گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل پنجم
.VII - نابودی کارتاژ


این بهانه از جانب شگفت انگیزترین فرمانروای زمان کاتو فراهم شد. ماسینیسا، شاه نومیدیا، نود سال زیست (238 – 148 ق م)، در سن هشتاد و شش سالگی پسر آورد، و با رژیم غذایی سخت و دقیق تندرستی و نیروی خویش را تا زمان مرگ نگاه داشت. مردم بیابانگرد خود را در جامعه ای کشاورزی و حکومتی منظم سامان بخشید، شصت سال با کاردانی بر آنان

حکومت کرد، پایتخت خود کیرتا را با ساختمانهای پرشکوه زیور داد، و نزدیک گور، خویش هرمی ساخت که هنوز در حوالی شهر قسطنطین در تونس پابرجاست. چون از دوستی روم برخوردار شد و از ناتوانی سیاسی کارتاژ آگاه بود، بارها به خاک کارتاژ تاخت، لپتیس بزرگ و چند شهر دیگر را به تصرف درآورد، و سرانجام همة راههای زمینی را بر پایتخت بست. کارتاژ، چون پیمان بسته بود که بدون رضایت رم نجنگد، سفیرانی به سنا فرستاد تا از دست اندازیهای ماسینیسا شکوه کنند. سنا به آنان یادآور شد که همة فنیقیان در افریقا متجاوزند و از این رو حقوقی ندارند تا ملل مسلح به رعایت آنها موظف باشند. کارتاژ چون پنجاهمین و آخرین قسط دویست تالنتی سالانه را پرداخت، خود را از پیمانی که پس از جنگ زاما با روم بسته بود معاف کرد. در سال 151، کارتاژ نومیدیا را به جنگ فراخواند، و یک سال بعد روم کارتاژ را.
اعلان جنگ روم و خبر حرکت ناوگان رومی به سوی افریقا در یک زمان به کارتاژ رسید. این شهرکهن، با همة غنایمی که از نظر جمعیت و بازرگانی داشت، هیچ آمادة جنگی بزرگ نبود. سپاه ناوگانش کوچک بود. نه سپاهیان مزدوری داشت و نه متحدی. روم بر دریاها سروری می کرد. از این رو، اوتیکه جانب روم را گرفت، و ماسینیسا همة راههای ارتباط کارتاژ را به سرزمینهای جنوبی بست. از کارتاژ سفیری با اختیار کامل به رم آمد تا همة شرایط تسلیم را بپذیرد. سنا وعده داد که اگر کارتاژ سیصد کودک والاتبار را به گروگان به کنسولان روم در سیسیل بسپارد و همة فرمانهای کنسولان را گردن گذارد، آزادی و تمامیت ارضی کارتاژ محفوظ خواهد ماند. سنا در نهان به کنسولان دستور داد تا فرمانهایی را که قبلا دریافت کرده بودند اجرا کنند. کارتاژیان فرزندان خود را با دلی پر از بدگمانی و درد تسلیم کردند، و خویشاوندان برای بدرودی نومیدانه در کرانه ها گرد آمدند؛ در واپسین دم، مادران کوشیدند تا کشتی ها را به زور از حرکت بازدارند، و برخی خود را به دریا افکندند تا برای آخرین بار فرزندان خود را ببینند. کنسولان کودکان را به رم فرستادند، همراه سپاه و ناوگان به اوتیکا رفتند، سفیران کارتاژی را فراخواندند، و از کارتاژ خواستند تا باقی کشتی ها و مقدار هنگفتی غله و همة ساز و برگ و سلاحهای جنگی خود را تسلیم کند. چون این شرایط پذیرفته شد، کنسولان گفتند که چون قرار است سراسر کارتاژ سوزانده شود، جمعیت آن قریب دو فرسخ از شهر دور شود. سفیران بیهوده حجت آوردند که ویران کردن شهری که گروگان و سلاحهای خود را بی چون و چرا تسلیم کرده ستمی غدارانه است که تاریخ همانند آن را به یاد ندارد. آنان جان خود را به کفاره عرضه کردند و خویشتن را به خاک انداختند و سر به زمین کوفتند. کنسولان پاسخ گفتند که اینها شرایط سناست و تغییرپذیر نیست.
مردم کارتاژ چون آگاهی یافتند که چه از آنان می خواهند، دیوانه شدند. پدران و مادران از اندوه به جان آمدند و رهبرانی را که به تسلیم کودکان رأی داده بودند تکه تکه کردند؛ گروهی

دیگر کسانی را که به تسلیم اسلحه حکم کرده بودند کشتند؛ جمعی سفیران بازگشته را در میان خیابانها به زمین کشیدند و سنگباران کردند؛ عده ای همة ایتالیاییانی را که در شهر بودند از دم تیغ گذراندند؛ و برخی در اسلحه خانه های تهی ایستادند و گریستند. سنای کارتاژ به روم اعلام جنگ کرد و از همة زنان و مردان بالغ، چه آزاد و بنده، خواست تا سپاهی تازه پدید آورند و سلاحهای جنگی را از نو بسازند. خشم ایشان را مصمم کرد. ساختمانهای عمومی ویران گشت تا از آنها فلز و چوب فراهم آید؛ تندیسهای خدایان معبود گداخته شد تا از آنها شمشیر ساخته شود؛ و زنان گیسوان خود را بریدند تا از آن طناب ببافند. در ظرف دو ماه، شهر محصور هشت هزار سپر و هجده هزار شمشیر و سی هزار نیزه و شصت هزار فلاخن ساخت و در بندر داخلی خود ناوگانی مرکب از صد و بیست کشتی به وجود آورد.
شهر سه سال در برابر محاصرة دریایی و زمینی مقاومت کرد. چندین بار کنسولان با سپاهیان خود بر دیوارهای شهر تاختند، و هر بار پس رانده شدند؛ فقط یکی از تریبونهای نظامی، سکیپیو آیمیلیانوس، از خود تدبیر و دلیری نمود. در اواخر سال 147، سنا و انجمن رم وی را، به اتفاق آرا، به کنسولی و فرماندهی برگزیدند. چندی بعد، لایلیوس موفق شد که از دیوارهای شهر بالا رود. کارتاژیان، اگر چه از گرسنگی ناتوان و نیرو باخته بودند، در ظرف شش روز کشتار بی امان، خیابان به خیابان از شهر خود دفاع کردند. سکیپیو، که از آسیب کمین گیران به تنگ آمده بود، فرمان داد تا همة خیابانهای فتح شده به آتش سوزانده و با خاک یکسان شود. بر اثر این حریق، صدها کارتاژی که در گوشه و کنار پنهان شده بودند جان سپردند. سرانجام، جمعیت شهر، که از پانصد هزار به پنجاه و پنج هزار تن کاهش یافته بود، تسلیم اختیار کرد. هاسدروبال، سردار کارتاژی، زینهار خواست، و سکیپیو او را بخشید؛ اما زنش جبن او را نکوهید و با پسرانش خود را به کام شعله ها افکند. بازماندگان به بندگی فروخته شدند، و لژیونها شهر را غارت کردند. سکیپیو، که نمی خواست شهر را پاک از میان ببرد، از رم دستور نهایی خواست؛ سنا پاسخ داد که نه همان کارتاژ، بلکه همة توابع آن که به پشتیبانیش برخاسته بودند باید یکسره ویران شود، خاکشان را آب بسته و نمکسود کنند، و بر هر کس که بخواهد در محل شهر ساختمانی برپا کند لعن رسمی فرستاده شود. شهر هفده روز تمام می سوخت.
پیمانی برای صلح بسته نشد و از حکومت کارتاژ دیگر نشانی نماند. اوتیکا و شهرهای افریقایی دیگر، که به رم یاری رسانده بودند، زیر حمایت قرار گرفتند و آزاد شدند. ماندة سرزمین کارتاژ ایالت افریقیه نام گرفت. سرمایه داران رومی وارد شدند و سرزمین کارتاژ را به صورت لاتیفوندیا (نظام املاک وسیع) درآوردند؛ و بازرگانان رومی وارث تجارت کارتاژ شدند. از آن پس، جهانگیری انگیزة بی پرده و آگاهانة سیاست روم گشت. سیراکوز جزئی از ایالت سیسیل شد؛ گل جنوبی، به عنوان گذرگاه ناگزیر زمینی به اسپانیای یکسر

فرمانبردار رام شد؛ و حکومتهای سلطنتی هلنیستی مصر و سوریه بآرامی مجاب شدند که به خواستهای روم گردن نهند ـ چنانکه آنتیوخوس چهارم از جانب پوپیلیوس اغوا شد که به این امر تن در دهد. از دیدگاه اخلاق، که همیشه در سیاست بین المللی پیرایه ای ظاهری بیش نیست، نابودی کارتاژ و کورنت در سال 146 را باید از کشورگشاییهای ددمنشانة تاریخ برشمرد. از دیدگاه مصالح امپراطوری، یعنی امن و ثروت، این کشورگشایی در یک زمان دو پایة سروری بازرگانی و دریایی روم را استوار کرد. از آن زمان باز نهر تاریخ سیاسی مدیترانه از راه روم روان شد.
در میانة جنگ، بر افروزندگان اصلی آن، همانگاه که پیروزی به اوج خود می رسید، درگذشتند ـ کاتو در سال 149، و ماسینیسا در سال 148. کاتو، این محتسب (سنسور) پیر، اثری ژرف در تاریخ روم به جا نهاد. قرنها او را نمونة رومیان عصر جمهوری برمی شمردند: سیسرون در کتاب پیری خود او را به ذروة کمال رساند؛ نبیره اش فلسفة وی را به کالبدی تازه درآورد، اما نه با آن لطف؛ و مارکوس آورلیوس وی را سرمشق خویش قرار داد. فرونتو ادبیات لاتین را به بازگشت به سادگی و استقامت شیوة او فراخواند. با این وصف، نابودی کارتاژ تنها کامیابی او بود. پیکارش بر ضد یونان گرایی (هلنیسم) به شکست کامل انجامید؛ همة شئون ادب، فلسفه، خطابه، دانش، هنر، دین، اخلاقیات، رفتار، و جامة رومی تسلیم نفوذ یونانی شد. کاتو از فیلسوفان یونانی بیزار بود، اما نوادة نامور وی خود را به جان و دل تسلیم آنان می کرد. ایمان دینی از دست رفته، به رغم کوششهای کاتو در راه بازگرداندن آن، همچنان رو به انحطاط رفت. مهمتر از همه، فساد سیاسی، که وی در جوانی با آن مبارزه کرده بود، همزمان با توسعة امپراطوری و افزایش مزایای منصب، دامنه و عمق بیشتر یافت؛ هر فتح تازه روم را توانگرتر و فاسدتر و بیرحم تر می کرد. روم در همة جنگها پیروز شد، مگر در جنگ طبقاتی؛ و نابودی کارتاژ آخرین مانع نفاق و ستیزة درونی را از میان برداشت. اکنون روم می بایست در عرض صد سال تلخ انقلاب کفارة جهانگشایی خود را باز دهد.






جدول گاهشماری
ق م
139 : نخستین جنگ بردگان در سیسیل
133 : تیبریوس گراکوس در مقام تریبونی، و کشته شدن او
132 : دورة زندگانی لوکیلیوس؛ رونق پانایتتوس در روم
124 – 123 : کایوس گراکوس در مقام تریبونی
122 : گراکوس رسم توزیع غلة دولتی را برقرار می کند.
121 : خودکشی گراکوس
119 : ماریوس در مقام تریبونی؛ سال 116 : در مقام پرایتوری
113 – 101 : جنگ بر ضد کیمبرها و توتونها
112 – 105 : جنگ یوگورتایی
107،104 –
100،87 : ماریوس در مقام کنسولی
106 : تولد سیسرون و پومپیوس
105 : کیمبرها رومیان را نزدیک آراوسیو شکست می دهند.
103 – 99 : جنگ دوم بردگان در سیسیل
103 – 100 : ساتورنینوس در مقام تریبونی
102 : ماریوس کیمبرها را در آکوای سکستیای شکست می دهد.
100 : ماریوس ساتورنینوس را سرکوب می کند؛ تولد یولیوس قیصر
91 : اصلاحات لیویوس در وسوس و کشته شدن او
91 – 89 : جنگ اجتماعی در ایتالیا
88 : سولا در مقام کنسولی؛ گریز ماریوس
88 – 84 : نخستین جنگ با مهرداد اشکانی
87 : سرکشی کینا و ماریوس؛ دورة وحشت
86 : سولا آتن را می گیرد و آرخلائوس را در خایرونیا شکست می دهد.
تاریخ تمدن جلد 03 - (قیصر و مسیح): صفحه 127
86 : ماریوس و کینا، سولا را عزل می کنند، مرگ ماریوس
85 – 84 : سومین و چهارمین دورة کنسولی کینا، و کشته شدن او
83 – 81 : دومین جنگ با مهرداد
83 : سولا در بروندیسیوم به خشکی فرود می آید.
82 : سولا رم را می گیرد؛ دورة وحشت ارتجاعی
81 : قانون کورنلیا (سولا)
80 – 72 : سرکشی سوتوریوس در اسپانیا
79 : کناره گیری سولا (سال 78 ) و مرگ او
76 : رونق وارو
63 – 75 : سومین جنگ با مهرداد؛ پیروزیهای لوکولوس و پومپیوس
75 : سیسرون در سیسیل به مقام

کوایستوری (خزانه داری) می رسد.
73 – 71 : سومین جنگ بردگان؛ سپارتاکوس
70 : نخستین دورة کنسولی کراسوس و پومپیوس؛ تولد ویرژیل؛ محاکمة وررس
69 : تیتوس پومپونیوس آتیکوس
68 : قیصر در مقام کوایستوری در اسپانیا
67 : پومپیوس دریازنان را سرکوب می کند.
66 : سیسرون مدافع «قانون مانیلیا»
63 : سیسرون، کاتیلینا را رسوا می کند؛ تولد اوکتاویوس
63 – 12 : م.و. آگریپا، مهندس
62 : قیصر در مقام پرایتوری؛ بدرفتاری کلودیوس
61 : قیصر فرماندار اسپانیای اقصی؛ بازگشت پومپیوس و برگزاری آیین پیروزی در حق او
60 : نخستین تریوم ویراتوس (شورای سه گانه): قیصر، کراسوس، و پومپیوس
60 – 54 : اشعار کاتولوس؛ کورنلیوس نپوس
59 : قیصر در مقام کنسولی؛ رسالة لوکرتیوس: دربارة طبیعت اشیا
58 : کلاودیوس، تریبون، سیسرون را تبعید می کند؛ قیصر هلوتها و آریوویستوس را در گل شکست می دهد.
57 : بازگشت سیسرون؛ قیصر بر افراد بلگای چیره می شود.
56 : دیدار اعضای تریوم ویراتوس در لوکا
55 : پومپیوس و کراسوس در مقام کنسولی؛ تماشاخانة پومپیوس؛ قیصر در سرزمین ژرمنها و انگلستان
54 : تاخت و تاز دوبارة قیصر بر انگلستان
53 : بیداد کلاودیوس و میلو در رم؛ شکست کراسوس در کارای
52 : قتل کلاودیوس؛ محاکمة میلو؛ پومپیوس، یگانه کنسول؛ انقلاب ورسنژ توریکس
51 : سیسرون، فرماندار سیسیل؛ کتاب درپوبلیکا، اثر او؛ کتاب قیصر به نام دربارة گالیکوی نیک
49 : قیصر از روبیکون می گذرد و رم را می گیرد.
48 : نبردهای دورهاخیون و فارسالوس.
48 – 47 : قیصر در مصر و سوریه؛ ویتروویوس معمار؛ کولوملا گیاهشناس.

47 : پیروزیهای قیصر در زلا و تاپسوس؛ خودکشی کاتوی کهین
46 : قیصر برای مدت ده سال به مقام دیکتاتوری گمارده می شود؛ بازنگری در تقویم؛ سالوستیوس مورخ؛ سیسرون، کتاب مدافع مارچلو
45 : قیصر هواداران پومپیوس را در اسپانیا شکست می دهد؛ کتابهای آکادمیکا و دفینیبوس اثر سیسرون
44 : قتل قیصر؛ کتابهای سیسرون
43 : دومین تریوم ویراتوس، آنتونیوس، اوکتاویانوس، لپیدوس؛ قتل سیسرون
42 : بروتوس و کاسیوس در فیلیپی می میرند.
41 : آنتونیوس و کلئوپاترا در طرسوس
40 : آشتی آنتونیوس و اوکتاویانوس در بروندیسیوم؛ چهارمین ترانة روستایی اثر ویرژیل
36 : آنتونیوس بر پارت حمله می کند.
32 : آنتونیوس کلئوپاترا را به زنی می گیرد.
31 : اوکتاویانوس آنتونیوس را در آکتیون شکست می دهد.
30 : خودکشی آنتونیوس و کلئوپاترا؛ مصر جزو امپراطوری [روم] می شود؛ اوکتاویانوس فرمانروای یکتای روم