گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل پانزدهم
.V - بازرگانان


بهبود حکومت و حمل و نقل بازرگانی دریای مدیترانه را به عظمتی بی سابقه رساند. در یک سر این رشته پیله ورانی بودند که از کبریت گوگردی گرفته تا حریر گرانبهای خارجی را در سراسر کشور می گرداندند؛ حراجیهای سیاری که ضمناً در شهر سمت جارچی داشتند و کالاهای گمشده و بردگان فراری را اعلان می کردند؛ بازارهای روزانه و بازار مکاره های دوره ای؛ دکاندارانی که با خریداران چانه می زدند، با ترازوهای نادرست یا سرک دار تدلیس می کردند، و از گوشة چشم مراقب بازرسان اوزان و مقیاسات بودند؛ و یک پله بالاتر، در این نردبان تجارت دکانهایی قرار داشتند که کالاهای ساخت خود را می فروختند. اینها ستون فقرات صنعت و تجارت بودند. در بندرها یا نزدیک آنها عمده فروشان بودند که کالاهایی را که تازه از خارج آمده بود به مشتریان یا خرده فروشان می فروختند؛ گاه مالک یا ناخدای کشتی تجارتی مال التجارة خود را مستقیم از عرشة کشتی می فروخت.
مدت دو قرن ایتالیا در تعادل خارجی خود وضع «نامساعدی» داشت ـ بیش از آنچه می فروخت، می خرید و شاد هم بود. ظروف سفالین، شراب، روغن، ظروف و آلات فلزی، شیشه، و عطریات از کامپانیا صادر می شد؛ و اما سایر محصولات ایتالیا در داخل کشور نگاهداری می شد. در این ضمن، عمده فروشان در تمامی نقاط امپراطوری عمالی داشتند که برای ایتالیا اجناسی خریداری می کردند، و بازرگانان خارجی، فروشندگان سیاری از اهالی یونان یا سوریه در ایتالیا داشتند که برایشان مشتری می جستند. با این جریان مضاعف، اجناس ظریف نیمی از جهان به رم می آمد تا ذائقة رومیان طراز اول را خوش آید، بدنشان را بپوشاند، و خانه هایشان را زینت دهد. آیلیوس آریستیدس می گوید: «هر که بخواهد تمامی کالاهای جهان را ببیند، یا در سراسر جهان سفر کند یا در رم بماند.» از سیسیل، غلات، گاو، چرم، شراب، پشم، منبتکاریهای ظریف، مجسمه، و جواهر می آمد؛ از شمال افریقا، غلات و روغن؛ از سیرنائیک، سیلفیوم؛ از افریقای میانه، حیوانات سبع برای میدان گلادیاتورها؛ از اتیوپی و افریقای شرقی، عاج، عنتر، لاک سنگ پشت، مرمر کمیاب، اوبسیدین، ادویه، و بردگان سیاهپوست؛ از افریقای غربی، روغن، دد، لیمو، چوب، مروارید، رنگ و مس؛ از اسپانیا، ماهی، گاو، پشم، طلا، نقره، سرب، قلع، مس، آهن، شنگرف، گندم، پارچة سفید، چوب پنبه، اسب، گوشت خوک، و بهترین زیتون و روغن زیتون؛ از گل، لباس، شراب، گندم، الوار، سبزی، گاو، ماکیان، ظروف سفالین، و پنیر؛ از بریتانیا، قلع، سرب، نقره، چرم،

1. معبد آتنه، الاهة حافظ شهر آتن، که زیباترین ساختمان به طرز معماری دوریک شناخته شده است. ـ م.

گندم، گاو، برده، صدف، سگ، مروارید، و اشیای چوبی؛ از بلژیک، گله های غاز را پیاده به ایتالیا سوق می دادند تا برای معدة اشراف جگر غاز فراهم آوردند. از گرمانیا، عنبر، برده، و خز می آمد؛ از درة دانوب، گندم، گاو، آهن، نقره، وطلا؛ از یونان و جزایر آن، ابریشم ارزان، پارچة سفید، شراب، روغن، عسل، الوار، مرمر، زمرد، دارو، آثار هنری، عطریات، الماس، و طلا. از حدود دریای سیاه، غلات، ماهی، خز، چرم، و غلام می آمد؛ از آسیای صغیر، پارچة کتان لطیف و پارچة پشمی، پارشمن، شراب، انجیر سمورنای و انجیرهای دیگر، عسل، پنیر، صدف، فرش، روغن، و چوب؛ از سوریه، شراب، ابریشم، پارچة کنفی، شیشه، روغن، سیب، گلابی، آلو، انجیر، خرما، انار، گردو، بلسام، ارغوان صوری، و صنوبر لبنانی؛ از پالمورا، منسوجات، عطریات، و دارو؛ از عربستان، کندر، صمغ، صبر زرد، مرمکی، لودانوم،1 زنجبیل، دارچین، و سنگهای گرانبها؛ از مصر، غلات، کاغذ، پارچة سفید، شیشه، جواهر، سنگ خارا، بازالت، مرمر سفید، و سنگ سماق. هزاران نوع کالاهای ساخته شده از اسکندریه، صیدا، صور، انطاکیه، طرسوس، رودس، افسوس، و سایر شهرهای بزرگ شرق به رم و غرب می آمد، و مواد خام و پول از غرب به شرق می رفت.
از این گذشته، با خارج امپراطوری نیز تجارت وارداتی محسوسی برقرار بود. از پارت و ایران، جواهر، جوهریات کمیاب، تیماج، فرش، حیوانات سبع، و خواجه وارد می شد. از چین ـ از طریق پارت یا هند یا قفقاز ـ ابریشم پرورده یا خام می آمد. رومیان ابریشم را محصول گیاهی می پنداشتند که از درخت گرفته می شد و هموزن آن طلا می دادند. مقدار زیادی از این ابریشم به جزیرة کوس می رفت ، و در آنجا برای خانمهای رومی و سایر شهرها لباس می بافتند. در سال 91 میلادی، ایالت نسبتاً فقیر مسنیا ناچار شد زنان را از پوشیدن لباسهای بدن نمای ابریشمین در مراسم مذهبی نهی کند، کلئوپاترا با چنین البسه ای دل قیصر و آنتونیوس را لرزاند. در مقابل، چینی ها، فرش، جواهر، عنبر، فلزات، رنگ، دارو، و شیشه از امپراطوری وارد می کردند. مورخان چینی از ایلچیهایی سخن می گویند که در سال 166 از راه دریا از طرف امپراطور «آن ـ تون» ـ مارکوس آورلیوس آنتونینوس ـ نزد امپراطور هوان ـ تی آمده اند. احتمال بیشتری می رود که این عده تاجرانی بوده اند که خود را سفیر معرفی کرده اند. شانزده سکة رومی که تاریخ ضرب آنها مربوط به زمان از تیبریوس تا مارکوس آورلیوس است در شانسی به دست آمده است. از هندوستان فلفل، سنبل هندی، و ادویة دیگر (همان ادویه ای که کریستوف کلمب به دنبال آن راه افتاد)، گیاههای طبی، عاج، آبنوس، صندل، لاجورد، مروارید، عقیق، پشم، یاقوت، لعل، الماس، اسباب آهنین، لوازم آرایش، منسوجات، ببر، و فیل می آمد. حد این تجارت و ولع رومیان را نسبت به تجملات از اینجا می توان فهمید که ایتالیا از هیچ کجا جز اسپانیا به اندازه ای که از هندوستان کالا وارد می کرد واردات نداشت. استرابون می گوید فقط از یک بندر مصری هر سال 1200 کشتی به هندوستان و سیلان می رفت. هندوستان، در مقابل مقدار کمی شراب، فلزات، و ارغوان وارد می کرد و در مقابل بقیه ـ بیش از سالی 000’000’100 سسترس ـ شمش یا سکه دریافت می داشت. مبلغی در همین حدود به عربستان و چین و محتملا اسپانیا داده می شد.

1. شیرة تصفیه شدة خشخاش و بعضی از داروهای مسکن غیر افیونی. ـ م.

این تجارت وسیع تا دو قرن موجب سعادت بود، اما اساس نادرست آن عاقبت اقتصاد رم را تباه کرد. ایتالیا در صدد آن نبود که واردات را با صادرات متعادل کند؛ معادن صد ایالت را ضبط می کرد و به مردم مالیات می بست تا بتواند پولی تهیه کند که از عهدة موازنة بین المللی خود برآید. از آنجا که رگه های پرمایه ترین معادن تهی می شد و عشق به تجملات خارجی همچنان ادامه داشت، روم سعی کرد که از دو راه خود را از ورشکستگی نجات بخشد: یکی تسخیر مناطق معدنی جدید از قبیل داکیا، و دیگر از راه تنزل عیار پول رایج که زمانی بی عیب بود ـ یعنی هر چه کمتر شمش به کار برند و هر چه بیشتر مسکوک ضرب کنند. وقتی مخارج اداره و جنگ هر چه بیشتر به مبلغ منافع امپراطوری نزدیک شد، روم مجبور گردید که در مقابل جنس، جنس بپردازد، و از عهده بر نیامد. اتکای ایتالیا به غذایی که از خارج وارد می کرد ضعف حیاتی آن کشور بود؛ هر لحظه که قدرت آن را از کف می داد که سایر کشورها را وادار به ارسال غذا و سرباز کند، اجلش فرا رسیده بود. در این مدت مستعمرات نه فقط پیشرفت و رفاه حال، بلکه ابتکار اقتصادی را از سر گرفته بودند؛ بازرگانان ایتالیایی در قرن اول میلادی تقریبا، از بنادر شرقی ناپدید شدند، و حال آنکه بازرگانان سوری و یونانی در دلوس و پوتئولی برقرار و در اسپانیا و گل چند برابر شدند. در حرکت نوسانی آسوده خاطر تاریخ، یک بار دیگر مشرق زمین آماده می شد که بر مغرب زمین تسلط یابد.