گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل سیزدهم
.II – گایوس


مردم روم درگذشت امپراطور پیر را با نعره های «تیبریوس را به تیبر بیندازید» بدرقه کردند، و تصویب جانشینی قیصر گایوس پسر گرمانیکوس را توسط سنا تهنیت گفتند. گایوس، که هنگام لشکرکشیهای گرمانیکوس به شمال از آگریپینا به دنیا آمده بود، در میان سربازان تربیت شد، لباس ایشان را تقلید کرد، و از سر عطوفت به کالیگولا یا چکمة کوچک ملقب

گردیده بود. (این کلمه مصغر کالیگا یا نیم چکمه است که در ارتش معمول بود.) کالیگولا اعلام کرد که از اصول آوگوستوس در سیاست پیروی و در همه کار با احترام تمام با سنا همکاری خواهد کرد. 000’000’90 سسترس را که تیبریوس و لیویا برای شهرنشینان وصیت کرده بودند میان ایشان توزیع کرد و برای هر یک از 000’200 نفر گیرندگان غلة دولتی 300 سسترس از خود افزود. اختیار انتخاب قضات را به کمیتیا اعاده کرد، وعدة مالیات خفیف و ورزشها و تفریحات پرپیمانه داد، قربانیان تبعیدی تیبریوس را باز خواند، و خاکستر مادر خود را پرهیزکارانه به رم آورد. از همه لحاظ نقطة مقابل سلف خود می نمود ـ مسرف، بشاش، و حلیم بود. در مدت سه ماهة اول حکومت، مردم به شکرانة داشتن امپراطوری چنان دلربا و خیر 000’160 قربانی به خدایان تقدیم کردند.
اما مردم دودمان او را از یاد برده بودند. مادر بزرگ پدری او دختر آنتونیوس بود و مادر بزرگ مادریش دختر آوگوستوس؛ در خون او جنگ میان آنتونیوس و اوکتاویانوس از نو درگیر شده و آنتونیوس فاتح از کار درآمده بود. کالیگولا از مهارت در دوئل، فنون گلادیاتوری، و ارابه رانی به خود می بالید. اما «دچار مرض صرع» بود و گاه «به زحمت می توانست راه برود یا فکرش را جمع کند.» چون صدای تندر به گوش می رسید، زیر تخت پنهان می شد و از دیدن شعله های اتنا1 با وحشت می گریخت. شبها نمی توانست آسوده بخوابد، و در میان کاخ عظیم خود سرگردان می شد و آرزوی دمیدن صبح را داشت. بلندقد و تنومند و پرمو بود، اما سری طاس داشت؛ چشمان و شقیقه های فرونشسته اش قیافه ای وحشت انگیز به او داده بود، و این خود او را مسرور می ساخت. «برابر آینه انواع قیافه های وحشت انگیز را به خود می گرفت.» خوب درس خواند و ناطقی بلیغ بود و طبعی سخت طیبت آمیز و شوخی دوست داشت که هیچ حد و قانونی نمی شناخت. از آنجا که خاطرخواه نمایش بود، به بسیاری از نمایش دهندگان کمک مالی می داد و خود در خلوت بازی می کرد و می رقصید؛ و چون میل داشت عده ای او را تماشا کنند، رهبران سنا را چنانکه گویی کنفرانسی حیاتی در پیش است احضار می کرد و سپس گامهای تازة رقص خود را به ایشان نشان می داد.
زندگی آرام و کار واجد مسئولیت قاعدتاً او را ثابت قدم می ساخت، اما زهر قدرت او را دیوانه ساخته بود. عقل نیز مانند حکومت محتاج رسیدگی و حفظ تعادل است، هیچ موجود فانی نمی تواند هم قادر مطلق باشد و هم عاقل. وقتی آنتونیا، مادر بزرگش، قدری او را اندرز داد، کالیگولا با بیان این جمله او را به جای خود نشاند که «یادت باشد، من حق دارم هر کار بخواهم با هر کس که باشد بکنم.» در میانة ضیافتی، میهمانان خود را یادآور شد که می تواند تمامشان را بدهد همانجا که لمیده اند بکشند. وقتی زن یا معشوقه اش را در آغوش
---
1. قلة آتشفشان وزوویوس. ـ م.

می گرفت، با طیب خاطر می گفت: «این سر زیبا با یک اشارة من به کناری می افتد.»
این بود که امپراطور جوان، که آن قدر نسبت به سنا احترام می گذاشت، خیلی زود شروع به فرمان دادن به سنا کرد و خواستار انقیاد شرقی از آن شد. سناتورها را می گذاشت که به منظور احترام پای او را ببوسند، و سناتورها از این افتخار که نصیبشان شده بود او را سپاس می گذاردند. مصر و راه و رسم آن را تمجید می کرد، بسیاری از آن راه و رسمها را به روم ارمغان آورد. و آرزو داشت که مانند فرعون، به عنوان خدا، مورد پرستش قرار گیرد. پرستش ایزیسیس را یکی از کیشهای رسمی دولت روم ساخت. از یاد نبرده بود که پدر بزرگش نقشه کشیده بود که ناحیة مدیترانه را تحت حکومت سلنطتی شرقی متحد سازد. کالیگولا نیز در این اندیشه بود که اسکندریه را پایتخت خود سازد، اما هوشیاری مردم آن شهر مانع اطمینان او شد. سوئتونیوس دربارة او می گوید که «عادتاً با تمامی خواهرانش زنا می کرد»، و این کار به نظر او یکی از عادات عالی مصریان بود. چون بیمار شد، خواهرش دروسیلا را وارث اریکة روم ساخت. هنگامی که دروسیلا شوهر کرد، وادارش کرد طلاق بگʘјϠو «با او همچون زن قانونی خود رفتار می کرد.» برای ӘǙʘѠزنان مطلوب خود طلاقنامه به نام شوهرشان می فرستاد و ایشان را به آغوش خود دعوت می کرد. کمتر زنی در میان بزرگان یافت می شد که کالیگولا به او نزدیک نشده باشد. در میان اینهمه عشقبازیهای نامشروع و برخی شاهدبازیهǘ̠فرصتی یافت تا چهار بار هم ازدواج کند. در شب عروسی لیویا اورستیلا با گایوس پیسو، کالیگولا حضور یافت و عروس را همراه خود به خانه برد، او را به زنی گرفت، و ƙƘϠروز بعد طلاق گفت. چون شنید لولیا پاولینا بسیار زیباست، دنبالش فرستاد، طلاقش را از شوهرش گرفت، عقدش کرد، طلاقش گفت، و او را از رابطه داشتن بعدی با هر مردی نهی کرد. هنگامی که زن چهارمش کایسونیا را گرفت، او از شوهرش حامله بود. این زن نه جوان بود و نه زیبا، اما کالیگولا او را وفادارانه دوست می داشت.
در عیش و عشرت شاهانه، امور دولت جنبة فرعی داشت، و معمولا ممکن بود آن را به صاحبان اذهان کم مایه واگذارد. کالیگولا با قدرت خاصی در فهرست طبقة بازرگانان تجدید نظر کرد و بهترین اعضای آن را به مقام سناتوری ارتقا داد. اسراف او گنجینه های آکنده ای را که تیبریوس به جا گذارده بود زود تهی ساخت. در آب حمام نمی کرد، خود را در عطر می شست. در یک مجلس ضیافت 000’000’10 سسترس خرج کرد. کشتی های بزرگ تفریحی می ساخت که چندین ستون، تالار ضیافت، حمام، باغ، و درخت میوه داشت و دنباله اش جواهر نشان بود. مهندسان خود را واداشت فاصلة ساحل با تفریحگاه بایای را با پلی بگیرند که بر کشتیها استوار باشد؛ و در نتیجه رم به واسطة کمبود کشتی برای وارد کردن غلات دچار قحط شد. هنگامی که پل کامل شد، جشن عظیمی برپا کردند که با چراغانی به روش زمان ما نورباران شده بود. مردم با سرور تمام می نوشیدند، ناگاه قایقها واژگون شد و افراد بسیاری

غرق شدند. کالیگولا از بام کاخ بزرگ لیویا سکه های زر و سیم بر سر مردمی که پایین پای او بودند می افشاند و با شعف زد و خورد مرگ آور ایشان را تماشا می کرد. چنان به دستة سبز پوش در مسابقات ارابه رانی علاقه مند بود که به یک ارابه ران 000’000’2 سسترس انعام داد. برای اسب مسابقه اش به نام اینکیتاتوس غرفه ای از مرمر و آخوری از عاج ساخت، اسب را به صرف شام دعوت کرد، و خیال داشت آن را کنسول کند.
برای جمع آوری پول جهت به راه انداختن «ساتورنالیا»1ی همة عمر خود رسم تقدیم هدایا را به امپراطور تجدید کرد. بر ایوان کاخ خود می نشست و هر که هر چه می آورد می پذیرفت. شهرنشینان را تشویق می کرد که در وصیتنامه های خود او را وارث خویش قرار دهند. بر همه چیز مالیات بست؛ مالیات فروش بر تمامی مواد غذایی، مالیاتی بر تمام دعاوی قانونی و حقوقی، و دوازده و نیم درصد مالیات بر کارمزد باربران. سوئتونیوس به طور قطعی می گوید : «بر درآمد روسپیان» مالیاتی بست «معادل آنچه روسپی بابت یک همخوابگی دریافت می داشت؛ و به موجب قانون، هر زن که زمانی روسپی بوده مشمول این مالیات می ماند ولو شوهر کرده باشد.» دستور می داد مردان توانگر را به خیانت متهم سازند و، برای کمک به خزانه، ایشان را محکوم به مرگ کنند. خود شخصاً گلادیاتورها و بردگان را به حراج می فروخت و آریستوکراتها را وادار می کرد در جلسة حراج حاضر شوند و پیشنهاد خرید بدهند. در مورد سناتوری که در جلسة حراج حاضر بود و چرت می زد، هر بار که سناتور پایین می افتاد، کالیگولا چنین تعبیر می کرد که سناتور با بالا رفتن مبلغ حراج موافقت کرده است، به نحوی که وقتی سناتور بیدار شد، فهمید که سیزده گلادیاتور بر دارایی او افزوده و 000’000’9 سسترس از دارایی او کاسته شده است. سناتورها و سوارکاران جنگی را وادار می ساخت در میدان مخصوص گلادیاتورها با یکدیگر بجنگند.
پس از سه سال توطئه ای چیده شد تا به این دلقک بازی شرم آور خاتمه داده شود. کالیگولا به آن پی برد و، با دورة وحشتی که به واسطة لذت جنون آمیز او از ایذای دیگران شدیدتر شده بود، انتقام گرفت. به جلادان دستور داده شده بود قربانیان را «با زخمهای متعدد خفیف» بکشند «تا حس کنند که دارند می میرند.» اگر به قول دیون کاسیوس بتوان اعتماد کرد، کالیگولا مادر بزرگ قدسی مآب خود را وادار به خودکشی کرد. سوئتونیوس نقل می کند که وقتی گوشت برای غذا دادن به حیوانات سبع که جهت مبارزة گلادیاتورها نگاهداری می شدند کم آمد، کالیگولا دستور داد تمامی زندانیان «سر طاس» را به نفع عامه به حیوانات بخورانند. و همچنین می گوید مردان عالیمقام را داغ می زد، به کار کردن در معادن می گماشت، جلو حیوانات سبع می انداخت، یا در قفس محبوس می ساخت، و بعد با اره به دو نیم می کرد.
---
1. جشنی که در روم باستان برای تجلیل از ساتورنوس (خدای خرمن) برپا می شد و در آن شادی بسیار می کردند. ـ م.

اینها داستانهایی است که دلیلی برای رد آنها در دست نداریم و باید به عنوان روایت ثبت کنیم. اما باید در نظر داشت که سوئتونیوس شایعات را دوست می داشت، سناتور تاسیت از امپراطور نفرت داشت، و دیون کاسیوس دو قرن پس از کالیگولا تاریخ خود را نوشت. چیزی را که بهتر می توان باور کرد آن است که کالیگولا جنگ میان امپراطوری و فلسفه را با تبعید کاریناس سکوندوس و محکوم به مرگ ساختن دو معلم دیگر آغاز کرد. سنکا که در آن هنگام جوان بود برای اعدام تعیین شده بود، اما چون بیمار بود و احتمال می رفت بدون شکنجه بمیرد از اعدام رست. کلاودیوس، عموی کالیگولا، چون کندذهن و کتابخوان بیخاصیتی بود ـ یا چنان تظاهر می کرد ـ از مرگ جست.
آخرین تفریح کالیگولا آن بود که خود را خدا و برابر خود یوپیتر اعلام کند. سر مجسمه های معروف یوپیتر و سایر خدایان را برداشتند و سر ساختة امپراطور را جای آنها نصب کردند. لذتی می برد که در معبد کاستور و پولوکس بنشیند و زایران او را همچون خدا بپرستند. گاه با تصویر یوپیتر گفتگو می کرد، آن هم غالباً با لحن شماتت آمیز. دستور داد وسیله ای بسازند تا بتواند تندر و آذرخش یوپیتر را غره به غره و درخش به درخش جواب بگوید. معبدی برای پرستش سر خداوار خود برافراشت که هیئتی از کاهنان و ذخیره ای از قربانیان برگزیده داشت و همان اسب محبوب خود را هم به کهانت آن معبد منصوب ساخت.
چنین وانمود می کرد که الاهة ماه برای هماغوشی با او بر زمین آمده است و از ویتلیوس می پرسید که مگر الاهه را نمی بیند. و آن درباری خردمند در جواب گفت: «نه. فقط شما خدایان می توانید یکدیگر را ببینید.» مردم گول نمی خوردند. وقتی پینه دوزی از مردم گل کالیگولا را دید که تقلید یوپیتر را درمی آورد، چون از او پرسیدند نظرش دربارة امپراطور چیست، در پاسخ بسادگی گفت: «شیادی بزرگ.» کالیگولا شنید، اما آن دلداری خوشایند را مجازات نکرد.
این خدا در بیست و نه سالگی مرد پیری بود؛ بر اثر افراطهای پیاپی فرسوده، محتملا دچار بیماری زهروی، با سری کوچک ـ نیم موی ریخته ـ بر بدنی فربه، با رنگی سربی، چشمانی تهی، و نگاهی شوم. اجلش ناگهان فرا رسید، آن هم از جانب همان پاسداران امپراطور که مدتها حمایت آن را با دادن هدایا خریده بود. یکی از تریبونهای گارد به نام کاسیوس خایرئا، که از الفاظ زشت و ناپسندی که هر روز کالیگولا به جای کلمة عبور تحویل او می داد به جان آمده بود، کالیگولا را در یکی از دالانهای نهانی کاخ کشت (سال 41). وقتی خبر به بیرون رسوخ کرد، مردم شهر در باور کردن آن تردید داشتند. مردم بیم داشتند که این هم یکی از حیله های امپراطور حیله گر است تا کشف کند چه کسانی از مرگ او شاد می شوند. برای واضح شدن امر، قاتلین آخرین زن کالیگولا را هم به قتل رساندند و سر دختر او را به دیوار کوفتند و مغزش را پراکندند. دیون می گوید در آن روز کالیگولا دریافت که وی خدا نیست.


<107.jpg>
معبد کاستور و پولوکس، فوروم رم