گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
درس پنجم شرایط علمی تفسیر قرآن




اشاره
از فراگیر انتظار میرود:
- انواع شرایط فهم قرآن را بیان کند؛
- اصول محاوره عقلایی را نام ببرد؛
- نقش واژهشناسی در فهم آیات را تبیین کند؛
- انواع قراین و قیود کلام را بشناسد؛
- نقش روایات در فهم قرآن را به تفصیل بیان کند؛
- تأثیر دانشهاي تجربی و شرایط استفاده از آن را در فهم قرآن بیان کند.
ص: 111
صفحه 65 از 186
.« قال اللّه جل جلاله: ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی؛ هرکس سخن مرا به دلخواه خود تفسیر کند به من ایمان نیاورده است »
. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 3، ص 291
شرایط فهم قرآن
در درسهاي گذشته ضمن اثبات امکان و جواز فهم قرآن براي غیرمعصوم اشاره شد که تفسیر، داراي شرایطی است. در یک
تقسیمبندي کلی میتوان شرایط فهم قرآن را به دو دسته شرایط علمی و شرایط روحی (و روانی) تقسیم کرد. در این درس به بیان
شرایط علمی فهم قرآن میپردازیم.
شرایط علمی
چنانکه پیشتر گفتیم، مرتبهاي از فهم قرآن با رعایت اصول و قواعد فهم زبان عربی براي همه میسر است. برخی از این اصول،
. مشترك میان همه متنهاست و برخی دیگر ویژه قرآن است؛ بنابراین اصول و قواعد فهم قرآن دوگونه است: 1
قواعد مشترك یا اصول محاوره عقلایی؛ 2. قواعد ویژه فهم قرآن.
اصول محاوره عقلایی
اشاره
انسانها هرزبانی که داشته باشند، در محاورات خود اصولی را رعایت میکنند که توجه به آن در فهم سخن آنان ضرورت دارد.
یکی از اساسیترین اصول یاد
ص: 112
شده، قواعد دستور زبان است. از آنجا که زبان قرآن عربی است، براي فهم آن باید به قواعد زبان عربی آگاهی یابیم. راه دستیابی
به این قواعد، فراگیري علوم ادبی؛ اعم از لغت، صرف، نحو، معانی و بیان است. در این درس سیر استفاده از این قواعد را به اختصار
بررسی خواهیم کرد.
أ) واژهشناسی
اشاره
نخستین قدم در فهم هرسخن، تلاش براي شناخت واژگان به کار رفته در آن است. این تلاش ویژه بیگانگان با زبان متن نیست؛ زیرا
معناي همه واژههاي موجود در یک زبان براي همه افراد- حتی دانشمندان آن زبان- آشکار نیست و فقط جمع خاصی بر معانی
همه یا بیشتر آن واژهها اشراف دارند. برخی پرسشهاي مخاطبان عربزبان قرآن از معانی برخی واژههاي قرآنی، شاهد این
را «1» « فاطِرِ السَّماواتِ » در « فطر » مدعاست؛ مثلا ابن عباس که از اصحاب پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، میگوید: من معناي واژه
« انا فطرتها » : نمیدانستم تا آنگاه که دو اعرابی را دیدم که در باب مالکیت چاهی منازعه میکردند و یکی به دیگري میگفت
اکنون که قرنها از نزول قرآن میگذرد، ضرورت بازشناسی معانی واژگان قرآن در عصر ما- «2» . یعنی من ابتدا آن را حفر کردم
به دلیل فاصله زمانی با عصر نزول- بسی بیشتر و دشوارتر است؛ زیرا برخی از واژگانی که در زمان نزول در معانی خاصّ ی به کار
صفحه 66 از 186
میرفته، تحول معنایی یافته و معناي رایج آن با معنا یا معانی عصر نزول، متفاوت است. افزون بر اینکه در هرزبانی واژگانی نهچندان
رایج وجود دارد که به دلیل رساتر و مناسبتر بودن آنها از دیگر واژگان رایج، گاه مورد
______________________________
. 1). انعام، 14 )
. 2). عبد الرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 354 )
ص: 113
استفاده متون دقیق قرار میگیرد و در قرآن کریم نیز در مواردي از این گروه واژگان استفاده شده است. براي شناخت واژگان
قرآن- همانند دیگر متون- باید هم ریشه و هم ساختار واژهها مورد توجه قرار گیرد. در این قسمت به بررسی واژهشناسی قرآن و
نکاتی میپردازیم که در مورد ریشهشناسی و ساختارشناسی آن باید مورد توجه قرار گیرد.
براي شناخت واژگان قرآن، راههاي مختلفی پیش روست. نخستین و نزدیکترین راه ریشهشناسی واژهها، مراجعه به فرهنگهاي
واژگان عربی است که متخصصان واژهشناسی براساس مدارك موجود در زبان عربی، معانی واژه را بررسی و بیان کردهاند. باید
و گاه داراي معانی متضاد با «1» دانست که برخی واژهها داراي اشتراك لفظی است، یعنی یک واژه چند معناي متفاوت دارد
زنان طلاق داده شده «2» ؛ وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَۀَ قُرُوءٍ » که به صورت جمع در آیه شریفه « قرء » یکدیگر است؛ مانند واژه
آمده است؛ ولی در « حیض » و « طهر » این واژه در لغت به دو معناي متضاد .« سه قرء (پاك شدن) از ازدواج خویشتنداري کنند
تلاش براي فهم واژگان قرآن، نباید به فرهنگهاي واژهشناسی بسنده کرد؛ زیرا کتابهاي واژهشناسی فقط به ابعاد اندکی از
کاوشهاي واژهشناسی میپردازند و تلاش اصلی آنان، در باب بیان ریشه واژهها و کاربردهاي مختلف آن اعم از حقیقی و مجازي
است، درحالیکه ساختار مختلف و متنوع واژهها، تمایز معانی مجازي
______________________________
1). مانند واژه عین که معانی متعددي دارد و در هرجایی در یکی از آن معانی به کار میرود. در قرآن نیز در برخی از آن معانی )
.« وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ؛ (یوسف، 84 ) و چشمان او از غم (فراق) یوسف سفید (و نابینا) شد » : به کار رفته است؛ مانند
.« عَیْناً فِیها تُسَمَّی سَلْسَبِیلًا؛ (انسان، 18 ) چشمهاي در آن (بهشت) که (آن را) سلسبیل- روان و گوارا- نامند » : و
. 2). بقره، 228 )
ص: 114
و کنایی از معانی حقیقی، تشخیص معانی عصر نزول از معانی جدید و موارد کاربرد واژهها در قرآن، کمتر به دقت و تفصیل مورد
توجه واژهشناسان قرار گرفته است.
ساختارشناسی
دانش «1» . بعضی از واژهها در ریشه با برخی دیگر مشترکند؛ ولی تفاوت ساختاري هریک از واژهها، معناي خاصی به آن میدهد
در زبان عربی، عهدهدار بیان ساختار واژگان است و آگاهی از آن در فهم ساختارهاي متفاوت از یک ریشه لغوي « صرف »
ضرورت دارد.
در لزوم توجه به نقش تفاوت ساختارها در معانی واژههاي قرآنی، باید دانست که گاهی برخی از ریشهها که داراي دو معناي
وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ » متضادند، فقط در ساختار خاصی یکی از آن دو معناي متضاد را دارد؛ مانند ریشه قسط در آیه
این ریشه .« و اگر داوري کنی، در میان آنان به عدالت حکم کن که خداوند دادگران را دوست دارد «2» ؛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
صفحه 67 از 186
در ساختار باب افعال، فقط به معناي دادگري به کار میرود؛ درحالیکه در ساختار ثلاثی مجرد، به معناي ستمگري نیز آمده است
.« اما ستمگران هیزم دوزخند «4» ؛ وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً » مانند آیه ؛«3»
______________________________
1). مانند واژههاي علم، علم، یعلم، تعلم، اعلم، عالم، اعلم، معلوم و ... که ریشه واحدي دارند؛ ولی ساختار (هیئت) متفاوت آنها )
معانی متفاوتی پدید آورده است.
. 2). مائده، 42 )
قسط قسطا من » . ر. ك: محمد ابن منظور، لسان العرب .« ففی العدل لغتان، قسط واقسط و فی الجور لغۀ واحدة قسط بغیر الالف » .(3)
احمد فیومی، المصباح .« باب ضرب و قسوطا جار و عدل ایضا فهو من الاضداد قاله ابن القطاع و اقسط بالالف عدل و الاسم القسط
المنیر.
. 4). جن، 15 )
ص: 115
همچنین ساخت برخی از بابهاي مزید فیه، معانی متعددي دارد؛ از جمله باب تفعیل که به معانی زیر آمده است: تکثیر (مانند
موّتت الآبال؛ شتران زیادي مردند)، مبالغه (مانند صرّح؛ به خوبی آشکار شد)، تعدیه (مانند فرّحته؛ او را خوشحال کردم)، نسبت
بنابراین دانستن معانی مختلف این بابها «1» .( (مانند کفرّته؛ نسبت کفر به او دادم) و سلب (مانند جلّدت البعیر؛ پوست شتر را کندم
در فهم معناي مقصود از واژهها در آیات قرآن، ضروري است. افزون بر این، قیود وادوات نیز، معناي واژه را تغییر میدهند؛ مانند
«2» . حروف جاره که هریک معناي خاصی به یک ریشه میدهند
مصداقهاي سهگانه
هر واژه بهطور طبیعی در ابتدا براي معانی و مصداقهاي مادي و محسوس وضع شده است؛ زیرا بشر نخست با امور محسوس
سروکار داشته و با توجه به آنها
______________________________
. 1). ر. ك: مسعود تفتازانی، شرح التصریف، چاپ شده در جامع المقدمات، ص 209 )
ضربه بیده او بالسوط؛ او را با دست یا » . 2). مثلا واژه ضرب با توجه به حروفی که با آن به کار میرود، معانی مختلفی مییابد )
؛« ضرب بیده الی الشیء؛ با دست به چیزي اشاره کرد » ؛« ضرب الشیء بالشیء؛ چیزي را با چیز دیگر مخلوط کرد » ؛« شلاق زد
ضرب له مثلا؛ براي » ؛« ضرب الیه وقتا؛ زمانی براي او معین کرد » ؛« ضرب بذقنه؛ ترسید » ؛« ضرب اللیل علیهم؛ شب بر آنان دراز شد »
ضرب علی » ؛« ضرب علی یده؛ او را بازداشت » ؛« ضرب علیه ضریبه؛ مالیات بر او بست » ؛« ضرب الیه؛ به او مایل شد » ؛« او مثال آورد
ضرب اللبن فی السقاء؛ شیر را در » ؛« ضرب علی کفه؛ با او معامله کرد » ؛« ضرب فی الماء؛ شنا کرد » ؛« المکتوب؛ نوشته را مهر کرد
ضرب فی الارض؛ به سفر » ؛« ضرب بنفسه الارض؛ اقامت کرد » ؛« ضرب عن کذا؛ از چیزي روگردان شد » ؛« مشک نگه داشت
. و ... ر. ك: موسی بن محمد بن الملیانی الاحمدي، معجم الافعال المتعدیۀ بحرف، ص 205 و 206 « تجارتی و یا جنگ رفت
ص: 116
واژگان را براي این معانی وضع کرده، و پس از آن در معانی اعتباري نیز به کار گرفته شده است. گاهی نیز همان واژه را در معناي
فراطبیعی که فراتر از ظرف حسّ و اعتبار است، به کار میبرند. بدینترتیب، هرلفظی ممکن است سه مصداق داشته باشد: حسی،
که نخست در باره فرود اشیاي مادي وضع شده و سپس در معناي اعتباري و در نهایت «2» « نزول » مانند واژه «1» ؛ اعتباري و حقیقی
صفحه 68 از 186
بنابراین کسی که در پی فهم قرآن «3» ؛ در معناي حقیقی (مانند فرود قرآن کریم که نه مادي و نه اعتباري است) به کاررفته است
«4» . است، باید به خوبی مصداقهاي یادشده را از هم بازشناسد و با توجه به قراین موجود براي هرآیه، معناي مناسب را برگزیند
راه بازشناسی معانی مجازي و کنایی
مجازگویی در همه زبانها وجود دارد و براساس ذوق و قریحه انسانی واژهاي را در غیر معناي حقیقی به کار میبرند؛ مثلا واژه شیر
(حیوان درنده) در مورد فرد شجاع نیز به کار رفته است؛ ولی این کاربرد مجازي است، و چنانکه درباره مشترك لفظی گفتیم، در
اینجا نیز براي پیبردن به اینکه معناي حقیقی یا مجازي
______________________________
1). آیا معانی اعتباري و حقیقی واژهها مجازي است یا آنکه ابتدا مجاز بوده و سپس حقیقت شده است؟ این پرسشی است که در )
اینجا بدان نمیپردازیم.
که نخست براي دست جسمانی وضع شده و سپس آن را در معناي اعتباري مالکیّت به کار بردهاند. معناي حقیقی « ید » 2). یا مانند )
تَبارَكَ الَّذِي بِیَدِهِ الْمُلْکُ؛ (ملک، 1) خجسته باد کسی » آن نیز، تصرف حقیقی و قدرت مطلقه در ظاهر و باطن جهان است. در آیه
همین معناي سوم اراده شده است. «. که فرمانروایی به دست اوست
. 3). ر. ك: همین کتاب، ج 1، ص 31 )
4). براي آگاهی بیشتر درباره لزوم توجه به مصداقهاي غیر حسی واژگان قرآن، ر. ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی )
التفسیر القرآن، ج 1، ص 9 به بعد.
ص: 117
اراده شده، دقت ویژهاي لازم است تا در صورت وجود قرینهاي بر معناي مجازي، آیه را طبق معناي مجازي تفسیر کنیم وگرنه واژه،
به همان معناي حقیقی خواهد بود؛ بنابراین براي فهم سخنی که کاربردهاي مجازي در آن محتمل است، پیش از هرچیز باید به
دنبال قراین احتمالی بود و بدون جستوجوي کافی نمیتوان واژه را به معناي حقیقیاش حمل کرد. قرینه، گاهی لفظی و گاهی
قرینه مقامی نیز، شرایطی «1» . مقامی است. قرینه لفظی، متن آیات یا روایاتی است که به نوعی بیانگر مقصود از واژه موردنظر است
است که هنگام نزول قرآن وجود
______________________________
که در لغت به معانی طاعت، حکم، کیش، جزا و ... آمده است. در آیات قرآن نیز، در برخی از آن معانی به « دین » 1). مانند واژه )
لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ؛ (کافرون، 6) دین شما براي » : کار رفته و با توجه به قرینه، معناي آن (در هرمورد) به دست میآید. در آیه
قُلْ یا أَیُّهَا » : دین به معناي کیش و آیین است و قرینه آن، آیاتی است که پیش از آن آمده .« خودتان و دین من براي خودم
همچنین روایاتی که .« الْکافِرُونَ* لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ* وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ* وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ* وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ
سبب نزول سوره کافرون را فراخوان کافران از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به آیین خود میداند، قرینه بر این معناست. ر. ك:
علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 445 و عبد الرحمن سیوطی، لباب النقول، ص 218 . بنابراین معانی دیگر دین در اینجا
وَ إِنَّ » : و «( مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ؛ (حمد، 4) فرمانرواي روز حساب (و جزاي قیامت » : اراده نشده است. همچنین دین در آیاتی چون
به معناي جزاست؛ زیرا هم مقام (مناسبت حکم و موضوع) .« الدِّینَ لَواقِعٌ؛ (ذاریات، 6) به راستی که (روز) جزا محقق خواهد شد
وَ ما » : 19 انفطار آمده است - مناسب معانی دیگر نیست و هم آیاتی که در موارد دیگر آمده، قرینه بر آن است؛ مثلا در آیات 17
یوم الدین در این آیات، روز .« أَدْراكَ ما یَوْمُ الدِّینِ* ثُمَّ ما أَدْراكَ ما یَوْمُ الدِّینِ* یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
صفحه 69 از 186
إِنَّما تُوعَدُونَ » : و در آیه 7 مرسلات میفرماید « إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ » : حساب قیامت معرفی شده است یا در سوره طور آمده است
این دو آیه نیز وقتی در کنار آیه 6 ذاریات قرار گیرند، دلالت دارد که مقصود از دین در آن، جزاي آخرتی است. .« لَواقِعٌ
ص: 118
داشته و مخاطبان قرآن با توجه به آن شرایط، معناي موردنظر از واژههاي مشترك را میفهمیدهاند.
بنابراین اگر در جایی قرینه لفظی نداشتیم، باید از بود یا نبود قرینه مقامی آگاه شد. نمونه توجه به این قرینه در سخنان آدمی،
تفسیرهایی است که مفسران سیاسی از سخنان سیاستمداران ارائه میکنند. در ظاهر سخن سیاستمداران، قرینه لفظی بر اینگونه
تفسیرها نداریم؛ ولی مفسران با توجه به اوضاع بین المللی یا مکان و زمان سخنرانی و مانند آن، تفسیر ویژهاي از آن بیان میکنند.
«1»
واژگان منقول
اشاره
برخی از واژگان هرزبان در طول زمان تحول معنایی مییابد و از معناي نخستین به معنا یا معانی دیگري منتقل میشود. واژگان
زبان عربی نیز، از این دگرگونی برخوردار بوده و برخی واژهها از معانی پیشین جدا شده و معانی تازهاي به خود گرفتهاند. بر این
اساس، هنگام فهم قرآن احتمال منقول بودن واژه را نباید از نظر دور داشت و چنانچه دلیلی بر منقول بودن واژه در زمان نزول
همان معناي اولی ملاك « اصل عدم نقل » داشتیم، باید معناي منقول را ملاك فهم آیه قرار داد؛ ولی اگر دلیلی بر آن نبود، براساس
خواهد بود. امارات و ادلهاي که در تشخیص معانی واژهها به کار میآیند، بدین قرار است:
-1 أ. کاربرد قرآنی
یکی از قراینی که میتوان به کمک آن به معانی واژهها- از جمله معانی واژگان منقول- دست یافت، کاربرد قرآنی آنهاست. این
کاربرد گاه در حدي است که
______________________________
1). در ادامه همین درس نکاتی درباره قرینه مقام بیان خواهیم کرد. )
ص: 119
مثلا واژه «1» ؛. نوعی حقیقت شرعیه قرآنی را به دنبال میآورد. علامه طباطبایی رحمۀ اللّه از این موارد به عرف قرآن یاد میکند
و همین معانی براي برخی مشتقات آن در قرآن به کار «2» آمده « مدح » و « برکت » « نماء » ،« طهارت » که در لغت به معناي « زکات »
آمده است و هرجا در آیات مختلف با واژه « زکات واجب » و « مطلق انفاق در راه خدا » در عرف قرآن به دو معناي «3» ، رفته است
«4» . روبهرو شویم، به معناي انفاق در راه خدا و یا زکات واجب است؛ مگر آنکه قرینهاي بر اراده معناي لغوي از آن بیابیم « زکات »
2. کاربرد در سخنان معاصران نزول
صفحه 70 از 186
پیجویی از معانی واژهها در سخنان معاصران نزول قرآن (پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اصحاب،
______________________________
. 1). ر. ك: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14 ، ص 47 )
.« و اصل الزکاة فی اللغۀ الطهارة و النماء و البرکۀ و المدح و کله قد استعمل فی القرآن و الحدیث » .(2)
.« زکا » ر. ك: محمد ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده
3). در 27 آیه قرآن مشتقات زکات (زکی، زکّی، تزکّوا، یزکّیهم، یزّکّی، ازکی، زکیّ و ...) آمده و در همه موارد به معناي لغوي )
که به قرینه روایات ،« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی؛ (اعلی، 14 ) به راستی رستگار شد هرکه (زکات مال) داد » به کار رفته است. جز در آیه
اهل بیت علیهم السّلام در معناي منقول، زکات واجب (زکات فطره) به کار رفته است. از 32 آیهاي که واژه زکات در آن آمده،
جز دو مورد (کهف، 81 و مریم، 13 ) که به معناي لغوي است، بقیه به معناي منقول است. از سی آیه دیگر، نه آیه به معناي زکات
اصطلاحی (زکات واجب) نیست؛ زیرا در سورههاي مکی است و زکات در مدینه واجب شده است؛ بلکه به معناي مطلق انفاق مال
در راه خداست و بقیه به معناي زکات اصطلاحی است.
4). ر. ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20 ، ص 73 و ج 17 ، ص 361 و ج 14 ، ص 47 و ج 6، ص 10 )
ص: 120
امت اسلامی و دیگر معاصران حضرت) راه دیگري است که میتوان با آن به معنا یا معانی واژهاي قرآنی در زمان نزول دست
یافت؛ بنابراین روایات نبوي- از این منظر که واژگان عربی را در معناي خاصی به کار گرفته- و شعر و نثر شاعران و سخنوران آن
دوران نیز، در کشف معانی واژهها در زمان نزول سودمند است و اگر واژهاي دچار تحول معنایی شده باشد، از گفتار آنان به خوبی
«1» . به دست خواهد آمد
واژههایی مانند کفر، نفاق، شرك، صلاة، زکاة و دهها واژه دیگر که از معانی اولیه خود جدا شده و در معناي جدیدي به کار رفته،
در سخنان معاصران نزول نیز تجلّی یافته است و در محاورات آنان مشاهده میشود؛ ازاینرو قرینه مناسبی براي بود یا نبود معناي
منقول براي آن واژگان در آن زمان به شمار میآید.
ب) قرینهشناسی
اشاره
سخن گفتن با تکیه بر قیود و قراین، امري رایج در محاورات عقلایی است؛ مانند سخنی که به شکل عام یا مطلق بیان شده، سپس
این شیوه در قرآن کریم نیز به کار رفته و گاهی مخصص یا مقید، «2» . مقید یا مخصصی براي آن میآورند
______________________________
1). روایات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و دیگر معصومان علیهم السّلام از نگاهی دیگر نیز- به عنوان مفسران قرآن کریم- در کشف )
معانی واژگان قرآن براي ما سودمند است و در آینده در بحث از روایات مطرح خواهد شد.
2). راز عام یا مطلقگویی و تخصیص و تقیید آن، متفاوت است. گاهی براي آن است که گوینده، نخست موارد استثناي مطلب )
موردنظر را نمیداند و پس از آگاهی، تبصرهاي بر آن میزند؛ مانند برخی قانونهاي مجلسهاي قانونگذاري که پس از چندي-
پس از آگاهی از نواقص آن- تبصرهاي بدان میافزایند و دامنه آن را محدود کرده و یا توسعه میدهند. گاهی نیز گوینده به همه
ابعاد و ویژگیهاي مطلب موردنظر تسلط دارد؛ ولی براي رعایت مصلحت، نخست آن را به صورت عام یا مطلق میگوید و پس از
صفحه 71 از 186
تأمین مصلحت موردنظر، خاص یا قید مربوط به آن را بیان میکند. سخنان قرآنی به دلیل علم بینهایت الاهی از نوع نخست نیست
و نمیتواند باشد.
ص: 121
جداي از عام و مطلق بیان شده است. خداي متعال براي رعایت مصلحت مخاطبان، برخی از قیود کلام را همراه آن بیان نکرده و
پس از مدتی با فراهم آمدن شرایط لازم بدان پرداخته است. اکنون که وجود این شیوه در قرآن قطعی است، باید براي یافتن قیود
کلام کاوش کرد. شایان ذکر است که این نکته به آیات الاحکام اختصاص ندارد تا گمان شود که در دیگر آیات رعایت آن لازم
نیست؛ بلکه توجه به آن در آیات معارف، از اهمیت بیشتري برخوردار است؛ مثلا در برخی آیات، شفاعت در قیامت به کلی نفی
.« روزي که در آن دادوستد و دوستی و شفاعت (سودمند) نیست «1» ؛ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّۀٌ وَ لا شَفاعَۀٌ » : شده است؛ مانند
اگر مراجعهکننده به این آیات، به آیات دیگري که در باب شفاعت .« و هیچ شفاعتی او را سودي نبخشد «2» ؛ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَۀٌ » : و
وارد شده (که در آنها این مطلب کلی تخصیص خورده است) مراجعه نکند، از درك دیدگاه قرآن درباره شفاعت باز خواهد ماند.
و «؟ کیست که در پیشگاه او جز به اجازه او شفاعت کند «3» ؛ مَنْ ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ » : برخی از آن آیات بدین شرح است
و «5» ؛ وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَۀُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ » و .« هیچ شفاعتکنندهاي جز پس از اجازه او نیست «4» ؛ ما مِنْ شَ فِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ »
با توجه به مجموع این آیات، قرآن کریم، وجود شفاعت در .« شفاعت در پیشگاه او نفعی نبخشد، مگر براي آنکه او اجازه دهد
قیامت را مفروغ عنه و یکی از شرایط شفاعت شافعان را اجازه خداوند میداند. البته قراین منحصر در
______________________________
. 1). بقره، 254 )
. 2). همان، 123 )
. 3). بقره، 255 )
. 4). یونس، 3 )
. 5). سبأ، 23 )
ص: 122
قراین لفظی نیست و امور دیگري مانند ویژگی گوینده و شنونده، شرایط صدور کلام، وقایع خارجی مربوط به آن، مطالب عقلی
یقینی و برهانهاي بدیهی و قطعی نیز، در مواردي قرینه فهم کلام میشوند؛ ازاینرو درك درست مقصود گوینده، جز با تکیه بر
آنها فراهم نمیآید و به این لحاظ شناخت آنها در فهم و تفسیر قرآن کریم ضروري است. در اینجا به اجمال به بررسی برخی از
قراین میپردازیم:
قراین پیوسته
قراین لفظی
اشاره
قراین پیوسته خود دوگونهاند: برخی لفظی و برخی غیر لفظیاند. یگانه قرینه لفظی پیوسته به سخن، کلمهها یا جملههایی است که
پیش یا پس از کلام مورد تفسیر قرار گرفته و به گونهاي در مفهوم آن تأثیر دارند. ممکن است جملهاي صرفنظر از جمله قبل و
صفحه 72 از 186
بعد، مفهومی داشته باشد؛ ولی همین جمله با جمله قبل و بعد در نظر گرفته شود، مفهومی فی الجمله متفاوت از قبل افاده کند. این
نام دارد و توجه به آن در فهم قرآن کریم ضروري است؛ مثلا مفاد آیه 39 « سیاق » قرینه در اصطلاح ادیبان، اصولیان و قرآنپژوهان
بدون توجه به آیات پیشین و پسین، ،« وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَ عی؛ آدمی (داراییاي) جز آنچه تلاش کرده ندارد » سوره نجم
در این آیه را کوشش اقتصادي بدانند و در نتیجه « سعی » روشن نمیشود و ممکن است برخی بدون مراعات سیاق، مقصود از
بگویند که کسی جز از راه کار (اقتصادي) مالکیتی نخواهد داشت؛ در حالیکه با توجه به سیاق، این معنا به کلی نادرست است؛
« هیچکس بار (گناه) دیگري را به دوش نمیکشد » : زیرا سیاق آیات، درباره جهان آخرت است. در آیه پیشین ( 38 نجم) آمده است
و تلاش و کوشش او به زودي دیده خواهد » : و در آیات پسین ( 40 و 41 نجم) آمده است
ص: 123
با توجه به این سیاق، مقصود از تلاش در آیه 39 نجم، هرنوع کاري است که در جهت «. شد. آنگاه به او پاداش کامل میدهند
تقرّب به خدا انجام میشود.
شرایط استفاده از سیاق
ا) ارتباط موضوعی
یکی از شرایط بهرهگیري از قرینه سیاق در فهم قرآن، وحدت موضوع جملههاي قبل و بعد آیه مورد تفسیر است؛ بنابراین پیش از
هرچیز باید به دنبال احراز ارتباط موضوعی آیات در کنار هم قرار گرفته برآییم. در سخنان متعارف، بر اساس قواعد فهم، ارتباط
جملهها به سه صورت زیر تصور میشود.
1. ارتباط براي اهل فن روشن است؛
2. عدم ارتباط آنها براي اهل فن روشن باشد؛
3. ارتباط و عدم ارتباط آنها مشکوك باشد.
در صورت نخست باید براساس سیاق، جمله را معنا کرد و در صورت دوم نیز، باید از دخالت دادن سیاق در معناي آن دوري
جست؛ اما در صورت سوم که ارتباط مشکوك است، نمیتوان به ارتباط قایل شد؛ زیرا جمله خود به تنهایی مفهومی دارد و ما
میخواهیم با سیاق ثابت نشده در آن تصرف کنیم. آري، در صورتی که اماره عقلایی وجود داشته باشد، میتوان در مفهوم جمله
تصرف کرد؛ ولی در اینجا که امارهاي نداریم، دلیلی بر ارتباط جملهها با یکدیگر نیست.
ب) پیوستگی در صدور
اشاره
ممکن است گویندهاي در زمانهاي مختلف و شرایط متفاوت، سخنان متعددي بیان کرده باشد و در زمانهاي بعد سخنان او را
گردآورده باشند، بهگونهاي که
ص: 124
ترتیب سخن و ویژگیهاي مقامی آن مراعات نشده باشد. در این موارد احتمال دارد که بین برخی از جملههایی که باهم مرتبط
بودهاند، در نقل و گردآوري جدایی افتاده باشد. از طرف دیگر ممکن است هماکنون ارتباطی بین آنها برقرار باشد، در حالیکه در
واقع ارتباطی نداشتهاند و گوینده چنین پیوندي میان آنها قرار نداده باشد. این مشکل تا حدي سبب اجمال در سخنان منقول میشود
صفحه 73 از 186
و نمیتوان براساس ارتباط موجود، جملهها را فهمید.
قرآن کریم، بیان دقیق و رسایی دارد و در آیات آن، فصاحت و بلاغت اعجاز آمیزي به چشم میخورد. همچنین پیامبر اسلام صلّی
اللّه علیه و آله و مسلمانان به قرآن حساسیت ویژهاي داشتند و براي آن اهمیت خاصی قایل بودند. علاوه بر این، خداوند حفظ قرآن
را ضمانت کرده است. این امر سبب شده که حتی اگر جمعآوري قرآن پس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و بدون دستور مشخص
حضرت صورت گرفته باشد، چنین تصرفاتی در آن رخ ندهد؛ ازاینرو اینگونه تصرفات و تقدیم و تأخیرها که باعث از بین رفتن
نظم اصلی و پیدایش نظم تخیلی غیر قابل تشخیص از نظم اصلی میشود، درباره آیات قرآن متصور نیست؛ زیرا لازمهاش آن است
که مفهوم اصلی آیات از دست رفته باشد و این با محفوظ ماندن قرآن ناسازگار است. خداوند که میفرماید ما حافظ قرآنیم، فقط
به معناي حفظ مفردات الفاظ آن نیست؛ بلکه مقصود آن است که مفاهیم و معانی آن نیز از تغییر و تبدل مصون است؛ بنابراین اگر
در بین آیات، ربط روشنی وجود داشت بهگونهاي که هرانسان عاقل آشنا به ادبیات عرب بتواند آن را دریابد، میتوان به این ارتباط
اعتماد کرد و با این سیاق در مفهوم جملهها تصرف نمود، و برعکس. اگر آیاتی باشند که ربط روشنی بین آنها نباشد، نمیتوان
براي آنها سیاق واحدي درست کرد. نتیجه آنکه به احتمال از بین رفتن نظم واقعی آیات قرآن، اعتنایی نمیشود.
ص: 125
گاهی ممکن است اشتباه از جهت احتمال تقدیم و تأخیر نباشد؛ بلکه از این جهت باشد که اگر این آیات باهم نازل شده باشند،
باهم ارتباط دارند و اگر متفرق نازل شده باشند، ارتباطی باهم ندارند. پس از سویی نحوه نزول آنها روشن نیست و از دیگر سو،
تقریبا همه مسلمانان بر این باورند که ترتیب نزول قرآن، غیر از ترتیب فعلی آن است و- صرفنظر از ادله و شواهد تاریخی و
روایی- مضمون آیات نیز بر این مطلب گواه است؛ بنابراین با توجه به نزول متفرق آیات آن و تفاوت ترتیب نزول و ترتیب کنونی
آن، اگر بین دو قسمت از قرآن نظم و ترتیب مشکوکی به نظر آید، دلیلی بر وجود سیاق در آن مورد نداریم؛ زیرا صرف کنار هم
قرار گرفتن آیات، دلیل ارتباط آنها با یکدیگر نیست.
در ادامه بحث به نمونههایی از این نوع آیات خواهیم پرداخت.
افراط و تفریط در بهرهگیري از سیاق
در بهرهگیري از سیاق، افراط و تفریطهاي زیادي شده است. برخی تا بدانجا پیش رفتهاند که براي سورهها نیز، سیاق قایل شده و
از سوي دیگر، برخی به کلی از سیاق غافلند و «1» . آنها را به هم مرتبط دانسته و تکلفاتی مرتکب شدهاند که ذوق سلیم نمیپسندد
جملهاي را از آیه جدا کرده و دیدگاه قرآن را از آن برداشت میکنند، در حالی که باید در آیات پیشین و پسین آن نیز دقت کرد و
چنانچه پیوستگی میان آنها قطعی بود، با توجه به آنها آیه را معنا کرد. همانگونه که گذشت، چهبسا در برخی
______________________________
1). در تفسیر مجمع البیان، مؤلف در بسیاري از موارد براي پایان سوره با آغاز سوره بعدي تناسبی قایل شده و آنها را به هم مرتبط )
دانسته است. در علوم قرآن بحثی با نام تناسب سور یا نظم سور مطرح است که از ارتباط سورهها با یکدیگر- طبق چینش کنونی-
بحث میکند، براي نمونه ر. ك: عبد الرحمن سیوطی، تناسق الدرر فی نظم السور.
ص: 126
موارد، آیهها ارتباط روشنی با یکدیگر نداشته و سیاقی قابل تصویر نباشد. نمونه روشن این گسستگی، آیه تطهیر است که ارتباطی
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ اي اهل بیت » : با جملهها و آیههاي پیشین و پسین خود ندارد
«1» این قسمت که بخش پایانی آیه 33 احزاب «. پیامبر، خدا میخواهد پلیدي را از شما دور کند و شما را چنانکه باید پاك دارد
صفحه 74 از 186
بوده و به آیه تطهیر شهرت یافته است، در میان آیههایی قرار دارد که درباره زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بحث میکند؛ ولی
وجود آن آیات در اطراف این آیه، به هیچ روي قرینه سیاقی به شما نمیرود و در نتیجه، تأثیر معنایی در آن ندارد؛ بنابراین نباید
سیاق آیات را در معناي آن دخالت داد.
دقت در ظاهر آیه تطهیر، گسستگی آن را از دیگر آیات (قبل و بعد آن) نشان میدهد؛ زیرا آیات قبلی و صدر همین آیه، درباره
زنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است و به همین جهت تمام ضمیرها در آیات قبل و بعد، به صورت جمع مؤنث است؛ ولی در این
قسمت آیه، ضمیرها به صورت جمع مذکر آمده و پیداست که این ذیل ارتباطی با آن صدر ندارد. گاهی در زبان عربی مؤنثی که
بین مذکر واقع شده، مذکر به شمار میآید و ضمیر را مذکر میآورند؛ ولی چرا در صدر آیه از این قاعده استفاده نشده است؟ و
چرا در آیه بعدي دوباره ضمیرها به صورت جمع مؤنث آمده است؟
معلوم میشود که این بخش از آیه، ربطی به قبل و بعد خود ندارد. بهویژه با توجه به روایات زیادي که از شیعه و سنی نقل شده و
هیچ سیاقی در این «2» ، آیه را درباره پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، علی علیه السّلام، زهرا علیها السّلام و حسنین علیهما السّلام میدانند
قسمت نخواهد بود.
______________________________
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّۀِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ » .(1)
.« عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
222 ؛ عبد - 209 و 216 - 2). محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 287 ؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 35 ، ص 208 )
.495 - الرحمن سیوطی، الدر المنثور، ج 5، ص 198 و 199 و اسماعیل بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 492
ص: 127
در صدر آیه حرمت میته، گوشت، خون و اقسام قربانیهاي غیرمشروع را بیان میکند و «1» . نمونه دیگر، آیه سوم سوره مائده است
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَ وْهُمْ وَ اخْشَ وْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ » : سپس میفرماید
رَضِ یتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛ امروز کسانی که کافر شدند، از دین شما نومید شدند؛ بنابراین از آنها نترسید و فقط از من بترسید. امروز
علاوه بر این، باز در ذیل آیه .« دین شما را به کمال آوردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم
هرکس در حال گرسنگی (به خوردن گوشتهاي حرام) ناچار شد، بیآنکه گرایش به گناه داشته باشد، همانا خداوند » : میفرماید
روشن است که این جمله پایانی، مربوط به همان حکم بیان شده در آغاز آیه است و جملههاي وسط آیه، .« آمرزنده و مهربان است
ارتباطی با آن ندارد. آیا میتوان گفت که با بیان حرمت مردار و گوشت خوك، کافران از پیروزي بر مسلمانان نومید شدند و با
بیان این حکم دین به کمال آمد؟ با آنکه در آیه دیگري همین حکم پیش از این بیان شده بوده است و با توجه به روایاتی که نزول
و درباره ولایت امیر المؤمنین میداند، گسستگی آن از قسمت قبل و بعد آشکار است؛ «2» این قسمت را در زمان حجۀ الوداع
بنابراین نمیتوان به صرف کنار هم قرار گرفتن بخشی از آیات، سیاق آنها را یکی دانست و تمام آیات آن بخش را براساس سیاق
وهمی تفسیر کرد.
______________________________
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَۀُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَۀُ وَ النَّطِیحَۀُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما » .(1)
ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَ وْهُمْ وَ اخْشَ وْنِ الْیَوْمَ
أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَۀٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
.259 -258 ، 590 و عبد الرحمن سیوطی، الدر المنثور، ج 2 - 2). عبد علی حویزي، نور الثقلین، ج 1، ص 587 )
صفحه 75 از 186
ص: 128
قراین غیر لفظی
أ) قرینه عقلی
عقلا در برخی موارد به جاي ذکر قراین لفظی در کلام خویش، مقصود خود را با اتکا به قراین غیر لفظی ارائه میکنند و مخاطبان
نیز، براساس آن به فهم مراد گوینده دست مییابند. برخی از این قراین، بدیهیات عقلی و برخی برهانهاي قطعی مبتنی بر بدیهیات
با ،«. وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَ  فا صَ  فا؛ و (فرمان) پروردگارت بیاید و فرشتگان صفبهصف بیایند » : است؛ مثلا در فهم آیه 22 فجر
زیرا عقل درمییابد که چون خداي تعالی فرامادي است، آمدن متعارف در «1» ؛ توجه به قرینه عقلی به مقصود خدا دست مییابیم
نزد ما براي او متصور نیست. بر این اساس، در اینجا واژهاي مانند امر (فرمان) در تقدیر میگیرند تا معناي آیه با توجه به آن قرینه
عقلی روشن شود. همچنین در فهم درست مسئله قضا و قدر و آیات مربوط به آن، به این قرینه نیازمندیم؛ زیرا خداوند در قرآن
کریم تمام کارها- حتی افعال اختیاري انسان- را به خود نسبت میدهد، با آنکه میدانیم افعال اختیاري انسان بدون تصمیمگیري و
تلاش انسان پدید نمیآید. اگر برهان عقلی بر وابستگی معلول به علت- و اینکه انسان در افعالی که از او سر میزند، استقلال مطلق
ندارد- نبود، آیههایی که درباره پیوند این افعال به اراده، مشیت اذن، قضا و قدر الاهی است یا افعال اختیاري انسان را به خدا نسبت
میدهد، قابل فهم نمیبود و در تفسیر صحیح آن فرومیماندیم؛ مثلا حضرت ابراهیم علیه السّلام
______________________________
1). ناگفته نماند که درباره این آیه، قراین دیگري از آیات و روایات نیز وجود دارد که بهطور ناپیوسته آمده است؛ ولی صرفنظر )
از این قراین، با تکیه بر قرینه عقلی نیز میتوان به مقصود خداوند دست یافت. البته برخی از این قراین لفظی، ارشاد به قرینه عقلی
است؛ بدینمعنا که خداوند مقصود خود را بدون قرینه لفظی و با اتکا به قرینه عقلی ارائه کرده باشد.
ص: 129
وَ الَّذِي هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ* وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ؛ پروردگار من کسی است که مرا غذا میدهد و » : در آیه 80 شعراء میفرماید
معناي آب و غذا دادن خداوند به ابراهیم علیه السّلام چیست؟ «. سیراب میسازد و هرگاه بیمار شوم، او مرا شفا میدهد
ممکن است گفته شود: یعنی به او فرمان غذا خوردن میدهد؛ ولی این توجیه و مانند آن، پاسخ این پرسش نیست. همین موضوع از
لغزشگاههاي اشاعره بود که به جبر گراییدند؛ زیرا راه حل مناسبی براي فهم اینگونه آیات نیافتند و از آن قرینه عقلی غفلت
«1» . کردند
ب) قرینه مقامی
برخی آیات قرآن درباره پدیدههایی است که مخاطبان اولیه از شرایط زمانی، مکانی و دیگر جزئیات آن آگاه بودند؛ ولی به تدریج
با گذشت زمان و از میان رفتن آن شرایط، نسلهاي بعدي از آن محروم شدهاند. بسنده کردن به الفاظ آیهها، ما را به همه ابعاد
وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ » : مطالب مورد بحث آیات نمیرساند. نمونه این مطلب در آیه 121 سوره آل عمران آمده است
الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ؛ (یادآور) هنگامی که صبحگاهان از خانواده بیرون آمده، مؤمنان را در مواضع معینی براي جنگ مستقر
ظاهر آیه نشان میدهد که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در جنگی شرکت داشتهاند که نزدیک محل سکونتشان (مدینه) «. میکردي
نشانگر نزدیکی منطقه جنگی موردنظر به مدینه است که نیازي به پیمودن راه طولانی نبوده « غدوت من أهلک » بوده است و عبارت
صفحه 76 از 186
است، همان صبح که از منزل بیرون آمدند، به فرماندهی و آمادهسازي مسلمانان براي جنگ پرداختند و نیروهاي مسلمان را در
مواضع
______________________________
1). براي آگاهی از دیدگاههاي نادرست اشاعره در این باب، ر. ك: ابو الحسن علی اشعري، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع، )
تحقیق حمّودة غرابۀ ص 69 به بعد.
ص: 130
لازم جاي دادند؛ ولی اینکه این آیه بهطور مشخص درباره چه جنگی است و در چه زمان و مکانی بوده، روشن نیست. به یقین
مخاطبان نخستین، هنگام نزول آیه، جنگ مورد بحث را کاملا میشناختند؛ ولی اکنون آن قرینه باید بازسازي شود.
آنچه در این باب مفید است، روایات و نقلهاي معتبر تاریخی است که سبب نزول آیه را بیان کردهاند. روایات تاریخی، نزول آیه
بالا را درباره جنگ احد میدانند که در سال دوم هجري و در کنار کوه احد، در نزدیکی مدینه اتفاق افتاد؛ ولی این معنا بدون
البته براي فهم شرایط زمانی و مکانی صدور سخن نمیتوان به همه مطالب نقل «1» . توجه به قرینه یادشده به تنهایی از آیه برنمیآید
شده در کتابهاي روایی و تاریخی اعتماد کرد؛ زیرا روایات و گفتههاي مورخان براي ما حجیّتی ندارد، مگر آنکه سند معتبري
داشته باشد یا آنکه با قراین عقلایی قطعی، مدلّل شود و در این صورت در حد یک روایت معتبر، براي ما مفید است. توجه به این
نکته لازم است که فرقی در ثبت مطالب تاریخی در کتابهاي تاریخ یا روایی نیست. چهبسا بسیاري از روایات تاریخی در
کتابهاي روایی مانند بحار الانوار آمده باشد. مهم آن است که داراي سند معتبر و یا محفوف به قراین قطعی باشد. اینگونه
مطالب تاریخی میتواند در بازیافتن قرینه مقامی به ما کمک کند و در فهم برخی آیات قرآن سودمند افتد.
______________________________
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ » : 1). نمونه دیگر آن، آیات ابتدایی سوره مجادله است )
تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِ یرٌ؛ به تحقیق خدا سخن زنی را که با تو درباره شوهرش مجادله میکرد و به خدا شکوه میبرد، شنید و
جزئیات مربوط به این آیه و آیات بعد از آن نیز، در آن زمان بر «. خداوند گفتوگوي شما را میشنید، خداوند شنوا و بیناست
مردم مدینه معلوم بوده؛ ولی اکنون باید از راه روایات بدان آگاه شد.
ص: 131
قراین ناپیوسته
اشاره
این قرینهها به چند دسته تقسیم میشوند:
1. آیات قرآن
از جمله قراین فهم قرآن، دیگر آیات قرآن است. چهبسا سخنی که در آیهاي به طور مجمل و سربسته آمده، در آیهاي دیگر تبیین
شده یا حکم کلی و عامی که در آیهاي آمده، در آیه دیگر تقیید یا تخصیص یافته و یا آیهاي به بیان حکمی پرداخته و جزئیات آن
صفحه 77 از 186
در آیه دیگري آمده باشد؛ بنابراین فهم درست و تفسیر صحیح، زمانی به دست میآید که آیات قرآن در ارتباط با یکدیگر و ناظر
به هم مورد توجه قرار گیرند. بسیاري از آیات قرآن یکدیگر را تفسیر میکنند و بر صدق و درستی مضمون یکدیگر گواهی
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ؛ خداوند نیکوترین سخن » : میدهند. قرآن کریم در اینباره در آیه 23 زمر فرموده است
متشابه نام گرفتن قرآن در این آیه، به دلیل آن است که آیات قرآن مجموعه «. را به صورت کتابی همگون و بخشبخش فروفرستاد
هماهنگی را تشکیل میدهند و مثانی بودن آن، از اینروست که عبارتهاي قرآن در عین پیوستگی مقطعهاي مشخصی دارند که-
امیر المؤمنین علیه السّلام نیز در «1» . مانند کاغذ تاشده- به یکدیگر بازمیگردند و بعضی از آنها، بعضی دیگر را توضیح میدهند
کتاب اللّه ... ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض؛ کتاب خداوند ... برخی از آن با برخی دیگر سخن » : این زمینه میفرماید
«2» .« میگوید و بعضی از آن، گواه و شاهد بعضی دیگر از آن است
______________________________
1). همچنین میتوان به آیه هفتم سوره آل عمران استشهاد کرد که خداي متعال، بخشی از قرآن را مرجع و مفسّر بخشی دیگر از )
ر. ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، « مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ » : آن قرار داده است
. ج 3، ص 43
. 2). نهج البلاغه، خطبه 133 )
ص: 132
امامان معصوم علیهم السّلام در مقام احتجاج و تعلیم به دیگران به این قرینه استناد کردهاند.
نمونه آن روایتی است که از امام جواد علیه السّلام در تفسیر آیه 38 مائده نقل شده است:
ایشان در تبیین مقصود از حد قطع دست دزد، به آیه 18 جن: «. وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَۀُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما؛ دست مرد و زن دزد را ببرید »
دست سارق باید از بن انگشتان قطع » : استناد کرده و فرمودهاند «. وَ أَنَّ الْمَساجِ دَ لِلَّهِ؛ و به راستی که مواضع سجده براي خداست »
قطع انگشتان است و کف دست که از جمله مواضعی است که در سجده بر زمین گذارده « فاقطعوا أیدیهما » شود و مراد خداوند از
«1» .« میشود، باید باقی بماند
2. روایات معصومان
اشاره
روایات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام، از جمله قراین فهم قرآن کریم است و نقش مؤثري در تفسیر آیات
دارد. فهم مفاد ظاهري و باطنی آیات، دستیابی به جزئیات احکام بیان شده در آنها و همچنین مصداقیابی براي آیات، مهمترین
«2» . نکاتی است که از روایات تفسیري به دست میآید و در ذیل به آن خواهیم پرداخت
فهم مفاد ظاهر و باطن آیات
براساس روایات رسیده از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام آیات قرآن معانی متعددي دارند. برخی معانی که از
ظاهر قرآن با «3» . ظاهر الفاظ و عبارات به دست میآید، ظاهر قرآن و معانی دیگر از بطون و معانی درونی قرآن به شمار میآیند
توجه
______________________________
صفحه 78 از 186
. 1). محمد عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 319 )
2). روایات معصومان علیهم السّلام افزون بر مفاد مستقیمی که در بیان معارف قرآن دارد، چگونگی فهم قرآن را نیز به ما )
میآموزد. توجه به اموري چون بطن داشتن آیات، امکان و لزوم قرینه قرار دادن آیات دیگر، اعتبار قواعد ادبی و نظایر آن در
تفسیر، از روایات اهل بیت علیهم السّلام قابل استفاده است.
3). در آینده در باب باطن قرآن به تفصیل سخن خواهیم گفت. )
ص: 133
به اصول محاوره عقلایی، قابل فهم است؛ ولی معانی باطنی قرآن را باید از آگاهان فراگرفت؛ زیرا فهم آن در حیطه اصول محاوره
رایج در میان مردم نبوده و ملاكهاي کشف آن به صورت قطعی براي ما شناخته شده نیست. بخشی از این معارف درونی در
روایات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام وارد شده و در اختیار ما قرار دارد.
در روایاتی که در باب تفسیر و توضیح مفاد ظاهر آیات قرآن است، معنا یا مصداق برخی واژههاي قرآنی بیان شده و یا در شرح و
« حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ » تفسیر آیه سخنی به میان آمده است. از امام صادق علیه السّلام درباره
پرسیده شد، ایشان فرمودند: منظور، تشخیص سپیدي روز از سیاهی شب است. در روایت دیگري فرمودند: مقصود، سپیدهاي است
یَخْتَصُّ » که تردیدي در آن نباشد و از امیر المؤمنین و امام باقر علیهما السّلام روایت شده که مراد از رحمت در آیه 105 بقره
ظاهر قرآن با توجه به اصول محاوره عقلایی، قابل فهم است؛ ولی توجه به حجیت سخن پیامبر «1» . نبوت است « بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ
صلّی اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام در تفسیر قرآن، هرآنچه در شرح و تفسیر آیات از معصومان رسیده باشد، براي ما
سودمند است و در صورت قطعی بودن صدور آن از معصوم، به عنوان قرینه ناپیوسته در فهم آیات، قابل استفاده خواهد بود.
دستیابی به جزئیات احکام قرآن
چنانکه پیشتر گذشت، قرآن کریم احکام شریعت اسلامی را معمولا به شکل
______________________________
أُحِلَّ » در آیه 187 بقره « رفث » 1). عبد علی حویزي، نور الثقلین، ص 173 . و از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده که مقصود از )
. آمیزش جنسی است. همان، ص 172 « لَکُمْ لَیْلَۀَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ
ص: 134
بیان کرده است. بیان جزئیات این احکام و آموزش آن به مردم، از وظایف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده و «1» مجمل یا مهمل
پس از ایشان بر عهده اهل بیت علیهم السّلام قرار گرفته است. به این ترتیب، براي دستیابی به فهم جزئیات و تفاصیل احکام باید به
روایات مراجعه کرد. نمونه این مطلب، حکم وجوب نماز در قرآن است که حد اکثر به زمانهاي برگزاري آن بهطور کلی اشاره
شده است؛ اما مسائل فراوانی که درباره ابعاد مختلف آن وجود دارد، در روایات آمده است؛ بنابراین فهم کامل آیات نماز و پاسخ
مجموع مسائل نماز که چند هزار مسئله است، در گرو دستیابی به روایاتی است که در باب کیفیت، تعداد رکعتها، جزئیات مربوط
«2» . به زمان و مکان برگزاري نماز و دیگر مسائل آن از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و دیگر معصومان علیهم السّلام رسیده است
مصداقیابی براي آیات
اهل بیت «3» . از آنجا قرآن جهانی و جاودانه است و ویژه گروه یا دوره خاصی نیست، بسیاري از آیات آن مصداقهاي تازه مییابد
علیهم السّلام در بیانهاي خود به برخی از این مصداقها اشاره کرده یا اگر آیهاي مصداقهاي فراوانی داشته، مصداق تام و برتر آن
صفحه 79 از 186
را بیان کردهاند. در مواردي نیز آیات به صورت قضیه خارجیه درصدد بیان مصداق
______________________________
1). قضیه مهمله آن است که گوینده، اصل طبیعت چیزي را بیان کند و به مطلق یا مقید بودن آن کاري نداشته باشد. بیان اصل )
وجوب نماز، قضیهاي مهمله است و در مقام بیان هم نیست تا مقدمات حکمت براي رفع ابهام آن مفید افتد.
2). روایاتی که در آنها گفتار یا سیره آنان نقل شده است. )
3). مانند آیاتی که در وصف نیکان و بدان، پیامبران الاهی و اقوام آنان است. حمران بن اعین گوید: از امام باقر علیه السّلام از )
ظاهر و باطن قرآن پرسیدم، ایشان فرمود: ظاهر قرآن، آنانند که قرآن در باره آنان نازل شده است و باطن آن، کسانی هستند که
. همانند آنان عمل میکنند که آیات شامل آنان نیز میگردد. ر. ك: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 92 ، ص 83
ص: 135
روایات یادشده در مواردي «1» . معینی است که با اوصافی کلی به آن اشاره دارد و تعیین دقیق آن مصداق در روایات آمده است
بیانگر تمام مقصود خداوند از آیات نیست؛ اما بیانگر مصداق یا مصداقهاي تام و برتر یا تطبیق آیه بر مصداقهاي جدید و زنده
است و کمک زیادي به چگونگی فهم مراد خداوند از آیات میکند و زنده بودن قرآن را به روشنی تبیین مینماید. نمونهاي از این
روایات به این شرح است:
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ » : در تفسیر آیه 77 نساء
یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَۀِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَۀً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ
لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا؛ آیا ندیدي کسانی را که (بر پیکار با دشمن اصرار داشتند) به آنان گفته شد (از جنگ) دست بدارید و
نماز برپا دارید و زکات بدهید؛ ولی زمانی که کارزار بر آنان واجب شد، گروهی از آنان از مردم میترسیدند، همانند ترسیدن از
خدا یا بیشتر و گفتند: خداوندگارا، چرا پیکار را بر ما واجب کردي؟ چرا ما را تا سرآمد نزدیکی فرصت ندادي؟
بگو: کالاي (بهرهمندي از زندگی) دنیا اندك و (زندگی) آخرت براي پرهیزگاران بهتر است و به اندازه رشته شکاف هسته
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که بخش اول آیه درباره کسانی است که با امام حسن علیه السّلام «. خرمایی ستم نمیشوید
درباره کسانی است که در زمان امام حسین علیه السّلام بوده و آرزو داشتند فرمان « فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ » بودند و بخش بعدي آن
«2» . جنگ تا زمان خروج امام قائم عجّل اللّه فرجه به تأخیر افتد
______________________________
1). مانند آیات ولایت، تطهیر و اکمال. )
« أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ » 2). عن ادریس مولی لعبد اللّه بن جعفر عن ابی عبد اللّه علیه السّلام فی تفسیر هذه الآیۀ )
الی « قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ » مع الحسین « وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ ... فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ » مع الحسن
امام صادق علیه السّلام در ؛« قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی » خروج القائم علیه السّلام فان معه النصر و الظفر، قال اللّه
تفسیر آیه 77 سوره-
ص: 136
کسانی بودند که در مکه- پیش از هجرت- تقاضاي اعلام جنگ با «... الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ » چنانکه از ظاهر آیات پیداست، مقصود از
ولی همین مفاد بر مسلمانان دوره ؛«... لم کتبت » : دشمنان داشتند و چون در مدینه- پس از هجرت- بدان مأمور شدند، چنین گفتند
بعد در زمان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام تطبیق داده شده است.
همچنین امامان باقر و صادق علیهما السّلام در دو روایت جداگانه فرمودهاند: مقصود از مستضعفان در آیه 75 نساء، ما (اهل بیت)
صفحه 80 از 186
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْ عَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ ...؛ شما را چه شده که در » : که میفرماید «1» هستیم
؟« راه خدا و مردان و زنان و کودکان مستضعف ... پیکار نمیکنید
مصداق اولیه مستضعفان در این آیه، مسلمانانی هستند که در مکه زیر ستم مشرکان بوده و از خداوند یاري میطلبیدند؛ ولی بهطور
طبیعی با گذشت زمان مصداقهاي دیگري یافته است. از آن جمله برخی از اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هستند که در میان
دشمنان خود مورد ستم قرار گرفته و از خدا یاري میطلبیدند و کسی از مسلمانان به یاري آنان برنمیخاست.
محمد بن سنان گوید: نزد امام رضا علیه السّلام سخن از علی بن ابی حمزه- از سران واقفیه- به میان آمد. حضرت او را لعن کرده و
فرمود: علی بن ابی حمزه خواست که خدا در آسمان و زمینش پرستش نشود؛ ولی خداوند ابا داشت جز آنکه نور
______________________________
- نساء فرمود: آیا ندیدي آنان که به ایشان گفته شد به همراه حسن دست از جنگ بدارید و نماز بگزارید و چون پیکار به همراه
حسین بر آنان واجب شد، گفتند را ما را تا سرآمد نزدیکی مهلت ندادي؛ یعنی تا خروج قائم علیه السّلام؛ زیرا نصر و ظفر با اوست.
. خداوند فرمود: بگو بهره دنیا اندك و آخرت براي تقواپیشگان بهتر است. عبد علی حویزي، نور الثقلین، ج 1، ص 519
قال: نحن اولئک. عن سماعۀ عن ابی عبد اللّه « وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ » عن حمران عن ابی جعفر علیه السّلام فی قوله تعالی » .(1)
. محمد عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 284 .« فاولئک نحن «... و المستضعفین » علیه السّلام فاما قوله
ص: 137
خود را کامل کند؛ هرچند مشرکان را ناخوش آید، هرچند لعین مشرك را ناخوش آید. (به ایشان) عرض کردم: مشرك؟ فرمود:
«1» ؛ یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ » : آري، به خدا قسم، به رغم خواست او، در کتاب خدا (وصف) او همینگونه است
«2» . این آیه) درباره او و امثال اوست. او خواست که نور خدا را خاموش کند ) .« میخواهند نور خدا را با دهانهاشان خاموش کنند
در این روایت امام رضا علیه السّلام علی بن ابی حمزه را مصداقی از مشرکان یادشده در آیه 8 سوره صف دانستهاند، گرچه پیش از
آن زمان، مصداقهاي فراوان دیگري داشته است و پس از این نیز مصداقهاي جدیدتري خواهد یافت.
چگونگی بهرهگیري از روایات تفسیري
مطالب قرآن کریم دو دسته است: یکی آنچه قرآن در مقام بیان آن برآمده و با الفاظ، مطرح شده است. قرآن در فهماندن اینگونه
مطالب، نیازمند دیگري نیست و معناي نور بودن قرآن نیز، همین است؛ دوم آنچه در مقام بیانش نبوده و تبیین و شرح آن را به
دیگري وانهاده است. چنانکه در آیه 44 سوره نحل آمده است:
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛ و ذکر (قرآن) را بر تو فروفرستادیم تا براي مردم آنچه را به سویشان فرود آمده، »
ولی روشی که در فقه «3» ؛ در اینگونه موارد که منحصرا باید از پیامبر و امام آموخت، از روایات بهره میبریم «. روشن سازي
______________________________
. 1). صف، 8 )
. 2). عبد علی حویزي، نور الثقلین، ج 2، ص 210 )
3). بنابراین همانگونه که پیشتر گذشت، فقط در باب تفاصیل احکام (تعبدیات)، بیان معانی باطنی و تعیین برخی از مصداقها، )
راه فهم منحصر به روایات است؛ گرچه روایات تفسیري معصومان علیهم السّلام در صورت اثبات صدور از آنان، همواره حجت
است.
ص: 138
صفحه 81 از 186
براي استفاده از روایات وجود دارد، قابل پیاده شدن در تفسیر نیست؛ زیرا ویژگیهاي تفسیر با فقه متفاوت است. در فقه روایات
ظنی السند یا ظنی الدلاله براي ما حجت است و وظیفه داریم به آنها متعبد شویم؛ زیرا در مقام عمل به ناچار به حجت نیاز داریم و
به همین دلیل اگر دو خبر واحد از نظر اعتبار مساوي بودند، نوبت تخییر است و یکی از آن دو ملاك عمل قرار میگیرد؛ ولی در
تفسیر وظیفه نداریم که یکی از دو روایت متساوي الاعتبار را انتخاب کرده و بگوییم مقصود خداوند این است؛ زیرا میتوان توقف
کرد و هیچیک را نپذیرفت یا براساس قراین دیگري که چهبسا قويتر از روایت باشد، ظنی قويتر یا علم پیدا کنیم. آنچه مفسر در
ذیل آیات میگوید، تفسیر قطعی نیست؛ اما وجه راجحی است که میتواند قرینه مقبولی داشته باشد. اظهار رأي مفسر، به معناي
لزوم تعبد به آن نخواهد بود؛ بلکه دیدگاه ظنی کارشناسی است که در ظاهر اظهار آن منعی ندارد؛ بهویژه اگر بگوید که این معنا
ظاهر یا اظهر است و مطلب قطعی نفس الامري نیست؛ بلکه فوایدي نیز دارد.
پس میتوان با در نظر گرفتن روایات و قراین و شواهد دیگر در کنار آنکه سبب تراکم ظنون خواهد شد، به یقین نزدیک شویم؛
ولی اگر این مبنا را نپذیریم کمتر در مسائل علمی به یقین دست مییابیم. با پذیرش این مبنا، مفسر میتواند با عنوان نظر راجح،
دیدگاهی روشمند ارائه کند؛ حتی میتوان در این مسیر از روایات ضعیف نیز بهره برد. آنان که با روایات تفسیري آشنایند،
میدانند که اکثر آنها به تنهایی، نصاب لازم حجیت را ندارند؛ ولی میتوانند مراتبی از ظن براي ما بیافرینند که با انباشته شدن آن،
دیدگاه قابل قبولی ارائه کنیم؛ بنابراین نمیتوان همان ملاكهاي پذیرش و عمل به روایات را که در فقه به کار میرود، به تفسیر و
عقاید و تاریخ تعمیم داد؛ مثلا نمیتوان روایاتی را که درباره ذو القرنین آمده،
ص: 139
با ملاكهایی که در فقه داریم بررسی کرد و پذیرفت؛ به این ترتیب که کدامیک سند بهتري دارد و اگر در سند مساوي بود، گفته
مشهور مفسران را ملاك رجحان قرار دهیم و اگر همه مشهور بود، نوبت به تخییر برسد؛ زیرا نتیجه این روش آن است که معناي
آیه همچنان مبهم خواهد ماند و توفیقی در شناخت آن به دست نمیآید.
نمونه دیگر اینکه اگر روایتی در استدلال بر توحید وارد شده بود، نباید با ملاکی مانند اصل عدم زیاده، حذف یا اشتباه راوي،
روایت را نفی کرد یا پذیرفت؛ زیرا در برهان عقلی، تعبد راه ندارد؛ بلکه باید در درستی و نادرستی استدلال عقلی دقت کرد؛
بنابراین ملاك ارزشگذاري روایات در مسایل فقهی، با تفسیر و مسائل عقلی متفاوت است و نباید ملاكها را از یک علم به
دیگري سرایت داد.
3. دانشهاي بشري
اشاره
قرآن کریم در مقام راهنمایی انسان از همه راههاي ارزشمند و مؤثر بهرهجسته است و در برخی موارد در طرح مباحث عقیدتی یا
اخلاقی به استدلالهاي عقلی و یا به بیان مسائل طبیعی (آیات آفاقی) پرداخته است. مانند استدلال عقلی بر توحید باريتعالی و
اثبات معاد، احتجاج با مشرکان و ملحدان و اهل کتاب، بیان سیر پیدایش آسمان و زمین و پدیدههاي آسمانی و زمینی چون
ستارگان، ماه و خورشید، رعدوبرق، کوه، دریا، چارپایان، پرندگان، حشرات، آبزیان و ....
چنانکه در برخی موارد نیز، بخشهایی از تاریخ گذشته بشر را بیان کرده است؛ بنابراین قلمرو موضوعات مطرحشده در قرآن،
علوم مختلفی را دربر میگیرد و آگاهی از دستاوردهاي قطعی علوم مربوط، زمینه فهم بهتر مقصود خدا از آیات را
ص: 140
صفحه 82 از 186
فراهم میسازد. اکنون با توجه به پیشرفت دانش بشر در زمینههاي گوناگون، میتوان با بهرهگیري از آن به فهم کاملتري از آیات
«1» . مربوط به موضوعات پیشگفته دست یافت
شرایط بهرهگیري از علوم در فهم قرآن
اشاره
استفاده از علوم در فهم قرآن شرایطی دارد که عبارتند از:
أ) تناسب موضوع آیه با دانش مورد استفاده
چنانکه گفتیم، موضوعات مطرحشده در قرآن، بسیار متنوع است؛ بنابراین در پژوهش و تفسیر هرموضوعی از آن، باید از دانش
مرتبط با آن بهره برد؛ مثلا در آیات مربوط به اثبات توحید، معاد، نفی شرك و نظایر آن، از علوم عقلی و در آیات ناظر به
پدیدههاي طبیعی، از دانشهاي تجربی باید بهره گرفت.
ب) یقینی بودن
دانشمندان علوم طبیعی یا انسانی در بسیاري از موارد در پی پژوهشهاي خود، فرضیههایی را مطرح کرده و به دنبال اثبات آن
هستند. گاهی شاهدي بر درستی
______________________________
1). بهرهگیري از این علوم، دوگونه است: 1. گاهی استفاده از این علوم زیر عنوان تفسیر قرآن نمیگنجد؛ مانند کسانی که هنگام )
بحث از آیات مربوط به موضوعات مختلف، به بیان جزئیات آن میپردازند، با آنکه نقشی در فهم مقصود خدا از آن آیه ندارد؛
مثل اینکه در ذیل آیه مربوط به توحید، به بیان انواع برهانهاي فلسفی بر توحید پرداخته شود یا ذیل آیات مربوط به زنبور عسل،
جزئیات مربوط به این حشره بیان شود؛ 2. یکی از منابع تفسیر تلقّی شده و از آن در فهم آیه بهره میبرند. این کار شرایطی دارد که
در متن بدان میپردازیم
ص: 141
فرضیه خود مییابند و در همان زمان شواهد دیگري بر نادرستی آن به دست میآید و سرانجام به صورت قانونی علمی مورد
پذیرش متخصصان- رشته مورد نظر- قرار نمیگیرد و یا برعکس، پس از مشاهدات و آزمایشهاي مکرر و اثبات درستی و
فراگیري آن، مقبول واقع میشود. مفسري که در پی کشف مراد خدا از آیات قرآن است، نباید به فرضیههایی اعتماد کند که با
محک تجربه به قطعیت نرسیدهاند و دانشمندان متخصص آن رشته نیز به قطعی نبودن آن معترفند.
ج) سازگاري با مسلمات دینی و عقلی
چنانچه برخی از دادههاي علمی که در ظاهر در نزد عالمان و متخصصان مربوطه قطعی تلقی میشود با مسلمات دینی و عقلی
ناسازگار باشد، به دلیل ابطال پذیري آنها نمیتوان در تفسیر قرآن دخالت داد، هرچند تاکنون شواهد تجربی بر نادرستی آن یافت
نشده باشد. در استفاده از دادههاي علوم انسانی، دقت و وسواس بیشتري لازم است؛ زیرا اعتبار آن، از علوم طبیعی کمتر است و
مطالب اثبات شده و یقینی کمتري دارد.
صفحه 83 از 186
د) سازگاري با قواعد فهم قرآن
برخی مفسران در بهرهگیري از علوم تجربی و انسانی به افراط گراییده و با داشتن انگیزههاي خوب، به دلیل بیدقتی در سازگار
کردن رهاوردهاي علمی با مفاد آیه براساس قواعد فهم قرآن، دچار تفسیر به راي و انحراف در فهم آیات شده و ناخودآگاه در
برابر فرهنگ بیگانگان دچار نوعی خودباختگی شدهاند. براي پرهیز از اینگونه لغزشها، باید به قواعد مسلم محاوره و ظواهر یا
142 مقدار ارتباط و تأثیر نصوص آیات توجه کامل داشت و از شواهد قرآنی، روایی و ادبی بهره برد. قرآنشناسی(مصباح) ج 2
دانشها در فهم قرآن ..... ص : 142
ص: 142
مقدار ارتباط و تأثیر دانشها در فهم قرآن
دانشهاي تجربی از جزمیت و ثبات بیشتري- در مقایسه با علوم انسانی- برخوردار است و با دگرگونیهاي بنیادین کمتري روبهرو
میشود و نتایج آن نسبتا قويتر از نتایج علوم انسانی است؛ ولی ارتباط علوم انسانی با قرآن، بیش از علوم تجربی است؛ زیرا
موضوع و هدف قرآن، هدایت انسانها در بعد فردي و اجتماعی در زندگی دنیوي و اخروي است و قلمرو آن امور فردي و
اجتماعی انسان را دربر میگیرد؛ ازاینرو آیات ناظر به موضوعات و مسائل علوم انسانی، فراوانی بیشتري دارد؛ حتی در آیات بیانگر
پدیدههاي طبیعی نیز، جهتگیري هدایت انسان مدنظر است و بر این اساس، علوم انسانی ارتباط بیشتر و متنوعتري با آیات قرآنی
دارد.
ص: 143
چکیده
1. فهم قرآن کریم شرایطی دارد. این شرایط به دو دسته علمی و روانی تقسیم میشود. شرایط علمی نیز، شامل دو بخش اصول
محاوره عقلایی و قواعد ویژه فهم قرآن است؛
2. اصول محاوره عقلایی، شرایط عامی است که در فهم هرزبانی باید رعایت شود؛
3. یادگیري قواعد دستوري و ادبی زبان عربی، مقدمه فهم قرآن است که در آن از ساختار کلمات، جملهها، تقدیم و تأخیر، حذف
و ایجاز و ... در قالب دانشهاي صرف و نحو و معانی و بیان بحث میشود؛
4. واژهشناسی از قدمهاي نخستین فهم قرآن است که با آن از ریشه، ساختار و مصداقهاي مختلف معانی واژهها، معانی مجازي و
کنایی و واژگان منقول آگاه میشویم؛
5. شناخت قیود و قراین کلام در فهم متن، ضروري است و نقش مهمی در فهم مقصود گوینده دارد؛ زیرا گاهی گوینده مطلب عام
یا مطلقی را در جاي دیگري از سخن خود تخصیص یا تقیید کرده است؛
6. قراین کلام، انواع متعددي دارد و به دو دسته پیوسته و ناپیوسته تقسیم میشود؛
7. یگانه قرینه پیوسته لفظی، جملههاي قبل و بعد سخن مورد تفسیر است که سیاق نام دارد؛
8. قراین پیوسته غیر لفظی، شامل بدیهیات عقلی و برهانهاي مبتنی بر آن، فضا و شرایط زمانی و مکانی صدور کلام است؛
9. قراین ناپیوسته، شامل آیات دیگر قرآن، روایات معصومان علیهم السّلام و دانشهاي بشري است؛
ص: 144
صفحه 84 از 186
10 . برخی از آیههاي قرآن، ناظر بر برخی دیگر بوده و آن را تفسیر میکند؛ بنابراین مفسر باید به آیات دیگري که به نحوي با آیه
مورد بحث او مرتبط است، توجه کامل داشته باشد؛
11 . روایات معصومان در موارد متعددي، مانند بیان تفاصیل احکام قرآن، بیان مفاد ظاهري و باطنی و مصادیق جدید آیات وارد
شده و در فهم مراد خداوند سودمند است؛
12 . دانشهاي- تجربی و انسانی- در صورت قطعی بودن، میتواند در فهم کاملتر قرآن مورد استفاده قرار گیرد.
ص: 145
پرسش
1. چگونه میتوان از اصول محاوره عقلایی در فهم قرآن بهره برد؟
2. دستیابی به معانی واژههاي قرآن از چه راههایی ممکن است؟
3. تأثیر بیتوجهی به تحول معنایی واژگان در فهم قرآن را توضیح دهید.
4. ارزش سیاق را در فهم آیات قرآن تبیین نمایید.
5. آیا بیان مصداقهاي جدید، در حیطه تفسیر قرآن قرار دارد؟
6. برهانهاي عقلی و دانشهاي تجربی طبیعی و انسانی تا چه اندازه در فهم قرآن مؤثر است؟
7. شرایط استفاده از دانشهاي بشري در تفسیر قرآن را بیان کنید.
براي مطالعه بیشتر
. 238 ، قم، مرکز نشر اسراء، 1378 - 1. تسنیم، عبد اللّه جوادي آملی، ج 1، ص 235
. 259 ، تهران، سمت، 1379 - 2. روششناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابایی و همکاران، ص 61
. 70 ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361 - 3. قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص 59
. 402 ، قم، مرکز نشر اسراء، 1378 - 4. قرآن در قرآن، عبد اللّه جوادي آملی، ص 353
. 218 ، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366 - 5. مبانی و روشهاي تفسیر قرآن، عباسعلی عمید زنجانی، ص 203
14 ، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، [بیتا] - 6. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج 1، ص 10
ص: 147
درس ششم روش تفسیر قرآن
اشاره
از فراگیر انتظار میرود:
- مقصود از روش تفسیر را بیان کند؛
- گرایشهاي عمده تفسیري را معرفی کند؛
صفحه 85 از 186
- روش صحیح تفسیر را شناخته و تبیین کند؛
- گرایشهاي مختلف روایی، ادبی، علمی، عرفانی و فلسفی را نقادي کند؛
- دو شیوه ترتیبی و موضوعی در ارائه معارف قرآن را معرفی کند؛
- امتیازات تفسیر موضوعی را در مقایسه با تفسیر ترتیبی بیان کند.
ص: 149
با تأمل در روشهاي مختلف تفسیري درمییابی که همه آنها در یک نقص که نقص بسیار بدي است شریکاند و آن تحمیل نتیجه
بحثهاي علمی یا فلسفی از خارج (قرآن) بر مدلول آیات است. بدینترتیب تفسیر به تطبیق تبدیل شده و (لی) نام تفسیر گرفته
است و حقیقتهایی از قرآن مجاز گردیده و ظاهر برخی از آیات، تأویل (شمرده) شده است.
. محمد حسین طباطبایی رحمۀ اللّه، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 8
شیوههاي تفسیر قرآن
چنانکه در مباحث گذشته نیز اشارتی رفت، قرآن از زمان نزول، مورد شرح و تفسیر قرار گرفته و نخستین مفسر و معلم قرآن در
میان بشر، اولین قاري و مبلّغ آن، یعنی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بوده است. این نکته در آیات قرآن به صراحت بیان شده که به
و این ذکر (قرآن) را به تو «1» ؛ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » : بیان دو مورد بسنده میکنیم
در آیه دوم سوره جمعه نیز .« فروفرستادیم تا براي مردم آنچه را به سویشان فرو فرستاده شده است، روشن سازي و تا شاید بیندیشند
یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَ ۀَ؛ آیات او را بر آنان میخواند و پاکشان میسازد و کتاب و » : میخوانیم
اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز، پس از ایشان مقام تبیین و توضیح آیات الاهی را برعهده .« حکمت به آنان میآموزد
،«2» داشتند. از آیه تطهیر
______________________________
. 1). نحل، 44 )
. 2). احزاب، 33 )
ص: 150
و آیات دیگري که درباره اهل بیت علیهم السّلام وارد «. جز پاكشدگان به آن دست نمییابند «1» ؛ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ » آیه
شده، میتوان به دانش تفسیري آنان پیبرد. همچنین روایات فراوانی آنان را جانشینان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معرفی میکند و
انّی تارك فیکم الثّقلین ما ان تمسّ کتم بهما لن تضلّوا بعدي ابدا: کتاب اللّه و » مردم را به آنان ارجاع میدهد؛ مانند روایت نبوي
به راستی که من در میان شما دو شیء ارزشمند و نفیس باقی «2» ؛ عترتی اهل بیتی و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض
میگذارم، مادام که به آن دو چنگ زده باشید، هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم- خاندانم- و به راستی که آن دو
بر اساس اینگونه روایات، اهل بیت علیهم السّلام نیز «. هرگز از هم جدا نمیشوند تا (در قیامت) در کنار حوض بر من وارد شوند
عهدهدار تفسیر قرآن بوده و سخنان تفسیري آنان، همانند سخنان تفسیري پیامبر صلّی اللّه علیه و آله حجت است.
علاوه بر تلاش معصومان علیهم السّلام در تفسیر و تبیین آیات قرآن کریم، مفسران دیگر نیز در طول تاریخ همواره به این موضوع
پرداخته و صدها تفسیر مدون پدید آوردهاند. پرسشی که در اینجا مطرح میشود، آن است که آیا تفسیرهاي موجود- از دورانهاي
گذشته تاکنون- سبک و سیاق واحدي دارد یا آنکه با روشها و شیوههاي متفاوتی نگاشته شده است؟ و بهطور کلی مقصود از
روش تفسیر چیست؟ در این درس نکاتی در پاسخ به این پرسش مطرح خواهیم کرد.
صفحه 86 از 186
روش تفسیري در دو معنا به کار میرود: 1. گرایش تفسیري؛ 2. قواعد و ضوابط تفسیري. گاهی منظور از روشهاي تفسیري؛
گرایشها، دیدگاهها و سلیقههاي خاصی است که مفسران در کار تفسیري خود داشتهاند؛ مانند گرایشهاي تفسیري علمی، فلسفی،
عرفانی و حدیثی. مقصود آن است که در
______________________________
1). واقعه، 79 . پیشتر درباره این آیات بحث کردیم. )
. 2). محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 23 ، ص 140 )
ص: 151
برخی از تفسیرها، نکات کلامی و در برخی دیگر، نکات عرفانی و در تعدادي، جنبههاي روایی و مانند آن، بیشتر از دیگر تفسیرها
وجود دارد. به عبارت دیگر، نویسندگان این تفسیرها با رویکرد خاصی (ادبی، روایی و غیر آن) به تفسیر پرداختهاند.
گاهی منظور از روش تفسیر، قواعد و ضوابطی است که مفسر در روش مقبول خود به کار گرفته است؛ مانند روشی که بحرانی و
حویزي در البرهان و نور الثقلین در مراجعه به روایات داشتهاند یا روشی که افرادي مانند فخر رازي در مسائل کلامی داشتند و در
تطبیق آیات بر مبانی کلامی خود در برابر معتزلیان به کار میبردند و عکس آن روشی است که معتزلیان در مقابل آنان بهکار
بردهاند.
علامه طباطبایی «1» . میگویند و کتابهایی نیز در این باب نگاشتهاند « المذهب فی التفسیر » این معنا همان است که مصریان به آن
رحمۀ اللّه در المیزان به این دو نوع روش اشاره کرده و به حق آن دو را نپذیرفتهاند.
بررسی گرایشهاي تفسیري گرایش حدیثی محض
در این گرایش، مفسر فقط روایات مربوط به آیه را گردمیآورد؛ مانند تفسیر
______________________________
ترجمه عبد الحلیم نجار و التفسیر و المفسرون، نوشته محمد ،« گلدزیهر » 1). مانند مذاهب التفسیر الاسلامی، نوشته مستشرق آلمانی )
نیز در این باب در میان نویسندگان عرب پدید آمده و کتابهایی به « اتجاه » و « منهج » حسین ذهبی. اخیرا اصطلاحات دیگري مثل
این عنوانها نگاشته شده است؛ مانند المنهج الاثري فی تفسیر القرآن الکریم، نوشته هدي جاسم محمد ابو طبره، و اصول التفسیر و
معادل آنها تلقی میشود. « مکتب تفسیري » و « روش تفسیري » مناهجه، نوشته فهد بن عبد الرحمن رومی. در زبان فارسی نیز
ص: 152
ولی این کار در واقع یک فعالیت تفسیري نیست و نامگذاري گرایش تفسیري حدیثی محض «1» ؛ نور الثقلین، البرهان و الدر المنثور
بر آن، نوعی مسامحه است و حقیقت آن، نوعی گردآوري و گزینش روایات است که به بررسی سند یا دلالت روایات
نمیپردازند، به صحتوسقم روایات نظري ندارند و گاه صرفا به دلیل وجود کلمهاي قرآنی در روایت، آن را در ذیل آیه مربوط به
آن نقل میکنند.
گرایش حدیثپژوهی
برخی مؤلفان تفسیرهاي روایی، همراه با نقل حدیث به بررسی آن میپردازند. شبیه کاري که فقیهان در باب روایات فقهی انجام
میدهند؛ یعنی بررسی اسناد از نظر ثقه بودن رجال سند- که پایینترین مراتب اعتبار است- و بررسی دلالت متن- از نظر عام یا
خاص، محکم یا متشابه، نص یا ظاهر بودن و مانند آن- در این گرایش وجود دارد.
صفحه 87 از 186
این روش با روش پیشین تفاوت دارد؛ ولی باز هم پژوهشی روایتی است، نه تفسیر قرآن؛ زیرا فقط از روایات مربوط به آیه بحث
میشود و از دیگر مباحث تفسیري در آن خبري نیست. افزون بر اینکه بسیار محدود و ناقص است؛ زیرا در ذیل بسیاري از آیات،
حدیثی از معصومان علیهم السّلام نقل نشده است؛ بنابراین معناي آیاتی که روایتی در ذیل آنها نرسیده، همچنان مبهم خواهد ماند.
است که به نقل روایات «2» این روش در واقع، شبیه کار اخباریان معتدل همانند صاحب حدائق رحمۀ اللّه
______________________________
1). این کتابها به ترتیب، اثر مؤلفان زیر است: عبد علی حویزي، سید هاشم بحرانی، عبد الرحمن سیوطی. )
1186 ق) از فقیهان برجسته شیعه و داراي تألیفات متعددي از قبیل - 2). یوسف بن احمد بحرانی مشهور به صاحب حدائق ( 1107 )
الدرر النجفیه، لؤلؤة البحرین فی اجازات و تراجم رجال الحدیث، الکشکول، الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب و از همه
مشهورتر، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره است.
ص: 153
بسنده نکرده و به بحث و نظریهپردازي نیز روي آوردهاند؛ ولی- چنانکه گفتیم- حاصل این روش، بحثی روایتشناختی (فقه
«1» . الحدیث) خواهد بود
گرایش ادبی
بعضی مفسران مانند زمخشري در تفسیر الکشّ اف به جنبههاي ادبی آیات توجه زیادي کرده و در باب لغت، اعراب و فصاحت و
بلاغت قرآن، فراوان سخن گفتهاند. در این روش بحثهاي ادبی مربوط به آیات قرآن مطرح میشود و اگر در ذیل آیات به همین
مباحث بسنده شود، تفسیر قرآن به شمار نمیآید؛ زیرا پرداختن به مباحث ادبی مربوط به آیه، از مقدمات تفسیر است و بسنده
کردن به آن، مفسّر را از مقصر اصلی که کشف مقصود خداوند از آیات است، بازمیدارد.
گرایش عرفانی
گرایش عرفانی در تفسیر قرآن، سابقه زیادي دارد. در قرن ششم و هفتم هجري رواج بیشتري پیدا کرد و کموبیش ادامه داشت تا
که «2» زمان محی الدین بن عربی
______________________________
1). فیض کاشانی به بررسی اسناد روایات تفسیري نمیپردازد؛ ولی در بخشهایی از تفسیر صافی توضیحاتی در باب روایات )
تفسیري ارائه کرده و میتوان او را در زمره مفسران حدیثپژوه به شمار آورد.
2). وي متوفاي 637 ق است که افزون بر طرح برداشتهاي عرفانی از آیات قرآن در کتابهاي عرفانی خود، تفسیري نیز به همین )
شیوه نوشته است. حاجی خلیفه، گفته است: وي تفسیر بزرگی براساس طریقه متصوفه تألیف کرده است که گفتهاند شصت جلد و
تا سوره کهف را دربر داشته است و تفسیر کوچکی نیز در هشت جلد براساس شیوه مفسران داشته است. ر. ك:
مصطفی حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 438 . اخیرا آثار تفسیري ابن عربی از جمله ایجاز البیان فی الترجمۀ عن القرآن، را
محمود محمود غراب، در مجموعهاي به نام رحمۀ الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن گردآورده و انتشارات دار الایمان در دمشق
منتشر کرده است.
ص: 154
در تأویلات القرآن توجه زیادي به آن داشتهاند. این «1» اوج آن به شمار میآید. پس از آن نیز کسانی مثل ملا عبد الرزاق کاشانی
صفحه 88 از 186
نوع تفسیر، تأویلاتی به حسب ذوق نویسنده است. اگرچه در لابلاي آن مطالب جالب توجه و سودمندي نیز یافت میشود، بیشتر
آنها تأویلاتی بدون دلیل و از روي ذوق است که بدآموزي داشته و بهانه به دست منحرفان میدهد تا به دلخواه خود، تأویلاتی
براي آیات بیان کنند. وقتی برخی عارفان، موسی علیه السّلام را به عقل و فرعون را به نفس تأویل میبرند و جنگ میان موسی علیه
السّلام و فرعون را جنگ عقل و نفس مینامند، افراد دیگري نیز جریان هابیل و قابیل را به جنگ طبقات کارگر و سرمایهدار تأویل
درباره کلام خداست. «2» « قول بغیر علم » میبرند؛ زیرا معیار و دلیل مشخصی ندارد. این کار بسیار خطرناك بوده و از مصادیق
شایان ذکر است که کشف عرفانی، از راههاي شناخت بوده و فی الجمله قابل پذیرش است؛ ولی عارفان خود نیز معترفند که
مکاشفه بر دو نوع است: 1. مکاشفه رحمانی؛ 2. مکاشفه شیطانی. اولی سودمند و دومی گمراهکننده است. تشخیص مکاشفه
رحمانی از شیطانی، کار دشواري است و افزون بر آن اگر مکاشفه رحمانی باشد، فقط براي شخص عارف حجت است و براي
کسانی که آن را
______________________________
1). وي از عارفان قرن هشتم (م 730 ) و داراي تألیفاتی از جمله اصطلاحات الصوفیۀ و شرح فصوص الحکم و تأویلات القرآن است )
که کتاب اخیر در نسخههاي چاپی به خطا با نام تفسیر القرآن الکریم به ابن عربی نسبت داده شده است. نسخه خطی تأویلات
القرآن در برخی از کتابخانههاي مشهور از جمله کتابخانه آیۀ اللّه نجفی قم موجود است. در اینباره ر. ك: محمد محسن رازي،
. (معروف به آقا بزرگ تهرانی)، الذریعۀ الی تصانیف الشیعه، ج 3، ص 303 و 308
من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوّا مقعده » : 2). در حدیثی از امام حسین علیه السّلام به نقل از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده است )
«. من النّار؛ هرکه درباره (معانی) قرآن سخنی بدون آگاهی گوید، (در آخرت براي خویش) نشیمنگاهی از آتش فراهم آورده است
. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 3، ص 223
ص: 155
شهود نکردهاند، قابل اثبات نیست و قول به غیر علم و تفسیر بدون دلیل است و حد اکثر میتوان آن را به عنوان احتمال بیان کرد؛
بنابراین حاصل گرایش عرفانی را هم نمیتوان تفسیر قرآن به شمار آورد و به خداوند نسبت داد.
گرایش علمی
اشاره
این گرایش داراي شاخههاي مختلفی به ترتیب ذیل است.
أ) علوم طبیعی
در گرایش علمی تجربی، گاه براي فهم آیات، به مطالب علمی مربوط به آنها استناد میشود؛ مثلا در باب آیهاي که از وجود
اشاره میکند، از مطالب علمی که بادها را براي «2» یا آیهاي که به بادهاي تلقیحکننده «1» کوههاي یخی در آسمان خبر میدهد
میداند یا مؤیّد وجود تودههاي بلورین یخی بر فراز ابرهاست (که با خود ابر تفاوت دارد) بهره میبرند؛ ولی « لواقح » بعضی از اشیا
گاهی فراتر از این رفته و صرفنظر از فهم مفاد آیات، به بیان جزئیاتی از موضوع مطرح شده در قرآن میپردازند؛ مانند اینکه
آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده؟ به بیان ویژگیهاي شتر «3» ؛ أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ » هنگام بحث از آیه
میپردازند و جزئیات فراوانی از مبحث شترشناسی را بیان میکنند که هیچ نقشی در فهم مفاد
صفحه 89 از 186
______________________________
وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ ...؛ (نور، 43 )؛ و از آسمان از کوههایی- انبوه ابرهاي منجمدشده- که در آن است » .(1)
.«... تگرگ میفرستد
وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ؛ (حجر، 22 )؛ و ما بادها را باردار (یا باردارکننده) » .(2)
.« فرستادیم و از آسمان آبی فروفرستادیم و شما را بدان سیراب ساختیم و شما خزانهدار و نگاهدار آن نیستید
. 3). غاشیه، 17 )
ص: 156
فهم آیات براساس مطالب علمی نیز که در فرض اول مطرح شد، باید این «1» . آیه ندارد و چنین کاري تفسیر قرآن به شمار نمیآید
«2» . شرایط را داشته باشد: 1. مطالب مورد استناد از نظر علمی قطعی باشد؛ 2. منافاتی با آیه نداشته باشد
ب. علوم انسانی
شرایطی که در باب استفاده از علوم تجربی گفته شد، درباره علوم انسانی نیز وجود دارد؛ با این تفاوت که اعتبار علوم انسانی از
علوم تجربی کمتر است و مطالب اثباتشده یقینی کمتري دارد.
در خصوص مسائل تاریخی که در قلمرو علم تاریخ قرار دارد و بخشی از علوم انسانی به معناي عام آن است، ذکر این نکته
ضرورت دارد که شواهد یقینی تاریخی در فهم کامل برخی از موضوعات مطرح در آیات تاریخی، قرآن مؤثر است؛ ولی این
شواهد در صورتی یقینی است که بهطور متواتر نقل شده باشد یا دستکم به اندازه خبري موثق اعتبار داشته باشد؛ بنابراین نمیتوان
به هرنقلی اعتماد کرد و براساس آن به تفسیر پرداخت. بعضی از مفسران بیتوجه به معیارهاي لازم، بهطور انبوه از روایات سبب
محمد بن «3» . نزول و دیگر روایات تاریخی در فهم قرآن بهره برده و در این مسیر دچار خطاهاي زیادي شدهاند
______________________________
1358 ق)، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، قاهره، - 1). براي دیدن نمونهاي از این گرایش ر. ك: طنطاوي بن جوهري ( 1287 )
. المکتبۀ الاسلامیه، 1394
2). در درس سوم به تفصیل در اینباره بحث کردیم. )
3). نمونه آن، خطاهایی است که محمد بن جریر طبري در جامع البیان عن تأویل آي القرآن مرتکب شده و مطالب نادرستی را در )
ذیل آیات آورده است که دشمنان اسلام با استناد به آن به زشتنمایی چهره قرآن و اسلام و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میپردازند؛
178 ، ذیل آیه 52 حج. - از جمله ر. ك: محمد طبري، جامع البیان، ج 9، ص 174
ص: 157
جریر طبري را میتوان از مفسران داراي گرایش تاریخی به شمار آورد. و این شیوه نادرستی است که خطر تفسیر به رأي را به دنبال
دارد.
ج) علوم فلسفی
پیش از بیان گرایش فلسفی در تفسیر لازم است نکتهاي را در باب چیستی مطالب فلسفی بیان کنیم. مطالب فلسفی ناب، مطالبی
است که براساس دادههاي عقلی شکل میگیرد و ردپایی از تجربه در آن وجود ندارد؛ بنابراین مطالبی که از فلسفه قدیم و فلسفه
اولی در طبیعیات فلسفه آمده است، فلسفه واقعی نیست و در واقع، دانشی تجربی است که به صورت فرضیههایی بیان شده و بسیاري
صفحه 90 از 186
از آنها نیز، ابطال شده است. در تفسیر قرآن، فقط از مطالب فلسفی ناب که بدیهی یا نزدیک به بدیهی است، میتوان بهره برد و
ارزش آن از معلومات تجربی ثابتشده نیز، بیشتر است؛ زیرا معتبرترین داده تجربی هم به پایه استدلالات عقلی قریب به بدیهی
«1» . نمیرسد
برخی فیلسوفان در مقام شرح و تفسیر آیات، افزون بر معلومات فلسفی بدیهی و نزدیک به بدیهی، مطالب فراوانی از مباحث فلسفی
نظري و حتی مباحث فلسفی به معناي اعم (طبیعیات) را در ذیل آیات قرآن مطرح کرده و به جاي تلاش براي فهم مفاد آیات، به
تحمیل نتایج مباحث یادشده بر آیات پرداختهاند و آیات به ظاهر مخالف با اصول علمی خود (در باب برزخ، معاد، حدوث
و این شیوه نادرستی است که خطر تفسیر به رأي را به دنبال دارد. «2» . آسمانها و زمین و ...) را تأویل کردهاند
______________________________
1). در درس سوم به هنگام بحث از قرینه عقلی فهم قرآن، نمونههایی از کاربرد مطالب فلسفی در فهم آیات را بیان کردیم. )
2). علامه طباطبایی رحمۀ اللّه در مقدمه تفسیر المیزان در نقد گرایش فلسفی به این نکته پرداختهاند. ر. ك: )
. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 6
ص: 158
گرایش اجتهادي جامع
اشاره
در این گرایش، از همه منابع و ابزارهاي لازم در فهم قرآن استفاده میشود. این منابع و ابزارها شامل آیات قرآن، روایات معصومان
و دیگر قراین عقلی و غیر عقلی (روش محاوره عقلایی) است و بهطور کلی افزون بر کاربرد قواعد و منابع عام در تفسیر هرآیه، به
«1» . تناسب موضوع، از منبع معتبر خاصی نیز استفاده میشود
اصول و قواعد تفسیر
چنانکه گذشت، براي فهم سخن هرشخص حکیمی، اصول و ضوابطی لازم است و قرآن نیز، از این قاعده مستثنا نیست. گاهی این
اصول و ضوابط در قالب دانش خاصی مطرح میشود؛ مثل اینکه براي فهم و استخراج احکام بیان شده در روایات، قواعدي لازم
مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. « اصول فقه » است که میتوان براساس آن به استنباط از آنها پرداخت. این قواعد در دانش
در تفسیر نیز میتوان قواعدي را جمع و تدوین کرد و براساس آن به تفسیر قرآن پرداخت. البته بخش زیادي از قواعد تفسیر، چیزي
بیش از مباحث الفاظ اصول فقه نیست؛ زیرا مربوط به استفاده از لفظ است؛ بنابراین باید براساس آن قواعد و با طرح مثال و در
مورد بحث قرار « شرایط فهم قرآن » عمل، آنها را در تفسیر قرآن پیاده کرد. در درس سوم بخشی از قواعد موردنظر را زیر عنوان
دادیم.
______________________________
1). مثلا یکی از بهترین مواردي که میتوان در فهم آیات از فلسفه استفاده کرد، آیات معارف است. همانطور که از تاریخ در )
فهم آیات تاریخی و از علوم تجربی در فهم آیات مرتبط با آنها استفاده میشود. در درس سوم به تفصیل درباره این مطلب سخن
گفتیم.
ص: 159
صفحه 91 از 186
شیوه ارائه مباحث تفسیري
اشاره
مفسران در ارائه مباحث تفسیري، دو شیوه متفاوت به شرح ذیل دارند.
أ) شیوه ترتیبی
اشاره
در این شیوه آیات قرآن به ترتیب از ابتداي هرسوره تفسیر میشود. این شیوه امتیازاتی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
امتیازات تفسیر ترتیبی
1. توجه به سیاق آیات
تفسیر ترتیبی به دلیل حفظ پیوند میان آیات، مبتنی بر اصول محاوره عقلایی است؛ زیرا آیه در مجموعه خود مورد بحث قرار
میگیرد و اجزاي مختلف سخن در فهم یکدیگر دخالت داده میشوند. در حالیکه در مباحث موضوعی، ممکن است براثر تقطیع
آیات، از قراین موجود در آیات پیشین و پسین آیه مورد بحث غفلت شده و فهم ناصوابی پدید آید.
2. حفظ تأثیر معنوي آیات
در تفسیر ترتیبی محتواي آیات هریک جایگاه مناسب خود را حفظ میکند و آن هدفی که قرآن در نظر داشته، محفوظ میماند و
تفسیر مانند خود قرآن، مطالب را در جایگاه مناسب خود مطرح میسازد. راز مطلب در این است که ترتیب آیات قرآن، برخلاف
تدوین بشري، داراي نکاتی است که در تربیت و تزکیه انسان تأثیر فراوانی دارد. در قرآن سوره خاصی مربوط به توحید یا نبوت و
دیگر معارف وجود ندارد که مجموعه مباحث مربوط به آن موضوع را یکجا گردآورده باشد؛ بلکه احکام، معارف، اخلاق، وعد و
وعید، تمثیل و تاریخ در آن به هم آمیخته
ص: 160
است. این آمیختگی نکته مهمی دارد؛ زیرا انسان معجونی از جهات مختلف است و همه ابعاد وجودي او به یکدیگر پیوند خورده.
آفریننده انسان میداند که تربیت چنین انسانی، داراي جهات مختلف توأم باهم است و در صورت تفکیک، نتیجه صحیح نخواهد
داشت.
نمونه کوچک این مطلب، بیان احکام طلاق در قرآن است که از ضروریات اسلام و قطعیات قرآن به شمار میآید و در ضمن آن،
دستورهاي اخلاقی و نصایحی مطرح شده است؛ زیرا در صورتی که مسائل شرعی به صورت قانون خشک مطرح شود، در معرض
سوءاستفاده خواهد بود؛ چنانکه برخی براساس بیان همین مسئله که در کتابهاي احکام آمده، به سوءاستفاده پرداخته و چهره
زشتی از این حکم الاهی نمایاندهاند و در برخی از جوامع این حق را از مرد گرفتهاند؛ ولی قرآن در کنار طرح این حکم، نکاتی در
این کار باعث «1» . باب رعایت حق زن و عدم اضرار به او بیان کرده و در پایان نیز، مردان را به رعایت تقوا سفارش نموده است
صفحه 92 از 186
میشود که خواننده فقط به حکم توجه نکند و با توجه به تأثیر قلبی که از این موعظه در او پدید میآید، از سوءاستفاده بپرهیزد و
دستکم
______________________________
وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ » .(1)
ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِ ذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَ ۀِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ (بقره، 231 ) و چون زنان را طلاق دادید و به (نزدیک) پایان عده خود رسیدند، یا به (شیوه) معروف
(پسند شرع و عرف) نگاهشان دارید یا به معروف رهاشان کنید، و براي زیان رساندن نگاهشان ندارید تا ستمی (بر آنان) کرده
باشید. و هرکه چنین کند، به راستی بر خود ستم کرده است، و آیات خدا را به تمسخر نگیرید و نعمتی را که خدا به شما ارزانی
داشته و آنچه از کتاب و حکمت را بر شما فروفرستاده که شما را بدان پند میدهد، به یاد آرید و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا
.« به همه چیز داناست
ص: 161
افراد کمتري از این حکم سوءاستفاده کنند. همچنین اگر آیهاي در باب معاد بحث میکند، در کنار آن بحثی اخلاقی نیز مطرح
در حالیکه در تفسیر موضوعی بهطور معمول مباحث به صورت خشک علمی مطرح میشود «1» ؛ میشود که اثر تربیتی مهمی دارد
و ممکن است اینگونه فواید از دست برود.
ب) شیوه موضوعی
اشاره
در این شیوه با جمعآوري آیات همموضوع از سورههاي مختلف و جمعبندي و تبیین مفاد آنها، تفسیر آیات شکل میگیرد. این
مثلا میتوان همه معارف قرآن را در قالب نظامی هماهنگ و پیوسته به هم براساس «2» ؛ شیوه، خود داراي شیوههاي فرعیتري است
محوري واحد ملاحظه کرد و در آن قالب به شرح، تفسیر و بیان دیدگاههاي قرآن پرداخت؛ همانگونه که در مجموعه معارف
حاضر چنین شده است؛ دیگر آنکه موضوعات قرآن را در قالب سه محور عقاید، احکام و
______________________________
41 ) پس از بیان سختی روز رستاخیز، به نقش دوري جستن از هواي نفس در رهایی از - 1). مثلا در سوره نازعات (آیات 34 )
فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّۀُ الْکُبْري* یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ ما سَ عی* وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ » : عذاب و ورود به بهشت الاهی تصریح شده است
یَري* فَأَمَّا مَنْ طَغی* وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا* فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوي* وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوي* فَإِنَّ الْجَنَّۀَ هِیَ
الْمَأْوي؛ پس چون آن بلاي سخت بزرگ- روز رستاخیز- بیاید، روزي که آدمی آنچه کوشیده است به یاد آرد؛ و دوزخ براي
هرکه ببیند- او را بینایی باشد- آشکار میشود. و اما هرکه سرکشی کرده از حد درگذشت، و زندگی این جهان را برگزید، پس
جایگاه او همان دوزخ است. و اما هرکس که از ایستادن در پیشگاه پروردگار خود بیم داشته باشد و خویشتن را از آرزو و کام دل
.« بازدارد، جایگاه او همان بهشت است
2). در مقدمه معارف قرآن، ج 1 بهطور فشرده به نقد و بررسی شیوههاي فرعی مورد بحث پرداختهایم. )
ص: 162
و سوم آنکه موضوعات مطرح شده در «1» اخلاق دستهبندي کرد و زیر محورهاي مختلف آنها را براساس آیات قرآن تبیین کرد
صفحه 93 از 186
قرآن را بدون طرح کلی و گسسته از هم بررسی کرد؛ مانند جهاد در قرآن، یا امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و مانند آن.
امتیازات تفسیر موضوعی
1. جامعیت
بررسی جامع یک موضوع، از جمله امتیازات تفسیر موضوعی است؛ زیرا مفسر در این روش، فقط به یک موضوع نظر دارد و تمام
آیات مربوط به آن را جمعآوري کرده و در نتیجه ابعاد مختلف آن بررسی میشود.
2. عرضه منسجم و منظم
اشاره
تفسیر موضوعی، نظم و ترتیب خاصی دارد که امکان عرضه و بیان بهتر آن را فراهم میآورد و در نتیجه قدرت یادگیري فراگیران
زیادتر خواهد بود؛ مثلا وقتی از تقوا یا ایمان بحث میشود، به ترتیب از معنا، آثار، مراتب یا درجات، و ویژگیهاي هریک بحث
خواهد شد؛ در حالیکه در تفسیر ترتیبی همه این موارد یکجا وجود ندارد و هر بخشی از آن در ذیل آیه مربوط به خود بحث
میشود.
هردو شیوه پیشگفته، در جاي خود ضروري است؛ ولی بسنده کردن به یکی و غفلت از دیگري ما را از فهم جامع معارف قرآن باز
خواهد داشت؛ بنابراین
______________________________
1). تفسیر پیام قرآن اثر آیت اللّه ناصر مکارم شیرازي و همکاران ایشان، بر این اساس نگاشته شده است. )
ص: 163
براي بهره بردن از مزایا و دور ماندن از آسیبهاي هریک از این دو شیوه، راههایی پیشنهاد و عمل شده است که به دو نمونه از آن
اشاره میکنیم:
- ادغام دو شیوه ترتیبی و موضوعی
در این شیوه که ترکیبی از دو شیوه قبلی است، هنگام تفسیر ترتیبی آیات، به تناسب موضوع آیه، به آیات همموضوع نیز توجه شده
و در عین ترتیبی بودن، مباحث موضوعی نیز تا اندازهاي مطرح میگردد. تفسیر ترتیبی- موضوعی، در واقع به هدف بهرهگیري از
مزایا و دور ماندن از آسیبهاي هریک از دو تفسیر ترتیبی و موضوعی است؛ البته چنین ترکیبی بهطور کامل میسور نیست؛ زیرا
«1» . مقتضاي طبع هریک از این دو روش آن است که قابل ادغام و جمع شدن با دیگري نیست
- دو مرحلهاي کردن تفسیر
در این شیوه، مفسر نخست باید آیه را در جاي خود ملاحظه کرده و به مفاد آن دست یابد؛ زیرا بدون توجه به قرینههاي مؤثّر در
فهم آیه (از جمله قرینه سیاق) و دلالتهاي گوناگون الفاظ و عبارات و ظهور آنها، امکان فهم صحیح و کامل مقصود خداوند از
صفحه 94 از 186
آیه فراهم نمیشود و تلاش براي درك مراد آیه عقیم خواهد ماند؛ بنابراین تفسیر ترتیبی در فهم مفاد و مراد آیه، یگانه راه است؛
اما براي استخراج نظریههاي قرآنی درباره موضوعهاي متعدد مورد نیاز بشر، کافی نیست و نیاز به مکمّل دارد و مکمّل آن چیزي
جز دستهبندي آیههاي مربوط به یک موضوع و نگاه جمعی به آیهها و مرتبط کردن آنها به یکدیگر نخواهد بود.
______________________________
1). تفسیر شریف المیزان اثر گرانسنگ علامه طباطبایی رحمه اللّه به این شیوه عرضه شده است. )
ص: 164
یادکرد این نکته ضروري است که در این فرض، لازم نیست همه آیههاي قرآن را به ترتیب تفسیر کنیم تا مقدمهاي براي تفسیر
موضوعی مورد نظرمان باشد؛ زیرا این کار زمان درازي میطلبد و کمتر براي صاحبنظران فراهم میآید؛ بلکه میتوان آیههاي
مربوط به موضوع موردنظر را در متن قرآن ملاحظه کرد و با شیوه صحیح تفسیر، نخست مفاد آنها را به دست آورد. آنگاه آیههاي
تفسیرشده را براي استخراج نظریه قرآنی، مورد بحث قرار داد. به دیگر سخن، در تفسیر موضوعی کار دو مرحلهاي است و هر
مرحله ویژگی خاصی دارد که هیچ گریزي از آن نیست و رعایت ترتیب نیز ضروري است. نمیتوان بحث موضوعی را در ابتدا قرار
داد؛ زیرا بحث تفسیري یادشده، زمینه بحث موضوعی است و بدون آن جایگاه آیه و مفاد آن، نامعلوم است. پیداست که
جمعآوري موضوعی آیههایی که مفادشان روشن نیست، مشکلی را حل نمیکند و مرتبط کردن آنها به یکدیگر، به پویایی و
نوآوري نمیانجامد. بدینسان، وجود هردو مرحله در فهم دیدگاههاي قرآن ضروري است: مرحله اول در فهم هرآیه در جایگاه
خود با توجه به قراین کلام و اصول محاوره عقلایی و مرحله دوم در پیوند آیههاي مربوط به یک موضوع براي استنباط و استخراج
نظریههاي قرآنی.
وجود مرحله اول به تنهایی، پاسخگوي پرسشهاي فراوان قرآنپژوهی نیست و بهطور طبیعی، کمال لازم را ندارد. مرحله دوم نیز،
بدون پشتوانه تفسیر صحیح و جامع آیههاي مورد بحث، به کلی ناکارآمد است و حاصلی جز نظریههاي التقاطی و تفسیر به رأي
«1» . نخواهد داشت
______________________________
1). ر. ك: محمد باقر صدر، المدرسۀ القرآنیّه، ص 9 به بعد. )
ص: 165
چکیده
1. براساس آیاتی که تبیین قرآن به وسیله پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را از اهداف نزول برشمرده است، پیشینه تفسیر به دوران
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بازمیگردد؛
2. براساس ادله قرآنی، سخنان تفسیري مفسران معصوم علیهم السّلام براي ما حجت است؛
به کار میرود؛ « قواعد و ضوابط تفسیر » و « گرایش تفسیري » 3. روش تفسیر به دو معناي
4. تفسیر قرآن، از دیرباز با گرایشهاي مختلفی توأم بوده که شامل گرایشهاي حدیثی محض، حدیثپژوهی، ادبی، علمی،
فلسفی، عرفانی و اجتهادي است؛
5. در گرایش حدیثی محض، مفسر فقط به گردآوري روایات تفسیري میپردازد و در گرایش حدیثپژوهی به بررسی سند و
دلالت آنها نیز توجه میشود؛
ولی هیچیک از این دو گرایش، تفسیر قرآن نیست؛
صفحه 95 از 186
6. در گرایش ادبی، مفسر به جنبههاي ادبی آیات (مانند لغت، صرف، نحو و بلاغت) توجه دارد و از بیان مفاد آیات که مقصود
اصلی تفسیر است، دور میشود؛
به « قول به غیر علم » 7. عارفان در تفسیر آیات قرآن، تأویلاتی را بیان میکنند که بیشتر آنها بدون دلیل و ذوقی است و از مصادیق
شمار میرود؛
8. گرایش علمی به سه زیر گرایش علوم طبیعی، انسانی و فلسفی تقسیم میگردد.
به دلیل آنکه در این گرایشها بر بیان دادههاي علمی تکیه شده و از مفاد آیات غفلت میشود، تفسیر قرآن نخواهد بود؛
9. گرایش اجتهادي که با رعایت اصول محاوره عقلایی و استفاده از همه منابع و ابزارهاي فهم صورت میگیرد، روش درست
تفسیر قرآن است؛
10 . تفسیر ترتیبی که براساس ترتیب آیات هرسوره انجام میگیرد، امتیازاتی از قبیل توجه به سیاق و حفظ تأثیر معنوي آیات را دربر
دارد؛
ص: 166
11 . در تفسیر موضوعی همه آیات یک موضوع همزمان مورد مطالعه قرار میگیرد و از جامعیت و عرضه منسجم و منظم برخوردار
است؛
دو مرحلهاي کردن » و « ترتیبی- موضوعی » 12 . بسنده کردن به شیوه ترتیبی یا موضوعی، کاستیهایی دارد و براي رفع آنها، دو شیوه
مطرح شده است. « تفسیر
ص: 167
پرسش
1. روش تفسیري را تعریف کنید.
2. پیشینه تفسیر قرآن را براساس ادله قرآنی توضیح دهید.
3. دیدگاه کدام دسته از مفسران در تفسیر قرآن کریم حجت است؟
4. کاستیهاي گرایش علمی در تفسیر قرآن را بیان کنید.
5. دو شیوه کلی ارائه مباحث تفسیري را معرفی کنید.
6. کدام گرایش تفسیري بدآموز است و راه برداشتهاي انحرافی از آیات را هموار میسازد؟
7. امتیازات و کاستیهاي هریک از دو شیوه ترتیبی و موضوعی را بیان کنید.
8. چه راه حلی براي رفع کاستیهاي تفسیر ترتیبی و موضوعی وجود دارد؟
براي مطالعه بیشتر
59 ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361 ش. - 1. قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص 51
38 ، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1400 ق. - 2. المدرسه القرآنیه، محمد باقر صدر، ص 7
191 ، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366 ق. - 3. مبانی و روشهاي تفسیر قرآن، عباسعلی عمید زنجانی، ص 113
4. قرآن در قرآن، عبد اللّه جوادي آملی، ص 144 ، قم، مرکز نشر اسراء، 1378 ش.
صفحه 96 از 186
184 ، قم، مرکز نشر اسراء، 1378 ش. - 5. تسنیم، عبد اللّه جوادي آملی، ص 61
ص: 168
6. علوم قرآنی، محمد باقر حکیم، ص 343 به بعد، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417 ق.
7. مکاتب تفسیري، علی اکبر بابایی، ج 1 و 2، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381 ش.
14 ، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. - 8. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج 1، ص 4
ص: 169
( درس هفتم محکم و متشابه ( 1
اشاره
از فراگیر انتظار میرود:
- مقصود از قواعد ویژه فهم قرآن را بیان کند؛
- محکم و متشابه را تعریف نماید؛
- آیه هفتم سوره آل عمران را بهطور خلاصه تفسیر کند؛
- ام الکتاب بودن محکمات را در فهم قرآن تبیین کند.
ص: 171
مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ؛ بخشی از آن (قرآن) محکم است، آنها مرجع کتاب (آیات دیگر) ند و -»
. آل عمران، 7 .« بخشی دیگر (از آن) آیات متشابهند
محکم و متشابه در میان قواعد فهم قرآن مسائل مربوط به محکم و متشابه، جایگاه ویژهاي دارد.
بیان سخن محکم یا متشابه، ویژه قرآن و حتی زبان عربی نیست و گویندگان و نویسندگان- به هرزبان- میتوانند همه یا بخشی از
سخن خود را به صورت محکم یا متشابه بیاورند؛ ولی به لحاظ تأثیر این قاعده در فهم آیات و تأکید خاص قرآن بر آن، در زمره
قواعد ویژه فهم قرآن جاي میگیرد. از آنجا که خاستگاه این بحث در خود قرآن کریم است، به بحث و بررسی آیه هفتم آل
عمران میپردازیم که قرآن را به دو بخش محکم و متشابه تقسیم کرده است:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ »
ابْتِغاءَ الْفِتْنَۀِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ؛ او
(خداوند) کسی است که کتاب را بر تو فروفرستاد، بخشی از آن محکم است آنها مرجع کتاب (آیات دیگر) ند و بخشی دیگر (از
آن) آیات متشابهند؛ اما آنان که در قلبهایشان کژي است، آیات متشابه آن را پیجویی کرده تا فتنهانگیزي کرده و تأویل آن را
بیابند و حال آنکه تأویل آن را جز خدا نمیداند و راسخان در علم
ص: 172
.« گویند: ما بدان ایمان آوردهایم همه (آیات) از سوي پروردگار ما است و (این را) جز صاحبان اندیشه ناب درنمییابند
«1» . براي ارائه تفسیر مختصري از آیه بالا برخی واژگان را بررسی میکنیم
محکم
صفحه 97 از 186
به معناي منع (بازداشتن) و جلوگیري (از فساد) آمده و این مفهوم در تمام مشتقات « حکم » محکم اسم مفعول از باب افعال از ریشه
گویند و به علومی که « حکمۀ الفرس » آن نهفته است. به دهنهاي که بر دهان اسب میزنند تا آن را از حرکت و انحراف بازدارد
میگویند. رأي و سخن قاضی نیز که مسئله مورد دعوا را یکطرفه کرده و تردید و « حکمت » انسان را از اشتباه و انحراف بازدارد
یعنی مانع میشود از اینکه احتمال دیگري درباره این دعوا مطرح شود یا کسی ؛«2» تزلزل در آن را برطرف میکند، حکم مینامند
« متقن » در آنچه حق ندارد تصرف کند. محکم به چیزي گویند که حالت بازدارندگی دارد و قابل نفوذ نیست و نزدیک به معناي
است.
کاربرد احکام در قرآن
کتابی که آیاتش استحکام یافته و «3» ؛ کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ » : وصف احکام گاه درباره همه قرآن به کار رفته است؛ مانند
.« آنگاه به تفصیل بیان شده است
______________________________
58 و 65 ،30 ، 1). در جلد اول نیز در باب برخی از واژگان این آیه سخن گفتهایم. ر. ك: قرآنشناسی، ج 1، ص 22 )
2). خلیل فراهیدي، کتاب العین، و محمد بن منظور، لسان العرب، ذیل واژه حکم. )
. 3). هود، 1 )
ص: 173
قرار دارد. ظاهر آیه بالا این است « تفصیل » که در این آیه به همه آیات قرآن نسبت داده شده است، صفت « احکام » در مقابل وصف
که همین کتاب مفصل در عین تفصیل، داراي احکام است و آیات قرآن به دلیل آیه بودنشان محکمند.
در این آیه، به معناي تراخی در وجود نیست؛ بلکه براي تراخی در بیان و ذکر است؛ همچنین میتوان گفت که « ثمّ » در این صورت
مقصود از احکام در این آیه، اتقان محتواي آیات و عدم امکان تحریف آن است؛ یعنی قرآن کریم در قالب بهترین بیان، نفوذناپذیر
ولی گویا این احتمال «1» ؛ براي تراخی در وجود باشد « ثمّ » بوده و هیچگونه شکستی در آن راه ندارد. برخی نیز احتمال دادهاند
برخلاف ظاهر آیه است.
پس آنگاه که «2» ؛ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَ ۀٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ » : نوع دیگر احکام که در آیه مورد بحث و نیز در آیه شریفه
به کار رفته است، وصف بخشی از قرآن «... سورهاي روشن و صریح فروفرستاده شود و در آن از جهاد در راه خدا یاد شده باشد
است.
مقصود از این احکام آن است که مطالب آن به گونهاي روشن بیان شده است و قابل توجیه و برداشت انحرافی نیست. این معنا در
مقایسه با معناي متشابه، وضوح بیشتري خواهد یافت.
______________________________
1). و در این صورت وصف احکام از نظر زمانی، مقدم بر تفصیل خواهد بود؛ یعنی قرآن کریم پیش از آنکه داراي آیات و )
در آن متصور نیست. این همان « آیات و سورهها » سورهها و اجزا باشد، داراي نوعی بساطت و احکام بوده است که اجزا و بخشها
مرحله وجود قرآن در لوح محفوظ (علم الاهی) است که مربوط به حقیقت قرآن بوده و در برخی آیات دیگر (مانند آیات 3
زخرف و 77 و 78 واقعه) بدان اشاره شده است.
. 2). محمد، 20 )
ص: 174
صفحه 98 از 186
امّ الکتاب
این تعبیر نیز دو کاربرد قرآنی دارد: یکی به معناي لوح محفوظ، کتابی که در پیشگاه خداست و هیچ تغییري در آن پدید نمیآید،
برخلاف لوح محو و اثبات که مطالب آن قابل تغییر و تبدیل است. این معنا در دو آیه مطرح شده است:
خدا آنچه را خواهد، محو میکند و (یا) پابرجا میدارد و کتاب مادر (ام الکتاب) «1» ؛ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ »
و به راستی که قرآن در کتاب مادر (ام الکتاب) در نزد ما والا و مستحکم «2» ؛ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ » و .« نزد اوست
.« است
کاربرد دیگر امّ الکتاب، وصفی است که براي برخی از آیات قرآن (محکمات) در آیه هفتم آل عمران بیان شده است. امّ در اینجا،
و مقصود از کتاب در این آیه، قرآن کریم است. بر این اساس، أمّ الکتاب مرجع کتاب است؛ «3» به معناي مرجع
______________________________
. 1). رعد، 39 )
. 2). زخرف، 3 )
به معناي مادر است. در جایی که نظر به زاینده و پدید آورنده بودن مادر باشد، واژه « امّ » و « والده » 3). در زبان عربی دو واژه )
وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ ... لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ » : به کار میرود؛ مانند آیه شریفه 233 بقره « والده »
و در .«... بِوَلَدِهِ ...؛ و مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند ... هیچ مادري و هیچ پدري نباید به سبب فرزندش زیان بیند
جایی که مرجع و مأوا بودن مادر مقصود باشد، واژه أمّ که از ریشه امّ به معناي قصد گرفته شده، به کار میرود؛ مانند آیه 34 و 35
و در دیگر موارد- جایی که .« یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ؛ روزي که فرد از برادر خود میگریزد و از مادر و پدرش » : عبس
مادر انسانی نیست- به همین معناست. امّ القري، یعنی جایی که براي دیگر شهرها و مناطق، مرکزیت داشته و از آنها آهنگ آن
نیز در مواردي به کار میرود که به ترتیب و سرپرستی و تغذیه طفل « آب » . محل میشود و محل رفتوآمد اهالی دیگر مناطق است
استفاده میشود. « والد » نظر باشد، و در مواردي که نظر به نقش پدر در پدید آوردن فرزند باشد، از واژه
ص: 175
یعنی آیاتی که بخش مرجع و مادر است و آیات دیگر به آن بازمیگردد؛ بنابراین قرآن کریم داراي دو بخش است: یکی بخش
مرجع و دیگري بخشی که باید به بخش مرجع بازگردانده شود. در این صورت آیات محکم جزئی از کتاب به شمار میآیند؛ یعنی
.«1» « قدماء المفسرین » و « نساء القوم » است؛ مانند « من » اضافه امّ به کتاب، اضافه به معناي
« هن امّ الکتاب » راز مفرد آمدن واژه امّ در
با آنکه امّ در این آیه، وصف تعداد زیادي از آیات قرار گرفته است، راز مفرد آمدن آن چیست؟
در پاسخ به این سؤال سه وجه مطرح شده است:
1. آیات محکم حالتی یکپارچه دارند؛ چون همه معانی آن روشن است و جاي شبههاي ندارد همه این آیات مجموعا وصف
وحدت دارند؛ یعنی در آن هیچ تزلزل و تشابهی پیش نمیآید، در درون خود هماهنگند و هیچگونه ناسازگاري در آنها دیده
«2» ؛ نمیشود، برخلاف متشابهات که در آنها ایهام، اختلاف و تکثّر معنا وجود دارد
پرسش و پاسخ مقدر است؛ زیرا وقتی آیات قرآن به دو بخش تقسیم میشود، جاي این سؤال است که ،« هنّ امّ الکتاب » 2. جمله
کدامیک از این دو بخش، اصل و امّ هستند؟ در اینگونه موارد بهطور معمول پاسخ را مطابق با پرسش
صفحه 99 از 186
______________________________
مادر کودکان) که یکی از آنان ) « ام الاطفال » 1). اضافه امّ الکتاب، لامیه نیست تا آیات محکم، خارج از کتاب به شمار آیند؛ مانند )
. نیست؛ بلکه موجودي خارج از ایشان است. ر. ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 20
2). ر. ك: همان. )
ص: 176
و مثل را به اعتبار « نحن مثل زید » : اگر گروهی مانند او باشند، در پاسخ میگویند ؟« من مثل زید » میآورند؛ مثلا اگر بپرسند
هن ام » بیاورند. در اینجا جمله « امثال » کلمهاي که در پرسش به صورت مفرد آمده بود، مفرد میآورند، نه آنکه به صورت جمع
در پاسخ به پرسشی است که واژه امّ در آن به صورت مفرد آمده و پاسخ نیز براي مطابقت با سؤال مفرد آمده است؛ « الکتاب
3. همه آیات محکم، یک مجموعه است؛ همانگونه که تمام آیات متشابه نیز، مجموعه واحدي هستند؛ یعنی با آنکه هرکدام از
این دو قسم داراي آیات زیادي است، در مرجعیت داشتن محکمات تکثر آنها نقشی ندارد و به لحاظ عنوان، حکم مفرد دارند و
«1» . وحدتی براي آنها در نظر میگیریم
متشابهات
گرفته شده و با توجه به آنکه در ساختار باب تفاعل آمده است، بر تشابه طرفینی و یکسانی در برخی « شبه » واژه متشابه از ریشه
اللَّهُ نَزَّلَ » : ویژگیها دلالت دارد. این واژه نیز چون احکام دو کاربرد در قرآن دارد: گاهی وصف همه آیات قرار گرفته است؛ مانند
مقصود از تشابه .« خداوند نیکوترین سخن را به صورت کتابی همگون و بخشبخش فروفرستاد «2» ؛... أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً
در این آیه، همگونی آیات قرآن در ویژگیهاي کلی و مشترك مانند اعجاز، مصونیت از تحریف، هدایتگري، متانت و استحکام
«3» . در بیان و محتوا و مانند آن است
______________________________
یعنی هرآیه محکمی نسبت به آیات ؛« کل واحد منهن ام الکتاب » آن است که « هن ام الکتاب » 1). برخی نیز گفتهاند که مقصود از )
همموضوع خود (از متشابهات)، مرجعیت دارد.
. 2). زمر، 23 )
3). پیشتر در جلد اول، ص 58 در بحث از اوصاف قرآن درباره این ویژگی توضیح دادیم. )
ص: 177
کاربرد دیگر تشابه در قرآن، وصفی است براي برخی آیات قرآن کریم که در آیه مورد بحث ( 7 آل عمران) مطرح شده است. مراد
از این تشابه آن است که محتملات و معانی این آیات به یکدیگر شباهت دارد و منظور گوینده در این میان مشتبه میشود؛ بنابراین
وصف تشابه در اینجا، وصف به حال متعلق است؛ یعنی معانی و محتملات آیه به یکدیگر شبیهند و معلوم نیست که کدامیک از
معانی، مقصود گوینده است. بدینترتیب روشن شد که در اینجا شباهت میان دو یا چند آیه مطرح نیست؛ بلکه مقصود، تشابه معانی
گوناگونی است که درباره یک آیه احتمال میرود؛ یعنی در اینکه نمیتوان هیچیک را مقصود قطعی خداوند از آیه دانست، شبیه
یکدیگرند. چنین آیهاي به تنهایی نه بر مقصود خداوند دلالت روشنی دارد و نه مصون از سوء برداشت و تحریف معنوي است؛
ازاینرو بازگرداندن آن به آیات محکم ضرورت دارد و با این ارجاع، مراد از آیه متشابه روشن شده و تشابه معانی آن از میان
خواهد رفت.
صفحه 100 از 186
زیغ
و خروج عضو یا چیزي از حالت اعتدال است و لازمه آن از کار افتادن و به نتیجه نرسیدن تلاش آن عضو «1» زیغ به معناي کژي
است. زیغ در قرآن کریم به چشم و قلب (مرکز احساسات و عواطف انسان) و خود انسان نسبت داده شده است:
ما زاغَ » ،« پس چون (از حق) به کژي گراییدند، خداوند نیز دلهاي آنان را بگردانید و کج ساخت «2» ؛ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ »
چشم پیامبر نه کژ دید و نه از «3» ؛ الْبَصَرُ وَ ما طَغی
______________________________
1). خلیل فراهیدي، العین، و محمد بن منظور، لسان العرب، ذیل واژه زیغ. )
. 2). صف، 5 )
. 3). نجم، 17 )
ص: 178
.« آنگاه که دیدگان از حرکت بازایستاده خیره شوند «1» ؛... وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ » و .« حد درگذشت
آن است که آنچه از قلب انتظار میبریم که بفهمد و گرایش درستی بیابد، از قلب « الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ » بنابراین مقصود از
اینگونه افراد ساخته نیست، کژفهمند یا ایمان نمیآورند یا دچار کژفکري و وسوسهاند و از جاده استقامت و اعتدال خارج شدهاند.
اتّباع
اتباع، گاهی عملی و گاهی فکري است. اتباع عملی در آیه مورد بحث «2» . اتّباع در لغت، به معناي دنبال چیزي یا کسی رفتن است
معنا ندارد؛ زیرا اولا اهل زیغ اعتقاد حقیقی به قرآن نداشته و اهل عمل کردن به آیات آن نیستند؛ ثانیا همه آیات متشابه، آیات
الاحکام نیستند تا قابل عمل کردن باشند؛ بلکه بسیاري از آنها در وصف جهان، بهویژه جهان آخرت، امور غیبی و صفات خداست؛
ثالثا عمل به متشابهات، فرع فهم آنهاست و فرض بر این است که مفاد اینگونه آیات روشن نیست. افزون بر اینکه عمل به
متشابهات با فتنهجویی و تأویل که هدف بیماردلان از اتباع متشابهات است، تناسبی ندارد؛ بنابراین مقصود از اتباع متشابه، اتباع
فکري است؛ یعنی اهل زیغ محکمات را رها کرده و به دنبال آیات متشابه میروند و با توجیه و تأویل آن، دیدگاههاي باطل خود را
از آنها برداشت میکنند تا با تحریف آیات، مردم را منحرف کرده و در جامعه فتنهانگیزي کنند. آیه بر این نکته تأکید دارد که
بیماردلان در فهم متشابهات از محکمات کمک نمیگیرند، وگرنه به دنبال فهم متشابهات بودن- از مسیر صحیح- نکوهشی ندارد.
______________________________
. 1). احزاب، 10 )
2). محمد بن منظور، لسان العرب، ذیل واژه تبع. )
ص: 179
فتنه
فتنه در لغت، به معناي در آتش افکندن طلا و نقره براي تمییز دادن خوب و بد (و عیار) آن است و به معناي سوزاندن نیز آمده
به کار رفته است و میتوان همه این «6» ، امتحان «5» ، فتنهانگیزي ،«4» مصیبت «3» ، شرك ،«2» در قرآن نیز در مورد عذاب «1» . است
است که « منقلب شدن و زیرورو گردیدن » موارد را به معنایی جامع که این معانی از لوازم یا ملزومات آن هستند، بازگرداند و آن
صفحه 101 از 186
در کاربردهاي متعدد این واژه لحاظ شده است و در آیه مورد بحث به معناي انقلاب در فکر و اضطراب و آشفتگی عقیدتی است؛
یعنی بیماردلان با دستآویز قرار دادن آیات متشابه، در پی زیرورو کردن عقاید و دین مردمند.
تأویل
و در اینجا از مصدر، معناي اسم مفعولی، (مؤوّل الیه) اراده شده و «7» به معناي رجوع است « اول » تأویل، مصدر باب تفعیل از ریشه
مقصود از آن چیزي است که آیات به گونهاي بدان بازمیگردد.
______________________________
آمده است: « فتنه » 1). همان و خلیل فراهیدي، العین، ذیل واژه فتن. همچنین معانی زیر در لغت براي )
اختبار، محنت (و رنج)، مال، اولاد، کفر، اختلاف آراي مردم و ... (برخی از این معانی مصداقهاي فتنه و برخی از لوازم آن
هستند.)
. 2). عنکبوت، 10 )
. 3). بقره، 191 )
. 4). انفال، 25 )
. 5). انفال، 73 )
. 6). بقره، 102 )
7). ر. ك: محمد بن منظور، لسان العرب، ذیل واژه اول. )
ص: 180
الراسخون
و رسوخ در علم، به معناي اتقان در علم و ضبط دقیق و محافظت کامل معلومات است. ممکن «1» رسوخ و رصوخ، به معناي ثبوت
است مقصود از رسوخ در علم، تعبیر قلب باشد؛ یعنی علم در این افراد رسوخ کرده و ثابت است. این وصف بر اتقان علمی و ثبات
وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی » : معرفت دلالت دارد و در دو آیه قرآن به کار رفته است: یکی در همین آیه مورد بحث
که مقصود از آنان، مؤمنان حقیقی است یا دستهاي از آنان، که در مرحله بالاتري از علم و ایمان نسبت به دیگران قرار دارند. « الْعِلْمِ
و مراد از آنان، دانشمندان حقیقی و متقی و منصف اهل کتاب است. «2» «... لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ » و دیگري در آیه
تذکّر
تذکر نیز، به «3» . به معناي حفظ چیزي (در خاطره) و به یاد داشتن آن و همچنین به زبان یاد کردن چیزي است « ذکر » تذکر از ریشه
معناي یادآور شدن است و مقصود از آن، منتقل شدن به دلیل چیزي جهت استنتاج آن است. در آیه مورد بحث تذکر اولوا الالباب،
و تسلیم شدن در برابر تمام آیات قرآن « آمنا به » است که دلیل « کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا » پیبردن آنان به از سوي خدا بودن همه قرآن
«4» . میباشد
______________________________
.« رسخ » و خلیل فراهیدي، العین، ذیل واژه « رصخ » و « رسخ » 1). همان، ذیل واژههاي )
. 2). نساء، 162 )
صفحه 102 از 186
3). خلیل فراهیدي، العین؛ و محمد بن منظور، لسان العرب؛ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، و احمد فیومی، المصباح المنیر، )
.« ذکر » ذیل واژه
. 4). ر. ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 29 )
ص: 181
الالباب
الباب جمع لبّ است و لبّ هرچیزي از فرآوردهها، به معناي مغز و محتواي خالص آن است؛ مثل بادام و مانند آنکه مغز آن مصرف
بنابراین «1» ؛ میشود. لبّ هرچیز، خالص و برگزیده آن است. لبّ فرد، به معناي عقلی است که در درون او قرار داده شده است
اولوا الالباب، به معناي صاحبان اندیشه و خرد ناب است و در آیات مختلف قرآن ویژگیهاي معنوي و روحی بلندي به آنان نسبت
«2» . داده شده است؛ از قبیل ایمان، انابه، اتباع احسن القول، ذکر دائم
تفسیري گزیده از آیه
اشاره
در آیات قبل از این آیه، از نزول کتب آسمانی پیشین و نزول به حق قرآن که تصدیقکننده کتب پیشین است، سخن به میان آمده.
در نخستین بخش از این آیه نیز تأکید میکند که نازلکننده قرآن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، خداوند است؛ ولی تکیهگاه کلام،
بخش دوّم آیه است که آیات قرآن را به دو دسته تقسیم میکند: بخشی آیات محکم و بخشی دیگر آیات متشابه است. مقصود از
محکم بودن برخی آیات- در برابر تشابه برخی دیگر- این است که داراي قالبهاي عبارتی صریح و روشن بوده که زمینه سوء
برداشت و تحریف معنوي را از بین میبرد، برخلاف آیات متشابه که داراي عبارات چندپهلو و چنداحتمالی هستند. این معنا با توجه
به معناي واژه یادشده و ویژگیهایی که در آیه براي محکم و متشابه ذکر شده (از قبیل امّ بودن محکم، دستاویز قرار گرفتن متشابه
هنّ ام » توسط بیماردلان براي فتنهانگیزي و دستیابی به تأویل)، به دست میآید. نکته دیگر آنکه با توجه به جمله
______________________________
.« لبّ» 1). خلیل فراهیدي، العین؛ محمد بن منظور، لسان العرب و دیگران، ذیل واژه )
2). ر. ك: سوره زمر، آیه 18 ؛ آل عمران، 269 و بقره، 191 . براي توضیح بیشتر ر. ك: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر )
. القرآن، ج 3
ص: 182
آیات محکم بخش مرجع است و آیات متشابه بخشی است که باید به آن بازگردانده شود؛ بنابراین فهم آیات متشابه بدون « الکتاب
ارجاع به محکمات مرتبط با آن، میسر نیست.
در بخش بعد رفتار منحرفان و بیماردلان در باب آیات متشابه مطرح میشود. اهل زیغ آیات محکم را رها کرده و به سراغ آیات
متشابه میروند و به پیجویی آنها میپردازند، آنها را ریشهیابی و توجیه و تأویل میکنند تا از این راه، اغراض و دیدگاههاي باطل
خود را از آنها برداشت کنند و آیات را تحریف نمایند و بدینوسیله افراد را منحرف کرده و در جامعه فتنهانگیزي کنند. تأکید آیه
بر اینکه آیات به دو دسته محکم و متشابه تقسیم شده و اهل زیغ به دنبال آیات متشابه میروند، براي آن است که بفهماند
بیماردلان به سراغ محکمات نمیروند و در فهم متشابهات از محکمات کمک نمیگیرند. اصولا آنان در صدد فهم درست آیات به
صفحه 103 از 186
منظور درسآموزي و عمل به آنها نیستند، بلکه به دنبال فتنهانگیزي و تأویل آن هستند. چنانکه گفتیم، مقصود از تأویل آیات،
هرچیزي است که آیات به نحوي به آن بازمیگردد، و منحرفان با دستاویز قرار دادن و پیجویی آیات متشابه، در صدد تأویلتراشی
«1» . و دستیابی به تأویل نادرست آن هستند و یا با آنکه میدانند تأویل قرآن براي آنان دستنایافتنی است، به آن دست مییازند
______________________________
اگر ضمیر به .« ما تشابه » بازگردد، و دوم به « کتاب » دو احتمال وجود دارد: نخست آنکه ضمیر به « تأویله » 1). در مورد ضمیر )
بازگردد، همه قرآن داراي تأویل خواهد بود؛ ولی در احتمال دوم، فقط بخشی از آیات تأویل دارند. این نکته در بحث « کتاب »
مبسوطی که در باب تأویل خواهیم داشت بررسی میشود.
ص: 183
پیوستگی یا گسستگی راسخون از اللّه
دو وجه بیان شده است: « وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ ...» در عبارت « واو » درباره
یا جمله مستأنفه است و یا حال براي «... یقولون آمنا » عطف میکند و جمله بعدي « اللّه » را به « الراسخون » 1. واو عاطفه است و
؛« و المؤمنون یقولون آمنا » : یا خبر براي مبتداي محذوف است که تقدیر آن چنین میشود « الراسخون فی العلم »
جمله « ما یعلم تأویله إلّا اللّه » قرار گرفته و « فأمّا الّذین فی قلوبهم زیغ » در برابر جمله «... و الرّاسخون » 2. واو مستأنفه است و جمله
خبر آن خواهد بود. این وجه با سیاق کلی آیه سازگارتر بوده و نیاز به « یقولون » مبتدا و « و الراسخون » معترضه است. در این صورت
هیچ تقدیري ندارد و مفاد آیه در این فرض آن است که کسی جز خداوند به تأویل قرآن آگاه نیست؛ ولی روایاتی که بیانگر آگاه
بودن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و معصومان علیهم السّلام از تأویل قرآن است، یا مخصص این آیه میشوند و حصر این آیه با آن
و افراد دیگري نیز به تعلیم خداوند، تأویل قرآن را میدانند؛ یا آنکه مقصود از انحصاري بودن دانش «1» روایات استثنا شده است
تأویل قرآن این
______________________________
1). مانند روایاتی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام را از آگاهان به تأویل قرآن به شمار آورده است: )
فرسول اللّه افضل الراسخین فی العلم قد علّمه اللّه عز و جلّ جمیع ما انزل علیه من التنزیل و التأویل و ما کان اللّه لینزل علیه شیئا ...»
لم یعلمه تأویله و اوصیاؤه من بعده یعلمونه کله ...؛ رسول خدا برترین راسخ در علم است که خداي تعالی همه تنزیل و تأویل آنچه
را که بر او نازل شده بود، به وي آموخت. و چنین نیست که خداوند چیزي بر او نازل کند و تأویل آن را به او نیاموزد. اوصیاي
. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 17 ، ص 130 .« ایشان نیز، همه تنزیل و تأویل (قرآن) را میدانند
براي دیدن روایات بیشتر ر. ك: همان، ج 23 ، ص 198 به بعد.
ص: 184
است که کسی از پیش خود بدان آگاهی ندارد و راه دانستن آن، آموختن از خداي متعال است؛ بنابراین حصر آیه هیچ استثنایی
ندارد و در این صورت شبیه آیات بیانگر انحصار دانش غیب به خداوند میشود.
راسخان در علم در برابر برخورد نادرست اهل زیغ با آیات کتاب، مناسبترین برخورد را با آیات قرآن کریم دارند. آنان در اولین
مرحله، تسلیم محض بودن خود را در برابر قرآن- محکمات و متشابهات- اعلام میدارند و در مرحله دوم دلیل پذیرش و تسلیم
خود را، از سوي خدا بودن قرآن بیان میکنند.
این بخش دو تعریض به اهل زیغ دارد: یکی آنکه آنان تسلیم همه آیات نیستند و در باطن آن را قبول ندارند؛ و دیگري آنکه معیار
صفحه 104 از 186
اهل زیغ در پذیرش آیات- در جایی که میپذیرند- از سوي خدا بودن آن نیست؛ بلکه به فهم خود تکیه میکنند و هرجا آن را به
فهم ناقص خود درست دانستند، به پشتوانه فهم خویش آن را میپذیرند؛ حال آنکه راسخان در علم میگویند آیات قرآن جملگی
از سوي خداست و هرآنچه خدا بگوید، حق است؛ بنابراین باید به همه آیات قرآن ایمان آورد، هرچند مفاد برخی از آنها براي ما
قابل هضم نباشد و یا حتی به مفاد دقیق و کامل آن دست نیابیم. این آیه در آخرین بخش به این نکته اشاره دارد که صاحبان خرد
ناب متذکر حقایق میشوند؛ زیرا قلب و عقلشان به انحرافها و شبههها آلوده نیست و در سایه طهارت، خلوص و صفاي باطن،
بااستعدادترین افراد براي پیبردن به آموزهها و معارف حقیقی و قرآنی هستند.
ص: 185
چکیده
1. براي فهم قرآن کریم افزون بر قواعد اصول محاوره عقلایی و آشنایی کافی با ادبیات عرب، آگاهی و رعایت قواعد ویژه فهم
قرآن نیز ضروري است؛
2. یکی از قواعد ویژه فهم قرآن، بازشناسی آیات محکم و متشابه از یکدیگر و بازگرداندن آیات متشابه به آیات محکم است؛
3. خاستگاه اصطلاح محکم و متشابه، آیه هفتم سوره آل عمران است که همه قرآن را به دو بخش محکم و متشابه تقسیم کرده
است؛
4. مقصود از محکم، آیهاي است که قابل توجیه و برداشت انحرافی نیست و منظور از متشابه، آیهاي است که چند معناي احتمالی
دارد و مراد گوینده از آن روشن نیست و امکان سوءاستفاده و تحریف معنوي آن وجود دارد؛
5. تشابه آیات متشابه با بازگرداندن به آیات محکم، برطرف شده و مقصود از آن روشن خواهد شد. مقصود از امّ الکتاب بودن
محکمات، همین است؛
دارد و مقصود از آن چیزي است که آیات به گونهاي بدان « مؤوّل الیه » 6. تأویل در آیه هفتم آل عمران، معناي اسم مفعولی
بازمیگردد؛
و الراسخون، براي استیناف است؛ بنابراین کسی جز خداي تعالی به تأویل قرآن آگاه نیست و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و « واو » .7
معصومان علیهم السّلام با تعلیم خداوند بدان آگاه شدهاند؛
8. منحرفان و بیماردلان برخلاف گفته قرآن- مبنی بر لزوم ارجاع متشابهات به محکمات- به پیجویی متشابهات و توجیه و تأویل
آن میپردازند تا به اغراض و دیدگاههاي خود رنگ دینی زده و فتنهانگیزي کنند؛
9. راسخان در علم، مناسبترین برخورد را با آیات قرآن دارند. هم ایمان و تسلیم محض بودن خود را اعلام میدارند و هم دلیل
آن را از سوي خدا بودن قرآن میدانند.
ص: 186
پرسش
1. مقصود از قواعد ویژه فهم قرآن چیست؟
2. آیا قرآن کریم در باب فهم آیات، قاعدهاي مطرح کرده است؟
3. آیا میتوان قرآن را مانند متون دیگر، با همان معیارهاي رایج فهم تفسیر کرد؟
4. هدف اهل زیغ از پیجویی آیات متشابه چیست؟
صفحه 105 از 186
5. ویژگی راسخان در علم در برخورد با آیات قرآن کریم را بیان کنید.
6. قرآن کریم در برخی آیات، همه قرآن را محکم و در برخی دیگر، همه آن را متشابه دانسته؛ ولی در آیه هفتم آل عمران آیات
را به دو دسته محکم و متشابه تقسیم کرده است، تبیین درست این آیات چیست؟
7. آیا میتوان آیهاي در قرآن یافت که نه محکم باشد و نه متشابه؟ چرا؟
براي مطالعه بیشتر
. 1. الاتقان فی علوم القرآن، عبد الرحمن سیوطی، نوع 43
2. تفسیر صافی، محمد فیض کاشانی، ج 1، مقدمه چهارم.
3. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادي معرفت، ج 3، ص 6 به بعد، قم، مؤسسۀ النشر الاسلامی، 1416 ق.
121 ، مشهد، انتشارات آستان قدس - 4. حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، محمد رضی موسوي، ترجمه محمود فاضل، ص 109
رضوي، 1366 ش.
5. علوم قرآنی، محمد باقر حکیم، ص 167 به بعد، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417 ق.
ص: 187
. 39 ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361 - 6. قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص 33
419 ، قم، مرکز نشر اسراء، 1378 ش. - 7. قرآن در قرآن، عبد اللّه جوادي آملی، ص 402
28 و 29 ، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ،23 - 8. المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج 3، ص 19
ص: 189
( درس