گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
فصل چهاردهم
.III - جلوه هایی از هنر اسلامی: 1058 – 1250 م


450 – 656هـ ق
در عصر استیلای بربرها، آثار معماری عظیمی چون کاخهای الحمراء در غرناطه، القصر، و برج خیرالدا در اشبیلیه، پدیدآمدند. غالباً این شیوة معماری تازه را شیوة موریسکوها می نامیدند، به این پندار که از مراکش آمده است، ولی در حقیقت پایه های اولی آن از شام و ایران است، و همین مایه ها در تاج محل هندوستان نیز نمودار است. راستی هنر اسلامی چه دامنه دار و چه مایه دار است! در این دوران هدف معماری همه ظرافتکاری بود و به قوت و جلالی که در مساجد دمشق و قرطبه و قاهره می بینیم توجه نداشت و بیشتر به ریزه کاری و زیبایی اهمیت می داد، و همین مهارت هنری در زمینة تزیین به کار می رفت و مجسمه ساز معمار را زیر نفوذ گرفته بود.
موحدون در کار ساختمان فعالیت بسیار داشتند. در مرحلة اول، بناها را به قصد دفاع از متصرفات خود می ساختند. در اطراف شهرهای بزرگ باروهای نیرومند با برجها به وجود می آوردند، مانند برج الذهب که به نزدیک اشبیلیه وادی الکبیر را حفاظت می کرد. القصر اشبیلیه هم قلعه و هم قصر بود و نمای بیرون آن ساده و بی آرایش می نمود. طرح بناها را جالویی، مهندس قرطبی، برای ابویعقوب یوسف آماده کرد (577 هـ ق، 1181م) . پس از سال 646 هـ ق (1248م)، القصر محل مورد علاقة پادشاهان مسیحی بود. پذرو اول (754هـ ق، 1353م)، شارل پنجم (933هـ ق، 1526م)، و ایزابل (1249هـ ق، 1833م) آن را تغییراتی دادند یا تعمیراتی کردند و قسمتهای تازه بدان افزودند، و اکنون قسمت اعظم بنا از دوران مسیحی است؛ اما شیوة معماری اسلام، یا اسلام و مسیحی، در آن نمودار است.
ابویعقوب یوسف، پی افکن القصر، همان است که به سال 567هـ ق (1171م) مسجد بزرگ اشبیلیه را بنیاد کرد؛ اکنون چیزی از آن مسجد به جا نیست؛ منارة مجلل و معروف آن، که به نزد مردم مغرب زمین به نام خیرالدا شهره است، در سال 593هـ ق (1196م) به وسیلة جابر معمار بنا شده است. بعدها مسیحیان فاتح مسجد را به کلیسا تبدیل کردند (632 هـ ق، 1235م). به سال 804 هـ ق (1401م) کلیسا ویران شد و به جای آن کلیسای بزرگ اشبیلیه بنیاد گرفت و مصالح مسجد را در بنای کلیسا به کار بردند. شصت متر پایینی خیرالدا همان ساختمان اصلی است، و 25 متر باقیمانده را مسیحیان کاملا هماهنگ با قسمت اسلامی بر آن افزودند. دو ثلث بالای بنا با بالکنهای به هم پیوسته و شباکهایی از گچ و سنگ آرایشی بس غنی دارد. بالای برج یک مجسمة برنزی بنا کرده اند که نمودار ایمان است (975هـ ق، 1568م) و نشانی از وضع تغییرناپذیر مردم اسپانیا در کار دین ندارد، زیرا با باد همی گردد، و کلمة خیرالدای اسپانیایی را از همین

معنی گرفته اند ـ چیزی که می گردد. مسلمانان در شهر مراکش (462 هـ ق، 1069م) و رباط نیز (575هـ ق، 1197) برجها ساخته اند که به زیبایی کم از خیرالدا نیستند.
محمد بن احمر (629 ـ 672 هـ ق، 1232 ـ 1273 م) به سال 646هـ ق (1248م) بزرگترین بنای اسپانیا، یعنی قصر معروف الحمراء را در غرناطه بنیاد نهاد. محل قصر تپة مرتفعی بود که اطراف آن دره های عمیق داشت و بر رود «دارو» و خنیل مشرف بود. در آنجا از قرن نهم میلادی قلعه ای به نام الکزابه به پا بود؛ امیر بناهای تازه بر آن افزود، باروهای خارجی الحمراء و بنای اصلی را به وجود آورد، و بر همة قسمتهای بنا شعار متواضعانة خود، «لاغالب الا الله»، را نقش زد. به دورانهای بعد قسمتهای دیگری را بر بنای اصلی افزودند و قسمتهایی را که به دست مسیحیان یا مسلمانان ویران شده بود تعمیر کردند. از جمله، شارل پنجم قصری مربع به شیوة معماری دوران رنسانس بر الحمراء افزود که بنایی بزرگ و غم انگیز و نامتناسب است. معماری ناشناس در داخل حصار محوطه ای به گنجایش چهل هزار مرد منظور داشته است، و در این قسمت از شیوة معماری جنگی که در بلاد شرقی اسلام به وجود آمده و تکامل یافته بود تبعیت کرده است. ولی سلیقة تجملدوست دویست سالة بعد بتدریج این قلعه را به صورت مجموعه ای از حیاط و قصرها درآورده است که زیورهای جالبی دارد از گل و بوته و اشکال هندسی، که در گچ و آجر و سنگ الوان نقش زده یا حک کرده اند و از لحاظ زیبایی و ظرافت کم نظیر است. در حیاط آن استخری است که شاخه های درختان و درهای منبتکاری در آن انعکاس می یابد، و پشت سر آن برج محکمی است که برای حصاریان پناهگاهی غیرقابل نفوذ به شمار می رفت. سالن سفیران در این برج است؛ امیران غرناطه در آنجا به تخت می نشستند و فرستادگان بیگانه از هنر و ثروت این کشور به حیرت می افتادند. شارل پنجم از بالکن یکی از پنجره های سالن باغها و بستانها و رودخانه های پایین را بدید و، پس از اندیشة بسیار، گفت: «چه بیچاره است کسی که همة این چیزها را از دست می دهد!» در محوطة اصلی قصر، که معروف به حیاط شیران است، دوازده شیر مرمرین به وضعی هول انگیز در اطراف استخری از سنگ مرمر جای دارد. ایوانهای اطراف این محوطه با ستونهای بلند و زیبا، سرستونهای گلدار، و مقرنسها و نوشته های کوفی الوان، که مرور ایام رونق آن را برده، قصر را نمونة جالبی از سبک موریسکوها1 کرده است. شاید مورها، به حکم تجمل و حمیت، در ظریفکاری هنری افراط کرده اند. آنهمه تزیین مایة ملال می شود و استحکام و اطمینانی را که می باید از بنا احساس شود از میان می برد؛ مع ذلک، پوشش تزیینی بنا از پس دوازده زلزله تقریباً به طور کامل به جا مانده است. البته سقف سالن سفیران فرو ریخته، ولی بقیة سالن سرپاست. این مجموعة زیبای باغها و قصرها و استخرها و بالکنها اوج کمال هنر اسلامی اسپانیا را نمودار می کند و در

1. مسلمانان اسپانیایی که بزور غسل تعمید شده بودند، اما همچنان فرهنگ و هنر اسلامی را حفظ کرده بودند. ـ م.

عین حال ضعف هنر و افراط ثروت و آسوده طلبی و تن آسایی فاتحان را نشان می دهد، و معلوم می دارد ذوق جمالپرستی ظریفانه جای قوت و عظمت و شکوه را گرفته است.
در قرن دوازدهم هنر اسلامی از اسپانیا به شمال افریقا راه یافت، و شهرهای مراکش، فاس، تلمسان، تونس، صفاقس، و طرابلس، با قصرهای زیبا و مسجدهای خیره کننده و محلات تو در تو به اوج کمال رسیدند. در مصر و مناطق شرقی سلجوقیان و ایوبیان و ممالیک هنر اسلامی را نیرویی تازه دادند. صلاح الدین و اخلاف او در جنوب خاوری قاهره قلعة بزرگ شهر را بنا کردند و در انجام بنا از اسیران جنگ صلیبی کار گرفتند و شاید شیوة آن را نیز از قلعه های صلیبیان در شام گرفته بودند. ایوبیان در حلب مسجد بزرگ و قلعة بزرگ، و در دمشق مقبرة صلاح الدین را بنیاد نهادند. در این اثنا در کار معماری تحولی رخ داد و سراسر شرق اسلامی شیوة قدیم مسجد، که صحن وسیع داشت، به شیوة مسجد مدرسه ای مبدل شد. سبک تازه از آنجا پدید آمد که مساجد زیاد شده بود و صحن بزرگ برای جا گرفتن تعداد بسیاری نمازگزار حاجت نبود؛ از طرف دیگر، برای تسهیل در کار تعلیمات، به مدرسه های تازه احتیاج بود. بدین جهت به دور مسجد، یعنی محل نماز، که اکنون تقریباً همیشه یک گنبد بزرگ دارد، چهار قسمت جنبی بنا می شد که هر یک مناره ای خاص، دری مزین، و سالن وسیعی برای درس داشت. غالباً هر یک از مذاهب چهارگانة سنی یکی از این قسمتهای جنبی مسجد را برای مدرسة الاهیات و شریعت خویش اشغال می کرد. همان طور که یکی از سلاطین صالح گفته است، حمایت از هر چهار مدرسه مطلوب بود تا، در هر مورد، حداقل یکی از این مذاهب اعمال دولت را تأیید کند. این تحول را ممالیک در مساجد و مقابر خویش ادامه دادند ـ مساجد و مقابری که از سنگ بودند و درهای بزرگ و محکم منقش برنزی از آنها محافظت می کرد و از پنجره های ملون نور می گرفتند و به معرقهای درخشان و نقشهای گچبری رنگین و کاشیهای مقاومی که فقط مسلمانان طرز ساختنش را می دانند مزین بودند.
از آثار معماری سلجوقیان حتی یک درصد به جا نمانده است. در ارمنستان ـ «مسجد آنی»؛ در قونیه ـ سر در مجلل مسجد «دیوریجی»، مسجد باشکوه «علاءالدین»، و دهلیز غار مانند و نمای منقش طراز مانند «سرتجیلی»؛ در بین النهرین ـ «مسجد بزرگ» موصل، و «مسجد مستنصر» بغداد؛ و در ایران ـ «برج طغرل» ری، «مقبرة سنجر» در مرو، محراب خیره کنندة «مسجد علویان» در همدان، گنبد ترکدار و طاقنماهای کوچک و کم نظیر «مسجد جمعة» قزوین، و نیز طاقهای بزرگ و محراب «مسجد حیدریه»: این همه شمه ای از آثاری است که مهارت سلجوقیان را در کار معماری، و کمال ذوق سلاطین سلجوقی را نمودار می کند. زیباتر از همه «مسجد جامع» اصفهان است که در همة ایران فقط بارگاه حضرت رضا در مشهد، که بعدها بنا شده، با آن قابل قیاس است. «مسجد جامع» اصفهان جالبترین اثر معماری دوران سلجوقی است و چون «کلیسای شارتر» یا «کلیسای نوتردام» مجموعه ای از آثار معماری قرون مختلف است. بنای مسجد از سال 481 هـ ق (1088م) آغاز شده، بارها توسعه یافته، و به سال 1021هـ ق (1612م) به شکل کنونی درآمده است. بزرگترین گنبد مسجد، که از آجر ساخته شده است، نشان نظام الملک و تاریخ سال 481 هـ ق (1088م) دارد. سردر مسجد و مدخلهای محل نماز، که یکی از آنها حدود بیست و پنج متر ارتفاع دارد، با کاشی و معرقکاریهایی مزین است که در تاریخ این هنر نظیر ندارد. قسمتهای داخلی مسجد گنبدهای ترکدار، طاقنماهای کوچک متوالی و به هم


<144.jpg>
نوتردام، پاریس

پیوسته، و طاقهای ضربی دارد که بر ستونهای ضخیم متکی است. گچبری محراب (710هـ ق، 1310م)، که منقش به برگهای مو و نیلوفر و خطوط کوفی است، در سراسر جهان اسلام همانند ندارد.
این آثار، کسانی را که می گویند ترکان قومی وحشی بوده اند به استهزا می گیرند. همچنانکه حکام و وزیران سلجوقی در شمار فرمانروایان و سیاستمداران نیرومند تاریخ بوده اند، معماران سلجوقی نیز در عصر ایمان، که در عین حال عصر طرحهای عظیم معماری است، سازندگانی بزرگ بوده اند. شیوة معماری سلجوقی، که به ضخامت فوق العاده متمایل بود، شیوة تزیین پسند ایرانی را تعدیل کرد، و از ترکیب این دو شیوه، معماری تازه ای در آسیای صغیر و عراق و ایران رواج گرفت؛ جالب آنکه این شیوة نو با کمال معماری گوتیک در فرانسه همزمان بود. سلجوقیان از شیوة مسلمین که پیش از آنها معمول بود، و طبق آن محل نماز یا بنای اصلی مسجد در یک طرف صحن تقریباً نهان بود، پیروی نکردند. برای قسمت اصلی مسجد نمایی بزرگ و جالب بنا کردند و ارتفاع آن را بیفزودند و بر فراز آن گنبدی مدور یا مخروطی برآوردند که همة محوطه را می پوشانید و همة اجزای مسجد را در یک واحد اصلی به هم می پیوست. در همین دوران بود که طاق ضربی، طاقنما، و گنبد به صورتی دلپذیر در ساختمان به هم پیوست.
در این دوران عجیب عظمت و انحطاط، همة هنرها به اوج کمال رسید. به نظر ایرانیان سفالکاری از لوازم تفنن زندگی بود که نمی شد از آن صرف نظر کرد. به هیچ دورانی سفالکاری مانند این دوران گوناگون و زیبا نبود. ایرانیان شیوه های لعابکاری، رنگکاری زیر یا روی لعاب، میناکاری و آجرپزی و کاشی سازی و شیشه کاری را، که از مصریان و مردم بین النهرین و ساسانیان و شامیان آموخته بودند، به مرحلة کمال رسانیدند و در این رشته ها هنر چینی نیز بخصوص در زمینة رنگکاری تصویرها نفوذی داشت اما بر شیوة ایرانی غلبه نیافت. در آن روزگار چینی از دیار چین وارد می شد، ولی چون خاک چینی در خاور نزدیک و میانه کمیاب بود، مسلمانان نتوانستند این ظروف نیمه شفاف را تقلید کنند، مع ذلک در سراسر قرون دوازدهم، سیزدهم، و چهاردهم سفال ایرانی از لحاظ تنوع و دقت و ترکیب و جلوه و نقش و زیبایی در جهان همانند نداشت.
صنایع کوچک اسلامی نیز از اهمیت خاصی برخوردار بودند. در این دوران، در حلب و دمشق در کار ساختن ظروف شیشه ای ظریف میناکاری معجزه می کردند. در قاهره برای قصرها و مسجدها قندیلهایی از شیشة مینایی می ساختند که به روزگار ما دوستاران آثار هنری برای تحصیل آن کوشش بسیار می کنند.1 گنجینه های فاطمیان که صلا ح الدین تقسیم کرد هزارها گلدان بلور دشت و چنان با مهارت ساخته شده بود که هنرمندان عصر ما از فکر آن عاجزند. هنر تزیین فلزات، که در آشور قدیم معمول بود، در مصر و شام چنان به کمال رسید که سابقه نداشت، و در قرن پانزدهم از این دو منطقه به ونیز راه یافت. از مس، برنز، برنج، نقره، و طلا به وسیلة ریخته گری یا چکش کاری لوازم مطبخ، اسلحه و زره، قندیل، کوزه، لگن، کاسه، سینی، و آیینه، ابزارهای نجومی، گلدان، شمعدان، قلمدان، دوات، منقل، بخوردان، مجسمة حیوانات، جعبة جای «قرآن»، پیش بخاری، کلید، و قیچی با نقشهای فرو رفته و احیاناً مرصع به فلزات یا جواهرات ساخته می شد. روی میزهای برنجی نقشهای فراوان می زدند. شبکه های زیبای فلزی برای محراب و در و مقبره ها ساخته می شد.

1. خاندان روتشیلد یک کوزة عربی از شیشة میناکاری را به قیمت 13,650 دلار خریداری کرده اند.

در موزة هنرهای زیبای بستن یک ظرف نقره هست که تصویر بز کوهی دارد و نام الب ارسلان را بر آن نقش کرده اند و مربوط به سال 459 هـ ق (1066م) است، و چنانکه گفته اند معروفترین کار نقره ای است که از هنر ایرانی دوران اسلام به جاست، و تنها اثر نقره کاری از دوران سلجوقیان است.
مجسمه سازی تابع هنرهای دیگر بود و به نقشهای برجسته و حکاکی نقش یا خط بر روی سنگ و گچ انحصار داشت. گاهی حاکم بی پروایی مجسمة خود یا همسر یا یکی از مغنیانش را سفارش می داد، ولی این کار گناهی بود که محرمانه می ماند و بندرت به مردم نشان داده می شد. اما منبتکاری تکامل یافت و در، منبر، محراب، رحل، پرده، سقف، میز، پنجره، سینی، صندوق، و شانه با نقشهای ظریف تزیین می شد؛ صنعتگرانی چهار زانو می نشستند و مته های خویش را با کمان می گردانیدند. خراطان نیز در این کار می کوشیدند. کارگران دیگر، که بیشتر از اینها تلاش می کردند، تافته، اطلس، حریر گلدار، پارچه های حاشیه دار، مخمل، زربفت، پرده، و خیمه می بافتند و قالیهای ظریفی تولید می کردند که نقشهای بدیع آن مورد حیرت و شگفت جهانیان بود. مارکوپولو به سال 669 هـ ق (1270م) در آسیای صغیر زیباترین قالیهای جهان را دیده بود. به گفتة جان سینگر سارجنت، «اهمیت قالی ایران با همة تصویرهایی که تاکنون نقش کرده اند برابر است،» ولی، به نظر کارشناسان، قالیهای کنونی ایران نمونه های ناقص هنر قالیبافی هستند که ایرانیان در زمینة آن از همة دنیا سبق گرفته اند. از قالیهای ایرانی که به دوران سلجوقیان بافته شده جز تکه پاره هایی به جا نیست، ولی دقت و زیبایی کم نظیر آن را می توان از قالیچه هایی که به دوران مغول به سبک آن بافته اند دریافت.
نقاشی اسلامی در زمینة مینیاتور هنر معتبری بود، ولی در زمینة نقاشی دیواری و چهره سازی جزو هنرهای کوچک به شمار می رفت. آمر، خلیفة فاطمی (495 ـ 524 هـ ق، 1101 ـ 1130م) ، عده ای از هنرمندان را به کار گرفته بود که در اطاق وی در قاهره تصویر شاعران آن دوران را رسم کنند ـ معلوم می شود که تحریم «تمثالسازی» کم کم از قوت سابقش کاسته می شد. به دوران سلجوقیان، در منطقة ماوراءالنهر نقاشی به کمال رسید، زیرا در آنجا تنفری که اهل سنت از این هنر داشتند به علت بعد مسافت سستی گرفته بود. در کتابهای خطی ترکی تصویرهای فراوانی از پهلوانان ترک به جا مانده است. از کارهای مینیاتور چیزی که قطعاً از دوران سلجوقیان باشد به دست نیست، اما رونق این هنر در دوران مغول در دیار خاوری اسلام تردیدی در شکوفایی آن به دورة سلجوقی به جا نمی گذارد. عقول پر مایه و دستهای هنرمند برای مساجد سجلوقیان و ایوبیان و ممالیک، و هم برای بزرگان قوم و مدرسه ها، «قرآن» هایی مهیا کردند که زیبایی آن پیوسته فزونی می گرفت. بر جلد «قرآن»ها، که از پوست یا ورقه های لعابزده فراهم می شد، نقشها رسم می کردند که به ظرافت چون تار عنکبوت بود. اغنیا چیزی از مال خویش را بابت دستمزد به هنرمندان می دادند تا کتابهای زیبا فراهم کنند. گاهی گروهی وراق و خطاط و نقاش و جلدساز هفده سال تمام برای یک کتاب کار کرده اند؛ در انتخاب کاغذ دقت بسیار می شد. گویند قلم موی نقاشی را از موهای سپید گردن گربه هایی فراهم می کردند که از دو سال کمتر داشتند. مرکب آبی از ساییدة سنگ لاجورد به دست می آمد و هموزن طلا قیمت داشت. طلای محلول برای ترسیم بعضی خطوط یا حروف تصویر یا متن به کار می رفت. یکی از شعرای ایران در این باب گوید: «حظی را که عقل از منظرة خطی نکو می برد، خیال فراچنگ نتواند آورد.»