گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَقْبَحَ الْفَقْرَ بَعْدَ الْغِنَى وَ أَقْبَحَ الْخَطِيئَةَ بَعْدَ الْمَسْكَنَةِ وَ أَقْبَحُ مِنْ ذَلِكَ الْعَابِدُ لِلَّهِ ثُمَّ يَدَعُ عِبَادَتَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 132 رواية :6

رسولخدا (ص ) فرمود: چه زشت است فقر بعد از ثروتمندى و چه زشت است گناه بعد از خوارى و درويشى و زشت تر از آن كسى است كه عبادت خدا كند و سپس آنرا وا گذارد.



شرح :

زشتى فقر بعد از ثروتمندى يا از لحاظ اسراف و تبذير و بيكار ماندن و خرج كردنست و يا از لحاظ اينستكه انسان را وجو آنكه ثروت دارد و مدتى با دست باز زندگى ميكرده است ، ناگاه طريق بخل و خست پيش گيرد و چون فقرا زندگى كند و يامقصود زشتى در نظر اهل دنياست ، اگر چه نزد خدا پسنديده باشد و اما زشتى گناه بعد از خوارى و درويشى بمعنى گناه كردن در زمان پيرى و سستى و يا گناه كردن در زمان غنا و ثروت است ، پس از آنكه بفقر و درويشى مبتلى باشد.
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ
اصول كافى ج : 3 ص : 132 رواية :7

على بن الحسين صلوات الله عليهما فرمود: كسى كه بدانچه خدا بر او واجب ساخته عمل كند عابدترين مردمست .



* باب : نيت *
بَابُ النِّيَّةِ
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِيَّةٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 132 رواية :1

على بن الحسين صلوات الله عليهما فرمود: عملى نباشد، جز بوسيله نيت .



شرح :

مقصود از عمل عبادات و طاعات و مراد به نيت قصد تقرب بخدايتعالى ست پس نماز و روزه و حج و امثال آن بدون قصد تقرب و رضاى حق تعالى صحيح نيست و هيچ اجرو پاداشى ندارد و نيز اعمالى كه بر انسان واجب نيست مانند صدقه دادن و تعليم و ارشاد زمانى موجب پاداش و ثواب گردد كه به نيت تقرب و رضاى خدا انجام گيرد.
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 133 رواية :2

رسولخدا (ص ) فرمود: نيت مؤ من بهتر بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عملش باشد و هر كس طبق نيتش كار ميكند.



شرح :

مرحوم مجلسى در توجيه و تفسير اين روايت 12 قول از دانشمندان حديث نقل ميكند، و سپس ‍ تحقيقى لطيف و تفصيلى عميق از خود بيان ميفرمايد كه بواسطه اهميت مقام و از نظر اينكه نيت ركن و پايه همه اعمالست مختصرى از بياناتش را دراينجا ذكر ميكنيم :
تصحيح نيت از مشكلترين اعمال انسانست ، زيرا نيت تابع حالت نفسانى است و قبول ورد و درجات كمالش مربوط بهمان حالت نفسانى ميباشد و تصحيح نيت جز با بيرون ساختن محبت دنيا بوسيله رياضات شاقه و تفكرات صحيحه ممكن نگردد،زيرا دل سلطان و فرمانرواى بدن است و همه اعضاء و جوارح محكوم فرمان او ميباشند و در يكدل دو محبت متناقض جمع شود، از اينرو كسى كه محبت دنيا دردلش جايگزين شده آخرت را فراموش كرده است ، هميشه فكر و خيال واعضاء و جوارحش متوجه دنياست و هر عملى كه انجام ميد هد نتيجه غائى و مقصود حقيقيش ‍ دنياست ، اگر چه بدروغ دم از خدا و آخرت زند از اينرو در عبادات و طاعاتش هم اعمالى را انتخاب ميكند كه بدانها وعده بسيارى مال داده شده و بطاعاتى كه موجب تقرب و محبت خداست اعتنائى ندارد.
و نيز كسيكه حب جاه و شهرت بر دلش مستولى گشته ، در همه اعمال و رفتارش ار آن منظور و هدف پيروى مى كند، و همچنين است اغراض دنيوى ديگر كه عمل بنده خالص نگردد تا زمانيكه تمام اين اغراض فاسد كه موجب دورى از حقتعالى است ازدل بيرون رود، بنابراين درجات و مراتب نيت در مردم متعدد و بلكه بيشمار است و بلكه هر انسانى در حالات مختلف و متفاوت نيتهاى مختلف و متفاوت دارد كه برخى از آنها موجب فساد و بطلان عمل و بعضى موجب صحت ودرستى آن و پاره ئى موجب كمال و ترقى آنست .
آنچه موجب فساد و بطلان عمل است رياى خالص است كه علاوه بر اينكه عبادت را از ثواب ساقط ميكند موجب كيفر و عقاب هم ميگردد، و اما هرگاه قصد ريا و ضميمه تابع باشد و يا غير از ريا ضمائم ديگرى در نيتش باشد، مانند قصد نظافت وسرد شدن در وضو و غسل تفصيلى دارد (كه حكمش در رسائل فقها موجود است ).
و اما ضميمه نمودن بعضى از مطالب مباحه دنيوى مانند وسعت رزق و طول عمر را جماعتى مبطل دانسته اند، ولى گفتار آنها خالى ازاشكال نيست ، زيرا گزاردن نماز حاجت و نماز استخاره و تلاوت قرآن و اذكار و دعوات ماءثوره ، بدون شك عبادتست و بآن امر شده و اين مطالب دنيوى از نتائج آنها ذكر شده است و محالست كه انسان قصد و نيت خود را از آنها خالى كند،زيرا نيت چنانكه دانستى گفتن بزبان و خطور بدل نيست ، بلكه واقع و حقيقت آن در باطن دل انسان مستتر است وداعى حقيقى انسان هم همان واقع و حقيقت است .
و اما نيات مقاصدى كه موجب كمال عمل ميشود و از اغراض دنيوى خالى است ، بحسب اشخاص و احوال ايشان مختلف است و نيت هر كس تابع طريقه و شاكله و حالت باطنى اوست ك برخى از آنها را يادآور ميشويم :
1 نيت كسانيكه در عذاب و عقاب آخرت ميانديشند و دنيا در نظرشان پست ميشود و عبادت خويش را براى ترس از عذاب انجام ميدهند.
2 كسان باشند كه نعمت هاى بهشت و حور و قصور آن ايشانرا بعبارت تحريك كند.
گروهى از دانشمندان عبادت اين دو طايفه را باطل دانسته اند، ولى اينان حقيقت تكليف و درجات مردم را بخوبى ندانسته اند كه بيشترمردم (باصطلاح اين زمان و ملاحظه احوال اين مردم صدى نود و نه ) را ممكن نيست عبادات خود را بغيراز ايندو وجه انجام دهند و غير از اين نميتوانند درك كنند و اين نيع منافى با اخلاص نميباشد، زيرا عبادت بقصدآنچه در آخرت وعده داده شده ، از شوائب دنيوى پاك و خالص است و دليلى هم ندارد كه عبادت بايد خالصا لوجه الله وحتى از اينگونه اغراض هم خالى باشد، بلكه دليل برعكس اين عقيده موجود است .
مانند آيه شريفه : ادعوه خوفا و طمعا و يدعوننا رغبا و رهبا.
و نيز اميرالمؤ منين (ع ) در وقفنامه خود مى نويسد: هذا ما اوصى به فى ماله عبدالله على ابتغاء وجه الله تعالى ليولجنى به الجنة ويصرفنى به عن النار.
و گويا اينها حقيقت معنى نيت را درك نكرده و گمان كرده اند كه با گفتن اينكه تدريسم را براى محبت خدا انجام مى دهم درست مى شود،غافل از اينكه اين گفتار جز لقلقه زبان و ادعائى كاذب بيش نيست و حقيقت نيت همان ميل و توجه دل است به آنچه مى خواهد و اگر محبت خدا مطلوب دل نباشد با گفتن بزبان و خطور بدل بدست نمى آيد و مثل اين است كه شخص سير بگويد: من ميل به غذا دارم پيداست كه اين گفتار براى او اشتها نمى آورد.
3 كسانى كه در نعمتهاى بى پايان خدا مى انديشند و چون شكر منعم را واجب مى دانند براى سپاسگزارى خدا عبادتش مى كنند، چنانچه اميرالمؤ منين (ع ) فرمايد: لولم بتو عدالله على معصيته لكان يجب ان لايعصى شكرا لنعمته .
كسانى كه از راه حيا و شرمسارى عبادت خدا مى كنند، زيرا او را بر نهان و آشكار خود مطلع مى دانند چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: اعبد الله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك .
كسانى كه خدا را بقصد تقرب عبادت مى كنند و مقصود قرب معنوى و ارتقاع مقام بنده است كه از نقائص خود كاسته و بكمال نزديك شود.
كسانى كه خدا را براى اهليت و سزاواريش عبادت مى كنند، چنانكه اميرالمؤ منين عليه السلام فرمايد: ولكن وجدتك اءهلا للعبادة فعبدتك ولى اين ادعا از غير خاندان اميرالمؤ منين عليه السلام پذيرفته نيست ، زيرا حقيقت اين ادعا اين است كه : اگر خدابهشت و جهنمى هم نمى آفريد بلكه اگر بر فرض محال فرمانبران را بدوزخ مى برد آنها خدا را عبادت مى كردند، براى اينكه سزاوار عبادت است چنانچه حضرت ابراهيم در دنيا آتش را انتخاب كرد و بر او سرد و سلامت شد و اولياء ديگرخدا كشته شدند و زجر و شكنجه بدست اشرار را پذيرفتند.
كسانى كه براى محبت و دوستى خدا او را عبادت كنند و اين بالاترين درجات مقربين است از اين بيان معنى جمله اخير روايت دانسته مى شود.
و اما راجع به بهتر بودن نيت مؤ من از عملش و بدى نيت كافر نسبت به عملش در يكى از دوازده قول از امام باقر(ع ) روايت مى كند كه علتش اين است كه مؤ من كارهاى خير زيادى را قصد مى كند كه به انجام آن موفق نمى شود و همچنين كافر نسبت بمقاصد زشت و بدش و از امام صادق (ع ) روايت شده كه چون عمل در معرض رياء بندگانست و نيت خالص براى خدااست ، نيت مؤ من از عملش بهتر است و خدا به نيت ثوابى دهد كه به عمل ندهد.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِى حَتَّى أَفْعَلَ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَيْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ
اصول كافى ج : 3 ص : 135 رواية :3

امام صادق (ع ) فرمود: بنده مؤ من فقير مى گويد: پروردگارا بمن (مال و ثروت ) روزى كن تا از احسان و راههاى خير چنين و چنان كنم . (مسجد بسازم و اطعام دهم و به بينوايان كمك كنم ) و چون خداى عزوجل بداند نيتش صادق است و راست مى گويد، براى او همان اجر و پاداش را مى نويسد كه اگر انجام داد مى نوشت ، همانا خدا وسعت بخش ‍ و كريم است .



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرٍو عَنْ حَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ حَدِّ الْعِبَادَةِ الَّتِى إِذَا فَعَلَهَا فَاعِلُهَا كَانَ مُؤَدِّياً فَقَالَ حُسْنُ النِّيَّةِ بِالطَّاعَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 135 رواية :4

ابوبصير گويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم درباره اندازه عبادتى كه چون كسى انجام دهد، وظيفه خود را انجام داده باشد؟ فرمود: حسن نيت به طاعت است (چنانچه در حديث 1663 بيان شد).



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِى النَّارِ لِأَنَِّيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِى الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِى الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِى الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 136 رواية :5

امام صادق (ع ) فرمود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند، پس اين دسته و آن دسته بسبب نيت خويش جاودانى شدند، سپس قول خدايتعالى را تلاوت نمود: (بگو هركس طبق طريقه خويش عمل مى كند، 79 سوره 17) فرمود: يعنى طبق نيت خويش .



شرح :

از توضيحى كه ذيل روايت دوم اين باب راجع به معنى نيت بيان شد، معلوم گشت كه نيت خوب لازمه طينت پاك و صفات حميده و ملكات فاضله است و بدان جهت استحقاق جاودانى بودن در بهشت را پيدا مى كند، زيرا چنين اشخاصى آماده اعمال صالحه و موجبات ثواب مى باشند و مانع انجام دادن از جانب آنها نيست و كافر با آن حالت خبيثى كه دارد،براى ضد اعمال و صفات مؤ من آماده است .
* باب *
بَابٌ
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَا إِنَّ لِكُلِّ عِبَادَةٍ شِرَّةً ثُمَّ تَصِيرُ إِلَى فَتْرَةٍ فَمَنْ صَارَتْ شِرَّةُ عِبَادَتِهِ إِلَى سُنَّتِى فَقَدِ اهْتَدَى وَ مَنْ خَالَفَ سُنَّتِى فَقَدْ ضَلَّ وَ كَانَ عَمَلُهُ فِى تَبَابٍ أَمَا إِنِّى أُصَلِّى وَ أَنَامُ وَ أَصُومُ وَ أُفْطِرُ وَ أَضْحَكُ وَ أَبْكِى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ مِنْهَاجِى وَ سُنَّتِى فَلَيْسَ مِنِّى وَ قَالَ كَفَى بِالْمَوْتِ مَوْعِظَةً وَ كَفَى بِالْيَقِينِ غِنًى وَ كَفَى بِالْعِبَادَةِ شُغُلًا
اصول كافى ج : 3 ص : 136 رواية :1

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا براى هر عبادتى شور و جنبشى است و سپس بسستى و آرامش گرايد، پس هر كه شور و جنبش عبادتش بسوى سنت من باشد هدايت شده و هر كه خالفت سنت مى كند، گمراه گشته و عملش بهلاكت كشد، همانا من نماز مى گزارم و مى خوابم و روزه مى گيرم و افطار مى كنم و مى خندم و مى گريم و هر كه از طريقه و روش من رو بگرداند از من نيست .
و فرمود: براى موعظه و پند مرگ كافى است و براى بى نيازى يقين كافى است و براى مشغول بودن عبادت بس است .


شرح :

راجع به قسمت اول حديث به شماره 207 ج 1 ص 90 رجوع شود و اما قسمت اخير حديث توضيحش اين است كه : چون هركس مرگ رفقايش را مى بيند و خودش هم عاقبت مى ميرد، محتاج بموعظه و پند ديگرى نيست و كسيكه يقين داردآنچه خدا برايش مقدر كند، خير و صلاح او است ، مناعت طبع و بى نيازى نفسى پيدا مى كند كه محتاج به بى نيازى ديكرى نيست و هر كه خود را بعبادت خدا مشغول دارد، برايش بهترين شغل است و محتاج بسر گرمى ديگرى نيست .
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِكُلِّ أَحَدٍ شِرَّةٌ وَ لِكُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ فَطُوبَى لِمَنْ كَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى خَيْرٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 137 رواية :2

امام صادق (ع ) فرمود: هر كسى را شور و جنبشى است و هر شور و جنبشى ، سستى و آرامشى در پى دارد، خوشا حال آنكه آرامشش بسوى خير باشد.



* باب : ميانه روى در عبادت *
باب : الاقتصاد فى العباده
بَابُ الِاقْتِصَادِ فِى الْعِبَادَةِ
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى الْجَارُودِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِى لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى
مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ مُقَرِّنٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع مِثْلَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 137 رواية :1

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا اين دين محكم و متين است ، پس با ملايمت در آن در آئيد و عبادت خدا به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار درمانده ئى باشيد كه نه مسافت را پيموده و نه مركبى بجا گذاشته (يعنى بواسطه زيادى سرعت ، مركبش در بين راه از رفتار باز مانده و توضيح اين روايت از مثاليكه امام (ع ) در روايت 1523 بيان فرمود روشن مى گردد).



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تُكَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِكُمُ الْعِبَادَةَ
اصول كافى ج : 3 ص : 137 رواية :2

امام صادق (ع ) فرمود: عبادت را به خود مكروه و ناپسند نداريد.



شرح :

مقصود نهى از زياده روى در مستحبات است ، بنحوى كه انسان را از شوق و نشاط بيندازد بنده مؤ من بايد تا ميل و رغبت دارد به ادعيه و نمازهاى مستحب پردازد و چون كسالت عارضش شد و افسرده گشت خود را بكار ديگرى سرگرم كند.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً فَعَمِلَ عَمَلًا قَلِيلًا جَزَاهُ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ وَ لَمْ يَتَعَاظَمْهُ أَنْ يَجْزِيَ بِالْقَلِيلِ الْكَثِيرَ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 137 رواية :3

حنان بن سدير گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمايد: چون خداى عزوجل بنده ئى را دوست دارد و او عمل كوچكى انجام دهد، خدا او را پاداش بزرگى دهد و به عمل كم پاداش زياد دادن بر او بزرگ و سنگين نيايد.



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَرَّ بِى أَبِى وَ أَنَا بِالطَّوَافِ وَ أَنَا حَدَثٌ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِى الْعِبَادَةِ فَرَآنِى وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً فَقَالَ لِى يَا جَعْفَرُ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِيَ عَنْهُ بِالْيَسِيرِ
اصول كافى ج : 3 ص : 138 رواية :4

امام صادق (ع ) فرمود: من در طواف بودم كه پدرم بر من گذشت ، من جوان بودم و در عبادت كوشا پدرم مرا ديد كه عرق از من سرازير است بمن فرمود اى جعفر اى پسر جان ! همانا چون خدا بنده اى را دوست دارد، او را به بهشت در آورد و با عمل اندك از او راضى شود.



شرح :

مجلسى (ره ) گويد: چون خدا بنده ئى را بسبب عقايد و اخلاق نيك و رعايت شرايط عمل كه يكى از آنها تقوى است دوست دارداو را به بهشت ببرد، و حاصل اخبارى كه در اين باب رسيده اين است كه : سعى و كوشش ‍ در كيفيت عمل بهتر ازسعى در كميت آن است و سعى در تصحيح عقايد و اخلاق مهمتر از سعى در بسيارى عمل است .
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اجْتَهَدْتُ فِى الْعِبَادَةِ وَ أَنَا شَابٌّ فَقَالَ لِى أَبِى ع يَا بُنَيَّ دُونَ مَا أَرَاكَ تَصْنَعُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً رَضِيَ عَنْهُ بِالْيَسِيرِ
اصول كافى ج : 3 ص : 138 رواية :5

امام صادق (ع ) فرمود: من جوان بودم و در عبادت كوشا، پدرم فرمود: پسرجان ! كمتر از آنچه مى بينم عبادت كن كه خداى عزوجل چون بنده اى را دوست دارد باندكى از او راضى شود.



حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلْ فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُبَغِّضْ إِلَى نَفْسِكَ عِبَادَةَ رَبِّكَ فَإِنَّ الْمُنْبَتَّ يَعْنِى الْمُفْرِطَ لَا ظَهْراً أَبْقَى وَ لَا أَرْضاً قَطَعَ فَاعْمَلْ عَمَلَ مَنْ يَرْجُو أَنْ يَمُوتَ هَرِماً وَ احْذَرْ حَذَرَ مَنْ يَتَخَوَّفُ أَنْ يَمُوتَ غَداً
اصول كافى ج : 3 ص : 138 رواية :6

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى على ! همانا اين دين متين و محكم است در او با نرمى وارد شود و عبادت پروردگارت را مبغوض خود مگردان ، زيرا خسته كننده مركوب يعنى كسيكه در راندن مركوب زياده روى كرده نه مركوب باقى گذاشته و نه مسافت پيموده پس عمل كن مانند عمل كسيكه اميد دارد در پيرى بميرد (يعنى مستحبات را با رفق و تاءنى انجام ده و فكر كن تا پيرى راه دوريست يا مقصود اين است كه با زيادى روزه و بيدار خوابى خود را لاغر و نحيف مكن ) و پرهيز كن مانند كسى كه مى ترسد فردا بميرد (يعنى نسبت به پرهيز از محرمات خيال كن فردا مى ميرى و كوچكترين آنها را هم بخود اجازه مده و مگو وقت مردن توبه خواهم كرد).



* باب : درباره كسى كه ثواب خدا را بر عملى بشنود *
بَابُ مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ سَمِعَ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْءٍ فَصَنَعَهُ كَانَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 139 رواية :1

امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه ثوابى را بر عملى بشنود و آن را بجا آورد آن ثواب را ببرد. اگر چه چنانكه به او رسيده نباشد.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِكَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِكَ الثَّوَابِ أُوتِيَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْحَدِيثُ كَمَا بَلَغَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 139 رواية :2

محمد بن مروان گويد: شنيدم امام صادق (ع ) فرمود: كسيكه ثواب بر عملى از خدا به او برسد و آن عمل را به اميد آن ثواب انجام دهد، به او مى دهند اگر چه حديث چنانكه به او رسيده نباشد.



شرح :

به مضنون اين دو روايت روايت ديگرى هم وارد شده كه به حد استفاضه رسيده است . و مرحوم مجلسى برخى از آنها را در مرآت العقول ذكر مى كند. اين روايات به اخبار من بلغ معروفست و نتيجه و مضنون آنها به تسامح در ادله سنن مشهور گشته است ، و حاصل اين روايت اين است كه :
چنانچه مسلمانى بشنود يا در كتابى به بيند كه اگر كسى مثلا چنين نمازى را بخواند چنان پاداشى را در دنيا يا در آخرت به او داده مى شود، پس اگر او آن نماز را گزارد خدا آن پاداش را به او مى دهد. اگر چه واقع حقيقت چنان نباشد و آ گوينده و كتاب دروغى جعل كرده و يا اشتباه كرده باشند، زيرا كردم و فضل خدا زياد است و به خود اجازه نمى دهد كه چون بنده اى به او ظن پيدا كرد و اميدوار شد نااميدش كند، از اين رو فقها و دانشمندان اسلامى گفته اند درباره مستحبات نماز لازم نيست كه هميشه دنبال خبرى صحيح و موثق بگرديم ، بلكه به اخبار ضعيف و مجهول در اين در اين باره مى توان استناد كرد، بخلاف و اجبابت و محرمات كه جز با خبر صحيح و موثق ثابت نگردد. اخبار من بلغ را اصوليين در باب برائت و احتياط ذكر نموده و برخى از محدثين هم در بيان و شرح اين احاديث تفاصيلى مى دهند و در مقدار دلالت و استفاده استجابت از اين اخبار، اشكالات و جوابهائى ذكر نموده و نقض و ابرامهائى كرده اند كه مناسب اين مختصر نيست به مرآت العقول ج 2 ص 106 رجوع شود.
* باب : باب صبر*
بَابُ الصَّبْرِ
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِيمَانِ
اصول كافى ج : 3 ص : 140 رواية :1

امام صادق (ع ) فرمود: صبر سر ايمان است .




شرح :

اگر ايمان را به انسانى تشبيح كنيم صبر به منزله سر آن انسان و اخلاق و صفات ديگر ايمانى به منزله اعضاء و جوارح ديگر است واين تشبيح و يا از لحاظ قوم و ثبات صفات حميده به صفت صبر است ، چنانكه از حديث بعد اين معنى استفاده مى شود.
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ
اصول كافى ج : 3 ص : 140 رواية :2

امام صادق (ع ) فرمود: صبر نسبت به ايمان مانند سر است نسبت به تن ، كه چون سر برود تن همن مى رود همچنين اگر صبر برود ايمان مى رود.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا حَفْصُ إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلًا وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلًا ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فِى جَمِيعِ أُمُورِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً ص فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِى وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِى النَّعْمَةِ وَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ادْفَعْ بِالَّتِى هِيَ أَحْسَنُ [ السَّيِّئَةَ ] فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَ ما يُلَقّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقّاها إِلاّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السّاجِدِينَ ثُمَّ كَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظّالِمِينَ بِآياتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّى أَتاهُمْ نَصْرُنا فَأَلْزَمَ النَّبِيُّ ص نَفْسَهُ الصَّبْرَ فَتَعَدَّوْا فَذَكَرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِى نَفْسِى وَ أَهْلِى وَ عِرْضِى وَ لَا صَبْرَ لِى عَلَى ذِكْرِ إِلَهِى فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِى سِتَّةِ أَيّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ فَصَبَرَ النَّبِيُّ ص فِى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ ثُمَّ بُشِّرَ فِى عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ ص الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِى إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ فَقَالَ ص إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِكِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِى الْآخِرَةِ فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِى أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِى الْآخِرَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 140 رواية :3

امام صادق (ع ) فرمود: اى حفض هر كه صبر كند اندكى صبر كرده و هر كه بيتابى كند، اندكى بيتابى كرده (زيرا عمر كوتاه است و مصيبات كوتاه تر).
سپس فرمود: در هر كارى صبر را از دست مده زيرا خداى عزوجل محمد صلى الله عليه و آله را معبوث فرمود و او را امر بصبر و مدارا كرد و فرمود: (بر آنچه مى گويند صبر كن و از آنها ببر بريدنى نيكو مرا با تكذيب كنان نعمت دار واگذار 11 سوره 73 ) و باز خداى تبارك و تعالى فرمود: (بدى را به آنچه نيكوتر است دفع كن ، تا آنكه ميان تو و او دشمنى است مانند دوستى مهربان شود، و اين خصلت را جز كسانى كه صبر كنند بر نخورند و جز بهره دار بزرگ درنيابد، 36 سوره 41).
رسول خدا صلى الله عليه و آله هم صبر نمود تا او را به امور بزرگى نسبت دادند و متهم كردند (مانند سحر و جنون و كذب ) او دلتنگ شد، خداى عزوجل اين آيه نازل فرمود: (ما مى دانيم كه تو سينه ات از آنچه مى گويند تنگ مى شود، با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده گذاران باش ، 98 سوره 15) سپس تكذيبش كردند و متهمش نمودند، از آن روز عمگين شد و خداى عزوجل نازل فرمود كه : (ما مى دانيم كه سخنان آنان تو را غمگين مى كند آنها تو را تكذيب نمى كنند بلكه ستمگران آيات خدا را تكذيب مى كنند پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند و بر تكذيب شدن و اذيت ديدن صبر كردند تا نصرت ما به آنها رسيد 34 سوره 6).
پس پيغمبر صلى الله عليه و آله خود را به صبر ملزم ساخت ، تا آنها تجاوز كردند و خداى تبارك و تعالى را به زبان آوردند و او را تكذيب كرند، پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: درباره خودم و خاندان و آبرويم صبر كردم ولى نسبت به بد گفتن به معبودم صبر ندارم ، خداى عزوجل نازل فرمود كه : (ما آسمانها و زمين و فضا را در شش روز آفريديم و هيچ خستگى به ما نرسد بر آنچه مى گويند صبر كن ، 38 سوره 50).
پس پيغمبر صلى الله عليه و آله در همه احوال صبر كرد با مامان از عترتش به او مژده دادند و آنها را به صبر معرفى كردند و خدا جل ثناءه فرمود: (چون صابر بودند و به آيات ما يقين داشتند، ايشان را پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت كنند، 24 سوره 32) در اين هنگام پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: صبر نيست به ايمان مگر مانند سر است نسبت به تن ، پس خدى عزوجل هم از صبر او شكر گزارى كرد و نازل فرمود: (كلمه نيكوى پروردگارت درباره پسران اسرائيل بپاداش صبريكه كرده بودند انجام يافت و آنچه را فرعون و قومش مى ساختند و (اشجار و كاخهائى كه ) بر مى افراشتند واژگون كرديم 137 سوره 7).
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين بشارت است و انتقام پس خداى عزوجل نبرد و كشتار مشركين را به او اجازه فرمود و نازل كرد كه : (مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و بگيريد و محاصره كنيد و در هر كمينگاهى سر راهشان بنشينيد، 6 سوره 9) (آنها را بكشيد هر جا يافتيد 191 سوره 2) پس خدا آنها را به دست پيغمبر صلى الله عليه و آله و دوستانش بكشت و آن را پاداش صبرش قرار داد، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره كرد، پس هر كه صبر كند و بحساب خدا گذارد، از دنيا نرود تا آنكه خدا چشمش را درباره (سركوبى دشمنان روشن كند، علاوه بر آنچه در آخرت برايش ذخيره كند.


مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللَّهِ السَّرَّاجِ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 142 رواية :4

على بن الحسين عليهماالسلام فرمود: صبر نسبت به ايمان مانند سر نسبت به تن و هر كه صبر ندارد ايمان ندارد.





عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ
اصول كافى ج : 3 ص : 142 رواية :5

امام صادق (ع ) فرمود: صبر نسبت به ايمان مانند سر است به تن ، هرگاه سر برود تن مى رود، همچنين هرگاه صبر برود ايمان مى رود.



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً كَمَا كَانَ يُوسُفُ الصِّدِّيقُ الْأَمِينُ ص ‍ لَمْ يَضْرُرْ حُرِّيَّتَهُ أَنِ اسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ الْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فَجَعَلَ الْجَبَّارَ الْعَاتِيَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ كَانَ لَهُ مَالِكاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ كَذَلِكَ الصَّبْرُ يُعَقِّبُ خَيْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الصَّبْرِ تُوجَرُوا
اصول كافى ج : 3 ص : 142 رواية :6

ابو بصير گويد شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمود: آزاد مرد در همه حال آزاد مرد است اگر گرفتارى برايش پيش آيد، صبر كند، و اگر مصيبتها بر سرش ريزد، او را شكسته نكند، اگر چه اسير شود و مغلوب گردد و سختى جانشين آسايشش ‍ شود، چنانكه يوسف صديق امين صلوات الله عليه را بردگى و مغلوبيت و اسارت زيان نبخشيد و تاريكى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زيانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سرگش را بنده او كرد بعد از آنكه مالك او بود خدا او را به رسالت فرستاد و بسبب او به امتى رحم كرد، صبر اين چنين است ، و خير در پى دارد، پس شكيبا باشيد و دل به شكيبايى دهيد تا پاداش ببينيد.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِى الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَات فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ
اصول كافى ج : 3 ص : 143 رواية :7

امام باقر (ع ) فرمود: بهشت در ميان ناگواريها و شكيبائى است پس هر كه در دنيا بر ناگواريها صبر كند به بهشت رود و دوزخ در ميان لذتها و شهوتهاست ، پس هر كه هر لذت و شهوتى را كه دلش خواهد بخود رساند بدوزخ در آيد.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَرْحُومٍ عَنْ أَبِي سَيَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا دَخَلَ الْمُؤْمِنُ فِى قَبْرِهِ كَانَتِ الصَّلَاةُ عَنْ يَمِينِهِ وَ الزَّكَاةُ عَنْ يَسَارِهِ وَ الْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَيْهِ وَ يَتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِيَةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ يَلِيَانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْبِرِّ دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 143 رواية :8

امام صادق عليه اسلام فرمود: چون مؤ من داخل قبر شود، نماز طرف راست و ذكاة جانب چپ باشد و احسان بر سرش سايه افكند و صبر در طرفى دور از آنها باشد، چون دو فرشته اى كه متصدى سؤ ال از او هستند بر او وارد شوند، صبر بنماز و زكاة و احسان گويد: مواظب رفيق خود باشيد، اگر درمانده شديد من حاضرم .



عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دَخَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ كَئِيبٍ حَزِينٍ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا لَكَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أُصِبْتُ بِأَبِى [ وَ أُمِّى ] وَ أَخِى وَ أَخْشَى أَنْ أَكُونَ قَدْ وَجِلْتُ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الصَّبْرِ تَقْدَمْ عَلَيْهِ غَداً وَ الصَّبْرُ فِى الْأُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا فَارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ وَ إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ
اصول كافى ج : 3 ص : 143 رواية :9

امام صادق عليه السلام فرمود: اميرالمؤ منين صلوات الله عليه به مسجد آمد، در مسجد مردى را ديد اندوهگين و غمناك است به او فرمود: تو را چه شده ؟ عرض كرد: اى امير مؤ منان ؛ به مصيبت پدر (و مادر) و برادر گرفتار شده ام و مى ترسم دق كنم . اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: تقواى خدا و شكيبائى پيشه كند تا فردا بر شكيبائى در آئى (پاداش آن را ببينى ) و صبر در كارها مانند سر است نسبت به تن ، چون سر از تن جدا شود بدن فاسد گردد، و چون صبر از كارها جدا شود، كارها فاسد شود.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ لِى مَا حَبَسَكَ عَنِ الْحَجِّ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَقَعَ عَلَيَّ دَيْنٌ كَثِيرٌ وَ ذَهَبَ مَالِي وَ دَيْنِيَ الَّذِي قَدْ لَزِمَنِي هُوَ أَعْظَمُ مِنْ ذَهَابِ مَالِي فَلَوْ لَا أَنَّ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا أَخْرَجَنِي مَا قَدَرْتُ أَنْ أَخْرُجَ فَقَالَ لِى إِنْ تَصْبِرْ تُغْتَبَطْ وَ إِلَّا تَصْبِرْ يُنْفِذِ اللَّهُ مَقَادِيرَهُ رَاضِياً كُنْتَ أَمْ كَارِهاً
اصول كافى ج : 3 ص : 144 رواية :10

سماعة بن مهران گويد: حضرت ابوالحسن عليه السلام به من فرمود: چه تو را از حج باز داشت ؟ عرض كردم قربانت گردم بدهى بسيارى پيدا كردم و مالم از دست رفت و بدهى كه گردن گيرم شده از رفتن مالم سخت تر است و اگر يكى از رفقايم مرا از خانه بيرون نمى آورد نمى توانستم بيرون آيم .
حضرت فرمود: اگر صبر كنى مورد غبطه قرارگيرى (حال خوشى پيدا مى كنى كه مردم بتو رشك مى برند) و اگر صبر نكنى مقدرات خدا جارى گردد، چه تو راضى باشى يا ناراضى .



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى الْجَارُودِ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ عَلَيْكَ فَيَكُونُ حَاجِزاً
اصول كافى ج : 3 ص : 144 رواية :11

اميرالمؤ منين صلوات الله عليه فرمود: صبر بر دو گونه است : صبر در مصيبت كه نيكو و زيباست و نيكوتر از آن صبر و خوددارى از چيزيستكه خداى عزوجل آن را بر تو حرام كرده .
و ذكر نيز بر دو گونه است : ذكر خداى عزوجل هنگام مصيبت و بهتر از آن ذكر ياد خداست در آنچه بر تو حرام كرده ، تا مانع تو شود.



أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُنَالُ الْمُلْكُ فِيهِ إِلَّا بِالْقَتْلِ وَ التَّجَبُّرِ وَ لَا الْغِنَى إِلَّا بِالْغَصْبِ وَ الْبُخْلِ وَ لَا الْمَحَبَّةُ إِلَّا بِاسْتِخْرَاجِ الدِّينِ وَ اتِّبَاعِ الْهَوَى فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَصَبَرَ عَلَى الْفَقْرِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى الْغِنَى وَ صَبَرَ عَلَى الْبِغْضَةِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى الْمَحَبَّةِ وَ صَبَرَ عَلَى الذُّلِّ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى الْعِزِّ آتَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ خَمْسِينَ صِدِّيقاً مِمَّنْ صَدَّقَ بِى
اصول كافى ج : 3 ص : 144 رواية :12

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: زمانى براى مردم پيش آيد كه سلطنت جز بوسيله كشتن و ستمگرى بدست نيايد و ثروت جز با عصب و بخل پيدا نشود و دوستى جز بوسيله بيرون بردن دين و پيروى هوس بدست نيايد، پس ‍ كسيكه به آن زمان برسد و بر فقر صبر كند، به آنكه بر ثروت توانائى داشته و بر دشمنى مردم صبر كند با آنكه بر دوستى توانا باشد (يعنى بتواند از راه از دست دادن دين و پيروى هوس جلب دوستى كند، ولى نكند) و بر ذلت صبر كند، با آنكه بر عزت توانا باشد، خدا ثواب پنجاه صديق از تصديق كنندگان مرا به او بدهد.



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِى مَنْصُورٍ عَنْ عِيسَى بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَمَّا حَضَرَتْ أَبِى عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً
اصول كافى ج : 3 ص : 145 رواية :13

امام باقر عليه السلام فرمود: چون وفات على بن الحسين عليهماالسلام فرا رسيد مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود: پسر جان ، تو را به چيزى سفارش مى كنم كه پدرم هنگام وفاتش بمن سفارش كرد و گفت پدرش او را به آن وصيت فرموده است : اى پسر جان بر حق صبر كن اگر چه تلخ باشد.



عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى الْبَلَاءِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَفْضَلُ الصَّبْرَيْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحَارِمِ
اصول كافى ج : 3 ص : 145 رواية :14

امام باقر عليه السلام فرمود: صبر دو گونه است : صبر بر بلا كه خوب و نيكو است ، ولى بهترين اين دو صبر پرهيز از محرماتست .



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ أَخْبَرَنِى يَحْيَى بْنُ سُلَيْمٍ الطَّائِفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ الْيَمَانِيُّ يَرْفَعُ الْحَدِيثَ إِلَى عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ
اصول كافى ج : 3 ص : 145 رواية :15

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: صبر بر سه قسم است : صبر بر مصيبت ، صبر بر طاعت و صبر از گناه ، پس هر كه بر مصيبت صبر كند تا آن را با تسلى خوبى رد كند، خطا برايش 300 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگرى به اندازه فاصله ميان آسمان و زمين باشد و هر كه بر طاعت صبر كند خدا برايش 600 درجه نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر به اندازه فاصله ميان قعر زمين تا عرش باشد و هر كه از گناه صبر كند، خدا برايش 900 درجه نويسد كه ميان هر درجه به اندازه فاصله ميان قعر زمين تا پايان عرش باشد.



عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ أَمَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْ آتِيَ الْمُفَضَّلَ وَ أُعَزِّيَهُ بِإِسْمَاعِيلَ وَ قَالَ أَقْرِئِ الْمُفَضَّلَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّا قَدْ أُصِبْنَا بِإِسْمَاعِيلَ فَصَبَرْنَا فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرْنَا إِنَّا أَرَدْنَا أَمْراً وَ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْراً فَسَلَّمْنَا لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
اصول كافى ج : 3 ص : 146 رواية :16

يونس بن يعقوب گويد: امام صادق عليه السلام بمن امر فرمودند كه نزد مفضل روم و او را در مرگ اسماعيل تسليت گويم و فرمود: به مفضل سلام برسان و بگو: ما به مصيبت اسماعيل مبتلا شديم و صبر كرديم تو هم مانند ما صبر كن ما چيزى خواستيم و خداى عزوجل چيز ديگرى خواست (ما خواستيم اسماعيل وصى ما باشد و خدا خواست موسى بن جعفر عليه السلام باشد) پس ما تسليم امر خداى عزوجل گشتيم .



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنِ ابْتُلِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيدٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 146 رواية :17

امام صادق عليه السلام فرمود: هركس از مؤ منين به بلائى گرفتار شود و صبر كند برايش اجر هزار شهيد باشد.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْعَمَ عَلَى قَوْمٍ فَلَمْ يَشْكُرُوا فَصَارَتْ عَلَيْهِمْ وَبَالًا وَ ابْتَلَى قَوْماً بِالْمَصَائِبِ فَصَبَرُوا فَصَارَتْ عَلَيْهِمْ نِعْمَةً
اصول كافى ج : 3 ص : 146 رواية :18

و فرمود: همانا خداى عزوجل به مردمى نعمت داد و آنها شكر نكردند تا وبال آنها شد و مردمى را به مصيبتها مبتلى كردند تا بر آنها نعمت شد.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِى مُسَافِرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا قَالَ اصْبِرُوا عَلَى الْمَصَائِبِ
وَ فِى رِوَايَةِ ابْنِ أَبِى يَعْفُورٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ صَابِرُوا عَلَى الْمَصَائِبِ
اصول كافى ج : 3 ص : 146 رواية :19

امام صادق (ع ) درباره قول خداى عزوجل فرمود: (شما كه ايمان داريد، صبر كنيد و با صبر غلبه جوئيد فرمود: بر مصيبتها صبر كنيد.
و در روايت ابن ابى يعفور است كه فرمود: با صبر بر مصيبتها غلبه كنيد.




عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَدِّهِ أَبِى جَمِيلَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ لَوْ لَا أَنَّ الصَّبْرَ خُلِقَ قَبْلَ الْبَلَاءِ لَتَفَطَّرَ الْمُؤْمِنُ كَمَا تَتَفَطَّرُ الْبَيْضَةُ عَلَى الصَّفَا
اصول كافى ج : 3 ص : 147 رواية :20

و فرمود: اگر صبر پيش از بلا آفريده نشده بود مؤ من مى تركيد. چنانكه تخم مرغ روى سنگ خارا مى تركد.




شرح :

از اين روايت استفاده مى شود كه مؤ من زياد بلا مى بيند و صبر از لوازم ايمان است و مقاومت صبر از بلا بيشتر است .
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنِّى جَعَلْتُ الدُّنْيَا بَيْنَ عِبَادِى قَرْضاً فَمَنْ أَقْرَضَنِى مِنْهَا قَرْضاً أَعْطَيْتُهُ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ عَشْراً إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَ مَا شِئْتُ مِنْ ذَلِكَ وَ مَنْ لَمْ يُقْرِضْنِى مِنْهَا قَرْضاً فَأَخَذْتُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً فَصَبَرَ أَعْطَيْتُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَوْ أَعْطَيْتُ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ مَلَائِكَتِى لَرَضُوا بِهَا مِنِّى قَالَ ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ فَهَذِهِ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ وَ رَحْمَةٌ اثْنَتَانِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ثَلَاثٌ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَذَا لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً
اصول كافى ج : 3 ص : 147 رواية :21

رسولخدا (ص ) فرمود: خداى عزوجل فرمايد: من دنيا را ميان بندگانم براى اينكه بمن قرض دهند قرار دادم (قطعه قطعه كردم و ميان آنها تقسيم نمودم ) پس هر كه از آن بمن قرضى دهد (مانند صدقه و هديه وصله بامام ) بهر واحدش ‍ ده تا هفتصد برابر و آنچه خواهم عطا كنم . و هر كه بمن قرص ندهد و چيزى از او بر خلاف ميلش بگيرم و او صبر كند سه خصلت باو دهم كه اگر يكى از آنها را بفرشتگانم دهم . از من راضى شوند، سپس امام امام صادق (ع ) اين قول خداى عزوجل را تلاوت فرمود (آنها كه چون مصيبتى بديشان رسد، گويند: ما متعلق بخدائيم و بسوى او باز ميگرديم ، براى آنها رحمتهائى از پروردگارشانست 156 سوره 2) اين يكى از آنها 3 خصلت است و (رحمت ) دومى آنها و (ايشانند هدايت شدگان ) سومى آنهاست .
امام صادق (ع ) فرمود: اين براى كسى است كه خدا چيزى را از او برخلاف ميلش بگيرد.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ يَحْيَى بْنِ آدَمَ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ مُرُوَّةُ الصَّبْرِ فِى حَالِ الْحَاجَةِ وَ الْفَاقَةِ وَ التَّعَفُّفِ وَ الْغِنَى أَكْثَرُ مِنْ مُرُوَّةِ الْإِعْطَاءِ
اصول كافى ج : 3 ص : 148 رواية :22

امام باقر (ع ) فرمود: جوانمردى صبر در حالت نيازمندى و فقر و آبرو نگهداشتن و ثروتمندى (رنج بردن ) بيشتر از جوانمردى بخشش است .




أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى جَعْفَرٍ ع يَرْحَمُكَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِيلُ قَالَ ذَلِكَ صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاسِ
اصول كافى ج : 3 ص : 148 رواية :23

جابر گويد بامام باقر عليه السلام عرضكردم : صبر جميل چيست ؟ فرمود: صبرى كه با آن شكايت بمردم نباشد.



حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِى النُّعْمَانِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ لَا يُعِدَّ الصَّبْرَ لِنَوَائِبِ الدَّهْرِ يَعْجِزْ
اصول كافى ج : 3 ص : 148 رواية :24

امام صادق (ع ) يا امام باقر عليهما السلام فرمود: كسيكه صبر را براى مصيبتهاى روزگار آماده نكند، ناتوان گردد.



أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ
اصول كافى ج : 3 ص : 148 رواية :25

امام صادق (ع ) فرمود: ما بردباريم و شيعيان ما از ما بردبارتر. رواى گويد: عرضكردم : چگونه شيعيان شما از شما بردبارترند؟ فرمود: زيرا ما بر آنچه ميدانيم صبر ميكنيم و شيعيان ما بر آنچه نميدانند صبر ميكنند.



شرح :

يعنى ما هر بلا و مصيبتى را پيش از آمدنش ميدانيم ، ولى بر سر شيعه ناگهان و ندانسته وارد مى شود، از اينرون تحملش براى آنها دشوارتر است و يا اينكه ما ثوابى را كه خدا بصابران ميدهد و حكمت مصيبت ديدن مردم و رفعت درجه و مقام را بسبب صبر بخوبى ميدانيم . بدينجهت صبر كردن بر ما گواراترست تا بر شيعيان ما كه اين مطالب را چون ما نميدانند.
* باب : باب شكر*
بَابُ الشُّكْرِ
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ
اصول كافى ج : 3 ص : 148 رواية :1

رسولخدا (ص ) فرمود: خورنده سپاسگزار اجرش مانند روزه دار خدا جوست ، و تندرست شكر گزار اجرش مانند اجر گرفتار صابر است و عطا كننده سپاسگزار اجرش مانند اجر محروم قانع است .



وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَابَ شُكْرٍ فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 149 رواية :2

رسولخدا (ص ) فرمود: در سپاسگزارى بروى بنده ئى گشوده نگردد كه در افزايش برويش بسته شود (بلكه سپاسگزارى افزايش در پى دارد).



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ اشْكُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَكَرَكَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُكِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا كُفِرَتْ الشُّكْرُ زِيَادَةٌ فِى النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِيَرِ
اصول كافى ج : 3 ص : 149 رواية :3

امام صادق (ع ) فرمود: در تورات نوشته است : كسيكه بتو نعمت داد سپاس گزار و بكسيكه از تو سپاسگزارى كرد نعمتش ده ، زيرا با سپاسگزارى نعتها نابود نگردد، و با ناسپاسى پايدار نماند، سپاسگزارى مايه افزايش نعمت است و ايمنى از دگرگونى .



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ أَوْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا لِلْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَالْمَحْرُومِ الْقَانِعِ
اصول كافى ج : 3 ص : 149 رواية :4

امام صادق (ع ) فرمود: تندرست سپاسگزار اجرش ، اجز گرفتارى صابر است ، و عطابخش سپاسگزارى اجرش مانند محروم قانع است .



عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ فَضْلٍ الْبَقْبَاقِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ قَالَ الَّذِى أَنْعَمَ عَلَيْكَ بِمَا فَضَّلَكَ وَ أَعْطَاكَ وَ أَحْسَنَ إِلَيْكَ ثُمَّ قَالَ فَحَدَّثَ بِدِينِهِ وَ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ وَ مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 149 رواية :5

فضل بن بقباق گويد: از امام صادق (ع ) قول خداى عزوجل را: (و اما نعمت پروردگارت را باز گو) پرسيدم ، فرمود: يعنى آنكس كه بدانچه برتربيت بخشيده و بتو عطا فرموده و احسان كرده بتو نعمت داده ، سپس فرمود: دين او و آنچه بتو عطا فرموده و نعمت داده بازگو.



حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى
اصول كافى ج : 3 ص : 149 رواية :6

امام صادق (ع ) فرمود: رسولخدا (ص ) نزد عايشه بود، شبى كه نوبت او بود، پيغمبر (ص ) گفت : اى رسولخدا! چرا خودت را برنج مياندازى ، با آنكه خدا گناه گذشته و آينده ترا آمرزيده است ؟ فرمود: اين عايشه : آيا من بنده سپاسگزارى خدا نباشم ؟
و گفت : رسولخدا (ص ) روى انگشتهاى پايش ميايستاد تا خداى سبحانه و تعالى نازل فرمود: (طه ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه برنج افتى ).



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ جَهْمٍ عَنْ أَبِى الْيَقْظَانِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ ثَلَاثٌ لَا يَضُرُّ مَعَهُنَّ شَيْءٌ الدُّعَاءُ عِنْدَ الْكَرْبِ وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعْمَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 150 رواية :7

شنيدم امام صادق (ع ) ميفرمود: سه چيز است كه هيچ چيز با وجود آنها زيان نرساند: دعاء هنگام گرفتارى و آمرزش ‍ خواهى هنگام گناه و سپاسگزارى هنگام نعمت .




عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ أُعْطِيَ الزِّيَادَةَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ
اصول كافى ج : 3 ص : 150 رواية :8

امام صادق (ع ) فرمود: بكسيكه سپاسگزارى دادند، افزايش دادند خداى عزوجل فرمايد: (اگر شكر كنيد، افزايشتان دهيم ).



أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا سَمِعَاهُ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ ظَاهِراً بِلِسَانِهِ فَتَمَّ كَلَامُهُ حَتَّى يُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزِيدِ
اصول كافى ج : 3 ص : 150 رواية :9

امام صادق (ع ) فرمود: خدا نعمتى به بنده ئى نداد كه از صميم قلب آنرا شناسد و در ظاهر با زبان خدا را ستايش كند و سخنش تمام شود، جز آنكه برايش با فزونى امر شود.



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
اصول كافى ج : 3 ص : 150 رواية :10

امام صادق (ع ) فرمود: شكر نعمت دورى از محرماتست و تما شكر الحمدلله رب العالمين گفتن مرد است .




عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا
اصول كافى ج : 3 ص : 151 رواية :11

شنيدم امام صادق (ع ) ميفرمود: شكر هر نعمتى اگر چه بزرگ باشد اينستكه خداى عزوجل را بر آن سپاس ‍ گوئى .



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ لِلشُّكْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ شَاكِراً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيْهِ فِى أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ إِنْ كَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِى مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ سُبْحانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَى رَبِّ أَنْزِلْنِى مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ وَ قَوْلُهُ رَبِّ أَدْخِلْنِى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِى مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً
اصول كافى ج : 3 ص : 151 رواية :12

ابو بصير گويد: به امام صادق (ع ) عرضكردم : آيا براى شكر حدى است كه چون بنده انجام دهد، شاكر محسوب شود؟ فرمود: آرى ، عرضكردم : كدامست ؟ فرمود: خدا را بر هر نعمتى كه نسبت بخانواده و مال او داده سپاس ميگويد، و اگر براى خدا در نعمتى كه نسبت بمال او داده حقى باشد بپردازد، و از اين بابست قول خداى عزوجل و عز: (منزه باد خدائى كه اين (مركوب ) را مسخره ما كرد كه ماتاب آنرا نداشتيم ، 13 سوره 43) و از اين بابست قول خدايتعالى : (پروردگار! مرا بمنزلى مبارك فرود آر كه تو بهترين منزل دهانى 29 سوره 23) و قول خدايتعالى : پروردگارا! مرا درون بردنى نيك برون بر برون بردنى نيك ، و براى من از نزد خويش دليل و تسلطى نصرت آور مقرر دارد، 80 سوره 17).



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ مَنْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى النِّعْمَةِ فَقَدْ شَكَرَهُ وَ كَانَ الْحَمْدُ أَفْضَلَ مِنْ تِلْكَ النِّعْمَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 151 رواية :13

معمر بن خلاء گويد: شنيدم حضرت ابوالحسن (ص ) ميفرمود: هر كه حمد خدا را بر نعمتى كند، او را شكر نموده و حمد از آن نعمت برتر است .



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِي مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ أَوْ كَبُرَتْ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَّا أَدَّى شُكْرَهَا
اصول كافى ج : 3 ص : 151 رواية :14

صفوان جمال گويد: امام صادق (ع ) بمن فرمود: خدا نعمتى كوچك يا بزرگ به بنده ئى ندهد كه او بگويد: الحمد لله جز آنكه شكرش را ادا كرده باشد.



أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي الْحَسَنِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا
اصول كافى ج : 3 ص : 152 رواية :15

امام صادق (ع ) فرمود: هر كه خدا باو نعمتى دهد و او آن را از دل بفهمد، شكرش را ادا كرده است .


عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَشْرَبُ الشَّرْبَةَ مِنَ الْمَاءِ فَيُوجِبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَيَأْخُذُ الْإِنَاءَ فَيَضَعُهُ عَلَى فِيهِ فَيُسَمِّى ثُمَّ يَشْرَبُ فَيُنَحِّيهِ وَ هُوَ يَشْتَهِيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيَشْرَبُ ثُمَّ يُنَحِّيهِ فَيَحْمَدُ اللَّهَ فَيُوجِبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا لَهُ الْجَنَّةَ
اصول كافى ج : 3 ص : 152 رواية :16

امام صادق (ع ) فرمود: مردمى از شما شربتى آب مينوشد و خدا بهشت را بدان سبب براى او واجب ميكند، سپس ‍ فرمود، او ظرف را بردهانش ميگذارد و بسم الله ميگويد و آنگاه ميآشامد سپس دور ميبرد بآنكه اشتها دارد، پس خدا را حمد ميكند، باز بر ميگردد و ميآشامد، دوباره دور ميبرد و حمد خدا ميگويد سپس بر ميگردد و ميآشامد، باز دور ميبرد و حمد خداى ميكند، خداى عزوجل بهشت را بدين سبب برايش واجب ميكند.



ابْنُ أَبِى عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّى سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرْزُقَنِى مَالًا فَرَزَقَنِى وَ إِنِّى سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَرْزُقَنِى وَلَداً فَرَزَقَنِى وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَرْزُقَنِى دَاراً فَرَزَقَنِى وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ اسْتِدْرَاجاً فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا
اصول كافى ج : 3 ص : 152 رواية :17

عمر بن يزيد ميگويد: امام صادق (ع ) عرضكردم : من از خداى عزوجل مال خواستم بمن روزى كرد و باز از او فرزند خواستم ، بمن روزى كرد، و از او خواستم بمن منزل دهد، روزى كرد، ميترسم از اينكه اين استدراج باشد، فرمود: امام بخدا با سپاسگزارى استدراج نيست .



شرح :

استدراج اشاره به آيه شريفه سنستدرجهم من حيث لايعملون دارد. مجمع البحرين در معنى آيه گويد: يعنى آنها را اندك اندك ميگيريم و ناگهان گرفتارشان نميكنم ، مانند كسيكه از نردبان درجه بدرجه يعنى پله پله ميرود تا به پله بالا رسد و استدراج خدا نسبت به بنده اينستكه هرگاه گناه تازه ئى كند خدا باو نعمت تازه ئى دهد و توبه و استغفار را از ياد او ببرد.
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَدْ ضَاعَتْ دَابَّتُهُ فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيَّ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ قَالَ فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِيَ بِهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ قُلْتَ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَمْ تَسْمَعْنِى قُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 152 رواية :18

امام صادق (ع ) از مسجد بيرون آمد، ديد مركوبش گم شده است . فرمود: اگر خدا آنرا بمن برگرداند، حق شكرش را ميگزارم . چيزى نگذشت كه آن را آورند. امام فرمود: الحمد لله شخصى عرضكرد: قربانت مگر نفرمودى حق شكر خدا را ميگزارم ؟ فرمود: مگ نشنيدى گفتم الحمد لله (يعنى با گفتن همين كلمه حق شكر گزارى خدا انجام ميشود).



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَسُرُّهُ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَةِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَغْتَمُّ بِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 153 رواية :19

امام صادق (ع ) فرمود: مرسوم رسولخدا صلى الله عليه و آله اين بود كه هرگه امرى شادمانش ميساخت ، ميفرمود، خدا را شكر بر اين نعمت و چون پيش آمدى ميكرد كه اندوهگين مينمود ميفرمود، خدا را شكر در هر حال .



شرح :

علامه مجلسى (ره ) نقل كند كه در هر بلا و مصيبتى پنج نوع شكر است ؟
1 حر مصيبتى دافع مصيبت بزرگتر از خود است ، چنانچه مردن مركوب دافع مردن خود انسانست و جاى شكرش ‍ باقى است .
2 هر بلائى موجب كفاره گناه يا رفعت درجه ميشود پس سزاوار شكر است .
3 مصيبت و بلاى دنيوى در برابر بلاى دينى كوچك و سبك است چنانكه مردى كور و جذامى و پيس و فلج در زمان حضرت عيسى ميگفت خدا را شكر كه مرا ببلاء بيشتر مردم گرفتار نكرد، چون حضرت عيسى از او توضيح خواست گفت : بزرگترين بلاها بلاى كفر و بى ايمانيست كه من ندارم .
4 هر بلائى در لوح محفوظ نوشته و مقدر است و ناچار بر سر انسان خواهد آمد، چون آمد و گذشت بايد خدا را شكر كرد.
5 هر بلائى موجب ثواب آخرت و رفتن محبت دنيا از دلست و آن سزاوار شكر است .
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ تَقُولُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا نَظَرْتَ إِلَى الْمُبْتَلَى مِنْ غَيْرِ أَنْ تُسْمِعَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى عَافَانِى مِمَّا ابْتَلَاكَ بِهِ وَ لَوْ شَاءَ فَعَلَ قَالَ مَنْ قَالَ ذَلِكَ لَمْ يُصِبْهُ ذَلِكَ الْبَلَاءُ أَبَداً
اصول كافى ج : 3 ص : 153 رواية :20

امام باقر (ع ) فرمود: چون شخصى گرفتار و دردمندى را ديدى ، بنحوى كه او نشنود (و دل شكسته نگردد) سه بار بگو: حمد خدائى را كه مرا از آنچه ترا مبتلى ساخته معاف داشت و اگر ميخواست ميكرد، و سپس فرمود: هر كه اين را بگويد آن بلا باو نرسد.



حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَفْصٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ يَرَى مُبْتَلًى فَيَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى عَدَلَ عَنِّى مَا ابْتَلَاكَ بِهِ وَ فَضَّلَنِى عَلَيْكَ بِالْعَافِيَةِ اللَّهُمَّ عَافِنِى مِمَّا ابْتَلَيْتَهُ بِهِ إِلَّا لَمْ يُبْتَلَ بِذَلِكَ الْبَلَاءِ
اصول كافى ج : 3 ص : 154 رواية :21

امام صادق (ع ) فرمود: هر بنده ئيكه گرفتار و دردمنديرا ببيند و بگويد: (حمد خدائيرا كه آنچه ترا بدان مبتلى ساخت از من بگردانيد بسبب عافيت مرا بر تو برترى داد، بار خدايا مرا از آنچه گرفتارش ساختى بركنار دار) خدا او را بآن بلا گرفتار نسازد.



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا رَأَيْتَ الرَّجُلَ وَ قَدِ ابْتُلِيَ وَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْكَ فَقُلِ اللَّهُمَّ إِنِّى لَا أَسْخَرُ وَ لَا أَفْخَرُ وَ لَكِنْ أَحْمَدُكَ عَلَى عَظِيمِ نَعْمَائِكَ عَلَيَّ
اصول كافى ج : 3 ص : 154 رواية :22

و فرمود: چون مرد گرفتارى را ديد و خدا برتو نعمت داده بود (بسلامتى از آن ) بگو بار خدايا! من مسخره نميكنم و نميبالم ، بلكه ترا براى نعمتها بزرگست نسبت بخود ميستايم .



عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَّ ذَلِكَ يَحْزُنُهُمْ
اصول كافى ج : 3 ص : 154 رواية :23

رسولخدا (ص ) فرمود: چون گرفتارانرا ديديد، خدا را شكر كنيد و بآنها نشنوانيد (آهسته بگوئيد) زيرا اندوهگينشان ميسازد.



عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ فِى سَفَرٍ يَسِيرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا أَنْ رَكِبَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَيْنَاكَ صَنَعْتَ شَيْئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِى جَبْرَئِيلُ ع فَبَشَّرَنِى بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً
اصول كافى ج : 3 ص : 154 رواية :24

امام صادق (ع ) فرمود: رسولخدا (ص ) براى سفر كوتاهى بر شتر ماده خويش سوار بود (در سفرى بر شتر ماده خويش ‍ نشسته راه ميپيمود) نا گاه فرود آمد و پنج سجده كرد، چون سوار شد، اصحاب عرضكردند: يا رسولخدا! شما را ديديم كارى كردى كه تاكنون نكرده بودى ؟ فرمود: آرى ، جبرئيل (ع ) پيشم آمد و از جانب خداى عزوجل بمن مژده هائى داد. من براى هر مژده يك سجده شكر براى خدا نمودم .



عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيَنْزِلْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 154 رواية :25

امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه يكى از شما نعمت خداى عزوجل را بياد آورد، بياد آورد، بايد براى شكر خدا چهره روى خاك گذارد و اگر سوار است بايد پياده شود و چهره روى خاك گذارد و اگر سواراست بايد پياده شود و چهره روى خاك گذارد و اگر از بيم شهرت نتواند پياده شود چهره روى كوهه زين گذارد، و اگر نتواند، چهره بر كف دست گذارد، سپس خدا را بر نعمتى كه باو داده حمد كند.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ قَالَ كُنْتُ أَسِيرُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ ع فِى بَعْضِ أَطْرَافِ الْمَدِينَةِ إِذْ ثَنَى رِجْلَهُ عَنْ دَابَّتِهِ فَخَرَّ سَاجِداً فَأَطَالَ وَ أَطَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ رَكِبَ دَابَّتَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ أَطَلْتَ السُّجُودَ فَقَالَ إِنَّنِى ذَكَرْتُ نِعْمَةً أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَيَّ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْكُرَ رَبِّى
اصول كافى ج : 3 ص : 155 رواية :26

هشام بن احمر گويد، همراه حضرت ابى الحسن (ع ) اطراف مدينه سير ميكردم ، ناگاه حضرت از بالاى مركب زانو خم كرد و بسجده افتاد و مدتى طول داد، سپس سر بلندى كرد و سوار شد، من عرضكردم قربانت گردم ، سجده طولانى كردى ؟ فرمود: بياد نعمتى افتادم كه خدا بمن عطا فرموده ، دوست داشتم پروردگارم را شكر گزارم .



عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ فِيمَا أَعْلَمُ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع يَا مُوسَى اشْكُرْنِى حَقَّ شُكْرِى فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ قَالَ يَا مُوسَى الْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّى
اصول كافى ج : 3 ص : 155 رواية :27

امام صادق (ع ) فرمود: در ضمن آنچه خداى عزوجل بموسى عليه السلام وحى فرمود اين بود:
اى موسى : مرا چنانكه سزاوار است شكر گزار، عرضكرد: پروردگارا! ترا چگونه چنانكه سزاوار است شكر گزارم ، در صورتيكه هر شكرى كه ترا نمايم ، آن هم نعمتى است كه تو بمن عطا فرموده ئى ؟ فرمود: اين موسى ! اكنون كه دانستى آن شكر گزاريت هم از من است ، مرا شكر كردى (چنانكه سزاوار من است .)



ابْنُ أَبِى عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَيْتَ فَقُلْ عَشْرَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ مَا أَصْبَحَتْ بِى مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِيَةٍ مِنْ دِينٍ أَوْ دُنْيَا فَمِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الشُّكْرُ بِهَا عَلَيَّ يَا رَبِّ حَتَّى تَرْضَى وَ بَعْدَ الرِّضَا فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ كُنْتَ قَدْ أَدَّيْتَ شُكْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ فِى ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ فِى تِلْكَ اللَّيْلَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 155 رواية :28

امام صادق (ع ) فرمود: در هر صبح و شام ده بار بگو: (بار خدايا! هر نعمت و يا عافيتى كه نسبت بدين يا دنيا در اين صبح دارم ، از جانب توست ، تو يكتائى و شريك ندارى . پروردگارا! حمد براى تو و شكر براى تواست ، از جهت نعمتى كه بمن دادى تا راضى گردى و هم بعد از رضايتت ) زيرا اگر تو چنين گوئى شكر نعمت خدا را بر خود در آنروز و آنشب ادا كرده باشى .