گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل بیست و نهم
.VI – سوسیالیسم دیوکلتیانوس


دیوکلتیانوس برای نوسازی هر یک از شئون دولت با نیروی قیصروار دست به کار شد. با ارتقا دادن بسیاری از کارمندان کشوری و لشکری به طبقة آریستوکراسی، و با تبدیل کردن آنان به یک قشر توارثی دارای سلسله مراتب کاملا شرقی و عناوین و القاب فراوان و تشریفات پیچیده، طبقة آریستوکراسی را دگرگون ساخت. او و همکارانش امپراطوری را به نود وشش ایالت تقسیم کردند که به هفتاد و دو اسقف نشین و چهار فرماندرای، دسته بندی می شدند، و برای هر ایالت رؤسای کشوری و لشگری گمارد. این دولتی آشکارا متمرکز بود که به خودمختاری محلی هم مانند دموکراسی به چشم تجملی ناشی از امنیت و صلح می نگریست، و برای دیکتاتوری خود ضروریات جنگی در جریان یا قریب الوقوع را بهانه می آورد. جنگها با موفقیتهای درخشان تعقیب می شد. کنستانتیوس بریتانیای شوریده را مطیع ساخت. گالریوس ایرانیان را چنان شکستی داد که بین النهرین و پنج ایالت مفتوحه را در آن سوی دجله تسلیم کردند. برای یک نسل دشمنان رم سر جای خود نشانده شدند.
در سالهای صلح، دیوکلتیانوس و دستیارانش با مسائل ناشی از انحطاط اقتصادی مواجه شدند. برای غلبه بر کسادی و جلوگیری از انقلاب، وی اقتصاد با نقشه را جانشین قانون عرضه و تقاضا کرد. پول سالمی به جریان گذاشت که ثبوت وزن و خلوص طلای سکه های آن تضمین شده بود. این پول همین مشخصات را تا سال 1453 در امپراطوری شرقی حفظ کرد. مواد غذایی را میان بینوایان، خواه به رایگان خواه به بهایی معادل نصف

1. جلگه ای در مشرق منطقه آتیک (یونان) که در آن ارتش ایران در سال 490 ق م شکست خورد. - م.

بهای بازار غذا، توزیع کرد، و برای مبارزه با بیکاری به کارهای عام المنفعة وسیعی دست زد.* 42* به منظور تأمین تدارکات شهرها و سپاه، بسیاری از رشته های صنعت را زیر نظارت کامل دولت قرار داد و این کار را با وارد کردن غلات آغاز کرد؛ مالکان کشتی ها، بازرگانان، و کارکنان کشتی های تجارتی را وادار ساخت که این نظارت را بپذیرند، در عوض، دولت مشاغل و درآمد آنان را تضمین می کرد. از دیر زمانی دولت بیشتر معادن سنگ، نمکزارها و معادن فلزات را در تصرف خود داشت. از آن پس صدور نمک، آهن، طلا، شراب، گندم یا روغن به خارج از ایتالیا ممنوع گشت و ضمناً ورود همین فرآورده ها تحت نظم درآمد.
بنیادهایی که برای ارتش، ادارات، یا دربار کار می کردند تحت نظارت درآمدند. دولت از کارخانه های مهمات سازی، نساجی، و نانواییها حداقل معین تولید را می خواست، آن را به قیمتی که مناسب می دانست می خرید، و جمعیتهای سازندگان را مسئول می کرد که اوامر اجرا شود و کالاها با مشخصات مورد نیاز تولید شوند. اگر این شیوه به نتیجة مطلوب نمی رسید، کارخانه را کاملا ملی می کردند و کارگران وابسته به حرفه شان را در آنجا به کار می گماشتند. در زمان آورلیانوس و دیوکلتیانوس، بتدریج اکثریت بنگاههای صنعتی و مؤسسات در ایتالیا زیر نظارت دولت صنفی قرار گرفت. قصابان، نانوایان، بناها، سازندگان، شیشه گران، آهنگران، حکاکان تابع مقررات دولتی مفصلی بودند. رستووتزف می گوید: «مؤسسات مختلف بیشتر شبیه ناظران جزء امور خویش از سوی دولت بودند تا مالکین آن؛ و تحت تبعیت کارمندان دوایر مختلف و رؤسای واحدهای مختلف نظامی بودند.» جمعیتهای اصناف و صنعتگران امتیازات گوناگونی از طرف دولت داشتند، و غالباً سیاست دولت را تحت فشار قرار می دادند؛ در عوض، به عنوان ارگانهای ادارة امور ملی کار می کردند، نیروی کار برای امور دولتی فراهم می آوردند، و مالیات اعضایشان را از طرف دولت وصول می کردند. شیوه های نظارت دولتی مشابهی در پایان قرن سوم و آغاز قرن چهارم به صنایع اسلحه سازی، غذایی، و تهیة پوشاک ایالات نیز گسترش یافت. پل لویی می گوید: «در هر ایالت مفتوحه، پروکواتورهای مخصوصی فعالیتهای صنعتی را بازرسی می کردند. در هر شهر بزرگ، دولت مقتدرترین کارفرما می شد که یک سر و گردن از ارباب صنایع خصوصی، که زیر بار مالیات و عوارض پایمال می شدند، برتر بود.»
چنین سیستمی نمی توانست بدون نظارت بر قیمتها کار کند. در سال 301، دیوکلتیانوس و همکارانش یک «فرمان راجع به قیمتها» صادر کردند که حداکثر بهای قانونی همة اجناس و مزد کارهای مهم را در امپراطوری معین می ساخت. مقدمة آن به محتکرانی می تازد که در «یک اقتصاد مبتنی بر قحط و غلا» بعضی از اجناس را از بازار بیرون برده اند تا قیمتهای آنها را ترقی دهند:
کیست ... که آن قدر حس انسانیت نداشته باشد که نبیند قیمتهای گزاف در بازارهای

شهرهای ما معمول گشته، و نبیند که شهوت سودجویی را نه آذوقة فراوان کاهش داده است و نه سالهای پرمحصول؟ ـ به طوری که ... انسانهای شریر وفور و فراوانی را ضایعه ای برای خود تلقی می کنند. مردمانی هستند که هدفشان کاستن رفاه و آسایش عمومی ... و سودجویی از طریق رباخواری خانمان برانداز است ... . در سراسر جهان حرص و آز غوغا می کند. ... هر جا که لشکریان ما بناچار برای ایجاد امنیت عمومی پا می گذارند، سودجویان قیمتها را نه تنها به چهار یا هشت برابر حد معمول، بلکه به حدی تصور ناکردنی بالا می برند. گاهی سرباز کارش به جایی می رسد که مجبور است همة مواجب و جایزه اش را در یک خرید مصرف کند. بدین ترتیب کمکهای همة جهانیان برای حفظ سپاهیان بدل به منافع ننگ آوری می شود که به جیب این دزدان می ریزد.
این فرمان تا دورة ما معروفترین نمونة کوشش بود که برای تعویض قوانین اقتصادی با تصویب نامه های دولتی صورت می گرفت. شکست این برنامه سریع و کامل بود. بازرگانان موجودیهایشان را پنهان کردند، گرانی بیش از پیش شدت یافت. خود دیوکلتیانوس متهم به زمینه سازی ضمنی افزایش قیمتها شد. شورشهایی رخ داد، و لازم شد که از شدت وحدت فرمان بکاهند تا تولید و توزیع از نو جریان عادی پیدا کند. سرانجام قسطنطین این فرمان را لغو کرد.
نقطة ضعف این اقتصاد برنامه ریزی شده این بود که از لحاظ اداری بسیار گران تمام می شد. تعداد کارمندان دفتری لازم برای این کار چنان زیاد بود که لاکتانتیوس ـ مسلماً با صلاحیت سیاسی ـ آن را معادل نیمی از جمعیت برآورد کرد. کارمندان وظیفه شان را برای پاکدامنی بشر خارج از توان خود یافتند، و نظارتشان جسته و گریخته تر از آن بود که بر دغا و دغل مردم چیره آید. برای تأمین هزینة بوروکراسی، دادگستری، ارتش، برنامة ساختمانی، و پخش کالا عوارض و مالیات به اوج سرسام آور بیسابقه ای رسید. چون دولت هنوز با مسئلة توسل جستن به قرضه های عمومی برای پنهان داشتن ورشکستگی خود و به تعویق افکندن آشکار شدن این ورشکستگی آشنا نبود، مخارج کارهای هر سال می بایست با عایدات

همان سال سر به سر شود. برای احتراز از وصول عایدات به صورت پول، که دائماً از ارزشش کاسته می شد، دیوکلتیانوس تصمیم گرفت، هر جا که ممکن باشد، مالیات به صورت جنسی وصول شود: مؤدیان ناچار بودند سهمیة خود را به انبارهای دولتی بیاورند، و باز سازمان وسیعی برای رساندن اجناس به مقصد نهایی ایجاد شد. در هر شهرداری، دکوریونها یا کارمندان شهرداری از نظر مالی مسئول هر گونه کاهش در پرداخت مالیات برآورده شده برای محله یا منطقة خود بودند.
چون هر مشمولی درصدد گریز از مالیات بود، دولت یک نیروی پلیس مالیاتی مخصوص ترتیب داد تا میزان دارایی و درآمد هر فرد را معین کند. زنان، کودکان، و بردگان شکنجه می شدند تا ثروت یا درآمدهای پنهانی خانواده را بروز دهند؛ و برای هر گریز یا طفره ای مجازاتی سنگین وضع شد. در پایان قرن سوم، و بیشتر در قرن چهارم، فرار از مالیات در امپراطوری به صورت یک بیماری تقریباً همه گیر درآمد. اشخاص مرفه الحال داراییهاشان را پنهان می کردند، اشراف محلی خود را جزو طبقة وضیع یا مستضعف قلمداد می کردند تا از زیر بار انتخاب شدن برای مشاغل شهرداری شانه خالی کنند. صنعتگران از کار خود می گریختند، مالکانی که دهقان بودند اموال خود را بر اثر سنگینی فشار مالیات رها می کردند و به مزدوری می رفتند. بسیاری از روستاها و شهرها (از جمله تیبریاس در فلسطین)، به سبب عوارض و مالیات هنگفت، خالی از سکنه شدند. در پایان قرن چهارم، هزاران فرد به آن سوی مرزها گریختند تا به بربرها پناه ببرند.
احتمالا برای متوقف ساختن این تحرک پرخرج، و برای تأمین صحیح خواربار جهت لشکریان و شهرها، و همچنین برای وصول مالیات لازم جهت کشور بود که دیوکلتیانوس به تدابیری دست زد که در واقع سبب استقرار سرفداری در دهات، کارخانه ها، و اصناف شد. چون صاحبان زمین، از طریق سهمیة مالیاتی جنسی، مسئول میزان تولید اجاره دارانشان بودند، حکومت فرمان داد که اجاره دار باید تا پرداخت بدهیهای پرداخت نشده یا عشریه هایش قهراً در ملک بماند. تاریخ این تصویبنامة تاریخی را نمی دانیم، ولی به سال 332 قانونی که قسطنطین وضع کرد آن را به قوت خود باقی دانست و تأییدش کرد، و اجاره دار را وابستة زمینی دانست که می کاشت؛ اجاره دار بدون اجازة مالک نمی توانست زمین را ترک گوید. هنگامی که زمین به فروش می رفت، اجاره دار و خانواده اش هم با آن به فروش می رفتند. در این باره تاریخ هیچ اعتراضی را از سوی اجاره دار نشان نمی دهد. شاید این قانون به عنوان تضمین امنیتشان به آنان ارائه شده باشد، همان گونه که در آلمان امروزه عمل می شود. در هر حال، با این ترتیب و با روشهای دیگری، کشاورزی در قرن سوم از مرحلة بردگی به وسیلة آزادی به مرحلة سرفداری درآمد و پا به دوران قرون وسطی نهاد.
شیوه های ثبات اجباری مشابهی در صنایع نیز به کار رفت. نیروی کار در قید شغلش

«منجمد» شد، و تغییر حرفه بدون اجازة دولت ممنوع اعلام شد. هر انجمن یا صنف وابستة صناعت یا وظیفه اش بود، و هیچ کس حق نداشت صنفی را که در آن ثبت نام کرده بود ترک گوید. عضویت در این یا آن صنف برای همة افرادی که تجارت می کردند یا به صنعت اشتغال داشتند اجباری بود. پسر موظف بود به کار پدرش ادامه دهد. هر گاه کسی می خواست جای خویش یا اشتغال خود را عوض کند، دولت به او خاطر نشان می ساخت که ایتالیا در محاصرة بربرهاست و بنابر این هر کسی باید در پست خود بماند.
در سال 305، طی تشریفات بسیار باشکوهی که در نیکومدیا و در میلان برگزار شد، دیوکلتیانوس و ماکسیمیانوس از سلطنت استعفا دادند، و گالریوس و کنستانتیوس کلوروس امپراطور شدند، یکی امپراطور شرق و دیگری امپراطور غرب. دیوکلتیانوس، که در آن موقع بیش از پنجاه و پنج سال نداشت، به کاخ بسیار وسیعش در سپالاتو پناه برد و هشت سال آخر عمرش را در آنجا گذارانید و انحلال حکومت چهار نفرة خود را، که دستخوش جنگ داخلی شده بود، به نظاره نشست، بی آنکه در آن مداخله کند. هنگامی که ماکسیمیانوس به او فشار آورد که دوباره قدرت را در دست گیرد و مبارزه را متوقف سازد، پاسخ داد که اگر ماکسیمیانوس کلمهای زیبایی را که در باغش کاشته است می دید، از او نمی خواست که این لذت را فدای نگرانیها و خستگیهای فرمانروایی کند.
آسایش و کشتزار کلم حقش بود. به نیم قرن آشفتگی پایان داده بود، دولت و قانون را از نو مستقر ساخته بود، به صنایع ثبات و به تجارت امنیت بخشیده بود، و ایران را رام و بربرها را خاموش کرده بود. با وجود چند قتلی که کرد، رویهمرفته قانونگذاری صدیق و داوری عادل بود. بی شک بوروکراسی پرخرجی به وجود آورد؛ اقتصاد محلی را از میان برد؛ مخالفان را بسختی کیفر داد؛ کلیسا را، که ممکن بود در امر صلح و سلم عمومی برایش متحد مؤثری باشد، آزار و شکنجه کرد؛ و نیمی از جمعیت امپراطوری را به صورت جامعه ای طبقاتی با دهقانانی بیسواد در یک طرف، و حکومت سلطنتی مطلقه در طرف دیگر در آورد. ولی وضعی که رم با آن مواجه بود اجازة اعمال سیاستی مبتنی بر آزادگی را نمی داد. مارکوس آورلیوس و آلکساندر سوروس در این باره کوشیده و شکست خورده بودند. چون کشور روم از همه سو با دشمن رو به رو بود، آنچه را که همة ملتها ناچارند در جنگهای قطعی بکنند کرد. استبداد رهبر نیرومند را پذیرفت، فوق هر تاب و توانی مالیات پرداخت، و آزادی فردی را کنار گذاشت تا آزادی دسته جمعی فراهم شود. دیوکلتیانوس کار آوگوستوس را با قیمتی گرانتر و در وضعی سخت تر تکرار کرده بود. معاصران و اخلاف او، چون می دانستند که از چه سرنوشتی رهایی یافته اند، او را «پدر عصر طلایی» می نامیدند. قسطنطین وارد خانه ای شد که دیوکلتیانوس ساخته بود.