گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل بیس و یکم
.فصل بیست و یکم :ایتالیا


I - فهرست شهرها

اکنون اجازه دهید در اوج این عظمت زودگذر، اندکی درنگ و تأمل کنیم و بکوشیم به این نکته پی بریم که قلمرو امپراطوری بزرگتر از شهر رم بود. ما بیش از آنچه باید در این کانون فروزان، که زمانی اهالی ایالات روم را مفتون خویش ساخته بود و از آن پس مورخان را افسون کرده است، درنگ کردیم. در واقع دیگر روح و حیات آن قلمرو عظیم در پایتخت فاسد و و محتضر جای نداشت، بلکه نیرو و سلامت به جا ماندة آن، بسیاری از زیباییهایش، و قسمت اعظم حیات معنوی امپراطوری در ولایات و ایتالیا جایگیر شده بود. از اهمیت واقعی رم، و توفیق شگفت انگیزش در سازماندهی و استقرار نظم و آرامش، نمی توانیم استنباط صحیحی داشته باشیم، مگر آنکه این شهر را ترک کنیم و در هزار شهری که اجزای سازندة امپراطوری و دنیای روم بوده اند گردشی بکنیم.1
در آغاز توصیفی که پلینی مهین از ایتالیا می کند، از خود می پرسد: «چگونه باید این مهم را آغاز کنم؟ اینهمه نقاط متعدد ـ که کسی را یارای برشمردنشان نیست ـ با اینهمه شهرتی که هر یک دارند!» در اطراف و جنوب رم لاتیوم قرار داشت که زمانی مادر آن بود، سپس دشمنش شد، و دیگر بار انبار غلة آن گشت، و سرانجام برای رومیانی که ثروت و ذوق را یکجا داشتند به صورت بهشتی از ویلاها درآمد. از سمت جنوب و غرب پایتخت، جاده های عالی و رودخانة تیبر به دو بندر رقیب، پورتوس و اوستیا در ساحل دریای تیرنه، راه می سپردند. بندر اوستیا در قرون دوم و سوم میلادی در اوج عظمتش بود. انبوه بازرگانان و ملوانان و کارگران بندرها خیابانها و تئاترهایش را می انباشتند، و خانه ها و آپارتمانهایش خیلی شبیه رم امروزه بود. در اواخر قرن پانزدهم، مسافری

1. ما به خواننده توصیه می کنیم مسیر این گردش را با مراجعه به نقشه های پایان کتاب دنبال کند.

از اهالی فلورانس از ثروت و پر مایگی شهر و تزیینات فاخر آن در شگفت شده بود. چند ستون باقیمانده، و محرابی که با زیبایی تمام طراحی شده و گلهای برجسته بر آن نقش گردیده، نشان می دهد که حتی این مردم تاجر پیشه نیز مفهوم کلاسیک زیبایی را دریافته بودند.
در جنوب رم، کنار ساحل، شهر آنتیوم (آنتیسیوی امروز) سر برآورده بود که رومیان ثروتمند، بسیاری از امپراطوران، و خدایان محبوب در آن کاخها و پرستشگاههایی داشتند که دامن به دریا کشیده تا هر اندک نسیمی را بربایند. در ویرانه های این شهر که پنج کیلومتر طول دارد، حجاریهای استادانه ای مانند «گلادیاتور بورگزه» و «آپولون بلودره» به دست آمده است. بنای تاریخی بر جای مانده ای در همان نزدیکی به یاد «شارمندان والامقام»، که اینک نوزده قرن از مرگشان می گذرد، می آورد که تازه از لذت تماشای مرگ یازده گلادیاتور در جنگ با ده خرس درنده فارغ شده اند. در سمت شمال، پشت تپه های ساحلی، شهر آکوینوم بود که یوونالیس شاعر را پروراند و شهر آرپینون که خود را به وجود ماریوس و سیسرون آراسته بود. در سی و دو کیلومتری رم، شهر کوچک پراینسته (پالسترینای امروز) قرار داشت که خانه های زیبایش طبقه به طبقه در دامنة کوهها بنا شده بود، باغهایش به واسطة گلهای سرخش شهرت فراوان داشت، و قله اش را معبد مشهوری متعلق به الاهه فورتونا پریمیگنیا، که موکل بر زنان زائو بود و در قبال پول پیشگویی می کرد، زینت می داد. شهر توسکولوم، واقع در شانزده کیلومتری رم، نیز به همین نحو سرشار از باغ و ویلا بود. کاتوی مهین در این شهر قدم به جهان نهاد، و سیسرون محل «مناظرات توسکولومی»1 خود را در آن قرار داد. معروفترین حومة رم تیبور (تیوولی امروز) بود که هادریانوس خانة ییلاقی خود را در آنجا ساخت و زنوبیا، ملکة پالمورا، دوران اسارت خود را در آن گذرانید.
در شمال شهر رم اتروریا قرار داشت که در دوران امپراطوری رستاخیزی نیمبند را تجربه کرد. امپراطور آوگوستوس قسمت اعظم شهر پروژا را خراب و قسمتی از آن را دوباره آباد کرد. کارگران هنرمند این امپراطور، طاق قدیمی آن شهر را، که از دوران اتروسکها بر جای مانده بود، تعمیر و تزیین کردند. شهر آرتیون به روم مایکناس و به دنیا ظروف سفالی را بخشید. بر سر شهر پیسای دیگر گرد پیری نشسته بود: نام و منشأ این شهر به گروهی مهاجر یونانی برمی گردد که از کوچنشین پیزا واقع در پلوپونز آمده بودند و در کنار رودخانة آرنوس با چوب بری و خرید و فروش الوار گذران می کردند. در بالای همین رودخانه، مهاجرنشین تازه ای از رومیان به نام فلورنتیا (فلورانس امروز) پا گرفته بود که در میان شهرها یک استثنا بود چرا که شاید آینده اش را دست کم می گرفت. معادن سنگ کارارا در منتها الیه شمال غربی اتروریا واقع بود که از آنجا زیباترین مرمرها به بندر لونا حمل می گشت و از این بندر با کشتی به پایتخت برده می شد. شهر جنووا مدتهای مدید به منزلة بازاری برای کالاهای ایتالیای شمال غربی بود. سالهای پیش از آن در 209 ق م، کارتاژیها در یک جنگ بی امان بازرگانی آن را از پا درآوردند. از آن موقع تاکنون نیز بارها ویران شده، ولی هر بار زندگی عالیتری را از سر گرفته و به صورت زیباتری درآمده است.

1. شهر فراسکاتی، وارث توسکولوم، هنوز هم تفریحگاه ثروتمندان ایتالیاست. ویلاهای آلدو براندینی، تورلونیا، و موندراگونه و غیره در همینجا واقع است.

در دامنة آلپ شهر آوگوستیا تاورینوروم قرار داشت که طوایف تاورینی1 از قبایل گل آن را بنا نهاده بودند و امپراطور آوگوستوس آن را مهاجرنشین رومی ساخته بود. سنگفرشها و جویهای قدیمی آن را هنوز در زیر خیابانهای شهر تورینو می توان دید. دروازة بزرگی هم از عهد سلطنت آوگوستوس باقی مانده که بیننده را متوجه می سازد که شهر زمانی، دژ نیرومندی در برابر مهاجمان شمالی بوده است. در اینجا رودخانة آرام پادوس (پوی فعلی)، که از آلپهای کوتیای سرچشمه می گیرد، چهار صد کیلومتر به سوی شرق می رود و ایتالیای شمالی را به دو قسمت منقسم می سازد. در دوران جمهوری اول، این دو قسمت معروف به گل ترانسپادان و گل سیسپادان بوده است. در تمام شبه جزیره، درة پو حاصلخیزترین، پرجمعیت ترین، و با رونق ترین ناحیه بود. در پای کوههای آلپ، دریاچه های وربانوس (مادجورة فعلی)، لاریوس (کوموی فعلی)، و بناکوس (گاردای فعلی) واقع بود که جلال و شکوهشان چشم و جان آن نسل را هم چون ما نوازش می داد. از کومو، زادگاه پلینی کهین یک شاهراه بازرگانی به سوی جنوب به طرف مدیولانوم (میلان فعلی) می رفت. این شهر، که در قرن پنجم ق م به وسیلة مردم گل بنا شده بود، در عهد ویرژیل دیگر یک شهر عمده و مرکز فرهنگی شده بود، و در 280 میلادی هم به جای رم پایتخت امپراطوری روم غربی گشت. شهر ورونا بر بازرگانی گذرگاه برنر نظارت داشت و تا آن اندازه ثروتمند بود که آمفی تئاتری (اخیراً تعمیر شده) با گنجایش بیست و پنج هزار تماشاچی داشت. در طول پیچ و خمهای رودخانة پو شهرهای پلاسنتیا (پیاچنتسای فعلی)، کرمونا، مانتوا، و فرارا قرار داشتند. این شهرها همگی شهرهای مرزی بودند و به عنوان مانعی در راه هجوم مردم گل بنا شده بودند.
در شمال رودخانة پو، در شرق آدیجه، شهر ونتیا قرار گرفته بود. نام این محل برگرفته از قوم ونتی بود که نخستین مهاجرانی بودند که از ایلیریا به اینجا آمده بودند. هرودوت نقل می کند که رؤسای این قبایل هر ساله دختران دم بخت را در روستاهایشان گرد می آوردند، به نسبت زیباییشان روی هر یک قیمتی می گذاشتند، او را به عقد کسی که این مبلغ را می پرداخت در می آوردند، و آن پول را صرف تهیة جهیزیه ای فریبنده برای دخترانی که خود فریبایی نداشتند می کردند. شهر ونیز هنوز به وجود نیامده بود ولی در پولا، در شبه جزیرة ایستریا، و در ترگسته (تریست فعلی)، آکویلیا، و پاتاویوم (پادوای فعلی) شهرهای عمده ای بر فراز دریای آدریاتیک چون تاجی می درخشیدند. پولا هنوز از دوران رومیها یک طاق نصرت با شکوه، یک پرستشگاه زیبا، و یک آمفی تئاتر، که فقط نمونة اصلیش یعنی کولوسئوم را می توان از آن برتر دانست، به یادگار دارد. در جنوب (بولونیای فعلی)، و فاونتیا (فائنتسای فعلی) به آریمینوم می رسد. در ریمینی، از پلهای بی شماری که به وسیلة مهندسان رومی ساخته شده، یک پل کاملا محفوظ باقی مانده؛ این پل جادة فلامینیوسی را از طریق طاقی که به قدرت و استحکام شخصیت خود رومی هاست به شهر می رساند. یک جادة فرعی از بونونیا به راونا، می رفت. راونا، ونیز آن روزگاران، بر روی دیرکهای چوبی در مردابهایی بنا شده بود که آب چندین رودخانه که به دریای آدریاتیک می ریزند ایجاد می کرد. استرابون در توصیف آن می گوید: «شهری است که گذرها و خیابانهای آن را پلها و زورقها تشکیل می دهند.» امپراطور


<125.jpg>
پل رودخانة گار در نیم

1. قومی قدیم، ساکن درة علیای رود پو، نزدیک تورینو، ایتالیا. ـ م.

آوگوستوس ناوگان آدریاتیکی خود را در آنجا مستقر کرد، و چندین امپراطور در قرن پنجم این شهر را مقر رسمی خود قرار دادند. باروی فوق العادة خاک ایتالیای شمالی، آب و هوای سالمتر و نیروبخشترش، و منابع معدنی و صنایع متنوع و راه تجاری آبی ارزان قیمتش این منطقه را در برابر ایتالیای مرکزی در قرن اول میلادی به برتری اقتصادی، و در قرن سوم میلادی به رهبری سیاسی رساند.
در جنوب آریمینوم، در سواحل شرقی، که سنگی و طوفان خیز و بی بندرگاه بودند، تنها چند شهر مهم در شمال بروندیسیوم پدید آمد. با این حال در اومبریا، پیکنوم، سامنیوم، و آپولیا شهرهای کوچک بسیاری بودند که ثروت و هنر آنها را فقط از طریق بررسی و مطالعة شهر پومپئی می توان ارزیابی کرد. شهر آسیسیوم، پروپرتیوس و همچنین قدیس فرانسیس را به وجود آورد؛ سارسینا، پلاوتوس را؛ آمیترنوم، سالوستیوس را، سولمو، اووید را؛ و در ونوسیا هوراس قدم به دنیا گذارد. شهر بنونتوم نه تنها به سبب شکست پورهوسی، بلکه همچنین به علت طاق نصرت عظیمی که ترایانوس و هادریانوس در آن برپا کرده بودند شهرت داشت. ترایانوس در روی کتیبه های برجستة آن داستان کامیابیهای خود را در صلح و جنگ شرح داده است. شهر بروندیسیوم در ساحل جنوب شرقی بر مبادلات بازرگانی با دالماسی و یونان و مشرق زمین نظارت داشت. در «پاشنة» ایتالیا، تارنتوم، که زمانی کشور ـ شهری مغرور بود، اکنون به آسایشگاه زمستانی رو به زوال ثروتمندان و اشراف رومی بدل شده است. در شمال ایتالیا املاک وسیع اربابان قسمت اعظم زمینها را بلعیده و مبدل به چراگاه کرده بود؛ شهرها پشتوانة دهقانی خود را از دست می دادند، و طبقات پیشه ور رو به افول نهاده بودند. جوامع یونانی که پیشتر فخر ثروت تجمل آمیز خود را می فروختند، در نتیجة نفوذ و قدرتگیری بربرها و جنگ دوم کارتاژی از هم پاشیده، و اکنون به شهرهای کوچکی تنزل یافته بودند که در آنها اندک اندک زبان لاتینی جانشین زبان یونانی می شد. در «نوک چکمة» ایتالیا رگیوم بندرگاه خوبی داشت و تجارت آن با سیسیل و افریقا در رونق بود. در قسمت بالای ساحل غربی شهر ولیا دیگر مشکل دورانی را که پارمنیدس و زنون آن را، همچون الئا، مملو از طنین و غوغای اشعار فیلسوفانه و فوق طبیعت و گفته های کفرآمیز خلاف عرف کرده بودند، به یاد می آورد. شهر پوسیدونیا، که هنوز جهانگردان را با پرستشگاههای باشکوه و بزرگش به حیرت می افکند، از سوی مهاجرنشینهای رومی به پائستوم تغییر نام داده بود، و اصالت یونانیش در گدازه ای از خون «بربری» ـ در اینجا ایتالیاییها ـ دهاتی ذوب می شد. در تمام ایتالیا تنها در کامپانیا هنوز تمدن یونانی زنده بود و جانی داشت.
کامپانیا ـ کوهها و سواحل اطراف ناپل ـ از لحاظ جغرافیایی جزو سامنیوم بود؛ و از نظر اقتصادی و فرهنگی خود دنیایی بود: در زمینة صنعتی پیشرفته تر از رم، از لحاظ مالی نیرومند، و در وسعت کم و محدود خود انباشته از زندگی پر حدت مملو از آشوب سیاسی، رقابتهای ادبی، تجلیات هنری، تجملات اپیکوری، و مسابقات عمومی پر هیجان. زمینش حاصلخیز بود و عالیترین انگور و زیتون را در سراسر ایتالیا به بار می آورد؛ و از همین محل بود که شرابهای مشهور سورنتین و فالرنیا به دست می آمد. گویا هنگامی که وارو خطاب


<126.jpg>
طاق ترایانوس در بنونتو

به مردم جهان بدین نحو ایتالیا را می ستوده، منطقة کامپانیا را در نظر داشته است: «ای مردمانی که بسیار سرزمینها را گشته اید، هیچ جا زمینی آبادتر از ایتالیا دیده اید؟ ... مگر نه این است که سرزمین ایتالیا آنچنان از درختان میوه انباشته شده که چون بوستانی بزرگ جلوه می نماید؟»
در منتهاالیه جنوبی کامپانیا، یک شبه جزیرة سراشیب از سالرنوم تا سورنتوم امتداد دارد. ویلاها در بین تاکستانها و بوستانهای فراز تپه ها، چون حلقة گل، گرد ساحل را فرا گرفته بودند. سورنتوم مانند سورنتوی امروزی زیبا بود. پلینی مهین آن را «دردانة طبیعت» می خواند و می گفت که طبیعت تمام مواهب خود را به آن ارزانی داشته است. چنین به نظر می رسد که در این دو هزار سال هیچ چیز در آنجا تغییر نکرده است؛ مردم و آداب و رسومش همان، و خدایانش نیز کمابیش همان؛ و ساحل سنگیش هم هنوز در برابر محاصرة بی پایان دریا پایداری می کند.
در مقابل این سنگپوز، جزیرة کاپرئای (کاپری امروز) قرار داشت. در قسمت جنوبی خلیج کوه آتشفشان وزوویوس دود می کرد، در حالی که دو شهر پومپئی و هرکولانئوم در زیر پوشش گدازه های آتشفشانی خفته بودند. اینک به شهر نئاپولیس یا «شهر نوین» می رسیم که در عهد ترایانوس از تمام شهرهای ایتالیا یونانیتر بود. در تن آسایی ناپل بازتاب اعتیاد دیرینه اش به عشق و تفریح و هنر را می توان دید. مردمان آن ایتالیایی بودند، ولی رسوم و سنن و فرهنگ و سرگرمیهای آن یونانی بود. در این محل پرستشگاهها، کاخها، و تئاترهای زیبا وجود داشت، و هم در این مکان، هر پنجسال، مسابقاتی برای شعر و موسیقی ترتیب داده می شد که در یکی از آنها ستاتیوس برندة جایزه شده بود. در گوشة غربی خلیج، بندر پوتئولی (پوتسوئولی فعلی) قرار داشت. وجه تسمیة این شهر بوی تعفن چشمه های گوگردی آن بود. این بندر تجارت رم را بهبود و رونق بخشید و صنعت آهن سازی، شیشه سازی، و سفال سازی را توسعه داد. آمفی تئاتر این شهر، با راهروهای زیرزمینیش که به تمامی محفوظ مانده است، نشان می دهد که چگونه گلادیاتورها و جانوران وحشی را به صحنه می برده اند. در بندرگاه پوتئولی، ویلاهای بایای، که موقعیتشان میان دریا و کوهستان جذابیتشان را دو برابر می کرد، می درخشیدند. در همین محل بود که قیصر، کالیگولا، و نرون بازی می کردند و رومیهای مبتلا به روماتیسم در آبهای معدنی حمام می گرفتند. این شهر نفع فراوانی از شهرتی که در قمار و هرزگی داشت می برد. وارو نقل می کند که زنهای جوان در این شهر اشتراکی بودند، و بسیاری از پسرها به جای دخترها به کار می رفتند. کلاودیوس سیسرون را، به سبب اینکه یک بار به این شهر رفته بود، آلوده به ننگ و رسوایی جبران ناپذیری می دانست.
سنکا می پرسد: «آیا گمان می برید هرگز امکان داشت که کاتو در عشرتکده ای منزل بگیرد و خود را به شمارش زنان عشوه فروش، آن زورقهای رنگین، آن گلهای سرخ رقصان بر

امواج که از برابرش می گذشتند، مشغول دارد؟»1 11
در چند کیلومتری شمال بایای، در دهانة آتشفشانی خاموش، دریاچة آورنوس با چنان شدتی بخار گوگرد متصاعد می کرد که، به روایت افسانه ها، هیچ پرنده ای نمی توانست از روی آن بپرد و زنده بماند. در جوار این دریاچه غاری بود که آینیاس، قهرمان چکامة حماسی ویرژیل، از آن به تارتاروس2 سقوط کرد. در شمال این دریاچه، شهر قدیمی کومای قرار داشت که اینک تحت تأثیر جاذبة بیشتر شهر تازة نئاپولیس، بنادر بهتر پوتئولی و اوستیا، و صنایع کاپوا به مرگ تدریجی دچار بود. کاپوا درپنجاه کیلومتری دریا در منطقة حاصلخیزی واقع بود که بعضی اوقات در سال چهار بار حاصل می داد؛ و مصنوعات فولادی و مفرغی آن در سراسر ایتالیا بی رقیب بود. رم این شهر را به جرم کمک به هانیبال چنان سخت کیفر داده بود که تا دو قرن نتوانست کمر راست کند، و سیسرون از آن به عنوان «جایگاه مردگان سیاسی» یاد می کرد. قیصر با اسکان هزاران مهاجر جدید حیاتی تازه به آن بخشید، و در زمان ترایانوس این شهر بار دیگر رونق یافت.
وقتی بدین گونه با شتاب شهرهای عمدة ایتالیای دوران کلاسیک را بر می شماریم نامی بیش به نظر نمی آیند، و ما آنها را با حروف و کلمات روی نقشه به اشتباه می گیریم و هیچ حس نمی کنیم که اینها روزگاری محل زندگی پرغوغای مردم پرشوری بوده اند که با ولع و اشتیاق به دنبال زن و زر و خوراک و شراب بوده اند. پس بگذارید خاکسترهای یکی از کانونهای گرم رومی را زیرو رو کنیم و بکوشیم از بقایای آن، که به نحو شگفتی سالم و محفوظ مانده است، اندکی از جنبش حیاتی را که در کوچه و خیابانهای آن وجود داشته است لمس و حس کنیم.