گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل یازدهم
.II - ایمان


پس از مال و زن، علاقه به رستگاری اخروی در آرزوهای انسانی مقامی معتبر دارد. وقتی معده از غذا انباشته شد و غریزة جنسی سیری گرفت، انسان فرصت کافی به دست می آورد که به سوی خدا توجه کند. با وجود تعدد زوجات، مسلمین وقت کافی برای اندیشیدن به پرورگار خویش داشتند و مبادی اخلاقی و شریعت و حکومتشان را بر اساس دین استوار می کردند.
اسلام از همة دینها روشنتر و ساده تر است. اساس اسلام شهادت لااله الاالله و محمد رسول الله است، و در مرحلة دوم ایمان به قرآن و مندرجات آن. بنابراین، مسلمان اصیل آیین به بهشت و جهنم، فرشتگان و شیاطین، معاد و قضا و قدر، و روز حساب نیز معتقد است. بعد از اصول دین (توحید، نبوت، و معاد)2، فروع دین می آید که عبارتند از: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر. فرد مسلمان به رسالت پیامبرانی که پیش از محمد [ص] بوده اند و وحی بدیشان آمده اعتقاد دارد. «هر امتی را پیغمبری بوده» (یونس، 47). بعضی مسلمانان عقیده دارند که تعداد این پیامبران 000’224 نفر بوده است،1 ولی ظاهراً به نظر محمد [ص] فقط ابراهیم و موسی و عیسی کلمات خدا را بر زبان رانده اند. بنابراین، مسلمان باید به تورات و انجیل معتقد باشد و بداند که همة مندرجات آن وحی خداست و اختلاف آن با متن قرآن نتیجة تحریف عمدی یا غیر عمدیی است که در آن کتابها رخ داده است؛ و هم مسلمان باید معتقد باشد که قرآن ناسخ کتابهای آسمانی سلف است، و محمد[ص] ختم پیامبران و رسولان. مسلمانان عقیده دارند که محمد [ص] بشر و مخلوق خداست، ولی حرمت وی به عنوان پیامبر همان حرمت مسیح در نزد مسیحیان است. یکی از صلحای قدیم اسلام در این باب گفته است که اگر به روزگار پیامبر زنده می بود، نمی گذاشت قدم وی به زمین برسد و هر کجا می رفت او را به دوش خویش می برد.
مسلمانان پارسا نه تنها از مندرجات قرآن اطاعت می کنند، بلکه حدیث و سنت پیامبر را نیز، که در طول قرون به وسیلة علما محفوظ مانده، عمل می کنند؛ زیرا، به مرور زمان، در مورد عقاید و عبادات و اخلاق و قانون با مسائلی رو به رو شدند که جواب صریح آن در قرآن نبود.

1. این قضیه فقط در افسانه های یهودی هست و در اعتقادات مسلمانان نیست. ـ م.

همچنین در قرآن آیه های متشابه هست که معنای آنها از بسیاری از مردم نهان بود و به توضیح احتیاج داشت. بدین جهت، بسیار سودمند بود که مسلمانان بدانند پیامبر و اصحاب وی در این قبیل موارد چه کرده و گفته اند؛ از این رو، بعضی مسلمانان به جمع احادیث پرداختند. البته در قرن اول هـ ق از نوشتن خودداری می شد؛1 در شهرهای مختلف مدارس حدیث پدید آمد، که در آنجا درسهای عمومی دربارة حدیث و سنت پیامبر فرا می گرفتند. بسیار عادی بود که یکی از مسلمانان برای آنکه حدیثی را بی واسطه از راوی آن بشنود از اسپانیا به ایران سفر کند. بدین گونه، مجموعه ای از سنتهای شفاهی در اطراف قرآن پدید آمد، درست بدان گونه که مشنا و گمارا در کنار تورات پدید آمدند. همان طور که یهودای هنسی متون نامکتوب یهود را به سال 189 میلادی فراهم آورد، بخاری نیز به سال 256 هـ ق (870م) احادیث را جمع آوری کرد. وی سالها در اقطار اسلام از مصر تا ترکستان سفر کرد؛ 000’600 حدیث فراهم آورد؛ و، پس از نقد و تحقیق، 275’7 حدیث از آن جمله انتخاب کرد و در کتاب صحیح خود آورد و سلسلة اسناد آنها را به یکی از اصحاب یا شخص پیامبر رسانید.
بسیاری از احادیث پیامبر دربارة عقاید مسلمانی توضیح می دهند. محمد [ص] هرگز نگفته بود که معجزه آورده است،3 ولی دربارة اعمال خارق عادت وی حدیثها هست که چگونه گروه بسیاری از مردم را با غذایی که برای یک نفر نیز کافی نبود سیر کرد؛ شیاطین را از تن کسان بیرون راند؛ و به وسیلة نمازی باران آورد و با نماز دیگر از ادامة باران جلوگیری کرد؛ پستان گوسفند بی شیری را لمس کرد، و شیر از آن جاری شد؛ و بیماران با لمس کردن لباس یا موی چیده شدة او شفا یافتند. بعضی احادیث [نبوی] نیکوکاری و محبت نسبت به دشمن را ترغیب می کنند. حدیثی به پیامبر نسبت می دهند که قصة کارگران مزرعه و مهمانان عروسی و عملة تاکستان ادبیات مسیحی را به یاد می آورد. از دیدة راویان حدیث، محمد [ص] با وجود آنکه نه زن داشت، نمونة کامل فضایلی است که دین مسیح سفارش می کند. بعضی نقادان مسلمان گفته اند که تبلیغات اموی یا عباسی بسیاری از احادیث مجعول را به پیامبر نسبت داده است. ابن ابی العوجاء، که به سال 155 هـ ق (772م) در کوفه اعدام شد، اعتراف کرده بود که شخصاً 4,000 حدیث جعل کرده است. گروهی از مردم شکاک بیشتر احادیث را نمی پذیرفتند و بعضیشان داستانهای نابابی به صورت حدیث صحیح قالب می زدند. مع ذلک، تصدیق احادیثی که در یکی از صحاح آمده نشانة یک مسلمان سنی است، و کسانی که به صحاح متداول علاقه نشان داده اند سنی عنوان یافته اند.

1. خودداری از جمع حدیث در سراسر قرن اول نبود، فقط تا دوران عمر از بیم خلط با «قرآن» یا دلایل دیگر در کار جمع حدیث احتیاط می کردند، و در همان روزگار نیز مجموعه های حدیث فراهم آمده بود. دربارة حدیث و مسائل مربوط به آن رجوع شود به مقدمة «نهج الفصاحه». ـ م.

حدیثی هست که جبرائیل از پیامبر پرسید: «حقیقت اسلام چیست؟» و او جواب داد: «اسلام شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله، نماز کردن، زکات دادن، روزة رمضان، و حج خانة خداست برای کسی که مستطیع باشد.» بنابراین نماز و زکات و روزه و حج «چهار عمل واجب» است که بر هر مسلمانی مقرر است و با شهادت الوهیت و نبوت «ارکان پنجگانة اسلام» به شمار می روند.
پیش از نماز وضو باید گرفت و چون در روز پنج نماز باید گزارد، نظافت، بحق از لوازم ایمان است. اسلام نیز چون دین یهود به صحت تن و استواری اخلاق توجه بسیار دارد؛ به نظر این هر دو دین، انسان هیچ قضیة معقولی را بی هدایت عالم غیب دریافت نتواند کرد. پیامبر مسلمانان را از اهمال در کار وضو بر حذر می داشت و می فرمود که خدا نماز بی وضو را نمی پذیرد. تأکید می کرد که پیش از نماز دندانها را تمیز کنند، ولی مسواک را از واجبات وضو قرار نداد. واجبات وضو، شستن صورت و دست و مسح پاست1 (مائده، 6). جنب باید غسل کند. زنی که از حیض پاک شده یا بار نهاده باشد باید پیش از نماز غسل کند. در جامعه های اسلامی پیش از آفتاب و نیمة روز و پسینگاه و نزدیک غروب مؤذن بر گلدسته بالا می رود و به وسیلة اذان مسلمانان را به نماز می خواند. اذان چنین است:
الله اکبر الله اکبر. الله اکبر الله اکبر. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمداً رسول الله. اشهد ان محمداً رسول الله.2 حی علی الصلواة. حی علی الصلواة. حی علی الفلاح. حی علی الفلاح. الله اکبر الله اکبر. لا اله الا الله.3
براستی چه نیرومند و شریف است این دعوت که مردم را پیش از طلوع آفتاب به بیداری دعوت می کند؛ چه خوب است انسان به هنگام نیمروز از کار بازایستد، و چه بزرگ و باشکوه است که خاطر انسان در سکوت شب به جانب خداوند جل جلاله توجه کند. چه خوشاهنگ است صدای مؤذنان در گوش مسلمان و غیرمسلمان که این جهانهای محبوس در پیکر خاکی را از فراز هزاران مسجد دعوت می کند که به سوی بخشندة زندگی و عقل توجه کنند و به جان با او پیوند گیرند. در این پنج وقت، هر مسلمانی در هر گوشة دنیا باید از کار خود، هر چه هست، دست بردارد، تطهیر کند، رو به جانب کعبه بایستد، و رسوم و تشریفات نماز را به همان صورت که مسلمانان دیگر در اوقات مختلف روز عمل می کنند به انجام برساند.
هر که وقت دارد و بخواهد، برای نماز به مسجد می رود؛ معمولا همیشه مسجد برای نمازگزاران گشوده است و هر مسلمان سنی یا بدعتگذاری برای وضو و نماز یا استراحت به آنجا می رود. در زیر سقف مسجد مدرسان به شاگردان خود تعلیم می دادند، قاضیان دعاوی

1. و مسح سر. ـ م.
2. در اذان شیعیان دو بار اشهد ان امیرالمؤمنین علیاً ولی الله است. ـ م.
3. در اذان شیعیان دو بار حی علی خیر العمل و دو بار لا اله الا الله هست. ـ م.

را حل و فصل می کردند، و فرمان با سیاست خلیفه اعلام می شد. مردم در آنجا جمع می شدند تا دربارة مسائل مورد علاقة خود سخن گویند، اخبار تازه بشنوند، و احیاناً دربارة کارهای بازرگانی و مالی گفتگو کنند؛ زیرا مسجد، چون کنیسة یهود، مرکز کارهای روزانه و خانة عام جماعت بود. روز جمعه، نیم ساعت پیش از نیمروز، مؤذن به پا می ایستد و، از پس صلوات پیامبر و خاندان و اصحاب وی، مسلمانان را به نماز می خواند. به روز جمعه بهتر است نمازگزاران پیش از حضور در مسجد غسل کنند، لباس پاکیزه بپوشند، و عطر بزنند. اگر غسل نکرده باشند، باید در مسجد وضو بگیرند. رسم چنین است که وقتی مردان به مسجد می روند، زنان در خانه بمانند تا حضورشان ولو در حجاب، بعضی مردان را از توجه کامل به خدا باز ندارد. نمازگزاران کفش خود را دم در بیرون می آورند و پابرهنه یا با جوراب وارد می شوند و، چون وقت نماز می رسد، پهلوی هم، به یک یا چند صف، رو به محراب که به سوی قبله است می ایستند. امام جماعت به پا می خیزد و ضمن خطبة کوتاهی مردم را وعظ می کند. آنگاه نماز به پا می شود و امام جماعت آیاتی از قرآن می خواند؛ نمازگزاران دیگر نیز به دنبال او می خوانند، یا فقط به خواندن سورة فاتحه اکتفا می کنند،1 و نماز را با رسوم معین از رکوع و سجود و تشهد و سلام به سر می برند. در نماز مسلمانان سرود، تشریفات، آیینهای مقدس، و نیمکت مخصوص نیست. چون به نزد مسلمانان دین و دولت یکی است، مخارج کارهای دینی از اموال عمومی پرداخت می شود. امام مانند کشیش مسیحی موظف نیست، یک مرد معمولی است که معاش خود را از کاری دنیایی به دست می آورد؛ برای مدتی از طرف متولی مسجد به امامت مسجد تعیین می شود و دستمزد مختصری می گیرد.2 دین اسلام رسوم کاهنی و کشیشی ندارد. بعد از نماز مسلمانان آزادند و می توانند دنبال کار خود بروند. همین قدر کافی است که ساعتی به خدای خود توجه کرده اند و جانشان از کارهای اقتصادی و اختلافات اجتماعی اوج گرفته و، بدون آنکه توجه کنند، به وسیلة شرکت در مراسم نماز جماعت، دلهایشان به یکدیگر الفت یافته است.
واجب دوم، که بر مسلمان مقرر است، ادای زکات است. پیامبر اغنیا را به همان دیدة مسیح می نگریست. به گفتة بعضیها، وی در آغاز کار یک مصلح اجتماعی بود و از فاصلة عجیبی که تجمل بازرگانان و اشراف با فقر عامة مردم داشت آزرده خاطر بود. ظاهراً غالب پیروان وی در آغاز کار از فقرا بوده اند. نخستین کاری که در مدینه کرد این بود که برای کمک به فقیران یک مالیات سالانه به مقدار دو و نیم درصد بر دارایی منقول بست.3 در دولت اسلام جمع آوری

1. در جماعت، نمازگزاران مکلف به تبعیت از قرائت امام نیستند. ـ م.
2. امام جماعت برای نماز دستمزدی نمی گیرد؛ در مسجدهایی که موقوفه دارد برای امام معمولا حقی از درآمد موقوفه معین است، و اگر موقوفه نباشد، امامت رایگان است. ـ م.
3. زکات در مدینه به سال دوم هـ ق مقرر شد. ـ م.

و تقسیم زکات به مستحقان به عهدة کارمندان دولت بود. قسمتی از حاصل زکات برای بنای مسجد و مصارف دولت و تجهیز سپاه خرج می شد؛ از جنگها هم غنایم فراوان به دست می آمد و سهم فقیران افزوده می شد. عمربن عبدالعزیز چنین گفت: «نماز، ما را به نیمة راه خدا می برد، روزه، ما را به در قصر او می رساند، و زکات، ما را وارد آن قصر می کند.» در روایات از مسلمانان سخاوتمند که مال خویش را به فقیران بخشیده اند سخن بسیار رفته است، فی المثل حسن بن علی [ع]، به گفتة روایات، در ایام زندگی خود سه بار اموالش را با فقرا تقسیم کرد و دوبار دیگر هر چه داشت به آنها بخشید.
واجب سوم مسلمانی روزة رمضان است. باید بگوییم که شراب و مردار و خون و گوشت خوک و سگ مطلقاً بر مسلمانان حرام است، ولی اسلام از این جهت به قدر آیین یهود سختگیر نیست و خوردن محرمات را به هنگام ضرورت اجازه داده است. یک بار از پیامبر دربارة پنیری که با گوشت حرام مخلوط بود پرسیدند، فرمود بسم الله بگویید و بخورید.1 وی از زاهدمآبی افراطی تنفر داشت؛ رهبانیت را برای مسلمانان حرام کرده بود (اعراف، 32). مسلمانان حق داشتند از مواهب حلال زندگی بدون اسراف بهره ور شوند. ولی اسلام، چون دینهای دیگر، مسلمانان را به روزه داری می خواند که روزه مایة تقویت اراده و تندرستی آنها بود. پیامبر پس از چند ماه که در مدینه اقامت داشت، به مسلمانان گفت که آنها نیز، چون روزة سالانة یهودیان در یوم کیپور، روزه بگیرند؛ شاید می خواست یهودیان را به طرف اسلام جلب کرده باشد، و چون سرسختیشان را بدید، رمضان را ماه روزه کرد. در ماه رمضان، که در بعضی سالها بیست و نه و در سالهای دیگر سی روز است، مسلمانان در اثنای روز از خوردن و آشامیدن و استعمال دخانیات و خلوت با زنان پرهیز می کنند؛ مریضان و مسافران و اطفال و پیران فرتوت و زنان باردار از روزه معافند. آغاز کار که روزه مقرر شد رمضان در آخرین ماه زمستان و روزها تقریباً کوتاه بود، ولی در گردش سی و سه سال، رمضان به تابستان می افتد و روزها دراز و تشنگی در گرمای مشرق سخت می شود، و روزه رنجی جانکاه است؛ اما مسلمان پارسا روزه را تحمل می کند. مسلمانان هنگام شب افطار می کنند؛ می خورند، می آشامند، و از دخانیات و خلوت با زنان تا سپیده دم بهره توانند داشت. تمام شب مغازه ها و دکانها باز است، و مردم برای خوردن غذا و انجام مقاصد خود بدانجا می روند. فقیران در ایام روزه مثل ایام دیگر کار می کنند، ولی اغنیا می توانند به وسیلة خواب روز رنج روزه را آسان کنند. پارسایان پرهیزکار دهة آخر رمضان را همه شب در مساجد می گذرانند،2 زیرا معتقدند که قرآن در یکی از این

1. طبق روایت مسند طبرانی، قضیه هنگام جنگی بود؛ پنیری آوردند و پیامبر پرسید: « این را کجا ساخته اند.» گفتند: «در ایران ساخته اند و دانیم که به مردار آلوده است.» فرمود: «کاردی به آن بزنند و بسم الله بگویند و بخورند» و پیداست که آلودگی مردار محقق نبوده، یا حکم در موقع ضرورت بوده است. ـ م.
2. این دهه را دهة اعتکاف می گویند. ـ م.

شبها بر پیامبر نازل شده و عبادت آن «از هزار ماه بهتر» است، و چون نمی دانند شب قدر کدام است، همة دهه را شب زنده داری می کنند. وقتی رمضان پایان می یابد، روز عید فطر را جشن می گیرند؛ غسل می کنند، لباس نو می پوشند، به همدیگر شادباش می گویند، زکات [فطریه]1 و هدیه می دهند، و به زیارت قبور می روند.
واجب چهارم مسلمانی حج است. حج مکانهای مقدس از رسوم متبع مشرق زمین بوده است. یهودیان آرزو داشتند کوه صهیون را ببینند و اعراب بت پرست، روزگاران دراز پیش از پیامبر، به زیارت کعبه می رفتند. اسلام این رسم قدیم را تأیید کرد و همین قضیه از جمله عللی بود که اسلام را بسرعت در عربستان رواج داد. کعبه از آن پس که از بتان پاک شد، خانة خدا شد و هر مسلمانی (به جز بیماران و فقیران) می بایست هر وقت استطاعت دارد، به زیارت آن برود؛ ولی این مطلب را تفسیر کرده اند که برای یک بار در همة عمر است. وقتی اسلام در اطراف جهان منتشر شد، انجام حج فقط از عدة کمی ساخته بود. در خود مکه مسلمانانی هستند که هرگز مراسم حج را انجام نداده اند.
داوتی منظرة کاروان حج را با شکوه فوق العاده ای وصف کرده است. کاروان در گرمای سوزان آفتاب در میان ریگهای تفیده می گذرد؛ هفت هزار یا کمتر یا بیشتر از مؤمنان پیاده یا سوار اسب یا خر و استر یا کجاوه های مجلل با قافله اند، ولی اکثر کاروانیان بر شتر سوارند و با هر قدم شتر تنشان به جلو منحنی می شود؛ «هر دقیقه، بخواهند یا نخواهند، پنجاه بار به طرف مکه تعظیم می برند.» هر روز پنجاه و احیاناً هشتاد کیلومتر را طی می کنند تا به واحه ای برسند و برای استراحت بار بیندازند. در این سفر سخت بسیاری از داوطلبان زیارت مریض می شوند و به راه می مانند، بعضیها می میرند و پیکرشان برای درندگان راه می ماند، برخی محتضر می شوند و می گذارندشان تا مرگشان برسد. حاجیان [اهل سنت] در مدینه قبر پیامبر را زیارت می کنند و بر قبر ابوبکر و عمر، که در مسجد پیامبر است، می گذرند و بعضیشان عقیده دارند که در مجاورت این قبرها، محلی برای عیسی بن مریم محفوظ مانده است.2
وقتی قافله به نزدیک مکه می رسد، بیرون شهر خیمه می زند، زیرا داخل شهر حرم مقدس است. آنگاه حاجیان غسل می کنند، احرام می بندند، پوشش سفید ندوخته به تن می پیچند، سواره یا پیاده مسافتی بسیار طی می کنند تا در محله های شهر مسکنی بیابند.3 زایران باید در همة
---
1. زکات فطر که در ایام عید رمضان می دهند غیر از زکات عادی است؛ این زکات سرانه است که، به قدر سه کیلو حبوبات، هر فرد بالغ متمکن به فقیران مضطر می دهد. ـ م.
2. این از افسانه های رجعت است که عیسی از آسمان فرود می آید، و بعد از وفات، در مجاورت پیامبر به خاک می رود؛ عقیدة مسلمانی نیست. ـ م.
3. مکه حرم است، اما قافله وارد آن می شود. احرام خیلی قبل از وصول مکه انجام می شود و از هر طرف محل معینی دارد که زودترینشان تا مکه دو منزل راه است. ـ م.

مدت اقامت در مکه از منازعه و خلوت با زنان و محرمات بپرهیزند.1 شهر مقدس در ایام حج محل تلاقی مسلمانان از هر قوم و نژاد و طبقه است که همگی، بی امتیاز، مناسک حج را اجرا می کنند و وقتی به مسجدالحرام می روند، از فرط نشاد روحی، گلدسته های بلند بالای دیوارها و طاقها و ستونها را نمی بینند. در کنار چاه زمزم که، به گفتة روایات، اسماعیل از آب آن نوشیده است با خضوع توقف می کنند و از آب آن، بی توجه به حرارت و تأثیر آن، می نوشند؛ بعضیها از این آب به کشور خود می برند تا در موقع دیگر و مخصوصاً هنگام مرگ بنوشند. سرانجام، زایران، در سکوتی عمیق و روحانی، به کعبه نزدیک می شوند. کعبه بنای کوچکی است که داخل آن را با چراغهای نقره، که از سقف آویخته، روشن کرده اند و دیوارهای بیرونی آن با پارچة ابریشم گرانبها پوشیده است. حجرالاسود معروف از بیرون به یکی از دیوارها منصوب است. حاجیان به دور کعبه طواف می برند و حجرالاسود را می بوسند یا لمس می کنند یا به احترام آن خم می شوند. بعضیها، بی اعتنا به رنج بیخوابی و خستگی، شب را در داخل مسجد به صحبت یا نماز یا تفکر دربارة هدف سفر به سر می آورند.
روز بعد، حاجیان، به یادگار هاجر که به جستجوی آب برای فرزند تشنه خود به هر سو شتابان بود، هفت بار میان صفا و مروه، که دو تپة کوتاه بیرون مکه اند، می دوند.2 روز هفتم کسانی که طالب حج اکبرند3 به عرفات می روند که تا مکه هفت ساعت راه است و در آنجا به یک خطبة طولانی سه ساعته گوش می دهند. آنگاه در نیمه راه بازگشت شبی در مزدلفه توقف می کنند و روز هشتم به منی می شتابند و چند ریگ به طرف ستونهایی که در آنجا هست پرتاب می کنند [رمی جمره].4 به اعتقاد مسلمانان، ابراهیم به همین طریق شیطان را که می خواست او را از قربانی کردن فرزندش باز دارد دور کرد. این همه مراسم حج است و حاجیان اعمالی را که پیامبر در زندگی خود در ایام حج کرده بود تکرار می کنند. مسلمانان در همة اقطار جهان روز قربان را عید می گیرند و در این روز، که دهم ذیحجه است، گوسفند می کشند و به قصد تقرب خدا گوشت و صدقه تقسیم می کنند. آنگاه حاجیان مو می سترند و ناخن می گیرند و ناخن و موی چیده را به خاک می کنند. بدین سان حج پایان می پذیرد، ولی معمولا حاجیان پیش از آنکه به خیمه گاه قافله بازگردند، یک بار دیگر کعبه را زیارت می کنند؛ آنگاه از احرام بیرون می آیند، لباس عادی می پوشند، و با دلی آسوده و سرفراز از زیارتی که کرده اند سفر دراز خود

1. پرهیز از محرمات، خاص حاجیان نیست و خودداری از منازعه و خلوت زنان فقط در ایام حرام است نه اقامت در مکه. ـ م.
2. سعی صفا و مروه همان روز ورود به مکه پس از طواف انجام می گیرد. و می توان آن را تا شب هم به تأخیر انداخت، ولی تأخیر آن تا روز دیگر به اخنیار جایز نیست. ـ م.
3. مراسم حج برای همه یکسان و وقوف عرفات جزو آن است. ظاهراً حج اکبر را در مقابل «عمره» به کار برده است. ـ م.
4. تعداد ریگهایی که پرتاب می شود هفت تاست. ـ م.

را برای بازگشت به وطن آغاز می کنند.
زیارت خانة کعبه و انجام مناسک حج همان نتایجی را در بر دارد که پیروان دین یهود و مردم مسیحی از زیارت بیت المقدس و روم به دست می آورند. این مراسم فرد مسلم را به جامعة بزرگ اسلامی پیوند می دهد، از تجربه ای درونی و پرشور برخوردار می کند، و مبانی دین او را استحکام می بخشد. حج با مراسم پرهیز و تقوا، بدوی صحرا و مردم فقیر، تجار ثروتمند شهرها، بربرها، زنگیهای افریقایی، شامیها، ایرانیها، ترکها، تاتارها، هندوها، چینیان، مصریان، و دیگر اقوام مسلمان رابه جایی گرد می آورد که یک جور لباس ساده به تن دارند و دعاهای معینی را به زبان واحد یعنی زبان عربی می خوانند؛ شاید به همین جهت اختلافات نژادی در اسلام چندان سخت نیست. شاید آنها که مسلمان نیستند اندیشه کنند که طواف کعبه با عقل ناسازگار است. مسلمانان نیز که رسومی نظیر این را در دینهای دیگر می بینند لبخند می زنند و حیرت می کنند که مسیحیان در یکی از مراسم خود «خدا را می خورند». مسلمانان این طواف را رمز یک ارتباط روحی و استمداد معنوی می شمارند. در همة دینها مراسمی هست که فهمیدنش برای کسانی که پیرو آن نیستند دشوار است.
در هر دینی، هر قدر هم مبادی آن عالی باشد، خرافاتی نفوذ می کند که مربوط به مبادی دین نیست، بلکه زاییدة عقولی است که جسم و جانشان از تلاش در راه زندگی جاوید درمانده است؛ به همین جهت گروهی از مسلمانان به جادو اعتقاد دارند و پندارند که جادو می تواند از غیب خبر دهد، گنجهای نهانی را کشف کند، عشق را در دلها پدید آرد، دشمن را آزار کند، بیمار را شفا دهد، و از حسد جلوگیری به عمل آورد. بعضی از آنها معتقدند که جادوگران می توانند انسان را به حیوان یا گیاه مبدل کنند، یا به وسایل خارق العاده از جایی به جای دیگر توانند رفت. داستانهای هزار و یکشب بر محور این پندارهاست؛ در آنجا ارواح از هر طرف به وسایل جادویی بر ضد زندگان عمل می کنند و از زنانی که راغب به داشتن فرزند نیستند بچه به وجود می آورند. بسیاری از مسلمانان، مانند نیمی از مسیحیان، تعویذ و طلسم با خود دارند تا از آفات و بلیات محفوظ مانند؛ سعد و نحس ایام را باور دارند، و پندارند که خواب از آینده خبر می دهد و ممکن است خدا در خواب با ایشان سخن بگوید. در ولایتهای مختلف اسلام، مانند ولایتهای مسیحی، عامه به علم احکام نجوم اعتقاد دارند؛ نقشه هایی از ستارگان آسمان ثبت شده که هدف آن تنها شناختن جهت قبله و بعضی ایام عید نبوده است، بلکه می خواسته اند روز مناسب برای شروع کارهای مهم را نیز تعیین کنند و طالع هر کسی را ـ یعنی خوی و سرنوشت او را ـ از روی ستارگانی که هنگام تولد وی در آسمان بوده اند بشناسند.
دین اسلام، که در عرصة ایمان و عمل یکپارچه و متجانس می نمود، همانند مسیحیت، بزودی به فرقه های متعصب گوناگون تقسیم گشت؛ از جمله: خوارج، که تمایلات جنگی و زاهدمآبی و دموکراسی داشته است؛ مرجئه، که عقیده دارند مؤمن در آخرت به عذاب دایم محکوم نمی شود؛4

جبریه یا مجیره، که منکر آزادی اراده اند و به عقیدة ایشان انسان در همه کار بناچار مطابق تقدیر ازلی رفتار می کند؛ قدریه یا اهل تفویض، که از آزادی ارادة انسان دفاع می کنند؛ و فرقه های دیگر که از آن می گذریم و دلبستگی و تبحری را که نسبت به مبادی خود داشته اند می ستاییم. ولی فرقة شیعه در تاریخ اسلام اهمیت فراوان دارد؛ همین فرقه است که خلافت امویان را منقرض کرد، بر ایران و مصر و ناحیة مسلمان هند استیلا یافت، و در ادبیات و فلسفه نفوذ بسیار نمود. مذهب شیعه در نتیجة قتل علی و حسین و خاندان وی [ع] پدید آمد.5 عده ای از مسلمانان می گفتند خداوند وقتی محمد [ص] را به عنوان رسالت برگزید، مسلماً می خواست فرزندانش که وارث فضایل و معنویات وی هستند پیشوایان اسلام باشند. بدین جهت، به اعتقاد آنها همة خلفا به جز علی [ع] غاصب بوده اند و حق خلافت نداشته اند. از این رو وقتی علی [ع] به خلافت رسید شیعیان خوشحال شدند، وقتی به قتل رسید عزا گرفتند، و از قتل حسین [ع] سخت غمگین شدند. به عقیدة آنها علی و حسین [ع] اولیای خدا هستند، و ضریحشان را چون کعبه و قبر پیامبر احترام می کنند. محتملا پیروان آیین تشییع از عقاید ایرانیان و یهودیان و مسیحیان دربارة مسیح و افکار بوداییان دربارة مفهوم ذهنی بودی ستوه (یعنی رجعت قدیسان از پس مرگ) اثر گرفته اند.1 به اعتقاد ایشان، فرزندان [ع] امامانی هستند که حکمت الاهی در آنها تجلی کرده است. امام رضا [ع]، که ضریحش در مشهد در ناحیة شرق ایران است و مایة افتخار مذهب شیعه است، امام هشتم است. امام دوازدهم محمدبن حسن عسگری[ع] به سال 260 هـ ق (873م) غایب شده و، به عقیدة شیعه، نمرده و در موقع مناسب ظهور می کند تا آنها را به قدرت برساند.
فرقه های مختلف مسلمانان، عیناً چون فرقه های ادیان دیگر، نسبت به همدیگر بیش از نامسلمانان قلمرو اسلام دشمنی می کردند. با ذمیان ـ مسیحی، زردشتی، یهودی، و صائبی ـ چنان در ایام خلافت اموی به نیکی رفتار می شد که به روزگار ما نظیر آن در قلمرو مسیحیان نمی توان دید. این مردم در انجام مراسم دین خود آزاد بودند، کنیسه ها و معابدشان به جا بود، فقط می بایست لباسشان به رنگ زرد باشد و مالیات سرانه ای که به اختلاف درآمد کسان از یک تا چهار دینار بود (4,75 تا 19 دلار) بپردازند. این مالیات فقط بر ذمیانی که سلاح توانستند برداشت مقرر بود؛ راهبان، زنان، نابالغان، بردگان، پیران، عاجزان، کوران، و فقیران معاف بودند. در عوض، ذمیان از خدمت سربازی آسوده بودند و به عبارت دیگر به سربازی پذیرفته نمی شدند. زکات نیز، که 2,5% از درآمد سالانه بود، نمی دادند و دولت می بایست از آنها حمایت کند. در محاکم مسلمانان شهادتشان پذیرفته نبود، ولی یک قسم خودمختاری داشتند و

1. ظاهراً مشابهت افکار را دلیل تقلید نمی توان گرفت. وقتی اقوام مختلف از نواحی جداگانه فکری را پسندیدند و تبلیغ کردند، توان گفت که این توارد و اتفاق اقوام دلیل قوت و صحت آن است. ـ م.

تابع سران و قضات و قوانین خودشان بودند. رفتار حکام مسلمان با ذمیان به اختلاف سلسلة حکومتها تفاوت داشت: خلفای راشدین با آنها سخت می گرفتند، امویان رویهمرفته ملایمت می کردند، عباسیان گاهی ملایم و گاهی خشن بودند. عمربن خطاب یهودیان و مسیحیان را از عربستان که خاستگاه اسلام به شمار می آمد بیرون راند. یک روایت مشکوک پیمانی را به او نسبت می دهد که ضمن آن حقوق ذمیان را معین کرده است، ولی این پیمان، اگر هم بسته شده، اجرا نشده است. کلیساهای مسیحی مصر در ایام عمر از امتیازاتی که در زمان تسلط دولت روم شرقی و پیش از فتح عرب داشتند استفاده می کردند.
یهودیان خاور نزدیک مقدم اعراب را بگرمی پذیرفتند، زیرا به کمک ایشان از ظلم حکام سابق آزاد می شدند، ولی، با اینهمه، دستخوش محدودیتهایی بودند و گاه به گاه آزار می دیدند. مع ذلک با آنها مانند مسیحیان رفتار می شد، و بار دیگر کاملا آزادی یافتند و توانستند مراسم دینی خود را در بیت المقدس انجام دهند. پیروان دین یهود، در سایة حکومت اسلام، در آسیا و مصر و اسپانیا خیلی بیش از زمان سلطة مسیحیت ثروت اندوختند. مسیحیان آسیای باختری خارج از حدود عربستان با کمال آزادی مراسم دینی خود را به پا می داشتند، و تا قرن سوم هـ ق اکثریت شامیان مسیحی مانده بودند. به گفتة مورخان، به دوران مأمون (198-218 هـ ق، 813-833م) در قلمرو اسلام 11000 کلیسا بود و هم تعداد زیادی کنیسه و آتشکده وجود داشت. مسیحیان عیدهای خود را علناً جشن می گرفتند. زایران مسیحی گروه گروه برای زیارت آثار مسیحی فلسطین می رفتند. صلیبیون در قرن دوازدهم میلادی مهاجرنشینهای مسیحی معتبری در خاور نزدیک پدید آوردند که بسیاری از آنها تا روزگار ما به جاست. مسیحیانی که از کلیسای روم شرقی بریده بودند و از بطرکهای قسطنطنیه، بیت المقدس، اسکندریه، یا انطاکیه آزار می دیدند در سایة حکومت مسلمانان، که مناقشات و اختلافات کلیسایی به نظرشان معنی نداشت، آزاد و ایمن شدند. مسلمانان در کار حمایت مسیحیان از این نیز جلوتر رفتند. در قرن نهم میلادی حاکم انطاکیه نگهبانان خاص گماشت تا نگذارند مسیحیان مختلف العقیده در کلیساها یکدیگر را بکشند. در زمان امویان ملایمت و تفاهم به کمال رسید: دیرهای راهب نشین همه جا به پا شد، اطراف آن به کار زراعت و اصلاح زمینهای بایر پرداختند؛ اعراب راهبان را به دیدة تمجید می نگریستند، از شراب انگور دیرها می نوشیدند، و در سفرها از مهمان نوازی آنها بهره ور می شدند. زمانی مناسبات پیروان دو دین چنان دوستانه شد که مسیحیان صلیبدار می توانستند به مسجدها بروند و با دوستان مسلمان خود گفتگو کنند. در قلمرو اسلام صدها مسیحی کارمند رسمی دولت بودند و کثرت مسیحیانی که به مقامات معتبر دولتی رسیده بودند موجب شکایت مسلمانان شده بود. سرگیوس، پدر قدیس یوحنای دمشقی، به دوران عبدالملک بن مروان خزانه دار دولت بود. خود یوحنا، که آخرین فرد از آبای یونانی کلیسا به شمار است، ریاست انجمن دولتی دمشق را برعهده داشت. به نظر مسیحیان مشرق، حکومت مسلمانان از حکومت و کلیسای

روم شرقی ملایمتر بود.
با وجود ملایمتی که مسلمانان آغازین داشتند، و شاید به سبب همین ملایمت، اکثر مسیحیان و همة زردشتیان و بت پرستان، به جز عده ای ناچیز، و بسیاری یهودیان آسیا و مصر و شمال افریقا مسلمان شدند، زیرا مصالح مالیشان اقتضا می کرد که پیرو دین طبقة حاکمه باشند. اسیران جنگ می توانستند با گفتن شهادتین و ختنه شدن از بردگی نجات یابند. غیرمسلمانان به مرور زمان با زبان و لباس عربی انس گرفتند و بتدریج پیرو شریعت قرآن شدند. جایی که هلنیسم از پس هزار سال تسلط توانسته بود تکیه گاهی استوار داشته باشد، در مناطقی که سپاههای رومی خدایان محلی را به جای خود باقی گذاشته بودند، و در ولایتهایی که فرقه های مسیحی برخلاف مذهب رسمی روم شرقی به وجود آمده بودند، در همة این نواحی، عقاید و عبادات اسلام رواج گرفت. مردم به دین نو گرویدند و چنان دلبستة مبادی آن شدند که پس از مدتی کوتاه خدایان قدیم را از یاد بردند. در مناطقی وسیع از چین، اندونزی، و هند تا ایران، شام، عربستان، و مصر تا مراکش و اسپانیا دین اسلام در صدها قوم و نژاد نفوذ کرد، خاطرشان را مشغول داشت، بر اخلاقشان مسلط شد، زندگیشان را به قالب دیگر ریخت، و امیدهای تازه در دلشان پدید آورد که به کمک آن رنج و محنت زندگی را فراموش کردند و دارای شخصیت و عزت نفس شدند. هنوز هم شمار کسانی که به این دین دلبسته اند در حدود 350 میلیون نفر1 است که اسلام وحدتشان داده و قلوبشان را، با وجود اختلافات نژادی وسیاسی، مؤتلف کرده است.