گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل هفتم
.III - هنر ساسانیان


از ثروت و جلال شاپورها، قبادها، و خسروها چیزی جز خرابه های هنری دوران ساسانی به جا نمانده است؛ اما همین مقدار کافی است که ما را از دوام و قابلیت انعطاف هنر ایرانی، از زمان داریوش کبیر و تخت جمشید تا دوران شاه عباس کبیر و اصفهان، به شگفت آرد.
آنچه از معماری ساسانیان باقی مانده کاملا دنیوی است؛ آتشکده ها همه ناپدید شده اند و فقط آثار کاخهای سلطنتی به جا مانده است؛ اینها «اسکلتهایی غول آسا» هستند که نمای گچکاری مزینشان مدتها پیش از میان رفته است. قدیمیترین این کاخها قصر اردشیر اول در فیروزآباد است که در جنوب خاوری شیراز واقع شده است. هیچ کس تاریخ این کاخ را نمی داند؛ دامنة حدسیات از 340 ق م تا 460 میلادی را در بر می گیرد. پس از پانزده قرن گرما و سرما و دزدی و جنگ، گنبد عظیم این کاخ هنوز تالاری را می پوشاند که سی متر ارتفاع و هفده متر عرض دارد. قوس سر در آن، که 27 متر بلندی و 13 متر پهنا دارد، نمایی را به درازای 52 متر به دو قسمت تقسیم می کند؛ این نما در دوران اخیر ویران شد. از تالار چهارگوش مرکزی، قوسهای برآمدگی پاطاق به پایة گنبد مستدیری منتهی می شد.1 فشار گنبد با یک ترتیب جالب و غیرعادی بر دو دیوار مجوف تحمیل شده بود که روی قسمت داخلی و خارجی آن یک طاق دبه ای زده شده بود، و بر این بنیان، که از تقویت دیوار داخلی به وسیلة دیوار خارجی به وجود آمده بود، پشت بندهای متکی به جرزهای ستونی پیوسته، از سنگ محکم، افزوده شده بود. معماری این قصر با سبک ستونی

1. پاطاق قوسی است که به صورت واسطه ای میان رئوس فوقانی یک ساختمان چند وجهی و زوار گنبد تخم مرغی شکل آن ساخته می شود. کرسول معتقد است که این نوع طاق از اختراعات ایرانیان است.

تخت جمشید کاملا متفاوت بود ـ این شیوه گرچه خام و ابتدایی بود، اما در آن از اشکالی استفاده شده بود که بعدها در سانتاسوفیای یوستینیانوس به کمال خود رسید.
در محلی نه چندان دور از این کاخ، در سروستان، ویرانة بنایی وجود دارد که تاریخ آن معلوم نیست، نمایی با سه قوس، یک تالار بزرگ مرکزی با دو اطاق جانبی، که پوشش آنها از گنبدهای شلجمی، طاقهای دبه ای، و نیمگنبدهایی تشکیل می شود که حکم پشتبند را دارند، پشتبند اسکلتی معماری گوتیک ممکن است از این نیمگنبدها، با برداشتن تمام قسمتهای آن جز قالب نگاهدارنده اش، اقتباس شده باشد. در شمال باختری شوش خرابة یک کاخ دیگر وجود دارد، ایوان کرخه. این کاخ کهنترین نمونة طارم عرضی است که با تیرکهای قطری ساخته شده است. اما جالبترین آثار زمان ساسانیان ـ که اعراب فاتح را با عظمت خود به وحشت انداخت ـ کاخ سلطنتی تیسفون بود که اعراب به آن طاق کسری لقب دادند. این احتمالا همان بنایی است که یک مورخ یونانی سال 638 وصف می کند و می گوید: یوستینیانوس سنگ مرمر یونانی برای خسرو تهیه کرد و صنعتگران ماهری فرستاد که کاخی به سبک رومی در نزدیکی تیسفون برایش ساختند.» جناح شمالی این بنا در سال 1888 فرو ریخت؛ گنبد آن از میان رفته است؛ سه دیوار بزرگ به ارتفاع 35 متر بالا رفته اند و نمایی در جهت افقی دارند که به پنج ردیف از قوسهای کور تقسیم شده است. یک قوس بزرگ مرکزی، که بیست و شش متر ارتفاع و بیست و دو متر عرض دارد و بلندترین و پهنترین قوس بیضی شکل است که تاکنون شناخته شده، به سقف تالاری منتهی می شد که طولش 35 و عرضش 23 متر بود؛ شاهان ساسانی فضای وسیع را دوست داشتند. این نماهای خراب شده تقلیدی از نماهای غیر ظریف رومی، مانند تماشاخانة مارکلوس، هستند. این نماها بیش از آنکه زیبا باشند، پرابهتند؛ اما نمی توان دربارة زیباییهای گذشته از روی ویرانه های فعلی قضاوت کرد.
جالبترین آثار باقی مانده از دوران ساسانیان کاخهای خشتیی که طعمة زمان شده اند نیست، بلکه سنگنبشته هایی است که بر سینة بعضی از کوههای ایران باقی مانده است. این نقوش شگرف اخلاف مستقیم نقوش برجستة هخامنشی هستند و در برخی موارد در جنب آنها قرار گرفته اند؛ گویی می خواهند بر استمرار قدرت ایران و برابری شاهان ساسانی با شاهان هخامنشی تأکید کنند. قدیمترین نقوش زمان ساسانیان اردشیر را می نمایاند ک پای بر پشت یکی از دشمنان خود ـ احتمالا آخرین امپراطور اشکانی ـ گذاشته است. نقوش برجستة نقش رستم، نزدیک تخت جمشید، ظریفتر وزیباترند و اردشیر، شاپور اول، و بهرام دوم را می نمایانند؛ این شاهان پیکرهای پر صولت نقش را تشکیل می دهند، اما اینان نیز، مانند سایر شاهان و مردان، در رشاقت و تناسب اندام به پای حیوانات نمی رسند. نقوش برجستة مشابهی در نقش رجب و در شاپور تصویرهای سنگی نیرومندی از شاپور اول، بهرام اول، و بهرام دوم را می نمایانند. در طاق بستان، نزدیک کرمانشاه، دو قوس متکی بر ستون عمقاً بر سنگ بریده شده است؛ نقوش برجسته در جبهه های داخلی و خارجی قوسها شاپور دوم و خسروپرویز را در شکار نشان می دهند؛ سنگ با تصاویر فیلهای فربه و خوکهای وحشی جان گرفته است؛ شاخ و برگ درختان بدقت، و سرستونها با زیبایی منقوش گشته اند. این نقوش رشاقت حرکت یا نرمی خطوط، تشخیص فردی، و حس مناظر و مرایای کارهای یونانی را فاقدند، و چندان اثری از نمونه سازی در آنها مشهود نیست؛ اما از حیث وقار و صولت، نیروی حیاتی، و قدرت و صلابت با بیشتر نقوش برجستة امپراطوری روم قابل مقایسه اند


<136.jpg>
بخشی از نقش برجستة سنگی، طاق بستان، از انستیتو آسیا


این نقوش، ظاهراً رنگین بوده اند، همچنین بسیاری از تصاویر کاخها؛ اما فقط اثری از رنگ آنها مانده است. مع هذا، اسناد موجود این نکته را آشکار می سازد که هنر نقاشی در دوران ساسانیان شکوفا شده است؛ گویند که مانی یک مکتب نقاشی تأسیس کرده بود؛ فردوسی از ایرانیان والاجاهی سخن می گوید که عمارات خود را با تصاویر قهرمانان ایرانی تزیین می کردند؛ و بحتری، شاعر عرب (فتـ 897)، نقوش دیواری قصر تیسفون را وصف می کند. هر وقت یکی از شاهان ساسانی می مرد، بهترین نقاش عصر فرا خوانده می شد تا تصویری از او برای مجموعه ای که در خزانة شاهی نگهداری می شد بسازد.
صنعت نساجی ساسانیان از طرحهای نقاشی، مجسمه سازی، سفالسازی، و سایر اشکال تزیینی بهره مند می شد. پارچه های حریر، مطرز، دیبا، و دمشقی، فرشینه ها، روپوشهای صندلی، سایبانها، چادرها، و فرشها با حوصلة بسیار و مهارت استادانه بافته، و آنگاه به رنگهای زرد، آبی، و سبز رنگ آمیزی می شدند. هر ایرانی، جز دهقان و موبد، آرزوی پوشیدن جامه ای را داشت که به طبقة بالاتر از خود او متعلق باشد؛ هدایا غالباً عبارت بود از جامه های فاخر؛ و قالیهای بزرگ رنگین، از دوران آشوریها، در شرق از مخلفات ثروت بود. دو دوجین از پارچه های زمان ساسانیان، که از جور زمان محفوظ مانده اند، از قماشهای پرارزش موجود هستند. پارچه های زمان ساسانیان حتی در آن دوران نیز، از مصر تا ژاپن، مورد تحسین و تقلید بود؛ و در دورة جنگهای صلیبی برای پوشاندن آثار قدیسان مسیحی این محصولات مشرکان ترجیح داده می شد. وقتی که هراکلیوس قصر خسروپرویز را در دستگرد تسخیر کرد، پارچه های مطرز و یک فرش بزرگ جزو غنایم گرانبهای او بود. «فرش زمستانی» یا بهارستان خسرو انوشیروان مناظری از بهار و تابستان بر خود داشت تا زمستان را از یاد او ببرد: در این فرش میوه ها و گلها با یاقوت و الماس در کنار خیابانهای نقره و جویهای مروارید بر زřʙƙǠای از طلا مجسم شده اند. هارون الرشید به داشتن فرش بزرگ ساسانی گوهرآگینی که از کثرت جواهر ضخامت یافته بود به خود می بالید. ایرانیان در وصف قالیهای خود غزلها می سرودند.
از سفالینه های زمان ساسانیان جز قطعاتی که برای استفادة روزمره ساخته شده بود چیزی به جا نمانده است. مع هذا، صنعت سفالسازی در دوران هخامنشیان بسیار پیش رفته بود، و حتماً در دورة ساسانیان نیز تا حدی ادامه داشته است که توانست بعد از غلبة اعراب به آن کمال برسد. به گمان ارنست فنلوسا، ایران محتملا مرکزی بود که از آن میناکاری حتی به خاور دور راه یافته است؛ و مورخان هنری بر سر این موضوع که آیا لعابکاری روی سفال و میناکاری مشبک از ایران ساسانیان یا سوریه یا بیزانس منشأ گرفته است هنوز اختلاف دارند.1 63 فلزکاران زمان ساسانیان پارچها، لیوانها، پیاله ها، و ساغرهایی می ساختند که گویی خاص نسل غول آسا بود؛ آنها را چرخگری می کردند، با اسکنه یا قلم بر آنها نقش می ساختند، یا با چکش طرحی به روش معکوس از پشت به آن می انداختند؛ و تصویرهای دلپذیری از حیوانات، از خروس گرفته تا شیر، به صورت دسته یا لولة آنها می پرداختند. جام مشهوری که به نام «جام خسرو» در کتابخانة ملی پاریس هست مدالهایی

1. لعاب سرامیک لایة پوششی جلاداری از نقره، مس، و منگنز است که در ظرف کوره، دور از آتش مستقیم، حرارت داده می شود، و در نتیجه شیشه یا سفال رنگ طلایی یا نقره ای پیدا می کند.

از شیشة کریستال بر خود دارد که در شبکه ای از طلای مضروب نشانده شده است؛ بنابر روایات، این جام جزو هدایای هارون الرشید به شارلمانی بوده است. گوتها احتمالا این هنر خاتمکاری را از ایرانیان آموخته اند و به غرب برده اند.
سیمگران ظرفهای گرانبها می ساختند و، همراه با زرگران، زینت آلات گوهرنشان برای زینت مردان و زنان ثروتمند و نیز اشخاص عادی می پرداختند. چندین ظرف نقره از دوران ساسانیان هنوز موجود است که در موزة بریتانیایی، ارمیتاژ لنینگراد، کتابخانة ملی پاریس، و موزة هنری مترپلیتن نیویورک نگاهداری می شود. نقوش این ظروف همواره مرکب است از تصویر شاهان و اصلمندان در شکار، و در آنها حیوانات با ذوق و کامیابی بیشتری رسم شده اند تا انسانها. سکه های ساسانیان، مثلا سکه های شاپور اول، گاه در زیبایی با سکه های رومی برابر بود. حتی کتابهای دوران ساسانی را می توان جزو آثار هنری به شمار آورد؛ بنابر روایات، هنگامی که کتابهای مانی را در ملاء عام می سوزاندند، قطعات طلا و نقرة جلد آنها ذوب می شد و بر زمین می چکید. مواد اولیة قیمتی در اثاث خانة دوران ساسانی نیز به کار می رفت؛ خسرو اول یک میز طلای گوهر آگین داشت؛ خسرو دوم برای ناجی خود، امپراطور ماوریکیوس، میزی از کهربا ساخت که بر پایه های طلای گوهرنشان استوار بود.
بر روی هم، هنر ساسانیان نمایانگر احیای پر زحمت هنر، پس از چهار قرن انحطاط در دوران اشکانیان، است. اگر ما به قید احتیاط از بقایای آن قضاوت کنیم، باید بگوییم که در کمال و عظمت به پای هنر دوران هخامنشی نمی رسد، همچنین از حیث ابداع، ریزه کاری، و ذوق با هنر ایران بعد از اسلام برابری نتواند کرد. اما این هنر قدرت و صلابت دوران کهن را در نقوش برجستة خود حفظ کرد و، در موضوعات تزیینی خویش، تا حدی نویدبخش غنای هنری آینده شد. هنر این دوران افکار و سبکهای جدید را با خوشی پذیرفت، و خسرو اول، ضمن مغلوب ساختن سرداران یونانی [روم شرقی]، این ذوق را به کار برد که هنرمندان و مهندسان یونانی را به ایران آورد. هنر ساسانی با اشاعة شکلها و انگیزه های هنری خود در شرق ـ در هندوستان، ترکستان، و چین، و در غرب ـ در سوریه، آسیای صغیر، قسطنطنیه، بالکان، مصر، و اسپانیا دین خود را ادا کرد. شاید نفوذ آن به هنر یونانی یاری کرد تا از ابرام در نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و به روش تزیینی بیزانسی بگراید؛ و به هنر مسیحیت لاتین معاضدت نمود تا از سقفهای چوبی به طارمها و گنبدهای آجری یا سنگی و دیوارهای پشتواره ای عطف توجه کند. هنر ساختن دروازه ها و گنبدهای بزرگ، که خاص معماری ساسانی بود، به مسجدهای اسلامی و قصرها و معابد مغول منتقل شد. هیچ چیز در تاریخ گم نمی شود: دیر یا زود، هر فکر خلاق فرصت و تحول می یابد و رنگ و شرارة خود را به زندگی می افزاید.