گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل هفتم
.IV – کاتویی دیگر


در میان این تباهی و هرزگی فقط یک مرد مظهر و آموزگار شیوه های پیشین شناخته ماند. مارکوس پورکیوس ملقب به کاتوی کهین، با فراگرفتن یونانی، از یکی از فرمانهای نیای خویش سرپیچید؛ وی از مطالعة آثار یونانی فلسفة رواقی را، که با عقاید جمهوری طلبانه و زهد نرمش ناپذیر زندگیش موافق می آمد، به الهام گرفت. صد و بیست تالنت (قریب 000’432 دلار) به ارث برد، اما مدام در سادگی زیست. پول وام می داد، اما بهره نمی گرفت. خوی تند نیایش را نداشت و مردم را با آنچه به دیدة ایشان فسادناپذیری سرسختانه و اعتیاد بیهنگام به اصول می آمد از خود می رمانید. زندگی او در واقع حکمی بود در نکوهش زندگی دیگران؛ مردم آرزو داشتند که کاتو، از سر اندک رعایتی برای عادات انسانی، اندکی دست به گناه بیالاید. هنگامی که کاتو زن خود مارکیا را به دوستش هورتنسیوس «عاریت» داد ـ به این معنی که او را مطلقه کرد و بعد در مراسم زناشویی وی با هورتنسیوس شرکت جست ـ و سپس، چون هورتنسیوس مرد، دوباره مارکیا را به زنی گرفت، مردم می بایست خوششان آمده باشد؛ چون کاتو بدین گونه می خواست، همچون کلبیون، زن را فقط افزاری برای رفع نیازهای بدنی فرا نماید. کاتو نمی توانست مردم پسند باشد، زیرا دشمن تسلیم ناپذیر هر گونه نادرستی، مدافع سرسخت اصل «اختیار پدر بر اولاد»، و «سنسور اخلاقی» سنگدلتری از خود کاتوی سنسور بود. وی بندرت می خندید یا لبخند می زد، هیچ گاه به صرافت نمی افتاد که خود را در دل مردم جا کند ، و هر کس را که به تملق او پروا می کرد سخت به باد ملامت می گرفت. سیسرون می گوید که کاتو نتوانست به مقام کنسولی برسد؛ چون به عوض آنکه مانند مردی رومی در میان «رجاله های زادة رومولوس» زندگی کند، همچون شارمند مدینة فاضلة افلاطون رفتار می کرد.
کاتو در سمت کرایستور (خزانه دار) هراسی در دل نالایقان و زیانکاران افکند و بیت المال را در برابر هر گونه دستبرد سیاسی حفظ کرد؛ حتی هنگامی که مدت خدمتش سرآمد، از شدت مراقبت او چیزی کاسته نشد. وی همة گروهها را به خلافکاری متهم می کرد و بدین گونه هزاران ستایشگر، اما بندرت یک دوست، برای خود می ساخت. در منصب پرایتوری، سنا را متقاعد کرد تا فرمانی صادر کند که همة نامزدان باید اندکی پس از اجرای انتخابات به دادگاه بیایند و، با ادای سوگند، هزینه ها و اقدامات خود را درمدت مبارزة انتخاباتی به طور مشروح گزارش دهند. این فرمان خاطر بسیاری از سیاستمدارانی را که با رشوه روی کار آمده بودند چنان پریشان کرد که چون کاتو روز بعد در فوروم پدیدار شد، او را به باد ناسزا گرفتند و

سنگسارش کردند. پس ، کاتو بر فراز صفة سخنگویان رفت و با چهره ای مصمم رو در روی مردم قرار گرفت و ایشان را به نیروی سخن وادار به تسلیم کرد. چون به مقام تریبونی رسید، با لژیون خود بر مقدونیه حمله برد؛ هنگامی که ملازمان وی سواره می رفتند، او پیاده می رفت. کاتو طبقات بازرگان را خوار می داشت و مدافع آریستوکراسی یا حکومت تبار بود، زیرا آن را تنها راه چاره برای جلوگیری از توانگرسالاری یا حکومت ثروت می دانست. وی با کسانی که حکومت روم را با پول، و منش رومی را با تجمل به تباهی می کشاندند بی امان می ستیزید و نیز، تا واپسین دم، در برابر هر گونه کوشش پومپیوس یا قیصر برای برقراری حکومت دیکتاتوری مقاومت کرد. چون قیصر جمهوری را برانداخت، کاتو، در حالی که کتابی فلسفی بر کنار داشت، خود را کشت.