المکاثره، و الحکمة، و ضدّها الهواء، و الوقار، و ضدّه
ص: 432
الخفة، و السعادة، و ضدّها الشقاوة، و التوبة، و ضدّها الاصرار، و الأستغفار، و ضدّه الاغترار، و المحافظة، و ضدّها التهاون، و الدّعاء، و ضدّه الاستنکاف، و النشاط، و ضدّه الکسل، و الفرح، و ضدّه الحزن، و الالفة و ضدّها الفرقة، و السّخاء، و ضدّه البخل. فلا تجتمع هذه الخصال کلها من اجناد العقل الّا فی نبّی او وصی نبّی او مؤمن قد امتحن اللّه قلبه للأیمان، و امّا سائر ذلک من موالینا، فان احدهم لا یخلو من ان یکون فیه بعض هذه الجنود حتی یستکمل، و ینقی من جنود الجهل، فعند ذلک یکون فی الدرجة العلیا مع الانبیاء و الاوصیاء، و انما یدرک ذلک بمعرفة العقل و جنوده، و بمجانبة الجهل و جنوده، وفقنا اللّه و ایاکم لطاعته و مرضاته.» «1»
کلمات قصار پیرامون فرح
در غرر الحکم و درر الکلم در «باب فرح» سخنانی به اقتصار از مولی الموحدین، امیر المؤمنین، علی علیه السّلام بیان شده که در اینجا به نقل آنها میپردازیم.
1. «کم من فرح أفضی به فرحه إلی حزن مخلّد.»: چهبسا بعضی خوشیها و سرورها که خوشحالیاش فرد را به حزن و اندوهی جاویدان و همیشگی میکشاند.
2. «لا تفرح بما هو آت.»: با آنچه خواهد آمد، شادمان و مسرور نشو.
3. «لا تفرحنّ بسقطة غیرک؛ فإنّک لا تدری ما یحدث بک الزّمان.»: به سقوط غیر خود، هرگز خوشحال مشو؛ زیرا تو نمیدانی روزگار نسبت به تو چه پدید میآورد.
4. «لا تبتهجنّ بخطاء غیرک؛ فإنّک لن تملک الإصابة أبدا.»: به خطا و اشتباه غیر خود، هرگز خوشحال مشو؛ زیرا که تو همیشه صواب و درستی را مالک نخواهی بود.
خدایا! ما را توفیقی عطا کن که سرور و شادی ما در پرتو بهرهمندی از فضل و رحمت تو باشد؛ فضل و رحمتی که تغیّر و فنا در آن راه ندارد و همواره ثابت و باقی است و آن در اسلام، قرآن، نبوّت و ولایت محقّق است.
آمین، یا رب العالمین!
______________________________
(1). روایاتی که ذکر گردید، از تفسیر بصائر، ج 51، سوره انسان، نقل شده است.