گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
عوامل محيطى اخلالگر و مفسد


الف . عوامل مخل و مفسد زيستن
ما با اينها آشناييم . زيستن بدون آشنايى با آنها و مبارزه عليه آنها امكان پذير نيست :
1. دزدان
امر خدا به ما درباره دزدان اين است : (دستهاى مرد دزد و زن دزد را قطع كنيد به كيفر آنچه انجام داده و بدست آوردند. كيفرى است از خدا، و خدا عزيزى (شكست ناپذيرى ) حكيم است .(60) ذيل آيه تفهيم اين معناست كه شما در حال مبارزه با دزدان ، سير تقرب به خداى عزيز يافته به عزت يا شكست ناپذيرى ، فتح محيط، و آزادى (61) نائل مى شويد.
2. مهاجمان بيگانه يا استعمارگران
اينها در تاريخ نامهاى مختلف دارند: شاهنشاهان ، امپراتوران ، امپرياليسم ، امپرياليست ، پادشاه و شاه . كاركردشان را خداوند چنين بيان مى فرمايد: (گفت بيشك شاهان چون به كشورى وارد شوند آن را فاسد مى كنند(62) و اهالى عزيز آزادمنش را ذليل اسير مى سازند. و اينها هم چنين خواهند كرد.)(63)
(و شاهى در كمين و از پى آنان (بينوايان كه سرگرم ماهيگيرى بودند) بود كه هر شناورى را غاصبانه مى گرفت ).(64) امر خدا در چنين وضعيتى دفاع مقدس براى دفع ستم و دفع سلطه بيگانه و مستكبران و دنياداران مهاجم است . (به كسانى كه مورد حمله نظامى واقع شده اند اجازه دفاع مسلحانه داده شده است به اين دليل كه مورد ستم واقع شده اند و بيشك خدا بر اين كه ياريشان دهد تواناست ).(65)
... سالقى فى قلوب الذين كفرو الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم كل بنان . ذلك باءنهم شاقوا الله و رسوله ، و من يشاقق الله و رسوله فان الله شديد العقاب ... يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلا تولوهم الاءدبار. و من يولهم يومئذ دبره الا متحرفا لقتال اءو متحيرا الى فئة فقد بآء بغضب من الله و ماواه جهنم و بئس المصير...(66) آندم كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى كند كه من با شما هستم پس كسانى را كه ايمان آوردند استوار داريد، بزودى در دل كسانى كه كافر شدند وحشت افكنم تا فراز گردنها را بزنيد و از آنان هر سه انگشتى را بزنيد. آن بدين دليل است كه آنان با خدا و پيامبرش مقابله كردند و هر كس با خدا و پيامبرش مقابله كند بداند كه خدا سخت كيفر است . آن شماراست ، اينك بچشيد آن را و بيشك براى كافران عذاب آتش است . هان اى كسانى كه ايمان آوردند، چون در حال پيشروى با كسانى كه كافر شدند بر خورديد نبايد پشت به آنها كنيد. و هر كس در آن هنگام پشت به آنها كند - مگر در حالى كه براى جنگيدن به يكسو مى شود يا جانب رزمنده يا واحدى را مى گيرد - بيقين گرفتار خشمى از خدا شود و آشيانش دوزخ باشد و بد سرنوشتى است . بنابراين شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت - و چون تير افكندى تو تير نيفكندى بلكه خدا تير افكند و تا مؤ منان را با آزمايش خوبى از جانب خويش بيازمايد، زيرا خدا شنوايى بس داناست . اين است ، و بيگمان خدا سست كننده تدبير خصمانه كافران است .
3. سلطه گران سياسى يا طاغوت (67)
اينها كه مستكبران استعمارگر، و دنياداران يا سرمايه داران استعمارگر را هم در بر مى گيرند بدتر از دشمن مستضعفان و محرومان و ستمديدگان اند. شرط تقرب به خدا مبارزه عليه آنها و جنگيدن با آنهاست براى رهايى مستضعفان و آزادى ايشان كه دو گونه آزادى است : يكى آزادى سياسى در محيط اجتماعى : و ديگرى آزادى ملى - يا استقلال - كه آزادى در محيط بين المللى باشد.
(و شما را چه شد كه در راه خدا و مردان و زنان و فرزندان مستضعفى نمى جنگيد كه مى گويند پروردگار ما، ما را از اين كشورى كه مردمش ستمكارند بدر آر و از جانب خويش براى ما رهبرى (وليى ) پديد آر و از جانب خويش براى ما ياورى پديد گردان ؟ كسانى كه ايمان آوردند در راه خدا مى جنگند و كسانى كه كافر شدند در راه طاغوت مى جنگند. پس با دوستداران شيطان بجنگيد زيرا تدبير خصمانه شيطان سست و پوشالى است ).(68)
4. خائنان در بيت المال ، كه نامهاى مختلفى دارند مانند مگيران ، سوء استفاده كنندگان ازاطلاعات حكومتى ...
خداوند متعال بيت المال را گسترده و امانتهايش را متنوع دانسته همه را متعلق به خود، پيامبر، مردم ديندار مى داند و خيانت در آنها را خيانت به خدا، پيامبر، و مردم مى شمارد: (هان اى كسانى كه ايمان آوردند، به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و به امانتهايتان - در حاليكه آگاهيد - خيانت نكنيد. و بدانيد كه اموالتان و فرزندانتان در حقيقت جز مايه آزمايش نيست و بيگمان خداست كه پاداش عظيم نزد اوست .)(69)
5. رشوه دهندگان و رشوه گيرندگان
رشوه دهندگان ، دنيادارانى هستند كه با رشوه دادن به قضاوت و ساير حكام و كارمندان مى خواهند اموال ساير مردم را بخورند. كارمندان دولت بويژه مسؤ ولان رده بالاى اجرايى و قضايى را با رشوه دادن به خدمت مطامع پليد خود در آورده اموال اشخاص ديگر يا اموال عمومى را تصرف و تصاحب مى كنند. اين را خداوند خوردن گناه ورزانه بخشى از اموال مردم مى نامد: و لاتاءكلوا اموالكم بينكم و بالباطل و تدلوا بها الى الحكام التاءكلوا فريقا من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون .(70)
6. خورندگان اموال مردم به باطل ، يا بشيوه گنهورزانه در داد و ستدها، قراردادها وروابط مختلف اجتماعى - اقتصادى .
از آيه كريمه 188 بقره و آيه 28 نساء، همچنين از تجربه هاى بيشمار اجتماعى و جهانى پى مى بريم به اين حقيقت اساسى كه رشوه و ارتشا وسيله اى بيش نيست براى ارتكاب حرامخوارى هولناك و شنيعى كه خوردن اموال مردم به باطل - يا بدون ما به ازاء - و بشيوه گنهورزانه - بالاثم - باشد و مى توان آن را باختصار (مال مردم خورى ) ناميد.
مال مردم خورى - كه رشوه دادن و رشوه خوارى يكى از فروع و ابزارهاى آن است - در شكلهاى مختلف ظاهر گشته نامها به خود گرفته و بر اثرش چندين گروه اجتماعى (مال مردم خور) پيدا شده به جمع عوامل مخل و مفسد زيستن پيوسته اند:
الف . خورندگان اموال عمومى يا بيت المال :
اينها كه مولاى متقيان خائن به امام و به ملت اسلام و نيز (مختلس ) مى خواند(71) و در قوانين كشور ما (مختلس ) ناميده مى شوند لعنت شده پيامبر خدا هستند. امام باقر عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى فرمايد: (پنج نفرند كه لعنتشان كرده ام - و دعا و نفرين هر پيامبرى مستجاب است - كسى كه چيزى به كتاب خدا بيفزايد - و كسى كه سنت مرا ترك گويد ...- و كسى كه چيزى بناحق از بيت المال و اموال عمومى به خود اختصاص دهد و آنرا روا شمارد.(72))
اميرالمؤ منين على براى تعريف خورندگان بيت المال و مختلسان اموال عمومى يا خائنين رفتار خودش در مورد آن اموال را شرح مى دهد كه نقطه مقابل اختلاس و خيانت در بيت المال است : (من به سرزمين شما با همين لباسها و بار جامه و وسيله سفر كه مى بينيد آمده ام بنابراين اگر ديديد وقتى از سرزمين شما بيرون مى روم چيزى بيش از اين دارم بدانيد كه من از خائنين هستم .(73))
ب . خورندگان مال يتيم
(بيشك كسانى كه اموال يتيمان را ظالمانه مى خورند در واقع در شكمشان آتش را مى خورند و بزودى به آتش گدازان در افكنده خواهند شد.(74))
ج . مسرفان يا كسانى كه ثروت ملى و اموال ديگران يا عمومى را بهدر مى دهند
پيامبر اكرم مى فرمايد: (مسرف سه نشانه دارد: آنچه را كه نبايد مى خورد و آنچه را كه نشايد مى پوشد و آنچه را كه بايسته نيست مى خرد(75)).
و خداوند متعال مى فرمايد: ان المسرفين هم اصحاب النار(76) و ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين .(77) و برخى از آنان را (مفسدان فى الارض ) مى شمارد مفسدانى كه اثرى از اصلاح كردن و سير در خط انقلاب تكاملى توحيدى در وجودشان يافت نمى شود.(78)
د. ربا خواران
(كسانى كه اموالشان را در شب و روز و در نهان و آشكار انفاق مى كنند پاداششان را نزد پروردگارشان دارند و نه بيمى برايشان هست و نه آنان اندوه خورند. كسانى كه ربا مى خورند از گور بپا نخيزند مگر چنان كسى كه شيطان با دست ماليدن او را ديوانه كرده باشد. آن بدين سبب است كه آنان گفتند كه داد و ستد هم مثل ربا خوارى است . حال آنكه خدا داد و ستد را حلال كرده و ربا خوارى را حرام كرده است ...)(79)
پيامبر اكرم (ص ) رباخوارى را يكى از تهديداتى كه متوجه امت اوست مى شناسد: (شديدترين تهديداتى كه پس از من متوجه امت من است همين كسب هاى حرام است و شهوت پنهانى ، و ربا خوارى .)(80)
ه . محتكران
(و كسانى كه زر و سيم را اندوخته مى سازند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند آنان را به عذابى دردناك مژده بده ...)(81) و اميرالمؤ منين مى فرمايد: (احتكار موجب محروميت مردم مى شود)(82) و (احتكار رويه اشرار است ).(83) و به قاضى خود در اهواز دستور مى دهد: (احتكار را ممنوع كن . مرتكبش را تعزير كن و علاوه بر آن با افشاى احتكارش او را كيفر بده ).(84)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با اطلاعى كه از غيب به او مى رسد مى فرمايد كه در يكى از دركات جهنم (برزخى و موجود) سه گروه اجتماعى گرد آمده اند: محتكران ، دائم الخمرها، و قوادان .(85)
و. كم فروشان - گران فروشان
(واى بر كم فروشان ، آن كسانى كه چون پيمانه از آدميان مى ستانند پر مى ستانند و چون به آنان پيمانه دهند يا براى آنان وزن كنند كم مى دهند. آيا اينان گمان نمى كنند كه برانگيخته خواهند شد براى دورانى سهمگين دورانى كه آدميان در پيشگاه پروردگار عالمهاى آفريدگان بپا مى ايستند؟ نه چنان است كه (پندارند). بيگمان دفتر وجود بدكاران در آن اسارتگاه باشد، و تو چه دانى كه آن زندان تنگ چه باشد؟ دفترى است رقم خورده . در آن روز واى بر تكذيب كنندگان ، آنان كه دوران حساب را دروغ مى شمردند)(86) امام محمد باقر عليه السلام در تفسير آن مى فرمايد: (واى بر - ويل - را مورد هر كسى بكار برده او را كافر خوانده است . خداى عزوجل مى فرمايد: فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم .(87)
ز. فروشندگان كالاهاى تقلبى ، حيله گران در خريد و فروش ، و كلاهبرداران
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (هر كس كه در خريد و فروش حيله گرى كند از ما - امت اسلامى - نيست و در دوران قيامت با يهود محشور مى شود چون آنها در معامله با مسلمانان از هر كسى حيله گرترند.)(88) و امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (مغبون كردن مؤ من حرام است ).(89)
ح . استثمارگران
(راه تعرض فقط عليه كسانى باز است كه به مردم ستم مى كنند و در روى زمين بناحق از پى بدست آوردن چيزى بر مى آيند).(90)
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: (خدا هر گناهكارى را مى بخشد مگر كسى كه دينى بسازد، يا مزد كارگرى را غصب كند (كم بدهد يا ندهد) يا انسان آزاده اى را بفروشد)(91) و (اى مردم ! كسى كه مزد يك كارگر را كم بدهد نشيمنگاهش از آتش دوزخ انباشته شود)(92) و (ستم كردن به كارگر با تضييع حقش از گناهان كبيره است ).(93) و هنگام وفاتش به على بن ابيطالب عليه السلام چنين وصيت مى فرمايد: (اى على ! در جلو چشم تو كشاورزان نبايد ستم ببينند...)(94)
گروههاى اجتماعى هشتگانه اى كه نام برديم جملگى يك وصف دارند و آن (خورندگان اموال مردم به باطل - بدون مابه ازاء - يا بشيوه گنهورزانه ) است كه خداوند از آنان با واژه (قاسطون ) ياد مى فرمايد: و اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا(95) و نقطه مقابل آنان (مقسطون ) يا قائمنان بالقسط هستند كه در داد و ستد و مبادله خدمات و كالا با ديگران و عقد قرار داد و روابط مختلف اجتماعى - اقتصادى ، عادلانه رفتار مى كنند به اين معنى كه بيش از حق خود نمى ستانند و حق ديگران را هم تمام مى پردازند. ان الله يحب المقطين .(96)
قائمان به قسط - يا (مقسطون ) - سير تقرب الى الله دارند و (قاسطون ) سير بعد از خدا، و به جهنم در مى افتند بسبب آنكه اسير آز خويش اند.
بازرگانان و مغازه دارانى كه قائم به قسط مؤ من باشند در سير تقرب اند: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة .(97) و كارگر كشاورزى مانند سعد انصارى كه دستش پينه بسته و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر آن بوسه زده مى فرمايد: (اين دستى است كه آتش دوزخ با آن ترس پيدا نمى كند.) و انسان مؤ منى كه چون كارى مى كند آن را با دقت تمام و مهارت كامل انجام مى دهد.(98) و پيشه ور و صنعتگر امين .(99)
7. قاتلان عدوانى
(و كسى را كه خدا حرمت نهاده مكشيد مگر به حق (در دفاع يا به حكم دادگاه صالح ) و هر كس مظلومانه كشته شود براى ولى او حجتى (بر قصاص قاتل ) قرار داديم ، بنابراين نبايد در كشتن قاتل زياده روى كند زيرا كه او پيروز است ).(100)
8. اهل بغى ، يا اقتدار طلبان مسلح و متجاوز به حاكميت اسلامى
(و اگر دو گروه از مؤ منان با هم جنگيدند بايد آن دو را به صلح و آشتى وا داريد. آنگاه اگر يكى از آن دو گروه به ديگرى تعرض ‍ مسلحانه كرد بايد با آن گروهى كه تعرض كرده بجنگيد تا به حكم خدا باز گردد و تمكين نمايد. سپس چون به حكم خدا باز آمد بايد عادلانه ميان آن دو گروه صلح و آشتى برقرار كنيد و از خدا پروا گيريد شايد مشمول رحمتش شويد).(101) اينها از نظر دينى يا تعالى شناختى همان دنيادارانى هستند كه آزشان نه مستقيما به ثروت ، جفت ، مهارت و علم بلكه به قدرت سياسى تعالى گرفته است .
9. محاربان با خدا و پيامبرش كه افساد فى الارض مى كنند.
اينها از نظر انسان شناختى يا دينى هيچ تفاوتى با كفار مهاجم ندارند و مانند استعمارگران ملوك ، و شاهنشاهان بيگانه به يكى از دو مردم مستكبر و دنيادار تعلق دارند. تنها دو چيز است كه آنها را از يكديگر متمايز مى سازد: يكى محل زندگى و استقرارشان ، و ديگرى روش و ابزارى كه عليه مسلمانان يا دولت اسلامى بكار مى گيرند.
مستكبران و دنياداران مهاجم بيرون از مرزهاى دولت اسلامى بسر مى برند و كافر علنى اند، ولى مستكبران و دنياداران محارب با خدا و رسولش در درون مرزهاى دولت اسلامى زندگى مى كنند. از نظر روش و ابزار هم اين فرق در ميانشان هست كه دسته اول روشهاى غير مسلحانه - فرهنگى اقتصادى و سياسى - را بى پروا با تهاجم مسلحانه در مى آميزند يا هر يك را به موقع و بر حسب ضرورت بكار مى بندند و مهاجم علنى اند، حال آنكه دسته دوم در داخل بسر برده به مسلمانى تظاهر نموده محاربه با خدا و رسولش ‍ - يا دولت اسلامى - را بيشتر با روش هاى پنهانى و غير مسلحانه انجام مى دهند چنانكه برخلاف ظاهر كلمه (محاربه ) جز تنى چند از آنان و بندرت امنيت عمومى را بدون توسل به اسلحه مختل مى سازند. استعمال حكيمانه و خبيرانه واژه (محاربه ) در مورد اعمال و رفتار و سياست آنان دقيقا براى توجه دادن مسلمانان و هشدارشان به همين معناست كه اين جماعت منافق دو رو، گر چه خلاف مهاجمان كافر كيش خارجى غالبا و عمدتا دست به اسلحه نمى برند اما به دليل اين كه آثار اعمالشان جز آثارى نيست كه تهاجم مسلحانه بيگانه در بر دارد اعمالشان جز مصداق محاربه با دولت اسلامى و رويارويى با خدا و رسولش نيست و از اين بابت هر دو مفسد فى الارض اند و (حرث و نسل ) را نابود و تباه مى كنند. هر دو امنيت داخلى يعنى آزادى زيستن و آزادى رشد معنوى را به خطر افكنده در اين دو امر اخلال و افساد مى نمايد.
انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا اءن يقتلوا اءو يصلبوا ...)(102) كيفر كسانى كه با خدا و پيامبرش (يا دولت اسلامى ) مى جنگند و در زمين بر فساد دارند اين است كه كشته شوند يا به دار آويخته شوند يا دست و پايشان بى قرينه بريده شود يا از ديارشان تبعيد و رانده شوند. اين براى آنان ننگى در دنياست و در آخرت عذاب سهمگين دارند، مگر كسانى كه پيش از اينكه بر آنان دست يابيد توبه كنند. پس بدانيد كه خدا آمرزنده اى مهربان است هان اى كسانى كه ايمان آوردند، از خدا پروا گيريد و به سوى او وسيله بجوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه پيروز (در سير تقرب ) شويد.
مصاديقى از محاربه با خدا و رسولش در مواد 507 تا 512 قانون مجازات اسلامى ذكر شده است . بدون آن كه بتوانند همه را برشمرده دقيقا مشخص كنند. چنانكه ذكرى از تهاجم فرهنگى در شكلهاى افساد در رشد معنوى مردم و عقايد حقه آنان ، و دگرگون سازى آموزه هاى مقدس وحيانى در آن قانون نمى يابيم .
ب . عوامل مخل و مفسد رشد معنوى
1. دنياداران در نقش سياسى طاغوت
اينها كه (مترفين ) و سرمايه داران مشرك و منافق - نظير رباخواران - را شامل مى شوند در محيط اجتماعى يا كشورشان استثمار كننده بناحق - يا بباطل و بدون مابه ازا - و به تعبير قرآنى از (قاسطون )اند؛ اما در محيط بين المللى (استعمارگر)اند و جنايات كشورگشايى ، تاءسيس امپراتورى ، و سياست آن يا امپرياليسم از طريق اسارت ملتهاى مغلوب كارنامه ننگين و سياه آنها را تشكيل مى دهد. با اين وصف ، اخلال آنها در امر زيستن مردم نيازى به بيان ندارد. افساد فرهنگى و سياسيشان هم كه اخلال مستقيم در رشد معنوى مردم بشمار مى آيد لازمه طبيعى استعمارگرى و دوام سلطه استعمارى آنهاست . كارهاى اين گروه اجتماعى را مى توان چنين خلاصه كرد. كشتار، و اذلال ، يا به اسارت و بردگى گرفتن - به قصد ثروت اندوزى و سرمايه دارى .
نكته اساسى انسان شناختى - دينى در زندگى و سياست آن گروه اين است كه كشتار، تخريب و اذلال را با هدف ثروت اندوزى مرتكب مى شود و فقط از ثروت اندوزى لذت برده ارضا مى شود نه از مقدمات و طريق كسب ثروت كه سياست استضعاف باشد. و همين وجه تمايزش از مردم يا گروه اجتماعى مستكبران است .
2. مستكبران در دو نقش سياسى طاغوت و استعمارگر
اين گروه از آنچه براى دنياداران طريقيت دارد التذاذ مى يابد و ارضا مى شود يعنى از نفس لشكركشى ، جنگ ، قتل و تخريب و سوزاندن ، كشتن و بستن ، اذلال و تحقير و اهانت ، سلطه گرى سياسى ، و تقنين طاغوتى كه مردم را پست و منحط مى گرداند.
اين دو گونه مردم مختلف در طول تاريخ و در سطح جغرافياى فرهنگى - سياسى - اقتصادى در كنار يكديگر بسر برده اند و همواره تمايزشان را حفظ كرده اند.
تضاد مستكبران - به سبب ساخت ويژه منش آنان - با مردم صالح و ديندار و پرهيزگار بيش از ساير مردمان است . دشمنى آنان با پيامبران و معصومان شديدتر است تا با مردم صالح و ديندار عادى و متوسطالحال . خداوند متعال تاريخ اين تضاد و كشمكش را از ابتدا تا زمان پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله داستان فرموده است : (و سرگذشت دو پسر آدم را بحق براى آنان بخوان آنگاه هر يك كارى تقرب آور انجام دادند، پس از يكى پذيرفته (درگاه خدا) شد و از ديگرى پذيرفته نشد. گفت : حتما ترا خواهم كشت . در جوابش ‍ ديگرى گفت : جز اين نيست كه خدا از پرهيزگاران مى پذيرد؛ اگر دستت را سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من آن نى ام كه دستم را سوى تو دراز كنم تا ترا بكشم زيرا من از خدا پروردگار عالمهاى آفريدگان مى ترسم ... پس نفس او كشتن برادرش را برايش تسهيل نمود تا او را بكشت و در نتيجه از زيانكاران گشت ).(103)
(بيقين در سرگذشت يوسف و برادرانش آيتها (يا عبرتها) براى جويندگان حقيقت هست . چون گفتند: يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما - كه جمعى نيرومنديم - محبوب تر است براستى پدر ما در گمراهى آشكارى است . يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى بيافكنيد تا سراپاى وجود پدرتان مال شما بماند و در غياب وى گروه صالح به نظر آييد. يكى از آنان گفت : يوسف را نكشيد و اگر مى خواهيد كارى بكنيد او را به ته چاه افكنيد تا كاروانى او را برگيرد).(104)
مى بينيم برادران مستكبرش قصد كشتنش مى كنند و برادران دنيادارش دور ساختنش را از صحنه خانواده و رقابت بر سر كسب محبت و اعتبار، وافى به مقصود مى يابند.
(و ابراهيم به قومش گفت : خدا را بپرستيد و از او پروا گيريد. آن براى شما بهتر است اگر دانسته بوديد. شما به جاى خدا جز بت هايى را نمى پرستيد و بتهايى مى تراشيد. بيشك آنها كه بجاى خدا مى پرستيد مالك روزى براى شما نيستند. بنابراين روزى را نزد خدا بجوييد و او را بپرستيد و براى او شكر بگزاريد، بسوى او باز گردانده مى شويد... و جواب قومش جز اين نبود كه او را بكشيد يا او را بسوزانيد. پس خدا او را از آتش برهانيد، بيگمان در آن آيتهاست براى مردمى كه ايمان مى آورند).(105)
(به آسمان برجدار سوگند و به ... كه نگونسارند آن سازندگان چاله هاى افروخته آن آتش مايه دار بگاهى كه آنان بر كنارش نشسته اند و شاهد كارى هستند كه با مؤ منان مى كنند و از هيچ كارشان كينه به دل نگرفتند جز اين كار كه به خدا مقتدر ستوده مى گرويدند، آن خدا كه فرمانروايى آسمانها و زمين او راست . و خداوند شاهد هر چيزى است . مسلما آنان كه مردان و زنان مؤ من را شكنجه كردند بعد توبه نكردند براى آنان عذاب دوزخ و هم براى آنان عذاب سوختن به آتش است ).(106)
(و آنگاه را كه كسانى كه كافر شديد عليه تو توطئه مى چيدند تا ترا زندانى كنند يا ترا بكشند يا ترا بيرون كنند. و تدبير خصمانه مى كنند و خدا تدبير مى كند و خدا بهترين تدبير كننده است ).(107)
حمله نظامى مستكبران قريش به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان مهاجر و انصارى در مدينه ؛ و لشكركشى هاى بسيار ديگر؛ تا لشكركشى معاويه ، و لشكركشى يزيد و ابن زياد به كربلا و قتل عام سيد الشهداء و خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و يارانش .
ساير آماج حملات نظامى مستكبران ، مراكز فرهنگ معنوى است : صومعه ها، كليساها، كنشت ها، و مساجدى كه در آن نام خدا بسيار برده مى شود. (اگر خدا بعضى از آدميان را بوسيله گروهى ديكر دفع نمى كرد قطعا صومعه ها، كليساها، كنشت ها، و مساجدى كه در آن نام خدا بسيار برده مى شود ويران مى شد. و البته خدا كسانى را كه يارى كند زيرا خدا بيشك نيرومندى شكست ناپذير است .)(108)
3. كاهنان
سازندگان فلسفه زندگى هاى پست دنيادارى و استكبارى ؛ نظريه پردازان شرك و الحاد، غارت و بيداد، و كشورگشايى و جنگ افروزى و سلطه گرى ؛ و حاملان و ناشران آن فلسفه ها و نظريه ها و آيين ها و قوانين - يا باختصار: ميراث فرهنگى شرك و الحاد - كه آن را از نسلى به نسلى انتقال داده مى آموزند و نشر مى دهند تا جامعه - دولت شرك و الحاد كه تحت سلطه مستكبران و دنياداران قرار دارد در بستر زمان دوام يابد. دانشمندان علوم اجتماعى مدرنيته امتداد وجودى همين كاهنان اند و نظريه پردازان ستون پنجم شاگردان دست چندم آنان شعيب پيامبر، آنها را از اين تبهكارى و گمراهگرى برحذر مى دارد: (و بر سر هر راه راست منشينيد تا تهديد كرده و كسانى را كه به خدا ايمان آورده اند از راه خدا(109) باز داريد و آن راه (110) را كجراهه بخواهيد ساخت . و بياد آوريد زمانى را كه كم بوديد و شما را زياد كرد، و بنگريد كه عاقبت مفسدان چگونه بود. و اگر دسته اى از شما به پيامى كه به من داده شد تا بياورم ايمان آوردند و دسته اى ايمان نياوردند بايد شكيبايى ورزيد تا خدا ميان ما داورى كند و او بهترين داور است . از قوم او اشرافى كه استكبار ورزيدند گفتند: بيشك ترا - اى شعيب - و كسانى را كه با تو ايمان آوردند از مدينه مان بيرون كنيم يا اينكه به كيش ما باز گرديد. گفت : آيا گر چه به آن بى رغبت باشم ؟!)(111)
اخلافشان در رشد معنوى موساى كليم و سپس در سير تقرب پيامبر خاتم اخلال و افساد مى كنند: (اى موسى ! اين منم ، من پروردگار تو هستم ... پس مبادا كسى كه به رستاخيز ايمان نمى آورد و پيروى هواى نفس كند ترا از كار به مقتضاى قيامت باز دارد تا به انحطاط درافتى ).(112) (آيا ديدى آنكس را كه بنده اى را كه نماز مى خواند باز مى دارد؟ آيا به نظرت در آن حال به راه راست بود يا فرمان به پرهيزگارى دارد؟! آيه به نظرت اگر دروغ شمرد و رويگردان شد آيا ندانست كه خدا مى بيند؟! چنان نيست (كه او پندارد). اگر دست از اين كارش بر ندارد قطعا از همان موى پيشانيش گرفته او را با خشونت بكشيم از پيشانى دروغگوى خطاكارش ، آنوقت بگذار دار و دسته اش را به كمك بخواند ما نيروهاى عذابگر را فرا خواهيم خواند. زنهار! فرمان او مبر، و به سجده در آى و تقرب جوى ).(113)
از همين آيات كريمه اين حقيقت را نيز در مى يابيم كه مستكبران ، دنياداران ، و كاهنانى كه همدستشان هستند فقط با پيامبران و پيران ايشان - كه (سبيل الله ) يا صراط مستقيم و راه تقرب به خدا را مى پيمايند - دشمنى و تضاد ندارند بلكه با خدا همين راه (سبيل الله ) - دشمنى دارند و در صدد براندازى و ريشه كنى آن هستند. به همين علت در كنار ساير دشمنى ها و اخلال و افسادها مى خواهند و در صددند كه (راه تقرب جويى به خدا) نباشد و به جاى آن كجراهه اى باشد كه بعد از خدا را بوجود آورد: و تبغونها عوجا و مى خواهيد و در صدديد كه (سبيل الله ) كجراهه اى باشد. اين غرض و تلاش كاهنان را در آيه اى ديگر چنين تفهيم مى فرمايد: (... لعنت خدا بر ستمكاران باد، آنها كه سر راه خدا (سبيل الله ) را مى گيرند و مى خواهند و تلاش دارند تا آن كجراهه اى باشد در حالى كه زندگانى بازپسين را كافرند).(114)
كاهنان ، همين نقش را در حاليكه لباس عالم دين بر تن كرده اند در جوامع اديان الهى ايفاى مى نمايند.
4. نظريه پردازان شرك ، سلطه گرى ، و طاغوت در لباس علماىاهل كتاب
(هان اى كسانى كه ايمان آوردند! واقعيت اين است كه مشركان نجس اند، از نيرو پس از امسال نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند... با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا ايمان مى آورند و نه به دوران آخرت و نه آنچه را خدا و پيامبرش حرام كرده حرام مى شمارند و نه به دين حق در مى آيند بجنگيد تا بدست خويش جزيه دهند در حالى كه آنان خوارشده باشند... احبارشان را و راهبانشان را و مسيح بن مريم را بجاى خدا ارباب خويش گرفته اند حال آنكه جز اين دستور نيافتند كه خداى يگانه را بپرستند كه خدايى جز او نيست و او منزه است در آنچه با وى انباز مى سازند. مى خواهند با دهان (انديشه و تبليغات )شان نور خدا را خاموش سازند حال آنكه خدا جز بدين رضا نمى دهد كه نور خويش را به تماميت رساند گر چه كافران را ناخوش آيد. اوست كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه دين ها غالب گرداند گر چه مشركان را خوش نيايد. هان اى كسانى كه ايمان آوردند، بيگمان بسيارى از احبار و راهبان اموال آدميان را بناحق مى خورند و راه خدا را مى بندند. و كسانى كه زر و سيم مى اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند بايد آنان را به عذابى دردناك مژده دهى ، به دورانى كه آن را در آتش دوزخ سرخ كنند آنگاه پيشانى و پهلو و پشت آنان را بدان داغ نهند كه اين است آنچه براى خويشتن اندوختيد. اينك بچشيد آنچه را كه مى اندوختيد).(115) (بگو: اى اهل كتاب ! چرا كسى را كه ايمان آورد از (راه خدا) باز مى داريد و آن راه را كجراهه مى خواهيد باشد حال آنكه شما گواهيد و خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست . هان اى كسانى كه ايمان آوردند! اگر گروهى از اهل كتاب را اطاعت كنيد شما را پس از ايمانتان به دسته اى كافر تبديل مى كنند... و همگى چنگ به ريسمان خدا (معارف و آموزه ها و اوامر و نواهى الهى و قرآنى ) بزنيد و از هم مپراكنيد و نعمت خدا را بر خويشتن بياد آريد آنگاه كه دشمن يكديگر بوديد و دلهايتان را بهم الفت بخشيد تا در پرتو نعمتش برادر شديد و بر لبه پرتگاهش از آتش بوديد و شما را از آن برهانيد. بدينسان خدا آياتش را براى شما بيان مى دارد مگر شما راه يابيد).(116)
(و ستمكارتر از آنكس كه دروغى عليه خدا (بنام آموزه يا امر و نهى الهى ) بسازد كيست ؟! اين گروه از برابر پروردگارشان عبور داده مى شوند و شاهدان مى گويند: اينها هستند آن كسان كه به پروردگارشان امرى را به دروغ نسبت داده اند. آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران است ، آن كسان كه مانعى بر سر (راه خدا) هستند و آن راه را مى خواهند كجراهه باشد در حالى كه آنان به آخرت كافرند. آن گروه در زمين (يا عالم طبيعت و پيش از مردن ) عاجزكننده خدا نيستند و در برابر خدا هيچ ياورى ندارند؛ عذابشان چند چندان مى شود؛ قادر به شنيدن نبودند و بصيرت نمى ورزيدند. آن گروه كسانى هستند كه خودشان را به باد داده اند و آنچه به بهتان و باطل مى ساختند از كفشان برفت . بناچار آنان در آخرت زيانكارترين افرادند).(117)
5. (علماى بد) در جامه متفقهان در دين
عالمانى كه به نام تفسير قرآن يا آموزش حديث و سيره معصوم عليهم السلام دست به تحريف معنوى معارف دينى مى زنند تا مردم و مستضعفان را به نفع طاغوت ، مستكبران ، دنياداران ، و خودشان گمراه و ضايع كنند و مآلا نااسلام را اسلام جلوه مى دهند و راه تقرب به خدا را مكتوم داشته كجراهه اى را (راه خدا) و صراط مستقيم ديندارى و تقرب معرفى مى كنند معرفى و ارائه را گاه با زبان و (دهان ) و بيان از انديشه هاى شيطانى انجام مى دهند و زمانى با نحوه زندگى و موضعگيرى نسبت به مهم ترين مسائل اجتماعى - سياسى نظير طاغوت ، بدعت ، سلطه استعمارى ، استكبار جهانى ، و دفاع مقدس . آنها زندگى پست دنيادارى را بر بهشت جاويد و رضوان الهى ترجيح داده اند با انديشه هاى ناپاك و گفتار و اظهارنظرهاى شيطانى و نحوه زندگى خويش (راه خدا) را كه راه تقرب به او باشد به روى مستضعفان و محرومان و ستمديدگان مى بندند
(الف . لام . راء. كتابى است كه آن را بسوى تو فرو فرستاديم تا آدميان را به اذن پروردگارشان از تاريكى ها بسوى نور بدرآورى به (راه آن مقتدر ستوده )، خدايى كه آنچه در آسمانهاست و آنچه در زمين است از آن اوست ، و واى به كافران از عذابى شديد، آنكسان كه زندگى پست را خوش مى دارند و بر آخرت ترجيح مى دهند و (راه خدا) را مى بندند و در پى آنند كه (آن راه ) كجراهه اى باشد. آن گروه در گمراهى دورى هستند)(118) هان اى كسانى كه ايمان آوردند! چرا آنچه را انجام نمى دهيد مى گوييد؟ نزد خدا گناهى بزرگ است كه بگوييد آنچه را كه نمى كنيد. بيگمان خدا كسانى را دوست مى دارد كه در راه او صف كشيده مى جنگند گويى آنان شالوده اى از سرب اند. و ياد كن آنگاه را كه موسى به قوم خود گفت اى هموطنان من ، چرا مرا مى آزاريد (مخصوصا با زخم زبان و حرفهايتان ) حال آنكه مى دانيد كه من فرستاده خدا سوى شمايم ؟ پس چون از حق بگشتند خدا دلهايشان را از حق بگردانيد و خدا مردم زشتكار را هدايت نمى كند... و ستمكارتر از آن كس كيست كه در حالى كه او به اسلام خوانده مى شود دروغ را به خدا افترا بندد؟ و خدا مردم ستمكار را هدايت نمى كند. مى خواهند نور خدا را با (دهانشان ) خاموش كنند حال آنكه خدا بر آن است كه نور خويش را تماميت بخشد گر چه كافران را ناخوش آيد. اوست كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر دين يكسره پيروز گرداند گر چه مشركان را ناخوش آيد).(119)
زندگى پست و دنيادارانه (علماى بد) انطباقى بر آموزه هاى الهى كه خودشان تبليغ مى كنند ندارد بويژه آنجا كه بايد و موظفند همراه مؤ منان مجاهد در يك صف بهم فشرده پولادين عليه طاغوت زمان ، دربار، استعمار، و استكبار جهانى بجنگند و فداكارى كرده به شهادت برسند. حتى در عصر پيامبرانى چون موساى كليم و خاتم المرسلين و در حضورشان بناى بدگويى به آنان را گذاشته و اظهار نظرهاى خلاف عقل و وحى و اظهارات غير خردمندانه و غير خيرخواهانه مى كنند. در برابر طاغوت و استمارگر، و بدعتهاى سياسى و اجتماعى و فرهنگى سكوت پيشه ساخته قدر مردانگى براى دفاع از دين بر مى افرازند: اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنة الله .(120)
از امام جعفر صادق عليه السلام در روايت احتجاج درباره (علماى بد) آمده است : اولئك اضر على ضعفاء شيعتنا من جيش ‍ يزيد لعنه الله ، على الحسين عليه السلام ضرر اين گروه براى بخش كم تر آگاه شيعه ما بيش از ضرر ارتش يزيد ملعون براى حسين عليه السلام است