گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل اول
.III – هنر اتروسکی


هنر اتروسکی تقریبأ تنها قسمت شناخته شدة تاریخ اتروسکی است، و از راه آن می توانیم آداب و اخلاق مردم، قدرت دین و طبقه، و افت و خیز روابط اقتصادی و فرهنگی با آسیای صغیر، مصر، یونان و روم را ردیابی کنیم. هنر اتروسکی را آیینهای دینی مقید، و مهارت فنی آزاد می کرد. این
---
1. بندری در کنار دریای اژه. ـ م.

هنر، نمایندة تمدنی خشن و تاریک اندیش بود، اما آن را با قدرت و به زبان خاص بیان می کرد. هنر شرقی – یونیایی، قبرسی، و مصری – بر صورتها و سبکهای نخستین آن اثر گذاشته بود، و پیکرتراشی و کوزه گری آن در دوران بعدی نیز از نمونه های یونانی الهام می گرفت. و اما در معماری و نقاشی و ساختن مجسمه های مفرغی بود که هنر اتروسکی شخصیت و استقلال خود را آشکار می کرد.
بازمانده های آثار معماری جز تکه پاره هایی یا گورخانه هایی نیست. بخشی از باروهای شهر اتروریا، مرکب از آجرکاریهای کلان بیملاط، که استوار و دقیق به یکدیگر پیوسته، هنوز برجاست. خانه های توانگران اتروسکی پایه گذار طرح کلاسیک شیوة خانه های ایتالیایی است: یعنی، دیوار عبورناپذیر بیرونی، تالار پذیرایی یا ایوان مرکزیی که در سقف آن حفره ای برای فرو ریختن باران به آب انبار تعبیه شده، و غرفه هایی کوچک در پیرامون ایوان، که غالباً دالان ستونداری در برابر آنها قرار داشت. ویتروویوس1 پرستشگاههای اتروسکی را، که گورخانه ها نیز گاه به سبک آنها ساخته می شده، وصف کرده است. طرح این ساختمانها بیشتر به تقلید از معماری یونانی ریخته می شد، اما «سبک توسکانی» با معماری دوریک یونانی این فرق را داشت که ستونها بدون شیار و در عوض دارای پایه بود، و غرفه ها به شکل مستطیل شش در پنج ساخته می شد، حال آنکه در غرفه های دلکش آتیکی طول دوبرابر عرض بود. معبد اتروسکی از قسمتهای زیر تشکیل می شد: غرفه ای آجری، با ردیفی از ستونهای سنگی در پیرامون آن آرشیتراوها2 و آرایشهای سنتوری چوبین، و برجسته کاریها و تزیینات لعابی؛ همة اینها بر روی صفه یا پشته ای بنا می شد و از درون و بیرون رنگی روشن داشت. اتروسکها (تا آنجا که می دانیم) ساختن طاق و طاق ضربی را برای ساختمانهای غیر دینی – در بنای دروازه و دیوارها، آبراهه و زهکشها – در ایتالیا مرسوم کردند. آنان ظاهر ا ً این صور پرشکوه معماری را از لیدیا (لودیا) اقتباس کردند، و لیدیاییان خود نیز آن را از بابل گرفته بودند.3 اما آنان این اسلوب عالی، یعنی پوشاندن فضاهای بزرگ را، بی کمک ستونهای متعدد و با پرهیز از سنگینی آرشیتراوها، دنبال نکردند و بیشتر به همان راههایی رفتند که یونانیان پیموده بودند، و کار انقلاب طاقهای قوسی را برای رومیان بازگذاشتند.
معروفترین فراوردة اتروریا کوزه ها و سفالینه های آن است. نمونه های این آثار در هر موزه ای فراوان است و رهروان خستة تالارهای آثار سفالین را به حیرت می اندازد که این گنجینه ها چه کمال نادیده ای در خود نهفته دارد. کوزه های اتروسکی، اگر به تقلید از آثار یونانی ساخته نشده باشد، دارای طرحی میانمایه، ساختی خام، و آرایشی بربرانه است. هیچ هنر دیگری سیمای آدمی را چنین مسخ نکرده و اینهمه نقابهای نفرت آور و جانداران هولناک و شیطانهای غول آسا و خدایان هراس انگیز نساخته است. اما «سفالهای سیاه» قرن ششم ق م حاکی از شور و نشاط خاص ایتالیایی است، و شاید تکامل بومی شیوه های ویلانووایی را نشان می دهد. در وولچی و تارکوینی
---
1. معمار و مهندس رومی (قرن اول ق م) ، نویسندة کتاب نامدار «دربارة معماری». ـ م.
2. «حاشیة حمال»؛ پایین ترین قسمت «عرشه» (پیشانی) که مستقیماً روی سرستون قرار می گیرد. ـ م.
3. این صور در گورخانه ها و پرستشگاههای مصری و در کاخهای نینوا نیز به کار می رفت. برخی از اطاقهای رومی، به اندازة آنهایی که در اتروریا بازمانده است، قدمت دارد.

کوزه های زیبایی به دست آمده که گویا در آتن، یا به تقلید از سفالهای سیاه آتیکی ساخته شده است. «گلدان فرانسوا» ، که ظرفی است با دو دسته و به همت یک تن فرانسوی به همین نام کشف شده، گویا کار دو استاد یونانی به نام کلیتیاس و ارگوتیموس بوده است. خاکستردانهای متعلق به ادوار بعدی، که نقوشی سرخ بر زمینه ای سیاه دارد، زیباست. اما، باز برحسب قراین، به دست یونانیان ساخته شده است. فراوانی این گونه ظرفها نشان می دهد که سفالگران آتیکی بازار اتروسکی را در دست گرفته و کارگران بومی را واداشته بودند که فقط به تولیدات صنعتی مشغول باشند. رویهمرفته، دزدانی که گورخانه های اتروسکی را غارت می کردند حق داشتند اینهمه کوزه و افزار سفالی را به جا گذارند.
دربارة آثار مفرغی اتروسکی نمی توانیم با این بیحرمتی سخن بگوییم. مفرغکاران اتروسکی در حرفة خود سرآمد دیگران بودند. از نظر کمیت تولید با کوزه گران رقابت می کردند. چنانکه، بنا بر روایات، تنها یک شهر دو هزار مجسمة مفرغی داشته است. آنچه از ساخته های ایشان به دست ما رسیده، بیشتر به دورة تسلط رومیان تعلق دارد. در میان این برجسته کاریها، دو اثر ارزنده تر از دیگران است: یکی مجسمة «خطیب» که با جلال خاص رومی و وقار مفرغ در موزة باستانشناسی فلورانس به حال سخن گفتن ایستاده است؛ و دیگری، باز هم در فلورانس، مجسمة «خیمایرا»1 که در سال 1553 در آرتتسو به دست آمده و بخشی از آن را چلینی بازسازی کرده است. این شمایل نفرت انگیز، غولی را تصویر می کند که گویا به دست بلروفون2 کشته شد و دارای سر و بدن شیر، دمی به شکل مار، و کلة بزی است که به طور غیر طبیعی از پشت آن بیرون آمده است. اما قدرت و پرداختکاری آن ما را با عجایب بدنیش خو می دهد. مفرغکاران اتروسکی غالباً میلیونها تندیسک (مجسمة کوچک)، شمشیر، کلاه خود، جوشن، نیزه، سپر، افزار، ظرف خاکستر مرده، سکه، قفل، زنجیر، بادبزن، آیینه، تختخواب، چراغ، چلچراغ، و حتی عرابه برای صدور به کشورهای دیگر می ساختند. در آستانة موزة مترپلیتن نیویورک یک عرابة اتروسکی به دیدارگران خوشامد می گوید، که بدنه و چرخهای آن چوبین، و غلاف و دورة چرغها از مفرغ است و در قسمت جلوی آن تصاویر برجستة زیبایی نقش کرده اند. روی بسیاری از اشیای مفرغی به ظرافت حکاکی شده است. برای این کار، رویة شیء را با موم می پوشاندند و با قلم روی آن صورتی حک می کردند، و سپس شیء را در تیزاب فرو می کردند تا نقش خطوط روی فلز بیفتد، و بعداً موم را نیز آب می کردند تا پاک شود. هنرمند اتروسکی، در ساختن و پرداختن اشیای سیمین و زرین و استخوانی و عاجی، وارث و همپایة هنرمند مصری و یونانی بود.
تراشیدن مجسمة سنگی هیچ گاه در اتروریا رواج نداشت. مرمر کمیاب بود و کانهای کارارا گویا کشف نشده بود، اما خاک رس نرم و خوب فراوان بود و بزودی به مقدار زیاد در برجسته کاریهای لعابی و مجسمه های کوچک و تزیینات خانه ها یا گورخانه ها به کار رفت. در حدود اواخر قرن ششم، یک هنرمند ناشناختة اتروسکی مدرسه ای برای پیکرتراشی در ویی تأسیس کرد و شاهکار هنر اتروسکی، یعنی پیکرة «آپولون ویی» را ساخت که در سال 1916 در همان محل کشف شد و تا


<103.jpg>
یک گورخانة اتروسکی در چروتری

<104.jpg>
آپولون ویی، ویلای پاپ یولیوس، رم

<105.jpg>
خطیب، موزة باستانشناسی، فلورانس


1. جانور افسانه ای در اساطیر یونان. ـ م.
2. پهلوان افسانه ای یونان. ـ م.

چندی پیش در ویلاجولیای رم بود. این تندیس دلفریب، که از روی نمونة آپولونهای یونیایی و آتیکی زمان ساخته شده، زنی را نشان می دهد که چهره ای زنانه و کم و بیش شبیه به «مونالیزا»، با لبخندی بر گوشة لب و چشمانی کشیده و شیطنت آمیز و بدنی سرشار از شادابی و زیبایی و زندگی، دارد. ایتالیاییها آن را «آپولون جاندار» می نامند. در این زمینه، و همچنین در بسیاری از نقوش عالی گورخانه ها، پیکرتراشان اتروسکی سبک آسیایی را در تصویر مو و جامه به کمال رساندند، در حالی که در ساختن مجسمة «خطیب» خود یا وارثان رومیشان سنت چهره پردازی واقعی را بنیاد کردند.
نقاشی اتروسکی، به یاری نقاشی ایتالیای یونانی نشین، هنر دیگری را به روم منتقل کرد. پلینی مهین در وصف فرسکوهای آردئا می گوید که «قدمتشان از رم بیشتر است»؛ و در کایره فرسکوهای است که حتی «از اینها هم کهنتر و بسی زیباترند.» هنرمندان روی سفالها و اندرونة خانه ها و گورخانه ها را نقاشی می کردند. از همة اینها فقط فرسکوهای گورخانه ها و تصاویر گلدانها باقی است، اما چندان که همة مراحل نقاشی اتروسکی را، از سبک شرقی و یونانی گرفته تا یونانی و اسکندریه ای و سرانجام رومی و پومپئیی، می توان در آنها بازشناخت. در برخی گورخانه ها نخستین نمونه های ایتالیایی پنجره و سردر و ستون و رواق و دیگر صور معماری، که شکلهایشان به سبک پومپئیی روی دیوارهای درونی اطاقها نقش شده است، دیده می شود. بسیاری از فرسکوها رنگ باخته اند، و عجب آنکه معدودی از آنها پس از بیست قرن تازگی و درخشندگی خود را نگاه داشته اند. نقاشیها از نظر فنی میانمایه اند. در تصاویر اولیه، از اصول مناظر و مرایا، نمایش حجم، و کاربرد سایه روشن برای نمایش تمامیت و ژرفا، نشانی نیست. بدنها به سبک مصری باریکند، گویی که در آیینة افقی محدبی انعکاس یافته اند؛ چهره ها همه نیمرخ، در جهت پاها، تصویر شده اند. در نمونه های بعدی، اصول مناظر و مرایا و نمایش حجم پدیدار می شود، و اجزای بدن تناسب دقیقتر و ماهرانه تری دارند. اما در همة این نقاشیها چنان شور و نشاط بازیگوش خاصی دیده می شود که آدمی را انگشت به دهان می دارد که اگر گورخانه های اتروسکی به این شادمانگی است، پس زندگیشان چگونه بوده است!
در همة آنها مردانی را می بینیم که می جنگند و از آن لذت می برند، یا در کارزار به جست و خیز و بازی سرگرمند. مردانی که به جنگ شیر و خرس می روند، با دلاوری کسانی مبارزه می کنند که گویی تماشاگرانی دارند. در میدانهای ورزش، کشتی می گیرند و مشت می زنند، در حالی که تماشاگران، خود، سخت تر از حریفان نبرد با هم گلاویزند؛ با اسب یا گردونه بر گرد آمفی تئاترها می تازند؛ و گاه در گوشة آرامی ماهی می گیرند. لوح نقاشی دلپذیری مرد و زنی را نشان می دهد که روی رودی آرام خوش خوش بلم می رانند: خرد تا این پایه کهنسال است. بر گوری، در کایره، صورت مرد و زنی هست که بر بستری دراز کشیده اند؛ مرد، که تاجی از خرزهره بر سر دارد، با جامی شراب به زن وعدة وفاداری جاودانه می دهد؛ زن لبخند می زند و قول او را باور می کند. گرچه می داند که مرد دروغ می گوید. در گورخانه های دیگر، نقاش اتروسکی تصور خود را از بهشت نشان می دهد: بزم عشرتی بی پایان، که در آن دختران بی پروا به آهنگ نی دولول و چنگ، در رقص، سر از پا نمی شناسند. نی و چنگ و شیپور، و گویا ساز دهنی، از لوازم هر بزم و عروسی و تشییع جنازه بوده است؛ عشق به موسیقی و رقص یکی از وجوه درخشان تمدن اتروسکی است. در گورخانة


<106.jpg>
سر یک زن از یک گورخانة اتروسکی در کورنتو


«شیرزن» در کورنتو، شمایلها، چرخ زنان، با تن برهنه در شور و جنون مستانه اند.
تقدیر اتروسکها چنین بود که سلطة خویش را از شمال و جنوب تا کوهپایه های آلپ و شهرهای یونانی نشین کامپانیا گسترش دهند، و آنگاه کنار رود تیبر خود را با قدرت فزایندة روم رو به رو ببینند. اتروسکیان در ورونا، پادوا، مانتوا، پارما ، مودنا، بولونیا، آن سوی کوههای آپنن در ریمینی، راونا، و آدریا کوچگاههایی ایجاد کردند؛ دریای آدریاتیک نام خود را از همین پایگاه کوچک آدریا گرفته است. کوچنشینان اتروسکی در فیدنه، پراینسته (پالسترینا)، کاپوا، و شاید توسکولوم (توسکان کوچک)، زادگاه سیسرون، روم را در میان گرفتند و سرانجام در سال 618ق م، بر طبق روایتی دقیق اما سست، یک حادثه جوی اتروسکی بر دیهیم روم دست یافت؛ بدین ترتیب قدرت و تمدن اتروسکی برای مدت صد سال حاکم و مربی ملت رومی شد.