گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل چهارم
.فصل چهارم :روم رواقی - 508 – 202 ق م


مقدمه

این رومیان شکست ناپذیر چگونه مردمی بودند؟ چه نهادهایی سرشت و سیاست ایشان را چنین قدرت سنگدلانه ای بخشیده بود؟ کدام خانه و مدرسه، کدام دین و آیین اخلاقی؟ روزی خود را چگونه از خاک بر می گرفتند، و با کدام سازمان اقتصادی و مهارت ثروتی را قالبگیری می کردند که برای تهیة ساز و برگ شهرهای روینده و سپاهیان همواره نو شوندة هرگز نیارمندة آنان ضروری بود؟ در کوی و برزن، در پرستشگاه و تماشاخانه، در دانش و فلسفه، و در پیری و مرگ به چه حال بودند، تا هنگامی که ما روم را در دوران نخستین جمهوری به تفصیل نشناسیم، هرگز بر چگونگی تحول دامنه دار عادت و اخلاقیات و اندیشه هایی که، در یک زمان، کاتوی پرهیزکار و فسادناپذیر و، دیری بعد، نرون اپیکوری را پرورد و، سرانجام، امپراطوری روم را به کلیسای روم مبدل کرد، آگاهی نخواهیم یافت.

I – خانواده

تولد در روم خود حادثه ای خطرخیز بود. اگر کودک کژ و کوژ یا دختر بود، پدر به حکم سنت می توانست او را بکشد. و گرنه، مقدمش گرامی بود؛ زیرا اگرچه رومیان این دوره تا اندازه ای از گسترش خانواده جلوگیری می کردند، سخت آرزو داشتند که دارای پسر شوند. زندگی روستایی به کودکان ارزش و اهمیت می بخشید؛ بی فرزندی در نظر عامه بسیار نکوهیده بود، و دین نیز، با تقریر اینکه اگر رومی پسری از خود برای نگاهداری از گورش به جا نگذارد، روانش تا ابد در عذاب خواهد ماند، فرزندآوری را تشویق می کرد. هر کودک هشت روز پس از زاده شدن، طی تشریفاتی پرشکوه در کنار آتشدان خانه، به عضویت خانواده یا قبیله پذیرفته می شد. گنس1 گروهی بود از خانواده های آزاده تبار که نیایی واحد
---
1. در روم قدیم، قبیله یا عشیره یا گروهی از خانواده ها که نام مشترک و (به اعتقاد خود) نیای مشترک داشتند؛ و نیز دارای بعضی امتیازات و تعهدات قانونی مشترک و هم مناسک مشترک بودند. ـ م.

داشتند، نام او را بر خود می نهادند، و در آیین پرستش با هم یگانه و در صلح و جنگ به یاری با یکدیگر موظف بودند. نام هر فرزند پسر مرکب بود، نخست، از نام کوچک ـ مانند پوبلیوس، مارکوس، کایوس؛ سپس نام طایفه ـ مانند کورنلیوس، تولیوس، یولیوس؛ و سرانجام نام خانواده ـ مانند سکیپیو، کیکرو، کایسار. زنان را فقط نام طایفه کافی بود ـ مانند کورنلیا، تولیا، کلاودیا و یولیا. چون در روزگار باستان فقط پنجاه نام کوچک برای مردان معمول بود، که در بسیاری از نسلهای خانواده ای واحد به کار می رفت و مایة اشتباه می شد، معمولا به ذکر حرف نخست این نامها اکتفا می شد، و در عوض نام چهارم ـ و حتی پنجمی ـ برای بازشناختن، به دنبال نامهای دیگر می آمد. بدین گونه پ. کورنلیوس سکیپیو آفریکانوس مایور (مهین)، شکست دهندة هانیبال، از پ. کورنلیوس سکیپیو آیمیلیانوس مینور (کهین)، ویران کنندة کارتاژ، باز شناخته می شد.
کودک، خود را در ژرفنای خانوادة پدرشاهی، یعنی اساسی ترین و اختصاصی ترین نهاد جامعة رومی، می یافت. اختیار پدر کمابیش مطلق بود، چنانکه گویی خانواده یکانی بود از ارتشی همواره به حال جنگ؛ از همة افراد خانواده؛ پدر تنها کسی بود که در دوران نخستین جمهوری در برابر قانون از بعضی حقوق برخوردار می شد؛ تنها هم او بود که می توانست مال بخرد و بفروشد و نگاه دارد و در عقود شرکت کند. در آن دوره، وی حتی صاحب جهیزیة زن خویش نیز بود. اگر زنش به جرمی متهم می شد، وی حق دادرسی و کیفر او را داشت و می توانست همسر خود را، به گناه زنا یا دزدیدن کلیدهای انبار شرابش، به مرگ محکوم کند. در حق فرزندان نیز اختیار مرگ و زندگی و فروختن یا اسارت با او بود. هر چه پسر به دست می آورد، بنا به قانون، متعلق به پدر می شد. بی رضایت پدر، زناشویی فرزند ممکن نبود. دختر شوهردار همچنان در قید اقتدار پدر می ماند، مگر آنکه پدر به وی اجازة ازدواج کوم مانو بدهد ـ یعنی دختر را به دست یا اختیار شوی بسپارد. اما نسبت به بندگان خود اختیاری بیحد داشت. اینان، و نیز زن و فرزندان وی، در ید او بودند، و، صرف نظر از سن و وضعشان، چندان زیر قدرتش باقی می ماندند تا او به رهانیدن یا خلع ید خود از ایشان اراده کند. این حقوق «پدر خانواده» تا اندازه ای به وسیلة سنت و رأی عامه و شورای طایفه ای و قانون پرایتوری محدود می شد؛ و گرنه تا زمان مرگ پدر دوام داشت و با جنون یا حتی به خواست خود او پایان پذیر نبود. اثر این حقوق استوار کردن یگانگی خانواده، همچون پایة اخلاقیات و دولت روم، و برقراری نظمی بود که سرشت رومی را قوام رواقی بخشید. این حقوق، در نظر خشونت آمیز بود تا در عمل؛ افراطیترین آنها بندرت اعمال می شد، و باقی نیز کمتر مورد

سوءاستفاده قرار می گرفت. وجود آنها از برقراری «مهر احترام آمیز» عمیق و صمیمانه میان اولیا و فرزندان مانع نمی شد. عبارات سنگ قبر رومیان همان قدر مهرآمیز است که عبارات سنگ قبر یونانیان یا سنگ قبر مردم زمانة ما.
مقام زن در روم را نباید از روی محرومیتهای قانونیش داوری کرد ، زیرا نیاز مرد به زن همیشه زن را با افسونهایی بسیار نیرومندتر از هر قانونی مجهز می کند. زن حق حضور در محاکم را ، حتی به عنوان شاهد ، نداشت. چون بیوه می شد، هیچ گونه ادعا یا حق زوجیت بر دارایی شوهر نمی یافت؛ شوهر اگر می خواست، می توانست برای او چیزی باقی نگذارد. در هر سنی، از عمرش زیر قیمومت مردی ـ خواه پدر، خواه برادر یا شوهر، خواه فرزند یا سرپرست ـ بود که بی اجازة او حق زناشویی یا استفاده از اموالش را نداشت. اما می توانست ارث ببرد، اگرچه نه بیش از صد هزار سسترس (یا 15000 دلار)؛ بر حق داراییش نیز حدی نبود. در موارد بسیار، هنگام گذار جمهوری از مراحل نخستین به ادوار بعدی، به سبب آنکه مردان، برای فرار از تعهدات ورشکستگی و دعاوی غرامت و مالیات بر ارث و دیگر خطرات مداوم، دارایی خود را به نام همسران خویش ثبت می کردند، زنان ثروت هنگفت یافتند. در دین، مقام زن یاوری کاهن بود؛ هر کاهن می بایست همسری داشته باشد؛ چون کاهن می مرد، زن منصب خود را از دست می داد. در خانه، زن «کدبانویی محترم» بود. برخلاف زن یونانی، زن رومی مجبور نبود که در «چهاردیواری زنان» محصور باشد. خوراکش را با همسر خود می خورد؛ اگرچه هنگامی که شوی لم می داد، او می نشست. از کارهای پست خانگی تا اندازه ای معاف بود، چون کمابیش هر شارمند بنده ای داشت. به نشانة کدبانویی، ریسندگی می کرد، اما وظیفة خاص او در تدبیر منزل نظارت بر کار بندگان بود، اگر چه می کوشید که فرزندان خویش را جز خود کسی نپرورد. کودکان، به پاداش بردباریهای مادر، مهر و آزرمی بیکران در حق او به دل داشتند، و شوی نیز روا نمی داشت که سروری قانونی وی به دلبستگیش گزندی برساند.
پدر و مادر و خانه و زمین و دارایی، فرزندان، دامادان، نوادة عروسان، بندگان، و پناه یافتگان ایشان خانوادة (فامیلیا) رومی را تشکیل می دادند. این فامیلیا، بیشتر یک سازمان خانوادگی بود تا خود خانواده؛ نه یک گروه خویشاوندی، بلکه اجتماعی از کسان و چیزهایی بود که همگی از آن کهنسالترین مرد خانواده بودند. در دامن این اجتماع کوچک، که وظایف خانواده و سازمان دین و دبستان و صناعت را شامل بود، کودک رومی، پارسا و فرمانبردار ، پرورش می یافت تا شارمند استوار دل کشوری شکست ناپذیر بار آید.