گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل نهم
.VIII - دولتمرد


قیصر پس از آنکه سالوستیوس را به فرمانروایی نومیدیا منصوب کرد و ایالات افریقا را سر و سامانی تازه داد، در پاییز سال 46 به رم بازگشت. سنای هراسان، که بر آمدن حکومت پادشاهی را نزدیک می دید، قیصر را برای مدت ده سال مقام دیکتاتور داد و چنان آیینی برای ورود پیروزمندانة او به رم مقرر داشت که تا آن هنگام مانند نداشت. قیصر به هر یک از سربازانش پنج هزار درهم آتیکی (3000 دلار) پرداخت، یعنی بسیار بیش از آنچه به ایشان وعده داده بود. بیست و دو هزار خوان برای شارمندان گسترد و، از برای سرگرمی ایشان ، یک نبرد دریایی نمایشی با شرکت ده هزار تن ترتیب داد. در آغاز سال 45 رهسپار اسپانیا شد و در موندا واپسین سپاه هوادار پومپیوس را شکست داد. چون در اکتبر به رم رسید، سراسر ایتالیا را در آشوب یافت. سوء حکومت گروهی محدود از توانگران (اولیگارشی) و یک قرن انقلاب، کار کشاورزی، صناعت، مالیه، و بازرگانی را نابسامان کرده بود. فرسودگی ولایات، احتکار سرمایه، و پر خطر بودن سرمایه گذاری گردش پول را از نظم انداخته بود. هزاران آبادی رو به ویرانی گذارده؛ صد هزار مرد از کار تولیدی به جنگ باز خوانده شده؛ روستاییانی بیشمار به سبب رقابت غلة بیگانة یابندگان «نظام املاک وسیع» (لاتیفوندیا) به تودة تهیدست شهرها پیوسته بودند و با اشتیاق به وعده های مردمفریبان گوش می دادند. بازماندگان آریستوکراسی، که گذشت قیصر ایشان را بر سر مهر نیاورده بود، در محفلها و کاخهای خود به توطئه بر ضد او آغاز کردند. وی در سنا از آنان خواست، که به ضرورت دیکتاتوری گردن نهند و در کار بازسازی کشور به او یاری رسانند. اما آنان پیشتازیهای این غاصب را نکوهش و حضور کلئوپاترا را در رم به نام میهمان او سرزنش کردند، و این داستان را به نحوی پراکندند که قیصر سودای پادشاهی در سر دارد و می خواهد پایتخت امپراطوری را به اسکندریه یا ایلیوم منتقل کند.
قیصر، با آنکه در سن پنجاه و پنجسالگی بیش از آنچه باید پیر شده بود، یکتنه با همتی رومی بر اصلاح دولت روم کمر بست. وی می دانست که اگر به جای ویرانیهایی که سترده بود بنایی بهتر ننهد، پیروزیهایش به هدر خواهد رفت. چون در سال 44 ق م دیکتاتوری ده ساله اش تا پایان زندگی تمدید شد، این تفاوت را چندان نیافت، اگرچه مشکل می توانست

پیش بینی کند که پنج ماه بعد خواهد مرد. سنا، شاید به قصد آنکه او را نزد مردمی که حتی از نام شاه بیزار بودند منفور کند، در لقب بخشی به او و ثناگستریش گشاده دستی کرد. و نیز به او اجازه داد که اکلیل غار1 ـ که قیصر سرطاسش را با آن می پوشاند ـ بر سر بگذارد و حتی در زمان صلح نیز اختیارات «امپراطور»2 را اعمال کند. قیصر، با این اختیارات، خزانه داری و، با عنوان پونتیفکس ماکسیموس، کاهنان را به زیر نظارت خود درآورد؛ به نام کنسول می توانست قانون پیشنهاد و اجرا کند؛ به نام تریبون خود از هر گونه مجازاتی ایمن بود؛ و به نام سنسور می توانست سناتوران را به این مقام بگمارد یا بردارد. انجمنها حق تصویب لوایح را همچنان برای خود نگاه داشتند، اما نایبان قیصر ـ دولابلا و آنتونیوس ـ انجمنها را به میل خود می گرداندند، و انجمنها نیز به طور کلی از سیاست قیصر پشتیبانی می کردند. قیصر مانند همة دیکتاتوران کوشید تا قدرت خویش را بر پایة محبوبیت نزد خلق استوار دارد.
وی سنا را کمابیش به صورت یک مجمع مشورتی درآورد. اعضای آن را از 600 به 900 افزایش داد و با نصب 400 عضو تازه ماهیت آن را برای همیشه دگرگون کرد. بسیاری از این نوآمدگان، بازرگانان رومی و شارمندان برگزیدة شهرهای ایتالیا یا ایالات، و برخی نیز از کنتوریون (فرماندهان دسته های سد تنی) و سربازان یا غلامزادگان بودند. پاتریسینها، از دیدن اینکه سران قبایل شکست خوردة گل به سنا راه یافته و در زمرة فرمانروایان امپراطوری درآمده اند، به هراس افتادند؛ حتی بذله گویان پایتخت نیز از این وضع بر آشفتند و دو بیتی هزل آمیزی را میان خلق شایع کردند:
قیصر گلیان را پیروزمندانه رهبری می کند،
سپس به سنا می رساند؛ و گلها شلوارکها را از پا به درآورده و توگای تریج
پهن سناتوران را به تن کرده اند.
شاید قیصر بعمد سنای تازه را چنان گنده کرده بود که نه به کار مشورت سودمندانه بیاید نه توانایی مخالفت یکپارچه داشته باشد. وی گروهی از دوستان خود ـ بالبوس، اوپیوس، ماتیوس، و دیگران ـ را به عنوان اعضای یک هیئت اجرایی غیر رسمی برگزید و، با واگذاری جزئیات کارهای منشیگری حکومت و دقایق کشورداری به بندگان آزاد شده و بردگان سرای خود، پایة بوروکراسی امپراطوری را نهاد. به انجمن اجازه داد تا نیمی از متصدیان امور شهر را انتخاب کند، و نیمی دیگر را نیز خود با «توصیه هایی» برمی گزید که انجمن همیشه می پذیرفت. به عنوان تریبون می توانست تصمیمات تریبونها یا کنسولان دیگر را «وتو» کند. عدة پرایتورها را به شانزده و کوایستورها (خزانه داران) را به چهل افزایش داد

1. تاجی از گل غار یا خرزهره، که رومیان به نشانة افتخار بر سر می گذاشتند. ـ م.
2. لقبی که در روم به سرداران پیروز داده می شد. ـ م.

تا کار شهرداری و دادگستری زودتر سامان یابد. امور شهر را خود در همة وجوه زیر نظر گرفت، و هیچ گونه ناشایستگی یا گشادبازی را نبخشید. در منشورهایی که برای حکومت شهرها به افراد می بخشید فساد در انتخابات و نادرستی مأموران حکومت را سخت نهی کرد و کیفرهای سنگین برای آنها نهاد. برای آنکه به تسلط رسم خرید منظم آرا بر زندگی سیاسی پایان دهد، یا شاید نیروی خویش را در برابر شورش تهیدستان حفظ کند، کولگیاها را از میان برداشت، جز برخی انجمنهای دیرینة یهودیان را که بیشتر جنبة مذهبی داشتند. خدمت در هیئتهای منصفه را منحصر به دو طبقة بالادست کرد و حق دادرسی در دعاوی بسیار خطیر را برای خود نگاه داشت؛ وی غالباً بر مسند قضا می نشست و هیچ کس در خردمندانگی و انصاف احکامش انکار روا نمی داشت. به حقوقدانان زمان خود پیشنهاد کرد که حقوق موجود رم را به نظم آورند و مدون کنند، اما مرگ زودرسش این طرح را عقیم گذاشت.
قیصر کار برادران گراکوس را از سر گرفت و میان سربازان دیرین خود و مردم تهیدست زمین بخش کرد. این سیاست، که بعد از جانب آوگوستوس دنبال شد، آشوب کشاورزان را چندین سال فرو خواباند. برای آنکه از تمرکز دوباره و سریع زمینداری جلوگیری کند، حکم کرد که زمینهای تازه را نمی توان تا بیست سال فروخت؛ و برای آنکه توسعة بردگی را در روستاها متوقف سازد، قانونی گذراند که به موجب آن یک سوم کارگران کشتزارها باید از آزادمردان فراهم آیند. پس از آنکه بسیاری از تهیدستان بیکاره را نخست به سپاهیگری گماشت و سپس به روستاییان زمیندار مبدل کرد، با گسیل هشتاد هزار تن از شارمندان در پی بنیانگذاری کولونی در کارتاژ، کورنت، سویل، آرل، و مراکز دیگر، باز از شمار ایشان کاست. برای فراهم کردن کار برای بیکاران دیگر در رم، صد و شصت میلیون سسترس بر سر یک برنامة دامنه دار ساختمانی صرف کرد، در «میدان مارس» بنای تازه و جاداری برای برگزاری انجمنها ساخت، و با بنا کردن «فوروم یولیوس» بر فوروم اصلی شهر، از تراکم کسب و کار در آن کاست. وی به همین شیوه بسیاری شهرها را در ایتالیا و اسپانیا و گل و یونان آراست. چون بدین گونه از فشار فقر کاست، تهیدستی را شرط دریافت غلة دولتی قرار داد. یکباره شمارة درخواست کنندگان از سیصد و بیست هزار به صدو پنجاه هزار کاهش یافت.
قیصر تاکنون به نقش خود، یعنی قهرمان «خلقیان»، وفادار مانده بود، اما چون انقلاب روم بیشتر کشاورزی بود تا صنعتی، و هدف آن نخست آریستوکراسی زمیندار و برده پرور و سپس رباخواران و کمی هم طبقات بازرگان بود، در پیروی از سیاست برادران گراکوس، از بازرگانان خواست تا پشتیبان انقلاب ارضی و مالی باشند. سیسرون کوشید تا طبقات متوسط را با آریستوکراسی متحد کند. بسیاری از سرمایه داران بزرگ، از کراسوس گرفته تا بالبوس، در برآورد نیازهای مالی قیصر شرکت کردند، همچنانکه این گونه مردان به انقلابات امریکا و فرانسه نیز یاری رساندند. با این وصف، قیصر یکی از بزرگترین منابع بهره برداری

مالی خویش را از میان برد، و آن گردآوری مالیات در ایالات به دست گروههای عامل بود. وی میزان وامها را پایین آورد؛ قوانین شدید در منع بهر ه های سنگین مقرر داشت؛ و با وضع قانون ورشکستگی، که بخش عمدة آن امروزه نیز نافذ است، موارد سخت اعسار را فیصله داد. با اختیار طلا به عنوان پشتوانة پول و ضرب سکة زرین تازه ای به نام اورئوس، که قدرت خرید آن با لیرة سترلینگ انگلیسی در قرن نوزدهم برابر بود، ثبات پولی کشور را بازگرداند. سکه های حکومت به تصویر او منقوش بود و به شیوة هنرمندانه ای ضرب می شد که در رم تازگی داشت. در ادارة مالیة امپراطوری نظم و کفایتی نو راه یافت، و نتیجه اش آن شد که هنگام مرگ قیصر خزانة دولت هفتصد میلیون سسترس و خزانة خصوصی او صد میلیون سسترس دارایی داشت.
برای آنکه گردآوری مالیات و سازمان حکومت بر پایه ای علمی استوار باشد، آماری از جمعیت ایتالیا گرفت و در نظر داشت که دربارة سراسر امپراطوری چنین کند. برای آنکه شمارة شارمندان را، که بر اثر جنگ کاهش یافته بودند، افزایش دهد، عدة بیشتری از رومیان را از حق انتخاب بهره مند کرد و از جمله به پزشکان و آموزگاران رم این حق را بخشید. چون از دیرباز کاهش شمارة نوزادان بیمناکش کرده بود، در سال 59 حق تقدم در گرفتن زمین را به پدرانی داد که سه فرزند داشته باشند؛ آنگاه حکم کرد که به خانواده های بزرگ پاداش دهند، و زنان بیفرزند کمتر از چهل و پنج سال را از سوار شدن در تخت روان با جواهر بستن به خود ممنوع داشت ـ و این ضعیف ترین و بیهوده ترین قوانین گوناگون او بود.
قیصر، به رغم پایبندی به برخی خرافات، لاادری (آگنوستیک) بود، اما همچنان مقام کاهن اعظم دین رسمی را بر عهده داشت و برای آن وجوه مرسوم را فراهم می کرد. وی معابد کهن را مرمت کرد و معابدی نو ساخت و بیش از همه «مادر مهربان» خویش یعنی ونوس را حرمت گذاشت. اما آزادی کامل عقاید دینی و نیایش را جایز شمرد و احکام دیرین در باب منع پرستش ایسیس1 را ملغا کرد و یهودیان را در ادای فرایض دینی خویش آزاد گذاشت. چون دید که تقویم کاهنان دیگر با فصول مطابق نیست، سوسیگنس، از یونانیان اسکندریه، را مأمور کرد تا، از روی نمونه های مصری «تقویم یولیانوسی» را فراهم کند. که از آن پس هر سال مرکب از 365 روز بود و هر چهار سال یک بار در ماه فوریه روزی دیگر نیز بر آن افزوده می شد. سیسرون به شکوه گفت که قیصر چون به فرمانروایی به روی زمین خرسند نیست، حال به تنظیم گردش ستارگان پرداخته است. اما سنا این اصلاح را با رویی گشاده پذیرفت و نام خانوادگی دیکتاتور، یعنی یولیوس را بر ماه کوینتیلیس نهاد، و آن ماه پنجم در سالی بود که با ماه مارس آغاز می شد.

1. بزرگترین خدای مصر باستان که آیین نیایش او از قرن سوم ق م به بعد در یونان و روم نیز پیروانی یافت. ـ م.

کارهایی که قیصر در اندیشه داشت یا اجرای آنها را آغاز کرد، اما بر اثر قتلش به فرجام نرسید، به اندازة همین اقدامات ستایش انگیز بود. وی تماشاخانه ای بزرگ و معبدی به نام مارس، در خور گرسنه چشمی آن خدا، بیناد کرد. وارو را به ریاست سازمانی برای تأسیس کتابخانه های عمومی گماشت. قصد داشت که با خشکاندن دریاچة فوکینوس و باتلاقهای پوتین، و آبادانی زمینهای آنها برای کشاورزی، رم را از بیماری مالاریا برهاند. با ساختن سد می خواست از طغیانهای تیبر جلوگیری کند؛ و، با منحرف کردن مسیر آن رودخانه، امید داشت که وضع بندر اوستیا را، که هر چند یک بار بر اثر انباشگتی لایه های رودخانه رو به ویرانی می گذاشت، اصلاح کند. به مهندسان خود دستور داد تا برای ساختن راهی در سراسر ایتالیای مرکزی و کندن کانالی در کورنت طرح بریزند.
قیصر تصمیم گرفت تا آزادمردان ایتالیا را با آزادمردان رم به یک پایه از شارمندی برساند و سرانجام ایالات را با ایتالیا برابر کند؛ و این کاری بود که موجب عدم رضایت بسیاری می شد. در سال 49 ق م به ساکنان گل سیزالپین مقیم دامنة آلپ حق رأی داد، و اینک (سال 44 ق م)، با صدور یک منشور شهری، ظاهراً برای همة شهرهای ایتالیا، حقوق آنها را با حقوق رم برابر کرد. شاید در اندیشة آن بود که حکومتی نمایندة مردم برپا دارد که از آن راه این شهرها، به حکم مبانی دموکراسی، سهمی در سلطنت مشروطة او داشته باشند. اختیار نصب فرماندهان ایالات را از دست سنای فاسد بیرون آورد و خود مردانی را که لیاقتشان مسلم شده بود به آن مقامات گماشت. مالیات ایالات را یک سوم کاهش داد و گردآوری آنها را بر عهدة کسانی گذاشت که در برابر خود او مسئول بودند. نفرین پیشینیان را نادیده انگاشت و کاپوا، کارتاژ، و کورنت را دوباره آباد کرد و در این زمینه نیز باز کار برادران گراکوس را به پایان رساند. به کوچنشینانی که در پی بنیانگذاری یا ساکن شدن در بیست شهری که از جبل طارق تا دریای سیاه دامنه داشت فرستاده بود، حقوق رومی یا لاتینی داد و آشکارا امیدوار بود که همة افراد بالغ و ذکور را در امپراطوری از حق شارمندی رومی برخوردار کند. در آن حال، سنا دیگر نه نمایندة یک طبقه در رم، بلکه مظهر اندیشه ها و خواست همة ایالات می شد. این برداشت از حکومت و تجدید سازمان ایتالیا و رم به دست قیصر، کمالبخش آن معجزه ای شد که جوانی گشادباز و گزافه کار را در زمرة شایسته ترین، دلیرترین، منصفترین، و روشن اندیشترین مردان در سراسر تاریخ اندوهبار سیاست درآورد.
قیصر مانند اسکندر نمی دانست کجا از حرکت بازایستد. چون اندیشة تجدید نظام قلمرو خویش را در سر داشت، نمی خواست آن را از جانب فرات و دانوب و راین در معرض خطر حمله بیندازد. در نظر داشت که نیرویی عظیم در پی تصرف سرزمین پارت گسیل دارد و کین کراسوس را، دیری دربارة آن اندیشه می کرد، برآورد؛ پیرامون دریای سیاه را در نوردد؛ و سکوتیا را آرام کند. همچنین بر سر آن بود که دانوب را بکاود و گرمانیا را به

تصرف درآورد. و آنگاه چون امپراطوری را ایمن گرداند، پربار از افتخار و غنیمت به رم باز گردد، بدان پایه توانگر باشد که کساد اقتصادی را پایان دهد، بدان مایه نیرومند که مخالفتها را نادیده انگارد، و سرانجام به فراغت جانشین خویش را معین کند و، در حالی که «صلح رومی» را همچون میراث عالی خود بر جهان ارزانی می دارد، روی در نقاب خاک کشد.