گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
صراط مستقيم


صراط مستقيم - سبيل
صراط يا سراط در عربى از (سرط الطعام ) غذا را لقمه لقمه بلعيد، گرفته شده و به پيمودن راه و به خود راه اطلاق شده است . صراط مستقيم در قرآن كريم به پيمودن تدريجى راه تقرب و انجام اعمال صالحه هاى كه موجب قرب حق است اطلاق مى شود يا به خود آن راه كه جز انجام همين اعمال به طورى كه رويه شخص باشد نيست .
تقرب به خدا مانند شناخت خداست اگر معرفت خدا را يك مقصد بشماريم براى رسيدن به آن چند راه وجود دارد: سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق (193) اين راهها چيزى جز فعاليتهايى كه انسان براى شناختن خدا انجام ميدهد نيستند، تفكر در امور طبيعت و مطالعه در اسرار جهان خارجى يكى از آنهاست . تفكر و تامل در آثار و احوال و امور نفسانى كه به معرفت نفس مى انجامد به نوبه خود راهى به سوى معرفت خداست ، پيمودن اين راهها در حقيقت انجام تفكرات و تاملاتى در موضوعات خاص و مشخص و امرى است كه تغييرات كيفى مشخصى را در ذهن شخص بوجود مى آورد. رسيدن به اين مقصد هم پس از طى طريق و در پايان آن صورت نمى گيرد بلكه در اثناى راه است يكباره و مانند وصول به نقطه و مكان معينى هم نيست بلكه تدريجى است مقصد، در نقاط مختلف و در طول راه نهفته است . زيرا وصول به مقصد چيزى جز حدوث يك سلسله آثار و تغييرات كيفى در ذهن شخص نيست .
صراط مستقيم كه در قرآن از آن سخن ميرود همينگونه و مانند راه خداشناسى است . پديدارهاى طيبه تقوى و ايمان و تسليم به سوى خدا صعود مى كنند و شخص مومن پرواگيرنده را با خود تعالى مى بخشند. عمل صالح وى نيز به اين حركت صعودى كمك كرده آنر را تسريع ميكند(194). طبيعى است كه اين حركت صعودى به سوى پروردگار متعال ، مسيرى داشته باشد داراى مبدئى و داراى متهايى . ابتداى مسير، مشخص است و آن حالت شخص در آغاز و لحظه گزينش حيات طيبه كه با تكوين و اوضاع نفسانى طيبه و اقدام وى به عمل صالح ادامه مييابد. منتهاى آن ( وجه الله ) يا (اسلام ) به معنى تسليم وجود خويش به درسهاى پروردگار است هستى ترين رضوان الهى و بهشت است .
اين مسير يا راه يك مسير مادى يا جاده اى كه در آن نقل مكان صورت گيرد نيست ، بلكه نظير راه معرفت ، يك راه معنوى و روحانى است . راه رفتن نيست ، صراط شدن و پذيرفتن هستى هاى برين و كيفيتهاى شايسته است . ديدنى هم نيست بلكه زيستنى است . گذران همان حيات طيبه اى است كه انسان مومن با مبادرت به عمل صالح و انجام عبادت به آن ارتقا مييابد و آغازش ميكند... راه و رسم اين زندگانى و مسير گذران حيات طيبه ، همان صراط مستقيم يا مسير تعالى انسانى است كه اوضاع نفسانى طيبه يعنى تقوى و ايمان و تسليم و توكل را در خويشتن ايجاد كرده و كارش كارهاى شايسته است . مسير او به سوى كمال مطلق ابدى ... صراط مستقيم در راه و رسم زندگانى جاودانى طيبه است .
(صراط مستقيم )به لحاظ روندگانش صراط كسانى است كه خدا به آنان نعمت تقوى و ايمان و تسليم و... داده است : اهدنا الصراط المستقيم ، صراط الذين انعمت عليهم ... صراط كسانى كه به آنان نعمت دادى ...(195) ...الذين انعم الله عليهم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين (196) كسانى كه خدا به آنان نعمت داده است از پيامبران و تصديق كنندگان (حق و رسالتها) و شهيدان - يا شاهدان - و صالحان .
چند مجموعه از مومنان پرهيزگارى كه در اين آيه نام برده شده اند مجموعه هاى دربسته و متمايز از هم نيستند بلكه متداخلند. مثلا انبيا از صالحانند. صديقين و شهدا نيز در زمره صالحان محسوب مى شوند. مى فرمايد: و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين (197) در مورد يحيى پيامبر، ميفرمايد: ... و سيدا و حصورا و نبيا من الصالحين (198) يحيى نه تنها (نبى ) و از (صالحين )است بلكه تصديق كننده رسالت عيسى عليه السلام نيز هست : ان الله يبشرك بيحيى مصدقا بكلمه من الله (يعنى عيسى ) و سيدا و حصورا...(199) ابراهيم و ادريس هم پيامبراند و هم صديق . يعنى شخصى كه با انديشه ، باور، گفتار و كردارش پيوسته حق را تصديق ميكند و پيامبران و (كتاب )هاى آسمانى پيشين را تصديق مينمايد: واذكر فى الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا(200) و اذكر فى الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا(201) در وصف مريم عليها السلام كه پيامبر نيست مى فرمايد: صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين (202) درسها و پديدارهاى عبرت آموز پروردگارش از جمله فرزندش عيسى عليه السلام را - و (كتاب )هاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود. او را بانويى صديقه مى خواند كه علاوه بر تصديق آن حقايق در رفتار گفتارش ‍ حق را پيوسته تصديق مى نمايد. كسانى غير از پيامبران و صديقين و شهيدان را در زمره صالحين مى شمارد آنان اشخاصى هستند كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند: والذين آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فى الصالحين (203)
پس صراط مستقيم راه انحصارى يا اختصاصى پيامبران و اوليا نيست ، راه تعالى همه كسانى است كه ايمان آورده و پرواگيرى و پرهيزگارى كرده اند و عمل صالح انجام داده اند. البته مراتب اشخاص و روندگان صراط مستقيم مختلف است .
صراط مستقيم به لحاط مقصد و اين كه به كدام سو منتهى مى شود (صراط الله ) نام دارد: و انك لتهدى الى صراط مستقيم صراط الله الذى له ما فى السموات و ما فى الارض الا الى الله تصير الامور(204) صراط مستقيم صراطى است كه به ذات كامل حق منتهى ميشود.
هوالحق و يهدى الى صراط العزيز الحميد(205) او حق است و به صراط خداى عزيز ستوده هدايت مينمايد: لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد(206) تا آدميان را به اذن پروردگارشان از تاريكيها سوى نور بيرون آورى سوى صراط (خداى ) عزيز ستوده . و هدوا الى الطيب من القول و هدوا الى صراط الحميد(207) سوى گفتار طيب خدايت شدند و سوى صراط (خداى ) ستوده هدايت گشتند. سرعت صعود كلمه هاى طيبه تقوى و ايمان و تسليم در صراط مستقيم و حركت اعتلاى مومن پرهيزگار در اين صراط كه به مدد حركت بالا برنده عمل صالح انجام ميگيرد در حقيقت از قدرت جاذبه كمال الهى است . اين حركت چندان سريع است كه خداوند از مسير آن به كلمه (صراط ) مستقيم تعبير ميفرمايد. گفته اند: صراط مشتق از (مسراط الطعام ) است يعنى ممر طعام در حلق . و (صراط ) لهجه قرشى (سراط )است كه بهترين لهجه عربى بشمار مى آيد.(208) به راه و جاده از آن جهت (سراط ) يا (صراط ) گفته اند كه گويى روندگانش را مى بلعد.(209)
صراط مستقيم راهى است كه به بهشت رضاى ايزد منتهى ميشود وقتى آن بهشت به پهناى آسمانها و زمين بود: و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقين (210) راهش نيز بايد همانقدر عريض و پهناور باشد. جابر بن عبدالله انصارى درباره صراط مستقيم ميگويد: هو اوسع مما بين السماء و الارض (211) آن از فاصله ميان آسمان و زمين پهناورتر است .
سبيل و سبل
در برابر صراط مستقيم كه صراط وصول به لقاى خداى عزيز و ستوده باشد و يكى بيش نيست و همه روندگان جوياى خشنودى خدا در آن تعالى مى يابند سبيلهايى وجود دارد. پيمودن صراط مستقيم با پيمودن اين سبيلهاست . روندگان هر دو را همزمان مى پيمايند. چنين بنظر مى رسد كه در پهنه صراط مستقيم - كه پهناورتر از فاصله ميان آسمان و زمين است - خطوطى متمايز از يكديگر وجود داشته باشد كه هر يك مسير يك رفتار و عمل شايسته است و هر مومن نيكوكارى كه عمل صالح خاصى را انجام دهد در خط خاص ‍ همان عمل صالح كه بر روى صراط مستقيم واقع است سير ميكند. اين خطوط را ويژه اشخاص معينى نيست بلكه مسير اعمال صالح گوناگون است .
چون همه سبيلها در صراط مستقيم واقعند و راههاى اعمال صالح گوناگون هستند كه روندگان خود را به آزادى - عزت و به لقاء رحمت پروردگار نائل مى آورند (سبيل رشد) و (سبيل الرشاد) خوانده ميشوند. در نقطه مقابل (سبيل رشد)، (سبيل غى ) و سبيلهاى (غى ) قرار دارند كه همگى در (صراط جحيم ) واقعند.
و قال الذى آمن يا قوم اتبعون اهدكم سبيل الرشاد(212) آنكه ايمان آورده بود گفت : هموطنانم ! از من پيروى كنيد تا شما را به سبيل رشاد رهنمود شوم . و ان يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا(213) اگر سبيل رشد را ببينند آن را پيمودن نگيرند. و ان يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا(214) و اگر سبيل بيراهه روى را ببينند آن را پيمودن گيرند.
راههاى رشد از آن جهت كه روندگان را از پليدى ، اسارت ، - ذلت ، پستى ، و كيفر در امان ميدارند (سبل السلام ) نام گرفته اند: يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام (215) صفت عمومى (سبل السلام ) - راههاى ايمنى - همان رشد و رشاد است .
هر يك از فجور هم (سبيلى ) است . صفت عمومى سبل فجور، (غى ) است . سبيلهاى فجور و اعمال زشت خطوطى هستند كشيده در صراط جحيم : احشروا الذين ظلموا و ازواجهم و ما كانوا يعبدون من دون الله فاهدوهم الى صراط الجحيم (216) زنا كه يكى از فجور است يك سبيل بد و زشتى است : و لا تقربوا الزنا انه كان فاحشة و ساء سبيلا(217) به زنا نزديك مشويد زيرا كه آن كار زشتى است و راه بدى است . ازداج با زن پدر يك راه بد ديگر است : و لا تنكحوا مانكح آباءكم من النساء الا ما قد سلف ، انه كان فاحشه و مقتا و ساء سبيلا(218) و با آن زنان كه پدرانتان ازدواج كرده اند ازدواج مكنيد مگر آنچه (از ازدواج ) تاكنون انجام گرفته باشد زيرا آن گناه زشتى و كينه توزى و بدراهى است .
هر يك از اعمال صالح يك سبيل رشد را تشكيل مى دهد. (انا به )، و بازگشت به خدا يك سبيل است : و اتبع سبيل من اناب الى ...(219) كارى كه پيامبر و پيروانش به عنوان دعوت مردم به سوى خدا، از روى بصيرت انجام ميدهند يك سبيل رشد است : قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى .(220) بگو: اين راه من است : من و كسانى كهاز من پيروى كردند به خدا دعوت مى كنيم از روى بصيرت . بديهى است مقام پيامبر اكرم در كار دعوت از روى بصيرت با مقام پيروانش در اين كار بسيار فرث دارد.ولى چون او و پيروانش همگى يك كار صالح را انجام مى دهند آن كار كه يك سبيل رشد باشد وجه مشترك آنان گشته است . نجوا كردن مؤ منان كه با نيت جلب خشنودى خدا و براى امر به صدقه يا كار پسنديده ديگر يا آشتى دادن دو يا چند مسلمان با يكريگر انجام مى گيرد يك سبيل است و آن سبيل نجوا كردن خيرخواهانه مؤ منان است . نجوا كردن منافقان كه براى آَار پيامبر و مؤ منان است يك سبيل بد و سبيل غير مؤ منان بشمار مى آيد: لا خير فى كثير من نجواهم الا من اءمر بصدقه اءو معروف اءو اصلاح بين الناس ، و من يفعل ذلك ابتغاء مرضات الله فسوف نؤ تيه اجرا عظيما. و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غير سبيل المؤ منين نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصيرا(221) .
جهاد فى سبيل الله ، يكى ديگر از سبل رشد است . حج و نماز و زكات و ايتاء ذى القربى و ساير اعمال صالح ، سبيلهاى ديگر رشدند. همه اين سبيلها در صراط مستقيم قرار دارند. چون با قصد قربت و با نيت جلب خسنودى خدا و با اراده حيات جاودان آخرت همراهند و بر پايه تثوى و ايمان و تسليم استوارند عامل را در صراط مستقيم به لقاى الهى سوق مى دهند... اينها به همين جهت (سبيل الله اند). امام سجاد بدرگاه خدا فرض مى كند: (خدا را شكر كه ما را در سبيل ماه رمضان - يعنى روزه - قرار داد(222)).
قرآن ، كتابى است حاوى درسهايى كه انسان متقى را به راههاى رشد و ايمنى هدايت مى كند راههايى كه بر پايه حكمت و سداد استوارند و (اقوم ) هستند: ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم (223). در تفسير يهدى للتى هى اقوم شيخ طوسى - رضوان الله عليه - مى فرمايد: يهدى لجميع سبل الدين التى هى توحيد الله و عدله و صدق انبيائه ، و العمل بشريعته و فعل طاعاته و تجنب معاصيه (224) . هدايت مى كند به همه سبيلهاى دين كه عبارت است از: يگانگى خدا و عدلش و تصديق پيامبرانش و عمل به شريعت او و انجام عبادت و اوامرش و دورى از معاصى او. اين تفسير به آنچه گفته شد نزديك است . يا (التى هى اقوم ) اشاره به دين حنيف ابراهيم است كه از آن با وصف (دينا قيما) ياد شده است در آيه كريمه 161 انعام : قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا . پرستش خالصانه خدا كه همان پرستش ‍ پاكى گرايانه ابراهيم باشد (صراط مستقيم ) است . و صراط مستقيم - چنانكه گفته شد - همه سبل را كه خطوط و راه و رسم اعمال صالح باشند در پهنه خويش دارد. پس قرآن هم پرهيزگاران را به صراط مستقيم هدايت مى نمايد و هم به راههاى رشدى كه عبارت از سلسله اعمال صالح باشند... اشاره به قرآن مى فرمايد: يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام خدا بوسيله قرآن هر كس را كه در پى خشنودى او باشد به راههاى ايمنى هدايت مى كند. در آيه 69 عنكبوت مى فرمايد: والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين كسانى كه در ما جهاد كنند (يعنى در حال ايجاد اوضاع نفسانى طيبه در خويشتن باشند) البته آنان را قعا به راههايمان هدايت خواهيم كرد و بيشك خدا با نيكوكاران است . اين كه از نيكوكاران ياد ميفرمايد به جهت اين است كه (سبلنا) راههايى است كه نيكوكاران و انجام دهندگان اعمال صالح به سوى خدا اختيار مى كنند. آيه 16 مائده تفسير همين آيه است . قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام از جانب خدا براى شما نورى و كتاب روشنگرى آمد كه خدا بوسيله اش هر كس را كه در پى خشنودى او باشد به راههاى ايمنى هدايت ميكند. پس الذين جاهدوا فينا همان (من اتبع رضوانه ) هستند كه خداوند به (سبل ) خويش كه همان (سبل لسلم ) باشد هدايت مى فرمايد. خدا بوسيله (كتاب مبين ) يعنى قرآن كريم كسانى را كه در پى خشنودى او باشند و كار را با قصد قربت و (لوجه الله ) انجام دهند و پرهيزگار و پرواگيرنده باشند به (سبل لسلام ) كه از مجموعه اش (صراط مستقيم ) تشكيل ميشود رهنمون ميگردد. نورى كه در كنار (كتاب مبين ) آمده نور قرآن است و پرتو درسهاى آن كه شناساننده راههاى عمل صالح و صراط مستقيم است . همان نورى كه هر كس از حيات آدميت به حيات طيبه وارد شود فرا راه و بر چهره خويش دارد و با آن در ميان مردم گردش مى كند: او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس ...(225)
مومنان پرهيزگارى كه به راههاى ايمنى و رشد اعمال صالح ميروند و در پهنه صراط مستقيم با نيت جلب خشنودى خدا در حركتند براى مردم (شاهد) و سرمشق كارهاى شايسته بشمار مى آيند. نمونه هاى درخشان سبيلهاى اعمال صالحند، چنانكه پيامبر خدا براى همين پرهيزگاران ، (شاهد ) و نمونه رفتارى شايسته است : لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً(226)
اعمال صالحى كه مومن پرهيزگار تسليم درگاه حق انجام مى دهد آن هم بقصد قربت و در حالى كه در پى خشنودى خداست و حيات جاودان آخرت را مى خواهد يكسره عبادت است ، خواه نماز بخواند يا حج بگزارد يا جهاد و انفاق كند يا تدريس و موعظه و تفسير كند يا كشاورزى وتوليد كند... و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم (227) و اين كه مرا عبادت كنيد اين صراط مستقيم است . ان الله ربى و ربكم فاعبدوا، هذا صراط مستقيم (228) خدا پروردگار من و پروردگار شماست . پس او را عبادت كنيد. اين صراط مستقيم است .
عبادت خالصانه خدا شامل همه اعمال صالحه اى مى شود كه با قصد قربت و با نيت جلب خشنودى خدا و (لوجه الله ) انجام ميگيرد و عاملانش را كه داراى اوضاع نفسانى طيبه اند در پهنه صراط مستقيم و از ميان خطوط ايمنى و سبيلهاى رشد به سوى پروردگار متعال فرا مى برد تا به لقاء الهى نائل آيند...
همانگونه كه قرآن حاوى نور و درسهاى روشنگرى است كه خدا بوسيله اش بندگانش را به صراط مستقيم و راههاى ايمنى و رشد هدايت مى فرمايد پيامبر اكرم نيز بوسيله قرآن و تعليماتش به صراط مستقيمى كه رساننده به خدا است هدايت مى نمايد: و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا، ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا، و انك لتهدى الى صراط مستقيم ، صراط الله الذى له ما فى السموات و ما فى الارض الا الى الله انك تصير الامور(229) پس معناى فرمايش پيامبر اكرم كه كتاب الله فيه نبا ما قبلكم و خبر ما بعدكم و حكم ما بينكم هو الفصل ليس بالهزل ... و هو الصراط المستقيم (230) اين است كه قرآن حاوى درسهايى است كه صراط مستقيم و راههاى عمل صالح و انواع عبادات خدا را ميشناساند و مى آموزد