گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلدششم
تبعيت


ذلت و عزت در مقام نسبت با انسان ابتدا جز وضعيت محيطى نيستند. اوضاع مختلف محيطى امرى بيرونى و مقدر است . به همين لحاظ تا وقتى مقدر - يا موروثى و خارج از اراده - باشد از نظر ارزشى يا اخلاقى و دينى خنثى است . بدنيا آمدن در منطقه معتدل و پر آب و گياهى مانند مالزى و مكزيك ، كناره خشك و سوزان كوير، و سرزمين يخبندان روسيه و سيبرى ، اوضاع محيطى متضادى است كه عزت و ذلت مقدر در محيط طبيعى را رقم مى زند. چنانكه تولد در ايران دوره رضا خانى و پس از كودتاى مرداد 32 و تولد در ايران پس از انقلاب اسلامى قرار گرفتن مقدر و غير ارادى در دو محيط اجتماعى يا دو وضعيت محيطى متضاد بشمار مى آيد.
پس از تولد و زيستن طبق روال همگانى در وضعيت محيطى مقدر است كه ذلت و عزت به معناى حقيقى ، تعالى شناختى و دينى آنها واقعيت مى يابد، بدين طريق كه اگر فردى تسليم عوامل مخل و مفسد دو محيط طبيعى و اجتماعى شد ذلت را نپذيرفته و از آن خودكرده و مستوجب وصف (ذليل ) - يا اسير - شده است . و در صورتى كه آنها را نپذيرفته با آنها مبارزه كرد و در عقيم نهادن آثار آنها جديت بخرج داد باندازه سعيش در اين راه (عزت ) يا آزادى يافته تعالى و تقرب پيدا مى كند.
ذلت در معناى تعالى شناختى ، ارزش ، يا دينى آن ، عبارت است از تسليم شدن به عوامل مخل و مفسد محيط و تبعيت كردن از آنها، و عزت به معنى مقاومت كردن در برابر آن عوامل است و خنثى كردن آثار و عقيم نهادن فعاليت آنها تا به رسد به ريشه كنى و براندازى و نابودى آنها.
چون اولا بيشترين اين عوامل ، مستكبران ، و دنياداران اند؛ و ثانيا از طريق تقنين يا صدور اوامر و نواهى يا حكومت - كه در اصل و اساس ، قانونگذارى و صدور احكام وضعى و تكاليفى است - قادر به اذلال و اسير كردن مردم مى شوند؛ و ثالثا ذلت پذيرى يا پذيرايى اسارت و از آنِ خودكردن آن از طريق (تبعيت ) از آنها تحقق پيدا مى كند خداى متعال واژه (تبعيت ) را مناسب ترين واژه براى تعبير از پذيرايى ذلت شناخته آن را بكار مى برد تا تفهيم نمايد كه اگر كسى آگاهانه و با اراده خويش از عوامل مخل و مفسد (تبعيت ) كند و مطيع و تسليم امر و نهى يا قوانين آنها شود اسارت و ذلت در وجودش تحقق مى يابد و گرنه صرف قرار گرفتن موروثى يا تصادفى و بى اختيار در يك وضعيت محيطى هرگز او را (ذليل ) نمى گرداند. فقط در نسبت ارادى و آگاهانه با عوامل مخل و مفسد محيط طبيعى است كه ذلت يا عزت تحقق مى يابند نه در نسبت ، موروثى ، و غير ارادى با آنها.
نسبت ارادى با عزت ، و پذيراى آن ؛ همچنين نسبت ارادى با ذلت ، و پذيراى آن از طريق (تبعيت ) آگاهانه و ارادى رخ مى دهد. دو رخداد يا پديداراند در وجود آدمى ، گروه اجتماعى ، و ملت ، و در يك مورد در بشريت .
اولى در سير تقرب الى الله ، و دومى در سير بعد از خدا روى مى دهد. در سير تقرب به خداى عزيز قادر متعال على حكيم ، عزت يافته شكست ناپذير گشته چهار محيط را فتح مى كنيم كه خود آفرينش ديگر است . در سير بعد از خدا، ماهيت موجودات پستى را پيدا كنيم كه علائقمان به آنها تعلق گرفته به آنها عشق ورزيده ايم تا اسير و ذليلشان شده ايم . در اين حالت ، خالق نيستيم ، فعلپذير و در قبضه قدرت آنها و مغلوب آنهاييم . شب و روز به دنبال آنها مى رويم و آسايش و آرامش نداريم و مثل اسب عصارى حول محور آنها مى چرخيم .
زمانى تصميم به سير تقرب الى الله - يا ديندارى توحيدى ، و حيات طيبه - مى گيريم كه قبلا از وجود سيرى به نام سير قرب و چگونگى آن ، از فرايندهاى انحطاط و پستى يا بعد از خدا، از اعمال صالحه اى كه كارمايه صعود و سير تقرب است و از كفر و زشتكارى كه موجب بعد از خدا مى شود، از خدا و صفات و اسماى حسنايش و از نظام هستى يا جهان - انسان شناسى توحيدى آگاه شده باشيم و دانسته باشيم كه اوامر و نواهى الهى يا (شريعت ) كدام است و اوامر و نهى او - شريعت - چه اثرى در هستى ما مى بخشد و چه نتايجى براى ما ببار مى آورد؟ تبعيت از ابليس ، طاغوت ، مستكبران ، دنياداران سلطه گر و كاهنان تبهكار چه اثرى بر وجودمان مى گذارد و چه عواقبى براى ما دارد؟
پس در لحظه اى از زندگى كه حيات طيبه - ديندارى و سير تقرب - را اراده مى كنيم در روشنايى - نور - بسر مى بريم ، آگاهيم ، و داراى معارفى هستيم . وانگهى آن معارف وحيانى و نيز تجربى را كه با ميراث فرهنگى يا سنت توحيدى ما وحدت دارد باور بسته ايم و داراى ايمان شده ايم . به خداى يگانه ايمان داريم ، و مى دانيم اطاعت كردن از خدا و پيامبر و اولوالامرش به معنى بكار بستن اوامر و نواهى خدا در هستى خودمان براى وقوع تحولات كيفى قرب به خداست . براى فرو نشاندن (اصر و اغلال ) يا آزاد شدنها، براى عزت يافتن و شكست ناپذير شدن يا آفرينندگى در محيط و فتح محيط: فلاح و فوز عظيم .
(طاعت ) يا بكار بستن اوامر و نواهى الهى ، حلقه پس از ايمان در فرايند تقرب است . اوامر و نواهى اساسى خداوند متعال كه (قانون اساسى ) او را براى ما تشكيل مى دهند عبارتند از اوامرش به (تبعيت ) يا پيروى - از چيزها و كسانى ؛ و نواهيش دائر بر (عدم تبعيت ) از عوامل مخل و مفسد محيطهاى چهارگانه . تسليم شدن ما به نواهى اساسى خدا ما را متصف به (تقوى ) گردانده از آلايشها - يا بعد از خدا - مصونيت و سلامت مى بخشد و به آزادى يا عزت نائل مى گرداند. تسليم شدن به اوامرش ما را عامل به اعمال صالحه اى مى گرداند كه جز كارمايه صعودمان به درجات قربش نيست ، درجات قربى - بر درجات آزادى و عزت منطبق اند.
بخش هنگفتى از اوامر الهى يا شريعت - چنانكه پيشتر شرح داديم امر به مقاومت در برابر عوامل مخل و مفسد، و مبارزه عليه آنها و نابود كردن آنهاست كه طى آن حالات اسارت يا ذلت را پشت سر نهاده به حالات آزادى يا عزت فرا مى رويم از نواهى اساسى خدا هم ذيل عنوان (سير بعد از خدا) ياد خواهيم كرد.
ميان دو حلقه ابتدايى و اصلى از سير تقرب الى الله ؛ ميان حلقه معرفت و آگاهى از حقائق اساسى نظام هستى توحيدى و حلقه ايمان به آنها - كه ايمان به خدا و نبوت و معاد را در بر مى يگرد - حلقه واسطه اى هست كه در آن اراده انسان خردورز آگاه به حيات طيبه ، دنيادارى ، توحيدى و سير تقرب تعلق مى گيرد تا به ايمان به خداى تعالى بيانجامد. دقيقا در همين حلقه واسطه ، اراده اش پيش از ايمان آوردن ، به مدد حقگرايى موروثى - اين محرك شريف تاريخ - علائق عاليه اى در خويشتن ايجاد مى كند تا عشقى سرشار به خدا و به تمامى مظاهر و آيات الهى در وى تكوين مى پذيرد و داراى شخصيت مى گردد.
با پيدايش علائق عاليه اى كه ريشه در (حنيفيت ) دارد به خدا عشق مى ورزد، عشقى كه سير تقربش را سرعت مى بخشد و او را به (تبعيت ) از دين خدا(186)، و نور هدايتى كه محتواى قرآن باشد پيروى رضوان الهى (187)، تمسك به شريعتش ، و (تبعيت ) از پيامبرش (188)، (تبعيت ) از ميراث فرهنگى يا سنت توحيدى (189) موجود در جامعه و در تاريخ بر مى انگيزد. قل : ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحيم (190)
چون بينديشد در پرتو خرد مى بيند پيامبران شخصيت هايى هستند كه هم هدايت يافته از جانب خدايند و هم خواهان مزد و پاداشى نيستند: قال يا قوم اتبعوا المرسلين . اتبعوا من لا يساءلكم اجرا و هم مهتدون .(191) دعوت به فرمانبردارى از خدا و پيروى دين و شريعت او مى كنند و فرمانبردارى از خودشان را هم نمى خواهند مگر به اين اعتبار كه خود به اجراى اوامر و نواهى خدا رحمان كمر بسته اند: و ان ربكم الرحمن فاتبعونى و اطيعوا امرى .(192) و به اين اعتبار كه علمشان درباره سازماندهى اجتماعى و هدايت مردم ماءخوذ از خدا و وحى شده از پروردگار حكيم است : يا اءبت انى قد جاءنى من العلم مالم ياءتك فاتبعنى .(193). ثم جعلناك على شريعة من الامر فاتبعها.(194)
متعالى و مقرب خدا كسى است كه با خدا و عوامل و نيروهاى پاك و مطهر نظام هستى و چهار محيط تعاملى به شكل اثر پذيرى ، و حالت (شرح صدر) داشته باشد؛ و در عين حال در برابر عوامل مخل و مفسد چهار محيط اثرناپذير يا با صلابت و عزت باشد. به خدا تسليم باشد و به اين عوامل نه تنها تسليم نشود بلكه كمر به عقيم نهادن ، بى اثر ساختن ، و نابودى آنها ببندد و دراين راه كه راه قرب خدا باشد از جانبازى هم دريغ ننمايد. او در اين دفاع مقدس ، خدا را يارى مى دهد و خدا هم به همين دليل ياريش مى دهد: ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم