گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل اول
.VI- پیدایی جمهوری


در اینجا روایت بدل به ادبیات می شود و نثر سیاست با نظم عشق در می آمیزد. لیویوس می گوید که یک شب در اردوی شاه در آردئا، پسر او، سکستوس تارکوینیوس، و یکی از خویشاوندانش، به نام لوکیوس تارکوینیوس کولاتینوس، دربارة فضایل زنانشان نسبت به یکدیگر گفتگو داشتند. کولاتینوس پیشنهاد کرد که هر دو سوار اسب شوند و به رم بروند و، در آن دیرگاهان شب، زنانشان را شگفتزده کنند. پس چنین کردند؛ اما وقتی به رم رسیدند، دیدند که زن سکستوس با فاسقانش بزم برپا کرده است، حال آنکه لوکرتیا، زن کولاتینوس، برای بافتن جامة شوهرش پشم می ریسد. آتش هوس در دل سکستوس افتاد تا وفای لوکرتیا را بیازماید و از عشق او برخوردار شود. پس، چند روز بعد، در نهان به خانة لوکرتیا رفت و به زور و نیرنگ از او کام گرفت. لوکرتیا پدر و شوهر خویش را فراخواند و ماجرا را
---
1. کمتر پژوهنده ای می تواند، مانند اتوره پایس، آن قدر شکاک باشد که سراسر تاریخ روم را تا سال 443 ق م افسانه ای بشمرد ، و بگوید که تارکوینیوس اول و تارکوینیوس دوم هر دو یک تن بوده اند و هرگز وجود نداشته اند. روایت قدیمی مربوط به دورة بعد از رومولوس، اگر با جرح و تعدیل پذیرفته شود، بهتر از هر فرضیة دیگر امور را توجیه می کند.
2. شاید علت بدنامی تارکوینیوس در روایات قدیم، دخل و تصرف اشراف و اتروسکها در این روایات باشد. بخش عمدة تاریخ مراحل نخستین زندگی رم را نمایندگان یا ستایشگران طبقة پاتریسین نوشته اند، همچنانکه تاریخ امپراطوران بعدی، به همت هواخاهان سنا، مانند تاسیت (تاکتیوس) فراهم آمده است.

برایشان باز گفت، آنگاه با دشنه ای خود را کشت. بر اثر این سانحه، لوکیوس یونیوس بروتوس، یکی از دوستان کولاتینوس، از همة نیکمردان خواست تا خانوادة تارکوینیوس را از رم برانند. وی خود برادرزادة شاه بود، اما پدر و برادرش به فرمان شاه کشته شده بودند. بروتوس، برای آنکه زنده بماند و انتقام بگیرد، خود را به دیوانگی زده بود و از این رو او را بروتوس لقب داده بودند، یعنی «خل». بروتوس همراه کولاتینوس به پایتخت رفت و داستان لوکرتیا را برای سنا شرح داد و آنان را برانگیخت تا همة افراد خانوادة سلطنت را از رم تبعید کنند. در این میان، شاه سپاهیان را ترک گفت و به رم شتافت. بروتوس، چون از این کار خبر یافت، نزد سپاهیان تاخت و داستان لوکرتیا را برای آنان نیز بازگفت. سپاهیان به حمایت بروتوس برخاستند. تارکوینیوس به شمال گریخت و از اتروریا خواست تا تخت شاهی را به او بازگرداند.1
در این هنگام، مجلسی از شارمندان سرباز برپا شد و، به جای انتخاب پادشاهی که برای تمام مدت عمر حکومت کند، دو کنسول، با قدرتهای برابر و رقیب یکدیگر، برای یک سال حکومت معین کرد. نخستین کنسولها، بر طبق روایات، بروتوس و کولاتینوس بودند؛ اما کولاتینوس کناره گرفت و جای خود را به پوبلیوس والریانوس داد. پوبلیوس والریانوس، با وضع قوانینی اصولی در روم، به پوبلیکولا یا «دوست خلق» نامدار شد. از جملة این قوانین آن بود که: هر کسی بخواهد به پادشاهی برسد، بی محاکمه، باید اعدام شود؛ و نیز سزای کسی که بخواهد بی رضایت مردم به منصبی دولتی دست یابد، مرگ است؛ شارمندی که محکوم به مرگ یا تازیانه خوردن می شود، حق استیناف از مجمع نمایندگان را دارد. والریانوس بود که این رسم را نهاد که هر کنسول، هنگام ورود به مجمع نمایندگان، به علامت اعتراف به حاکمیت مردم و حق مطلق آنان در زمان صلح به صدور حکم اعدام، تبرها را از چوبدستیها جدا کندو فرو آورد.2
انقلاب دارای دو اثر عمده بود: یکی آنکه روم را از سلطة اتروسکها رهایی بخشید، و دیگر آنکه به جای سلطنت، تا زمان قیصر، آریستوکراسی را بر کارها مسلط کرد. وضع سیاسی شارمندان تهیدست بهتر نشد؛ بر عکس، آنان مجبور بودند زمینهایی را که از سرویوس گرفته بودند به صاحبان اصلی باز گردانند، و به علاوه آن حمایت مختصری را نیز که سلطنت در برابر آریستوکراسی از ایشان می کرد، از دست دادند. فاتحان، انقلاب را پیروزی آزادی
---
1. بیشتر محققان، از زمان نیبور، داستان لوکرتیا را افسانه و ساختة شکسپیر می دانند. نمی دانیم که حد فاصل تاریخ و شعر در این باره کجاست. برخی چنین اندیشیده اند که حتی وجود خود بروتوس افسانه ای است. اما اینجا نیز شاید در شکاکیت افراط کرده اند.
2. رجوع شود به پانوشتهای ص 20. ـ م.

خواندند؛ اما، در قاموس صاحبان قدرت، آزادی گاه به معنای بی بندوباری در بهره کشی از ناتوانان است.
اخراج خانوادة تارکوینیوس از رم، و شکست اتروسکها به دست مهاجران یونانی در کومای در 524ق م، سیادت اتروسکها را در مرکز ایتالیا به خطر انداخت. به همین علت، لارس پورسنا، حکمران کلوسیوم، دعوت تارکوینیوس را اجابت کرد؛ پس، سپاهی از شهرهای متحد اتروریا فراهم آورد و رو به رم نهاد. در عین حال، در خود رم نیز دسایسی برای بازگرداندن تارکوینیوس به سلطنت صورت گرفت. دو پسر بروتوس جزو دسیسه گران گرفتار آمدند، و بروتوس، نخستین کنسول تندخوی رومی، خاموش و صابرانه، ناظر تازیانه زدن و سر بریدن فرزندان خود شد؛ این رفتار او برای رومیان بعدی سرمشق و شاید اسطوره گشت. رومیان، پیش از آنکه پورسنا به ایشان برسد، پلهای روی تیبر را ویران کردند. هوراتیوس یک چشم (کوکلس)، با دفاع خود از سر پلها، نام خویش را در ترانه های لاتینی و انگلیسی جاودان ساخت. با وجود این ، و دیگر افسانه هایی که برای افتخارآمیز نمودن شکست رومیان ساخته شد، روم در برابر پورسنا تسلیم اختیار کرد، و پاره ای از اراضی خود را به ویی و شهرهای لاتینی که به دست شاهان رومی غارت شده بود و گذاشت. پورسنا بازگشت تخت سلطنت به تارکوینیوس را خواستار نشد، و با این کار خوش ذوقی خویش را آشکار کرد. در این زمان در اتروریا نیز آریستوکراسی بساط سلطنت را برمی چید. رم برای مدت یک نسل ناتوان شد، اما انقلاب آن همچنان ادامه یافت.
نیروی اتروسکها در رم از میان رفت، آما آثار و نشانه های نفوذ اتروسکی در تمدن رومی تا پایان حیات آن باقی ماند، ولی این نفوذ در زبان لاتینی گویا از همه کمتر بوده است. با اینهمه، ارقام رومی چه بسا اتروسکی هستند. و چه بسا که نام روما از واژة اتروسکی رومون، به معنای رودخانه، آمده باشد. رومیان باور داشتند که آیین استقبال از فاتحان بازگردانده به میهن را از اتروریان گرفته اند، و نیز جامه های حاشیه ارغوانی، کرسی عرابه مانند فرمانروایان، و تبرها و چوبدستیهایی را که به دست دوازده لیکتور1، در برابر هر کنسول، به نشانة قدرت و اعتبار او برای ضرب و قتل، حمل می شد.2 قرنها پیش از آنکه
---
1. در روم قدیم، هر یک از ملازمین و یساولان، قضات و صاحبمنصبان عالیرتبه، که با «فاسکس» پیشاپیش آنان حرکت می کردند تا راه را برای ایشان باز، و مردم را به ادای احترام لازم به آنان وادار کنند. «فاسکس» دسته ای بود از ترکه های نارون یا توس، که با نوار قرمزی به هم بسته شده بود، و لیکتورها آن را بر دست و شانة چپ پیشاپیش قضات و صاحبمنصبان عالیرتبه، حمل می کردند. ـ م.
2. در یکی از مقابر اتروسکی، متعلق به قرن هشتم ق م، تبر آهنی دو سری پیدا شد که دستة آن درون هشت میلة آهنی قرار گرفته بود. تبر دو سر، به نشانة حکومت، دست کم به اندازة تمدن کرت در دورة مینوایی قدمت دارد. رومیان چوبدستیها و تبرهایی را که با هم دسته می شد، «فاسکس» می نامیدند. لیکتورها (از واژة ligare، به معنای دسته بندی کردن) به این علت دوازده تن بودند که فدراسیون اتروسکی دوازده شهر داشت، و هر شهر یک نفر را برای همراهی صدراعظم فدراسیون معین می کرد.

رم صاحب ناوگانی شود، بر سکه های رومی تصویر دماغة یک کشتی را نقش کرده بودند ـ که مدتها در سکه های اتروریایی، به علامت قدرت و فعالیت دریایی آن، نقش می شد. از قرن هفتم تا قرن چهارم ق م، رسم بود که اشراف رومی فرزندان خود را برای گذراندن مراحل عالی آموزش به شهرهای اتروسکی بفرستند، تا در آنجا، از جمله ، دروس هندسه و مساحی و معماری را فرا گیرند. رومیان جامة خود را از اتروریا، یا شاید هر دو از منبع واحدی، اقتباس کرده بودند.
نخستین بازیگران، همراه نامشان، یعنی هیستریونس، از اتروریا آمدند. اگر قول لیویوس را بپذیریم، تارکوینیوس پریسکوس بود که تماشاخانة سیرکوس ماکسیموس را ساخت و از اتروریا اسب و مشتزن برای مسابقات رومی آورد. رومیان مسابقات وحشیانة گلادیاتوری را از اتروسکها تقلید کردند، اما برتری مقام زن در روم، در مقایسه با یونان، نیز معلول نفوذ اتروسکها بود. مهندسان اتروسکی دیوارها و گند آبروهای روم را ساختند و آن را، از صورت یک باتلاق، به شکل شهر متمدن و محفوظی درآوردند. سرچشمة آیینهای دینی و کاهنان و غیبگویان رومی نیز اتروریا بود. حتی تا زمان یولیانوس (363 میلادی)، غیبگویان اتروسکی رسماً جزو سپاهیان رومی بودند. در آیینهای اتروسکی چنین تصور می شد که رومولوس حدود رم را معین کرده است. مراسم عروسی، با آیین سمبولیک ربودن عروس به دست داماد، و همچنین آیین تشییع جنازة رومی از اتروسکها، اقتباس شده بود. روم سازها و الحان موسیقی خویش را نیز از اتروریا گرفت. بیشتر هنرمندان رومی اتروسکی بودند، و آن خیابان رومی که محلة هنرمندان بود «ویکوس توسکوس» نامیده می شد، و اما خود انواع هنر از یونانیان کامپانیایی به وسیلة لاتیوم به روم راه یافت. ماسک صورت مرده، که برای نمایشگاههای خانوادگی برداشته می شد، بر پیکرتراشی از روی چهره در روم اثری عمیق داشت، که این نیز رسمی بود که از اتروریا سرچشمه گرفته بود. پیکرتراشان رومی معابد و کاخها را با مجسمه های مفرغی، هیاکل، و برجسته کاریهای لعابی زیور می دادند. معماران اتروسکی شیوة توسکان را، که هنوز در ردیف ستونهای کلیسای سان پیترو نمایان است، برای روم بازگذاشتند. گویا نخستین ساختمانهای روم به دست شاهان اتروسکی برپا شد و هم ایشان بودند که، به جای کلبه های خاکی و چوبین روم، خانه هایی از چوب و آجر و سنگ ساختند. فقط در روزگار قیصر بود که در روم به اندازة زمان اتروسکها خانه ساخته شد.
مبالغه نباید کرد. روم هر قدر از همسایگانش مایه گرفت و چیز آموخت، اما خصوصیت

خویش را در همة زمینه های اصلی زندگی حفظ کرد. در تاریخ اتروسکی، چیزی که بکمال حکایت از وجود منش رومی داشته باشد یافت نمی شود، یعنی انضباط شدید رومیان، بیرحمی و جسارت آنها، میهن پرستی و سرسپردگی صبورانه ای که باعث شد رومیان، با شکیبایی، دولتهای مدیترانه را به تصرف درآورند و سپس با شکیبایی بر آنها حکومت کنند. اکنون روم آزاد بود ، و صحنه برای نمایش شگرف اعتلا و انحطاط کافر کیشی1 در دنیای قدیم خالی شده بود.
---
1. «پاگان» اصطلاحاً به هر غیر مسیحی گفته می شود، و در صدر مسیحیت به رومیان غیرمسیحی می گفتند. ـ م.




جدول گاهشماری
ق م
813(؟) : بنیادگذاری کارتاژ
558 وبعد : کارتاژ سیسیل باختری، ساردنی، کرس، و غیره را متصرف می شود.
509 : تأسیس جمهوری روم
508 : جنگ با اتروسکها؛ هوراتیوس یک چشم (کوکلس)
500 : هانون کرانة باختری افریقا را کشف می کند.
494 : نخستین انشعاب پلبینها؛ تأسیس مقام تریبونی
492 : کوریولانوس (؟)
485 : محکومیت سپوریوس کاسیوس
458 – 439 : کینکیناتوس، دیکتاتور
451 : نخستین شورای دهگانه
450 : الواح دوازده گانه
449 : دومین انشعاب پلبینها
445 : قانون کانولیا دربارة زناشویی
443 : تأسیس مقام سنسوری
432 : نخستین قانون برای جلوگیری از تباهکاری در انتخابات
396 : رومیان ویی را تصرف می کنند.
390 : گلها روم را تاراج می کنند.
367 : قانون لیکینیا قانون وام را تعدیل می کند.
343 – 341 : نخستین جنگ سامنیتها
340 – 338 : جنگ با لاتینها؛ انحلال اتحادیة لاتینی
339 : قانون پوبلیلیای، اختیار وتو را از سنا می گیرد.
327 – 304 : دومین جنگ سامنیتها
326 : قانون پوئتلیا قانون وام را تعدیل می کند.

321 : رومیان در دوراهة کودی شکست می خورند.
312 : آپیوس کلاودیوس در مقام سنسوری؛ آغاز ساختن آپیاویا
300 : قانون والریا دربارة حق فرجام؛ قانون اوگولنیا دربارة شرایط احراز مقام کهانت
298 – 290 : سومین جنگ سامنیتها
287 : انشعاب نهایی پلبینها؛ قانون هورتنسیا دربارة اختیارات انجمن
283 : روم بخش بیشتر ایتالیای یونانی نشین را تصرف می کند
280 – 275 : پورهوس در ایتالیا و سیسیل
280 – 279 : پیروزیهای پورهوسی در هراکلیا و آسکولوم
272 : روم تارنتوم را می گیرد.
264 – 241 : نخستین جنگ پونیک
248 : هامیلکار بارکا بر سیسیل حمله می کند.
241 : ناوگان کارتاژی در کنار جزایر اگادی شکست می خورد؛ سیسیل به گونة یکی از ایالات روم در می آید.

241 – 236 : جنگ سربازان مزدور بر ضد کارتاژ
240 : نخستین بازی لیویوس آندرونیکوس
239 : کارتاژ ساردنی و کرس را به روم تسلیم می کند.
237 : هامیلکار در اسپانیا
235 : نخستین بازی تایویوس
230 : جنگ با راهزنان ایلیریایی
222 : روم گل سیزالپین را تصرف می کند.
221 : هانیبال فرمانروای اسپانیا
219 – 201 : دومین جنگ پونیک
218 : هانیبال از آلپ می گذرد و رومیان را در تیکینوس و تربیا شکست می دهد.
217 : هانیبال در دریاچة ترازیمنه رومیان را شکست می دهد؛ فابیوس ماکسیموس دیکتاتور
216 : هانیبال در کانای پیروز می شود.
215 : پیمان هانیبال با فیلیپ پنجم
214 : رونق پلاوتوس
214 – 205 : نخستین جنگ مقدونی
212 : رومیان سیراکوز را تصرف می کنند.
210 – 209 : سکیپیو آفریکانوس مهین در اسپانیا
207 : هاسدروبال در متاوروس شکست می خورد.
203 : هانیبال به افریقا (کارتاژ) فراخوانده می شود.
202 : سکیپیو هانیبال را در زاما شکست می دهد؛ «کوینتوس فابیوس پیکتور» نخستین تاریخ روم را منتشر می کند.
201 : اسپانیا به صورت ایالتی از روم در می آید.
200 – 197 : دومین جنگ مقدونی
199 : رونق انیوس
189 : جنگ ماگنسیا
186 : منع نیایش باکوس (خدای شراب)

184 : کاتوی مهین سنسور می شود.
171 – 168 : سومین جنگ مقدونی
168 : جنگ پودنا
167 : پولوبیوس در روم
160 : نمایشنامة آدلفی اثر ترنتیوس
155 : کارنئادس در روم حکمت تقریر می کند.
155 – 138 : جنگ با لوستیاتیاییها
150 – 146 : سومین جنگ پونیک
147 – 140 : پیروزیهای ویریاتوس بر روم در اسپانیا
146 : سکیپیو آفریکانوس کهین کارتاژ را از میان می برد؛ مومیوس کورنت را غارت می کند؛ دامنة حکومت روم به افریقای شمالی و یونان گسترده می شȘϮ