گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
درجات قرب


ملاحظه ميشود كه در صراط مستقيم ، هر يك از مومنان پرهيزگار صابر متوكل كه در حال انجام كارهاى شايسته تقرب آور است سير خاصى با آهنگى ويژه به سوى وجه الله يا صفات كريمه و رحمت خاصه الهى دارد. (ابرار) يا نيكانى كه نيكى بيكران دارند با سرعتى بيش از احسان كنندگان و عادلان و مقسطين در حركت اند. سرعت تعالى محسنين بيش از عادلان و از آن عادلان بيش از قائمان بقسط است . حتى (ابرار) يا نيكان بيكران هم در ميان خود طبقاتى را تشكيل ميدهند چنان كه نيكان مورد اشاره در آيه 177 بقره با نيكان سوره انسان كه اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه آله و سلم باشند بسى فاصله دارند.
وقتى سرعت اعتلاى مومنان بر حسب اعمال صالحشان متفاوت باشد و حتى وقتى كسانى كه در طبقه ابرار - يا نيكان بيكران - قرار دارند با سرعت هاى مختلف اعتلا پيدا كنند درجات مومنان و افراد طبقه قسط، احسان ، و نيكى بيكران ، مختلف خواهد بود. علاوه بر دلائل عقلى و ظهور آيات مربوط به تقرب ، و غير آن در اين حقيقت آيه هيجدهم مطففين بر آن دلالت دارد: ان كتاب الابرار لفى عليين چه علييون به معناى درجات متوالى علو يا منزلتهاى قرب به خداى تعالى است . (كتاب ابرار) به اعتبارى خود ايشان است از آن جهت كه آثار و اعمال بر خودشان نقش بسته است و (زبانها و دستها و پاها به آنچه انجام مى داده اند گواهى ميدهد(231)) و (در چهره شان شادابى نعمت ها را بينى )(232) و به اعتبارى ديگر قضاى محتوم سرنوشتشان است كه چون خودشان رقم زده اند كتاب شان محسوب ميشود. چون ابرار سريع تر از ساير مومنان تعالى پيدا ميكنند در ميان افراد اين طبقه عالى مسابقه پر هيجانى بر سر خيرات و كارهاى شايسته درگرفته است كه از آن با دو لفظ (منافسه ) و (تنافس ) ياد ميشود: (آنان را از شراب ناب سر به مهرى مينوشانند كه مهر آن مشك باشد و بر سر آن بايد كه رقابت كنندگان به رقابت برخيزند و آميزه آن از تسنيم باشد از چشمه اى كه مقربان با آن بنوشند.)(233)
آيه ، حكايت از اين حقيقت دارد كه هر چند اختلاف سرعت سير تقرب و مسابقه در ميان همه مومنان هست شتاب براى پيشى گرفتن از ديگران و رقابت در وصول به رحمت خاصه و قرب خدا در ميان (ابرار) رخ ميدهد. در آنجاست كه با وجود شتاب و سرعت تقرب ، امر رقابت معنا مى يابد. در اين مرحله از تعالى تلاش بى وقفه اى براى پيشى گرفتن صورت ميپذيرد كه از آن با (تنافس ) و (منافسه ) - مسابقه آميخته با تلاش پيگير و نفس نفس زدن - تعبير ميشود در حالى كه از رقابت در تعالى آرام و عادى با لفظ (مسابقه ) تعبير بعمل ميآيد: سابقوا الى مغفرة من ربكم و جنة ... سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه ... سبقت بگيريد.(234)
مرتبه احسان
سير تقرب از مرتبه قيام بقسط، به رفتار با عدالت ، تا رفتار احسان و سپس (بر) با نيكى بيكران ادامه مى يابد و شخص در هر مرتبه نسبت به سابق متعالى تر مى شود: ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القرى . ارتقاى مومن پرهيزگار شايسته كردار از رفتار به عدل ، به رفتار احسان و از آن به رفتار نيكى بيكران يا اولين درجه اش كه نيكى نسبت به قوم و خويشان نزديك باشد - صورت مى گيرد. تقرب به خدا در چنين رفتارها و در ارتقاى از يك نوع رفتار ارزشمند به نوع برتر از آن انعكاس مييابد.
راغب اصفهانى - متوفاى 502 هجرى - در تفسير اين آيه كريمه مى نويسد: (احسان بالاتر از عدل است زيرا عدل اين است كه شخص آنچه را برعهده اوست بپردازد و آنچه را حق اوست دريافت كند، اما احسان اين است كه بيش از آنچه بر عهده اش باشد بدهد و كمتر از آنچه حق اوست بگيرد. پس احسان علاوه بر عدل است نيل به عدل واجب است و نيل به احسان مستحب و كارى داوطلبانه . به همين جهت ميفرمايد: و من احسن دينا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن . و هم او عزوجل ميفرمايد: واداء اليه باحسان ...(235) )پس احسان اين است كه شخص ابتدا و بى آنكه ديگرى خدمتى به او كرده باشد به وى خدمتى كند يا چيزى ببخشد و اگر خدمت يا كالايى دريافت كرد خدمتى بيشتر و بالاتر و كالايى گرانبهاتر به وى ارزانى دارد و در صورتى كه از كسى ضرر يا اهانت و ناروايى ديده باشد در صدد مقابله و مجازات برناييد يا به كمتر از آن تلافى كند: فاعف عنهم و اصفح ان الله يحب المحسنين پس آنان را عفو كن و درگذر، زيرا خدا احسان كنندگان را دوست ميدارد(236) و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از آدميان ، و خدا احسان كنندگان را دوست ميدارد.(237) ادفع باللتى هى احسن السيئه كار بد را با آنچه كه بهتر باشد مقابله كن .(238)
احسان علاوه بر رفتار نفع و خيررسانى به ديگران بر حسن انجام كار هم اطلاق ميشود زيرا وقتى شخصى كار و خدمتش را خوب و با دقت و مهارت انجام داد به جمع كثيرى از هموطنان يا همكيشانش خوبى كرده است . و اين نوع ديگرى از احسان و خيررسانى به ديگران است .
عدل و قسط دو رفتارند كه سودش هم به فقير و ناتوان ميرسد و هم به ثروتمند و توانا، اما احسان غالبا عايد بيچارگان ، بينوايان ، درماندگان ، و خلاصه نيازمندان ميشود و اين فرق اساسى ديگرى است كه احسان با عدل دارد، به طورى كه نتايج و آثار اجتماعى و تربيتى آن دو متفاوت است . احسان چون احوال بيچارگان ، بينوايان ، و درماندگان را بهبود ميبخشد در برانگيختن احساسات دوستانه و شكر و محبت و صميميت آنان نسبت به ديگران سخت موثر است . پيوندهاى اجتماعى را مستحكم و عواطف را سرشار و دلها را بهم نزديك ميسازد، كدورت و دشمنى را از ميان برميدارد و جامعه را وحدت و استحكام ميبخشد.
مرتبه ايتاء ذى القربى
پس از اين كه در رفتار شخص كارهايى چون قسط يا انصاف ، و عدل و احسان يافت شده يا رفتارهايش نسبت به ديگران و جامعه و همنوعان بر اين معيارها مبتنى گشت ، نوبت آن ميرسد كه اين مراتب قرب و كمال را پشت نهاده يك مرتبه فراتر رود. در اين مرتبه كه آغاز مرتبه پهناور نيكى بيكران باشد ديگران را بدون اين كه با او وارد معامله يا مبادله و رفتارى شده باشند مورد مرحمت و بذل و بخشش خود قرار دهد. (آن پرهيزگارترين كه مالش را داد تا رشد كند در حالى كه نعمتى از هيچ كس در دست ندارد كه پاداش ‍ بايدش داد و جز در جستجوى هستى برين پروردگارش - آن برترين - نيست .)(239)
آسانترين و ابتدايى ترين خدمات و بخشش هاى بدون مقابل به ديگران آن است كه با نيرومندترين عواطف انسانى پشتيبانى ميشود. خدمت و بخشش به خويشاوندان مثال بارز اين گونه خدمات و بخشش هاست . به همين دليل (ايتاء ذى القربى ) پايين ترين مرتبه خدمت و بخششى است كه بدون مقابل و پاداش انجام مى گيرد. از آنجا كه خويشاوندان مراتبى دارند و عواطف شخص نسبت به طبقات ايشان شدت و ضعف دارد خدمت و بخشش به آنان را انواعى و مراتبى است . آسان ترين مرحمت آن است كه در حق مادر و پدر انجام مى گيرد. و اين پايين ترين مرتبه (بر) يا نيكى بيكران است .
اين مراتب كه در مورد خويشاوندان بر حسب مراتبشان و در مورد نيازمندان بر حسب نياز و قابليت ترحمشان مرتب گشته در آيه 215 بقره مى آيد: (از تو مى پرسند چه چيز را انفاق كنند؟ بگو: آنچه از مال انفاق كنيد بايد براى پدر و مادر و خويشاوندان نزديك و پدر مردگان و بيچارگان و راه ماندگان باشد. آنچه از كار نيك كنيد بيگمان خدا به آن داناست .)(240) ترتيب ذكر اين اشخاص ‍ متناسب است با درجه شدت عواطف انسانى و حس ترحم و شفقت نسبت به ايشان . و هدف از اين دستورالعمل پرورش صحيح اين عواطف يا برآورده شدن و هدايت آنها در جهت تعالى روانى و تقرب صاحبش مى باشد. در عين حال ، كفايت اجتماعى و متقابل مومنان را به طرز درستى سازماندهى مى كند. مثلا ميدانيم يتيمان اگر نيازمند و بيچاره باشند نسبت به آنان بيش از مساكين همطرازشان احساس ترحم مى كنيم . راه مانده كه در واقع مسكين موقت است و در شهر و ديارش تمكنى دارد از لحاظ جلب شفقت ديگران در مرتبه اى بعد از مساكين دائمى و يتيم بيچاره و محتاج قرار مى گيرد.
مرتبه نيكى بيكران
نيكى شخصى كه به اين مرتبه رسيده باشد بسى بالاتر از نيكوكارى مراتب پيشين است . نيكى بيكران - يا بر - برتر از احسان است . كسى بدين مقام نائل تواند آمد كه اولا نيتش را هر چه خالص تر كرده باشد بطورى كه جز خشنودى خدا چيزى را در نظر نداشته باشد. ثانيا از نعمت هايى كه دارد دوست داشتنى ترين آن را و آنچه را زيبنده انفاق راه خدا باشد به ديگران ببخشد. ثالثا كار خير و بخشندگيش دائره وسيعى داشته باشد. زيرا (بر) يا نيكى بيكران مشفق از (بر) به معناى خشكى روى كره زمين است يعنى بسيار پهناور. از اين رو (بر) به فعل خيرى گفته ميشود كه دائره پهناورى داشته باشد. به خدا هم كه (بر رحيم )(241) گفته شده به دليل بيكران بودن دائره رحمت و انعام و بخشايش اوست . به گندم هم كه (بر) اطلاق شده از آن جهت است كه نياز بشر به آن وسيع تر از هر نياز ديگر است . (بر الوالدين ) يعنى نيكى كردن بيكران و بى اندازه و مدام به پدر و مادر.
در مورد شرط دوم آن نيكوكارى كه لايق نام (بر) يا نيكى بيكران باشد ميفرمايد: (هرگز به مقام نيكى بيكران نميرسيد مگر آنگاه كه از آنچه دوست ميدارد انفاق كنيد و هر چيز كه انفاق كنيد بيگمان خدا به آن داناست .)(242) چند ماه پيش از نزول اين آيه عده اى از انصار كه صاحب نخلستانند شاخه هاى پرخوشه خرماى نارس و رسيده را بر طنابى ميآويزند كه به دو ستون داخل مسجد بسته است تا مهاجران فقيرى كه درخت خرما ندارند بخورند. بعضى شاخ هايى را ماورند كه خوشه هاى خرماى خشكيده و دور ريختنى دارد، شاخه هايى كه براى تامين رشد شاخه هاى باردار بايد كنده و بدور ريخته شود، پس درباره آنان چنين مى آيد: (هان اى كسانى كه ايمان آوردند از پاكيزه هاى آنچه بدست آورده ايد و از آنچه از زمين برايتان بيرون آورديم انفاق كنيد و ناپاك هايش را در نظر مگيريد براى انفاق كه خودتان هم آن را (از فروشنده ) نميستانيد مگر چشم از بديش بپوشيد. و بدانيد كه خدا بى نيازى ستوده است .)(243)
در وصف نيكمردى كه نيكى بيكران دارد چنين ميآيد: (نيكى بيكران آن نيست كه رويتان را سوى مشرق و مغرب بگردانيد، بلكه نيك كسى است كه به خداى يگانه و به دوران آخرت و فرشتگان و (كتاب ) آسمانى و پيامبران ايمان آورد و مال را در دوستى او (يا با همه دوست داشتنى بودنش ) به خويشاوندان و يتميان و بيچارگان و راه ماندگان و گدايان و در آزادى بردگان (يا اسيران ) داد و نماز را بپاداشت و زكات بداد و كسانى كه چون پيمان بندند به پيمان خويش وفا كنند و آنان كه در بينوايى و بيمارى و سختى كارزار صابرند. اينان هستند كه راست گفتند و پرهيزگار اينان هستند.)(244) نيكان بيكران ، در سير تقرب پس از پشت سر نهادن مراتب قسط، عدل ، و احسان ، مال خود را با همه دوست داشتنى بودنش به خويشاوندان - علاوه بر پدر و مادر و برادر و خواهر - مى دهند، بعد به يتيمان نيازمند، آنگاه به مسكينان ، سپس به راه ماندگان و به گدايان . سرانجام به اسيران مشركى كه در چنگ حكومت اسلامى يا مجاهدان اند تا آزادى خويش را بازيابند. همين مراحل سير تقرب آنان با ذكر شرطهاى سه گانه اى كه نام برديم در سوره انسان مى آيد: (بيشك ، نيكان از جامى مينوشند كه آميزه اش كافور باشد از چشمه اى كه بندگان خدا با آن مى نوشند، آن را برون فشانند برون فشاندنى . به نذر وفا مى كنند و از دورانى همى ترسند كه گزندش گسترده باشد، و خوراك را با همه دوست داشتنى بودنش به بيچاره و يتيم و اسير مى خورانند كه در حقيقت شما را براى خشنودى خدا خوراك مى دهيم ، پاداش از شما نمى خواهيم و نه سپاسى ، بيقين ما از پروردگارمان بيم دورانى را دايم كه چهره در هم كشيده و تيره است . )(245)
شايد تقدم مسكين بر يتيم در اين آيه برخلاف آيات ديگر كه در آن يتيمان مقدم بر مساكين ذكر شده اند رعايت شان نزول باشد كه در شب اول به هنگام افطار بيچاره اى به در خانه على عليه السلام مى آيد و در شب دوم يتيمى و در شب سوم اسيرى . چنان كه نيامدن ذكرى از ذوى القربى يا والدين و اقرين بر خلاف ساير آيات ممكن است به جهت همين رعايت باشد. با وجود اين آيات سوره انسان مانند ديگرى كه در باب رفتار ابرار هست به مراحل يا درجاتى از نيكى بيكران ناظر است :
1. و خوراك را با همه دوست داشتنى بودنش به مسكين مى خورانند.
2. و خوراك را با همه دوست داشتنى بودنش به يتيم مى خورانند.
3. و خوراك را با همه دوست داشتنى بودنش به اسير مى خورانند.
وجوه مشترك همه اين اعمال صالحه يكى آن است كه در حال عبوديت با نيت خالص و براى خشنودى خدا و بدون انتظار هر گونه پاداش ، مزد، سپاس ، و مابازايى انجام مى پذيرد. ديگر اين كه دوست داشتنى بودنش نعمت مادى - كه تنها غذاى افطار باشد. آنهم در حال گرسنگى غروب روزه - بذل و بخشش مى شود.
بالاترين مرتبه ايى كه نيكان بيكران به آن نائل ميشوند اين مرتبه است كه در هنگام افطار و در حال شدت گرسنگى و نياز مادى تنها موجودى خوراكشان را به (اسير) يا مشرك گرفتار ميدهند كه به درخانه شان روى آورده است . نيكمرد پرهيزگار حتى نسبت به دشمن مشرك خويش در حالات نياز و بينوايى براى رضا خدا ترحم مى نمايد. خدايش ميفرمايد: (خدا شما را از كسانى كه با شما بر سر دين نجنگيده اند و شما را از ديارتان بيرون نرانده اند باز نمى دارد از اين كه به آنان نيكى بيكران كنيد و با ايشان رفتار بقسط داشته باشيد زيرا خدا رفتاركنندگان به قسط را دوست مى دارد.)(246)
سوره مباركه انسان دلالت بر اين دارد كه على مرتضى ، فاطمه زهراء، حسن مجتبى ، و حسين سيدالشهدا، عليهم السلام از نيكان بيكران اند. امام سجاد على بن الحسين عرض مى كند: (خدايا، بر محمد و خاندانش چون يادى از نيكان بيكران شود رحمت آر، و بر محمد و خاندانش تا روز و شب در رفت و آمد است رحمت فرست رحمتى كه جريانش لحظه اى بند نيايد...)(247)
منزلت نهايى شخص
منزلت نهايى ، درجه اى است كه پس از مرگ تثبيت شده به صورت دو زندگى برزخى و قيامت يكى از پس ديگرى ظاهر شده دوام مى يابد. به همين سبب ، منزلت و درجه هر كس به آخرين لحظه زندگانيش و به حالتى بستگى دارد كه دوره عمل را پشت سر ميگذارد و با دوران حساب و پاداش و كيفر روبرو ميشود. اين حالت و وضعيت نهايى است كه براى ابد و به طور جاودانه تثبيت ميشود و پس از مردن به صورت حيات برزخى و سپس به صورت حيات قيامت دوام مى يابد.
هر گناهكار منحط در درجه اى از دوزخ برزخى و سپس دوزخ قيامت بسر خواهد برد، و هر مومن پرهيزگار شايسته كردار در درجه اى از بهشت برزخى و سپس بهشت قيامت بسر خواهد برد: و لمن خاف مقام ربه جنتان ... و براى كسى كه از ايستادن در برابر مقام پروردگارش بترسد دو بهشت باشد دو بهشتى كه گونه گون نعمت دارند... در آن دو بهشت دو چشمه روان است ... در آن دو بهشت از هر ميوه اى دو گونه باشد... در حالى كه بر فرشهايى تكيه زده اند كه آسترش از ديباى سبز است و ميوه آن دو بهشت در دسترس باشد... در آن بهشت ها دختران ديده فروهشته اى باشند كه هيچ آدمى و هيچ پريى پيش از ايشان بدآنها دست نزده است ... پندارى آنان ياقوت و مرجانند... آيا پاداش نيكى جز نيكى باشد؟ و جز آندو، دو بهشت ديگر باشد... دو بهشتى كه سبز سيرند... در آن دو بهشت دو چشمه هست كه فواره مى زنند... در آنها ميوه ها هست و خرما بُنان و انار... در آن دو بهشت زنان نيكو سيرت زيباروى باشند...)(248)
(و كسانى كه پروا گرفتند در دوران قيامت فوق آنها (يعنى كافران منحط) قرار دارند)(249) بدينسان ، مراتب و درجات و منزلت حقيقى افراد بشر در آخرين حد تعالى يا انحطاطشان بروز مينمايد. برترى مومنان كه حيات جاودان آخرت و حيات طيبه را اراده كرده اند بر كسانى كه زندگى نقد و زودرس دنيا را اراده كرده اند در همين زندگانى مشهود و آشكار است و هر خردمند منصفى ميتواند آن را تشخيص دهد. اما همين برترى و تفاوت فاحش پس از مردن و نيز در قيامت كه به فرمايش الهى ديده آدمى تيزبين خواهد بود(250) به گونه اى وصف ناپذير مشهود خواهد گشت : (هر كس زندگى گذرا را بخواهد در اين دنيا براى او به شتاب دهيم آنچه را بخواهيم براى آن كس كه بخواهيم ، آنگاه دوزخ را براى او مقرر كرديم به آن در حالى درافتد كه نكوهيده رانده باشد. و هر كس زندگانى بازپسين را بخواهد و سعى خود را براى آن در حالى به انجام رساند كه مومن باشد چنين كسانى سعيشان سپاسگذارده - و جزا داده - خواهد بود... بنگر كه چگونه برخى از ايشان را بر بعضى ديگر افزونى داديم ، و البته زندگانى بازپسين هم به لحاظ مراتبش بزرگتر است وهم از حيث برترى هايش