گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل دوازدهم
.فصل دوازدهم :عصر طلایی - 30 ق م – 18 میلادی


I ـ انگیزة آوگوستوسی

هر چند صلح و آرامش و امنیت بیش از جنگ با تولید ادبیات و هنر مساعد است، جنگ و اغتشاشات عمیق اجتماعی زمین را پیرامون نهال اندیشه زیر و زبر می کند و بذرهایی را که هنگام آرامش به ثمر نمی رسند می پروراند. زندگی آرام اندیشه های بزرگ یا مردان بزرگ پدید نمی آورد، بلکه فشار بحران و احکام بقا علف هرزة خشکیده را از ریشه بیرون می کشد و رشد اندیشه ها و گشایش راههای جدید را تسریع می کند. آرامشی که پس از جنگ پیروزمندانه پدید می آید از تمامی انگیزه های دوران بهبود سریع برخوردار است؛ در آن هنگام، مردم از صرف زنده بودن لذت می برند و گاه به نغمه سرایی می پردازند.
مردم روم نسبت به آوگوستوس سپاسگزار بودند، زیرا او سرطان هرج و مرج را که موجب تباهی زندگانی مدنی ایشان می شد، ولو با جراحی مهمی، علاج کرده بود. از اینکه پس از ویرانی به این زودی خود را توانگر می یافتند در حیرت بودند و چون می دیدند که، به رغم آشفتگی بیدرمان اخیر، باز هم سرور خطه ای هستند که به نظرشان دنیا می نمود، شعفی داشتند. به تاریخ کشور خود از رومولوس اول، بنیانگذار روم، تا رومولوس دوم، احیا کنندة روم، باز می نگریستند و آن را چون حماسه ای شگفت می شمردند. وقتی ویرژیل و هوراس سپاس و سرفرازی و غرور خود را در شعر، و لیویوس همانها را در نثر بیان می کردند، مردم در عجب نمی شدند. از آن بهتر اینکه فقط جزئی از متصرفات آنان بربری بود، و قسمت عظیمی از آن قلمرو فرهنگی هلنیستی بود، یعنی قلمرو کلام شیوا، ادب نغز، علوم روشنی بخش، حکمت بالغ، و هنرهای شریف. این ثروت معنوی اکنون به روم سرازیر شده، تقلید و رقابت را برانگیخته، و زبان و ادبیات را به پیرایش و نمو واداشته بود. هزاران واژة یونانی به گنجینة لغاتی لاتینی راه یافته بود و هزاران مجسمه و پردة نقاشی یونانی در میدانها،

معابد، خیابانها، و خانه های رومی مستقر گشته بود.
پول از جانب تسخیرکنندگان خزانة مصر، مالکان غایب خاک ایتالیا، و بهره برداران از منابع و تجارت امپراطوری به سوی مردم زیردست و حتی شاعران و هنرمندان جریان داشت. نویسندگان آثار خود را بدین امید به ثروتمندان اهدا می کردند که صله ای دریافت دارند و بتوانند به کمک آن به کار پرمشقت خود ادامه دهند. از این جهت بود که هوراس قصاید خود را به سالوستیوس، آیلیوس، لامیا، مانلیوس تورکراتوس، و موناتیوس پلانکوس اهدا کرد.
مسالا کوروینوس دسته ای از منصفان را گرد خود جمع آورده بود ، که ستارة آن جمع تیبولوس بود؛ و مایکناس شعر و ثروت را با دادن هدایایی به ویرژیل، هوراس، و پروپرتیوس، باز خرید. آوگوستوس تا پیش از فرا رسیدن سالیان تندخویی آخر عمرش نسبت به ادبیات سیاستی آزاد داشت، و خشنود بود از اینکه ادبیات و هنر آن کارمایه را که موجب اغتشاش سیاسی شده بود به خود مشغول می داشتند. تا وقتی که مردم به کار حکومت او کاری نمی داشتند، از دادن پول برای نوشتن کتاب دریغ نمی کرد. بذل و بخشش او نسبت به شاعران چنان شهرتی به هم رساند که هر کجا می رفت، انبوهی از ایشان گرد او می گشتند. یک تن یونانی هر روز که آوگوستوس از قصر بیرون می آمد به اصرار چند بیتی در دست او می گذاشت. آوگوستوس بدین نحو او را قصاص کرد که روزی به جا ایستاد و چند بیتی سرود و یکی از ملازمان را واداشت تا آن ابیات را به مرد یونانی بدهد. مرد یونانی چند دیناری به امپراطور داد و ابراز تأسف کرد که بیش از آن ندارد. آوگوستوس نکته سنجی او ـ نه اشعارش ـ را با 100,000 سسترس پاداش داد.
در این هنگام تعداد کتب به نسبتی بی سابقه رو به ازدیاد نهاده بود. از ابلهان تا فیلسوفان، همه شعر می گفتند. از آنجا که تمامی اشعار و بسیاری از نثرهای ادبی به این منظور تصنیف می شد که با صدای بلند خوانده شود، مجامعی تشکیل می شد که در آنها سرایندگان آثار خود را برای مدعوین یا مردم، و در لحظات نادری که تحمل شنیدن شعر یکدیگر را داشتند برای یکدیگر می خواندند. یوونالیس معتقد بود که یک دلیل قوی برای زیستن در خارج شهر همانا فرار از دست شاعرانی بود که روم را آلوده بودند. در کتابفروشیها، که محله ای به نام آرگیلتوم را انباشته بود، نویسندگان جمع می آمدند تا نبوغ ادبی را ارزیابی کنند، و در همان حال کتابدوستان تنگدست قسمتهایی از کتبی را که از عهدة خرید آن بر نمی آمدند دزدانه می خواندند؛ روی تابلوهایی که به دیوار نصب بود نام کتابهای جدید و قیمت آنها اعلان می شد؛ کتابهای کوچک جلدی چهار تا پنج سسترس و کتابهای متوسط جلدی ده سسترس (برابر یک دلار و نیم) به فروش می رسیدند. مجلدات نفیس از قبیل مجموعة لطایف مارتیالیس، که معمولا به تصویر مصنف آراسته بود، در حدود پنج دناریوس (3 دلار) خریدار داشت. کتب به تمامی اکناف امپراطوری ارسال می شد، یا در آن واحد در روم، لیون، آتن، و اسکندریه منتشر می گردید. مارتیالیس از این خبر خشنود شد که آثار او را در بریتانیا خرید و فروش می کنند. حتی شاعران در این زمان کتابخانه های خصوصی داشتند؛

اووید با لحنی گرم کتابخانة خود را توصیف می کند. از آثار مارتیالیس چنین برمی آید که در همان موقع نیز کتابدوستانی بودند که مجلدات ممتاز یا نسخه های کمیاب را جمع می کردند. آوگوستوس دو کتابخانة عمومی تأسیس کرد؛ تیبریوس، وسپاسیانوس، دومیتیانوس، و هادریانوس کتابخانه های دیگری ساختند؛ تا قرن چهارم، در شهر رم بیست و هشت کتابخانه دایر شده بود. محصلین و نویسندگان خارجی برای مطالعه به این کتابخانه ها و بایگانی دولتی مراجعه می کردند. بدین نحو بود که دیونوسیوس از هالیکارناسوس، و دیودوروس از سیسیل به رم رفتند. در این هنگام، رم، به عنوان مرکز ادبی دنیای غرب، رقیب اسکندریه شده بود.
این شگفتگی هم ادبیات را تغییر صورت داد و هم جامعه را. ادبیات و هنر وقری تازه یافتند. دانشوران دربارة نویسندگان معاصر سخنرانی می کردند، و مردم قطعاتی از آثار ایشان را در کوچه و خیابان می خواندند. نویسندگان و شاعران با سیاستمدارن و زنان والاتبار در «سالن» های مجلل گرد می آمدند؛ چنین وضعی را، تا زمان شکفتن فرانسه، تاریخ به یاد ندارد. اشراف ادیب شدند و ادب اشرافی. نیروی آتشین انیوس1 و پلاوتوس2 لوکرتیوس و کاتولوس جای خود را به یک نوع زیبایی ظرافت آمیز یا ابهامی دل انگیز در بیان و اندیشه سپرد. نویسندگان و شاعران دیگر با مردم نمی آمیختند، و بنابراین دیگر نحوة زندگی مرم را توصیف نمی کردند و به زبان ایشان سخن نمی گفتند. میان ادبیات و زندگی جدایی افتاد و، در نتیجه، جوهر و روح از ادبیات لاتینی زایل گردید. شکل سخن از نمونه های یونانی تقلید می شد، و موضوع سخن را سنت یونانی یا دربار آوگوستوس تعیین می کرد. شعر، هر گاه از عشق آناکرئونی3 یا شبانان تئوکریتوسی4 فراغ می یافت، به نحوی آموزنده به توصیف لذات کشاورزی، اعتقادات اخلاقی نیاکان، شکوه روم، و جلال خدایان آن می پرداخت. ادبیات خادم دستاموز دولتمردی شد و به صورت وعظی درآمد که جامع نواهای گونه گون بود و ملت را به سوی عقاید آوگوستوسی می خواند.
دو نیرو در مقام استخدام اجباری سخن سرایی از طرف دولت به مقاومت برخاست: یکی «گروه خبیث» و منفور هوراس بود، که طعم نمکین استقلال نیشخندها و نمایشنامه های قدیم را بیش از زیبایی عطرآگین و آراستة جدید می پسندید؛ و آن دیگر تردامنان غرق در عیش و گناه بودند، که کلودیا و یولیا در میان آن جای داشتند. این دستة جوانتر از قوانین یولیانوسی سخت برآشفته بود و هیچ خواستار اصلاحات اخلاقی نبود و شاعران و محافل و موازین مخصوص به خود داشت. در ادبیات نیز، مانند زندگی واقعی، این دو نیرو با یکدیگر
---
1. 239– 169 ق م، شاعر لاتینی، که رومیان او را پدر شعر لاتینی شمرده اند. ـ م.
2. 254 – 184 ق م، شاعر کمدی نویس و بزرگ رومی. ـ م.
3. منسوب به آناکرئون، شاعر غنایی یونان در قرن ششم ق م؛ مصنف اشعاری راجع به عشق و سرمستی. ـ م.
4. شاعر یونانی اسکندرانی قرن سوم ق م، که اشعار شبانی با وی آغاز می شود. ـ م.

می جنگیدند، در آثار تیبرلوس1 وپروپرتیس2 با یکدیگر تلاقی می کردند، و با پرهیزکاری معصومانة ویرژیل و جسارت منافی عفت اووید به رقابت برمی خاستند. دو یولیا و یک تن شاعر را با تبعید خرد کردند و عاقبت در عصر سیمین یکدیگر را فرسوده ساختند. اما غلیان حوادث عظیم، فراغ رهایی بخش صلح و ثروت، و عظمت جهانی که استیلای روم را می شناخت بر فساد اعلانات و انعامات دولتی چیره شد و عصر زرینی پدید آورد که ادبیات آن از حیث صورت و بیان، تا آنجا که حافظة بشری به یاد دارد، کاملترین نوع خود بوده است.