گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
اسرار نامه
الحکایه و التمثیل


رسید آن پیر را سر الهی

که مردی ز آن ما گردید خواهی

برو سوی خرابات و نشان خواه

که پیریست آن ز حمالان این راه

بیامد مرد و شرح حال او خواست

بدو گفتند دی شد کار او راست

بصد زاری و غم دی مرد اینجا

جهان برخود بسردی برد اینجا

سپیدش موی بود و روی زردی

همه حمالی خم خانه کردی

همی بردی سبوی خمر بر دوش

ولی هرگز نکردی قطرهٔ نوش

بهر گامی که در ره برگرفتی

بسوز جان و درد دل بگفتی

که ای دارنده دنیا و دین هم

ببخش آنرا که آنش نیست و این هم