گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل سیزدهم
.V – سه امپراطور


سرویوس سولپیکوس گالبا در ماه ژوئن سال 68 به روم رسید. تباری بلند داشت، چون سلسلة انساب خود را از طرف پدر به یوپیتر و از جانب مادر به پاسیفائه، زن مینوس،1 و گاو می رساند. در این سال که به اوج اعتبار خود رسید، طاس شده بود و، به واسطة نقرس، دست و پایش چنان کج شده بود که نه می توانست کفش به پا کند و نه می توانست کتابی به دست بگیرد. به گناهان معمول رومیان، اعم از زنبارگی و شاهدبازی، آلوده بود، اما آنچه دوران زمامداری او را چنان کوتاه سخت این گناهان نبود. آنچه ارتش و مردم را سخت ناخوش آمد رعایت صرفه جویی در بیت المال و به کار بستن عدالت بدون انحراف بود. هنگامی که فرمان داد آنان که هدایا یا ممر معاش دائم از نرون دریافت داشته اند بایست نه عشر آن را به خزانه بازگردانند، هزار دشمن تازه برای خود تراشید و ایامش به آخر رسید.
مارکوس اوتو، که سناتوری ورشکسته بود، اعلام کرد فقط در صورتی از عهدة پرداخت دیون خود برمی آید که امپراطور شود. افراد گارد طرفداری خود را از او اعلام داشتند، سواره وارد فوروم رم شدند، و به گالبا برخوردند که سوار تخت روان می گذشت. گالبا بدون مقاومت گردن خود را در برابر شمشیرهای گارد فرود آورد. سرش و بازوانش و لبانش را بریدند. یکی از ایشان سر را برای اوتو برد، اما از آنجا که نمی توانست سر را با موی تنک و خون آلود حمل کند، شست خود را در دهان سر فرو برد. سنا به شتاب اوتو را به امپراطوری پذیرفت، و در همان حال ارتشهای روم، در گرمانیا و مصر، امپراطوری را به سر


<108.jpg>
فوروم رم



1. زن مینوس (شاه کرت). پوسیدون (خدای دریا) وقتی نره گاوی برای قربانی به مینوس داد، ولی مینوس آن را برای خود نگاه داشت. پوسیدون عشق نره گاو را در دل پاسیفائه جای داد و از آنها مینوتاوروس به وجود آمد .ـ م.

کردگان خود تهنیت می گفتند. این دو سرکرده آولوس ویتلیوس در گرمانیا و تیتوس فلاویوس وسپاسیانوس بودند. ویتلیوس با لشکریان نیرومند خود به ایتالیا هجوم برد و مقاومت ناچیز پادگانهای شمال و پاسداران امپراطور را در هم شکست. اوتو پس از دوران حکومت نود و پنج روزه خود را کشت، و ویتلیوس بر تخت نشست.
این نکته از نقاط ضعف حکومت و سیستم نظامی روم بود که مردمی کاهل ، همچون گالبا، ممکن بود فرمانده ارتش در اسپانیا شود، یا خوشگذرانی تناسا، مانند ویتلیوس، فرمانده نیروی روم در گرمانیا گردد. ویتلیوس مردی شکمپرست بود که امپراطوری را ضیافتی می پنداشت و هر وعده غذا را بدل به میهمانی مفصلی می کرد. میان وعده های غذا به کار حکومت می پرداخت، و چون این فواصل رو به نقصان گذارده بود، کار حکومت را به بردة آزاد شده اش آسیاتیکوس واگذارد که در مدت چهار ماه یکی از ثروتمندترین افراد روم شد. چون ویتلیوس شنید که آنتونیوس، سر کردة قوای وسپاسیانوس، لشکری را رو به ایتالیا می راند تا او را از تخت براند، دفاع خود را بر عهدة زیردستان گذارد و خود به شکمپروری پرداخت. در ماه اکتبر سال 69، دسته های آنتونیوس، مدافعان ویتلیوس را در کرمونا ، ضمن یکی از جنگهای شدید و پر خونریزی زمان باستان، مغلوب ساختند. دستة آنتونیوس وارد رم شد، و در آنجا بقایای نیروی ویتلیوس شجاعانه از امپراطور خود دفاع کردند، در حالی که وی خود در کاخ پناهنده شده بود. تاسیت می گوید مردم «گله وار جمع آمده، نبرد را نظاره می کردند، چنانکه گویی صحنة آدمکشی چیزی بیش از نمایش به خاطر تفریح ایشان نیست.» در ضمن که نبرد ادامه داشت، برخی از مردم دکانها و خانه ها را غارت می کردند و روسپیان به کسب خود رونق می دادند. سربازان آنتونیوس پیروز شدند، بیرحم و بدون شفقت دشمنان را کشتند، و بدون هیچ ناراحتی شهر را غارت کردند؛ و جماعت، که همچون نفس تاریخ برای تمجید فاتحان گرد آمده بودند، به لشکریان پیروزمند کمک می کردند تا دشمنان را از هر گوشه و کناری بیرون بکشند. ویتلیوس را، که از نهانگاه بیرون کشیده بودند، نیمه برهنه با حلقه ای به گرد گردنش دور شهر گرداندند، پهن بر او افشاندند، با تأنی شکنجه اش دادند، و عاقبت در یک لحظه که رحم بر ددخویی چیره آمده بود او را کشتند (دسامبر سال 69). جسدش را با قلاب در میان کوچه ها کشیدند و به رودخانة تیبر افکندند.