گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل شانزدهم
.II – روم زحمتکش


مسافری که در زمان باستان در صدد آن برمی آمد که گرد روم فلاویوس1 بگردد و از اوستیا


<126.jpg>
مذبح یافت شده در اوستیا، موزة ترمه، رم



1. عنوان سه تن از امپراطوران روم: وسپاسیانوس (69ـ 79)، تیتوس (79 ـ 81)، و دومیتیانوس (81 ـ 96). ـ م.

رو به شمال در کنار رودخانة تیبر حرکت می کرد، قبل از هر چیز متوجه سرعت جریان گل آلود آب می شد که خاک تپه ها و دره ها را همراه خود به دریا می برد. در این حقیقت ساده نکات غم انگیزی بآسودگی خفته است: فرسایش، اشکال تجارت دو سره در رودخانه، لایروبی مرتب دهانة تیبر، و سیلابهایی که تقریباً هر بهار زمینهای پست روم را می پوشاند ساکنان را به طبقات بالاتری می راند که فقط به آن دسترسی داشتند و غالباً غلاتی را که در انبارهای واقع در بندرگاه ذخیره می شد نابود می ساخت. هنگامی که آب پایین می رفت، خانه ها را به خرابی و انسان و حیوان را به دیار مرگ می کشاند.
چون این مسافر به شهر نزدیک می شد،1 چشمانش به امپوریون (بازار بزرگ) می افتاد که به مسافت سیصد متر در کنارة شرقی رودخانه قرار داشت و از سر و صدای کارگران و انبارها و بازارها و اجناس متحرک انباشته بود. آن سوی امپوریون تپة آونتینوس واقع بود که در آن پلبینهای خشمگین در سال 494 و 449 ق م به «اعتصاب نشسته» دست زده بودند. در ساحل چپ این نقطه باغهایی قرار داشت که قیصر در وصیت خود به مردم بخشیده بود، و پشت باغها یانیکولوم2 قرار داشت. در نزدیکی ساحل شرقی، کنار پل زیبای آیمیلیوس، میدان گاو فروشها بود که دو معبد (هنوز موجودند) الاهة سرنوشت و الاهة بامداد در آن بودند. در قسمت دور دست شمال، در طرف راست، تپه های پالاتینوس و کاپیتولینوس پدیدار بود که کاخها و معبدها روی آن هر دو را پوشانده بودند. در ساحل چپ این نقطه باغهای آگریپا و آن سوی باغها تپة واتیکان قرار داشت. در شمال مرکز شهر، آن سوی ساحل شرقی، چمنهای دامنه دار و ساختمانهای تزیینی میدان مارس پشت به پشت یکدیگر داده بودند. تئاترهای بالبوس و پومپیوس، سیرک فلامینیوس، حمامهای آگریپا، و ستادیوم دومیتیانوس در همین قسمت واقع بود. در همین جا بود که لشکریان تمرین می کردند، ورزشکاران مسابقه می دادند، ارابه سواران بر یکدیگر سبقت می جستند تا جایزه را بربایند، مردم توپ بازی می کردند، و انجمن در دورة امپراطوران تشکیل می شد تا تقلید دموکراسی را درآورد.
چون آن مسافر در حدود شمالی شهر پیاده می شد، بقایای دیواری را می دید که به سرویوس تولیوس منسوب بود. احتمال می رود که رم آن دیوار را پس از هجوم گلها در 390 ق م از نو ساخته بود، اما قدرت اسلحة رم و امنیت ظاهری پایتخت بارو را رها کرد تا ویران شود؛ و تا زمان آورلیانوس (270میلادی) دیوار دیگری برافراشته نشد، و برافراشته شدن آن دیوار نشان از میان رفتن امنیت رم بود. در میانة دیوار دروازه هایی به صورت طاقنماهای یک طاقی یا سه طاقی باز کرده بودند تا جاده های عظیم که، نام خود را از آن گرفته بودند، از

1. رجوع شود به نقشة رم بر پشت جلد.
2. تپه ای بر ساحل راست تیبر، مقابل شهر رم، که احتمالا در دورة جمهوری در اشغال پیشه وران و اصناف بود. استحکاماتی قدیمی که آن را در برابر هر گونه حمله از جبهة رم حفظ می کرد هنوز برجاست. ـ م.

زیر دیوار رد شوند. چون مسافر حصار شهر را در قسمت شرقی و سپس قسمت شمالی دور می زد، باغهای مشخص و ممتاز سالوستیوس و چادرهای گرد گرفتة پاسداران امپراطور و طاقهای آبراهه های مارکیانوسی، آپیانوسی، و کلاودیوسی را می دید و سپس در سمت راست خود بترتیب تپه های پینچیان، کویرینالیس، ویمینالیس، و اسکویلینوس را مشاهده می کرد. چون از دیوار دور و پیاده از جادة آپیانوسی به سمت شمال غربی روانه می شد، از میان دروازة کاپنا در دامنة جنوبی تپة پالاتینوس به سوی جادة نوا و سپس در طرف شمال از میان تعدادی طاقنما و عمارت رد می شد تا در فوروم قدیم که سر و قلب رم بود بایستد.
این میدان در اصل بازارگاهی بود به ابعاد 180 متر در 60 متر؛ اما در این هنگام (96 میلادی) فروشندگان به کوچه های نزدیک یا سایر فورومها رفته بودند؛ جز آنکه در تالارهای ستوندار نزدیک میدان باز هم افراد سهام شرکتهای مالیاتی را می فروختند، با دولت پیمان می بستند، در دیوانها از خود دفاع می کردند، یا با وکلا در طرق گریز از قانون مشورت می نمودند. گرد میدان، مانند حوالی وال ستریت نیویورک،1 معابد ساده ای برای خدایان و معابد بزرگتری به نام مامون ساخته شده بود. تعداد زیادی مجسمه این میدان را زینت می بخشید و سرپوشیده های2 عمارات بزرگ سایه ای می انداخت که از چند درخت کهن حاصل نمی شد. از سال 145ق م تا زمان قیصر این میدان محل اجتماع مجالس بود. در دو سوی میدان سکوب ناطق قرار داشت که دماغة کشتی خوانده می شد؛ چون منبری که قبلا در آنجا قرار داشت با دماغه های کشتی هایی که در سال 338ق م از آنتیوم گرفته شده زیور شده بود. در انتهای غربی میلناریوم آوریوم یا «فرسنگ شمار زرین» قرار داشت و آن ستونی از برنز مطلا بود که آوگوستوس بر نشانة ملتقا و ابتدای چند جادة کنسولی برافراشته بود. بر این فرسنگ شمار، قصبات عمده و فواصل آنها از رم نبشته شده بود. در قسمت غربی، جادة مقدس کشیده شده بود که در تپة کاپیتولینوس به معابد یوپیتر و ساتورنوس می پیوست. در شمال این فوروم، مرد مسافر فوروم بزرگتری می دید به نام فوروم یولیوس که قیصر برای کمک به فوروم قبلی ساخته بود؛ در نزدیکی این فوروم، فورومهای اضافی بود که برای آوگوستوس و وسپاسیانوس ترتیب داده شده بود؛ و اندکی بعد، ترایانوس بزرگترین فوروم را در آن حدود به وجود آورد و زینت کرد.

1. خیابانی در نیویورک که بانکهای عمده در آن واقع است و گرد آن را کلیساهای عظیم فرقه های مختلف فرا گرفته است. ـ م.
2. هر کجا در این ترجمه «سرپوشیده» یا «پوش» یا «طاق ستوندار» بیاید به معنی آن پدیدة ساختمانی ویژة رم است که به دو صورت تا زمان ما باز مانده است: (1) کوچه های بالنسبه درازی که بر دو سوی آن در فاصله های مساوی ستون نشانده اند و بر فراز ستونها سقف زده اند؛ و (2) مساحتی کوچک و بزرگ (گاه بیشتر از هزار متر مربع ) زیر سقفی یکدست و یکپارچه بر سر ستونهایی هم قدر و هم فاصله. ـ م.

مرد مسافر، حتی در آن گردش شتابزده، گوناگونی انبوه جمعیت شهر و عدم کفایت پرپیچ و خم کوچه ها را که بدون نقشه به وجود آمده بود درک می کرد. عرض برخی از این کوچه ها بین پنج الی شش متر بود. بیشتر آنها گذرهای پرپیچی به اسلوب مشرق زمین بودند. یوونالیس شکایت داشت که عبور پر سر و صدای ارابه ها بر روی سنگفرش ناهموار به هنگام شب خواب را نامقدور می ساخت، و جمعیتی که هنگام عبور تنه می زدند راه رفتن در خیابانها را در وقت روز به صورت جنگ درمی آورد. «هر قدر هم شتاب کنیم، لشکر زاینده ای که از برابر ما پدیدار می شود راه پیش را بر ما بسته است و تودة در هم فشردة مردم از پس فشار می آورد. یکی آرنج به پهلویم می زند، دیگری چوبة تخت روان را، یکی تیری بر سرم می کوبد، و دیگری بشکة شراب را. ساق پایم گل آجین شده است. پاهای عظیم از هر سو لگد مالم می کنند؛ سربازی چکمة میخدار خود را به تمامی روی شست پایم می گذارد.» معابر عمومی وسیع با قطعات پنج گوش سنگ آتشفشان فرش شده بود، که گاه چنان سخت با ساروج کار گذارده شده بود که چند تایی از آن تا این زمان باقی است. کوچه ها چراغ نداشت؛ هر که در تاریکی از خانه بیرون می رفت فانوسی به همراه داشت یا دنبال غلامی مشعل به دست راه می پیمود؛ و در هر دو حال، به پای خود، به کام دزدان متعدد درون می شد. درها را با قفل و کلید می بستند، و پنجره ها را شبها چفت می کردند؛ و پنجره هایی که همسطح خیابان بود ـ مانند زمان ما ـ با میله های آهنی محفوظ بود. یوونالیس اشیایی را که اعم از مایع یا جامد از پنجره های طبقات بالاتر به پایین پرتاب می شد به این خطرات عبور شبانه می افزاید. معتقد بود که رویهمرفته فقط دیوانه ها ممکن بود شب به میهمانی شام بروند و قبلا وصیت نکنند.
از آنجا که وسایل نقلیة عمومی موجود نبود که کارگران را از خانه به سر کار ببرد، غالب پلبینها در خانه های اجاره نشینی آجری در نزدیکی مرکز شهر یا اطاقهای پشت یا بالای دکان خود زندگی می کردند. خانة اجاره نشینی معمولا یک میدان کامل را شامل می شد و از این جهت «جزیره» خوانده می شد. بسیاری از خانه ها شش هفت طبقه بودند و چنان سرهم بندی شده بودندکه بسیاری از آنها فرو می ریختند و صدها نفر از ساکنان را می کشتند. آوگوستوس ارتفاع قسمت جلوی این خانه ها را به حدود بیست متر محدود کرد، اما ظاهراً «این قانون اجازه می داده است که عقب ساختمان را بیش از این اندازه بالا ببرند، زیرا مارتیالیس از «بخت برگشته ای که اطاق زیر بامش دویست پله می خورد» برای ما سخن می گوید. طبقة اول بسیاری از خانه های اجاره نشینی دکان بود، بعضی از آنها در طبقة دوم خود دارای ایوان بودند. معدودی نیز از طبقات بالای خود به وسیلة راهروی طاقدار از بالای خیابان به هم مربوط بودند. در این راهرو، اطاقهای اجاره ای دیگری به صورت ساختمان الحاقی به افراد مخصوص و معینی از پلبینها داده می شد. از این گونه «جزیره »ها یا خانه های اجاره نشینی در جادة نواوتپة پیروزی در پالاتینوس و سوبورا ـ که منطقة آکنده از فاحشه خانه هایی بین تپه های

ویمینالیس و اسکویلینوس بود ـ فراوان بود. در این خانه ها کارگران بارانداز امپوریون، گوشتفروشان ماکلوم، ماهی فروشان فوروم پیسکاتوریوم، گاوداران فوروم بواریوم، سبزی فروشان فوروم هولیتوریوم، کارگران کارخانه های رم، و منشیان و شاگردان بازرگانان زندگی می کردند. زاغه های رم در کناره های فوروم قرار گرفته بود.
کوچه های دور از فوروم صفی از دکان داشتند و غوغای کار و معامله از آنها برمی خاست: میوه فروشان، کتابفروشان، عطاران، درزیگران، رنگرزان، گلفروشان، کاردفروشان، چلنگران، داروفروشان، و سایر کارسازان حوایج و هواجس و هوسهای بشر شوارع عامه را با دکه های بیرون زدة خود بند می آوردند. سلمانیها حرفة خود را در هوای آزاد عرضه می کردند که همه صدای ایشان را بشنوند. میکده ها چندان متعدد بودند که رم به نظر مارتیالیس یک میفروشی عظیم می آمد. هر تجارتی بدان تمایل داشت که در یک کوچه یا محله تمرکز بیابد و غالباً نام خود را بدان محل می داد. بدین ترتیب نعلین سازان در راستة ساندالاریوس، یراق سازان در راستة لوراریوس، شیشه سازان در راستة ویتراریوس، و گوهر فروشان در راستة مارگاریتاریوس جمع بودند.
در این دکانها، هنرمندان ایتالیا ـ مگر بزرگترینشان، که مزدی گزاف می گرفتند و در تجملی از آن گونه که ارسطو برای هنرمندان خواسته بود زندگی می کردند ـ کار خود را انجام می دادند. آرکسیلائوس یک میلیون سسترس از لوکولوس گرفت تا مجسمه ای از فلیکیتاس یا الاهة خوشبختی بسازد؛ و زنودوروس 400,000 سسترس بابت مجسمة عظیم مرکوریوس (پیک خدایان) گرفت. معماران و پیکرتراشان در ردیف طبیبان و آموزگاران و کیمیاگران بودند که هنرهای آزادگان را حرفة خود ساخته بودند؛ اما آنان که بیشتر کارهای هنری رم را انجام می دادند یا برده بودند یا آزاد شده. برخی از مالکان برده ها بردگان خود را وا می داشتند که منبتکاری و نقاشی و هنرهای مشابه آن را بیاموزند، و حاصل کار آنان را در ایتالیا و خارج از آن می فروختند. در این گونه دکانها، کار با تمایز کاملی تقسیم شده بود. برخی در اشکال اختصاصی تخصیص می یافتند، دیگران در قرنیزهای تزیینی، و بعضی دیگر چشمان شیشه ای برای مجسمه ها می ساختند. نقاشان مختلف نقوش آرابسک گل یا مناظر با حیوان یا انسان می کشیدند و به نوبت بر سر یک تصویرکار می کردند. چند تن از هنرمندان جاعلان زبردستی بودند و عتیقه های هر عصر را که بازاری داشت می ساختند. رومیان قرن آخر ق م بسهولت در این گونه مطالب فریب می خوردند، چون مانند غالب مردم «نوکیسه» می خواستند ارزش اشیا را به موجب کمیابی و قیمت تعیین کنند و نه به حکم زیبایی و مصرف. در دورة امپراطوری، که دیگر ثروتمند بودن امتیازی نداشت، ذوق و سلیقه ترقی کرد و علاقة صمیمانه نسبت به چیزهای خوب و عالی باعث شد که در چند هزار خانواده وسایل و زیورها چنان لطیف شود که فقط چند خانواده ای در مصر و بین النهرین و یونان سابقاً نظیر آن را داشتند. هنر برای

مردم زمان باستان همان حال را داشت که صنعت در زمان ما دارد. در آن هنگام مردم نمی توانستند از وفور فراورده های مفید که اکنون از ماشین بیرون می ریزد بهره مند شوند، اما اگر علاقه ای داشتند، می توانستند بتدریج دور خود را با اشیایی بگیرند که شکل نهایی آن با توجه و همت پدید آمده بود و به تمام کسانی که با آن اشیا می زیستند سعادت آرام و لطیفی را عرضه می کرد که مخصوص چیزهای زیباست.

III – خانة بزرگان

مسافر اگر در صدد مطالعة مسکن طبقة متوسط بر می آمد، آن منازل را دور از مرکز شهر و بر سر جاده های انشعابی بزرگ می یافت. قسمت خارجی این خانه ها که از آجر و گچ سخت بود در این هنگام هم مانند سابق، به موجب حکم ناامنی و شدت حرارت، به سبک ساده و محکمی ساخته می شد؛ بورژوای رومی هیچ هنری را برای تماشای عابران ضایع نمی کرد. کمتر خانه ای بود که از دو طبقه بیشتر باشد. انبار معدود بود، بامها با کاشی سرخ می درخشید، پنجره ها را با پشتبند کار می گذاشتند، یا احیاناً جام شیشه هم داشت. مدخل معمولا در دو لنگه بود، که هر نیمه بر روی محوری فلزی می گشت. کف اطاقها ساروج یا کاشی بود و غالباً به صورت چهار گوشهای منقش مرتب شده بود. از فرش خبری نبود. اطاقهای عمدة منزل دورادور حیاط مرکزی قرار داشت، و این سرمنشأ معماری جلوخان کلیسا و حیاط دانشگاههاست. در خانة مردم توانگرتر، یکی دو اطاق مخصوص شستشو بود که معمولا در طشتهایی به شکل «وان»های فعلی انجام می پذیرفت. لوله کشی را رومیان به حدی بی سابقه ترقی دادند که تا قرن بیستم نظیر نداشت. لوله های سربی آب را از آبراهه ها و انشعابات عمده به تمامی خانه ها و اجاره نشینها می رساندند. بند و بستها همه از بزنز بود و بعضی از آنها را به صورتهای بسیار زینتی ریخته بودند. میزابها و آبریزهای سربی باران را از بام به پایین می بردند. غالب اطاقها، اگر وسیلة حرارتی داشت، همان کلکهای زغال چوب بود؛ خانه های معدود، بسیاری از ویلاها و کاخها، و تمامی حمامهای عمومی دستگاه حرارت مرکزی داشتند که عبارت بود از کوره های هیزم یا زغال که هوای گرم را به وسیلة تنبوشه ها یا گربه روهایی که در کف اطاق یا دیوارها بود به اطاقها می رساند.1
در اوایل دورة امپراطوری، چیزی که کاملا جنبة هلنیستی داشت به خانه های رومیان ثروتمند، افزوده شد. برای به وجود آوردن خلوتی که همواره در حیاط ممکن نمی شد، رومیان توانگر در پشت حیاط، که معمولا مسقف بود، حیاط سر بازی ساختند و در آن گل و گیاه کاشتند، با مجسمه زینت کردند، دورش را ایوان کشیدند، و در وسط آن فواره یا حوضی ساختند. دور این حیاط، چند اطاق اضافه کردند؛ اطاق غذاخوری، یا اندرونی (برای زنان)، اطاق صنایع ظریفه، کتابخانه، و اطاق برای خدایان خانواده. ممکن بود اطاقهای خواب اضافی و شاهنشینهای کوچک هم باشد که برون نشین خوانده می شد. در خانه های کم قیمت تر به جای حیاط سر باز باغچه ای می ساختند؛ و اگر

1. ویتروویوس می گوید که این تعبیه ها را در سال 100 ق م به رم آوردند. تا سال 10 میلادی این تعبیه ها، خصوصاً در شمال و حتی در بریتانیا، رواج کامل یافته بود. در بریتانیا به تدریج این فکر از نو پا می گیرد.

برای آن هم جا نداشتند، جعبه های گل را در پنجره می گذاشتند یا روی بام گل و گیاه می رویاندند. سنکا می گوید روی برخی بامهای بزرگ چفته های مو و درختهای سایه دار را در جعبه های خاک کاشته بودند. اکثر خانه ها محلی به نام آفتابگیر داشتند که رومیان ԙظŘԘǙƠرا در آن آفتاب می دادند.
بسیاری از رومیان از سر و صدا و حرکت رم به تنگ آمدند و به آرامش دشت و بیرون شهر گریختند؛ فقیر و غنی بطور یکسان احساساتی نسبت به طبیعت به هم رساندند که در یونان قدیم نظیر نداشت. یوونالیس معتقد بود که هر کس که بتواند با اجارة یکسالة زیر טǙ™ʠتاریکی در رم خانة زیبایی در قصبه ای آرام در ایتالیا بخرد و آن را با «باغ آراسته ای که در خور پذیرایی صد تن فیثاغورسی باشد» محصور سازد و با این حال در پاʘʘΘʠزندگی کند دیوانه است. توانگران در اوایل بهار از شهر خارج می شدند و به ویلاهای خود در دامنة آپنن یا سواحل دریاچه ها و دریا می رفتند. پلینی کهین شرح دلپذیری دربارة خانة ییلاقی خود در لاورنتوم بر ساحل لاتیوم باقی گذاشته است. در وصف آن می گوید: «آن قدر وسیع است که در آن آسوده ام، بی آنکه نگاهداری آن خرج زیادی داشته باشد.»اما قدری که بیشتر توضیح می دهد به نظر می رسد شکسته نفسی کرده باشد. چنین شرح می دهد: «ایوان کوچکی که با پنجره های پر نور و ناودانهای آویخته محصور است. . .. اطاق غذاخوری زیبایی که با لبة آخر امواج بآرامی شسته می شود» و با چنان توری از پنجره های وسیع که «منظره ای در سه جهت» عرضه می دارد، «چنانکه گویی منظرة سه دریای مختلف است»؛ و حیاطی «که چشم انداز آفرینش جنگل و کوه است». دو اطاق نشیمن، یک «کتابخانة نیم دایره که پنجره های آن در مدت روز نور را به اطاق می رسانند.» یک اطاق خواب، و چند اطاق هم برای مستخدمان دارد. در جناح مقابل «اطاق نشیمن ظریف» و اطاق غذاخوری دوم و چهار اطاق کوچک قرار داشت. حمامی داشت مرکب از یک «رختکن دلپذیر» و یک چالة حوض و سه خزینه با حرارتهای مختلف، و یک حمام داغ که تمامی به وسیلة لولة هوای داغ دستگاه حرارت مرکزی گرم می شد. در خارج، یک استخر شنا، یک زمین بازی، یک انبار، یک باغ رنگارنگ، یک اطاق مطالعة خصوصی، یک تالار ضیافت، برج رصدی با دو دستگاه ساختمان، و یک ناهار خوری. پلینی در خاتمه می گوید: «اکنون بگویید ببینم حق ندارم وقت و علاقة خود را وقف این کنج خلوتگاه سازم؟»
اگر سناتوری چنین ویلایی در کنارة دریا داشته باشد و ویلای دیگری در کومو، می توانیم تجمل دامنه دار املاک تیبریوس را در کاپری یا املاک دومیتیانوس را در آلبالونگا در نظر مجسم کنیم، تا چه رسد به ملکی که اندکی بعد هادریانوس در تیبور احداث کرد. برای یافتن نظیری جهت این اسراف بر هم انباشته، آن مسافر باید راهی به کاخهای میلیونرها و امپراطوران بر تپة پالاتینوس بجوید. رومیان در معماری داخلی علاقه ای نداشتند که از یونانیان قدیم، که خانه هاشان کم مایه و معابدشان پر مایه بود، تقلید کنند و کاخهای خود را به تقلید مقر پادشاهان کشورهای هلنیستی، که نیمه شرقی شده بودند، می ساختند. سبک بطالسه با طلای کلئوپاترا به رم آمد و معماری شاهانه با سیاست حکومت سلطنتی همراه شد. به همان نسبت که وظایف دربار افزایش می یافت، کاخ آوگوستوس هم از اطراف توسعه می پذیرفت. غالب جانشینان آوگوستوس برای خود و کارمندانشان کاخهای اضافی ساختند: تیبریوس خانة تیبریوس

را ساخت، کالیگولا خانة گایوس را، و نرون خانة زرین خود را.
این خانة طلایی یکی از عجایب رم شد. 83,500 متر مربع فقط زیر ساختمانهای آن بود، و این ساختمانها فقط جزئی از ویلای به وسعت 2,6 کیلومتر مربع بودند که از پالاتینوس به تپه های اطراف سر می کشید. پارک عظیمی دور کاخ بود که باغچه ها، چمنها، استخرهای ماهی، شکارگاهها، پرنده خانه ها، تاکستانها، نهرها، آبنماها، آبشارها، دریاچه ها، زورقهای شاهانه، عشرتخانه ها، گرمخانه ها، گلخانه ها، و ایوانهایی به طول یک کیلومتر داشت. شوخی خشمگین نکته ای بر دیوار نوشت که نمودار افکار مردم بود: «رم مسکن یک فرد شده است. شهرنشینان، وقت است که به ویی1 مهاجرت کنیم ـ مگر آنکه ویی نیز در خانة نرون جا شود.» داخل کاخ از مرمر، برنز، طلا، از فلز مطلای سرستونهای بیشمار کورنتی، و از هزاران مجسمه و نقش برجسته و نقاشی و اشیای صنعتی که از دنیای کلاسیک خریده یا ربوده شده بود می درخشید. لائوکوئون2 نیز در میان اینها بود. برخی از دیوارها را با صدف و گوهرهای گرانبهای مختلف زینت کرده بودند. سقف تالار ضیافت با گلهای عاج پوشیده شده بود که به یک اشارة سر امپراطور غبار عطری بر میهمانان او افشانده می شد. اطاق غذاخوری سقفی کروی از عاج داشت و طوری نقاشی شده بود که جلوة آسمان و ستارگان را داشته باشد، و آن سقف با ماشینهای نهفته مدام و آهسته در گردش بود. یک دسته اطاق حمام گرم، حمام سرد، حمام ولرم، حمام آب نمک، و حمام گوگردی را تشکیل می داد. هنگامی که معماران رومی، کلر و سوروس، تقریباً بنا را به پایان رسانده بودند، نرون به آنجا نقل مکان کرد و گفت: «عاقبت جایی پیدا کردم.» در نسل بعد، این کاخ، که در حکم کاخ ورسای در هفده قرن بعد در فرانسه بود و نگاهداری آن در میان فقر محیط بسیار گران و خطرناک بود، دچار بسی بی توجهی شد. وسپاسیانوس بر خرابه های آن کولوسئوم را ساخت، و تیتوس و ترایانوس حمامهای عمومی عظیم خود را.
دومیتیانوس نیز مانند نرون به جنون معماری دچار بود. رابیریوس معمارخانة فلاویوس را برای او ساخت، ولی این خانه تا حد موزة نرون وسیع و عظیم نبود، اما از حیث شکوه زنده و تزیینات دست کمی از آن نداشت. یک جناح آن به تنهایی شامل باسیلیکای وسیعی بود، و این شاید همان دیوانی بوده است که امپراطور در آن به موارد فرجامی رسیدگی

1. شهری قدیم در اتروریای ایتالیا که در حدود 19 کیلومتری شمال رم بود. در قدیمیترین تواریخ رم، نام آن را به عنوان دشمن دایم رم ذکر کرده اند. فابیوسها در حدود ویی چادر زدند، ولی شبانه تمام ایشان به دست مردم ویی کشته شدند، مگر پسر بچه ای که گریخت و خبر به رم آورد. ـ م.
2. نام کاهن آپولون در تروا که مردم تروا را از حیلة جنگی اسب چوبین بر حذر کرد و با دو پسرش، توسط دو مار که الاهة آتنه فرستاده بود، کشته شد. آنچه در متن آمده اشاره به گروه مجسمه ای است در واتیکان. گوته، شاعر نامدار آلمان، پس از دیدن این گروه چنین اظهار عقیده کرده است که پسر بزرگتر را مار نگزیده و زنده مانده است. اما اصل متن، که منبع مجسمه هاست و ویرژیل نیز در «انئید» آورده است، این هر سه را به سم مار می کشد. ـ م.

می کرده است. همان جناح شامل حیاط سرگشوده ای بود به مساحت 20,800 متر مربع. در کنار این حیاط، تالار ضیافتی بود که فرش سنگ سماق سرخ و سبز آن هنوز باقی است. اما پرده های ظریف مرمری و پنجره هایی که ستونهای زیبایی داشتند و از میان آنها میهمانان می توانستند آب را که در حوض مرمرین یا آبنماهای بیرون پخش می شد تماشا کنند از میان رفته اند. این نکته را باید افزود که دومیتیانوس این ساختمان را فقط در پذیراییها و برای امور اداری به کار می برد، و معمولا خود در کاخ ساده تر آوگوستوس می زیست. شک نیست که این عمارات شاهانه جزئی از نمای امپراطوری بود که به قصد تحت تأثیر درآوردن بومیان، مسافران، و ایلچیان ساخته شده بود؛ در حالی که خود امپراطوران، شاید به استثنای کالیگولا و نرون، از فشار رسمی بودن این اطاقهای تشریفاتی به آسایش و خلوت مقر خانوادة خود می گریختند، و به قول آنتونینوس پیوس «از لذت انسان بودن» بهره مند می شدند.