گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل اول
.II - زندگی اتروسکی


اتروسکها از مبهمات آزار دهندة تاریخند. صد سال یا بیش، بر روم فرمان راندند و بر زندگی و رسوم رومی نفوذی چندان پردامنه کردند که روم را بی مطالعة احوال ایشان نمی توان شناخت؛ با اینهمه، ادب رومی در حق ایشان به همان گونه خاموش است که بانوی خانه داری، در حضور مردم، از به یاد آوردن عشاق روزگار جوانیش. تمدن ایتالیایی، به عنوان تمدنی دارای امکان خواندن و نوشتن، با آنان آغاز می شود؛ هشت هزار کتبیه و همچنین آثار فراوان هنری از آنان به دست آمده است، و قراین نشان می دهد که شعر و درام و تاریخ نیز داشته اند، اگرچه از این گونه آثار چیزی در دست نیست. از زبان اتروسکی، جز چند واژه، تاکنون رمزگشایی نشده، که آنها هم چیزی را روشن نمی کنند، و امروزه پژوهندگان از راز تمدن اتروسکی بیخبرتر از آنند که از تمدن مصر فرعونی پیش از شامپولیون بودند.
حاصل آنکه هنوز در این باره گفتگوست که اتروسکها چه کسانی بوده اند و کی و از کجا آمده اند. شاید در رد روایات کهن زیاد شتاب کرده ایم؛ فضل فروشان خوش دارند مسلماتی را که به رغم حوادث موذیانه پایدار می مانند، انکار کنند. بیشتر مورخان رومی و یونانی این نکته را مسلم می گرفتند که اتروسکیان از آسیای صغیر آمده بوده اند. بسیاری از عناصر دین و پوشاک و هنرشان حکایت از اصل آسیایی ایشان دارد؛ و برخی دیگر نشان از فرهنگ بومی ایتالیا. چه بسا تمدن اتروریا شاخه ای از فرهنگ ویلانووایی بوده، که از نظر بازرگانی زیر نفوذ یونان و خاور نزدیک قرار داشته است، حال آنکه اتروسکها خود، همچنانکه می گفتند، مهاجمانی از آسیای صغیر، شاید لیدیا، بوده اند. به هر تقدیر، درازدستی ایشان در کشتار، آنان را به صورت طبقة فرمانروای توسکان درآورد.
نمی دانیم که اتروسکها کجا به خشکی فرود آمدند، اما می دانیم که شهرهای بسیاری بنیاد کردند یا گشودند یا وسعت دادند. کار آنان نه همان ساختن دهکده هایی از کاه و گل بود که پیش از ایشان رواج داشت، بلکه شهرکهایی بارودار با خیابانهای عمود بر هم می ساختند، و خانه هایی نه تنها از گٍل ورزیده، که از آجر و سنگ. از اینها دوازده شهر در یک فدراسیون سست بنیاد اتروسکی به هم پیوستند، که تارکوینی (اکنون کورنتو)، آرتیون (آرتتسو)، پروژا (پروجا)، و ویی (ایزولافارنزه)1 در آن دست بالا را داشتند. در اینجا نیز، مانند یونان، دشواری حمل و نقل از میان کوهستانها و جنگلها، همراه با ستیزه جوییهای غیرتمندانة مردان، دست یکی کرده و کشور – شهرهای مستقلی پدید آورد که در برابر دشمنان خارجی نیز کمتر با هم متحد می شدند. هر شهری
---
1. همة این نامها رومی است؛ نامهای اتروسکی آنها معلوم نیست.

امن خویش را جداگانه پاس می داشت و هنگامی که به شهرهای دیگر تاخت و تاز می شد، کناره می جست؛ همة آنها یکی پس از دیگری، در برابر روم از پای درآمدند. اما، در طی قسمت اعظم قرن ششم ق م، همین شهرهای مستقل متحد بزرگترین نیروی سیاسی را در ایتالیا تشکیل می دادند، و سپاهی منظم و اسوارانی نامور و ناوگانی نیرومند داشتند که مدتی بر آنچه هنوز دریای تیرنه (یعنی اتروسکی) نامیده می شود، حکومت می کردند.1
حکومت شهرهای اتروسکی، مانند روم، نخست سلطنتی بود و سپس به اولیگارشی «خانواده های طراز نخست» دگرگونی یافت و بتدریج به مجمعی از شارمندان مالدار حق انتخاب سالیانة فرمانروایان را داد. تا آنجا که نگارهای قبور و سنگها نشان می دهد، این حکومت بر بنیاد جامعه ای یکسر فئودالی استوار بود که در آن آریستوکراسی زمیندار، غرق در تجمل، از مازاد محصول کار سرفهای ویلانووایی و بردگان اسیر بهره می بردند. در سایة این نظم، توسکان از شهر مردابها و جنگلها رها شد، و در آبیاری روستاها و ساختن گنبد آبرو در شهرها روشی پدید آمد که نزد یونانیان همزمانشان چیزی همانند آن یافت نمی شود. مهندسان اتروسکی، برای استفاده از سرریز آب دریاچه ها، آبراهه می ساختند و در دل صخره ها و تپه ها راههای زهکشی شده می ساختند. در 700 سال قبل از میلاد، صنعتگران اتروسکی از کرانة باختری مس، و از البا2 سنگ آهن بیرون می کشیدند؛ در پوپولونیا آهن می گداختند، و در سراسر ایتالیا آهن خام می فروختند. بازرگانان اتروسکی در سراسر دریای تیرنه سوداگری می کردند و از شمال اروپا، از راه رودخانه های راین و رن و از فراز کوههای آلپ، کهربا و قلع و سرب و آهن می آوردند و فراورده های اتروسکی را در همة بنادر عمدة مدیترانه می فروختند. در حدود سال 500 ق م، شهرهای اتروسکی سکه هایی به نام خود زدند.
بر طبق تصاویر گورهاشان، اتروسکها مردمی کوتاه بالا و تنومند بودند، با کله هایی بزرگ و چهره هایی مانند مردم آناطولی، و خاصه زنانشان سرخ رو بودند؛ و اما، قدمت سرخاب به اندازة قدمت تمدن است. بانوان در زیبایی شهره بودند، و سیمای مردان گاه از ظرافت و والاتباریشان حکایت می کرد . تمدن در میان این مردم به چنان پایة بلندی رسیده بود که نمونه هایی از «پل» های کار دندانسازان در گورهاشان یافت شده است؛ اتروسکها دندانسازی را، مانند پزشکی و جراحی، از مصر و یونان فرا گرفته بودند. زنان و مردان، هر دو، موهای بلند داشتند، و مردان ریش می گذاشتند. جامه ها به شیوة یونیایی دوخته می شد و مرکب بود از پیراهن زیرین بلند و روپوشی که بعدها به جبة رومی مبدل گشت. مردان و زنان، هر دو، زیور و پیرایه را دوست می داشتند و گورهاشان آکنده از جواهر بود.
اگر نقوش گورها را ملاک قضاوت بدانیم، باید بگوییم که زندگی اتروسکها، مانند مردم کرت، با کارزار سخت، و با تجمل آسان می شد، و با جشنها و بازیها رونق می گرفت. مردان تشنة پیکار بودند و ورزشهای مردانة گوناگون می کردند؛ به شکار می رفتند، با گاوان در میدانها می جنگیدند،
---
1. یونانیان، اتروسکها را تیرنیTyrrheni یا تیرزنی Tyrseni می نامیدند، رومیان آنان را اتروسکی یا توسکی می خواندند. شاید نامی که یونانیان به ایشان داده بودند از Tyrrha، نام قلعه ای در لیدیا، آمده باشد. واژة tower در انگلیسی نیز چه بسا با این نام همریشه باشد.
2. جزیره ای در نزدیک کرانة توسکان، در ایتالیای مرکزی. ـ م.

و عرابه های خود را، که گاه چهار اسب داشت، در دوایر پر خطر می راندند. گرده (دیسک) و نیزه پرتاب می کردند، با نیزه پرش می کردند، مسابقات دو می دادند، کشتی می گرفتند، مشت زنی می کردند و نبردهای گلادیاتوری. این بازهای نشانی از بیرحمی در خود داشت، زیرا اتروسکها، مانند رومیان، بر آن بودند که نباید گذاشت تمدن از توحش بسیار دور شود. آنان که کمتر خوی پهلوانی داشتند، میل می گرفتند و طاس می ریختند و نی می نواختند یا می رقصیدند. صحنه های شادی و میگساری به نقوش قبرها شکوه می بخشد. برخی از این صحنه ها فقط بزم مستانة مردانه است؛ و گهگاه زنان و مردان را با هم نشان می دهد، با لباسهای فاخر، که دو به دو روی بسترهای مجلل دراز کشیده اند و می خورند و می آشامند، بردگان فرمانشان را می برند، و رقاصان و خنیاگردان سرگرمشان می کنند.گاه، هماغوشی عاشقانه ای خورد و خوراک را رنگی دیگر می دهد.
در این مناسبات چه بسا بانو زنی روسپی است، یعنی همان که به یونانی «هتایرای» (روسپی آدابدان) می گویند. اگر سخن رومیان را بپذیریم، زنان جوان اترویا، همچون دختران یونان آسیایی و ژاپن در عصر سامورای، مجاز بودند که از راه روسپیگری جهیزیه به دست آورند. در نمایشنامة پلاوتوس1 دختری به این گناه متهم می شود که می خواهد، «به شیوة مردم توسکان، تن خویش را به ننگ بیالاید تا از موهبت زناشویی بهره مند شود.» با اینهمه، زن در اترویا پایگاهی بلند داشت و، همچنانکه از نگارها و پیکره ها برمی آید، در هر زمینه ای از زندگی بالا دست بود. خویشاوندی از راه مادر معین می شد، که این نیز از خاستگاهی آسیایی حکایت دارد. آموزش و پرورش محدود به جنس مرد نبود، زیرا تاناکیل، زن تارکوینیوس اول، در ریاضیات و پزشکی و همچنین دسیسه گری سیاسی مهارت داشت. تئوپومپوس گونه ای از مذهب اشتراک زن را به اتروسکها نسبت می دهد، اما مدرکی که حکایت از وجود چنین مدینة فاضلة افلاطونی کند به دست ما نرسیده است. در بسیاری از تصاویر، هماهنگی زناشویی و زندگی خانوادگی هویداست و کودکان، بیخبر از همه جا، شادمانه به بازی سرگرمند.
رسوم منفی اخلاقی در میان اتروسکها از دین ایشان مایه می گرفت. ایزدان اتروسکی همة ساز و برگ لازم برای ارعاب خویشتن رو به رشد و آسان کردن وظایف پدری و مادری را در اختیار داشتند. بزرگترین خدایان تینیا بود که تندر و آذرخش را در فرمان داشت. پیرامون او دوازده هگا خدای بزرگ، همه با هم، فرمانهای تینیا را بیرحمانه اجرا می کردند. مقام این خدایان دوازده گانه چنان حرمتی داشت که حتی ذکر نام ایشان گناهی بزرگ بود ( و ما نیز، به همین دلیل، شاید نباید نامهایشان را یاد کنیم). از میان این خدایان، مانتوس و مانیا، شهریار و شهبانوی جهان زیرزمینی، از همه هراس انگیزتر بودند و هر یک گروهی شیطان بالدار را در پی اجرای احکام خویش می فرستادند.
لاسا، یا مئان، الاهة تقدیر، آشتی ناپذیرتر از دیگران، ماریا شمشیری را تهدیدکنان در دست می چرخاند و قلم و دواتی برای نوشتن، و چکش و میخهایی برای کوبیدن فرمانهای تغییرناپذیرش داشت. لارس و پناتس طبعی شوخ داشتند، و مجسمه های کوچکشان در پرستشگاه نمایندة روح کشتزار و خانه بود.
اتروسکها دانش مقدس پیشگویی از روی جگر گوسفند یا پرواز پرندگان را شاید از بابل
---
1. نمایشنامه نویس رومی قرون سوم و دوم ق م؛ بیش از پنجاه نمایشنامة کمدی نوشته است.ـ م.

فرا گرفته بودند. اما بر طبق داستانهای کهن ایشان، نوة تینیا، که از شیار خاکی تازه شخم زده به وجود آمد و بیدرنگ مانند حکیمی زبان به سخن گشود، این دانش را به ایشان به الهام آموخت. مراسم دینی اتروسکها با فدیه کردن گوسفند یا گاو یا انسان به اوج می رسید. قربانیان، اگر آدمیزاده بودند، کشته یا در تشریفات دفن بزرگان زنده به گور می شدند. در پاره ای از موارد، اسیران جنگی را برای خشنود کردن خدایان قتل عام می کردند. بدین گونه بود که مردم فوکایا1 که در سال 533 ق م در آلالیا به اسارت درآمدند، در سال 535 ق م در بازارکایره سنگسار شدند، و 300 رومی، که در سال 358 به چنگ اتروسکها افتاده بودند، در تار کوینی قربانی گشتند. هر اتروسکی گویا می پنداشت که ، با کشتن هر دشمن، روحی را از دوزخ نجات می دهد.
اعتقاد به دوزخ مردم پسندترین اصل اساطیر اتروسکی بود. روح مرده، بدان گونه که در تصاویر گورها نشان داده می شد، به راهنمایی اجنه، به دادگاه جهان زیرزمینی می رفت و، در لحظة واپسین داوری، فرصتی برای دفاع از رفتار خویش در زندگی می یافت. اگر از عهدة این دفاع برنمی آمد به شکنجه های گوناگونی گرفتار می شد؛ این شکنجه ها، در آثار ویرژیل (برپایة فرهنگ توده ای اتروسکی در مانتوا)، و عقاید اولیة مسیحیت دربارة دوزخ، و از طریق آنها، بیست قرن بعد، در «دوزخ» دانتة توسکانی، رد پایی دارد. نیکوکاران از این بادافره معاف بودند، و رنج دوزخیان با نیایش یا فدیه دادن دوستان زنده شان کاهش می یافت. روح رستگاران از جهان زیرزمینی به انجمن خدایان عروج می کرد تا آنجا از جشنها و تجملات و قدرتهایی بهره برد که تصاویرشان را با امید بسیار بر گورها نقش کرده اند.
اتروسکها معمولا مردگان خود را به خاک می سپردند. توانگران در تابوتی لعابی یا سنگی دفن می شدند، و رویة دریچة تابوت به نقش انسانی خوابیده، اندکی شبیه به خود مرده و اندکی شبیه به چهرة خندان آپولون یونان کهن، مصور بود؛ هنر قرون وسطایی از این سنت اتروسکی چیزها آموخته است. گاه مردگان را می سوزاندند و خاکسترشان را در ظروف خاص می ریختند و روی ظرف چهرة خود مرده را نقش می کردند. ای بسا که خاکستردان یا گور به شکل یک خانه بود، گاه گورخانه ای که درون صخره ای ساخته می شد چند اطاق داشت و در آنها همة وسایل زندگی پس از مرگ، مانند اثاثه و افزار و گلدان و جامه و سلاح و آینه و لوازم آرایش و جواهر، آماده بود. در یکی از گورخانه های کایره، اسکلت جنگجویی روی تختخوابی مفرغی و دست نخورده، و کنار آن سلاحها و عرابه های او، پیدا شد؛ در اطاق پشت این گورخانه زیورآلات و جواهر زنی، شاید همسر خود او، جمع آمده بود. خاکستر اندام دوست داشتنی آن زن نیز در جامة عروسیش نهاده شده بود.