گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
پيام مشرق
 نوای وقت


خورشید بدامانم انجم به گریبانم

در من نگری هیچم در خود نگری جانم

در شهر و بیابانم در کاخ و شبستانم

من دردم و درمانم ، من عیش فراوانم

من تیغ جهانسوزم ، من چشمهٔ حیوانم

چنگیزی و تیموری ، مشتی ز غبار من

هنگامهٔ افرنگی یک جسته شرار من

انسان و جهان او از نقش و نگار من

خون جگر مردان، سامان بهار من

من آتش سوزانم من روضه رضوانم

آسوده و سیارم این طرفه تماشا بین

در بادهٔ امروزم کیفیت فردا بین

پنهان به ضمیر من صد عالم رعنا بین

صد کوکب غلطان بین صد گنبد خضرا بین

من کسوت انسانم پیراهن یزدانم

تقدیر فسون من تدبیر فسون تو

تو عاشق لیلائی من دشت جنون تو

چون روح روان پاکم از چند و چگون تو

تو راز درون من ، من راز درون تو

از جان تو پیدایم ، در جان تو پنهانم

من رهرو و تو منزل من مزرع و تو حاصل

تو ساز صد آهنگی تو گرمی این محفل

آوارهٔ آب و گل ، دریاب مقام دل

گنجیده بجامی بین این قلزم بی ساحل

از موج بلند تو سر بر زده طوفانم