گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل یازدهم
.فصل یازدهم :اوضاع کشورهای اسلامی - 7-656 هـ ق (628-1058م)


I – اقتصاد

تمدن از دو عامل اساسی به وجود می آید: زمین و انسان، یا از منابع طبیعی زمین که علاقه و کار و نظم انسانی آن را به چیزهای سودمند مبدل می کند. پشت سر جلال شاهان و قصرها و معابد و مدرسه ها و ادبیات و وسایل تجمل و هنر، انسان به عنوان یکی از عوامل اساسی تمدن نمودار است: شکارچی از جنگل شکار می آورد؛ هیزم شکن درخت می برد؛ چوپان گله می چراند و تربیت می کند؛ کشاورز زمین را آماده می کند، خیش می زند، می کارد، درو می کند، باغ و تاکستان را مراقبت می کند، و زنبور و حیوان اهلی و طیور می پرورد؛ زن به صنایع گوناگون دستی و کارهای خانه می پردازد؛ کارگر به جستجوی فلزات دل زمین را سوراخ می کند؛ بنا منزل می سازد؛ نجار عرابه و کشتی می سازد؛ صنعتگر کالا و ابزار آماده می کند؛ فروشنده و دوره گرد یا دکاندار یا تاجر، میان سازنده و مصرف کننده واسطه می شوند؛ سرمایه گذار با اندوختة خود از صناعت پشتیبانی می کند؛ و قوة اجرایی عضلات و مواد اولیه و عقول را برای ایجاد لوازم و تولید کالا به کار می گیرد.اینها کارورزان صبورند که در عین خونسردی آشفته اند و تمدن لرزان دنیا بر پشتهای خمیدة آنها سوار است.
همة این گروهها در قلمرو اسلام مشغول کار بودند: مردان، چهارپا، اسب، شتر، بز، فیل، و سگ می پروردند؛ از عسل زنبور و شیر شتر و بز و گاو استفاده می کردند؛ و صدها جور حبوبات، سبزیجات، میوه، جوزهای مختلف، و گل عمل می آوردند. اندکی پیش از قرن دهم میلادی درخت پرتقال از هند به عربستان برده شد؛ توسط اعراب به شام، آسیای صغیر، فلسطین، مصر، و اسپانیا معرفی گردید، و سپس از این کشورها به جنوب اروپا راه یافت. همچنین اعراب زراعت نیشکر و صنعت تصفیة شکر را از هند گرفتند و در همة نواحی خاور نزدیک رواج دادند، و صلیبیون از آنجا گرفتند و به دیار خویش بردند. اعراب نخستین کسانی هستند که در

اروپا به کشت پنبه دست زدند. این گونه محصولات را به برکت آبیاری منظم از زمینهای خشک بیابانی به دست می آوردند. خلفا در این زمینه از رسم معمول که می باید کارهای اقتصادی را به فعالیتهای آزاد واگذاشت پیروی نمی کردند، بلکه دولت کانالهای اصلی آبیاری را مراقبت و پاک می کرد و آب فرات را به زمین بین النهرین و آب دجله را به زمینهای ایران می رسانید. به نزدیک بغداد، میان دجله و فرات کانال بزرگی حفر شد. خلفای نخستین عباسی کارهای مربوط به زهکشی باتلاقها و احیای دهات ویرانه و مزارع متروک را تشویق می کردند. در قرن دهم میلادی و در عصر سامانیان، قلمرو میان بخارا و سمرقند یکی از چهار بهشت جهان بود، و سه دیگر جنوب ایران و جنوب عراق و اطراف دمشق بود.
طلا، نقره، آهن، سرب، جیوه، آنتیموان، گوگرد، پنبة کوهی، مرمر، و سنگهای قیمتی از دل زمین استخراج می شد. غواصان از خلیج فارس مروارید بیرون می آوردند. اعراب نفت و قیر را در بعضی موارد به کار می بردند. ضمن اوراق هارون الرشید ورقه ای به دست آمد که قیمت نفت و نی برای سوزانیدن پیکر جعفر برمکی در آن ثبت شده بود. صناعت مرحلة کاردستی را می گذرانید و مردم در خانه ها و دکانها به دسته های منظم بدان اشتغال داشتند. کارخانه های معدودی وجود داشت، و در عرصة تکنولوژی، به استثنای آسیاهای بادی، پیشرفت محسوس دیگری دیده نمی شد. مسعودی، مورخ قرن دهم میلادی، در ایران و خاور نزدیک آسیای بادی دیده است، در صورتی که پیش از قرن دوازدهم در اروپا نشانی از آن نبود؛ شاید این هدیة دیگری است که شرق اسلامی به دشمنان صلیبی خود داده است. مسلمین از مهارت مکانیکی بهرة کافی داشتند. شاهد گفتار آن ساعت آبی هدیة هارون الرشید به شارلمانی از چرم و برنج منقش ساخته شده بود، و وقت را به وسیلة سواران فلزیی نشان می داد که هر ساعت دری را می گشودند و از آنجا تعداد معینی کره به ظرفی می افتاد، آنگاه می رفتند و در را می بستند. تولید کالا بکندی انجام می گرفت، ولی صنعتگر می توانست مهارت خود را در ابزار و کالایی که می ساخت نشان دهد، و صنعت را به مرحلة هنر بالا ببرد. منسوجات ایرانی، شامی، و مصری از لحاظ تکامل تکنیک و ساخت شهرت داشتند. پارچة ظریف پنبه ای موصل (موصلین)، پارچة کتانی دمشق (دمسک)، و پارچة پشمی عدن معروف بود. شمشیر دمشقی که از فولاد آبدیده ساخته می شد، آیینة صیدا و صور که به پاکی و ظرافت مانند نداشت، شیشه و سفال بغداد، سفال و سوزن و شانة ری، روغن زیتون و صابون رقه، عطر و قالی ایران شهرت جهانگیر داشت. بازرگانی و صنعت آسیای غربی در دولت اسلامی رونقی گرفته بود که اروپای غربی زودتر از قرن شانزدهم بدان دست نیافت.
مهمترین وسایل حمل و نقل خشکی، شتر، اسب، استر، و انسان بود؛ ولی اسب به طور کلی ارجمندتر از آن بود که برای حمل بار به کار رود. یکی از اعراب گفته است: «مگویید اسب من، بگویید پسر من که از باد و چشم زدن سریعتر می رود، و پایش چنان سبک است که

تواند بر سینة محبوب برقصد و او را آزار نکند.» از این رو، شتر«کشتی صحرا» بود و بیشتر کالاهای تجارتی مسلمین را حمل می کرد، و قافله هایی که احیاناً 4700 شتر داشتند، دیار اسلام را می نوردیدند. راههای عمده از بغداد به ری، نیشابور، مرو، بخارا، سمرقند، تا کاشغر و حدود چنین کشیده شده بود، یا از بصره تا شیراز، یا از کوفه تا مدینه و مکه و عدن، یا از موصل و دمشق تا سواحل شام می رسید. همه جا منزلگاهها و کاروانسراها و مهماخانه ها ساخته بودند، و آب انبارها بود که مسافر و دواب آب بیاشامند. بازرگانی داخلی توسعه داشت و بر رودها و کانالها حمل می شد. هارون الرشید در اندیشه بود که برای اتصال مدیترانه به دریای سرخ در محل کانال سوئز ترعه ای حفر کند؛ اما یحیی بن خالد برمکی، به علل نامعلوم که محتملا مشکلات مالی بوده است، او را از این کار باز داشت. در نزدیک بغداد، که عرض دجله 230 متر است، با قایقها سه پل روی آن ساخته بودند.
در این راهها تجارت معتبری جریان داشت. آسیای غربی، که پیش از آن میان چهار دولت تقسیم شده بود، قلمرو یک دولت شد، و این وضع امتیازات مهم اقتصادی داشت که در نتیجة آن در داخل این حوزه مقررات گمرکی و موانع تجارتی از میان رفته بود، و وحدت دین و زبان نیز حمل کالا را آسان کرده بود. به علاوه، اعراب چون اشراف اروپا تاجران را تحقیر و تمسخر نمی کردند، و آنها نیز در کار انتقال کالا با سود ناچیز از تولید کننده به مصرف کننده با مسیحیان و یهودیان و ایرانیان همدست شدند، و حمل و نقل و معامله و داد و ستد در شهرها فراوان شد. فروشندگان دوره گرد جلو پنجره ها جار می زدند؛ دکاندارها کالاهای خود را عرضه می کردند یا به گفتگوی معامله سرگرم بودند. سراها و بازارها پر از کالا و بازرگان و فروشنده و خریدار و شاعر بود. قافله ها، چین و هند را به ایران و شام و مصر مربوط می کردند. بازرگانان دریانورد از بنادر بغداد و بصره و عدن و قاهره و اسکندریه به دریاها می رفتند. تا دوران جنگهای صلیبی، بازرگانی اسلام بر مدیترانه تسلط داشت و از یک سوی دریا، یعنی از شام و مصر، به یک سوی دیگر، یعنی تونس و سیسیل و مراکش و اسپانیا، می رسید و در راه از یونان و ایتالیا و سرزمین گل می گذشت. اعراب از اتیوپی دریای سرخ را تحت سلطة خود گرفتند؛ و از دریای خزر تا مغولستان تجارت خود را گسترش دادند. همچنین فعالیت بازرگانی مسلمین تا رود ولگا و حاجی طرخان و نووگورود بسط یافت و فنلاند، اسکاندیناوی، و آلمان را از زیر سلطة خود درآورده بود. از این فعالیت بازرگانی هزاران سکة اسلامی برجای مانده است. وقتی کشتیهای چینی به بازدید بندر بصره آمدند، اعراب متقابلا کشتیهای خود را از خلیج فارس تا هند و سیلان فرستادند، که از تنگة سیلان گذشتند و در امتداد سواحل چین تا خانفو (کانتون) پیش رفتند. در قرن هشتم میلادی یک مهاجرنشین تجارتی اسلامی و یهودی در این بندر استقرار یافت. این فعالیت بازرگانی، که نیروی زندگی را در همة اطراف کشور برانگیخته بود، در قرن دهم، یعنی موقعی که اروپا به نهایت سقوط و فلاکت افتاده بود، به

اوج رسید و وقتی رو به انحطاط نهاد، آثار آن بوضوح در بسیاری از زبانهای اروپا به جا ماند. واژه هایی چون «تعرفه»، «ترافیک»، «مخزن»، «کاروان»، و «بازار» از طریق مسلمین به فرهنگ اروپایی راه یافتند.
صناعت و بازرگانی آزاد بود و دولت، به وسیلة ایجاد پولی که نسبتاً قیمت ثابت داشت، به رواج آن کمک می کرد. خلفا در آغاز پول روم شرقی و ایران را به کار می بردند. تا آنکه عبدالملک بن مروان به خلافت رسید. وی به سال 76 هـ ق (695م) دینار طلا و درهم نقرة عربی را سکه زد. ابن حوقل (حدود سال 365 هـ ق، 975م) از براتی گزارش می دهد که به مبلغ 42000 دینار عهدة تاجری در مراکش صادر شده بود. کلمة انگلیسی Check به معنی حوالة مخصوص بانک در حساب جاری از کلمة صک عربی به معنی ورقة مالی و برات تجارتی گرفته شده است. مالداران سرمایة خود را در سفرهای خشکی و دریا به کار انداخته بودند. با آنکه ربا در اسلام حرام بود، کسانی که به کارهای مالی اشتغال داشتند، مانند اروپاییان دوران بعد، راه حلی یافتند تا بتوانند، در مقابل استفاده از سرمایه و خطری که متوجه آن می شد، قسمتی از سود را به صاحب اصلی سرمایه بپردازند. قانون، احتکار را حرام کرده بود، ولی احتکار علی رغم قانون رواج داشت. یکصد سال از مرگ عمر بن خطاب نگذشته بود که طبقة اشراف عرب ثروتهای گزاف اندوختند و در املاک وسیعی که صدها برده درآن کار می کرد اقامت گرفتند. گویند یحیی بن خالد برمکی 000’000’7 درهم (000’560 دلار) برای یک جعبة مخصوص جواهر که از سنگهای گرانقدر ساخته شده بود می پرداخت، ولی صاحب جعبه به این قیمت نفروخت. اگر ارقامی را که مورخان مسلم نقل کرده اند باور کنیم، مکتفی خلیفه وقتی درگذشت معادل 20.000.000 دینار (94.000.000 دلار) جواهر و عطر به جا گذاشت. وقتی هارون الرشید بوران را برای پسر خون مأمون عقد می کرد، 1 مادر بزرگ عروس یک کیسه مروارید بر سر داماد ریخت و پدر وی پاره های مشگ بر مدعوین پراکند. در میان هر پاره مشگ ورقه ای بود که به موجب آن، دارندة ورقه مالک برده یا اسب یا مزرعه یا هدیة دیگری می شد. وقتی مقتدر 16.000.000 دینار از دارایی ابن جساس را مصادره کرد، این زرگر معروف باز هم ثروت فراوانی داشت. ثروت بعضی از بازرگانان که با نواحی دور و ماورای دریاها ارتباط داشتند کمتر از 4.000.000 دینار نبود. صدها بازرگان خانه هایی داشتند که ارزش آنها بین 10.000 تا 30.000 دینار (142.000 دلار) بود.
مقام بردگان در طبقة پایین سازمان اقتصادی بود. شاید شمار بردگان در قلمرو اسلام بیش از قلمرو مسیحیان بود که در آن سرفداری جای بزرگی را داشت. بنا بر روایات، در قصر مقتدر خلیفه 11000 بردة خواجه بودند. موسی بن نصیر در افریقا 300.000 و در اسپانیا 30.000 دوشیزه اسیر گرفت که همه را در بازار فروخت. قتیبه در سغد 100.000 اسیر گرفت. البته این ارقام، به عادت مورخان عرب، مبالغه آمیز است و نباید آنها را چنانکه هست

بپذیریم. اسلام برای محدود کردن بردگی و اصلاح حال بردگان کوشش داشت؛ بردگی را به افراد غیر مسلمی که در جنگ اسیر می شدند یا فرزندانی که از بردگان بوجود می آمدند منحصر کرد. مسلمان را نمی شد به بردگی گرفت، چنانکه در دین مسیح برده گرفتن مسیحی روا نبود؛ با این وجود، برده فروشی رواج داشت. معمولا برده را به غارت می گرفتند؛ برده های سیاه را از افریقای خاوری و مرکزی، ترکها را از چین و ترکستان، و سفیدها را از روسیه و ایتالیا و اسپانیا می آوردند. مالک مسلمان حق حیات و مرگ بردة خود را داشت،1 ولی معمولا با او خوشرفتاری می کرد تا جایی که وضع برده بدتر از کارگر کارخانة اروپایی در قرن نوزدهم نبود؛ بلکه محتملا وضع وی از این گونه کارگران بهتر بود، چون در زندگی خویش ایمنی بیشتری داشت. غالب کارهای پست مزارع و کارهای دستی شهرها که محتاج مهارت نبود به عهدة بردگان بود، مثلا در خانه ها به عنوان خدمه کار می کردند؛ مردانشان خواجگان، و زنانشان کنیزان حرمسرا بودند. غالب رقاصگان و آوازه خوانها وبازیگران از کنیزان بودند. اگر کنیزی از مالک خود فرزند می آورد یا زن آزاد از غلام خود بچه دار می شد، فرزندشان از لحظة تولد آزاد بود. بردگان حق ازدواج داشتند؛ فرزندانشان اگر هوش کافی داشتند، فرصت تعلیم می یافتند. کثرت غلام و کنیززادگانی که در زندگی معنوی و سیاسی جهان اسلام اعتباری یافته، یا چون محمود غزنوی و ممالیک مصر به سلطنت و امارت رسیده اند حیرت انگیز است.
استثمار کارگران در آسیای اسلامی از لحاظ قساوت به پایة ممالک بت پرست و مسیحی و مصر اسلامی ـ که در آنجا کشاورز تمام روز تلاش می کرد و جز کهنه پاره ای که تنش را بپوشاند و کوخی که در آن بخزد و غذایی که رمقش را حفظ کند به دست نمی آورد ـ نمی رسید. گدایان در کشورهای اسلامی فراوان بودند و هنوز هم هستند. بسیاری از آنها فریبکار و مدعی فقرند، ولی مهارتی که آسیایی فقیر در شانه خالی کردن از کار جدی داشت او را در مقابل فقر حمایت می کرد. کمتر کسی را می توان یافت که مانند او بتواند به قبول بطالت تن دهد. صدقات فراوان و گوناگون بود. شخص فقیر اگر از همه جا نومید می شد، می توانست در بهترین بنای شهر یعنی مسجد مقیم شود. مع ذلک، جنگ جاودانی طبقات هرگز از میان نرفت و شعلة آن گاه و بیگاه در قلمرو اسلام به صورت شورشهای سخت زبانه می کشید (150، 180، 193، و 223 هـ ق؛ 778، 796، 808، و 838م). گاهی این شورشها رنگ دین می گرفت، زیرا در قلمرو اسلام، دین و دولت یکی بود. دسته هایی از شورشیان مانند خرم دینان و مؤیدیه پیرو اصول کمونیستی مزدک بودند، بعضی از آنها عنوان سرخ علمان یا محمره بر خود نهاده بودند. به سال 156 هـ ق (772م) مردی به نام هاشم مقنع در خراسان قیام کرد و گفت که خدا در پیکر

1. طبق مقررات اسلام، مالک حق مرگ برده را نداشت، و قتل برده نیز تابع مقررات کیفری بود؛ البته عملا و دقیقاً این مقررات اجرا نمی شد. ـ م.

وی حلول کرده و او را برانگیخته است تا آیین اشتراکی مزدک را تجدید کند. وی پیروان فراوانی یافت، بارها سپاهی را که برای دستگیری وی رفته بود شکست داد، و چهارده سال بر شمال ایران تسلط داشت؛ ولی سرانجام او را گرفتند و اعدام کردند (170 هـ ق، 786م). بابک خرم دین نیز به سال 223 هـ ق (838م) قیام کرد و گروهی را به دور خود فراهم آورد که سرخ علمان یا محمره نامیده می شوند. بر آذربایجان استیلا یافت و بیست و دو سال بود و چند سپاه را شکست داد و (به گفتة طبری)، تا هنگام دستگیری، 255.500 سپاهی و اسیر بکشت. معتصم خلیفه به جلاد بابک فرمان داد تا دست و پای او را ببرد؛ سپس در جلو قصر خلافت پیکرش را بسوختند و سرش را به خراسان بردند و در شهرها بگردانیدند تا همگان ببینند و بدانند که مردم نه آزاد زاده می شوند و نه مساوی.
مهمترین جنگ بردگان در تاریخ شرق، جنگی بود که آتش آن را مردی عرب به نام علی دامن زد. وی مدعی بود که از نسل علی بن ابی طالب [ع] است. تفصیل قضیه اینکه عدة زیادی زنگیان در جمع آوری شوره در نزدیکی بصره کار می کردند، و این شخص رفتار نامناسبی را که با آنها می شد به یادشان می آورد و به شورش تحریکشان می کرد و وعده می داد که از بردگی نجات می یابند و ثروتمند می شوند و خودشان برده خواهند شد. آنها نیز دعوت علی را پذیرفتند، توشه و لوازم به چنگ آوردند، سپاهیانی را که به جنگشان فرستاده شدند شکست دادند، و دهکده های مستقلی به وجود آوردند که در آنجا برای سران خود قصرها، برای زندانیان زندانها، و برای نمازگزاران مسجدها ساخته بودند (255 هـ ق، 869م). کارفرمایان به علی پیشنهاد کردند که اگر شورشیان را قانع کند که به کار خود بازگردند، در مقابل هر شورشی بازگشته پنج دینار به او خواهد پرداخت، و او نپذیرفت. شهرهای اطراف خواستند به وسیلة منع آذوقه شورشیان را به اطاعت وادارند، ولی وقتی آذوقة آنها تمام شد، به شهر ابله هجوم بردند، همة بردگان را آزاد کردند و با خود بردند، و شهر را غارت کردند و آتش زدند (257 هـ ق، 870م). علی از این پیروزی دل گرفت و بر بسیاری از شهرهای دیگر حمله برد؛ به چند شهر استیلا یافت جنوب ایران و عراق را زیر تسلط آورد و به دروازه بغداد رسید. تجارت خلل یافت و آذوقه در پایتخت کمیاب شد. به سال 258 هـ ق (871 م) مهلبی، سردار زنگیان، بصره را گشود و، اگر گفتة مورخان را باور کنیم، 300.000 تن از مردم آنجا را بکشت؛ سربازان زنگی هزاران زن را سربریدند و هزاران کودک سفید را، که بعضی از آنها نسب هاشمی داشتند، به اسیری گرفتند. مدت ده سال طغیان ادامه داشت و چندین بار سپاه برای سرکوب کردن شورشیان فرستاده شد. عاقبت وعده دادند کسانی که از شورش کناره بگیرند مال و بخشش نصیبشان می شود؛ بسیار کسان از علی بریدند و به سپاه دولت پیوستند. آنگاه دولتیان بقیه را به محاصره گرفتند و حلقة محاصره را تنگ کردند و سرب گداخته و «آتش یونانی»، که مشعلهای نفت سوزان بود، به سوی آنها ریختند. سرانجام سپاه دولت، به فرماندهی موفق برادر خلیفه،

شهر شورشیان را گرفت و مقاومتشان را در هم شکست؛ علی را کشتند و سر او را پیش موفق بردند. موفق و سردارانش از مرحمت خداوند سجدة شکر به جای آوردند (270 هـ ق، 883م). شورش، پانزده سال دوام داشت، که در اثنای آن اقتصاد و سیاست اسلام شرقی به خطر افتاده بود؛ احمد بن طولون، حاکم مصر، آشفتگی کارها را غنیمت شمرد و ثروتمندترین ولایات خلافت را مستقل اعلام کرد.