گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
ارزش انديشيدن و فكر كردن


پيوند دين و حياء با عقل جبرئيل از طرف خدا نزد آدم (ع ) آمد و گفت : (اى آدم ! من از جانب خدا ماءمور شده ام تا تو را در انتخاب يكى از اين سه خصلت ، مخير سازم ، يكى از آن سه را بر گزين ، و دوتاى آن را واگذار.)
آدم پرسيد: آن سه خصلت چيست ؟
جبرئيل گفت : 1- عقل 2- حياء 3- دين .
آدم گفت : در ميان سه خصلت ، خصلت عقل و انديشيدن را برگزيدم .
جبرئيل به حياء و دين گفت : شما جدا شويد و عقل را به خودش واگذاريد، حياء و دين گفتند:
(يا جبرئيل انا امرنا اءن نكون مع العقل حيث كان )
:(اى جبرئيل ! ما ماءمور هستيم كه همراه عقل باشيم و از او جدا نشويم ).
جبرئيل گفت : (خود دانيد، آنگاه به سوى آسمان عروج كرد و رفت .(7)


فرق بين عقل و ادب ابوهاشم (كه يكى از فقهاى اسلام در عصر امام رضا(ع ) و امام جواد(ع )... بود) مى گويد: در محضر حضرت رضا(ع ) بويدم ، و افرادى نيز در آنجا بودند، سخن از عقل و ادب (نيروى انديشه و اخلاق اسلامى ) به ميان آمد، هر كسى چيزى مى گفت ، امام رضا(ع ) فرمود:
(عقل از عطاياى الهى است ، ولى ادب ، (مربوط به انسان است كه آن ) را با رنج و زحمت ، تحصيل مى كند، بنابراين كسى كه در تحصيل ادب ، زحمت ، تحصيل مى كند، بنابراين كسى كه در تحصيل ادب ، زحمت و رنج كشيد، آن را بدست مى آورد، ولى كسى كه در كسب عقل رنج و زحمت بكشد، جز بر نادانى خود نمى افزايد).(8) (يعنى اصل عقل ، از موهبتهاى خدادادى است ، و قابل كسب نيست ، ولى امور اخلاقى و ارزشهاى انسانى ، قابل تحصيل است ، و مى توان با زحمت و رنج در تحصيل آن امور، به درجه عالى ادب رسيد)


ارزش تفكر عبرت آموز حسن بن صيقل مى گويد: (از امام صادق (ع ) پرسيدم : مردم از پيامبر روايت مى كنند (انديشيدن يك ساعت ، بهتر از عبادت يك شب است )، چگونه انديشه اى است ؟).
امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه انسان از كنار خرابه يا خانه (رها شده اى ) مى گذرد، بگويد:
(اين ساكنوك ، اين بانوك ، ما بالك لاتتكلمين )
(آنها كه در ميان تو سكونت داشتند، كجايند؟ آنها كه تو را ساختند كجايند؟ چرا سخن نمى گوئى ؟(9)
(به اين ترتيب ، هم امام ، آن روايت را تصديق فرمود، و هم چگونگى تفكر ارزشمند را بيان داشت ، و براستى كه چنين است ، فكرى كه مايه عبرت فكرى گر چه اندك باشد، بهتر از عبادات طولانى ، ولى سطحى و بى عمق خواهد بود).


كم ارزشى عبادت بدون عقل اسحاق بن عمار مى گويد: به امام صادق (ع )عرض كردم : همسايه اى دارم ، بسيار نماز مى خواند و بسيار انفاق مى كند و بسيار به حج مى رود، و از او خلافى نسبت به خاندان رسالت ديده نشده است .
امام صادق (ع ) فرمود: عقلش چگونه است ؟ (يعنى آيا عقل اجتماعى و بينش دينى دارد؟)
گفتم :عقل ندارد، و از نظر فكرى در سطح پائين است .
آن حضرت فرمود: (لا يرفع بذلك منه ) (او كه عقل ندارد، درجه اش ‍ به خاطر آن اعمال نيك ، بالا نمى رود).(10)


عقل يا برهان راستين ابن سكيت اهوازى ، از دانشمندان بزرگ و مشهور عصر امام دهم حضرت هادى (ع ) بود، و از محضر آن حضرت و امامان ديگر بهره هاى وافر برده بود، او روزى از امام هادى (ع ) اين سئوال را كرد:
(خداوند چرا حضرت موسى (ع ) را با معجزه عصا و يد و بيضا و وسائل باطل كننده جادوى جادوگران فرستاد؟
و چرا حضرت عيسى (ع ) را با وسائل طبابت و درمان بيماريها (و شفاى دردمندان و بيماران جسمى ) فرستاد؟
ولى حضرت محمد پيامبر اسلام (ص ) را، با معجزه بيان و شيوا خطبه هاى غرا و سخنان دلنشين فرستاد؟)
امام هادى (ع ) در پاسخ فرمود: در عصر موسى (ع )، آنچه كه بيشتر رواج داشت ، جادوگرى قرار گيرد و بر آنها چيره شود فرستاد، او كارهايى كرد كه ساحران از انجام آن عاجز ماندند، و جادوهاى جادوگران را باطل كرد و به اين ترتيب ، حجت و برهان را بر آنها ثابت نمود.
و در عصر عيسى (ع )، بيمارى فلج و زمين گيرى زياد شده بود، و مردم به پزشك و درمان ، نياز شديد داشتند، از اين رو عيسى (ع ) در همين راستا، از جانب خدا چيزى آورد، كه پزشكهاى عصرش ، نظيرش را نداشتند، او به اذن خدا، مردگان را زنده مى كرد، كور مادر زاد را بينا مى نمود، اشخاص ‍ مبتلا به بيمارى پيسى را شفا مى داد و به اين ترتيب حجت را بر آنها ثابت نمود.
ولى حضرت محمد، پيامبر اكرم (ص ) در عصرى به پيامبرى مبعوث گرديد كه شيوه سخنورى و خطبه خوانى و شعر سرائى ، زياد شده بود، آن حضرت ، مطالب بلند پايه و دقيق با بيان رسا و شيوا آورد، كه بر آنها برترى داشت و به اين ترتيب حجت را بر آنها تمام كرد.
ابن سكيت : از پاسخ دلنشين امام هادى (ع )، قانع شد و عرض كرد: (سوگند به خدا چنين پاسخى را از هيچكس نشنيده بودم ).
آنگاه ابن سكيت پرسيد: در اين زمان ، حجت خدا بر مردم چيست ؟
امام هادى (ع ) فرمود: (آن حجت و دليل ، (عقل ) است ، كه انسان به وسيله عقل ، رهبر راستين را مى شناسد و او را مى پذيرد، و رهبر دروغين را مى شناسد و او را تكذيب مى نمايد.
اين سكيت : هذا والله هو الجواب : (سوگند به خدا پاسخ درست ، همين است .)(11)


مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف اسحاق پسر عمار مى گويد: به محضر امام صادق (ع ) رفتم ، داستان خودم را در رابطه با ملاقات با مردم ، و گوناگون بودن سطح فكرى آنها در پذيرش ‍ سخنم ، با آن حضرت در ميان گذاشتم ، و عرض كردم :
1- گاهى نزد بعضى از انسانها مى روم ، قسمتى از سخنم را به او مى گويم ، ولى او (با هوش تيزى كه دارد) همه سخن و مقصود مرا مى فهمد.
2- و با بعضى ديگر سخن مى گويم ، وقتى كه تمام سخنم را به او گفتم ، او مقصودم را مى فهمد و به من جواب مى دهد.
3- ولى با بعضى ديگر وقتى سخن مى گويم ، مقصودم را نمى فهمد، مى گويد: دوباره بگو، (به اين ترتيب انسانها در درك مطالب ، متفاوت هستند، علت چيست ؟)
امام صادق (ع ) در پاسخ من فرمود:
( آيا علتش را نمى دانى ؟ )، گفتم : نه .
فرمود: شخص اول ، كه مقصود تو را از قسمتى از گفتار تو مى فهمد، كسى است كه در همان هنگام كه نطفه بوده ، عقلش با نطفه اش بهم آميخته است ، و شخص دوم كسى است كه : عقلش در رحم مادرش ، به او ملحق شده است ، ولى شخص سوم كه سخنت را نمى فهمد و مى گويد دوباره بيان كن ، كسى است كه عقلش پس از بزرگ شدنش ، به او پيوسته است . (12)
بنابراين تيز هوشى و كند هوشى و ميانه هوشى ، مربوط به ريشه هاى تعقل او است كه اگر زودتر به او ملحق شده ، تيزهوش مى گردد و اگر ديرتر ملحق شده به همان نسبت ، كند هوش مى شود.


آدم وسواس ، عاقل نيست يكى از مسلمانان ، در وضو گرفتن ، وسوسه داشت ، چندين با اعضاء وضو را مى شست ، ولى به دلش نمى چسبيد و آن را نادرست مى خواند و تكرار مى كرد.
عبدالله بن سنان مى گويد: به حضور امام صادق (ع ) رفتم و از او ياد كردم ، گفتم : با اينكه او يك مرد عاقل است ، در وضو وسوسه مى كند.
امام صادق (ع ) فرمود: (اين چه عقلى است كه در او وجود دارد، با اينكه از شيطان پيروى مى كند؟)
گفتم : چگونه از شيطان پيروى مى كند؟
فرمود: از او بپرس ، اين وسوسه كارى از كجا به او روى مى آورد؟، خود او جواب خواهد داد كه : (از كار شيطان است )(13)
چرا كه او مى داند وسوسه و تزلزل درا اراده ، از القائات شيطان است ، زيرا خداوند(در قران در سوره ناس آيه 4، 5) مى فرمايد:
(من شر الوسواس الخناس - الذى يوسوس فى صدور الناس )
:(پناه مى برم از شر وسوسه هاى شيطان مرموز، كه در سينه هاى انسانها وسوسه مى كند) - ولى هنگام عمل بر اثر ضعف اراده ، قادر بر جلوگيرى از اطاعت شيطان نيست