گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل بیست و هفتم
.فصل بیست و هفتم :حواریون - 30 – 95 میلادی


I – پطرس

مسیحیت از مکاشفات آخرالزمانی و درونی یهود دربارة ملکوتی که فرا می رسد به وجود آمد؛ نیروی محرکه اش را از قدرت شخصیت و تخیل عیسی گرفت؛ از اعتقاد به رستاخیز عیسی و نوید زندگی جاوید قدرت یافت؛ در الاهیات بولس شکل آیینی پیدا کرد؛ با جذب اعتقاد و رسوم مشرکان رشد یافت؛ و با وارث شدن الگوهای سازماندهی و نبوغ رول بدل به کلیسایی شکوهمند و پیروز شد.
حواریون ظاهراً در این عقیده همداستان بودند که عیسی بزودی باز می گردد تا ملکوت آسمان را روی زمین مستقر سازد.1 در رسالة اول پطرس رسول مذکور است: «لکن انتهای همه چیز نزدیک است، پس خرد اندیش و برای دعا هوشیار باشید. رسالة اول یوحنای رسول

1. راهنمای اصلی ما برای این دوره کتاب «اعمال رسولان» است. عموماً قبول دارند که این کتاب و انجیل سوم را یک نفر نوشته است. ولی اتفاق نظر در قبول این روایت، که هر دو اثر را لوقا، دوست غیر یهودی بولس، نوشته است بسیار کمتر است. چون در «اعمال رسولان» از وفات بولس صحبتی نیست، ممکن است اصل آن در حدود سال 63 به منظور تعدیل خصومت روم نسبت به مسیحیت و نسبت به بولس نگاشته شده باشد؛ ولی احتمال دارد که بعداً شخص دیگری این اثر را توسعه داده باشد. این اثر سرشار از عناصر ماورا الطبیعه است، ولی روایت اصلی آن را می توان به عنوان تاریخچه پذیرفت. در قرن دوم «اعمال» و «رساله های» جعلی بسیاری سرگذشت حواریون را پس از مسیح با افسانه ها انباشتند. این «اعمال» رمانهای تاریخی آن زمان بودند، و ضرورتاً به قصد فریب، و اغوا نوشته نشده بودند. کلیسا آنها را رد کرد، ولی مؤمنین زاهد آنها را قبول داشتند و بیش از پیش آنها را با واقعیت تاریخی در هم کردند. از هفت رساله ای که در عهد جدید به دوازده حواری نسبت داده شد، بیشتر منتقدان فقط «رسالة اول پطرس رسول» را اصیل یقینی می دانند؛ نویسندة رساله های یوحنا را با نویسندة انجیل چهارم (که دربارة مصنف خود آن جای بحث است) یکی می دانند، و نامه های دیگر را به عنوان مشکوک رد می کنند.

می گوید: «ای بچه ها، این ساعت آخر است و چنانکه شنیده اید که دجال می آید، الحال هم دجالان بسیار ظاهر شده اند (نرون، وسپاسیانوس، و دومیتیانوس؟) و از این می دانیم که ساعت آخر است.» اعتقاد به رسالت مسیح، رستاخیز جسمانی، و بازگشت او به روی زمین پایة ایمان مسیحیان نخستین را تشکیل می داد، اما این اعتقاد مانع از آن نبود که حواریون همچنان به آیین یهود باور داشته باشند. در کتاب اعمال رسولان هست که: «همه مرتباً به معبد می رفتند؛» از قوانین مربوط به غذا و تشریفات مذهبی تبعیت می کردند؛ نخست ایمان خود را فقط برای یهودیان اعلام می داشتند، و دربارة آن غالباً در حیاطهای هیکل موعظه می کردند.
آنها عقیده داشتند که از مسیح یا از روح القدس قدرتهای اعجازآمیز الهام، شفا، و بیان یافته اند. بیماران و معلولان بسیاری به سویشان می آمدند. مرقس می گوید که برخی از آنان با تدهین، که معالجة عامیانة آن زمان در خاور زمین بود، شفا یافتند. مصنف کتاب اعمال رسولان تصویر تهییج کننده ای از کمونیسم متکی بر اعتمادی که این مسیحیان نخستین به آن عمل می کردند، ترسیم می کند:
و جملة مؤمنین را یک دل و یک جان بود، به حدی که هیچ کس چیزی از اموال خود را از آن خود نمی دانست بلکه همه چیز را مشترک می داشتند. ... زیرا هیچ کس از آن گروه محتاج نبود، زیرا هر که صاحب زمین یا خانه بود آنها را فروختند و قیمت مبیعات را آورده ... و به هر یک به قدر احتیاجش تقسیم می نمودند.
چون عدة گروندگان بیشتر شد، حواریون با تأیید و تبرک خود، هفت خاخام برای ادارة امور جماعت منصوب کردند. مقامات یهودی تا مدتی کاری به کار این فرقه، که کوچک و بی آزار بود، نداشتند، ولی وقتی عدة «نصرانیها» در اندک سالی از 120 نفر به 8000 نفر رسید روحانیان به وحشت افتادند. پطرس و برخی دیگر توقیف شدند و سنهدرین از آنان بازپرسی کرد. صدوقیان می خواستند آنان را محکوم به اعدام کنند ولی یک فریسی به نام گملیئل، که احتمالاً استاد بولس بود، به آنان توصیه کرد که حکم را به حالت تعلیق درآورند؛ به عنوان راه حل میانی، زندانیان را تازیانه زدند و رها کردند. اندکی بعد (سال 30 میلادی؟) به استیفان، یکی از خاخامهای منصوب شده از سوی حواریون، اخطار شد به اتهام «بیان سخنان کفرآمیز نسبت به موسی و خداوند» در برابر سنهدرین حاضر شود. او با حدت از خود دفاع کرد و گفت:
ای گردنکشان که به دل و گوش نامختونید، شما پیوسته با روح القدس مقاومت می کنید چنانکه پدران شما همچنین شما. کیست از انبیا که پدران شما بدو جفا نکردند و آنانی را کشتند که از آمدن آن عادلی که شما بالفعل تسلیم کنندگان و قاتلان او شدید،

پیش اخبار نمودند. شما که به توسط فرشتگان شریعت را یافته بودند آن را حفظ نکردید.1
سنهدرین سخت برآشفت و او را از شهر اخراج و سنگسار کرد. یک نفر فریسی جوان به نام سولس (شائول) در این شکنجه شرکت داشت، و بعد هم در اورشلیم «خانه به خانه گشته مردان و زنان را برکشیده به زندان می افکند.»
گرویدگان یهودی، که دارای نام و فرهنگ یونانی بودند و استیفان رهبرشان بود، به سامره و انطاکیه گریختند و در آنجا جماعات مسیحی نیرومندی به وجود آوردند. بیشتر حواریون که ظاهراً از این آزار در امان ماندند ـ زیرا هنوز شریعت را رعایت می کردند ـ با مسیحیان یهودی در اورشلیم ماندند. هنگامی که پطرس «بشارت» را به شهرهای یهودا برد، یعقوب «عادل» «برادر خداوندگار»، رهبر کلیسای کوچک و فقیر شدة اورشلیم گشت. یعقوب شریعت را با کمال حدت رعایت و در ریاضت با اسینیان رقابت می کرد. گوشت نمی خورد، شراب نمی آشامید، یک لباس بیشتر نداشت و هرگز موهای سر و ریشش را نمی تراشید. تحت رهبری او مسیحیان مدت یازده سال آزاری ندیدند. در حدود سال 41 یعقوب دیگری، فرزند «زبدی»، را سر بریدند. پطرس توقیف شد، اما توانست بگریزد. در سال 62، یعقوب عادل نیز به قتل رسید. چهار سال بعد، یهودیان بر روم شوریدند. مسیحیان اورشلیم که بیش از آن «به پایان دنیا» معتقد بودند که در فکر سیاست باشند، شهر را ترک گفتند و در پلا ـ محل زندگی مشرکان و طرفداران روم در ساحل دیگر اردن ـ مستقر شدند. از این هنگام به بعد، یهودیت و مسیحیت از یکدیگر جدا گشتند. یهودیان مسیحیان را متهم به خیانت و جبن کردند؛ و مسیحیان به انهدام هیکل به دست تیتوس، به عنوان تحقق یافتن پیشگویی عیسی، صحه گذاشتند. کینة متقابل در دل هر دو طرف مشتعل گشت، و همین کینه باعث نوشته شدن تعصب آمیزترین قسمتهای ادبیات یهودی و مسیحی شد.
بعداً مسیحیت یهودی از لحاظ عده و نیرو کاهش یافت و مجال داد تا مذهب نوین توسط ذهن یونانی تغییر شکل یابد. مردم جلیل ـ که تقریباً تمام زندگانی عیسی در آن جا سپری شده بود و هم در آنجا مریم مجدلیه و زنان دیگری که جزو نخستین گرویدگان او محسوب می شدند اکنون در گمنامی فرو رفته بودند ـ دیگر گوششان بدهکار سخنان واعظانی که اعلام می داشتند عیسای ناصری پسر خداست نبود. یهودیان که همواره تشنة آزادی بودند و هر روز تکرار می کردند که «خداوندگار یگانه است» از مسیحی که از مبارزة آنان برای استقلال بی خبر بود متنفر، و از شنیدن این داستان که در غار یا در آغل یکی از روستاهاشان خدایی به دنیا آمده است منزجر بودند. مسیحیت یهودی مدت پنج قرن در میان گروهی از مسیحیان سریانی موسوم به «ابیونیم» (بینوا)، که طبق اصول فقر مسیحی رفتار و شریعت یهود را کاملا مراعات می کردند، باقی ماند. کلیسا در پایان قرن دوم آنان را به عنوان بدعتگذار محکوم کرد.

1. بسیاری از نطقهایی که در کتاب «اعمال رسولان» به استیفان، پطرس، و بولس منسوب است ممکن است توسط مصنف کتاب طبق روال عمومی مورخان باستان جعل شده باشد.

در این ضمن حواریون و شاگردان «بشارت» را، بویژه در میان یهودیان پراکنده در جهان، از دمشق تا روم پخش کرده بودند. فیلیپ سامریان و اهالی قیصریه را به دین عیسی آورد؛ یوحنا کلیسای نیرومندی در افسوس به وجود آورد، و پطرس در شهرهای سوریه به موعظه پرداخت. پطرس، مانند بیشتر حواریون، در طی سفرهای تبلیغیش «خواهری» همراه خود می کرد که به عنوان همسر و دستیار با او همکاری کند. بیماران را با چنان کامیابی شفا می داد که در سامره یک نفر جادوگر، به نام شمعون مغ، به او پیشنهاد پول کرد تا او را در قدرتهای مرموزش شریک گرداند. در یوپا، تابیتا نامی را ظاهراً از یک حالت مرگ آشکار به زندگی باز گردانید. در قیصریه، یک یوزباشی رومی را به کیش عیسی جلب کرد. به موجب کتاب اعمال رسولان، مکاشفه ای پطرس را متقاعد ساخت که می تواند گروانیدن مشرکان را مانند گروانیدن یهودیان بپذیرد. از این هنگام به بعد، با اندکی تردید، حاضر شد نو ایمانان غیریهود را تعمید دهد و از ختنه کردنشان صرفنظر کند. ما حدت و حرارت این مبلغان نخستین را در رسالة اول پطرس رسول احساس می کنیم:
[از] پطرس، رسول عیسی مسیح، به غریبانی که پراکنده اند در پنطس [پونتوس] و غلاطیه [گالاتیا] و قپدوقیه [کاپادوکیا] و آسیا و بطانیه [بیتینیا] ... فیض و سلامتی بر شما افزون باد. ... ای محبوبان، استدعا دارم که چون غریبان و بیگانگان از شهوات جنسی که با نفس در نزاع هستند اجتناب نمایید؛ و سیرت خود را در میان امتها نیکو دارید تا در همان امری که شما را مثل بدکاران بد می گویند از کارهای نیکوی شما که ببینند در روز تفقد خدا را تمجید نمایند. لهذا هر منصب بشری را به خاطر خداوند اطاعت کنید ... مثل آزادگان، اما نه مثل آنانی که آزادی خود را پوشش شرارت می سازند ... ای نوکران، مطیع آقایان خود باشید با کمال ترس، و نه فقط صالحان و مهربانی را بلکه کج خلقان را نیز ... همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد، چون که سیرت طاهر و خداترس شما را ببینند و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشیدن لباس. روح حلیم و آرام (داشته باشید). و همچنین ای شوهران با فطانت با ایشان زیست کنید چون با ظروف ضعیفتر زنانه، و ایشان را محترم دارید چون با شما وارث فیض حیات نیز هستند ... و بدی به عوض بدی و دشنام به عوض دشنام مدهید ... و اول همه با یکدیگر بشدت محبت نمایید زیرا محبت کثرت گناهان را می پوشاند.
ما نمی دانیم کی و از چه مراحلی پطرس گذشت تا به رم آمد. قدیس هیرونوموس (حد 390 میلادی) تاریخ نخستین دیدار وی را از رم سال 42 ذکر می کند. روایتی که به موجب آن پطرس نقش مهمی را در ایجاد جماعت مسیحی در پایتخت ایفا کرده در برابر هر گونه انتقادی پایدار مانده است. لاکتانتیوس می گوید که پطرس در زمان سلطنت نرون به رم آمد؛ احتمال دارد که رسول نامبرده چندین بار به این شهر رفته باشد. او در آزادی و بولس در زندان، در گروانیدن جمعیت رم به کیش مسیح رقابت می کردند، تا اینکه هر دو، احتمالا

در یک سال یعنی در سال 64، به شهادت رسیدند. اوریگنس نقل می کند که پطرس «سرنگون مصلوب گشت، زیرا خودش این گونه شکنجه را خواست،» شاید به امید اینکه زودتر جان بسپارد، یا شاید (به عقیدة مؤمنان) برای اینکه خود را در خور آن نمی دانست که به شیوة مسیح بمیرد. در نوشته های کهن چنین آمده است که زنش نیز همراه او کشته شد و پطرس ناچار شد بردن وی را به محل اعدام ببیند. روایت دیگری سیرک نرون، جایی در میدان واتیکان، را به عنوان جایگاه مرگ این حواری ذکر کرده است. کلیسای بزرگ سان پیترو بعدها در این محل برپا گشت، و می گویند آرامگاه جسد اوست.
مسلماً رسالتهایش در آسیای صغیر و در روم به حفظ عده ای از عناصر دین یهود در مسیحیت یاری کرده است. مسیحیت به مدد او و حواریون وارث یکتاپرستی و حفظ سادگی و آخرتشناسی یهودیان گشت. در اثر فعالیت آنان و بولس، عهد قدیم یگانه کتاب مقدسی شد که در قرن اول مسیحیان با آن سر و کار داشتند. تا سال 70، مسیحیت بیشتر در کنیسه ها یا در میان یهودیان موعظه می شد. شکل، تشریفات، و لباسهای اجرای نیایش عبری جزو رسوم کیش مسیحی شدند. «برة فصح» به صورت «برة خداوند» برای کفاره در نماز جماعت کاتولیک درآمد. استقرار شیوخ (کشیشها) برای اداره کردن کلیساها از شیوه های یهود برای ادارة کنیسه اقتباس شد. بسیاری از اعیاد یهود مانند عید فصح و پنجاهه، اگرچه با محتوایی جدید و در تاریخهای دیگر، در تقویم مسیحی پذیرفته شد، پراکندگی یهود ترویج کیش مسیح را تسریع کرد؛ آمد و شد زیاد یهودیان از شهری به شهر دیگر، و روابطی که در سراسر امپراطوری داشتند همراه با تجارت، راههای رومیان، و صلح رومیان باعث شدند تا راه برای پیشرفت آیین مسیح باز شود. در مسیح و پطرس مسیحیت جنبة یهودی داشت؛ در بولس نیمه یونانی شد؛ و در کیش کاتولیک نیمه رومی گشت. در آیین پروتستان بار دیگر عنصر و لحن یهودی آن احیا شد.