گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
معصوم دوم فاطمه زهراء(س )


غذاى مخصوص در سينى مخصوص در خانه فاطمه (س ) روزى پيامبر(ص ) به فاطمه (س ) فرمود:(برخيز و آن سينى را به اينجا بياور، فاطمه (س ) برخاست و آن سينى را كه (در جاى پنهان بود) بيرون آورد، كه در ميان آن نان تريد شده و گوشت پخته شده بود(كه ظاهرا از غذاى بهشتى بود).
پيامبر(ص ) و على (ع ) و حسن و حسين و فاطمه (س )، سيزده روز از آن غذا خوردند، سپس ام ايمن روزى چيزى از آن نان و گوشت را در دست حسين (ع ) ديد، به او گفت : اين غذا را از كجا آوردى ؟
حسين (ع ) فرمود: (چند روز است كه ما از اين غذا مى خوريم ).
ام ايمن (كه از بانوان مخلص و ارادتمند اهلبيت نبوت بود) به حضور فاطمه (س ) آمد و عرض كرد:(هر چه ام ايمن دارد، به فاطمه (س ) و فرزندانش تعلق دارد، اما آيا فاطمه (س ) هر چه دارد، قدرى از آن به ام يمن نمى رسد؟).
فاطمه (س ) مقدارى از آن غذا را براى ام ايمن آورد، ام ايمن از آن خورد، از آن پس غذاى آن سينى تمام شد.
پيامبر(ص ) فرمود:(اگر از آن غذا به ام ايمن نمى خوراندى ، تا روز قيامت تو و ذريه تو از آن غذا مى خوردند).
امام باقر(ع ) پس از نقل ماجراى عجيب فوق فرمود:(آن سينى در نزد ما است ، و قائم ما در زمان ظهور خود، آن را بيرون مى آورد)(166)


برخورد شديد فاطمه (س ) با عمر بن خطاب هنگامى كه پس از رحلت پيامبر(ص ) آن حوادث تلخ و ناگوار نسبت به على (ع ) و فاطمه -س )انجام شد، فاطمه (س ) گريبان عمر بن خطاب را در يكى از روزهاى آن بحران گرفت ، و به پيش كشيد و فرمود:(اى پسير خطاب ! سوگند به خدا، اگر من رسيدن بلا را به بى گناهان كرامت نداشتم ، مى فهميدى كه خدا را سوگند مى دادم (و با نفرين ، همه شما را از بين مى بردم ) و خدا را اجابت كننده سريع مى يافتى ).(167)


هديه پيامبر(ص ) به فاطمه (س ) ناگواريهاى رنج آور زندگى باعث شد كه روزى فاطمه (ع ) نزد رسول خدا(ص ) آمد و به عنوان شكايت ، جريان را بيان نمود، پيامبر(ص ) جزوه اى به فاطمه (س ) داد و فرمود:(آنچه در آن نوشته شده بياموز)، در آن جزوه ، اين مطالب نوشته شده بود:
كسى كه : به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد، به همسايه اش آزار نمى رساند.
كسى كه : ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد، مهمان خود را گرامى مى دارد.
كسى كه : به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد، يا سخن نيك مى گويد، و يا خاموش مى شود.(168)


مصحف فاطمه (س ) يا كتاب علم امامان (ع ) (شاگردان در محضر امام صادق (ع ) حلقه زده بودند، و آن حضرت آنها رااز رخنه و گزند دشمنان اسلام هشدار مى داد، و به ويژه خطر منكران خدا از گذشته و آينده را گوشزد مى كرد، تا مسلمانان ، هوشيارانه و جدى در كمين آنها باشند، و از حريم اسلام دفاع كنند) يكى از سخنان امام صادق (ع ) در اين راستا اين بود:
(در سال 128 هجرت ، منكران خدا و ملحدان ، ظهور كنند، من اين مطلب را در كتاب مصحف فاطمه (س ) ديده ام .)
حماد(يكى از شاگردان ) گفت : مصحف فاطمه (س ) چيست ؟
امام : هنگامى كه پيامبر خدا(ص ) رحلت كرد، آنچنان فاطمه (س ) اندوهگين شد، كه اندازه آن را جز خدا نداند، خداوند فرشته اى را نزد فاطمه (س ) فرستاد، تا فاطمه (س ) را دلدارى دهد و با او سخن بگويد.
فاطمه (س ) جريان را به على (ع ) گزارش داد( شايد از اين رو كه على (ع ) آن سخنان را بنويسد، و يا مونس فاطمه (س ) باشد)، حضرت على (ع ) به فاطمه (س ) فرمود: (هر گاه حضور فرشته را احساس كردى و صدايش را شنيدى ، مرا خبر كن ).
فاطمه (س ) هنگامى كه احساس حضور فرشته مى كرد و صدايش را مى شنيد، به على (ع ) اطلاع مى داد، على (ع ) نزد فاطمه (س ) مى آمد و هر چه مى شنيد مى نوشت ، تا آنكه از آن سخنان (مصحف فاطمه ) را به وجود آورد، در آن مصحف ، سخن از حلال و حرام نيست ، بلكه در آن علم و حوادث آينده است .
شخص ديگرى از امام صادق (ع ) در مورد مصحف فاطمه (س ) پرسيد.
امام صادق (ع ) پس از سكوت طولانى فرمود: (فاطمه (س ) 75 روز بعد از رحلت رسول خدا زنده بود، و در اين ايام از فراق پدر، بسيار غمگين بود، جبرئيل نزد فاطمه (س ) مى آمد، او را دلدارى مى داد، و احوال و مقام پدرش را براى او بيان مى كرد، و حوادث آينده را كه دشمنان نسبت به فرزندان او روا مى دارند، به او خبر مى داد، حضرت على (ع ) آن مطلب را مى نوشت ، و آن نوشته همان (مصحف فاطمه ) است ).
فيضل بن سكره مى گويد: روزى به حضور امام صادق (ع ) رفتم ، به من فرمود: (اى فيضل ! آيا مى دانى ، اندكى قبل چه چيز مطالعه مى كردم .
فضيل : نه ، خبر ندارم .
امام : (كتاب فاطمه (س ) را مطالعه مى نمودم ، در آن كتاب نام تمام زمامدارانى كه در زمين حكومت مى كنند، و نام پدرانشان نوشته شده است ، ولى من براى (امامت ) فرزندان (امام ) حسن (ع )، چيزى در آن نديدم