گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
 باب :*
بَابٌ
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ حَدَّثَنِى بَكْرٌ الْأَرْقَطُ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ أَوْ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ وَاحِدٌ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّى رَجُلٌ مُنْقَطِعٌ إِلَيْكُمْ بِمَوَدَّتِى وَ قَدْ أَصَابَتْنِى حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ وَ قَدْ تَقَرَّبْتُ بِذَلِكَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِى وَ قَوْمِى فَلَمْ يَزِدْنِى بِذَلِكَ مِنْهُمْ إِلَّا بُعْداً قَالَ فَمَا آتَاكَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أَخَذَ مِنْكَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ ادْعُ اللَّهَ لِى أَنْ يُغْنِيَنِى عَنْ خَلْقِهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شَاءَ عَلَى يَدَيْ مَنْ شَاءَ وَ لَكِنْ سَلِ اللَّهَ أَنْ يُغْنِيَكَ عَنِ الْحَاجَةِ الَّتِى تَضْطَرُّكَ إِلَى لِئَامِ خَلْقِهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 366 رواية :1

شخصى خدمت امام صادق (ع ) آمد و عرضكرد: اصلحت الله من مردى هستم كه دوستى خود را تنها به شما متوجه ساخته و از ديگران بريده ام ، و اكنون احتياج سختى برايم پيش آمده كه به واسطه آن به فاميل وقومم نزديك شدم (كه شايد گرفتاريم را بر طرف كنند) ولى جز دورى از آنها برايم نيفزود (به من پاسخ رد دادند كه مجبور شدم از آنها كناره گيرم ) امام فرمود: آنچه خدا به تو داده (كه ولايت اهليت عليهم السلام باشد) از آنچه از تو گرفته (كه مال دنيا باشد) بهتر است ، عرضكرد: قربانت گردم ، از خدابه خواه كه مرا از خلقش بى نياز كند، فرمود: خدا روزى هر كه را خواسته به دست كسى كه خواسته قرار داده و تقسيم نموده (پس مردم به يكديگر محتاجند) ليكن از خدابخواه كه ترا بى نياز كند از احتياجيكه به مخلوق پست ولئيمش ناچار شوى .



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع الْفَقْرُ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ مِنَ الدِّينِ
بَابُ أَنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَيْنِ يَنْفُثُ فِيهِمَا الْمَلَكُ وَ الشَّيْطَانُ
اصول كافى ج : 3 ص : 366 رواية :2

امام صادق فرمود: فقر مرگ سرخ است ، راوى گويد: به امام عليه السلام عرضكردم : مقصود نداشتن دينار و درهم است ؟ فرمود: نه ، فقر و نداشتن دين است .




شرح :

مقصود از مرگ سرخ ، مرگ سخت و خونين است ، و مقصود از فقر دينى ، نداشتن احكام و معارف دينى و نشناختن صفات حميده و رذيله مى باشد.
* باب : دل دو گوش دارد كه در يكى فرشته و در ديگرى شيطان مى دهد *
بابُ اَنَّ لِلقَلبِ اُذُنِينِ يَنفُثُ فِهِما المَلَكُ والشَّيطانُ
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا وَ لَهُ أُذُنَانِ عَلَى إِحْدَاهُمَا مَلَكٌ مُرْشِدٌ وَ عَلَى الْأُخْرَى شَيْطَانٌ
مُفْتِنٌ هَذَا يَأْمُرُهُ وَ هَذَا يَزْجُرُهُ الشَّيْطَانُ يَأْمُرُهُ بِالْمَعَاصِى وَ الْمَلَكُ يَزْجُرُهُ عَنْهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ
اصول كافى ج : 3 ص : 366 رواية :1

امام صادق (ع ) فرمود: قلبى نيست جز آنكه دو گوش دارد، بر سر يكى از آندو فرشته ايست راهنما و بر سر ديگرى شيطانيست فتنه انگيز، اين فرمانش دهد و آن بازش دارد. شيطان به گناهان فرمانش دهد، و فرشته از آنها بازش دارد، و اين است كه خداى عزوجل فرمايد: (در جانب راست و چپ نشسته ايست ، بگفته ئى زبان نگشايد، جز آنكه نزدش ‍ رقيب و عقيد حاضرند، 17سوره 50).



شرح :

كلمه قلب به دو معنى استعمال مى شود: 1 گوشت صنوبرى شكلى كه در جانب چپ سينه قرار دارد و قسمتى از درونش مجوف است و ميان آن خون سياهى است كه منبع و سر چشمه روحست ، از اين رو شريفترين و مهمترين اعضاء بدنست ، و بلكه زندگى و بقاء ساير اعضاءبدن باو بستگى دارد. 2 گوهر روحانى و لطيفه ربانى كه به قلب صنوبرى ارتباط و تعلقى دارد كه در بيان حقيقت و نحوه ارتباطش حكماء و فلاسفه سخن بسيارگفته اند، ولى بعد از همه گفته ها بايد گفت :
مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم
در اينجا مرحوم مجلسى فرمايد: و چه خوب فرمايد: معرفت حقيقت قلب و صفاتش بر بيشتر مردم مخفى مانده ، و ائمه ما عليهما السلام جز بكنايه و اشاره بيان نكرده اند و احتياط اين است كه ما به آنچه آنها درباره قلب بيان كرده اند اكتفا كنيم ، و آنچه آنها بيان كرده اند صلاح و فساد وآفات و درجات قلب است و سپس در تكميل و تهذيب قلب از صفات شيطانى و آراستنش به ملكات روحانى بكوشيم . پايان
مترجم گويد: به عقيده ما همان عدم بيان ائمه عليهما السلام علت طولانى و اختلافات بسيار حكما و فلاسفه شده است ، مانند بسيارى از مطالب ديگر كه چون ذوات عليهما السلام براى اين كه صلاح ندانسته از آن سخن به ميان نياورده اند، بشر وارد خيالبافى و خرافات تراشى شده است ،برخلاف آنچه را كه براى دنيا يا آخرت بشر مفيد دانسته و بيان كرده اند كه امروز پس از گذشتن چهارده قرن و با وجود خرابكاريهاى جاعلين و محرفين آن مطالب تا حدى براى ما روشن و واضحست ، مثلا در موضوع معاد آنچه براى انسان مفيد است ، اين است كه بداند كردار و رفتار او حساب و كتاب و پاداش و عقاب دارد تا از ستم و تجاوز دورى كند، وقتى در قرآن و احاديث دقت مى كنيم مى بينيم ، هدف اصلى و لبه تيز سخن در موضوع معادهمين اصل است ، ولى كتب فلاسفه و عرفا را بنگريد كه در اطراف حشر و صراط و بهشت و دوزخ چه لاطائلاتى بافته اند، و نيز در موضوع علم خدا قرآن مجيد مى گويد: يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور(خدا خيانت چشمها و آنچه را سينه ها پنهان مى كنند مى داند)و نهج البلاغه مى گويد: يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات و معاصى العباد فى الخلوات (خدا فرياد حيوانات وحشى را در بيابانها و گناه بندگانرا در خلوتها مى داند)و نيز صدها آيه و حديث ديگر به اين مضمون وارد شده است تا بشر را آگاه كند كه ناظرى بسيار دقيق و حساس گفتار و رفتار او را كنترل ميكند، ولى فلاسفه و عرفا در موضوع علم خدا سخن ازحصولى و حضورى و اجمالى و تفصيلى و اعيان ثابته و مثل افلاطونى و صدها اصطلاح مخترع ديگر به ميان مى آورد و عاقبت نتيجه آن مى شود كه مرحوم حاجى سبزوارى نقل مى كند:
قد قيل لا علم له بذاته و مثبت لعلمه بما جمل او ليس مفصولافا ما المبتدا عينا فهذا مذهب المعتزله و قيل لا يعلم معلوماته اما يقول انه عنه انقصل اما هو المعدوم ثابتا بدا او ذهنا الصوفية ذاقائله
و همچنين تا 12 صفحه ديگر از كتاب منظومه اش به اين موضوع ادامه مى دهد، ولى حتى يك سطر آن هم ناظر به هدف قرآن و حديث نمى باشد و آن منظور عالى را تاءمين نمى كند.
خواننده متتبع با اندكى تاءمل در اين دو مثال كه ذكر نموديم ، مى تواند مثالهاى بسيارى پيدا كند و پس از دقت ، كافى گفته ما را تصديق نمايد كه : قرآن و اخبار مطالبى را مى گويند كه براى دنيا و آخرت بشر مفيد باشد و مطالب بيهوده و لاطائل تنها در نوشتجات بشر خيالباف پيدا مى شود.
سپس مرحوم مجلسى از قول بعضى از محققين نقل مى كند كه : قلب مايه شرف و فضيلت انسانيت كه به سبب آن بر معضم مخلوقات برترى يافته است . به وسيله قلب خدا را مى شناسد و به صفات جمال و كمال او آشنا مى شود و در آخرت مستعد ثواب و ذحائر الهى مى گردد، پس درحقيقت قلب عالم به خدا، و عامل براى خدا و كوشا به سوى خدا و نزديكى جوينده به خداست و اعضاء و جوارح ديگر بدن پيروان و خدمتگزاران و آلات وابزارى هستند كه قلب آنها را استخدام كرده و كار مى فرمايد، وخطاب و سئوال و ثواب و عقاب خدا با قلب است پس اگر انسان قلب را شناخت خود را شناخته و چون خود را شناخت خدا را شناخته است (به نحو اختصار)
مرحوم مجلسى سپس براى هر يك از نفس و روح و عقل دو معنى ذكر ميكند كه يكى از آندو با معنى دو قلب مطابقت مى كند و در اين باره توضيح بسيارى ميدهد مرآت ؟ ج 2 ص 237.
پيداست كه مقصود از قلب در اين حديث شريف معنى دوم آنست و اثبات گوش براى آن از باب استعاره و تشبيه است و مقصود از دميدن فرشته ، الهامات و خاطرات پسنديده و خيرى است كه گاهى بدل انسان القا مى شود و مقصود از دميدن شيطان وساوس و خيالات فاسدى است كه گاهى او را فرا ميگيرد.
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَيْنِ فَإِذَا هَمَّ الْعَبْدُ بِذَنْبٍ قَالَ لَهُ رُوحُ الْإِيمَانِ لَا تَفْعَلْ وَ قَالَ لَهُ الشَّيْطَانُ افْعَلْ وَ إِذَا كَانَ عَلَى بَطْنِهَا نُزِعَ مِنْهُ رُوحُ الْإِيمَانِ
اصول كافى ج : 3 ص : 368 رواية :2

امام صادق (ع ) فرمود: قلب دو گوش دارد چون بنده آهنگ گناهى كند، روح ايمان (فرشته يا عقل يا نيروى انسان ) باو گويد: نكن ، شيطان باو گويد بكن ، و هرگاه (مشغول ارتكاب گناه شود، مثل اينكه ) روى شكم زن زانيه افتاده باشد، روح ايمان از او بر كنار شود.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِى جَوْفِهِ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْمَلَكُ فَيُؤَيِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَكِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 368 رواية :3

امام صادق (ع ) فرمود: مؤ منى نيست جز آنكه قلبش از درون دو گوش دارد: گوشيكه وسواس خناس در آن دمد. 2 گوشيكه فرشته در آن دمد، و خدا مؤ من را بسبب فرشته تقويت كند، و همين است گفتار خدايتعالى : (آنها را بوسيله روحى از جانب خود تقويت كرده است 22 سوره 58).



* باب : روحى كه مؤ من بدان كمك شود*
بَابُ الرُّوحِ الَّذِى أُيِّدَ بِهِ الْمُؤْمِنُ
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ ابْنِ أَبِى نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِى الْحَسَنِ ع فَقَالَ لِى إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِى كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِى وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِى كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِى فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِى الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ فَتَعَاهَدُوا عِبَادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصْلَاحِكُمْ أَنْفُسَكُمْ تَزْدَادُوا يَقِيناً وَ تَرْبَحُوا نَفِيساً ثَمِيناً رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً هَمَّ بِخَيْرٍ فَعَمِلَهُ أَوْ هَمَّ بِشَرٍّ فَارْتَدَعَ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ نُؤَيِّدُ الرُّوحَ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 369 رواية :1

ابو خديجه گويد: خدمت حضرت الوالحسن عليه السلام رسيدم ، بمن فرمود: خداى تبارك و تعالى مؤ من را بوسيله روحى از جانب خود تاءييد كند و هر زمان كه مؤ من نيكى كند و تقوى پيش گيرد، آن روح نزد او حاضر است . و هر گاه گناه كند و تجاوز نمايد، آن روح در آن زمان غايب شود) پس آن روح با مؤ من است و در زمان احسان و نيكى او از شادى بجنبش آيد و هنگام بد رفتاريش در زمين فرو رود.
بندگان خدا، نعمتهاى خدا را (كه ايمان و يقين است ) بوسيله اصلاح نفس خويش (بسبب تقوى و ترك گناه ) مراقبت كنيد تا يقين شما بيفزايد و سودى نفيس و گرانبها بريد، خدا رحمت كند بنده ايرا كه تصميم خيرى گيرد و انجام دهد يا تصميم شرى گيرد و از آن باز ايستد، سپس فرمود: ما (اهلبيت ) آن روح را بوسيله اطاعت خدا و عمل براى او تاءييد ميكنيم .



* باب : گناهان *
بَابُ الذُّنُوبِ
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَبِى ع يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 369 رواية :1

امام صادق (ع ) فرمود: پدردم همواره ميفرمود: چيزى بيشتر از گناه قلب را فاسد نكند، قلب مرتكب گناهى ميشود(19) و بر آن اصرار ميورزد تا بالايش بپائين ميگرايد (سرنگون و وارونه ميشود و سخن حق و موعظه در آن نميگنجد و تاءثير نميكند).



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَم ا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النّارِ فَقَالَ مَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى فِعْلِ مَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ يُصَيِّرُهُمْ إِلَى النَّارِ
اصول كافى ج : 3 ص : 370 رواية :2

امام صادق (ع ) درباره قول خداى عزوجل : (چه صبرى بر آتش دوزخ دارند 275 سوره 2) فرمود: يعنى چه صبرى دارند بر كارهائى كه ميكنند كه آنها را بسوى آتش ميكشاند.



شرح :

حاصل آيه شريفه توبيخ و سرزنش گنهكارانست باظهار تعجب و شگفتى از صبر و شكيبائى آنها بر آتش دوزخ ، و چون عقوبت و مجازات گنهكاران از نظر خداى تبارك و تعالى مسلم و قطعى است وقتى بنده مرتكب گناهى مى شود و سپش همان گناه را تكرار ميكند يا گناه بزرگترى انجام ميدهد، مثل اينكه خداى تعالى از صبر او اظهار تعجب ميكند و ميفرمايد: با وجود آنكه بار اول در آتش افتاد چرا ديگر بار براى خود آتش بيشترى خريد، چه صبرى در برابر آتش دارد؟!
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْقٍ يَضْرِبُ وَ لَا نَكْبَةٍ وَ لَا صُدَاعٍ وَ لَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِى كِتَابِهِ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ أَكْثَرُ مِمَّا يُؤَاخِذُ بِهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 370 رواية :3

امام صادق (ع ) فرمود: هيچ رگى نزد و پائى بسنگ نخورد و درد سر و مرضى پيش نيايد مگر بجهت گناهى (كه انسان مرتكب شده است ) و همين است كه خداى عزوجل در كتابش فرمايد (هر مصيبتى بشما رسد، براى كاريست كه بدست خود كرده ايد و خدا از بسيارى هم گذشت ميكند، 30 سوره 42) سپس امام عليه السلام فرمود: آنچه خدا از آن ميگذرد از آنچه از آن مؤ اخذه ميكند بيشتر است .



شرح :

برخى از مفسرين گفته اند: آيه شريفه بمصيباتى اختصاص دارد كه بنحو عقوبت و مجازات در دنيا از طرف خدايتعالى بانسان ميرسد، پس مصيبات و بلاهائيرا كه براى كودكان و ديوانگان و مردم بيگناه پيش ميآيد، شامل نيست . و مخاطب آيه كريمه اينان نيستند.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا مِنْ نَكْبَةٍ تُصِيبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ عَنْهُ أَكْثَرُ
اصول كافى ج : 3 ص : 370 رواية :4

امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ نكبتى به بنده نرسد (پايش بسنگى نخورد) مگر بسبب گناهى و آنچه خدا از آن ميگذرد بيشتر است .



عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ لَا تُبْدِيَنَّ عَنْ وَاضِحَةٍ وَ قَدْ عَمِلْتَ الْأَعْمَالَ الْفَاضِحَةَ وَ لَا يَأْمَنِ الْبَيَاتَ مَنْ عَمِلَ السَّيِّئَاتِ
اصول كافى ج : 3 ص : 371 رواية :5

امير المؤ منين (ع ) ميفرمود: تو كه اءعمال رسوا كننده مرتكب شده اى خنده دندان نما مكن ، و كسيكه گناهانى كرده ، از بلاى شبگير و پيش آمد ناگهانى نبايد ايمن باشد.



عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِى أُسَامَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ سَطَوَاتِ اللَّهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ مَا سَطَوَاتُ اللَّهِ قَالَ الْأَخْذُ عَلَى الْمَعَاصِى
اصول كافى ج : 3 ص : 371 رواية :6

ابى اسامه گويد: شنيدم امام صادق (ع ) ميفرمود: بخدا پناه بريد از سطوتهاى خدا در شب و روز، عرضكردم : سطوتهاى خدا چيست ؟ فرمود: مؤ اخذه بر گناه .



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ الذُّنُوبُ كُلُّهَا شَدِيدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَيْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا طَيِّبٌ
اصول كافى ج : 3 ص : 371 رواية :7

امام باقر عليه السلام فرمود: همه گناهان سخت است (از نظر نافرمانى خدا و كيفر و عقوبت آنها) ولى سخت ترين آنها گناهى است كه بر آن گوشت و خون برويد (مانند خوردن مال حرام يا اصرار بر گناه اگر چه حلال خورد) زيرا آن گنهكار يا بخشوده و يا معذب گردد، و جز شخص پاك ببهشت وارد نشود (پس چنين گنهكارى بايد در برزخ و يا محشر عذاب كشد تا آن گوشت و خونش بريزد و تصفيه گردد، و سپس داخل بهشت شود).



الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُزْوَى عَنْهُ الرِّزْقُ
اصول كافى ج : 3 ص : 371 رواية :8

امام باقر عليه السلام فرمود: همانا بنده مرتكب گناه ميشود و روزى از او بر كنار ميگردد.



شرح :

مقصود گناهانى است كه تنگى روزى ميآورد و آن هم نسبت باشخاصيكه خدايتعالى بخواهد آنها را در دنيا بدينوسيله كيفر دهد، و گرنه بسيارى از گنهكاران با توسعه رزق و زندگى مرفه در دنيا ديده ميشوند.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَبَدَ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ كُمُّهُ أَعْمَى مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ نَكَحَ بَهِيمَةً
اصول كافى ج : 3 ص : 371 رواية :9

رسولخدا (ص ) فرمود: ملعونست ملعون كسيكه پرستش دينار و درهم كند (پول پرست باشد) ملعونست ملعون كسيكه نابينائى را كور كند (كسى را كه دينى را براى خود انتخاب نكرده و سرگردانت بكفر و ضلالت كشاند) ملعونست ، كسيكه با چارپائى نزديكى كند.



الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لَهَا طَالِباً يَقُولُ أَحَدُكُمْ أُذْنِبُ وَ أَسْتَغْفِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِى صَخْرَةٍ أَوْ فِى السَّماواتِ أَوْ فِى الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ
اصول كافى ج : 3 ص : 372 رواية :10

ابو بصير گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام ميفرمود: از گناهانيكه ناچيزش انگاريد بپرهيزيد زيرا آنها هم بازخواست كننده اى دارد، شخصى از شما ميگويد: گناه ميكنم و آمرزش ميخواهم ، و خداى عزوجل ميفرمايد: (آنچه را پيش ‍ فرستاده و آثارشانرا خواهيم نوشت ، و همه چيز را در امام مبين (لوح محفوظ يا نامه اعمال ) آمار كنيم 12 سوره 36) و باز فرمايد: (براستى كه اگر آنها (كردار وو گفتار بندگان ) بوزن دانه خردلى بوده و در ميان سنگ سخت يا در آسمانها و يا در زمين باشد، خدا آنها را بياورد، همانا خدا باريك بين و آگاهست ، 16 سوره 31)



أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الذَّنْبَ يَحْرِمُ الْعَبْدَ الرِّزْقَ
اصول كافى ج : 3 ص : 372 رواية :11

امام صادق (ع ) مى فرمود: همانا گناه بنده را از روزى محروم ميدارد.




مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ
اصول كافى ج : 3 ص : 372 رواية :12

امام باقر عليه السلام فرمود: مردى مرتكب گناهى ميشود و روزى از او كناره ميگيرد و اين آيه را تلاوت فرمود:(زمانيكه قسم خوردند كه صبحدم آنها را بچينند و انشاء الله نگفتند، بدانجهت از جانب پروردگارت بلائى بر آن چرخيد و آنها خوابيده بودند، 27 سوره 68).



شرح :

مرحوم مجلسى از تفسير جامع الجوامع طبرسى نقل كند كه مردى در دو فرسنگى صنعاء يمن باغى داشت كه مخارج سالش را از آن بر ميداشت و باقى را تفقرا صدقه ميداد و هرچه را داس نمى گرفت از گندم و جو و آنچه چيده نمى شد از انگور و آنچه ته بساط باقى ميماند ازخرما براى فقرا ميگذاشت ، و اينها نيز مقدارى بسيارى ميشد، چون آنمرد وفات كرد، پسرانش گفتند: اگر ما بروش پدر رفتار كنيم ، زندگى بر ما سخت شود، زير ما عيال واريم ،لذا سوگند ياد كردند كه صبح زود بروند و تا فقرا نيامده اند، محصول باغ را بچينند و براى تصميم و سوگند خويش انشاء الله نگفتند، خدا هم در آنشب آتشى فرستاد تا همه باغ را بسوخت ....
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِى قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً
اصول كافى ج : 3 ص : 373 رواية :13

امام صادق (ع ) ميفرمود: هرگاه مرد گناهى كند، در دلش نقطه سياهى بر آيد، پس اگر توبه كند، محو شود، و اگر بر گناه بيفزايد، آن سياهى افزايش يابد تا بر دلش غالب شود، سپس هرگز رستگار نشود.



عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِى أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللَّهَ الْحَاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ أَوْ إِلَى وَقْتٍ بَطِى ءٍ فَيُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلْمَلَكِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِيَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِى وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّى
اصول كافى ج : 3 ص : 373 رواية :14

امام باقر (ع ) فرمود: همانا بنده از خدا حاجتى ميخواهد كه اقتضا دارد، زود يا دير بر آورده شود (زيرا حاجت مشروعست و شرايط دعا موجود) سپس آن بنده گناهى مرتكب ميشود، و خداى تبارك و تعالى بفرشته ميفرمايد: حاجتش را روا مكن و او را از آن محروم دار: زيرا در معرض خشم من در آمد و سزاوار محروميت من گشت .



ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِى صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِى تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَيَافِى وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَيُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِى جُحْرِهَا بِحَبْسِ الْمَطَرِ عَنِ الْأَرْضِ الَّتِى هِيَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَايَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهَا السَّبِيلَ فِى مَسْلَكٍ سِوَى مَحَلَّةِ أَهْلِ الْمَعَاصِى قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِى الْأَبْصَارِ
اصول كافى ج : 3 ص : 373 رواية :15

ابوحمزه گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ سالى كم باران تر از سال ديگر نيست ، ولى خدا باران را بجائى كه خواهد ميفرستد، چون مردمى مرتكب گناهان شوند، خداى عزوجل بارانى را كه در آنسال براى آنها مقدر فرموده ، از آنها بگرداند و بسوى بيابانها و درياها و كوهها فرستد و همانا خدا جعل را در سوراخش عذاب كند، بوسيله نگهداشتن باران از زمينى كه جعل در آنست . براى گناهان مردميكه در آنجا باشند، در صورتيكه خدا براى جعل راهى در غير محله گنهكاران قرار داده است سپس امام عليه السلام فرمود: اى صاحبان بينش عبرت گيريد.



شرح :

مرحوم مجلسى راجع بجمله اخير گويد: اى صاحبان بينش و خرد تفكر كنيد و بينديشيد كه هرگاه حال حيوان غير مكلف بى شعور و يا كم شعور در زيان بردن از همسايگى گنهكاران چنين باشد، حال شما چگونه خواهد بود با اين گناه بسيار و همسايگى با گنهكاران ، و اين خبردلالت دارد كه حيوانات هم يكنوع شعور و ادراكى دارند و بعضى از تكاليف شرعيه و اعمال بندگانرا ميفهمند و تكليفى هم دارند بر خلاف بيشتر حكما و متكلمين ، چنانچه داستان هدهدجناب سليمان واخبار ديگرى را كه در كتاب كبير (بحار الانوار) خود ذكر نموده ايم مؤ يد اين قولست ، و محتمل است مراد از جعل مردم ضعيف العقل باشند، ولى اين احتمال بعيد است ، و نيز اين خبر دلالت دارد بر وجوب مهاجرت از جائيكه مردم گنهكار دارد، اگر باز داشتن آنهااز گناه ممكن نباشد.
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِى صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِى اللَّحْمِ
اصول كافى ج : 3 ص : 374 رواية :16

امام صادق (ع ) فرمود: همانا شخص گناهى مرتكب ميشود و بر اثر آن از نماز شب محروم ميشود و تاءثير كار بد در صاحبش از تاءثير كارد در گوشت زودتر است .



عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَا يَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا عَمِلَ الْعَبْدُ السَّيِّئَةَ فَيَرَاهُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَقُولُ وَ عِزَّتِى وَ جَلَالِى لَا أَغْفِرُ لَكَ بَعْدَ ذَلِكَ أَبَداً
اصول كافى ج : 3 ص : 374 رواية :17

و فرمود: كسيكه آهنگ گناهى كند، بايد انجام ندهد، زيرا گاهى بنده گناهى مرتكب شود و خداى تبارك و تعالى او را ببيند و فرمايد: بعزت و جلالم سوگند، ديگر ترا بعد از اين نيامرزم .



الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يُعْصَى فِى دَارٍ إِلَّا أَضْحَاهَا لِلشَّمْسِ حَتَّى تُطَهِّرَهَا
اصول كافى ج : 3 ص : 374 رواية :18

حضرت ابوالحسن (ع ) فرمود: بر خدا سزاوار است كه هر خانه اى كه در آن نافرمانيش كنند، خرابش كند تا خورشيد بر آن بتابد و (از پليدى معنوى ) پاكش كند (پس معصيت خدا خانه را ويران كند چنانكه آفتاب بر سطح آن بتابد).



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَبْدَ لَيُحْبَسُ عَلَى ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِائَةَ عَامٍ وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى أَزْوَاجِهِ فِى الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمْنَ
اصول كافى ج : 3 ص : 374 رواية :19

رسول خدا (ص ) فرمود: همانا بنده گاهى براى يكى از گناهانش صد سال (در قيامت ) حبس شود، و همسران خود را بيند كه در نعمت بهشت ميخرامند (يعنى صد سال ديرتر از همسرانش ببهشت رود).



أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِى قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بَيْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِى النُّكْتَةِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِكَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِى الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِكَ السَّوَادُ حَتَّى يُغَطِّيَ الْبَيَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَيَاضَ لَمْ يَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ
اصول كافى ج : 3 ص : 375 رواية :20

امام باقر (ع ) فرمود: هر بنده اى در دلش نقطه اى سفيديست كه چون گناهى كند. خال سياهى در آن پيدا شود، سپس ‍ اگر توبه كند آن سياهى برود، و اگر از گناه دنبال گيرى كند، آن سياهى بيفزايد تا روى سفيدى را بپوشاند، و چون سفيدى پوشيده شد، ديگر صاحب آن دل هرگز بخير نگرايد و همين است ، گفتار خداى عزوجل : (نه چنين است ، بلكه آنچه مرتكب شدند بر دلشان زنگارى بست ، 14 سوره 83)



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا تُبْدِيَنَّ عَنْ وَاضِحَةٍ وَ قَدْ عَمِلْتَ الْأَعْمَالَ الْفَاضِحَةَ وَ لَا تَأْمَنِ الْبَيَاتَ وَ قَدْ عَمِلْتَ السَّيِّئَاتِ
اصول كافى ج : 3 ص : 375 رواية :21

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: تو كه اعمال رسوا كننده مرتكب شده اى خنده دندان نمامكن و در صورتيكه مرتكب كردارهاى زشت ميشوى ، از بلاى شبگير و ناگهانى ايمن مباش .


مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِى عَمْرٍو الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كَانَ أَبِى ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ قَضَى قَضَاءً حَتْماً أَلَّا يُنْعِمَ عَلَى الْعَبْدِ بِنِعْمَةٍ فَيَسْلُبَهَا إِيَّاهُ حَتَّى يُحْدِثَ الْعَبْدُ ذَنْباً يَسْتَحِقُّ بِذَلِكَ النَّقِمَةَ
اصول كافى ج : 3 ص : 375 رواية :22

امام صادق (ع ) فرمود: پدرم على (ع ) ميفرمود: خدا حكم قاطع و حتمى فرموده كه نعمتى را كه به بنده اى مرحمت فرموده : از او باز نگيرد، مگر زمانى كه بنده گناهى مرتكب شود كه بسبب آن مستحق كيفر گردد.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ الْآيَةَ فَقَالَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَانَتْ لَهُمْ قُرًى مُتَّصِلَةٌ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ أَنْهَارٌ جَارِيَةٌ وَ أَمْوَالٌ ظَاهِرَةٌ فَكَفَرُوا نِعَمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ غَيَّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ مِنْ عَافِيَةِ اللَّهِ فَغَيَّرَ اللَّهُ مَا بِهِمْ مِنْ نِعْمَةٍ وَ إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ فَأَرْسَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ فَغَرَّقَ قُرَاهُمْ وَ خَرَّبَ دِيَارَهُمْ وَ أَذْهَبَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ مَكَانَ جَنَّاتِهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ثُمَّ قَالَ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ
اصول كافى ج : 3 ص : 375 رواية :23

مردى از امام صادق (ع ) اين قول خداى عزوجل را پرسيد: (گفتند: پروردگارا! بين سفرهاى ما دورى انداز و آنها بخود ستم كردند 180000 سوره 34 ) حضرت فرمود: آنها مردى بودند داراى آباديهاى بهم پيوسته و درچشم رس ‍ يكديگر با نهرهاى جارى و اموال بسيار و نمايان ، سپس نعمتهاى خداى عزوجل را ناسپاسى كردند و عافيت خدا را نسبت بخود دگرگون ساختند، خدا هم نعمت آنها را دگرگون ساخت و همانا خدا آنچه را مردمى دارند دگرگون نسازد تا آنها خود را دگرگون كنند) خدابر آنها سيل عر (20) فرستاد تا آباديهاشانرا غرقه نمود و ديارشان را خراب كرد و اموالشان را برد، و باغهاى (سر سبز و پر ميوه ) آنها را بدو باغ از درخت تلخ و شوره گز و اندكى سدر (يعنى درختان بى ميوه خود رو كه پس از خشك شدن سيل روئيده بود) تبديل كرد، سپس خداى عزوجل فرمايد: (ناسپاسى آنها را چنين كيفر داديم ، مگر ما جز ناسپاس را كيفر دهيم 16 سوره 36).



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا إِيَّاهُ حَتَّى يُذْنِبَ ذَنْباً يَسْتَحِقُّ بِذَلِكَ السَّلْبَ
اصول كافى ج : 3 ص : 376 رواية :24

سماعه گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمود: خدا نعمتى به بنده اى نداده كه از او بگيرد جز آنكه گناهى كند كه بدان سزاوار سلب نعمت شود.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ الْجَزَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ إِلَى قَوْمِهِ وَ أَوْحَى إِلَيْهِ أَنْ قُلْ لِقَوْمِكَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْيَةٍ وَ لَا أُنَاسٍ كَانُوا عَلَى طَاعَتِى فَأَصَابَهُمْ فِيهَا سَرَّاءُ فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أُحِبُّ إِلَى مَا أَكْرَهُ إِلَّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا يُحِبُّونَ إِلَى مَا يَكْرَهُونَ وَ لَيْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْيَةٍ وَ لَا أَهْلِ بَيْتٍ كَانُوا عَلَى مَعْصِيَتِى فَأَصَابَهُمْ فِيهَا ضَرَّاءُ فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أَكْرَهُ إِلَى مَا أُحِبُّ إِلَّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا يَكْرَهُونَ إِلَى مَا يُحِبُّونَ وَ قُلْ لَهُمْ إِنَّ رَحْمَتِى سَبَقَتْ غَضَبِى فَلَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَتِى فَإِنَّهُ لَا يَتَعَاظَمُ عِنْدِى ذَنْبٌ أَغْفِرُهُ وَ قُلْ لَهُمْ لَا يَتَعَرَّضُوا مُعَانِدِينَ لِسَخَطِى وَ لَا يَسْتَخِفُّوا بِأَوْلِيَائِى فَإِنَّ لِى سَطَوَاتٍ عِنْدَ غَضَبِى لَا يَقُومُ لَهَا شَيْءٌ مِنْ خَلْقِي
اصول كافى ج : 3 ص : 376 رواية :25

امام صادق (ع ) ميفرمود: خداى عزوجل يكى از پيغمبرانش را بسوى قومش فرستاد و باو وحى فرمود كه بقومت بگو: هر اهل قريه و مردميكه بروش اطاعت من باشند و در آنحال بآنها خوشى و فراوانى رسد و سپس از آنچه دوست دارم بدانچه ناپسند دارم (از اطاعتم بمعصيت ) گرايند، آنها را از آنچه دوست دارند بآنچه ناخوش دارند (از خوشى بنا خوشى ) منتقل كنم .
و هر اهل قريه و خاندانى كه نافرمانيم كنند و بسختى افتند، سپس از آنچه ناپسند دارم بآنچه دوست دارم (از معصيت باطاعت ) گرايند، آنها را از آنچه نميخواهند بآنچه دوست دارند منتقل كنم .
و نيز بآنها بگو: رحمت من بر خشم و غضبم پيش دارد، پس از رحتم نوميد مباشيد، زيرا گناهى را كه ميآمرزم نزد من بزرگ نمينمايد، و بآنها بگو: با عناد و لجبازى در معرض خشم من نيايند، و دوستانم را سبك نشمارند، زيرا هنگام خشم هيبتهائى دارم كه هيچ يك از مخلوقم تاب مقاومت آنها را ندارد



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِذَا أُطِعْتُ رَضِيتُ وَ إِذَا رَضِيتُ بَارَكْتُ وَ لَيْسَ لِبَرَكَتِى نِهَايَةٌ وَ إِذَا عُصِيتُ غَضِبْتُ وَ إِذَا غَضِبْتُ لَعَنْتُ وَ لَعْنَتِى تَبْلُغُ السَّابِعَ مِنَ الْوَرَى
اصول كافى ج : 3 ص : 377 رواية :26

امام رضا عليه السلام فرمود: خداى عزوجل بيكى از پيغمبران وحى فرمود كه : هرگاه اطاعت شوم راضى گردم و چون راضى شوم بركت دهم و بركت من بى پايانست ، و هرگاه نافرمانى شوم خشم گيرم ، و چون خشم گيرم لعنت كنم و لعنت من تا هفت پشت برسد.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَكْثُرُ بِهِ الْخَوْفُ مِنَ السُّلْطَانِ وَ مَا ذَلِكَ إِلَّا بِالذُّنُوبِ فَتَوَقَّوْهَا مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ لَا تَمَادَوْا فِيهَا
اصول كافى ج : 3 ص : 377 رواية :27

امام صادق (ع ) فرمود: گاهى يكى از شما از سلطان بسيار ميترسد، و اين جز براى ارتكاب گناهان نيست ، تا ميتوانيد از گناهان بپرهيزيد و بر آنها اصرار نورزيد.



شرح :

چنانچه بعد از اين ذكر ميشود برخى از گناهان موجب ميشود كه سلطان ظالمى بر مردمى مسلط شود و آنها از او بترسند.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ لَا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ وَ كَفَى بِمَا سَلَفَ تَفَكُّراً وَ كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً
اصول كافى ج : 3 ص : 377 رواية :28

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: دردى دردناكتر براى دل نيست ، و ترسى سخت تر از مرگ نيست ، و گذشته براى انديشيدن (و عبرت گرفتن ) بس است و مرگ براى اندرز دادن كافى است .



أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ الشَّامِيِّ مَوْلًى لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ كُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ
اصول كافى ج : 3 ص : 377 رواية :29

امام رضا عليه السلام مى فرمود: هر چند بندگان گناهان تازه اى را كه سابقه نداشته ايجاد كنند خدا براى آنها بلاهائيرا كه سابقه نداشته ايجاد كند.



توضيح :

اين روايت شريف در اجتماع امروز ما بسيار بارز و روشن جلوه گر است ، ما در اينزمان گناهان نوظهورى (خصوصا نسبت به زمان و انواع كلاهبرداريها) ميشنويم كه نه در كتابى خوانده و نه از كسى شنيده ايم . و همچنين از امراض و گرفتارى هاى مردم آنچه مى بينيم ، درقاموس معلومات ما تازگى دارد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَصَانِى مَنْ عَرَفَنِى سَلَّطْتُ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَعْرِفُنِى
اصول كافى ج : 3 ص : 378 رواية :30

امام صادق عليه السلام فرمود: خداى عزوجل فرمايد: هرگاه كسيكه مرا شناخته نافرمانيم ، كند، كسيرا كه مرا نشناخته بر او مسلط كنم .



عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ عَرَفَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِى كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مُنَادِياً يُنَادِى مَهْلًا مَهْلًا عِبَادَ اللَّهِ عَنْ مَعَاصِى اللَّهِ فَلَوْ لَا بَهَائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْيَةٌ رُضَّعٌ وَ شُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً
اصول كافى ج : 3 ص : 378 رواية :31

امام صادق (ع ) فرمود: خداى عزوجل يك جارچى دارد كه در هر روز و شب جار زند: ايست ، ايست بندگان خدا، از رفتن بسوى نافرمانيهاى خدا، كه اگر چارپايان چرنده و كودكان شيرخوار و پيران بركوع رفته نبودند، عذابى بر سر شما فرو ميريخت كه نرم و كوبيده شويد.



* باب : گناهان كبيره *
بَابُ الْكَبَائِرِ
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِى جَمِيلَةَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً قَالَ الْكَبَائِرُ الَّتِى أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا النَّارَ
اصول كافى ج : 3 ص : 378 رواية :1

امام صادق (ع ) درباره قول خداى عزوجل ؛ (اگر از گناهان كبيره اى كه نهى شده ايد دورى كنيد، بديهاى شما را بپوشانم و شما را بمنزل ارجمندى وارد كنيم ، 31 سوره 4) فرمود: گناهان كبيره آنهائيستكه خداى عزوجل دوزخ را براى آنها واجب ساخته



شرح :

در بيان تعريف و شماره گناهان كبيره ميان علماء اختلافى است كه در آخر اين باب انشاء الله ذكر ميكنيم ، بيضاوى در تفسير اين آيه گفته است : اگر از گناهان كبيره دورى كنيد، گناهان صغيره شما را ميآمرزيم و محو ميكنيم و شما را ببهشت و وعده گاه ثواب وارد ميكنيم يا شمارا محترمانه وارد ميكنيم .
عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ كَتَبَ مَعِى بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِى الْحَسَنِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الْكَبَائِرِ كَمْ هِيَ وَ مَا هِيَ فَكَتَبَ الْكَبَائِرُ مَنِ اجْتَنَبَ مَا وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ كَفَّرَ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ إِذَا كَانَ مُؤْمِناً وَ السَّبْعُ الْمُوجِبَاتُ قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ
اصول كافى ج : 3 ص : 379 رواية :2

ابن محبوب گويد: يكى از اصحاب نامه اى نوشت و بمن داد كه بحضرت ابوالحسن عليه السلام دهم ، در آن نامه پرسيده بود: كبائر چند تاست و چيست ؟ حضرت نوشت : كبائر كسى كه از آنچه خدا بر آن بدوزخ تهديد كرده دورى كند، كردارهاى بدش پوشيده مى شود، اگر مؤ من باشد، و هفت گناهيكه موجب دوزخ ميشود: 1 آدمكشى حرام (نه كشتن قاتل و مهاجم و مانند آن ) 2 نافرمانى پدر و مادر (بدرجه ايكه عاق آنها شود) 3 رباخوارى 4 تعرب بعد از هجرت . 5 متهم ساختن زنان پارسا بزنا. 6 خوردن مال يتيم . 7 فرار از جهاد.



شرح :

تعرب بعد از هجرت در صدر اسلام نسبت بكسانى بوده كه از مكه و آباديهاى ديگر كفر نشين مدينه و مركز اسلام هجرت نموده بودند، برگشتن آنها يا مسلمين ديگر ببلاد كفر تعرب بعد از هجرت ميگفتند و يكى از گناهان كبيره و بمنزله اتداد بوده ، ولى در اعصار ائمه عليهم السلام و دوران عيبت تعرب اينستكه : مسلمانى در بلاد كفر بوده و در آنجا از اظهار اسلام و تعليم احكام ممنوع و معذور باشد اقامت او در آنجا از گناهان كبيره است ، و برخى ازعلماء تعرب را تعميم داده و حتى شامل كس دانسته اند كه مشغول تحصيل علمى شود و سپس ترك آن كند.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْكَبَائِرُ سَبْعٌ قَتْلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ كُلُّ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ
اصول كافى ج : 3 ص : 379 رواية :3

محمد بن مسلم گويد: شنيدم امام امام صادق (ع ) ميفرمود: كبائر هفت گناه است :
1 كشتن مؤ من بعمد 2 متهم ساختن زن پاكدامن . 3 فرار از جهاد 4 تعرب بعد از هجرت 5 خوردن مال يتيم بنا حق . 6 خوردن ربا بعد از دانستن (حرمت آن ) 7 هر چه خدا بر آن دوزخ را واجب كرده .



يُونُسُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ مِنَ الْكَبَائِرِ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ وَ الْيَأْسَ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنَ لِمَكْرِ اللَّهِ وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ أَكْبَرَ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ بِاللَّهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 379 رواية :4

عبد الله بن سنان گويد شنيدم ، امام صادق (ع ) مى فرمود: از جمله گناهان كبيره نافرمانى پدر و مادر است و نوميدى از رحمت و ايمنى از مكر خدا (يعنى عذاب و مهلت دادن خدا) و روايت شده كه بزرگترين گناهان كبيره شرك بخداست .



يُونُسُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ نُعْمَانَ الرَّازِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ زَنَى خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ
اصول كافى ج : 3 ص : 380 رواية :5

نعمان رازى گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمود: هر كه زنا كند از ايمان خارج شود و هر كه مى بنوشد از ايمان خارج شود، و هر كه يكروز از ماه رمضان را عمدا افطار كند (دانسته و بدون عذر روزه اش را بخورد) از ايمان خارج شود (يعنى در حاليكه مؤ من مرتكب اين گناهان است ، ايمان از او صلب ميشود و پس از پايان گناه برميگردد).



عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَزْنِى الزَّانِى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ لَا إِذَا كَانَ عَلَى بَطْنِهَا سُلِبَ الْإِيمَانُ مِنْهُ فَإِذَا قَامَ رُدَّ إِلَيْهِ فَإِذَا عَادَ سُلِبَ قُلْتُ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَعُودَ فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَنْ يُرِيدُ أَنْ يَعُودَ فَلَا يَعُودُ إِلَيْهِ أَبَداً
اصول كافى ج : 3 ص : 380 رواية :6

محمد بن عبده گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : زنا كار در حال زنا مؤ من نيست ؟ فرمود: نه ؟ زمانى كه روى شكم آن زنست ، ايمان از او سلب شود و چون برخاست برگردد و باز اگر بزنا برگشت سلب شود، عرض كردم : او كه آهنگ برگشتن بزنا دارد (پس چرا ايمانش بر ميگردد و مؤ من گفته ميشود؟) فرمود: چه بسيار كسان كه آهنگ برگشتن دارند، ولى هرگز بر نميگردند (پس قصد و آهنگ گناه مثل خود گناه نيست و ممكن است صغيره اى جبران پذير باشد).


يُونُسُ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ قَالَ الْفَوَاحِشُ الزِّنَى وَ السَّرِقَةُ وَ اللَّمَمُ الرَّجُلُ يُلِمُّ بِالذَّنْبِ فَيَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ قُلْتُ بَيْنَ الضَّلَالِ وَ الْكُفْرِ مَنْزِلَةٌ فَقَالَ مَا أَكْثَرَ عُرَى الْإِيمَانِ
اصول كافى ج : 3 ص : 380 رواية :7

امام صادق (ع ) راجع بقول خداى عزوجل : (كسانيكه از گناهان بزرگ و زشتكاريها بجز گناهان خرد اجتناب مى كنند، 35 سوره 53) فرمود: زشتكاريها، زنا و سرقت است و گناه خرد اينستكه كسى آهنگ گناه كند و سپس از خدا آمرزش ‍ خواهد. عرض كردم : ميان گمراهى و كفر منزلى است ؟ فرمود: دست آويزهاى ايمان بسيار است .



شرح :

بنا قولى كبائر گناهانى است كه مرتكبش را بدوزخ كشاند و فواحش گناهانى است كه حد دارد مانند زنا و شرب خمر و سرقت و لمم گناهان صغيره است . مانند نگاه كردن و بوسيدن حرام .
و اما سؤ ال و جواب آخر روايت ظاهرا مقصود سائل اينستكه : آيا هر گمراهى كافر است يا ممكن است گمراهى باشد كه كافر نباشد، امام عليه السلام در مقام جواب شق دوم را اختيار كرده ميفرمايد: دست آويزهاى ايمان بسيار است ، برخى از آنها مانند شهادتين است كه اگر كسى ترك كندكافر است و بعضى واجبات و محرماتى است با درجات مختلف و ترك بعضى از واجبات و اتيان برخى از محرمات تنها موجب ضلالت ميشود نه كفر وخلاصه آن كه ميان ايمان كامل و كفر مطلق ضلالت است و آن درجات بسيارى دارد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْكَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِى كِتَابِ عَلِيٍّ ع سَبْعٌ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَكْبَرُ الْمَعَاصِى قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَكْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْكُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلَاةِ فِى الْكَبَائِرِ فَقَالَ أَيُّ شَيْءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَكَ قَالَ قُلْتُ الْكُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِكَ الصَّلَاةِ كَافِرٌ يَعْنِى مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 381 رواية :8

عبيد بن زراره گويد: از امام صادق (ع ) راجع بكبائر پرسيدم ، فرمود: آنها در كتاب على (ع ) هفت است : 1 كفر بخدا. 2 آدم كشى 3 نافرمانى پدر و مادر. 4 خوردن ربا بعد از دانستن . 5 خوردن مال يتيم بنا حق . 6 فرار از جهاد. 7 تعرب بعد از هجرت ، عرضكردم : اينها بزرگترين گناهانند؟ فرمود: آرى ، عرض كردم : گناه خوردن يكدرهم از مال يتيم بنا حق بزرگتر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز، عرض كردم : شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى ؟ فرمود: نخستين چيزى كه بتو گفتم چه بود؟ عرض كردم : كفر، فرمود: تارك نماز كافر است ، يعنى بدون علت و عذر.



توضيح :

جمله (يعنى من غير علة ) كلام مرحوم كلينى يا يكى از رواتست و بعيد است كه سخن امام (ع ) باشد، و (علت ) شامل جهل و نسيان و غفلت هم ميشود، پس اگر كسى نماز را از روى علم و عمد ترك كند كافر است چنانكه ترك زكاة و حج و هر واجبى نيز درآنصورت چنين است و اين يكى از معانى كفر است كه مقام خود توضيح :داده شود.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ عَلَيْهِ أَرْبَعُونَ جُنَّةً حَتَّى يَعْمَلَ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً فَإِذَا عَمِلَ أَرْبَعِينَ كَبِيرَةً انْكَشَفَتْ عَنْهُ الْجُنَنُ فَيُوحِى اللَّهُ إِلَيْهِمْ أَنِ اسْتُرُوا عَبْدِى بِأَجْنِحَتِكُمْ فَتَسْتُرُهُ الْمَلَائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا قَالَ فَمَا يَدَعُ شَيْئاً مِنَ الْقَبِيحِ إِلَّا قَارَفَهُ حَتَّى يَمْتَدِحَ إِلَى النَّاسِ بِفِعْلِهِ الْقَبِيحِ فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبِّ هَذَا عَبْدُكَ مَا يَدَعُ شَيْئاً إِلَّا رَكِبَهُ وَ إِنَّا لَنَسْتَحْيِى مِمَّا يَصْنَعُ فَيُوحِى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ أَنِ ارْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ فَإِذَا فُعِلَ ذَلِكَ أَخَذَ فِى بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَنْهَتِكُ سِتْرُهُ فِى السَّمَاءِ وَ سِتْرُهُ فِى الْأَرْضِ فَيَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبِّ هَذَا عَبْدُكَ قَدْ بَقِيَ مَهْتُوكَ السِّتْرِ فَيُوحِى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ لَوْ كَانَتْ لِلَّهِ فِيهِ حَاجَةٌ مَا أَمَرَكُمْ أَنْ تَرْفَعُوا أَجْنِحَتَكُمْ عَنْهُ
وَ رَوَاهُ ابْنُ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ
اصول كافى ج : 3 ص : 381 رواية :9

امير المؤ منين صلوات الله عليه فرمود: بر هر بنده اى چهل پرده كشيده شده تا وقتى چهل گناه كبيره مرتكب شود، چون مرتكب چهل كبيره شد، پرده ها از او برداشته شود، آنگاه خدا بآن (فرشته )ها وحى فرمايد: كه بنده ام را با بالهاى خود بپوشاند، فرشتگان او را با بالهاى خود بپوشانند.
سپس آن بنده كار زشتى را نگذارد جز آنكه مرتكب شود تا آنجا كه با ارتكاب زشتكارى ميان مردم ببالد آنگاه فرشتگان گويند: پروردگارا اين بنده تو هم عملى را مرتكب ميشود و ما از كردار او خجالت ميكشم ، خداى عزوجل بآنها وحى فرمايد: بالهاى خود را از او برداريد، و چون كارش بدينجا كشد آغاز دشمنى با ما خانواده گذارد، و آنگاه است كه پرده او در آسمان و نيز پرده او در زمين دريده شود، سپس فرشتگان گويند: پروردگارا اين بنده تو پرده دريده مانده است ، خداى عزوجل بآنها وحى فرمايد اگر خداى باو نياز و توجهى ميداشت بشما دستور نميداد بالهاى خود را از او برداريد.



شرح :

مرحوم مجلسى در بيان پرده هاى چهلگانه شش قول نقل ميكند كه گويا بهترش اينست كه آنها كنايه از الطاف خداوند سبحان نسبت به بنده خويش است كه سبب ترك معصيت مى شود، و ارتكاب هر گناه كبيره اى عاصى را مستحق منع يكى از آن الطاف مينمايد، ولى بازهم او رارسوا نكند و بفرشتگان دستور پرده پوشى و آبرو و نگهدارى او دهد تا بآنجا رسد كه شاعر گويد:
لطف حق با تو مدارها كند چونكه از حد بگذرد رسوا كند
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْكَبَائِرُ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْيَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْأَمْنُ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقِيلَ لَهُ أَ رَأَيْتَ الْمُرْتَكِبُ لِلْكَبِيرَةِ يَمُوتُ عَلَيْهَا أَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ إِنْ عُذِّبَ بِهَا فَيَكُونُ عَذَابُهُ كَعَذَابِ الْمُشْرِكِينَ أَوْ لَهُ انْقِطَاعٌ قَالَ يَخْرُجُ مِنَ الْإِسْلَامِ إِذَا زَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ وَ لِذَلِكَ يُعَذَّبُ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ كَانَ مُعْتَرِفاً بِأَنَّهَا كَبِيرَةٌ وَ هِيَ عَلَيْهِ حَرَامٌ وَ أَنَّهُ يُعَذَّبُ عَلَيْهَا وَ أَنَّهَا غَيْرُ حَلَالٍ فَإِنَّهُ مُعَذَّبٌ عَلَيْهَا وَ هُوَ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنَ الْأَوَّلِ وَ يُخْرِجُهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ لَا يُخْرِجُهُ مِنَ الْإِسْلَامِ
اصول كافى ج : 3 ص : 382 رواية :10

امام صادق (ع ) مى فرمود: گناهان كبيره ، نوميدى از رحمت خداست (در دنيا) و ياءس از مرحمت او (در آخرت ) و ايمنى از مكر خدا (يعنى از عذاب او) و قتل نفسيكه خدا حرام كرده و نافرمانى پدر و مادر و خوردن مال يتيم بنا حق و خوردن ربا بعد از دانستن و تعرب بعد از هجرت و متهم ساختن زن پاكدامن و فرار از جهاد.
به امام عليه السلام عرض شد: بفرمائيد كسيكه مرتكب كبيره شده و بى توبه بميرد از ايمان خارجست ؟ و عذاب او مانند عذاب مشركين باشد (كه مخلد و جادوست ) يا پايان ميپذيرد؟ فرمود: اگر معتقد شود كه آن گناه حلالست از اسلام بيرون رود، و بعذاب سخت معذب شود، ولى اگر اعتراف كند كه گناه كبيره كرده و به او حرامست و در ارتكابش ‍ عذاب ميشود و حلال نيست ، عذاب ميشود، ولى عذابش از اولى سبكتر است و آنگاه از ايمان بيرونش ميبرد، ولى از اسلام خارجش نميكند.



مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِى جَعْفَرٍ ع فِى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِيمَانِ قَالَ هُوَ قَوْلُهُ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ذَاكَ الَّذِى يُفَارِقُهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 383 رواية :11

ابن بكير گويد: به امام باقر (ع ) عرض كردم : چه ميفرمائى درباره قول رسولخدا (ص ) كه : (چون مرد زنا كند روح ايمان از او جدا مى شود) فرمود: اين همان فرموده خداست كه (در آيه 22 سوره مجادله فرمايد:) (و آنها را به روحى از جانب خود تقويت كرد) اينست روحى كه از او جدا ميشود (بحديث 2401 رجوع شود).



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ يُسْلَبُ مِنْهُ رُوحُ الْإِيمَانِ مَا دَامَ عَلَى بَطْنِهَا فَإِذَا نَزَلَ عَادَ الْإِيمَانُ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ إِنْ هَمَّ قَالَ لَا أَ رَأَيْتَ إِنْ هَمَّ أَنْ يَسْرِقَ أَ تُقْطَعُ يَدُهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 383 رواية :12

فضيل گويد: امام صادق (ع ) فرمود: تا زمانيكهمرد روى شكم زن زانيه است ، روح ايمان از او سلب ميشود، عرض ‍ كردم بفرمائيد اگر قصد زنا كند چطور؟ فرمود: نه (روح ايمانش سلب نمى شود) بگو بدانم اگر قصد دزدى كند دستش ‍ بريده ميشود؟ (پس همچنانكه با قصد دزدى دست بريده نميشود، با قصد زنا هم روح ايمان سلب نميشود اين مفاسد و عقوبات بر انجام فعل مترتب است نه بر قصد آن ).



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدَةَ يَزْنِى الزَّانِى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ لَا إِذَا كَانَ عَلَى بَطْنِهَا سُلِبَ الْإِيمَانُ مِنْهُ فَإِذَا قَامَ رُدَّ عَلَيْهِ قُلْتُ فَإِنَّهُ أَرَادَ أَنْ يَعُودَ قَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَهُمُّ أَنْ يَعُودَ ثُمَّ لَا يَعُودُ
اصول كافى ج : 3 ص : 383 رواية :13

صباح بن سيابه گويد: خدمت امام صادق (ع ) بودم كه محمد بن عبده بحضرت عرض كرد: زانى در حال زنا كردن مؤ من است ؟ فرمود: نه ، زمانيكه روى شكم آن زن است ، ايمان از او سلب شود و چون برخيزد ايمان باو بر گردد، من عرض كردم : قصد دارد دو باره هم زنا كند، فرمود: چه بسا قصد ميكند دوباره زنا كند ولى نمى كند (پس با قصد زنا ايمانش سلب نشود).



الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْكَبَائِرُ سَبْعَةٌ مِنْهَا قَتْلُ النَّفْسِ مُتَعَمِّداً وَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ أَكْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ ظُلْماً قَالَ وَ التَّعَرُّبُ وَ الشِّرْكُ وَاحِدٌ
اصول كافى ج : 3 ص : 383 رواية :14

ابو بصير گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمود: گناهان كبيره هفت تاست ، از آنهاست قتل نفس از روى عمد، و شرك بخداى بزرگ ، و متهم ساختن زن پاكدامن ، و خوردن ربا بعد از دانستن ، و گريختن از جهاد، و تعرب بعد از هجرت ، و عقوق والدين و خوردن مال يتيم بنا حق ، فرمود: و تعرب و شرك يك چيز است .



توضيح :

تعرب بعد از هجرت در حديث 2334 توضيح داده شد.
و حاصلش اينستكه : مسلمان راضى باشد كه در بلاد كفر و جائيكه دست رسى باحكام اسلام ندارد توطن كند، با وجود آنكه رفتن بديدار اسلام برايش ممكن باشد. پس چنين شخصى با مشرك فرق ندارد، و شرك و تعرب در گناهان كبيره يكى حساب ميشود تا شماره آنها هفت شود.
أَبَانٌ عَنْ زِيَادٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ الَّذِي إِذَا دَعَاهُ أَبُوهُ لَعَنَ أَبَاهُ وَ الَّذِي إِذَا أَجَابَهُ ابْنُهُ يَضْرِبُهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 384 رواية :15

زبير كناسى گويد: امام صادق (ع ) فرمود: و كسيكه چون پدرش او را بخواند، لعنتش كند و كسيكه چون پسرش اجابت كند، او را بنا حق بزند.



شرح :

گويا اين روايت عقوق والدين را كه در روايت سابق ذكر شد توضيح ميدهد كه اين گناه از جانب پدر و فرزند هر دو منكن است ، اما ازجانب فرزند اينستكه : وقتى پدرش او را صدا زند، پدرش را لعنت كند و اما از جانب پدر، زمانيستكه پسر مطيع و فرمانبر را بدون جهت بزند،يا باو زيان رساند (اگر كلمه (يضربه ) بتشديد راء خوانده شود).
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا يَزْنِى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَأْكُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ ثَقُلَ عَلَيَّ هَذَا وَ حَرِجَ مِنْهُ صَدْرِي حِينَ أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ يُصَلِّي صَلَاتِي وَ يَدْعُو دُعَائِى وَ يُنَاكِحُنِى وَ أُنَاكِحُهُ وَ يُوَارِثُنِى وَ أُوَارِثُهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ يَسِيرٍ أَصَابَهُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص صَدَقْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ كِتَابُ اللَّهِ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِى الْكِتَابِ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ وَ السَّابِقُونَ فَأَمَّا مَا ذَكَرَ مِنْ أَمْرِ السَّابِقِينَ فَإِنَّهُمْ أَنْبِيَاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَيْرُ مُرْسَلِينَ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ غَيْرَ مُرْسَلِينَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْيَاءَ وَ بِرُوحِ الْإِيمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذِيذَ الطَّعَامِ وَ نَكَحُوا الْحَلَالَ مِنْ شَبَابِ النِّسَاءِ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ دَبُّوا وَ دَرَجُوا فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ثُمَّ قَالَ فِى جَمَاعَتِهِمْ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ يَقُولُ أَكْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ ثُمَّ ذَكَرَ أَصْحَابَ الْمَيْمَنَةِ وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً بِأَعْيَانِهِمْ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَلَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَسْتَكْمِلُ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ الْأَرْبَعَةَ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيْهِ حَالَاتٌ فَقَالَ الرَّجُلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذِهِ الْحَالَاتُ فَقَالَ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَهُوَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً فَهَذَا يَنْتَقِصُ مِنْهُ جَمِيعُ الْأَرْوَاحِ وَ لَيْسَ بِالَّذِى يَخْرُجُ مِنْ دِينِ اللَّهِ لِأَنَّ الْفَاعِلَ بِهِ رَدَّهُ إِلَى أَرْذَلِ عُمُرِهِ فَهُوَ لَا يَعْرِفُ لِلصَّلَاةِ وَقْتاً وَ لَا يَسْتَطِيعُ التَّهَجُّدَ بِاللَّيْلِ وَ لَا بِالنَّهَارِ وَ لَا الْقِيَامَ فِى الصَّفِّ مَعَ النَّاسِ فَهَذَا نُقْصَانٌ مِنْ رُوحِ الْإِيمَانِ وَ لَيْسَ يَضُرُّهُ شَيْئاً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الْقُوَّةِ فَلَا يَسْتَطِيعُ جِهَادَ عَدُوِّهِ وَ لَا يَسْتَطِيعُ طَلَبَ الْمَعِيشَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ فَلَوْ مَرَّتْ بِهِ أَصْبَحُ بَنَاتِ آدَمَ لَمْ يَحِنَّ إِلَيْهَا وَ لَمْ يَقُمْ وَ تَبْقَى رُوحُ الْبَدَنِ فِيهِ فَهُوَ يَدِبُّ وَ يَدْرُجُ حَتَّى يَأْتِيَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَهَذَا الْحَالُ خَيْرٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الْفَاعِلُ بِهِ وَ قَدْ تَأْتِى عَلَيْهِ حَالَاتٌ فِى قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ فَيَهُمُّ بِالْخَطِيئَةِ فَيُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ يُزَيِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ يَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى تُوْقِعَهُ فِى الْخَطِيئَةِ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ تَفَصَّى مِنْهُ فَلَيْسَ يَعُودُ فِيهِ حَتَّى يَتُوبَ فَإِذَا تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ عَادَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ فَأَمَّا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِى التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِى مَنَازِلِهِمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ أَنَّكَ الرَّسُولُ إِلَيْهِمْ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ فَسَلَبَهُمْ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ وحَ الْبَدَنِ ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ فَقَالَ إِنْ هُمْ إِلاّ كَالْأَنْعامِ لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِى بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
اصول كافى ج : 3 ص : 384 رواية :16

اصبغ بن نباته گويد: مردى خدمت اميرالمؤ منين صلوات الله عليه آمد و عرضكرد: يا اميرالمؤ منين ! برخى از مردم عقيده دارند كه بنده تا ايمان دارد زنا نكند و سرقت ننمايد و شراب ننوشد و ربا نخورد و خون محترم را نريزد، اين عقيده بر من گران آمده و از آن دلتنگ شده ام ، زيرا چنان بنده اى هم نماز مرا ميخواند و مثل من دعا ميكند، او از من زن ميگيرد و من از او زن ميگرم و سپس از يكديگر ارث ميبريم ، با وجود اين براه گناه كوچكى كه بدان آلوده شده از ايمان خارج ميشود؟
امير المؤ منين صلوات الله عليه فرمود: راست گوئى من هم از رسولخدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه ميفرمود و دليلش هم كتاب خداست كه :
خداى عزوجل مردم را سه طبقه آفريد و در سه درجه جايگزينشان فرمود، و اين همان قول خداى عزوجل است در قرآن : 1 اصحاب ميمنه 2 اصحاب مشاءمه 3 سابقون (كه در سوره واقعه بيان ميفرمايد).
اما آنچه درباره سابقون فرموده ، آنها پيغمبرانى هستند مرسل و غير مرسل كه خدا در آنها پنج روح قرار داده : 1 روح القدس 2 روح الايمان 3 روح القوه 4 روح الشهوة 5 روح البدن . كه بوسيله روح القدس بعثت آنها به پيغمبرى مرسل و غير مرسل انجام شد و نيز بوسيله آن همه چيز را دانستند و با روح ايمان خدا را عبادت كردند و چيزيرا شريك او نساختند و با روح قوت با دشمن خود جنگيدند و بامر معاش خود پرداختند و با روح شهوت از طعام لذيذ و نزديكى حلال با زنان جوان برخوردار گشتند و با روح بدن جنبيدند و راه رفتند، اين دسته آمرزيده اند و از گناهانشان (ترك اولاى آنها) چشم پوشى شده . سپس فرمود:
خداى عزوجل فرمايد: (اينانند رسولان كه برخى را بر برخى ديگر برترى داديم ، بعضى از آنها با خدا سخن گفته و بعضى را چند درجه بالا برديم و بعيسى بن مريم معجزات روشن داديم ، و او را با روح القدس تقويت كرديم 253 سوره 2) سپس درباره جماعت آنها (يعنى رسولان كه كاملترين مؤ مانند) فرموده : (و آنها را با روحى از خو كمك كرد) يعنى با آن روح ارجمندشان داشت و برديگرانشان برترى داد، اين دسته نيز آمرزيده اند و از گناهانشان چشم پوشى شده (كنايه از اينكه گناه نميكنند).
سپس اصحاب ميمنه را ياد فرموده و آنه همان مؤ منين حقيقى هستند كه خدا در آنها چهار روح نهاده (زيرا روح القدس ‍ مختص پيغمبرانست ) روح ايمان و روح قوت و روح شهوت و روح بدن ، و بنده همواره در صدد تكميل اين ارواحست و حالاتى برايش پيش آيد، آنمرد گفت : يا اميرالمؤ منين آن حالات چيست ؟ فرمود: اما نخستينش چنانستكه خداى عزوجل فرمايد: (برخى از شما به پست ترين دوران عمر برسد تا پس از دانش (كه داشت ) چيزى نداند 70 سوره 16) اين كسى است كه همه ارواحش كاسته شده ، ولى از دين خدا بيرون نرفته ، زيرا خداى پروردش دهنده او به پست ترين دوران عمرش رسانيده ، اينچنين كسى وقت نماز را نفهمد و عبادت شب و روز را نتواند و نيز نتواند با مردم در صف (نماز جماعت ) ايستد، اينست كاهش روح ايمان و زيانى هم بصاحبش ندارد.
و برخى ديگر روح شهوتش كاسته شود، كه اگر زيباترين دختران آدم بر او بگذرد، باو رغبت نكند و بسويش بر نخيزد و تنها روح بدن باقى ماند كه بوسيله آن بجنبد و راه رود تا ملك الموت بر سرش آيد، پس اين حالت خوب است ، زيرا خداى عزوجل با او چنين كرده و همچنين در دوران نيرومندى و جوانى حالاتى برايش پيش آيد، قصد گناه ميكند و روح قوت هم تحريكش مينمايد و روح گم شود و كناره گيرد، و بسويش بر نگردد تا توبه كند و چون توبه كرد، خدا باو توجه فرمايد و اگر گناه را تكرار كرد، خدا او را بآتش دوزخ برد.
و اما اصحاب مشاءمه يهود و نصارايند كه خداى عزوجل مى فرمايد: (كسانيكه خدا كتابشان داد او را ميشناسند چنانكه فرزندان خود را ميشناسند، چنانكه پسران خود را در خانه هاى خويش ميشناسند (و دسته اى از آنها با آنكه ميدانند حق را ميپوشند) (حق و درستى از پروردگار تو است ) كه تو بسوى آنها فرستاده شده اى (پس مبادا از آنها باشى كه شك و تردد دارند.)
و چون اينها (يهودى و نصارى ) آنچه را شناختند انكار كردند: خدا باين بلا گرفتارشان كرد و روح ايمانرا از آنها بگرفت و تنها سه روح را در پيكرشان جاى داد: روح قوت و روح شهوت و روح بدن ، سپس آنها را با چارپايان مربوط ساخت و فرمود: (آنها جز بمانند چارپايان نيستند. 44 سوره 25) زيرا چارپا هم با روح قوت بار كشد و با روح شهوت علف خورد و با روح بدن راه رود، آنگاه سائل بامام عرض كرد: يا اميرالمؤ منين دلم را زنده كردى باذن خدا.



عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ دَاوُدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا زَنَى الرَّجُلُ فَارَقَهُ رُوحُ الْإِيمَانِ قَالَ فَقَالَ هُوَ مِثْلُ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ ثُمَّ قَالَ غَيْرُ هَذَا أَبْيَنُ مِنْهُ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ هُوَ الَّذِى فَارَقَهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 387 رواية :17

داود گويد: از امام صادق (ع ) درباره قول رسولخدا (ص ): (چون مرد زنا كند روح ايمان از او جدا شود) پرسيدم ، فرمود آن مانند قول خداى عزوجل است : (در آنچه انفاق ميكنيد قصد بد و پست آنرا نكنيد 268 سوره 2) سپس ‍ فرمود: آيه ديگر روشن تر از اينست و آن قول خداى عزوجل است : (و آنها رابروحى از خود تقويت فرمود) اين روحست كه از او جدا شود.



شرح :

از ابن عباس روايت شده كه چون مردم خرماهاى پوسيده و بد را بعنوان صدقه و زكاة ميدادند، در اين آيه شريفه (سوره بقره ) از آن كار نهى شدند، يعنى خدايتعالى فرمود: هنگام انفاق قصد حرماى بدو پست نكنيد، بلكه تصميم بگيريد كه خرماى خوب را انفاق كنيد و طبق تصميم خود عمل كنيد و اما وجه تشبيه اين مطلب به زنا و رفتن روح ايمان گويا اينستكه انفاق در راه خدا عملى است مستحسن ونيكو و داراى ثواب و پاداشى از جانب خدايتعالى ، ولى در صورتيكه در ضمن خرماى بد و پوسيده صورت گيرد آن ثواب و پاداش از ميان برود، چنانكه روح ايمان هنگام زنا از مؤ من برود، مرحوم مجلسى در اين باره دو وجه ديگر هم نقل مى كند، ولى همه را خالى از تكليف نميداند.