فصل چهل و دوم مسارعه در خیرات
اشاره
مسارعه در خیرات، که موضوع تحقیق در این فصل است، به معنای پیشی گرفتن در نیکیها بوده و ضمن 6 آیه در 5 سوره قرآن کریم با عبارات: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»* و «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»* و «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ»، ذکر شده است، و بنا بر روش معمول ابتدا آیات منتخب را به ترتیب مصحف کریم تنظیم نموده و پس از آن، معانی کلمات مسارعه و خیرات را با استفاده از کتب لغت بررسی میکنیم، و در مرحله سوّم، تفاسیر آیات مذکور را از کتب تفسیری علمای شیعه و علمای تسنّن، از زمان شیخ الشیوخ، طوسی قدّس سرّه تا زمان حاضر، تحقیق مینماییم و در مرحله بعد از آن، آیات مذکور را با استفاده از کتب تفسیر روایی علمای شیعه و سنّی بررسی میکنیم، و سرانجام، با استعانت از امدادهای خدای متعال و با استفاده از تفاسیر مورد تحقیق، و با استناد به آیات قرآن، به تدبّر در آیات برگزیده میپردازیم.
1. تنظیم آیات مسارعه در خیرات به ترتیب مصحف کریم
1. وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. «1»
______________________________
(1). بقره/ 148: مدنی.
ص: 624
2. یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ. «1»
3. وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. «2»
4. فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ. «3»
5. نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ. «4»
6. أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ. «5»
2. در معنای مسارعه و خیرات
در معنای مسارعه، راغب در مفردات فرموده: سرعة (یعنی شتاب)، ضدّ بطء بوده و در اجسام و در افعال استعمال میگردد، گفته میشود: «سرع فهو سریع و أسرع فهو مسرع و اسرعوا.» قال تعالی: «وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»، «وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»، و قال: «یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً»، و سرعان القوم، آن کسی است که شتابنده بر همه پیشی گرفته است، و قوله تعالی: «فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ»* و «سَرِیعُ الْعِقابِ»،* آگاهی و تنبیه است بر آنچه فرمود: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.» «6»
و در معنای خیرات مطلبی را پیشتر فرموده که در فصل بیست و دوّم، فصل «خیر»، بیان شد، از اینرو در اینجا از تکرار آن خودداری میشود.
______________________________
(1). آل عمران/ 114: مدنی.
(2). مائده/ 48: مدنی.
(3). انبیاء/ 90: مکی.
(4). مؤمنون/ 56: مکی.
(5). مؤمنون/ 61: مکی.
(6). مفردات، ص 236.
ص: 625
فخر الدین در مجمع البحرین: در معنای مسارعه فرموده: قوله تعالی: «یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً»؛ یعنی شتابان از قبرها خارج میگردند. قوله: «وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ.»؛ یعنی چون حساب کند، محاسبه او سریع و شتابنده است، و از امیر المؤمنین علیه السّلام در خبر آمده که از آن حضرت سؤال شده است: چگونه خدای تعالی خلق را محاسبه میکند و خلق او را نمیبینند؟ آن حضرت پاسخ داد: «کما یرزقهم و لا یرونه.»؛ یعنی همچنان که به آنان روزی میدهد و آنان او را نمیبینند، و روایت شده که خدای عزّ و جلّ جمیع بندگانش را در زمانی به اندازه زمان دوشیدن یک گوسفند محاسبه میکند، و آن، دلیل است بر اینکه محاسبه احدی او را از محاسبه احدی دیگر بازنمیدارد، و البته، او بدون زبان سخن میگوید، و قوله: «وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»، از مسارعه؛ یعنی پیشی گرفتن به چیزی، است، و آن، مبادرت نمودن به چیزی است در اوّلین زمان امکان آن، و مراد از آن در آیه، مبادرت به آن چیزی است که سبب مغفرت است، و از این مقوله است حدیث: «انهاک عن التّسرّع فی الفعل و القول.»؛ یعنی تو را نهی مینمایم از پیشی گرفتن و مبادرت نمودن به انجام کار و بیان گفتار بدون تأمّل و تدبّر در آن، و سرعة (یعنی تندی، شتاب) نقیض بطوء (یعنی کندی) است. «1»
و در معنای خیرات، فخر الدین در مجمع البحرین مطالبی را فرموده که در فصل بیست و دوّم، فصل «خیر»، بیان شده، از اینرو و در اینجا از تکرار آن خودداری میشود.
در مقدمه مرآة الانوار و مشکوة الاسرار، در معنای مسارعه فرموده: سرعه و مسارعون و آنچه مشتمل بر آن است، مثل یسارعون و مانند آن. سرعة، نقیض بطوء است. گفته میشود: «عجبت من سرعة فلان»؛ یعنی در شگفت شدم از عجله و شتاب او، و سرعت، عبارت از شتاب نمودن به سوی چیزی است، و مسارعه، پیشی گرفتن و مبادرت نمودن به سوی چیزی است، در اوّلین فرصت و زمان ممکن، و ظاهرا؛ همچنانکه از برخی از اخبار استفاده میشود، مراد از قوله تعالی: «فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ*
______________________________
(1). مجمع البحرین، ص 353.
ص: 626
الْحِسابِ»،* این است که حسابرسی از احدی، او را از حسابرسی به دیگری، و گوش دادن به کسی، او را از گوش دادن به دیگری، مشغول نمیکند، پس او اسرع الحاسبین است، پس از آن، تأویل مسارعین در خیرات و در مغفرت، به ائمه علیهم السّلام وارد شده است؛ همچنانکه در مناقب ابن شهر آشوب و غیر او از امام باقر علیه السّلام درباره قوله تعالی: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» نقل شده است: «علی بن ابی طالب لم یسبقه احد.»؛ یعنی احدی در مبادرت نمودن به خیرات، از علی بن ابی طالب سبقت و پیشی نگرفته است. «1»
و در معنای خیرات هم در این مقدمه مطالبی آمده که پیشتر در فصل بیست و دوّم، فصل «خیر»، نقل گردیده است، از اینرو در اینجا از تکرار آن خودداری میشود.
در فرهنگ لغات در معنای مسارعه فرموده: سرع و سرع سرعة؛ یعنی شتافت، تند رفت، و سرعة، مصدر است به معنای شتافت، نقیض کندی. و اسراع؛ یعنی شتافتن، تند رفتن، و سریع، یعنی شتابنده، جمع آن، سرعان است. و تسارع و تسرّع؛ یعنی شتافتن، مبادرت کردن و پیشی گرفتن در کاری، و سرعان و سرعان؛ یعنی اسب یا کسی که پیش از همه آید و بر سایرین سبقت گیرد، و سرع و سرعان؛ یعنی شتابنده، مؤنّث آن سرعی است. «2»
و در معنای خیرات نیز در این فرهنگ مطالبی آمده که پیش از این در فصل بیست و دوّم، فصل «خیر»، نقل گردیده است، از اینرو در اینجا از تکرار آن خودداری میشود.
در فرهنگ عمید در معنای مسارعه فرموده: مسارعه (به ضمّ میم و فتح راء)؛ یعنی شتاب کردن، بر یکدیگر پیشی گرفتن، و اسرع (به فتح همزه و راء)؛ یعنی سریعتر، تندتر، تیزتر، بشتابتر، چالاکتر، و سرعت (به ضمّ سین)؛ یعنی شتاب و تندی، و سریع؛ یعنی شتابنده، زود، تند، چست و چالاک و نام یکی از بحور شعر بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلان است، و تسریع؛ یعنی شتاب کردن. «3»
______________________________
(1). مقدمه برهان، ص 121.
(2). ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص 330.
(3). فرهنگ عمید، ص 1084، 133، 709، 715 و 388.
ص: 627
در معنای خیرات هم مطالبی در این فرهنگ گفته است که در فصل بیست و دوّم، فصل «خیر»، بیان آن گذشت، از اینرو در اینجا از تکرار آن خودداری میشود.
3. مسارعه فی خیرات در تفاسیر
شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی قدّس سرّه در تفسیر تبیان، فی قوله تعالی: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «1» فرموده: در قوله: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها»، اقوالی است برای «کُلِّ»، از قبیل: همه اهل ملّت یهود و نصاری، همه پیامبران، همه قوم مسلمین، و برای «وِجْهَةٌ»، دو قول است: یکی به معنای قبله، و دیگری به معنای شریعت، و معنای «مُوَلِّیها»؛ یعنی رو به سوی آن باشد، و «الْخَیْراتِ»، عبارت از طاعات برای خدای تعالی است، و قوله: «یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ»؛ یعنی روز قیامت، و قوله:
«فَاسْتَبِقُوا»، در آن، احتمال دو معنا است: یکی آنکه: به آنچه شما را امر نمودیم، مبادرت کنید، و قول دیگر اینکه: به سوی طاعات برای خدای تعالی شتاب کنید، و این قول، چون اعمّ است، بهتر میباشد، و استباق، ابتدار و اسراع، نظیر هم هستند. «2»
نیز فی قوله تعالی: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» «3»، فرموده: در این آیه، صفت کسانی است که در آیه قبل فرمود: «أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ.» در این آیه اضافه نمود که آنان خدای تعالی را و روز قیامت را تصدیق نموده و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند، و ما بیان نمودیم که امر به معروف و نهی از منکر، دو امر واجباند، و بیان نمودیم که طریق وجوب آن دو، هم عقلی و هم سمعی بوده و بر این قول، اجماع امت است، و البته، واجب است به وسیله عقل، زشتی کار ناپسند را که وجوبش از طریق سمع ثابت شده، به صورت نیکو و پسندیده نه بهطور زشت و
______________________________
(1). بقره/ 148.
(2). تبیان، ج 2، ص 25- 24، به اختصار.
(3). آل عمران/ 114.
ص: 628
ناپسند، از بین ببریم؛ زیرا از بین بردن زشتی با زشتی جایز نیست، و سزاوار نیست احدی را که گناهی را مرتکب میشود، رها کنیم و باید برپایه ایمان تا جایی که امکان دارد، او را از ارتکاب به گناه منع کنیم. پس ملاحظه مینماییم، چنانکه ممکن باشد، با گفتار، تنها با همان گفتار نه چیزی مزید بر آن، او را منع میکنیم، و اگر دفع آن گناه ممکن نیست بهجز اینکه با غیر گفتار او را منع کنیم، بدون اینکه ضرری به او بزنیم، چنین میکنیم، و نه چیزی مزید بر آن، و اگر دفع آن گناه، بهجز با جنگ و ستیز ممکن نیست، بر ما است که چنین کنیم، اگرچه اکثر یاران ما این نوع از دفع را موقوف بر وجود سلطان یا اذن او دانستهاند، و انکار مذاهب فاسده بهجز با اقامه براهین و دلایل و دعوت به سوی حق ممکن نیست، و همچنین است انکار اهل ذمّه، امّا انکار به ید، منحصر است به کسی که گناهی از جوارح را انجام دهد، یا نسبت به امام بر حق سرکشی کند، پس جنگ با او و دفعش بر ما واجب است تا به سوی حق بازگردد و طریق مبارزه با آنان، طریق اهل حرب است، و قوله: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»، در آن دو امر محتمل است: یکی آن که: از ترس اینکه با مردن، فرصت را از دست بدهند، به سوی خیرات مبادرت میکنند. احتمال دیگر اینکه: بدون اینکه عمل به خیرات برایشان ثقیل باشد، به انجام آن مبادرت میکنند؛ زیرا به شکوه و جلالت موقعیت آن و حسن عاقبت آن آگاهند.
و در تفاوت بین سرعت و عجله فرموده: فرق بین سرعت و عجله در این است که سرعت، شتاب است در چیزی که پیش افتادن در آن جایز است و ضدّ آن «ابطاء» (یعنی کندی است) بوده و آن، ناپسند است، و «عجله»، شتاب در چیزی است که پیش افتادن در آن سزاوار نباشد و آن مذموم و ناپسند است و ضدّ آن، «اناة» است که آن، پسندیده است. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا
______________________________
(1). تبیان، ج 2، ص 566- 565.
ص: 629
مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «1»، فرموده است: این خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است به اینکه خدای تعالی بر او کتاب؛ یعنی قرآن را به حق نازل فرمود، درحالیکه قرآن کتابهای پیش از آن، یعنی تورات و انجیل و چیزهائی را که در آن دو است از توحید خدا، دلالت بر پیامبری آنها علیهم السّلام و حکم به سنگسار و قصاص، تصدیقکننده است، و در معنای «مهیمن»، پنج قول است: امین، شاهد، حفیظ، رقیب و مؤتمن، و آن، صفت برای کتاب است، و در قوله: «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» گفتهاند:
دلالت دارد بر اینکه اهل کتاب چون دادخواست را به نزد حکام بیاورند، واجب است که به حکم قرآن و شریعت اسلام بین آنان حکم نمایند، و قوله: «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را از تبعیت میلهای آنان در حکم کردن نهی فرمود، و قوله: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً»، «شرعة» و «شریعة» یکی بوده و آن، راه آشکار است، و «شریعة»، راهی است که به آبی که در آن حیات است، اتصال مییابد، و گفتهاند: شریعت در دین، راهی است که به حیات و زندگی پرنعمت اتصال مییابد، و آن، اموری است که خدای عزّ و جلّ را با شنیدن به قصد طاعت، عبادت میکنند، و «منهاج»، طریق مستمر است، و درباره مجرایی که برای کل قرار دادهاند، دو قول است: یکی شریعت قرآن برای همه مردم، اگر به آن ایمان آورند، و قول دیگر، شریعت تورات، شریعت انجیل و شریعت قرآن، و قوله: «مِنْکُمْ»، در آن دو قول است. قول اقوا، این است که مراد از آن، امّت پیامبر ما و امّت پیامبران قبل از اوست، و قوله: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً»، این قول را تقویت میکند، و قوله: «وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»؛ یعنی تا در آنچه از عبادات به شما تکلیف نمود، شما را بیازمایم، و در معنای «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ» گفتهاند: با اقدام به پیشی گرفتن در خیر، فرصت را از دست ندهید، و قوله: «إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»؛ یعنی بازگشت شما به سوی خدا است؛ یعنی به آن جایگاهی
______________________________
(1). مائده/ 48.
ص: 630
است که احدی غیر خدای تعالی برای شما، نه مالک ضرری است، و نه نفعی، پس بازگشت آنان به این حد از مرگ را، رجوع به سوی خدای تعالی قرار داد و بیان نمود که آنچه را آنان در دنیا از امر دینشان اختلاف میکردند، میداند و در اینباره به حق بین آنان حکم میکند. «1»
همینطور: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «2»، فرموده: پس خدای تعالی فرمود:
البته، ما دعای او (یعنی زکریّا) را اجابت نمودیم، «وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»: و به او یحیی را بخشیدم و همسرش را برای او اصلاح کردیم. قتاده گفت: البته، زن او عقیم؛ یعنی نازا، بود، پس خدای تعالی او را «ولود»، زنی که بتواند فرزند بزاید، گردانید، و گفتهاند: آن زن بداخلاق بود، پس خدا به آن زن حسن خلق روزی کرد. پس خبر داد به اینکه: «إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی در انجام طاعات پیشی میگرفتند، «وَ یَدْعُونَنا»؛ یعنی خدا را میخواندند، «رَغَباً»: از روی رغبت در پاداش نیک او، «وَ رَهَباً»: و با ترس از عذاب او، «وَ کانُوا لَنا» للّه، «خاشِعِینَ»؛ یعنی متواضعین، و جبائی گفته: اجابت دعا بهجز پاداش نیک نیست و ابن اخشاد گفته: جایز است که استصلاح باشد، نه پاداش نیک، و به همین جهت امتناعی نیست اینکه خدا دعای کافر و فاسق را اجابت کند، امّا قول آنان که: «فلان مجاب الدعوة»، اطلاق آن بر کفّار و فسّاق جایز نیست؛ زیرا در آن تعظیم بوده و اینکه برای او منزلت جلیلهای است نزد خدا، و امر در آنها به خلاف آن است. «3»
نیز فی قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» «4»، فرموده: قوله: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ»، ابتدای کلام میباشد و جایز نیست انکار، سرزنشی برای گمان آنان به این باشد که چنین امری مسارعه نسبت به آنان به خیرات است؛ زیرا خدای تعالی به
______________________________
(1). تبیان، ج 3، 539- 536، به اختصار.
(2). انبیاء/ 90.
(3). تبیان، ج 7، ص 244.
(4). مؤمنون/ 56.
ص: 631
آنچه از مال و اولاد در خیرات بر آنان سرعت عمل داده، به سبب بعض لطف و مصلحت در این کار برای آنان است، و غرض در این کار، این است که به خدا معرفت پیدا کنند و حقوق او را ادا نماید. «بَلْ لا یَشْعُرُونَ»؛ یعنی این در حالی است که آنان نمیفهمند و به این جهت که آن را نمیفهمند، در آن تفریط میکنند، و مسارعه، مقدّم آوردن عمل است در زمانهایی که حکمت، وقوع آن را میطلبد، و آن، سرعت عمل است، و مانند آن میباشد، مبادرت، و خیرات، آن منافعی است که شأن آنها عظیم بوده و نقیض آن شرور است، و «شعور»، آن علمی است که در معلوم نمودن آن، دقت به عمل آید، و گفتهاند: آن، علم است از جهت مشاعر، و آن، حواس میباشد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» «2»، فرموده:
یعنی آنان از ایمان به خدا، به طاعات مبادرت میکنند و به سوی انجام آن، سرعت عمل و شتاب دارند و در پیشی گرفتن نسبت به آنها در حال رغبت، و با علم به پاداش نیکوی آن، جدیت و تلاش مینمایند، و قوله: «وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»، در معنای آن، سه قول گفتهاند: اوّل: سعادت پیشاپیش آنان است، دوّم: آنان به واسطه این خیرات پیشیگیرندگان به سوی بهشت هستند. سوّم: آنان پیشیگیرندگان به سوی خیراتند. «3»
شیخ ابی علی، فضل بن حسن طبرسی قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان، فی قوله تعالی: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «4»، فرموده: این، بیان امر قبله است، و در قوله: «لِکُلٍّ وِجْهَةٌ»، اقوالی است، از قبیل: برای همه اهل ملّت یهود و نصاری، قبله است؛ برای هر پیامبر و صاحب ملّتی، طریقی است که همان اسلام است؛ برای همه مسلمین و اهل کتاب، قبله است؛ یعنی نمازشان به سوی بیت المقدس و به سوی کعبه است؛ برای هر گروهی از مسلمانان، قبلهای است؛ بعضی از آنان در پشت کعبهاند، بعضی در سمت راست و بعضی در
______________________________
(1). تبیان، ج 7، ص 333.
(2). مؤمنون/ 61.
(3). تبیان، ج 7، ص 334.
(4). بقره/ 148.
ص: 632
سمت چپ آن، و قوله: «هُوَ مُوَلِّیها»؛ یعنی توجّه به طرف آن را و رو به سوی آن بودن را خدا در نماز امر فرموده، و قوله: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»؛ یعنی به سوی خیرات که همان طاعات خدای تعالی است، سرعت و سبقت بگیرید، و قوله: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»؛ یعنی در هر سرزمینی بمیرید، خدای سبحان در روز قیامت شما را به محشر میآورد، و در اخبار ائمه علیهم السّلام است که مراد از آن، یاران مهدی در آخر الزّمان است، و امام رضا علیه السّلام فرمود: «و ذلک و اللّه ان لو قام قائمنا، یجمع اللّه له جمیع شیعتنا من جمیع البلدان»، و قوله: «إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»؛ یعنی او بر جمع نمودن شما و حشر شما و بر هرچیزی قادر و توانا است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» «2»، فرموده: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»؛ یعنی به توحید او و صفاتش، «وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»: و به روز متأخر از دنیا؛ یعنی به برانگیخته شدن در روز قیامت، ایمان میآورند، «وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»: و به اقرار به نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله، امر میکنند، «وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»: و از انکار نبوّت او صلّی اللّه علیه و آله، نهی مینمایند، «وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی: و با انجام خیرات و طاعات، در حال خوف از دست دادن فرصت به وسیله مرگ، پیشدستی میکنند، و در معنای آن گفتهاند: اعمال صالحهای را که برایشان سنگین نیست، انجام میدهند؛ زیرا به شکوه موقعیت آن و حسن عاقبتش عالمند. «وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ»: و اینان از جمله صالحین و از شمار آنان هستند، و این نفی، قول آنان است که: «ما امن به الا شرارنا»، و در این آیه، دلالت بر عظمت موقعیت نماز شب از جانب خدای تعالی است، و از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است که: «رکعتان یرکعها العبد فی جوف اللیل الاخیر، خیر له من الدنیا و ما فیها، و لو لا انی اشق علی امتی، لفرضتها علیهم.»: فرمود: دو رکعت نماز که بنده در دل شب و آخر آن، به جا میآورد، از دنیا و
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 1، ص 231- 230، به اختصار.
(2). آل عمران/ 114.
ص: 633
آنچه در آن است، برای او بهتر است، و اگر آن را بر امّتم سخت و گران نمییافتم، البته، آن را برای آنان واجب میکردم، ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فرمود: «ان البیوت التی یصلّی فیها باللیل بتلاوة القرآن، تضیء لاهل السّماء؛ کما تضیء نجوم السماء لاهل الارض.»: البته، خانههایی که در آنها نماز شب همراه با تلاوت قرآن برگزار میشود، به اهل آسمان نور میدهد؛ همچنانکه ستارگان آسمان به اهل زمین نور میدهند، و حضرت علیه السّلام فرمود:
«علیکم بصلاة اللیل؛ فانها سنة نبیّکم و دأب الصّالحین قبلکم و مطردة الدّاء عن اجسادکم.»: بر شما باد به نماز شب که آن، سنت پیامبر شما و روش صالحین پیش از شما و دورکننده بیماری از بدنهای شما است. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «2»، فرموده: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ»؛ یعنی: و ای محمّد! قرآن را بر تو به عدل نازل کردیم، «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ»؛ درحالیکه قسمتی از کتابهای پیش از آن؛ یعنی تورات و انجیل و آنچه را در آن دو کتاب است از توحید، عدل خدای تعالی و دلالت بر نبوّت پیامبر و حکم به سنگسار و قصاص را تصدیقکننده است. «وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»: و امین و امانتدار و حافظ و مراقب بر آن است و گواه است بر اینکه خود حق است، «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ»: پس بین آنان (یعنی بین یهودی که مرتکب زنا شدهاند) در سنگسار کردنشان با قرآن حکم کن، «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»: و از خواسته آنان (که تحریف و تبدیل حکم رجم است)، پیروی نکن، «عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ»؛ یعنی از آنچه از جانب حق به تو رسیده، عدول نکن، «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً»، خطاب به امتهای سهگانه؛ یعنی امّت موسی، امت عیسی و امّت محمّد صلوات اللّه علیهم است، و «شِرْعَةً»؛ یعنی شریعت،
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 2، ص 490- 489.
(2). مائده/ 48.
ص: 634
پس برای تورات شریعت است و برای انجیل شریعت است و برای قرآن شریعت است.
«وَ مِنْهاجاً»؛ یعنی راه واضح و آشکاری را که غیر از شریعت و طریقت آن دیگری است.
«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً»؛ یعنی: و اگر خدا میخواست، شما را در دعوت همه پیامبران، بر ملّت واحدی جمع میکرد، تا هیچ شریعتی از آن تبدیل نشود و نسخ نگردد، «وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ»؛ یعنی: و لکن شما را بر شریعتهای متفاوتی قرار داد تا شما را امتحان کند، «فِی ما آتاکُمْ»؛ یعنی در آنچه بر شما واجب کرد و آن را برای شما مشروع نمود، «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»؛ یعنی با پیش قدم شدن در امور خیر، بر گذشت زمان حصول بهره و نصیب آن، سبقت بگیرید، «إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً»؛ یعنی انتقال همگی شما به سوی خدا است؛ «فَیُنَبِّئُکُمْ»: پس خبر میدهد به شما، «بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»: به آنچه از امر دینتان که در آن، خلاف میکردید، پس از آن، برحسب استحقاقتان، به شما جزا داده میشود. «1»
همینطور فی قوله تعالی: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «2»، فرموده: درباره قوله:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی ، از حرث بن مغیره روایت است که او به ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام گفته است: من از اهل خانهای هستم که محکوم به انقراضاند و برای من فرزندی نیست. پس آن حضرت فرمود: «ادع و انت ساجد:" رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ"،" رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ".» حرث گوید: چنین کردم، پس برایم علی و حسن متولد شدند. «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»: و همسر او نازا بود، پس ما او را زنی بچهزا گردانیدیم. «إِنَّهُمْ»؛ یعنی زکریّا و یحیی، و گفتهاند: یعنی پیامبرانی که در آیات قبل ذکر آنها گذشت، «کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی بر انجام طاعات و عبادات سریع بودند، «وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»؛ یعنی برای رغبت و رهبت، رغبت در ثواب و ترس از عذاب. «وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»؛ یعنی متواضعین، و در قوله: «یُسارِعُونَ فِی
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 3، ص 203- 202، به اختصار.
(2). انبیاء/ 90.
ص: 635
الْخَیْراتِ»، دلالت است بر آنکه سرعت بخشیدن برای انجام هر طاعتی، رغبت داشتن به آن است، و دلالت است بر اینکه نماز در اوّل وقت آن، افضل است. «1»
نیز فی قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» «2»، فرموده: یعنی این کافران میپندارند آنچه از مال و فرزند به آنان اعطا نمودیم و افزون کردیم، به جهت پاداش و جزای آنان است نسبت به اعمالشان، یا به جهت رضایت ما از آنان و به سبب کرامتشان است بر ما. امر چنین نیست که آنان میپندارند؛ بلکه این مهلت و تدریج است برای آنان؛ زیرا بر ما است که برای امتحان و آزمایش و عذاب نمودن آنان، با آنها مدارا کنیم، و نظیر آن است قوله: «إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ»، و معنای «نسارع»؛ یعنی در آن سرعت داده و تعجیل میکنیم، و «شعور»، آن علمی است که به آگاهی و به فهم صاحبش دقت میدهد، و گفتهاند: آن، علم از جهت مشاعر بوده و آن، حواس است. «3»
همچنین فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» «4»، فرموده:
«أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی آن کسانی که دارای جمع این صفات بوده (آن صفاتی که در چهار آیه قبل بیان شد) و این صفات در آنها کامل گردیده است، همانهاییاند که به سوی طاعات پیشدستی کرده و نسبت به آنها سبقت میگیرند، برای رغبتی که از ایشان درباره آنها وجود دارد و به خاطر آگاهیای که از ایشان نسبت به آنچه بدان دست مییابند، از حسن جزا، میباشد. «وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»؛ یعنی: و آنان به خاطر این اعمال خیر، سبقتگیرندگان به سوی بهشت هستند. «5»
ابو القاسم، جار اللّه، محمود بن عمر زمخشری خوارزمی، در تفسیر کشّاف فی قوله تعالی:
«وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی
______________________________
(1). مجمع البیان، ج 7، ص 61، به اختصار.
(2). مؤمنون/ 56.
(3). مجمع البیان، ج 7، ص 110- 109، به اختصار.
(4). مؤمنون/ 61.
(5). مجمع البیان، ج 7، ص 110، به اختصار.
ص: 636
کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «1» فرموده: «وَ لِکُلٍّ»، از اهل ادیان مختلف، «وِجْهَةٌ»؛ یعنی قبله، «هُوَ مُوَلِّیها» وجهه، پس یکی از دو مفعول آن حذف شده، و گفتهاند: «هُوَ»؛ یعنی خدا آن را برای آنان تعیین کرده است، و معنای دیگری که از آن اراده میشود، این است که: «و لکل منکم یا امة محمّد! وجهة»؛ یعنی: و برای هر گروه از شما ای امّت محمّد! جهتی است که به سوی آن نماز میگزارید: جهت جنوبی، یا جهت شمالی، یا جهت شرقی، و یا جهت غربی، پس به سوی خیرات سبقت بگیرید. «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»، برای پاداش، از موافق و مخالف، او را به عجز نمیآورید، و جایز است معنا چنین باشد: به جهات برتر سبقت گیرید، و آن، جهات هم سمت با کعبه است، هرچند که مختلف باشد. هرجا از جهات مختلف که باشید، خداوند شما را باهم میآورد؛ شما را جمع میکند و نمازهای شما را مانند اینکه در جهت واحدی است، قرار میدهد و اینکه کانّ شما درحالیکه در مسجد الحرام حاضرید، نماز میگزارید. «2»
نیز فی قوله تعالی: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» «3»، فرموده: آنان را به خصوصیاتی که در یهود بود، توصیف نمود، از تلاوت آیات الهی در شب در حال سجده و ایمان به خدا (چون ایمان یهودیان به خدا، ایمان نبود؛ زیرا عزیر را شریک خدا میدانستند و به برخی از کتابها و پیامبران، بدون برخی دیگر از آنها، کافر بودند، و از ایمان به روز قیامت (زیرا یهودیان به غیر این توصیف میشدند)، و از امر به معروف و نهی از منکر (زیرا یهودیان ظاهرسازی میکردند)، و از سریع بودن در خیرات (زیرا یهودیان به کندی و بدون میل و رغبت به آن میپرداختند)، و مسارعه فی خیرات، بسیار با رغبت بودن در آن است؛ زیرا کسی که رغبت بسیار در امری داشته باشد، در انجام و اقدام به آن، سرعت مینماید. «وَ أُولئِکَ»؛ یعنی کسانی که به آنچه وصف گردید، توصیف شدند، «مِنَ»: از
______________________________
(1). بقره/ 148.
(2). کشّاف، ج 1، ص 321.
(3). آل عمران/ 114.
ص: 637
جمله «الصَّالِحِینَ» هستند، کسانی که احوال آنان نزد خدا صالح بوده و خدا از آنان راضی است و استحقاق ثنای او بر آنها موجود میباشد، و جایز است که مراد از «الصَّالِحِینَ»، مسلمین باشد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «2»، فرموده: اگر بگویی چه تفاوتی بین دو تعریف هست. در قوله: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ» و قوله: «لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ»؟ گویم: در اوّل، تعریف عهد است؛ زیرا از آن، قرآن را قصد نموده، و در دوّم، تعریف جنس است؛ زیرا جنس کتابهای نازل شده را قصد نموده. «وَ مُهَیْمِناً»؛ یعنی:
و مراقب بر سایر کتب است؛ چون به صحّت و ثبات آنها گواهی میدهد، و «وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»، به فتح میم قرائت شده؛ یعنی او امین بر آن است؛ به اینکه آن را از تغییر و تبدیل حفظ میکند؛ چنانکه فرمود: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ.» کسی که مراقب و نگهبان بر او است، خدای عزّ و جلّ میباشد، یا در هر سرزمینی محافظ است که حرفی یا حرکتی یا سکونی از آن تحریف نگردد، تا بر هرکسی تنبّه و آگاهی حاصل گردد و در شکّاکان و منکران نفرت و بیزاری ایجاد شود. «وَ لا تَتَّبِعْ»؛ یعنی لا تنحرف (منحرف نشو)، پس به همین جهت به وسیله «عن» متعدّی شده، مثل اینکه گفته شود:
«و لا تنحرف عمّا جاءک من الحق متبعا اهواءهم.» «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ» ایها الناس! «شِرْعَةً»؛ یعنی شریعة، «وَ مِنْهاجاً»؛ یعنی طریقی آشکار در دین که بر آن روان باشید.
«لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً»؛ یعنی جماعتی متفق بر شریعتی واحد، یا دارای امّتی واحد؛ یعنی بر دینی واحد که هیچ اختلافی در آن نیست. «وَ لکِنْ» اراده نمود، «لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»: در شرایع مختلف شما را بیازماید، «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»: پس به سوی خیرات پیشی گرفته و در جهت آنها سبقت بگیرید. «3»
______________________________
(1). کشّاف، ج 1، ص 456.
(2). مائده/ 48.
(3). کشّاف، ج 1، ص 618.
ص: 638
همینطور فی قوله تعالی: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «1»، فرموده: اصلاح زوجهاش اینگونه بود که او را بعد از نازا بودن، شایسته برای بچه زاییدن گردانید، و گفتهاند: نیکو گردانیدن اخلاق او است، و آن زن، بداخلاق بود. ضمیر برای انبیای یاد شده است؛ اراده نمود که آنان مستحق اجابت درباره خواستههایشان نبودند، جز به واسطه مبادرتشان به ابواب خیر و سریع بودن آنان در تحصیل خیرات؛ همچنانکه کسانی که رغبت در امور جدّی دارند، اینچنین میکنند، و «رَغَباً وَ رَهَباً»، با سکون قرائت شده، و آن مانند قوله تعالی: «یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ» است. «خاشِعِینَ» را حسن گفته: آن، خوار و ذلیل بودن در امر خدا است، و مجاهد گفته: «خشوع»، عبارت است از خلأ دایم در دل، و گفتهاند: «خاشِعِینَ»؛ یعنی متواضعین. «2»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»، فرموده:
«یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»، در آن دو معنا احتمال میرود: یکی آنکه مراد این باشد که رغبت به طاعات دارند، شدیدترین رغبت را، پس به آنها مبادرت میکنند، و دوّم این که آنان در دنیا، در منافع و وجوه اکرام تعجیل میکنند؛ چنانکه فرمود: «فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ»، «وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»، و این وجه، نیکوتر بر آیه متقدم؛ یعنی آیه 56 سوره مؤمنون، تطبیق میکند. «لَها سابِقُونَ»، یعنی پیش از آنکه وقت آن تمام شود، آن را انجام میدهند، یا پیشیگیرندگان مردماند به واسطه تمام شدن وقت آن، یا «ایّاها سابقون»؛ یعنی پیش از آخرت، به آنها دست مییابند؛ از آنجا که نسبت به آن امور، برای آنان در دنیا تعجیل شده است، و جایز است که «لَها سابِقُونَ»، خبر بعد از خبر بوده و معنای «وَ هُمْ لَها»، مانند معنای قوله: «انت لها احمد من بین البشر» است. «3»
______________________________
(1). انبیاء/ 90.
(2). کشّاف، ج 2، ص 582.
(3). کشّاف، ج 3، ص 35.
ص: 639
همچنین فی قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» «1»، فرموده: و قوله:
«بل»؛ یعنی بلکه آنان شبیه چهارپایانند، نه زیرکی دارند و نه هشیارند، در این سرعت در خیرات تا تأمّل و تفکّر نمایند که آیا آن، استدراج است برای آنان، یا مسارعه در خیر است. «2»
مولی الاجل، سید عبد اللّه بن محمّد رضا حسینی، معروف به شبّر، در تفسیرش فی قوله تعالی: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، فرموده: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ»؛ یعنی برای همه اهل ملّت قبله است، یا برای هر قومی از مسلمین جهتی از کعبه است و تنوین برای عوض میباشد. «هُوَ مُوَلِّیها»؛ یعنی او جهت و سمت آن را ولایت نموده یا خدای تعالی آن را ولایت میکند و «مولیها» قرائت شده، یعنی ولایت بر آن جهت. «الْخَیْراتِ»؛ یعنی طاعات، «أَیْنَ ما تَکُونُوا»؛ یعنی در هر موضعی بمیرید، «یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»، شما را به محشر میآورند، جمیعا از موافق و مخالف، خواه اجزای او مجتمع باشد و خواه متفرق و از هم جدا. «إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، و از جمله آن است جمع نمودن شما. «3»
نیز فی قول تعالی: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ»، فرموده: «الصَّالِحِینَ»، کسانی هستند که احوال آنان نزد خدای عزّ و جلّ نیک و آراسته است. «4»
همچنین فی قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «5»، فرموده: «إِلَیْکَ الْکِتابَ»؛ یعنی قرآن، «بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ»؛ یعنی از جنس کتابهای آسمانی، «وَ
______________________________
(1). مؤمنون/ 56.
(2). کشّاف، ج 3، ص 35.
(3). تفسیر شبّر، ص 60- 59.
(4). تفسیر شبّر، ص 60- 59.
(5). مائده/ 48.
ص: 640
فرهنگ قرآن، اخلاق حمیده ج3 679
مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»؛ یعنی مراقب بر سایر کتب است؛ به صحت آنها گواهی داده و آنها را از تبدیل حفظ میکند. «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ.» «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ»؛ یعنی ای امتها! برای هریک از شما قرار دادیم، «شِرْعَةً»: شریعتی برای دین، «وَ مِنْهاجاً»: و طریق آشکار و واضحی را، «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً»: و اگر خدا میخواست، شما را بر دین واحدی قرار میداد و هیچگاه آن را نسخ نمیفرمود، «وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»: و لکن آنچه از شریعتهای مختلف بر شما آمد، برای آزمودن شما است.
«فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»: پس به سوی خیرات پیشی بگیرید. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «2»، فرموده: «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»: با بچهزا گردانیدن زوجهاش بعد از نازا بودن او، یا با نیکو گردانیدن اخلاق او که زنی بداخلاق بود، آن زن را برای او به صلاح آوردیم؛ «إِنَّهُمْ»؛ یعنی البته، آنان، مراد زکریّا و اهل او و هرکس از پیامبران که در آیات قبل ذکر گردیده است، «رَغَباً وَ رَهَباً»: به ثواب و پاداش نیک ما راغب، و از عقاب و عذاب ما ترس دارند. «خاشِعِینَ»؛ یعنی خاضعین. «3»
همینطور فی قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» «4»، فرموده: قوله:
«نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی آنچنان نیست که آنان میپندارند و مسلّما آن، استدراج است برای آنان، «بَلْ لا یَشْعُرُونَ»: بلکه آنان نمیفهمند که آن (سرعت در خیرات برای آنان)، استدراج است. «5»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» «6»، فرموده:
«أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی آنان از روی رغبت به انجام طاعات مبادرت میکنند، یا آنان در مبادرت نمودن به طاعاتی که سبب خیرات دنیا است، تعجیل
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 261.
(2). انبیاء/ 90.
(3). تفسیر شبّر، ص 687.
(4). مؤمنون/ 56.
(5). تفسیر شبّر، ص 719.
(6). مؤمنون/ 61.
ص: 641
میکنند؛ برای تقابل اثبات آن برای آنان، نفی آن را از اضدادشان، «وَ هُمْ لَها»: و آنان به خاطر آن، «سابِقُونَ»: پیشیگیرندگان مردمند به سوی بهشت، و یا پیشیگیرندگان در عملاند. «1»
استاد علّامه سید محمّد حسین طباطبایی قدّس سرّه در تفسیر المیزان، فی قوله تعالی: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «2»، فرموده: «وجهه»، آن چیزی است که به سوی آن توجّه میکنند، مانند: قبله، و این آیه رجوع است به خلاصه بیان سابق و تبدیل آن به بیان دیگری که مردم را به ترک تعقیب امر قبله و زیادهگویی درباره آن هدایت میکند، و معنای آن این است که: البته، هر قومی را برایشان قبلهای است مشرّعه؛ یعنی از طریق شرع معین شده، و آن بر حسب اقتضای مصالح آنها بوده و حکم تکوینی ذاتی نیست که غیر قابل تغییر و دگرگونی باشد. پس در بحث و مشاجره، همتتان را مصروف بر آن ندارید و آنگونه بحثها را ترک کنید. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»: و با سبقت گرفتن نسبت به آنها سریع باشید، پس البته، خدای تعالی به زودی شما را در آن روزی که هیچ شکی در آن نیست، جمع میکند: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.» «3»
نیز فی قوله تعالی: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» «4»، فرموده: مسارعه، مبادرت بوده و آن، سرعت از باب مفاعله است و خیرات، مطلق اعمال صالحه است، از عبادات یا انفاق یا عدل یا برطرف نمودن حاجتی، و آن، جمع محلّی به الف و لام بوده و معنای آن، استغراق است، و بیشتر اطلاق آن بر خیرات مالیّه است؛ چنانکه خیر، بیشتر اطلاقش بر مال است. خدای سبحان برخی از صالحات مهم را برشمرده و آن، ایمان، امر به معروف و نهی از منکر و مسارعه در هر خیری است، پس از آن، آن را توصیف نمود به
______________________________
(1). تفسیر شبّر، ص 719.
(2). بقره/ 148.
(3). المیزان، ج 1، ص 331- 330.
(4). آل عمران/ 114.
ص: 642
اینکه آنان صالحون هستند، پس آنان اهل صراط مستقیم و یار و همردیف پیامبران، صدیقین و شهدا میباشند. «1»
فی قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «2» هم فرموده: «مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»، همینه چیزی بر چیزی، بنابر آنچه از معنای آن حاصل میشود، تسلّط داشتن بر آن چیز است در حفظ، مراقبت و انواع تصرّف در آن، و این، حال قرآن است که خدای تعالی آن را توصیف کرده به اینکه آن، تبیان هرچیز است بالنسبه به آنچه از کتابهای آسمانی پیشین میباشد؛ اصول ثابت غیرمتغیّر را حفظ میکند، و از فروع، آنچه را ممکن است دغدغه تغییر و تبدیل در آنها باشد و سزاوار است نسخ گردد تا مناسب حال انسان به حسب طریق او باشد، نسخ مینماید، تا با مرور زمان، در راه پیشرفت و تکامل باشد.
قال تعالی: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ.» «3» پس این جمله؛ یعنی قوله: «مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»، تمامکننده قوله: «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ» است، تمامکنندهای واضح؛ زیرا اگر این جمله نبود، امکان داشت از تصدیق قرآن برای تورات و انجیل، چنین توهّم شود که قرآن تصدیقکننده ابقای آنچه در آن دو کتاب است، از شرایع و احکام باشد، بدون تغییر و تبدیل، و قوله تعالی: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً»، بیان سبب اختلاف شرایع است. «وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»؛ یعنی تا شما را نسبت به آنچه به شما اعطا نمودم و بر شما انعام کردم، امتحان کنم، و قوله: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً»، «استباق»، سبقت گرفتن بوده و «مرجع»، مصدر میمی از رجوع است، و کلام، متفرّع از قوله: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» میباشد؛ یعنی: و این شریعت
______________________________
(1). المیزان، ج 3، ص 425.
(2). مائده/ 48.
(3). اسری/ 9.
ص: 643
حقّه دارای هیمنه بر سایر شرایع را، شریعت برای شما قرار دادم، و در آن، لامحاله، خیر و صلاح شما است، «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»، و آن، احکام و تکالیف است و خود را به کار این اختلافاتی که بین شما و بین غیرشما است، مشغول نکنید که رجوع شما همگی به سوی پروردگارتان است، پس درباره آنچه در آن خلاف میکردید، به شما خبر میدهد. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «2»، فرموده: ظاهر کلام این است که مراد از اصلاح زوجه؛ یعنی همسر زکریّا، این بود که آن زن را برای او زن جوان بچهزا گردانید، بعد از آنکه او زنی نازا بود؛ چنانکه در دعایش در آیه 8 سوره مریم، قوله: «وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً»، به آن تصریح شده، و قوله: «إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»، ظاهر سیاق این است که ضمیر جمع برای بیت زکریّا است، و مثل اینکه آن، تعلیل برای مقدر معلومی از کلام سابق است، و تقدیر آن این میباشد که بگوییم: «انعمنا علیهم لانهم کانوا یسارعون فی الخیرات»، و «رغب» و «رهب» مصدرند، مانند: رغبة و رهبة به معنای طمع و خوف، و هر دو، اگر به معنای مصدری باقی بمانند، تمییزند، و اگر بهمعنای فاعل باشند، حالند، و «خشوع»، عبارت است از تأثّر قلب ناشی از مشاهده عظمت و کبریایی، و معنای آن این است که:
بر آنان انعام کردیم؛ زیرا آنان در خیرات از اعمال پیشی میگرفتند و ما را از سر امیدی که به رحمتمان یا ثوابمان داشتند، و یا از سر ترسی که از غضبمان یا عذابمان داشتند، میخواندند، و یا ما را درحالیکه امید به رحمتمان و ترس از عذابمان داشتند، میخواندند و دلهایشان همواره از عظمت و کبریایی ما متأثّر بود. «3»
همینطور فی قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» «4»، فرموده: مسارعه برای آنان در خیرات، افاضه به سرعت خیرات است بر آنان، و این به واسطه کرامت
______________________________
(1). المیزان، ج 5، ص 384- 378، به اختصار.
(2). انبیاء/ 90.
(3). المیزان، ج 14، ص 346.
(4). مؤمنون/ 56.
ص: 644
داشتن آنان بر او است، پس به گمان آنان، خیرات، مال و فرزندانند که برای آنان در آن سرعت داده میشوند، و معنای این آیه با آیه قبل چنین است: آیا اینان گمان میکنند آنچه را از مال و اولاد در زمان مهلت به آنان اعطا نمودیم، خیراتیاند که ما آن را به سبب رضایتمان از آنها، یا دوستیمان نسبت به اعمالشان، یا کرامتی که در پیشگاه ما داشتند، برای آنان سرعت بخشیدیم؟ نه، چنین نیست، «بَلْ لا یَشْعُرُونَ»؛ یعنی امر بر خلاف چیزی است که آنان گمان میکنند، و آنها از حقیقت امر جاهلاند، و حقیقت امر این است که آن املایی از ما و استدراج است و تنها از اینرو به آنها کمک میکنیم که در طغیانشان فروروند؛ همچنانکه فرمود: «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ. وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ.» «1» «2»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» «3»، فرموده: ظاهر این است که «لام» در «لَها» به معنای «الی» بوده و «لَها» متعلّق به «سابِقُونَ» بوده و معنایش این است که: آن کسانی را که توصیف نمودیم، آنان در خیرات از اعمال، سریعاند و آنان به سوی آن خیرات شتاب میورزند؛ یعنی در آنها سبقت و پیشی میگیرند؛ برای آنکه آن، لازمه اراده داشتن آنان نسبت به سبقت به خیرات است. پس در آیات بیان گردید که: خیرات عبارت از اعمال صالحهای است که مبتنی بر اعتقاد حق باشد، و اعتقاد این مؤمنین، بر آن مبتنی بوده و آنان در آن سریعاند و نسبت به آن شتاب میورزند، و خیرات، آن چیزهایی نیست که در نزد کافران است، و تنها آنان نسبت به اموالی که به آنها داده شده، با گمان خویش چنین میپندارند که آن، مسارعهای از خداوند سبحان است برای آنان در خیرات. «4»
در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «5»، در تفسیر آن زیر عنوان: «هر امّتی
______________________________
(1). اعراف/ 183.
(2). المیزان، ج 15، ص 39.
(3). مؤمنون/ 61.
(4). المیزان، ج 15، ص 42- 41.
(5). بقره/ 148.
ص: 645
قبلهای دارد»، فرموده: هر گروه و طایفهای، قبلهای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها»، در طول تاریخ انبیا، قبلههای مختلفی بوده، و تغییر آن، چیز عجیبی نیست؛ قبله، همانند اصول دین نیست که تغییرناپذیر باشد، و یا همچون امور تکوینی که تخلّف در آن میسر نشود. بنابراین، زیاد درباره قبله گفتگو نکنید و به جای آن، در اعمال خیر و نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ.» این مضمون، درست شبیه چیزی است که در آیه 177 همین سوره آمده است: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ.»: نیکوکاری این نیست که صورتتان را به طرف شرق و غرب کنید، بلکه این است که ایمان به خدا، روز جزا، فرشتگان و پیامبران داشته باشید، و با الهام از ایمان راسخ، اعمال صالح انجام دهید. شما اگر میخواهید «اسلام» یا «مسلمانان» را بیازمایید، با این برنامهها بیازمایید، نه به مسأله تغییر قبله. سپس به عنوان یک هشدار به خردهگیران، و تشویق نیکوکاران میفرماید: هرجا باشید، خداوند همه شما را حاضر خواهد کرد: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»، و از آنجا که ممکن است برای بعضی این عجیب باشد که چگونه خداوند ذرات خاکهای پراکنده انسانها را هر جا که باشد، جمعآوری میکند و لباس حیات نوینی بر آنها میپوشاند؟ بلافاصله میگوید: و خداوند بر هر کاری قدرت دارد: «إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.» «1»
نیز قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «2»، درباره «مهیمن» فرموده: «مهیمن» در اصل، به معنای چیزی که حافظ، شاهد، مراقب، امین و نگاهداریکننده چیزی بوده، باشد، و از آنجا که قرآن در حفظ و نگهداری اصول کتابهای آسمانی پیشین، مراقبت
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 1، ص 502- 501.
(2). مائده/ 48.
ص: 646
کامل دارد و آنها را تکمیل میکند، لفظ «مهیمن» را بر آن اطلاق کرده و ذکر «مُهَیْمِناً عَلَیْهِ» بعد از «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ»، اشاره به همین حقیقت است؛ یعنی اصول کتب پیشین را تصدیق، و درعینحال برنامه جامعتری پیشنهاد میکند.
و درباره «شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» فرموده: راغب در کتاب مفردات از ابن عباس نقل میکند که میگوید: فرق میان «شرعه» و «منهاج»، آن است که «شرعه»، به آنچه در قرآن وارد شده، گفته میشود، و «منهاج»، به اموری که در سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد گردیده (این تفاوت گرچه جالب به نظر میرسد، امّا دلیل قاطعی بر آن در دست نیست).
و درباره جمله: «لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»، فرموده: خداوند استعدادها و شایستگیهایی در وجود بشر آفریده و در سایه آزمایشها در پرتو تعلیمات پیامبران، آنها را پرورش میدهد، و به همین دلیل، پس از پیمودن یک مرحله، آنها را در مرحله بالاتری قرار میدهد، و بعد از پایان یک دوران تربیتی، دوران عالیتری را [به وسیله پیامبر دیگر به وجود میآورد، درست همانند مراحل تحصیلی یک نوجوان در مدرسه. «1»
همچنین فی قوله تعالی: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «2»، زیر عنوان «نجات زکریّا از تنهایی»، تفسیر فرموده: ما دعوت او را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی ، و برای رسیدن به این مقصود، همسر نازای او را اصلاح، و قادر به آوردن فرزند کردیم: «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ.» سپس اشاره به سه قسمت از صفات برجسته این خانواده کرده، چنین میگوید: آنها در انجام کارهای خیر، سرعت میکردند:
«إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» آنها به خاطر عشق به طاعت و وحشت از گناه، در همه حال ما را میخوانند: «وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»، «رغبا»، به معنای رغبت، میل و علاقه است، و «رَهَباً»، به معنای ترس، تنفّر و بیزاری است). آنها همواره در برابر ما
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 4، ص 403- 400.
(2). انبیاء/ 90.
ص: 647
خشوع داشتند (خضوعی آمیخته با ادب، احترام و ترس آمیخته با احساس مسئولیت):
«وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ.» «1»
همینطور فی قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» «2»، تفسیر فرموده:
برای این است که درهای خیرات را به سرعت به روی آنها بگشاییم: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ.» آیا آنها داشتن اموال سرشار و فرزندان بسیار را دلیل بر حقانیت روشن خود میپندارند و نشانه قرب و عظمت در درگاه خدا میدانند؟ نه، هرگز چنین نیست، بلکه آنها نمیفهمند: «بَلْ لا یَشْعُرُونَ.» آنها نمیدانند که این اموال و فرزندان فراوان، در حقیقت، یک نوع عذاب و مجازات یا مقدمه عذاب و کیفر برای آنها است. آنها نمیدانند که خدا میخواهد آنها را در ناز و نعمت فروبرد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال کیفر الهی، تحمّل عذاب بر آنها دردناکتر باشد؛ زیرا اگر درهای نعمتها به روی انسان بسته شود و آمادگی پذیرش ناراحتیها پیدا کند، مجازاتها زیاد دردناک نخواهد بود، امّا اگر کسی را از میان ناز و نعمت بیرون کشند و به سیاهچال زندان وحشتناکی بیفکنند، فوق العاده دردناک خواهد بود. «3»
نیز فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» «4»، تفسیر فرموده:
چنین کسانی هستند که در خیرات، سرعت میکنند و از دیگران پیشی میگیرند. در واقع، خیرات، نیکیها و سعادت واقعی، آن نیست که غرقشدگان در ناز و نعمت و غافلان مغرور به دنیا میپندارند. خیر، سعادت و برکت برای گروه مؤمنانی است که دارای ویژگیهای اعتقادی و اخلاقی فوق هستند و به دنبال آن، در انجام اعمال صالح پیشقدمند. ضمنا تعبیر به: «یُسارِعُونَ» که از باب «مفاعله» و به معنای سرعت برای پیشی گرفتن از یکدیگر است، تعبیر جالبی است که وضع حال مؤمنان را در یک مسابقه که به سوی مقصدی بزرگ و پرارزش انجام میشود، مشخص میکند و نشان میدهد آنها چگونه در برنامه اعمال صالح با یکدیگر رقابت سازنده و مسابقه بیوقفه دارند. «5»
______________________________
(1). تفسیر نمونه، ج 13، ص 492- 491.
(2). مؤمنون/ 56.
(3). تفسیر نمونه، ج 14، ص 263- 262.
(4). مؤمنون/ 61.
(5). تفسیر نمونه، ج 14، ص 265.
ص: 648
4. مسارعه در خیرات در تفاسیر روایی
علّامه سید هاشم حسینی بحرانی قدّس سرّه در تفسیر برهان، علّامه شیخ عبد علی بن جمعه عروسی حویزی قدّس سرّه در تفسیر نور الثقلین و علّامه شیخ جلال الدین سیوطی رضی اللّه عنه در تفسیر در المنثور، در ذیل آیات منتخب مسارعه در خیرات، روایاتی را نقل نمودهاند که در اینجا پس از ذکر هر آیه، به نقل برخی از آنها میپردازیم.
فی قوله تعالی: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «1»، روایاتی را نقل نمودهاند، از جمله:
الف- عبد العظیم بن عبد الحسنی گوید: به محمّد بن علی موسی رضا علیه السّلام گفتم: امیدواری بسیار دارم که قائم از اهل بیت محمّد صلّی اللّه علیه و آله آن کسی باشد که زمین را از قسط و عدل پر میکند؛ همچنان که از ظلم و جور پر شده است. آن بزرگوار فرمود: «یا ابا القاسم! ما منا الا و هو قائم بامر اللّه عزّ و جلّ و هاد الی دین اللّه، و لکن القائم الذی یطهّر اللّه عزّ و جلّ به الارض من اهل الکفر و الجحود، و یملأها عدلا و قسطا، هو الذی تخفی علی الناس ولادته، و یغیب عنهم شخصه، و یحرم علیهم تسمیته، و هو سمی رسول اللّه و کنیّه صلّی اللّه علیه و آله، و هو الذی تطوی له الارض، و یذلّ له کل صعب. یجتمع الیه اصحابه عدة اهل بدر، ثلثماة و ثلثة عشر رجلا، من أقاسی الارض، و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ:" أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ". فاذا اجتمعت له هذا العدة من اهل الاخلاص، اظهر اللّه امره، فاذا أکمل له العقد و هو عشرة الاف رجل، خرج باذن اللّه عزّ و جلّ فلا یزال یقتل اعداء اللّه حتی یرضی اللّه تعالی.»؛ یعنی ای ابو القاسم! از ما نیست مگر اینکه او قیامکننده به امر خدای عزّ و جلّ و هدایتکننده به دین خدا است، و لکن آن قائمی که خدای عزّ و جلّ به وسیله او زمین را از اهل کفر و انکار پاک گردانیده و آن را پر از عدل و قسط مینماید، کسی است که تولّدش بر مردم مخفی بوده و شخص او از مردم غایب است و بر آنان حرام است نام او را اسم ببرند و او به اسم و به کنیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله نامیده شده و کسی است که زمین برای او درهم پیچیده و در نور دیده
______________________________
(1). بقره/ 148.
ص: 649
میشود، و برای او هر مشکلی خوار و ذلیل است. یارانش که تعدادشان به اندازه اهل بدر سیصد و سیزده مرد است، از دورترین نقاط زمین به سوی او جمع میشوند و این است قول خدای عزّ و جلّ: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً.» پس چون این عدّه که از اهل اخلاص هستند، بر او جمع گردند، خدا امرش را آشکار گرداند، پس هنگامی که اجتماع آنان بر او کامل گردد و آن، دههزار از مردانند، که به اذن خدای عزّ و جلّ خارج گردد و به قتل و کشتن دشمنان خدا بپردازد تا خدای تعالی راضی شود.
عبد العظیم گوید: به آن حضرت گفتم: ای آقای من! چگونه معلوم گردد که خدای عزّ و جلّ راضی شده است؟ آن حضرت فرمود: «یلقی فی قلبه الرحمة، فاذا دخل المدینة، اخرج اللات و العزی فاحرقهما.»؛ یعنی در دل او رحمت میافکند، پس چون داخل در مدینه گردد، لات و عزی را خارج کرده و آنها را میسوزاند. «1»
ب- علی بن ابراهیم از پدرش، و او با اسنادش از ابی خالد، از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام نقل کرده است که حضرت درباره قول خدای عزّ و جلّ: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»، گفته است: «" الْخَیْراتِ"، الولایة، و قوله تبارک و تعالی:" أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً"؛ یعنی اصحاب القائم الثلثمائة و البضعة عشر رجلا. قال: و هم و اللّه، الامة المعدودة. قال: یجتمعون و اللّه فی ساعة واحدة قزع کقزع الخریف.»؛ یعنی «الْخَیْراتِ»، همان ولایت است، و قوله تبارک و تعالی: «الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»؛ یعنی یاران قائم را که کمی بیشتر از سیصد و ده نفر مردند. آن بزرگوار فرمود: و به خدا سوگند! آنان امت معدودی هستند. فرمود: به خدا سوگند! در یک ساعت همه آنان که همچون پارههای ابر از هم جدا هستند، مانند پارههای ابر خزان گرد هم جمع میشوند. «2»
ج- محمّد بن یعقوب از علی بن ابراهیم، از پدرش، و او با اسنادش از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام درباره قول خدای عزّ و جلّ: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 1، ص 138، حدیث 423- برهان، ج 1، ص 105.
(2). نور الثقلین، ج 1، ص 139، حدیث 427.
ص: 650
جَمِیعاً»، فرمود: «یعنی اصحاب القائم علیه السّلام الثلثمائة و البضعة عشر. قال: هم و اللّه الامّة المعدودة.
(قال:) یجتمعون و اللّه، فی ساعة واحدة قزع کقزع الخریف.»؛ یعنی یاران قائم کمی بیش از سیصد و ده نفرند. فرمود: به خدا سوگند! آنان امّتی اندک هستند. فرمود: و اللّه، آنان هم چون پارههای ابر که از هم جدا هستند، مانند تکههای ابر پاییزی به هم پیوسته و در ساعتی واحد گرد هم میآیند. «1»
د- علی بن ابراهیم گوید: مرا پدرم از ابی عمیر حدیث فرمود، و ابن ابی عمیر با اسنادش از قول ابی خالد کابلی گوید: ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام، در حدیثی که درباره خروج قائم علیه السّلام بیان میفرمود، گفت: «ثم ینتهی الی المقام، فیصلی رکعتین و ینشد اللّه حقه.»؛ یعنی پس از آن، به مقام منتهی میشود، پس در آنجا دو رکعت نماز به جا میآورد و حقّ خود را از خدا درخواست میکند. سپس ابی جعفر علیه السّلام فی قوله: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ»، فرمود: «فیکون اوّل من یبایعه، جبرئیل، ثم الثلثمائة و الثلثة عشر رجلا، فمن کان ابتلی بالمسیر، وافی، و من لم یبتل بالمسیر، فقد من فراشه، و هو قول امیر المؤمنین علیه السّلام:" هم المفقودون عن فرشهم"، و ذلک قول اللّه:" فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً". (قال:)" الْخَیْراتِ"، الولایة.»: پس اوّل کسی که با او بیعت میکند، جبرئیل علیه السّلام میباشد. پس از آن، سیصد و سیزده نفر مرد هستند (که با او بیعت میکنند)، پس هرکه در مسیر به او برخورد کند، به میعاد رسیده است، و هرکه در مسیر به او برخورد نکند، از جای خوابش مفقود شود، و آن، قول امیر المؤمنین علیه السّلام است که:
«هم المفقودون عن فرشهم»، و آن، قول خدای متعال: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»، است. (امام فرمود:) «الْخَیْراتِ»، همان ولایت میباشد. «2»
ه- ابن بابویه با اسنادش از محمّد بن سنان از مفضّل بن عمر نقل کند که او گوید: «قال ابو عبد اللّه علیه السّلام: لقد نزلت هذه الایة فی المفقودین من اصحاب القائم علیه السّلام قوله عزّ و جلّ:" أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً"، انهم المفقودون فی فرشهم لیلا، فیصبحون بمکة، و بعضهم یسیر فی
______________________________
(1). برهان، ج 1، ص 103.
(2). برهان، ج 1، ص 103- نور الثقلین، ج 1، ص 139، حدیث 426.
ص: 651
السّحاب نهارا یعرف باسمه و اسم ابیه و حسبه و نسبه. قال: فقلت: جعلت فداک، ایهم اعظم ایمانا؟
قال: الذی یسیر فی السحاب نهارا.»؛ یعنی ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام فرمود: این آیه درباره مفقودین از اصحاب قائم علیه السّلام نازل گردید. قوله عزّ و جلّ: «أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً»، آنان از جای خوابشان در شب مفقود شده، پس در مکّه صبح کنند، و برخی از آنان روز را در ابر سیر کرده، او را به اسمش، اسم پدرش، حسبش و نسبش میشناسند.
مفضل گوید: گفتم: فدایت گردم، کدامین آنان از لحاظ ایمان عظیمتر است؟ آن حضرت فرمود: آن کسی که به هنگام روز در ابر سیر میکند. «1»
و- ابن ابی حاتم از ابن عباس اخراج نمود که: «وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها» را مضاف قرائت نمود و آن را «مواجهها» خواند. او گفت: «صلّوا نحو بیت المقدس مرة، و نحو الکعبة قبلة.»:
یکبار به طرف بیت المقدس نماز خواندند، و به طرف کعبه، به عنوان قبله نماز خواندند. «2»
ز- ابن انباری در مصاحف از ابن عباس اخراج نمود که او «و لکل وجهة هو مولاها» قرائت مینمود. «3»
ح- ابن جریر درباره قوله: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»، از قتاده اخراج نمود که او گوید:
«لا تغلبن علی قبلتکم.»؛ یعنی بر قبلهتان مغلوب نخواهید شد. «4»
نیز فی قوله تعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «5»، روایاتی را نقل نموده، از جمله:
الف- محمّد بن یعقوب از محمّد بن یحیی و او با اسنادش تا سلیمان بن خالد از ابی عبد اللّه، امام صادق علیه السّلام: «قال: لا یحلف الیهودی و لا النصرانی و لا المجوس بغیر اللّه. ان اللّه عزّ و جلّ یقول:
" فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ".»؛ یعنی امام صادق علیه السّلام فرمود: یهودی، نصرانی و مجوسی
______________________________
(1). برهان، ج 1، ص 103- نور الثقلین، ج 1، ص 139، حدیث 425.
(2). در المنثور، ج 1، ص 148.
(3). در المنثور، ج 1، ص 148.
(4). در المنثور، ج 1، ص 148.
(5). مائده/ 48.
ص: 652
هیچیک نباید به غیر از خدا سوگند یاد کنند. خداوند عزّ و جلّ میگوید: پس بین آنان به آنچه خدا نازل فرمود، حکم کن. «1»
ب- علی بن ابراهیم فی قوله تعالی: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً»، فرمود: «قال:
لکل نبی شریعة و طریق.»: برای هر پیامبری راهی روشن و طریقی است. فی قوله تعالی:
«وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ»، فرمود: «ای یختبرکم.»؛ یعنی شما را امتحان کند. «2»
ج- در اصول کافی علی بن محمّد با اسنادش از محمّد بن سالم، و او از ابی جعفر، امام باقر علیه السّلام حدیثی طولانی را نقل میکند، از جمله در آن میفرماید: «فلما استجاب لکل نبی من استجاب له من قومه من المؤمنین، جعل لکل منهم شرعة و منهاجا، و الشرعة و المنهاج سبیل و سنة، و قال اللّه لمحمّد صلّی اللّه علیه و آله:" إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ"، و امر کل نبی بالاخذ بالسبیل و السنة، و کان من السبیل و السنة التی امر اللّه عزّ و جلّ بها موسی علیه السّلام ان جعل علیهم السبت.»؛ آنگاه که اجابت نمود برای هر پیامبری، هرکس که میخواست اجابت کند او را از قومش از مؤمنان، برای هر گروهی از آنان، شرعه و منهاجی را قرار داد، و شرعه و منهاج، راه و سنت است، و خدای تعالی به محمّد صلّی اللّه علیه و آله فرمود: و ما به تو وحی نمودیم؛ همچنانکه به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم، و به هر پیامبری به اتّخاذ راه و سنت امر شد و از راه و سنتی که خدای عزّ و جلّ آن را به موسی علیه السّلام امر کرده، این است که شنبه را بر آنان قرار داد. «3»
د- در تفسیر علی بن ابراهیم فی قوله: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً»، فرمود: برای هر پیامبری شریعتی و طریقی است. «4»
ه- ابن جریر درباره قوله: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ و انزلنا الیک الکتاب»، از ابن عباس اخراج نمود که: «قال: القرآن مصدقا بین یدیه من الکتاب. قال: شاهدا علی التوراة و الانجیل مصدقا لها، و" مُهَیْمِناً عَلَیْهِ"؛ یعنی امینا علیه یحکم علی ما کان قبله من الکتب.»؛ یعنی
______________________________
(1). برهان، ج 1، ص 291.
(2). برهان، ج 1، ص 292.
(3). نور الثقلین، ج 1، ص 639، حدیث 236.
(4). نور الثقلین، ج 1، ص 639، حدیث 237.
ص: 653
ابن عباس فرمود: قرآن تصدیقکننده است آنچه را که قبل از آن، از کتب آسمانی است، و گواه و شاهد بر تورات و انجیل و تصدیقکننده آنها میباشد، و «مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»؛ یعنی امین بر آن است، به آنچه قبل از آن از کتابهای آسمانی بوده، حکم میکند. «1»
و- فریایی، سعید بن منصور، عبد بن حمید، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه و بیهقی در اسماء و صفات، درباره قوله: «وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»، از ابن عباس اخراج نمودند که فرمود: «مؤتمنا علیه.» «2»
ز- ابن جریر، ابن ابی حاتم و بیهقی درباره قوله: «وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»، از ابن عباس اخراج نمودند که فرمود: «المهیمن، الأمین، و القرآن امین علی کل کتاب قبله.»؛ یعنی «مهیمن»، به معنای امین بوده و قرآن بر همه کتابهای (آسمانی) قبل از خود، امین است. «3»
ح- ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم درباره قوله: «وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»، از ابن عباس اخراج نمودند که فرمود: «شهیدا علی کل کتاب قبله.»؛ یعنی بر همه کتابهای (آسمانی) پیش از خود شاهد و گواه است. «4»
همینطور فی قوله تعالی: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» «5»، روایاتی را نقل نموده، از جمله:
الف- علی بن ابراهیم: قال: قوله: «یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»، قال: راغبین راهبین.»: علی بن ابراهیم به نقل از امام علیه السّلام درباره قوله: «یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»، فرمود: یعنی در حال رغبت و در حال ترس، خدا را میخوانند. «6»
ب- در کتاب خصال از یونس بن ظبیان روایت شده که امام صادق، جعفر بن محمّد علیه السّلام فرمود: «ان الناس یعبدون اللّه تعالی علی ثلثة أوجه، فطبقة یعبدونه رغبة فی ثوابه، فتلک عبادة
______________________________
(1). در المنثور، ج 2، ص 289.
(2). در المنثور، ج 2، ص 289.
(3). در المنثور، ج 2، ص 289.
(4). در المنثور، ج 2، ص 290.
(5). انبیاء/ 90.
(6). برهان، ج 3، ص 695- نور الثقلین، ج 3، ص 457، حدیث 163.
ص: 654
الحرصاء، و هی الطمع، و آخرون یعبدونه فرقا من النار، فتلک عبادة العبید، و هی الرهبة، و لکنی اعبده حبا له، فتلک عبادة الکرام.»؛ یعنی مردم خدای تعالی را بر سه وجه عبادت میکنند:
یک طبقه او را به طمع پاداش نیکش عبادت میکنند، پس آن، عبادت آزمندان بوده و آن، طمع است، و دسته دیگر، او را عبادت میکنند برای ترس از آتش دوزخ، پس این، عبادت بردگان بوده و آن رهبت است، و امّا من به خاطر محبت و دوستی با او، او را عبادت میکنم و این، عبادت کرام و جوانمردان است. «1»
ج- حاکم درباره قوله: «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»، از ابن عباس اخراج نمودند که فرمود: «کان فی لسان أمراة زکریا، طول، فاصلحه اللّه.»؛ یعنی زن زکریّا زباندراز بود، پس خدا او را اصلاح نمود. «2»
د- ابن ابی شیبه، ابن جریر، ابن منذر و ابن عساکر فی قوله: «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»، از سعید بن جبیر اخراج نمودند که او فرمود: «کانت لا تلد.»: آن زن بچه نمیآورد و نازا بود. «3»
ه- ابن مبارک درباره قوله: «وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»، از حسن اخراج نمود که او فرمود: «الخوف الدّائم فی القلب.» «4»
و- عبد بن حمید درباره قوله: «وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»، از حسن اخراج نمود که او فرمود: «دام خوفهم ربهم، فلم یفارق خوفه قلوبهم، ان نزلت بهم رغبة، خافوا ان یکون ذلک استدراجا من اللّه لهم، و ان نزلت بهم رهبة، خافوا ان یکون اللّه عزّ و جلّ قد أمر باخذهم لبعض ما سلف منهم.»؛ یعنی ترس آنان از پروردگارشان دایمی میباشد، پس خوف از دلهای آنان فارغ و جدا نشده است. اگر رغبتی بر آنان نازل گردد، ترس دارند از اینکه مبادا استدراجی از جانب خدای تعالی بر آنان باشد، و اگر رهبتی بر آنان نازل شود، خوف دارند که خدای عزّ و جلّ به اخذ برخی از آن رفتارهایی که در گذشته از آنان سر زده، امر نموده باشد. «5»
______________________________
(1). نور الثقلین، ج 3، ص 457، حدیث 158.
(2). در المنثور، ج 4، ص 334.
(3). در المنثور، ج 4، ص 335.
(4). در المنثور، ج 4، ص 335.
(5). در المنثور، ج 4، ص 335.
ص: 655
همچنین فی قوله تعالی: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» «1»، روایتی نقل شده است:
محمّد بن عباس با اسنادش از عیسی بن داوود روایت کند که او گوید: امام موسی بن جعفر علیه السّلام بر ما حدیث فرمود: «نزلت فی امیر المؤمنین علیه السّلام و ولده،" إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ. وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ. وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ. أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ".»؛ یعنی امام موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: آیات: «إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ... (الی قوله:) وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»، درباره امیر المؤمنین علیه السّلام و فرزندانش نازل گردیده است. «2»
5. تدبّر در آیات مسارعه در خیرات
قوله تعالی: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» «3»
در این قسمت، ابتدا معانی و مفاهیم «استباق»، «مسارعه» و «خیرات» را در هریک از آیات با استفاده از تحقیق به عمل آمده و با توجّه به سیاق آیات بررسی و تعریف میکنیم، و پس از آن، با ذکر هر آیه به تفسیر و ترجمه آن پرداخته و سپس در تأیید آن معانی، به آیات دیگر قرآن استناد میکنیم.
معانی و مفاهیم استباق، مسارعه و خیرات و تفسیر و ترجمه آیات
1. معنا و مفهوم اوّل «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»
اشاره
استباق، به معنای سرعت گرفتن، سبقت گرفتن مبادرت و پیشی گرفتن بوده و خیرات، به معنای طاعات خدای تعالی، اعمال خیر و نیکیها و اطاعت از ولایت است، و «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»؛ یعنی به سوی خیرات که همان طاعات خدای تعالی، انجام اعمال خیر و نیکیها و اطاعت از ولایت است، بر یکدیگر پیشی بگیرید:
______________________________
(1). مؤمنون/ 61.
(2). برهان، ج 3، ص 721.
(3). ص/ 29.
ص: 656
«وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «1»؛ یعنی: و برای همه گروههای پیروان مذاهب، قبلهای است که رو به سوی آن بودن را (در نماز) خدا امر فرموده، پس به سوی خیرات؛ یعنی طاعات خدای متعال و اطاعت از ولایت، بر یکدیگر پیشی گیرید. در هر سرزمینی زندگی این جهان را بدرود گفته باشید، خدای متعال در قیامت شما را جمیعا به محشر میآورد. البته، خدای تعالی بر هرچیزی که از جمله آنها، آوردن همه شما در روز قیامت به محشر است، بسیار توانا است.
استناد به آیات قرآن
پیشیگیرندگان و پیشاهنگان نسبت به طاعات الهی، در بهشتهای پرنعمت و در پیشگاه الهی مقرّبند: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ. فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.» «2»
2. معنا و مفهوم اوّل «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»
اشاره
مسارعه از باب مفاعله؛ یعنی سرعتی که توأم با رغبت ناشی از ترس از دست دادن فرصت بوده و «خیرات»، مطلق اعمال صالحه است، و «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی در انجام اعمال صالحه، به واسطه ترس از دست دادن فرصت، سرعت توأم با رغبت دارند: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ.» «3»؛ یعنی به توحید خدای تعالی، به صفات او و به روز قیامت ایمان میآورند، و به معروف که اقرار به نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله است، امر میکنند، و از منکر که انکار نبوّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله است، نهی نمایند، و در انجام اعمال صالحه، به واسطه ترس از دست دادن فرصت، سرعت توأم با رغبت دارند، و اینان از جمله صالحین، و از شمار آنانند.
______________________________
(1). بقره/ 148.
(2). واقعه/ 12.
(3). آل عمران/ 114.
ص: 657
استناد به آیات قرآن
مؤمنین به خدا و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که عمل صالح انجام میدهند، بر گناهانشان سرپوش گذاشته میشود و امور و حال دنیویشان اصلاح میگردد: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ.» «1»
3. معنا و مفهوم دوّم «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»
اشاره
معنای دوّم «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»، سبقت گرفتن در امور خیر است، پیش از آنکه فرصت بهرهمندی آن از دست برود: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» «2»؛ یعنی: و بر تو ای محمّد! قرآن را به عدل نازل کردیم، درحالیکه برخی از کتابهای پیش از آن را؛ یعنی تورات و انجیل را، تصدیقکننده بوده و گواه بر حق بودن آن است. پس بین آنان (یعنی یهودیانی که مرتکب خلاف شدهاند)، با قرآن حکم کن و خواسته آنان را (که تحریف حکم است نسبت به آنچه از حق به تو رسیده) پیروی نکن. برای هریک از شما (امتهای سهگانه موسی، عیسی و محمّد صلوات علیهم) یک مجرای عمومی (برای حیات پرنشاط) و یک طریق خاص (بنا به اقتضای زمان) قرار دادیم، و اگر خدا مشیتش بر آن بود، شما را بر یک امّت قرار میداد، و لکن شما را بر شریعتهای متفاوت قرار داد، تا در آنچه بر شما واجب و مشروع نمود، شما را امتحان کند. پس پیش از آنکه فرصت را از دست بدهید، در امور خیر سبقت بگیرید. محلّ رجوع و برگشت شما همگی به سوی خدا است، پس به شما خبر میدهد به آنچه از امر دینتان که در آن اختلاف میکردید، و برحسب استحقاقتان، به شما جزا داده میشود.
______________________________
(1). محمّد/ 2.
(2). مائده/ 48.
ص: 658
استناد به آیات قرآن
الف- سبقت گرفتن در امور خیر، پیش از آنکه فرصت بهرهمندی از آن دست برود، سبب فوز عظیم و رستگاری بزرگ است: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.» «1»
ب- و پیشی گرفتن خود فضل بزرگ است: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.» «2»
4. معنا و مفهوم دوّم «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»
اشاره
در این معنا، مسارعه؛ یعنی شتاب داشتن، و خیرات؛ یعنی طاعات، و معنای «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»؛ یعنی در کار انجام طاعات، شتابنده و سریعند: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ.» «3»؛ یعنی پس خواسته او (یعنی زکریّا) را اجابت نموده و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را (در خلقوخوی و بچه زاییدن) برایش اصلاح کردیم. البته، آنان (یعنی زکریّا، یحیی و پیامبرانی که در آیات قبل ذکر آنها آمده) در انجام طاعات، شتابنده و سریع بودند و ما را از روی رغبت و ترس میخواندند، و در پیشگاه ما با تواضع و بدون تکبّر بودند.
استناد به آیات قرآن
آنان که اهل خیرات (یعنی طاعات) هستند، آنان همان رستگارانند: «لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» «4»
______________________________
(1). توبه/ 100.
(2). فاطر/ 32.
(3). انبیاء/ 90.
(4). توبه/ 88.
ص: 659
5. معنا و مفهوم «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ»
اشاره
مسارعه، سرعت عمل است در زمانی که حکمت اقتضای آن را دارد، و «خیرات»، منافعی است که دارای شأن عظیم است، و معنای «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ»، این است که: در یک فاصله زمانی، بنا به اقتضای حکمت، در ایجاد منافعی که دارای شأن عظیم است، برای آنان سرعت میبخشیم، قوله تعالی: «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ.» «1»؛ یعنی: در یک فاصله زمانی بنا به اقتضای حکمت، در ایجاد منافعی همچون مال و فرزند که برای آنان (یعنی کافران) دارای شأن عظیم است، سرعت میبخشیم، امّا آنان حکمت آن تسریع را نمیفهمند.
استناد به آیات قرآن
خدای متعال به مال و فرزند امداد میکند، و آنان که کفر ورزیدند، مال و اولاد آنان را بینیاز از خدا نمیکند، و در این مال و فرزند، آزمایشی سخت بوده و پاداش عظیم نزد خدای تعالی است:
الف- خدای متعال به مال و فرزند امداد میکند: «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً.» «2»
ب- آنان که کفر ورزیدند، مال و فرزند آنان را بینیاز از خدا نمیکند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.» «3»، و «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ.» «4»
ج- در این مال و فرزند آزمایشی سخت بوده و اجر عظیم نزد خدای متعال است:
«إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ.» «5»
______________________________
(1). مؤمنون/ 56.
(2). اسراء/ 6.
(3). آل عمران/ 116.
(4). مجادله/ 17.
(5). تغابن/ 15.
ص: 660
6. معنا و مفهوم سوّم «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»
اشاره
در این معنا، مسارعه فی الخیرات؛ یعنی مبادرت نمودن و سرعت عمل داشتن نسبت به طاعات از روی ایمان به خدا: «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ.» «1»؛ یعنی اینان (که صفاتشان در ضمن 4 آیه قبل بیان شد) از روی ایمان به خدا سرعت عمل دارند و آنان به واسطه تسریع در طاعات، پیشیگیرندگانند.
استناد به آیات قرآن
فضیلت در پیشی گرفتن در طاعات به فرمان خدا است:
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.» «2»
کلمات قصار پیرامون خیر دنیا و آخرت و استخاره
در غرر الحکم و درر الکلم، از امام المتقین، مولی الموحدین، امیر المؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السّلام، سخنانی درباره خیر دنیا و آخرت، و درباره طلب خیر کردن، بیان شده که در اینجا به نقل آنها میپردازیم:
1. «أربع، من أعطیهّن، فقد اعطی خیر الدّنیا و الآخرة: صدق حدیث، و أداء أمانة، و عفّة بطن، و حسن خلق.»: چهار چیز است که به هرکه اعطا شده باشد، در حقیقت، خیر دنیا و آخرت به او اعطا شده است: راستی گفتار، ردّ امانت، پاکدامنی و پاکی شکم (از حرام و مال مشتبه به حرام) و نیکویی اخلاق.
2. «ثلاث، من کنّ فیه، فقد رزق خیر الدّنیا و الآخرة؛ هنّ: الرّضا بالقضاء، و الصّبر علی البلاء، و الشّکر فی الرّخاء.»: سه صفت است که هرکه آن صفات در او باشد، در حقیقت، خیر دنیا و آخرت، روزی او شده است. آنها عبارتند از: رضا و خشنودی به قضای الهی، صبر و شکیبایی بر بلا و مصیبت، و شکر و سپاسگزاری از خدای سبحان در حال وسعت و فراخی.
______________________________
(1). مؤمنون/ 61.
(2). فاطر/ 32.
ص: 661
3. «استخر و لا تتخیّر، فکم من تخیّر امرا، کان هلاکه فیه.»: طلب خیر کن و انتخاب نکن؛ پس چه بسیاری از کسان بودند که امری را اختیار کردند که هلاکتشان در آن بود.
4. «إذا امضیت، فاستخر.»: هرگاه، جزم بر انجام کاری نمودی، استخاره کن.
5. «ما ندم من استخار.»: کسی که استخاره کند، پشیمان نخواهد گردید.
پروردگارا! پیشاهنگان بر طاعات تو، در بهشتهای پرنعمت و در پیشگاه تو، مقرّبند: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.»
در طاعات خود، ما را توفیق امیدواری به زیادی محبّت خودت اعطا کن؛ آنچنانکه در ذکر و یاد تو، نوعی دیگر واله و حیران باشیم تا در پرتو این ذکر و آن طاعت، کمال انقطاع به سوی تو، حاصل گردد.