گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل ششم
.II – تیبریوس گراکوس


وی پسر تیبریوس سمپرونیوس گراکوس بود، که با سیاست جوانمردانه اش مردم اسپانیا را سپاسگزار خویش کرد. دوبار به مقام کنسولی و یک بار به مقام سنسوری رسید و برادر سکیپیو آفریکانوس را از مرگ رهانده و با دختر او کورنلیا زناشویی کرده بود. کورنلیا دوازده فرزند برای او آورد، که همه جز سه تن در سن بلوغ درگذشتند؛ با مرگ شوی، کورنلیا مجبور شد که به تنهایی بار پرورش تیبریوس و کایوس و دخترش را به دوش بگیرد؛ این دختر نیز کورنلیا نام داشت و زن سکیپیو آیمیلیانوس شد. پدر و هم مادر، به فرهنگ هلنیستی و حلقة یاران سکیپیو وابسته بودند. کورنلیا بر گرد خود محفلی از ادیبان فراهم کرد و نامه هایی با چنان شیوة ناب و عالی نوشت که در ادب رومی مقامی ممتاز به دست آورد. پلوتارک می گوید که یکی از شاهان مصر خواستگار زناشویی با او شد و به او پیشنهاد کرد که چون بیوه شود، بر تخت سلطنت مصر بنشیند؛ اما کورنلیا نپذیرفت و ترجیح داد که همان دختر یکی از اعضای خاندان سکیپیو و مادر زن عضو دیگر و مادر برادران گراکوس باقی بماند.
تیبریوس و کایوس و گراکوس، چون در محیط فلسفه و دولتمداری پرورش یافته بودند، هر دو با مسائل مربوط به دولت روم و فکر یونانی آشنایی داشتند. هر دو بخصوص زیر نفوذ بلوسیوس، فیلسوف رومی اهل کومای، بودند و آزادیخواهی را با چنان شور و نیرویی از او الهام گرفتند که نیروی سنت پرستان را در روم به هیچ گرفتند. هر دو برادر کمابیش به یکسان و

بیش از حد تصور بلندپرواز، مغرور، صمیمی، و اهل سخنوری بودند و در دلیری اندازه نمی شناختند. کایوس نقل می کند که چون تیبریوس روزی از میان اتروریا می گذشت، «دید که عدة ساکنان چه اندک است و آنان که زمین را کشت می کنند و گله ها را پاس می دارند بندگانی بیگانه اند.» و بدین سان بر روزگار اندوهبار برزگران آگاه شد. و چون دریافت که در آن هنگام فقط مالداران می توانند خدمت سپاهی کنند، از خود پرسید که اگر به جای دهقانان تنومند و گستاخی که زمانی لژیونها را تشکیل می دادند بردگان پریشانحال و بیگانه بنشینند، رم چگونه می تواند رهبری یا استقلال خود را حفظ کند؟ در حالی که تودة پرولتاریای شهری، به جای آنکه زمینداران و برزگرانی سرافراز باشند، در تهیدستی سرمی کنند، چگونه دموکراسی و زندگی رم می تواند سالم باشد؟ تقسیم زمین میان شارمندان تهیدست راه حل آشکار و ضرور سه مسئلة بردگی در روستاها، فساد و تراکم جمعیت شهرها، و انحطاط سپاه به نظر می رسید.
در آغاز سال 133، تیبریوس گراکوس به مقام تریبونی خلق برگزیده شد و اعلام کرد که قصد دارد این سه پیشنهاد را به انجمن قبیله ای تقدیم کند: (1) هیچ شارمندی حق ندارد بیش از 333 یا، در صورت داشتن دو پسر، بیش از 667 ایکر از زمینهایی را داشته باشد که از دولت خریده یا اجاره شده است؛ (2) همة زمینهای دولتی که پیش از آن به افراد فروخته یا اجاره داده شده است باید به همان بهای خرید یا اجاره، به اضافة مبلغی در ازای تعمیرات، به حکومت بازگردانده شود؛ و (3) زمینهای بازگردانده باید به قطعات بیست ایکری میان تهیدستان توزیع شود، به شرط آنکه دریافت کنندگان تعهد کنند که هیچ گاه سهم خود را نفروشند و هر سال مالیاتی به خزانة دولت بپردازند. این نه طرحی در عالم پندار، بلکه کوششی بود برای اجرای «قوانین لیکینیایی»، که در سال 367ق م به تصویب رسیده بود و هیچ گاه نه اجرا شد نه برافتاد. در یکی از خطابه های برجستة تاریخ رم، گراکوس به پلبهای تهیدست چنین گفت:
ستوران دشت و پرندگان آسمان برای خود کنام و نهانگاه دارند، اما مردانی که در راه ایتالیا می جنگند و جان می سپرند فقط از آفتاب و باد بهره می برند. سرداران ما سربازان خویش را برمی انگیزند تا بر سر آرامگاهها و مزارهای نیاکانشان پیکار کنند. این صلایی بیهوده و دروغین است. قربانگاهی که برای پدران شما بنا شده باشد کجاست؟ آرامگاه نیاکان شما کجاست؟ شما می جنگید و می میرید تا برای دیگران ثروت و تجمل فراهم آورید. شما را سروران جهان می نامند، اما یک وجب زمین نمی یابید که از آن خود دانید.
سنا پیشنهادهای گراگوس را غاصبانه شمرد و او را متهم کرد که قصد خودکامگی دارد، و اوکتاویوس ، تریبون دیگر، را بر آن داشت که با وتوی خود مانع از تقدیم لوایح به انجمن شود. از این رو، گراکوس پیشنهاد کرد که هر تریبونی که برخلاف امیال انتخاب کنندگان

خود عمل کند بیدرنگ عزل شود. انجمن این پیشنهاد را به تصویب رساند، و تبرداران گراکوس اوکتاویوس را از کرسی خاص تریبونها فرود آوردند. آنگاه، لوایح اصلی به تصویب رسید و به صورت قانون درآمد؛ اعضای انجمن که بر جان گراکوس بیمناک بودند ، او را تا خانه اش بدرقه کردند.
شیوة غیرقانونی گراکوس در نفی حق وتوی تریبونی که از طرف خود انجمن مطلق اعلام شده بود به مخالفان وی بهانه ای داد تا به خنثا کردن کوششهای وی برخیزند. اینان اعلام کردند که می خواهند در پایان سال اول خدمت گراکوس او را به جرم نقض قانون اساسی و زورگویی به یک تریبون تعقیب کنند. گراکوس برای صیانت خود یک بار دیگر قانونی اساسی را زیر پا گذاشت و تقاضا کرد که برای سال 132 دوباره به مقام تریبونی برگزیده شود. چون آیمیلیانوس و لایلیوس، سناتوران دیگری که پیش از آن از لوایح گراکوس دفاع کرده بودند، اکنون از حمایت او دست برداشته بودند، گراکوس خود را یکسره به دامان تودة مردم انداخت و وعده داد که اگر دوباره برگزیده شود ، دورة خدمت سپاهی را کوتاه کند و حق انحصاری سناتوران را در انتخاب شدن به عضویت هیئتهای منصفه ملغا سازد و به متحدان ایتالیایی رم مقام شارمندی دهد. در این میانه، سنا از تأمین وجه برای گروهی که مأمور اجرای قوانین تیبریوس شده بودند خودداری کرد. چون آتالوس سوم، شاه پرگاموم، مملکت خویش را به ارث برای روم گذاشت (133)، گراکوس به انجمن پیشنهاد کرد که اموال شخصی و منقول آتالوس فروخته شود و عواید آن میان دریافت کنندگان اراضی دولتی برای تأمین هزینة وسایل زراعی ایشان توزیع گردد. سنا از این پیشنهاد سخت برآشفت، زیرا می دید بدین گونه سلطه اش بر ایالات و وجوه عمومی به انجمنی منتقل می شود که نه رام شدنی است و نه نمایندة خلق، و اعضای آن مردمی پست تبار و بیگانه اند. چون روز انتخاب فرا رسید، گراکوس، به کنایه از آنکه شکستش به معنای تعقیب جزایی و مرگ است، با نگهبانان مسلح و جامة سوگ، در میدان بزرگ شهر حاضر شد. چون اخذ رأی آغاز گشت، دو طرف به جان یکدیگر افتادند. سکیپیو ناسیکا، در حالی که فریاد برمی آورد که گراکوس قصد شاهی دارد، سناتوران را، مسلح به چماق، به فوروم رهنمون شد. هواداران گراکوس از جامه های بلند و گشاد پاتریسینها هراسیدند و همه فرار کردند؛ گراکوس با ضربه ای که بر سرش وارد آمد مرد، و چند صد تن از هواخواهانش با او کشته شدند. چون برادرش اجازة دفن او را خواست، جواب رد شنید، و در حالی که کورنلیا مویه می کرد، اجساد یاغیان مقتول به درون رودخانة تیبر افکنده شد.
سنا خواست تا با موافقت با اجرای قوانین گراکوس آتش خشم تودة مردم را فرو نشاند. افزودن هفتاد و پنج هزار تن بر عدة شارمندان از سال 131 تا 125 گواه بر آن است که براستی اراضی وسیعی در آن هنگام میان مردم تقسیم شد. اما هیئت مأمور اصلاح ارضی خود

را با دشواریهای فراوان رو به رو دید. بسیاری از اراضی مورد نظر سالها یا نسلها پیش از حکومت گرفته شده بود، و مالکان وقت ادعا می کردند که مرور زمان حقوق ایشان را مسجل کرده است. قطعات بسیاری به توسط مالکان تازه از کسانی خریده شده بود که خود آنها را به بهای ارزان از دولت خریده بودند. زمینداران در حکومتهای متحد ایتالیا، که حقوق غیر مسجلشان با قوانین تازه به خطر افتاده بود، از سکیپیو آیمیلیانوس خواستند که از آنان در برابر هیئت ارضی دفاع کند. افکار عمومی بر ضد آیمیلیانوس برانگیخته شد و او را خائن به خاطرة مقدس گراکوس اعلام کرد؛ بامداد یکی از روزهای سال 129 ق م، آیمیلیانوس را در بسترش مرده یافتند گویا او را کشته بودند، و قاتل هرگز شناخته نشد.