گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
پيام مشرق
 کرم کتابی


شنیدم شبی در کتب خانهٔ من

به پروانه می گفت کرم کتابی

به اوراق سینا نشیمن گرفتم

بسی دیدم از نسخهٔ فاریابی

نفهمیده ام حکمت زندگی را

همان تیره روزم ز بی آفتابی

نکو گفت پروانهٔ نیم سوزی

که این نکته را در کتابی نیابی

تپش می کند زنده تر زندگی را

تپش می دهد بال و پر زندگی را