گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل نهم
.III – اخلاق


همچنان که در تلمود قانون و اخلاق از یکدیگر جدا نیستند، در قرآن نیز این دو یکی بیش نیست. رفتار دینی در قرآن و تلمود شامل رفتار دنیوی نیز هست و همة امور آن از جانب خدا به وحی آمده است. قرآن شامل مقرراتی در خصوص آداب زندگی و بهداشت، ازدواج

و طلاق، رفتار با فرزندان و بردگان و حیوانات، تجارت و سیاست، ربا و وام، عقود و وصایا، امور صناعت و مالیه، جرایم و مجازات، و جنگ و صلح است.
محمد [ص] بازرگانی را تحقیر نمی کرد و خود وی نیز در آغاز جوانی تجارت می کرد. هنگامی که پیشوای مدینه بود، بعضی کالاها را یکجا می خرید و به تفاریق می فروخت و از این معامله سود می برد و در این کار عیبی نمی دید؛1 و احیاناً کسانی را به مورد معامله رهبری می کرد. تشبیهات تجارتی در زبان قرآن فراوان است؛ مسلمانان نیکوکار را وعده می دهد که در این دنیا ثروتمند خواهند شد و تاجران دروغگو و حیله گر را از عذاب الیم بیم می دهد. احادیث نبوی محتکران و سفته بازان را که چیزها را نگاه می دارند تا به قیمت گران بفروشند تقبیح، و فروشندگان را به تکمیل پیمانه و توزین با ترازوی صحیح ترغیب می کند و به صاحبکار دستور می دهد دستمزد کارگر را پیش از آنکه عرقش خشک شود بپردازد. قرآن، گرفتن و دادن ربا را حرام می داند (بقره، 275؛ آل عمران، 130). در همة تاریخ مصلحی را نمی یابیم که به قدر محمد [ص] به نفع فقرا بر اغنیا مالیات وضع کرده باشد. کسان را ترغیب می کرد که به هنگام وصیت قسمتی از مال خود را برای اعانت فقیران اختصاص دهند؛ اگر کسی بدون وصیت می مرد بر ورثة او لازم بود که قسمتی از میراث او را برای اعمال خیر اختصاص دهند (نساء، 8). محمد [ص] نیز، مانند معاصران خود، رسم برده داری را به صورت یک قانون طبیعی پذیرفت، ولی تا آنجا که توانست در راه تخفیف مشکلات و نتایج نامطلوب برده داری کوشید.
وضع زن را بهبود بخشید، ولی طبیعی می دانست که زن مطیع مرد باشد. به مردان دستور می دهد که بندة شهوت خود نباشند. تقریباً مانند آبای کلیسای مسیحی، زنان را بدترین وسیلة ابتلای مردان می داند. تصدی امور حکومت را بر زنان حرام کرد. آنها اجازه دارند برای نماز به مسجد بروند، اما اگر در خانه نماز بخوانند بهتر است. با اینهمه وقتی زنان به مسجد پیامبر می رفتند، اگر هم کودکان خود را همراه داشتند، نسبت به آنها رفتاری نیکو داشت، بنابر روایات، وقتی در اثنای نماز صدای گریة کودکی را می شنید، خطبه را کوتاه می کرد تا مادر طفل از طول آن به زحمت نیفتد. وی رسم زنده به گور کردن دختران را از میان برداشت (اسری، 31). زن و مرد را از لحاظ تشریفات قضایی و استقلال مالی برابر کرد؛ به زن حق داد به هر کار مجازی اشتغال ورزد، مال و منفعت خود را نگاه دارد، ارث ببرد، و به هر صورت که مایل است در مال خود تصرف کند (نساء 4 و 32). این عادت اعراب جاهلیت را که زن چون اثاث پدر به پسر می رسید باطل کرد. سهم ارث زن را یک نیمة سهم مرد قرار داد و شوهر دادن زن را بی رضای او منع کرد. در قرآن آیه ای هست که بعضیها آن را دلیل وجوب حجاب زنان گرفته اند.

1. در همة متون حدیث که تاکنون دیده ام به چنین مطلبی برنخورده ام، و به احتمال قوی مؤلف در اینجا دستخوش سهوی شده است. ـ م.

این آیه می فرماید: «درخانه هایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دورة جاهلیت پیشین آرایش و خودآرایی مکنید ... » (احزاب، 33). روایتی است که پیامبر اجازه داده بود زنان برای کارهای لازم خود از خانه بیرون روند. دربارة زنان خود به پیروانش گفته بود از پشت پرده با آنها سخن بگویند.
شرایط اقلیمی در اخلاق افراد اثر می کند: شاید حرارت فوق العادة هوای عربستان موجب تشدید غریزة جنسی و پیشرسی آن می شد. بدین جهت می باید دربارة هوسهای مردان در مناطقی که گرمای آن طولانی است با اعتدال قضاوت کرد. مقررات اسلام قویاً سفارش می کند که زنان و مردان پیش از ازدواج عفیف بمانند و برای اقناع تمایلات جنسی میان زن و شوهر تسهیلات لازم فراهم می کند. قرآن عفت را قبل از ازدواج لازم می داند (نور، 33)؛ پیامبر سفارش کرده است از روزه برای عفیف ماندن کمک بگیرند. اسلام رضای زن و مرد را برای عقد ازدواج لازم می داند. وقتی این رضایت به شهادت شاهدان عادل محقق شد و داماد مهر عروس را پرداخت، شرایط صحت عقد فراهم است، خواه پدر و مادر راضی باشند یا نباشند.1 19 مرد مسلمان حق دارد با زن مسیحی یا یهودی ازدواج کند، ولی حق ندارد بت پرست یا کافر را به زنی بگیرد. خودداری از ازدواج در اسلام نیز چون در شریعت یهود گناه است،2 ازدواج وظیفه ای است که مورد توجه خداست (نور، 32). محمد [ص] تعدد زوجات را به چند دلیل روا شمرد: یکی اینکه کثرت موالید، میزان تلفات فراوان زن و مرد را جبران کند؛ دوم اینکه دوران نقاهت وضع حمل طولانی بود؛ و سوم به خاطر اینکه، به واسطة گرمای هوا، دوران استعداد باروری زود به سر می رسید؛ وی تعداد زنان شرعی را به چهار محدود کرد، ولی خود از این حد تجاوز کرد. محمد [ص] صیغه یا نکاح تمتع را ممنوع کرد2 (معارج، 29-31)، اما با اینهمه آن را بر ازدواج با زنان مشرک ترجیح داد (بقره، 221).
اسلام، که تا این حد با مرد تساهل کرده و با تعدد زوجات به او فرصت داده که تمایلات جنسی خود را از راه حلال اقناع کند، زنا را بشدت حرام کرده و مجازات زن یا مرد زناکار را یکصد تازیانه قرار داده است (نور،2).3 وقتی که به قراینی ضعیف بر عایشه گمان

1. بعضی مذاهب فقه اسلامی، و از جمله حنفیان، اجازة اولیا را در مورد ازدواج صغیر لازم می شمارند؛ فقه شافعی در مورد ازدواج دوشیزة بالغ نیز اجازة ولی را لازم می شمارد. پرداخت مهر نیز شرط صحت عقد نیست و، به اتفاق همة مذاهب فقه اسلامی، همه یا قسمتی از مهر بر ذمه تواند بود. ـ م.
2. خودداری از ازدواج در شریعت اسلام فقط در صورتی گناه است که مرد یا زن سخت دستخوش تمایلات خویش باشند و احتمال وقوع زنا قوت گیرد و مرد قدرت ادای مهر و نفقه داشته باشد؛ اگر مرد بیم داشته باشد که نسبت به زن با عدالت رفتار نکند، ازدواج مکروه است؛ و اگر یقین داشته باشد که عدالت نخواهد کرد، حرام است. ـ م.
3. این در صورتی است که زن یا مرد همسر نداشته باشد؛ ولی سزای زنای زن یا مردی که در قید ازدواج باشد سنگسار است.- م.

بد رفت و نام او بر زبانها افتاد، به محمد [ص] وحی آمد که برای اثبات زنا شهادت چهار نفر لازم است. قرآن تهمت زدن به زنان عفیف را منع کرده است. «و کسانی که به زنان عفیف نسبت زنا دهند و آنگاه چهار گواه نیاورند هشتاد تازیانه به آنها بزنید و هیچ وقت شهادتشان را نپذیرید.» (نور، 4). بعد از نزول این آیه تهمت زنا کمتر شد.
قرآن نیز چون تلمود طلاق را برای مرد روا دانسته است. زن می تواند از شوهر طلاق گیرد به شرط آنکه مهر خود را پس بدهد (بقره، 229). گرچه اسلام به شوهر اجازه داده ـ چنانکه در ایام جاهلیت نیز روا بوده ـ که همسر خود را طلاق دهد، اما پیامبر این کار را ناپسند می شمرد. از او روایت کرده اند که فرمود: «منفورترین کار حلال در نظر خداوند طلاق است.» قرآن نیز تأکید می کند که رابطة زناشویی را پیش از آنکه کوشش کافی برای اصلاح فی مابین انجام شود، قطع نکنند «چنانچه بیم آن دارید که نزاع و خلاف سخت بین آنها پدید آید، از طرف کسان مرد و کسان زن داوری برگزینید، که اگر مقصود اصلاح داشته باشند، خدا ایشان را بر آن موفقیت بخشد، که خدا به همه چیز دانا و از همة سرایر خلق آگاه است.» (نساء، 35). طلاق پس از سه بار، که میان هر کدام یک ماه فاصله باشد، قطعی می شود.1 برای آنکه مرد در کار طلاق به قدر کافی دقت و تفکر کند، مقرر است که پس از طلاق سوم حق ندارد با مطلقة خود ازدواج کند مگر آنکه همسر مرد دیگر شود و از او طلاق گیرد. روا نیست که شوهر به همسر در حال حیض خود نزدیک شود. در این دوره زن «نجس» محسوب نمی شود، اما پس از حیض و پیش از آنکه به شوهر خود نزدیک شود باید پاک باشد. زنان کشت مردانند، مرد باید فرزندانی پدید آورد. زن باید به تفوق استعداد شوهر معترف باشد، و به قدرت فایق او تن دردهد و از او اطاعت کند. اگر زن از شوهر فرمان نبرد، شوهر حق دارد از او دوری کند و او را بزند (نساء 34).2 «زنی که می میرد و شوهرش از او خشنود است به بهشت می رود» (نساء، 35).3
ولی زنان به وسیلة فصاحت و مهربانی و زیبایی خود بیشتر از حقوقی که از دست داده بودند به دست آوردند. یک بار عمر بن خطاب همسر خود را ملامت کرد که با لحنی نه چندان احترام آمیز که باید با وی سخن گفته بود. همسرش به تأکید گفت که دخترش حفصه و دیگر همسران محمد[ص] با همین روش با پیامبر خدا سخن می گویند. عمر به نزد حفصه رفت و او و یکی دیگر از همسران پیامبر را برای این کار ملامت کرد؛ بدو گفتند که قضیه مربوط به او نیست، و خشمناک بازگشت؛ و محمد [ص] که حادثه را شنید، بخندید. گاه می شد که پیامبر نیز چون

1. طلاق در هر نوبت با گذشتن عده قطعی می شود. ـ م.
2. آیة 34 سورة «نساء» مربوط به حکم نشوز است، و در تفسیر نشوز میان مفسران خلافی هست که آن را از حدود نافرمانی عادی بالاتر برده اند. ـ م.
3. نقل قول مربوط به آیة 35 سورة «نساء» نیست، و احتمالا اشتباه چاپی در متن اصلی است. ـ م.

دیگر مسلمانان با بعضی زنانش بگومگو داشت، ولی همیشه آنها را محترم می داشت و نسبت به آنها و همة زنان مسلمان احساسات شایسته داشت. از او روایت کرده اند که فرمود: «زن پارسا گرانبهاترین چیز در دنیاست.» قرآن دوباره به یاد مردم می آورد که مادرانشان آنها را با سختی آبستن شده اند و زاییده اند و بیست و چهار ماه یا سی ماه شیرشان داده اند. از پیامبر روایت کرده اند که فرمود: «بهشت زیر پای مادران است.»