گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
پيام مشرق
 به یکی از صوفیه نوشته شد


هوس منزل لیلی نه تو داری و نه من

جگر گرمی صحرا نه تو داری و نه من

من جوان ساقی و تو پیر کهن میکده ئی

بزم ما تشنه و صهبا نه تو داری و نه من

دل و دین در گرو زهره وشان عجمی

آتش شوق سلیمی نه تو داری و نه من

خزفی بود که از ساحل دریا چیدیم

دانهٔ گوهر یکتا نه تو داری و نه من

دگر از یوسف گمگشته سخن نتوان گفت

تپش خون زلیخا نه تو داری و نه من

به که با نور چراغ ته دامان سازیم

طاقت جلوهٔ سینا نه تو داری و نه من