گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
دعا و نيايش


دعا، اسلحه مؤ من است اصحاب ، در محضر رسول (ص ) اجتماع كرده بودند، آن حضرت به آنها رو كرد و فرمود:
(آيا شما را به اسحه اى كه ، موجب نجات شما از دشمن مى گردد و باعث افزايش روزى شما مى شود، راهنمايى نكنم ؟).
حاضران : چرا راهنمايى كن .
پيامبر: شب و روز پروردگار خود را بخوانيد و دعا كنيد.
(فان سلاح المومن الدعا.)
(چرا كه اسلحه مؤ من ، دعا است ). (55)


خواستن جدى در دعا (قحطى سراسر حجاز را فرا گرفت بود، مردم به حضور پيامبر اسلام (ص ) آمدند و از آن حضرت خواستند، دعا كند و از درگاه خدا درخواست باران نمايد).
رسول خدا(ص ) از خدا خواست تا بارانش را فرو فرستد، باران بسيار آمد، به طورى كه مردم از غرق شدن ترسيدند، و گفتند: اين بارندگى شديد و بسيار موجب غرق شدن خواهد شد، پيامبر(ص ) با دست اشاره كرد و گفت :(خدايا! بارانت را به اطراف مدينه بفرست ، بر ما نفرست ).
ابرها به اطراف مدينه بفرست ، بر ما نفرست ).
ابرها به اطراف پراكنده شدند.
جمعى از اصحاب از رسول خدا (ص ) پرسيدند:(يك بار از درگاه خدا طلب باران كردى ، ولى باران نيامد، سپس طلب باران كردى ، باران آمد، چرا بار اول نيامد بار دوم آمد؟!).
پيامبر (ص ) در پاسخ فرمود:
(انى دعوت وليس لى فى ذلك نية ، ثم دعوت ولى فى ذلك نية )
:(من (بار اول ) دعا كردم ولى تصميم جدى براى دعا و درخواست نداشتم ، ولى بار دوم ، در دعا تصميم جدى داشتم . (56)


پذيرفتن نبوت امام بر حق ، شرط استجابت دعا محمد بن مسلم مى گويد: به امام باقر(ع )، (يا به امام صادق ) عرض كردم : ما فردى را مى نگريم كه در عبادت و خشوع و كوشش دينى ، بسيار جدى است ولى امامت شما را نپذيرفته است آيا آن عبادات و كوشش هاى دينى او، سودى به حالش دارد؟
امام : اى ابا محمد! مثل اهلبيت نبوت (ع ) همانند آن خاندانى است كه در بنى اسرائيل بودند، كه هر گاه چهل شب ، عبادت و راز و نياز و كوشش ‍ مى كردند و سپس دعا مى نمودند، دعايشان به استجابت مى رسيد، ولى يكى از آنها چهل شب ، عبادت و راز و نياز كرد و سپس دعا نمود، ولى دعايش مستجاب نشد، نزد عيسى (ع ) رفت و گله كرد و از عيسى (ع ) خواست كه براى او دعا كند، عيسى (ع ) وضو گرفت و نماز خواند و پس از نماز براى او دعا كرد، خداوند به عيسى (ع ) وحى كرد: (آن بنده من ، از غير آن درى كه بايد از آن در نزدم آيد، مى آيد، او مرا مى خواند ولى در دلش ‍ نسبت به نبوت تو، شك است ، بنابراين اگر او آنقدر مرا بخواند كه گردنش ‍ بريده شود، و انگشتانش بريزد، دعايش را اجابت نمى كنيم ).
عيسى (ع ) به آن مرد گفت :(آيا تو خدا را مى خوانى ، ولى در مورد پيامبرش شك دارى ؟).
او گفت : (اى روح خدا! سوگند به خدا همان گونه كه گفتى ، همان طور است (من درباره پيامبرى تو شك داشتم ) اكنون از خدا بخواه تا اين شك را از دل من بزدايد).
حضرت عيسى (ع ) دعا كرد، خداوند توبه او را پذيرفت و او مانند خاندان خود گرديد (و پس از چهل شب عبادت ، دعايش مستجاب مى شد) (57)


مستجاب نشدن دعاى سه شخص وليد بن صبيح مى گويد: بين راه مكه و مدينه ، همراه امام صادق (ع ) بودم ، سائلى آمد و درخواست كمك كرد، امام صادق (ع ) دستور داد به او چيزى دادند، چيزى نگذشت سائل ديگرى آمد و درخواست كمك كرد، باز آن حضرت ، دستور داد چيزى به او دادند، بعد از ساعتى ، باز سائلى آمد و تقاضاى كمك كرد، آن حضرت ، دستور داد به او نيز چيزى دادند.
تا اينكه سائل چهارم آمد و تقاضاى كمك كرد، امام صادق (ع ) درباره او دستور كمك نداد، فقط دعا كرد و فرمود:(خدا سيرت كند).
سپس امام صادق (ع ) به ما رو كرد و فرمود: (آگاه باشيد كه در نزدم چيزى وجود دارد كه به او (سائل چهارم ) كمك كنم ، ولى مى ترسم مانند يكى از سه شخص شويم كه دعاى آنها به استجابت نمى رسد، آن سه شخص ‍ عبارتند از:
1- شخصى كه خداوند مالى به او بدهد، و او آن را در مورد ناشايسته اش ‍ مصرف كند، سپس بگويد:(خدايا به من بده )، دعايش مستجاب نگردد.
2- مردى كه درباره همسرش دعا كند كه : (خدايا مرا از او راحت كن )، با اينكه خداوند اختيار (طلاق ) او را بدست آن مرد داده است ، چنين فردى نيز دعايش مستجاب نمى شود.
3- مردى كه در مورد همسايه اش نفرين مى كند( و مى گويد: (خدايا اين همسايه ام را نابود كن ) )با اينكه راه خلاصى براى او وجود دارد، و آن اينكه خانه خود را بفروشد و بجاى ديگر برود، چنين كسى نيز دعايش به استجابت نمى رسد.
(و من سائل چهارم كمك نكردم ، تا مبادا مثل اولى (مصرف كننده مال در غير مورد شايسته اش ) شوم و دعايم به استجابت نرسد). (58)


نقش ثناى الهى و صلوات بر پيامبر (ص)،قبل از دعا، در استجابت آن عصر رسول خدا(ص ) بود، روزى پيامبر(ص ) در مسجد ديد: مردى وارد مسجد شد دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز، دست به دعا برداشت و دعا كرد.
پيامبر (ص ) فرمود: (اين بنده در دعا و درخواست خود از خدا، شتاب كرد) (و قبل از ثناى الهى دعا نمود).
سپس مرد ديگرى وارد مسجد شد و دو ركعت نماز خواند، پس از نماز، ثناى بجا آورد (يعنى خدا را به اوصافش ياد كرد) و بعد بر محمد(ص ) و آلش ، صلوات فرستاد، آنگاه دعا كرد.
پيامبر (ص ) (روش دعا كردن او را پسنديد، نزد او رفت و) به و فرمود:سل تعط:(درخواست كن كه به تو داده شود) (دعا كن كه دعايت به استجابت مى رسد).
در روايت ديگر، پس از نقل مطلب فوق ، آمده : امام صادق (ع ) فرمود:(در كتاب على (ع ) آمده : ستايش خدا صلوات بر محمد(ص )، قبل از دعا و درخواست است ، چنانكه يكى از شماها وقتى كه نزد شخصى براى حاجتى مى رود، آن شخص دوست دارد كه قبل از عرض درخواست ، سخن خوشى در ميان آيد) (59)


شرط استجابت دعا، و نتيجه گيرى از انفاق شخصى (مثلا به نام قاسم ) به حضور امام صادق (ع ) آمد و گفت : در قرآن دو آيه وجود دارد، ولى هر چه (معناى ) آن دو را مى جويم ، به آن دست نمى يابم .
امام صادق : آن دو آيه كدام است ؟
قاسم : (يكى آيه 60 مؤ من است كه خداوند مى فرمايد:)
(ادعونى استجب لكم :)
:(مرا بخوانيد (و درخواست خود را از من بخواهيد) و من آن را براى شما مستجاب مى كنم ).
ما دعا مى كنيم و درخواست خود را از خدا مى خواهيم ، ولى استجابتى نمى بينيم .
امام صادق : پس چرا دعايتان به استجابت نمى رسد؟
قاسم : نمى دانم .
امام صادق : ولى من راز آن را به تو خبر مى دهم : (كسى كه از فرمان خدا اطاعت نمايد، سپس دعا كردن (جهت و روش دعا) را مراعات نمايد، خداوند دعايش را به استجابت مى رساند.
قاسم : جهت و روش دعا، چيست ؟
امام صادق : 1- نخست حمد و ثناى الهى بجا آور 2- سپس نعمتهائى را كه به تو عنايت فرموده ياد كن و شكر گزارى نما3- سپس صلوات بر پيامبر (ص ) بفرست 4- سپس گناهانت را ياد بياور و به آن اقرار كن 5- سپس ‍ استغفار كرده و در مورد گناهانت به خدا پناه ببر، (آنگاه دعا كن ) اين است جهت و روش دعا كردن ، حال بگو آيه ديگر كدام است ؟
قاسم : اما آيه ديگر اين آيه (39 سباء) است كه خداوند مى فرمايد:
(و ما انفقتم من شيى ء فهو يخلفه و هو خير الرازقين )
:(و هر چيزى را (در راه خدا) انفاق كنيد، خداوند جاى آن را پر مى كند و او بهترين روزى دهندگان است ).
من انفاق مى كنم ، ولى عوض آن را نمى يابم .
امام صادق : آيا به نظر تو، خدا خلف وعده مى كند؟
قاسم : (نه ).
امام صادق : پس راز عوض نگرفتنت چيست ؟
قاسم : نمى دانم .
امام صادق : (اگر شما از راه حلال ، ثروتى را بدست آورديد، و در راه حلال انفاق نموديد، قطعا درهمى را انفاق نمى كنيد، مگر اينكه عوض آن داده شود). (60)


اميدوارى در دعا كردن احمد بن محمد به حضور امام رضا(ع ) آمد و گفت : چند سال است حاجتى دارم و آن را از خدا خواسته ام و دعا مى كنم ، ولى دعايم مستجاب نشده است ، در اين مورد شك و ترديدى به دلم راه يافته است .
امام رضا: اى احمد، مراقب باش كه شيطان بر تو چيره نگردد تا تو را ماءيوس ‍ و نااميد كند، همانا امام باقر(ع ) مى فرمود: (مؤ من ، نياز خود را از خدا مى خواهد، خداوند اجابت آن را تاءخير مى اندازد، به خاطر اينكه ناله و گريه و زارى او را دوست مى دارد).
سپس امام رضا(ع ) فرمود: (سوگند به خدا، تاءخير بر آوردن نيازهاى دنيوى مؤ منان (كه از درگاهش خواسته اند) براى آنها بهتر از تعجيل در بر آوردن نيازهاى آنها است .
دنيا چه ارزشى دارد؟ امام باقر (ع ) مى فرمود: (سزاوار است كه دعاى مؤ من در حال آسايش ، مانند دعايش در حال سختى باشد، و اگر دعايش به استجابت رسيد، سست نشود) (باز دعا مى كند) بنابراين از دعا كردن خسته نشو، زيرا دعا در پيشگاه خدا داراى مقام بسيار ارجمند است ، بر تو باد كه صبر كنى و در كسب روزى حلال بكوشى ، وصله رحم را رعايت نمايى ، مبادا با مردم اظهار دشمنى كنى ، زيرا ما خاندانى هستيم كه حتى نسبت به آنها كه قطع رحم كنند، صله رحم مى كنيم ، و به هر كه به ما بدى كند، نيكى كنيم ، كه سوگند به خدا از اين روش ، نتيجه خوبى مى بينيم .
همانا كسى كه در اين دنيا از نعمتهاى الهى برخوردار است اگر درخواستى از خدا كند، و دعايش به استجابت برسد، (بر اثر حرص ) باز درخواست ديگرى مى كند، و نعمت خدا به نظرش كم ارزش مى گردد، و از چيزى سير نشود، و در صورت فراوانى نعمت ، مسلمانان در اين راه به خاطر حقوقى كه بر او واجب است ، به خطر بيفتد و در فتنه و آزمايش قرار گيرد.
بگو بدانم اگر من چيزى به تو بگويم ، به صحت آن اطمينان دارى ؟
احمد: اگر به تو اطمينان نداشته باشم ، به چه كسى اطمينان دارم ، تو حجت خدا هستى ، حتما سخن تو درست است .
امام رضا: اگر به سخن من اطمينان دارى ، بايد به گفتار خدا بيشتر اطمينان داشته باشى ، چرا كه خداوند به وعده خود وفا مى كند، مگر خدا نمى فرمايد:
(و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان )
:(هنگامى كه بندگان من از تو درباره من سؤ ال كنند(بگو) من نزديكم ، دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم ) (بقره - 186).
و نيز، مگر نمى فرمايد:
(لا تقنطوا من رحمة الله )
:(از رحمت خدا نوميد نشويد) (زمر- 53).
(و الله يعدكم مغقرة منه و فضلا)
:(و خداوند به شما وعده آمرزش و فزونى مى دهد) (بقره - 268).
بنابراين اعتمادت به خدا بيشتر از ديگران باشد، و در خانه دل خود را به راه يافتن چيزى ، جز خوبى نگشائيد، كه در اين صورت شما آمرزيده ايد (61)


دستور نفرين بر همسايه دشمن و ضد دين يونس بن عمار مى گويد: به محضر امام صادق (ع ) رفتم رفتم و عرض كردم : (همسايه اى از قبيله قريش دارم ، نام مرا (به عنوان شيعه ) فاش ساخته است (و مرا در معرض خطر طاغوتيان ، كه در كمين شيعيان بودند قرار داده است ) به گونه اى نام مرا مشهور نموده ، كه هر وقت از كنارش عبور مى كنم مى گويد: (اين رافضى ، مالها را نزد جعفر بن محمد (يعنى امام صادق عليه السلام ) مى برد).
امام صادق : هنگامى كه نماز شب مى خوانى در سجده آخر دو ركعت اول نماز شب ، او را چنين نفرين كن : (نخست حمد و ثناى الهى بجا آور، سپس بگو:(كه ترجمه اش اين است ) (خدايا! فلانى پسر فلانى ، نام مرا فاش و مشهور كرده و مرا به خشم آورده ، و در معرض خطرها قرار داده است ، خدايا او را هدف تيرى شتابان قرار بده ، به گونه اى كه اثر آن تير، او را از من باز دارد، بار خدايا! مرگش را نزديك گردان ، و نشانه اش را نابود كن ، پروردگارا در اين كار، شتاب كن ، در همين ساعت و لحظه ).
يونس مى گويد: (دستور امام را انجام دادم ) وقتى كه به كوفه باز گشتم ، از خانواده ام در مورد آن همسايه مردم آزار پرسيدم ، گفت : بيمار است ، هنوز سخنم به پايان نرسيده بود كه از خانه او شيون برخاست ، و گفتند: (فلانى مرد) (62)


نفرين امام صادق (ع ) در مورد فرماندار ستمگر (داود بن على ، فرماندار مدينه از جانب عبدالله سفاح (اولين خليفه عباسى ) بود، كه بيشتر از سه ماه حكومت نكرد، او يكى از غلامان آزاد كرده و دوستان نزديك و شاگردان ممتاز امام صادق (ع ) به نام (معلى بن خنيس ) را دستگير كرد، و به او گفت : (ليست نام شيعيان را به من بده )، (معلى بن خنيس )، نام آنها را فاش نساخت و با كمال قاطعيت گفت :(اگر شيعيان ، زير قديمهايم باشند، قدمم را بر نمى دارم ، داود فرمان داد، گردن او را با شمشير زدند، و پيكر مطهر او را به دار آويزان كردند، و آنچه از اموال امام صادق (ع ) در نزد او بود، مصادره نمودند).
هنگامى كه امام صادق (ع ) از شهادت جانگداز معلى بن خنيس با خبر شد، فرمود:(قطعا داود را نفرين مى كنم ، كه غلام آزاد كرده مرا كشته و اموال مرا ضبط كرده است ).
اين خبر به فرماندار (داود بن على ) رسيد، براى امام صادق (ع ) پيام داد: (آيا به نفرين خود تهديد مى كنى ؟) (من از اين تهديدها نمى ترسم ).
معتب (يكى از خدمتكاران امام صادق عليه السلام ) مى گويد: (امام صادق (ع ) همواره در حال ركوع و سجود بود، هنگامى كه وقت سحر فرا رسيد، شنيدم در سجده خود چنين مى گفت :
(خدايا! از تو درخواست مى كنم به قدرت نيرومندت ، و به مقام جلال سختت كه همه مخلوقات در برابر آن جلال ، خوار هستند، اينكه صلوات بفرستى بر محمد و اهل بيت او، و اينكه (داود بن على ) را هم اكنون (به عذابت ) بگيرى ).
هنوز آن حضرت ، سرش را از سجده بلند نكرده بود، كه صداى شيون را از خانه داود بن على ، شنيديم ، امام صادق (ع ) فرمود:(من به دعائى ، او را نفرين كردم كه خداوند فرشته اى را به سوى او فرستاد كه عصائى آهنين را بر سر او زد به طورى كه از آن ضربت ، مثانه او شكافته شد، و مرد) (63)


دستور به (مباهله )، در آخرين مرحله استدلال بر دشمن ابومسروق مى گويد: به امام صادق عرض كردم :(ما با مردم (اهل تسنن ) درباره امامت شما گفتگو مى كنيم و براى آنها استدلال مى آوريم ، و از گفتار خدا در آيات قرآن ، در اين باره شاهد ذكر مى كنيم ، مانند اينكه ؛ مى گوئيم خداوند مى فرمايد:
(اطيعوا الله و اطيعوا الرسول واولى الامر منكم )
:(اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد رسول خدا، و صاحبان امر(امامان ) را) (نساء- 59).
در جواب ما مى گويند:(اين آيه درباره فرماندهان لشگرهاى اسلام نازل شده است ).
به آنها مى گوئيم : خداوند مى فرمايد:
(انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكات و هم راكعون )
:(سرپرست و رهبر شما، تنها خدا است ، و پيامبر او، و آنها كه ايمان آورده اند، و نماز را بر پا مى دارند، و در حال ركوع ، زكات مى پردازند (مائده - 55) (كه طبق روايات بسيار، اين آيه در شاءن امام على (ع )، آن هنگام كه انگشتر خود را در ركوع به فقير داد نازل شد).
آنها مى گويند: اين آيه درباره مؤ منان نازل شده است .
به آنها مى گوئيم : خداوند مى فرمايد:
(قل لا اسلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى )
:(بگو من پاداشى از شما براى رسالتم درخواست نمى كنم ، جز دوست داشتن نزديكانم را) (شورى - 23)
آنها مى گويند: (اين آيه درباره نزديكان و خويشان مسلمانان نازل شده است ).
هر چه از اين گونه آيات را كه در قران هست ، براى آنها مى خوانيم و به آنها استدلال مى كنيم ، جواب وارونه به ما مى دهند).
امام صادق : در چنين وقتى ، آنها رابه (مباهل )(64) دعوت كن .
ابومسروق : چگونه با آنها مباهله كنم ؟
امام صادق : سه روز (روح ) خود را اصلاح و پاك كن ، به گمانم فرمود سه روز روزه بگير، و سپس غسل كن و با شخص مورد مباحثه خود، به صحرا برو و انگشتان دست خود را و در ميان انگشتان او شبكه وار داخل كن ، و با او به انصاف رفتار كن (يعنى ) نخست لعن را از خود شروع كن ، و چنين بگو:(خدايا!، اى پروردگار هفت آسمان و هفت زمين ، اى آگاه به نهان و عيان ، و بخشاينده مهربان ، اگر ابومسروق حق را انكار مى كند و ادعاى باطل مى نمايد، بلائى از آسمان يا عذاب دردناك بر او فرو فرست ).
سپس امام صادق (ع ) به ابومسروق فرمود: پس از اين مباهله ، چندان نگذرد كه اثر آن را در آن شخص مقابل ، با چشم خود بنگرى .
ابومسروق مى گويد: (طبق دستور امام ، افراد طرف بحثم را به مباهله دعوت كردم ) سوگند به خدا هيچكس حاضر نشد كه دعوت مرا اجابت كند (يعنى از ترس ، مانند مسيحيان در مباهله عصر رسول خدا(ص )، راضى به مباهله نشدند). (65)


دعاى يوسف (ع ) براى نجات خود از چاه هنگامى كه برادران يوسف (ع )، آن حضرت به بيابان برده ، و به چاه افكندند، جبرئيل نزد يوسف (ع ) آمد و گفت :
(اى پسرك ! در اينجا چه مى كنى ؟)
يوسف : برادرانم مرا در چاه افكندند.
جبرئيل : آيا دوست دارى از چاه خارج گردى ؟
يوسف : اين با خداوند بزرگ است ، اگر خواست مرا خارج مى كند!.
جبرئيل : خداوند به تو مى فرمايد، مرا با اين دعا بخوان ، تا تو را از چاه خارج سازم .
يوسف : آن دعا چيست ؟
جبرئيل : آن دعا اين است ، بگو:
(اللهم انى اسلك بان لك الحمد، لا اله الا انت المنان ، بديع السماوات و الارض ، ذوالجلال و الاكرام ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تجعل لى مما انا فيه فرجا و مخرجا)
:(خدايا از درگاه تو درخواست مى كنم ، به اينكه حمد و سپاس مخصوص ‍ ذات پاك تو است ، معبودى نيست جز وجود يكتاى تو كه بخشنده نعمتهاى فراوان هستى ، آفريننده آسمانها و زمين ، و صاحب مقام ارجمند و والا مى باشى ، (از تو مى خواهم ) بر محمد و آل او (ص ) درود بفرستى ، و مرا در اين محلى كه قرار دارم خارج سازى و راه گشايشى برويم باز كنى ).
امام صادق (ع ) فرمود: يوسف (ع ) اين دعا را خواند، و از چاه (توسط كاروانيان ) خارج گرديد (كه داستانش در قرآن آمده - به مصر رفت و كم كم از گرفتاريها نجات يافت ...) (66)


دعائى ، براى محفوظ ماندن از گزند طاغوت عبدالله بن عبدالرحمن مى گويد: در حضور امام صادق (ع ) بودم ، به من فرمود: (آيا دعائى به تو نياموزم ، تا بوسيله آن ، دعا كنى ؟ ما خاندان هنگامى كه موضوعى ما را اندوهگين كند، و احساس خطر شديد شيطان (طاغوت ) كنيم ، خدا را به وسيله آن دعا مى خوانيم .
عبدالله : چرا، اى پسر رسول خدا، پدرم و مادرم به فدايت .
امام صادق : اين دعا را بگو:
(يا كائنا قبل كل شيى ء، و يا مكون كل شيى ء، و يا باقى بعد كل شيى ء، صل على محمد و آل محمد وافعل بى ...)
:(اى خداوندى كه قبل از هرچيزى بودى ، و اى پديد آورنده همه چيز، واى كسى كه بعد از همه چيز، هميشه هستى ، بر محمد و آلش درود بفرست ، و فلان كار مرا انجام بده ).(67)


دعا و دستور خاصى براى شفاى بيمارى داودبن رزين مى گويد: در مدينه ، به بيمارى بسيار سختى مبتلا شدم ، خبر بيمارى من به امام صادق (ع ) رسيد، براى من نامه اى نوشت كه :(شنيده ام ، بيمار شده اى ، يك من گندم خريدارى كن ، سپس به پشت بخواب ، و آن گندم را روى سينه ات بريز و پخش كن ، هر گونه كه پخش شده و بگو:
(اللهم انى اسلك باسمك الذى اذا سلك به المضطر كشفت ما به من ضر، و مكنت له فى الارض و جعلته خليفتك على خلقك ، ان تصلى على محمد وآل محمد و ان تعافينى من علتى )
:(خدايا! من به وسله آن نامت كه وقتى بى چاره درمانده ، تو را به آن نام مى خواند، بيمارى و گرفتاريش را برطرف مى سازى ، و در زمين به او آسايش مى دهى ، و او را خليفه خود در زمين قرار مى دهى ، درخواست مى كنم كه بر محمد و آلش (ص ) درود بفرستى و مرا از اين بيمارى كه دستخوش آن هستم ، عافيت بخشى ).
سپس راست بنشين و گندمها را از اطرافت جمع كن ، و همان دعا را بخوان ، آنگاه آن گندمها را چهار قسمت كن ، و هر قسمتى را به مستمندى بده ، باز همان دعا را بخوان .
داود مى گويد: من طبق دستور امام صادق (ع ) رفتار كردم ، به قدرى اثر سريع نمود كه هماندم ، سلامتى خود را باز يافتم ، گوئى از بند رها گشتم ، بسيارى همين دستور را انجام داده اند، و نتيجه خوبى گرفته اند(68)


يك دعاى سازنده فضل بن يونس مى گويد: امام كاظم (ع ) به من فرمود؛ اين دعا را بسيار خوان :
(اللهم لا تجهلنى من المعارين ، و لاتخرجنى من التقصير)
:(خدايا مرا از كسانى كه ايمان عاريه اى دارند قرار مده ، و مرا از تقصير بيرون مبر)
عرض كردم : معنى ايمان عاريه (ناپايدار) را دانستم ، ولى معناى ؛ (مرا از تقصير بيرون مبر) چيست ؟
فرمود:(هر كارى را كه براى خدا انجام مى دهى ، خود را در آن ، مقصر بدان ، زيرا همه انسانها در مورد اعمالشان ، بين خود و خدا، مقصر مى باشند)(69)


دعاى معروف ابوذر، در آسمانها ابوذر غفارى روزى به حضور رسول خدا (ص ) آمد، جبرئيل به صورت (دحيه كلبى )، در محضر پيامبر (ص ) بود، و با آن حضرت ، خلوت كرده بود، وقتى كه ابوذر آن دو را ديد، باز گشت ، و گفتگوى آنها را قطع ننمود، جبرئيل به پيامبر(ص ) گفت : (اى محمد! اين ابوذر بود، كه از اينجا عبور كرد و بر ما سلام نكرد، اگر بر ما سلام مى كرد، جواب سلام او را مى داديم ، اى محمد! اين اباذر دعائى را مى خواند كه نزد اهل آسمان ، معروف مى باشد، آنگاه كه من به آسمان رفتم آن دعا را از او بپرس .
هنگامى كه جبرئيل به آسمان رفت ، ابوذر به حضور پيامبر(ص ) آمد، پيامبر(ص ) به او فرمود: اى ابوذر! (چرا آن هنگام كه از كنار ما عبور كردى ، نزد ما نيامدى و سلام نكردى ؟).
ابوذر: گمان كردم كه دحيه كلبى نزد شما براى امور شخصى با شما خلوت نموده است ، از اين رو نزد شما نيامدم .
پيامبر: او جبرئيل بود و گفت : (اگر ابوذر بر ما سلام مى كرد، جواب سلام او را مى داديم ).
وقتى كه ابوذر دريافت كه او جبرئيل بود، بسيار متاءثر و پريشان گرديد و افسوس خورد كه چرا از توفيق سلام كردن بر جبرئيل محروم شده است ، آنگاه رسول خدا(ص ) به او فرمود:
(آن دعائى كه مى خوانى چيست ؟ كه جبرئيل به من خبر داد كه دعاى ابوذر در آسمانها نزد اهل آسمان ، معروف است .)
ابوذر گفت : آرى اى رسول خدا، من اين دعا را مى خوانم :
(اللهم انى اسلك الامن و الايمان بك ، والتصديق بنبيك ، والعافية من جميع البلاء، والشكر على العافية والغنى عن شرار الناس )
:(خدايا! در درگاهت درخواست دارم : امنيت و ايمان به تو را، و تصديق نمودن به پيامبرت ، و عافيت از همه بلاها و شكرگزارى در برابر عافيت ، و بى نيازى از مخلوقات بدت را) (70)


دعاى امام (ع ) براى دوستان حسن بن جهم مى گويد: به امام كاظم (ع ) (يا امام رضا) عرض ‍ كردم :
(مرا در دعاى خود فراموش نكن ).
امام : آيا مى دانى كه من تو را در دعا فراموش مى كنم ؟
حسن بن جهم مى گويد: با خود گفتم : آن حضرت براى شيعيانش ، دعا مى كند و من هم كه شيعه هستم ، مشمول دعايش مى باشم ، از اين رو گفتم :(نه ، مرا فراموش نمى كنى ).
امام : چگونه دانستى كه تو را فراموش نمى كنم ؟
حسن : من از شيعيان شما هستم ، و تو براى آنها دعا مى كنى (و دعاى شما شامل من نيز خواهد شد).
امام : آيا غير از اين ، راز ديگرى را (در مورد اينكه تو را دعا كنم ) دانستى ؟
حسن : نه ، چيزى ندانستم .
امام :
(اذا اردت ان تعلم مالك عندى ، فانظر الى مالى عندك )
:(هر گاه خواستى بدانى كه تو در نزد چگونه هستى ، بنگر كه من در نزد تو چگونه ام