گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل سیزدهم
.فصل سیزدهم :جنبة دیگر حکومت سلطنتی - 14 - 96 میلادی1


I - تیبریوس

آنگاه که مردان بزرگ به احساس تمایل یابند، جهانیان بدیشان علاقمندتر می شوند؛ اما وقتی احساسات سیاست را در دست بگیرد، امپراطوریها متزلزل می گردند. آوگوستوس خردمندانه تیبریوس را برگزیده بود، اما این کار بیش از حد دیر شده بود. هنگامی که تیبریوس با سرداری صبورانة خود دولت و کشور را از گرفتاریهای آن نجات می بخشید، امپراطور تقریباً دوستار او شده بود. یکی از نامه های امپراطور خطاب به تیبریوس چنین پایان می یافت: «بدرود، ای مقبولترین مردان ... ای دلدارترین مردان، و ای خبیرترین فرماندهان.» سپس شور نزدیکی و خویشاوندی آوگوستوس را کور کرد، همچنانکه بعدها همین اثر را در مارکوس آورلیوس بخشید، تیبریوس را به کناری زد تا نوادگان خوبروی خود را پیش برد. تیبریوس را وادار کرد ازدواجی میمون را بر هم زند تا بتواند شوهر فریبخوردة یولیا شود. از انزجار تیبریوس منزجر شد، و او را واگذاشت تا در رودس با مطالعة فلسفه پیر شود. وقتی که عاقبت تیبریوس به امپراطوری رسید، پنجاه و پنجساله بود. مردی بود سرخورده و بدخواه بشریت که قدرت نیکبختی نمی یافت.
برای آشنایی واقعی با تیبریوس باید به خاطر آوریم که او از سلسلة کلاودیوسها بود ـ آن شاخة کلاودیوسی سلسلة یولیو ـ کلاودیوسی که به نرون خاتمه یافت از همین تیبریوس آغاز شده بود. هم از راه پدر و هم از راه مادر والاترین خونها و سخیفترین سوابق ذهنی و نیرومندترین ارادة ایتالیایی را به ارث برده بود. مردی بلند، نیرومند، و خوش سیما بود؛ اما بثورات چهره اش خجالت طبیعی، رفتار ناخوشایند، کمرویی غمالود، و عشق او را به انزوا

1. از این پس تواریخ عموماً مربوط به بعد از میلاد مسیح است، مگر در مواردی که خلاف آن ذکر شده باشد.

تشدید کرده بود. آن سر زیبای مجسمة تیبریوس که در موزة بستن موجود است او را به صورتی کاهنی جوان با پیشانی گشاده و چشمان درست عمیق و ظاهری فکور نشان می دهد. در جوانی چنان جدی بود که بذله گوها او را «پیرمرد» می خواندند. تمام تعلیماتی را که روم، یونان، محیط، و مسئولیت می توانستند عرضه کنند فرا گرفت. ادبیات و زبان یونانی و رومی را بخوبی آموخت: غزل می سرود، به نجوم می پرداخت، و «از خدایان غافل می ماند.» با اینکه برادرش دروسوس را مردم بیش از او می خواستند، او را دوست می داشت. برای ویپسیانیا شوهر خوبی بود، و نسبت به دوستانش چنان گشاده دست بود که می توانستند بی دغدغة خاطر به او هدایایی تقدیم دارند و امیدوار باشند که چهار برابر آن هدایا به ایشان انعام خواهد داد. وی، که خشکترین و در ضمن تواناترین سرکردگان زمان خود بود، از آنجا که از جزئیات مربوط به رفاه سربازان مراقبت می کرد، طرف احترام و مورد علاقة آنان بود، و در جنگها بیشتر با رعایت نکات سوق الجیشی پیروز می شد تا با خونریزی.
همان محسنات اخلاقی او را تباه کرد. داستانهایی را که دربارة «شیوة پیشینیان» می گفتند باور کرده بود و دلش می خواست آن خصایص سخت روم قدیم را در بابل1 جدید باز ببیند. اصلاحات اخلاقی آوگوستوس را تأیید می کرد و نیت خود را فاش کرد که می خواهد آنها را اجرا کند. آش در هم جوش نژادها را که در دیگ روم می جوشید خوش نداشت؛ به آنان نان می داد، اما پول سیرک رفتن نمی داد، و با عدم حضور در نمایشهای ورزشی که توانگران عرضه می کردند روم را از خود رنجاند. یقین کرده بود که روم را فقط با یک آریستوکراسی که از حیث رفتار پرهیزکارانه و از لحاظ سلیقه مصفا باشد می توان از انحطاط و پستیی که گریبانگیر آن شده بود نجات بخشید. اما آریستوکراسی هم مانند مردم تحمل «گردن شق»، قیافة گرفته، سکوتهای طویل، گفتار آرام تیبریوس، آگاهی مشهود او از برتری خود، و از همه بدتر تحمل نگاهبانی شدید او را از بیت المال نداشت. تیبریوس در عصری که همه پیرو لذت طلبی بودند اشتباهاً پرهیزگار به دنیا آمده بود، و بیش از آن شرافتنمند و انعطاف پذیر بود که بتواند آن هنر را که بعدها سنکا از خود نشان داد بیاموزد، یک اصل را با زبانی شیرین به مردم وعظ کند، واصل دیگر را با تداومی بزرگوارانه به کار بندد.
تیبریوس چهار هفته پس از مرگ آوگوستوس در سنا حضور به هم رساند و تقاضا کرد که سنا جمهوری را باز گرداند. به سنا گفت که خود او شایستة حکومت بر چنان دولت وسیعی نیست، آن هم «در شهری که تا آن حد مردان صاحب کمال دارد ... و چند ادارة مربوط به کارهای عامه را بهتر می توان به ائتلافی از بهترین و تواناترین شهرنشینان سپرد.» سنا، که جرئت نداشت سخنان تیبریوس را باور کند، آن قدر با تیبریوس تعارف و مجامله کرد تا عاقبت

1. غرض این خصیصة روم است که در آن مردمان مختلف گردآمده، به السنة مختلف سخن می گفتند. ـ م.

تیبریوس اختیارات را «همچون بردگی نکبت آمیز و پرزحمت» پذیرفت، آن هم به این امید که روزی سنا به او اجازه دهد تا متقاعد شود و زندگی آزاد و شخصی خود را دنبال کند. هر دو طرف نمایش را خوب بازی کردند. تیبریوس خواستار امپراطوری بود، ورنه به هر طریق که بود راهی برای گریز از آن می یافت. سنا از تیبریوس وحشت و نفرت داشت، اما از برقرار کردن مجدد جمهوری که مانند جمهوری سابق بر اساس مجالسی استوار باشد که فقط به طور فرضی و نه عملی بر امور استیلا دارند پا پس می کشید. سنا خواستار دموکراسی کمتر بود نه بیشتر. و چون تیبریوس (14 میلادی) سنا را راضی کرد که اختیار انتخاب مأمورین دولتی را از «انجمن سدانه» به خود منتقل کند، سنا خرسند شد. شارمندان تا مدتی شاکی بودند و از قطع وجوهی که بابت رأی دادن می گرفتند ماتم داشتند. تنها قدرت سیاسی که اکنون برای مردم عادی مانده بود حق انتخاب امپراطور از طریق قتل امپراطور قبلی بود. پس از تیبریوس، دموکراسی از مجالس به ارتش رسید و رأی آن به زور شمشیر گرفته می شد.
ظاهراً از صمیم دل از حکومت سلطنتی کراهت داشت و خود را رئیس هیئت مدیره و بازوی سنا می دانست. از تمامی القابی که بوی شهریاری می داد استنکاف می کرد، به همان لقب «نخستین مرد سنا» قناعت ورزید، تمامی مساعیی را که برای به مرحلة الوهیت رسانیدن او یا نیاز گزاردن به «روح» او مبذول می گردید متوقف ساخت، و بیزاری خود را نسبت به چاپلوسی آشکار کرد. هنگامی که سنا خواست نام او را بر یک ماه بگذارد، همچنانکه با قیصر و آوگوستوس کرده بود، آن تعارف را با طیبتی بیروح رد کرد که «اگر سیزده قیصر می داشتید چه می کردید؟»1 پیشنهاد تجدیدنظر در صورت سناتورها را رد کرد. هیچ چیز نمی توانست از تواضع او نسبت به این «مجلس شاهان» باستانی فزونی گیرد. در جلسات آن شرکت می کرد، «حتی جزئیترین مسائل را» به آن ارجاع می نمود، مثل یک عضو عادی در آن می نشست و سخن می گفت. غالباً در اقلیت بود، و چون احکامی بکلی مغایر نظر صریح او به تصویب می رسید، هیچ گونه اعتراضی نمی کرد. سوئتونیوس دربارة تیبریوس می نویسد: «در برابر دشنام و بدگویی و ریشخندها که نسبت به خود او و کسانش می گفتند خوددار و شکیبا بود. می گفت در کشور آزاد باید آزادی بیان و فکر موجود باشد. ... » تاسیت مورخ، که نظرش سخت مخالف تیبریوس بود، اعتراف می کند که:
انتصابات او با فکر و تدبیر به عمل می آمد. کنسولها و بازپرسها از افتخارات قدیم سمت خود بهره مند بودند. مأموران زیردست وظایف خود را بدون ممیزی امپراطور انجام می دادند. قوانین (اگر آنها را که به وسیلة مقامات عالی نقض می شد استثنا کنیم) در مجرای صحیح خود جریان داشت. ... درآمدها توسط افرادی که به پاکدامنی معروف

1. سنا می بایست معنی ظاهری کلام او را می پذیرفت و سال را به سیزده ماه بیست و هشت روزه تقسیم، و یک روز (و در سالهای کبیسه دو روز) را تعطیل بین دو سال تعیین می کرد.

بودند به مصرف می رسید. ... در شهرستانها بار مالیات یا خراج جدیدی تحمیل نمی شد. و عوارضی که از قدیم معمول بود بدون ظلم و اجحاف جمع آوری می گردید. ... میان بردگانش نظم برقرار بود. ... در تمامی موارد اختلاف بین امپراطور و افراد، دیوان دادگستری مفتوح بود و قانون حکم می کرد.
ماه عسل حکومت تیبریوس 9 سال دوام داشت و در طی آن رم، ایتالیا، و ایالات از بهترین حکومتهای تاریخشان بهره مند بودند. بدون مالیاتهای اضافی، و با وجود کمکهای مالی بسیار به خانواده ها و شهرهای آسیب دیده و ترمیم دقیق تمامی املاک ملی و فقد جنگهای غنیمت آور و عدم قبول ماترک افرادی که، با وجود داشتن زن و فرزند یا خویشان نزدیک، وصیت می کردند که اموالشان، پس از مرگ به امپراطور تقدیم شود، تیبریوس ـ که هنگام جانشینی آوگوستوس 000’000’100 سسترس در خزانه یافته بود ـ هنگام مرگ 000’000’700’2 در آن به جا گذارد. کوشش کرد تا، نه با قانون، که با سرمشق شدن برای مردم، از اسراف جلوگیری کند. دربارة تمامی شئون امور داخلی و خارجی زحمت کشید. برای فرماندارن ایالات، که شایق بودند درآمد بیشتری جمع آوری کنند، نوشت که «حق شبان خوب آن است که پشم گوسنفدان خود را بچیند، نه اینکه پوست آنها را بکند.» با اینکه در فن جنگ مهارت داشت، وقتی امپراطور شد، خود را از افتخارات میدان جنگ محروم ساخت و، پس از سال سوم حکومت طولانی خویش، امپراطوری را در صلح و آرامش نگاه داشت.
همین سیاست صلح دوستانه بود که مانع پیشرفت حکومت شد. گرمانیکوس برادرزادة خوشرو و محبوب القلوب او، که پس از مرگ پدرش در وسوس پسر خواندة او بود، در گرمانیا به چند پیروزی نایل آمده بود و می خواست تمامی آن منطقه را تصرف کند. تیبریوس خلاف آن رأی زد، و این کار نفرت مردم استعمارگر را برانگیخت. از آنجا که گرمانیکوس نوادة مارکوس آنتونیوس بود، آنان که هنوز خواب اعادة جمهوری را می دیدند او را مظهر کار خود گرفتند. وقتی که تیبریوس گرمانیکوس را به شرق منتقل کرد، نیمی از مردم روم فرمانده جوان را مظلوم حسادت امپراطور خواندند؛ و چون گرمانیکوس ناگهان بیمار شد و مرد (سال 19)، تقریباً تمامی مردم روم بدگمان شدند که تیبریوس دستور داده است او را مسموم سازند. کنایوس پیسو، که توسط تیبریوس در آسیای صغیر منصوب شده بود، متهم به آن جنایت، و توسط سنا محاکمه شد و، چون پیش بینی می کرد که محکوم خواهد شد، خود را کشت تا اموالش را به سود کسانش نجات دهد. هیچ اطلاع مسلمی بر ملا نشد که دلیل بیگناهی یا گناهکاری تیبریوس باشد. فقط این قدر خبر داریم که از سنا خواست منصفانه پیسو را محاکمه کند، و نیز آنتونیا، مادر گرمانیکوس، تا پایان عمر وفادارترین دوست تیبریوس ماند.
شرکت هیجان آمیز عامه در این دعوای مشهور، آن قصه های ناشایست که دربارة امپراطور جریان یافته بود، و آن آشوب که در این هنگام به دست آگریپینا زن بیوة گرمانیکوس

بر ضد تیبریوس برپا شد تیبریوس را وادار کرد که از آن «قانون یولیانوسی خیانت به دولت»1 یا قانون مجازات خیانت یا قانون ضد خیانت ـ که قیصر به منظور تعریف کردن جرایم ضد دولتی به تصویب رسانده بود ـ استفاده کند. از آنجا که دولت روم فاقد مدعی العموم یا دادستان کل بود و (قبل از آوگوستوس) پلیس هم نداشت، هر شارمندی مختار بود، و از او تقاضا شده بود، که بر ضد هر کس که به عقیدة او قانون را نقض کرده بود در محاکم اعلام جرم کند. در صورتی که متهم محکوم می شد، یک چهارم اموال او را به خبردهنده یا سخن چین جایزه می دادند و باقی اموال او را حکومت مصادره می کرد. آوگوستوس این روش خطرناک را برای اجرای قوانین ازدواج خود به کار برده بود. در این هنگام که توطئه ها بر ضد تیبریوس رو به افزایش نهاده بود، از هر گوشه خبر دهنده ای برمی خاست تا از رسوا ساختن توطئه چینان استفاده برد؛ و پشتیبانان امپراطور در سنا آماده بودند تا این گونه اتهامات را بشدت تعقیب کنند. امپراطور در صدد برآمد که از این کارها جلوگیری کند. قانون را به طور محدود چنین تعبیر کرد که فقط شامل اشخاصی می شد که نسبت به نام یا مجسمه های آوگوستوس دشنام می گفتند. بر طبق گفتة تاسیت، «افرادی که در برابر خود او علم می شدند بایست بدون مجازات رها می شدند.» تیبریوس سنا را مطمئن ساخت که مادرش لیویا نیز مایل بود نسبت به کسانی که نام نیک او را طرف کنایه و حمله قرار می دادند همین رفتار ملایمت آمیز معمول گردد.
و اما خود لیویا در این هنگام مسئلة عمده ای برای دولت به وجود آورده بود. خودداری تیبریوس از تجدید فراش او را در برابر زن قوی الاراده ای که به اعمال قدرت نسبت به پسرش عادت کرده بود بی پناه گذاشت. لیویا می دید با تمهیداتی که چیده بود راه تیبریوس به سوی سلطنت هموار شده است، و به پسرش فهماند که حکومت را فقط به عنوان نمایندة مادر در دست دارد. در ایام نخستین حکومت تیبریوس، و با آنکه چیزی به شصت سالگی او نمانده بود، نامه های رسمی او را خود و مادرش هر دو امضا می کردند. دیون کاسیوس می گوید: «اما چون از حکومت کردن به طور مساوی با پسرش ارضا نمی شد، خواست برتری خود را نسبت به او محرز کند. ... و بر عهده گرفت که همه چیز را مانند فرمانروای مطلق اداره کند.
تیبریوس این وضع را مدتها از سر صبر تحمل کرد. اما از آنجا که لیویا تا پانزده سال پس از مرگ آوگوستوس زنده ماند، تیبریوس عاقبت کاخی جداگانه برای خود ساخت و آن کاخ را که آوگوستوس ساخته بود بلامنازع در اختیار مادرش نهاد. شایع بود که تیبریوس نسبت به مادرش ظلم می کند و زنش را در تبعید از گرسنگی کشته است. در طی این مدت آگریپینا

1. همان «لزماژسته» است: توهین به شئون رئیس مملکت یا دولت. در زمان امپراطوری روم «لزماژسته» جرمی نسبت به شخص امپراطور بود؛ ولی عملا هر عمل یا گفته ای که موهن به کشور یا برای آن خطرناک بود «لزماژسته» به حساب می آمد، و مرتکب آن مورد تعقیب قرار می گرفت. ـ م.
ت
پسر خود نرون را پیش می راند تا پس از مرگ یا در صورت امکان در همان موقع جانشین تیبریوس گردد. تیبریوس این امر را هم با صبر و بردباری تحمل می کرد، و آگریپینا را صرفاً با نقل قولی یونانی سرکوفت می زد که «دخترجان، گمان می بری که چون امپراطریس نشده ای ستمی بر تو رفته است؟»1 اما تحمل هیچ چیز برای تیبریوس از این سخت تر نبود که فهمید تنها پسرش، دروسوس که از زن اول داشت، پسری بدکار، ظالم، بی ادب، و فاسق بود.
آن خویشتنداری که تیبریوس در تحمل این شداید نشان می داد اعصاب او را متزلزل ساخته بود. بیش از پیش در خود فرو می رفت، و قیافه ای چنان غمزده و زبانی چنان تند در گفتار به هم می زد که، جز چند تن دوستان امیدوار، همه از گرد او پراکندند. تنها یک تن بود که بظاهر در صمیمیتش نسبت به تیبریوس خدشه ای وارد نمی آمد ـ و این شخص لوکیوس آیلیوس سیانوس نام داشت. سیانوس، به عنوان فرمانده پاسداران امپراطور، مدعی بود که حفظ جان شهریار وظیفة اوست. بزودی کسی اجازة حضور نزد امپراطور را جز از طریق و تحت مراقبت این وزیر افسونگر نمی یافت. تیبریوس اندک اندک بیشتر کارهای حکومت را به او می سپرد. سیانوس به تیبریوس قبولاند که سلامت شاهانه مستلزم هر چه نزدیکتر بودن گارد امپراطور است. آوگوستوس شش لشکر از نه لشکر آن گارد را در خاج شهر پادگان کرده بود. در این هنگام تیبریوس اجازه داد که هر نه لشکر مقر خود را در نزدیکی دروازة ویمینالیس، که فقط چند کیلومتر از پالاتینوس و کاپیتول فاصله داشت، برافرازند. در آنجا، این گارد در ابتدا محافظ و سپس سرور امپراطوران شد. سیانوس، که بدین نحو تحت حمایت گارد قرار گرفته بود، اختیارات خود را با دلداری و مالدوستی روزافزونی اعمال می کرد. نخست افراد را برای مشاغل مختلف توصیه می کرد، بعد با فروختن مقام به دهندة بالاترین پیشنهادها به مال خود می افزود، و بالاخره هوس شهریاری به سر او زد. اگر سنا را سناتورهای واقعاً رومی تشکیل داده بودند، هر چه زودتر او را از کار می انداختند. اما سنا، با چند استثنا، بدل به باشگاه اپیکوریان شده بود و بیش از آن لاابالی بود که بتواند حتی آن اختیاری را که تیبریوس اصرار داشت سنا باید حفظ کند با شایستگی به کار برد. به جای آنکه سیانوس را از کار منفصل سازد، شهر رم را با مجسمه هایی که به رأی سنا به افتخار او ساخته می شد آکند، و به پیشنهاد او پیروان آگریپینا را یکی پس از دیگری از شهر تبعید کرد. هنگامی که دروسوس پسر تیبریوس مرد، مردم روم به نجوا می گفتند که سیانوس او را مسموم کرده است.

1. چنانکه می دانیم، یولیا آگریپینا را از آگریپا داشت و چون بعداً زن تیبریوس شد، آگریپینا نادختری تیبریوس گردید و چون تیبریوس گرمانیکوس را به پسر خواندگی پذیرفت، آگریپینا که زن گرمانیکوس بود عروس او به شمار می رفت. نرون، پسر آگریپینا، دایی نرون امپراطور بود که مادرش آگریپینای دوم دختر آگریپینای اول است.

تیبریوس که دستخوش یأس و تلخکامی شده بود، در این هنگام که مردی شصت و هفت ساله و مالیخولیایی و تنها بود، پایتخت پرآشوب را پشت سر نهاد و به خلوت دور از دسترس کاپری رفت. اما شایعات بدون مانع او را دنبال کرد. مردم می گفتند که تیبریوس می خواهد اندام نزار و چهرة خنازیری خود را پنهان کند و در شرب و گناه غیر طبیعی1 افراط ورزد. تیبریوس زیاد مشروب می خورد، اما دایم الخمر نبود. داستان گناهان او نیز محتملا ساختگی بوده است. باز هم تاسیت می گوید که غالب همراهان او در کاپری «یونانیانی بودند که فقط در ادبیات ممتاز بودند.» باز هم با دقت امور امپراطوری را نظم و نسق می داد، جز آنکه نظریات و تمایلات خود را به وسیلة سیانوس به مأموران و سنا ابلاغ می کرد. از آنجا که سنا به طور روزافزونی از او یا سیانوس یا گارد مزاحم وی وحشت داشت، تمایلات امپراطور را به صورت فرمان می پذیرفت؛ و حکومت امپراطوری، بدون آنکه سازمان آن تغییر کند، و بدون آنکه تیبریوس عدم صمیمیتی نسبت به آن ابراز نماید، تحت قیادت مردی که می خواست جمهوری را اعاده دهد، تبدیل به سلطنت مطلق شد.
سیانوس از موقع خود استفاده کرد و باز هم عده ای از دشمنان خود را به اتهام نقض «قانون خیانت به دولت» به تبعید فرستاد، و امپراطور فرسوده دیگر مداخله هم نمی کرد. اگر به قول سوئتونیوس بتوان اعتماد کرد، در این هنگام تیبریوس غالباً مرتکب ظلم می شد؛ و تاسیت ، که قولش قابل اعتماد نیست، می گوید تیبریوس، به دلیل اینکه جاسوسان به گوش خود شنیده بودند که پوپایوس سابینوس توطئه ای بر ضد دولت می چیند، تقاضای اعدام او را کرد و آن تقاضا برآورده شد. یک سال بعد (سال 27) لیویا افسرده و تنها در خانة شوهر سابق خود مرد. تیبریوس، که از زمان مسافرت از روم او را جز یک بار ندیده بود، در تشییع جنازة او شرکت نکرد. سیانوس، که از محدودیت «مادر میهن» خلاصی یافته بود، در این هنگام به تیبریوس قبولاند که آگریپینا و پسرش نرون در توطئة سابینوس دست داشته اند. مادر به پانداتریا تبعید شد و پسر به جزیرة پونتیا که اندکی بعد خود را در آنجا کشت.
سیانوس، که هر چه می خواست به دست آورده بود، در این هنگام به فکر تخت سلطنت افتاد. او، آزرده از نامه ای که تیبریوس به سنا نوشته و در آن گایوس پسر آگریپینا را به جانشینی امپراطوری توصیه کرده بود، توطئه کرد تا امپراطور را به قتل برساند (سال 31). تیبریوس به توسط آنتونیا، مادر گرمانیکوس، که برای رساندن خبر به او جان خود را به خطر افکنده بود، از این توطئه نجات یافت. امپراطور پیر که هنوز از اخذ تصمیم عاجز نشده بود در نهان فرمانده گارد را عوض کرد، واداشت سیانوس را توقیف کردند، و او را نزد سنا متهم ساخت. هرگز سنا تا به آن هنگام در برآوردن امیال امپراطور تا آن حد احساس

1. منظور اجرای تمایلات جنسی در مورد همجنس است. ـ م.

مسرت نکرده بود. سنا سیانوس را معجلا محکوم کرد و دستور داد همان شبانه خفه اش کردند. بلافاصله دورة وحشت آغاز شد. دو رشتة این حکومت یکی در دست سناتورهایی بود که منافع خود، خویشاوندان، یا دوستانشان به دست سیانوس آسیب دیده بود؛ و یکی در دست تیبریوس بود که ترس و خشم از فراز تراکم سرخوردگیهایش او را در بحر غضب انتقام فرو افکنده بود. تمامی کارگزاران یا حامیان مهم سیانوس کشته شدند. حتی دختر جوان او را محکوم کردند، و از آنجا که قانون اعدام باکره را نهی کرده بود، نخست مهر بکارت را از او برداشتند و سپس خفه اش کردند. آپیکاتا، زن مطلقة سیانوس، خود را کشت، اما پیش از خودکشی نامه ای به امپراطور نوشت و در آن به او اطمینان داد که لیویلا ، دختر آنتونیا، در مسموم کردن شوهرش دروسوس، پسر امپراطور، با سیانوس همدست بوده است. تیبریوس فرمان محاکمة لیویلا را صادر کرد، اما لیویلا آن قدر غذا نخورد تا مرد. دو سال بعد (سال 33) آگریپینا خود را در تبعید کشت، و یکی دیگر از پسرانش که زندانی شده بود با گرسنگی انتحار کرد.
تیبریوس شش سال بعد از سقوط سیانوس به زندگی خود ادامه داد. محتملا در آن مدت ذهن او مغشوش بود. تنها با صحت این فرض است که می توان ظلمهای باورنکردنی را که به او نسبت می دهند توضیح داد. می گویند در این هنگام به جای آنکه تعقیب به موجب «لزماژسته» را متوقف سازد، از آن پشتیبانی می کرد. در مدت حکومت او رویهمرفته شصت و سه نفر را به این اتهام متهم ساختند. از سنا تقاضا کرد برای «مرد پیر و تنها» وسیلة محافظت مقرر دارد. در سال 37، پس از نه سال حبس اختیاری، از کاپری خارج شد و به چند شهر در کامپانیا رفت. هنگامی که در ویلای لوکولوس در میسنوم اقامت کرده بود، دچار غشی شد و ظاهراً مرده به نظر می رسید. درباریان در دم گرد گایوس، که بزودی امپراطور می شد، حلقه زدند و بعد، از خبر آنکه تیبریوس بهبودی پذیرفت، یکه خوردند. یک تن از دوستان تمام کسانی که از این امر نگران بودند تیبریوس را با بالش خفه کرد و به گرفتاری خاتمه داد (سال 37).
مومسن می گوید تیبریوس «تواناترین فرمانروایی بود که امپراطوری به خود دیده بود.» در مدت عمر تقریباً تمامی انواع بدبختیها نصیب او شد، و پس از مرگ هم گرفتار قلم تاسیت گردید.