گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
فصل چهاردهم
.VI - علوم اسلامی: 1057 – 1258م


449 – 656 هـ ق
علمای اسلام در قرون وسطی اقوام را به دو طبقه تقسیم می کردند: اقوامی که علم داشتند و اقوامی که علم نداشتند. هندوان، ایرانیان، بابلیان، یهودیان، یونانیان، مصریان، و اعراب در طبقة اول قرار داشتند. در نظر آنان، اینان برگزیدگان جهان بودند؛ و بهترین اقوام طبقة دوم چینیان و ترکان بودند که به حیوان بیشتر از انسان شباهت داشتند. البته این قضاوت بویژه دربارة چین خطا بوده است.

به دورانی که از آن سخن می گوییم مسلمانان همچنان در زمینة علوم تفوق بی رقیب داشتند. در رشتة ریاضیات در مراکش و آذربایجان پیشرفتهای جالبی رخ داد؛ در اینجا یک بار دیگر شاهد طیف وسیع تمدن اسلام هستیم. حسن مراکشی به سال 627 هـ ق (1229م) جدولهایی فراهم کرد که جیب زاویه را در هر درجه معین می کرد، و نیز جدولهایی آماده ساخت که جیب تمام، جیب قوس، و جیب اجزای قوس را نشان می داد. یک نسل بعد، خواجه نصیرالدین طوسی نخستین رساله را تألیف کرد که ضمن آن علم مثلثات یک علم مستقل، و نه یکی از فروع علم نجوم، شمرده شده بود؛ این کتاب، که «شکل القطاع» نام داشت، تا دو قرن بعد که رگیومونتانوس کتاب «مثلثات» خود را نوشت در این زمینه بی رقیب بود. محتملا حساب مثلثاتی که به نیمة دوم قرن سیزدهم در چین به وجود آمد مایة عربی داشته است.
معروفترین کتاب آن دوران در علم فیزیک کتاب «میزان الحکمه» بود که در سال 516 هـ ق (1122م) توسط یک غلام یونانی نژاد از مردم آسیای صغیر، به نام خازنی، تألیف شده بود. این کتاب تاریخچه ای از علم فیزیک به دست می دهد، قوانین اهرم را فرموله می کند، جداولی از وزن مخصوص بسیاری از مایعات و جامدات تنظیم می نماید، و فرضیة جاذبه را، به عنوان یک نیروی عمومی که همه چیز را به سوی مرکز زمین می کشاند، مطرح می سازد مسلمانان دستگاه چرخ چاهی موسوم به «شادوف» را، که به نزد یونانیان و رومیان معروف بود، تکمیل کردند. صلیبیان این دستگاهها را که از نهر العاصی (اورونتس) آب می کشید دیدند و به آلمان بردند. کار کیمیاگران بالا گرفته بود، چنانکه، به گفتة عبداللطیف بغدادی، کیمیاگران «سیصد طریقه برای فریب دادن مردم» می دانستند. گویند یکی از کیمیاگران پول گزافی از نورالدین گرفته بود که در کار تحقیقات علمی خرج کند، و متواری شده بود. آنگاه یکی از ظرفا فهرستی از نام ابلهان فراهم آورده و نام نورالدین را بالای آن نوشته و گفته بود که اگر کیمیاگر بازگردد، نام او را به جای نورالدین خواهد نوشت. ظاهراً این شخص ظریف آزاری از سلطان ندیده است.
به سال 474 هـ ق (1081م) ابراهیم [ابن سعید] سهدی، یکی از علمای والنسیا، قدیمترین کرة آسمانی را که در تاریخ از آن نام هست آماده کرد. این کره، که از برنج ساخته شده بود، 209 میلیمتر قطر داشت و بر سطح آن 015’1 ستاره ضمن 47 صورت فلکی ثبت شده بود؛ ستارگان به ترتیب قدر نجومی نمودار بودند. خیرالدای اشبیلیه (1190م) هم مناره و هم رصدگاه بود، و جابر ابن افلح رصدهای خود را، که در کتاب «اصلاح المجسطی» انتشار داد (638 هـ ق، 1240م)، در آنجا فراهم کرده بود. در تألیفات ابواسحاق بطروجی قرطبی (آلپتراگیوس)، نظیر همین طغیان بر ضد نجوم بطلمیوسی شده بود؛ وی با نقد ویران کنندة خویش بر فرضیة افلاک و دوایر متحدالمرکز فلکی، که بطلمیوس تشریح مسیرها و حرکتهای ستارگان را در آن جسته بود، راه را برای کوپرنیک هموار کرد.
این عصر، ادریسی و یاقوت حموی، دو دانشمند جغرافیدان را به وجود آورد که شهرتشان در همة قرون وسطی جهانگیر بود. ابوعبدالله محمد ادریسی (493 ـ 560 هـ ق، 1099 ـ 1165م) در سبته زاد، در قرطبه علم آموخت، و در پالرمو به تقاضای روژة دوم، پادشاه سیسیل «کتاب الرجاری» را نوشت که ضمن آن زمین را از لحاظ آب و هوا به هفت اقلیم، هر اقلیم را به ده قسمت تقسیم کرده، و هر یک از هفتاد قسمت را با نقشة توضیحی مفصلی ترسیم کرده بود؛ نقشه های وی سرآمد نقشه کشی

قرون وسطی و در کمال ، صحت، و گستردگی حیطه بی نظیر بودند. ادریسی چون غالب علمای اسلام، در کروی بودن زمین تردید نداشت و آن را حقیقتی مسلم می دانست. ابوعبدالله یاقوت حموی (575 ـ 627 هـ ق، 1179 ـ 1229م) در افتخار پرچمداری علم جغرافیا در قرون وسطی با ادریسی شریک بود. یاقوت یونانی زاده ای از آسیای صغیر بود که در جنگ اسیر شد و به عنوان برده در بازار به فروش رفت؛ ولی تاجر بغدادیی که او را خریده بود وی را بخوبی تعلیم داد و بعد آزادش کرد. یاقوت سفر بسیار کرد، نخست به عنوان یک تاجر، و بعدها به عنوان جغرافیدانی که مجذوب شهرها و اقوام، پوشاک، و روشهای مختلف زندگیشان شده بود. چقدر خوشدل شد که ده کتابخانة عمومی در مرو یافت که یکی از آنها 000’12 جلد کتاب داشت؛ رئیس کتابخانه به رعایت حال او اجازه داد که در یک نوبت تا دویست کتاب به منزل خود ببرد. کسانی که این مایة حیاتی مردان بزرگ، یعنی کتاب، را دوست دارند حدس می زنند که یاقوت وقتی به این گنجینة عظیم معنوی دسترسی پیدا کرد چقدر خوشحال شد. پس از آن به خیوه و بلخ رفت و در آنجا نزدیک بود مغولان ضمن پیشروی ویران کنندة خود اسیرش کنند؛ ولی او بدون لباس فرار کرد، اما نوشته های خود را همراه برد و از ایران گذشت و به موصل رسید؛ در عین حال که با نان بخور و نمیر کار پاکنویسی روزگار می گذراند، کتاب معروف «معجم البلدان» را به پایان رسانید (626 هـ ق، 1228م) . این یک دایرة المعارف مفصل جغرافیایی است که تقریباً همة معلومات جغرافیایی قرون وسطی را ضمن آن فراهم آورده و چیزی از مسائل نجوم، طبیعیات، باستانشناسی، جغرافیای انسانی، و تاریخ را فروگذار نکرده است؛ به علاوه، از اهمیت و فاصلة شهرها از همدیگر، و زندگی معاریف شهر و اعمالشان سخن آورده است. کمتر کسی مانند این دانشمند بزرگ کرة زمین را دوست می داشته است.
علم گیاهشناسی، که بعد از تئوفراستوس به دست فراموشی سپرده شده بود، به وسیلة مسلمانان این عصر زندگی از سر گرفت. ادریسی کتابی دربارة گیاهان نوشته و 360 نوع گیاه را وصف کرده بود. توجه او همه منحصر به مسائل طبی نبود، بلکه بیشتر از لحاظ علمی و گیاهشناسی بحث کرده بود. ابوالعباس اشبیلیه ای (613 هـ ق، 1216م) به خاطر مطالعاتش دربارة گیاهان مختلفی که مابین اقیانوس اطلس و دریای سرخ می رویید، به «نباتی» شهرت یافت. ابن البیطار (586 ـ 646 هـ ق، 1190 ـ 1248م)، با تبحری فوق العاده، همة معلومات گیاهشناسی اسلامی را در کتابی مفصل و پر مایه فراهم آورد که تا قرن شانزدهم در این زمینه مرجع و معتبر بود و او را به مقام بزرگترین گیاهشناس و داروساز قرون وسطی رساند. از جملة مهمترین مؤلفات در علم زراعت کتاب «الفلاحه»، اثر ابن عوام اشبیلیه ای بود که ضمن آن از انواع خاک و کود سخن آورده، طریقة کشت 585 نوع گیاه، 50 نوع درخت میوه، روشهای پیوندزنی، و علایم بیماری گیاهان و راه علاج آن را شرح داده بود. کتاب وی کاملترین تحقیقات همة قرون وسطی در رشتة کشاورزی به شمار بود.
در این دوران نیز ، چون دوران ماقبلش، بزرگترین طبیبان آسیا و افریقا و اروپا از میان مسلمین برخاستند. مهمترین عرصة تخصص این طبیبان بیماریهای چشم بود، شاید از آن رو که این گونه امراض در دیار خاور نزدیک فراوان بود و در آنجا، مثل جاهای دیگر، مردم پولهای گزاف برای علاج ـ و خیلی کم برای پیشگیری ـ خرج می کردند. چشم پزشکان آب آوردگی

چشم یا آب مروارید را عمل می کردند. خلیفه ابن ابوالمحاسن طبیب چنان به مهارت خود اعتماد داشت که آب آوردگی چشم مرد یک چشمی را عمل کرد. ابن البیطار در کتاب الجامع لمفردات الادویة و الاغذیه تاریخ طب گیاهی را نوشت و در آن هزار و چهارصد نوع گیاه و غذا و دارو ذکر کرد که سیصد نوع آن قبلا ناشناخته بودند؛ ترکیبات شیمیایی و قدرت شفابخشی آنها را معین کرد؛ و ملاحظات دقیقی دربارة کیفیت استعمال آنها به قلم آورد. ولی معروفترین طبیب مسلمان این دوران علی الاطلاق ابومروان بن زهر اشبیلیه ای (484 ـ 557 هـ ق، 1091 ـ 1162م) بود که در جهان طب اروپایی به نام اونزوئار معروف است. ابن زهر نسل سوم از شش نسل طبیبان معروف بود، که همه از یک خانواده بودند، و هر یک پرچمدار طب دوران خود به شمار می رفت. وی کتاب التیسیر [ فی المداواة و التدبیر ] را به تقاضای دوست خود ابن رشد، که بزرگترین فیلسوف آن دوران بود و ابن زهر را بزرگترین طبیب جهان پس از جالینوس می شمرد، تألیف کرد. هنر وی در توصیف بالینی بود. وی آنالیزهای کلاسیکی از تومورها، التهاب غشای داخلی قلب، سل روده، و فلج حنجره به قلم آورده است. ترجمة عبری و لاتینی کتاب تیسیر در طب اروپایی نفوذ فوق العاده ای کرد.
اسلام در ایجاد بیمارستانهای خوب و تهیة لوازم آن نیز پیشاهنگ جهان بود. بیمارستانی که نورالدین محمود به سال 556 هـ ق (1160م) در دمشق ایجاد کرده بود سه قرن تمام بیماران را بدون دستمزد علاج می کرد و داروی رایگان نیز می داد. به گفتة تاریخنویسان، اجاق این بیمارستان 267 سال پیاپی مشتعل بود و خاموش نشد. ابن جبیر، که به سال 580 هـ ق (1184م) به بغداد رفته بود؛ از دیدار بیمارستان بزرگ عضدی شهر، که چون قصرهای سلطنتی بر ساحل دجله سر برافراشته بود و بیماران را غذا و داروی رایگان می داد، تعجب کرد. در قاهره نیز سلطان قلاؤون به سال 684 هـ ق (1285م) بیمارستان منصوری را پی افکند که علی الاطلاق بزرگترین بیمارستان قرون وسطی بود. در داخل فضای وسیع محصور و چهارگوشی چهار بنا سر برآورده بود، و در میان آنها محوطه ای قرار داشت که با ایوانها احاطه شده بود و حوضها و جویها آب و هوای آن را خنک می کردند. برای بیماریهای مختلف و بیماران در حال نقاهت بخشهای جداگانه داشت، همچنین دارای چند آزمایشگاه، یک داروخانة عمومی، کلینیکهایی برای بیماران سرپایی، چند آشپزخانه و حمام، یک کتابخانه، یک نمازخانه، و یک سالن سخنرانی داشت؛ بویژه، مناظر دل انگیزی برای قسمت بیماران روانی به بیمارستان پیوسته بود. بیماران از زن و مرد، غنی و فقیر، آزاد و برده در آنجا بی دستمزد علاج می شدند. به بیماران بهبود یافته هنگام خروج از بیمارستان مبلغی می دادند تا برای تحصیل قوت خود بلافاصله محتاج کار نباشند. بیمارانی که به بیخوابی مبتلا می شدند به موسیقی ملایم و قصه گویان حرفه ای گوش می دادند، و احیاناً کتابهای تاریخی برای مطالعه دریافت می داشتند. در همة شهرهای بزرگ اسلامی برای مراقبت دیوانگان تیمارستانهایی موجود بود.