گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل چهاردهم
.VI – علم پزشکی رومی


رومیان در پزشکی بهتر از سایر علوم کار کردند. علم پزشکی را نیز از یونانیان به عاریت گرفتند، اما آن را خوب سامان دادند و با توانایی و لیاقت در مورد بهداشت شخصی و عمومی به کار بردند. رم، که تقریباً در میان مردابها محصور و دستخوش سیلابهای گندیده بود، خصوصاً به بهداشت عمومی احتیاج داشت. در حدود قرن دوم ق م، از وجود مالاریا در رم ذکری شده است؛ پشة آنوفل در باتلاقهای پونتین استقرار یافته بود. هر چه تجملپرستی بیشتر می شد، به نقرس می افزود. پلینی کهین نقل می کند که چگونه دوستش کورلیوس روفوس از سی و سه سالگی تا شصت و هفتسالگی، که انتحار کرد، از درد نقرس می نالیده است و تنها دلخوشی او آن بوده است که هر طور شده لااقل یک روز پس از «دومیتیانوس راهزن» زنده بماند. برخی جملات در ساتیرنویسان رومی موهم بروز سیفیلیس در قرن اول میلادی است. بیماریهای همه گیر موحش، ایتالیای مرکزی را در سال 23 ق م و 65 و 79 و 166 میلادی فرا گرفت.
مردم از روزگار قدیم سعی کرده بودند در مقابل بیماری و طاعون با جادو و دعا مقاومت کنند. حتی در این هنگام هم از وسپاسیانوس شکاک اما خلیق التماس داشتند تا کوری ایشان را با آب دهان و لنگی ایشان را با زدن پای خود شفا بخشد. بیماریها و نذر و نیازهای خود را به معابد آسکلپیوس و مینروا می آوردند و بسیاری از ایشان، پس از شفا یافتن، هدایایی به جا می گذاردند. اما در قرن اول ق م بیش از پیش به طب غیر مذهبی روی آور می شدند. هنوز تا آن موقع مقررات دولتی برای طبابت وضع نشده بود. کفشگران، سرتراشان، و درودگران طبابت را نیز به دلخواه به حرفة خود می افزودند. جادو را به کمک می خواندند، داورها را با هم می آمیختند، و جار می زدند و مشتری می خواسنتد و دواها را می فروختند. شکایات و هجوهای معمول هم دنبال آن بود پلینی لعن و نفرین کاتوی پیر را نسبت به طبیبان یونانی تکرار می کرد که «زنان ما را اغوا می کنند، با سم خوراندن به ما ثروتمند می شوند، از رنج ما می آموزند، و با هلاک کردن ما تجربه می اندوزند.» پترونیوس، مارتیالیس، و یوونالیس در این جمله هماواز شدند، و یک قرن بعد از ایشان، لوکیانوس طبیبان نالایقی را برمی شمرد که عدم لیاقت خود را زیر فریبندگی دستگاههای خود پنهان می کردند.
مع الوصف، همچنانکه خواهیم دید، علم پزشکی در اسکندریه، کوس، ترالس، میلتوس، افسوس، و پرگاموم پیشرفت بسیار کرده بود؛ و از این مراکز بود که طبیبان یونانی آمدند و چنان سطح طب روم را بالا بردند که قیصر آن حرفه را در رم اجازة عمل داد، و آوگوستوس آن را از مالیات معاف ساخت. آسکلپیادس پروسایی با قیصر، کراسوس، و آنتونیوس دوست شد. وی اعلام کرد که قلب خون و هوا را به بدن تلمبه می زند، کمتر دوا یا مسهل قوی می داد: و معالجات مؤثر خود را با آبدرمانی (حمام، تبخیر، و تنقیه)، ماساژ، آفتاب، ورزش (پیاده روی و اسب سواری)، رژیم غذایی، روزه، و خودداری از خوردن گوشت انجام می داد. به واسطة طرز معالجة مالاریا، عمل جراحی گلو و طرز برخورد و رفتار خلیقی که با مجانین داشت، از دیگران ممتاز بود. شاگردان

را گرد خود جمع می آورد و برخی از ایشان را با خود به عیادت بیماران می برد پس از مرگ او، شاگردانش و محصلان مشابه ایشان با اجتماع خود یک کولگیا تشکیل دادند و برای خود محل ملاقاتی بر تپة اسکویلینوس به نام «مکتب پزشکی» بنا کردند.
در دورة وسپاسیانوس، تالارهای سخنرانی چندی افتتاح شد که در آنها طب تدریس می شد، و استادان مورد قبول از دولت مواجب می گرفتند. زبان تدریس یونانی بود؛ همچنانکه اکنون، به دلیل مشابهی، لاتینی زبان نسخه نویسی است ـ و آن دلیل مفهوم بودن آن زبان برای افرادی است که به زبانهای مختلف سخن می گویند. فارغ التحصیلان این مدارس دولتی عنوان پزشک جمهوری می گرفتند، و به دستور وسپاسیانوس تنها ایشان حق داشتند در روم طبابت کنند. قانون «آکویلیا» نظارت دولت را بر پزشکان مقرر می داشت و پزشکان را در مورد غفلت مسئول می شناخت؛ و قانون «کورنلیا» هر طبیب را که بر اثر بی توجهی یا غفلت مجرمانه موجب مرگ بیماری می شد بشدت مجازات می کرد. پزشکان قلابی باز هم به کار اشتغال داشتند، اما طبابت صحیح ازدیاد می پذیرفت. غالباً رومیان را قابله به دنیا می آورد. اما بسیاری از این زنان تعلیمات کافی دیده بودند. در حدود سال 100 میلادی، طب نظامی در دنیای باستان به حد اعلای ترقی خود رسید. هر لژیون بیست و چهار جراح داشت، کمکهای اولیه و بیماربری تشکیلات صحیح داشت، و در نزدیکی هر اردوگاه بیمارستانی موجود بود. طبیبان بیمارستانهای خصوصی داشتند، و بیمارستاهای عمومی قرون وسطی از همین بیمارستانها سرچشمه گرفت. دولت اطبا را منصوب می کرد و مواجب می داد که فقرا را رایگان معالجه کنند. اغنیا طبیبان مخصوص داشتند، و سر شفاگران، که پول خوبی می گرفتند، از شخص امپراطور و خاندان و دستیاران و خادمان او مراقبت می کردند. برخی اوقات، خاندانها با طبیبی پیمان می بستند که در مدت معینی از صحت و مرض ایشان مراقبت به عمل آورد. از همین راه بود که کوینتوس سترتینیوس سالی 600,000 سسترس عایدی داشت. آلکون جراح که، به دستور کلاودیوس، مبلغ 10,000,000 سسترش جریمه شده بود. با حق الطبابة چند سالة خود آن جریمه را پرداخت.
در این هنگام، این حرفه به حد اعلای تخصص رسیده بود، کارشناس میزراه، متخصص امراض زنانه، ماما، کحال و متخصص چشم و گوش، دامپزشک، و دندانساز وجود داشتند، رومیان، اگر می خواستند، دندان طلا، دندان سیمپیچی شده، دندان مصنوعی، پل، یا سقف مصنوع در دهان می گذاشتند. زنان پزشک نیز متعدد بودند؛ برخی از ایشان کتابهای علمی در سقط جنین نوشتند که میان زنان بزرگزاده و روسپیان خریدار زیاد داشت. جراحان به شعب تخصصی دیگر تقسیم می شدند و کمتر به طب عمومی می پرداختند. شیرة مهر گیاه به جای داروی جنسی به کار می رفت.
بیش از 200 نوع آلات جراحی مختلف در ویرانه های پومپئی به دست آمده است. تشریح غیر قانونی بود، اما معاینة گلادیاتورهای زخمی یا محتضر تا حد زیادی جای تشریح را می گرفت. آبدرمانی عمومیت داشت. از یک لحاظ، حمامهای بزرگ خود مؤسسات آبدرمانی به حساب می آمدند. خارمیس، از مردم مارسی، با تجویز حمام سرد ثروتی بهمرساند. مبتلایان به سل را به مصر یا افریقای شمالی می فرستادند. گوگرد دوای مخصوص امراض جلدی بود و برای زدودن اطاقها پس از امراض عفونی به کار می رفت. به داروها در آخرین مرحله توسل می جستند، اما این کار بکثرت اتفاق می افتاد، طبیبان داروها را به طریقی که از عموم پوشیده بود می ساختند و

هر قدر که بیمار راضی به پرداخت می شد در ازای دارو می ستاندند. داروهای ملین اهمیت خاصی داشتند، آخال مارمولک به جای مسهل به کار می رفت، امعای انسان را نیز گاه تجویز می کردند، آنتونیوس موسا مدفوع سگ را برای گلودرد توصیه می کرد، و جالینوس مدفوع پسر بچه را برای تورم گلو به کار می برد. به جبران اینهمه، ظریفی می گفت تمامی دردها را با شراب علاج می توان کرد.
از میان نویسندگان طبی این عصر فقط یک تن رومی بود، و این یک هم پزشک نبود. آورلیوس کورنلیوس کلسوس مردی از طبقة آریستوکرات بود که در سال 30 میلادی مطالعات خود را در کشاورزی، جنگ، خطابه، حقوق، فلسفه، و طب در دایرة المعارفی به نام «جنگ» جمع آورد. از اینهمه فقط قسمت «در پزشکی» باقی مانده است. از دورة ششصد سالة بین بقراط و جالینوس، این کتاب مهمترین کتاب طبی است که به ما رسیده است. در ضمن، این کتاب به چنان لاتینی سره و کلاسیکی نوشته شده است که به کلسوس لقب سیسرون پزشک دادند. اصطلاحات لاتینی که وی در ترجمة واژه های طبی یونان به کار برده از آن زمان به بعد در علم طب بر جای مانده اند. کتاب ششم از این قسمت در حد دنیای باستان حاوی اطلاعات مبسوطی دربارة بیماریهای زهروی است. کتاب هفتم شرحی دربارة طرق جراحی دارد، و حاوی نخستین اطلاعات مربوط به بستن شریان است. عمل لوزه، عمل جنبی سنگ مثانه، جراحی پلاستیک، و عمل آب مروارید را شرح می دهد. رویهمرفته، این کتاب سالمترین و کاملترین اثر در مباحث علمی رومی است و مبین آن است که اگر آثار پلینی باقی نمانده بود، نظر ما نسبت به علم در روم بهتر از آن می بود که هست. جای تأسف است که محققین چنین نتیجه گرفته اند که رسالة کلسوس تا حد زیادی تألیف یا تصنیف متون یونانی است. این رساله، که در قرون وسطی مفقود شده بود، در قرن پانزدهم از نو یافته شد، قبل از کتاب بقراط یا جالینوس به طبع رسید، و در امر تجدید ساختمان و برانگیختن طب معاصر سهم عمده ای داشت.