گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل پانزدهم
.II – پیشه وران


آن تقسیم جغرافیایی بین کشاورزان و صنایع که امروز در کشورهای مترقی دیده می شود در زندگی روم موجود نبود ـ و شاید در هیچ جامعة سالمی موجود نشود. خانة روستایی باستان ـ اعم از کلبه، ویلا، یا ملک ـ واقعاً کارخانه ای بود که در آن مردان به بیش از ده صنعت حیاتی اشتغال داشتند، و مهارت زنان، منزل و حوالی آن را با بیست گونه هنر کامل می انباشت. در این خانه چوب به پناهگاه و سوخت و اثاث تبدیل می شد، گاو کشتار و پوست کنده می شد، غلات آسیاب و نان می شد، روغن و شراب عصارة دانه ها گرفته می شد، غذا آماده و قورمه می شد، پشم و الیاف کنف پاکیزه و بافته می شد، برخی اوقات گـِل را می پختند و ظرف و آجر و سفال می ساختند، و فلزات را با کوبش به صورت ابزارها در می آوردند. زندگی در آنجا کمال و

تنوعی آموزنده داشت که در زمان ما، که جنبش بیشتر و تقسیم کار به قسمتهای جزئی و اختصاصی افزونتر است، به کمتر کسی دست می دهد. این تنوع و کثرت اشتغال علامت اقتصاد فقیرانه و بدوی نیز نبود. هر چه خانه ثروتمندتر بود، کمتر به خارج احتیاج داشت و به خود می بالید که قسمت بیشتر احتیاجات خود را برمی آورد. خانواده عبارت بود از سازمان یاران اقتصادی که به صنعت و کشاورزی واحد خانه اشتغال داشتند.
هنگامی که پیشه وری انجام کار معینی را برای چند خانواده بر عهده می گرفت و دکان خود را در جایی که در دسترس تمامی ایشان بود می گشود، اقتصاد ده خانواده را تکمیل می کرد، اما جای آن را نمی گرفت. بدین نحو، آسیابان غلات چندین مزرعه را می گرفت و آسیاب می کرد، بعداً نان هم می پخت، و بالاخره نان را توزیع هم می کرد. چهل نانوایی در پومپئی از زیر خاک به درآمد، و در رم شیرینی پزان صنفی جدا بودند. همچنین پیمانکارانی بودند که محصول زیتون را پیش خرید می کردند و بعداً محصول را می بردند. مع الوصف، غالب املاک روغن زیتون خود را می گرفتند و نان خود را می پختند. پوشش دهقانان و فیلسوفان در خانه بافته شده بود، اما توانگران لباسهایی در بر می کردند که در قصاری خوابدار شستشو، سفید، و بریده می شد، هر چند در خانه بافته شده بود. برخی پارچه های پشمی لطیف در کارخانه ها بافته می شد، و آن الیافی که از آن شراع یا تور ساخته نمی شد در کارخانه ها به لباسهای زنانه و دستمال مردانه تبدیل می گردید. در مرحلة بعدی پارچه را ممکن بود نزد رنگرز بفرستند، و او نه فقط پارچه را رنگ می کرد، بلکه نقش و نگاری لطیف بر آن منقوش می ساخت، از آن گونه که در لباسهای مردمی که تصویرشان بر دیوارهای پومپئی کشیده شده است دیده می شود. دباغی چرم نیز به مرحلة کارخانه ای رسیده بود، اما کفشدوزان معمولا تنها کار می کردند و کفش سفارشی می دوختند. برخی از کفشدوزان متخصص بودند و فقط سرپاییهای ظریف برای پاهای زنانه می ساختند.
صنایع استخراجی عموماً توسط بردگان یا مجرمان بهره برداری می شد. معادن زر و سیم داکیا و گل و اسپانیا، سرب و قلع اسپانیا و بریتانیا، مس قبرس و پرتغال، گوگرد سیسیل، نمک ایتالیا، آهن البا، مرمر لونا و هومتوس و پاروس، سنگ سماق مصر، و به طور کلی تمامی منابع طبیعی زیرزمینی متعلق به دولت بود، توسط دولت یا با اجاره از دولت بهره برداری می شد، و منبع عمدة درآمد بود. طلای اسپانیا به تنهایی 44,000,000 دلار در سال به وسپاسیانوس می رساند. جستجوی کانه یکی از منابع عمدة تسخیر مستعمرات بود. تاسیت می گوید: ثروت معدنی بریتانیا در جنگ کلاودیوس «جایزة فتح» بود. هیزم و زغال سنگ دو سوخت عمدة رم بود. نفت را در کوماگنه، بابل، و پارت می شناختند، و مدافعان ساموساتا نفت را با مشعل برافروخته بر سر لشکریان لوکولوس می انداختند. اما نشانی از آن در دست نیست که به صورت سوخت تجارتی به کار رفته باشد.1 زغال سنگ در پلوپونز و شمال ایتالیا پیدا شده بود، اما بیشتر به کار آهنگران

1. در قرن چهارم، تیر آتشینی که از نفت افروخته پر شده و از کمان یا منجنیق پرتاب می شد یکی از سلاحهای جنگی بود. آمیانوس مارکلینوس می گوید: «هر کجا بیفتد، متداوماً می سوزد؛ اگر آب بر آن بریزند، حرارت آتش آن را زیادتر می کند، و راهی برای خاموش کردن آن نیست مگر ریختن خاک بر روی آن.»

می رفت. صنعت افزودن زغال به آهن و ساختن پولاد در این هنگام از مصر به سراسر امپراطوری رسیده بود. غالب آهنگران و مسگران و زرگران و سیمگران کورة واحدی داشتند و با یک یا دو نوآموز کار می کردند. در کاپوا، مینتورنای، پوتئولی، آکویلیا، کومو، و جاهای دیگر چند کوره و دستگاه تصفیه در چند کارخانه با هم کار می کردند. کارخانه های واقع در کاپوا ظاهراً مؤسسات سرمایه داری با تولید زیاد بودند که سرمایه گذاری آن از خارج بود.
خانه سازی تشکیلات خوبی داشت و تخصصی شده بود. حمل کنندگان درخت، درختها را می انداختند و تحویل می دادند، درودگران خانه و اثاث خانه می ساختند، ساروجکاران ساروج را می آمیختند، بنایان پی می نهادند، طاقبندان طاق می زدند، جرزبندان جرز بالا می بردند، چسبانندگان گچ می مالیدند، گچکاران روی دیوارها را سفید می کردند، لوله کشان لوله ها را کار می گذاردند که غالباً سربی بود، و مرمرکاران کف اطاقها را با مرمر فرش می کردند؛ اکنون می توان در خیال بحث بر سر حدود صلاحیت کار را میان پیشه وران مختلف مجسم کرد. آجر کاشی را از کوره پزخانه ها می آوردند که غالباً به حد کارخانه رسیده بودند. ترایانوس، هادریانوس، و مارکوس آورلیوس از این کارخانه ها داشتند و ثروتی به هم رساندند. کوره های آرتیون، موتینا، پوتئولی، سورنتوم، و پولنتیا ظرفهای معمول روی میز غذا را در تمامی متصرفات اروپا و افریقا و همچنین در خود ایتالیا فراهم می آوردند. این فراورده، که به طور کلی تولید می شد، هیچ گونه حسن هنری را واجد نبود؛ در این هنگام، اصل مطلب زیادی مقدار تولید بود. سفال نقشدار، که در این هنگام بازارهای ایتالیا را گرفته بود، به طور مشهود از محصول سابق آرتیون پست تر بود. همچنانکه خواهیم دید، کار برجسته در شیشه سازی به عمل آمده بود.
تولید شیشه، آجر، کاشی، و ظروف سفالین و فلزی در کارخانه مجوز آن نیست که سرمایه داری صنعتی را به ایتالیای قدیم نسبت دهیم. خود رم فقط دو کارخانة بزرگ داشت یک کاغذ خانه و یک صباغخانه. محتملا، نه فلزات به مقدار کافی در دسترس بوده است نه سوخت، و منافع حاصل از سیاست شریفتر از درآمد صنعت به نظر می رسیده است. در کارخانه های ایتالیای مرکزی، تقریباً تمامی کارگران و برخی از مدیران برده بودند. در کارخانه های شمال ایتالیا، نسبت آزادگان زیادتر از قسمتهای جنوبی بود. بردگان هنوز آن قدر زیاد بودند که به توسعة ماشینها فرصت نمی دادند؛ کار عاری از توجه بردگان و رقابت محدود در تولید امکان اختراع را زیاد نمی کرد؛ برخی تدبیرها، که به منظور صرفه جویی در مصرف نیروی کار فراهم می آمد، از این نظر که ممکن بود بر اثر پیشرفت ابزارهای فنی موجب بیکاری گردد هم از ابتدا طرد می شد، و قدرت خرید مردم بسیار کمتر از آن بود که تولید مکانیکی را تشویق یا حتی پشتیبانی کند. البته چندین ماشین ساده وجود داشت که در

دنیای یونان و مصر و ایتالیا معمول بود: چرخ منگنه، تلمبة پیچی، چرخ آب، آسیاب دامی، چرخ ریسندگی، چرخ بافندگی، جرثقیل، و قرقرة بزرگ، و قالب دوار برای کوزه گری. ... اما زندگی ایتالیاییان در این هنگام (سال 96 میلادی) به همان اعلا درجة صنعتی رسیده بود که زندگی تا قرن نوزدهم امکان آن را داشت. بر اثر وجود دستگاه بردگی و تمرکز شدید ثروت، مشکل می توانست از آن بیشتر صنعتی شود. حقوق رم از ایجاد تشکیلات بزرگ به این وسیله جلوگیری می کرد که از هر صاحب سهمی در شرکت صنعتی می خواست که قانوناً شریک مسئول باشد. شرکتهای «با مسئولیت محدود» را نهی کرده بود و تشکیل شرکتهای تضامنی را فقط برای انجام قراردادهای دولتی اجازه می داد. از آنجا که بانکها نیز به محدودیتها دچار بوده اند، کمتر می توانستند برای کارهای بزرگ سرمایه تأمین کنند. در هیچ موقع توسعة صنعتی رم یا ایتالیا نمی توانست با توسعة صنعتی اسکندریه یا مشرق هلنیستی برابری کند.